مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

عبیدالله بن حر جعفی، شخصیتی مرموز با پشیمانی ابدی

[ad_1]

عبیدالله بن حر جعفی، از اشراف، شجاعان و شعرای معروف کوفه بود و در گروه پیروان عثمان قرار داشت. او پس از قتل عثمان، کوفه را به قصد شام ترک کرد و در کنار معاویه جای گرفت و با سپاه او در جنگ صفین شرکت جست. وی پس از شهادت حضرت علی علیه‏السلام، به کوفه بازگشت.

عبیدالله بن حر جعفی

عبیدالله بن حر جعفی، از اشراف، شجاعان و شعرای معروف کوفه بود و در گروه پیروان عثمان قرار داشت. او پس از قتل عثمان، کوفه را به قصد شام ترک کرد و در کنار معاویه جای گرفت و با سپاه او در جنگ صفین شرکت جست. وی پس از شهادت حضرت علی علیه‏السلام، به کوفه بازگشت.

ابن‏حر، در منزل بنی‏مقاتل با کاروان امام حسین علیه‏السلام مواجه شد. حضرت نخست حجاج بن مسروق را به منظور همراهی و یاری، نزد او فرستاد؛ اما عبیدالله بن حر به فرستاده‏ی امام جواب رد داد و گفت:به خدا سوگند! از کوفه بیرون نیامدم جز آن که اکثر مردم، خود را برای جنگ مهیا می‏کردند و برای من، کشته شدن حسین علیه‏السلام حتمی‏گردید. من توانایی یاری او را ندارم و اصلا دوست ندارم که او مرا ببیند و نه من او را.

پس از بازگشت حاجیان از مکه، امام خود به همراه چند تن ازیارانش به نزد عبیدالله رفت و پس از سخنان آغازین، به وی چنین فرمود:


ابن حر! مردم شهرتان به من نامه نوشته‏اند که همه‏ی آنان به یاری من اتحاد نموده و پیمان بسته‏اند و از من درخواست کرده‏اند که به شهرشان بیایم؛ ولی واقع امر بر خلاف آن چیزی است که ادعا کرده‏اند. تو در دوران عمرت، گناهان زیادی مرتکب شده‏ای. آیا می‏خواهی توبه کنی تا گناهانت پاک گردد؟

ابن‏حر چون چگونگی آن را جویاشد، امام فرمود:


فرزند دختر پیامبر را یاری کن و در رکابش بجنگ.


ابن‏حر گفت: به خدا قسم! کسی که از تو پیروی کند، به سعادت ابدی نائل می‏گردد؛ ولی من احتمال می‏دهم که یاری‏ام به حال تو سودی نداشته باشد؛ زیرا در کوفه برای شما یاوری نیست. به خدا سوگندت می‏دهم که از این کار معافم‏ دار؛ زیرا نفس من به مرگ راضی نیست و من از مردن سخت گریزانم. اینک اسب معروف خود «ملحقه» را به حضورت تقدیم می‏دارم؛ اسبی که تاکنون هر دشمنی را تعقیب کرده‏ام، به او رسیده‏ام و هیچ دشمنی نیز نتوانسته است به من دست یابد. شمشیر از من را نیز بگیر؛ همانا آن را به کسی نزدم جز آن که مرگ را بر آن تشخیص چشانیده‏ام.


امام در برابر سخن نسنجیده و نابخردانه ابن‏حر چنین فرمود: حال که در راه ما از نثار جان دریغ می‏ورزی، ما نیز به تو و به شمشیر و اسب تو نیاز نداریم، زیرا که من از گمراهان نیرو نمی‏گیرم. تو را نصیحت می‏کنم همان‏گونه که تو مرا نصیحت نمودی؛ تا می‏توانی خود را به جای دور دستی برسان تا فریاد ما را نشنوی و کارزار ما را نبینی؛ فوالله لا یسمع و اعیتنا احد و لا ینصرنا الا اکبه الله فی نار جهنم، به خدا سوگند! اگر صدای استغاثه‏ی ما به گوش کسی برسد و به یاریمان نشتابد، خداوند او را در آتش جهنم خواهد افکند..


