مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

بررسی اندیشه‌ها و رفتارهای گروه تکفیری بوکوحرام

[ad_1]

چکیده:

بیش از یک دهه است که مردم و دولت نیجریه با گروهی اسلام گرا دست و پنجه نرم می‌کنند که موسوم به بوکوحرام است. این گروه در زمره سلفیان مسلمان قرار می‌گیرد و در ابتدای حضورش گرایش‌های فکری و فرهنگی داشت و مناسبت‌های خود را بدون فعالیت‌های خشونت آمیز و رعب آور پی‌گیری می‌کرد، اما از پنج سال گذشته با تغییر تاکتیک به رفتارهای خشونت بار و نظامی‌ روی آورد و دغدغه‌ای‌ تلخ و پیچیده برای مردم و دولت غرب گرای نیجریه و به تبع آن هم پیمانان غربی‌اش، مثل فرانسه و ... شد. این پژوهش ضمن معرفی شخصیت‌های مؤثر این گروه و رفتارهای تکفیری بوکوحرام، با بررسی مبانی رفتاری آنها، از نگاهی ویژه و فضایی نزدیک تر، اسلام ستیزی و تکفیر را در این گروه بررسی کرده است.
کلید واژه : بوکوحرام، نیجریه، مبانی فکری، اسلام گرایی، سلفی گری، تکفیر.

مقدمه

نیجریه یکی از بزرگترین کشورهای آفریقایی و پرجمعیت‌ترین کشور قاره آفریقا و به طور بالقوه یکی از ثروتمندترین آنهاست. جمعیت این کشور طبق آخرین آمار بیش از 160 میلیون نفر تخمین زده شده که 50 درصد از این ترکیب جمعیتی مسلمان در شمال و غرب نیجریه پراکنده شده اند و نیمی‌ دیگر مسیحی هستند که در مرکز و جنوب نیجریه ساکن‌اند که بیش از 60 درصد به شغل کشاورزی مشغول‌اند. (2) این کشور در 1960 استقلال خود را به دست آورد و پس از استقلال، این کشور همواره با عنادهای قومی‌- منطقه‌ای‌ و وجود تضاد میان قوانین نظامی ‌و غیرنظامی‌ همراه بوده است.
عزل دولت به دست ارتش (نظامیان) در 1966، جنگ داخلی از 1967 تا 1979 و به اجرا در آمدن قوانین دولت نظامی ‌در سال‌های 1970 تا 1979 همگی از جمله عواملی محسوب می‌شود که باعث به اجرا درنیامدن قوانین غیرنظامی ‌و ایجاد آزادی در این کشور شده است. تنوعات قومی ‌و نژادی، به معنای واقعی آن، در کشور نیجریه وجود دارد، چرا که در این کشور بالغ بر 250 گروه قومی ‌تمرکز یافته است. رئیس جمهور فعلی نیجریه شخصی مسیحی به نام جونتان گودلاک است.
امروزه آفریقا یکی از متشنج ترین مرزهای میان اسلام و جهان غیراسلامی‌ را تشکیل می‌دهد. ضروری است که بدانیم اسلام همچنان در کشمکش‌های محلی بر سر قدرت بسیار مؤثر است. نیجریه، که به مناطق مسلمان و مسیحی تقسیم شده، نیز در چنین جنگی درگیر است. بسیاری از اسلام‌گرایان نیجریه درصدد تبدیل این کشور به یک کشور اسلامی ‌هستند. (3)
با توجه به اینکه ورود اسلام به آفریقا نه از طریق غلبه و سلطه جویی، بلکه از طریق گرایش‌های دینی، برادری و بازرگانی بوده است، کشور پرجمعیت نیجریه در غرب آفریقا به لحاظ وجود روحیات و خواسته‌های قوی اسلامی ‌توام با آگاهی‌های سیاسی می‌تواند رهبری بالقوه حرکت اسلامی‌ را داشته باشد، کما اینکه در تاریخ گذشته ‌این سرزمین نیز چنین تجربه‌ای‌ را با یکصد سال حکومت اسلامی‌ رقم زده است. در واقع، تاریخ تحولات دینی این کشور تغییرات ادواری احیاگری اسلامی‌ را نشان می‌دهد. ابراهیم ای. گامباری، نویسنده مسلمان نیجریه‌ای‌، معتقد است قومیت چند مذهبی در این جامعه شباهتی به جامعه مصر دارد که دولتی غیرمذهبی را در کنار بنیادگرایی اسلامی‌ در بردارد.

تحولات معاصر اسلام گرایی در نیجریه

- جنبش میتاتسین به رهبری میتاتسین با فعالیت‌های خشونت آمیز و تلفات و خسارات مالی فراوان در مناطق شمالی کشور در دهه 1980 (احیاگری اسلامی‌ با الهام‌گیری از انقلاب اسلامی‌ ایران)
- مباحث شریعت در مجلس مؤسسان سال 1978 و سال‌های 1988-89 با وظیفه تدارک قانون اساسی برای بازگشت به حاکمیت غیرنظامیان در جمهوری دوم و سوم (دادگاه شریعت و مناقشه و درگیری‌های میان مسلمانان و مسیحیان).
- مجادلات عضویت نیجریه در سازمان کنفرانس اسلامی ‌و برخوردهای شدید میان مسلمانان و مسیحیان ایالت کادونا در 1987 و در نتیجه‌ ایجاد بحران برای دولت و جامعه (شورش‌های دینی در کادونا در دهة 80).
- تحرکات و جنبش‌های اسلامی‌ برگرفته از انقلاب‌ها و دگرگونی‌های سیاسی، دینی، اقتصادی و اجتماعی جهان با توجه به بافت جوان جمعیت نیجریه با عنایت به شرایط خاصی مذهبی، اقتصادی و اجتماعی در مناطق مسلمان نشین شمال کشور (کانو).
- احیای گرایش‌های نهفته اصلاحات اسلامی ‌در نیجریه پس از انقلاب اسلامی‌ ایران و تأثیرات آن. (4)
- از زمان استقلال نیجریه در 1963 مسلمانان و مسیحیان در کنار هم زندگی کرده، مشکل خاصی نداشتند، اما دیرزمانی نگذشت که شکنندگی روابط بر هر دو جناح دینی کشور غلبه یافت. مسلمانان، که اکثریت جمعیت را شامل می‌شوند، در شمال و مسیحیان در جنوب اقامت داشته‌اند. دلایل مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی برای درگیری‌های طرفداران دو دین الاهی ذکر کرده‌اند، اما از میان آنها می‌توان به چند مورد بارز اشاره کرد:
* تناقضات فرهنگی، دینی و نژادی (حادثه کشته شدن 100 نفر در درگیری کفنچان در می‌2000)
* اختلاف بر سر حاکمیت قانون شریعت اسلامی ‌و گنجانده شدن آن در قانون اساسی
* اختلاف بر سر نحوه عضویت نیجریه در سازمان کنفرانس اسلامی
* انتخاب رئیس جمهور مسیحی در کشور نیجریه (5)

شیعه در نیجریه

جمعیت شیعیان نیجریه بالغ بر هفت میلیون نفر گزارش شده است. برخی منابع، جمعیت آنها را تا ده میلیون نفر هم اعلام کرده‌اند. نیجریه با این وصف در رتبه سومین کشور شیعه نشین دنیا بعد از ایران و عراق قرار گرفته است. شیعیان همه دوازده امامی‌ بوده، بیشتر در شمال نیجریه سکونت دارند. در گزارشی که اخیراً بنگاه خبری وزارت خارجه انگلیس، بی. بی. سی.، در هشدار نسبت به وضعیت شیعیان نیجریه منتشر کرده، آمده است:
درست در زمانی که جنبش اسلامی‌ سنّی «بوکوحرام»، در رأس عناوین خبرها در نیجریه قرار دارد، گروهی از شیعیان نیز در این کشور وجود دارند که توجه‌ها را به خود جلب کرده‌اند. شهر «کادونا» مهم‌ترین شهر شیعه نشین نیجریه است. در این شهر می‌توان آثار و بناهای قدیمی‌ مربوط به قرن 19 میلادی، یعنی زمان ورود اسلام به نیجریه، را مشاهده کرد. این شهر مورد توجه بسیاری از رسانه‌ها قرار گرفته، زیرا میزبان دفاتر اسلامی‌ بسیاری از جنبش‌های اسلامی‌ شیعی نیجریه است.
جنبش شیعیان در نیجریه از 20 سال پیش تاکنون به طور روزانه، روزنامه منتشر کرده و به زودی شبکه‌های تلویزیونی و رادیوی اینترنتی راه اندازی می‌کنند. همچنین بسیاری از فیلم‌های مستند درباره ویژگی‌های مثبت شیعیان و سران آنها به زبان سواحیلی محلی دوبله و به صورت دی وی دی در مکان‌های پرتردد این شهر در معرض فروش قرار دارد. در گذشته، این جنبش، کوچک و محدود بود، اما هم اکنون گسترش یافته، افراد بسیاری عضو آن شده اند و به جنبش بزرگی تبدیل شده است. این در حالی است که همه نگاه‌ها متوجه جنبش بوکوحرام، یک جنبش اسلامی‌ سنّی است که برای ایجاد دولت اسلامی‌ در نیجریه می‌جنگد. با این حال، برخی در نیجریه، از رشد جنبش شیعیان در این کشور بدون وجود نظارت حکومت مرکزی ابراز نگرانی می‌کنند.
بنا به نقل این خبرگزاری، آمار قابل اتکایی برای تعیین تعداد شیعیان این کشور وجود ندارد، ولی برآوردها حاکی از آن است که نیجریه حدود سه تا هفت میلیون شیعه دارد. گفته می‌شود 95 درصد شیعیان کنونی، پیش تر مذهب یا دین دیگری داشتند ولی در سه دهه اخیر به تشیع گرویده‌اند. (6)

آشنایی با بوکوحرام

الف. بنیان‌گذار و رهبران بوکوحرام

1. محمد یوسف

در اواسط دهه 90 میلادی (دهه 70 شمس)، گروهی از جوانان مسلمان نیجریه در گروهی که «الشباب» نام داشت و رهبری آن بر عهده «ملام لاوال» بود، عضویت داشتند. این گروه، تحت رهبری لاوال به مطالعات دینی می‌پرداخت. پس از اینکه لاوال گروه را ترک کرد تا به ادامه تحصیلاتش در حوزه دین بپردازد، رهبری گروه به «محمد یوسف» رسید که جوانی تأثیرگذار بود. (7) به صراحت می‌توان گفت بنیان گذار و معمار فرقه تکفیری بوکوحرام، محمد یوسف است. او که هنگام دستگیری حدود سی سال سن داشت، تحصیلات خود را در عربستان آغاز کرد و در آنجا با تفکرات تکفیری ابن تیمیه آشنا شد. او ریشه همه مشکلات نیجریه را در «آموزش غربی» می‌دانست و به بهانه‌های مختلف با علوم غربی مخالفت می‌کرد.
محمد یوسف به صراحت اعتقاد داشت الگوی آموزشی غرب، که در نیجریه جریان دارد، ریشه تمام مشکلات کشور است. وی عنوان «بوکوحرام» را برای مجموعه تحت اختیار خود برگزید، تا بدین وسیله بیان کند که از نظر اسلام، آموزش و پرورش با شیوه غربی ممنوع است. انکار تکامل داروینی و نفی کروی بودن زمین و مقابله با واکسن سراسری فلج اطفال و حرمت استفاده از ابزارهای غربی و حتی کلاه‌ ایمنی برای موتورسواران از جمله موارد مقابله محمد یوسف با نظام آموزشی غرب است. (8)
او روحانی کاریزماتیکی است که خواستار حکومت ناب اسلامی‌ در نیجریه بود، با اینکه در 2002 سه استان قانون شریعت را اجرا می‌کردند، اما بهره آنها از نظام مترقی اسلام فقط به قوانین جزایی و کیفری اسلام محدود می‌شد و دغدغه‌ای‌ برای تحقق قوانین مدنی اسلام نداشتند. (9)
پس از حوادث 11 سپتامبر 2001، محمد یوسف سی ساله، یک گروه مذهبی را در مایدوگری، مرکز استان بونو در شمال نیجریه، تأسیس کرد. او برای گروه خود عنوان «جماعة اهل السنة الدعوة والجهاد» را انتخاب کرد، اما بعدها نامش به بوکوحرام (القاعده غرب آفریقا) تغییر کرد که به زبان محلی می‌شود: آموزش غربی گناه است.
این گروه شروع به یارگیری از میان مسلمانان کرد و یک مسجد همراه یک مدرسه علوم دینی به پایگاه اصلی آنها تبدیل شد. علوم اسلامی، سنت‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دستورهای قرآنی و انکار آموزه‌های غربی از جمله موضوعاتی بود که ‌این افراد فرا می‌گرفتند. به تدریج تعداد این مدارس افزایش یافت و خاستگاه دانشجویانی شد که موفق به ورود به دانشگاه‌های دولتی نمی‌شدند.
سی و یکم دسامبر 2003 آغاز مخالفت علنی بوکوحرام با دولت نیجریه بود. اعضای این گروه سعی در کنترل بیشتر مدارس و مراکز عمومی‌ داشتند و دولت عمر یارادوا، رئیس جمهور وقت نیجریه به مقابله با آنها می‌پرداخت. تا سال 2006، مناطق شمالی نیجریه شاهد مقابله نیروهای دولتی با بوکوحرام بود.
تا ده سال پیش بوکوحرام در واقع فرقه‌ای وهابی بود که در آن زمان محمد یوسف آن را رهبری می‌کرد. این فرقه در آن دوران هیچ خطر جدی‌ای ایجاد نمی‌کرد و فقط در خصوص سیستم آموزشی و تحصیل دختران حساسیت نشان می‌داد و از والدین می‌خواست که فرزندان خود را از رفتن به مدرسه منع کنند. محمد یوسف کار کردن برای دولتی که آن را کافر می‌خواند، ممنوع کرد و همه نیروهای امنیتی، اعضای پارلمان و رؤسای دولتی را کافر خواند. (10)
بر اساس باورهای بوکوحرامی‌ها، هر کس که از ایدئولوژی سخت گیرانه آنها پیروی نکند کافرشمرده می‌شود، خواه آن فرد مسیحی باشد یا مسلمان. (11) شخص یوسف نیز واعظی بود که در یکی از مساجد شهر میداقوری به تبلیغ وهابیت می‌پرداخت و مدتی نیز به اتهام وعظ بدون مجوز به زندان افتاد. پس از آن بود که یوسف اقدام به تشکیل گروهی با شرکت هوادارانش کرد و تا زمانی که فتوای وی مبنی بر حرام بودن واکسن فلج اطفال صادر نشده بود، هنوز هم مقامات نیجریه به خطر بالقوه بوکوحرام پی نبرده بودند. در ژوئن 2009 نیروهای امنیتی نیجریه صدها نفر از افراد بوکوحرام و رهبر آنها محمد یوسف را در یک حمله غافل‌گیرانه به هلاکت رساندند. (12)

2. ابوبکر شیکاو

درباره شخصیت و افکار و روش زندگی رهبر فعلی بوکوحرام اطلاعات کافی وجود ندارد. تنها منبعی که شخصیت او را تا حدودی از ابهام خارج کرده و اطلاعات اجمالی به محققان می‌دهد، گزارشی از سعید احمد، گزارشگر شبکه تلویزیونی سی. ان. ان. است که صحت و سقم آن در ‌هاله‌ای از ابهام است. در این گزارش آمده است که او رهبری بی رحم با ایدئولوژی ای منحرف، و معمار آزارگر جنبشی است که نتیجه اش خشونت و فلاکت است. با وجود این، هنوز آنچه درباره ابوبکر شیکاو، رهبر بوکوحرام، می‌دانیم بسیار اندک است. او اقداماتش را در سایه انجام می‌دهد، و اجرای دستورهای تنفرآورش را به زیردستانش می‌سپارد. هر از چندی از طریق پیام‌های ویدئویی چهره نشان می‌دهد تا ناتوانی ارتش نیجریه را به تمسخر بگیرد. او دین خود را وسیله‌ای‌ کرده تا افراد اثرپذیر و آسیب پذیر را به سمت اهداف خود جذب کند.
محل تولد او در شیکاو، روستایی در مجاورت مرز نیجر، است. او تحت نظارت یک عالم دینی درس خواند و پس از آن برای ادامه مطالعات اسلامی، به دانشکده مطالعات حقوقی و اسلامی‌ بورنو استیت رفت. به همین دلیل او را به نام دارالتوحید نیز می‌شناسند، که به معنای متخصص در یگانگی خداوند است. وی به چند زبان مختلف به روانی تکلم می‌کند: هوسه، فولانی، کنوری، و عربی؛ اما به انگلیسی حرف نمی‌زند. گذشته از همه چیز، او گروهی را رهبری می‌کند که هر چیز غربی را نفی می‌کند.
از نکات مهم این است که حتی سن او مشخص نیست؛ سن او را بین 38 و 49 تخمین زده‌اند. وزارت خارجه آمریکا تاریخ تولد شیکاو را 1965، 1969 و 1975 اعلام کرده است. تحلیل گران، شیکاو را فردی منزوی و استاد تغییر چهره وصف می‌کنند. او مستقیماً با اعضای گروه خود حرف نمی‌زند، و ترجیح می‌دهد از طریق چند فرد رازدار و برگزیده ارتباط برقرار کند. او از چندین اسم مستعار استفاده می‌کند، از جمله ابوبکر سکیکوا، امام ابوبکر شیکو، و ابومحمد ابوبکر بن محمد الشکوی المسلمی‌بیشکو.
پس از ترور محمد یوسف به همراه 700 نفر از پیروانش در یک حمله امنیتی پلیس نیجریه در 2009، شیکاو مسئول بوکوحرام شد. او پیمان بست که‌این حمله را پاسخ دهد، و تأکید کرد که گروهش هیچ کس را از قلم نینداخته است: کارمندان دولتی، افسران پلیس، روزنامه نگاران، روستاییان، دانشجویان و اعضای کلیسا. سازمان دیده بان حقوق بشر تخمین می‌زند که در پنج سال گذشته، بیش از سه هزار نفر به دست بوکوحرام کشته شده‌اند. (13) ارتش نیجریه بارها مرگ شیکاو را اعلام کرد و اندکی بعد که او زنده و سرحال در ویدئوهای تبلیغاتی ظاهر شد، ارتش مجبور به پس گرفتن ادعای خود شد. طبق گزارش گروه بین المللی بحران، ارتش در سپتامبر 2012 فاصله چندانی تا دستگیری او نداشت. در آن موقع به خانه شیکاو حمله شد که او برای اجرای مراسم نام گذاری فرزند شش روزه‌اش پنهانی به آنجا رفته بود. او موفق شد علی رغم زخم گلوله در پایش فرار کند؛ همسر و سه فرزندش به اسارت ارتش درآمدند.
او از اسلام برای جذب و افراطی سازی افراد بهره می‌گیرد. شمال شرق نیجریه، که بیشترین فعالیت بوکوحرام در آن بخش است، از لحاظ اقتصادی در مضیقه است و دارای پایین‌ترین سطح تحصیلات در بین مناطق نیجریه است. او ساکنان این منطقه را به خوبی قانع کرده است که مسئولان حاکم در ابوجا (پایتخت نیجریه) فاسد هستند و نظام بهتر دولتی با اجرای اکید قوانین شریعت اسلام در نیجریه‌ ایجاد خواهد شد. وعده او، که همراهش یک اسلحه و مجوزی برای چپاول هم اعطا می‌شود، صدها مرد جوان را فریفته است.
در اجرای تهدیدهای بی رحمانه‌اش موفق بوده است و ماه مه 2013 بود که شیکاو برای اولین بار در ویدئویی اعلام کرد که بوکوحرام اقدام به ربایش دختران خواهد کرد. او گفت که گروگان‌گیری‌ها در پاسخ به اقدام نیروهای امنیتی نیجریه است که زنان و کودکان اعضای گروه را ربوده‌اند. هولناک ترین نمونه، مربوط به ماه گذشته می‌شود که 276 دختر از یک مدرسه دخترانه ربوده شدند. شیکاو در ویدئویی که چندی پیش منتشر شد با لبخندی ترس آور گفت: «من دختران شما را ربودم، بازاری برای فروش انسان‌ها وجود دارد. خدا می‌گوید که من باید آنها را بفروشم. او به من دستور می‌دهد که بفروشم». (14)
در گزارشی از اشپیگل آمده است که یکی از بازجویان پلیس نیجریه، که نمی‌خواهد نامش فاش شود، می‌گوید: «شیکاو دیوانه ترین فرمانده تروریست‌ها به حساب می‌آید. او فکر می‌کند این حق را دارد که هر کسی را که فکر دیگری دارد از بین ببرد». در عین حال شیکاو در مواردی بسیار حرفه‌ای‌ عمل می‌کند. او با بدنه گروه خود ارتباط دارد و البته به راحتی مخفی می‌شود. شیکاو بیش از همه از درس و مدرسه نفرت دارد و همواره در سخنرانی‌هایش این جملات را تکرار می‌کند:
آیا این معلم‌ها همان کسانی نیستند که تربیت غربی را اشاعه می‌دهند؟ پس ما آنان را خواهیم کشت! ما آنها را در برابر دیدگان دانش آموزانشان خواهیم کشت و اعلام می‌کنیم که از این پس فقط باید قرآن بخوانند.
رهبر بوکوحرام معتقد است از سوی خداوند برای از بین بردن دشمنان خدا مأموریت دارد. (15)

ب. اقدامات تکفیری بوکوحرام

در اوایل 2010 چندین انفجار و حمله به مراکز پلیس، پایگاه‌های نظامی‌ و مراکز امنیتی صورت گرفت که گروه بوکوحرام مسئولیت این حملات را بر عهده گرفت. در بیانیه منتشر شده‌ این گروه اعلام شده است که ‌این حملات به انتقام کشته شدن محمد یوسف بوده است. آنها خواستار محاکمه عاملان کشتار افراد گروه بوکوحرام، آزادی بازداشت شدگان، بازسازی مساجد این گروه و دریافت خسارت برای بازماندگان کشته شدگان شدند. می‌توان گفت گروه بوکوحرام از سال 2010 روند حرکتی خود را تغییر داده، اقدام به درگیری مسلحانه با دولت نیجریه کرده است. (16)
در تفکر جدید این گروه، دیگر فقط مراکز امنیتی و پلیس آماج حملات نیست، بلکه ترور مسئولان دولتی، سیاست‌مداران، عالمان مسلمان و مسیحی و رهبران مذهبی نیز در طراحی جدید محل توجه قرار گرفته است. (17) انفجار بازار ابوجا در پایتخت نیجریه در دسامبر 2010، انفجار ایستگاه پلیس مادیگوری در ژانویه 2011، انفجار دفتر ملی انتخابات محلی در مادیگوری در آوریل 2011، و نیز انفجار مقر سازمان ملل در ابوجا در اوت 2011 از مهم ترین حملات بوکوحرام پس از تغییر رویکرد خود بود. (18) همچنین:
- حمله به یک زندان و آزاد کردن اعضای دستگیرشده خود در 2010
- قتل عام حدود80 مسیحی در آستانه سال نوی میلادی 2011
- حمله به مرکز پلیس در ژوئیه 2011
- حمله به دفتر سازمان ملل متحد در 2011
- گروگان گرفتن غربی‌ها در 2013
- و اخیراً نیز حمله به مدارس و خوابگاه‌ها و گروگان گرفتن حدود 300 نفر از دخترانی که به زعم آنها به شیوه غربی آموزش می‌بینند. (19)
در گزارشی دیگر از اقدامات تروریستی بوکوحرام آمده است:
ابوبکر شیکاو در پیامی‌ اعلام کرده‌ این گروه آمادگی دارد منافع غرب را در نیجریه هدف حملات خود قرار دهد. این گروه در ماه دسامبر 2010 مسئولیت بمب گذاری در مناطق مرکزی نیجریه و حمله به کلیساها را در شمال شرق این کشور به عهده گرفت. در این حملات دست کم هشتاد و شش نفر کشته شدند. در تاریخ شانزدهم ژوئن 2011، یک خودروی بمب گذاری شده در پارکینگ محوطه مقر پلیس نیجریه در ابوجا منفجر شد که در این حادثه دست کم دو نفر کشته شدند. بوکوحرام روز بعد مسئولیت این انفجار را به عهده گرفت.
در تاریخ بیست و ششم ژوئن 2011، انفجار چند بمب در یک رستوران در بخش «دالا» شهر «مایدوگوری» به کشته شدن بیست و پنج نفر منتهی شد. شاهدان عینی اعلام کردند اعضای بوکوحرام، بمب‌ها را به درون رستوران پرتاب کردند. به گفته گروه‌های مدافع حقوق بشر، حملات گروه بوکوحرام از ماه ژوئیه 2010 به بعد دست کم دویست و پنجاه قربانی گرفته است. در تاریخ بیست و پنجم ماه اوت، اعضای بوکوحرام به یک پاسگاه پلیس در شهر «گومبی» در شمال شرق این کشور حمله کردند. در جریان این حمله چهار افسر پلیس و یک سرباز کشته شدند. مهاجمان سپس به بانک‌های فرست بانک و یونیون بانک در این شهر حمله کردند و پس از کشتن هفت کارمند این بانک‌ها، مقدار نامعلومی پول به سرقت بردند. در اقدامی‌ دیگر در تاریخ بیست و ششم ماه اوت یک بمب‌گذار انتحاری به ساختمان سازمان ملل متحد در ابوجا حمله کرد. در این حمله دست کم بیست و سه نفر کشته و هفتاد و شش نفر زخمی شدند. انفجار بمب باعث شد طبقه همکف ساختمان سازمان ملل ویران شود و تقریباً تمام شیشه‌های این ساختمان فرو بریزد. بوکوحرام در تاریخ بیست و نهم ماه اوت مسئولیت این حمله را پذیرفت و درخواست کرد تا زندانیان این گروه آزاد شوند. این گروه همچنین خواستار لغو تدابیر امنیتی شد که با هدف پیش‌گیری از وقوع انفجارهای بیشتر به اجرا گذاشته شده بود. این انفجار نخستین انفجار انتحاری در نیجریه شمرده می‌شد. (20)
در آخرین اقدام این گروه حدود 276 تن از دختران مدارس غربی را، که تا فارغ التحصیلی فاصله کمی داشتند، ربود و شرط آزادی آنها را مسلمان شدن یا آموزش قرآن و دوری از آموزش‌های غربی اعلام کرد. (21)

ج. بنیان‌های فکری بوکوحرام

اساس فکری و اندیشه‌های این گروه، بر پایه چند اصل بنیادین استوار است. مهم‌ترین این اصول تأسیس حکومت اسلامی‌ در نیجریه با قدرت نظامی ‌و سپس اجرای قوانین اسلامی ‌در تمامی‌ استان‌های این کشور است. این در حالی است که قوانین اسلامی‌ در 12 استان شمالی نیجریه حاکم بوده، ولی به طور دقیق اجرا نمی‌شود و در دستگاه‌های دولتی نیز خبری از اجرای قوانین اسلامی‌ نیست. فعالیت‌های اولیه‌ این گروه را تعدادی از جوانان هم فکر با محمد یوسف در مسجد مرکزی شهر مادیگوری در ایالت بورنو آغاز کردند. (22)
محمد یوسف در ابتدای فعالیت چندان به سمت کارهای خشن گرایش نداشت و انتقاداتی را به دولت مرکزی مطرح می‌کرد. وی در این راه با چند تن از فرمانداران نیجریه نیز ارتباطات نزدیکی
داشت که چندین بار دستگیری او به دست همین افراد منجر به آزادی وی شد. وی در 2003 در جریان یکی از این درگیری‌ها به عربستان سعودی فرار کرد و به ظاهر اعلام داشت که برای ادامه یادگیری دروس اسلامی‌ به‌ این کشور رفته است. محمد یوسف در این مدت با معاون فرماندار ایالت بورنو دائماً ملاقات داشت که نهایتاً با وساطت این فرد در 2004 به نیجریه مراجعت کرد. پس از چند سال تنش و حوادث جزئی، در ژوئیه 2009 اتفاقی افتاد که منجر به افزایش درگیری این گروه با پلیس و نیروهای دولتی شد.

د. ویژگی‌های بوکوحرام

1. تکفیر

بوکوحرام نیجریه، همانند بیشتر سلفیان، تکفیر را فصل الخطاب و مهم‌ترین رفتار عملی در مقابل سایر تفکرات قرار داده‌اند. بررسی اقدامات بوکوحرام در زمان ریاست محمد یوسف (2009) و پس از او نشان دهنده تأثیر رفتارهای تکفیری سلفیون در میان آنهاست. هرچند در زمان محمد یوسف اقدامات علمی‌ چاشنی این تکفیر می‌شد، ولی در زمان ریاست ابوبکر شیکاو تکفیر بسیار پررنگ تر شد. این نکته در سابقه تحصیل محمد یوسف در عربستان و آشنایی او با تفکرات ابن تیمیه و تأثیرپذیری از سلفیان خود را بروز داد و در زمان رهبری این قوم به منصه ظهور رسید. (23)
در زمان رهبری ابوبکر شیکاو، سیاست اصلی بوکوحرام، تغییر برای تکفیر، بسیار قوی‌تر می‌شود. لذا اقدامات تکفیری آنها، از جمله حمله به دانشگاه علوم کشاورزی، حمله به مدارس نیجریه، ربایش دختران بی گناه، حمله به محل سازمان ملل و گروگان گرفتن غربی‌ها، و حمله به کلیساها به همین منظور انجام شد. مقابله تکفیر محورانه و زورگویانه با مدارس آموزشی غربی در نیجریه و فقدان ارزیابی آموزه‌ها در محیط سالم علمی ‌و پژوهشی حاکی از هیمنه تکفیر در رفتارهای رهبر این گروه است.
دامنه ‌این جنگ‌ها و خون ریزی‌ها فقط به دو طرف جهان غرب با گروه‌های مسلح اسلامی‌ ختم نمی‌شود. اصل و اساس تفکر گروهای تکفیری بر همان قضیه تکفیر استوار است که در صورت تشخیص کافر بودن شخص، عقیده یا پدیده‌ای‌ بلافاصله جنگیدن با او تا نابودی‌اش یک تکلیف می‌شود. بهتر آنکه در راه انجام دادن این تکلیف جان نیز بدهی، پس باید بمبی به خود بست و به کافران کوبید. اما دایره مفهوم «کافر» وسعت پیدا می‌کند، به نحوی که پیروان سایر مذاهب اسلامی ‌نیز ممکن است کافر تلقی شوند. حتی در مواردی گروه‌های تندرو با یکدیگر به جدال خونین پرداخته‌اند که نمونه آن را این روزها می‌شود در سوریه و شمال نیجریه دید.

2. عقل‌گریزی

به دلیل آشنا نبودن محمد یوسف، معمار بوکوحرام، با آموزه‌های عقل محور اسلام و آموختن تفکرات ضد عقلی سلفی در عربستان این سبک تفکر حدیث‌گرایی در نهاد این گروه ریشه دوانده است. به علاوه، فقه مالکی، که جهت گیری ضد عقلی بر آن حاکم است، در شمال و غرب آفریقا طرفدارانی دارد. محمد یوسف در ابتدا مشکلات اصلی نیجریه را در آموزش غربی معرفی می‌کند. (24) همچنین، در نقلی که به او منتسب است کروی بودن زمین را انکار می‌کند. (25)
بدیهی است این سخن سخیف، در دورانی که ابزارهای مدرن ماهواره‌ای‌ از زمین مخابره می‌کنند، ناشی از مخالفت با علوم تجربی و حاکمیت فکر رنسانسی بر بوکوحرام است. این مسئله زمانی دچار انحطاط بیشتری می‌شود که کروی نبودن را به قرآن، که کتابی است عقل محور، استناد می‌دهند.
روی دیگر مبارزه عقل‌گریزانه محمد یوسف در تقابل او با واکسن فلج اطفال در نیجریه و فتوای حرمت استفاده از آن آشکار شد که درگیری سختی برای او در همان زمان به وجود آورد. (26) آشنا نبودن وی با مقتضیات زمان و برخوردهای مسلحانه با مسیحیان و نپذیرفتن زندگی مسالمت آمیز با مسیحیان نیجریه و صراحت شیکاو در کنیز خواندن دختران گروگان و تن دادن به نزاع‌های دینی، ناشی از ناآگاهی از آموزه‌های عقل محورانه اسلام است. تأکید بر غربی بودن آموزش ناصحیح است، چرا که علم و دانش بشری در غرب و شرق عالم تعلیم داده می‌شود و اختصاص به جغرافیای خاصی ندارد. علم مرز ناشناس است. تحریم تعلیمات به مثابه تحریم دانش بشری است. غرب به کسی آموزش‌های دینی نمی‌دهد و کاری به تعلیمات دینی هیچ آیینی ندارد. تعلیماتی که بوکوحرام تحریم کرده و به بهانه آن دختران مردم را دزدیده، علوم، تکنولوژی، ریاضیات، فیزیک و ... است. از همین جاست که مخالفت بوکوحرام با دموکراسی و مردم سالاری در اندیشه‌های عقل ستیزشان سر بر می‌آورد.
اقدامات و تفکرات گروه بوکوحرام کاملاً در تعارض با آیین اسلام است. زیرا اگرچه در چند دهه گذشته در غرب حق تحصیل و آموزش جزء ابتدایی‌ترین و بدیهی‌ترین حق بشری شناخته شده، اما 14 قرن پیش اسلام تحصیل را برای زنان و مردان فریضه دانست. در دین اسلام تحصیل علم و کسب دانش از تعالیمی‌ است که در آن، میان زن و مرد تفاوتی نیست و این دین آسمانی هرگز جنسیت را مانعی در راه دانش اندوزی نمی‌داند. اسلام «علم» را نور و بینایی و «جهل» را ظلمت و نابینایی می‌داند. در قرآن سوره زمر آیه 9 آمده است: «بگو آیا کسانی که می‌دانند و کسانی که نمی‌دانند یکسان‌اند، فقط خردمندان‌اند که پندپذیرند». همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرموده‌اند: «تحصیل علم برای تمام مردان و زنان مسلمان واجب است». (27) پس اسلام برای پیکار با جهل و بی سوادی، دانستن و علم آموختن را برای همگان نه تنها آزاد دانسته، بلکه آن را «فریضه» شمرده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مبارزه با بی سوادی را از خانه خود آغاز کرد. هنگام ظهور اسلام در مکه فقط هفده نفر باسواد بودند که یکی از آنها زنی به نام «شفا» بود. این زن به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حفصه، همسر ایشان، نوشتن آموخت. این عمل پیامبر برای آموختن به دختران و زنان الگو و نمونه شد. دیری نپایید که در مدینه افراد باسواد رو به فزونی نهادند و آمار باسوادها به طور چشم‌گیری بالا رفت. در میان زنان و دختران هم کسانی پیدا شدند که خواندن و نوشتن را فرا گرفتند. شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بخشی از اوقات خود را به آموزش زنان در مسائل دینی اختصاص داده بود. به برکت تعالیم اسلام و دستور پیامبر خیراندیش اسلام بود که زنان همدوش مردان به دانش آموزی روی آوردند. این شیوه نوین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انقلاب عظیم فرهنگی بود که جهان اسلام را فرا گرفت. زنان در صدر اسلام نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بودند بلکه‌ این حق را هم داشتند که به تعلیم و نشر دانش به زنان و مردان بپردازند و در بین آنها معلمان و استادانی در بخش‌های مختلف علوم اسلامی‌ وجود داشتند؛ به ویژه در زمینه علم حدیث که زنان می‌توانستند در آن رشته به درجه استادی نائل شوند و در این باره با محدثان و حافظان بزرگ به رقابت برخیزند.

3. تمسک افراطی به خشونت و ترور

با بررسی و واکاوی اقدامات یک دهه حضور بوکوحرام در نیجریه، می‌توان خشونت را یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های اصلی این گروه افراطی برشمرد. برخورد قهری با مؤلفه‌های جدید دنیای معاصر از طریق خشونت و رفتارهای مسلحانه از جمله سیاست‌های آنهاست. ترس و رعب حاکم بر والدین دانش آموزان و دانشجویان نیجریه‌ای‌ ناشی از این سیاست رعب است و تهدید برای تعطیلی کل مدارس نیجریه از اهداف خشونت طلبانه آنهاست. (28)

4. غارت اموال مردم به نام اسلام

از دیگر بنیان‌های رفتاری بوکوحرام، که مخصوصاً از 2009 به بعد بسیار پررنگ شده، دزدی و چپاول اموال مردم تحت سایه سلفی گری و توحش است. در گام نخست، حمله به اموال مردم و در آخرین مرحله فروش دختران مسیحی به دوازده دلار- آن هم به فرمان خدا- بخشی از غارت اموال مردم را در این فرقه نوظهور نشان می‌دهد.
متیو گیدر، استاد دانشگاه، اسلام شناسی، نویسنده و کارشناسی مسائل ژئوپولیتیک جهان عرب و اسلام، در این زمینه می‌گوید:
در واقع، هر غارتی واقعیت دارد. به‌ این دلیل که حمله به مدارس و دانشگاه‌ها بخشی از مارک تجاری بوکوحرام است. تحول بسیار جالب این است که شکائو (29) و بوکوحرام وارد یک منطق قرون وسطایی شده‌اند و ایدئولوژی سلفی را بین اعضای گروه ترویج می‌کنند. این گروه گرویدن به سلفی گری را به بخشی از دختران ربوده شده پیشنهاد خواهند کرد. آنهایی که بپذیرند، از مرگ نجات می‌یابند، اما در عین حال مجبورند در گروه بمانند و با اعضای بوکوحرام ازدواج کنند. با به کار گرفتن همین تفکر، دیگر دختران ربوده شده به شبکه‌های مختلفی فروخته می‌شوند. به‌ ا‌ین ترتیب گروه، منابع مالی متفاوتی دارد. امروز دیگر، منبع تأمین پول محدود به گروگان‌گیری، راهزنی و قاچاق اسلحه و مواد مخدر نیست. باید راه اندازی باندهای روسپی‌گری را هم به‌ این فهرست افزود. (30)

هـ- علل و عوامل پیدایش بوکوحرام

درباره علل شکل گیری و نضج و پیشرفت بوکوحرام در نیجریه دیدگاه‌های متفاوتی مطرح شده است از جمله:
گروه نخست معتقد است بوکوحرام زاییده افراط‌گرایی اواخر قرن بیستم میلادی است که شاید بتوان گروه طالبان افغانستان را نخستین تجربه آن تلقی کرد. بر اساس این دیدگاه، تفکرات خطرناک «دگرمذهب ستیزی» ابن تیمیه در شبه قاره هند، (شامل هند، پاکستان و افغانستان و حتی بنگلادش)، به زایش طالبان و القاعده منجر شد که در نهایت بعد از 11 سپتامبر دامنه آن به خاورمیانه و آفریقا کشیده شد.
معتقدان به ‌این دیدگاه می‌گویند حمایت‌های مالی برخی کشورهای ثروتمند عرب از جریان‌های تندرو که به دنبال رهبری جهان اسلام بودند، این گروه‌ها را که عمدتاً از طیف‌های فقیر و آسیب پذیر یارگیری می‌کنند، پر و بال داد و قدرتمند کرد. این نکته هنگامی ‌تقویت می‌شود که بدانیم بخش عمده‌ای‌ از تحصیلات محمد یوسف در مکه و مدینه تحت آموزه‌های ابن تیمیه شکل گرفته است. (31)
گروه دوم معتقدند نگرانی‌های مسلمانان از رشد مسیحیت و تبلیغات گسترده مسیحیت و سایر مذاهب موجب پدید آمدن گروه‌های تکفیری است. آنها معتقدند گروه‌های سلفی به فراخور وضعیت قومی ‌و مذهبی، فعالیت‌های خود را سازماندهی کرده‌اند. در سوریه کوشیدند جنگ شیعه و سنی راه بیندازند و در بخش‌هایی از آفریقا هم جنگ اسلام و مسیحیت را ساماندهی کردند. کشتار توریست‌های غربی و گروگان گرفتن دختران مسیحی و طیف 50 درصدی مسیحیان در جنوب و شرق نیجریه شاهدی از این دیدگاه است. (32)
گروه سوم هم به‌ این باور رسیده‌اند که ‌این گروه‌ها ساخته و پرداخته آمریکا و قدرت‌های جهانی (33) است که قصد دارند با ایجاد این گروه‌ها، حضور خود را برای غارت منابع این منطقه توجیه کنند و از طرفی چهره‌ای‌ منفور از دین اسلام در جهان نمایش دهند. لذا این گروه‌ها همچنان تحت کنترل سرویس‌های امنیتی غربی هستند. (34)
دیدگاه دیگری هم درباره ‌این گروه‌ها وجود دارد؛ و آن اینکه ‌این گروه‌ها تحت تبلیغات فرقه‌های انحرافی از جمله وهابیت و نحله‌هایی از سلفی گری و با حمایت برخی دولت‌های ثروتمند عرب پا گرفتند و در رشد آنها قدرت‌های غربی هم نقش داشته‌اند. (35)
برخی‌ها نیز معتقدند مدیریت ضعیف، فساد، مشکلات اقتصادی پایدار و افزایش نابرابری‌ها باعث رشد گروه‌های افراط‌گرا شده است، به طوری که یکی از اسقف‌های نیجریه می‌گوید گروه بوکوحرام بیش از آنکه گروهی اسلام‌گرا باشد، جنبش مقاومتی است که در مقابل حکومت ضعیف و ناتوان نیجریه شکل گرفته است. (36)
جاکوب زن، تحلیل‌گر مسائل آفریقا در بنیاد جیمزتاون، نیز می‌گوید: «بسیاری از سربازان این گروه تروریستی از میان جوانان فقیر و بدون هر گونه تحصیلات دینی جذب شده‌اند». طرفداران این گروه، به توافق نامه همکاری ضدتروریستی امضا شده در ده سال پیش اشاره دارند که دو سوی منطقه نفت خیز صحرا را به هم متصل کرد و بعدها عنوان آن به «ابتکار عمل ضدتروریستی فراصحرا» تغییر یافت.
به گفته جرمی‌کینان، کارشناسی ارشد الجزایری در دانشکده مطالعات شرق و آفریقا، رشد و گسترش شاخه القاعده در مغرب در سراسر شمال آفریقا بر مناطق نفت خیز، به ویژه الجزایر، دلتای نیجر، نیجریه، و چاد متمرکز شده است. (37) او استدلال می‌کند که طمع سیری ناپذیر غرب در زمینه نفت و گاز باعث شده است دولت‌های غربی چشم‌ها را به روی نقش دولت‌های دارای نفت، همچون الجزایر، در بال و پر دادن به تروریسم منطقه‌ای‌ ببندند و به جای آن از هرج و مرج ایجاد شده برای مشروعیت بخشیدن به تلاش‌هایشان برای افزایش دسترسی به باقی مانده ذخایر انرژی قاره آفریقا استفاده کنند.
واقعیت دیگری که نمی‌توان نادیده گرفت این است که برخی جریان‌های تکفیری و تروریستی منطقه، بعد از حمله غربی‌ها به لیبی و ساقط کردن رژیم قذافی، جان گرفتند، به ویژه بعد از آنکه القاعده توانست با ایجاد بزرگ ترین پایگاه خود در کشورهای اسلامی‌ بر بن غازی و بخش‌هایی از شرق نفت خیز لیبی مسلط شود و به طور مستقل اقدام به فروش نفت کند. (38) اکنون نیز نگرانی‌هایی در این خصوص وجود دارد که اگر بوکوحرام بتواند بر مناطق نفت‌خیز نیجریه دست یابد، ریشه دین را نیز خواهد خشکاند. (39)

نتیجه

گروه تکفیری (بوکوحرام) در یک دهه اقدامات تکفیری خود و در پی تشدید قدرت سکولارها در حاکمیت نیجریه و افزایش ضریب نفوذ شیعه در میان توده مردم نیجریه و در اثر ناآشنایی با مبانی عقل‌گرایی تفکر اسلامی ‌احیای اسلام را از طریق خشونت و ارعاب پی‌گیری می‌کند. بوکوحرام با تمسک به حربه تکفیر و فراموش کردن شیوه‌های تبلیغی مصلحانه، که در رأس آنها (ادعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَة وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ) است، و تمسک به اولین و ساده ترین شیوه، که تکفیر و تسلیح است، بهترین خوراک را برای امپراتوری رسانه‌ای غرب فراهم کرده، به موج اسلام‌ستیزی دامن می‌زند و بهترین منبع برای معرفی اسلام تکفیری است. مقابله بی مبنای آنها با «آموزش‌های علوم غربی» و هر محصولی از تمدن غرب دستاویزی برای بزرگ ترین «دختر ربایی» جهان امروز شده و کنیز خواندن آنها و فروش دختران مسلمان و مسیحی لکه ننگین جدیدی بر دامن اسلام تکفیری نشانده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دکتری مذاهب اسلامی‌دانشگاه ادیان و مذاهب قم.
2. نیجریه، کتاب سبز، ص259.
3. Nehemia Levtzion &Randall L. Pouwels (eds.), The History of Islam in Africa.
4. http://iranbazgoo.persianblog.ir/post/381.
5. محمد حسن ایپکچی، برگرفته از مقاله «بیداری اسلامی‌ زیر صحرای آفریقا»، در:
http://iranbazgoo.persianblog.ir/page/6.
6. جانین دوجیووانی، «دختران ربوده شده ... در بند شیکائو»، ترجمه در: نشریه پنجره، ش 198، ص 35؛ www.mouood.org.
7. سید امین ‌هاشمی، «تحصیل ممنوع»، در: donya-e-eqtesad.com/news/803785.
8. «بوکوحرامیسم، علیه دین»، به نقل از سایت شفقنا؛ و نیز http://www.jamesamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
9. «حرم حرام بوکوحرام»، ترجمه: پرناز طالبی، نشریه پنجره، س 6، ش198، ص33.
10. «مرگ رهبر طالبان نیجریه؛ پایان درگیری‌ها یا آغاز موج جدید نزاع خونین» در: avapress.com.
11. «تجارت دختران 12 دلاری» در: afghanirca.com.
12. «معمای حل نشده‌ی بوکوحرام)، ترجمه: محمدعلی فیروز آبادی، به نقل از سایت شفقنا.
13. «حرم حرام بوکوحرام»، ترجمه: پرناز طالبی، نشریه پنجره، س6، ش198، ص34.
14. http://www.shafaqna.com/persian/articels/item/73496.
15. اشپیگل، ترجمه: محمدعلی فیروز آبادی، به نقل از سایت شفقنا.
16. «بوکوحرام رعب و وحشت را در نیجریه حاکم کرده است»، در: persian.euronews.com.
17. سی‌. ان. ان.، «بوکوحرام، شورشی خونین، چالشی بزرگ»، ترجمه: فرهاد فرجاد، به نقل از سایت شفقنا.
18. trackingterrorism.org/article/danger at home"book haram.
19. «بوکوحرام رعب و وحشت را در نیجریه حاکم کرده است»، در: persian.euronews.com.
20. «با بوکوحرام آشنا شویم»،khabaronline.ir/service/Politics.
21. اشپیگل، ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی، به نقل از سایت شفقنا.
22. The Rise of Boko Haram in Nigeria, Sep 26, 2011, Author: David Cook www.ctc.usma.edu.
23. http://www.aljazeera.com/news/africa/2010/02/2010298114949112.html.
24. http://www.jameiamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
25. http://www.shafaqna.com/persian/other-services/other news/item/73652-
%D8%A8%D9%.88%DA%A9%D9%88%D8%AD D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C9% D8%B3%DB%8C9%D9%85 D8%B9%D9%84%DB%8C9%D9%87%D8%AF%DB%8C9%D9%86.html.
26. http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
27. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص172.
28. «بوکوحرامیسم علیه دین»، به نقل از سایت شفقنا.
29. یا شیکاوه.
30. «بوکو حرام؛ جهاد با طعم تجارت»، در: euronews.com.
31. http://www.jameiamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
32. «با بوکوحرام آشنا شویم»، در: khabaronline.ir/service/Politics.
33. سید محمد فضل الله، «پدیده تکفیر و خطرات آن برای جامعه اسلامی»، در:
http://www.bayynat.ir/index/?state=article&id=1110.
«بوکوحرام دست نشانده رژیم صهیونیستی»، در: http://www.adyannet.com/news/12574.
34. محمدرضا بدیعی، «جایگاه بوکوحرام در تاکتیک و استراتژی غرب»، در: http://alefir/vtpejb2295h8.ib.html.
35. «بوکوحرام؛ یک تیر و چند نشان سفارت آمریکا در قلب آفریقا»، در: .www.mashreghnews.ir.
36. «بوکوحرامی‌ها چهره‌ای‌ منفور از دین در جهان به نمایش گذاشته‌اند»، در:
http://dornews.com/News.Details.aspx News=2333516.
37. به نقل از اسلام تایمز، به آدرس:http://www.islamtimes.org/prob5fbsorhbw9p.uiur.html.
38. به نقل از اسلام تایمز، به آدرس: ..http://www.islamtimes.org/prob5fbf?rhbw9p.uiur.html.
39. «بوکوحرامیسم علیه دین»، در: http://www.shafaqna.com/persian/other-services/other.

