مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سازوکارهای حمایتی از تربیت کودک در آموزه‌های دینی با تأکید بر سیره‌ی رضوی

[ad_1]
خداشناسی در روایت‌های امام رضا (علیه السلام)

خداشناسی-در-روایت‌های-امام-رضا-(علیه-السلام)از اساسی ترین و ریشه‌ای‌ترین اعتقادهای یک مسلمان، توحید است که پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت ادامه ...

عنصر محبت در فرهنگ رضوی

عنصر-محبت-در-فرهنگ-رضویعنصر محبت در دنیای امروز یکی از گمشده‌های بشر و نواقص جوامع بشری است. با توسعه‌ی زندگی صنعتی و اشتغال‌های ادامه ...

ضحاک، افراسیاب، دیو سفید و رستم در شاهنامه

ضحاک-افراسیاب-دیو-سفید-و-رستم-در-شاهنامه- تفکیک شخصیتهای اهورایی و اهریمنی و ایرانی و انیرانی و شخصیتهای نیمه ایرانی و نیمه انیرانی و نیز شخصیتهای ادامه ...

چاپ‌‌های معتبر شاهنامه

چاپ‌‌های-معتبر-شاهنامه1) چاپ «تورنر ماکان» براساس نسخ متعدد. 2) چاپ «ژول مول» براساس نسخ متعدد. 3) چاپ «ژان اگوست وولرس»: بر ادامه ...

دامنه‌ی تأثیر و نفوذ فردوسی در زبان و ادب فارسی

دامنه‌ی-تأثیر-و-نفوذ-فردوسی-در-زبان-و-ادب-فارسیقراین مختلف نشان می‌دهد که از آغاز نشأت شعر فارسی دری تا روزگار فردوسی دو جریان در شعر فارسی وجود داشت، ادامه ...

ایران در شاهنامه

ایران-در-شاهنامهاین قبیل اشعار که از وجود آرمان و سنت تشکیل و تکوین قومیت و ملیت «ایران»، البته با تفاوت‌های مشخص و گاهی ادامه ...

آرمان اساسی و جهان‌بینی فردوسی در شاهنامه

آرمان-اساسی-و-جهان‌بینی-فردوسی-در-شاهنامهآرمان مبارزه‌ی دائم نیکی و بدی بزرگ‏ترین رشته‌ی حکمت‌آمیز سرتاسر شاهنامه، بخصوص قسمت اساطیری و پهلوانی ادامه ...

تراژدی و حماسه و داستانهای عشقی در شاهنامه

تراژدی-و-حماسه-و-داستانهای-عشقی-در-شاهنامهدر شاهنامه در چهارچوب حماسهای بزرگ چند تراژدی و چند اثر غنایی و چند حماسه‌ی تمام عیار روایت شده که هر ادامه ...

منابع و مواد شاهنامه

منابع-و-مواد-شاهنامهتضاد‏های کلی و غیر قابل اغماض در شاهنامه بزرگترین قرینه‌‌ی پیروی بی‌چون و چرای فردوسی از منابع و اسناد ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

همایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها …همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی دی ماه همایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی دی ماه


ادامه مطلب ...

رابطه‌ی سرمایه نمادین مبتنی بر الگوی ایرانی-اسلامی با سبک زندگی اسلامی بر مبنای سیره‌ی رضوی

[ad_1]

چکیده

هدف از نوشتار حاضر، بررسی رابطه‌ی سرمایه نمادین مبتنی بر الگوی ایرانی-اسلامی با سبک زندگی اسلامی بر مبنای سیره رضوی است. با تدوین یک سوال کلی و شش سؤال جزئی، مشخص شد سرمایه نمادین ایرانی-اسلامی با سبک زندگی اسلامی و ابعاد آن (آموزش زندگی دینی در هر زمان، الگوسازی سیره اهل بیت (علیه‌السّلام)، اصول عقاید دینی، اصول تولی و تبری، آموزش بندگی و عبادت و غفلت‌زدایی) رابطه معنادار و به ترتیب برابر با 0/61، 0/73، 0/54، 0/42، 0/38، 0/45، 0/68 دارد. نمونه گیری نیز به روش خوشه‌ای چند مرحله‌ای و تعداد نمونه با استفاده از جدول مورگان برابر با 384 نفر در جامعه‌ی مورد بررسی یعنی شهروندان مناطق 15 گانه‌ی شهر اصفهان است. نتایج نشان می‌دهد هر چه افراد خود و خانواده‌شان را ملتزم به رعایت شئونات اسلامی و پیروی از سبک زندگی اسلامی کنند، بیشتر به نمادهای اقتصادی-اسلامی، اجتماعی-اسلامی و فرهنگی-اسلامی احترام می‌گذارند، در زندگی خود به کار می‌گیرند و استفاده و پیروی از آنها را به دیگران نیز پیشنهاد می‌دهند.

واژه‌های کلیدی

سرمایه‌ی نمادین ایرانی اسلامی، سرمایه‌ی نمادین فرهنگی، سرمایه‌ی نمادین اجتماعی، سرمایه‌ی نمادین اقتصادی، سبک زندگی اسلامی بر مبنای سیره‌ی رضوی

مقدمه

«یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارت است از سبک زندگی، رفتار اجتماعی و شیوه‌ی زیستن ما، اگر از نظر معنویت نگاه کنیم که هدف انسان رستگاری، فلاح و نجات است، باید به سبک زندگی اهمیت بدهیم» (خامنه‌ای، 1391).
معنویت، به انسان، اطمینان قلبی و آرامش روحی می‌بخشد، آن‌گونه که خداوند در قرآن می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آن کسانی که ایمان می‌آورند و دل‌هایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند. به درستی که دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرد» (رعد/ 28). «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ؛ خداست که به دل‌های مؤمنان آرامش و اطمینان خاطر داده است تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند» (فتح/ 4). چنین انسانی خود را از دام شهوت نفسانی، مادیات و لذت‌های زودگذر دنیایی می‌رهاند و سعادت را در عفت، پاکدامنی، شرافت و برپایی جامعه‌ای سالم و انسانی می‌داند و کارهایی انجام می‌دهد که به خیر و صلاح خود و جامعه است (ارمکی و نعلچی، 1393: 148).
یکی از راه‌های تبیین الگوی سبک زندگی، شناسایی عناصر و مولفه‌هایی است که اندیشمندان به عنوان ویژگی‌های سبک زندگی برشمرده و در تحقیقات خود بدان اشاره کرده‌اند. به عنوان مثال، برخی اندیشمندان غربی از آنجا که سبک زندگی را شامل همه‌ی رفتارها، افکار، احساس‌ها و کنش‌های اجتماعی افراد دانسته‌اند، مواردی مانند: شیوه‌ی تغذیه، خودآرایی و پوشش، نوع مسکن، وسائل حمل و نقل، شیوه‌های گذران اوقات فراغت و ... را به عنوان بخشی از مولفه‌های سبک زندگی برشمرده‌اند.
در موارد مطرح شده توسط این اندیشمندان، به مولفه‌های زیر اشاره نشده است:
نوع اعتقاد و بینش فرد، نوع اندیشه و منطق حاکم بر اعمال فرد، نوع گرایش و روابط انسانی فرد در خانه و جامعه، نوع احساس‌ها و روابط عاطفی فرد در خانه و جامعه، کیفیت تأمین نیازهای بعدی فردی در محیط‌های مختلف، توجه به دوران قبل و بعد از حیات فرد در دنیا، توجه به جایگاه دین در زندگی فرد، توجه به جایگاه اراده در شکل‌گیری سبک زندگی و توجه به کیفیت اعمال فرد در فرایند سبک زندگی (جانی پور و سروری مجد، 1393: 57-56).
یکی از امتیازهای خاص سبک زندگی اسلامی آن است که در آن به همه‌ی عوامل و عناصر فردی، اجتماعی، عاطفی، اعتقادی، اقتصادی و ... زندگی فرد توجه کرده و تلاش دارد به صورت آیین‌نامه و دستوری کامل و جامع در همه‌ی زمینه‌ها و بدون ایجاد ابهام و نقصی، زندگی فرد را از پیش از تولد تا بعد از حیات، برنامه‌ریزی و هدایت کند. این مطلب بدان معناست که سبک زندگی اسلامی، پیوستاری بزرگ است که مراتب مختلفی با توجه به سطح نگرش‌ها، بینش‌ها و قابلیت‌های افراد دارد.
هرچه قابلیت و توانایی افراد در برخورداری و فهم معارف دینی گسترش یابد، سطح سبک زندگی آنان ترقی پیدا می‌کند و کاهش این سطح بیانگر نداشتن توانایی فرد در فهم معارف و برخورداری از مواهب این نعمت بزرگ است.(5)
از طرف دیگر، انسان موجودی متعالی و همواره به دنبال کمال است و نمادهای کمال و نیمه‌ی گمشده‌ی خود را در هر چیزی جست و جو می‌کند و زمانی که این نمادها را در چیزی می‌یابد، خود را به آن نزدیک یا شبیه می‌کند. این نمادها و سرمایه‌های نمادین به طور کلی به سه گروه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قابل تقسیم‌بندی هستند که می‌توانند به طور کلی به دو گروه نمادین مبتنی بر الگوی ایرانی-اسلامی (دینی و اخلاقی) و نمادین مبتنی بر الگوی غربی و مادی(لذت‌ها و منافع زودگذر) تقسیم شوند (نامدار، 1393).
جایی از جامعه نیست که بتوان گفت سرمایه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی وجود ندارند. ازاین‌رو چون سرمایه‌ی نمادین می‌تواند بخشی از سایر سرمایه‌ها تعریف شود، به طور کلی می‌توان گفت سرمایه‌ی نمادین در سراسر جامعه وجود دارد و حضورش احساس می‌شود و می‌تواند از زمانی به زمانی دیگر و از مکانی به مکان دیگر تغییر یابد و گونه‌های مختلف به خود بگیرد (نامدار، 1393).
حال با توجه به مسائل مطرح شده، چگونگی تأثیر سرمایه‌ی نمادین بر گفتار، پندار و کردار(سبک زندگی) مردم احساس می‌شود و از این رو در پی بررسی رابطه‌ی سرمایه‌ی نمادین مبتنی بر الگوی ایرانی-اسلامی با سبک زندگی اسلامی مبتنی بر سیره‌ی رضوی در ایران هستیم تا بتوانیم با تغییر در یکی، متغیر دیگر را توسعه و ارتقا بخشیم.

ادبیات نظری

در قرآن کریم مرتب درباره‌ی افزایش ابعاد ایمانی به افراد جامعه‌ی ایمانی امر شده (6) و در تعریف منافقان نیز مسئله‌ی نزدیکی و دوری آنان به کفر و ایمان مطرح شده است (7) (جانی‌پور و سروری‌مجد، 1393: 58).
ابعاد و مولفه‌های سبک زندگی اسلامی مبتنی بر الگوی سیره‌ی رضوی عبارت‌اند از:

1. غلبه‌ی رویکرد آموزشی در مناسک عبادی

هر انسانی برای بیان مطالب و مقاصد ذهنی خویش، گونه‌ای از قالب‌های بیانی را اخذ کرده و از آنها برای وصول به مطلوب ذهنی خود در کلام استفاده می‌کند. استفاده از قالب‌های بیانی، امری کاملاً طبیعی است و در حقیقت همچون بافت متن، در زمینه‌ی هر جمله‌ای وجود داشته و محتوای اصلی آن جمله را بیان می‌کند(همان: 63).
در ادعیه‌ی رضوی، فراوانی قالب بیانی «تجلیل» نسبت به دیگر قالب‌های بیانی بیشتر است. منظور از تجلیل، عبارت‌هایی است که در آن، فرد به همراهی یا دوستی با شخصی یا پیروی از مذهب و مسلکی افتخار می‌کند و آن را بزرگ می‌شمرد. همچنین در بسیاری از موارد مشاهده می‌شود گوینده یا نویسنده در ابتدای کلام، به تعدادی از افراد و گروه‌ها درود و سلام فرستاده و با احترام از ایشان یاد می‌کند. در حقیقت باید گفت تجلیل از این مقام‌ها و افراد، به خاطر جایگاه آن شخصیت یا گروه و اهمیت آن در منویات متکلم است. در برخی موارد، گوینده‌ی کلام قصد دارد با اشاره به آن مقام و جایگاه، آن فرد را به عنوان الگو و اسوه معرفی کند. این مطلب به ویژه در مواقعی که برخی اوصاف و ویژگی‌های آن فرد نیز بیان می شود، جلوه‌ی بیشتری پیدا می‌کند (یاوری و جانی‌پور، 1388: 96-78).

2. الگوسازی از اهل بیت (علیه‌السّلام) با توصیف و معرفی ایشان

در ادعیه‌ی امام رضا (علیه‌السّلام)، ایشان تلاش دارند بیش از آنکه به رفع حوائج مردم پرداخته و متونی را صرفاً برای برآورده شدن حاجت‌های مادی و معنوی به مردم آموزش دهند، نقش و جایگاه اهل بیت (علیه‌السّلام)، دین اسلام و قرآن کریم را به مردم جامعه گوشزد کرده و آنان را متوجه این مهم سازند که برکت‌ها و خیرهای موجود به واسطه‌ی حضور این افراد و موارد است و همه‌ی نواقص و کمبودها نیز با توجه به این افراد و موارد برطرف می‌شود (جانی‌پور و سروری مجد، 1393: 65). نکته‌ی جالب آن است که در بسیاری از ادعیه‌های صادره از امام رضا (علیه‌السّلام) مشاهده می‌شود پیش از بیان هرگونه مطلب و درخواستی، از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و اهل بیت (علیه‌السّلام) به تجلیل اشاره شده و در برخی موارد به صراحت از آنان نام برده شده است (به عنوان مثال ر.ک: ادعایه‌ی شماره‌ی 4، 8، 9، 10، 11، 18 و....).
در موارد متعددی نیز به جایگاه والای اهل بیت (علیه‌السّلام) در نظام خلقت و همچنین جایگاهشان در نزد خداوند و اینکه امور هستی در دست اهل بیت (علیه‌السّلام) است، اشاره شده و بدین وسیله تلاش شده تا جامعه‌ی اسلامی از خلال قرائت این دعاها در مناسبت‌های مختلف و در هنگام وقوع حوادث و مشکلات، متوجه مقام شامخ اهل بیت عصمت و طهارت (علیه‌السّلام) شده و از این طریق به آنان تقرب جویند (به عنوان مثال ر.ک: ادعیه‌ی شماره‌ی 21، 23، 32 و...).
به عنوان نمونه می‌توان به بخشی از دعای شماره‌ی 21 اشاره کرد که در آن به تجلیل از امیرالمومنین (علیه‌السّلام) پرداخته و می‌فرمایند:
و أنَّ علیاً أمیرالمؤمنینَ سَیدُ الأوصیاء و وارثُ عِلمِ الأنبیاء عَلَمُ الدِّینِ و مُبیرُ المُشرکینَ و مُمیَزُ المُنافِقینَ وَ مُجاهِدُ المَارقینَ إمامِی و حُجَّتِی وَ عُروتَی وَ صِراطِی و دَلیلی و مَحَجَّتی و مَن لا اثِقُ باعِمالی و لَو زَکَت و لَا أراها مُنجیةً لی و لَو صَلَحت إلا بوِلایتهِ و الأئتِمامِ به و الإقرار بِفَضائلهِ و القَبُول مِن حَمَلتِها و التَّسلیمِ لِرواتَها و أقِرُّ بأوصیائهِ مِن أبنائهِ أئمةً و حُجَجاً و أدلةً و سُرُجاً و أعلاماً و منَاراً و سادةً و اَبراراً.
مشخص است که استفاده از این قالب بیانی و الفاظ و عبارت‌های تجلیلی، با هدف معرفی اهل بیت (علیه‌السّلام) به عنوان الگوهای مطرح در سبک زندگی اسلامی بوده و کاملاً رویکردی تربیتی داشته است (جانی‌پور و سروری‌مجد، 1393: 66).

3. تبیین اصول عقاید و ضرورت‌های دین

در ادعیه‌ی رضوی موارد متعددی از عبارت‌ها و جمله‌ها وجود دارد که بر تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر خدای تعالی اشاره دارد. مثلاً در رابطه با تسبیح خداوند می‌فرمایند: «سُبحانَ اللهِ، و الحَمدُ للهِ، وَ لا إله إلا اللهُ، و اللهُ اکبر» (دعای 3)، «سُبحانَ اللهِ کَمَا یَنبغِی للهِ، الحَمدُ للهِ کَمَا یَنبغِی للهِ، لا إلهَ إلا اللهُ کَما یَنبغِی للهِ، اللهُ اکبر کَمَا یَنبغِی للهِ، لا حَولَ و لا قُوةَ إلا باللهِ کَما یَنبغِی لله و...» (دعای 4). در دعای شماره‌ی ششم نیز به تمحید الهی پرداخته و می‌فرمایند: «اللهُمَ لکَ الحَمدُ علَی مَرَدِّ نوَازل البَلاءِ و مُلمَّاتُ الضَّراءُ... و لَکَ الحَمدُ رَبِّ عَلی هَنیءِ عَطائِکَ... و لَکَ الحَمدُ عَلَی إحسانِکَ الکَثیرِ... و لَکَ الحَمدُ یا رَبِّ علَی تَثمِیرکَ قَلیلَ الشُّکر...»
در خصوص تهلیل نیز می‌فرمایند: «لا إله إلا اللهُ المَلِکُ الحقَ المُبین» (دعای 19)، «یا مَن لا شَبیةَ لهُ و لا مِثالَ، أنتَ اللهُ الذَّی لا إله إلا أنتَ و لا خالِقَ إلا أنتَ، تُفنی المَخلوقِینَ و تَبقَی أنتَ، حَلُمتَ عَمَّن عَصاکَ و فِی المَغفِرةِ رِضاَک» (دعای 40) و «لا إله إلا اللهُ رَبُّنا و رَبُّ آبائِنَا الأولینَ لا إلهَ إلا اللهُ إلها واحداً و نَحنُ لَهُ مُسلمِونَ لا إلهِ إلا اللهُ لا نَعبُدُ إلا ایَّاه- مُخلصِینَ لَهُ الدِّینَ و لو کَرِهَ المُشرکُون» (دعاى 74).
در خصوص موضوع تکبیر نیز می‌فرمایند: «اللهُ اکبر، اللهُ اکبر، اللهُ اکبر عَلی مَا هَدانا، اللهُ اکبر عَلی ما رَزقَنا مِن بَهیمةِ الأنعام...» (دعای 62)، «بسمِ الله العَظیم بسم اللهِ العَظیم ربِّ العرشِ العَظیم إلا ذَهَبت و انقَرضَت» (دعای 43) (جانی‌پور و سروری‌مجد، 1393: 68).

4. تأکید بر اصل تولی و تبری و لزوم رعایت تعادل در آن

دعا، درخواست چیزی از خداوند به نحوی رسمی‌تر از مناجات بوده و در عین حال با قالب بیانی «درخواست» نیز متفاوت است، چرا که «دعا» نوعی درخواست عمومی و «درخواست» یک خواهش و طلب شخصی و فردی است (یاوری و جانی‌پور، 1388: 96-78).
به عنوان مثال حضرت (علیه‌السّلام) برای طلب غفران، در دعای شماره‌ی هفتم می‌فرمایند: «یا کَریمُ اغِفر لِمَن فِی مَشارقِ الارضِ و مَغارِبها مِن المُؤمنینَ و المُؤمنات» و نشان‌دهنده‌ی آن است که ایشان این طلب غفران را برای همگان خواسته‌اند. باید گفت آن امام همام (علیه‌السّلام) تلاش داشتند ضمن صدور ادعیه برای رفع حوائج و مشکلات مردم و همچنین طلب مغفرت، رزق و ... از خداوند متعال، به مقام و جایگاه خاص ائمه اطهار (علیه‌السّلام) در جامعه‌ی اسلامی نیز اشاره کرده و مردم را نسبت به این امر آگاه سازند تا به ایشان تقرب جسته و از دشمنان ایشان برائت جویند. این مطلب در منظومه‌ی معارف اسلامی، به اصل «تولی و تبری» معروف بوده و به عنوان یکی از فروع دین اسلام شناخته می‌شود که در ادعیه‌ی رضویه آموزش داده شده و خود یکی از الگوهای تربیتی به کار گرفته شده توسط آن حضرت (علیه‌السّلام) است (جانی‌پور و سروری‌مجد، 1393: 70).

5. آموزش آداب عبادت و بندگی

امام رضا هنگام دعا، بر این مسئله تأکید دارند که در ابتدا بر پیامبر مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه اطهار (علیه‌السّلام) صلوات و درود فرستاده و سپس با توسل و شفیع قرار دادن ایشان، از خداوند طلب حاجت شود. باید گفت این مسئله در اکثر ادعیه‌ی صادر شده از ایشان وجود داشته و در برخی ادعیه نیز به صراحت بدان دستور داده‌اند. به عنوان مثال در دعای شماره‌ی 32 می‌فرمایند: «یَا ماجدُ یا واحدُ یا کَریمَ یا دائمُ اتوجَهُ إلیکَ بمُحمدٍ نَبیکَ نَبیِّ الرَّحمةِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یا محمدُ یا رسولَ اللهِ إنی اَتوجَّهُ بک إلی اللهِ رَبِّکَ و رَبی و ربِّ کُلِّ شَیء أن تُصلَی عَلَی مُحمد و اَهل بیتهِ و اسألکَ نَفحةً کَریمةً مِن نَفحاتکَ و فَتحاً یَسیراً و رِزقاً واسعاً.»
رعایت ادب در طلب دعا، دعا برای همگان، اولویت‌سنجی در دعا و اولویت دعا برای مومنان از مواردی است که در ادعیه‌ی رضویه بدان اشاره و آموزش داده شده‌اند(همان: 71).

6. غفلت‌زدایی از افراد و جامعه

جمله هایی توسط امام رضا (علیه‌السّلام) به عنوان تذکر به مردم و هوشیار کردن آنان برای تقرب به خداوند متعال و افزایش آگاهی مردم برای دین‌داری استعمال شده است. به عنوان نمونه، ایشان در دعای شماره‌ی هشتم می‌فرمایند:
إلهی بدَت قُدرتکَ و لَم تَبدُ هَیئةُ لَک فَجهلوکَ و قَدَّروکَ و التَّقدیرُ علَی غَیر ما به شَبَّهُوک فَأنا بَریءُ یا إلهی مِنَ الذَّین بالتَشبیهِ طَلبُوکَ لَیس کَمثلِکَ شَیء و لَن یُدرکوکَ ظاهرُ ما بِهم مِن نَعمتکَ دَلَّهُم عَلیکَ لَو عَرفُوک و فی خَلقکَ یا إلَهی مَندوُحةُ أن یَتناوَلُوک بل شَبِّهوکَ بخَلقکَ فَمِن ثُم لَم یَعرفُوکَ و اتخَذُوا بَعضَ آیاتکَ ربَّا فَبذلکَ و صفُوک فَتعالیتَ یا إلهی و تَقَدَّسَت عَمَّا به المُشبَهِّونَ نَعتُوکَ یا سَامِعَ کلِّ صَوتٍ و یا سابِقَ کُلِّ فَوتٍ یا مُحیی العِظام و هیَ رَمیمُ و مُنشئهَا بعدَ المَوتِ صلِّ علَی محمدٍ و آل محمدٍ و اجَعل لی من کُلِّ هَمِّ فَرجاً و مَخرجاً و جَمیعِ المُؤمنینَ إنکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرُ.
بخش اول این دعا در راستای آگاه‌سازی مردم به صفات واقعی خداوند متعال و بیان دقیق معارف الهی با هدف غفلت‌زدایی از جانب آن امام همام (علیه‌السّلام) صادر شده و تنها در بخش پایانی، برای رفع حوائج مومنان دعایی ذکر شده است. این موارد در ادعیه‌ی رضویه بیانگر این مطلب‌اند که حضرت (علیه‌السّلام) تلاش دارند از هرگونه موقعیت و فرصتی برای تبلیغ معارف دین و تربیت جامعه‌ی اسلامی استفاده کنند و این خود مقدمه‌ای برای ترویج سبک زندگی اسلامی است (جانی‌پور و سروری‌مجد، 1393: 74).

7. بایدها و نبایدهای مسیر زندگی

امام رضا (علیه‌السّلام) می‌فرمایند توسل به اهل بیت (علیه‌السّلام)، دستور الهی است. به عنوان مثال ایشان در دعای شماره‌ی 18 می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ یا رَبِّ أنتَ عَظمتَ حَقنا أهلَ البَیتِ فَتوسَّلوا بنَا کَما أمرت و أملُوا فَضلکَ و رحَمتکَ و تَوقَّعُوا إحسانکَ و نِعمتکَ فَاسقِهِم سَقیاً نَافِعاً عَاماً...» و سپس در ادعیه‌ی دیگری بر توسل به اهل بیت (علیه‌السّلام) توصیه کرده و به عنوان مثال در دعای شماره‌ی 21 این‌گونه دعا می‌کنند:
تَوسَّلتُ بهم إلیکَ- مُتقرباً إلی رَسولکَ مُحمد صلی الله علیه و آلهِ ثُمَ عَلِیٍّ أمیرِ المُؤمنین و الزهراءِ سَیِّدةِ النِساء العَالمین و الحَسَنِ و الحُسینِ و عَلیٍّ و مُحمدٍ و جَعفرٍ و موسی و عَلِیٍّ و مُحمدٍ و عَلِیٍّ و الحَسنِ و مَن بَعدهُم یُقیِمَ المَحجَّةَ إلی الحُجَّةِ المَستُورةِ مِنَ وُلدهِ المَرجُوِّ للامَّةِ مِن بعدهِ اللهُمِ فَاجعَلهُم فی هَذا الیَومِ و مَا بَعدهُ حِصنی مِنَ المَکارهِ... اللهُم بتَوسُّلی بِهم إلیکَ و تَقَرُّبی بَمَحبتهِم و تَحصُّنی بإمامتَهم افتَح عَلی فی هَذا الیَوم ابوابَ رِزقِکَ و انشُر علی رحَمتکَ و حَبِّبنی إلی خَلقِکَ و جَنبِنی بُغضَهُم و عَداوتَهُم إنکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرُ.
همچنین در این رابطه می‌توان به دعای شماره‌ی 23 اشاره کرد که بخش سوم آن کاملاً با این رویکرد صادر شده است و در کتاب‌های ادعیه به صورت جداگانه تحت عنوان «دعای توسل» یاد می‌شود.
در رابطه با توبه نیز در دعای شماره‌ی 21 با حالتی مناجات‌گونه به حدیث نفس پرداخته و می‌فرمایند:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهُمَّ إن ذُنوبی و کَثرتَها قَد اخلقَت وَجهی عنِدکَ و حَجبتَنی عَن استیهَال رَحمتکَ و باعَدتنی عَن [استیجَار] [استنجاز] استیجاب مَغفرتِکَ وَ لَو لا تَعلُّقی بآلائکَ و تَمَسُّکی بالرَّجاء لِمَا وَعدتَ امثالِی مِنَ المُسرفیِنَ و أشباهی مِنَ الخَاطئینَ بقُولِکَ یا عِبادیَ الذینَ اَسرفُوا عَلی انفُسهِم لا تقَنَطُوا مِن رحمةِ اللهِ إن اللهَ یغَفِرُ الذُنوبَ جَمیعاً إنهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحیمُ و حَذرتَ القانطِینَ مِن رَحمتکَ فَقُلتَ و مَن یَقنطُ مِن رَحمةِ رَبهِ إلا الضالُونَ ثُمَّ نَدبتَنا بِرحمتکَ إلَی دعُائکَ فَقُلتَ ادعُونی استَجب لَکُم إن الذینَ یسَتکبروُنَ عَن عبادَتی سَیدخُلَون جَهنَّم داخرِین.
مقام شامخ ائمه اطهار (علیه‌السّلام) از هرگونه پلیدی و رجسی دور بوده، استفاده از این عبارت‌ها، با هدف طرح الگوی مطرح در سبک زندگی اسلامی است و کاملاً رویکردی تربیتی دارد (جانی‌پور و سروری‌مجد، 1393: 76-75).

جدول 1. ابعاد سبک زندگی اسلامی مبتنی بر سیره‌ی رضوی

شماره‌ی

ابعاد سبک زندگی اسلامی مبتنی بر سیره‌ی رضوی

1

آموزش زندگی دینی

2

آموزش بندگی و عبادت

3

اصول عقاید دینی

4

اصول تولی و تبری

5

الگوسازی سیره‌ی اهل‌بیت (علیه‌السّلام)

6

غفلت‌زدایی


منبع: (جانی‌پور و سروری‌مجد، 1393: 79-53)

سرمایه‌ی نمادین (8)

مفهوم سرمایه‌ی نمادین، مهم‌ترین بخش کار بوردیو در نظریه‌ی قدرت نمادین (9) است. وی در تعریف این مفهوم می‌گوید: من به هر نوع از سرمایه (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) چنانچه از مقوله‌های فاهمه (10) دریافت شود، به اصول بینش و تقسیم به نظام‌های طبقه‌بندی کننده و به قالب‌های شناختی که تا اندازه‌ای محصول درون کالبدی شدن ساختارهای عینی مربوطه یعنی ساختارهای توزیع سرمایه در میدان هستند، سرمایه‌ی نمادین می‌گویم (1384: 155).
به کار بردن لفظ «هر نوع سرمایه» این طور می‌نمایاند که سرمایه‌ی نمادین صورت تغییر شکل و معنا یافته‌ی سایر سرمایه‌هاست. فونتن، سرمایه‌ی نمادین را محصول تغییر رابطه‌ی قدرت در رابطه‌ی معنایی می‌داند که اثر خشونت غیرمادی اشکال دیگر سرمایه را بر وجدان‌ها مشخص می‌کند (شویره، 1385: 100).
در واقع، این سرمایه به نوعی معنای آشکار وجوه دیگر سرمایه‌اندوزی است. هر نوع سرمایه (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) به درجه‌های مختلف مانند سرمایه‌ی نمادین عمل می‌کند، طوری که بهتر باشد، به دقیق‌ترین وجه، از اثرهای سرمایه‌ی نمادین سخن گفته شود، به ویژه زمانی که این سرمایه بازشناسی آشکار و عملی پیدا می‌کند. برای بررسی حرکت جهشی انواع سرمایه‌ها به سوی اثرهای نمادین خود، می‌توانیم از مثال «نام خانوادگی» افراد استفاده کنیم. نام خانوادگی، نام آبا و اجدادی (11) است که به طور نمادین، تمام ثروت‌های عادی و غیرعادی گردآمده و به ارث رسیده را انبار می‌کند و دارنده‌ی این نام به دلیل قدرت (فضائل) (12) نمادینی که دارد، همه را به دنبال خود می‌کشاند (شویره، 1385: 101).
به عبارت دیگر، می‌توان گفت سرمایه‌ی نمادین هر نوع از سرمایه است که دسته‌ای از اعضای اجتماع آن را درک می‌کنند، به رسمیت می‌شناسند و برای آن ارزش قائل می‌شوند. سرمایه‌ی نمادین که از شأن و حیثیت شخص سرچشمه می‌گیرد، مجموعه ابزارهای نمادینی چون پرستیژ، احترام، قابلیت‌های فردی در رفتارها (کلام و کالبد) و شکوه و فرهمندی را به فرد اعطا می‌کند (فکوهی، 1384: 300).
با توجه به موارد بیان شده، باید گفت در درجه‌ی اول، سرمایه‌ی نمادین نوع تغییر شکل یافته هر نوع سرمایه است که به عنوان نماد و سمبل تلقی می‌شود، دارنده‌ی آن از جانب مردم مورد عزت و احترام قرار می‌گیرد و نوعی پرستیژ است. به بیانی دیگر، سرمایه‌ی نمادین را باید به عنوان بُعدی از هر سرمایه دانست (نامدار، 1393)

حالت اول:

B0064
*** توضیح تصویر: شکل1. ابعاد سرمایه‌ی نمادین
منبع: (نامدار، 1393)

حالت دوم:

B0064
*** توضیح تصویر: شکل2. ابعاد سرمایه‌ی نمادین
منبع: (نامدار، 1393)
در حالت اول، سرمایه‌ی نمادین را می‌توان به عنوان متغیری جداگانه از سایر سرمایه‌ها و به عنوان سرمایه‌ی چهارم و در حالت دوم، به عنوان یک بُعد از هر سرمایه محسوب کرد.
در ادامه، به تعاریف سرمایه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و ابعاد سرمایه‌ی نمادین می‌پردازیم:

سرمایه‌ی فرهنگی: (13)

از دیدگاه بوردیو، سرمایه چیزی است که به عنوان رابطه‌ی اجتماعی درون یک سازواره (14) از تعامل‌ها عمل می‌کند و دامنه‌ی آن بدون هیچ تمایزی به تمام کالاها، اشیاء و نشانه‌هایی که خود را به عنوان چیزهایی کمیاب و ارزشمند عرضه می‌دارند (و در یک ساختار مشخص اجتماعی مورد قضاوت هستند) کشیده می‌شود.
سرمایه‌ی فرهنگی به عنوان رابطه‌ای اجتماعی درون سازواره‌ای از تعامل‌ها که مشتمل بر دانش فرهنگی است عمل می‌کند، و منتهی به قدرت و منزلت می‌شود (روحانی، 1388: 9).