گر چه عبیدالله بن حر، امام را در منزل بنی‏مقاتل ترک کرد، اما حسرت و پشیمانی ابدی بر باقی مانده‏ی عمرش سایه افکند و زندگی‏اش را قرین تأسف و ماتم ساخت و حتی در سروده‏های آهنگ ندامت و حسرت پدیدار گشت؛


فیالک حسرة ما دمت حیا
تردد بین صدری والتراقی‏
حسین حین یطلب بذل نصری
علی اهل الضلالة و النفاق‏
و لو انی او اسیه بنفسی
لنلت کرامة یوم التلاق
آه از حسرتی که تا زنده‏ام در میان سینه و گلویم در جریان است.
آن‏گاه امام حسین برای برانداختن اهل گمراهی و نفاق، از من یاری طلبید.
اگر آن روز جانم را بری یاری‏اش می‏نهادم، روز قیامت به کرامت و جایگاه والا دست می‏یافتم.


ابن‏زیاد او را به کاخ فرا خواند و ابن حر با هر تدبیری که بود توانست از دستش بگریزد. او سرانجام خود را به کربلا رسانید و در مقابل قبر مطهر امام حسین علیه‏السلام ایستاده و قصیده‏ی معروف خود را - که بیش از چهارده بیت آن در دست نیست - سرود. بعضی از ابیات آن از این قرار است:


فرمانده‏ی خیانتکار، فرزند خیانت پیشه به من می‏گوید: چرا تو با آن شهید، فرزند فاطمه جنگ نکردی؟
آری، پشیمانم که چرا او را یاری نکرده‏ام؛ بلی هر شخصی که (به موقع) توفیق نیابد، پشیمان خواهد گردید.
من از این که از حامیانش نبوده‏ام، حسرتی در خود احساس می‏کنم که هرگز از من جدا نخواهد شد.
خدا روان کسانی را که در نصرتش کمر همت بسته‏اند، از باران (رحمت خویش) همواره سیراب سازد.
حال که بر مزار و جایگاه آنان ایستاده‏ام، اشکم ریزان است و نزدیک است جگرم پاره شود.


عبیدالله بن حر، پس از مرگ یزید و فرار ابن‏زیاد از شهر کوفه، با قیام مختار هم‏صدا شد و به همراه گروهی به مدائن رفت؛ ولی سپس درکنار مصعب بین زبیر با مختار جنگید. پس از مدتی مصعب به او مظنون شد و او را حبس کرد و مدتی بعد، با شفاعت گروهی از قبیله‏ی مذحج، وی را آزاد ساخت.ابن‏حر، پس از آزادی به عبدالملک مروان پیوست و چون به کوفه آمد، شهر را در دست کارگزاران ابن‏زبیر دید. او مورد تعقیب خصم قرار گرفت و با بدنی مجروح بر کشتی سوار شد تا از فرات عبور کند. وی برای فرار از اسارت، خود را در آب انداخت و کشته شد. مورخان، مرگ او را درسال 68 قمری نوشته‏اند. گویند مصعب بن زبیر بدن عبیدالله بن حر را بر دروازه‏ی کوفه آویخت.

احمد 3

مطالب مرتبط :

شهدای کربلا(1) حر بن یزید ریاحی

«شهرام حقیقت دوست» در مختارنامه + عکس

چگونگى ‏مجازات حرمله ابن کاهل اسدى توسط مختار

شهدای کربلا (3) زهیربن قین، بازوی توانای امام حسین

زندگینامه مسلم، نماینده امام حسین در کوفه از آغاز تا شهادت


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

سرنوشت ابراهیم مالک اشتر پس از شهادت مختار چه …سرانجام ابراهیم بن اشتر بعد از مختار ابراهیم بن اشتر از دوستان اهل بیت ع، در قیام ختم بسیار بسیار مجرب برای ثروتمند شدنمرحوم سقازاده واعظ در کتاب گلهای ارغوان ختمی بسیار مجرب را برای ثروتمند شدن نوشته اند


ادامه مطلب ...