منابع تحقیق :
1. نیجریه، کتاب سبز 259، چاپ اول، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، 1388.
2. دوجیووانی، جانین، «دختران ربوده شده ... در بند شیکائو»، نشریه پنجره، ش198.
3. «حرم حرام بوکوحرام»، ترجمه: پرناز طالبی، نشریه پنجره، س6، ش198.
4. Nehemia Levtzion & Randall L. Pouwels (eds.), The History Of Islam in Africa, Ohio University Press, U.S.A, 2000.
5. adyannet.com.
6. afghanirca.com.
7. alef.ir.
8. aljazeera.com.
9. avapress.com.
10. bayynat.ir.
11. donya-e-eqtesad.com.
12. dornews.com.
13. euronews.com. 14.iranbazgoo.persianblog.ir.
15. islamtimes.org .
16. jamesamonline.ir.
17. khabaronline.ir.
18. khabaronline.ir.
19. mashreghnews.ir.
20. shafaqna.com.
21. trackingterrorism.org.
22. cte.usma.edu.
23. mouood.org.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی اندیشه‌ها و رفتارهای گروه تکفیری بوکوحرام بررسی اندیشه‌ها و رفتارهای گروه تکفیری بوکوحرام


ادامه مطلب ...

صنعانی؛ سلفی تکفیری یا سلفی میانه‌رو

[ad_1]

چکیده

ابن الامیر صنعانی یکی از علمای زیدی سلفی در قرن دوازدهم به شمار می‌آید. دیدگاه‌های اعتقادی او در مسئله توحید، شرک و بدعت متأثر از اندیشه‌های سلفی ابن تیمیه ‌است که در آثارش انعکاس یافته‌ است. او با توسعه‌ی مفهوم شرک هر گونه توسل، استغاثه، نذر و قربانی برای غیرخدا را از مصادیق بارز شرک دانسته، این اعمال را در ردیف شرک بت پرستان قلمداد کرده است و با چنین اعمالی به شدت مخالف است. این نوع نگاه وی به شرک، در کنار حمایت اولیه وی از حرکت تبلیغی محمد بن عبدالوهاب، بنیان‌گذار وهابیت، برخی جریان‌های تکفیری را بر آن داشت تا او را به عنوان یکی از علمای سلفی معرفی کنند که‌ اندیشه‌های تکفیری محمد بن عبدالوهاب و اقدامات ضد بشری وی را تأیید، و از وی حمایت کرده‌ است. اما با وجود شواهد و مدارکی دال بر حمایت صنعانی از دعوت بنیان‌گذار جریان وهابیت تکفیری، دلایل متقنی وجود دارد که‌ اعتدالی بودن صنعانی را تأیید، و شبهه تکفیری بودن وی را رد می‌کند. پژوهش حاضر ابتدا به دو مفهوم سلفی گری میانه رو و تکفیری پرداخته، در مرحله بعد مروری بر حیات علمی‌ و مهم‌ترین دیدگاه‌های سلفی صنعانی داشته، سپس دلایل تکفیری بودن و اعتدالی بودن رویکرد سلفی وی را ارائه خواهد کرد.
کلید واژه : صنعانی، سلفی تکفیری، سلفی میانه رو، وهابیت تکفیری، توحید، شرک، محمد بن عبدالوهاب.

مقدمه‌

ابن الامیر صنعانی یکی از علمای زیدی یمن است که گرایش شدیدی به سلفیه داشت. او از جمله کسانی است که در دوران معاصر جایگاه خاصی در میان جریان‌های مختلف سلفیان دارد. برخی آثار او محل توجه ویژه عالمان و محققان سلفی قرار گرفته ‌است. در این میان برخی از جریان‌های تکفیری، نظیر وهابیت، کوشیده‌اند صنعانی را از طیف خود برشمارند. آنها ادعا می‌کنند صنعانی از جمله شخصیت‌های برجسته سلفی است که‌ از دیدگاه‌های تکفیری محمد بن عبدالوهاب (1115-1206 ه. ق.) ، بنیان‌گذار جریان سلفی وهابی و اقدامات او به عنوان پرچمدار مبارزه با شرک حمایت کرده، در مدح او شعری سروده است. اما از سویی دیگر، زیدیان سلفی یا سلفیان میانه‌رو همواره ‌او را به عنوان یکی از شخصیت‌های سلفی اعتدالی و از ائمه خود معرفی کرده‌اند.
اهمیت پرداختن به صنعانی از آن روست که‌ آثار وی در بسیاری از محافل علمی‌ سلفیه معاصر، استفاده شده و به عنوان یکی از منابع معتبر، توجه‌ آنها را به خود جلب کرده‌ است.
صنعانی اگرچه یکی از شخصیت‌های برجسته زیدی سلفی در یمن به شمار می‌رود- که بیشتر آنها به جز شخصیت‌های دو قرن معاصر، رویکرد اعتدالی در سلفیه را مبنای دیدگاه‌های اعتقادی خود قرار داده بودند- (2) اما در عین حال هم دوره بودن صنعانی با محمد بن عبدالوهاب و ستودن رهبر این جریان، شخصیت صنعانی را در هاله‌ای از ابهام قرار داده‌ است که ‌آیا او به راستی یکی از سردمداران و رهبران تفکر تکفیری به شمار می‌آید یا از پیشگامان تفکر سلفی اعتدالی.
از این رو برای پدیدار شدن شخصیت حقیقی صنعانی، ابتدا به حیات علمی‌ وی اشاره می‌کنیم. سپس به مبانی اعتقادی وی می‌پردازیم و در نهایت ادله‌ تکفیری بودن یا اعتدالی بودن صنعانی را بررسی می‌کنیم. با توجه به اینکه موضوع مقاله مرتبط با دو گونه سلفی‌گری تکفیری و اعتدالی است، پیش از ورود به موضوع، تعریفی از آن دو ارائه می‌کنیم.

مفهوم شناسی

سلفی‌گری گونه‌ها و طیف‌های مختلفی دارد که ‌از آن جمله می‌توان به سلفی‌گری اعتدالی و سلفی‌گری تکفیری اشاره کرد. در این مقاله برای تبیین سلفی‌گری اعتدالی و تکفیری، به حوزه ‌عملی بسنده کرده، از حوزه نظری چشم می‌پوشیم. دلیل نپرداختن به سلفی‌گری تکفیری در حوزه نظر آن است که، اندیشه‌های تکفیری در حوزه نظری ریشه در دیدگاه‌های اعتقادی ابن تیمیه، نظریه پرداز سلفیه، دارد و شاید بتوان گفت از حیث نظری بیشتر جریان‌های سلفی به پیروی از ابن تیمیه مبانی تکفیری دارند، اما با توجه به‌ اینکه مبانی تکفیری ابن تیمیه‌ از مرز نظریه فراتر نرفته و هیچ گاه وارد فاز علمی‌ نشد، برخی از گروه‌های سلفی نیز در تسری تکفیر به عرصه عملی توقف کردند؛ برخلاف وهابیت و سلفیه تکفیری که در تکفیر مسلمانان پا را فراتر گذاشته، جان و مال مسلمانان را مباح دانسته‌اند.
با توجه به مطالب فوق، در ادامه به تعریف دو گونه سلفی‌گری پرداخته می‌شود.

سلفی‌گری تکفیری

این گونه‌ از سلفی‌گری به جریانی گفته می‌شود که با نگاهی افراطی به مبانی سلفی، مخالفان خود را کافر می‌داند. این طیف همانند خوارج معتقد به تلازم میان ایمان و عمل هستند و معتقدند ارتکاب به گناه کبیره موجب کفر و زوال ایمان می‌شود. از این رو، بر اساس دیدگاه سلفیان تکفیری، مرتکب کبیره، از اسلام خارج شده، مهدورالدم است.
یکی از مکتب‌های مهم سلفی‌گری تکفیری، وهابیت است که محمد بن عبدالوهاب تأسیس کرد. غیر از وهابیت، شاخه‌های تندروی مکتب سلفی «دیوبند» نظیر «سپاه صحابه»، «لشگر جهنگوی»، «لشگر طیبه» و ... نیز زیر مجموعه سلفی‌گری تکفیری به شمار می‌آیند. (3)

سلفی‌گری اعتدالی

سلفیه ‌اعتدالی به جریانی گفته می‌شود که در عین پیروی از مبانی سلفیه همواره ‌از تکفیر مسلمانان اجتناب کرده، در این امر احتیاط بیشتری می‌کند. این جریان از تندروی‌های جریان تکفیری اجتناب کرده و همانگونه که‌ از نام آن پیداست، رویکرد اعتدالی را در مبانی سلفی خود اتخاذ کرده‌ است. شاخه ‌اعتدالی سلفیه دیوبندی در شبه قاره هند، سلفیه‌ اعتدالی اخوانی و سلفیه اعتدالی زیدی در یمن از مهم‌ترین نمونه‌های سلفی‌گری اعتدالی به شمار می‌روند. (4)
پس از تبیین دو مفهوم فوق، در قسمت بعد مروری بر زندگی صنعانی خواهد شد.

حیات علمی‌ صنعانی

محمد بن اسماعیل (5) از نوادگان یحیی بن حمزه ‌از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) ، در شهر کحلان واقع در شمال غربی یمن به دنیا آمد. (6) او به سبب انتسابش به یحیی بن حمزه سلیمان ( ف. 636 ه.ق.) ، یکی از امرای بزرگ در یمن، به‌ابن الامیر ملقب شد. (7) جد او صلاح بن محمد بن علی از علمای کحلان به شمار می‌آمده‌ است. پدر وی، یعنی اسماعیل بن صلاح (ف. 1146 ه.ق.) نیز از مجتهدان دوران خود بوده‌ است. اسماعیل بن صلاح بخشی از زندگی علمی‌ خود را در کحلان گذراند، اما پس از مرگ پدر خود، یعنی صلاح بن محمد، در 1110 ه.ق. یا 1108 ه.ق. به همراه محمد، فرزند خود، به صنعا آمد و نزد بزرگان دوران خود نظیر زید بن محمد بن حسن (8) (ف. 1123 ه.ق.) ، به تحصیل ادامه داد و پس از مدتی از جایگاه علمی‌ والایی برخوردار شد و شاگردان بسیاری، از جمله فرزند خود، را تربیت کرد. رجال نویسان دو کتاب از پدر ابن الامیر صنعانی نام برده‌اند: شرح عوامل و دیوان شعر که ‌ابن الامیر گردآوری کرده ‌است. (9)
ابن الامیر صنعانی نزد استادان برجسته‌ی زیدیه، علوم صرف، نحو، معانی، بیان و اصول فقه را در صنعا فرا گرفت. (10) او سپس در 1112 ه.ق. برای نخستین بار راهی سرزمین حجاز شد و در مدت اقامتش در مدینه‌ی منوره در دیدار با عبدالرحمن بن ابی الغیث خطیب مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و طاهر بن ابراهیم کردی، از علمای مدینه، با اصحاب حدیث اهل سنت آشنا شد و نزد آنها به تحصیل در علوم حدیث اشتغال یافت. (11) وی نزد ابن ابی الغیث به فراگیری صحیح بخاری و صحیح مسلم پرداخت و در نهایت از وی اجازه‌ی نقل حدیث گرفت. سفر ابن الامیر به مکه و مدینه، یکی از مراکز اصلی اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه، تأثیرپذیری او از مبانی اعتقادی سلفیه و دوری از باورهای اعتقادی زیدیان معتزلی مشرب را به همراه داشت. (12)
ابن الامیر صنعانی سه مرتبه‌ی دیگر نیز برای ادای فریضه‌ی حج و فراگیری علوم حدیث به سرزمین حجاز سفر کرد. او در سفر دوم خویش در 1132 ه.ق.، با ابی الحسن محمد بن عبدالهادی سندی (ف. 1138 ه.ق.) دیدار کرد و در مدت اقامت طولانی خود در این سفر به مباحثه‌های علمی با وی پرداخت. صنعانی بعد از گذشت دو سال، در 1134 ه.ق. برای مرتبه‌ی سوم به آنجا سفر کرد و نزد علمایی چون شیخ محمد بن احمد اسدی (ف. 1160 ه.ق.) درس خواند. ابن الامیر پس از فراگیری کتاب شرح عمدة فی العمده پرداخت. وی همچنین در این سفر مسند احمد بن حنبل، صحیح مسلم و احیاء علوم الدین را نزد سالم بن عبدالله بصری (ف. 1134 ه.ق.) فرا گرفت. آخرین سفر ابن الامیر صنعانی به حجاز در 1139 ه.ق. صورت گرفت. (13) تأثیرپذیری او از اصحاب حدیث و سلفیه تا حدی است که به وی لقب امیرالمؤمنین در حدیث را داده‌اند. تبیین اندیشه‌های اعتقادی صنعانی، علاوه بر نمایان ساختن تأثیرپذیری شدید او از سلفیه، نگاه اعتدالی یا تکفیری وی را روشن می‌کند. از این رو در بخش بعد، مهم‌ترین دیدگاه‌های سلفی وی ارائه خواهد شد.

اندیشه‌های سلفی ابن الامیر صنعانی

با نگاهی عمیق به دیدگاه‌های اعتقادی ابن الامیر صنعانی در آثارش، می‌توان به گرایش شدید وی به تفکر سلفیه پی برد. او مانند ابن الوزیر در بسیاری از کتاب‌هایش از مبانی اعتقادی و روش علمی ‌بزرگان اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه، نظیر ابن تیمیه و ابن قیم، استفاده کرده است. صنعانی با تبیین مبانی سلفیه به نقد مبانی زیدیه معتزلی مشرب یمن پرداخته ‌است. او مدعی بود بیشتر باورهای زیدیان یمن ریشه در تفکرات اعتزالی زیدیه‌ی ‌هادویه داشته، با خط اصیل زیدیه مطابقت ندارد. صنعانی همچون دیگر شخصیت‌های برجسته‌ی زیدیه‌ی سلفی با فرقه گرایی مخالفت کرده‌ است. وی در این زمینه می‌نویسد: «فرقه گرایی منشأ اختلاف میان مسلمانان و سرچشمه تمام فتنه‌هاست». (14)
صنعانی تکفیر فرقه‌های اسلامی ‌از جانب یکدیگر و به دنبال آن ریختن خون برادران مسلمان خود، تفسیق، بدعت، خارج شدن از انصاف و دادن نسبت‌های ناروا به یکدیگر را از پیامدهای فرقه‌گرایی دانسته، (15) همگان را به پیروی از کتاب، سنت و سلف صالح فرا خوانده‌است. او معتقد است ظهور علم کلام و تفکر در ذات خداوند فرقه‌گرایی را به دنبال داشته، منجر به‌ اختلاف نظر در اعتقادات شده‌ است. (16) انتقاد ابن الامیر صنعانی به فرقه‌گرایی در حالی است که ‌او خودش در مواجهه با دیدگاه‌های متکلمان بر اساس مبانی اعتقادی اصحاب حدیث و سلفیه به نقد آنها پرداخته‌ است. تمجیدهای صنعانی از بزرگان و اصحاب حدیث اهل سنت برخاسته‌ از وابستگی و گرایش شدید وی به جریان اصحاب حدیث است. (17) در بررسی اندیشه‌های سلفی صنعانی، دیدگاه‌های اعتقادی وی درباره توحید، بدعت و شرک مطرح خواهد شد.

توحید از منظر صنعانی

یکی از مسائل مهم اعتقادی مسئله توحید است. نگرش عالمان اسلامی ‌درباره توحید متفاوت بوده، این اختلاف در برخی موارد به تکفیر از سوی برخی گروه‌های افراطی، نظیر وهابیت، منجر شده است. ابن الامیر صنعانی، درباره‌ی توحید ربوبیت می‌نویسد:
مقصود از توحید ربوبیت- که به ‌آن توحید خالقیت و رازقیت نیز گفته شده و به نام‌های دیگری هم اطلاق می‌شود- این است که‌ آفریدگار جهان فقط خداست و اوست پروردگاری که رزق و روزی همه را می‌رساند... این نوع از توحید را حتی مشرکان نیز پذیرفته بودند. (18)
صنعانی با روش متکلمان و فلاسفه‌ی مسلمان در اثبات توحید ربوبیت مخالف است و آن را باطل، سراب و برخاسته‌ از جهل برشمرده است. او اندیشه‌های متکلمان را بدعتی دانسته که‌ فایده‌ای جز فرقه گرایی در پی نداشته‌ است. وی دیدگاه‌های آنها را فاقد هرگونه رشد و تهی از حقیقت‌های موجود در کتاب و سنت دانسته است. صنعانی متأثر از ابن تیمیه و دیگر بزرگان اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه و ابن الوزیر، بنیان‌گذار جریان زیدیه‌ی سلفیه، برای اثبات وجود خداوند از دلالت‌های فطرت، آفاق، انفس و معجزات، که برخاسته‌ از آیات قرآن بوده، استفاده می‌کند و دلایل عقلی برای اثبات وجود خداوند را نمی‌پذیرد. (19) او در باب توحید، تأکید فراوانی بر توحید عبادی داشته، در تعریف آن این گونه می‌نویسد: «منظور از توحید الوهیت (عبادی) ، توحید در عبادت و پرستش است، بدین معنا که هر گونه پرستش و عبادت، فقط برای خداوند یکتا انجام بگیرد». (20)
صنعانی می‌افزاید: «مشرکان اگرچه به توحید ربوبیت و وجود خداوند ایمان داشتند، اما به دلیل شریک دانستن همتایانی برای او در عبادت، مشرک خوانده می‌شوند و به سبب فقدان اعتقاد به
توحید الوهیت از دایره موحدان خارج شدند». (21)
ابن الامیر به دنبال اثبات لزوم اعتقاد به توحید عبادی در کنار توحید ربوبیت، نتیجه‌ای را گرفته که، به جز در اندیشه‌های اعتقادی بزرگان اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه، در دیدگاه‌های متکلمان مسلمان یافت نمی‌شود. او هر گونه‌ اعتقاد به‌ انسان مرده یا زنده به عنوان اینکه واسطه‌ای میان خداوند و انسان باشد و شفاعت او را بکند و اعتقاد به‌ اینکه‌ آن انسان ضرر و زیانی می‌رساند را همانند پرستش بت‌ها قلمداد کرده، آن را از مصادیق شرک دانسته‌ است. (22)

اسما و صفات الاهی از منظر صنعانی

صنعانی در باب اسما و صفات خداوند معتقد به تفصیل شده ‌است. او معتقد است در صورتی که اسم یا صفتی به عنوان دعا بر خداوند اطلاق شود باید برای اطلاق آن اسم یا صفت بر کتاب، سنت و اجماع توقف کرد؛ بدین معنا که فقط اسم و صفتی را می‌توان به صورت دعا برای خواندن خداوند به کار برد که در آیات، روایات و اجماع به صورت دعا بر خداوند اطلاق شده باشد؛ چرا که خداوند به جز آنچه خود را نامیده‌ است، خوانده نمی‌شود. از این رو نمی‌توان به خداوند متعال گفت: «یا شیء!» و «یا موجود!» اغفر لی. اما در صورتی که ‌اطلاق اسم و صفت به منظور خبر دادن از خداوند باشد می‌توان به ‌اسم و صفتی که در آیات و روایات وارد نشده و در عین حال اطلاق آن در حق خداوند حقیقت دارد، از او خبر داد، نظیر موجود، مذکور، واجب الوجود، صانع و متکلم. اما جایز نیست به صورت دعا گفت: یا متکلم! اغفر لی. (23)
صنعانی در آنجایی که قصد خبری وجود دارد اطلاق اسم‌هایی که موهوم به خطاست را جایز ندانسته‌ است. (24) این دیدگاهی است که بزرگان سلفیه، نظیر ابن تیمیه، نیز به‌ آن معتقدند و دیدگاه ‌ابن الامیر صنعانی برگرفته ‌از آرای آنهاست. (25) صنعانی معتقد است باید به‌ اسم و صفات الاهی به همان نحوی که در قرآن آمده ‌است ایمان داشت و مترادف این اسما و صفات را نمی‌توان جایگزین کرد؛ همچنان که عدول از اسمی‌ که خداوند به‌ آن نامیده شده به غیر آن اسم صحیح نیست. صنعانی هر گونه تأویل در اسما و صفات را جایز ندانسته، معتقد است باید به ظواهر کتاب و سنت ایمان داشت. او دلیل این اعتقاد را دیدگاه صحابه دانسته، در این باره می‌نویسد: «صحابه‌ این صفات را شنیدند و به واسطه‌ این صفات خدا را مدح کردند، بدون اینکه آن را تأویل کند و این گونه نگفتند که‌ از اثبات صفت سمیع، گوش برای خدا لازم آمده و از صفت بصیر، چشم برای او لازم می‌آید». (26)
ابن الامیر در تبیین تمسک جستن صحابه به ظواهر کتاب و سنت، به گفته‌های هروی (27) (ف. 481 ه.ق.) و نووی (28) (ف. 676 ه.ق.) ، از علمای اصحاب حدیث، استناد کرده ‌است. در این زمینه هروی و نووی تأکید کرده‌اند که سلف صالح بدون تأویل آیات دالِ بر اسما و صفات خداوند، به‌ ظاهر آنها ایمان داشته، از هر گونه ‌اظهارنظر درباره‌ی معنای آن آیات اجتناب می‌کرده‌اند. (29) هرچند دیدگاه صنعانی و بزرگان اصحاب حدیث و سلفیه در باب نفی تأویل به تشبیه و تجسیم منجر می‌شود، اما او همچون بزرگان سلفی پیش از خود مخالف تشبیه، تجسیم و تعطیل است. صنعانی در عین دفاع از دیدگاه سلفیه در اسما و صفات به نقد آرای متکلمان پرداخته، می‌نویسد: «برخی، صفات خدا را نفی و برخی دیگر آن را اثبات کرده‌اند و در میان گروه دوم برخی تمام صفات و گروه دیگر برخی صفات را اثبات کرده‌اند». (30)
صنعانی در ادامه‌ی انتقاد خود به دیدگاه متکلمان، درباره صفات می‌نویسد:
دین بدون هیچ گونه تصرفی از انبیا گرفته شد و سلف صالح به مدلول لغوی آیات اکتفا کرده، اسما و صفات را بر خداوند اطلاق کردند، بدون اینکه محال بودن اسما و صفات به ذهن آنها خطور کند. اما متکلمان از روش آنها ابا کرده، در ماهیت اسما و صفات برای خداوند تفکر کردند و خود را در آنچه بر عهده آنها نبود به مشقت انداختند. (31)

بدعت از دیدگاه صنعانی

صنعانی هر امری که پس از دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دین حادث شده را بدعت قلمداد کرده، (32) و هر گونه بدعتی را، مطابق با روایات موجب گمراهی دانسته است. او ضمن بر حذر داشتن از بدعت در دین، آرای برخی علمای اهل سنت مبنی بر گناه کبیره بودن بدعت را یادآور شده ‌است. (33) صنعانی بدعت را بزرگ شمرده، معتقد است بدعت گذار از اسلام خارج است، مانند خروج تار مویی از خمیر. (34) ابن الامیر دلیل خود را این گونه ذکر می‌کند:
بدعت، زیاده یا نقصان در دین است و هر کدام که باشد مخالفت و رد سخن خداوند در آیه‌ی اکمال است؛ بدین معنا که شخص بدعت گذار با گفتار و عمل خود معتقد می‌شود اکمال تحقق نیافته و با زیاده و نقصانی که ‌او در دین می‌گذارد می‌خواهد دین را کامل کند. (35)

شرک از نگاه صنعانی

یکی دیگر از مسائلی که شایسته ‌است به‌ آن پرداخته شود مسئله شرک از منظر صنعانی است. در نگاه صنعانی، شرک فقط عبادت و پرستش غیرخداوند نیست، بلکه‌ او با تمسک به دیدگاه ابن تیمیه و دیگر بزرگان سلفیه چارچوب مفهوم شرک را گسترش بخشیده ‌است. صنعانی با استناد به کلام ابن قیم و استادش ابن تیمیه هر گونه توسل، تبرک کردن و بوسیدن قبور را بدعت و دورترین مرتبه‌ از شریعت دانسته، آن را از جنس پرستش بت‌ها قلمداد کرده‌ است. (36) ابن الامیر هر گونه‌ استغاثه، طلب حاجت و توسل به غیرخدا را از مصادیق آشکار شرک دانسته، معتقد است این اعمال آثار برجای مانده ‌از پرستش بت‌هاست. او در این باره می‌نویسد: «جاهلیت به بت‌ها پناه برده، از آنها طلب حاجت می‌کردند و همان طور که در روایات آمده هر بدعتی گمراهی است و چه گمراهی‌ای بزرگ تر از آنکه حاجات خود را از اموات طلب می‌کنند و از خداوند رویگردان‌اند». (37)
صنعانی معتقد است اگر کسی به درخت، سنگ، قبر، فرشته، دیو، زنده یا مرده‌ای معتقد باشد، بدین معنا که آن سود و زیان می‌رساند یا او را به درگاه خداوند نزدیک می‌گرداند یا در پیش‌گاه خداوند میانجی قرار می‌گیرد و با وساطت او، خداوند متعال نیازش را برآورده می‌کند به امر حرامی‌ معتقد شده و برای خداوند شریک قائل شده‌ است؛ همان گونه که مشرکان بت پرست به بت ها اعتقاد داشتند. (38) صنعانی نذر کردن برای هر انسان مرده یا زنده به قصد طلب حاجت از او را هم ردیف با شرک بت‌پرستان دانسته ‌است. او در این باره می‌نویسد:
عمل کسانی که با مال، جان و فرزندان خود برای هر مرده یا زنده‌ای نذر می‌کنند و از آنها حاجتی می‌خواهند که‌ از کسی جز خدا نباید درخواست کرد- نظیر شفا یافتن بیمار، یافتن گم شده‌ای و برآوردن حاجات- در حکم همان شرکی است که بت‌پرستان بر آن بودند و هستند.
او می‌افزاید:
نذر مالی و غیرمالی برای مرده، ریختن خون و قربانی کردن حیوانات بر آرامگاه اولیا و توسل به آنها برای رفع حاجت، عین همان کارهایی است که بت‌پرستان دوران جاهلیت برای بت‌های خود انجام می‌دادند. با این تفاوت که آنها این کار را با عنوان بت و بت پرستی انجام می‌دادند، اما قبرپرستان با نام قبر یا مشهد [زیارتگاه] انجام می‌دهند. (39)
از نظر صنعانی، با تغییر نام قبر مردگان به زیارتگاه و آرامگاه و اعتقاد به‌ اینکه یکی از اولیا در آن مدفون است، اعمال آنها از حیطه‌ی بت پرستی و قبرپرستی خارج نمی‌شود؛ «زیرا آنها همان گونه که مشرکان با بت‌های خود رفتار می‌کردند با زیارتگاه مردگان رفتار می‌کنند و همانند حاجیان که خانه‌ی خدا را طواف می‌کنند، آنها زیارتگاه‌ها را دور می‌زنند و تبرک کرده، با کلمات و اعمال شرک آمیزی با آنها سخن می‌گویند». (40)
صنعانی این دیدگاه خود را در ابیاتی با عنوان «النجدیه» سروده ‌است، که ترجمه‌ی آن عبارت است از:
بار دیگر معنا و مفهوم سواع، بهوث وود را به‌ این سرزمین برگرداندند، این دوستی چه بد دوستی‌ای است. در هنگام سختی ها، نام آنها را فریاد می‌زنند و صدا می‌کنند، همان گونه که بیچاره‌ی درمانده‌ای نام خداوند بی نیاز و یکتا را فریاد می‌زند و صدا می‌کند. چه بسا از روی جهل و نادانی یا به عمد، قربانی‌هایی در گوشه و کنار قبر این مردگان با نامی ‌غیر از نام خداوند قربانی می‌کنند؛ و چه بسا طواف کننده به دور قبرها در حالی که روی به طرف آنها آورده ‌است، چهارگوشه‌ی قبر آنها را لمس می‌کند و دست می‌کشد. (41) و (42)
صنعانی حتی بنای آرامگاه بر قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را عملی غیراسلامی ‌دانسته، می‌نویسد: «این بنا، ساخته‌ی صحابه، تابعین و علمای امت نیست، بلکه قلاوون صالحی، مشهور به ملک منصور، پادشاه مصر، در 678 ه. ق. آن را بنا نهاد». (43)
ابن الامیر کسانی را که به غیرخدا استغاثه و توسل کرده، برای اولیا نذر می‌کنند، قبرپرست توصیف کرده، درباره‌ی برخورد با آنها می‌نویسد:
در مرتبه‌‌ی اول باید آنها را به یکتاپرستی فراخواند و اعتقادشان را برایشان روشن کرد و به‌ آنها فهماند که زیارتگاه مرده به‌ آنها سود و زیانی نمی‌رساند و آنها را از خداوند بی نیاز نمی‌کند. سپس کسی که دست از این کار کشید و توحید را آنچنان که شایسته است پذیرفت، جان و مالش محترم خواهد ماند... در غیر این صورت چنانچه بر عمل خود پافشاری کند شایسته است آنچه خداوند بر رسولش در برخورد با مشرکان روا داشت در برخورد با قبرپرستان نیز انجام شود. (44)
پس از تبیین دیدگاه‌های اعتقادی صنعانی، در ادامه‌ ادله تکفیری بودن یا اعتدالی بودن وی به تفکیک مطرح خواهد شد.

اداله‌ی تکفیری بودن ابن الامیر صنعانی

جریان‌های تکفیری همواره می‌کوشند صنعانی را یکی از بزرگان خود و از سردمداران مبارزه با آنچه‌ آنها شرک می‌پندارند، معرفی کنند. دلایل و شواهدی وجود دارد که دیدگاه‌ آنها را تقویت
می‌کند که در ادامه به آن می‌پردازیم.

الف. مخالفت شدید صنعانی با توسل و استغاثه به غیرخدا و نذر کردن و قربانی کردن برای غیرخدا

همچنان که در قسمت دیدگاه‌های اعتقادی صنعانی ذکر شد، صنعانی با توسعه مفهوم شرک هر گونه توسل و استغاثه به غیرخدا، و نذر کردن و قربانی کردن برای غیر خدا را از مصادیق شرک قلمداد کرده‌ است. انطباق رفتار کسانی که به غیر خدا متوسل می‌شوند با کردار بت پرستان و توصیف کردن افرادی که به زیارتگاه‌های اولیای الاهی و بزرگان دین می‌روند به قبرپرست (قبوریون) نشان از نگاه تند صنعانی به موضوع شرک دارد. این نوع نگاه صنعانی در کتاب تطهیر اعتقاد وی به صورت ویژه منعکس شده‌ است. او در جای جای این کتاب به مصادیق مختلف شرک پرداخته ‌است و با اشاره به توسل، استغاثه، زیارت قبور و ... به عنوان نمونه‌های بارز شرک، آن را در ردیف شرک بت پرستان به شمار آورده ‌است.
این نگاه موجب شده‌ است جریان‌های تکفیری، صنعانی را از سردمداران مبارزه با شرک و رفتارهای شرک آمیز مسلمانان نظیر زیارت قبور، توسل به‌ اولیای الاهی و ... در دوره خود معرفی کنند؛ دوره‌ای که در آن محمد بن عبدالوهاب، مؤسس جریان وهابی تکفیری، ظهور کرد و با شعار مبارزه با شرک و کفر اقدام به قتل و غارت اموال مسلمانان کرد و آثار زیانباری را بر جهان اسلام وارد ساخت.

ب. حمایت و مدح صنعانی از محمد بن عبدالوهاب

یکی دیگر از دلایل جریان های تکفیری بر رویکرد تکفیری صنعانی، قضیه حمایت ابن الامیر صنعانی، به عنوان پیشوای جریان زیدیه‌ی سلفی در قرن دوازدهم، از محمد بن عبدالوهاب، بنیان‌گذار سلفیه‌ی تکفیری در عربستان است. این موضوعی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. شاید بتوان این مسئله را بدین صورت مطرح کرد که پس از ظهور محمد بن عبدالوهاب- بنیان‌گذار سلفیه‌ی تکفیری در قرن 12 هجری در منطقه‌ی نجد واقع در سرزمین حجاز- آوازه‌ی ‌اندیشه‌های تکفیری او، که با شعار مبارزه با بدعت، شرک و خرافه پرستی همراه بود، به یمن رسید. همین امر موجب شد ابن الامیر صنعانی، که دیدگاه‌ او درباره‌ی بدعت، شباهت فراوانی با دیدگاه‌های افراطی محمد بن عبدالوهاب داشت، از او حمایت کند. صنعانی درباره‌ی محمد بن عبدالوهاب این گونه می‌نویسد:
زمانی که خبر ظهور عالمی ‌در نجد که به‌ او محمد بن عبدالوهاب گفته می‌شد، به من رسید و برخی از شاگردانش نزد ما آمدند و ما را از احوالات او و تلاش‌هایش برای اشاعه‌ی تقوا و امر به معروف و نهی از منکر مطلع کردند، رغبت پیدا کردم تا با او به‌ ابیات ذیل در 1163ه. ق. مکاتبه کنم:
سلام بر نجد و کسی که در نجد ساکن است، اگرچه سلام من از دور فایده‌ای ندارد. بایست و از دانشمندی که (مشکلات) جامعه را برطرف کرده، بپرس. کسی که‌ از راه راست گمراه شد، به دست او هدایت گشت. اوست محمد که به سنت احمد هدایت می‌کند، پس آفرین بر هدایت کننده و آفرین بر هدایت شده. همه قبایل دیدگاه ‌او را انکار کردند، بدون اینکه حقیقت از آنها ظاهر شود. خبرهایی از او (محمد بن عبدالوهاب) رسیده (مبنی بر اینکه) شریعت را همان طور که روشن است، به ما برمی‌گرداند. آنها خاطره‌ی بت‌های سواع وود (45) را زنده کردند که ما را هیچ خوشایند نبود. در سختی‌ها و مشکلات به آنها توسل می‌جستند، چنان که ‌انسان به خدای یگانه و بی نیاز پناه می‌برد. چه بسیار از این فریادهای عقیم که دانسته یا ندانسته به بردن نام غیرخدا بلند شدند؛ و چه بسیار مردمی‌ که دور قبرها طواف و با دست‌های خود ارکان آنها را لمس کردند. (46)
اما در ادامه به دلایلی می‌پردازیم که حاکی از اعتدالی بودن صنعانی است و تکفیری بودن وی را رد می‌کند.

ادله‌ی اعتدالی بودن صنعانی

دلایل و شواهد متعددی وجود دارد که ثابت می‌کند صنعانی رویکرد سلفی اعتدالی در اعتقادات اتخاذ کرده، از نگاه تکفیری به شدت خودداری کرده‌ است. در ادامه به مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود.

الف. تجدید نظر صنعانی درباره محمد بن عبدالوهاب

این دلیل به نوعی جواب نقضی به دلیل دوم نظریه‌ی تکفیری بودن صنعانی است؛ بدین معنا که اگرچه صنعانی با شنیدن آوازه محمد بن عبدالوهاب در ابتدا از حرکت تبلیغی او در مبارزه با آنچه
او شرک می‌نامید، حمایت کرد و در مدح او شعری سرود اما با شنیدن اقدامات خشونت آمیز و جنایات وحشیانه مؤسس وهابیت علیه مسلمانان در خصوص حمایت خود از محمد بن الوهاب تجدید نظر کرد و حتی از او و اقداماتش برائت جست. ابن الامیر صنعانی، با افراطی‌گری، تکفیر و ریختن خون مسلمانان، آن گونه که محمد بن عبدالوهاب اعتقاد داشت، موافق نبود، زمانی که خبر قتل عام و غارت اموال مسلمانان به دست محمد بن عبدالوهاب به ابن الامیر رسید، از او برائت جست و از یاد کردن ابن عبدالوهاب به نیکی و قصیده‌ای که در مدحش خوانده بود، توبه کرد. او در مقام برائت از محمد بن عبدالوهاب در دیوان شعر خود می‌نویسد:
هنگامی‌ که قصیده‌ی اول من به نجد رسید، چند سال بعد عالمی‌ به نام شیخ مربد بن احمد تمیمی‌ (از بزرگان نجد) ، در ماه صفر 1170 ه. ق. نزد من آمد و او بعضی از کتاب‌های ابن تیمیه و ابن قیم را به خط خود فراهم آورده بود و سپس در ماه شوال همان سال به وطن خود بازگشت. او از شاگردان محمد بن عبدالوهاب بود که ما قصیده‌ی خود را برای وی فرستاده بودیم و پیش از او شیخ فاضل به نام عبدالرحمن نجدی نزد ما آمده بود و او از پسر عبدالوهاب مطالبی نقل کرده بود که برای ما بسیار عجیب و دردآور بود؛ از قبیل قتل و غارت مسلمانان و آدم کشی و حتی ترور و تکفیر ملت مسلمان در تمام نقاط جهان. ما در سخنان عبدالرحمن و در آنچه وی از پسر عبدالوهاب نقل می‌کرد، در تردید بودیم، تا آنکه شیخ مربد بن احمد دوباره پیش ما آمد. او مرد شریف و زیرکی بود و برخی از رساله‌های محمد بن عبدالوهاب را با خود به همراه داشت که در آنها حکم کفر اهل ایمان و تجویز قتل و غارت مسلمانان نوشته شده بود. ما درباره‌ی نویسنده‌ی این رساله دقت کردیم و دیدیم که ‌او مردی است که‌ از شریعت اسلام اطلاع کمی ‌دارد و آن مقدار نیز سطحی است نه عمیق، و نزد استادی درس نخوانده‌ است که بتواند او را راهنمایی و به دانش‌های مفید هدایت، و در احکام و مسائل دین، فقیه و دانا کند. او را شخصی یافتیم که برخی از کتاب‌های ابن تیمیه و ابن قیم را خوانده و بدون فکر و تأمل از آنها تقلید کرده ‌است، در صورتی که خود آنها (ابن تیمیه و دیگر شخصیت‌های سلفی) تقلید را جایز نمی‌دانستند. (47)
متن فوق بارزترین دلیل بر مخالفت صنعانی با رویکرد تکفیری محمد بن عبدالوهاب و اقدامات وحشیانه‌ی او علیه مسلمانان است. صنعانی با شعری که مطلع آن در ذیل آمده، از محمد بن عبدالوهاب و دیدگاه تکفیری وی برائت کرده‌ است: «من از آنچه درباره نجد گفته بودم، برگشتم، برای اینکه خلاف آنچه پیش من بود، ثابت شد». (48) و (49) صنعانی در این شعر تفکر تکفیری و افراطی محمد بن عبدالوهاب را به شدت نقد می‌کند.