سرمایه‌ی اجتماعی: (15)

سرمایه‌ی اجتماعی دلالت بر اشکالی از سازمان چون اعتماد، قواعد و شبکه‌ها دارد که می‌توانند کارایی جامعه را از راه کنش‌های متناسب تسهیل کنند. در نتیجه، تعاون خودانگیخته از طریق سرمایه‌ی اجتماعی تسهیل می‌شود (ازکیا و غفاری، 1383: 278).
در اندیشه‌ی پاتنام و فوکویاما، سرمایه‌ی اجتماعی به عنوان پدیده‌ی جامعه شناسانه‌ی کلان لحاظ شده است. به نظر آنها ملت‌ها می‌توانند از سطوح متفاوت سرمایه‌ی اجتماعی برخوردار باشند تا فرصت تحقق مردم سالاری یا صنعتی شدن فراهم شود، در نهایت در شرایط وجود سرمایه‌ی اجتماعی شاهد بسط و گسترش فرایند مشارکت در حوزه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و نیز بسط انجمن‌های داوطلبانه خواهیم بود، فرایندی که می‌تواند سازوکار موثری برای نیل به توسعه باشد (همان: 279).

سرمایه‌ی اقتصادی:

سرمایه‌ی اقتصادی فرد با گویه‌های وسایل رفاهی، درآمد فرد (در صورت دارا بودن)، درآمد پدر، نحوه‌ی مالکیت منزل، مالکیت تلفن همراه، رایانه، ماشین و نوع اتومبیل، زمین، باغ و سپرده‌ی بانکی سنجیده می‌شود (نامدار، 1393).
سرمایه‌ی اقتصادی به دو صورت جاری و غیر جاری وجود دارد:
سرمایه‌ی اقتصادی جاری: نوعی از سرمایه‌ی اجتماعی که به سرعت قابلیت تبدیل به وجه نقد (پول) را دارد.
سرمایه‌ی اقتصادی غیر جاری: نوعی از سرمایه‌ی اجتماعی که به سرعت قابلیت تبدیل به وجه نقد (پول) را ندارد (همان).

ابعاد سرمایه‌ی نمادین با استفاده از الگوی احسان نامدار جویمی (1393):

1. سرمایه‌ی نمادین فرهنگی

این سرمایه، جزئی از سرمایه‌ی فرهنگی است که نزد مردم به عنوان نماد محسوب می‌شود و برای دارنده‌ی آن احترام و منزلت خاصی قائل هستند(البته باید به این نکته اشاره کرد که سرمایه‌ی نمادین فرهنگی به معنای داشتن سرمایه‌ی فرهنگی بیشتر نیست و گاهی خلاف آن نیز صدق می‌کند، یعنی شاید در برخی مناطق و میان افراد خاصی، فرهنگ خاص یا فرهنگ منفی و متضاد با فرهنگ پذیرفته شده به عنوان سرمایه‌ی نمادین فرهنگی دارای ارزش و احترام باشد). ولی در کل باید گفت سرمایه‌ی نمادین فرهنگی، نوعی از سرمایه‌ی فرهنگی محسوب می‌شود که به عنوان نماد و سمبل و پرستیژ استفاده می‌شود و دارنده‌ی آن، از جانب مردم (یا گروهی خاص) مورد احترام قرار می‌گیرد.

2. سرمایه‌ی نمادین اجتماعی

جزئی از سرمایه‌ی اجتماعی محسوب می‌شود که میان مردم از احترام و منزلت بالایی برخوردار است و به عنوان نماد تلقی می‌شود (مانند عضویت، همکاری، مشارکت و ارتباط با اشخاص و گروه‌هایی که مردم آن را به عنوان نماد به شمار می‌آورند و برای فرد، منزلت احترام همراه دارد)(البته باید به این نکته اشاره کرد که سرمایه‌ی نمادین اجتماعی به معنای داشتن سرمایه‌ی اجتماعی بیشتر نیست و گاهی خلاف آن نیز صدق می‌کند، یعنی شاید در برخی مناطق و میان افراد خاصی، زندگی بدون رفت و آمد و ساده به عنوان سرمایه‌ی نمادین اجتماعی دارای ارزش و احترام باشد). ولی در کل باید گفت سرمایه‌ی نمادین اجتماعی، گونه‌ای از سرمایه‌ی اجتماعی است که به عنوان نماد و سمبل و پرستیژ استفاده می‌شود و دارنده‌ی آن، از جانب مردم مورد احترام قرار می‌گیرد.

3. سرمایه‌ی نمادین اقتصادی

با توجه به مطالب بیان شده می‌توان گفت این سرمایه جزئی از سرمایه‌ی اقتصادی بوده که به عنوان نماد توسط جامعه پذیرفته شده و دارنده‌ی آن، از طرف مردم صاحب احترام و منزلت است. سرمایه‌ی اقتصادی، دربرگیرنده‌ی هر نوع سرمایه و دارایی مشهودی است که دارنده می‌تواند آن را به سرعت به وجه نقد تبدیل کند (البته باید به این نکته اشاره کرد که سرمایه نمادین اقتصادی به معنای داشتن سرمایه‌ی اقتصادی بیشتر نیست و گاهی خلاف آن نیز صدق می‌کند، یعنی شاید در برخی مناطق و میان افراد خاصی، ساده‌زیستی و زندگی بدون تجمل، به عنوان سرمایه‌ی نمادین اقتصادی، دارای ارزش و احترام باشد).
در پایان، مثال‌هایی برای انتقال بهتر مفاهیم بیان می‌شود. امیدواریم در فهم و نزدیک شدن محققان به معنای واقعی این سرمایه مثمرثمر واقع شود.
سرمایه‌ی نمادین، نیمه‌ی گمشده‌ی هر فردی است که به صورت انتزاعی وجود دارد و می‌تواند حالت بیرونی و ظاهری یابد. فرد این نیمه را در هر چیزی جست‌وجو می‌کند، برای نماد و دارنده‌ی آن، احترام و منزلت قائل است و خود را به آن نزدیک و مشابه می‌کند. این سرمایه به طور کلی به دو صورت اخلاقی-دینی(ایرانی-اسلامی در کشور ایران) و مادی‌گرایانه و لذت‌جویانه (غربی) وجود دارد.
سرمایه‌ی نمادین غربی به دنبال نمادهای لذت‌گرایانه و مادی‌گرایانه صرف و زودگذر و سرمایه‌ی نمادین ایرانی-اسلامی (دینی- اخلاقی) مبتنی بر سادگی و سبک زندگی مبتنی بر قرآن و اهل بیت (علیه‌السّلام) است.
در مقاله‌ی پیش رو، ابعاد سرمایه‌ی نمادین، مبتنی بر رویکرد ایرانی-اسلامی و مولفه‌های آن نیز بر مبنای رویکرد ایرانی-اسلامی طراحی و تبیین شده است.
سرمایه‌ی نمادین اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به معنای سرمایه و ارزش بیشتر نیست، بلکه می‌تواند به معنای سرمایه‌ی ارزان‌تر و ساده‌تر هم ظهور کند. مثلاً زندگی بزرگانی مانند امام خمینی (رحمةً‌الله‌علیه) (رحمةًالله‌علیه) می‌تواند نمادی از ساده زیستی و بی آلایشی باشد که توسط پیروان مورد استفاده قرار گیرد.
همچنین سرمایه‌ی نمادین از زمانی به مکانی متفاوت است، با گذشت زمان، نمادهای مختلفی ظهور می‌یابد، کاربردی می‌شود و امکان دارد حتی نمادی که قبلاً منسوخ شده است، رونق بگیرد و برعکس.
با بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد تحقیقی در زمینه‌ی بررسی حاضر، در ایران و جهان انجام نشده است و از این رو بررسی این عنوان بسیار مهم، برای محققان نوشتار پیش رو ایجاد شد.

پیشینه

تحقیقی با عنوان «بررسی جامعه‌شناختی رابطه‌ی سرمایه‌ی نمادین و نگرش به حقوق شهروندی (مطالعه‌ی موردی شهر تبریز)» توسط مرتضی حضرتی برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد در سال 1392 انجام شده است. نمونه‌ی مورد بررسی شامل 400 نفر از افراد بالای 15 سال مناطق شهری تبریز است و نتایج نشان می‌دهد میان سرمایه‌ی نمادین با نگرش به حقوق شهروندی، مدنی و اجتماعی رابطه‌ی معنادار وجود دارد.
ماه‌گل عبدالله‌زاده مینایی تحقیقی با عنوان «تأثیر سرمایه‌ی نمادین خانواده بر خشونت خانگی» برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد در سال 1390 انجام داد. سرمایه‌ی نمادین در این تحقیق با توجه به نظریه‌ی بوردیو بررسی شده و از بین جامعه‌ی آماری یعنی زنان متأهل ساکن تهران، 385 نفر به عنوان نمونه‌ی مورد بررسی انتخاب شده‌اند. ابزار مورد استفاده نیز پرسش‌نامه‌ی محقق ساخته و از طرفی 15 مصاحبه‌ی نیمه‌ساختاریافته است. با توجه به یافته‌ها، میان سرمایه‌ی نمادین (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) با خشونت خانگی (16) رابطه‌ی مثبت و معنادار وجود دارد و با افزایش سرمایه‌ی نمادین، نوع خشونت از فیزیکی به روانی و اجتماعی تغییر می‌کند.
معصومه پیری تحقیقی با عنوان «بررسی نقش تعامل نمادین در صمیمیت زوجین از دیدگاه زنان شهرستان کرج» برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد در سال 1390 انجام داد. این بررسی حاصل مصاحبه با 100 نفر از زنان تحصیل کرده‌ی ساکن شهرستان کرج بوده که به روش کیفی و تحلیل محتوا انجام شده است. نتایج نشان می‌دهد مشورت و در جریان گذاشتن همسر در امور جاری و کارهای شخصی، داشتن گفت‌وگوی صمیمانه و سازنده باعث صمیمیت میان زوجین بوده و این عوامل نشان دهنده‌ی توجه و علاقه‌ی مرد به همسر خود است. در آخر به خانواده‌های ایرانی پیشنهاد شده از گفت‌وگوهای دوستانه و صمیمانه با همسر خود استفاده کنند تا خانواده‌ی گرم‌تر و صمیمی‌تری داشته باشند.
تحقیقی با عنوان «امکانات سیاسی در نظریه‌ی جامعه‌شناختی پیر بوردیو: تولید نظریه سیاسی» توسط رسول بابایی در سال 1390 صورت گرفته است. به نظر نگارنده، در نظریه‌ی جامعه‌شناختی بوردیو، تمامی عناصر و مولفه‌های بنیادی یک نظریه‌ی سیاسی وجود دارد و عناصر و مولفه‌ها، شناسایی و ترکیب آنها در چارچوبی نظری در نظریه‌ی سرمایه‌ی سیاسی بازسازی شده است. در این راستا از مفاهیمی همچون عادت‌واره، میدان، سرمایه‌ی نمادین، زبان، قدرت و خشونت نمادین استفاده بهره برده شده است.
تحقیقی با عنوان «بازیابی سرمایه‌ی نمادین در اندیشه و کلام امام خمینی (رحمةً‌الله‌علیه)» توسط منصور انصاری و فاطمه طاهرخانی در سال 1388 به رشته‌ی تحریر درآمده است. در این تحقیق به سرمایه‌های اجتماعی، فرهنگی و نمادین امام خمینی (رحمةً‌الله‌علیه)، به عنوان رهبر نهضت اسلامی ایران و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، پرداخته شده است. در این تحقیق سرمایه‌ی نمادین در سرمایه‌ی اجتماعی و فرهنگی امام خمینی (رحمةً‌الله‌علیه) شناسایی و تعریف و به‌ عنوان میراثی برای کنشگران حاضر معرفی شده و در اختیار حاضران میدان‌های سیاسی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است.
دنا گاورلیوک و همکاران تحقیقی با عنوان «سرمایه‌ی نمادین و ابعاد سرمایه‌ی فرهنگی برای سازمان‌های آموزشی رومانیایی» در سال 2014 نوشتند. در این تحقیق به سرمایه‌ی نمادین به عنوان موتور ژنراتور ایجادکننده‌ی الگوهای باز در محیط آموزشی اشاره شده است. محقق به بررسی مشکلات و معضلات فکری و رفتاری نظام آموزشی غرب رومانی می‌پردازد و راه‌حل فکری و عملی ارائه می‌کند. سرمایه‌ی نمادین را به عنوان نظریه‌ی نوسازی رابطه‌ای برای بهبود نظام آموزشی کشور پیشنهاد می‌دهد که ریشه در نگرش‌های اجتماعی و تاریخ فرهنگی کشور دارد.
سوزان بن و ریچارد جونز تحقیقی با عنوان «نقش سرمایه‌ی نمادین در اختلاف‌های سهامداران» در سال 2009 انجام و تاریخچه‌ی 30 ساله‌ی مجادله و رابطه با ذی‌نفعان دفع زباله‌ی مواد شیمیایی در کارخانه‌های بزرگ را مورد بررسی قرار دادند. محققان به بررسی این موضوع پرداختند که چرا هرچه مسئولان و مردم، این صنعت را وادار به دفع سال زباله‌های صنعتی و شیمیایی می‌کنند، باز تلاش جدی برای دفع زباله‌های صنعتی و شیمیایی نمی‌شود؟ نتیجه به دست آمده آن است که ذی‌نفعان و صاحبان صنایع در پی اصلاح وجه ظاهری و نمادین و حفظ نمادین اصلاح هستند. گام جدی برای اصلاح جدی و عملی برنمی‌دارند و بیشتر، افکار عمومی را از موضوع منحرف می‌کنند تا به کار خود ادامه دهند.
چاد نیلیپ تحقیقی با عنوان «نزدیکان تعامل و سرمایه‌ی نمادین: به سوی یک نظریه‌ی سیاسی خرد اقتصادی» در سال 2009 نگاشته است. محقق در این تحقیق، اشاره می‌کند که خواهران و برادران فرد، بزرگ‌ترین نقش را در اجتماعی کردن دارند. ولی خواهران و برادران بزرگ‌تر ممکن است، برای حفظ سلسله‌مراتب قدرت در خانواده و تسلط خود بر دیگران، موجب تسلط خود بر دیگر خواهران و برادران شوند. محقق با این مثال، متن را به سمت کلان جامعه و در وسعت بزرگ‌تر می‌کشاند و به سرمایه‌ی نمادین و قدرت سیاسی اشاره می‌کند که ممکن است در اثر تفاوت زبان، فرهنگ و اجتماع به وجود آید و به تحلیل‌گران پیشنهاد می‌دهد که ارتباط میان ساختارهای اجتماعی را حفظ کنند و ساختار تعامل چهره به چهره را در جامعه اشاعه دهند.

روش شناسی

جدول 2. چارچوب کلی روش تحقیق

جهت گیری

کاربردی

فلسفه

اثبات‌گرایی

رویکرد

قیاسی

هدف

کاربردی

راهبرد

همبستگی-تحلیلی

روش

کمّی

صبغه

کتابخانه‌ای-میدانی

روش جمع‌آوری داده‌ها

پرسش‌نامه-اسناد و مدارک


جامعه‌ی مورد بررسی، شهروندان مناطق 15 گانه‌ی شهر اصفهان است که جمعیتی بالغ بر یک میلیون و 908 هزار و 968 نفر دارد. نمونه‌گیری به روش خوشه‌ای چند مرحله‌ای و تعداد نمونه با استفاده از جدول کرجسی مورگان و فرمول کوکران برابر با 384 نفر بوده و تعداد نمونه برابر با 400 نفر با ضریب خطای آزمون 0/05 و نرم افزارهای Spss 21 و lisrel 9.1 در نظر گرفته شده و جامعه‌ی مورد بررسی نیز ازاین‌رو شهر اصفهان انتخاب شده است که این شهر از کلان شهرهای کشور ایران محسوب می‌شود و مردم و خانواده‌هایی با نمادهای مختلف وجود دارند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات از طریق پرسش‌نامه‌ی محقق ساخته است. برای پرسش‌نامه‌ی سرمایه‌ی نمادین با توجه به ابعاد مدل سرمایه‌ی نمادین (اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی) و برای هر بُعد پنج سؤال و برای پرسش‌نامه‌ی سبک زندگی اسلامی از منظر سیره‌ی رضوی با توجه به ابعاد مدل جانی‌پور و سروری‌مجد در سال 1393 برای شش بُعد سبک زندگی اسلامی، هر بُعد پنج سؤال مطرح شده است. روایی صوری پرسش‌نامه توسط نخبگان (دو استادیار جامعه‌شناسی و دو استادیار مدیریت) مورد تأیید قرار گرفته و روایی محتوایی سنجه با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی مورد بررسی قرار گرفته است که تمام عامل‌ها مورد تأیید قرار گرفته‌اند. برای بررسی پایایی پرسش‌نامه ابتدا 30 پرسش‌نامه به صورت تصادفی پخش شد که آلفای اولیه‌ی مناسبی داشتند. با توجه به پایایی بالا و قابل قبول پرسش‌نامه، به توزیع پرسش‌نامه‌های باقی‌مانده در مراحل بعدی پرداخته شد که میزان آن در جدول شماره (4) قید شده است.

جدول 3. مقادیر آلفای کرونباخ برای متغیرها و کل پرسش‌نامه

آلفای کرونباخ

سرمایه‌ی نمادین

سبک زندگی اسلامی از منظر سیره‌ی رضوی

کل پرسش‌نامه

میزان

0/811

0/843

0/866


آلفای کرونباخ، میزان پایایی پرسش‌نامه را نشان می‌دهد و چنانچه میزان آن بیش از 0/7 باشد، از میزان قابل‌ قبول و خوبی برخوردار است و همان‌طور که جدول بالا نشان می‌دهد این میزان برای تمامی متغیرهای مورد بررسی (سرمایه‌ی نمادین مبتنی بر الگوی ایرانی-اسلامی و سبک زندگی اسلامی از منظر سیره‌ی رضوی) که دارای یک پرسش‌نامه هستند از میزان بالا و قابل قبولی برخوردار است.

مدل مفهومی

B0064
*** توضیح تصویر: شکل3. مدل مفهومی

تجزیه و تحلیل داده‌ها

مدل‌سازی به پژوهشگر کمک می‌کند الگویی نظری را که از اجزای مختلف و متنوعی تشکیل یافته، به طور کلی و جزئی مورد آزمون و وارسی قرار دهد، اینکه آیا داده‌های گردآوری شده از یک نمونه، کلیت الگوی نظری تدوین شده را مورد حمایت قرار می‌دهد یا خیر و در هر صورت کدام یک از اجزای الگوی نظری مدون با توجه به داده‌های گردآوری شده مورد تأیید قرار می‌گیرند.
هر مدل اندازه‌گیری متشکل از سه نوع متغیر است و شامل متغیرهای پنهان (17)، مشاهده شده (18) و خطا (نوعی متغیر پنهان) می‌شوند.
متغیر پنهان، متغیری است که به طور مستقیم مورد اندازه‌گیری قرار نمی‌گیرد بلکه با استفاده از دو یا تعداد بیشتری از متغیرهای مشاهده شده در نقش معرف سنجیده می‌شود. می‌توان گفت به ازای هر متغیر پنهان، دارای یک مدل عاملی تأییدی در نقش مدل اندازه‌گیری آن هستیم.
متغیر مشاهده شده، متغیری است که در مدل اندازه‌گیری در نقش معرف قرار می‌گیرد. هر متغیر مشاهده شده‌ای در مدل اندازه‌گیری دارای خطای اندازه‌گیری است. در مجموع می‌توان گفت هرچه واریانس مشترک بین یک متغیر پنهان با یک متغیر مشاهده شده بیشتر باشد، از خطای اندازه‌گیری آن کاسته می‌شود.
در این نوشتار، متغیرهای مکنون با شکل هندسی بیضی و متغیرهای مشاهده‌شده به صورت مستطیلی نمایش داده می‌شوند. روابط میان متغیرهای مشهود و مکنون را بار عاملی گویند که همگی بیشتر از نیم و نشان‌دهنده‌ی خوبی برازش هستند.
همین‌طور فلش(ها) بین متغیرهای بیضی شکل در حالت تخمین استاندارد، میزان رابطه‌ی مورد بررسی بین متغیرهای مدنظر را نشان می‌دهند و در حالت ضرایب معناداری، معنادار بودن یا نبودن رابطه بررسی می‌شود.
*** توضیح تصویر: شکل4. مدل سؤال اصلی در حالت تخمین استاندارد
B0064
*** توضیح تصویر: شکل5. مدل سؤال اصلی در حالت ضرایب معناداری
B0064
*** توضیح تصویر: شکل6. مدل سؤال‌های فرعی در حالت تخمین استاندارد
B0064
*** توضیح تصویر: شکل7. مدل سؤال‌های فرعی در حالت ضرایب معناداری
B0064

یافته‌ها و توصیف و تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از مدل‌یابی معادله‌های ساختاری

جدول شماره‌ی (5)، شاخصی‌های برازش مدلی از قبیل کای‌دو، RMSEA، GFI و... را نشان می‌دهد. اگر مقدار x2 کم، نسبت x2 به درجه‌ی آزادی (df) کوچک‌تر از 3، RMSEA کوچک‌تر از 0/08 و GFI و AGFl بزرگ‌تر از 90 درصد باشد، می‌توان نتیجه گرفت که مدل اجراشده، برازش مناسبی دارد. ضریب استاندارد رابطه‌ی موجود نیز در صورتی که ارزش t، از 1/96 بزرگ‌تر یا از 1/96- کوچک‌تر باشد، در سطح اطمینان 99 درصد معنی‌دار خواهد بود.
جدول 4. مدل معادله‌های ساختاری سؤال‌های اصلی و فرعی
<tr readability="

عبارات مرتبط با این موضوع

رابطه‌ی سرمایه نمادین مبتنی بر الگوی ایرانیاسلامی با سبک زندگی اسلامی بر مبنای سیره‌ی رضوی رابطه‌ی سرمایه نمادین مبتنی بر الگوی ایرانیاسلامی با سبک زندگی اسلامی بر مبنای سیره‌ی رضوی


مدل معادله‌های ساختاری فرضیه‌ها

ادامه مطلب ...

سیره‌ی ارتباطی امام رضا (ع) از مدینه تا مرو

[ad_1]

چکیده

امروزه عصر ارتباطات انسانی است و ریشه‌ی بسیاری از مسائل و مشکلات فرهنگی اجتماعی جامعه، بی‌توجهی به ارتباط صحیح با دیگران است. دقت در سیره‌ی زندگی اهل بیت (علیهم‌السلام) و تأسی به شیوه‌ی رفتاری و سبک زندگی آن بزرگواران همواره می‌تواند ما را در رسیدن به الگوی مطلوب و اتخاذ روش صحیح زندگی و ارتباط صحیح با دیگران رهنمون سازد. از میان تاریخ تحولات شیعه، بدون شک سفر امام رضا (علیه‌السلام) به ایران از مهم‌ترین حوادث محسوب می‌شود. هرچند این سفر با اصرارهای مأمون، خلیفه‌ی وقت عباسی، صورت پذیرفت؛ اما در عمل دارای آثار و پیامدهای درخشانی برای ایران بود.
در مقاله‌ی حاضر تلاش شده است با نگاهی تحلیلی بر مدل ارتباطات انسانی «برلو» به عنوان نظریه‌پرداز حوزه‌ی ارتباطات، سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو بررسی شود. مطابق این مدل، چهار ویژگی اصلی ارتباط‌گر یعنی مهارت ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت فرهنگی و اجتماعی فرد، در سیره‌ی رفتاری ایشان در این سفر قابل مشاهده است.

مقدمه

در منابع تاریخی، گستره‌ی تاریخی زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) 260 سال ذکر شده است؛ اما ابعاد وسیع فرهنگی - اجتماعی آن تا قرن‌ها ادامه دارد. نقش تاریخی و جغرافیایی ائمه (علیهم‌السلام) در زندگانی ما، زمانی درک خواهد شد که امامت آنها را الگویی تبیینی از هدایت تکوینی و تشریعی دین در چارچوب مکان و زمان بدانیم؛ بدان معنا که فهم مکان و زمان در زندگانی ائمه (علیهم‌السلام)، ارکان فرهنگی - اجتماعی سیره‌ی ایشان را ترسیم خواهد کرد. از آنجا که برای شناخت فرهنگ به شناخت زمان یعنی تاریخ و شناخت مکان یعنی جغرافیا نیاز است، مطالعه‌ی تاریخ و جغرافیای زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) به شناخت فرهنگی ایشان منجر خواهد شد. پس شناخت سیره‌ی ارتباطی زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) از طریق شناخت ساختار زندگانی ایشان درگذر زمان و مکان حاصل می‌شود (فیاض، 1390: 263).
باید گفت که هر یک از ائمه (علیهم‌السلام) در زندگی دارای نوعی ساختار ارتباطی وابسته به شرایط مکانی و زمانی عصر خویش بودند تا بتوانند رسالت دینی خود را انجام دهند. امام رضا (علیه‌السلام) نیز برهه‌ای از تاریخ و جغرافیای شیعه را ترسیم کرده که برای ما ایرانیان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اگر ما این ساختار جغرافیایی و تاریخی را به دست آوریم، می‌توانیم به سیره‌ی ارتباطی ایشان دست یابیم.
هجرت تاریخی - سیاسی امام هشتم (علیه‌السلام) از شهر مدینه به مرو و شهادت آن بزرگوار در این خطه، تأثیر شگرفی در فرهنگ این سرزمین، به ویژه در پدیدار شدن فرهنگ والای رضوی داشته است. مسیر هجرت امام رضا (علیه‌السلام) پرسشی است که در منابع تاریخی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته؛ اما مشکل و مسئله‌ی مهم، پرداختن به حوادث و وقایع در طول سفر ایشان است که تقریباً می‌توان گفت منابع در این موضوع، مگر در چند مورد از وقایع مهم‌تر مانند حدیث سلسلةالذهب، مسکوت مانده‌اند.
هجرت تاریخی - سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) از مدینه به مرو، واقعه‌ی بزرگ تاریخی است که موجب تحول و دگرگونی‌های فراوانی در ایران از جمله در فرهنگ و تمدن ایرانیان آن عصر شده است، اما به طور کلی تعیین مسیر دقیق سفر امام (علیه‌السلام) به واسطه‌ی گزارش‌های متعدد و متناقض تاریخی، دشوار است.
درباره‌ی مسیر حرکت ایشان دو نقل متفاوت در تاریخ ذکر شده است که این نوشته مجالی برای بررسی آنها ندارد، اما آنچه مسلم و قطعی است اینکه چون امام رضا (علیه‌السلام) شخصیت مهم و برجسته‌ای در جهان اسلام بودند، مأمون تلاش می‌کرد تا ایشان را از شهرهای شیعه‌نشین و مکان‌های معروف عبور ندهد تا مهرورزی مردم به ایشان، پایه‌های حکومت او را به خطر نیندازد. لذا بصره، نیشابور و سرخس به لحاظ موقعیت جغرافیایی که داشتند، از جمله شهرهایی هستند که بی‌گمان امام (علیه‌السلام) از آنجا عبور کرده‌اند.
با تکیه بر حوادث در طول سفر ایشان و رفتار امام (علیه‌السلام) در برخورد با این حوادث، به تحلیل سیره‌ی ارتباطی ایشان پرداخته می‌شود. برای این امر از مدل ارتباطات انسانی برلو بهره برده خواهد شد. منطق محقق برای انتخاب مدل برلو در تحلیل سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) این بوده که این مدل مبتنی بر رفتارگرایی است،‌ به وجوه روان‌شناختی ارتباطات توجه ویژه‌ای دارد و فرآیند یادگیری و تفسیر را در ارتباط، امری دائمی بیان کرده است. او در مدل خود برای ارتباطات انسانی علاوه بر چهار عنصر اصلی ارتباط (منبع، پیام، گیرنده و کانال) دو عنصر رمزگذار و رمزخوان را نیز معرفی می‌کند. از آنجا که هدف نوشتار حاضر، بررسی سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) به عنوان یک ارتباط‌گر یا رمزگذار بوده، نگاه روان‌شناسانه‌ی او به ویژگی‌های منبع در فرآیند ارتباط انسانی برای ما قابل استفاده است. لذا از این پس به تحلیل جزئیات مدل برلو در مورد منبع پرداخته می‌شود. دیوید برلو (3) منبع ارتباط را فردی می‌داند که بعد از تعیین روش تأثیر روی گیرنده، پیامی را به قصد تولید هدف مورد دلخواهش رمزگذاری می‌کند. برلو چهار ویژگی یا عامل را در منبع، موجب افزایش صحت منبع می‌داند که عبارت‌اند از:
1. مهارت‌های ارتباطی؛
2. نگرش‌ها؛
3. سطح دانش؛
4. موقعیت فرهنگی - اجتماعی فرد.
این نوشته تلاش می‌کند با بررسی و تحلیل متون و اسناد تاریخی هجرت امام رضا (علیه‌السلام)، به آنچه در متون تاریخی، مقاله‌ها و کتاب‌های نگارش شده مغفول مانده است، یعنی ابعاد مختلف این چهار ویژگی در سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو بپردازد.

مفهوم‌شناسی

1. سیره

واژه‌ی «سیره» در زبان عربی از «سیر» است. سیر یعنی حرکت و راه رفتن؛ اما «سیره» یعنی نوع راه رفتن. پس سیر یعنی رفتار و سیره یعنی نوع و سبک رفتار. امام رضا (علیه‌السلام) تنها امام شیعیان است که مدتی از عمر با برکت خود را در ایران سپری کرده‌اند. سبک و نوع ارتباط ایشان با مردم در مسیر هجرت تاریخی‌شان از مدینه به مرو، تأثیرهای فرهنگی و اعتقادی عمیقی در قلوب مردم ایران گذاشته و خود می‌تواند الگوی مطلوب و مناسبی برای عالمان و مبلّغان دین باشد.

2. ارتباطات انسانی

فرآیند دو طرفه‌ی ارتباط انسان با انسان را ارتباطات انسانی می‌نامند که به چهار دسته‌ی اساسی تقسیم می‌شود: ارتباط درون‌فردی، میان‌فردی، گروهی و جمعی.
ارتباط درون‌فردی همان ارتباط با خود است و هر یک از ما با خود یک ارتباط درونی برقرار می‌کنیم. این ارتباط می‌تواند مبنای تمام انواع ارتباطات انسانی قرار گیرد. ارتباط با خود عملی مداوم، پیوسته و فراگیر در زندگی روزمره‌ی همه‌ی انسان‌هاست.
ارتباط میان‌فردی بر ارتباط رودرروی دو نفر دلالت دارد (گیل و ادمز، 1384: 26). این ارتباط شامل گفتگو، مصاحبه و مذاکره شده و هدف از برقراری این ارتباط می‌تواند حل مسائل خود با دیگران، رفع تعارض‌ها و نیازهای اجتماعی و رد و بدل کردن اطلاعات باشد.
ارتباط گروهی با ارتباط میان افراد یک گروه یا ارتباط میان گروه‌های مختلف اطلاق می‌شود (همان: 40) مانند سخنرانی در مجامع عمومی یا جلسه‌های اداری.
«ارتباط جمعی اساساً یک طرفه است و شیوه‌ی مؤثری برای دریافت بازخوردها وجود ندارد» (همان: 28). این نوع ارتباط عمدتاً نهادمند و سازمان‌دهی شده و به صورت غیر مستقیم است.

چارچوب نظری

در نوشتار پیش رو با بررسی انواع نظریه‌ها و مدل‌های ارتباطات انسانی، مدل ارتباطات انسانی برلو به عنوان چارچوب نظری انتخاب شد تا ما را در بررسی و تحلیل یافته‌ها یاری دهد. در بررسی اجمالی باید گفت که ارتباطات انسانی با سه مدل کلی تحلیل می‌شود که پایه و اساس تحلیل مدل‌های ارتباطی بوده و عبارت‌اند از: خطی، تعاملی و تبادلی. مدل برلو، سیر تعاملی را طی می‌کند و از این رو در اینجا مورد نظر قرار گرفته است.
دیوید ک برلو (1929) در مدل ارتباطات انسانی خود در کنار چهار عنصر اصلی ارتباط یعنی منبع، پیام، گیرنده و کانال، رمزگذار و رمزخوان را نیز معرفی کرده است و بر تعاملی و دوسویه بودن ارتباط تأکید دارد. او در معرفی اجزای عناصر اصلی ارتباط، برای منبع چهار جزء مهارت‌های ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت فرد را معرفی کرده است. وی به طور کلی پنج نوع مهارت ارتباط کلامی را بر می‌شمارد که شامل نوشتن و گفتن (رمزگذاری)، خواندن و شنیدن (رمزخوانی) و تعقل است. او می‌گوید هرچه مهارت‌های ارتباطی فرد در سطح بالاتری باشد، فرد ارتباط‌گر در انتقال هدف خود توانایی بیشتری دارد، رمزگذاری او از صحت بالاتری برخوردار بوده و بیان معنا از سوی وی کامل‌تر است. مهارت دیگر، نگرش فرد است که ذیل مهارت تعقل بیان می‌شود و آن را نگرش منبع نسبت به خود، مطلب خود و گیرنده معرفی می‌کند. مهارت بعدی، سطح دانش فرد است که میزان اطلاعات او را در نظر می‌گیرد. آخرین جزء موقعیت فرد شامل پایگاه و موقعیت او در محیط زندگی است. اینکه فرد برای برقراری ارتباط، پیام خود را چگونه رمزگذاری می‌کند و تمایل او نسبت به موضوع و مخاطب چگونه بوده، همه متأثر از موقعیت اجتماعی و فرهنگی وی در آن دوران است (سپنجی و مؤمن‌دوست، 1390: 125).
منطق محقق در انتخاب نظریه‌ی مذکور، به برخی ویژگی‌های این نظریه مرتبط است که شامل:
1. نگاه تعاملی و دوسویه بودن او به ارتباط (هرچند او مدل ساده‌ای از ارتباطات انسانی را بیان کرده) است که قابلیت و کارایی این نظریه را بالا می‌برد؛
2. توجه اصلی او به انسان به عنوان منبع یا گیرنده‌ی پیام بوده، لذا در ارتباطات انسانی قابل تحلیل و استفاده است؛
3. ارتباطات را امری پویا و پیوسته معرفی می‌کند؛
4. «تأکید اصلی او بر پاسخ و بازتاب پیام در محیط است» (محسنیان‌راد، 1389: 401).

سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو

طبق مدل برلو، چهار ویژگی ارتباط‌گر که می‌تواند موجب صحت ارتباط باشد شامل: مهارت‌های ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت ارتباط‌گر است. در ادامه با تأسی به سیره‌ی امام (علیه‌السلام) در این سفر، با دقت در موارد جزئی‌تر به تحلیل این ویژگی‌ها پرداخته می‌شود.

1. مهارت‌های ارتباطی

مهارت‌های ارتباطات اجتماعی و انسانی، شامل دو دسته‌ی درون‌فردی و برون‌فردی می‌شود. ارتباطات درون‌فردی به معنی ارتباط فرد با خود است و ارتباطات برون‌فردی خود شامل سه دسته ارتباط میان‌فردی، گروهی و جمعی است. در ادامه به بیان انواعی از مهارت‌های ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در حوزه‌ی ارتباطات برون‌فردی پرداخته می‌شود.

دانستن زبان مخاطب

مسیری که امام (علیه‌السلام) از مدینه تا مرو پیمودند، قابل تأمل است، چرا که ایشان را از مسیر و شهرهایی به مرو آوردند تا کمترین برخورد را با مردم و شیعیان داشته باشند، اما ایشان از همان آغاز حرکت، راه ارتباطی خود را پیدا کردند. اولین راه ارتباطی زبان است. حضرت در هر منطقه‌ی ایران و به هر شهر و دیاری که رسیدند، با زبان مردم آن دیار سخن گفتند. ایشان به زبان‌های سندی، هندی، مغولی، فارسی با مردم دیار مختلف صحبت می‌کردند.
در کتاب‌های روایی به نقل از یکی از اصحاب حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) به نام علی بن ابی‌حمزه بطائنی آمده است:
"روزی در محضر مبارک آن حضرت بودم که تعداد 30 نفر غلام حبشی در آن مجلس وارد شدند. پس از ورود، یکی از ایشان به زبان و لهجه‌ی حبشی با امام رضا (علیه‌السلام) سخن گفت. حضرت نیز به زبان حبشی و لهجه‌ی محلی خودشان پاسخ او را بیان کردند و لحظاتی با یکدیگر به همین زبان سخن گفتند.
آنگاه حضرت، مقداری پول - درهم - به آن غلام عطا کردند، مطلبی نیز به او فرمودند، سپس همگی آنها حرکت کردند و از مجلس خارج شدند. من با حالت تعجب به آن حضرت عرضه داشتم: یا ابن رسول الله! فدایت گردم، مثل اینکه با این غلام به زبان حبشی و لهجه‌ی محلی صحبت می‌فرمودی؟! او را به چه چیزی امر نمودی؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: آن غلام را در بین تمام همراهانش، عاقل و با شخصیت دیدم، لذا او را برگزیدم و ضمن تذکراتی، به او توصیه کردم تا کارها و برنامه‌های سایر غلامان و دوستان خود را برعهده گیرد و در حق آنها رسیدگی کند. نیز هر ماه مقدار 30 درهم به هر کدام از ایشان بپرداز و او نیز نصایح مرا پذیرفت و مقدار دراهمی به او دادم تا بین دوستانش طبق توصیه تقسیم نماید.
بعد از آن، امام رضا (علیه‌السلام) افزودند: امام، علومش بی‌منتها است و هر کسی نمی‌تواند به تمام مراحل علمی و اطلاعات او دست یابد (حمیری، بی‌تا: 144؛ مجلسی، 1356، ج 26: 190)."
در روایت دیگری آمده است:
"شخصی به نام ابواسماعیل سندی از هند به دنبال حجت خدا آمده بود. او را به حضرت رضا (علیه‌السلام) راهنمایی کردند. وی می‌گوید: من نزد حضرت رفتم اما عربی نمی‌دانستم، به زبان سندی سلام کردم، حضرت به زبان خودم پاسخ دادند. با حضرت سخن گفتم و او به زبان خودم با من سخن می‌گفت؛ گفتم: به دنبال حجت خدا در عرب آمده‌ام. فرمودند: منم آن (حجت خدا)، هرچه می‌خواهی بپرس. من مسائل خود را پرسیدم و حضرت به زبان خودم پاسخ دادند.
در شهر بصره نیز وقتی یکی از مخالفان به نام عمرو بن هداب از ایشان خواست تا ادعای خود را در مورد دانستن هر زبان ثابت کند و با رومیان، هندوها، فارسیان و ترک زبان‌ها که در شهر هستند سخن گوید، حضرت فرمودند: آنها را بیاورید. عده‌ای از اهل زبان‌های گوناگون را آوردند و حضرت با همه‌ی آنها به گونه‌ای روان سخن گفتند که همگی به دانش و فصاحت حضرت اعتراف کردند و مردم از دیدن این منظره شگفت‌زده شدند، زیرا واضح بود که حضرت رضا (علیه‌السلام) هرگز در این مورد استادی ندیده و نزد کسی زبان‌های گوناگون را یاد نگرفته و با این افراد در مدینه معاشرتی که سبب یادگیری این همه زبان با این فصاحت باشد، نداشته‌اند (نجفی یزدی، 1391: 45-42)."
مرحوم شیخ صدوق، علامه مجلسی و دیگر بزرگان به نقل از اباصلت هروی حکایت می‌کنند:
"یکی از روزها به آن حضرت عرض کردم: یا ابن رسول الله! شما چگونه به همه‌ی زبان‌ها و لغت‌ها آشنا شده‌ای و این چنین ساده، مکالمه می‌نمایی؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: ای اباصلت! من حجت و خلیفه‌ی خداوند متعال هستم و پروردگار حکیم کسی را که می‌خواهد بر بندگان خود حجت و راهنما قرار دهد، به تمام زبان‌ها و اصطلاحات آشنا و آگاه می‌سازد که زبان عموم افراد را بفهمد و با آنها سخن گوید و بندگان خدا بتوانند به راحتی با امام خویش سخن گویند. سپس امام رضا (علیه‌السلام) افزودند: آیا فرمایش امیرالمؤمنین، امام علی (علیه‌السلام) را نشنیده‌ای که فرمودند: به ما اهل بیت (علیهم‌السلام) فصل الخطاب عنایت شده است و بعد از آن، اظهار نمودند: فصل الخطاب یعنی معرفت و آشنایی به تمام زبان‌ها و اصطلاحات مردم و بلکه عموم خلایق در هر کجا و از هر نژادی که باشند (ابن بابویه، 1387، ج 2: 228)."
امام رضا (علیه‌السلام) افزودند:
"توجه داشته باش که همانا امام و علوم او، همچون دریای بی‌منتهایی است که پایان‌ناپذیر باشد و درون آن مملو از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود و چون، پرنده‌ای، قطره‌ای از آب آن را بردارد، چیزی از آب آن کم نخواهد شد. امام، علومش بی‌انتهاست و هر کسی نمی‌تواند به تمام مراحل علمی و اطلاعات او دست یابد (4) (پیوسته، 1931: 37)."

تحریک عواطف و احساسات

یکی دیگر از مهارت‌های ارتباطی، تحریک احساسات و عواطف حقیقت‌جویانه‌ی مردم است. امام رضا (علیه‌السلام) در نیشابور زمانی که همگان برای شنیدن صحبت‌های ایشان جمع شده بودند و از ایشان تقاضا داشتند تا حدیثی بخوانند، با نحوه‌ی قرائت حدیث، احساسات مردم را برای شنیدن سخن حق برانگیخته و امامت و ولایت خود را در سایه‌ی این حدیث گهربار بیان فرمودند.
نیشابور با افغانستان، هندوستان و... در ارتباط بود و راه حیاتی معرفتی در آن زمان به شمار می‌رفت و متکفران بزرگی در آنجا بودند. بنابراین آنچه در نیشابور رخ داده یک فرآیند ارتباطی ویژه داشته است. مردم آن شهر به مکاتب و مذاهب آشنا بودند، لذا امام (علیه‌السلام) در یک فرآیند ارتباطی دقیق، توحید را با امامت همگام کرده و اصل وحدت و ولایت را ملازم هم بیان کردند.
"لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، بشرطها و شروطها و انا من شروطها: کلمه ی«لا اله الا الله: هیچ معبودی به جز الله نیست» دژ و حصار من (خدا) است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام)) یکی از آن شرط‌ها هستم."
امام (علیه‌السلام) با ایهامی دقیق با توسل به سلسله‌ی ائمه (علیه‌السلام)، امامت و ولایت خود را شرط ورود به دژ محکم الهی دانستند و مبدأ و معاد انسان‌ها را در پذیرش مطلق ولایت خلاصه کردند. با توجه به بستر تاریخی - جغرافیایی این شهر، امام (علیه‌السلام) از شیوه‌ی ایضاح بعد از ایهام در ارتباط با مردم برای تبیین جایگاه امامت ولایت خویش، استفاده کردند (فیاض، 1390: 266).
در تاریخ آمده است:
"وقتی امام رضا (علیه‌السلام) در مسیر مدینه به مرو به شهر نیشابور رسیدند، مردم زیادی به استقبال ایشان شتافتند و از وی درخواست کردند تا آنها را با حدیثی از پدران خود خشنود سازند. فرمودند: حدیث کرد مرا پدرم حضرت موسی بن جعفر کاظم (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم جعفر بن محمد صادق (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم محمد بن علی باقر (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم علی بن حسین، زین‌العابدین (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث گفت مرا حسین بن علی (علیه‌السلام) شهید سرزمین کربلا، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) شهید سرزمین کوفه، فرمود: حدیث فرمود مرا برادرم و پسر عمویم محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، فرمود: حدیث کرد مرا جبرئیل، فرمود: شنیدم حضرت رب العزه سبحانه و تعالی فرمود: «کلمه‌ی لا اله الا الله حصار من است و هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل حصار من شود از عذاب من در امان است (ابن بابویه، 1387، ج 2: 374)."
وقتی امام (علیه‌السلام) این حدیث قدسی را فرمودند همین که کاروان حرکت کرد ایشان دستور توقف دادند، قافله ایستاد، مجدداً پرده‌ی کجاوه کنار رفت و حضرت در اینجا سخنی دارند که مربوط به خود ایشان است و فرمودند: «وَاَنا مِنْ شُرُوطِهَا». امام رضا (علیه‌السلام) در ادامه‌ی این حدیث می‌فرمایند تنها اعتقاد به خدا کافی نیست و مسائل دیگری نیز وجود دارد که رعایت مجموعه‌ی اینها از سوی فرد، او را دین‌دار می‌کند. در این حدیث نشان داده می‌شود که ارتباط بشر در گرفتن پیام از ذات احدیت اصل است یعنی توحید و خداباوری یک اصل اعتقادی است که باید به باور برسد و پذیرش رهبری بشری از میان انسان‌ها به نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث مستتر است.
امام (علیه‌السلام) با بیان این حدیث در جمع مردم نیشابور که اکثراً سنی مذهب بودند و از جمله مهم‌ترین شهرهای ایران و پایگاه فرهنگی اهل سنت بود، مسئله‌ی ولایت امیرالمؤمنان (علیه‌السلام) بعد از خاتمیت رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز امامت و رهبری امامان معصوم (علیهم‌السلام) را دوباره مطرح و با صدای بلند تأکید می‌فرمایند: ای کسانی که اهل نماز، قرآن و... هستید، بدانید اگر از ولایت خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامت ما دور باشید اعمال عبادی شما بی‌ارزش خواهد بود و نجات بخش نیست.
در واقع حدیث سلسلةالذهب نشانه‌ی رد شیعیان سه، پنج یا هفت امامی از سوی امام رضا (علیه‌السلام) است. ایشان با بیان جمله‌ی «بِشُرُوطِهَا وَ أنَا مِنْ شُرُوطِهَا»، انحراف تمام احزاب و فرقی را که پرچم مخالفت با امام کاظم، امام صادق و امام رضا (علیهم‌السلام) و حتی قبل از آنها را برافراشته بودند، گوشزد می‌کنند.
توجه به شرایط روز و رصد اتفاق‌های زمانه از شیوه‌های ارتباط جمعی است. امام (علیه‌السلام) با توجه به شرایط فرهنگی - اجتماعی نیشابور در آن زمان از فن برجسته‌سازی که یکی از شیوه‌های ارتباط جمعی مؤثر است، بهره بردند.
نمونه‌ای دیگر از تحریک احساسات حقیقت‌جویانه‌ی مردم، زمانی است که امام (علیه‌السلام) خود را از سفر به خراسان ناگزیر یافتند. ایشان در چند نوبت کنار مرقد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شکل خداحافظی با قبر ایشان، ناخرسندی خویش را از این سفر آشکار ساختند تا دیگران نیز بدانند امام (علیه‌السلام) برای انجام این سفر مجبور بودند. ایشان، حضرت جواد (علیه‌السلام) را نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بردند و به جد خود عرضه داشتند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به شما سپردم و به اصحاب فرمودند: سخن او را گوش کنید، با وی مخالفت ننمایید و نزد ثقات اصحاب خویش بر امامت و جانشینی وی تأکید کردند (مسعودی، 1343 ق: 349؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، 1375 ق: 196).
یکی از راویان حدیث که از نزدیک شاهد ماجرا بوده است، چنین می‌نگارد:
"هنگامی که فرستاده‌ی مأمون وارد مدینه شد، من نیز در مدینه بودم. امام (علیه‌السلام) برای وداع با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد حرم شریف نبوی شدند. حضرت در حالی که می‌گریستند چندین نوبت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مرقد پاک او خداحافظی کردند. جلو رفتم و به امام (علیه‌السلام) سلام کردم. حضرت پاسخ سلام مرا دادند. آنگاه امام (علیه‌السلام) را به خاطر سفری که در پیش داشتند تهنیت گفتم ولی آن حضرت فرمودند: مرا به حال خود واگذار که من از جوار جدم خارج شده و در غربت از دنیا خواهم رفت (ابن بابویه، 1387، ج 2: 217)."
امام (علیه‌السلام) هنگام بیرون رفتن از مدینه تمام خویشان خود را فراخواندند و در جمع آنان فرمودند: بر من گریه کنید، زیرا دیگر به مدینه باز نخواهم گشت (طبری، بی‌تا: 176).
گواه دیگر بر کراهت و ناخرسندی امام (علیه‌السلام) از این سفر، مسیر تعیین شده از سوی دستگاه خلافت بود، به گونه‌ای که از برخی مناطق، امام (علیه‌السلام) مخفیانه عبور داده می‌شدند (بیهقی، 1368: 171) و نیز از ورود ایشان به کوفه و قم جلوگیری به عمل آمد (5) (ابن بابویه، 1387، ج 2: 149) در صورتی که اگر امام (علیه‌السلام) به این سفر راضی بودند و مسیر را با اشتیاق می‌پیمودند دلیلی نداشت تا مأمون مسیر آن حضرت را از این دو شهر دور بدارد.

2. نگرش‌ها

دیوید برلو در مدل ارتباطی خود ذیل بحث نگرش، سه دسته نگرش را برای ارتباط‌گر ضروری می‌شمارد: نگرش نسبت به خود، نسبت به مطلب خود و نگرش نسبت به مخاطب و می‌گوید اگر ارتباط‌گر در این سه نوع نگرش از مهارت بالایی برخوردار باشد، بیشترین تأثیر را بر مخاطب می‌گذارد. در ادامه، دو نمونه از سیره‌ی امام (علیه‌السلام) در تکمیل مدل برلو بیان می‌شود.

نماز باران

یکی از حوادث مهمی که باعث محبوبیت بیشتر امام رضا (علیه‌السلام) در میان مردم خراسان و شیعیان شد، نزول باران رحمت بر اثر دعای ایشان بود. هنگامی که حضرت به ولایتعهدی مأمون منصوب شدند، منطقه‌ی خراسان دچار کم آبی شد و مزارع و باغات در معرض خطر قرار گرفت. عده‌ای این اتفاق را به علت حضور امام (علیه‌السلام) در مرو بیان می‌کردند، لذا مأمون از امام (علیه‌السلام) خواست دعا کنند و از خداوند بخواهند تا باران رحمت خود را نازل کند. امام (علیه‌السلام) به خواسته‌ی مأمون پاسخ مثبت دادند و پذیرفتند که در پیشگاه الهی دعا کنند. سرانجام حضرت در موعد مقرر در جمع مردم زیادی در بیابان بر فراز منبر قرار گرفتند و پس از حمد و ثنای پروردگار عرض کردند:
"بارالها! تو قدر و منزلت اهل بیت (علیهم‌السلام) را بالا بردی و به آنان بزرگی و عظمت بخشیدی، مردم به امید فضل و رحمت تو به ما متوسل شده‌اند، از تو درخواست دارم حاجت آنها را برآوری و باران رحمتت را نازل نمایی، بارانی که ویرانی و زیان به بار نیاورد، بارانی که شروع آن موقعی باشد که مردم از صحرا برگشته و به منازل و قرارگاه‌های خود رسیده باشند (همان: 183-179)."
سرانجام دعای حضرت همان طور که از پیشگاه الهی درخواست کرده بودند مستجاب شد. نزول باران رحمت بر اثر دعای ایشان موجب قدرشناسی مردم شد و همه یک زبان می‌گفتند: بزرگواری‌ها و کرامت‌های حضرت باری تعالی بر فرزند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) گوارا باد. هدف مأمون این بود که دعای امام (علیه‌السلام) در پیشگاه الهی پس از حضور در بیابان به اتفاق انبوهی از مردم مستجاب نشود و ایشان را در میان عامه‌ی مردم تحقیر کند. اما با استجابت دعای حضرت، موقعیت مأمون نیز تضعیف و این حادثه برای وی گران تمام شد.
استجابت دعای حضرت و نزول باران رحمت، از یک سو موجب فزونی محبوبیت و علاقه‌مندی به امام رضا (علیه‌السلام) در افکار عمومی شد و از دیگر سو، زمینه‌ی نفوذ تشیع و گرایش به آن را به خصوص در افرادی که معرفت و علاقه‌مندی آنها به امام (علیه‌السلام) ریشه‌دار و عمیق بود، فراهم کرد.
در اینجا باید دقت کنیم که نگرش امام (علیه‌السلام) نسبت به خود که می‌داند ولّی خدا بر روی زمین است و درخواست او از سوی خدا اجابت خواهد شد. همچنین با آگاهی از درخواست مردم و رعایت شرایط و لوازم استجابت دعا و با آگاهی از مردم که انتظار می‌کشند با اجابت یا عدم اجابت دعای ایشان، تأیید یا تکفیر کنند، درخواست مأمون را برای خواندن نماز باران می‌پذیرند. اما مأمون با ناآگاهی و ناباوری تمام خیال می‌کند دعای ایشان مستجاب نشده و جایگاهشان نزد مردم کم‌رنگ خواهد شد و از حضرت تقاضا می‌کند تا نماز باران بخواند و این امام رضا (علیه‌السلام) است که با آگاهی کامل از نگرش‌های خود و مخاطبان و با امید به عنایت حق تعالی پیروز میدان می‌شوند.

مژده‌ی بهشت

"شخصی به نام موسی بن سیار می‌گوید: با حضرت رضا (علیه‌السلام) بودم (در سفر به خراسان) نزدیک شهر طوس، چون دیوارهای شهر نمایان شد، صدای نوحه و عزا شنیدم، به دنبال صدا رفتم، دیدم جنازه‌ایست. در این هنگام حضرت رضا (علیه‌السلام) از اسب فرود آمدند، به طرف جنازه رفتند، به آن خو گرفتند و مأنوس شدند. آنگاه رو به من کردند و فرمودند: ای موسی بن سیار، هر که جنازه‌ی یکی از اولیای ما را تشییع کند،‌ از گناهان بیرون می‌رود آن‌گونه که از مادر، بدون گناه متولد شده است و چون جنازه‌ی آن مرد را کنار قبر نهادند، حضرت رضا (علیه‌السلام) نزدیک آمدند، مردم را کنار زدند، دست مبارک را بر سینه‌ی آن مرد نهادند و فرمودند: ای فلانی، مژده باد تو را به بهشت، بعد از این دیگر ترسی بر تو نیست. عرض کردم: فدایت شوم، آیا این مرد را می‌شناسید؟ شما که تا امروز به این سرزمین نیامده‌اید؟
فرمودند: ای موسی بن سیار، آیا نمی‌دانی که اعمال شیعیان ما، در صبح و شام بر ما عرضه می‌شود، هر کوتاهی که در اعمال آنها باشد، از خداوند متعال می‌خواهیم که از صاحبش درگذرد و هرچه از کارهای عالی باشد، از خداوند برای صاحبش شکرانه درخواست می‌کنیم (ابن شهر آشوب مازندرانی، 1375 ق، ج 4: 341؛ رک: مجلسی، 1356، ج 49: 98)."
در اینجا نیز امام (علیه‌السلام) احاطه‌ی خود را بر کلام خود و نگرش مخاطب نشان می‌دهند. ایشان از شیوه‌ی ارتباط میان‌فردی برای اعلام اطلاع اهل بیت (علیهم‌السلام) از اعمال شیعیان، استفاده کرده و تلاش دارند از این طریق به اثبات ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام) بر مردم بپردازند.

3. سطح دانش

در مدل برلو، سطح دانش به میزان آگاهی و اطلاعات ارتباط برمی‌گردد. امام رضا (علیه‌السلام) با داشتن این ویژگی باعث جذب قلوب مؤمنان می‌شدند. در ادامه دو مورد بیان می‌شود.

اطلاع قبلی از مخاطب

در مسند الامام الرضا (علیه‌السلام) آمده است: امام (علیه‌السلام) از قادسیه بیرون شدند، از طریق بادیه به طرف بصره حرکت کردند و پس از چندی به ناحیه‌ی نباج رسیدند. شیخ صدوق در روایتی از ابوحبیب نباجی ورود حضرت را به نباج چنین شرح می‌دهد (6):
"ابوحبیب نباجی می‌گوید: در عالم رؤیا دیدم که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به نباج تشریف آوردند و در مسجدی که حجاج فرود می‌آیند، وارد شدند. بر آن حضرت سلام کردم و پیش روی او ایستادم. طبقی از خرمای صیحانی نزد ایشان بود و حضرت مشتی خرما برداشتند و به من دادند. آنها را شمردم، 18 دانه بود. 20 روزی از این جریان گذشت و شخصی نزد من آمد و گفت: ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) از مدینه آمده و در مسجد نزول اجلال فرموده است. به خدمت حضرت رفتم و دیدم آن جناب در همان موضعی نشستند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودند و طبقی از خرمانی صیحانی مانند آنچه نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، پیش روی ایشان قرار داشت. سلام کردم و امام رضا (علیه‌السلام) پاسخ دادند. سپس مشتی از خرما به من دادند. آنها را شمردم، 18 دانه بود. عرض کردم یابن رسول الله زیادتر از این به من عطا فرما، فرمودند: اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زیادتر از این به تو عطا فرموده است، ما هم زیادتر از این به تو عطا کنیم (1387، ج 2: 458-457)."
گزارشی دیگر از ابن شهر آشوب در المناقب است که آن حضرت هنگام عزیمت از مدینه به مرو، در بصره توقف داشتند. راوی این قول، ابن علوان است. اما آنچه او نقل می‌کند همان ماجرایی است که ابوحبیب نباجی در ورود حضرت به نباج نقل کرده و به نظر می‌رسد روایت در اصل یکی است؛ اما در آخر روایت ابن علوان، ماجرایی افزون بر آنچه ابوحبیب نباجی گفته دارد. ابن شهر آشوب در ادامه‌ی روایت، به نقل از ابن علوان اضافه می‌کند:
"حضرت پس از چند روز نزد من فرستاده از من ردایی با اندازه‌های معین خواستند. گفتم چنین ردایی نزد من نیست. حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمودند: آن در بقچه‌ی فلانی است، کسی را نزد عیالت بفرست و آن را بخواه. کسی را فرستادم و نشانی دادم. او رفت و آنچه حضرت فرموده بودند، آورد (7) (1375 ق، ج 2: 397)."
صفوانی در روایتی دیگر می‌گوید: قافله‌ای از خراسان به طرف کرمان حرکت می‌کرد. در بین راه، دزدان بر اهالی کاروان حمله کردند و مردی را که گمان می‌کردند ثروتمند است گرفتند و روزهای زیادی او را در میان برف حبس کردند،‌ دهانش را پر از برف کردند تا مجبور شود جای پول‌هایش را بگوید.
سرانجام زن یکی از دزدان بر این مرد ترحم کرد و او را آزاد ساخت. مرد فرار کرد ولی در اثر شکنجه، دهان و زبانش به شدت آسیب دیده بود، به طوری که دیگر قادر به سخن گفتن نبود. شبی در خواب دید که مردی می‌گوید حضرت رضا (علیه‌السلام) وارد خراسان شده، نزد او برو و دوای درد خود را بخواه. او هم در خواب نزد امام (علیه‌السلام) رفت و ایشان فرمودند: «زیره، سیسنبر و نمک را بکوب و در دهان خود نگاه‌دار تا خوب شوی.» مرد از خواب بیدار شد ولی به خواب خود اعتنایی نکرد و سرانجام خود را به نیشابور رساند. به او گفتند امام (علیه‌السلام) از نیشابور رفته و اکنون به رباط سعد رسیده است.
مرد به رباط سعد رفت و خدمت امام (علیه‌السلام) رسید، با سختی فراوان جریان دزدان را تعریف کرد و از ایشان خواست او را شفا ببخشند. امام (علیه‌السلام) بلافاصله فرمودند: «برو همان دستوری را که در خواب به تو دادم، عمل کن.» مرد به دستور عمل کرد و خوب شد (مجلسی، 1356، ج 49: 124؛ ابن بابویه، 1387، ج 2: 211).

اطلاع از عقاید مخاطب

امام (علیه‌السلام) در بصره تشکیل جلسه دادند و سعی کردند این مجلس با مسیحیانی مثل جاثلیق، زیدیه و معتزله‌ی یهودیان (رأس جالوت) تشکیل شود و هدف خود را معرفی نشانه‌های امامت اهل بیت (علیهم‌السلام) قرار دادند (مجلسی، 1356، ج 49: 74). چون در ارتباط بین‌فردی، بهترین شیوه برای برقراری ارتباط مؤثر با مردم، داشتن اطلاعات دقیق از عقاید مخاطبان است، امام (علیه‌السلام) در این جلسه از این شیوه استفاده کردند.
امام (علیه‌السلام) در مناظره‌هایی که مأمون در مرو برای ایشان ترتیب می‌داد، روش ارتباطی خود را با جدل شروع می‌کردند و بر مبنای کتاب‌های آنها، علیه‌شان استدلال می‌کردند. این از فنون مناظره است که بر دلایل اعتقادی طرف مقابل استناد شود، به این ترتیب او نمی‌تواند به سادگی از ارتباط فرار کند، چون بایستی از تورات و انجیل فرار کنند که مبدأ اعتقادی خودشان است. استفاده از مفاهیم مشترک دو مذهب برای غلبه‌ی بیشتر در ارتباطات است، مثل مقدس بودن عیسی (علیه‌السلام) در میان شیعه و مسیحی (همان: 78) که امام (علیه‌السلام) از این فن نیز استفاده کردند. مبلغان دینی ما باید توجه کنند که این روش می‌تواند مبنای ارتباطات میان‌دینی آینده‌ی جهان را تشکیل دهد.
مأمون برای شکستن شخصیت علمی حضرت،‌ اقدام به تشکیل مجالس مناظره و مباحثه با دانشمندان ادیان مختلف می‌کرد تا شاید از این رهگذر بتواند در مباحثه‌های علمی که بین آنها به وجود می‌آید شکستی برای امام رضا (علیه‌السلام) ایجاد کند و از محبوبیت آن وجود مقدس در بین مردم، بکاهد. اما سرانجام توفیق نیافت و دانشمندان برجسته‌ی تمام ادیان و مذاهب از مراکز علمی جهان با امام (علیه‌السلام) به بحث و گفتگو نشسته و همه‌ی عالمان مذاهب، صاحبان افکار و آرای مختلف به بزرگواری و احاطه‌ی علمی آن حضرت اعتراف کردند. پیروزی‌های حضرت در مباحثه‌ها، مأمون را ناامید کرد.
از شیوه‌های ارتباط میان‌فردی مؤثر، اطلاع قبلی از مخاطب و عقاید اوست. ایشان با تعبیر یافتن رؤیای ابوحبیب نباجی و احاطه‌ی کامل بر عقاید مخاطبان، از این شیوه برای اثبات حقانیت امامت خود استفاده می‌کردند. اینها نمونه‌هایی از علم و آگاهی بی‌نهایت امام (علیه‌السلام) بوده که موجب جذب قلوب مؤمنان، در ارتباطات ایشان با مردم بوده است.

4. موقعیت فرهنگی - اجتماعی ارتباط‌گر

برلو می‌گوید هیچ ارتباط‌گری به عنوان فرد آزاد و بدون تأثیر از شرایطی که در سیستم فرهنگی - اجتماعی اطرافش دارد، نمی‌تواند رفتار کند. هرچه طبقه‌ی اجتماعی و فرهنگی ارتباط‌گر با مخاطبان نزدیک‌تر باشد، ارتباط کامل‌تر و بهتری صورت می‌گیرد. توجه به این نکته ما را بر آن می‌دارد که بیان کنیم، هر چند در ظاهر، امام رضا (علیه‌السلام) از مدینه عازم مرو بودند و خلق و خوی اعراب را با خود به همراه داشتند، اما بررسی سیره‌ی ایشان در این سفر نشان می‌دهد که نه تنها ارتباط بسیار هم‌رنگ و قوی با مخاطبان خود داشتند بلکه باعث جذب قلوب آنان هم شدند. امام رضا (علیه‌السلام) با رعایت اخلاق اسلامی و برخورد انسان با افراد، مرزهای فرهنگی و اجتماعی مردم ایران را شکستند و با افراد در قوم و قبایل متفاوت، ارتباط مطلوب و کامل برقرار کردند مانند موارد زیر:

توجه به وضعیت اخلاقی و فرهنگی مردم

حاکم نیشابوری از مجلس ضیافت و میهمانی یاد می‌کند:
"یکی از بزرگان شهر به افتخار حضرت ترتیب داد و افاضل و علمای شهر را نیز دعوت کرد و با وجود اینکه جای افاضل و اشراف و به خصوص جای حضرت رضا (علیه‌السلام) را در صدر جلسه و همراه با متکا و نمارق (بالشت و پشتی) مصفوفه مقرر کرده بودند، حضرت التفاتی به صدر مجلس ننموده و در کنار مجلس که نوع میهمانان نشسته بودند؛ جلوس فرمودند. از آن پس سیره بر آن شد که جای افاضل کنار مجلس باشد نه صدر آن (1339: 34)."
این قضیه که گویای تواضع حضرت بود، نهایت الگوپذیری مردم از ایشان و نفوذ عمیق آن حضرت را در قلب و فکر مردم ایران نشان می‌دهد.