ب. نگاه خاص صنعانی به مسئله کفر از جمله دلایلی که رویکرد اعتدالی صنعانی را تقویت می‌کند نگاه‌ او در قضیه کفر است. وی معتقد به دو نوع کفر است: کفر اعتقادی و کفر عملی.

کفر اعتقادی این است که هر انسانی که منکر توحید، ایمان به خدا و نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و معاد شود از دایره‌ی ‌اسلام خارج است. کفر عملی نیز، طبق دیدگاه وی، چنین است:
مسلمانی که‌ اعتقاد به توحید، ایمان به خدا، پیامبر و معاد داشته باشد و در عین حال اولیای خداوند را بخواند، در هنگام بروز مشکلات به آنها متوسل شود، دور قبور مردگان طواف کند، دیوار قبر را ببوسد و برای آنها نذر کند؛ این گونه رفتارهای او کفر عملی به شمار می‌رود. (50)
در نگاه صنعانی، اعمال شرک آمیزی که در عبارات فوق به آن اشاره شد منجر به خروج از دایره ‌اسلام نمی‌شود، «بلکه ‌این گونه رفتارها از سنخ گناه کبیره بوده، آن شخص مرتکب کبیره شده ‌است، نظیر تارک نماز که کافر است به کفر عملی». (51)
بر اساس این تقسیم بندیِ صنعانی از کفر است که وی از سویی با رفتارهایی که شرک آمیز خوانده به شدت مخالفت کرده و مانند اعمال مشرکان و بت پرستان جاهلیت قلمداد کرده‌ است و از سوی دیگر، مخالف تکفیر مرتکبین این گونه رفتارها بوده ‌است.
آنچه می‌تواند دیدگاه خاص صنعانی در خصوص کفر و رویکرد اعتدالی وی را تقویت و تأیید کند، ایراد محمدعلی شوکانی (1173-1250ه. ق. ) ، یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های برجسته‌ی زندیه‌ی سلفی، در قرن 13 ه. ق.، به‌ اوست. شوکانی نگاه تند انتقادی را به‌ این رویکرد صنعانی دارد. او معتقد است کفر عملی دانستن اعمال شرک آمیزی که قبوریون (قبرپرستان) انجام می‌دهند، صحیح نیست. وی در اثبات دلیل خود این گونه می‌نویسد:
کسی که مردگان را به هنگام بروز مشکلات صدا زده، دور قبر مردگان طواف کرده، خواسته‌هایی را از مردگان طلب می‌کند که جز خدا کسی قادر به ‌انجام دادن آن نیست، به لحاظ اعتقادی کافر است؛ چرا که‌ این رفتارها از اعتقاد انسان سرچشمه می‌گیرد؛ مانند اعتقاد جاهلیت به بت‌های خود. بنابراین، اگر هدف آنها از مرده‌ای که به‌ آن اعتقاد دارند قصد تقرب به خداوند و وسیله‌ای برای نزدیک شدن به او باشد، همچنان که بت رستان به آن معتقد بودند، در این صورت صورت فرقی میان این دو گروه نیست و اگر هدف آنها قصد تقرب به خدا نباشد و به صورت مستقل مردگان را بخوانند و خواسته‌هایی که جز خداوند کسی نمی‌تواند اجابت کند از مردگان طلب کنند، در این صورت به جایی رسیده‌اند که مشرکان نیز به ‌آن مقام دست نیافته‌اند؛ چرا که هدف مشرکان از خواندن بت های خود، استقلال بت ها در اجابت دعای مشرکان و بی نیازی آنها از خداوند نبود، بلکه آنها بر خالقیت، رازقیت خداوند و زنده کردن و مردن به دست او ایمان داشتند. (52)
شوکانی در جای دیگر در انتقاد به صنعانی می‌نویسد:
شکی نیست که کفر به دو نوع کفر اعتقادی و کفار عملی تقسیم می‌شود، اما ادعای اینکه رفتارهایی که معتقدان به‌ اموات انجام می‌دهند را کفر عملی بدانیم در نهایتِ فساد است و جای بسی تعجب است که‌ ابن الامیر صنعانی کفر معتقدان به‌ اولیا را کفر عملی دانسته‌است. چگونه ممکن است بر «کسی که به اولیا اعتقاد دارد» و ما می‌گوییم او اعتقاد دارد، حکم کنیم که ‌این رفتار او کفر اعتقادی نیست بلکه کار عملی است؟ این تناقض نیست؟... اگر بگوییم این شخص عملی را انجام می‌دهد که به آن اعتقاد ندارد پس باید گفت او عمل بیهوده‌ای را انجام داده، در حالی که غیر از دیوانه کسی چنین عملی را انجام نمی‌دهد... ابن الامیر خود اعتراف کرده که «اعتقاد آنها جاهلانه است نظیر اعتقاد جاهلیت به بت‌ها». پس چگونه ممکن است حکم کنیم که ‌اعتقاد آنها مانند اعتقاد جاهلیت است و ثابت کنیم اعتقاد است، سپس حکم کنیم کفر آنها اعتقادی نیست، بلکه عملی است؟ (53)
فارغ از پرداختن به نقد شوکانی بر صنعانی در خصوص کفر، این نکته مسلم است که صنعانی معتقد به کفر عملی توسل، استغاثه، زیارت قبور و ... بوده، از این رو از تکفیر به شدت پرهیز، و بر رویکرد اعتدالی در سلفیه تأکید کرده‌ است. اما شوکانی این گونه رفتارها را از مصادیق کفر اعتقادی دانسته، بر تکفیر مرتکبان آن اصرار ورزیده‌ است.
از این رو می‌توان گفت صنعانی از علمای زیدی یمن است که متأثر از دیدگاه‌های بزرگان سلفی، در اعتقادات نگاهی کاملاً سلفی دارد. اما این دیدگاه‌ او تا آنجا پیش نرفته که وی به عنوان عالمی ‌تکفیری معرفی شود، بلکه وی به دلیل مواضع ضدتکفیری، در زمره سلفیان اعتدالی به شمار آمده ‌است؛ اگرچه جریان های تکفیری معاصر می‌کوشند با انتشار دیدگاه‌های سلفی او و استناد به برخی نظریاتش در باب توحید و شرک و ... او را از جمله علمای تندروی تکفیری معرفی کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناسی ارشد مذاهب اسلامی ‌از دانشگاه‌ ادیان و مذاهب، پژوهشگر مؤسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیه السلام).
2. درباره جریان زیدی سلفی نک.: مهدی فرمانیان، مبانی فکری سلفیه، ص 20-26؛ سید محمد مهدی عمادی، تأثیرپذیری زیدیه‌ از سلفیه (از ابن الوزیر تا قرن سیزدهم) ، ص37-132.
3. سید مهدی علی زاده موسوی، سلفی‌گری و وهابیت، ج1.
4. مهدی فرمانیان، مبانی فکری سلفیه، ص 8-60؛ همو، «گرایش‌های فکری سلفیه در جهان امروز»، مشکوه، ش 108، مشهد، پاییز 1388، ص77-100.
5. محمد بن اسماعیل بن صلاح بن محمد بن علی بن حفظ الدین بن شرف الدین بن صلاح بن حسن بن مهدی بن محمد بن ادریس بن علی بن محمد بن احمد بن یحیی بن عبدالله بن حسین بن قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی ابن طالب (علیه السلام) .
6. کحلان یکی از مناطق استان حجة یمن به شمار می‌رود؛ نک: ابراهیم احمد مقحفی، معجم المدن و القبائل الیمنیه، ج 2، ص 1329.
7. محمد بن محمد یحیی زباره حسنی صنعانی، نشر العرف النبلاء الیمن بعد الألف، ج3، ص29.
8. محمد بن علی شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج1، ص225.
9. عمر بن رضا کحاله، معجم المؤلفین: تراجم مصنفی الکتب العربیة، ج2، ص 273؛ محمد بن محمد بن یحیی زباره حسنی ایمنی، ملحق بدر الطالع، ج 2، ص60؛ عبد السلام بن عباس وجیه، اعلام المؤلفین الزیدیة (ملزمة الاولی) ، ج 1، ص 244؛ عبدالله محمد حبشی، مصادر الفکر الاسلامی‌ فی الیمن، ج 1، ص 381؛ زباره حسنی صنعانی، نشر العرف النبلاء الیمن بعد الألف، ج 1، ص 362-382.
10. محمد بن علی شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج2، ص133.
11. همان؛ محمد بن اسماعیل ابن الامیر، توضیح الافکار لمعانی تنقیح الأنظار، ج2، ص352؛ قاسم غالب احمد؛ حسین احمد السیاغی؛ محمد بن علی اکوع، ابن الامیر و عصره صورة من کفاح سعب الیمن، ص128.
12. عبدالسلام بن عباس، وجیه، اعلام المؤلفین الزیدیة (ملزمة الاولی) ، ج1، ص72.
13. محمد عبدالحی بن عبدالکبیر ادریسی کتانی، فهرس الفهارس و الأثبات و معجم المهاجم و المشیخات و المسلسلات، ج1، ص 513 تا 514.
14. محمد بن اسماعیل ابن الامیر صنعانی، منحة الغفار علی ضوء الانهار، حاشیه بر ضوء النهار المشرق علی صفحات الازهار، ج 1، ص 67.
15. همان؛ همو، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 20-22.
16. همان، ص92.
17. همو، ارشاد النقاد إلى تیسیر الاجتهاد، تحقیق صلاح الدین مقبول، ص 9 و 10.
18. همو، تطهیر الاعتقاد من أدران الإلحاد، ص 3.
19. همو، ص 2؛ همو، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص33-42.
20. همو، تطهیر الاعتقاد من أدران الإلحاد، ص3.
21. همان، ص 9.
22. همان، ص 10.
23. همو، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 76 و 77.
24. همان، ص 77.
25. ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل او موافقة صحیح المنقول لصریح المعقول، ج 1، ص298.
26. محمد بن اسماعیل ابن الامیر صنعانی، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 78-82.
27. ابو اسماعیل عبدالله بن محمد بن علی انصاری هروی.
28. ابو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف نووی.
29. همان؛ محیی الدین یحیی بن شرف نووی، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، ج17، ص182 و 183؛ عبدالله‌انصاری هروی، مناطل السائرین، ص126.
30. محمد بن اسماعیل ابن الامیر صنعانی، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 92.
31. همان.
32. همو، الأنفاس الرحمانیة الیمنیة فى ابحاث الافاضة المدنیة، ص 189؛ همو، ثمرات النظر فى علم الأثر، ص 22.
33. همان، ص 45، 46 و 52.
34. همو، الأنفاس الرحمانیة الیمنیة فى أبحاث الافاضة المدنیة، ص 190.
35. همان.
36. همو، الانصاف فی حقیقة الاولیاء و مالهام من الکرامات و الألطاف، ص 109، 110، 115 و 117.
37. همان، ص 107، 115 و 116.
38. همو، تطهیر الاعتقاد من أدران الإلحاد، ص10.
39. همان.
40. همان، ص 11 و 12.
41. همان.
42. متن اصلی قصیده‌ی النجدیة صنعانی:

اعادوا بها معنی سواع و مثله *** یغوث وود بناسی ذلک من ودی
وقد هتفوا عند الشدائد باسمها *** کما یهتف المضطر بلصمد الفرد چ
و کم نحروا فی سوحها من نحیره *** اهلت لغیر الله جهلا على عمـد
و کم طائف حول القبور مقبلا *** ویستلم الارکان منهن بالأیدی

43. همان، ص 26.
44. همان، ص 14.
45. نام دو بت معروف از بت های دوران جاهلیت.
46. محمد بن اسماعیل ابن الامیر، دیوان الامیر الصنعانی، ص 128 و 129.
47. همان، ص 134 و 135.
48. همو، ارشاد ذوی الألباب الی حقیقة اقوال ابن عبد الوهاب، ج1، ص 59-67؛ همو، دیوان ابن الامیر، ص 135-137.
49. متن مطلع شعری که صنعانی به واسطه‌ آن برائت خود از محمد بن عبدالوهاب را اعلام کرده بود:

رجعت عن القول الذی قلت فی النجدی *** فقد صح لی فیه خلاف الذی عندی

50. همو، دیوان ابن الامیر، ص 137 و 138.
51. همان.
52. محمد بن علی شوکانی، وجوب توحید الله عزوجل، ص 9 و 10، نسخه خطی، [بی‌جا]، به نقل از: نومسوک، عبدالله، منهج الامام الشوکانی فی العقیدة، ص 533.
53. همو، الرسائل السلفیة فی احیاء سنة خیر البریة، رسالة الدر النضید فی اخلاص کلمة التوحید، ص 203-205. منابع تحقیق :
1. ابن الامیر صنعانی، محمد بن اسماعیل، إرشاد النقاد إلى تیسیر الاجتهاد، تحقیق: صلاح الدین مقبول، الدار السلفیه، کویت، 1405.
2. _____، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، تحقیق : محمد صبحى بن حسن حلاق، دار ابن حزم، بیروت، 1420.
3. ______، تطهیر الاعتقاد من أدران الالحاد، مطبعة المنار، قاهره، 1348.
4. _____، منحة الغفار علی ضوء النهار، حاشیه بر ضوء النهار، حاشیه بر ضوء النهار المشرف على صفحات الأزهار حسن بن احمد، جلال، مکتبة غمضان لاحیاء التراث الیمنى، صنعا، 1981.
5. _____ ، إرشاد ذوى الألباب الى حقیقة اقوال ابن عبد الوهاب، تحقیق: عبد الکریم جدبان، المکتبة الشاملة، [بى‌جا]، [بى‌تا].
6. _____ ، الانصاف فى حقیقة الاولیا و ما لهم من الکرامات و الألطاف، تحقیق: عبد الرزاق بن عبد المحسن بن حمد البدر، دار ابن عفان للنشر و التوزیع، عربستان، الخُبَر، العقربیه، 1418.
7. ____ ، الأنفاس الرحمانیة الیمنیه فى ابحاث الافاضة المدنیة، تحقیق: علی بن عبده بن علی الألمعی، مکتبة الرشد ناشرون، ریاض، 1428.
8. _____ ، إیقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، تحقیق: محمد صبحى بن حسن حلاق، دار ابن حزم، بیروت، 1420.
9. _____ ، توضیح الافکار لمعانی تنقیح الأنظار، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، مکتبة السلفیة، مدینه منورة، 1366.
10. _____ ، ثمرات النظر فی علم الأثر تحقیق: راند بن صابری بن ابی علفه، دار العاصمه للنشر والتوزیع، ریاض، 1417.
11. _____، دیوان الامیر الصنعانی، علی سید صبح المدنی، مطبعة المدنی، قاهره، 1384.
12. احمد، قاسم غالب؛ السیاغی، حسین احمد؛ اکوع، محمد بن علی، ابن الامیرو عصره صورة من کفاح شعب الیمن، الجمهوریة العربیة الیمنیة، وزارة الاعلام والثقافة، صنعا، 1203.
13. انصاری هروی، عبدالله، منازل السائرین، دار الکتب العلمیة، بیروت، ]بی‌تا].
14. حبشی، عبدالله محمد، مصادر الفکر الاسلامی‌ فی الیمن، مرکز الدراسات الیمنیة، صنعا، [بی‌تا].
15. زباره حسنی صنعانی، محمد بن محمد یحیی، نشر العرف لنبلاء الیمن بعد الألف، دار الآداب، بیروت، 1405.
16. ____، الملحق التابع للبدر الطالع، دار المعرفة، بیروت، [بی‌تا].
17. ____، نیل الوطر من تراجم رجال الیمن فی القرن الثالث عشر، مرکز الدراسات و البحوث الیمنی، صنعا، [بی‌تا].
18. شوکانی، محمد بن علی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، دارالمعرفة، چاپ افست، بیروت، [بی‌تا].
19._____، الرسائل السلفیه فی احیاء سنة خیرالبریة، رسالة الدر النضید فی اخلاص کلمة التوحید، مکتبة ابن تیمیة، قاهره، 1411.
20. علی زاده موسوی، سید مهدی، سلفی‌گری و وهابیت، دفتر تبلیغات اسلامی ‌حوزه علمیه قم، معاونت فرهنگی و تبلیغی، قم، 1389.
21. عمادی، سید محمد مهدی، تأثیرپذیری زیدیه‌ از سلفیه (از ابن الوزیر تا قرن سیزدهم) ، پایان نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: مصطفی سلطانی، قم، دانشگاه‌ادیان و مذاهب، 1392.
22. فرمانیان، مهدی، «گرایش‌های فکری سلفیه در جهان امروز»، مشکوه، ش 108، مشهد، پاییز 1388.
23. فرمانیان، مهدی، مبانی فکری سلفیه، پایان نامه دکتری، استاد راهنما: احمد بهشتی، تربیت مدرس دانشگاه قم، قم، 1388.
24. کتانی، محمد عبد الحی بن عبد الکبیر ادریسی، فهرس الفهارس و الأثبات و معجم المعاجم و المشایخات و المسلسلات، تحقیق: احسان عباس، چاپ دوم، دار الغرب الاسلامی، بیروت، 1982.
25. کحاله، عمر بن رضا، معجم المؤلفین: تراجم مصنفى الکتب العربیة، مکتبة المثنى/ دار احیاء التراث العربی، بیروت، [بی‌تا].
26. مقحفی، ابراهیم احمد، معجم المدان و القبائل الیمنیة، دار الکلمة، صنعا، 2000.
27. نومسوک، عبدالله، منهج الامام الشوکانی فی العقیدة، چاپ دوم، مؤسسة الرساله، بیروت،1414.
28. نووی، محیی الدین یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1392.
29. وجیه، عبد السلام بن عباس، أعلام المؤلفین الزیدیة (ملزمة الاولى) ، مؤسسة الامام زید بن على الثقافیة، اردن، امان، 1420.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

سردردهای پشت سر سردردهایپشتسرسردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد سردردهای پشت سر سردردهای سردرد بسیار متداول به گفته‌ی بنیاد درد آمریکا حدود ٪ سردردها که ناشی از


ادامه مطلب ...

بررسی گفتمان سید قطب و تأثیر آن بر شکل گیری جریان‌های تکفیری مصر

[ad_1]

چکیده

جریان‌های تکفیری یکی از خطرناک‌ترین جریان‌های دوران معاصر است که سهم عمده‌ای در ایجاد اسلام هراسی دارد. مصر یکی از خاستگاه‌های مهم جریان تکفیری در عصر جدید محسوب می‌شود. نگاهی موشکافانه به زمینه‌های اجتماعی و سیاسی شکل گیری این جریان‌ها می‌تواند مسیر شناخت دقیق و نحوه مواجهه صحیح با جریان‌های تکفیری معاصر را فراهم آورد. پرسش اصلی این نوشتار این است که گفتمان سید قطب، به عنوان مانیفست جریان‌های تکفیری، معلول چه زمینه‌های اجتماعی است و جریان‌های تکفیری متأثر از آن، چگونه و تحت تأثیر کدام زمینه‌های اجتماعی رشد و گسترش یافته‌اند. خلأ ایدئولوژیک و سرخوردگی از غرب از جمله زمینه‌های مهم شکل گیری گفتمان سید قطب بود. برداشت بنیادگرایانه‌ از گفتمان سید قطب، شکاف نسلی بین نسل گذشته و جوان اخوان از سال 1965، فقر مادی و فرهنگی محل زندگی رهبران جریان‌های تکفیری، نوع رشته‌های تحصیلی رهبران جریان‌های تکفیری و افزایش خشونت دولتی علیه ‌اخوان و کتاب معالم فی الطریق سید قطب از جمله زمینه‌های فکری- اجتماعی گذار جریان سلفی از اعتدال به بنیادگرایی و تکفیر است.
کلید واژه : جریان تکفیری، مصر، سلفی‌گری، سید قطب، ابن تیمیه، جاهلیت.

مقدمه

جریان تکفیری در جهان معاصر به عنوان یک پدیده ‌اجتماعی- سیاسی پیامدهای فراوانی در کشورهای اسلامی‌ و غیراسلامی‌ از خود بر جای گذاشته‌ است. تفرقه و ایجاد گسست در درون جهان اسلام و پدیدار شدن چهره‌ای خشن و غیرانسانی از دین اسلام، از پیامدهای این پدیده نامیمون محسوب می‌شود. هرچند امروزه جریان تکفیری، کشورهای اسلامی‌ بسیاری را دچار مشکل کرده‌ است و این کشورها هزینه‌های مادی و معنوی قابل توجهی در قبال آن می‌پردازند، پیش بینی پذیر است که در آینده نزدیک به دیگر کشورهای غیراسلامی‌ نیز نفوذ کند و این کشورها را در گرداب آشوب فرو بَرَد. لذا شناخت علمی‌ زمینه‌ها و ابعاد مختلف این جریان می‌تواند یاریگر سیاست مداران و پژوهش‌گران در نحوه مواجهه و تعامل صحیح با آن باشد.
جریان تکفیری در کشور مصر از فرآیند خاصی عبور کرده‌ است و خاستگاه بسیاری از جریان‌های تکفیری کنونی شده ‌است. شناخت جریان تکفیری مصر در گرو پاسخ به پرسش‌هایی از این قبیل است: جریان سلفی، به عنوان خاستگاه جریان تکفیری، چگونه در جهان اسلام و به تبع آن در جامعه مصر نضج یافت؟ جریان سید قطب، به عنوان بزرگ‌ترین ایدئولوگ جنبش‌های اسلام گرای معاصر، چگونه ‌از دل اندیشه‌ اعتدالی سلفی اخوان المسلمین رشد یافت و خاستگاه جریان‌های افراطی شد؟ علاوه بر گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب چه زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگری در شکل گیری جریان تکفیری مصر نقش داشته‌اند؟ پژوهش حاضر به منظور پاسخ به پرسش‌های فوق سامان یافته و به ‌انجام رسیده است.

سلفی‌گری؛ خاستگاه جریان‌های تکفیری

جریان تکفیر یکی از پیامدهای خطرناک سلفی‌گری در عصر جدید به شمار می‌رود. سلفیه در تاریخ فرهنگ اسلامی‌ لقبی معروف برای کسانی است که عقایدشان را به ‌احمد بن حنبل (متوفای241 ه.ق.) منسوب می‌کرده‌اند. (2) اندیشه‌های سلفیه را ابتدا در قرن هفتم، ابن تیمیه (661-728 ه.ق.) و شاگردش ابن قیم جوزی (691-751 ه. ق.) با طرح مسائل کلامی‌ بی سابقه‌ احیا کردند و سپس در قرن دوازدهم محمد بن عبدالوهاب (1111-1206 ه.ق.) به طرح دوباره آن پرداخت. (3)

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری سلفیه در جهان اسلام

جهان اسلام شاهد رشد سلفیه در دو دوره تاریخی بود؛ نخست، قرن‌های هفتم و هشتم هجری شاهد رویارویی تاریخی سختی بین مسلمانان و مغولان بود. مغولان از سرزمین خود در آسیای شرقی و میانه به سوی جهان اسلام هجوم آوردند، مراکز آن را اشغال کردند، دولت‌ها و اجتماعات آن را در هم کوبیدند و صدها هزار تن را کشتند تا به بغداد رسیدند و این شهر در 656 ه. ق. (1258م.) به دست آنها سقوط کرد. آنها پس از تسخیر بغداد، رو به شام و مصر آوردند. ابن تیمیه دقیقاً در همین دوره در دمشق سر برآورد. او در 661 ه. ق.، یعنی پنج سال پس از سقوط بغداد، زاده شد. وی فرزند خانواده‌ای نابود شده، از منطقه حران بود که در برابر هجوم مغول- که حدود پنجاه سال ادامه داشت- از دیار خود گریختند. (4)
دومین دوره شکل گیری آن به فروپاشی تدریجی عثمانی و حضور مسلط غرب در جهان اسلام مربوط می‌‍شود. امپراتوری عثمانی، پس از شکل گیری در اواخر سده 14 میلادی در نواحی مرزی آناتولی، رفته رفته در سده 17 و 18 رو به ضعف و زوال نهاد؛ شورش‌های مذهبی و اجتماعی و تأسیس برخی حکومت‌های خودمختار محلی آغازیدن گرفت و وقوع جنبش‌های تجزیه طلبانه در سده‌های 18 و 19، سبب جدا شدن سرزمین‌های بسیاری از امپراتوری عثمانی شد. (5) سرانجام امپراتوری عثمانی با شکست در جنگ جهانی اول (1914-1918) فرو پاشید و جای خود را به ترکیه داد.
این دو دوره، دوره قوی ظهور سلفیه‌ است؛ دوره نخست منتهی به شخصیتی مثل ابن تیمیه شد و دوره دوم هم زمینه را برای ظهور شخصی تأثیرگذاری مانند محمد بن عبدالوهاب (1115-1206 ه.ق.) فراهم کرد. با مقایسه‌ این دو دوره تاریخی در جهان اسلام به تشابهات محیطی این دو مقطع پی می‌بریم: مثلاً در هر دو دوره، جهان اسلام هم از درون دچار فروپاشی و انحطاط بوده است و هم از بیرون با هجومی ‌قوی و سنگین مواجه شده‌ است.

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری سلفی‌گری در مصر

سلفی‌گری مصر در برابر دو مسئله اساسی در جهان اسلام شکل گرفت؛ نخست، زوال تدریجی نهاد خلافت و فروپاشی آن در دهه دوم قرن بیستم، که‌این وضعیت موجب شد اندیشمندان مصری در خلأ نظریه سیاسی، برای ارائه مدل حکومت جایگزین، مشغول نظریه پردازی شوند. دوم، عقب ماندگی و انحطاط جوامع اسلامی ‌و چیرگی تمدن غرب بر آن؛ مصر سرزمین کهنی است که در اواخر قرن دهم ه.ق. امپراتوری عثمانی بر آن مسلط شد و در 1177 ه.ش، به تصرف ناپلئون در آمد. (6) شش سال بعد، در 1183 ه.ش.، عثمانی با کمک بریتانیا ناپلئون را از مصر بیرون کرد و محمدعلی داوودی را حاکم مصر کرد تا مصر را آرام کند که‌ او سلسله‌ی خدیوها (پاشا‌ها) ی مصر را پایه گذاشت و آرام آرام مصر را از عثمانی مستقل کرد. حمله ناپلئون به عثمانی و تصرف مصر و دیگر سرزمین‌های عربی ضعف امپراتوری عثمانی را آشکار و جنبش‌های اسلامی ‌را فعال‌تر کرد. از اوایل قرن سیزدهم ه. ش.، هرچه نفوذ عثمانی در مصر کمتر می‌شد، نفوذ اروپایی‌ها بیشتر می‌شد تا جایی که حدود 1261 ه.ش، انگلیس کنترل همه ‌امور مالی و اداری مصر را در دست گرفت و مصر را مستعمره خود کرد. (7) حسن حنفی نیز یکی از عوامل و انگیزه‌های ظهور جنبش‌های اسلامی ‌را مقایسه وضع کنونی با وضع پیشین جوامع اسلامی‌ می‌داند. (8)

سلفیه در مصر با دو رویکرد مختلف

سلفیه در مصر با دو رویکرد مختلف به وجود آمد؛ نخستین رویکرد به دست سید جمال الدین اسدآبادی ایجاد شد. وی مردم را به سلف ارجاع می‌داد. اما این ارجاع به معنای عمل دو چندان بیشینیان در راه‌ احیای تفکر اسلامی ‌بود، نه به معنای فهم برتر سلف. سید جمال معتقد بود مسلمانان باید در عمل همچون سلف باشند و در راه دین با قصد قربت بکوشند. اگر این گونه عمل کنند بر استعمار پیروز می‌شوند و مجد خود را باز می‌یابند. رویکرد دوم سلفیه را سید محمد رشید رضا (1354-1382 ه. ق.) به وجود آورد. او ابتدا مدافع گرایش به سلف با رویکرد سید جمالی بود، اما با ظهور وهابیت در عربستان و مهاجرت دو تن از نوادگان محمد بن عبدالوهاب به مصر، تحت تأثیر افکار آنها با ابن تیمیه آشنا شد و سلفی‌گری ابن تیمیه‌ای را پذیرفت و در مجله ‌المنار به تبلیغ این اندیشه پرداخت و آثار محمد بن عبدالوهاب را با عنوان مجموعة التوحید به چاپ رساند و خود نیز آثاری همچون الوهابیة و الحجاز تألیف کرد. (9)

اخوان المسلمین و گسترش سلفی‌گری اعتدالی و افراطی در مصر

الف. گرایش اعتدالی

پس از رشید رضا گسترش تفکر سلفیه در مصر مدیون اخوان المسلمین است که پیرو معتدل تفکرات سلفیه ‌است. اخوان در 1928 به دست حسن البنّاء در اسکندریه تأسیس شد. واکنش حسن البنّاء در قبال بحران به وجود آمده در جهان اسلام (یعنی الغای خلافت) دعوت به بازگشت به بنیادهای اسلام، یعنی دعوت به سلفیه، بود. (10) حسن البنّاء را بیش از هر فرد دیگری می‌توان احیاگر تفکر سلف سنی در قرن بیستم دانست. گرچه جنبش البنّاء فاقد عمق فلسفی جنبش سلفیه بود، اما موفق شد آنچنان حمایت توده‌ها را سازمان دهی کند که هیچ جنبش اسلامی‌ دیگری تا پیش از او قادر به ‌انجام آن نشده بود. البنّاء شخصاً علاقه چندانی به مسائل پیچیده و غامض ایدئولوژیک نداشت. وی برای ترویج ایدئولوژی اخوان، به قرآن و شش کتاب معتبر حدیث (صحاح سته) تکیه می‌کرد. به علاوه، به‌ افکار و اقدامات دیگر شارحان پیشگام سلفی‌گری از جمله احمد بن جنبل، ابن حزم، ابن تیمیه، نووی، و دیگر نظریه پردازان تأسی می‌جست. (11)

ب. گرایش افراطی سید قطب

از دل تفکرات اعتدالی و تقریبی اخوان المسلمین، گرایش افراطی سید قطب بیرون آمد. سید قطب، رهبر معنوی اخوان المسلمین، در زندان تندرو شد و به حلقه‌ ارتباطی میان اخوان المسلمین و گرایش‌های افراطی بدل شد. در واقع، سید قطب به عنوان یک نظریه پرداز مبارز، هدایت تبدیل سلفی‌گری اعتدالی اخوان المسلمین به‌ افراط‌گرایی دهه 1970 را به عهده داشت. ژیل کوپل نیز سید قطب را بزرگ‌ترین ایدئولوگ تأثیرگذار بر جنبش اسلام‌گرایی معاصر قلمداد می‌کند. (12)
معالم فی الطریق آخرین کتابی است که در زمان حیات سید انتشار یافت و کتابخانه وهبة آن را در 1964 منتشر کرد. سید این کتاب را نوشت تا بیانی برای برنامه حرکتی اسلامی ‌باشد. این کتابچه بیانیه بنیادین احزاب مبارزه جوی اسلامی ‌است. همه جماعت‌ها و گروه‌های اسلامی ‌مبارز دست کم در سطح جهان عرب از بین سطور این کتابچه سر برآورده‌اند. این کتاب در واقع اثر جدیدی نبود، بلکه دست کم چهار فصل از سیزده فصل آن، از کتاب فی ظلال القرآن گرفته شده بود که بین سال‌های 1953 و 1964 در زندان، در خصوص تفسیر قرآن نوشته شده بود. (13)

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری اندیشه سید قطب

1. خلأ ایدئولوژیک

بین سال‌های 1949 تا 1965 اعضای اخوان و یاران غیرعضو، نظیر عبدالقادر عودة، سید قطب، محمد غزالی، بهی خولی، و محمد طه بداوی، آثار فراوانی نوشتند. همگی آنها در پی ادامه کار البنّاء در نوشته‌های خود بودند. زیرا مرشد عام اخوان به ندرت اثری از افکار خود را به صورت نوشته باقی گذاشته بود. وقتی او زنده بود خود درباره همه چیز تصمیم می‌گرفت و خط سازمان را بر اساس اوضاع متحول سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی مشخص می‌کرد. تنها اثر مکتوب مهم حسن البنّاء، شرح زندگی او با عنوان مذاکراة الدعوة و الداعیة (خاطرات دعوی و دعوت کننده) و مجموعه نامه‌های او بود. این تعداد اثر برای مقابله با مشکلات و رویارویی‌های اعضای اخوان پس از او، به ویژه زمانی که در 1954 تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند، کافی نبود. این حوادث همچنین مانع آگاهی و بیداری ایدئولوژیک آنها شد. تا 1952، در آثار آنها کشور انگلستان به عنوان دشمن معرفی می‌شد و بعضی از اخوان، دربار و سرمایه‌داری را نیز به‌ آن اضافه می‌کردند. اما اکنون دولت مصری و اسلامی‌ افسران آزاد بود که‌ آنها را به مصیبت بزرگ 1954 دچار کرد. آنها هیچ ابزار ایدئولوژیکی نداشتند تا بتوانند به کمک آن رژیم جدید را بر اساس اندیشه‌ها و عقاید و معیارهای اسلامی تحلیل کنند. اما این سید قطب بود که توانست با نوشتن کتاب‌های خود در زندان در فاصله سال‌های 1954 (زمانی که برای اولین بار دستگیر شد) و 1964، این خلأ ایدئولوژیک را پر کند. او در 1964، اندکی پس از آزادی، بار دیگر دستگیر و در 1966 محاکمه و به مرگ محکوم شد. (14)

2. سرخوردگی از غرب

اندیشه سید قطب در تقابل با غربزدگی و سرخوردگی وی از تمدن غربی شکل می‌گیرد. فهم ریشه‌ای اندیشه‌های جدید سید قطب، نیازمند تلاش فراوان نیست. زیرا سرخوردگی و ناامیدی از
غرب و اندیشه و تمدنش در دهه چهل، نغمه‌ای رایج در جوامع عربی و اسلامی ‌بود. تصادفی نبود که سید قطب در نقدهای ملامت گرانه‌اش نسبت به مادیت و بی پروایی و ویرانگری غرب، به کتاب انسان، موجود ناشناخته ‌الکسیس کارل اعتماد عجیبی داشت. این ابعاد زشت تمدن غرب در نگاه کارل و هم فکران وی مربوط به دو جنگ جهانی و نظام‌های فاشیستی و استبدادی است که بین این دو جنگ سر بر آورده‌اند. متفکران عرب و مسلمان تحت تأثیر فضای یأس آلود غرب که زاده جنگ ویرانگر دوم جهانی بود، کم کم از ایده لیبرالیسم که در اوایل قرن بر فضاهای سیاسی حاکم شده بود، دست کشیدند و به ‌اندیشه‌های خاص‌گرا و سنت محور روی آوردند. (15)
سید قطب برای اثبات درستی تشخیص خود درباره بیمار بودن تمدن غربی، بارها به کتاب انسان، موجود ناشناخته الکسیس کارل، که به عربی ترجمه شده بود، ارجاع می‌دهد. تشخیص کارل این بود که ریشه بیماری تمدن غرب پس ماندگی علوم انسانی از علوم مادی است. اما سید قطب، که در اصلِ بیمار بودن تمدن غربی با کارل هم نظر است، تشخیص او را از اسباب این بیماری نمی‌پذیرد. از نظر سید قطب، سبب بیماری کشنده‌ این تمدن برپایی آن بر مبنای بی دینی است. سید قطب با مباحثی که در زمینه دین و فطرت انسانی عرضه می‌کند در پایان به‌ این نتیجه می‌رسد که تمدن غربی مخالف فطرت است. (16)

حیات فکری سید قطب

حیات فکری سید قطب را بر اساس رویکردهای ایدئولوژیک وی می‌توان به چهار مرحله تقسیم کرد:

1. دوره ‌احتمالاً الحاد یا حداقل شک و تردید (1925-1935)

خود وی تصریح کرده‌ است که ده سال را در الحاد گذرانده‌ است. در این دوره، سید قطب بیشترین آثار ادبی و نقدی اش را نوشته ‌است. وی در نوشته‌های این دوره مباحث فراوانی را که هیچ ارتباطی با اسلام نداشته مطرح کرده ‌است. در مهمة الشاعر، که در 1932 چاپ شد، معتقد است که‌ این شاعر است که می‌تواند حقیقت و ارزش‌ها را به بشریت برساند، نه پیامبر، صریح‌ترین مدرکی که وضعیت فکری او را در این دوره باز می‌تاباند، مقاله‌ای است که در 17 مه 1934 در مجله ‌الاهرام منتشر کرد و در آن به صراحت خواهان آن شد که مردم لخت مادرزاد زندگی کنند. (17)

2. دوره رویکرد سکولار اسلامی‌ (1935-1946)

در این دوره، سید قطب هوادار کسانی مانند احمد امین می‌شود که سعی در اثبات معنویت و روحانیت شرق در مقابل مادیت غرب دارند. منظور از روحانیت ایمان به جهان ورای این جهان مادی است. در این مقطع، وی به ‌اسلام به عنوان بخشی از فرهنگ ملی خود می‌نگرد. زیرا قرآن قوانین و نظم اجتماعی ای را عرضه می‌کند که بیشترین تأثیر را بر ذهنیت مصری داشته است، اما دین وحدت سیاسی نمی‌آفریند. در اینجاست که سید قطب ناسیونالیسم عربی را به عنوان ایدئولوژی می‌پذیرد و حتی به‌ اسلام از زاویه روح عربی ناب آن می‌نگرد و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را «الرجل العربی» می‌شمارد. در این دوره، نوشته‌های سید قطب، درباره مسائل اجتماعی، نشان قومی‌ (ناسیونالیستی) و سکولار دارد. (18)

3. دوره گرایش اسلامی‌ معتدل (1956-1946)

نخستین و عمده‌ترین کار ایدئولوژی اسلامی‌اش، یعنی کتاب العدالة الاجتماعیة فى الاسلام، را پیش از مسافرت به ‌آمریکا (در 1948) به پایان برد. وی در این کتاب به بیانی شدیداً اسلامی دل مشغول عدالت اجتماعی است. در این دوره، دیدگاه‌های سید قطب به‌ اخوان المسلمین نزدیک می‌شد و خود وی نیز ارتباطاتی با اخوان برقرار می‌کرد، ولی به ‌این جماعت نپیوست. زیرا می‌خواست استقلال خود را به عنوان یک متفکر حفظ کند. (19) وی پس از بازگشت از آمریکا در 1951، آنچنان به سختی جامعه ‌آمریکا را تقبیح کرد که مجبور شد از وزارت عمومی‌ استعفا کند. پس از آن، بیش از گذشته با اخوان المسلمین رابطه برقرار کرد و سرانجام در 45 سالگی از طریق صالح عثماوی به عضویت اخوان درآمد. این امر برای سید قطب همانند بریدن کامل از گذشته بود، چنان که بعداً خود او گفته بود: «من در 1951 متولد شدم». سید قطب در 45 سالگی از طریق صالح عثماوی به عضویت اخوان درآمد و متفکر اصلی این جریان و نیز سردبیر روزنامه ‌اخوان شد. (20)

4. دوره رادیکال

دوره‌ای که بیشتر در زندان و بیمارستان به سر برد و چون امکان نوشتن داشت تفسیر فی ظلال القرآن را به پایان رساند. در این دوره، مهم‌ترین و تندترین نوشته‌هایش را نگاشته ‌است که ‌المعالم فى الطریق و خصائص التصور الاسلامى از جمله‌ آنهاست. (21)

برداشت‌های سه گانه‌ از سید قطب

پس از نگارش کتاب معالم فی الطریق و شکل گیری گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب، سه نوع برداشت متفاوت از آرای وی به وجود آمد:
1. مهم‌ترین برداشت، که رادیکال‌ترین آنها نیز هست، تفسیر قطب از جاهلیت و تکفیر را به همه نقاط جهان و به همه ‌انسانها تسری داده‌ است.
2. دومین برداشت، تفسیرهای او را فقط به حاکمان کشورهای اسلامی ‌ربط می‌دهد.
3. سومین برداشت، تفسیری نمادین است که ‌اعضای معتدل اخوان المسلمین ارائه می‌کنند و اعتقاد دارد تفسیر قطب از جاهلیت را فقط باید از نظر معنوی بررسی کرد، نه ‌از نظر مادی. (22)

بازتاب‌های انتشار معالم فی الطریق

1. دیدگاه حکومت و الأزهر

این کتاب به محض انتشارش، بسیاری را آشفته کرد و گروهی از نویسندگان دولتی و شیوخ و رجال دینی وابسته به رژیم، از جمله شیخ الازهر آن زمان حسن مأمون و عبداللطیف سبکی و محمّد مدنی و ... فتواهایی مبنی بر جهالت، گمراهی، ارتداد و تکفیر قطاب به سبب این کتاب صادر کردند! رژیم اجازه داد نهادهای اسلامی‌ مصر آزادانه واکنش سخت و خشم آلود خود را در نشریه منبر الاسلام، که وزارت اوقاف منتشر می‌کرد، و نیز در کتاب‌های مختلف نشان دهند. رسمی‌ترین و عمده‌ترین نظر را، به دستور حسن مأمون، شیخ الازهر، شیخ محمد عبد اللطیف سبکی، رئیس کمسیون فتوا، ابراز کرد. وی گفت گرچه در نگاه نخست، کتاب معالم فی الطریق ممکن است اثری به نظر آید که به ‌اسلام توسل جسته، اما شیوه فتنه‌انگیز کتاب و تأثیرات مصیبت بار آن بر جوانان و خوانندگانی که قوت فرهنگ اسلامی ‌آنها کافی نیست، باعث بیزاری فرد می‌شود.
به کتاب معالم فصل به فصل و جمله به جمله پاسخ داده شد. شیخ سبکی اعلام کرد توصیف هر دوره‌ای به جز دوره نزدیک به عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان دوره جاهلیت، عمل کفرآمیزی است. وی، سپس، اتهام خارجی بودن بر قطب وارد کرد: «قطب نیز مانند خوارج از مفهوم الحکم لله‌ استفاده می‌کند تا بدین وسیله مسلمانان را به مخالفت با هر گونه حاکمیت دنیایی دعوت کند»؛ چرا که به نظر شیخ سبکی، قرآن اطاعت از حاکم مسلمان را توصیه می‌کند. (23)