توجه به وضعیت مادی و رفاه مردم

نمونه‌هایی دیگر از اشراف امام (علیه‌السلام) بر موقعیت فرهنگی - اجتماعی ایران، در وضعیت رفاهی مردم و به خصوص شیعیان در دوران حکومت مأمون بود. بنی‌عباس تا قبل از ورود امام (علیه‌السلام) به ایران عرصه‌ی زندگی را بر شیعیان سخت می‌گرفت به طوری که عده‌ی زیادی از شیعیان و حتی سادات علوی، سیادت و شیعه بودن خود را مخفی نگاه می‌داشتند. اما امام (علیه‌السلام) در نمونه‌هایی متعدد برای ایجاد رفاه مردم در مسیر حرکتشان تلاش کردند.
مثلاً در منطقه‌ی ده سرخ که خشک و کم آبی بوده است، امام (علیه‌السلام) برای وضو آب طلب می‌کنند و چون اطرافیان آب نداشتند، با دستان خود گودالی حفر می‌کنند که آب از زمین می‌جوشد.
"بنا بر روایت عبدالسلام ابن صالح هروی وقتی حضرت به ده سرخ رسیدند، به ایشان عرض کردند که خورشید از دایره‌ی نصف‌النهار گذشت و وقت نماز ظهر شد. آن جناب فرود آمدند و فرمودند: آب بیاورید. گفتند: آب با ما نیست. حضرت با دست خویش زمین را اندکی حفر کرده، چشمه‌ای می‌جوشد که تاکنون موجود است (8) (سحاب، 1334: 256)."
در روایتی دیگر ابوصلت هروی گزارش کرده:
"امام رضا (علیه‌السلام) چون به سناباد رسیدند تکیه کردند بر کوهی که دیگ‌ها از آن می‌تراشند و دعا کردند: خداوندا! سود ببخش به این کوه و برکت عطا کن در ظرف‌هایی که از این کوه می‌تراشند و فرمودند: که از برایش دیگ‌ها از سنگ تراشیدند و فرمودند: غذایش را در همان دیگ‌ها تهیه کنند. غذای آن حضرت اندک بود و آهسته غذا می‌خوردند. از آن روز مردم به آن کوه رو آوردند و دیگ‌ها و ظرف‌ها از سنگ آن تراشیدند و برکت یافتند (ابن بابویه، 1387، ج 2: 211)."
در کوه سنگی نیز، امام (علیه‌السلام) برکت سنگ‌های این ناحیه را که از آن، دیگ‌ها و ظروف سنگی می‌تراشیدند طلب می‌کنند که تا امروز نیز همچنان این شغل در این ناحیه برجاست.
در روایتی دیگر شیخ صدوق، گزارش داده که امام رضا (علیه‌السلام) در نیشابور در محله‌ی قزوینی منزل و در آنجا حمامی بنا کردند که امروز به گرمابه‌ی رضا مشهور است. آنجا چشمه‌ای کم آب بود. ایشان کسی را واداشتند که آب آن را بیرون آورد تا فراوان شد. امام (علیه‌السلام) در بیرون دروازه در زیر زمین، حوضی ساختند که چند پله پایین می‌رفت و آب چشمه بدان می‌ریخت. حضرت، داخل حوض شدند و بیرون آمدند و سپس به روی آن نماز گزاردند، سپس مردم می‌آمدند، از آن چشمه برای تبرک نوشیده، در آن حوض غسل می‌کردند، بر روی آن نماز گزارده، دعا می‌کردند و از خداوند حاجت خواسته و حاجاتشان برآورده می‌شد. امروز، آن چشمه را «عین کهلان» می‌نامند و مردم تا به امروز به سراغ آن چشمه می‌روند (همان: 136).
«بنابر آنچه مورخان معاصر ذکر کرده‌اند، این چشمه که بعد از آن به حمام امام رضا (علیه‌السلام) معروف شد همچنان در شهر نیشابور وجود دارد» (عرفان‌منش، 1390: 181).

توجه به وضعیت اعتقادی مردم و تبیین ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام)

نمونه‌ای دیگر از اشراف امام (علیه‌السلام) بر موقعیت فرهنگی - اجتماعی و شرایط زمان خود، در سرخس اتفاق می‌افتد.
یکی از نشانه‌های پذیرش تحمیلی ولایتعهدی از سوی امام رضا (علیه‌السلام) حادثه‌ی حبس و زندانی شدن آن حضرت در سرخس است. متأسفانه منابع اولیه، اطلاعات کافی در مورد چگونگی این زندانی شدن نداده‌اند. از برخی گزارش‌ها استفاده می‌شود که امام (علیه‌السلام) مدتی در سرخس تحت نظر [و شاید بازداشت خانگی] بوده‌اند. امام (علیه‌السلام) تلاش می‌کنند تا با توجه به موقعیت پیش آمده و ارتباط نداشتن ایشان با مردم، به تبیین مسئله‌ی امامت و ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام) برای ابوصلت هروی بپردازند تا او سخن حضرت را به گوش مردم برساند. این، نمونه‌ای از ارتباط میان‌فردی امام (علیه‌السلام) است. در گزارشی از ابوصلت هروی در این باره چنین ثبت شده است:
"به در خانه‌ای که حضرت رضا (علیه‌السلام) در سرخس در آن زندانی بودند آمدم. از زندانبان اجازه‌ی ملاقات خواستم. گفت: راهی به آن نیست. گفتم: چرا؟ گفت: او چه بسا در شب و روز هزار رکعت نماز می‌گزارد و ساعتی در آغاز روز و پیش از غروب در مصلای خود نشسته و با پروردگار خود مناجات می‌کند.
گفتم: در وقتی از این اوقات برایم اجازه‌ی دیدار بگیر و او اجازه گرفت. نزد حضرت رضا (علیه‌السلام) رفتم. ایشان در جای نماز خود نشسته و در اندیشه فرورفته بودند. به امام (علیه‌السلام) گفتم: یابن رسول الله این چیست که مردم از شما حکایت می‌کنند؟
فرمودند: چه می‌گویند؟ گفتم: از شما نقل می‌کنند که فرموده‌اید: مردم، بندگان ما هستند. فرمودند: خدا آفریننده‌ی آسمان‌ها و زمین است و دارای پنهان و آشکار. تو شاهدی که من هرگز این سخن را نگفته‌ام و هیچ‌گاه از پدران خود چنین سخنی نشنیده‌ام. تو دانایی به ستم‌هایی که از این امت بر ما اهل بیت وارد شده است و تو دانایی به اینکه این اتهام نیز از همان ستم‌هاست. سپس حضرت رضا (علیه‌السلام) رو به من کردند و فرمودند: ای عبدالسلام! اگر مردم آفریده‌ی ما باشند، چنان که حکایت می‌کنند، پس برای چه کسی ما از ایشان بیعت می‌گیریم. گفتم: یابن رسول الله راست گویی. سپس فرمودند: آیا تو منکری آنچه حق تعالی برای ما از ولایت و امامت واجب گردانیده، چنان که غیر تو منکر است. گفتم: پناه بر خدا، من اقرار دارم به ولایت و امامت شما (9) (ابن بابویه، 1387، ج 2: 427-426)."
در مرو نیز وقتی امام (علیه‌السلام) مجبور به پذیرش ولایتعهدی می‌شوند برای مأمون شروطی می‌گذارند و با تقریض (10) متن عهدنامه، منظور خود را از پذیرش، بر همگان آشکار می‌سازند و پس از آن، سیاست دوگانه‌ای در نظر می‌گیرند. اول اینکه از راه ولیعهدی و ارتباطات بین‌فردی به تبلیغ شیعه و امامت بپردازند و از حکومت ظلم دوری کنند و دیگری اینکه از راه ارتباطات جمعی به ترویج شیعه و امامت بپردازند. تبدیل لباس از مشکی که رنگ رسمی لباس عباسیان بود به رنگ سبز که مربوط به ائمه اطهار (علیهم‌السلام) است، ضرب سکه به نام حضرت، ترویج شیعه با اشعار شعرا و صله دادن به آنها و نماز عید مشهور امام (علیه‌السلام) در مرو از جمله تلاش‌های ایشان در ارتباطات جمعی بود (ابن بابویه، 1373 ق، ج 8: 278-260) که با توجه به آگاهی از عهد و زمان خویش انجام می‌دادند.

روش‌شناسی ارتباطات امام رضا (علیه‌السلام)

1. روش نفی و اثبات

در این روش، ارتباط‌گر سعی می‌کند همه‌ی شیوه‌های مشابه و پیام‌های رقیب را نفی و شیوه و پیام مطلوب خود را اثبات کند. نکته‌ی قابل توجه در اینجا، دقت در تمایز روش نفی و اثبات و روش استدلال است. در روش نفی و اثبات، همه‌ی پیام‌های رقیب زمینه‌ی اثبات پیام مطلوب است؛ در حالی که در روش استدلالی، از اصول منطق برای اثبات پیام مطلوب استفاده می‌شود، هرچند ممکن است اثبات پیام مطلوب خود نافی همه‌ی پیام‌های رقیب باشد. به عبارت دیگر در روش نفی و اثبات، نخست کار نفی پیام‌های رقیب صورت می‌گیرد تا زمینه‌ای برای اثبات پیام مطلوب پدیدار شود.
امام رضا (علیه‌السلام) در مناظره با رهبران و پیروان ادیان از این روش بهره می‌بردند. مثلاً برای اثبات نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نفی دلایل پیروان یهود برای نپذیرفتن نبوت ایشان استفاده کردند.
دانشمند یهودی در پاسخ امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی چگونگی اثبات نبوت حضرت موسی (علیه‌السلام)، به معجزه‌هایی از قبیل شکافتن دریاها، اژدها شدن عصا در دست وی، بیرون آوردن ید بیضا و جاری ساختن چشمه‌ی آب از سنگ با زدن عصای خود، استناد کردند.
"امام رضا (علیه‌السلام) با پذیرش این معجزه‌های حضرت موسی (علیه‌السلام)، پرسیدند: آیا هر کس در تأیید ادعای نبوت خویش معجزه بیاورد، او را تصدیق می‌کنید؟ عالم یهودی گفت: خیر، فقط در صورتی می‌پذیریم که معجزه‌هایی همانند معجزه‌های حضرت موسی (علیه‌السلام) بیاورد. امام (علیه‌السلام) فرمودند: پس چگونه به نبوت پیامبران پیش از موسی (علیه‌السلام) ایمان دارید، در حالی که هیچ کدام از آنها معجزه‌های یاد شده برای حضرت موسی (علیه‌السلام) را نیاوردند. دانشمند یهودی که در پاسخ حضرت رضا (علیه‌السلام) درمانده بود، با تغییر حرف خود، گفت: اگر کسی معجزه‌هایی بیاورد که فراتر از قدرت افراد عادی باشد، تصدیق نبوت او لازم است. در این هنگام، حض

کلماتی برای این موضوع

بررسی و نقد دیدگاه و روش طبری در تاریخ نسبت به اهل بیت ع مقدمه مدیر پایگاه استفاده از منابع تاریخی به ویژه تاریخ نویسی ای به سبک طبری


ادامه مطلب ...

تکاثر و تأثیر آن بر زندگی در سیره‌ی رضوی

[ad_1]

چکیده

موضوع سرمایه و انباشتن آن در جامعه‌ی بشری از جمله مشکلات ویرانگر در همه‌ی اعصار بوده است. امروزه به واسطه‌ی ابزارهای جدید، محاسبه‌های رایانه‌ای، ماشینی شدن ابزارهای تولید و مصرف، دامنه‌ی تخریب و تأثیرگذاری این بیماری بزرگ اجتماعی، بسیار عمیق‌تر شده است. از رهاوردهای شوم آن می‌توان به جنگ‌ها و نابسامانی‌های گسترده در ابعاد اجتماعی که از طریق انباشتن سرمایه و ایجاد نظام سرمایه‌داری است، اشاره کرد. در این نوشتار که به روش توصیفی - تحلیلی سامان یافته، سعی شده تا نظام سرمایه‌داری و تکاثرگرایی که از جهت مفهومی، مصداقی و کاربرد قرآنی، همان فزون‌طلبی، برتری‌جویی و پیشی گرفتن از دیگران در اندوختن مال است، در سیره‌ی قولی و فعلی امام رضا (علیه‌السلام)، با معیارها و ملاک‌های تکاثر به طور عام و تکاثرگرایی و آثار مادی و معنوی آن بررسی شود. واکاوی سیره و روایت‌های رضوی نشان می‌دهد اصالت دادن به مالکیت انسان، انحصار و احتکار و بینش غلط در کسب مال، از مهم‌ترین معیار و ملاک‌های تکاثر در آموزه‌های دینی است. از سوی دیگر، رباخواری، کم‌فروشی، استثمار و تجمل‌گرایی، از آثار مادی و ترک کارهای خیر و گرایش به سودجویی، بی‌مسئولیتی و فراموش کردن آخرت نیز در شمار آثار معنوی تکاثر بر زندگی شمرده می‌شود.

مقدمه

نظام سرمایه‌داری از طریق تکاثر توانسته زمام امور جامعه را برعهده گیرد و جایگاه اجتماعی خود را با زر و زور در میان اقشار مردم در دوره‌های زندگی بشری ارتقاء بخشد و حاکم بلامنازع مردم در این میان شود. در چنین نظامی، انسان، آزادی لازم و شایسته‌ای در حیات مادی، معنوی و اعتقادی خود ندارد. عملکرد او فقط در چارچوب‌هایی ظاهر می‌شود که نظریه پردازان انسان‌گرا از قبل برای وی مقرّر کرده‌اند. این بدان معناست که انسان در نظام جدید بشری، به شیوه‌ی نو در اسارت و یوغ نظام فکری، فرهنگی، عاطفی و مذهبی به سر می‌برد. انسان در چنین نظامی، مسخ و از درون تهی می‌شود. این ضربه‌ی سهمگین و جبران‌ناپذیر بر پیکره‌ی مقدس انسان الهی، بخشی از رهاورد نظام سرمایه‌داری جدید به شکل تکاثر است و برای نجات، راهی جز شناخت درست این پدیده و منشأ آن در بُعد انسان‌شناسی با توجه به معیارهای اصیل الهی در قرآن و روایت‌ها وجود ندارد. از این‌رو به بخشی از تعالیم امام رضا (علیه‌السلام) - به عنوان مفسّر وحی - اشاره شده است.

موضوع‌شناسی

موضوع سرمایه و ثروت، قلمروی زیادی دارد، یکی از آنها در جهان‌بینی توحیدی، تکاثر بوده که از مظاهر حیات مادی شمرده شده و تأثیر بسزایی بر سرنوشت انسان گذاشته است.

1. سرمایه و ثروت در اسلام

در جهان‌بینی انسانی اسلام، اینکه فرد فقط به بُعد مادی بیندیشد و تمام سعی خود را به جمع‌آوری ثروت (تکاثر) معطوف دارد، مقبول نیست و بارها نسبت به کسانی که همه‌ی همت خود را به زندگی مادی گره زده‌اند، هشدار داده شده است. «أَفَرَأیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَ مَالاً وَوَلَداً؛ ای رسول، دیدی حال آن کس را که به آیات ما کافر شد و گفت: من البته مال و فرزند بسیار خواهم داشت» (مریم / 77).
آیات و روایت‌ها، چنین اندیشه‌های غلطی را مایه‌ی اسارت و اختناق مادی بشر دانسته و توصیه می‌کنند فریب آن را نخورند، چون نتیجه‌ی قهری کثرت‌طلبی و تکاثر بی‌حد و مرز، باعث تباهی شده، انسان را کم کم به کام هلاکت کشانده و در زمره‌ی زیانمندترین مردم در معامله‌ها و نومیدترین آنها در تلاش و سعی قرار می‌دهد (شریف رضی، 1414 ق: 552). قرآن تصویر چنین نمونه‌هایی - مانند فرعون، قارون و ابوجهل - را که مصداق بارز این رفتارهاست بیان می‌دارد. «یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالاً لُبَداً؛ می‌گوید: مال بسیاری تلف کردم» (بلد / 6؛ زخرف / 52؛ قصص / 78). البته در صورتی که ثروت در خدمت اهداف و انگیزه‌های الهی قرار گیرد، در آموزه‌های دین مورد تمجید و ستایش قرار گرفته (مفضل بن عمر، 1379: 52) و آن را موجب تقرب به خدا (سبأ / 37)، شاخصی برای جهاد در راه خدا (نساء / 95) و فضل خدا (جمعه / 10) شمرده است. همچنین نبودن یا کمبود ثروت را برای چنین اهدافی مایه‌ی سقوط فرد و جامعه دانسته و آن را «موت الاکبر» می‌داند (قمی، 1414 ق، ج 2: 715) و دوست نداشتن آن، به منزله‌ی شایستگی نداشتن فرد تلقی می‌شود، امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند:
لَا خَیْرَ فِی مَنْ لَا یُحِبُ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلَالٍ یَکُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ یَقْضِی بِهِ دَیْنَهُ وَ یَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ؛ در کار کسی که مال را دوست ندارد، برای اینکه به وسیله‌ی آن، آبروی خود را حفظ کند،‌ بدهی‌های خود را بپردازد و نیز صله‌ی رحم انجام دهد، خیر و شایستگی وجود ندارد (کلینی، 1350، ج 5: 72).

مفهوم‌شناسی تکاثر

کلمه‌ی تکاثر از ریشه‌ی «کثره» نقیص «قله» ثلاثی مزید و از باب تفاعل است (ابن فارس 1404 ق، ج 5: 160)، بدین معنا که شخصی به دیگری فخر بفروشد که مال و فرزند بیشتری دارم (طباطبایی، 1390، ج 29: 288). واژه‌ی «تکاثر» و «مکاثره» مترادف هستند و به معنای رقابت و پیشی گرفتن از دیگران در ثروت‌اندوزی است (راغب اصفهانی، 1412 ق: 703).
با توجه به این معانی، در واقع تکاثر از طریق مال‌اندوزی، دشمنی خدا را برمی‌انگیزد و به وسیله‌ی آن بر دوستداران خدا فخر می‌فروشد (فخر رازی، 1423 ق، ج 15: 134).
خاستگاه و منشأ تکاثرطلبی، قوه‌ی شهوانی و تعلق‌های دنیوی است (مصطفوی، 1430 ق، ج 10: 29). گرایش به آن،‌ این صفت را در وجود آدمی متجلی کرده و او را در جهت مال‌اندوزی و افزون‌طلبی سوق می‌دهد. از دیگر عوامل عمده‌ی بروز این حس (قوه‌ی شهوانی)، جهل و نادانی نسبت به پاداش‌ها و کیفرهای الهی و بی‌ایمانی به معاد و (مکارم شیرازی و همکاران، 1366، ج 27: 281) ناآگاهی نسبت به ضعف‌ها و ناتوانی‌های فردی یا نگرش‌های سیستمی سرمایه‌داری است (صدر، 1350: 302).

1. کاربردهای قرآنی

واژه‌ی تکاثر دو بار در قرآن کریم آمده است. در یک سوره (همزه / 1) بدون متعلق آمده و در دیگری (حدید / 20) با متعلق آن که اولاد و اموال ذکر شده است (صافی، 1418 ق، ج 27: 153). البته از نگاه قرآن، دامنه و گستره‌ی آن مربوط به مصادیقی (هلالی، 1405 ق، ج 2: 953) است که منجر به دوری از خداوند متعال می‌شود (نور / 37) و به دنبال آن سرکشی و طغیان فرد (علق / 7) سرلوحه‌ی زندگی قرار گرفته و همیشه با نگاه کوته‌بین خود، مال و اولاد را پشتوانه‌ی خود می‌داند (سباء / 34). از این رو، لحن کلام چنین تفکری، بزرگداشت خود و نادیده گرفتن مقام و شأن خدا خواهد بود (کهف / 34)، در حالی که اینها در پیشگاه خداوند در روز حساب برای صاحب چنین تفکری منفعت ندارد (شعراء / 88).

ملاک و معیارهای تکاثر

کسب ثروت از راه و روش‌های غیرمعمول، مغایر آموزه‌های دینی و در حقیقت به عنوان یک ضد ارزش قلمداد شده است (مصباح الشریعة منسوب به جعفر بن محمد (علیه‌السلام)، 1360: 38). تعلق انسان به اشیاء که باعث برهم زدن توازن ثروت در جوامع انسانی شده (مطهری، بی‌تا، ج 2: 107)، از عمده‌ترین عوامل انحطاط جامعه‌ی انسانی است. باید دانست که دلیل این امر ریشه در جهان‌بینی نادرست بشر دارد، چون جهان‌بینی و نگرش افراد، ماهیت زندگی انسانی را شکل می‌دهد و همین امر نادرست، بر هدف، معنا و سبک زندگی تأثیر می‌گذارد.
لذا ملاک و معیارهای غلط، حاکمیت ارزش‌های نظام سرمایه‌داری و مال‌اندوزی، می‌تواند زمینه‌های منجر به پیامدهای خطرناک را به وجود آورد.

1. اصالت دادن به مالکیت انسان

در جهان‌بینی‌های غیر الهی که مبنای آن بر اصالت نفع فرد (اصالت نفع) قرار دارد (ایروانی، 1391: 56)، همواره مالکیت به عنوان پدیده‌ای اثرگذار در طول تاریخ، خود را نشان داده است و توانسته منشأ بسیاری از فسادها و بیدادگری‌ها در عرصه‌ی اجتماعی باشد. دلیل اصلی این نقش محوری در مالکیت، به انسانِ کاملاً نیازمند برمی‌گردد، چون انسان، همیشه درصدد رفع نیازهای خود برآمده و به دنبال تأمین آرامش جسمی، مادی، روحی و روانی خود است.
تأمین نیازهای انسانی نیازمند داشتن مال و توانایی‌های دیگر است و همین امر باعث بروز مالکیت در زندگی انسان می‌شود. گرچه مالکیت، رابطه و پیوندی است میان شخص و چیزی که آن را به نحوی به دست آورده (سبحانی، 1391: 47)، اما این امر می‌تواند حس فزون‌طلبی را در انسان ایجاد کند و اکتفا نکردن به نیازهای کنونی و در نظر گرفتن آینده نیز می‌تواند مزید بر علت این حس که همان تکاثر است، باشد. انباشتن ثروت و گردآوری کالاها از همین معبر رخ می‌دهد و باعث بر هم زدن تمام مقدّرات جوامع انسانی می‌شود.
امام رضا (علیه‌السلام) در ذیل آیه‌ی «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى...» (انفال / 41) فرمودند:
فَتَطَوَّلَ عَلَیْنَا بِذَلِکَ امْتِنَاناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً إِذَا کَانَ الْمَالِکُ لِلنُّفُوسِ وَ الأمْوالِ وَ سَائِرِ الأشْیَاءِ الْمَلِکَ الْحَقیِقِیَّ وَکانَ مَا فِی أیْدِی النَّاسِ عَوَارِیَ وَ أَنَّهُمْ مَالِکُونَ مَجَازاً لَا حَقیِقَةً لَهُ؛ و از آن جهت چنین کرد تا با رحمت خود بر ما منت گذارد، زیرا مالک جان‌ها، مال‌ها و چیزهای دیگر خود اوست که مالک حقیقی دارد و آنچه در دست مردم است عنوان عاریه دارد، مردمان به مجاز مالکند نه به حقیقت و آنچه مردم به دست می‌آورند (از راه کسب و کار، بازرگانی، صنعت و...) همه، در حقیقت غنیمت است (یعنی مالک خمس آن نیستند و باید بپردازند) (الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا (علیه‌السلام)، 1406 ق: 439).
در این بیان، حضرت، مالکیت حقیقی را ویژه‌ی خداوند می‌دانند، یعنی در حقیقت ایشان مالکیت برای غیر خدا را امری اعتباری دانسته و آن را برای خداوند مطلق می‌دانند.
«وَلِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ؛ و آنچه در آسمان‌ها و زمین است همه ملک خداست) (نجم / 31) و مالکیت دیگران محدود و نسبی، یعنی این مفهوم مالکیت، عینیتی در خارج ندارد و فقط اعتباری جعل شده است تا رابطه‌ی مالک و مملوک که در خارج از فضای ذهن انسان عینیت دارد، شکل گرفته و باعث رونق و ادامه‌ی تصرف و بهره‌مندی شود. به عنوان مثال:
"جوانی که به دریا می‌رود، به صید ماهی می‌پردازد و ماهی بزرگی را صید کرده و آن را به بازار فروش حمل می‌کند، روی آن قیمت معینی می‌گذارد و برای فروش و هبه، خود را از تمام افراد، صالح‌تر می‌داند، در حقیقت تصور مالک و مملوک را ترسیم می‌کند و این چیزی غیر از رابطه‌ی اعتباری که همان مالکیت باشد، نشان داده نمی‌شود (سبحانی، 1391: 47)."
حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «وَ أَنَّهُمْ مَالِکُونَ مَجَازاً لَا حَقِیقَةً لَهُ وَ کُلُّ مَا أفَادَهُ النَّاسُ فَهُوَ غَنِیمَةٌ؛ مردمان، مالک مجازی (عاریتی) هستند که مالکیت آنان حقیقتی ندارد و همه‌ی آنها را از راه سود به دست می‌آورند، در حقیقت غنیمت است» (نوری، 1407 ق، ج 1: 552).
انسان‌ها به طور تکوینی و تشریعی، مجاز به استفاده از تمام مواهب الهی هستند، ولی اجازه، جنبه‌ی وکالتی و امانت‌داری دارد و فقط می‌توانند در نقش وکیل تصرف کرده و از آن بهره ببرند. امام رضا (علیه‌السلام) در ذیل تفسیر آیه‌ی غنیمت فرموده‌اند:
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى‌ وَالْیَتَامَى‌ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى‌ عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ؛ و ای مؤمنان بدانید که هر چه غنیمت و فایده برید،‌ خمس آن خاص خدا، رسول و خویشان او، یتیمان و فقیران و در راه سفر ماندگان است، اگر به خدا و به آنچه بر بنده‌ی خود در روز فرقان، روزی که دو سپاه روبرو شدند نازل کرده‌ایم، ایمان آورده‌اید و خدا بر هر چیز تواناست (انفال / 41).
چون خداوند متعال مالک حقیقی است و آنچه در اختیار انسان است از سفره‌ی گسترده‌ی نعمت‌های الهی برداشته شده، پس در حقیقت، انسان غنیمت‌بردار این خوان است، اموال او همه در حکم غنائم است و دیگران در آن سهیم هستند. پس در هر چیزی که مردم بهره می‌برند، چه کم و چه زیاد باشد (بحرانی، 1415 ق، ج 2: 690)، «... وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُم مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ...» (حدید / 7) باید بخشی از آن را انفاق کنید.

2. انحصار و احتکار

یکی از راه‌های افزایش بی‌رویه‌ی ثروت، پدیده‌ی زشت احتکار و انحصار است. اقبال عده‌ای به این عمل، می‌تواند کمبود کاذبی پدید آورد، نرخ‌های اجناس و مایحتاج مردم را به طور ساختگی بالا برد و باعث افزایش ثروت آنان شود. کاربرد این معیار که بیشتر در جوامع با اقتصاد باز و آزاد جاری است، تمام جریان مؤلفه‌های اقتصادی را به سوی غایت معینی که سود بیشتر و انباشتن ثروت است، سوق می‌دهد. گرچه اسلام نیز، اصل را بر آزادی اقتصادی گذاشته است، ولی این آزادی تحت قیود و ارزش‌های مورد نظر مکتب اسلام است و نه آزادی مطلق، که فضای هرج و مرج را در پیش روی فرصت‌طلبان قرار می‌دهد. دستور اکید خداوند در آیه‌ی هفتم سوره‌ی حشر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این است که ثروت به دست آمده از جنگ را بین صحابه‌ی مهاجر و انصار خود تقسیم کند تا ثروت فقط در دست ثروتمندان قرار نگیرد.
امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی انحصارطلبی فرموده‌اند: «... وَ البَرَاءَةُ مِنْ أهْلِ الاِسْتِثَارِ؛ برائت از انحصارطلبان در اموال، از اسلام و ایمان است» (ابن بابویه، 1378 ق، ج 1: 126؛ عطاردی، 1351، ج 2: 502).
استئثار (انحصارطلبی) از آثار شوم سرمایه‌داری و شیوه‌های نظام اشرافی و تکاثری است. استئثار در لغت به این معناست که انسان مال و متاع یا چیزی را که مورد میل و رغبت و نیاز دیگران است، ویژه‌ی خویش سازد (فراهیدی، 1410 ق، ج 8: 238) و با خودکامگی و استبداد، دست دیگران را از آن کوتاه کند (طریحی، 1375، ج 3: 199).
امام رضا (علیه‌السلام) در فرازی از نامه‌ی خود به مأمون فرموده‌اند: دوستی اولیای خدا واجب است و دشمنی با دشمنان خدا و بیزاری از ایشان و از پیشوایان واجب است... و بیزاری از انحصارطلبان (لازم است) (ابن شعبه حرانی، 1404 ق: 422؛ حکیمی، 1376: 343). حضرت علی (علیه‌السلام) به مالک اشتر فرمودند: مبادا در آنچه که با مردم مساوی هستی، امتیازی خواهی (شریف رضی، 1414 ق: 444). دلیل برائت جستن از چنین افرادی، بیشتر به آثار و تبعات آن دلالت دارد. روحیه‌ی تکاثر و افزودن ثروت و انباشتن آن، علاوه بر اینکه بسیاری از مردم را از نیازهای اولیه‌ی خود محروم می‌سازد، تبعات شومی مانند رشوه‌خواری که در این آیه بیان شده است: «وَتَرَى‌ کَثِیراً مِنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ بسیاری از آنان را می‌بینی که در گناه و تعدّی و خوردن مال حرام، شتاب می‌کنند! چه زشت است کاری که انجام می‌دادند!» (مائده / 62) و نیز رفع حاجت کسی مشروط به هدیه را نیز به دنبال دارد، زیرا امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «الرَّجُلُ الَّذِی یَقْضِی لِأخیهِ الْحَاجَةَ - ثُمَّ یَقْبَلُ هَدِیَّتَهُ؛ مردی که حاجت برادر خویش را برآورده می‌کند و سپس هدیه‌ی او را می‌پذیرد» (1406 ق: 82).
بشری که غالباً با تحصیل و دستیابی به ثروت، رفاه بیشتر می‌یابد، خود به خود به اسارت دنیا درآمده و به همان اندازه از خدا غافل می‌شود، به طوری که در حالت معمول باید با افزونی نعمت، شکرگزار خداوند بود، اما متأسفانه در این‌گونه افراد، روحیه‌ی عیاشی و خوشگذرانی اوج می‌گیرد تا آنجا که از موارد مشروع و مجاز الهی تجاز می‌کند، یعنی با برخورداری از رفاه و راحتی بیشتر، سر به طغیان می‌گذارد (شوری / 27) و ادامه، به تعبیر قرآن کریم، این وضعیت منجر به مخالفت‌های زیادی با فرامین الهی می‌شود (سباء / 34) و در نهایت، آثار فساد این روش، دامن جامعه را می‌گیرد و حتی کسانی که در حاشیه‌ی این نوع سبک زندگی هستند به عذاب الهی دچار می‌شوند (اسراء / 16) (2).
این نتیجه‌ی حتمی که محصول نظام سرمایه‌داری است، باعث پدید آمدن جامعه‌ی طبقاتی و گردش ثروت در دست توانگران و استئثار (انحصارطلبی) اموال عمومی به طبقه‌ای خاص می‌شود و در مجموعه آموزش‌های رضوی مردود است. عبدالله بن صلت گوید، مردی از اهل بلخ گفت: در سفر خراسان با امام رضا (علیه‌السلام) بودم، روزی سفره‌ای انداختند و غلامان سیاه و غیر سیاه را بر سفره گرد آوردند. گفتم: کاش برای اینها سفره‌ای جدا می‌انداختید: فرمودند: خاموش! خدای همه یکی است، مادر یکی، پدر یکی و پاداش هر کس بسته به کردار اوست (کلینی، 1382 ق، ج 2: 48/2).