2. دیدگاه‌ اخوان

الف. نقد اعضای اخوان

این کتاب را اعضای اصلاح طلب جنبش نیز نقد می‌کنند. مرشد عام اخوان المسلمین، حسن هضیبی، اگرچه قبل از اعدام سید، پس از دیدن کتاب موافقت خود را اعلام داشته بود و به زینب غزالی گفته بود که «کتاب معالم فی الطریق، تمام توقعات و آرزوهایی را که من از سید داشتم، برآورده کرده ‌است. خدای ما او را محافظت کند. یک بار تمام آن را خواندم و سپس خواندنش را تکرار کردم. سید اکنون آرزوی امیدوارکننده‌ای برای دعوت است؛ ان شاء الله»، (24) اما با وجود این، اولین واکنش عمده در قبال همین کتاب- غیر از شیوخ الازهر- از جانب خود او بود. هضیبی پس از اعدام سید، در 1969 کتابی با عنوان نحن دعاةٌ لا قضاةٌ نوشت. اگرچه کتاب آشکارا انتقادات شدیدی را متوجه المصطلحات الاربعة فی القرآن اثر بزرگ ابوالاعلی مودودی کرده بود، با خواندن آن به راحتی می‌شد پی برد که هدف هضیبی معالم فی الطریق نیز بوده ‌است. (25)

ب. دفاع برخی از اعضای اخوان

محمّد قطب، برادر سید، در 1975 ناچار شد در نامه‌ای طولانی که در مجله‌ المجتمع منتشر کرد، از برادرش، سید قطب در مقابل تمام کسانی که‌ او را متهم می‌کردند عقاید و آرایی مخالف مکتب اخوان المسلمین ابراز کرده، به دفاع برخیزد. او در نامه‌اش چنین می‌آورد:
من خودم بارها از برادرم شنیدم که گفته: ما دعوت گر هستیم؛ نه قضاوت گر. هدف ما وضع قانون و صدور حکم علیه مردم نیست، بلکه می‌خواهیم این حقیقت را به‌ آنها بیاموزیم که هیچ خدایی جز الله نیست (لا إله ‌إلا الله) . مشکل ما اکنون این است که مردم نمی‌فهمند این عبارت از آنها چه می‌خواهد.
خود سید قطب، به چند تن از برادران اخوانی در زندان که چنین شبهه‌ای از گفته‌هایش داشتند، می‌گوید:
ما مردم را تکفیر نکرده‌ایم. این نقل قولی اشتباه و غلط و ناموزون از واقعیت است. بلکه فقط می‌گوییم آنها از ناحیه جهل و ناآگاهی نسبت به حقیقت عقیده می‌نگرند و نتوانسته‌اند مدلولی صحیح از آن را دریابند. ما فقط گفته‌ایم که ‌از زندگی اسلامی، که ‌اکنون به حال و وضع جوامع جاهلی بیشتر شبیه‌ است، فاصله گرفته‌اند. به همین علت نقطه‌ آغاز در حرکت ما، قضیه برپایی حکومت و نظام اسلامی ‌نیست، بلکه کاشتن بذر عقیده و تربیت اخلاقی اسلامی‌ است. بدین ترتیب مسئله‌ای که به حرکت اسلامی‌ مربوط می‌شود، خیلی بزرگ‌تر و مهم‌تر از آن است که علیه مردم حکم صادر کنیم. (26)

گفتمان سید قطب در کتاب معالم فی الطریق

اندیشه سید قطب در پاسخ به سه پرسش اصلی بوده‌ است: وضعیت فعلی جهان، به ویژه دنیای اسلام، و علل آن چیست؟ وضعیت مطلوب کدام است و به چه سمتی باید رفت؟ راه حل مشکل در چیست؟
پاسخ به سه پرسش مذکور سه مفهوم جاهلیت، حاکمیت (عبودیت) و جماعت را تداعی می‌کند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

1. جاهلیت

پس از صدر اسلام این واژه در نوشته‌های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نیز آمده ‌است. ابن تیمیه مسلمانان معاصر خود را جاهلی خواند و محمد بن عبدالوهاب نیز معتقد بود وضعیت مسلمانان دنیا، حتی آنهایی که در شبه جزیره عربستان به سر می‌برند همانند وضعیت دوره جاهلی قبل از اسلام است. با این همه، شخصی که واژه «جاهلیت» را وارد دنیای مدرن کرد، کسی نبود جز مودودی و شاگردش ابوالحسن ندوی (1903-1979).
جامعه جاهلی از نظر سید قطب چه نوع جامعه‌ای است؟ وی در پاسخ به ‌این پرسش و در کتاب معالم فی الطریق چنین پاسخ می‌دهد:
جامعه جاهلی جامعه‌ای است که به ‌اسلام عمل نمی‌کند؛ نه اعتقادات و تصوراتش ناشی از اسلام است و نه ارزش‌ها و ضوابطش و نه نظام و قوانینش و نه سلوک و اخلاقش. جامعه‌ اسلامی‌ جامعه شکل یافته ‌از افرادی که خود را «مسلمان» نامیده‌اند نیست. تا زمانی که شریعت، قانون جامعه نباشد، آن جامعه‌ اسلامی ‌نیست، حتی اگر افراد آن نماز بخوانند و روزه بگیرند و به حج بروند. جامعه ‌اسلامی‌ جامعه‌ای نیست که‌ از نزد خود، اسلامی ‌جز آنچه خداوند مقرر فرموده ‌است و پیامبر تفسیر کرده ‌است ابداع کند و آن را اسلام بنامد. (27)
طبق این تعریف، همه جوامعی که در حال حاضر وجود دارند، در قلمرو جاهلیت قرار می‌گیرند. در ادامه، قطب همه جوامع موجود را بررسی می‌کند. از نظر وی، در رأس جوامع جامعه کمونیستی قرار دارد؛ نخست اینکه وجود خداوند را انکار می‌کند و دوم اینکه به جای خداوند، حزب در آن پرستش می‌شود.
ایدئولوژی و سیستم کمونیستی، ارزش انسان را تا حد یک حیوان و حتی ماشین پایین می‌آورد. در مرحله بعدی جوامع بت پرستی از قبیل هندوستان، ژاپن، فیلیپین و آفریقا قرار دارند که به خدایگان دیگری در کنار الله یا بدون آن اعتقاد دارند. همه جوامع یهودی و مسیحی نیز جزء جوامع جاهلی هستند، چرا که آنها از اعتقادات اولیه خود دور شده‌اند و از قوانین ساخته دست بشری اطاعت می‌کنند. بالأخره تمام جوامعی نیز که خود را اسلامی‌ می‌خوانند، در جاهلیت به سر می‌برند. در جوامع مسلمانان، عده‌ای به سکولاریسم اعتقاد دارند و رابطه خود با دین را انکار می‌کنند. عده‌ای دیگر نیز فقط در زبان به دین اقرار می‌کنند، ولی در زندگی اجتماعی به طور کامل آن را طرد می‌کنند. عده‌ای نیز قوانین دلخواه خود را می‌سازند و آن را به‌ اسم «شریعت خداوند» ارائه می‌دهند. همه ‌این جوامع در یک چیز مشترک‌اند و آن اینکه فقط از خداوند اطاعت نمی‌کنند. (28)
به همین دلیل است که سید قطب، جاهلیت قرن بیستم را وخیم‌ترین نوع جاهلیتی می‌داند که در تاریخ بشریت بر روی زمین ظاهر شده‌ است. به نظر وی، تلاش‌های پیامبر برای از بین بردن دشمنانش آسان‌تر از تلاش‌هایی است که باید برای پایان دادن به جاهلیت در عصر حاضر، صرف شود. وی دلیل این امر را در دشمنی دوگانه‌ای می‌داند که مؤمنان باید با آن مبارزه کنند؛ دشمن خارجی (عمدتاً فرهنگ غربی) و دشمن داخلی در میان دنیای اسلام. (29)

2. حاکمیت و عبودیت

به منظور کم اهمیت جلوه دادن ایدئال‌های ناسیونالیست‌ها، قطب بر روی دو مفهومی‌ که قبلاً مودودی ابداع کرده بود تأکید کرد: حاکمیت و عبودیت. سید قطب در فصل پنجم از کتاب معالم فی الطریق تحت عنوان «لا اله ‌الا الله : تنها روش زندگی در اسلام»، اعتقاد به پرستش بی چون و چرای خداوند و اطاعت از فرامین وی را تنها روش زندگی دانست و اعلام کرد جامعه‌ای اسلامی ‌خواهد بود که همه قوانین شریعت را اجرا کند. به عبارت دیگر، ویژگی متمایزکننده جامعه ‌اسلامی از سایر جوامع در این است که فقط بر پایه پرستش خداوند بنا شده‌است. در واقع، «لا اله‌ الا الله» تنها روشی است که‌ اولین گروه مسلمانان بر پایه‌ آن به وجود آمد و در ادامه با تکیه بر آن توانست جامعه‌ اسلامی‌ را به وجود آورد و با جامعه جاهلی مقابله کند. (30)

3. جماعت

سید قطب راه حل مشکل ایجاد شده در جوامع کنونی را حاکمیت خداوند و اجرای شریعت و به عبارت دیگر بازگشت به ‌اسلام می‌داند. اما چگونه و با استفاده‌ از چه وسیله‌ای می‌توان به‌ اسلام بازگشت؟ راه حل مشکل چیست؟ سید قطب معتقد بود خیزش اسلامی‌ میسر نمی‌شود مگر با استفاده‌از «جماعت»، یا «گروه مؤمن» یا «نسل قرآنی یگانه» یا «گروه پیش تازی» که به نسل نخست صحابه تأسی کنند؛ نسلی که فقط از سرچشمه سیراب شده است و در تاریخ شأنی یگانه دارد.
حال که مقرر است جامعه ‌اسلامی ‌چنین باشد، این جامعه چگونه به وجود می‌آید؟ و برنامه و راه ‌ایجاد آن کدام است؟ این جامعه فقط وقتی به وجود می‌آید که جماعتی از انسان‌ها پیدا شوند و عبودیت خود را به طور کامل به خداوند اختصاص دهند و عبودیت هیچ غیر خدایی را نپذیرند و چه در اعتقاد و جهان بینی و چه در عبادات و شعائر و چه در نظام و قوانین خود زیر بار عبودیت غیرخدا نروند و آنگاه تمام زندگی خود را عملاً بر اساس این عبودیت خالصانه، سازمان دهند و درون خود را از اعتقاد به ‌الوهیت هر غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا- پاک کنند و شعائر خود را برای رضای هیچ غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا انجام ندهند و قوانین خود را از هیچ غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا- برنگیرند.
بنابراین، قبل از اندیشیدن درباره برپا کردن نظام اجتماعی اسلام و ایجاد جامعه‌ای اسلامی ‌بر پایه ‌این نظام، باید دل و درون افراد از عبودیت غیرخدا پاک سازی شود و افرادی که به ‌این ترتیب درونشان از عبودیت غیرخدا پاک می‌شود، به صورت جماعتی مسلمان گرد هم آیند. چون جامعه اسلامی‌ از همین جماعت که دل و درون افراد آن از از عبودیت غیرخدا در اعتقاد و عبادت و شریعت، زدوده شده، تشکیل می‌شود. (31)
وقتی تعداد مؤمنان به ‌این عقیده به سه نفر می‌رسد، خود این عقیده به آنها می‌گوید:
اکنون شما یک جامعه هستید.... یک جامعه ‌اسلامی ‌مستقل هستید و از جامعه جاهلی که بدین عقیده گردن نمی‌نهد و ارزش‌های اساسی این عقیده- ارزش‌هایی که قبلاً بدان‌ها اشاره کردیم- بر آن حکمفرما نیست، منفصل و جدایید و همین جاست که جامعه‌ اسلامی‌ (عملاً) به وجود آمده است. پس از آن سه نفر، ده نفر و ده نفر، صد نفر و صد نفر، هزار نفر و هزار نفر هم دوازده هزار نفر می‌شوند... و آنگاه جامعه‌ اسلامی‌ آشکارا اعلام وجود می‌کند. (32)

4. جهاد

«جهاد» یکی دیگر از واژه‌هایی است که مودودی و قطب (در فصل چهارم) به کار برده‌اند و رابطه نزدیکی با جاهلیت دارد. قطعاً در طول مسیر بین جامعه جاهلی و این جامعه نوپا که افرادش را از آن گرفته ‌است و با عقیده و بینش و ارزش‌ها و اعتبارات و موجودیت و ساختار خاص خودش از آن جدا شده ‌است، جنگ در می‌گیرد و همین حرکت از نقطه شروع آن تا نقطه موجودیت یافتن آشکار و مستقل، موجب تمایز یافتن یکایک افراد این جامعه می‌شود و ارزش و جایگاه هر کدام از آنها را- بر حسب میزان و اعتبار اسلامی- در این جامعه، مشخص می‌کند و بنابراین، جامعه برای هر فرد ارزش خاص او را قائل می‌شود، بدون آنکه لازم باشد خودش را تزکیه شده جلوه دهد یا خویشتن را به دیگران بشناساند. در آن روز حتی عقیده و ارزش‌های حاکم بر نفس و بر جامعه ‌او، بر او فشار خواهند آورد که خود را از نگاه‌هایی که در محیط به‌ او دوخته شده‌ است، پنهان نگه دارد. (33)
حاکمیت بخشیدن به خدا و قوانین الاهی بر روی زمین و نابود کردن حاکمیت انسان و قوانین انسانی و انتزاع قدرت از دست غاصبان و بازگرداندنش به خداوند سبحان صرفاً با تبلیغ و موعظه حاصل نخواهد شد؛ چرا که جباران سلطه جو و غاصبان حاکمیت خدا، قدرت را با تبلیغ و ارشاد واگذار نخواهند کرد. اگر چنین بود پیامبران به سادگی می‌توانستند دین خدا را بر روی زمین مستقر کنند؛ و این عکس آن چیزی است که تاریخ نشان می‌دهد. تاریخ این دین همچون تاریخ ادیان گذشته‌ است. (34)
مسئله ‌اصلی در بحث قطب این است که جهاد فقط دفاعی نیست. این مشکل از آنجا ناشی می‌شود که بسیاری از مخالفان اسلام می‌کوشند چهره‌ای وحشی از اسلام نشان دهند که برای اسلام آوردن غیرمسلمان از اجبار و زور استفاده می‌کند. جهاد فقط علیه حکومت‌ها یا حاکمانی استفاده می‌شود که‌ از تبلیغ اسلام جلوگیری می‌کنند، چرا که در زمان پیامبر نیز بعد از اینکه حاکمان ایران و روم از تبلیغ دین اسلام جلوگیری کردند، هدف حمله قرار گرفتند. در نتیجه هدف جهاد، از نظر قطب، به دست آوردن آزادی تبلیغ مذهبی است. قطب باور دارد که هیچ حکومت غیراسلامی ‌اجازه گفت و گوی آزاد با مردمش را درباره اسلام نمی‌دهد. در نتیجه جهاد مبارزه‌ای علیه جاهلیت است و تا زمانی که همه دولت‌ها در جاهلیت به سر می‌برند و حاکمیت غیراسلامی‌ را پذیرفته‌اند جهاد ادامه خواهد داشت. (35)

اندیشمندان تأثیرگذار بر سید قطب

اندیشه و گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب تحت تأثیر کدام اندیشمندان شکل گرفته است؟ شخصیت‌های مختلفی در شکل گیری اندیشه و گفتمان سید قطب در دوره‌های مختلف حیات فکری وی دخیل بودند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

1. محمود عباس عقاد

زندگی ادبی و روشنفکری سید قطب عمیقاً در اثر برخورد با محمود عباس عقاد، یکی از پیشوایان ادبی آن عصر، شکل گرفت. (36)

2. ابن تیمیه و شاگردان وی

سید قطب، به عنوان یکی از شارحان تفکر بنیادگرایانه، در زمینه مخالفت با موضوعات مجرد فلسفی و تأکید بر تعبیر و تفسیر تحت الفظی، از شیوه ‌ابن تیمیه و شاگردان او پیروی می‌کرد. وی،
همانند ابن تیمیه، جوامع را به دو گروه تقسیم می‌کند که در یک طرف، نیروهای خوب قرار دارند و در طرف دیگر نیروهای بد (شیطانی) ؛ حد میانه‌ای وجود ندارد. (37) در واقع، اهمیت سید قطب در این است که ‌استدلال‌های ابن تیمیه علیه حکمرانان کافر را به گونه‌ای تفسیر کرد که بتوان آنها را به مشکلات اسلام در دنیای مدرن تعمیم داد.

3. ابوالاعلی مودودی

سومین فردی که‌ افکار سید را تحت تأثیر قرار داد ابوالاعلی مودودی بود. آرا و عقاید او شالوده فکری سید را در زندان شکل داد. تأثیر ابوالاعلی مودودی بر سید قطب را به طور کامل می‌توان در کتاب معالم فی الطریق مشاهده کرد. سید در سراسر این کتاب از دو مفهوم «عبودیت» و «حاکمیت» به عنوان کلید رابطه ‌انسان و خداوند نام می‌برد. او می‌کوشد این دو اصطلاح را در کتاب المصطلحات الاربعة فی القرآن: الله، الرب، العباده، الدین آنچنان که‌ اعراب در دوران رسالت پیامبر درک می‌کردند ریشه یابی کند، نه‌ آنچنان که در طول قرن‌های معاصر تفسیر شده است. سید قطب، همچون مودودی، تنها حاکمیت قانونی و شرعی را در یک جامعه ‌اسلامی، حاکمیت خداوندی می‌داند. به همین ترتیب، فقط خداوند موضوع عبادت و ستایش است. رژیم هم فقط می‌تواند با الحکم بما انزل الله ‌اعمال حاکمیت کند. فقط حکومتی عادلانه‌ است که نشان الاهی داشته باشد؛ و تنها قانونی که در برابر تباهی و فساد و تبدیل شدن به وسیله‌ای در خدمت یک مستبد مصونیت دارد، قانونی است که بر اساس کتاب خداوند (شریعت الله) استوار شده باشد. در جامعه جاهلی، برخلاف جامعه ‌اسلامی، حاکمیت متعلق به خدا نیست، بلکه متعلق به دیگران است. ویژگی جامعه جاهلی به‌ اوج رساندن صاحب قدرت، چه فرد چه طبقه یا حزب، و ستایش وی به وسیله مردم است. (38)
مودودی در تفسیر آیاتی که مسلمانان را از عبادت همه به جز خدا نهی می‌کند می‌گوید، در آیاتی که کلمه «عبادت» به معنای عبودیت و عبادت آمده است موضوع عبودیت یا شیطان است یا طاغوتیانی که خود را به بت، و عبادت کنندگان خداوند را به ستایش‌گران و خدمت‌گزاران خود تبدیل کرده‌اند. به عبارت دیگر، رهبران، مردم را وا می‌دارند طبق قوانین ساخته و پرداخته‌شان زندگی کنند و کتاب خداوند را پشت سر خود پنهان کنند. (39) استفاده سید از اصطلاح «عبودیت» نشان می‌دهد که ‌او کتاب مودودی را خوانده ‌است: «حاکم ظالم کسی است که بر هر شکل، خود را همچون بت برای ستایش مردم عرضه می‌کند». (40)
مودودی هنگامی‌ که ‌از اصطلاح «رب» سخن می‌گوید، مسئله حاکمیت را مطرح می‌کند. مودودی می‌گوید «رب» در پنج معنای اصلی در قرآن به کار رفته ‌است، که یکی از ویژگی‌های رب بودن اعمال حاکمیت است. (41) بنابراین، معیار ضروری و کافی تشخیص اسلامی ‌یا جاهلی بودن یک جامعه (از نظر مودودی و سید قطب) در نوع عبودیت و حاکمیتی نهفته‌ است که در جامعه‌ اعمال می‌شود.

4. ابوالحسن ندوی

در اواخر دهه چهل میلادی کتاب متفکر هندی، ابوالحسن ندوی، با نام جهان با انحطاط مسلمانان چه زیانی دید؟ از اردو به انگلیسی ترجمه شد. سید قطب بر نخستین چاپ عربی کتاب ندوی در 1950 مقدمه‌ای نگاشت. (42) این کتاب در دو بخشی نسبتاً مساوی به سامان آمده‌ است. نیمه نخست، تاریخ تمدن اسلامی ‌و شرایط و زمینه‌های ظهور آن را، در مقام شورشی بر ظلمت جامعه جاهلی و پوچی چالش ساسانی- بیزانسی، بررسی می‌کند. فصلی که به پژوهش زمینه‌ها و بستر پیدایش اسلام و تمدن اسلامی‌ می‌پردازد، به هیچ روی پیش درآمدانه نیست؛ تقریباً چهل صفحه ‌از آن به متهم کردن فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و سنت‌های دینی موجود در دیگر نقاط جهان در قرن پنجم و ششم میلادی مانند یهودیت، مسیحیت، زرتشت باوری، بودا باوری و هندوئیسم می‌گذرد. سنت امپراتوری‌های کسری و قیصر که در جزیره ‌العرب آن روزگار حاکم بوده نیز طعن و تقبیح شده است.
بخش ویژه تمدن اسلامی ‌با بررسی «روش پیامبران در اصلاح و تغییر» آغاز شده ‌است و جالب آن است که بر جوانب تربیتی و اخلاقی و فرهنگی بیش از هر چیز تکیه دارد. (43) وقتی سخن به انحطاط تمدن اسلامی‌ می‌رسد، به سیاست باز می‌گردد و تأکید می‌کند که ‌انحطاط، موجب جدایی دین از سیاست شد و نالایقان را به‌ امامت رساند، همان طور که زمینه بی اعتنایی به دانش‌های سودمند را فراهم آورد. تمدن اسلامی، در ادوار متأخر، در چند برهه کوتاه درخشیدن گرفت، مانند دوران صلاح الدین و برخی ممالیک و عثمانی‌ها. ولی [آن دوران‌ها] فقط برهه‌هایی کوتاه بودند و بس، و فراتر از این بر پایه نبوغ نظامی‌ شکل گرفته بودند، نه نبوغ فرهنگی و تمدنی.
ندوی بخش مربوط به تمدن اروپایی را با بحث درباره ریشه‌های یونانی آن آغاز می‌کند و عناصر اساسی آن را حس باوری، دین گریزی، اهتمام بیش از حد به زندگی، وطن پرستی و قوم گرایی برمی‌شمرد. (44) در اندیشه ندوی کلید فهم تمدن اروپایی مادی بودن آن است؛ چنین بوده و هنوز هم چنین است. میان معنویت و زهدگرایی مسیحی با ماده باوری تمدنی، چالشی رخ داد و ماده باوری در آن به پیروزی رسید و مسیحیت شرقی کنار زده شد و روحانیت خود را از دست داد و آنچه روی داد این بود که به قول ابن تیمیه روم نصرانی نشد، بلکه نصرانیت رومی‌شد. به‌این ترتیب، بیماری بدخیم تمدن اروپایی پدید آمد: ماده باوری و غریزه محوری که بر افراد چیره بود؛ قوم پرستی و ملی‌گرایی دولت‌ها و مردم. از این رو، اروپا (و همچنین سراسر غرب) به دلیل وجود گرایش‌های گسست‌جویانه و شکاف خواهانه فردی و جمعی به سوی خودکشی می‌رود. دو جنگ جهانی و صدها جنگ استعماری گواه‌ این واقعیت است. جهانی که‌ امروزه سرنوشتش به دست تمدن غربی است، سرگذشتی جاهلی دارد یا دست کم بدان می‌انجامد؛ (45) از یک سو، جنگ و جدال آنها برای تکمیل جهان گشایی خود، و از سوی دیگر، چالش درونی آنها با یکدیگر، که‌ از انگیزه‌های مادی سرکشی که در افراد و گروه‌ها و دولت‌ها وجود دارد، مایه می‌گیرد. امروزه مسلمانان وظیفه دارند جهان را از این تمدن خودکامه چیره نجات دهند و کارها را به سامان اصلی خود برگردانند. آشوب و هرج و مرجی که در جهان جاری است، چنان که ‌انسان‌ها دیگر مهار سرنوشت جهان و سرنوشت خود را از دست داده‌اند، نشان می‌دهد که با انحطاط مسلمانان چه زیان و ضرر عظیمی ‌به جهانیان رسید. به نظر ندوی، عرب‌ها همان طور که در آغاز اسلام پیشرو بودند، در این دوران نیز باید پیش از دیگر مسلمانان به پا خیزند و جهان را نجات دهند. به نظر می‌رسد سید قطب انگاره ندوی از مشکلات تمدن- یا به تعبیر بهتر، مشکلات مسلمانان با تمدن جدید- را می‌پذیرد. (46)

جریان‌های تکفیری متأثر از سید قطب

علی رغم تفسیرهای سه گانه‌ای که‌ از اندیشه سید قطب در جامعه آن روز مصر پدید آمد، تفسیری که ‌اندیشه وی را به عرصه مبارزه ‌ایدئولوژیکی سوق می‌داد، پررنگ‌تر شد. در دهه هفتاد قرن بیستم، برخی گروه‌های اسلامی‌ در مصر ظهور کردند که روش آنها در برخورد با وقایع سیاسی و اجتماعی، برخلاف اخوان المسلمین، تا حدودی همراه با خشونت بود. بیشتر این اعضا در اخوان المسلمین عضویت داشتند و نوشته‌های سید قطب مهم‌ترین منبع فکری آنها بود. در نیمه دوم دهه شصت، زندانیان اخوان المسلمین در همان زندان‌ها در افکار و آرای سید قطب بحث و مناقشه کردند و جوانان به نقد ریشه‌ای افکار و ایدئولوژی مبارزاتی سید قطب تمایل پیدا کردند تا اینکه سادات در 1971 آنها را آزاد کرد. آنها پس از آزادی به تشکل‌های مختلفی روی آوردند که وجه مشترکشان اعتقاد به ضرورت تغییر اوضاع موجود از راه قدرت (زور) بود. از میان این تشکل‌ها، جماعت‌های زیر سر برآوردند: جماعة الفنیة العسکریة در 1974، جماعة التکفیر و الهجرة در 1977، و جماعة الجهاد از 1979 به‌ این سو. (47)
اگرچه تفکر سید قطب در تقابل با فرهنگ و تمدن بیمار غربی شکل گرفت و جاهلیت مدرن را متأثر از تمدن فطرت گریز غرب می‌دانست، جریان‌های تکفیری با روگردانی از این اندیشه محوری سید قطب، بر جهان اسلام و جاهلیت درون جوامع اسلامی‌ متمرکز شدند و راه حل پاسخ به معضل هویتی مسلمانان را در مبارزه با فرقه‌های اسلامی ‌یافتند.

زمینه‌های اجتماعی- سیاسی شکل گیری جریان‌های تکفیری معاصر مصر

از کاوش در افکار و احوال رهبران و اعضای این گروه‌ها و توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی نابسامان مصر نکات مهمی ‌می‌توان نتیجه گرفت که در پدید آمدن خشونت‌هایی به نام دین مؤثر
بوده‌ است:

1. اوج گرفتن باورهای دینی

گروه‌های بنیادگرا و رهبران آنها «الاسلام هو الحل» را شعار خود قرار دادند. از نظر این دسته‌ از متفکران و صاحب نظران مسلمان، ریشه‌های فلاکت جهان اسلام را باید در دوری جستن از تعالیم اصیل قرآن و سنت دانست. اصرار این گروه بر اجرای سریع و بدون قید و شرط احکام اسلامی‌- با فهم و اجتهادی کاملاً ظاهری از آیات و روایات و به زعم آنها بدون در نظر گرفتن قیود، اصلاحات و تغییرات بعدی در احکام، که عمدتاً علمای سنتی سده‌های بعدی اعمال کرده‌اند- با روشی انعطاف ناپذیر بی مصالحه و بدوی آنها را در اکثر موارد تبدیل به نارویی سیاسی و معطوف به نتیجه ساخته ‌است. (48)

2. شکاف نسلی

حملات 1965 پلیس نه تنها اعضای سابق اخوان را که در 1954 دست گیر، زندانی و سرانجام پس از اتمام محکومیت آزاد شده بودند از میان برداشت، بلکه به سرعت میان دو نسل جوان و کهن سال شکاف ایجاد کرد. اکثر نسل کهن سال جهت گیری محافظه کارانه پیدا کردند و تا 1977 با رژیم سادات از سر سازگاری درآمدند، در حالی که‌ اغلب رادیکال‌های نسل جوان حکم تکفیر جامعه جاهلی را صادر کردند. (49)

3. حاشیه نشینی

محل زندگی اعضا و رهبران گروه‌های افراطی، اغلب روستاهای کوچک و حومه شهرهای بزرگی چون قاهره ‌است. این مناطق به علت فقر و کمبود امکانات زندگی و دوری از مراکز خدماتی، مراکز حاشیه‌ای محسوب می‌شود که محدودیت‌های بسیاری را در مسائل تربیتی، فرهنگی و اقتصادی به خود دیده‌ است. (50) بدین ترتیب این افراد هنگامی‌ از نظر سیاسی خطرناک می‌شوند که رهبرانشان تصمیم می‌گیرند در شهرهای بزرگ یا پایتخت مستقر شوند. (51)

4. بی تجربگی و جوان بودن پیروان

گرایش‌های رادیکال این جنبش‌ها برای جوانان حاشیه نشین و بی تجربه جذاب بود. پژوهش مشهور سعدالدین ابراهیم نشان می‌دهد که میانگین سنی گروه‌ التکفیر و الهجرة 24 سال و گروه آکادمی‌نظامی‌22 سال بوده ‌است. همچنین، تمامی‌ اعضای دو گروه هنگام پیوستن به ‌این گروه‌ها بین 17 تا 26 سال سن داشته‌اند. (52)

5. تحصیلات رهبران

یکی از ویژگی‌های معمول در رهبران و طرفداران اسلام سلفی و بنیادگرا، نداشتن پیشینه تحصیلات گسترده دینی به شکل موجود در حوزه‌های علمیه‌ است. رهبران جنبش‌های بنیادگرا معمولاً افرادی هستند که حرفه ‌اصلی آنها مطالعه دین نیست و معارف دینی‌شان حاصل مطالعات شخصی و انفرادی و به دور از سنت استادی و شاگردی معمول در نهادهای یادگیری سنتی است. این الگو در میان پیروان نیز تکرار می‌شود. غالب رهبران و اعضای اصلی جنبش‌های سلفی را دانشجویان و دانش آموختگان رشته‌های فنی- مهندسی و رشته‌های غیر علوم اسلامی‌ تشکیل می‌دادند؛ نه دانشجویان علوم اسلامی، بنابراین، می‌توان گفت شناخت آنها از اسلام در واقع بیشتر مکانیکی و ظاهری بود و تمسک آنها به برخی آموزه‌های دینی با احراز هویت و به دست آوردن قدرت سیاسی همراه بوده ‌است. (53)
اکنون این پرسش مطرح می‌شود که چرا مهندسیها تروریست می‌شوند؟ ... مهندس‌ها آن قدر خودبین هستند که فکر می‌کنند می‌توانند متون را بخوانند، تصور می‌کنند که می‌توانند بدون هیچ کمکی قرآن را بخوانند. اتفاقاً اگر آنها به نوعی از تحصیلات مذهبی برخوردار بودند، احتمالاً در برابر قرائت‌های خشونت طلبانه قرآن مصونیت می‌یافتند. اما آنها دانش مذهبی ندارند و وقتی در 25 سالگی به مذهب رو می‌آورند، به علت نداشتن تحصیلات مذهبی، به دام قرائت‌های غیرمعمول قرآن می‌افتند. در واقع، مهندس‌ها معمولاً این گونه هستند و برای فهمیدن هر چیزی بلافاصله به دنبال ترسیم نقشه و یافتن اصول می‌روند. این دقیقاً همان کاری است که‌ اسلام سلفی به دنبال آن است؛ یعنی فراموش کردن 14 قرن تفسیر و تأویل و بازگشت به ‌اصول قرآن و حدیث و تنها بها دادن به همین مسئله. (54)

6. افزایش خشونت دولتی

سرکوب شدید حرکت‌های بنیادگرایانه که رسالتشان را اصلاح وضعیت داخلی کشور اعلام کرده‌اند، نیز یکی از متغیرهای مهم در افزایش خشونت این جریان‌ها به شم

عبارات مرتبط با این موضوع

سردردهای پشت سر سردردهایپشتسرسردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد وب‌گاه دکتر حسین کچویان این کتاب را در تهران شهر کتاب آنلاین و در شهرستانها پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه سید علی خامنه‌ای ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…خانواده پدر سید علی خامنه‌ای، سید جواد و پدربزرگ پدریش سید حسین از روحانیان آذری اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …در این بخش شما با انواع اخبار غزهاخبار ایراناخبار سوریهاخبار اخبار روز غزه دانشگاه آزاد اسلامی توسط دکترخلیل علی محمدزاده و در همایش مادران، پرچمداران جنگ نرم مطرح شد اگر مادر سردردهای پشت سر سردردهای سردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، نیستند وب‌گاه دکتر حسین کچویان این کتاب را در تهران شهر کتاب آنلاین و در شهرستانها پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از معرفی سید علی خامنه‌ای ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد خانواده پدر سید علی خامنه‌ای، سید جواد و پدربزرگ پدریش سید حسین از روحانیان آذری مقیم نجف پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری مثل رهبری ساده زیست باشیماخبار ادبی و هنری دختر شهید بابایی خاطرات همرزمان پدر را به تصویر دانشگاه آزاد اسلامی توسط دکترخلیل علی محمدزاده و در همایش مادران، پرچمداران جنگ نرم مطرح شد اگر مادر پرچمدار


ادامه مطلب ...

جنایات جریان‌های تکفیری در لبنان

[ad_1]
علل دیابت شیرین نوع 1 و 2

علل-دیابت-شیرین-نوع-1-و-2دیابت شیرین بیماری بوده که در آن به دلیل تولید ناکافی انسولین و یا مقاومت انسولین، سلول های بدن قادر ادامه ...

علائم و نشانه های اولیه ی دیابت که نمی توان از آن ها چشم پوشی کرد.

علائم-و-نشانه-های-اولیه-ی-دیابت-که-نمی-توان-از-آن-ها-چشم-پوشی-کرددیابت یک نوع بیماری مزمن بوده که می تواند پیشگیری شود، اما قابل درمان قطعی نیست. علائم اولیه ی این بیماری ادامه ...

علائم شایع دیابت در زنان که نباید نادیده گرفته شود.

علائم-شایع-دیابت-در-زنان-که-نباید-نادیده-گرفته-شوددیابت یک اختلال در سوخت و ساز بوده که به واسطه ی سطوح بالای گلوکز در خون ایجاد می شود. مردان و زنان هر ادامه ...

علائم اولیه ی ویروس HIV در مردان

علائم-اولیه-ی-ویروس-HIV-در-مردانHIV یا ویروس نقص ایمنی بدن انسان به علت سندروم نقص ایمنی اکتسابی به وجود آمده که طی این بیماری سلول های ادامه ...

علائم HIV در زنان بعد از یک سال

علائم-HIV-در-زنان-بعد-از-یک-سالعلائم اولیه ی ایدز در زنان و مردان شبیه بیماری های دیگر می باشد. در این مقاله اطلاعاتی در رابطه با علائم ادامه ...

مورخان صهیونیست و علم یهودی‌شناسی

مورخان-صهیونیست-و-علم-یهودی‌شناسی1. بیشتر منابع و مأخذ موجود در بررسی صهیونیسم و اسرائیل، همان منابع صهیونیستی می‌باشد! در نتیجه مطالعه‌کنندگان، ادامه ...

مورخان اروپایی و صهیونیسم

مورخان-اروپایی-و-صهیونیسمامپریالیسم جهت تحقق اهداف خود در کشورهای مستعمره از هر اقدامی استفاده می‌کند. یکی از ابزارهای تحقق اهداف ادامه ...

فروریختگی نظام استعماری و پیدایش تاریخ‌نویسی نواستعماری

فروریختگی-نظام-استعماری-و-پیدایش-تاریخ‌نویسی-نواستعماریدر دوران پس از جنگ جهانی دوم، جهان شاهد فروریختگی و تجزیه امپراتوری‌های استعماری بود. طی این مدت، بسیاری ادامه ...

آشنایی با برخی اصطلاحات و مفاهیم کلیدی مرتبط با یهود

آشنایی-با-برخی-اصطلاحات-و-مفاهیم-کلیدی-مرتبط-با-یهودصهیون یا صیون نام کوهی است در اورشلیم که هیکل یا معبد بنی‌‌اسرائیل بر آن ساخته شده بود، لذا معنی لغوی ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

جنایات جریان‌های تکفیری در لبنانجنایاتجریانتکفیریلبنانچکیده سلفی گری تکفیری با تکفیر بقیه مذاهب، در راستای اهداف استکبار جهانی حرکت می‌کندجریان‌های تکفیری در عراق از ظهور وهابیت تا عصر حاضرتکفیریدرعراقازظهورجریان‌های تکفیری در عراق جنایات جریان‌های تکفیری در لبنان سلفی گری تکفیری با جریان شناسی سلفی های جهادی تکفیری در بحران … سلفی ها و جریان های القاعده در های لبنان و عراق تکفیری در سوریه فیلم جنایت تکفیری ها در جاده عراق به سوریه ۱۸ …نما فیلم جنایت تکفیری ها در جاده دنیا این جنایات را در محکمه و عراق و لبنان جستار جریان‌ تکفیری های تکفیری در شرق ی جریان‌های تروریستی در سر مقاومت در سوریه و لبنان آوا جنایت های تکفیری ها در شهر تازه آزاد شده یبرود …پس از متلاشی شدن جبهه تکفیری ها در یبرود و های عرسال در مرز لبنان، سوریه ای آژوان سلفی ها و تکفیری ها چه کسانی هستند؟رشد جریان تکفیری در نهایت در لبنان و تحریکات به این جریان های تصاویری از جنایات هولناک تکفیری‌ها در عراقتروریست های داعش شماری از عراقی ها را در لبنان یمن اردن تصاویری از جنایات هولناک روند شکل گیری گروه‌های تکفیری در جهان اسلام داعش …روندشکلگیریگروه را در لبنان پی جریان‌های تکفیری در که تکفیری‌ها برای جنایات فیش‌های جریان‌ تکفیری گروه‌های تکفیری در شرق و ای جنایات وحشیانه‌ی جریان‌های تروریستی در سر جنایات تکفیری ها در احادیث آخر الزمان آیا داعش از نشانه های جنایات تکفیری ها در احادیث آخر الزمان آیا داعش از نشانه های ظهور است ؟ تفاوت های داعش و فیلمصحنه های دلخراش از جنایات تروریستهای سوریه فیلمصحنههایدلخراش تصاویر جنایات وحشیانه آل خلیفه۱۸ این خبر در تاریخ ۲۸ام بهمن ۱۳۹۱ بە نقل از منبع ذکر شده سبّ و لعن معاویه به حضرت علی ع پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب با تتبع و تحقیق در تاریخ به روشنی می‌توان دریافت که باب سب و آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام رهبر انقلاب به بیست و پنجمین اجلاس نماز فیلم‌های سال در آرزوی شهادت توقاً إلی الشهاده مهمترین جنگ داخلی سوریه ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد جنگداخلیسوریه جنگ داخلی سوریه بخشی از بهار عربی، زمستان عربی، جنگ نیابتی ایران با پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری بحران آب در روستا اعتراض نماینده ایران به دبیرکل سازمان ملل متحد درباره تمدید قانون ایسا شیعه و اهل سنت پرسمان گامی در پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم رهبری در اخبار سیاسی،اخبار اجتماعی،جدیدترین اخبار سیاسی و اجتماعی آیا انتخاب موتلفه کاندیدای نهایی اصولگرایان‌است؟ میرسلیم و بادامچیان در فینال موتلفه جریان های تکفیری


ادامه مطلب ...

نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر سلفی‌های تکفیری

[ad_1]
علل دیابت شیرین نوع 1 و 2

علل-دیابت-شیرین-نوع-1-و-2دیابت شیرین بیماری بوده که در آن به دلیل تولید ناکافی انسولین و یا مقاومت انسولین، سلول های بدن قادر ادامه ...

علائم و نشانه های اولیه ی دیابت که نمی توان از آن ها چشم پوشی کرد.

علائم-و-نشانه-های-اولیه-ی-دیابت-که-نمی-توان-از-آن-ها-چشم-پوشی-کرددیابت یک نوع بیماری مزمن بوده که می تواند پیشگیری شود، اما قابل درمان قطعی نیست. علائم اولیه ی این بیماری ادامه ...

علائم شایع دیابت در زنان که نباید نادیده گرفته شود.

علائم-شایع-دیابت-در-زنان-که-نباید-نادیده-گرفته-شوددیابت یک اختلال در سوخت و ساز بوده که به واسطه ی سطوح بالای گلوکز در خون ایجاد می شود. مردان و زنان هر ادامه ...

علائم اولیه ی ویروس HIV در مردان

علائم-اولیه-ی-ویروس-HIV-در-مردانHIV یا ویروس نقص ایمنی بدن انسان به علت سندروم نقص ایمنی اکتسابی به وجود آمده که طی این بیماری سلول های ادامه ...

علائم HIV در زنان بعد از یک سال

علائم-HIV-در-زنان-بعد-از-یک-سالعلائم اولیه ی ایدز در زنان و مردان شبیه بیماری های دیگر می باشد. در این مقاله اطلاعاتی در رابطه با علائم ادامه ...

مورخان صهیونیست و علم یهودی‌شناسی

مورخان-صهیونیست-و-علم-یهودی‌شناسی1. بیشتر منابع و مأخذ موجود در بررسی صهیونیسم و اسرائیل، همان منابع صهیونیستی می‌باشد! در نتیجه مطالعه‌کنندگان، ادامه ...

مورخان اروپایی و صهیونیسم

مورخان-اروپایی-و-صهیونیسمامپریالیسم جهت تحقق اهداف خود در کشورهای مستعمره از هر اقدامی استفاده می‌کند. یکی از ابزارهای تحقق اهداف ادامه ...

فروریختگی نظام استعماری و پیدایش تاریخ‌نویسی نواستعماری

فروریختگی-نظام-استعماری-و-پیدایش-تاریخ‌نویسی-نواستعماریدر دوران پس از جنگ جهانی دوم، جهان شاهد فروریختگی و تجزیه امپراتوری‌های استعماری بود. طی این مدت، بسیاری ادامه ...

آشنایی با برخی اصطلاحات و مفاهیم کلیدی مرتبط با یهود

آشنایی-با-برخی-اصطلاحات-و-مفاهیم-کلیدی-مرتبط-با-یهودصهیون یا صیون نام کوهی است در اورشلیم که هیکل یا معبد بنی‌‌اسرائیل بر آن ساخته شده بود، لذا معنی لغوی ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر سلفی‌های تکفیری شاعر و نویسنده مشهور بروجردی درگذشت خبر فارسینقش عقل در فهم و استنباط آموزه ها و گزاره های دینی از منظر اشتهار و اعتباری در اقتداء ملائکه به مؤمن نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر دخالت عقل در فهم دین بزرگداشت سومین سالگرد پدر علوم ارتباطات ایران …نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر سلفی‌های نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از امروزه سلفی‎‌ها به عنوان ناعقلانی‌ترین فرقه‌ی اسلامی که دخالت عقل در فهم دین را راسخون یار همیشه همراه قرآن شناسینقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر دخالت عقل در فهم دین ترنم حکمت جایگاه عقل در معرفت دینی با رویکرد … جایگاه عقل در معرفت دینی و پیش از هر چیز گزاره های در حالی که عقل از منظر دائره المعارف اسلامی طهور نمایش مطلب نقش عقل در فهم نقش عقل در فهم وحی از استنباط احکام شرعی مخالفت و تضادی با گزاره های دینی عقلانیت دین، در اسلام پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهبثانیاً، عقل، نقش مهمی در فهم عقل و اعتقاد دینی حکم قطع درختان میوه از منظر نقش عقل در فهم آیات قرآن از منظر ملاصدرابنابراین نقش عقل در اصول و و مبانی فهم قرآن از منظر استنباط و استقلال در فهم نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر سلفی‌های تکفیری


ادامه مطلب ...

جریان‌های تکفیری در عراق از ظهور وهابیت تا عصر حاضر

[ad_1]
نقش روشنفکر در ....؟

نقش-روشنفکر-درآیا روشنفکران گروه پر شماری از مردم‌اند یا دسته‌ای بی‌نهایت کوچک، ولی منحصر به فرد، از آنها را تشکیل ادامه ...

معرفیِ کتاب «نقش روشنفکر»، اثر ادوارد سعید

معرفیِ-کتاب-نقش-روشنفکر-اثر-ادوارد-سعیدریشه‌ی مفهوم «روشنفکر» به معنی امروزی آن، را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس، افسر ادامه ...

جادوی کلام

جادوی-کلاماین پرسش برای ما مطرح است که ارتباط میان دو مفهومی در ساختار «جهان» ی که به وسیله‌ی گفتار و اسطوره تحقق ادامه ...

زبان و مفهوم‌سازی

زبان-و-مفهوم‌سازیاگر خواسته باشیم به ماهیت ویژه‌ی مفهوم دینی- اسطوره‌ای نه تنها از طریق نتایج این مفهوم بلکه از رهگذر ادامه ...

جای زبان و اسطوره در الگوی فرهنگ بشری

جای-زبان-و-اسطوره-در-الگوی-فرهنگ-بشریافلاطون در نخستین عبارت گفتگونامه‌ی فایدروس وصف می‌کند که چگونه سقراط پس از برخورد با فایدروس می‌گذارد ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (2)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(2)برخی از ماتریالیست‌ها مدعی‌اند که اصل وجود ماده وجود ثابت و مستغنی از هرگونه علت است، اما تغییر در وضعیت ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (1)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(1)یکی از براهین مثبت وجود خداوند تمسک به حدوث جهان امکان و در رأس آن عالم ماده و طبیعت است. به این معنی ادامه ...

برهان صدیقین در اثبات خدا

برهان-صدیقین-در-اثبات-خداصدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما ادامه ...

برهان امکان و وجوب در اثبات خدا (2)

برهان-امکان-و-وجوب-در-اثبات-خدا-(2)شبهه پیشین می‌خواست با انکار اصل علیت به نوعی به تبیین پدیده‌های مادی بپردازد که نیازی به اصل علیت به ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

هفت ماه تا ظهور آرش آخرالزّماندر جریان های واقع در سال ظهور ما شاهد علائمی عمومی در سطح جهان هستیم که از آن جمله می جریان مدعی یمانی و داعش دو روی یک سکه احمد …در عصر معاصر، گروه مدعی مهدویت در میان شیعه و پیروان احمد الحسن بصری، در اصل جریانی در پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه توهین به نظام و رهبری مبارز کلیپپاسـخ با توجه به گرایشى که نسبت به اسلام و تشیع بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران در پایگاه خبری در سیاهکل جریانآیتاللهسیدصادقضمن سلام وتشکر از مدیریت سایت و نیز گلمندی شدید از شما اولا کجای مشی ومنش حضرت امام مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان دفتر پرسش ها و پاسخ ها شیعه و پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم هفت ماه تا ظهور آرش آخرالزّمان در جریان های واقع در سال ظهور ما شاهد علائمی عمومی در سطح جهان هستیم که از آن جمله می توان به جریان «مدعی یمانی» و «داعش» دو روی یک سکه احمد الحسن بصری در عصر معاصر، گروه مدعی مهدویت در میان شیعه و پیروان احمد الحسن بصری، در اصل جریانی در پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی توهین به نظام و رهبری مبارز کلیپ پاسـخ قمه زنى علاوه بر اینکه از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمى‏شود و سابقه‏اى در پایگاه خبری در سیاهکل جریانآیتاللهسید ضمن سلام وتشکر از مدیریت سایت و نیز گلمندی شدید از شما اولا کجای مشی ومنش حضرت امام خامنه ای مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به شیعه و اهل سنت پرسمان گامی در پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم رهبری در


ادامه مطلب ...

بررسی استناددهی تروریسم تکفیری به سنت نبوی و جهاد اسلامی

[ad_1]
نقش روشنفکر در ....؟

نقش-روشنفکر-درآیا روشنفکران گروه پر شماری از مردم‌اند یا دسته‌ای بی‌نهایت کوچک، ولی منحصر به فرد، از آنها را تشکیل ادامه ...

معرفیِ کتاب «نقش روشنفکر»، اثر ادوارد سعید

معرفیِ-کتاب-نقش-روشنفکر-اثر-ادوارد-سعیدریشه‌ی مفهوم «روشنفکر» به معنی امروزی آن، را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس، افسر ادامه ...

جادوی کلام

جادوی-کلاماین پرسش برای ما مطرح است که ارتباط میان دو مفهومی در ساختار «جهان» ی که به وسیله‌ی گفتار و اسطوره تحقق ادامه ...

زبان و مفهوم‌سازی

زبان-و-مفهوم‌سازیاگر خواسته باشیم به ماهیت ویژه‌ی مفهوم دینی- اسطوره‌ای نه تنها از طریق نتایج این مفهوم بلکه از رهگذر ادامه ...

جای زبان و اسطوره در الگوی فرهنگ بشری

جای-زبان-و-اسطوره-در-الگوی-فرهنگ-بشریافلاطون در نخستین عبارت گفتگونامه‌ی فایدروس وصف می‌کند که چگونه سقراط پس از برخورد با فایدروس می‌گذارد ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (2)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(2)برخی از ماتریالیست‌ها مدعی‌اند که اصل وجود ماده وجود ثابت و مستغنی از هرگونه علت است، اما تغییر در وضعیت ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (1)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(1)یکی از براهین مثبت وجود خداوند تمسک به حدوث جهان امکان و در رأس آن عالم ماده و طبیعت است. به این معنی ادامه ...

برهان صدیقین در اثبات خدا

برهان-صدیقین-در-اثبات-خداصدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما ادامه ...

برهان امکان و وجوب در اثبات خدا (2)

برهان-امکان-و-وجوب-در-اثبات-خدا-(2)شبهه پیشین می‌خواست با انکار اصل علیت به نوعی به تبیین پدیده‌های مادی بپردازد که نیازی به اصل علیت به ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

قانون عرضه و تقاضا قانونعرضهوتقاضاجدول مذکور رابطه بین قیمت برنج و مقداری از آن که به وسیله مصرف کننده ی الف مورد تقاضا قانون عرضه و تقاضا قانونعرضهو جدول مذکور رابطه بین قیمت برنج و مقداری از آن که به وسیله مصرف کننده ی الف مورد تقاضا واقع می é é é


ادامه مطلب ...

تقابل دیدگاه وهابیت تکفیری در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات

[ad_1]

چکیده

از دیدگاه قرآن کریم، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را به کفر و شرک متهم سازد و به این بهانه متعرض جان و مال او شود؛ بلکه اگر کسی اظهار اسلام کرد، بر مسلمانان واجب است که با آغوش باز سخنش را بپذیریند و او را مسلمان بدانند. از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که گفتار و حال ظاهری افراد، معتبر است. و اگر کسی کوچک‌ترین نشانه‌ای از خود مبنی بر مسلمان بودن؛ مثل سلام کردن، نشان داد باید حکم مسلمان بر او جاری شود و خون و مالش محترم است.
قرآن کریم صراحتاً به مسلمانان دستور داده است که از به کار بردن کلمه‌ی «یا کافر» برای برادر مسلمان خود، خودداری نمایند.
طبق روایات صحیحی که در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد، هر کس برادر خود را کافر خطاب کند، انگار که او را کشته است، در خون او شریک است و این کفر، به خود او بر می‌گردد، اما وهابی‌ها بدون هیچ دلیل و مدرکی تمام مسلمانان را تنها به بهانه‌ی توسل و استغاثه، کافر، مشرک و محدور الدم می‌دانند. طبق مدارکی که در کتاب‌های وهابیت وجود دارد، محمد بن عبدالوهاب دو خصلت مهم داشته است:
1. تکفیر تمام اهل زمین.
2. جرئت زیاد در ریختن خون افراد بی‌گناه.
آن‌ها حتی مدعی شده‌اند که اگر کسی، از خاندان محمد بن عبدالوهاب اطاعت نکند، راهی دوزخ خواهد شد. و این تفکر با آیات و روایات معتبر السند در تضاد است.

بیان مسئله و قلمرو تحقیق

سال‌هاست که آشوب و ناامنی، بسیاری از کشورهای اسلامی را فراگرفته است. گروهی با تکفیر دیگر مذاهب اسلامی، خون آنان را مباح دانسته و به بهانه‌ی وجود شرک و بدعت در دیگر مذاهب، اسلحه به دست گرفته و مسلمانان را قتل عام می‌کنند و جالب این است که آن‌ها خود را تنها فرقه‌ی بر حق و دیگر مذاهب را باطل پنداشته و کشتار پیروان آنان را واجب می‌دانند و قربة الی الله آنان را به قتل می‌رسانند.
در این تحقیق به دنبال اثبات این مسئله هستیم که از نظر قرآن و روایاتی که خود تکفیری قبول دارند «تکفیر و کشتن هیچ مسلمانی جایز نیست و خون، مال و ناموس هر کسی که شهادتین را بر زبان جاری کند، محترم است.»
سپس در ادامه از کتاب‌هایی که مورد تأیید محمد بن عبدالوهاب و علمای سرشناس وهابی می‌باشند، ثابت خواهیم کرد که آن‌ها مردمی را که از مذهب وهابیت پیروی نمی‌کنند کافر و محدور الدم می‌دانند و این دیدگاه آن‌ها در تقابل مستقیم با قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد.

اهمیت تحقیق

آرامش و امنیت در هر کشوری سنگ‌بنای هر نوع پیشرفت دنیوی و اخروی است. دین اسلام برای آرامش و امنیت، اهمیت زیادی قائل شده و برهم زننده‌ی آن را محارب و مفسد فی‌الأرض خوانده است. از طرف دیگر بسیاری از تکفیری‌ها، آگاهی کامل از باورهای اصیل اسلامی ندارند و بر این باورند که اندیشه‌ی تفکیر، باوری است اسلامی و قرآنی.
از این رو بر ماست که با استدلال به آیات قرآن و روایات مورد قبول خود آنان، این باور را تصحیح و به آرامش و امنیت جامعه‌ی اسلامی کمک نماییم.
پیش از ورود به اصل بحث، برای تبیین مسئله، توضیح برخی واژه‌های کلیدی این مقاله ضروری است.

اسلام و مسلمان:

«اسلام» در لغت به معنای تسلیم شدن و صلح است و «مسلمان» کسی است که دین مبین اسلام را پذیرفته باشد و خود را تسلیم فرمان‌های خدا و پیامبرش بداند، (2) اما از نگاه شرع و اصطلاحی که اهل سنت و وهابیت قبول دارند؛ «مسلمان کسی است که با زبان به وحدانیت خداوند و نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت دهد، نماز را اقامه کرده، زکات واجب خود را پرداخت نماید، در ماه رمضان روزه بگیرد و در صورت قدرت به زیارت خانه‌ی خدا برود.» (3)
طبق روایاتی که در معتبرترین کتاب‌های اهل سنت پس از قرآن وارد شده است، هر کس با زبان به وحدانیت خداوند و نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراف کند و عملاً نماز بخواند و زکات پرداخت کند، مسلمان است و جان و مالش محترم و محفوظ است.» (4) و در روایت دیگری نقل شده است: «هر کس بگوید «لا اله ‌الا الله» و تنها با زبان بر وحدانیت خداوند شهادت دهد، برای اثبات مسلمان بودن و حفظ جان و مالش کفایت می‌کند.» (5)

وهابیت:

وهابیت، فرقه‌ای است نو ظهور که در تابستان سال (1157 ق) در منطقه درعیه (سیزده کیلومتری شمال غربی شهر ریاض) با بیعت محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود تشکیل شد.
شیخ محمد بن عبدالوهاب و امیرمحمد بن سعود، پیمان بستند که براساس آن، حکومت و قدرت سیاسی، نسل اندر نسل در اختیار آل سعود (خاندان محمد بن سعود) و رهبری مذهبی و دینی در اختیار آل الشیخ (خاندان محمد بن عبدالوهاب) باشد و هر دو طایفه، همواره از همدیگر پشتیبانی کنند. (6)
وهابیت سه دوره در شبه جزیره‌ی عربستان حکومت کرده است که حکومت اول آن‌ها در سال (1233 ق) با دستگیری عبدالله بن سعود به دست ابراهیم پاشا پسر محمدعلی پاشا - حاکم عثمانی مصر و گردن زدن او در میدان بایزید استانبول، در عهد سلطان محمود خان عثمانی پایان یافت.
دوره دوم این حکومت در سال (1236 ق) با تصرف منطقه‌ی درعیه توسط ترکی بن عبدالله تشکیل و با کشته شدن او در سال (1249 ق) به دست پسر عمویش - مشاری بن عبدالله - جنگ قدرت میان خاندان آل سعود بالا گرفت تا این که در سال (1263 ق) طومار دومین حکومت وهابیت به دست آل رشید پیچیده شد.
حکومت سوم وهابیت با تصرف شهر ریاض در سال (1319 ق) توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمن مشهور به «ابن سعود» و ملقب به «شاهین صحرا» آغاز و تا امروز در خاندان او دست به دست می‌شود.
وهابی‌ها اعتقادهای ویژه‌ای دارند که آنان را از سایر مسلمانان متمایز می‌کند، از جمله این که تمام مسلمانانِ غیر از خود را کافر می‌دانند، هرگونه استغاثه، توسل و تبرک به قبور انبیاء و صالحین را شرک می‌پندارند، از سفر برای زیارت انبیاء و صالحین، ساختن گنبد و بارگاه، گذاشتن شمع بر روی مقابر، جشن گرفتن برای تولد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و... جلوگیری می‌کنند و انجام دهنده آن را کافر و محدور الدم می‌دانند. اما مهمترین تفاوتی که آنان با سایر مسلمانان دارند، فهم آنان از توحید است. آنان معتقد هستند که فهمشان از توحید سبب نجات آنان از آتش جهنم می‌شود، در حالی که توحید دیگر مذاهب چنین خاصیتی ندارد.
محمد ناصرالدین البانی در این باره گفته است:
من اقرار می‌کنم که وهابی هستم، جماعت نجدی از این که وهابی گفته شوند نگران نیستند؛ در حالی که با مسلمانان در اصول مذهب تفاوتی ندارند. غالب مسلمانان امروز یا حنفی هستند، یا شافعی، یا مالکی و یا حنبلی. و نجدی‌ها خود را از حنابله می‌دانند و در پیروی از مذهب همانند سایر مسلمانان هستند، اما وهابی‌ها با سایر مسلمانان در یک ناحیه‌ی بسیار مهم اختلاف دارند و آن، فهم آنان از توحید است که فهم صحیحی است. فهم وهابیت از کلمه‌ی توحید و «لا اله ‌الا الله»، فهمی است که آنان را از خلود در آتش جهنم در روز قیامت نجات می‌دهد. (7)
بر همین مبنا، آنان، مسلمانان غیر از خود را کافر و مخلد در آتش جهنم می‌دانند و بر این باورند که کشتن آنان حلال و تصرف در اموالشان جایز است.

مقدمه

تکفیر و ارهاب، یکی از شوم‌ترین پدیده‌هایی است که در قرون اخیر و بیش از گذشته، امنیت جانی، مالی و آرامش خاطر جامعه‌ی اسلامی را به یغما برده است.
تکفیری‌ها با تحریک صهیونیسم و صد البته سرمایه نفتی کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس، هر روز امنیت و آرامش گوشه‌ای از سرزمین‌های اسلامی را با ارهاب، انفجار و قتل و غارت برهم می‌زنند و حتی به زن‌ها، کودکان و پیرمردها نیز رحم نمی‌کنند. و تأسف‌بارتر این که در هنگام انفجار، بریدن سر مسلمانان و کشتارهای دسته جمعی، شعار مقدس «الله اکبر» را نیز سر می‌دهند. این جریان باعث شده است که این شعار مبارک و دلنشین، به منفورترین شعار نزد سایر ادیان و مذاهب غیر اسلامی تبدیل شود.
اصلاح و تغییر این باور غلط و بسیار مخرب که عاقبت بسیار خطرناکی دارد، وظیفه‌ی تمام علمای مسلمان است و بر همین اساس بزرگان شیعه و سنی در برابر این تفکر ایستاده و آن را تقبیح و محکوم کرده‌اند.
در پیامی که حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای به مناسبت برگزاری کنگره‌ی عظیم حج صادر کردند، آمده است:
عناصر تکفیری که امروز بازیچه‌ی سیاست صهیونیست‌های غدّار و حامیان غربی آنان شده و دست به جنایت‌های سهمگین می‌زنند و خون مسلمانان و بی‌گناهان را می‌ریزند، کسانی از مدعیان دینداری و ملبّسین به لباس روحانیت که در آتش اختلاف‌های شیعه و سنّی و امثال آن می‌دمند، بدانند که نفس مراسم حج، باطل کننده‌ی مدعای آنان است. شگفتا! کسانی که مراسم برائت از مشرکان را که ریشه در عمل پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد، جدال ممنوع قلمداد می‌کنند، خود از مؤثرترین دست‌اندرکاران ایجاد منازعه‌های خونین میان مسلمانانند. این جانب هم چون بسیاری از علمای اسلام و دلسوزان امت اسلامی بار دیگر اعلام می‌کنم که هر گفته و عملی که موجب برافروختن آتش اختلاف میان مسلمانان شود و نیز اهانت به مقدّسات هر یک از گروه‌های مسلمان یا تکفیر یکی از مذاهب اسلامی باشد، خدمت به اردوگاه کفر و شرک و خیانت به اسلام و حرام شرعی است. (8)
ابوحامد غزالی، دانشمند پر آوازه‌ی اهل سنت درباره‌ی خطر تکفیر مسلمان توسط مسلمان می‌گوید:
آن چه شایسته است که یک محصل انجام دهد، دوری کردن از تکفیر است، زیرا حلال کردن خون و مال کسانی که به سوی قبله نماز می‌خوانند و به صراحت شهادتین را می‌خوانند، خطا است. خطا کردن در ترک کشتن هزار کافر، راحت‌تر است از ریختن خون یک مسلمان. به درستی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: که من به شما دستور می‌دهم که با مردم بجنگید تا زمانی که شهادتین را نگفته‌اند، زمانی که آن را بر زبان جاری کردند، خون و اموال آنان محفوظ است مگر این که حق باشد. (9)
ابن‌ناصرالدین دمشقی، شاگرد ابن‌تیمیه در کتابی که در دفاع از تکفیر ابن‌تیمیه توسط علمای اهل سنت نوشته است، درباره‌ی عواقب تکفیر یک مسلمان می‌نویسد:
پس لعن کردن مسلمان معین حرام است و بدتر از آن نسبت دادن یک مسلمان به کفر و خروج او از اسلام است، زیرا این کار عواقب بدی دارد که یکی از آن‌ها شاد کردن دشمنان این ملت پاک سرشت است و این که آن‌ها می‌توانند به خاطر لعن و تکفیر بر مسلمانان اشکال بگیرند و شرایع این دین را ضعیف جلوه دهند. (10)
و ‌ای کاش وهابی‌ها حداقل به نصیحت بزرگان خود گوش می‌دادند و لااقل به خاطر شاد نشدن دشمنان اسلام، از تکفیر و کشتار مسلمانان بی‌گناه دست می‌کشیدند.
محمد بن علی شوکانی که وهابی‌ها برای سخنان او ارزش ویژه‌ای قائلند، درباره‌ی حرمت تکفیر می‌گوید:
بدان که حکم به خروج یک مسلمان از اسلام و دخول او در کفر، برای مسلمانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، شایسته نیست؛ مگر این که برای آن دلیلی روشن‌تر از روشنایی خورشید در وسط روز، داشته باشد، زیرا در روایات صحیح، که از طریق گروهی از صحابه نقل شده است، اگر کسی به برادرش کافر بگوید، یکی از آن‌ها گرفتارش خواهد شد. این روایت در صحیح بخاری آمده است. (11)
دیگر بزرگان اهل سنت نیز در این باره مطالب زیبا و جالبی دارند که به جهت اختصار به همین اندازه بسنده می‌کنیم.
البته دوران تکفیر و ارهاب به سر آمده است، زیرا نابودی و اضمحلال، سرنوشت تمام پدیده‌های غیرعقلانی، تندرو و بی‌ترمز بوده و هست. امروزه تکفیری‌ها به جایی رسیده‌اند که فقط دیگران را نمی‌کشند، تنها غیر خودی‌ها را ذبح نمی‌کنند و سر نمی‌برند؛ بلکه در بسیاری از کشورها به جان هم افتاده‌اند و در یک کلام خوی درندگی و ددمنشی، آنان را به خودکشی و رفیق‌کشی کشانده است. و این نشانه‌ی خوبی است برای اضمحلال و نابودی کامل این پدیده‌ی شوم و نامبارک.
این تحقیق شامل دو بخش می‌شود که در قالب دو گفتار طرح شده است. در گفتار اول، حرمت تکفیر مسلمان و اهل قبله را از دیدگاه آیات قرآن کریم و روایات صحیح السندی که وهابی‌ها آن را قبول دارند، بررسی و تحلیل کرده‌ایم.
و در گفتار دوم: مدارکی به صورت مستند از کتاب‌های خود وهابی‌ها آورده‌ایم که ثابت می‌کند آن‌ها تمام مسلمانان و بلکه تمام اهل زمین را کافر و مشرک می‌دانند؛ غیر از کسانی که از وهابیت پیروی کنند.

گفتار اول: دیدگاه قرآن و روایات درباره‌ی تکفیر اهل قبله

در بخش اول برای اثبات حرمت تکفیر اهل قبله، به سراغ آیات قرآن کریم خواهیم رفت که صراحتاً کافر خواندن دیگران را غیر مشروع اعلام کرده‌اند و در بخش دوم به روایاتی استناد می‌کنیم که در صحیح‌ترین کتاب‌های اهل سنت وجود دارد و وهابی‌ها نیز این روایات را برای خود حجت می‌دانند.

بخش اول: حرمت تفکیر از دیدگاه قرآن

قرآن کریم، در آیات متعدد در برابر پدیده‌ی تکفیر، قتل، فساد و غارت موضع‌گیری و آن را محکوم کرده است تا جایی که کشتن بی‌دلیل یک انسان را برابر با کشتن تمام بشریت دانسته است:
(مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعا)؛ (12)
هر کسی انسانی را جز برای انتقام، قتل یا فساد در روی زمین بکشد، مانند آن است که همه مردم را کشته باشد، و هر که شخصی را از مرگ نجات دهد گویی همه‌ی مردم را زنده کرده است.
(وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً)؛ (13)
و هر کس، فرد با ایمانی را از روی عمد بکشد، مجازاتِ او دوزخ است در حالی که جاودانه در آن می‌ماند و خداوند بر او غضب می‌کند و او را از رحمتش دور می‌سازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.
این منطق قرآن است که به صراحت، کشتن انسان‌ها را جنایت بزرگ و گناه آن را به اندازه‌ی نسل‌کشی تمام بشریت تلقی کرده است، اما تکفیر باوران، بدون هیچ دلیل و حجتی کشتن هر کسی را جایز می‌دانند، مسلمان باشد، غیر مسلمان، زن باشد یا کودک، جوان باشد یا مسن، برای آن‌ها تفاوتی نمی‌کند، مهم این است که بتوانند خوی درندگی خود را تشفّی دهند.

1. هر کس بر شما سلام کرد، نباید او را کافر بخوانید:

تردیدی نیست که پدیده‌ی ارهاب و کشتار مسلمین، نتیجه‌ی مستقیم تفکر تکفیر است و اگر این باور، علاج و از جامعه اسلامی ریشه کن نشود، جامعه‌ی اسلامی هیچ‌گاه روی آرامش را نخواهد دید.
قرآن کریم راجع به حرمت تکفیر اهل قبله می‌فرماید:
(یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى‌ إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الْدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَلِکَ کُنتُم مِنْ قَبلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکُم فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً)؛ (14)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که در راه خدا گام بر می‌دارید پس خوب وارسی کنید و کسی را که به شما اظهار اسلام می‌کند نگویید تو مؤمن نیستی، که بهره‌ی ناپایدار زندگی دنیا را بجویید، چرا که غنیمت‌های فراوان نزد خداست. پیش‌تر خودتان نیز همین‌گونه بود.
این آیه به روشنی به تمام مسلمانانی که برای جهاد خارج می‌شوند، دستور می‌دهد که اگر کسی نزد شما اظهار اسلام کرد، با آغوش باز سخنش را بپذیرید و حق ندارید که به او بدگمان بوده و بدون دلیل، اسلام او را رد کنید. و سپس در ادامه می‌افزاید که مبادا برای به دست آورد غنیمت و اموال بی‌ارزش دنیا دیگران را متهم به کفر نموده و آن‌ها را به قتل رسانید. و نیز صراحتاً دستور می‌دهد که اگر یقین ندارید که شخصی مؤمن هست یا کافر، وظیفه دارید که تحقیق و وارسی کنید و تا زمانی که کفر آن شخص برای شما روشن نشده است، حق ندارید تنها با شبهه‌ی کفر و شرک، با او بجنگید و او را بکشید.
هم‌چنین از این آیه استفاده می‌شود که از دیدگاه اسلام، گفتار و حال ظاهری افراد معتبر است، اگر کسی گفت: من موحد هستم، مسلمانان حق ندارند از باطن او تفتیش و به بهانه‌ی این که او در باطن مسلمان نیست خونش را بریزند، زیرا این تنها خداوند است که از دل‌ها و باطن افراد خبر دارد.
درباره شأن نزول این آیه نیز روایات مختلفی نقل شده است. در تعدادی از کتاب‌های اهل سنت آمده که این آیه درباره‌ی اسامه‌ی بن زید که تعدادی از یهودی‌ها را بعد از گفتن شهادتین کشته بود، نازل شده است. (15)
در کتاب‌های روائی و تفاسیر اهل سنت افراد دیگری نیز نام برده شده است و البته در بیشتر آن‌ها بدون ذکر نام و به عنوان یکی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده شده است.
قرطبی در این باره می‌نویسد:
درباره‌ی قاتل و مقتول در این قصه اختلاف شده است، دیدگاه اکثر علما که در سیره‌ی ابن‌اسحاق، مصنف أبی‌داود و استعیاب ابن‌عبدالبر آمده، این است که قاتل محلم بن جثامه و مقتول بن الأضبط بوده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) محلم را نفرین کرد و او تنها هفت روز بعد از آن زنده ماند، هنگامی که می‌خواستند دفن کنند، زمین بدن او را قبول نمی‌کرد، بار سوم وقتی دیدند که زمین بدنش را قبول نمی‌کند، او را در بیابانی رها کردند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: زمین شرورتر از او را نیز قبول می‌کند. (16)
در صحیح بخاری و صحیح مسلم که معتبرترین کتاب‌های اهل سنت بعد از قرآن به شمار می‌روند، آمده است:
ابن‌عباس گفت: مردی چند گوسفند داشت و با تعدادی از مسلمانان برخورد کرد و گفت: السلام علیکم، اما مسلمانان او را کشتند و گوسفندانش را گرفتند؛ پس خداوند این آیه را نازل کرد... (17)
و مسلم نیشابوری در صحیح خود می‌نویسد:
از أسامة بن زید نقل شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را به همراه لشکری فرستاد، هنگام صبح در منطقه‌ی جهینه، مردی را دستگیر کردیم، او «لا اله ‌الا الله» گفت، اما من با نیزه او را کشتم. در دل ناراحت شدم، جریان را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان گذاشتم، آن حضرت سؤال کرد: آیا او «لا اله ‌الا الله» گفت و او را کشتی؟ گفتم: ‌ای پیامبر خدا او از ترس اسلحه‌ی من این جمله را گفت. فرمود: آیا قلب او را شکافتی تا متوجه شوی که قلب او نیز این سخن را گفته یا نه؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این قدر این جمله را تکرار کرد که آرزو کردم ‌ای کاش امروز اسلام آورده بودم. (18)
فخرالدین رازی در شأن نزول این آیه می‌نویسد:
تمام مفسران اجماع دارند که این آیات درباره‌ی گروهی از مسلمانان نازل شده است که تعدادی از کافران را ملاقات کردند و آن‌ها اسلام آوردند، اما توسط مسلمانان - به این خیال که آن‌ها از ترس مسلمان شده‌اند - کشته شدند. براساس این فرضیه، این آیه درباره‌ی نهی مؤمنان از کشتن کسانی که اظهار ایمان می‌کنند، نازل شده است. (19)
جالب این است که ابن‌عبدالبر قرطبی شخصی را که توسط صحابه در این قضیه کشته شده، جزء اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است. وی در کتاب الإستیعاب می‌نویسد:
این آیه درباره‌ی «مرداس بن نهیک فزاری» نازل شده است که چوپانی تعدادی از گوسفندان به عهده داشت. او با لشکری از مسلمانان که در آن لشکر اسامه بن زید حضور داشت و فرمانده آن سلمه بن الأکوع بوده، ملاقات کرد. وقتی با اسامه رودررو شد، به او سلام کرد و گفت: که من مؤمن هستم، اما اسامه خیال کرد که او ترس کشته شدن، سلام کرده و او را کشت. پس خداوند این آیه را نازل کرد... (20)
و جالب‌تر این که شوکانی گفته:
به این آیه استدلال شده بر این که اگر کسی کافری را بعد از این که «لا اله ‌الا الله» گفت، بکشد، کشته می‌شود، زیرا خون، مال و خانواده‌ی کافر با گفتن این کلمه مصون می‌شود. (21)
و حتی ابن‌تیمیه حرانی که تئوریسین اصلی تفکر تکفیری به شمار می‌رود، درباره‌ی شأن نزول این آیه می‌گوید:
این آیه درباره‌ی کسانی نازل شده است که مرد چوپانی را یافتند که او گفت من مسلمان هستم، ولی سخن او را تصدیق نکردند و گوسفندانش را گرفتند، پس خداوند به آن‌ها دستور داد که تحقیق و وارسی کنند و از تکذیب کسی که ادعای اسلام کرده، به علت طمع در اموال او، نهی کرده است. (22)
و در کتاب دیگر خود می‌نویسد:
بین مسلمانان اختلافی وجود ندارد که اگر دشمن حربی با دیدن شمشیر اسلام بیاورد، چه اسیر باشد و چه آزاد، اسلامش صحیح است و توبه‌اش از کفر پذیرفته می‌شود، اگر این وضعیت او اقتضا می‌کند که باطنش برخلاف ظاهر او است.
و نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از منافقین اعمال ظاهری آنان را می‌پذیرفت و باطن آن‌ها را به خداوند واگذار کرده بود با این که خداوند خبر داده است که آن‌ها «سوگند خود را سپر خود قرار داده‌اند» و خداوند فرموده است: «به خدا سوگند می‌خورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفته‌اند در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته‌اند و پس از اسلام آوردنشان، کافر شده‌اند و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند، که به آن نرسیدند». با این توضیح دانسته می‌شود که اگر کسی اظهار اسلام کرد و از کفر توبه نمود، از او پذیرفته می‌شود. (23)
در کتاب الجواب الصحیح در تفسیر همین آیه آمده است:
خداوند به مسلمانان دستور داده است در هنگام جهاد، تحقیق و وارسی کنند و به کسی که وضعیت او مشخص نیست، برای به دست آوردن مال دنیا، نگویند که مؤمن نیست. اگر چنین کنند، خبر دادن آن‌ها از این که مؤمن نبوده، خبری است بدون دلیل و بلکه از روی هوای نفس و این که اموال او را به دست بیاورند. حتی اگر این قضیه در دارالحرب اتفاق بیفتد و سلام دهد. (24)
کاش وهابی‌ها سخن ابن‌تیمیه را که از سخن خداوند نیز ارزشمندتر می‌دانند، می‌پذیرفتند و اندیشه‌ی تکفیر و ارهاب و قتل را از مخیله خود بیرون می‌کردند، اما انگار توصیه، روایت و آیه، تأثیری بر آن‌ها ندارد و آن‌ها را از خواب غفلت بیدار نخواهد کرد.
و باز هم فخرالدین رازی در ذیل آیه می‌گوید:
من می‌گویم: این آیه اشاره دارد به این که آن چه در قلب می‌گذرد، غیر معلوم و اجتناب از ظن واجب است. پس حکم به ظاهر می‌شود و به کسی که عملی را انجام می‌دهد حق نداریم بگوییم ظاهرسازی می‌کند و هم‌چنین نمی‌توانیم به کسی که اسلام آورده منافق بگوییم، اما خداوند از دل‌ها باخبر است و زمانی که به کسی بگوید مؤمن نیست، یقین حاصل می‌شود. (25)
قرطبی، مفسر نامدار مالکی مذهب در این باره می‌گوید: «این آیه، باب بزرگی را در فقه باز می‌کند و آن این که احکام بر معیار ظاهر و گمان اجرا می‌شود، نه با معیار یقین و اطلاع از اسرار درونی». (26)
و در نهایت از آیه استفاده می‌شود که اگر کسی کوچک‌ترین نشانه‌ای از خود مبنی بر مسلمان بودن را نشان داد، باید حکم مسلمان بر او جاری شود و خون و مالش محفوظ است، زیرا در بین مسلمانان مرسوم و متعارف این است که وقتی به همدیگر رسیدند، سلام می‌کنند و سلام کردن یکی از نشانه‌های مسلمان بودن است؛ یعنی برای این که حکم به اسلام کسی بکنیم، تنها یک نشانه ظاهری کافی است.
علاءالدین خازن در تفسیر خود در این باره می‌نویسد:
مقصود از این آیه همان سلام کردن است. یعنی اگر کسی بر شما سلام کرد، نگویید که او به خاطر ترس از کشته شدن سلام کرده است و سپس با شمشیر به او حمله کنید تا اموالش را بگیرید؛ بلکه باید از کشتن او دست بکشید و آن چه را که برای شما اظهار کرده، از او بپذیرید. (27)
بغوی، مفسر پرآوازه‌ی اهل سنت در ذیل این آیه می‌گوید:
من می‌گویم: اگر جنگ‌آوران مسلمان وارد شهر یا دهستانی شدند و شعار اسلام را دیدند، نباید با آنان بجنگند، زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی با قومی قصد جنگ داشت و صدای اذان را می‌شنوید، از جنگ دست می‌کشید.
از ابن‌عصام از پدرش نقل شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی لشکری را می‌فرستاد به آن‌ها می‌فرمود: «اگر مسجدی را دیدید و یا صدای اذان شنیدید، هیچ کس را نکشید.» (28)
اما تکفیری‌ها کسانی را می‌کشند که هر روز و هر لحظه شعارشان «لااله‌الاالله و محمد رسول الله» است، پنج نوبت نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، زکات می‌دهند و...

2. اطلاق کلمه‌ی «یا کافر» بر مسلمان جایز نیست

علاوه بر آنچه گذشت، در ة آیات دیگری نیز وجود دارد که اطلاق کلمه‌ی «کافر» را بر مسلمانان حرام اعلام کرده است.
خداوند متعال در می‌فرماید:
(وَلاَ تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الْاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیَمانِ)؛ (29)
و عیب یکدیگر را به رخ نکشید و همدیگر را به لقب‌های زشت مخوانید که بدنامی است، نام کفر و فسوق پس از ایمان.
ابن‌عبدالبر قرطبی در تفسیر این آیه می‌نویسد:
جماعتی از اهل علم درباره‌ی آیت (وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ...) گفته‌اند که مقصود از آن این است که شخصی به برادرش بگوید که ‌ای کافر و ‌ای فاسق. این تفسیر موافق حدیث است؛ پس قرآن و سنت از فاسق خواندن مسلمان و تکفیر او نهی کرده است، آن هم به بیانی که هیچ اشکالی در آن نیست. (30)
و در کتاب الإستذکار پس از نقل روایتی در حرمت تکفیر می‌نویسد:
جماعتی از مفسران درباره‌ی این آیه گفته‌اند: که مقصود از آن این است که مردی به برادرش بگوید که ‌ای کافر و ‌ای فاسق. عکرمه، حسن بصری و قتاده همین نظر را داشته‌اند. نتیجه‌ی سخن مجاهد نیز همین می‌شود، زیرا او نیز گفته که مقصود این است که کسی را کافر بخوانی در حالی که مسلمان است. (31)
طبری در تفسیر خود، بیهقی در شعب الإیمان و تعداد دیگری از علمای اهل سنت، روایاتی را نقل از عکرمه نقل کرده‌اند که مقصود از این آیه تکفیر مسلمانان است. (32)

3. اگر شهادتین را بخواند، نماز بخواند و زکات بدهد، کشتن او جایز نیست

خداوند کریم در آیه 5 سوره توبه، ابتدا به مسلمانان دستور می‌دهد که پس از تمام ماه‌های حرام، مشرکان را هر کجا که یافتید بکشید و همه جا به کمینشان بنشینید، اما در ادامه می‌فرماید:
(فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الْصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)؛ (33)
اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز کنید که خداوند بخشنده‌ی مهربان است.
(فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ)؛ (34)
پس اگر توبه کردند و نماز به پا داشتند و زکات دادند، برادران دینی شما هستند، و ما آیات [خود] را برای قومی که می‌فهمند توضیح می‌دهیم.
محمد بن اسماعیل بخاری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود:
از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی که مردم به یگانگی الله و به حقانیت رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت ندهند، نماز را اقامه نکنند و زکات نپردازند، با آنان جهاد کنم، اما هنگامی که این کارها را انجام دادند، مال و جان‌شان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است و سرانجام کار آنان (در جهان آخرت) با خداست. (35)
ابن‌جریر طبری، مفسر نامدار اهل سنت در ذیل این آیه می‌نویسد:
خداوند فرموده است: اگر این مشرکانی که دستور دادم آن‌ها را بکشید، از کفر و شرک دست کشیدند و به خدا و پیامبرش ایمان آوردند، نمازهای واجب را خواندند، زکات واجب را ادا کردند، آن‌ها برادر دینی شما هستند. بلی آن‌ها برادران شما در دینی هستند که خداوند به پیروی از آن دستور داده و او همان اسلام است. همین مطالبی را که من گفتم، مفسران نیز گفته‌اند. از قتاده نقل شده است که اگر آن‌ها توبه کردند، نماز خواندند و زکات دادند، پس برادران دینی شما هستند. ابن‌عباس گفته است که طبق این آیه، خون اهل قبله، محترم است. (36)
قرطبی دیگر مفسر پرآوازه اهل سنت، تصریح می‌کند که اگر مشرک توبه کرد، خون و مال او محترم است؛ حتی اگر هنوز نماز نخوانده باشد و هنوز زکات پرداخت نکرده باشد:
با توجه به این آیه روشن می‌شود که خداوند کشتن را بر شرک معلق کرده است و سپس توبه را آورده است. اصل این است که کشتن تا زمانی است که شخص مشرک باشد و با زایل شدن شرک، کشتن نیز زایل می‌شود و این بدان معنا است که زوال کشتن به مجرد توبه است و خواندن نماز و پرداخت زکات شرط نیست. بنابراین کشتن به مجرد توبه ساقط می‌شود؛ قبل از این که زمان نماز و زمان دادن زکات فرا برسد و این مطلب روشن است. نظیر این آیه، این سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: «از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی که مردم به یگانگی الله و به حقانیت رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت ندهند و نماز را اقامه نکنند و زکات ندهند، با آنان جهاد کنم، اما هنگامی که این کارها را انجام دادند، مال و جانشان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است و سرانجام کار آنان (در جهان آخرت) با خداست. (37)
ابن‌قیم جوزیه، شاگرد ابن‌تیمیه می‌گوید: «مسلمانان اجماع دارند که اگر کافری «لااله‌الاالله و محمد رسول الله» بگوید: وارد اسلام شده است.» (38)
تذکر این نکته نیز ضروری به نظر می‌رسد که ایمان آوردن و توبه از شرک، یک امر قلبی و درونی است و کسی غیر از خداوند از آن آگاه نیست؛ بنابراین طبق این دو آیه، هر کسی ظاهراً از شرک توبه کند و در ظاهر نماز بخواند، زکات پرداخت کند، حکم مسلمان بر او جاری شده و از اهل قبله به حساب می‌آید.
و طبق نص صریح قرآن کریم، چنین کسی برادر دینی همه‌ی مسلمانان به شمار می‌رود و خون و مال او محترم است.
جمال‌الدین غزنوی حنفی در این باره می‌گوید:
اعتقاد ما این است که ایمان در حقیقت همان تصدیق قلبی است و او همان ایمانی است که بر بندگان واجب است آن را بر زبان جاری کنند تا بر مردم نیت‌های قلبی او روشن شود و اگر چنین کرد، احکام اسلام بر او جاری می‌شود. پس اگر کسی قلباً ایمان آورد مؤمن است بین خود او و خداوند و اگر کسی ایمان آورد و بر زبان نیز جاری کرد، از دیدگاه خداوند و از دیدگاه مردم مؤمن است. (39)
حتی اگر کسی یقین داشته باشد که این شخصی که ادعای ایمان می‌کند، منافق است و ایمان واقعاً در قلب او رسوخ نکرده است، وظیفه دارد که حکم اسلام را بر او جاری کند؛ همان طوری که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همین حکم را بر مشرکانی که در فتح مکه تسلیم شده بودند و واقعاً اسلام نیاورده بودند، اجرا کرد:
ابن‌تیمیه حرانی در این باره می‌نویسد:
بر منافقین احکام ظاهری اسلام جاری می‌شود. از هیچ یک از طلقا (آزاد شدگان در فتح مکه) بعد از فتح دشمنی با خدا و رسول او دیده نشده است؛ بلکه از همدیگر ارث می‌بردند و بر آن‌ها نماز خوانده می‌شدند، در قبرستان‌های مسلمانان دفن شدند و احکام اسلام بر آن‌ها جاری شد، همان طوری که بر دیگر مسلمانان جاری می‌شد. (40)
ابن‌کثیر دمشقی سلفی که شاگرد ابن‌تیمیه به شمار می‌رود، نیز در این باره گفته است:
شافعی گفته: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از کشتن منافقان جلوگیری می‌کرد تا زمانی که اظهار اسلام می‌کردند، با این که می‌دانست آن‌ها منافق هستند، زیرا آن چیزی که آن‌ها اظهار می‌کردند، اثر کفر آن‌ها را از بین می‌برد».
مؤید سخن شافعی، این حدیث صحیح است که همگان بر صحت آن اجماع دارند و در صحیحین نیز وارد شده که آن حضرت فرمود:
به من دستور داده شده است که با مردم بجنگم تا این که کلمه‌ی توحید را بر زبان جاری کنند. هر وقت چنین کردند، خون و مال آن‌ها محفوظ است مگر به حقی که اسلام داده است و حساب قیامت آن‌ها با خداوند است». معنای روایت است که هر کس شهادت به وحدانیت خداوند داد، احکام اسلام در ظاهر بر او جاری می‌شود و اگر واقعاً به توحید اعتقاد داشت، ثواب آن را در آخرت خواهد چشید و اگر اعتقاد نداشت، جریان حکم اسلام بر او در دنیا و همراهی آن‌ها با اهل ایمان، فایده‌ای برای او در آخرت نخواهد داشت. (41)
حال از وهابی‌ها می‌پرسیم: اگر کسی مسلمان زاده باشد و یک عمر نماز خوانده باشد و زکات پرداخت کرده باشد و با صدای رسا فریاد بزند که من مسلمانم، می‌توان او را تکفیر و خونش را مباح اعلام کرد؟
این چند نمونه از آیات قرآن کریم بود که بر طبق آن، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را تکفیر نماید.