3. بینش غلط در کسب مال

از جمله عواملی که منجر به تکاثر و انباشتن سرمایه می‌شود، نوع نگرش و شناخت فرد نسبت به زندگی فعلی و آینده‌ی اوست. وقتی انسان به هر بهانه‌ای، خود را از نظام منسجم و منظم مکتب الهی رها کند، در حقیقت سرنوشت خود را در اختیار نظامی افسارگسیخته و حریص قرار داده است. از این رو، در این مسیر به هر روشی برای رسیدن به هدف که کسب سرمایه است، چنگ می‌زند.
امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:
... وَ حُرْمَةُ السَّرقَةِ لِمَا فِیهِ مِنْ فَسادِ الأمْوَالِ و قَتْلِ الأنْفُسِ لَوْ کَانَتْ مُبَاحَةً و لِمَا یَأتِی فِی التَّغَاصُبِ مِنَ الْقَتْلِ وَ التَّنازُعِ و التَّحَاسُدِ؛ سرقت تحریم شد چون مایه‌ی فساد اموال و کشتن مردمان است و به این علت که دست‌درازی و غضب (اموال دیگران) موجب کشتار، درگیری و حسدورزی است و اینها، مردم را به رها کردن داد و ستد و کسب مال از غیر راه صنعت و کار فرا می‌خواند (ابن بابویه، 1378 ق، ج 1: 97/2).
در این حدیث شریف که ذکر شد، فساد مالی، تجاوز و قتل روشن است. زیرا با سرقت و غصب، جریان مال در جامعه دچار هرج و مرج می‌شود و امنیت کافی برای کارهای اقتصادی باقی نمی‌ماند. در حقیقت، حرام دانستن چنین درآمدهایی در شریعت که از طریق قمار، غناء، مجالس لهو و لعب و... به دست می‌آید، همگی برای تأمین امنیت اجتماعی و اقتصادی جوامع انسانی است که از این رهگذر، می‌توان به ایجاد روابط عادلانه و مدیریت عاقلانه رسید و از پایمال کردن حقوق مردم جلوگیری کرد.
امام رضا (علیه‌السلام) فرموده‌اند: «... وَ إِذَا فَعَلَ النَّاسُ هَذِهِ الأشْیَاءَ وَ ارْتَکَبَ کُلُّ إنْسَانٍ مَا یَشْتَهِی وَ یَهْوَاهُ مِنْ غَیْرِ مُرَاقَبَةٍ لِأحَدٍ کانَ فِی ذلکَ فَسَادُ الخَلْقِ أجْمَعینَ...» (همان: 99)، زمانی که مردم به کارهای ممنوع دست زدند، هر کس هرچه دلش خواست کرد، بدون اینکه کسی نظارت کند، مردم همگی به فساد و تباهی دچار می‌شوند (حکیمی، 1376: 48). این حدیث می‌گوید آزادی مطلق در فعالیت‌های اقتصادی مانند به دست آوردن پول، فروش کالا به هر قیمت و رفتارهایی که با عقاید، باورها و احکام الهی منطبق نیست، ممنوع است (نساء / 29) (3).

تکاثرگرایی و تأثیر آن بر زندگی در بیان امام رضا (علیه‌السلام)

یکی از امتیازهای هر نظام اقتصادی، توانایی آن در تعدیل ثروت و مؤلفه‌های اقتصادی است. نظام اقتصادی که زندگی بشر را شکل می‌دهد، به مثابه ارگانیسمی دارای حیات، فعالیت می‌کند. گاه و بی‌گاه این پیکر نیز مانند بدن انسان در معرض نوسان‌ها و حوادث ناگهانی و مختلف قرار می‌گیرد. اهمیت و ارزش یک نظام، زمانی روشن می‌شود که بتواند در مقابل تمام شوک‌های مادی و معنوی، مقاومت کند و خود را با شرایط و مقتضیات پیش آمده، تطبیق دهد. از این رو طبق باور برگرفته از قرآن و مجموعه آموزه‌های معصومان (علیهم‌السلام)، بهترین نظام اقتصادی که می‌تواند در حوزه‌های مختلف برای جامعه‌ی بشری تعدیل و اعتدال ایجاد کند، نظام اقتصادی اسلام است. در این بخش به یکی از پدیده‌های جاری، یعنی تکاثر و تأثیر آن از بُعد مادی و معنوی بر زندگی از منظر امام رضا (علیه‌السلام) پرداخته می‌شود.

1. آثار مادی تکاثر بر زندگی

توجه به مادیت و افزون‌طلبی، به طور غریزی در انسان وجود دارد (4) (عادیات / 8). این ویژگی در طول تاریخ توانسته است افراد زیادی را سرگرم خود کند و آنان را از هدف متعالی دور سازد. قرآن کریم در این باره به شعار بنی‌اسرائیل اشاره دارد آنجا که می‌فرماید:
وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى‌ لَنْ نَصْبِرَ عَلَى‌ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا...؛ و نیز به خاطر بیاورید زمانی را که گفتید: ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفاء کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزیجات، خیار، سیر، عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد (بقره / 61).
وقتی آنان قدر نعمت‌های الهی، از جمله نعمت رهبری حضرت موسی (علیه‌السلام) را ندانستند، تنوع‌طلبی و تکاثر‌طلبی را پیشه‌ی خود ساختند و شعار «لَنْ نَصْبِرَ» را سردادند، خطاب آمد: به شهر درآیید، آنچه می‌خواهید (از تنوع و تکثر رزق) در آنجاست (بقره / 61). اما پیامد آن، خواری و ذلت در حیات مادی خواهد بود (همان). چنین روحیه‌ای درباره‌ی تمام کسانی که هدف و محور زندگی خود را در مسیر غیر الهی قرار دادند، منطبق است. مانند سرمایه‌داری که از طریق ربا دنبال فزونی مال خویش است و خداوند فرمود: «یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ؛ خداوند، ربا را نابود می‌کند و صدقات را افزایش می‌دهد! و خداوند، هیچ انسانِ ناسپاسِ گنه‌کاری را دوست نمی‌دارد» (بقره / 276).

رباخواری

روحیه‌ی تکاثر، انباشتن ثروت و دامن زدن به آن، باعث می‌شود که فرد برای رسیدن به این هدف سرمایه‌ی خود را از راه‌های مختلف به کار گیرد. اسلام در حالی که از احتکار، گنج کردن پول و راکد گذاردن آن جلوگیری می‌کند، بهره‌کشی به وسیله‌ی پول از طریق رباخواری را نیز ممنوع کرده است (نساء / 161). نکوهش رباخواری و توصیه به پرداخت حقوق واجب، از جمله زکات (روم / 39)، وعده‌ی عذاب به یهودیان کافر به خاطر کردار رباخواری (آل عمران / 130) و اعلام جنگ با خدا و رسولش (بقره / 278) همه نشان از پیامدهای زشت این عمل دارد.
امام رضا (علیه‌السلام) در خصوص علت تحریم ربا فرمودند:
وَ عِلَّةُ تَحْریمِ الرِّبَا إِنَّمَا نَهَی اللهُ عَنْهُ لِمَا فِیهِ مِنْ فَسَادِ الْأَمْوَالِ لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِذَا اشْتَرَی الدِّرْهَمَ بِالدِّرْهَمَیْنِ کَانَ ثَمَنُ الدِّرْهَمِ دِرْهَماً وَ ثَمَنُ الْآخَرِ بَاطِلًا فَبَیْعُ الرِّبَا وَکْسٌ عَلَی کُلِّ حَالٍ عَلَی الْمُشْتَرِی وَ عَلَی الْبَائِعِ فَحَرَّمَ اللَّهُ تَبارکَ و تعالَی الرِّبَا لِعِلَّةِ فَسَادِ الأمْوَالِ کَمَا حَظَرَ عَلَی السَّفِیهِ أنْ یُدْفَعَ مَالُهُ إلَیْهِ لِمَا یُتَحَوَّفُ عَلَیْهِ مِنْ إفْسَادِهِ حَتَّی یُؤنسَ مِنْهُ رُشْدُهُ فَلِهَذِهِ الْعِلَّةِ حَرَّمَ اللهُ الرِّبَا؛ علت حرام بودن ربا؛ خدای بزرگ بدان جهت ربا را نهی کرده که مایه‌ی تباهی اموال است، چه اگر آدمی یک درهم را به دو درهم بخرد، بهای درهم یک درهم است و درهم دوم ناحق است، پس فروختن و خریدن به ربا به هر حال مایه‌ی زیان خریدار و فروشنده است. این است که خداوند متعال، ربا را از جهت فسادی که در اموال پدید می‌آورد حرام کرده است، به همان‌گونه که دادن مال شخص سفیه را به دست او حرام کرده است، چه در اینجا نیز بیم فاسد شدن مال می‌رود، تا زمانی که به رشد برسد چنین است و علت تحریم ربا در تأخیر پرداخت بدهی نیز، از بین رفتن معروف و نیکی است و تلف شدن اموال و تمایل مردمان به ربح (بهره) و ترک وام دادن و به کار نیکو پرداختن. اینها همه سبب فساد است و ظلم و نابودی اموال مردمان (ابن بابویه، 1378 ق، ج 2: 94-93).
ایشان در این روایت بر پیامد فساد در اقتصاد ربوی تکیه می‌کنند. چون به ظاهر در جریان ربوی، مال رباخوار فاسد و نابود نمی‌شود، بلکه رشد می‌کند، اما از طرفی دیگر شیوع فساد مالی و نابودی در کل اقتصاد جامعه و اموال توده‌های مردم جریان می‌یابد. اموال باید مانند خون به طور متعادل در تمام اندام اجتماعی جریان یابد، چیزی که این جریان را به هم می‌زند و باعث می‌شود در برخی از اندام اجتماع، متراکم و بخشی از اعضاء را با کم‌خونی روبرو کند،‌ نظام ربوی است.
امام رضا (علیه‌السلام) در فرازی دیگر، از عقبه‌ی نظام ربوی پرده برداشته و می‌فرمایند:
وَ عِلَّةُ تَحْرِیمِ الرِّبَا بِالنَّسِیَئَةِ لِعِلَّةِ ذَهَابِ الْمَعْرُوفِ وَ تَلَفِ الْأمْوَالِ وَ رَغْبَةِ النَّاسِ فِی الرِّبْحِ وَ تَرْکِهِمُ الْقَرْضَ وَ صَنَائِعَ الْمَعْرُوفِ وَ لِمَا فِی ذَلِکَ مِنَ الْفَسَادِ وَ الظُّلْمِ وَ فَنَاءِ الأمْوَالِ...؛ علت تحریم ربا در نسیه (معامله‌های غیر نقدی)، نابودی و تباهی اموال است... (ابن بابویه، 1385، ج 2: 483/2).
روایت بیان شده، به یک واقعیت حتمی اجتماعی اشاره دارد که سرمایه‌دار با روحیه‌ی تکاثرگرایی خود می‌تواند همچون مکنده‌ی قوی، خون کل جامعه را بمکد و رفته رفته به نابودی بکشاند، بخش عظیمی از بدنه‌ی جامعه را تباه کند و جریان حقیقی یک زندگی را که باید همراه با نشاط، پیشرفت و تعالی باشد، منحط سازد.

کم‌فروشی و استثمار

از دیگر مشخصات روحیه‌ی افراد افزون‌طلب، کم بها دادن به دسترنج مردم است. به طور مثال در مقابل زحمت فراوانی که کارگران برای استخراج مواد اولیه از دل طبیعت و مزارع متحمل می‌شوند، عده‌ای ارزش واقعی کار آنها را پرداخت نمی‌کنند و به تعبیر قرآن کریمِ اعمال «بخس» می‌کنند (هود / 85؛ اعراف / 85).
مرحوم طبرسی ذیل آیه‌ی «وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ» می‌گوید: «غرض آیه این است که حق مردم را کم مکنید و ایشان را از حقوقشان محروم مسازید» (1378، ج 1: جزء 7 و ج 8: 804).
امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:
اجْتِنَابِ الْکَبَائِرِ وَهِیَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ و شُرْبُ الْخَمْرِ و عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ الْفِرَارُ مَنَ الزَّحْفِ وَ أکْلُ مَالِ الْیَتامی ظُلْماً و أکْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللهِ مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ بِهِ وَ أکْلُ الرِّبَا وَ السُّحْتِ بَعْئَ الْبَیِّنَةِ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْبَخْسُ فِی الْمیزَانِ وَ الْمِکْیَالِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ الزِّنا وَ اللِّوَاطُ وَ الشَّهَادَاتُ الزُّورُ و الْیَأسُ مِنْ رَوحِ اللهِ وَ الأمْنُ مِنْ مَکْرِ الله؛ از گناهان کبیره مانند آدم‌کشی، کاستن پیمانه و خیانت پرهیز کنید... (ابن شعبه حرانی، 1416 ق: 422).
سرمایه‌داران از این رهگذر به اموال فراوانی دست می‌یابند و همواره از رشد تصاعدی سرمایه برخوردار و در مقابل، توده‌ها و اقشار جامعه روز به روز ناتوان‌تر می‌شوند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
وَمَنْ ظَلَمَ أجیِراً أجْرَهُ أحْبَطَ اللهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ - وَ رِیحُهَا یُوجَدُ مِنْ مَسیِرَةِ خَمْسمِاِئَةِ عَامٍ؛ هر کس به کارگری ظلم کند، خداوند اعمال او را تباه می‌سازد و نسیم بهشت را بر او تحریم می‌کند، حال آنکه نسیم بهشت از مساحت 500 سال راه به مشام می‌رسد (حرعاملی، 1409 ق، ج 19: 107).
استثمار و بهره‌کشی از فرد، در حقیقت نوعی خوار شمردن اوست. نتیجه‌ی این نوع رفتار علاوه بر پیامدهای روانی، می‌تواند برای قشر عظیمی از جامعه، محرومیت شدید اقتصادی را به دنبال داشته باشد.

تجمل‌گرایی

تجمل‌گرایی و رفاه‌طلبی افسارگسیخته می‌تواند نتیجه‌ی ثروت‌های بادآورده‌ای باشد که فرد از طریق تبانی، امتیازهای انحصاری و پرداخت نکردن حقوق شرعی و قانونی به دست آورده است. این امر می‌تواند افراد برخوردار از درآمدهای زیاد را به زندگی اشرافی و تجمل‌گونه سوق و در مسیر ولخرجی و اسرافکاری قرار دهد. این‌گونه ولخرجی‌ها موجب می‌شود که بخشی عظیمی از امکانات جامعه در اختیار آنها قرار گیرد و عده‌ی زیادی بی‌بهره و گرفتار فقر و نداری شوند. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «إنَّ السَّرَفَ یُورِثُ الْفَقْر» (همان، ج 17: 46)، البته اسلام با تحریم اسراف و تجمیع ثروت و تشویق به انفاق، از بروز تضادها و اختلاف ثروت‌ها جلوگیری می‌کند. اساساً این تحریم‌ها، چنانچه ذکر شد به منزله‌ی استفاده نکردن از نعمت‌های الهی نیست. وقتی نعمت‌ها با رعایت شرایط و ضوابط آن مانند حلال بودن منبع درآمد، اسراف نکردن و ادای حقوق دیگران به دست آید، استفاده از آنها از نظر شرع پسندیده و مطلوب است. ابی طیفور پزشک گفت:
سَألَنِی أبُوالْحَسَنِ (علیه‌السلام) أیَّ شَیْءٍ تَرْکَبُ قُلْتُ حِمَاراً فَقَالَ بِکَمِ ابْتَعْتَهُ قُلْتُ بِثَلاثَةَ عَشَرَ دِیَناراً فَقَالَ إنَّ هَذا هُوَ السَّرَفُ أنْ تَشْتَرِیَ حِمَاراً بِثَلاثَةَ عَشَرَ دِیَناراً وَ تَدَعَ بِرْذُوْنَا؛ امام رضا (علیه‌السلام) از من سؤال کردند: سوار چه مرکبی می‌شوی؟ گفتم: الاغ. گفتند: چند خریدی؟ گفتم: 13 دینار. گفتند: این خود اسراف است که خری به 13 دینار بخری و اسب نخری (مجلسی، 1404 ق، ج 1: 230/22).
خداوند متعال در قرآن کریم با تعابیر مختلفی، بهره‌برداری از همه‌ی مواهب و امکانات طبیعی را توصیه کرده است (نحل / 80). این بیانات در صورتی راهگشاست که در جامعه، تعادل و توازن در امور مالی جاری شد.
از منظر دیگر، امام رضا (علیه‌السلام) برای جلوگیری از محرومیت عده‌ای از مردم، افراد بهره‌مند و برخوردار از ثروت را به اداره‌ی امور آنان امر می‌کنند: «عِلَّةُ الزَّکَاةِ مِنْ أجْلِ قُوتِ الْفُقَراءِ وَ تَحْصِینِ أمْوَالِ الأغْنِیَاء لِأنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالیَ کَلَّفَ أهْلَ الصِّحَّةِ الْقِیَامَ بِشَأنِ أهْلِ الزَّمَانَةِ وَ الْبَلوی» (ابن بابویه، 1378 ق، ج 1: 89/2). خدا، توانمندان را مکلف کرده است که امور زندگی بیماران زمین‌گیر و تیره‌بختان را سامان دهند. نادیده گرفتن این بیانات می‌تواند ضربه‌های جبران‌ناپذیری بر پیکره‌ی جامعه‌ی اسلامی وارد کند. مسئله‌ی تورم به عنوان یکی از مشکلات نظام‌های اقتصادی جهان امروز، رهاورد جریان تکاثری و رشد ناموزون نظام سرمایه‌داری است که منجر به بر هم زدن تعادل در جامعه می‌شود.
امام سجاد (علیه‌السلام) در توصیف مردمان چنین روزگاری می‌فرمایند:
"مردمان در روزگار ما بر شش طبقه‌اند: شیر، گرگ، روبه، سگ، خوک و گوسفند. شیرصفتان، پادشاهان دنیایند که هر یک دوست دارد (بر همه) چیره باشد و کسی بر او چیره نشود. گرگ‌صفتان، بازرگانان هستند که هر وقت، کالایی بخواهند) بخرند، آن را نکوهش و هرگاه خواستند، بفروشند، ستایش می‌کنند. روباه‌صفتان، کسانی هستند که از راه دینشان نان می‌خورند و آنچه بر زبان توصیف می‌کنند در دل‌هایشان نیست. سگ‌صفتان، کسانی هستند که با گفتار خود بر مردم زوزه می‌کشند و مردم از شر زبانشان متنفرند. خوک‌صفتان، نامردان و امثال آنانند که بر هر کار زشت و پلیدی فراخوانده شوند، پاسخ می‌گویند. گوسفندصفتان، کسانی هستند که پشم‌هایشان را می‌چینند، گوشت‌هایشان را می‌خورند و استخوان‌هایشان را می‌شکنند. گوسفند در میان شیر، گرگ، روباه، سگ و خوک چه بکند؟ (مجلسی، 1374، 2: ج 225/67)."

2. آثار معنوی تکاثر بر زندگی

تکاثر و ترس از انفاق به عنوان پدیده‌ی شوم نظام سرمایه‌داری، ریشه در خوی و شیوه‌ی تفکر و نگرش فرد دارد (اسراء / 100) (5). از این رو برای شناخت ماهیت این پدیده و پی بردن به آثار آن بر زندگی انسان، باید قبل از طرح هر موضوعی به خود انسان بازگشت. معیار تمایز بنیادین بین بینش مکتب اسلام با مکاتب دیگر، این است که تمایل به غذا، گرایش جنسی، حب مال و جاه، تجمل‌خواهی، تکاثرگرایی و... همگی قبل از تولد فرد، فعالیت خود را در رحم مادر با نیروی جذب غذا آغاز و پس از آمیختگی با مجموعه‌ی نظام فرهنگی و تربیتی در جامعه رخ‌نمایی می‌کنند. در مکتب اسلام برای تشخیص آثار و پیامدهای موضوعاتی همچون تکاثر باید به انگیزه‌ی درونی فرد، اندیشه‌ها و روحیه‌ی او رجوع کرد و با پی بردن به آن معایب، به تهذیب و تربیت پرداخت.

ترک کارهای خیر و گرایش به سودجویی

در نظام سرمایه‌داری، رفتار افراد بر محور سود و رشد ثروت متمرکز می‌شود. کسانی که به روحیه‌ی تکاثرگرایی آلوده شده‌اند، در مسائل زندگی تمام همّ و غم خود را متوجه زیاد شدن ثروت می‌کنند. امام رضا (علیه‌السلام) یکی از دلایل تحریم ربا در نسیه را، از دست رفتن نیکوکاری، گرایش مردم به سودخواهی و رها کردن کارهای نیک می‌دانند (عطاردی، 1351، ج 2: 306).
افراد با چنین روحیه‌ای، هر کار خیری را به منزله‌ی ضرر می‌دانند. کار خیر که امری معروف است در نزد آنان، به امری نامطلوب تبدیل می‌شود و امر ناپسندی را که بی‌توجهی به بی‌بضاعت‌ها و... است، امری پسندیده می‌دانند، یعنی منکر در نزد آنان امری معروف است.
یَسیِروُنَ فِی الشَّهَوَاتِ الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أنْکَروُا مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلَاتِ إلَی أنْفُسِهِمْ؛ و در شهوات سیر می‌نمایند. معروف در میان آنان چیزی است که خود معروف دانند و منکر نزدشان همان است که خود منکر می‌دانند. پناهگاهشان در مشکلات، خودشان هستند (شریف‌رضی، 1414 ق: 121).
به طور قطع، وقتی در جامعه‌ای، اصالت با ثروت و کسب سود بیشتر شد، بسیاری از فضائل منحصر به فرد انسان که در سایه‌ی شخصیت فطری او جریان دارد، منسوخ می‌شود. تمایل به امر خیر و دوری از خودخواهی و افزون‌طلبی، همه بر محور شخصیت انسانی و فطری بشر است. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: بی‌تردید پایداری مسلمانان و اسلام در این است که اموال نزد کسانی باشد که حق را در اموال بشناسند. به معروف در آن عمل کنند و بی‌گمان نابودی اسلام و مسلمانان هنگامی است که سرمایه‌ها در دست کسانی قرار گیرد که نه حق را در آن بشناسند و نه به معروف و نیکی تن دهند (حرعاملی، 1409 ق، ج 11: 521).
از این رو اموالی که دیگران از آن بهره نبرند، برای مؤمن، شایسته نیست و بهتر است که نباشد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: نابود باد طلا، نابود باد نقره (تا سه مرتبه). موضوع بر اصحاب ایشان گران آمد، عمر پرسید: چگونه مالی داشته باشیم؟ فرمودند: زبان ذکرگو، دل سپاسگزار و همسری مؤمن که شما را یاری کند تا دینتان را حفظ کنید (حویزی عروسی، 1415 ق، ج 2: 213).
لذا پایداری اسلام، به جریان درست اموال در جامعه بستگی دارد و درستی آن، زمانی است که مردم آن را در راه احیای معروف به کار گیرند. این امر میسّر نمی‌شود، مگر اینکه، انسان خود را با مهارت دین مزین کند که در سراسر قرآن به آن اشاره شده است (نک: رعد / 24-19).

احساس بی‌مسئولیتی

در نظامی که روحیه‌ی تکاثرگرایی و رفاه‌زدگی مرسوم شود، فرایض و تعهدها از جمله تعهدهای اجتماعی، کم‌کم از جامعه رخت بر می‌بندند و حسن مسئولیت در قبال دیگران کمرنگ می‌شود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جامعه را در برابر یکدیگر مسئول می‌دانند (پاینده، بی‌تا: 457). چون مشکلات مردم و کارهای آنها توسط یکدیگر اصلاح می‌شود، «وَ اعْلَمْ أنَّ الرَّعِیَّةَ طَبَقَاتٌ لَا یَصْلُحُ بَعْضُهَا إلَّا بِبَعْض؛ آگاه باش که مردم مملکت، گروه‌های مختلف هستند که هر گروه جز توسط گروه دیگر اصلاح نمی‌شود» (شریف رضی، 1414 ق: 431).
تا زمانی که روحیه‌ی مسئولیت‌پذیری و حس همکاری در بین مردم نباشد، کمک به دیگران امکان‌پذیر نخواهد بود. امام رضا (علیه‌السلام) کمک به زیردستان و نیازمندان را وظیفه‌ی افراد توانمند می‌دانند.
اصل تعهد و احساس مسئولیت در قبال خود و دیگران، امری مفروض در مکتب اسلام است. انسان بی‌تفاوت، در مکتب اسلام جایگاهی ندارد. امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: با کمک‌رسانی مادی (بی‌بضاعت‌ها را) در امور معنوی نیز مدد رسانید (مجلسی، 1374، 2: 96/6).
متأسفانه یکی از مواردی که موجب می‌شود، افراد تکاثرگرا در قبال جامعه بی‌تفاوت شوند، ارزش‌گذاری آنان با ثروتشان است، در حالی که اساس این ارزش‌گذاری ریشه در دوران جاهلیت بشر دارد. این رویه می‌تواند باعث بالا بردن شخصیت کاذبی برای آنان شود و در مقابل شخصیت افرادی که از مواهب دنیا بهره‌مند نیستند، تحقیر شود. مکتب اسلام با یک برنامه‌ی تربیتی همه جانبه، کوشیده است تا معیار بودن ثروت را از بین ببرد. از این رو «وَ مَنْ أتَی غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دینِه؛ و هرکه ثروتمندی را به خاطر ثروتش فروتنی کند دو سوم دینش از دست رفته است» (شریف رضی، 1414 ق: 5/228 و 8). بنابراین اسلام، احترام برای ثروتمند به دلیل ثروتش را محکوم می‌کند. در مقابل، تحقیر فقرا به خاطر فقرشان را ممنوع می‌سازد (مجلسی، 1374، 2، ج 75: 142) و همنشینی با ثروتمندان را مایه‌ی مردگی دل می‌داند (کلینی، 1383، 3، ج 6: 500).
امام رضا (علیه‌السلام) منشأ بی‌توجهی به مردم را در همین روحیه‌ی تکاثرگرایی می‌دانند و می‌فرمایند:
لَا یَجْتَمِعُ الْمَالُ إلَّا بِخِصَالٍ خَمْسِ بِبُخْلٍ شدیدِ و أمَلٍ طَویلِ وَ حِرْصِ غَالِبٍ وَ قَطیِعَةِ الرَّحِمِ وَ إیثَارِ الدُّنْیَا عَلَی الآخِرَةِ؛ مال دنیا جمع نشود مگر در سایه‌ی پنج خصلت: بخل زیاد، آرزوهای دراز، آزمندی چیره بر انسان، ترک صله‌ی رحم و ترجیح دنیا بر آخرت (حرعاملی، 1409 ق، ج 17: 34).
این پنج مورد که حضرت اشاره فرمودند، همگی به خصلت مال‌دوستی و گرایش به تجمل و تکاثرگرایی برمی‌گردد. لذا لازم است در برخورد با چنین افرادی، از آنان فاصله گرفت تا با خوش‌باوری کاذب، بر جان و مال مردم سیطره نیابند. امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: از اسلام خالص این است که از کسانی که اموال را منحصر به خود می‌کنند، بیزاری جست (قمی مشهدی، 1368، ج 8: 175).

فراموش کردن آخرت

از جمله آثار زیانبار تکثرگرایی و رفاه‌طلبی، هدف قرار گرفتن دنیا و زندگی آن، در مقابل آخرت است. آنچه در مسیر حرکت مادی این عالم با روح تعالیم ادیان الهی سازگار نیست، پدیده‌های ناهمگون نظام سرمایه‌داری است. وقتی سرمایه که می‌تواند وسیله‌ی رفع نیازهای بشر شود، در دست عده‌ای دنیادوست قرار گیرد، نعمت‌های زیادی در بین مردم رخت برمی‌بندد.
قرآن کریم در آیه‌ی هفتم سوره‌ی یونس، از چنین افرادی که به زندگی دل خوش کرده‌اند، با سرگرم شدن به آن رضایت داده‌اند و از یاد خدا غافل شده‌اند، با نکوهش و ملامت یاد می‌کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به ابن مسعود فرمودند: ابن مسعود، پس از من مردمی می‌آیند که غذاهای خوب و رنگارنگ می‌خورند... خانه‌ها می‌سازند، کاخ‌ها برافراشته می‌دارند و مساجد را تزیین می‌کنند. [ایشان] جز به دنیا نمی‌اندیشند، در آغوش دنیا منزل می‌گزینند و بدان تکیه می‌زنند. شرافت و ارزش آنان به پول بسته است و تنها برای شکمشان می‌کوشند، اهدافشان خوردن است. اینان بدترین بدترینان هستند، فتنه‌ها و حوادث ویرانگر از آنان سرچشمه می‌گیرد و به آنان نیز باز می‌گردد (طبرسی، 1389، ج 2: دفتر اول / 431).
مصادیقی که حضرت فرمودند، همگی در حب و علاقه به دنیا ریشه دارد. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: بدان که هر فتنه و حادثه‌ای خاستگاه آن حب دنیاست (کلینی، 1383، 3: 404/4). عشق به دنیا و ادامه‌ی آن، فرد را به جمع‌آوری مال تشویق می‌کند. این ثروت می‌تواند دامنه و گستره‌ی آرزوهای فرد را قوی کند (تمیمی آمدی، 1382: 47). به طور قطع هر کس دل به آرزوهای دراز دنیا بندد، عملکردش بد شود (شریف رضی، 1414 ق، ج 36: 475) و در نهایت به حالت مغرورانه قیامت را هم تکذیب کند (کهف / 35).

نتیجه‌گیری

1. تکاثر، افزون‌خواهی و برتری جستن بر دیگران، یکی از بزرگ‌ترین عوامل سقوط و غفلت آدمی از یاد خدا و بی‌توجهی به دین، سرپیچی از اوامر و پرهیز نکردن از نواهی الهی است. ارمغان چنین تفکری، برخورداری اندک و فناپذیری از مواهب دنیوی و پیامدهای مادی و معنوی گسترده‌ای به دنبال خواهد داشت.
2. کالبدشکافی مفهومی و کاربردهای قرآنی و آثار مادی و معنوی از بررسی مجموع آیات و روایت‌ها و آموزه‌های معصومان (علیهم‌السلام) به ویژه در سیره‌ی رضوی درباره‌ی تکاثر نشان داد که باید به شدت از پرداختن به چنین حس ویرانگری برحذر بود. البته از طرفی دیگر در صورتی که این حس در مسیر صحیح خود، با کنترل و هدایت برگرفته از آموزه‌های دینی قرار گیرد، برای آدمی عاقبت خوبی را در دنیا و آخرت رقم خواهد زد.
3. مهم‌ترین ملاک و معیارهای تکاثر در آموزه‌های دینی عبارت‌اند از: اصالت دادن به مالکیت انسان، انحصار و احتکار و بینش غلط در کسب مال.
4. بررسی‌ها در سیره و روایت‌های رضوی نشان می‌دهد رباخواری، کم‌فروشی و استثمار و تجمل‌گرایی، از مهم‌ترین آثار مادی تکاثر بر زندگی است. از سوی دیگر ترک کارهای خیر و گرایش به سود‌جویی، احساس بی‌مسئولیتی و فراموش کردن آخرت نیز مهم‌ترین آثار معنوی تکاثر بر زندگی است.

پی‌نوشت‌ها

1. استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده تربیت مدرس قرآن کریم مشهد 2. «وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً؛ و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای مترفین آنجا (و ثروتمندان مست شهوت) بیان می‌داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدت درهم می‌کوبیم» (إسراء / 16).
3. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْکُمْ وَلاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است» (نساء / 29).
4. «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ؛ و او علاقه‌ی شدید به مال دارد!» (عادیات / 8).
5. «قُل لَوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الِأَنفَاقِ وَکَانَ الْإِنسَانُ قَتُوراً؛ بگو: اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید، در آن صورت، (به خاطر تنگ‌نظری) امساک می‌کردید، مبادا انفاق، مایه‌ی تنگدستی شما شود و انسان تنگ نظر است!» (إسراء / 100).

منابع :
قرآن کریم.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1378 ق). عیون أخبارالرضا (علیه‌السلام). مصحح سید مهدی حسینی لاجوردی، چاپ اول، تهران: جهان.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1385). علل الشرائع. چاپ اول، بی‌نا: کتاب‌فروشی داوری.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1416 ق). تحف العقول عن آل الرسول. الطبعه الرابعه، قم: الاسلامی.
ابن فارس، احمد بن فارس، (1404 ق). معجم مقاییس اللغه. محقق عبدالسلام محمد هارون، بی‌جا: مکتب الاعلام الاسلامی.
الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا (علیه‌السلام)، (1406 ق). چاپ اول، مشهد: آل البیت (علیهم‌السلام).
ایروانی، جواد، (1391). آشنایی با اقتصاد اسلامی. چاپ اول، مشهد: انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
بحرانی حسینی، سید هاشم، (1415 ق). البرهان فی تفسیر القرآن. الطبعه الاولی، قم: البعثه.
پاینده، ابوالقاسم، (بی‌تا). نهج الفصاحه. گردآورنده و مترجم ابوالقاسم پاینده، بی‌جا: جاویدان.
تمیمی آمدی، عبدالواحد، (1382). غررالحکم و دررالکلم. مترجم. محمدعلی انصاری، چاپ دوم، قم: امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف).
حر

کلماتی برای این موضوع

تکاثر و تأثیر آن بر زندگی در سیره‌ی رضوی


ادامه مطلب ...