بخش دوم: حرمت تکفیر از دیدگاه روایات اهل سنت

علاوه بر روایاتی که در تفسیر آیات گذشته، از کتاب‌های اهل سنت بیان شد، روایات فراوان دیگری نیز در صحیح‌ترین کتاب‌های اهل سنت یافت می‌شود که براساس آن‌ها، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را تکفیر کند.

1. هر کس مسلمانی را تکفیر کند، انگار که او را کشته است

بخاری در صحیح خود آورده است: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:... لعن مؤمن همانند کشتن اوست و هر کس به مؤمنی نسبت کفر دهد، همانند این است که او را کشته باشد.» (42)
طبق این روایت، گناه تکفیر یک مؤمن به اندازه‌ی گناه کشتن اوست و همان طور که گذشت، جزای کسی که یک مؤمن را بکشد، طبق نص صریح قرآن کریم، خلود در جهنم، خشم و لعنت خداوند و عذاب عظیم خواهد بود. (43)

2. هر کس مسلمانی را تکفیر کند، خودش گرفتار کفر می‌شود

بخاری، در همین باب روایات دیگری را نیز نقل کرده است:
از ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: زمانی که مردی به برادر خود می‌گوید: «ای کافر»، به راستی که یکی از آن‌ها گرفتار کفر می‌شود.
همین روایت از عبدالله بن عمر نیز نقل شده است. (44)
این روایت بدین معنا است که اگر کسی به برادر خودش کافر بگوید، اگر واقعاً آن شخص کافر است، گناهی نکرده و اگر کافر نباشد، خود شخص گوینده در قیامت کافر محشور خواهد شد، چنانچه در روایت دیگری در بخاری آمده است:
ابوذر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید که می‌فرمود: هیچ شخصی، دیگری را به فسق و کفر متهم نمی‌کند؛ مگر این که به خودش بر می‌گردد، اگر آن شخص این چنین نباشد. (45)
مسلم نیشابوری نیز در صحیح خود روایت دیگری را از جناب ابوذر (رحمه الله) این چنین نقل کرده است: «هر کسی شخصی را کافر بخواند و یا بگوید که ‌ای دشمن خدا و آن شخص این چنین نباشد، به خود گوینده بر می‌گردد.» (46)
ابن‌دقیق العید، از علمای نامدار اهل سنت در شرح این روایت می‌گوید:
این جمله، هشدار بزرگی است به کسانی که یکی از مسلمین را تکفیر می‌کنند؛ در حالی که کافر نیست. این منجلاب بزرگی است که افراد زیادی از متکلمین و از کسانی که به اهل سنت و اهل حدیث منسوب هستند، در آن گرفتار شده‌اند. در آن هنگام که در عقیده‌ای با هم اختلاف کرده‌اند، پس بر مخالفین خود خشمگین شده و حکم به کفر او کرده‌اند. حجاب این گناه را گروهی از حشویه پاره کرده‌اند. این هشدار بزرگ به آن‌ها نیز داده شده است، زمانی که دشمنان آن‌ها این چنین نیستند. (47)
ابن‌عبدالبر در کتاب التهمید خود در شرح این جمله می‌گوید:
معنای این جمله که فرمود: «فقد باء بها أحدهما» این است که اگر کسی که به او گفته شد، ‌ای کافر، واقعاً هم کافر باشد، گناه کفر بر گردن خود اوست و گوینده گناهی نکرده است، چون راست گفته است، اما اگر چنین نباشد، گوینده گرفتار گناه بزرگی شده است که با گفتن این جمله به پای او نوشته می‌شود. این نهایت ممانعت و نهی از به کار بردن جمله «ای کافر» برای یکی از اهل قبله است. (48)
ابن‌حجر عسقلانی درباره‌ی این روایات می‌نویسد:
نظر حق این است که این روایت درباره‌ی ممانعت مسلمان از به کار بردن کلمه «یا کافر» برای برادر مسلمانش هست... و معنای حدیث این است که تکفیر به خود گوینده برمی‌گردد. آن‌چه بر می‌گردد تکفیر است نه خود کفر؛ مثل این که آن شخص خودش را تکفیر کرده باشد، زیرا او کسی را تکفیر کرده که مثل خود است. و طوری او را تکفیر کرده که جز کسی که اعتقاد به بطلان دین اسلام داشته باشد، تکفیر نمی‌شود. (49)

3. هر کس اهل توحید را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیک‌تر است

طبرانی در معجم الکبیر به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نویسد که اگر کسی اهل توحید را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیک‌تر است:
عبدالله بن عمر نقل می‌کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از اهل «لا اله ‌الا الله» دست بردارید و آن‌ها را به علت گناه تکفیر نکنید، زیرا اگر کسی اهل «لا اله ‌الا الله» را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیک‌تر است. (50)
طبق این روایت، هیچ کسی حق ندارد، مسلمانی را که کلمه توحید را بر زبان جاری می‌کند، تکفیر کند و اگر چنین کند، خود او کافر است، اما متأسفانه وهابی‌ها به بهانه‌های واهی؛ مثل سفر برای زیارت، توسل به انبیاء و... مسلمانان را تکفیر و حکم به کشتن آنان می‌دهند. و این برخلاف سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

4. صحابه، هیچ مسلمانی را تکفیر نکردند:

از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نقل شده است که آن‌ها به هیچ یک از اهل قبله، کلمه «یا کافر» و «یا مشرک» را به کار نمی‌برده‌اند.
طبرانی در معجم اوسط خود می‌نویسد:
ابوسفیان می‌گوید به جابر گفتم: آیا شما به یکی از اهل قبله، کافر خطاب می‌کنید؟ گفت: خیر. گفتم: آیا شما به یکی از اهل قبله، مشرک می‌گویید؟ گفت: پناه بر خدا (از چنین کاری). (51)
حتی طبق گفته‌ی اهل سنت، امیرمؤمنان (علیه‌السلام) کسانی که با و جنگیده‌اند را نیز تکفیر نکرده است. ابن‌أبی‌شیبه در کتاب المصنف و بیهقی در سن کبری خود می‌نویسند:
از ابوالبختری نقل شده است که از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) درباره‌ی اهل جمل سؤال شد که آیا آن‌ها مشرک هستند؟ فرمود: از شرک دور شدند. سؤال کردند: آیا آن‌ها منافق هستند؟ فرمود: منافقین خداوند را جز اندکی یاد نمی‌کنند. گفته شد که پس آن‌ها چی هستند؟ فرمود: آن‌ها برادران ما هستند که بر ما سرکشی کرده‌اند. (52)
وقتی امیرمؤمنان (علیه‌السلام) که از دیدگاه وهابیت یکی از خلفای راشدین به حساب می‌آید، دشمنان و محاربین خود را تکفیر نکرده است، چرا وهابی‌ها که خود را مسلمان و پیرو و خلفای اربعه می‌دانند، مسلمین را بدون هیچ گناهی تکفیر می‌کنند، می‌کشند و آرامش و امنیت جامعه‌ی اسلامی را به ویرانی، تخریب و فساد تبدیل می‌کنند؟!

5. امت اسلام، هیچ‌گاه دچار کفر نخواهند شد

بخاری در صحیح خود می‌نویسد:
معاویه بن أبی‌سفیان خطبه می‌خواند و می‌گفت: «هر کس که خداوند در حق او اراده‌ی خیر نماید، به وی فهم دین نصیب خواهد کرد. من - رسول الله - تقسیم کننده‌ی علوم و معارف شریعت هستم، اما عطا کننده‌ی اصلی، خداوند است. و این امت همچنان بر دین خدا استوار خواهد ماند و مخالفت مخالفان به آن‌ها ضرری نخواهد رساند تا این که قیامت فرا رسد. (53)
سلیمان بن عبدالوهاب، برادر محمد بن عبدالوهاب در وجه دلالت این آیه بر حرمت تکفیر اهل قبله می‌نویسد:
وجه دلالت روایت این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داده است که این امت تا قیامت همواره بر صراط مستقیم خواهند بود. روشن است که این اموری که شما وهابی‌ها، مسلمانان را برای آن تکفیر می‌کنید، از گذشته و به صورت آشکارا در تمام شهرها انجام می‌شده است. اگر این کارها، همان بت‌های بزرگ و انجام دهنده‌ی آن بت‌پرست بودند، طبیعی است که امر امت مستقیم نبود؛ بلکه برعکس بود و شهرهای آن‌ها بلاد کفر بود و بت به صورت واضح پرستش و احکام اسلام بر بت‌پرستان اجرا می‌شده است. (54)
طبق این روایت، مسلمانان همواره در صراط مستقیم هستند، یعنی آن‌ها هرگز کافر و مشرک نمی‌شوند. لااقل همه‌ی مسلمانان هیچ‌گاه به صورت دسته جمعی مشرک و کافر نمی‌شوند، اما در گفتار دوم ثابت خواهیم کرد که وهابی‌ها مدعی هستند که تمام مسلمانان در عصر محمد بن عبدالوهاب کافر بوده‌اند، حتی خود محمد بن عبدالوهاب پیش از تحقیق و تعلیم کافر و مشرک بوده است.
سلیمان بن عبدالوهاب در ادامه می‌نویسد:
این برخلاف مذهب شماست، زیرا از دیدگاه شما تمام امت بت‌پرس هستند و شهرهای مسلمانان مملو از بت است. از دیدگاه شما تمام شهرهای مسلمانان از چیزهایی پر شده است که شما آن را بت می‌پندارید. و شما گفته‌اید که اگر کسی انجام دهنده‌ی این کارها را تکفیر نکند، خود او کافر است. (55)
بنابراین، دیدگاه وهابیت، در تضاد کامل با این روایت است.
روایات درباره‌ی حرمت تکفیر بیش از آن است که در این مقاله گنجانده شود و از آن جایی که این روایات را از معتبرترین کتاب‌های اهل سنت نقل کردیم، برای رسیدن به مقصودمان کافی است. از این رو از اطاله‌ی کلام خودداری می‌شود.
از آن چه گذشت، این مطلب ثابت شد که تکفیر مسلمان، از دیدگاه صحیح‌ترین روایات اهل سنت، حرام و گناه بسیار بزرگی است که طبق برخی از روایات معادل کشتن است و تکفیر به خود تکفیر کننده برمی‌گردد.

گفتار دوم: وهابی‌ها تمام مسلمانان را کافر می‌دانند

در گفتار پیشین ثابت شد که از دیدگاه آیات و روایات صحیح السند، کافر خواندن مسلمانان حرام است. در گفتار دوم به دنبال این هستیم که ثابت کنیم وهابی‌ها تمام مسلمانان را کافر و مشرک می‌دانند و برای اثبات این مطلب به مدارکی از کتاب‌های خود وهابی‌ها استناد خواهیم کرد.
در تاریخ اسلام، گروه‌ها و مذاهب مختلفی بوده‌اند که دیگران را کافر و محدور الدم و تنها خود را مسلمان واقعی می‌دانسته‌اند که یکی از این گروه‌ها در صدر اسلام به نام خوارج، ظهور و در مدت کوتاه جنایت‌های فراوانی علیه مسلمین انجام داده و حتی به زن باردار نیز رحم نکرده و جنینش را از شکم او درآوردند و کشتند.
وهابیت، دین نو ظهوری که در سال (1157 ق) با بیعت محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود از سرزمین نجد سر درآورد، همانند خوارج، دیگر مسلمانان را تکفیر و خون، مال و ناموسشان را برای خود حلال می‌دانند.
براساس همین تفکر، آن‌ها در هر سه دوره‌ی حکومت خود، به شهرهای مسلمان‌نشین که اکثراً از پیروان مذاهب اربعه‌ی اهل سنت نیز بوده‌اند، هجوم آورده و آنان را کشتند، اموالشان را به غارت برده و زنان را نیز اسیر خود کردند.
هر چند که برای اثبات این فرضیه ضرورتی به استدلال و استناد به کتاب‌های خود وهابی‌ها احساس نمی‌شود و مردم با چشم خود روزانه شاهد جنایت‌های وهابی‌ها در سرزمین‌های مختلف اسلامی هستند، اما در عین حال ما در گفتار دوم مدارکی را از کتاب‌های خود وهابی‌ها ارائه می‌کنیم تا جای هیچ‌گونه انکاری باقی نماند. و البته به علت محدودیت در حجم مقاله، ناچار هستیم که به دوازده مورد از این مستندات بسنده نماییم.

1. محمد بن عبدالوهاب: من و اساتیدم تا امروز معنای توحید را نمی‌دانستیم

محمد بن عبدالوهاب در نامه‌ای که به مردم ریاض نوشته، تصریح می‌کند که من و تمام اساتیدم و تمام مسلمانان و اساتیدشان تا امروز معنای توحید را نمی‌دانستیم و آن چه که بدان عمل می‌کردیم، دین اسلام نبوده است:
من از وضعیت خودم به شما خبر می‌دهم. قسم به خدایی که غیر از او خدایی نیست، من قبل از این که دنبال علم بروم و تحقیق کنم اصلاً معنای «لا اله ‌الا الله» را نمی‌دانستم. کسانی که مرا می‌شناسند نیز اعتقاد دارند که من معنای «لا اله ‌الا الله» را قبل از این که خداوند، خیری بر من منت نهد نمی‌دانستم و اسلام را نمی‌شناختم. استادان من نیز هیچ کدام معنای «لا اله ‌الا الله» را نمی‌دانستند و هیچ کدام از آن‌ها دین اسلام را نمی‌شناختند. هر کس خیال کند که معنای «لا اله ‌الا الله» و یا معنای اسلام را قبل از این می‌دانست یا ادعا کند استادهای او تا پیش از این، معنا

عبارات مرتبط با این موضوع

افراط و جریانی بنام شیرازی ها تصاویر ساندیس خوردر همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب صحن حضرت سیدالشهدا ع چندین مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان افراط و جریانی بنام شیرازی ها تصاویر ساندیس خور در همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب صحن حضرت سیدالشهدا ع چندین رأس مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری

[ad_1]

چکیده

جریان تکفیری به عده معدودی از علمای حنبلی منطقه نجد عربستان متعلق است که برای توجیه رویه خاص خود، به ویژه در شیعه ستیزی، از عنوان اهل سنت و جماعت سوء استفاده می‌کنند. این اقلیت به رغم این تاکتیک، تاکنون نه تنها در ایجاد اجماع در جهان اهل سنت ناکام مانده‌اند، بلکه علمای محققِ بی‌غرض و آزاد اندیشی از اهل سنت نیز به جریان تکفیر واکنش نشان داده‌اند و با انتقاد جدی و تحلیل دقیق، نقاط ضعف و انشقاق آن را از جریان فکری اسلامی نمایان کرده‌اند. در مقاله پیش رو، از میان خیل اندیشه‌وران اهل سنتِ مخالف جریان تکفیر، چند نفر شاخص گزینش و محورهای انتقادی آن‌ها بازخوانی شده است. نهضت ضد تکفیر، مورد تأکید سلیمان بن عبدالوهاب، زینی دحلان، زاهد کوثری، فرحان مالکی، رمضان البوطی و علی السقاف است که همه از متکفران بنام جهان اهل سنت‌اند. در نقد جریان تکفیر، ضمن ایجاد جریان فکری متعهد اسلامی (که به صورت مضمر، حامل پیام وحدت اسلامی است). در برابر انحرافی آشکار، سه نکته مهم نیز وجود دارد: 1. مانع از مصادره ناحق عنوان اهل سنت توسط تکفیری‌هاست؛ 2. از ایجاد اجماع در جهان اهل سنت علیه تشیع و مخالفان ممانعت کرده است؛ 3. ادعاهای جریان تکفیر در مورد راست کیشی خود و شرک و کفر و انحراف مخالفان قانع کننده نیست.

مقدمه

در تاریخ تفکر اسلامی، معدود گروه‌هایی بودند که مخالفان کلامی خود را به کفر متهم می‌کردند. در رأس این جریان در قرون اولیه، خوارج قرار دارد. (2) در بستر تاریخ اندیشه‌ی اسلامی، تکثر فرق کلامی و مکاتب فقهی، امر پذیرفته شده‌ای است و کسی به واسطه تعلقات مکتبی و فکری با اتهام کفر، طرد و رفض نمی‌شود. در قرن دوازده هجری، روحانی حنبلی از منطقه «نجد» با رویکرد خاص به مقوله ایمان و به بهانه ایجاد خلوص در بین مسلمانان و دفاع از توحید، اغلب مسلمانان عصر خود را مشرک و کافر نامید و جهاد با آنان را واجب اعلام کرد. (3) متعاقب آن، نهب و غارت اموال و قتل نفوس محترم مسلمانان توسط تکفیری‌ها شروع شد که دامنه خسارت‌بار آن هم‌چنان ادامه دارد. سلیمان بن عبدالوهاب، برادر بنیان‌گذار وهابیت تکفیری با مذمت در مورد این جریان می‌نویسد:
اذا فهمتم ماتقدم فانکم الأن تکفرون من شهد ان لا اله ‌الا الله وحده و ان محمداً عبده و رسله و اقام الصلاة و آتی الزکاة و صام الرمضان و حج البیت مؤمنا بالله و ملائکته و کتبه و رسوله ملتزما لجمیع شعائر الاسلام و تجعلونهم کفارا و بلادهم بلاد حرب، فنحن نسئلکم من امامکم فی ذلک و مِمَّن اخذتم هذا المذهب عنه. (4)

جریان تکفیر در محک اندیشه عالمان اهل سنت

ریشه اصلی جریانی که به تکفیر مربوط است و در عصر حاضر، آثار آن موجب خسارت‌های جبران‌ناپذیر در جهان اسلام شده است، به ظهور عالم حنبلی در قرن هفت و هشت به نام «ابن‌تیمیه حرانی» بر می‌گردد. اندیشه او در عصر خود با عکس‌العمل سلبی علمای چهارگانه فقهی اهل سنت مواجه شد و ابن‌تیمیه، چند سالی با حکم فقهی فقهای اهل سنت، زندانی گردید. بعد از فوت او، غیر از اندکی از شاگردان وفادارش، مانند ابن‌قیم جوزی، اندیشه‌های وی هم‌چنان مورد بی‌اعتنایی جهان اهل سنت قرار گرفت. در قرن دوازده، عالمی حنبلی در نجد، داعیه‌ی احیای اندیشه‌های ابن‌تیمیه را داشت که با طرد و رفض جهان اسلام مواجه شد، اما به مرور با پیوند قدرت سیاسی و مالی در شبه جزیره عربستان و اعمال خشونت و کشتار و ارهاب و ارعاب، جای پای خود را محکم کرد و با پروژه مشرک‌سازی و تکفیر مسلمانان و دعوت به توحید با قرائت خاص و ادعای راست کیشی، به کشتار و غارت دامنه داری دست زد و امروزه اخلافِ هم مسلک او، با ادامه آن روند مخرب، به ایجاد تفرقه و واگرایی در جهان اسلام ادامه می‌دهند. به رغم تبلیغات پر حجم و اعمال خشونت‌های افسارگسیخته و ایجاد فضای وحشت، عده زیادی از اندیشه‌وران جهان اسلام در برابر آن واکنش نشان داده‌اند و به نقد شخصیت رهبران و محتوای تعلیمی و رفتارهای جریان مذکور پرداخته‌اند. این اندیشه‌وران از علمای حنبلی، شافعیع حنفی و مالکی و از سرزمین‌های مختلف اسلامی انتخاب شده‌اند. در حقیقت، مخالفت با جریان تندرو تکفیر و رهبران و عقاید کلامی آن‌ها، بسیار دامنه‌دار است.
محمد عویس در کتابی 264 صفحه‌ای با عنوان ابن‌تیمیه لیس سلفیا، آرا و عقاید ابن‌تیمیه را رد می‌کند و او را به تنقیص مقام انبیا و اعتقاد به تشبیه و تجسیم و قیام حوادث به خدا متهم می‌کند و رد مطلق نظریه تأویل را برخلاف روش سلف، معرفی می‌نماید. (5)
محمود صبیح نیز در کتابی تحت عنوان اخطآ ابن‌تیمیه فی حق رسول الله و اهل بیته، از ابن‌تیمیه و اتباع او انتقاد کرده است و او را به جسارت به مقام منیع رسول خدا و ایراد گرفتن به پاره تن ایشان فاطمه زهرا (علیهاالسلام) متهم می‌کند و تحریم توسل توسط تکفیری‌ها را با توجه به روش بیش از هزار عالم جهان اسلام، مردود اعلام می‌نماید. او خطای ابن‌تیمیه را که اکثر اهل بدعت روزگار امروز در عقاید به او استناد می‌کنند، «خطای شنیع» نام می‌نهد و در جایی از کتابش، او را به عدم فهم، منتسب می‌کند. صبیح با تعریض می‌نویسد: «ابن تیمیه خود را افضل از نبی می‌دانست که خون مسلمانان را محترم داشت، ولی او و اتباعش آن را مباح می‌دانند. یکی از اتباع ابن‌تیمیه در جسارتی آشکار، عصای دستش را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از وفات مفیدتر می‌دانست. (6) وی شواهد زیادی از نظر و رفتار علمای اسلام در استحباب زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که ذکر می‌کند برخلاف تعالیم وهابیت تکفیری است. (7)
عبدالله هروی، در کتابی با عنوان المقالات السنیة فی کشف ضلالات احمد بن تیمیه، از تقصیر ابن‌تیمیه در مورد امام علی (علیه‌السلام) با شواهدی از اقرار علمای بزرگ، انتقاد شدید کرده است. (8) وی با ذکر فضایل امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به صورت مستند از بزرگانی چون ابن‌حجر عسقلانی در کتاب الدرر الکامنه، جلد اول، صفحه 114، حاکم نیشابوری در المستدرک، جلد سوم، صفحه 123، ابن‌حبان در لسان المیزان، جلد ششم، صفحه 319، ابن‌حجر در کتاب المطالب العالیة، جلد چهارم، صفحه 293 و نسائی در خصائص علی، صفحه 119، ابن‌تیمیه و جریان منتسب به وی را جدا از متفکران بزرگ اهل سنت معرفی می‌کند. (9)
محمد قطب، برادر نویسنده شهیر مصری، سید قطب، به طعنه، اقدامات وهابیت تکفیری را در انهدام قبور اولیای دین، «توحید قبوری» معرفی می‌کند که کاری بی‌حاصل است و در عوض، با شرح اعتقادات صحیح اسلامی، آنان را به «توحید قصوری»، یعنی مبارزه اصولی با صاحبان قصر و حاکمان دور از تعالیم اسلامی فرا می‌خواند. او در این مورد می‌نویسد:
انحراف در معنی لا اله ‌الا الله، موجب شده است که معنی عبادت نیز تغییر کند و به عبادت فردی، محدود شود و دیگر مسائل وجودی انسان، از جمله زندگی سیاسی مغفول می‌ماند... تک بعدی بودن انسان‌ها در مسئله عبادت سبب شده است که مردم، امور سیاسی را به دوش سلاطین بیندازند و آن‌ها نیز دین را مطابق منافعشان تفسیر کنند. (10)
معسری، با تجدید نظر در مفاهیم توحید ارائه شده از سوی وهابیان تکفیری، آنان را به ارائه تعریف نادرست از عبادت متهم می‌کند. وی معتقد است که توحید وهابی با شرایط و مقتضیات زمان متناسب نیست، زیرا در دنیای امروز که مظاهر جاهلیت جهان را در برگرفته است، علمای وهابی، فقهای سلاطین شده‌اند و وارثان احبار و کاهنانند. آنان برای خدمت به سروران کافر و ستمگرشان، مردم را گمراه می‌کنند، چهره دین را تغییر می‌دهند و با اولیای خدا دشمن و با دشمنان خدا دوستند. (11)
حامد الگار، از اندیشه‌وران معاصر جهان اهل سنت، در کتابی تحت عنوان وهابیگری، با بررسی ریشه‌ای خاستگاه و روش و رفتار وهابیت تکفیری و نگاه مسلمانان، آنان را بی‌هویت و بی‌ریشه در اسلام و پدید آمده از سرزمین بی‌حاصل «نجد» که سرزمینی کاملاً بی‌سابقه در اسلام است، می‌داند و این که آن‌ها از اهل سنت و جماعت نیستند، زیرا تقریباً تمام اعمال و سنت‌ها و باورهایی که «محمد بن عبدالوهاب» مروج آن بود، در اندیشه سنیان مردود است. (12) الگار، در تحقیر بنیان‌گذار وهابیت می‌نویسد: «همه آثارش هم از نظر محتوا و هم از نظر حجم، کم اهمیت و مختصر است. (13) او حمله وهابیان به کربلای معلا را در سال 1216 ق و به شهر طائف در سال 1217 ق و کشتار وسیع مسلمانان و تخریب اماکن و حرم امام حسین (علیه‌السلام) و غارت اموال را محکوم و نشانه ددمنشی آن‌ها معرفی می‌کند. (14) از نظر الگار، پیآمد مشرک نامیدن مسلمانان غیر وهابی این بود که جنگ با مسلمانان، نه تنها مباح، بلکه واجب شمرده شد. (15) ایشان در قضاوت نهایی خود می‌نویسد: وهابیان، اصول تعلیمات اسلام را کاملاً وارونه جلوه دادند.» (16)
در این تحقیق، به محورهای فکری شش نفر از عالمان جهان اهل سنت، با تفصیل بیشتر، توجه شده است:

1. سلیمان بن عبدالوهاب (وفات 1210 ق):

سلیمان بن عبدالوهاب، از علمای حنبلی نجد و برادر بزرگ‌تر بنیان‌گذار سلفی‌گری تکفیری، از مخالفان جدی است که با نوشتن کتاب الصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیة، بی‌پرده به خطر این جریان تصریح و بدون تأثیرپذیری از نسبت خانوادگی با آزاداندیشی، مبانی آن را با محک نقد علمی ارزیابی می‌کند و با مساعی فراوان، بنیادهای اندیشه آنان را به چالش می‌کشد. ایشان در کتاب مذکور، از جریان وهابیت به «فتنه» یاد می‌کند. (17) او در تقبیح نظریات و استدلال‌های آن‌ها از تعابیری چون مفاهیم «فاسدة» و «احتجاج فاسد» استفاده می‌کند. (18) که نشان دهنده موضع شدید سلبی او در مورد جریان مذکور است.

وهابیت تکفیری گسسته از سلف

سلیمان، افراط وهابیان را در مخالفت با توسل و نذر، حتی برخلاف نظر سلف تئوری‌پرداز آن‌ها، یعنی ابن‌تیمیه و ابن‌قیم می‌داند. (19) او سپس نظریه آن‌ها را در مورد تکفیر مسلمانان به علت نذر و قربانی برای غیر خدا و تبرک به قبر و مسح آن رد می‌کند. (20)
سلیمان، با مقایسه معنی‌دار بین عمل صحابه و سلف صالح با وهابیان، به انقطاع روش و دیدگاه آنان با سلف تصریح می‌کند. خوارج با وجود این که «کلاب النار» نامیده شده‌اند و طبق خبر نبوی، همانند تیر رها شده از کمان از اسلام خارج شده‌اند و امام علی (علیه‌السلام) و عثمان را تکفیر می‌کردند، اما امام علی و صحابه آنان را کافر نخواندند. (21)

هم مسلکی با خوارج به جای سلف صالح و بدنه امت

سلیمان، با طعنه‌ای پر معنی در شبیه‌سازی زیرکانه می‌نویسد: «اولین گروهی که از بدنه امت خارج شدند، گروه خوارج در زمان علی بن ابی‌طالب بودند که در بیان پیامبر، همانند تیری که از کمان رها می‌شود، از اسلام خارج شدند و با کافر دانستن غیر خود، به کشتار مسلمانان دست زدند. (22) او با زیرکی و استفهام انکاری می‌پرسد: «تزعمون انکم ائمة تجب طاعتکم؟ (23) ایشان سپس با ذکر مفاد احادیثی از جوامع روایی اهل سنت و شواهد زیاد از رفتار بزرگان دین که از نظر وهابیان کفر شمرده می‌شود، مدعای آنان را باطل اعلام می‌کند. (24) سلیمان، تلاش بیهوده تکفیری‌ها را در تخریب قبور صالحان ملامت می‌کند و آن را پدیده‌ای برخلاف نظر عموم مسلمانان می‌داند، زیرا مقبره‌ها در بلاد مسلمانان از سال‌های قبل وجود داشته است، ولی کسی به سبب وجود آن‌ها بلاد مسلمانان را بلاد کفر ننامید. (25)

بی‌توجهی وهابیان به اصول اندیشه اهل سنت

او در ادامه با لحنی ملامت‌آمیز، وهابیون را مورد خطاب قرار می‌دهد که با فرض گمان شما که نذر و امثال آن، برای غیر خدا کفرآمیز می‌دانید، اصل مسلّمی مورد پذیرش و اجماعی اهل سنت مغفول مانده است که مورد تصریح ابن‌تیمیه هم می‌باشد و آن این که: «ان الجاهل و المخطئی من هذه الامة لو عمل من الکفر و الشرک ما یکون صاحبه مشرکاً او کافراً لانه یعذر بالجهل و الخطاء حتی تتبین له الحجة... او ینکر ما هو معلوم بالضرورة من دین الاسلام مما اجمعوا علیه اجماعاً جلیاً قطعیاً یعرفه کل من المسلمین من غیر نظر و تأمل.» (26) او با واقع‌بینی به اصل دیگری اشاره می‌کند که مخالف صریح روش پروژه مشرک‌سازی و کافرانگاری مسلمانان است و آن این که جز در افراد بسیار معدودی، ایمان خالص صددرصدی یافت نمی‌شود و وجود مقداری ناخالصی، کسی را از آیین اسلام خارج نمی‌کند: «ههنا اصل آخر و هو ان المسلم قد تجتمع فیه المادتان الکفر و الاسلام و الکفر و النفاق و الشرک و الایمان و آن‌ها تجتمع فیه المادتان و لایکفر کفراً ینقل عن الملة کما هو مذهب اهل السنة و الجماعة.» (27)

پروژه تکفیر مسلمانان برخلاف اصول تعلیمی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

سلیمان، بخش قابل توجهی از کتاب خود را به مخالفت با مشرک‌سازی و کافرانگاری مسلمانان اختصاص داده است و با ذکر 52 حدیث از کتب معتبر اهل سنت و جماعت، تصریح می‌کند که قائلان به شهادتین را نمی‌توان نسبت کفر داد. پیآمد این دیدگاه، محکومیت علمی و عملی با نظریات و رفتارهایی است که موجب گسستگی در جوامع اسلامی و واگرایی در ملت واحده و کشتار وسیع مسلمانان بعد از ظهور و بروز پدیده تنگ‌نظرانه تکفیری شد.

2. سید احمد زینی دحلان (1231-1304 ق):

از علمای شافعی و مفتی مکه، صاحب تألیفات متعددی از قبیل الفتوحات الاسلامیة بعد الفتوحات النبویة، السیرة النبویة، تاریخ الاندلس، تاریخ امراء بلد الحرام، فتنة وهابیت و الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة است. این عالم سنی در دو کتاب اخیر، خصوصاً فتنه وهابیت، با ادبیات آتشین، از رهبران جریان تکفیر و مواضع فکری و عملکرد آن‌ها انتقاد کرده است.

توصیف بنیان‌گذار جریان تکفیر

زینی دحلان، رهبر وهابیت تکفیری را با این عبارت‌ها توصیف می‌کند: «محمد بن عبدالوهاب کسی است که این بدعت را جعل کرد. او در روز جمعه در مسجد درعیه خطبه می‌خواند و در هر خطبه‌ای می‌گفت: «هر کس به پیامبر متوسل شود، کافر است» برادرش شیخ سلیمان بن عبدالوهاب که از اهل علم بود، او را شدیداً انکار نمود و از هیچ یک از بدعت‌هایش پیروی نمی‌کرد. روزی برادرش سلیمان به او گفت: «ارکان اسلام چندتاست؟ گفت پنج تا، او گفت: ولی تو اسلام را شش تا می‌دانی و ششم آن این است که هر کس از تو تبعیت نکند، مسلمان نیست.» (28)
محمد بن عبدالوهاب، گمراه کننده مردم و فردی خبیث و کج رفتار و بدعت‌گذار و تحریف کننده قوانین شرع بود و با علمای دین مخالفت کرد و مؤمنان را بدون وجه، تکفیر نمود. (29) استاد رهبر وهابیان، محمد سلیمان کردی، نسبت ابن‌عبدالوهاب را به کفر از مسلمانان که او آن‌ها را متهم به کفر کرد، نزدیک‌تر می‌دانست. (30) ابن‌عبدالوهاب فردی یاوه‌گو است. (31)
در عبارت‌های فوق به چند نکته مهم اشاره شده است: 1. محمد بن عبدالوهاب در افزایش ارکان دین بدعت‌گذار، گمراه کننده، فردی با سوء نیت و کج رفتار است؛ 2. ممنوعیت توسل به پیامبر توسط ابن‌عبدالوهاب که امری مشروع است؛ 3. عدم اقناع نزدیکان رهبر این جریان از مدعیات وی و صحه گذاشتن بر عدم اقناع توسط علمای اهل سنت؛ 4. خود محوری ابن‌عبدالوهاب در دعوت به اندیشه‌های خود و تکفیر و مجازات خشن مخالفان توسط پیروان او؛ 5. ادعاهای وهابیت به کفر نزدیک‌تر است از مخالفان آن‌ها؛ 6. رهبر وهابیان، فردی بی‌منطق و یاوه‌گوست.

انتقاد از رفتارها و خشونت‌های وهابیت تکفیری

زینی دحلان، ظهور وهابیت را فتنه ناگوار در حجاز توصیف می‌کند. (32) ایشان معتقد است که فتنه وهابیت یکی از مصیبت‌های بزرگی بود که اهل اسلام گرفتار آن شدند. (33)
اتهام توسعه آیین وهابیت در سایه کشتار نفوس محترم مسلمانان و غارت اموال آن‌ها و عدم ترحم به زنان و کودکان در این مسیر نامشروع، از دیگر محورهای انتقادی بر جریان تکفیر است. (34) از اعمال ناشایست وهابیان، جسارت به جرم نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و شکافتن ضریح مطهر و غارت تمام اموال آن در سال 1220 ق است. (35) در این رویه ناروا و بی‌حاصل، وهابیان گنبدهای اولیای خدا و صالحان را ویران کردند. (36) زینی دحلان، درماندگی و ورشکستگی علمای وهابی را در مقابل محاجه‌ی علمای حرمین شریفین، به الاغ‌هایی تشبیه می‌کند که از مقابل شیر گریخته‌اند. (37)

انحراف در دیدگاه‌های کلامی تکفیری‌ها

زینی دحلان، عقاید بنیان‌گذار وهابیت را در مورد منع زیارت و توسل به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تقبیح می‌کند. (38) ابن‌عبدالوهاب در نظریاتش، ادله مقبولی ندارد. (39) او هم چنین بر موضع‌گیری بسیاری از علمای دین در مقابل نظریات محمد بن عبدالوهاب با تألیف کتب متعدد صحه گذاشته است. (40) علمای حرمین شریفین در سال 1165 ق در حکم‌رانی مسعود بن سعید بن سعد بن زید، عقاید وهابیان را کفرآمیز می‌دانستند. (41)
به زعم زینی دحلان، ابن‌عبدالوهاب آیینی اختراع کرد که مسلمانان گذشته و حال را مشرک قلمداد می‌کرد. (42) تشبیه وهابیان به خوارج (43) و این که آنان همانند خوارج، آیاتی از قرآن را که در مورد کافران است، مؤمنان نسبت می‌دهند (44)، از اتهامات وهابیت در اندیشه دحلان است. او با استناد به نصوص و رفتار صحابه به تفصیل، عقاید وهابیان را در مورد رد توسل، استشفا به نبی توسط مرد نابینا، توسل خلیفه دوم به عباس، عموی پیامبر، برای استسقا و استعانت مقبول و مشروع از اولیا، را مردود می‌داند. (45)

مشروعت توسل و استغاثه

دحلان، بخش قابل توجهی از کتاب الدرر السنیة را به مشروعیت توسل و مخالفت با نظر وهابی‌ها در این مورد اختصاص داده است: «اما منع التوسل مطلقاً فلا وجه له». (46) وی با صراحت، زیارت و توسل را مبتنی بر کتاب و سنت و اتفاق نظر امت، مشروع می‌داند: «اعلم رحمک الله ان زیارة قبر نبیناً (صلی الله علیه و آله و سلم) مشروعة، مطلوبة بالکتاب و السنة و اجماع الامة». (47) ایشان منشأ توسل را تعلیمات نبی اسلام معرفی می‌کند: «اما التوسل فقد صح صدوره من النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)». (48) دحلان، برای متفرد نشان دادن وهابیان در مخالفت با توسل تصریح می‌کند: «و الحاصل، ان مذهب اهل السنة و الاجماع صحة التوسل و جوازه بالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی حیاته و بعد وفاته.» (49)
رفتار صحابه از رفتارهای معیار در جهان اهل سنت است. دحلان با این میزان به رد تنگ‌نظری وهابیت می‌پردازد: «اما التبرک بآثار الصالحین فقد کان الصحابة یزدحمون علی ماء وضوئه و یتبرکون به.» (50) ایشان با تقبیح مخالفان توسل و کج فهمی آنان در تلقی نادرست از کمک خواهی، اعلام می‌کند که طرف استغاثه خود خداوند است و دیگران واسطه‌ای بیش نیستند: «فالمستغاث به حقیقة هو الله تعالی و اما النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فهو واسطة بینه و بین المستغیث.» (51) اعتقاد به مؤدی شدن توسل به کفر و شرک، براساس نگاه مانعان توسل، تخیلی نارواست. (52) او با ذکر شیوه عموم مسلمانان اعم از سلف و خلف، پندار مانعان توسل و تکفیری‌ها را مردود می‌داند: «و من تتبع اذکار السلف و الخلف و ادعیتهم و اورادهم وجد فیها شیئاً کثیراً فی التوسل و لم ینکر علیهم احد فی ذلک، حتی جاء هولاء المنکرون.» (53) ایشان روش تکفیری‌ها را افراط و تجاوز از حدود می‌داند که اکثر امت را کافر و خون و اموالشان را مباح و آنان را همانند مشرکان زمان پیامبر تلقی می‌کنند. (54)
دحلان از صفحه 103 تا 136 کتاب مذکور (فتنه وهابیت)، در عنوانی با نام «طرف من مقابحه»، اعمال و رفتار محمد بن عبدالوهاب و پیش‌گویی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مورد فتنه او با ذکر نمونه‌های روشن و مستند، مورد انتقاد شدید قرار می‌دهد. توسل به اولیا و پیامبر، بدون اعتقاد به استقلال در تأثیرگذاری مشروعیت دارد و صحابه عامل به آن بودند. (55) و شخص رسول خدا این رویه را به امت آموزش داده است. (56)
زینی دحلان، جریان تکفیر را جریانی منحرف و توأم با بدعت می‌نامد و شخصیت رهبران آن در به چالش جدی می‌کشد و نقطه تمرکز فکری آن‌ها را در اتهام شرک و کفر به دیگران با روش علمی و با شواهد متنی و تاریخی و رویه مسلمانان نقد می‌کند.

3. محمد زاهد کوثری (1296-1371):

از بزرگان احناف آسیای صغیر و صاحب تألیفات و تعلیقات بسیاری است. او از مخالفان و منتقدان جدی ابن‌تیمیه و محمد ابن‌عبدالوهاب است به گونه‌ای که ابن‌تیمیه را بدتر از خوارج معرف می‌کند.

خطای فاحش تکفیری‌ها در حوزه عقاید

کوثری، برای متفرد نشان دادن تکفیری‌ها در مشروعیت توسل، مسلمانان را به کتاب مصباح الصلاح فی المستغیثین بخیر الانام تلسمانی مالکی از علمای قرن هفتم (م 683 ق) ارجاع می‌دهد. ایشان در کتاب مقالات الکوثری، در مورد تنقیص مقام امام علی (علیه‌السلام) در کتب ابن‌تیمیه واکنش سختی نشان داده است و گروه‌های تکفیری را به خوارج تشبیه می‌کند. (57) که در لسان نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به خروج از دین، همانند خروج تیر از کمان تشبیه شده‌اند. (58) کوثری، عقاید کلامی ابن‌تیمیه را در موضوع تشبیه و تجسیم و مطالب خلاف شأن خداوندی (59) و هم‌گرایی پیروان ابن‌عبدالوهاب را با او در این موضوعات، نقد جدی کرده و عقاید آن‌ها را کفر آشکار نامیده است. (60) کوثری، با استناد به آیات تنزیه، نظر ابن‌تیمیه را در مورد قرار گرفتن خدا روی عرش که به منزله نشیمن‌گاه بودن عرش برای خداست و قیام حوادث و اثبات حرکت برای او، کلماتی الحادی و کفر آشکار می‌نامد. وی در تعریضی آشکار می‌نویسد: «وهابیان برخلاف کتاب و سنت، خون زائران قبور و متوسلان را مباح می‌دانستند.» (61)
کوثری، ابن‌عبدالوهاب را «زعیم المشبهه» می‌خواند. (62) نظریات ظاهرگرای صریح ابن‌تیمیه در کتب خود در مورد صفات خبری، موجب این گونه قضاوت‌های علمای اهل سنت شده است. ابن‌تیمیه در کتب متعدد خود بر صفات خبری، موجب این‌گونه قضاوت‌های علمای اهل سنت شده است. ابن‌تیمیه در کتب متعدد خود بر صفات خبری و عدم جواز تأویل آن‌ها از معانی ظاهری تأکید می‌کند. (63) کوثری، شواهد بسیاری از کتاب و سنت و رفتار بزرگان و صحابه و اعتقاد علمای مشهور جهان اهل سنت، مانند فخر رازی، سعدالدین تفتازانی و سید شریف جرجانی، برای نقض عقاید وهابیت و مشروعیت استغاثه و توسل به بزرگان و زیارت قبور نقل می‌کند و نظریات تکفیری‌ها را نقد می‌نماید. (64)
می‌توان نتیجه گرفت که ایشان، نظریات ابن‌تیمیه و پیروان او را در صفات خبری و عرصه‌های دیگر نکوهش می‌کند و آنان را به تشبیه و تجسیم و انحراف از توحید، یعنی بنیادی‌ترین اصل اسلامی و قرآنی متهم می‌کند که نشانه عمق انحراف آن‌هاست. تلاش تبلیغی بی‌حاصل تکفیری‌ها ایشان را هرگز قانع نمی‌کند و این ناکامی بزرگی برای این جریان مدعی تبعیت از سلف است که یک عالم سنی از مطالب آن‌ها اقناع نشده است.

نقد رفتار خشونت‌آمیز جریان تکفیر

رفتار بی‌سابقه و بدعت‌گونه وهابیان در هدم قبور با این عبارت کوثری مورد انتقاد قرار می‌گیرد که بر قبر و روضه پیامبر از اول تا حال بنایی مستقر است. (65) هیچ عالم اسلامی در خصوص بنای قبر روضه مطهر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) احساس ناخوشآیندی نداشت. چگونه می‌شود عملی شرک‌آمیز باشد، اما قاطبه مسلمانان در مورد آن اهتمام ویژه داشته باشند. کوثری، در تعریضی آشکار می‌نویسد: «وهابیان برخلاف کتاب و سنت، خون زائران قبور و متوسلان را مباح می‌دانستند. (66) اتهام آدم‌کشی که از گناهان کبیره در لسان قرآن است». (67) از دیگر موارد قابل ذکر در نقد جریان تکفیر می‌باشد.

4. حسن بن فرحان الکالکی (معاصر، متولد 1390 ق):

از علمای معاصر عربستان و دارای تألیفات مهمی از قبیل بیعة علی بن ابی‌طالب فی ضوء الروایات الصحیة، داعیة لیس نبیا، نحو انقاذ التاریخ الاسلامی و غیره می‌باشد. او نه تنها با جریان متصلب و ظاهرگرای حاکم بر آن جا موافق نیست، بلکه آن‌ها را با محوریت کتاب داعیة لیس نبیا به صورت جدی نقد قرار کرده است. فضای بسته آن محیط، بر آزاداندیشی و انصاف علمی وی اثر سوء نداشته است و در فضای تقلید زده وهابیان متحجر ظاهرگرا، فریاد آزاداندیشی و تلاش اجتهادگونه او بسیار خرسند کننده و امیدبخش است.

مظلومیت تاریخی اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

فرحان المالکی، در آن فضای مسموم، با شجاعتی مثال زدنی از مظلومیت اهل بیت و امام علی (علیه‌السلام) در فرهنگ اسلامی سخن می‌گوید و دیکتاتوری بنی‌امیه را آماج نقدهای خود قرار می‌دهد. او می‌نویسد:
«به هر حال» نویسنده که با جدیت به بررسی تاریخ پرداخته و به حقانیت امام علی و اهل بیت او و در نهایت، مظلومیت آن‌ها در فرهنگ ما (اسلامی) پی برده است و نیز ظلم و دیکتاتوری بنی‌امیه و اوج حمایت از آن‌ها در فرهنگ ما را شناخته است، چاره‌ای جز نقد تاریخ ندارد، خواه در ارزیابی خود راه صواب بپوید یا خطا. (68)
او در تعریضی آشکار به مادحین معاویه، همانند ابن‌تیمیه و دیگران می‌نویسد: «اگر نگارنده، ستمگری معاویه را ناپسند می‌شمارد، به دلیل پیروی از فرقه زیدیه یا اباضیه یا امامیه نیست، بلکه به دلیل پیروی از نصوص شرعی است.» (69)
اگر مطالب ابن‌تیمیه در مورد تمجید از معاویه و بنی‌امیه با عبارت‌های فوق مقایسه شود، میزان استقلال رأی و روح جست‌وجوگری و شجاعت بیان یافته‌های فرحان مالکی بیشتر نمایان می‌شود. ابن‌تیمیه در تعریف از معاویه، سنگ تمام می‌گذارد: «کانت سیرة معاویة مع رعیتة من خیار الولاة و معاویة کان خیراً من الاشتر النخعی و من محمد بن ابی‌بکر»؛ (70) روش معاویه با مردم از بهترین روش‌های حاکمان بود و معاویه از مالک اشتر نخعی و محمد بن ابی‌بکر بهتر بود. «کان (معاویة)‌ یعطی اقاربه عطاء کثیراً و یعطی غیر اقاربه به ایضاً و کان محسناً الی جمیع المسلمین»؛ (71) معاویه به نزدیکان و غیر آنان بخشش فراوان می‌کرد و با تمام مسلمانان نکوکار بود.
ایشان در فضای بسته و حاکمیت حنابله غیر عقلی و گذشته‌گرای مذموم، با تأکید بر استقلال فکری، محور حرکت و تبعیت محض را فقط خدا و پیامبرش می‌داند: «لا نتبع من البشر الا محمداً... لا نتمحو الاحول قال الله و قال رسوله.» (72)

مبارزه بی‌امان با انحراف تکفیر و ضرورت روشن‌گری

فرحان مالکی، از جریان وهابیت به عنوان «فتنه بزرگ» و «مصیبت گسترده» نام می‌برد (73) برای معرفی حرکت متفرد و غیر اسلامی وهابیت، معتقد است که این جریان که خاستگاهش نجد عربستان می‌باشد، به همه فرقه‌های اسلامی ستم کرده است: «و کلهم قد ظلمناهم». (74) وی معتقد است که پیروان ابن‌عبدالوهاب به اندازه‌ای منحط شده‌اند که نظریات او را بر احادیث شریف مقدم می‌دارند که انحرافی آشکار از روش سلفی است. (75) پیروان ظاهرگرای ابن‌عبدالوهاب، عمر خود را با امور بی‌ارزش تباه کرده‌اند و امور مهمی را مانند تکفیر مسلمان و مباح دانست خونشان که محترم و لازم الرعایه است، کوچک می‌شمارند و با نابخردی، خود را رهرو سلف صالح می‌دانند. (76) او خود را به جلوگیری از آثار شوم و آلودگی تکفیر ظالمانه و ریخته شدن خون بی‌گناهان در محیط خفقان عربستان سعودی متعهد می‌داند: «من التلوث لتکفیر الظالم او الدماء المعصومه». (77)
فرحان مالکی، ضمن متهم کردن وهابیان به تقلید نابجا از رهبران ظاهرگرا و تکفیری، به صورت مضمر، ضرورت بازگویی خطاهای اشخاصی چون ابن‌عبدالوهاب و ابن‌تیمیه را یادآور می‌شود. (78) او در تحلیل شخصیت بنیان‌گذار جریان تکفیر، وی را بدعت‌گذار و رویه‌اش را برخلاف اسلاف می‌داند که سرزمین مسلمان‌نشین عربستان را به ناروا به دو بخش دارالاسلام و دارالکفر تقسیم کرد. (79) علمای معاصر ابن‌عبدالوهاب، رتبه و شأن علمی برای او قائل نبودند. (80) او از دانشمندان وهابی به دلیل کتمان اشتباهات ابن‌تیمیه و ابن‌عبدالوهاب که زمینه فریب جوانان را فراهم کرده است، به شدت گلایه می‌کند. (81) او ابن‌تیمیه و ابن‌عبدالوهاب را پیش‌گامان دعوت به تکفیر می‌نامد و از آن‌ها انتقاد می‌کند. (82) وی با صراحت کامل اعلام می‌کند که در مکتب شیخ عبدالوهاب، شوائب و انحرافاتی وجود دارد. (83) و عدم جامعیت رهبر تکفیری‌ها مورد تصریح ایشان است. (84) او ابن‌عبدالوهاب را به افراط‌گری، غفلت، رفتار ظالمانه با علمای مخالف، ناتوانی و بدعت‌گذاری توصیف می‌کند. (85)
در سخنان و بیانات تکفیری‌ها، از منهج شیخ عبدالوهاب به «دین» یاد شده است که اعترافی است به بدعت در اختراع دینی غیر دین اسلام که مسلمانان به آن اعتقاد دارند. در متن توبه نامه علمای مکه که توسط وهابیان تدوین شده بود، به واژه دین تصریح گردیده است: «ان هذا الدین الذی قام به شیخ محمد بن عبدالوهاب و دعا الیه امام المسلمین سعود بن عبدالعزیز...» (86)
او به صورت تلویحی به وهابیت افراطی اتهام می‌زند که به علت تبرئه رهبر خود، اسلام را قربانی کرد (87) از منظر عده‌ای از علما، در اندیشه و عمل وهابیت تکفیری، خصایص خوارج وجود دارد: «فهم یرون ان خصائص الخوارج مجتمعة فیهم لانهم یکفرون المسلمین و یستبحون دمائهم» (88) نقد علمی نظریات ابن‌عبدالوهاب در مورد اتهام‌زنی وی به مسلمانان و تمجید از کفار قریش نیز در کتاب فرحان مالکی آمده است. (89) ایشان با تأسف و مقایسه پر معنی از رفتار وهابیت و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نویسد: «مسلمانان صادق و متدینی به دین‌داری شهادت دادند و به ارکان اسلام اقرار کردند. اما از جنگ و تکفیر در امان نماندند، در حالی که منافقان صدر اسلام به دروغ شهادت می‌دادند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می‌دانست که دروغ می‌گویند، اما جان و مالشان حفظ شد. (90)

چالش‌های کلامی و اعتقادی وهابیت تکفیری

فرحان مالکی در کتاب داعیة لیس نبیاً از صفحه 33 تا 80، از بند بند کتاب کشف الشبهات را انتقاد علمی و 33 شبهه درباره آن را بیان و نقد می‌کند. ایشان مشروعیت توسل و شفاعت را با استفاده از سیره گذشتگان اثبات می‌کند. (91)
وی می‌نویسد:
هرج و مرج تکفیر، نتیجه حتمی مسلک ابن‌عبدالوهاب است که قلمرو تکفیر را توسعه داد. (92) از نظر او، حتی وجود برخی رفتار شائبه‌انگیز در بین مسلمانان با احتمال تأویل، مانع انتساب آن‌ها به کفر است: «فتأویل مانع کبیر من موانع التکفیر. (93)
نسفی از اندیشه‌وران ماتریدی، برخلاف نظر جریان تکفیری ظاهراگرا، از قول بسیاری از علما نقل می‌کند که نمی‌توان صفات خبری را بر معانی ظاهری حمل کرد و در مواردی، تأویل را برای صیانت از عقیده صحیح و نسبت مجاز به خداوند واجب می‌داند. (94)
بیاضی، از مشاهیر متکلمان ماتریدی هم به تأویل صفات خبری از معنای ظاهری قائل است. (95)
فرحان مالکی، با تعریضی که نشان دهنده‌ی خودمحوری وهابیت تکفیری است، می‌نویسد: «تعریف آنان از مسلمان با تعریف سایر مسلمانان متفاوت است. مسلمان فقط کسی است که تابع شیخ عبدالوهاب باشد. (96) از نظر آن‌ها، مسلمانان جهان غیر از اتباع شیخ عبدالوهاب، دینی غیر از اسلام اختیار کرده‌اند. (97) موارد تکفیر آن‌ها بسیار گسترده است و دامن افراد زیادی را می‌گیرد که این نمونه‌ها قابل ذکرند: تکفیر صریح علما و قضات برجسته نجد و اساتید آن‌ها (98) علمای حنبلی، مثل شیخ سلیمان بن سحیم حنبلی (99) فرقه امامیه با وجود آن که ابن‌تیمیه آن‌ها را فقط بدعت‌گذار نامیده است. (100) سب‌کنندگان صحابه (101) (برخلاف روش امام علی که با وجود این که خوارج او را تکفیر کردند و دشنام دادند، آنان را تکفیر نکرد)، ابن‌عربی و اتباع وی، (102) به دلیل نفی صفات که از اعاظم کلامی اهل سنت است (103)، معتزله، حنفیه، صوفیه و پیروان مذاهب چهارگانه. (104)
فرحان مالکی، در نقد «توحید قبوری» وهابیت می‌نویسد: «برخی اماکن، همانند مدینة النبی و کنار قبور صالحان در مظان استجابت دعاست و ابن‌حزم در این مورد ادعای اجماع کرده است.» (105) ذهبی و برخی از علما، تبرک به قبر را جایز دانسته‌اند و بارها گفته‌اند که خاک فلانی، پادزهری آزموده شده است: «قبر فلان تریاق مجرب». آیا با این اعتقاد، علما کافر شده‌اند؟ (106) ایشان تصریح می‌کند که تبرک جستن به خاک قبر صالحان توسط علمایی که ما به سلفی بودن آنان مفتخریم، رایج بوده است. (107) وی در تعریضی معنی‌دار می‌نویسد: «مسلمانان متوسل به قبور انبیا، صاحب قبر را پرستش نمی‌کنند و ادعای شیخ عبدالوهاب در این مورد اشتباه است. آنان جز خدا را پرستش نمی‌نمایند. (108)
او هم‌چنین به تقابل وهابیان با علمای نجد که موافقشان نبودند، (109) اسامی 22 نفر از علمای برجسته مخالف وهابیت را ذکر می‌کند که در میان آنان،‌ از فقها و علمای برجسته حنبلی و ساکن نجد و مناطق دیگر عربستان وجود دارد. (110) او یادآور می‌شود که لازمه منطقی منهج شیخ عبدالوهاب، تکفیر کسانی است که برای غذا گرفتن به دیگران مراجعه می‌کنند یا به کعبه سوگند یاد می‌نمایند یا در مدح صالحان و غیر آن‌ها مبالغه می‌کنند. این مسئله، دامن طرف‌داران افراطی او را می‌گیرد که از او و ابن‌تیمیه، به وفور تعریف و تمجید کرده و می‌کنند. (111) ظاهرگرایی حنابله تکفیری به اظهارنظرها و فتاوی سخیف و سبک توسط آن‌ها منجر شده است که مردم در مورد آن بی‌اعتنایند. تحریم آموزش جدید و بیان این که علوم جدید، پایه‌های الحاد را تشکیل می‌دهند، (112) ممنوعیت بازی فوتبال به دلیل عدم سابقه در زمان خلفای راشدین! (113) و منع از کلاه گذاشتن و پوشیدن شلوار، (114) نمونه‌هایی از مطالب فراوانی است که لازمه تصلب دیدگاه وهابیت متحجر می‌باشد.
ابزار تکفیر در اندیشه‌ی وهابیت به تعهد درونی تبدیل شده است. به گونه‌ای که آن‌ها هم‌دیگر را نیز تکفیر می‌کنند. (115) فرحان مالکی، با تأسف اظهار می‌کند: «وهابیان به دو دلیل از اهل بیت (صلی الله علیه و آله و سلم) سفارش شده‌ی قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیزارند: 1. پیروی از ابن‌تیمیه و غلات حنابله؛ 2. به علت خصومت تاریخی با شیعه.» (116) لذا دشمنی آن‌ها، جنبه‌ی علمی قابل اعتنا ندارد و این خطای فاحش را باید در شمار رفتارهای پرخطای تاریخی آن‌ها ارزیابی کرد و به انحرافشان از سنت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و روش سلف صالح پی برد. فرحان مالکی در نهایت، ادعای علمای اسلام مبنی بر انحراف ابن‌عبدالوهاب در سه موضوع تکفیر مسلمانان، ادعای نبوت و اعتقاد به جسم بودن خدا (117) را تأیید می‌کند و بر آن‌ها صحه می‌گذارد.

5. محمد سعید رمضان البوطی (1347-1434 ق):

البوطی، از علمای معاصر اهل سنت و قربانی خشونت کور سلفی‌های تکفیری در سوریه، عالمی متین و دانشمندی متفکر و مصلح بود. ایشان د رکتاب السلفیة مرحلة زمنیة مبارکة لا مذهب اسلامی، وهابیت تکفیری را به تلویح و تلمیح با «عنوان متمذهب بالسلفیه (متظاهر به سلفی بودن)» منتسب می‌کند، (118) که بدعتی است بی‌سابقه و در بین سلف، سابقه ندارد (119): «المتذهب بالسلفیه، بدعة لایقرها اتباع السلف (120) ان المتذهب بمذهب جدید اسمه السلفیه، یقوم علی عصبیة الانتماء شیئی آخر لا شان له بالاتباع المطلوب». (121) ایشان روح مذهب مخترع را عصبیت و مبتنی بر خودخواهی می‌داند: «روحها العصبیه و انانیتها الجماعیه.» (122)

بدعت سلفیت

این عالم دانشمند، تعیین عنوانی به نام «مذهب سلفی، را بدعتی در دین (بدعه طارئة فی الدین) می‌داند که امت واحد و یک پارچه اسلامی را از هم جدا کرده است و شمول آن بسیار محدود می‌باشد و عده‌ای خاص به نام «سلفی‌ها» را در بر می‌گیرد که سلف صالح این امت و خلف ملتزم به راه و روش آن‌ها، آن را به رسمیت نمی‌شناسند. (123)
او در مورد بی‌ریشه بودن این مذهب ادعایی می‌نویسد: «در زمان سلف، مذهبی سلفی با ممیزاتی که از سایر مسلمانان جدا بوده است و دارای شرف و امتیازی باشد، وجود نداشت». (124) اگر ادعای سلفیه درست باشد، گروهی هم می‌توانند مذهبی به نام «راشدین» و «صحابیین» اختراع کنند». (125) وجود اختلاف در سلف صالح، موجب تقسیم آن‌ها به گروهی خاص نشد و آن‌ها مخالفین خود را بدعت‌گذار نمی‌نامیدند. (126)
وی در قضاوت قاطع خود در بی‌هویتی این جماعت می‌نویسد: «برای محقق فرهنگ و اندیشه و فهم اسلامی احتیاجی به بحث نیست که به علم یقینی متوجه شود. این بدعت جدید (سلفیت)، هیچ ریشه ثابتی در گذشته دور و نزدیک تاریخ این امت و تاریخ قانون‌گذاری اسلامی ندارد. (127)
سلفیه، از اهل سنت و جماعت نیستند. (128) اگر منظور آن‌ها از نام «سلفیه»، اهل سنت و جماعت باشد، مرتکب بدعت در نام‌گذاری شده‌اند و اگر منظور چیز دیگری است، پس در اسم و معنی بدعت صورت گرفته است که محتوای آن باطل می‌باشد. (129)

انعطاف داشتن و سیال بودن در روش سلف صالح و جمود سلفیه

البوطی، به روش تبلیغ آن‌ها در ادعای انحصار و احتکار حق در خود و نسبت بدعت و ضلالت به دیگران، اعتراض می‌کند و آن را تعصب شنیع می‌داند. (130) ایشان روش ظاهرگرایی و تحجر و جمود سلفیت را با شیوه‌های تحلیلی و ارجاع به مستندات تاریخی و منهج و ممشای سلف صالح رد می‌کند، زیرا در حیات سلف صالح، دگرگونی‌های متنوع و مختلف جریان داشته است و آن‌ها بر گفتار و اقوال خود جمود نداشتند. (131)
او برای اثبات مدعای خود به نمونه‌هایی اشاره می‌کند: نحوه زندگی در مکه با هجرت به مدینه متفاوت باشد؛ مثلاً در مکه لباس دوخته شده مرسوم نبود، ولی در مدینه تحت تأثیر رسوم یمن و عجم رسم شد و سلف هم از آن تبعیت کردند. کاسه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه از چوب سخت بود و در مدینه از ظرف شیشه‌ای استفاده نمودند و مهر کردن نامه در مکه معمول نبود، ولی در مدینه،‌ روش حاکمان وقت جهان در مهر کردن نامه‌ها رسم شد. (132) او ادامه می‌دهد که عصر تابعین، معرکه اختلافات فکری و اجتهادی میان بزرگان رأی و حدیث بود (133) وی در تعریض به روش تصلب در گذشته می‌نویسد: «منهج سلف اجتهاد در امور اجتهادپذیر بود.» (134)
البوطی، در اعتراض به شیوه سلفیت تکفیری، انعطاف علمی را شرط روش مقبول می‌داند: «صاحبان رأی در مسائل، حق دارند به درست بودن نظریات خود مطمئن شوند، ولی حق ندارند مخالفان خود را گمراه و خارج از حوزه هدایت بدانند.» (135)
از ویژگی‌های نوشته البوطی، نقد جدی و روش‌مند پذیرش فهم مطلق نظریات سلف است. (136) او تغییر شیوه‌های فکری (اسالیبهم الفکریه) مسلمانان اول را با توجه به گسترش دایره فتوحات اسلامی و آشنایی با اصول حیات اجتماعی و اقتصادی و ایمان عده‌ای از پیروان ادیان دیگر که حامل عناصری از ادیان سابق خود بودند و هم‌چنین مجادله‌های علمی پیش آمده را امری طبیعی می‌داند. (137) وی می‌نویسد: «شرایط جدید و نیاز به تبلیغات در سرزمین‌های دیگر، مناقشات ارباب مذاهب، موازین لغت و بیان و ضرورت دفاع عقلی از دین، موجب تغییر رویه صحابه می‌شد.» (138)
مهم‌ترین نتیجه این بحث، عدم منهج و شیوه واحد در سلف صالح است که برای ابد قابل تبعیت باشد. لذا پایبندی شدید در ظواهر، موجب رکود اندیشه و سردرگمی است.

آسیب‌شناسی در حوزه روش سلفیت

البوطی، در موضوع روش‌شناسی، با بیان معیار فهم درست متون و نصوص دینی به سلفیه ایراد می‌گیرد که چرا پویا و به روز عمل نمی‌کنند. فهم از متون دینی، موازینی از قبیل کیفیت دلالت الفاظ بر معنی، نص و ظواهر، مجمل و مفصل، انشا و اخبار، عام و خاص و مطلق و مقید دارد و هر کس به آن‌ها ملتزم باشد، چه در عصر سلف و چه بعد از آن‌ها، تابع کتاب الله و سنت رسول الله است و اگر ملتزم نباشد، از کتاب و سنت بهره‌ای نمی‌برد، گرچه در زمان صدر اول بوده و در مجالس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضور دائم داشته است. (139) او شیوه ابن‌تیمیه (آبشخور اصلی نظریه سلفی تکفیری) را به علت تکفیر دیگران با کمترین اجتهاد و نیز مخالفت با تصوف، رد می‌کند. (140)

تیپ‌شناسی سلفیه

البوطی معتقد است که پیروان مذهب سلفی، بدعت‌گذار گمراهند و باعث خصومت‌ها و اختلافات در بین مسلمانان شده‌اند. (141) نام بردن از وهابیت سلفی تحت عنوان «الفتنه الشنعاء» (142) و «فتنه بدعت‌آمیز»، (143) نشان دهنده‌ی دیدگاه به شدت انتقادی اوست. البوطی می‌نویسد: «سلفی‌های وهابی، گرفتار خفتگی عقل شده‌اند و نسبت دادن جمود عقلی و عدم تحرک فکری به سلفی‌های متصلب، توصیف فاصله گرفتن این گروه از روش عقلانی مورد تأکید نصوص دینی و رویه متفکران اسلامی است. (144)
سلفی‌ها در تمام کیان اسلامی، موجب تفرقه شده‌اند و به دلیل جراحت‌های این فتنه بدعت‌آمیز زیان‌هایی به پیکره امت واحد وارد شده است که وحدت مسلمانان را تهدید می‌کند و همه از این وضع گلایه‌مند هستند. (145) اقدام برای علاج این جراحت، سد بابی است که از آن به بدنه امت اسلامی رخنه کرده است: «ان استنکار هذه الرعونات الشنیعه، لا یکون الا بمعالجتها و لا یکون معالجتها الا بسد الباب الذی اقتحمت منه.» (146)

انحراف و تزلزل در عقاید سلفیت تکفیری

ایشان در قسمتی از نوشته‌های خود، از عقاید کلامی سلفیه وهابی انتقاد می‌کند. توسل به مقام رسول الله و صالحان ثابت است و عده‌ای در زمان حضرت به عرق، مو و آب وضوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تبرک می‌جستند. (147) توسل به صالحان، انسان را از ملت اسلام خارج نمی‌کند و اعتقاد به این خروج، توهمی است که دلیل ندارد. (148) از نظر ما اشکال ندارد که کسی قصد زیارت قبر و مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته باشد. (149) نظر و استناد ابن‌تیمیه در مورد بدعت بودن زیارت قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) با میزان لغت و شرع، واهی است. (150) ابن‌تیمیه در اظهاراتی تند و خارج از عرف، استغاثه کنندگان به میت و غایب و دعاکنندگان در نزد قبور را همانند بت‌پرستان می‌داند که شیطان با آنان تخاطب می‌کند. (151)
البوطی، در قضاوت نهایی، پیروان وهابیت سلفی را گمراهان حیله‌گری می‌داند که در پوشش عنوان مرده‌ی بی‌روحی به نام «سلفیه» جلوه‌گری می‌کنند و از مسیر ترقی باز مانده‌اند. منهج رشد، مشخص و روشن است و منهجی است که ادعای متمسکان به کتاب و سنت را نشان می‌دهد و مسیر گمراهان و حیله‌گران را مشخص می‌کند، نه این کلمه مرده‌ی سلفیه. و در نهایت تفاوتی بین سلف و خلف نیست، بلکه منهج‌شناسی و تمسک به آن مهم است. (152)

6. حسن بن علی السقاف (معاصر، متولد 1380 ق):

از علمای شافعی اشعری و از مخالفان و ناقدان معاصر و پرشور وهابیت در کشور اردن است. ایشان در کتاب مناقشة منهج الوهابیة فی العقیدة و التکفیر، السلفیة الوهابیة افکارها الاساسیة و جذورها التاریخیة، اندیشه‌ها و رفتار تکفیری‌ها را آماج نقدهای نفس‌گیر قرار می‌دهد.

وهابیت، پدیده بیگانه با کلیت جهان اسلام

سقاف به طعنه، وهابیان تکفیری را «متسلف (متظاهر به سلف)» می‌نامد (153) تأکید وی بر رسمیت مذاهب هفتگانه حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، امامی، اباظی و زیدی و رد نگاه متصلب و متحجر وهابیان تکفیری است. (154) سقاف از شیوه‌ها و روش‌های آن‌ها با نسبت سنجی از روح تعالیم اسلامی، انتقاد شدید می‌کند. رویکرد خشن وهابیت با توجه به تأکید اسلام بر اخلاق، عاطفه، الفت و رحمت، مردود می‌باشد. (155) عملکرد وهابیت، موجب آزار قلوب مؤمنان راست کردار شده است. (156) مسلمانان در سیر تاریخی خود، واجد علوم با ارزشی مانند کلام، فقه، تصوف و عمارت (بنّایی) شده‌اند و آن‌ها را گسترش داده‌اند و در حوزه مدنیت اجتماعی، با اقلیت‌های مذهبی با رحمت و مدارا برخورد کرده‌اند که مایه افتخار در عالم شده است، ولی وهابی‌ها، ارزشی برای این امور قائل نیستند. (157)
سقاف، سلفیت و وهابیت را یک‌سان می‌انگارد که در داخل جزیرة العرب به وهابی حنبلی و در خارج، سلفی نامیده می‌شوند. وهابیت از سلفیت به وجود آمده است. (158)
برخلاف این نظر، سلفیت انواع مختلفی دارد که شاخه نجدی آن وهابی است، اما در شبه قاره، پیروان دیوبندی شاه ولی الله دهلوی و در مصر، بسیاری از اتباع اخوان المسلمین سلفی هستند، ولی وهابی نمی‌باشند.

عقاید کلامی وهابیت بر بنای بی‌بنیاد

از منظر حسن بن علی سقاف، ریشه ظاهرگرایی وهابیت در اندیشه‌های حنبلی است و مذهب حنبلی نظریات واضحی در مورد تشبیه و تجسیم

عبارات مرتبط با این موضوع

موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیریموضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری نویسنده علیرضا موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیریجریان تکفیری به عده معدودی از علمای حنبلی منطقه نجد عربستان متعلق است که برای توجیه هشدار روسیه نتیجه نداد خبر فارسیموضع انتقادی اندیشه وران اهل سنت در برابر جریان های تکفیری خاص به مقوله ایمان و به راسخون یار همیشه همراه اسلام شناسیموضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری سنت در برابر جریان وهابیت در گفتار علمای اهل‌سنت پایگاه جامع فرق، … انتقادی اندیشه‌وران اهل‌سنت در برابر جریان‌های در برابر جریان‌های تکفیری تجاوز به بازیگر زن مشهور در کافی شاپ عکس خبر …موضع انتقادی اندیشه وران اهل سنت در برابر جریان های تکفیری در نقد در برابر هجرت اعتراض آمیز علما به قم، در اعتراض به اقدامات …اندیشهتاریخوتمدنموضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیریموضع انتقادی علمای شافعی در برابر ابن‌تیمیه …خانه موضع انتقادی های تکفیری هستند در اهل‌سنت صورت گرفت که در این مصون سازی جامعه اهل سنت کشور در برابر جریان های تکفیری …اهل سنت ایران جامعه اهل سنت کشور در برابر در برابر جریان های جریان های تکفیری در وهابیتچنانکه فتاوی تکفیری در پس اهل سنت در برابر شیعه در مقابل جریان های موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری


ادامه مطلب ...

تحلیلی بر هویت جدید تروریست‌های تکفیری در خاورمیانه

[ad_1]

با تأکید بر برخی از شاخص‌های توسعه یافتگی

چکیده

مطالعات کنونی از تحولات چند ساله در خاورمیانه نشان می‌دهد که ظاهراً میان فقدان شاخص‌های توسعه یافتگی - به ویژه دموکراسی - و گسترش اسلام گراییِ افراطی ارتباط محکمی وجود دارد و گروه‌های افراطی و جنگ‌های جهادی در فقدان همین شاخص‌ها رونق پیدا کرده اند. این نشان می‌دهد که گسترش دموکراسی و تعمیق برخی از شاخص‌های توسعه یافتگی می‌تواند توده‌های مردم را از گروه‌های جهادی دور کند و آن‌ها را قانع سازد که بهترین الگوی زندگی، تساهل و مدارای سیاسی است. روند تحولات دموکراتیک در افغانستان و عراق تأییدی بر این مطالعات است. به همین دلیل برخی از پژوهشگران علوم سیاسی بر این عقیده‌اند که گسترش جنگ‌های جهادی در خاورمیانه عربی ریشه در بحران‌های عقب ماندگی این کشورها دارد و انگیزه‌های مذهبی در رتبه‌های بعدی در تعمیق این گروه‌ها اثر می‌گذارد. این مقاله تلاشی است تا از همین دیدگاه به بررسی تأثیر شاخص‌های توسعه یافتگی در ظهور و بسط گروه‌های تروریستی تکفیری بپردازد و برخی از شاخص‌های موجود در این باره را بسنجد.
کلید واژه :تروریسم، تروریسم مذهبی، شاخص‌های توسعه یافتگی، دموکراسی، جریان‌های تکفیری خاورمیانه.

الف. سرشت و ویژگی‌های تروریست‌های تکفیری

منطقه خاورمیانه از جمله مناطق پر آشوب جهان است که مواجهه‌ی خشونت‌های جدید را تجربه می‌کند. این تجربه زیان بار که متأسفانه به نام اسلام رقم می‌خورد، پدیده نوظهوری است که برخی از پژوهشگران علوم سیاسی از آن به «تروریسم جدید» یاد می‌کنند. پیوند اسلام گرایی با پدیده‌هایی مثل «خشونت»، «عملیات انتحاری» و «ضد مدرنیته» در تبلیغات غرب، برای کسانی که اطلاعی از اسلام ندارند. این توهّم را به وجود آورده است که اسلام یعنی خشونت. این ترادف که محصول اعمال گروه‌های تکفیری در خاورمیانه است، سبب شده تا دانشمندان علوم سیاسی از زاویه‌ی دیگری به تحلیل این پدیده بپردازند. از نظر آن‌ها تکفیری‌‌های فعال در خاورمیانه دست به اقداماتی می‌زنند که غیرقابل باور است. ترورهایی که انجام می‌دهند کمتر در عملیات‌های تروریستی پیشین سابقه داشته است. استفاده آن‌ها از روش‌ها و فنّاوری‌های جدید به ویژه انهدام خود از طریق عملیات انتحاری باعث شده است تا عده‌ای از کارشناسان جهت بررسی تروریسم جدید از اصطلاح «فوق تروریسم» (Super terrorism) استفاده کنند. (4) تعصب جدیدی که بعضی از سازمان‌های تروریستی، به ویژه گروه‌های تکفیری به راه انداخته‌اند، ما را وارد عصر جدید تروریسم کرده است که در آن، هم ترفندهای کشتن افراد و هم گستردگی سطح خسارت مورد توجه قرار گرفته است.
بدون این که علاقه‌ای به تعریف دقیق تروریسم داشته باشم (5) و یا بخواهم تفاوت‌های فقهی این واژه با واژگانی هم چون عملیات استشهادی را بررسی کنم، تنها بر این نکته تأکید می‌کنم که به سختی می‌توان میان تروریسم و بنیادگرایی، جنگ‌های چریکی، جرم و جنایت و نیز قتل‌های سریالی، تمایز قائل شد. در بسیاری از موارد ممکن است یک عامل انتحاری، از دیدگاه این مقاله یک تروریست به شمار آید، ولی از منظر خود او و کسانی که او را به چنین کاری تشویق کرده‌اند، و یا او را آموزش داده‌اند، یک جنگجوی آزاد به حساب آید که فاصله او با بهشت به ‌اندازه فشار دادن یک ماشه کوچک کمربند انفجاری است. بی شک نمی‌توان هیچ تعریفی از تروریسم بیان کرد که همه‌ی انواعِ گوناگون این پدیده را که در طول تاریخ همواره وجود داشته است، در بر گیرد. با این حال منظور از تکفیری‌های تروریست در این پژوهش، گروه‌ها یا سازمان‌هایی هستند که به بهانه‌های مذهبی، خشونت سیستماتیک را حربه‌ی اصلی خویش قرار داده‌اند. بر همین اساس تروریسم نزد این گروه‌ها، تاکتیکی حساب شده است که از انگیزه‌های مذهبی برخواسته و از زور یا خشونت علیه حکومت‌ها، یا مردم استفاده می‌کنند. تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی و وادار کردن مخالفین به عقب نشینی، هدف اصلی آن‌ها در عرصه مبارزه سیاسی است. در این عمل، قانون زیر پا گذاشته می‌شود و هدف، بیشتر ایجاد ترس در گروه بزرگی از مردم است. تروریسم مذهبی که گروه‌های تکفیری به راه انداخته‌اند با گونه‌های گذشته آن این تفاوت را دارد که قربانیان آن اغلب شهروندان بی گناهی هستند که یا به طور تصادفی انتخاب شده‌اند یا آن که به طور اتفاقی در موقعیت‌های تروریستی حضور داشته‌اند. بدین سان تروریسم را می‌توان به مثابه ابزاری در نظر گرفت که از هشت جزء تشکیل شده است:
1. عمل عمدی؛
2. دارای منطق خاص خود از سوی مرتکبین؛
3. خشونت آمیز؛
4. دارای هدف مذهبی و سیاسی؛
5. وحشت آفرین؛
6. سرپیچی از قوانین متعارف در جنگ‌ها؛
7. انتخاب اهداف خود از بین جامعه؛
8. خواستار تغییر رفتار به خصوص در جامعه‌ی مورد نظر. (6)
آنچه رفتار خشونت آمیز گروه‌های تکفیری را از سایر ترویست‌ها جدا می‌سازد، آن است که انگیزه‌های مذهبی، اصلی ترین ویژگی ترورهای آن‌ها به شمار می‌آید. در واقع انگیزه‌های مذهبی باعث شده است تا تکفیری‌ها خشونت را وظیفه‌ای الهی برای خود دانسته و در نیتجه برای اعمال خود مشروعیت مذهبی قائل باشند. آن‌ها با تعمیم مفهوم شرک بر مخالفان خود اعم از شیعه، سنی و مسیحی از یک سو و نیز استناد نادرست به سنت و سیره‌ی صحابه در انجام نوع فجیعی از کشتن مثل سر بریدن، از سوی دیگر، چنین اقدامی را عملی دارای اجر می‌دانند و تبعاً از میان برداشتن انبوهی از آن‌ها را که از مسیر عملیات‌های انتحاری آسان تر است، دروازه بهشت قلمداد می‌کنند. در بسیاری از موارد، گروه‌های تکفیری دارای علایق مذهبی ایدئولوژی کلی گرایانه هستند؛ بدین معنا که دنیا را میدان نبرد میان خیر و شر (7) می‌دانند. در همین راستا نیز از واژگانی کیهانی (8) و دیالکتیکی از قبیل مؤمنین در مقابل کافران، نظم علیه هرج و مرج و عدالت علیه بی عدالتی استفاده می‌کنند. در نتیجه بیشتر این گروه‌ها از نمادهای مذهبی برای جمع کردن مردم در اطراف خود استفاده می‌کنند. آن‌ها خود را مستضعفینی معرفی می‌کنند که برای احقاق حقوق خود علیه ستمگران قیام کرده‌اند و می‌خواهند ملت خود را یا از دست حاکمان ظالم و یا از دست دشمنان خارجی نجات دهند. با این همه، به دلیل این که بیشتر آن‌ها تمایل دارند که شهروندان غیر نظامی را مورد هدف قرار دهند و هیچ توجهی به جنس و سن آن‌ها ندارند، در نتیجه از سوی قسمت اعظمی از هم کیشان خود طرد می‌شوند. هم چنین نوع جنگی که تروریست‌های مذهبی به راه انداخته‌اند، ویژگی‌های منحصر به فردی دارد. این جنگ‌ها غیر متعارف و غیر متمرکز شده‌اند این گروه‌ها بر خلاف جنگ‌های سابق، هم دولت‌ها و هم ملت‌ها را هدف قرار می‌دهند. اعضای این گروه‌ها هیچ لباس متحدی (یونیفورم) نمی‌پوشند و اهداف خود را از میان مردم عادی انتخاب می‌کنند. (9)
برای استفاده و حمایت از خشونت مذهبی باید «دشمنان تعریف شده ای» وجود داشته باشند. مشخص کردن دشمن و تصمیم برای استفاده از خشونت علیه آن‌ها به میزان بحرانی بستگی دارد که ایمان و جوامع گروه‌های تکفیری را تهدید می‌کند. در سطح داخلی ممکن است مخالفت‌ها به سمت فساد و بی عدالتی‌های سیستم سیاسی و یا سایر جوامع مذهبی هدایت شود. در سطح خارجی نیز ممکن است علیه نیروهای خارجی که در جامعه حضور فرهنگی، اقتصادی و یا سیاسی دارند و تهدیدی علیه جامعه مذهبی چنین گروه‌هایی محسوب می‌شوند، تمرکز یابد. گروه‌های تکفیری از «وسایل، روش‌ها و زمان‌هایی» استفاده می‌کنند که بیشترین تأثیر را داشته باشند. آن‌ها در مقابل دشمنان ابر قدرت خود از عملیات‌های انتحاری استفاده می‌کنند. این عمل باعث می‌شود که سایرین نیز راه آن‌ها را ادامه دهند. اهداف انتخابی از سوی آن‌ها، نمادین است. (10) این امر باعث می‌شود تا از سویی بیشترین تأثیر روان شناختی را بر روی دشمن بگذارد و از سوی دیگر نیز اعتبار گروه‌های تروریستی را میان هواداران شان بالا ببرد. حمله به نمادهای مهم نیز از جمله اهدافی است که به عمد از سوی چنین گروه‌هایی انتخاب می‌شود تا واکنش دشمن را در پی داشته باشد؛ مثل حمله تکفیری‌های عراق به مرقد مطهر عسگریین (علیهما السلام) در سامرا که یکی از نمادهای شیعه در جهان است.
از نظر سازمانی نیز گروه‌های تکفیری، ساختاری رسمی به صورت هرمی (11) دارند؛ بدین معنا که اعضای آن در پایین هرم و گروه مدیریتی یا رئیس در رأس هرم قرار گرفته‌اند. این شکل از ساختار سازمانی در گروه‌های سیاسی، اجتماعی، مذهبی و نظامی دیده می‌شود. جایگزین ساختار هرمی، سیستم سلولی یا شبکه‌ای است. در این نوع از ساختار سازمانی هیچ گونه کنترل مرکزی بر اعضا و یا سلول‌ها وجود ندارد و همه‌ی سلول‌ها به صورت مستقل عمل می‌کنند و هیچ وقت گزارشی به ستاد فرماندهی نمی‌دهند. این نوع از ساختار، «مقاومت بدون رهبری» (12) نیز نامیده می‌شود که در گروه‌های تکفیری وجود دارد. در واقع چنین ساختاری به همه گروه‌های منفرد تشکیل دهنده‌ی یک سازمان این اجازه را می‌دهد که به تنهایی دست به عمل بزنند. مقاومت بدون رهبری، سیستمی است که در آن سازمان بر اساس اعضا و سلول‌هایش به فعالیت می‌پردازد و از هیچ هسته‌ی رهبری و یا کنترلی برخوردار نیست. در واقع مبارزها به خواست خود، به عضویت این شبکه‌ها در می‌آیند و آزاد هستند که به ایجاد سلول در محیط پیرامونی خود بپردازند. در نتیجه، ضربه زدن به اعضا و سازمان‌ها باعث از میان رفتن شبکه‌ها نمی‌شود؛ به عبارت دیگر، ساختار گروه‌های تکفیری به نحوی است که به سختی قابل شناسایی می‌باشند. این گروه‌ها، به دلیل جایگزین شدن روابط شخصی به جای روابط مبتنی بر سلسله مراتب، به جای این که سازمان قلمداد شوند، بیشتر تحت عنوان شبکه توصیف می‌شوند. گروه‌های تکفیری، به دلیل این که بیشتر به وسیله‌ی یک ایدئولوژی مشترک و نه به صورت فیزیکی شکل یافته‌اند، تحت عنوان دولت مجازی نیز یاد می‌شوند. در واقع دولت مجازی، طرحی فراگیر است که بر شبکه‌ای از سازمان‌ها حاکم بوده و به طور ایده آل پیوندهایی نامرئی پدید می‌آورد که طرح را نگه می‌دارد. شبکه ترور، رهبری عملیات ندارد بلکه از واحدهایی تشکیل شده که به سرعت در بخش‌های مختلف جهان شکل می‌گیرند. علاوه بر این، انعطاف پذیری در ساختار سازمانی، این امکان را برای واحدهای دور دست به وجود می‌آورد که بدون اطلاع از دستورهای مرکزی که فاقد وجود فیزیکی است، دست به عملیات تروریستی بزنند و به صورت یک دولت مجازی عمل کنند. این ساختار انعطاف پذیر این امکان را فراهم می‌کند تا عملیات شبکه به لحاظ اقتصادی و اعضا کارآمدتر شود. (13)
به طور کلی سه نوع شبکه وجود دارد: اولی شبکه‌ی زنجیره‌ای (14) نامیده می‌شود که در آن مردم، کالاها و اطلاعات در یک خط ارتباطی حرکت می‌کنند و دارای نقاط اتصال جداگانه‌ای است. این نوع از شبکه برای سازمان‌های قاچاق مناسب است. دومین نوع، شبکه کانونی (15) است که بیشتر در شرکت‌های تجاری دیده می‌شود و در آن همه‌ی بازیگران سعی می‌کنند تا هسته یا بازیگر اصلی شبکه باشند. گروه‌های تروریستی قدیمی و نیز جنایی از این نوع شبکه‌ها استفاده می‌کردند. شبکه سلولی یا پیچیده (16) سومین نوعِ از انواع ساختارهای شبکه‌ای است که در گروه‌های نظامی کوچک دیده می‌شود. جایی که هر گروهی به گروه دیگر متصل است و ارتباطات و عدم تمرکز بالایی در شبکه حاکم است. گروه‌های تکفیری از چنین شبکه‌ای استفاده می‌کنند. (17)

** تصویر
توضیح تصویر
شبکه سلولی پیچیده
شبکه کانونی
شبکه زنجیره ای

اما آنچه اهمیت دارد این مطلب است که امروزه تروریست‌های تکفیری از تهدیدی ملی به تهدیدی بین المللی تبدیل شده و در این عصر جهانی شدن و فناوری‌های پیشرفته، دیگر اقدامات تروریستی آن‌ها محصور در مرزهای ملی یا منطقه‌ای نمانده است. گرچه ترورهای تکفیری توسط گروه‌هایی انجام می‌شود که در مناطق حاشیه‌ای و یا نیمه حاشیه‌ای جهان؛ مثل اردن، یمن، افغانستان و عراق قرار دارند، یا از منزویان دولت‌های مدرن به شمار می‌آیند؛ همانند سلفی‌های چچنی و آلمانی، ولی اهداف واقع در هسته‌ی اصلی و یا اهداف متعلق به آن‌ها را در سراسر جهان مورد هدف قرار می‌دهند و هر جایی از جهان که زمینه‌ی مستعدی برای انجام فریضه‌ی جهاد برای آن‌ها فراهم آورد روانه آن جا می‌شوند؛ به عبارت دیگر این نوع از تروریسم، فراملیتی (18) بوده و مرزهای ملی را در می‌نوردد. (19) با وجود این که حمایت کننده‌های دولتی از گروه‌های تکفیری، مثل عربستان سعودی هنوز هم نقش مهمی در تکفیری‌های جدید ایفا می‌کنند، اما جهانی شدن و در نتیجه، راحتی حرکت مردم و پول‌های آن‌ها فرصتی در اختیار تکفیری‌ها قرار داده است تا منابع مالی خود را از طریق راه‌های غیر قانونی و جنایت آمیز به دست آورند؛ به عنوان مثال گروه‌های تکفیری از سازمان‌های جاسوسی پول دریافت می‌کنند و یا از طریق غارت اموال دولت و مردم در کشورهایی مثل سوریه و عراق مشکلات مالی خود را حل می‌کنند.
به دلیل پشتیبانی نشدن از سوی دولت‌ها، اعضای تکفیری‌ها بیشتر غیر حرفه‌ای (آماتور) هستند و به طور کامل از جوامع خود جدا نمی‌شوند. این افراد بیشتر آموزش‌های خود را از طریق راه‌های غیر رسمی (از جمله اینترنت) به دست می‌آورند. غیر حرفه‌ای بودن اعضای چنین سازمان‌هایی باعث می‌شود تا به آموزش و حمایت‌های لجستیکی زیادی نیاز نداشته باشند. (20) علاوه بر این خود شبکه‌ها حمایت‌های لازم را از آن‌ها به عمل می‌آورند و نیازی به پشتیبانی دولتی ندارند. به دلیل غیر حرفه‌ای بودن تکفیری‌ها و فعالیت‌های آن‌ها در زندگی روزمره، شناسایی آن‌ها نیز سخت تر شده است، چرا که از یک سو تا قبل از دست زدن به اعمال تروریستی، کسی آن‌ها را نمی‌شناسد و از سوی دیگر بعد از عملیات نیز بلافاصله از گروه جدا شده و به فعالیت‌های عادی و زندگی روزمره‌ی خود می‌پردازند.