رفق و مدارا در سیره‌ی سیاسی امام علی (ع)

[ad_1]
حجیت «خبر واحد» از نفی تا اثبات

حجیت-خبر-واحد-از-نفی-تا-اثباتاصطلاح خبر واحد و اثبات حجیت آن با تلاش محمدبن ادریس شافعی، در میان اهل سنت تثبیت شد و بر پایه‌ی آن جوامع ادامه ...

گونه شناسی نقدهای خویی بر سه شرح ابن ابی الحدید، ابن میثم و راوندی

گونه-شناسی-نقدهای-خویی-بر-سه-شرح-ابن-ابی-الحدید-ابن-میثم-و-راوندیتا کنون شروح متعددی بر نهج‌البلاغه نگاشته شده است. و هر یک تلاش داشته‌اند تا از مناظر گوناگون به این ادامه ...

نقش و جایگاه امیرمؤمنان (ع) در تحقق آرمان مهدوی

نقش-و-جایگاه-امیرمؤمنان-(ع)-در-تحقق-آرمان-مهدویآرمان مهدوی همان آرمان و هدفی است که انبیای الهی - علیهم السلام- به خاطر آن مبعوث شده و بشریت را به سوی ادامه ...

بررسی ارزش‌های سیاسی از منظر نهج‌البلاغه

بررسی-ارزش‌های-سیاسی-از-منظر-نهج‌البلاغهدین مجموعه‌ای از ارزش‌های شایسته‌ی زندگی انسان و نیز آموزه‌هایی برای شأن و کرامت اوست. علی (علیه السلام) ادامه ...

رفق و مدارا در سیره‌ی سیاسی امام علی (ع)

رفق-و-مدارا-در-سیره‌ی-سیاسی-امام-علی-(ع)عقلانیت، کرامت ذاتی و آزادی بشر در انسان شناسی ادیان الهی و مکاتب نوین غربی، پرهیز از اجبار و خشونت در ادامه ...

سنّت‌های الهی در نهج‌البلاغه

سنّت‌های-الهی-در-نهج‌البلاغهسنّت، راه و رسم و روشی است که استمرار داشته باشد. «سنّتی نبی» طریقت اوست. و «سنّت خدا» گاهی به طریقه‌ی ادامه ...

پیوند توحید با زندگی سالم در نهج‌البلاغه

پیوند-توحید-با-زندگی-سالم-در-نهج‌البلاغهیکی از شاخصه‌های مهم زندگی سالم در نهج‌البلاغه، توجه دادن به مهمترین رکن دین اسلام، یعنی اصل توحید است. ادامه ...

معناشناسی توحید در نهج‌البلاغه

معناشناسی-توحید-در-نهج‌البلاغه«توحید» به معنای «واحد» دانستن خداوند است. «واحد» در زبان عرب متحمل معانی گوناگون می‌باشد. در کلمات امیرمؤمنان ادامه ...

مواد مغذی موجود در هویج

مواد-مغذی-موجود-در-هویجهویج از انواع سبزیجات ریشه‌ای بوده که معمولاً به رنگ نارنجی است. با این حال، برخی از گونه‌های آن به رنگ ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

رفق و مدارا در سیره‌ی سیاسی امام علی عبرجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی رفق و مدارا در سیره پیامبر اعظم صرفقومدارادر رفق و مدارا در آیات و امام علی ع رفق و مدارا از اموری است که در سیره سیاسی و مقالات دینی و اخلاقی رفق و مدارای تربیتی در …رفق و مدارا در در این موارد یا مصالح اجتماعی و سیاسی سبره امام علی ع و مدارا و قاطعیت در سیره امام علی ع روایی و اخلا‌قی مدارا و رفق به و نرمش در سیره امام علیع و سیاسی امام عطوفت دراسلام رفق ومدارادرسیره نبوینقش رفق و مدارا در پیشرفت امام حسین ع علی ع در توصیف مدارای پیامبر فرمود جلوه های رفق مدارا در سیره امام حسن ع جستجو یاسجلوه های رفق و مدارا در سیره امام و در حیات‌ سیاسی‌ و اجتماع زید بن علی عجلوه های رفق و مدارا در سیره امام حسن ع بلاغرفق و مدارا، در اموری که امام ع در فیض کاشانی، ملامحسن، محجة البیضاء، تصحیح علی رفق و مدارا در سیره نبوی سایت پژوهه پژوهشکده …رفقومدارادرسیرهنبویمفهوم مدارا در زمینه‌های دینی، سیاسی و مصادیق رفق و مدارا در شدند و علی‌رغم آشنایی با سیره اخلاقی و سیاسی امام علی عآشناییباسیرهاین مجموعه که شامل سیره ی اخلاقی و سیاسی در بخش پنجم که علی ع در قرآن و امام علی سیره اخلاقی حضرت علی عسیرهاخلاقیحضرتعلیعسیره اخلاقی حضرت علی ع امامعلیعلیه السلام در کلام قرآن و پیامبر و امام علی بهشت و نعمت های بهشتی کشکول راز بهشتونعمت بهشت نقطه مقابل جهنم است؛ همان گونه که هیچ زبان و قلم و بیانی توانایی ندارد جهنم و عذابهای مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

نسبت اخلاق و سیاست در آموزه‌های اهل بیت (ع) با تأکید بر سیره‌ی رضوی

[ad_1]
غلات برای دیابتی ها

غلات-برای-دیابتی-هاغلات حاوی فیبر بالا دارای فواید سلامتی متعددی می باشند. با این حال، همه ی انواع غلات برای افراد دیابتی ادامه ...

غذاهای سالم برای افراد مبتلا به دیابت نوع 2

غذاهای-سالم-برای-افراد-مبتلا-به-دیابت-نوع-2دیابت نوع 1 و 2 دو نوع اصلی دیابت می باشند. سطوح غیر طبیعی گلوکز خون علامت مشخص بیماری دیابت می باشد. ادامه ...

عوارض جانبی ملوکسیکام

عوارض-جانبی-ملوکسیکامملوکسیکام یا موبیک یک داروی غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAID) بوده که عمدتا برای درمان درد، سفتی و کاهش ادامه ...

عوارض جانبی مصرف طولانی مدتNSAID

عوارض-جانبی-مصرف-طولانی-مدتNSAIDداروهای غیر استروئیدی ضد التهابی که به عنوان NSAIDs نیز شناخته می شود، به منظور کاهش درد و التهاب مورد ادامه ...

عوارض جانبی لووتیروکسین که باید بدانید.

عوارض-جانبی-لووتیروکسین-که-باید-بدانیدافرادی که داروی لووتیروکسین مصرف می کنند، احتمال توسعه ی مشکلات استخوانی مانند پوکی استخوان در آن ها ادامه ...

عوارض جانبی گلیکوزیدهای قلبی

عوارض-جانبی-گلیکوزیدهای-قلبیگلیکوزیدهای قلبی عمدتا برای درمان بی نظمی و نارسایی قلب تجویز می شود. این مقاله اطلاعاتی را درباره ی ادامه ...

عوارض جانبی کرم کتوپروفن

عوارض-جانبی-کرم-کتوپروفنکاربرد کرم کتوپروفن می تواند باعث احساس خارش ناخوشایند و منجر به تشکیل جوش گردد. حساسیت به نور یکی دیگر ادامه ...

عوارض جانبی سیمواستاتین

عوارض-جانبی-سیمواستاتیندر صورتی که سطوح کلسترول شما بالا باشد، احتمالا پزشک ممکن است داروی سیمواستاتین را برای شما تجویز کند. ادامه ...

عوارض جانبی پنتوپرازول

عوارض-جانبی-پنتوپرازولپنتوپرازول دارویی بوده که توسط تعدادی از پزشکان برای درمان بیماری های مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و …دومین کنگره ملی توانمند سازی جامعه در حوزه مشاوره ، خانواده و تعلیم و تربیت اسلامیهمایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها و همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی بهمن همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها اولین همایش ملی خیر ماندگار،مطالعه و ارزیابی امور خیریه در ایران تا اسفند ماه همایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی بهمن ماه


ادامه مطلب ...

سیره‌ی ارتباطی امام رضا (ع) از مدینه تا مرو

[ad_1]

چکیده

امروزه عصر ارتباطات انسانی است و ریشه‌ی بسیاری از مسائل و مشکلات فرهنگی اجتماعی جامعه، بی‌توجهی به ارتباط صحیح با دیگران است. دقت در سیره‌ی زندگی اهل بیت (علیهم‌السلام) و تأسی به شیوه‌ی رفتاری و سبک زندگی آن بزرگواران همواره می‌تواند ما را در رسیدن به الگوی مطلوب و اتخاذ روش صحیح زندگی و ارتباط صحیح با دیگران رهنمون سازد. از میان تاریخ تحولات شیعه، بدون شک سفر امام رضا (علیه‌السلام) به ایران از مهم‌ترین حوادث محسوب می‌شود. هرچند این سفر با اصرارهای مأمون، خلیفه‌ی وقت عباسی، صورت پذیرفت؛ اما در عمل دارای آثار و پیامدهای درخشانی برای ایران بود.
در مقاله‌ی حاضر تلاش شده است با نگاهی تحلیلی بر مدل ارتباطات انسانی «برلو» به عنوان نظریه‌پرداز حوزه‌ی ارتباطات، سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو بررسی شود. مطابق این مدل، چهار ویژگی اصلی ارتباط‌گر یعنی مهارت ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت فرهنگی و اجتماعی فرد، در سیره‌ی رفتاری ایشان در این سفر قابل مشاهده است.

مقدمه

در منابع تاریخی، گستره‌ی تاریخی زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) 260 سال ذکر شده است؛ اما ابعاد وسیع فرهنگی - اجتماعی آن تا قرن‌ها ادامه دارد. نقش تاریخی و جغرافیایی ائمه (علیهم‌السلام) در زندگانی ما، زمانی درک خواهد شد که امامت آنها را الگویی تبیینی از هدایت تکوینی و تشریعی دین در چارچوب مکان و زمان بدانیم؛ بدان معنا که فهم مکان و زمان در زندگانی ائمه (علیهم‌السلام)، ارکان فرهنگی - اجتماعی سیره‌ی ایشان را ترسیم خواهد کرد. از آنجا که برای شناخت فرهنگ به شناخت زمان یعنی تاریخ و شناخت مکان یعنی جغرافیا نیاز است، مطالعه‌ی تاریخ و جغرافیای زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) به شناخت فرهنگی ایشان منجر خواهد شد. پس شناخت سیره‌ی ارتباطی زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) از طریق شناخت ساختار زندگانی ایشان درگذر زمان و مکان حاصل می‌شود (فیاض، 1390: 263).
باید گفت که هر یک از ائمه (علیهم‌السلام) در زندگی دارای نوعی ساختار ارتباطی وابسته به شرایط مکانی و زمانی عصر خویش بودند تا بتوانند رسالت دینی خود را انجام دهند. امام رضا (علیه‌السلام) نیز برهه‌ای از تاریخ و جغرافیای شیعه را ترسیم کرده که برای ما ایرانیان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اگر ما این ساختار جغرافیایی و تاریخی را به دست آوریم، می‌توانیم به سیره‌ی ارتباطی ایشان دست یابیم.
هجرت تاریخی - سیاسی امام هشتم (علیه‌السلام) از شهر مدینه به مرو و شهادت آن بزرگوار در این خطه، تأثیر شگرفی در فرهنگ این سرزمین، به ویژه در پدیدار شدن فرهنگ والای رضوی داشته است. مسیر هجرت امام رضا (علیه‌السلام) پرسشی است که در منابع تاریخی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته؛ اما مشکل و مسئله‌ی مهم، پرداختن به حوادث و وقایع در طول سفر ایشان است که تقریباً می‌توان گفت منابع در این موضوع، مگر در چند مورد از وقایع مهم‌تر مانند حدیث سلسلةالذهب، مسکوت مانده‌اند.
هجرت تاریخی - سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) از مدینه به مرو، واقعه‌ی بزرگ تاریخی است که موجب تحول و دگرگونی‌های فراوانی در ایران از جمله در فرهنگ و تمدن ایرانیان آن عصر شده است، اما به طور کلی تعیین مسیر دقیق سفر امام (علیه‌السلام) به واسطه‌ی گزارش‌های متعدد و متناقض تاریخی، دشوار است.
درباره‌ی مسیر حرکت ایشان دو نقل متفاوت در تاریخ ذکر شده است که این نوشته مجالی برای بررسی آنها ندارد، اما آنچه مسلم و قطعی است اینکه چون امام رضا (علیه‌السلام) شخصیت مهم و برجسته‌ای در جهان اسلام بودند، مأمون تلاش می‌کرد تا ایشان را از شهرهای شیعه‌نشین و مکان‌های معروف عبور ندهد تا مهرورزی مردم به ایشان، پایه‌های حکومت او را به خطر نیندازد. لذا بصره، نیشابور و سرخس به لحاظ موقعیت جغرافیایی که داشتند، از جمله شهرهایی هستند که بی‌گمان امام (علیه‌السلام) از آنجا عبور کرده‌اند.
با تکیه بر حوادث در طول سفر ایشان و رفتار امام (علیه‌السلام) در برخورد با این حوادث، به تحلیل سیره‌ی ارتباطی ایشان پرداخته می‌شود. برای این امر از مدل ارتباطات انسانی برلو بهره برده خواهد شد. منطق محقق برای انتخاب مدل برلو در تحلیل سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) این بوده که این مدل مبتنی بر رفتارگرایی است،‌ به وجوه روان‌شناختی ارتباطات توجه ویژه‌ای دارد و فرآیند یادگیری و تفسیر را در ارتباط، امری دائمی بیان کرده است. او در مدل خود برای ارتباطات انسانی علاوه بر چهار عنصر اصلی ارتباط (منبع، پیام، گیرنده و کانال) دو عنصر رمزگذار و رمزخوان را نیز معرفی می‌کند. از آنجا که هدف نوشتار حاضر، بررسی سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) به عنوان یک ارتباط‌گر یا رمزگذار بوده، نگاه روان‌شناسانه‌ی او به ویژگی‌های منبع در فرآیند ارتباط انسانی برای ما قابل استفاده است. لذا از این پس به تحلیل جزئیات مدل برلو در مورد منبع پرداخته می‌شود. دیوید برلو (3) منبع ارتباط را فردی می‌داند که بعد از تعیین روش تأثیر روی گیرنده، پیامی را به قصد تولید هدف مورد دلخواهش رمزگذاری می‌کند. برلو چهار ویژگی یا عامل را در منبع، موجب افزایش صحت منبع می‌داند که عبارت‌اند از:
1. مهارت‌های ارتباطی؛
2. نگرش‌ها؛
3. سطح دانش؛
4. موقعیت فرهنگی - اجتماعی فرد.
این نوشته تلاش می‌کند با بررسی و تحلیل متون و اسناد تاریخی هجرت امام رضا (علیه‌السلام)، به آنچه در متون تاریخی، مقاله‌ها و کتاب‌های نگارش شده مغفول مانده است، یعنی ابعاد مختلف این چهار ویژگی در سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو بپردازد.

مفهوم‌شناسی

1. سیره

واژه‌ی «سیره» در زبان عربی از «سیر» است. سیر یعنی حرکت و راه رفتن؛ اما «سیره» یعنی نوع راه رفتن. پس سیر یعنی رفتار و سیره یعنی نوع و سبک رفتار. امام رضا (علیه‌السلام) تنها امام شیعیان است که مدتی از عمر با برکت خود را در ایران سپری کرده‌اند. سبک و نوع ارتباط ایشان با مردم در مسیر هجرت تاریخی‌شان از مدینه به مرو، تأثیرهای فرهنگی و اعتقادی عمیقی در قلوب مردم ایران گذاشته و خود می‌تواند الگوی مطلوب و مناسبی برای عالمان و مبلّغان دین باشد.

2. ارتباطات انسانی

فرآیند دو طرفه‌ی ارتباط انسان با انسان را ارتباطات انسانی می‌نامند که به چهار دسته‌ی اساسی تقسیم می‌شود: ارتباط درون‌فردی، میان‌فردی، گروهی و جمعی.
ارتباط درون‌فردی همان ارتباط با خود است و هر یک از ما با خود یک ارتباط درونی برقرار می‌کنیم. این ارتباط می‌تواند مبنای تمام انواع ارتباطات انسانی قرار گیرد. ارتباط با خود عملی مداوم، پیوسته و فراگیر در زندگی روزمره‌ی همه‌ی انسان‌هاست.
ارتباط میان‌فردی بر ارتباط رودرروی دو نفر دلالت دارد (گیل و ادمز، 1384: 26). این ارتباط شامل گفتگو، مصاحبه و مذاکره شده و هدف از برقراری این ارتباط می‌تواند حل مسائل خود با دیگران، رفع تعارض‌ها و نیازهای اجتماعی و رد و بدل کردن اطلاعات باشد.
ارتباط گروهی با ارتباط میان افراد یک گروه یا ارتباط میان گروه‌های مختلف اطلاق می‌شود (همان: 40) مانند سخنرانی در مجامع عمومی یا جلسه‌های اداری.
«ارتباط جمعی اساساً یک طرفه است و شیوه‌ی مؤثری برای دریافت بازخوردها وجود ندارد» (همان: 28). این نوع ارتباط عمدتاً نهادمند و سازمان‌دهی شده و به صورت غیر مستقیم است.

چارچوب نظری

در نوشتار پیش رو با بررسی انواع نظریه‌ها و مدل‌های ارتباطات انسانی، مدل ارتباطات انسانی برلو به عنوان چارچوب نظری انتخاب شد تا ما را در بررسی و تحلیل یافته‌ها یاری دهد. در بررسی اجمالی باید گفت که ارتباطات انسانی با سه مدل کلی تحلیل می‌شود که پایه و اساس تحلیل مدل‌های ارتباطی بوده و عبارت‌اند از: خطی، تعاملی و تبادلی. مدل برلو، سیر تعاملی را طی می‌کند و از این رو در اینجا مورد نظر قرار گرفته است.
دیوید ک برلو (1929) در مدل ارتباطات انسانی خود در کنار چهار عنصر اصلی ارتباط یعنی منبع، پیام، گیرنده و کانال، رمزگذار و رمزخوان را نیز معرفی کرده است و بر تعاملی و دوسویه بودن ارتباط تأکید دارد. او در معرفی اجزای عناصر اصلی ارتباط، برای منبع چهار جزء مهارت‌های ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت فرد را معرفی کرده است. وی به طور کلی پنج نوع مهارت ارتباط کلامی را بر می‌شمارد که شامل نوشتن و گفتن (رمزگذاری)، خواندن و شنیدن (رمزخوانی) و تعقل است. او می‌گوید هرچه مهارت‌های ارتباطی فرد در سطح بالاتری باشد، فرد ارتباط‌گر در انتقال هدف خود توانایی بیشتری دارد، رمزگذاری او از صحت بالاتری برخوردار بوده و بیان معنا از سوی وی کامل‌تر است. مهارت دیگر، نگرش فرد است که ذیل مهارت تعقل بیان می‌شود و آن را نگرش منبع نسبت به خود، مطلب خود و گیرنده معرفی می‌کند. مهارت بعدی، سطح دانش فرد است که میزان اطلاعات او را در نظر می‌گیرد. آخرین جزء موقعیت فرد شامل پایگاه و موقعیت او در محیط زندگی است. اینکه فرد برای برقراری ارتباط، پیام خود را چگونه رمزگذاری می‌کند و تمایل او نسبت به موضوع و مخاطب چگونه بوده، همه متأثر از موقعیت اجتماعی و فرهنگی وی در آن دوران است (سپنجی و مؤمن‌دوست، 1390: 125).
منطق محقق در انتخاب نظریه‌ی مذکور، به برخی ویژگی‌های این نظریه مرتبط است که شامل:
1. نگاه تعاملی و دوسویه بودن او به ارتباط (هرچند او مدل ساده‌ای از ارتباطات انسانی را بیان کرده) است که قابلیت و کارایی این نظریه را بالا می‌برد؛
2. توجه اصلی او به انسان به عنوان منبع یا گیرنده‌ی پیام بوده، لذا در ارتباطات انسانی قابل تحلیل و استفاده است؛
3. ارتباطات را امری پویا و پیوسته معرفی می‌کند؛
4. «تأکید اصلی او بر پاسخ و بازتاب پیام در محیط است» (محسنیان‌راد، 1389: 401).

سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو

طبق مدل برلو، چهار ویژگی ارتباط‌گر که می‌تواند موجب صحت ارتباط باشد شامل: مهارت‌های ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت ارتباط‌گر است. در ادامه با تأسی به سیره‌ی امام (علیه‌السلام) در این سفر، با دقت در موارد جزئی‌تر به تحلیل این ویژگی‌ها پرداخته می‌شود.

1. مهارت‌های ارتباطی

مهارت‌های ارتباطات اجتماعی و انسانی، شامل دو دسته‌ی درون‌فردی و برون‌فردی می‌شود. ارتباطات درون‌فردی به معنی ارتباط فرد با خود است و ارتباطات برون‌فردی خود شامل سه دسته ارتباط میان‌فردی، گروهی و جمعی است. در ادامه به بیان انواعی از مهارت‌های ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در حوزه‌ی ارتباطات برون‌فردی پرداخته می‌شود.

دانستن زبان مخاطب

مسیری که امام (علیه‌السلام) از مدینه تا مرو پیمودند، قابل تأمل است، چرا که ایشان را از مسیر و شهرهایی به مرو آوردند تا کمترین برخورد را با مردم و شیعیان داشته باشند، اما ایشان از همان آغاز حرکت، راه ارتباطی خود را پیدا کردند. اولین راه ارتباطی زبان است. حضرت در هر منطقه‌ی ایران و به هر شهر و دیاری که رسیدند، با زبان مردم آن دیار سخن گفتند. ایشان به زبان‌های سندی، هندی، مغولی، فارسی با مردم دیار مختلف صحبت می‌کردند.
در کتاب‌های روایی به نقل از یکی از اصحاب حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) به نام علی بن ابی‌حمزه بطائنی آمده است:
"روزی در محضر مبارک آن حضرت بودم که تعداد 30 نفر غلام حبشی در آن مجلس وارد شدند. پس از ورود، یکی از ایشان به زبان و لهجه‌ی حبشی با امام رضا (علیه‌السلام) سخن گفت. حضرت نیز به زبان حبشی و لهجه‌ی محلی خودشان پاسخ او را بیان کردند و لحظاتی با یکدیگر به همین زبان سخن گفتند.
آنگاه حضرت، مقداری پول - درهم - به آن غلام عطا کردند، مطلبی نیز به او فرمودند، سپس همگی آنها حرکت کردند و از مجلس خارج شدند. من با حالت تعجب به آن حضرت عرضه داشتم: یا ابن رسول الله! فدایت گردم، مثل اینکه با این غلام به زبان حبشی و لهجه‌ی محلی صحبت می‌فرمودی؟! او را به چه چیزی امر نمودی؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: آن غلام را در بین تمام همراهانش، عاقل و با شخصیت دیدم، لذا او را برگزیدم و ضمن تذکراتی، به او توصیه کردم تا کارها و برنامه‌های سایر غلامان و دوستان خود را برعهده گیرد و در حق آنها رسیدگی کند. نیز هر ماه مقدار 30 درهم به هر کدام از ایشان بپرداز و او نیز نصایح مرا پذیرفت و مقدار دراهمی به او دادم تا بین دوستانش طبق توصیه تقسیم نماید.
بعد از آن، امام رضا (علیه‌السلام) افزودند: امام، علومش بی‌منتها است و هر کسی نمی‌تواند به تمام مراحل علمی و اطلاعات او دست یابد (حمیری، بی‌تا: 144؛ مجلسی، 1356، ج 26: 190)."
در روایت دیگری آمده است:
"شخصی به نام ابواسماعیل سندی از هند به دنبال حجت خدا آمده بود. او را به حضرت رضا (علیه‌السلام) راهنمایی کردند. وی می‌گوید: من نزد حضرت رفتم اما عربی نمی‌دانستم، به زبان سندی سلام کردم، حضرت به زبان خودم پاسخ دادند. با حضرت سخن گفتم و او به زبان خودم با من سخن می‌گفت؛ گفتم: به دنبال حجت خدا در عرب آمده‌ام. فرمودند: منم آن (حجت خدا)، هرچه می‌خواهی بپرس. من مسائل خود را پرسیدم و حضرت به زبان خودم پاسخ دادند.
در شهر بصره نیز وقتی یکی از مخالفان به نام عمرو بن هداب از ایشان خواست تا ادعای خود را در مورد دانستن هر زبان ثابت کند و با رومیان، هندوها، فارسیان و ترک زبان‌ها که در شهر هستند سخن گوید، حضرت فرمودند: آنها را بیاورید. عده‌ای از اهل زبان‌های گوناگون را آوردند و حضرت با همه‌ی آنها به گونه‌ای روان سخن گفتند که همگی به دانش و فصاحت حضرت اعتراف کردند و مردم از دیدن این منظره شگفت‌زده شدند، زیرا واضح بود که حضرت رضا (علیه‌السلام) هرگز در این مورد استادی ندیده و نزد کسی زبان‌های گوناگون را یاد نگرفته و با این افراد در مدینه معاشرتی که سبب یادگیری این همه زبان با این فصاحت باشد، نداشته‌اند (نجفی یزدی، 1391: 45-42)."
مرحوم شیخ صدوق، علامه مجلسی و دیگر بزرگان به نقل از اباصلت هروی حکایت می‌کنند:
"یکی از روزها به آن حضرت عرض کردم: یا ابن رسول الله! شما چگونه به همه‌ی زبان‌ها و لغت‌ها آشنا شده‌ای و این چنین ساده، مکالمه می‌نمایی؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: ای اباصلت! من حجت و خلیفه‌ی خداوند متعال هستم و پروردگار حکیم کسی را که می‌خواهد بر بندگان خود حجت و راهنما قرار دهد، به تمام زبان‌ها و اصطلاحات آشنا و آگاه می‌سازد که زبان عموم افراد را بفهمد و با آنها سخن گوید و بندگان خدا بتوانند به راحتی با امام خویش سخن گویند. سپس امام رضا (علیه‌السلام) افزودند: آیا فرمایش امیرالمؤمنین، امام علی (علیه‌السلام) را نشنیده‌ای که فرمودند: به ما اهل بیت (علیهم‌السلام) فصل الخطاب عنایت شده است و بعد از آن، اظهار نمودند: فصل الخطاب یعنی معرفت و آشنایی به تمام زبان‌ها و اصطلاحات مردم و بلکه عموم خلایق در هر کجا و از هر نژادی که باشند (ابن بابویه، 1387، ج 2: 228)."
امام رضا (علیه‌السلام) افزودند:
"توجه داشته باش که همانا امام و علوم او، همچون دریای بی‌منتهایی است که پایان‌ناپذیر باشد و درون آن مملو از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود و چون، پرنده‌ای، قطره‌ای از آب آن را بردارد، چیزی از آب آن کم نخواهد شد. امام، علومش بی‌انتهاست و هر کسی نمی‌تواند به تمام مراحل علمی و اطلاعات او دست یابد (4) (پیوسته، 1931: 37)."

تحریک عواطف و احساسات

یکی دیگر از مهارت‌های ارتباطی، تحریک احساسات و عواطف حقیقت‌جویانه‌ی مردم است. امام رضا (علیه‌السلام) در نیشابور زمانی که همگان برای شنیدن صحبت‌های ایشان جمع شده بودند و از ایشان تقاضا داشتند تا حدیثی بخوانند، با نحوه‌ی قرائت حدیث، احساسات مردم را برای شنیدن سخن حق برانگیخته و امامت و ولایت خود را در سایه‌ی این حدیث گهربار بیان فرمودند.
نیشابور با افغانستان، هندوستان و... در ارتباط بود و راه حیاتی معرفتی در آن زمان به شمار می‌رفت و متکفران بزرگی در آنجا بودند. بنابراین آنچه در نیشابور رخ داده یک فرآیند ارتباطی ویژه داشته است. مردم آن شهر به مکاتب و مذاهب آشنا بودند، لذا امام (علیه‌السلام) در یک فرآیند ارتباطی دقیق، توحید را با امامت همگام کرده و اصل وحدت و ولایت را ملازم هم بیان کردند.
"لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، بشرطها و شروطها و انا من شروطها: کلمه ی«لا اله الا الله: هیچ معبودی به جز الله نیست» دژ و حصار من (خدا) است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام)) یکی از آن شرط‌ها هستم."
امام (علیه‌السلام) با ایهامی دقیق با توسل به سلسله‌ی ائمه (علیه‌السلام)، امامت و ولایت خود را شرط ورود به دژ محکم الهی دانستند و مبدأ و معاد انسان‌ها را در پذیرش مطلق ولایت خلاصه کردند. با توجه به بستر تاریخی - جغرافیایی این شهر، امام (علیه‌السلام) از شیوه‌ی ایضاح بعد از ایهام در ارتباط با مردم برای تبیین جایگاه امامت ولایت خویش، استفاده کردند (فیاض، 1390: 266).
در تاریخ آمده است:
"وقتی امام رضا (علیه‌السلام) در مسیر مدینه به مرو به شهر نیشابور رسیدند، مردم زیادی به استقبال ایشان شتافتند و از وی درخواست کردند تا آنها را با حدیثی از پدران خود خشنود سازند. فرمودند: حدیث کرد مرا پدرم حضرت موسی بن جعفر کاظم (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم جعفر بن محمد صادق (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم محمد بن علی باقر (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم علی بن حسین، زین‌العابدین (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث گفت مرا حسین بن علی (علیه‌السلام) شهید سرزمین کربلا، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) شهید سرزمین کوفه، فرمود: حدیث فرمود مرا برادرم و پسر عمویم محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، فرمود: حدیث کرد مرا جبرئیل، فرمود: شنیدم حضرت رب العزه سبحانه و تعالی فرمود: «کلمه‌ی لا اله الا الله حصار من است و هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل حصار من شود از عذاب من در امان است (ابن بابویه، 1387، ج 2: 374)."
وقتی امام (علیه‌السلام) این حدیث قدسی را فرمودند همین که کاروان حرکت کرد ایشان دستور توقف دادند، قافله ایستاد، مجدداً پرده‌ی کجاوه کنار رفت و حضرت در اینجا سخنی دارند که مربوط به خود ایشان است و فرمودند: «وَاَنا مِنْ شُرُوطِهَا». امام رضا (علیه‌السلام) در ادامه‌ی این حدیث می‌فرمایند تنها اعتقاد به خدا کافی نیست و مسائل دیگری نیز وجود دارد که رعایت مجموعه‌ی اینها از سوی فرد، او را دین‌دار می‌کند. در این حدیث نشان داده می‌شود که ارتباط بشر در گرفتن پیام از ذات احدیت اصل است یعنی توحید و خداباوری یک اصل اعتقادی است که باید به باور برسد و پذیرش رهبری بشری از میان انسان‌ها به نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث مستتر است.
امام (علیه‌السلام) با بیان این حدیث در جمع مردم نیشابور که اکثراً سنی مذهب بودند و از جمله مهم‌ترین شهرهای ایران و پایگاه فرهنگی اهل سنت بود، مسئله‌ی ولایت امیرالمؤمنان (علیه‌السلام) بعد از خاتمیت رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز امامت و رهبری امامان معصوم (علیهم‌السلام) را دوباره مطرح و با صدای بلند تأکید می‌فرمایند: ای کسانی که اهل نماز، قرآن و... هستید، بدانید اگر از ولایت خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامت ما دور باشید اعمال عبادی شما بی‌ارزش خواهد بود و نجات بخش نیست.
در واقع حدیث سلسلةالذهب نشانه‌ی رد شیعیان سه، پنج یا هفت امامی از سوی امام رضا (علیه‌السلام) است. ایشان با بیان جمله‌ی «بِشُرُوطِهَا وَ أنَا مِنْ شُرُوطِهَا»، انحراف تمام احزاب و فرقی را که پرچم مخالفت با امام کاظم، امام صادق و امام رضا (علیهم‌السلام) و حتی قبل از آنها را برافراشته بودند، گوشزد می‌کنند.
توجه به شرایط روز و رصد اتفاق‌های زمانه از شیوه‌های ارتباط جمعی است. امام (علیه‌السلام) با توجه به شرایط فرهنگی - اجتماعی نیشابور در آن زمان از فن برجسته‌سازی که یکی از شیوه‌های ارتباط جمعی مؤثر است، بهره بردند.
نمونه‌ای دیگر از تحریک احساسات حقیقت‌جویانه‌ی مردم، زمانی است که امام (علیه‌السلام) خود را از سفر به خراسان ناگزیر یافتند. ایشان در چند نوبت کنار مرقد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شکل خداحافظی با قبر ایشان، ناخرسندی خویش را از این سفر آشکار ساختند تا دیگران نیز بدانند امام (علیه‌السلام) برای انجام این سفر مجبور بودند. ایشان، حضرت جواد (علیه‌السلام) را نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بردند و به جد خود عرضه داشتند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به شما سپردم و به اصحاب فرمودند: سخن او را گوش کنید، با وی مخالفت ننمایید و نزد ثقات اصحاب خویش بر امامت و جانشینی وی تأکید کردند (مسعودی، 1343 ق: 349؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، 1375 ق: 196).
یکی از راویان حدیث که از نزدیک شاهد ماجرا بوده است، چنین می‌نگارد:
"هنگامی که فرستاده‌ی مأمون وارد مدینه شد، من نیز در مدینه بودم. امام (علیه‌السلام) برای وداع با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد حرم شریف نبوی شدند. حضرت در حالی که می‌گریستند چندین نوبت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مرقد پاک او خداحافظی کردند. جلو رفتم و به امام (علیه‌السلام) سلام کردم. حضرت پاسخ سلام مرا دادند. آنگاه امام (علیه‌السلام) را به خاطر سفری که در پیش داشتند تهنیت گفتم ولی آن حضرت فرمودند: مرا به حال خود واگذار که من از جوار جدم خارج شده و در غربت از دنیا خواهم رفت (ابن بابویه، 1387، ج 2: 217)."
امام (علیه‌السلام) هنگام بیرون رفتن از مدینه تمام خویشان خود را فراخواندند و در جمع آنان فرمودند: بر من گریه کنید، زیرا دیگر به مدینه باز نخواهم گشت (طبری، بی‌تا: 176).
گواه دیگر بر کراهت و ناخرسندی امام (علیه‌السلام) از این سفر، مسیر تعیین شده از سوی دستگاه خلافت بود، به گونه‌ای که از برخی مناطق، امام (علیه‌السلام) مخفیانه عبور داده می‌شدند (بیهقی، 1368: 171) و نیز از ورود ایشان به کوفه و قم جلوگیری به عمل آمد (5) (ابن بابویه، 1387، ج 2: 149) در صورتی که اگر امام (علیه‌السلام) به این سفر راضی بودند و مسیر را با اشتیاق می‌پیمودند دلیلی نداشت تا مأمون مسیر آن حضرت را از این دو شهر دور بدارد.

2. نگرش‌ها

دیوید برلو در مدل ارتباطی خود ذیل بحث نگرش، سه دسته نگرش را برای ارتباط‌گر ضروری می‌شمارد: نگرش نسبت به خود، نسبت به مطلب خود و نگرش نسبت به مخاطب و می‌گوید اگر ارتباط‌گر در این سه نوع نگرش از مهارت بالایی برخوردار باشد، بیشترین تأثیر را بر مخاطب می‌گذارد. در ادامه، دو نمونه از سیره‌ی امام (علیه‌السلام) در تکمیل مدل برلو بیان می‌شود.

نماز باران

یکی از حوادث مهمی که باعث محبوبیت بیشتر امام رضا (علیه‌السلام) در میان مردم خراسان و شیعیان شد، نزول باران رحمت بر اثر دعای ایشان بود. هنگامی که حضرت به ولایتعهدی مأمون منصوب شدند، منطقه‌ی خراسان دچار کم آبی شد و مزارع و باغات در معرض خطر قرار گرفت. عده‌ای این اتفاق را به علت حضور امام (علیه‌السلام) در مرو بیان می‌کردند، لذا مأمون از امام (علیه‌السلام) خواست دعا کنند و از خداوند بخواهند تا باران رحمت خود را نازل کند. امام (علیه‌السلام) به خواسته‌ی مأمون پاسخ مثبت دادند و پذیرفتند که در پیشگاه الهی دعا کنند. سرانجام حضرت در موعد مقرر در جمع مردم زیادی در بیابان بر فراز منبر قرار گرفتند و پس از حمد و ثنای پروردگار عرض کردند:
"بارالها! تو قدر و منزلت اهل بیت (علیهم‌السلام) را بالا بردی و به آنان بزرگی و عظمت بخشیدی، مردم به امید فضل و رحمت تو به ما متوسل شده‌اند، از تو درخواست دارم حاجت آنها را برآوری و باران رحمتت را نازل نمایی، بارانی که ویرانی و زیان به بار نیاورد، بارانی که شروع آن موقعی باشد که مردم از صحرا برگشته و به منازل و قرارگاه‌های خود رسیده باشند (همان: 183-179)."
سرانجام دعای حضرت همان طور که از پیشگاه الهی درخواست کرده بودند مستجاب شد. نزول باران رحمت بر اثر دعای ایشان موجب قدرشناسی مردم شد و همه یک زبان می‌گفتند: بزرگواری‌ها و کرامت‌های حضرت باری تعالی بر فرزند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) گوارا باد. هدف مأمون این بود که دعای امام (علیه‌السلام) در پیشگاه الهی پس از حضور در بیابان به اتفاق انبوهی از مردم مستجاب نشود و ایشان را در میان عامه‌ی مردم تحقیر کند. اما با استجابت دعای حضرت، موقعیت مأمون نیز تضعیف و این حادثه برای وی گران تمام شد.
استجابت دعای حضرت و نزول باران رحمت، از یک سو موجب فزونی محبوبیت و علاقه‌مندی به امام رضا (علیه‌السلام) در افکار عمومی شد و از دیگر سو، زمینه‌ی نفوذ تشیع و گرایش به آن را به خصوص در افرادی که معرفت و علاقه‌مندی آنها به امام (علیه‌السلام) ریشه‌دار و عمیق بود، فراهم کرد.
در اینجا باید دقت کنیم که نگرش امام (علیه‌السلام) نسبت به خود که می‌داند ولّی خدا بر روی زمین است و درخواست او از سوی خدا اجابت خواهد شد. همچنین با آگاهی از درخواست مردم و رعایت شرایط و لوازم استجابت دعا و با آگاهی از مردم که انتظار می‌کشند با اجابت یا عدم اجابت دعای ایشان، تأیید یا تکفیر کنند، درخواست مأمون را برای خواندن نماز باران می‌پذیرند. اما مأمون با ناآگاهی و ناباوری تمام خیال می‌کند دعای ایشان مستجاب نشده و جایگاهشان نزد مردم کم‌رنگ خواهد شد و از حضرت تقاضا می‌کند تا نماز باران بخواند و این امام رضا (علیه‌السلام) است که با آگاهی کامل از نگرش‌های خود و مخاطبان و با امید به عنایت حق تعالی پیروز میدان می‌شوند.

مژده‌ی بهشت

"شخصی به نام موسی بن سیار می‌گوید: با حضرت رضا (علیه‌السلام) بودم (در سفر به خراسان) نزدیک شهر طوس، چون دیوارهای شهر نمایان شد، صدای نوحه و عزا شنیدم، به دنبال صدا رفتم، دیدم جنازه‌ایست. در این هنگام حضرت رضا (علیه‌السلام) از اسب فرود آمدند، به طرف جنازه رفتند، به آن خو گرفتند و مأنوس شدند. آنگاه رو به من کردند و فرمودند: ای موسی بن سیار، هر که جنازه‌ی یکی از اولیای ما را تشییع کند،‌ از گناهان بیرون می‌رود آن‌گونه که از مادر، بدون گناه متولد شده است و چون جنازه‌ی آن مرد را کنار قبر نهادند، حضرت رضا (علیه‌السلام) نزدیک آمدند، مردم را کنار زدند، دست مبارک را بر سینه‌ی آن مرد نهادند و فرمودند: ای فلانی، مژده باد تو را به بهشت، بعد از این دیگر ترسی بر تو نیست. عرض کردم: فدایت شوم، آیا این مرد را می‌شناسید؟ شما که تا امروز به این سرزمین نیامده‌اید؟
فرمودند: ای موسی بن سیار، آیا نمی‌دانی که اعمال شیعیان ما، در صبح و شام بر ما عرضه می‌شود، هر کوتاهی که در اعمال آنها باشد، از خداوند متعال می‌خواهیم که از صاحبش درگذرد و هرچه از کارهای عالی باشد، از خداوند برای صاحبش شکرانه درخواست می‌کنیم (ابن شهر آشوب مازندرانی، 1375 ق، ج 4: 341؛ رک: مجلسی، 1356، ج 49: 98)."
در اینجا نیز امام (علیه‌السلام) احاطه‌ی خود را بر کلام خود و نگرش مخاطب نشان می‌دهند. ایشان از شیوه‌ی ارتباط میان‌فردی برای اعلام اطلاع اهل بیت (علیهم‌السلام) از اعمال شیعیان، استفاده کرده و تلاش دارند از این طریق به اثبات ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام) بر مردم بپردازند.

3. سطح دانش

در مدل برلو، سطح دانش به میزان آگاهی و اطلاعات ارتباط برمی‌گردد. امام رضا (علیه‌السلام) با داشتن این ویژگی باعث جذب قلوب مؤمنان می‌شدند. در ادامه دو مورد بیان می‌شود.

اطلاع قبلی از مخاطب

در مسند الامام الرضا (علیه‌السلام) آمده است: امام (علیه‌السلام) از قادسیه بیرون شدند، از طریق بادیه به طرف بصره حرکت کردند و پس از چندی به ناحیه‌ی نباج رسیدند. شیخ صدوق در روایتی از ابوحبیب نباجی ورود حضرت را به نباج چنین شرح می‌دهد (6):
"ابوحبیب نباجی می‌گوید: در عالم رؤیا دیدم که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به نباج تشریف آوردند و در مسجدی که حجاج فرود می‌آیند، وارد شدند. بر آن حضرت سلام کردم و پیش روی او ایستادم. طبقی از خرمای صیحانی نزد ایشان بود و حضرت مشتی خرما برداشتند و به من دادند. آنها را شمردم، 18 دانه بود. 20 روزی از این جریان گذشت و شخصی نزد من آمد و گفت: ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) از مدینه آمده و در مسجد نزول اجلال فرموده است. به خدمت حضرت رفتم و دیدم آن جناب در همان موضعی نشستند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودند و طبقی از خرمانی صیحانی مانند آنچه نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، پیش روی ایشان قرار داشت. سلام کردم و امام رضا (علیه‌السلام) پاسخ دادند. سپس مشتی از خرما به من دادند. آنها را شمردم، 18 دانه بود. عرض کردم یابن رسول الله زیادتر از این به من عطا فرما، فرمودند: اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زیادتر از این به تو عطا فرموده است، ما هم زیادتر از این به تو عطا کنیم (1387، ج 2: 458-457)."
گزارشی دیگر از ابن شهر آشوب در المناقب است که آن حضرت هنگام عزیمت از مدینه به مرو، در بصره توقف داشتند. راوی این قول، ابن علوان است. اما آنچه او نقل می‌کند همان ماجرایی است که ابوحبیب نباجی در ورود حضرت به نباج نقل کرده و به نظر می‌رسد روایت در اصل یکی است؛ اما در آخر روایت ابن علوان، ماجرایی افزون بر آنچه ابوحبیب نباجی گفته دارد. ابن شهر آشوب در ادامه‌ی روایت، به نقل از ابن علوان اضافه می‌کند:
"حضرت پس از چند روز نزد من فرستاده از من ردایی با اندازه‌های معین خواستند. گفتم چنین ردایی نزد من نیست. حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمودند: آن در بقچه‌ی فلانی است، کسی را نزد عیالت بفرست و آن را بخواه. کسی را فرستادم و نشانی دادم. او رفت و آنچه حضرت فرموده بودند، آورد (7) (1375 ق، ج 2: 397)."
صفوانی در روایتی دیگر می‌گوید: قافله‌ای از خراسان به طرف کرمان حرکت می‌کرد. در بین راه، دزدان بر اهالی کاروان حمله کردند و مردی را که گمان می‌کردند ثروتمند است گرفتند و روزهای زیادی او را در میان برف حبس کردند،‌ دهانش را پر از برف کردند تا مجبور شود جای پول‌هایش را بگوید.
سرانجام زن یکی از دزدان بر این مرد ترحم کرد و او را آزاد ساخت. مرد فرار کرد ولی در اثر شکنجه، دهان و زبانش به شدت آسیب دیده بود، به طوری که دیگر قادر به سخن گفتن نبود. شبی در خواب دید که مردی می‌گوید حضرت رضا (علیه‌السلام) وارد خراسان شده، نزد او برو و دوای درد خود را بخواه. او هم در خواب نزد امام (علیه‌السلام) رفت و ایشان فرمودند: «زیره، سیسنبر و نمک را بکوب و در دهان خود نگاه‌دار تا خوب شوی.» مرد از خواب بیدار شد ولی به خواب خود اعتنایی نکرد و سرانجام خود را به نیشابور رساند. به او گفتند امام (علیه‌السلام) از نیشابور رفته و اکنون به رباط سعد رسیده است.
مرد به رباط سعد رفت و خدمت امام (علیه‌السلام) رسید، با سختی فراوان جریان دزدان را تعریف کرد و از ایشان خواست او را شفا ببخشند. امام (علیه‌السلام) بلافاصله فرمودند: «برو همان دستوری را که در خواب به تو دادم، عمل کن.» مرد به دستور عمل کرد و خوب شد (مجلسی، 1356، ج 49: 124؛ ابن بابویه، 1387، ج 2: 211).

اطلاع از عقاید مخاطب

امام (علیه‌السلام) در بصره تشکیل جلسه دادند و سعی کردند این مجلس با مسیحیانی مثل جاثلیق، زیدیه و معتزله‌ی یهودیان (رأس جالوت) تشکیل شود و هدف خود را معرفی نشانه‌های امامت اهل بیت (علیهم‌السلام) قرار دادند (مجلسی، 1356، ج 49: 74). چون در ارتباط بین‌فردی، بهترین شیوه برای برقراری ارتباط مؤثر با مردم، داشتن اطلاعات دقیق از عقاید مخاطبان است، امام (علیه‌السلام) در این جلسه از این شیوه استفاده کردند.
امام (علیه‌السلام) در مناظره‌هایی که مأمون در مرو برای ایشان ترتیب می‌داد، روش ارتباطی خود را با جدل شروع می‌کردند و بر مبنای کتاب‌های آنها، علیه‌شان استدلال می‌کردند. این از فنون مناظره است که بر دلایل اعتقادی طرف مقابل استناد شود، به این ترتیب او نمی‌تواند به سادگی از ارتباط فرار کند، چون بایستی از تورات و انجیل فرار کنند که مبدأ اعتقادی خودشان است. استفاده از مفاهیم مشترک دو مذهب برای غلبه‌ی بیشتر در ارتباطات است، مثل مقدس بودن عیسی (علیه‌السلام) در میان شیعه و مسیحی (همان: 78) که امام (علیه‌السلام) از این فن نیز استفاده کردند. مبلغان دینی ما باید توجه کنند که این روش می‌تواند مبنای ارتباطات میان‌دینی آینده‌ی جهان را تشکیل دهد.
مأمون برای شکستن شخصیت علمی حضرت،‌ اقدام به تشکیل مجالس مناظره و مباحثه با دانشمندان ادیان مختلف می‌کرد تا شاید از این رهگذر بتواند در مباحثه‌های علمی که بین آنها به وجود می‌آید شکستی برای امام رضا (علیه‌السلام) ایجاد کند و از محبوبیت آن وجود مقدس در بین مردم، بکاهد. اما سرانجام توفیق نیافت و دانشمندان برجسته‌ی تمام ادیان و مذاهب از مراکز علمی جهان با امام (علیه‌السلام) به بحث و گفتگو نشسته و همه‌ی عالمان مذاهب، صاحبان افکار و آرای مختلف به بزرگواری و احاطه‌ی علمی آن حضرت اعتراف کردند. پیروزی‌های حضرت در مباحثه‌ها، مأمون را ناامید کرد.
از شیوه‌های ارتباط میان‌فردی مؤثر، اطلاع قبلی از مخاطب و عقاید اوست. ایشان با تعبیر یافتن رؤیای ابوحبیب نباجی و احاطه‌ی کامل بر عقاید مخاطبان، از این شیوه برای اثبات حقانیت امامت خود استفاده می‌کردند. اینها نمونه‌هایی از علم و آگاهی بی‌نهایت امام (علیه‌السلام) بوده که موجب جذب قلوب مؤمنان، در ارتباطات ایشان با مردم بوده است.

4. موقعیت فرهنگی - اجتماعی ارتباط‌گر

برلو می‌گوید هیچ ارتباط‌گری به عنوان فرد آزاد و بدون تأثیر از شرایطی که در سیستم فرهنگی - اجتماعی اطرافش دارد، نمی‌تواند رفتار کند. هرچه طبقه‌ی اجتماعی و فرهنگی ارتباط‌گر با مخاطبان نزدیک‌تر باشد، ارتباط کامل‌تر و بهتری صورت می‌گیرد. توجه به این نکته ما را بر آن می‌دارد که بیان کنیم، هر چند در ظاهر، امام رضا (علیه‌السلام) از مدینه عازم مرو بودند و خلق و خوی اعراب را با خود به همراه داشتند، اما بررسی سیره‌ی ایشان در این سفر نشان می‌دهد که نه تنها ارتباط بسیار هم‌رنگ و قوی با مخاطبان خود داشتند بلکه باعث جذب قلوب آنان هم شدند. امام رضا (علیه‌السلام) با رعایت اخلاق اسلامی و برخورد انسان با افراد، مرزهای فرهنگی و اجتماعی مردم ایران را شکستند و با افراد در قوم و قبایل متفاوت، ارتباط مطلوب و کامل برقرار کردند مانند موارد زیر:

توجه به وضعیت اخلاقی و فرهنگی مردم

حاکم نیشابوری از مجلس ضیافت و میهمانی یاد می‌کند:
"یکی از بزرگان شهر به افتخار حضرت ترتیب داد و افاضل و علمای شهر را نیز دعوت کرد و با وجود اینکه جای افاضل و اشراف و به خصوص جای حضرت رضا (علیه‌السلام) را در صدر جلسه و همراه با متکا و نمارق (بالشت و پشتی) مصفوفه مقرر کرده بودند، حضرت التفاتی به صدر مجلس ننموده و در کنار مجلس که نوع میهمانان نشسته بودند؛ جلوس فرمودند. از آن پس سیره بر آن شد که جای افاضل کنار مجلس باشد نه صدر آن (1339: 34)."
این قضیه که گویای تواضع حضرت بود، نهایت الگوپذیری مردم از ایشان و نفوذ عمیق آن حضرت را در قلب و فکر مردم ایران نشان می‌دهد.

توجه به وضعیت مادی و رفاه مردم

نمونه‌هایی دیگر از اشراف امام (علیه‌السلام) بر موقعیت فرهنگی - اجتماعی ایران، در وضعیت رفاهی مردم و به خصوص شیعیان در دوران حکومت مأمون بود. بنی‌عباس تا قبل از ورود امام (علیه‌السلام) به ایران عرصه‌ی زندگی را بر شیعیان سخت می‌گرفت به طوری که عده‌ی زیادی از شیعیان و حتی سادات علوی، سیادت و شیعه بودن خود را مخفی نگاه می‌داشتند. اما امام (علیه‌السلام) در نمونه‌هایی متعدد برای ایجاد رفاه مردم در مسیر حرکتشان تلاش کردند.
مثلاً در منطقه‌ی ده سرخ که خشک و کم آبی بوده است، امام (علیه‌السلام) برای وضو آب طلب می‌کنند و چون اطرافیان آب نداشتند، با دستان خود گودالی حفر می‌کنند که آب از زمین می‌جوشد.
"بنا بر روایت عبدالسلام ابن صالح هروی وقتی حضرت به ده سرخ رسیدند، به ایشان عرض کردند که خورشید از دایره‌ی نصف‌النهار گذشت و وقت نماز ظهر شد. آن جناب فرود آمدند و فرمودند: آب بیاورید. گفتند: آب با ما نیست. حضرت با دست خویش زمین را اندکی حفر کرده، چشمه‌ای می‌جوشد که تاکنون موجود است (8) (سحاب، 1334: 256)."
در روایتی دیگر ابوصلت هروی گزارش کرده:
"امام رضا (علیه‌السلام) چون به سناباد رسیدند تکیه کردند بر کوهی که دیگ‌ها از آن می‌تراشند و دعا کردند: خداوندا! سود ببخش به این کوه و برکت عطا کن در ظرف‌هایی که از این کوه می‌تراشند و فرمودند: که از برایش دیگ‌ها از سنگ تراشیدند و فرمودند: غذایش را در همان دیگ‌ها تهیه کنند. غذای آن حضرت اندک بود و آهسته غذا می‌خوردند. از آن روز مردم به آن کوه رو آوردند و دیگ‌ها و ظرف‌ها از سنگ آن تراشیدند و برکت یافتند (ابن بابویه، 1387، ج 2: 211)."
در کوه سنگی نیز، امام (علیه‌السلام) برکت سنگ‌های این ناحیه را که از آن، دیگ‌ها و ظروف سنگی می‌تراشیدند طلب می‌کنند که تا امروز نیز همچنان این شغل در این ناحیه برجاست.
در روایتی دیگر شیخ صدوق، گزارش داده که امام رضا (علیه‌السلام) در نیشابور در محله‌ی قزوینی منزل و در آنجا حمامی بنا کردند که امروز به گرمابه‌ی رضا مشهور است. آنجا چشمه‌ای کم آب بود. ایشان کسی را واداشتند که آب آن را بیرون آورد تا فراوان شد. امام (علیه‌السلام) در بیرون دروازه در زیر زمین، حوضی ساختند که چند پله پایین می‌رفت و آب چشمه بدان می‌ریخت. حضرت، داخل حوض شدند و بیرون آمدند و سپس به روی آن نماز گزاردند، سپس مردم می‌آمدند، از آن چشمه برای تبرک نوشیده، در آن حوض غسل می‌کردند، بر روی آن نماز گزارده، دعا می‌کردند و از خداوند حاجت خواسته و حاجاتشان برآورده می‌شد. امروز، آن چشمه را «عین کهلان» می‌نامند و مردم تا به امروز به سراغ آن چشمه می‌روند (همان: 136).
«بنابر آنچه مورخان معاصر ذکر کرده‌اند، این چشمه که بعد از آن به حمام امام رضا (علیه‌السلام) معروف شد همچنان در شهر نیشابور وجود دارد» (عرفان‌منش، 1390: 181).

توجه به وضعیت اعتقادی مردم و تبیین ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام)

نمونه‌ای دیگر از اشراف امام (علیه‌السلام) بر موقعیت فرهنگی - اجتماعی و شرایط زمان خود، در سرخس اتفاق می‌افتد.
یکی از نشانه‌های پذیرش تحمیلی ولایتعهدی از سوی امام رضا (علیه‌السلام) حادثه‌ی حبس و زندانی شدن آن حضرت در سرخس است. متأسفانه منابع اولیه، اطلاعات کافی در مورد چگونگی این زندانی شدن نداده‌اند. از برخی گزارش‌ها استفاده می‌شود که امام (علیه‌السلام) مدتی در سرخس تحت نظر [و شاید بازداشت خانگی] بوده‌اند. امام (علیه‌السلام) تلاش می‌کنند تا با توجه به موقعیت پیش آمده و ارتباط نداشتن ایشان با مردم، به تبیین مسئله‌ی امامت و ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام) برای ابوصلت هروی بپردازند تا او سخن حضرت را به گوش مردم برساند. این، نمونه‌ای از ارتباط میان‌فردی امام (علیه‌السلام) است. در گزارشی از ابوصلت هروی در این باره چنین ثبت شده است:
"به در خانه‌ای که حضرت رضا (علیه‌السلام) در سرخس در آن زندانی بودند آمدم. از زندانبان اجازه‌ی ملاقات خواستم. گفت: راهی به آن نیست. گفتم: چرا؟ گفت: او چه بسا در شب و روز هزار رکعت نماز می‌گزارد و ساعتی در آغاز روز و پیش از غروب در مصلای خود نشسته و با پروردگار خود مناجات می‌کند.
گفتم: در وقتی از این اوقات برایم اجازه‌ی دیدار بگیر و او اجازه گرفت. نزد حضرت رضا (علیه‌السلام) رفتم. ایشان در جای نماز خود نشسته و در اندیشه فرورفته بودند. به امام (علیه‌السلام) گفتم: یابن رسول الله این چیست که مردم از شما حکایت می‌کنند؟
فرمودند: چه می‌گویند؟ گفتم: از شما نقل می‌کنند که فرموده‌اید: مردم، بندگان ما هستند. فرمودند: خدا آفریننده‌ی آسمان‌ها و زمین است و دارای پنهان و آشکار. تو شاهدی که من هرگز این سخن را نگفته‌ام و هیچ‌گاه از پدران خود چنین سخنی نشنیده‌ام. تو دانایی به ستم‌هایی که از این امت بر ما اهل بیت وارد شده است و تو دانایی به اینکه این اتهام نیز از همان ستم‌هاست. سپس حضرت رضا (علیه‌السلام) رو به من کردند و فرمودند: ای عبدالسلام! اگر مردم آفریده‌ی ما باشند، چنان که حکایت می‌کنند، پس برای چه کسی ما از ایشان بیعت می‌گیریم. گفتم: یابن رسول الله راست گویی. سپس فرمودند: آیا تو منکری آنچه حق تعالی برای ما از ولایت و امامت واجب گردانیده، چنان که غیر تو منکر است. گفتم: پناه بر خدا، من اقرار دارم به ولایت و امامت شما (9) (ابن بابویه، 1387، ج 2: 427-426)."
در مرو نیز وقتی امام (علیه‌السلام) مجبور به پذیرش ولایتعهدی می‌شوند برای مأمون شروطی می‌گذارند و با تقریض (10) متن عهدنامه، منظور خود را از پذیرش، بر همگان آشکار می‌سازند و پس از آن، سیاست دوگانه‌ای در نظر می‌گیرند. اول اینکه از راه ولیعهدی و ارتباطات بین‌فردی به تبلیغ شیعه و امامت بپردازند و از حکومت ظلم دوری کنند و دیگری اینکه از راه ارتباطات جمعی به ترویج شیعه و امامت بپردازند. تبدیل لباس از مشکی که رنگ رسمی لباس عباسیان بود به رنگ سبز که مربوط به ائمه اطهار (علیهم‌السلام) است، ضرب سکه به نام حضرت، ترویج شیعه با اشعار شعرا و صله دادن به آنها و نماز عید مشهور امام (علیه‌السلام) در مرو از جمله تلاش‌های ایشان در ارتباطات جمعی بود (ابن بابویه، 1373 ق، ج 8: 278-260) که با توجه به آگاهی از عهد و زمان خویش انجام می‌دادند.

روش‌شناسی ارتباطات امام رضا (علیه‌السلام)

1. روش نفی و اثبات

در این روش، ارتباط‌گر سعی می‌کند همه‌ی شیوه‌های مشابه و پیام‌های رقیب را نفی و شیوه و پیام مطلوب خود را اثبات کند. نکته‌ی قابل توجه در اینجا، دقت در تمایز روش نفی و اثبات و روش استدلال است. در روش نفی و اثبات، همه‌ی پیام‌های رقیب زمینه‌ی اثبات پیام مطلوب است؛ در حالی که در روش استدلالی، از اصول منطق برای اثبات پیام مطلوب استفاده می‌شود، هرچند ممکن است اثبات پیام مطلوب خود نافی همه‌ی پیام‌های رقیب باشد. به عبارت دیگر در روش نفی و اثبات، نخست کار نفی پیام‌های رقیب صورت می‌گیرد تا زمینه‌ای برای اثبات پیام مطلوب پدیدار شود.
امام رضا (علیه‌السلام) در مناظره با رهبران و پیروان ادیان از این روش بهره می‌بردند. مثلاً برای اثبات نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نفی دلایل پیروان یهود برای نپذیرفتن نبوت ایشان استفاده کردند.
دانشمند یهودی در پاسخ امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی چگونگی اثبات نبوت حضرت موسی (علیه‌السلام)، به معجزه‌هایی از قبیل شکافتن دریاها، اژدها شدن عصا در دست وی، بیرون آوردن ید بیضا و جاری ساختن چشمه‌ی آب از سنگ با زدن عصای خود، استناد کردند.
"امام رضا (علیه‌السلام) با پذیرش این معجزه‌های حضرت موسی (علیه‌السلام)، پرسیدند: آیا هر کس در تأیید ادعای نبوت خویش معجزه بیاورد، او را تصدیق می‌کنید؟ عالم یهودی گفت: خیر، فقط در صورتی می‌پذیریم که معجزه‌هایی همانند معجزه‌های حضرت موسی (علیه‌السلام) بیاورد. امام (علیه‌السلام) فرمودند: پس چگونه به نبوت پیامبران پیش از موسی (علیه‌السلام) ایمان دارید، در حالی که هیچ کدام از آنها معجزه‌های یاد شده برای حضرت موسی (علیه‌السلام) را نیاوردند. دانشمند یهودی که در پاسخ حضرت رضا (علیه‌السلام) درمانده بود، با تغییر حرف خود، گفت: اگر کسی معجزه‌هایی بیاورد که فراتر از قدرت افراد عادی باشد، تصدیق نبوت او لازم است. در این هنگام، حض

کلماتی برای این موضوع

بررسی و نقد دیدگاه و روش طبری در تاریخ نسبت به اهل بیت ع مقدمه مدیر پایگاه استفاده از منابع تاریخی به ویژه تاریخ نویسی ای به سبک طبری


ادامه مطلب ...

تکاثر و تأثیر آن بر زندگی در سیره‌ی رضوی

[ad_1]

چکیده

موضوع سرمایه و انباشتن آن در جامعه‌ی بشری از جمله مشکلات ویرانگر در همه‌ی اعصار بوده است. امروزه به واسطه‌ی ابزارهای جدید، محاسبه‌های رایانه‌ای، ماشینی شدن ابزارهای تولید و مصرف، دامنه‌ی تخریب و تأثیرگذاری این بیماری بزرگ اجتماعی، بسیار عمیق‌تر شده است. از رهاوردهای شوم آن می‌توان به جنگ‌ها و نابسامانی‌های گسترده در ابعاد اجتماعی که از طریق انباشتن سرمایه و ایجاد نظام سرمایه‌داری است، اشاره کرد. در این نوشتار که به روش توصیفی - تحلیلی سامان یافته، سعی شده تا نظام سرمایه‌داری و تکاثرگرایی که از جهت مفهومی، مصداقی و کاربرد قرآنی، همان فزون‌طلبی، برتری‌جویی و پیشی گرفتن از دیگران در اندوختن مال است، در سیره‌ی قولی و فعلی امام رضا (علیه‌السلام)، با معیارها و ملاک‌های تکاثر به طور عام و تکاثرگرایی و آثار مادی و معنوی آن بررسی شود. واکاوی سیره و روایت‌های رضوی نشان می‌دهد اصالت دادن به مالکیت انسان، انحصار و احتکار و بینش غلط در کسب مال، از مهم‌ترین معیار و ملاک‌های تکاثر در آموزه‌های دینی است. از سوی دیگر، رباخواری، کم‌فروشی، استثمار و تجمل‌گرایی، از آثار مادی و ترک کارهای خیر و گرایش به سودجویی، بی‌مسئولیتی و فراموش کردن آخرت نیز در شمار آثار معنوی تکاثر بر زندگی شمرده می‌شود.

مقدمه

نظام سرمایه‌داری از طریق تکاثر توانسته زمام امور جامعه را برعهده گیرد و جایگاه اجتماعی خود را با زر و زور در میان اقشار مردم در دوره‌های زندگی بشری ارتقاء بخشد و حاکم بلامنازع مردم در این میان شود. در چنین نظامی، انسان، آزادی لازم و شایسته‌ای در حیات مادی، معنوی و اعتقادی خود ندارد. عملکرد او فقط در چارچوب‌هایی ظاهر می‌شود که نظریه پردازان انسان‌گرا از قبل برای وی مقرّر کرده‌اند. این بدان معناست که انسان در نظام جدید بشری، به شیوه‌ی نو در اسارت و یوغ نظام فکری، فرهنگی، عاطفی و مذهبی به سر می‌برد. انسان در چنین نظامی، مسخ و از درون تهی می‌شود. این ضربه‌ی سهمگین و جبران‌ناپذیر بر پیکره‌ی مقدس انسان الهی، بخشی از رهاورد نظام سرمایه‌داری جدید به شکل تکاثر است و برای نجات، راهی جز شناخت درست این پدیده و منشأ آن در بُعد انسان‌شناسی با توجه به معیارهای اصیل الهی در قرآن و روایت‌ها وجود ندارد. از این‌رو به بخشی از تعالیم امام رضا (علیه‌السلام) - به عنوان مفسّر وحی - اشاره شده است.

موضوع‌شناسی

موضوع سرمایه و ثروت، قلمروی زیادی دارد، یکی از آنها در جهان‌بینی توحیدی، تکاثر بوده که از مظاهر حیات مادی شمرده شده و تأثیر بسزایی بر سرنوشت انسان گذاشته است.