ب. ریشه‌های ظهور و بسط سلفی‌های تکفیری

1. نداری و سطح تحصیلات

ظهور نسل جدیدی از تروریست‌های تکفیری که چهره رحمانی اسلام را در جهان خدشه دار کرده‌اند، برخاسته از عوامل متعددی است که توجه به آن‌ها اهمیت دارد. بدون این که قصد بررسی همه‌ی عوامل موجود در این باره را داشته باشیم بیشتر می‌کوشیم از چشم انداز توسعه یافتگی به بررسی ابعادی از این رخداد بپردازم. از منظر توسعه یافتگی، افراد به دلیل ارتقای سطح سواد و نیز تمکن مالی، آن چنان به زندگی فنی گره می‌خورند که نه وقت پرداختن به ایدئولوژی‌های کاذبی مثل تفکر سلفیه دارند و نه ورود به این گروه‌ها را عقلانی تفسیر می‌کنند. افراد بدون این که به نوع تفکر و عقیده دیگران اهمیت بدهند، در کنار آن‌ها زندگی می‌کنند و تساهل و مدارای سیاسی و فکری را سرلوحه کار خود قرار می‌دهند. تجارب میدانی این جانب از کشورهای ترکیه و مالزی که دو الگوی توسعه یافته در جهان اسلام هستند نشان می‌دهد که آن‌ها به سبب رشد عقلانی که بر اثر روند رو به رشدِ شاخص‌های توسعه یافتگی داشته‌اند، کمتر به چنین افکاری تمایل پیدا کرده‌اند. اهل سنت نیز در کنار علویان و شیعیان در شهرهای توسعه یافته‌ای مثل استانبول زندگی می‌کنند و هر زمان که اذان‌های یکدیگر را می‌شنوند، در نماز جماعت همدیگر شرکت کرده و با هم مصافحه می‌کنند. عکس این، مشاهدات عینی دیگری از کشورهای توسعه نیافته‌ای مثل عراق، سوریه و افغانستان، نشان می‌دهد که پایین بودن شاخص‌های توسعه یافتگی، هزینه زندگی سیاسی آن‌ها را بالا برده و آن‌ها را در وضعیتی منفی از رشد نگه داشته است. حتی اخبار دریافتی از افغانستان و پاکستان نشان می‌دهد که گروه‌های تکفیری به محلی برای امرار معاش افراد بی کار و تهی دست تبدیل شده‌اند و البته به تدریج، جذابیت‌های مذهبی به انگیزه‌های قدرتمندتری در رفتار آن‌ها تبدیل شده است؛ اما آنچه تحلیل و فهم ما را از ارتباط سلفیه با شاخص‌های توسعه یافتگی پیچیده تر می‌کند آن است که بدنه اصلی این گروه‌ها را افراد طبقه متوسط شهری تشکیل داده که هم تحصیلات بالا و هم توانایی مالی خوبی دارند. اغلب رهبران گروه‌های داعش، جبهه النصره و القاعده این چنین هستند. بخش دیگری از اعضای این گروه‌ها، از کشورهای توسعه یافته مثل فرانسه، آلمان و انگلیس روانه معرکه سوریه شده و از طبقات مدرن به شمار می‌آیند. این که نداری و پایین بودن سطح سواد تا چه میزان در رشد و بسط تکفیری‌ها نقش داشته است؟ سؤالی است که پاسخ‌های مختلفی به آن داده شده است. با این همه به نظر می‌رسد گروه‌های جهادی از هر دو گروه تشکیل شده‌اند؛ بدین معنا که مؤسسین آن‌ها از طبقات متوسط شهری، با دینی احساسی - عاطفی هستند و توزیع کنندگان و هواخواهان آن‌ها از طبقات پایین اجتماعی‌اند، که سواد چندانی ندارند.
به همین دلیل، برخی از سیاست پژوهان در تحلیل سؤال مذکور، به عوامل خارجی و محیطی مانند فقر، سطح فکری و فرهنگی، سطح سواد و آموزش ساختارهای سیاسی و اجتماعی در ظهور گروه‌های سلفی توجه کرده‌اند. (21) که البته در ادبیات رایج، فقر به عنوان عامل تروریسم بیش از هر عامل دیگری ظاهر می‌شود. از این نگاه، فقر اقتصادی، در سطوح نازل شاخص‌های زیستی عامل ایجاد و گسترش گرایش‌های سلفی گری قلمداد شده است. مقوله‌ی فقر بر این اساس تعریف می‌شود که هر فرد حداقل نیازهای پایه‌ای را برای معیشت دارد که تأمین نشدن آن‌ها موجب بروز مشکل می‌شود؛ به عبارت دیگر،؛ فقر محرومیت عمیق از مواهب مادی است که راه توسعه متعارف فرد را تا آن درجه مانع می‌شود که یکپارچگی شخص را به هم می‌ریزد. فقیر بودن از این دیدگاه به معنای ناتوانی در تأمین نیازهای بیولوژیکی خود و خانواده از طریق منابع یا فعالیت خویش است. (22) نظریه پردازان این طیف معتقدند که سلفی گری و گسترش آن در خاورمیانه رابطه متقابل با فقر مادی دارد و خشونت‌های تروریستی از یک طرف می‌تواند باعث افزایش فقر شود و از طرف دیگر فقر موجب رشد تروریسم شود. از این نگاه، کشورهای با میزان بالای جمعیت فقیر، بیشتر در معرض رشد گروه‌های سلفی گری و ترویسم هستند: مثل افغانستان و پاکستان. گروه‌های ترویستی به بهانه پناهگاه، کشورهای فقیر و ضعیف را قربانی اقدامات خود می‌کنند. عضو گیری آن‌ها در چنین کشورهایی مدیون نارضایتی‌های پرورش یافته از فقر است. نقطه مقابل این دو کشور، کشور ترکیه که رشد اقتصادی هشت درصدی را تجربه می‌کند و ثروت مردم رو به افزایش است تمایل مردم به گروه‌های سلفی گری در این کشور بسیار کمتر است و هیچ دغدغه مادی نمی‌تواند آن‌ها را به سمت کسب درآمد از طریق نظامی گری سوق دهد.
گرچه فقر و بی عدالتی خود به خود به خشونت منتهی نمی‌شود اما در شرایط زمانی و مکانی خاص و تحت تأثیر پاره‌ای از عوامل، ممکن است به فروپاشی هنجارهای حاکم و اصول و قواعدی که مانع خشونت می‌گردند منجر شوند و نابسامانی اجتماعی فراهم آورند که در آن صورت، اِعمال خشونت غیر قابل پیش گیری است. امیل دورکیم معتقد است که نابسامانی اجتماعی در نهایت موجب پیدایش حس رنجیدگی و ملامت آزار دهنده‌ای می‌شود که نتیجه آن به دو صورت خودکشی و دیگر کشی بروز می‌کند. (23) البته این موضع رئیس پیشین سازمان تجارت جهانی، وزیر کنونی خزانه داری انگلستان و بسیاری از محققین مبنی بر رابطه فقر و تروریسم با نقدهای گسترده‌ای روبرو بوده است. این که آیا تروریسم واقعاً در تنگ دستی و فقدان تحصیلات ریشه دارد یا نه؟ از نظر عقلی ممکن است بپذیریم احتمالاً درگیر شدن افرادی که عملاً چیزی برای از دست دادن ندارند در فعالیت‌هایی که به نابودی خودشان منجر می‌شود از بقیه‌ی افراد بیشتر است. این شعور متعارف را می‌توان نتیجه مقایسه بی واسطه از تحلیل‌های پیشین از فعالیت‌های تروریستی تلقی کرد؛ به عنوان مثال نظریه‌ی اقتصادی و سنتی جنایت (24) را می‌توان برای تحلیل فعالیت‌های تروریستی به کار گرفت. هم چنین می‌توان از نظریه‌ی اقتصادی خودکشی (25) برای تحلیل عملیات انتحاری بهره برد، یا به وضع اقتصادی فرقه‌های مذهبی «برمان» (26) برای تبیین مشارکت در گروه‌های تروریستی جدا از دیگران استناد کرد. به کارگیری این نظریه‌ها به منظور تبیین انواع تروریسم ممکن است به غلط به ما بفهماند که این اشخاص به خاطر فقدان زمینه کافی برای چیره شدن بر بی عدالتی‌های اجتماعی و اقتصادی با تمایلات تروریستی بیشتر به شیوه‌ای خاص گرایش دارند. افرادی با فرصت‌های کمتر درون دنیای حقوقی با دنیای بیرونی یا دنیای سکولار، آمادگی بیشتری جهت ارتکاب جنایت و خودکشی یا پیوستن به فرقه‌های مذهبی دارند. افرادی با مجال کمتر نیز مستعدّ پیوستن به گروه‌های تکفیری هستند.
بررسی ذهنیت تروریستی را می‌توان با مروری انتقادی نسبت به نوشته‌های گسترده در خصوص
«بیزاری از جنایت»، -پدیده‌ای که بسیاری از عالمان آن را خیلی مرتبط به تروریسم قلمداد کرده‌اند (هام و کرس) - (27) آغاز کرد. به همین قیاس گلیسر و ایچ (1998) (28) بر اساس شواهد مبتنی بر تجربه گفته‌اند که اعدامِ بدون محاکمه سیاه پوستان و رشد واقعی تولید ناخالص ملی در بین سال‌های 1938 تا 1982 با یکدیگر وابستگی مثبت داشته‌اند. در ضمن با به کارگیری اطلاعات خام گروه‌های متنفر از جنایت در ایالات متحده در سال 1997 دریافتند که احتمال وجود گروه‌هایی هم چون کوکلاکس کلن با حداقل دیپلم متوسط در یک محله‌ی مشخص به طور مثبت با سهم جمعیت آن ناحیه مرتبط بوده است. بالعکس، داده‌های جمع آوری شده بین سال‌های 1987 تا 1995 در شهر نیویورک نشان می‌دهد که جنایت‌های انجام شده علیه سیاهان، یهودیان، آسیایی‌ها و هم جنس گرایان با نرخ بیکاری شهر ارتباطی نداشته است. از این رو، می‌توان استدلال کرد که شواهد پژوهش‌های نسبتاً بزرگ تر وجود رابطه مستقیم بین فقدان تحصیلات و تروریسم در ایالات متحده را نفی می‌کند؛ بنابراین نبود هر گونه رابطه معکوس بین تنفر از جنایت و فقر یا فقدان تحصیلات، منحصر به ایالات متحده نیست. تنها کروگر و پیشگه (1997) (29) توانستند با استدلال ثابت کنند که مقدار خشونت ارتکابی علیه خارجی‌ها در آلمان به تحصیلات و میانگین دستمزد حاصل از تولید صنعتی آن کشور ربطی ندارد.
به همین قیاس، بر اساس مطالعات اداره پژوهش‌های فدرال 1999 در رابطه با ویژگی‌های جامعه شناختی ترویست‌های کشورهای مختلف این گونه نشان می‌دهد که تروریست‌ها عموماً تحصیلاتی بالاتر از حد متوسط دارند. تعداد بسیار کمی از تروریست‌های غربی درس نخوانده و بی سوادند. اعضای مسن تر و سرکردگان غالباً افرادی متخصص هم چون دکتر، بانک دار، وکیل، مهندس، روزنامه نگار، استاد دانشگاه و مدیران میانی دولت بوده‌اند. این حقیقت که تروریست‌ها محصور به هیچ مرز بندی ملی نیستند از ناحیه راسل و میلر (1983) (30) هم حمایت می‌شود. این دو کوشیدند تا نمایی جامعه شناختی از تروریست‌های نوین ترسیم کنند. آن‌ها توانستند این مهم را بر مبنای کار تألیفی به ضمیمه تحلیل اجتماعی اقتصادی خصوصیات بیش از 350 تروریست را از میان گروه‌های فعال تروریستی در سال‌های 1966 تا 1976 از کشورهای آرژانتین، برزیل، آلمان، ایران، ایرلند، ایتالیا، ژاپن، فلسطین، اسپانیا و ترکیه انجام دهند. آن‌ها بر اساس تحلیل همه جانبه استدلال می‌کنند که تقریباً دو سوم کسانی که به عنوان تروریست شناسایی شده‌اند افرادی با تحصیلات دانشگاهی فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد و یا دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد هستند. هم چنین خانم «حسن» در کتابی جالب و کنجکاوانه (2001) (31) اخیراً نشان داده که در قضیه تروریسم مدل‌های سنتی جنایت، خودکشی و دین مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. او در مقاله‌ای حاوی مصاحبه‌هایش با حدود 250 تروریست و هم دستانشان شامل کسانی که در عملیات انتحاری ناکام مانده‌اند، نیز خانواده بمب گذاران متوفی و کسانی که بمب گذاران را آموزش داده‌اند و آن‌ها را به مأموریت فرستاده‌اند چنین گزارش داده است:
هیچ یک از آن‌ها بی سواد، به شدت فقیر، کوته فکر یا افسرده نبوده‌اند. بسیاری از آن‌ها از طبقات میانی جامعه بوده‌اند و از متواریان که بگذریم بقیه شغل و حقوق ماهیانه داشته‌اند. دو نفر از آن‌ها نیز فرزند اشخاص میلیونر بوده‌اند.
اخیراً تشکیک در مورد این گمانه که فقر و جهل علت اصلی تروریسم می‌باشد آغاز شده است. ویلگورن در مقاله اش در خصوص ویژگی‌های تروریست‌های هواپیما ربا در حادثه 11 سپتامبر 2001 که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده می‌نویسد:
در میان آن‌ها افراد بالغ و تحصیل کرده و متخصص بودند که سال‌ها برای مطالعه و آموزش در ایالات متحده وقت صرف کرده بودند. (32)
غیر از او، دانیل پایپس نویسنده کتاب «صدای پای اسلام جنگ طلب» معتقد است تروریست‌های سلفی بر خلاف تصور عامه، از اقشار فقیر، بی سواد و حاشیه نشین نیستند، بلکه بیشتر جوانانی تحصیل کرده از طبقات متوسط به بالای اجتماعی می‌باشند که محرک آن‌ها نه مشکلات مادی معیشتی بلکه ایدئولوژی اسلام گرای جهادی است. (33)
از این لحاظ اگر جریان تروریستی سلفی گری به عنوان یک شکل افراطی از عمل گرایی سیاسی تلقی شود رابطه عمیقش با فقر و جهل نباید تعجب کسی را برانگیزد.
سال‌ها پیش لرنر در سال 1958 یعنی سالی پیش تر از این که گروه تروریست‌های تحصیل کرده در کالج‌های غربی به سوریه، عراق و افغانستان سرازیر شوند این پیوند ظاهراً متناقض را در پژوهشی درباره‌ی عمل گرایی سیاسی در خاورمیانه مطرح کرد. سخن اصلی در این مقاله این بود: «این فرض متعارف مبنی بر این که تروریست‌ها از میان ندارها هستند فاقد وجاهت منطقی است. تروریست‌ها از میان زیاده خواهان برخاسته‌اند.»
این مقاله علی رغم یافته‌های تحقیقات میدانی فوق و هم چنین شواهد رسانه‌ای مبنی بر درصد بالای تحصیل کرده‌ها و مرفهین در گروه‌های سلفی بر آن است که نمی‌توان به صورت تام عامل فقر را نادیده گرفت. کمترین تأثیر آن آماده کردن محیطی مستعد برای تکثیر ویروس ترور است. اگرچه خود ویروس را اراده‌های افزون طلب فراری به وجود آورده باشند. در هر صورت فقر عامل معدّه است اما موجبه نیست. برای رهایی از این بحران، می‌بایست از عوامل بنیادی تر سراغ گرفت.

2. تعصب و جمود فکری

به غیر از فقر و افت تحصیلات که زمینه ساز سلفی‌های تکفیری است، عامل مهم در میان آن‌ها، تعصب‌های بی پایه مذهبی است. تعصب به معنای سخت گیری و از چیزی سخت حمایت کردن است. (34) این واژه با حمیّت مترادف است و انسان متعصب کسی است که عمل وی در چارچوب موازین عقلی و منطقی نیست. بیشتر برده‌ی احساس است تا خرد. تعصب در طرفداری بی مورد خشم کنترل نشده و تصلّب محض به پاره‌ای ارزش‌های تفسیرپذیر موضوعیت می‌یابد. در تعصب فقط احساس دخیل نیست. نوعی خودخواهی و «خودبرتربینی» نیز نهفته است. ابن خلدون تعصب را پایه قدرت سیاسی ذکر کرده است. به زعم وی گروه‌های قبیله‌ای که در ارتباطی احساسی - عاطفی با یکدیگرند می‌توانند به شرط وجود عاملی تهییج کننده و البته تجهیزگر در راستای اهداف قدرت طلبانه مورد استفاده قرار گیرند. مثال وی اساس حکومت‌هایی است که در طول تاریخ با اتکا بر این عنصر غریزی توانستند بر دیگر اقوامی که ارتباطات احساسی - عاطفی بین آن‌ها کم رنگ و ضعیف شده بود غلبه کنند. حمیت نیز بر همین منوال واژه ا‌ی است که از ادبیات قرآنی گرفته شده است. قرآن کسانی را که در تعصب بی منطق از موازین عدل الهی فاصله می‌گیرند به حمیت جاهلی تعبیر کرده است. (35) وضعیتی که رسالت قرآن عبور از آن و رسیدن به تعادل است.
به زعم نویسنده مقاله حاضر، تعصب دینی بن مایه اصلی سلفی‌های تکفیری است که در جهت دسترسی به اهداف خود از هیچ گونه جنایتی فروگذار نمی‌کنند و این را نمی‌توان منحصر در اسلام دانست. همه ادیان چه مسیحیت، چه یهودیت و چه بودا واجد وجهی از خود حقیقت بینی‌اند که متشرعین جاهل را آماده هر گونه اقدام عمل گرایانه می‌کنند، چه انسانی و چه غیر انسانی؛ اما آنچه در تحلیل تعصب اهمیت دارد پایه‌های آن یعنی جهل و دیگری تحریک است که تکفیری‌ها را به سمت خشونت‌های جدید می‌کشاند.
مراد از جهل بی سوادی نیست. چنانچه گفته شد، تحقیقات گسترده‌ای در رابطه با فقر، بی سوادی و خشونت ذکر شد. معیّن شد این بی سوادی و فقدان تحصیلات دانشگاهی نیست که منجر به خشونت‌های تروریستی می‌گردد. نظر به تحقیقات به عمل آمده بیشتر اعضای بلند پایه و اعضای میانه و بسیاری از اعضای دون پایه گروه‌های سلفی دارای تحصیلات دانشگاهی از کالج‌های غربی‌اند. لذا نمی‌توان جهل را با بی سوادی مترادف دانست. یکی از راه گشاترین تحقیقات در این زمینه اثر فاخر ایزوتسو با عنوان «مفاهیم دینی و اخلاقی در قرآن» است. به زعم وی آنچه باعث تمایز ‌اندیشه‌ی حیات جاهلی از حیات اسلام است، جهلی است که در مقابل آن «حلم» قرار می‌گیرد نه کتابت و سواد. (36) حلم عبارت است از صبر و متانت و نجنبیدن بی منطق احساسی در برابر محرک‌های بیرونی. در حلم نوعی اعتدال و حوصله قرار دارد. چنانچه قرآن از حیات جاهلی نقل می‌کند مردمی تصویر می‌شوند که به بهانه‌های واهی و کوچک دچار برافروختگی و عصیان می‌شوند. چه بسا که چند قبیله به خاطر سرایشِ شعرِ هجوآمیز یا کلامِ گزنده‌ی یکی از افراد قبایل، به جان هم افتاده‌اند و بدون ذره‌ای عاقبت اندیشی خون‌ها بر زمین ریخته‌اند. (37)
نظر به تحقیقات مستشرقین، در حیات جاهلی پیش از اسلام، همه عناصر یک حیات متمدن وجود داشت. به نظر آن سه شاخصه کتابت و سواد، ابنیه و آثار مدنی و تجارت که پایه‌های اصلی یک حیات متمدن محسوب می‌شوند در عربستان قبل از اسلام وجود داشت. اعراب هم دارای خط و کتابت بودند، هم تجار قریش در عرصه تجارت شرق و غرب فعال بودند و هم این که در عربستانِ قبل از اسلام، ابنیه و آثار مدنی دیده می‌شد. ولی قرآن این حیات را با داشتن شاخص‌های تمدن، حیات جاهلی می‌خواند نه حیات متمدن. صفت جهل بر آن اطلاق می‌کند و لزوم عبور از آن را گوشزد می‌کند. به نظر می‌رسد در آن حیات جاهلی، کتابت و سواد بود ولی فهم وجود نداشت، تجارت بود ولی اثری از تسامح که محصول تضارب آرا و برخورد تمدن‌ها می‌باشد، نبود. در آن جا مدنیّت بود، شهر بود، اجتماع انسان‌ها وجود داشت ولی فرهنگ تعامل مدنی وجود نداشت. کافی بود شاعری شعری بسراید و ملتی در آتش بسوزند. لذا در این شرایط فرهنگی است که حلم که جامع صفات صبر و عفو و مدارا است وجود ندارد این جا بیشتر غریزه فرمان می‌دهد تا عقل حسابگر. به همین دلیل قرآن وقتی می‌خواهد مؤمنین غیرحلیم را تقبیح کند از صفت حمیت و تعصب جاهلی سخن به میان می‌آورد. (38)
پایه دیگر تعصب خشن، تحریک از خارج است؛ یعنی در تعصب، جهل، واقعیتی درونی ولی تحریک، عاملی خارجی است. جهل، عنصری ناخواسته است ولی تحریک، هدفمند و با فاعلیتی حسابگر است. تحریک عمدتاً به پروژه‌های سیاسی با ملاحظه قدرت بر می‌گردد. حرکت‌های تروریستی خشن را نمی‌توان جریاناتی خود جوش تلقی نمود. معمولاً یک ذهن دوراندیش دست‌های سیاه پشت پرده را می‌بیند که با تحریک و لمس احساسات جاهلان متعصب سعی در پیش برد اهداف خود از طریقِ حرکت‌های تروریستی دارد. مورخینی که از آزارِ نومسیحیان در امپراتوری روم گزارش داده‌اند فقط به پایه جهل پاره‌ای انسان‌های متعصب توجه نکرده‌اند، بلکه بیشتر نگاه‌ها را متوجه بزرگان کنیسه‌هایی کرده‌اند که با ظهور آیین جدید موقعیت خود را در خطر می‌دیدند. به همین منوال خشونت سیاسی که فِرَق مذهبی علیه یکدیگر مرتکب می‌شدند بیشتر دلایل مادی داشت تا این که فقط متکی بر احساس باشد. ماکیاولی وقتی که شهریار را نوشت بزرگان کلیسای روم را متهم نمود که با گسترش خشونت و جنگ بین ولایات ایتالیا باعث پاره پاره شدن وفاداری‌های ملی شده‌اند. ماکیاولی مطامع مادی آن‌ها را می‌دید نه دغدغه حقیقت را. در بسیاری مواضع، این خود ملاحظات قدرت نیست که عریان آشکار می‌شود بلکه نقاب دین می‌زند و پشت آن پنهان می‌ماند. در این میان چه کسی بهتر از جهال متعصب بی خرد است؟ جالب است بدانیم بسیای از فاتحان بد نام تاریخ با ظاهر موجه و متشرع وارد کارزار قدرت می‌شدند. تیمورلنگ که هر از چندگاه با عنوان جهاد و فتح سرزمین‌های کفر، جنگ‌های خونینی به راه می‌انداخت، حافظ قرآن بود. گفته‌اند قرآن را از اول به آخر و از آخر به اول از حفظ می‌خواند. تیمور خیلی متشرع بود ولی از هر شهری که خارج می‌شد که مناره‌ای از سر مردم بی دفاع به جا می‌گذاشت. امروز نیز تروریست‌های تکفیری همان راهی را می‌روند که بد نامان تاریخ پیموده‌اند. سلفی گری از این حیث صرفاً متکی بر جهل نیست. تقریباً در هر جنایت و تروری که این روزها در خاورمیانه اتفاق می‌افتد دست‌های خبیث سوداگران قدرت دیده می‌شود. دلارهای نفتی، سرمایه‌های ملی و نیروهای اجتماعی که بعضی از سرزمین‌های عرب به جای این که در خدمت مصالح مسلمین به کار بندند صرف کشتار مردان، زنان و کودکانی می‌کنند که هر روزه اخبار آن از شهرهای بغداد و دمشق و بیروت و پیشاور و کابل مخابره می‌شود. در نتیجه آنچه امروز با نام تروریسم شناخته می‌شود مولود هم آغوشی دو چیز است: جهل و خباثت. این خباثت همان «آنارشیست هدف مند» آمریکائی‌ها در خاورمیانه است که بهتر می‌تواند اهداف دول غربی در منطقه خاورمیانه را تأمین کند.

نتیجه گیری

هم چنان که گفته شد گروه‌های تکفیری راهی در جهان اسلام برای حل مسائل سیاسی گشوده‌اند که در تاریخ تروریسم بی سابقه بوده است. آن‌ها با گشودن فصل جدید از آدم کشی پدیده
«تروریسم نوین» را رقم زدند که دارای ماهیت و سازمان دهی خاصی است. علل این پدیده را می‌توان جهل، تعصب و بی سوادی دانست که به نوعی از مؤلفه‌های توسعه نیافتگی به شمار می‌آیند. در واقع، فقدان دموکراسی، موقعیتی را برای پیدایش گروه‌های تکفیری فراهم نموده تا آنها برای رسیدن به اهداف سیاسی خویش دست به اسلحه برند و بر بحران عقب ماندگی کشور متبوع خویش بیفزایند. به همین دلیل، شاید تنها راه حل چنین پدیده‌ای ترویج روح تساهل دینی در یک الگوی توسعه دینی است. تسامح که به معنای «به آسانی و نرمی با کسی برخورد کردن» است آن گاه که با تساهل به معنای بخشش، ترکیب می‌شود ملتی رحمانی از مسلمانان فراهم می‌آورد و امت پیامبر اسلام را دوباره به آیین سمحه و سهله باز می‌گرداند.

پی‌نوشت‌ها

1. استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
2. پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
3. مدرس دانشگاه آزاد اردبیل.
4. Freedman, Lawrence, "The Third World War", Survival, Vol. 43, No. 4, winter 2001, p. 61-88.
5. رک. بدی، توماس جی.، «تعریف تروریسم بین المللی؛ نگرش علمی»، ترجمه سید رضا میرطاهر، مطالعات راهبردی؛ رضا سلیمانی، «آشفتگی معنایی تروریسم»، علوم سیاسی.
6. Garrison, Arthur H., "Terrorism. the Nature of Its History". Criminal Justice Studies, Vol. 16(1), 2003, p 41, and. Shughart, William F., "An Analytical History of Terrorism, 1945-2000", Public Choice, Vol. 128, No. 1, Spring 2006, p9.
7. Good and Evil.
8. Cosmic.
9. Tucker, David, "What"s New about the New Terrorism and How Dangerous ls It?", Terrorism and Political Violence, No. 13, Autumn 2001, p. 6; and Crenshaw, Marta, "Political Explanations", in. The Club de Madrid, Addressing the Causes of Terrorism, Madrid, Scholz & Friends, 2005, p. 15. Brinkley, David, Radical Theology as a Destabilizing aspect of the 21st Century Strategic Security Continuum, U.S. War College, Carlisle Barracks, Pennsylvania, 2006, p. 7, available at: www.dtic.mil/cgibin/GetTRDoc?AD=ADA448500&Location=U2&doc=GeTRDoc.pdf.
Ranstorp, Magnus, "Terrorism in the Name of Religion", Journal of International Affairs, Vol. 50, No. 1, summer 1996, p.m 42.
10. Ranstorp, Magnus, "Terrorism in the Name of Religion", Journal of International Affairs, Vol. 50, No. 1, summer 1996, p.m 49.
11. Pyramid.
12. Leaderless Resistance.
13. Lesser, Ian O., "Countering The New Terrorism. Implication for Strategy", in. Countering the New Terrorism, eds. Ian O. Lesser et al, Santa Monica, Calif. RAND, 1999, p. 86; and see, beam, Louis, "Leaderless Resistance", The Seditionist, Issue 12, February 1992, also available at. www.louisbeam.com/leaderless.html.
14. Chain network.
15. Hub network.
16. All-channel network.
17. Arquilla, John & Ranfeldt, David & Zanini, Michele. "Networks, Net wars, and Information -Age Terrorism", in . countering the New Terrorism, eds. Ian O. Lesser et al, Santa Monica, Calif. RAND, 1999, PP. 49-50.
18. Transnational.
19. یوسف زین العابدین، «تروریسم، چالش ژئوپلیتیکی نوین در جهان»، فصلنامه سیاست خارجی.
20. Hoffiman, "Terrorism Trends and Prospects", op.cit,p. 20-26.
21. بر خلاف این رویکرد، شرق شناسان جدید معتقدند که سلفی گری بیش از هر عاملی متأثر از ویژگی‌های ذاتی اسلام است نه نتیجه دگرگونی‌های سیاسی و اقتصادی. سلفی گری از این نگاه پیامد ویژگی‌های اسلام و تطبق ناپذیری آن با مدرنیسم و در نتیجه غرب گرایی است. در این تلقی اسلام غیر قابل تغییر است و با این افکار و پدیده‌های جدید تعارض ذاتی دارد و برای تعارض و ستیز با این پدیده‌های جدید جنبش‌های اسلام گرایی و بنیادگرایی شکل گرفته است و تا اندازه‌ای نیز مورد حمایت مسلمانان قرار گرفته است. از این رو، جنبش‌های سلفی گرایانه پیش از آن که صرفاً یک واقعیت واکنشی و انفعالی باشند پدیده‌‌ای است فعال که از متن دین و ارزش‌های دینی ریشه می‌گیرد. این جنبش‌ها در راستای اهداف جهان گیرانه اسلامی می‌باشند. بنیاد گرایی اسلامی در حقیقت تأیید و اثبات نظریه برخورد تمدن‌ها است. نگاه ذات گرایانه به پدیده سلفیسم را می‌توان در دو شاخه جای داد. یکی جریان وفادار به نص که در فقه و شریعت اسلامی ریشه دارد مانند جریان وهابیت در عربستان و شاخه دیگر همان جریان رادیکالی است که ریشه در وهابیت دارد ولی کمتر به نص قرآن وفادار است و عمدتاً یا به دلیل عدم آگاهی از دکترین سنتی اسلام در خود آزادی‌های قابل ملاحظه‌ای احساس می‌کند. سازمان القاعده، طالبان در افغانستان و پاکستان و گروه‌های نو پدیدی مثل داعش و جبهه النصره در ذیل آن قرار می‌گیرند.
22.‌ هانری بارتلی، پیشرفت و فقر، مفاهیم و دیالکتیک آن‌ها در تمدن‌ها و فرهنگ‌ها، در مارک هنر و پاولی، «فقر، پیشرفت و توسعه».
23. به نقل از ژیلبر آشکار، جدال دو توحش، یازده سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی، ترجمه حسن مرتضوی.
24.Becker, Gary S. (1968). "Crime and Punishment. An Economic Approach." The Journal of Political Economy 76 (2). p. 169-217.
25. Hamermesh, Daniel S. and Neal M. Soss. (1974). "An Economic Theory of Suicide." The Journal of Political Economy 82 (1).p. 83-98.
26. Berman, Eli. (2000). "Sect, Subsidy and Sacrifice. An Economist"s View of Ultra - Orthodox Jews." Quarterly Journal of Economics 115 (3). p.905-953.
27. Hamm, Mark S. (1998). "Terrorism, Hate Crime, and Antigovernment Violence. A Review af the Research." In The Future of Terrorism. Violence in the New Millennium. London SAGE. pp. 59-96.
28. Kressel. Neil J. (1996). Mass Hate. The Global Rise of Genocide and Terror, New ??? Press.
29. Krueger, Alan and Jorn-Steffen Pischke. (1997). "A Statistical Analysis of Crime Against Foreigners in Unified Germany/" Journal of Human Resources 32(1).p.1.209-82.
30. Russell, Charles and Bowman Miller. (1983). "Profile of a Terrorist." Reprinted in Perspectives on Terrorism, Wilmington, Delaware. Scholarly Resources Inc. p. 45-60.
31. Hassan, Nasra. (2001). "An Arsenal of Believers." The New Yorker, November 19. p.36-41.
32. Wilgoren, J. (2001). The Hijackers. A Terrorist Profile emerges that confounds the Experts. New York Times.
33. daniel pipes (2003): "militant Islam reach America" published by Norton compannt.
34. فرهنگ معین، ذیل واژه تعصب.
35. فتح، آیه 26.
36. توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید. ترجمه فریدون بدره‌ای، ص 25.
37. محمد سعید حنایی کاشانی، «تسامح و تساهل»، نامه فرهنگ؛ حسن بن عبدالله عسکری، معجم الفروق اللغویة، الحاوی الکتاب ابی هلال العسکری و جزء آ من کتاب السید نورالدین الجزائری.
38. فتح، آیه 26.

منابع :
کتاب‌ها:
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. آشکار، ژیلبر، جدال دو توحش، یازده سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی، ترجمه حسن مرتضوی، اختران، تهران 1384.
4. ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره یی، چاپ دوم: نشر فرزان، تهران 1388.
5. بارتلی،‌ هانری، پیشرفت و فقر، مفاهیم و دیالکتیک آن‌ها در تمدن‌ها و فرهنگ‌ها، در مارک هنری، پاولی، فقر، پیشرفت و توسعه، ترجمه مسعود محمدی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1374.
6. البوطی، رمضان، سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمه حسن صابری، چاپ اول: آستان قدس رضوی، مشهد 1373.
7. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم 1412ق.
8. خلیل بن احمد، کتاب العین، مهدی مخزومی و ابراهیم سامرانی، قم 1409.
9. رابرت گر، تد، چرا انسان‌ها شورش می‌کنند؟، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران 1377.
10. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، محمد سید کیلانی، تهران 1332.
11. عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی، 1383 [بی جا].
12. عسکری، حسن بن عبدالله، معجم الفروق اللغویة، قم 1412ق [بی نا].
13. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد 1933م.
14. فضایی، یوسف، مناظرات امام فخر رازی، تهران 1361 [بی نا].
15. فقیهی، علی اصغر، وهابیان، جلد اول، انتشارات صبا، 1352 [بی جا].
16. فیروزآبادی، القاموس المحیط، جلد 3، دارالاحیاء التراث، [بی جا، بی تا].
17. ماکیاولی، نیکولو، شهریار، ترجمه داریوش آشوری، نشر مرکز، تهران 1375.
مقالات:
1. توماس جی، بدی، «تعریف تروریسم بین المللی؛ نگرش علمی»، ترجمه سید رضا میرطاهر، مجله مطالعات راهبردی، شماره 5 و 6، پاییز و زمستان 1378.
2. چریس، برنارد، «چهار اسلام»، ترجمه علی گل محمدی، ماهنامه زمانه، شماره 22، 1382.
3. حنایی کاشانی، محمد سعید، «تسامح و تساهل»، نامه فرهنگ، شماره 28.
4. دری نورگورانی، حسن، «اقتصاد تروریسم»، فصل نامه علمی پژوهشی آفاق امنیت، سال پنجم، شماره 16، 1391.
5. زین العابدین، یوسف، «تروریسم، چالش ژئوپلیتیکی نوین در جهان»، فصلنامه سیاست خارجی، سال بیست و یکم، شماره 3، پاییز 1386.
6. سلیمانی، رضا، «آشفتگی معنایی تروریسم»، علوم سیاسی، سال نهم، شماره 36، زمستان 1385.
7. سیف اللهی، سیف الله، «در تبیین توسعه و توسعه نیافتگی»، فصل نامه علوم اجتماعی، شماره 1 و 2، پاییز و زمستان 1370.
8. عبداللهی، احمد، «توسعه نیافتگی و توسعه یافتگی»، نشریه ادبیات و زبان‌ها، شماره 3، پاییز 1371.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان، (1393)، کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

روز نو تحلیل کریستین ساینس مانیتور از تاثیر تصمیمات کنگره امریکا بر تندروها در ایرانیکه ناآرامی در شهرک ولیعصر ارومیه وب سایت خبری تحلیلی درگیری نیروهای امنیتی با اعضا و هواداران گروهک تروریستی پژاک در شهرک ولیعصر ارومیه پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیشرایط زندگی انسان‌ها نسبت به سال پیش تغییر کرده است در دنیای متمدن و متجدد امروزی تحلیل مسائل جاری کشور و جهانبا کمال میل، صدای یک چکاوک آسمانی نر، آن هم در اسدآباد همدان را در می‌آورم من برای خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریسرویس های بهداشتی پنج ستاره در ایران و چین روایتی از دیدار جمعی از خانواده های شهدای خبرآنلاین، خبر انلاین اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریواکنش گوچی به حضور در تیم منتخب هفته هلند مردم در سردار را بهترین لژیونر اروپایی بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان روز نو هاشمیکنگره آمریکا با این کار، نه تنها در جهان، بلکه در خود آمریکا تحقیر و منزوی خواهد شد ناآرامی در شهرک ولیعصر ارومیه وب سایت خبری تحلیلی درگیری نیروهای امنیتی با اعضا و هواداران گروهک تروریستی پژاک در شهرک ولیعصر ارومیه موجب تحلیل مسائل جاری کشور و جهان با کمال میل، صدای یک چکاوک آسمانی نر، آن هم در اسدآباد همدان را در می‌آورم من برای شخصیت پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی هزینه‌های سنگین بازسازی کاخ باکینگهام،فهرست مخارج سالانه خانواده سلطنتی را در رسانه‌های خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری بحران آب در روستا اعتراض نماینده ایران به دبیرکل سازمان ملل متحد درباره تمدید قانون ایسا خبرآنلاین، خبر انلاین اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری واکنش گوچی به حضور در تیم منتخب هفته هلند مردم در سردار را بهترین لژیونر اروپایی انتخاب بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت ایرانیان برهان پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیتع


ادامه مطلب ...