1. سرمایه و ثروت در اسلام

در جهان‌بینی انسانی اسلام، اینکه فرد فقط به بُعد مادی بیندیشد و تمام سعی خود را به جمع‌آوری ثروت (تکاثر) معطوف دارد، مقبول نیست و بارها نسبت به کسانی که همه‌ی همت خود را به زندگی مادی گره زده‌اند، هشدار داده شده است. «أَفَرَأیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَ مَالاً وَوَلَداً؛ ای رسول، دیدی حال آن کس را که به آیات ما کافر شد و گفت: من البته مال و فرزند بسیار خواهم داشت» (مریم / 77).
آیات و روایت‌ها، چنین اندیشه‌های غلطی را مایه‌ی اسارت و اختناق مادی بشر دانسته و توصیه می‌کنند فریب آن را نخورند، چون نتیجه‌ی قهری کثرت‌طلبی و تکاثر بی‌حد و مرز، باعث تباهی شده، انسان را کم کم به کام هلاکت کشانده و در زمره‌ی زیانمندترین مردم در معامله‌ها و نومیدترین آنها در تلاش و سعی قرار می‌دهد (شریف رضی، 1414 ق: 552). قرآن تصویر چنین نمونه‌هایی - مانند فرعون، قارون و ابوجهل - را که مصداق بارز این رفتارهاست بیان می‌دارد. «یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالاً لُبَداً؛ می‌گوید: مال بسیاری تلف کردم» (بلد / 6؛ زخرف / 52؛ قصص / 78). البته در صورتی که ثروت در خدمت اهداف و انگیزه‌های الهی قرار گیرد، در آموزه‌های دین مورد تمجید و ستایش قرار گرفته (مفضل بن عمر، 1379: 52) و آن را موجب تقرب به خدا (سبأ / 37)، شاخصی برای جهاد در راه خدا (نساء / 95) و فضل خدا (جمعه / 10) شمرده است. همچنین نبودن یا کمبود ثروت را برای چنین اهدافی مایه‌ی سقوط فرد و جامعه دانسته و آن را «موت الاکبر» می‌داند (قمی، 1414 ق، ج 2: 715) و دوست نداشتن آن، به منزله‌ی شایستگی نداشتن فرد تلقی می‌شود، امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند:
لَا خَیْرَ فِی مَنْ لَا یُحِبُ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلَالٍ یَکُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ یَقْضِی بِهِ دَیْنَهُ وَ یَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ؛ در کار کسی که مال را دوست ندارد، برای اینکه به وسیله‌ی آن، آبروی خود را حفظ کند،‌ بدهی‌های خود را بپردازد و نیز صله‌ی رحم انجام دهد، خیر و شایستگی وجود ندارد (کلینی، 1350، ج 5: 72).

مفهوم‌شناسی تکاثر

کلمه‌ی تکاثر از ریشه‌ی «کثره» نقیص «قله» ثلاثی مزید و از باب تفاعل است (ابن فارس 1404 ق، ج 5: 160)، بدین معنا که شخصی به دیگری فخر بفروشد که مال و فرزند بیشتری دارم (طباطبایی، 1390، ج 29: 288). واژه‌ی «تکاثر» و «مکاثره» مترادف هستند و به معنای رقابت و پیشی گرفتن از دیگران در ثروت‌اندوزی است (راغب اصفهانی، 1412 ق: 703).
با توجه به این معانی، در واقع تکاثر از طریق مال‌اندوزی، دشمنی خدا را برمی‌انگیزد و به وسیله‌ی آن بر دوستداران خدا فخر می‌فروشد (فخر رازی، 1423 ق، ج 15: 134).
خاستگاه و منشأ تکاثرطلبی، قوه‌ی شهوانی و تعلق‌های دنیوی است (مصطفوی، 1430 ق، ج 10: 29). گرایش به آن،‌ این صفت را در وجود آدمی متجلی کرده و او را در جهت مال‌اندوزی و افزون‌طلبی سوق می‌دهد. از دیگر عوامل عمده‌ی بروز این حس (قوه‌ی شهوانی)، جهل و نادانی نسبت به پاداش‌ها و کیفرهای الهی و بی‌ایمانی به معاد و (مکارم شیرازی و همکاران، 1366، ج 27: 281) ناآگاهی نسبت به ضعف‌ها و ناتوانی‌های فردی یا نگرش‌های سیستمی سرمایه‌داری است (صدر، 1350: 302).

1. کاربردهای قرآنی

واژه‌ی تکاثر دو بار در قرآن کریم آمده است. در یک سوره (همزه / 1) بدون متعلق آمده و در دیگری (حدید / 20) با متعلق آن که اولاد و اموال ذکر شده است (صافی، 1418 ق، ج 27: 153). البته از نگاه قرآن، دامنه و گستره‌ی آن مربوط به مصادیقی (هلالی، 1405 ق، ج 2: 953) است که منجر به دوری از خداوند متعال می‌شود (نور / 37) و به دنبال آن سرکشی و طغیان فرد (علق / 7) سرلوحه‌ی زندگی قرار گرفته و همیشه با نگاه کوته‌بین خود، مال و اولاد را پشتوانه‌ی خود می‌داند (سباء / 34). از این رو، لحن کلام چنین تفکری، بزرگداشت خود و نادیده گرفتن مقام و شأن خدا خواهد بود (کهف / 34)، در حالی که اینها در پیشگاه خداوند در روز حساب برای صاحب چنین تفکری منفعت ندارد (شعراء / 88).

ملاک و معیارهای تکاثر

کسب ثروت از راه و روش‌های غیرمعمول، مغایر آموزه‌های دینی و در حقیقت به عنوان یک ضد ارزش قلمداد شده است (مصباح الشریعة منسوب به جعفر بن محمد (علیه‌السلام)، 1360: 38). تعلق انسان به اشیاء که باعث برهم زدن توازن ثروت در جوامع انسانی شده (مطهری، بی‌تا، ج 2: 107)، از عمده‌ترین عوامل انحطاط جامعه‌ی انسانی است. باید دانست که دلیل این امر ریشه در جهان‌بینی نادرست بشر دارد، چون جهان‌بینی و نگرش افراد، ماهیت زندگی انسانی را شکل می‌دهد و همین امر نادرست، بر هدف، معنا و سبک زندگی تأثیر می‌گذارد.
لذا ملاک و معیارهای غلط، حاکمیت ارزش‌های نظام سرمایه‌داری و مال‌اندوزی، می‌تواند زمینه‌های منجر به پیامدهای خطرناک را به وجود آورد.

1. اصالت دادن به مالکیت انسان

در جهان‌بینی‌های غیر الهی که مبنای آن بر اصالت نفع فرد (اصالت نفع) قرار دارد (ایروانی، 1391: 56)، همواره مالکیت به عنوان پدیده‌ای اثرگذار در طول تاریخ، خود را نشان داده است و توانسته منشأ بسیاری از فسادها و بیدادگری‌ها در عرصه‌ی اجتماعی باشد. دلیل اصلی این نقش محوری در مالکیت، به انسانِ کاملاً نیازمند برمی‌گردد، چون انسان، همیشه درصدد رفع نیازهای خود برآمده و به دنبال تأمین آرامش جسمی، مادی، روحی و روانی خود است.
تأمین نیازهای انسانی نیازمند داشتن مال و توانایی‌های دیگر است و همین امر باعث بروز مالکیت در زندگی انسان می‌شود. گرچه مالکیت، رابطه و پیوندی است میان شخص و چیزی که آن را به نحوی به دست آورده (سبحانی، 1391: 47)، اما این امر می‌تواند حس فزون‌طلبی را در انسان ایجاد کند و اکتفا نکردن به نیازهای کنونی و در نظر گرفتن آینده نیز می‌تواند مزید بر علت این حس که همان تکاثر است، باشد. انباشتن ثروت و گردآوری کالاها از همین معبر رخ می‌دهد و باعث بر هم زدن تمام مقدّرات جوامع انسانی می‌شود.
امام رضا (علیه‌السلام) در ذیل آیه‌ی «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى...» (انفال / 41) فرمودند:
فَتَطَوَّلَ عَلَیْنَا بِذَلِکَ امْتِنَاناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً إِذَا کَانَ الْمَالِکُ لِلنُّفُوسِ وَ الأمْوالِ وَ سَائِرِ الأشْیَاءِ الْمَلِکَ الْحَقیِقِیَّ وَکانَ مَا فِی أیْدِی النَّاسِ عَوَارِیَ وَ أَنَّهُمْ مَالِکُونَ مَجَازاً لَا حَقیِقَةً لَهُ؛ و از آن جهت چنین کرد تا با رحمت خود بر ما منت گذارد، زیرا مالک جان‌ها، مال‌ها و چیزهای دیگر خود اوست که مالک حقیقی دارد و آنچه در دست مردم است عنوان عاریه دارد، مردمان به مجاز مالکند نه به حقیقت و آنچه مردم به دست می‌آورند (از راه کسب و کار، بازرگانی، صنعت و...) همه، در حقیقت غنیمت است (یعنی مالک خمس آن نیستند و باید بپردازند) (الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا (علیه‌السلام)، 1406 ق: 439).
در این بیان، حضرت، مالکیت حقیقی را ویژه‌ی خداوند می‌دانند، یعنی در حقیقت ایشان مالکیت برای غیر خدا را امری اعتباری دانسته و آن را برای خداوند مطلق می‌دانند.
«وَلِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ؛ و آنچه در آسمان‌ها و زمین است همه ملک خداست) (نجم / 31) و مالکیت دیگران محدود و نسبی، یعنی این مفهوم مالکیت، عینیتی در خارج ندارد و فقط اعتباری جعل شده است تا رابطه‌ی مالک و مملوک که در خارج از فضای ذهن انسان عینیت دارد، شکل گرفته و باعث رونق و ادامه‌ی تصرف و بهره‌مندی شود. به عنوان مثال:
"جوانی که به دریا می‌رود، به صید ماهی می‌پردازد و ماهی بزرگی را صید کرده و آن را به بازار فروش حمل می‌کند، روی آن قیمت معینی می‌گذارد و برای فروش و هبه، خود را از تمام افراد، صالح‌تر می‌داند، در حقیقت تصور مالک و مملوک را ترسیم می‌کند و این چیزی غیر از رابطه‌ی اعتباری که همان مالکیت باشد، نشان داده نمی‌شود (سبحانی، 1391: 47)."
حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «وَ أَنَّهُمْ مَالِکُونَ مَجَازاً لَا حَقِیقَةً لَهُ وَ کُلُّ مَا أفَادَهُ النَّاسُ فَهُوَ غَنِیمَةٌ؛ مردمان، مالک مجازی (عاریتی) هستند که مالکیت آنان حقیقتی ندارد و همه‌ی آنها را از راه سود به دست می‌آورند، در حقیقت غنیمت است» (نوری، 1407 ق، ج 1: 552).
انسان‌ها به طور تکوینی و تشریعی، مجاز به استفاده از تمام مواهب الهی هستند، ولی اجازه، جنبه‌ی وکالتی و امانت‌داری دارد و فقط می‌توانند در نقش وکیل تصرف کرده و از آن بهره ببرند. امام رضا (علیه‌السلام) در ذیل تفسیر آیه‌ی غنیمت فرموده‌اند:
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى‌ وَالْیَتَامَى‌ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى‌ عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ؛ و ای مؤمنان بدانید که هر چه غنیمت و فایده برید،‌ خمس آن خاص خدا، رسول و خویشان او، یتیمان و فقیران و در راه سفر ماندگان است، اگر به خدا و به آنچه بر بنده‌ی خود در روز فرقان، روزی که دو سپاه روبرو شدند نازل کرده‌ایم، ایمان آورده‌اید و خدا بر هر چیز تواناست (انفال / 41).
چون خداوند متعال مالک حقیقی است و آنچه در اختیار انسان است از سفره‌ی گسترده‌ی نعمت‌های الهی برداشته شده، پس در حقیقت، انسان غنیمت‌بردار این خوان است، اموال او همه در حکم غنائم است و دیگران در آن سهیم هستند. پس در هر چیزی که مردم بهره می‌برند، چه کم و چه زیاد باشد (بحرانی، 1415 ق، ج 2: 690)، «... وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُم مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ...» (حدید / 7) باید بخشی از آن را انفاق کنید.

2. انحصار و احتکار

یکی از راه‌های افزایش بی‌رویه‌ی ثروت، پدیده‌ی زشت احتکار و انحصار است. اقبال عده‌ای به این عمل، می‌تواند کمبود کاذبی پدید آورد، نرخ‌های اجناس و مایحتاج مردم را به طور ساختگی بالا برد و باعث افزایش ثروت آنان شود. کاربرد این معیار که بیشتر در جوامع با اقتصاد باز و آزاد جاری است، تمام جریان مؤلفه‌های اقتصادی را به سوی غایت معینی که سود بیشتر و انباشتن ثروت است، سوق می‌دهد. گرچه اسلام نیز، اصل را بر آزادی اقتصادی گذاشته است، ولی این آزادی تحت قیود و ارزش‌های مورد نظر مکتب اسلام است و نه آزادی مطلق، که فضای هرج و مرج را در پیش روی فرصت‌طلبان قرار می‌دهد. دستور اکید خداوند در آیه‌ی هفتم سوره‌ی حشر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این است که ثروت به دست آمده از جنگ را بین صحابه‌ی مهاجر و انصار خود تقسیم کند تا ثروت فقط در دست ثروتمندان قرار نگیرد.
امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی انحصارطلبی فرموده‌اند: «... وَ البَرَاءَةُ مِنْ أهْلِ الاِسْتِثَارِ؛ برائت از انحصارطلبان در اموال، از اسلام و ایمان است» (ابن بابویه، 1378 ق، ج 1: 126؛ عطاردی، 1351، ج 2: 502).
استئثار (انحصارطلبی) از آثار شوم سرمایه‌داری و شیوه‌های نظام اشرافی و تکاثری است. استئثار در لغت به این معناست که انسان مال و متاع یا چیزی را که مورد میل و رغبت و نیاز دیگران است، ویژه‌ی خویش سازد (فراهیدی، 1410 ق، ج 8: 238) و با خودکامگی و استبداد، دست دیگران را از آن کوتاه کند (طریحی، 1375، ج 3: 199).
امام رضا (علیه‌السلام) در فرازی از نامه‌ی خود به مأمون فرموده‌اند: دوستی اولیای خدا واجب است و دشمنی با دشمنان خدا و بیزاری از ایشان و از پیشوایان واجب است... و بیزاری از انحصارطلبان (لازم است) (ابن شعبه حرانی، 1404 ق: 422؛ حکیمی، 1376: 343). حضرت علی (علیه‌السلام) به مالک اشتر فرمودند: مبادا در آنچه که با مردم مساوی هستی، امتیازی خواهی (شریف رضی، 1414 ق: 444). دلیل برائت جستن از چنین افرادی، بیشتر به آثار و تبعات آن دلالت دارد. روحیه‌ی تکاثر و افزودن ثروت و انباشتن آن، علاوه بر اینکه بسیاری از مردم را از نیازهای اولیه‌ی خود محروم می‌سازد، تبعات شومی مانند رشوه‌خواری که در این آیه بیان شده است: «وَتَرَى‌ کَثِیراً مِنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ بسیاری از آنان را می‌بینی که در گناه و تعدّی و خوردن مال حرام، شتاب می‌کنند! چه زشت است کاری که انجام می‌دادند!» (مائده / 62) و نیز رفع حاجت کسی مشروط به هدیه را نیز به دنبال دارد، زیرا امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «الرَّجُلُ الَّذِی یَقْضِی لِأخیهِ الْحَاجَةَ - ثُمَّ یَقْبَلُ هَدِیَّتَهُ؛ مردی که حاجت برادر خویش را برآورده می‌کند و سپس هدیه‌ی او را می‌پذیرد» (1406 ق: 82).
بشری که غالباً با تحصیل و دستیابی به ثروت، رفاه بیشتر می‌یابد، خود به خود به اسارت دنیا درآمده و به همان اندازه از خدا غافل می‌شود، به طوری که در حالت معمول باید با افزونی نعمت، شکرگزار خداوند بود، اما متأسفانه در این‌گونه افراد، روحیه‌ی عیاشی و خوشگذرانی اوج می‌گیرد تا آنجا که از موارد مشروع و مجاز الهی تجاز می‌کند، یعنی با برخورداری از رفاه و راحتی بیشتر، سر به طغیان می‌گذارد (شوری / 27) و ادامه، به تعبیر قرآن کریم، این وضعیت منجر به مخالفت‌های زیادی با فرامین الهی می‌شود (سباء / 34) و در نهایت، آثار فساد این روش، دامن جامعه را می‌گیرد و حتی کسانی که در حاشیه‌ی این نوع سبک زندگی هستند به عذاب الهی دچار می‌شوند (اسراء / 16) (2).
این نتیجه‌ی حتمی که محصول نظام سرمایه‌داری است، باعث پدید آمدن جامعه‌ی طبقاتی و گردش ثروت در دست توانگران و استئثار (انحصارطلبی) اموال عمومی به طبقه‌ای خاص می‌شود و در مجموعه آموزش‌های رضوی مردود است. عبدالله بن صلت گوید، مردی از اهل بلخ گفت: در سفر خراسان با امام رضا (علیه‌السلام) بودم، روزی سفره‌ای انداختند و غلامان سیاه و غیر سیاه را بر سفره گرد آوردند. گفتم: کاش برای اینها سفره‌ای جدا می‌انداختید: فرمودند: خاموش! خدای همه یکی است، مادر یکی، پدر یکی و پاداش هر کس بسته به کردار اوست (کلینی، 1382 ق، ج 2: 48/2).

3. بینش غلط در کسب مال

از جمله عواملی که منجر به تکاثر و انباشتن سرمایه می‌شود، نوع نگرش و شناخت فرد نسبت به زندگی فعلی و آینده‌ی اوست. وقتی انسان به هر بهانه‌ای، خود را از نظام منسجم و منظم مکتب الهی رها کند، در حقیقت سرنوشت خود را در اختیار نظامی افسارگسیخته و حریص قرار داده است. از این رو، در این مسیر به هر روشی برای رسیدن به هدف که کسب سرمایه است، چنگ می‌زند.
امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:
... وَ حُرْمَةُ السَّرقَةِ لِمَا فِیهِ مِنْ فَسادِ الأمْوَالِ و قَتْلِ الأنْفُسِ لَوْ کَانَتْ مُبَاحَةً و لِمَا یَأتِی فِی التَّغَاصُبِ مِنَ الْقَتْلِ وَ التَّنازُعِ و التَّحَاسُدِ؛ سرقت تحریم شد چون مایه‌ی فساد اموال و کشتن مردمان است و به این علت که دست‌درازی و غضب (اموال دیگران) موجب کشتار، درگیری و حسدورزی است و اینها، مردم را به رها کردن داد و ستد و کسب مال از غیر راه صنعت و کار فرا می‌خواند (ابن بابویه، 1378 ق، ج 1: 97/2).
در این حدیث شریف که ذکر شد، فساد مالی، تجاوز و قتل روشن است. زیرا با سرقت و غصب، جریان مال در جامعه دچار هرج و مرج می‌شود و امنیت کافی برای کارهای اقتصادی باقی نمی‌ماند. در حقیقت، حرام دانستن چنین درآمدهایی در شریعت که از طریق قمار، غناء، مجالس لهو و لعب و... به دست می‌آید، همگی برای تأمین امنیت اجتماعی و اقتصادی جوامع انسانی است که از این رهگذر، می‌توان به ایجاد روابط عادلانه و مدیریت عاقلانه رسید و از پایمال کردن حقوق مردم جلوگیری کرد.
امام رضا (علیه‌السلام) فرموده‌اند: «... وَ إِذَا فَعَلَ النَّاسُ هَذِهِ الأشْیَاءَ وَ ارْتَکَبَ کُلُّ إنْسَانٍ مَا یَشْتَهِی وَ یَهْوَاهُ مِنْ غَیْرِ مُرَاقَبَةٍ لِأحَدٍ کانَ فِی ذلکَ فَسَادُ الخَلْقِ أجْمَعینَ...» (همان: 99)، زمانی که مردم به کارهای ممنوع دست زدند، هر کس هرچه دلش خواست کرد، بدون اینکه کسی نظارت کند، مردم همگی به فساد و تباهی دچار می‌شوند (حکیمی، 1376: 48). این حدیث می‌گوید آزادی مطلق در فعالیت‌های اقتصادی مانند به دست آوردن پول، فروش کالا به هر قیمت و رفتارهایی که با عقاید، باورها و احکام الهی منطبق نیست، ممنوع است (نساء / 29) (3).

تکاثرگرایی و تأثیر آن بر زندگی در بیان امام رضا (علیه‌السلام)

یکی از امتیازهای هر نظام اقتصادی، توانایی آن در تعدیل ثروت و مؤلفه‌های اقتصادی است. نظام اقتصادی که زندگی بشر را شکل می‌دهد، به مثابه ارگانیسمی دارای حیات، فعالیت می‌کند. گاه و بی‌گاه این پیکر نیز مانند بدن انسان در معرض نوسان‌ها و حوادث ناگهانی و مختلف قرار می‌گیرد. اهمیت و ارزش یک نظام، زمانی روشن می‌شود که بتواند در مقابل تمام شوک‌های مادی و معنوی، مقاومت کند و خود را با شرایط و مقتضیات پیش آمده، تطبیق دهد. از این رو طبق باور برگرفته از قرآن و مجموعه آموزه‌های معصومان (علیهم‌السلام)، بهترین نظام اقتصادی که می‌تواند در حوزه‌های مختلف برای جامعه‌ی بشری تعدیل و اعتدال ایجاد کند، نظام اقتصادی اسلام است. در این بخش به یکی از پدیده‌های جاری، یعنی تکاثر و تأثیر آن از بُعد مادی و معنوی بر زندگی از منظر امام رضا (علیه‌السلام) پرداخته می‌شود.

1. آثار مادی تکاثر بر زندگی

توجه به مادیت و افزون‌طلبی، به طور غریزی در انسان وجود دارد (4) (عادیات / 8). این ویژگی در طول تاریخ توانسته است افراد زیادی را سرگرم خود کند و آنان را از هدف متعالی دور سازد. قرآن کریم در این باره به شعار بنی‌اسرائیل اشاره دارد آنجا که می‌فرماید:
وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى‌ لَنْ نَصْبِرَ عَلَى‌ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا...؛ و نیز به خاطر بیاورید زمانی را که گفتید: ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفاء کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزیجات، خیار، سیر، عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد (بقره / 61).
وقتی آنان قدر نعمت‌های الهی، از جمله نعمت رهبری حضرت موسی (علیه‌السلام) را ندانستند، تنوع‌طلبی و تکاثر‌طلبی را پیشه‌ی خود ساختند و شعار «لَنْ نَصْبِرَ» را سردادند، خطاب آمد: به شهر درآیید، آنچه می‌خواهید (از تنوع و تکثر رزق) در آنجاست (بقره / 61). اما پیامد آن، خواری و ذلت در حیات مادی خواهد بود (همان). چنین روحیه‌ای درباره‌ی تمام کسانی که هدف و محور زندگی خود را در مسیر غیر الهی قرار دادند، منطبق است. مانند سرمایه‌داری که از طریق ربا دنبال فزونی مال خویش است و خداوند فرمود: «یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ؛ خداوند، ربا را نابود می‌کند و صدقات را افزایش می‌دهد! و خداوند، هیچ انسانِ ناسپاسِ گنه‌کاری را دوست نمی‌دارد» (بقره / 276).

رباخواری

روحیه‌ی تکاثر، انباشتن ثروت و دامن زدن به آن، باعث می‌شود که فرد برای رسیدن به این هدف سرمایه‌ی خود را از راه‌های مختلف به کار گیرد. اسلام در حالی که از احتکار، گنج کردن پول و راکد گذاردن آن جلوگیری می‌کند، بهره‌کشی به وسیله‌ی پول از طریق رباخواری را نیز ممنوع کرده است (نساء / 161). نکوهش رباخواری و توصیه به پرداخت حقوق واجب، از جمله زکات (روم / 39)، وعده‌ی عذاب به یهودیان کافر به خاطر کردار رباخواری (آل عمران / 130) و اعلام جنگ با خدا و رسولش (بقره / 278) همه نشان از پیامدهای زشت این عمل دارد.
امام رضا (علیه‌السلام) در خصوص علت تحریم ربا فرمودند:
وَ عِلَّةُ تَحْریمِ الرِّبَا إِنَّمَا نَهَی اللهُ عَنْهُ لِمَا فِیهِ مِنْ فَسَادِ الْأَمْوَالِ لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِذَا اشْتَرَی الدِّرْهَمَ بِالدِّرْهَمَیْنِ کَانَ ثَمَنُ الدِّرْهَمِ دِرْهَماً وَ ثَمَنُ الْآخَرِ بَاطِلًا فَبَیْعُ الرِّبَا وَکْسٌ عَلَی کُلِّ حَالٍ عَلَی الْمُشْتَرِی وَ عَلَی الْبَائِعِ فَحَرَّمَ اللَّهُ تَبارکَ و تعالَی الرِّبَا لِعِلَّةِ فَسَادِ الأمْوَالِ کَمَا حَظَرَ عَلَی السَّفِیهِ أنْ یُدْفَعَ مَالُهُ إلَیْهِ لِمَا یُتَحَوَّفُ عَلَیْهِ مِنْ إفْسَادِهِ حَتَّی یُؤنسَ مِنْهُ رُشْدُهُ فَلِهَذِهِ الْعِلَّةِ حَرَّمَ اللهُ الرِّبَا؛ علت حرام بودن ربا؛ خدای بزرگ بدان جهت ربا را نهی کرده که مایه‌ی تباهی اموال است، چه اگر آدمی یک درهم را به دو درهم بخرد، بهای درهم یک درهم است و درهم دوم ناحق است، پس فروختن و خریدن به ربا به هر حال مایه‌ی زیان خریدار و فروشنده است. این است که خداوند متعال، ربا را از جهت فسادی که در اموال پدید می‌آورد حرام کرده است، به همان‌گونه که دادن مال شخص سفیه را به دست او حرام کرده است، چه در اینجا نیز بیم فاسد شدن مال می‌رود، تا زمانی که به رشد برسد چنین است و علت تحریم ربا در تأخیر پرداخت بدهی نیز، از بین رفتن معروف و نیکی است و تلف شدن اموال و تمایل مردمان به ربح (بهره) و ترک وام دادن و به کار نیکو پرداختن. اینها همه سبب فساد است و ظلم و نابودی اموال مردمان (ابن بابویه، 1378 ق، ج 2: 94-93).
ایشان در این روایت بر پیامد فساد در اقتصاد ربوی تکیه می‌کنند. چون به ظاهر در جریان ربوی، مال رباخوار فاسد و نابود نمی‌شود، بلکه رشد می‌کند، اما از طرفی دیگر شیوع فساد مالی و نابودی در کل اقتصاد جامعه و اموال توده‌های مردم جریان می‌یابد. اموال باید مانند خون به طور متعادل در تمام اندام اجتماعی جریان یابد، چیزی که این جریان را به هم می‌زند و باعث می‌شود در برخی از اندام اجتماع، متراکم و بخشی از اعضاء را با کم‌خونی روبرو کند،‌ نظام ربوی است.
امام رضا (علیه‌السلام) در فرازی دیگر، از عقبه‌ی نظام ربوی پرده برداشته و می‌فرمایند:
وَ عِلَّةُ تَحْرِیمِ الرِّبَا بِالنَّسِیَئَةِ لِعِلَّةِ ذَهَابِ الْمَعْرُوفِ وَ تَلَفِ الْأمْوَالِ وَ رَغْبَةِ النَّاسِ فِی الرِّبْحِ وَ تَرْکِهِمُ الْقَرْضَ وَ صَنَائِعَ الْمَعْرُوفِ وَ لِمَا فِی ذَلِکَ مِنَ الْفَسَادِ وَ الظُّلْمِ وَ فَنَاءِ الأمْوَالِ...؛ علت تحریم ربا در نسیه (معامله‌های غیر نقدی)، نابودی و تباهی اموال است... (ابن بابویه، 1385، ج 2: 483/2).
روایت بیان شده، به یک واقعیت حتمی اجتماعی اشاره دارد که سرمایه‌دار با روحیه‌ی تکاثرگرایی خود می‌تواند همچون مکنده‌ی قوی، خون کل جامعه را بمکد و رفته رفته به نابودی بکشاند، بخش عظیمی از بدنه‌ی جامعه را تباه کند و جریان حقیقی یک زندگی را که باید همراه با نشاط، پیشرفت و تعالی باشد، منحط سازد.

کم‌فروشی و استثمار

از دیگر مشخصات روحیه‌ی افراد افزون‌طلب، کم بها دادن به دسترنج مردم است. به طور مثال در مقابل زحمت فراوانی که کارگران برای استخراج مواد اولیه از دل طبیعت و مزارع متحمل می‌شوند، عده‌ای ارزش واقعی کار آنها را پرداخت نمی‌کنند و به تعبیر قرآن کریمِ اعمال «بخس» می‌کنند (هود / 85؛ اعراف / 85).
مرحوم طبرسی ذیل آیه‌ی «وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ» می‌گوید: «غرض آیه این است که حق مردم را کم مکنید و ایشان را از حقوقشان محروم مسازید» (1378، ج 1: جزء 7 و ج 8: 804).
امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:
اجْتِنَابِ الْکَبَائِرِ وَهِیَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ و شُرْبُ الْخَمْرِ و عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ الْفِرَارُ مَنَ الزَّحْفِ وَ أکْلُ مَالِ الْیَتامی ظُلْماً و أکْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللهِ مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ بِهِ وَ أکْلُ الرِّبَا وَ السُّحْتِ بَعْئَ الْبَیِّنَةِ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْبَخْسُ فِی الْمیزَانِ وَ الْمِکْیَالِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ الزِّنا وَ اللِّوَاطُ وَ الشَّهَادَاتُ الزُّورُ و الْیَأسُ مِنْ رَوحِ اللهِ وَ الأمْنُ مِنْ مَکْرِ الله؛ از گناهان کبیره مانند آدم‌کشی، کاستن پیمانه و خیانت پرهیز کنید... (ابن شعبه حرانی، 1416 ق: 422).
سرمایه‌داران از این رهگذر به اموال فراوانی دست می‌یابند و همواره از رشد تصاعدی سرمایه برخوردار و در مقابل، توده‌ها و اقشار جامعه روز به روز ناتوان‌تر می‌شوند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
وَمَنْ ظَلَمَ أجیِراً أجْرَهُ أحْبَطَ اللهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ - وَ رِیحُهَا یُوجَدُ مِنْ مَسیِرَةِ خَمْسمِاِئَةِ عَامٍ؛ هر کس به کارگری ظلم کند، خداوند اعمال او را تباه می‌سازد و نسیم بهشت را بر او تحریم می‌کند، حال آنکه نسیم بهشت از مساحت 500 سال راه به مشام می‌رسد (حرعاملی، 1409 ق، ج 19: 107).
استثمار و بهره‌کشی از فرد، در حقیقت نوعی خوار شمردن اوست. نتیجه‌ی این نوع رفتار علاوه بر پیامدهای روانی، می‌تواند برای قشر عظیمی از جامعه، محرومیت شدید اقتصادی را به دنبال داشته باشد.

تجمل‌گرایی

تجمل‌گرایی و رفاه‌طلبی افسارگسیخته می‌تواند نتیجه‌ی ثروت‌های بادآورده‌ای باشد که فرد از طریق تبانی، امتیازهای انحصاری و پرداخت نکردن حقوق شرعی و قانونی به دست آورده است. این امر می‌تواند افراد برخوردار از درآمدهای زیاد را به زندگی اشرافی و تجمل‌گونه سوق و در مسیر ولخرجی و اسرافکاری قرار دهد. این‌گونه ولخرجی‌ها موجب می‌شود که بخشی عظیمی از امکانات جامعه در اختیار آنها قرار گیرد و عده‌ی زیادی بی‌بهره و گرفتار فقر و نداری شوند. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «إنَّ السَّرَفَ یُورِثُ الْفَقْر» (همان، ج 17: 46)، البته اسلام با تحریم اسراف و تجمیع ثروت و تشویق به انفاق، از بروز تضادها و اختلاف ثروت‌ها جلوگیری می‌کند. اساساً این تحریم‌ها، چنانچه ذکر شد به منزله‌ی استفاده نکردن از نعمت‌های الهی نیست. وقتی نعمت‌ها با رعایت شرایط و ضوابط آن مانند حلال بودن منبع درآمد، اسراف نکردن و ادای حقوق دیگران به دست آید، استفاده از آنها از نظر شرع پسندیده و مطلوب است. ابی طیفور پزشک گفت:
سَألَنِی أبُوالْحَسَنِ (علیه‌السلام) أیَّ شَیْءٍ تَرْکَبُ قُلْتُ حِمَاراً فَقَالَ بِکَمِ ابْتَعْتَهُ قُلْتُ بِثَلاثَةَ عَشَرَ دِیَناراً فَقَالَ إنَّ هَذا هُوَ السَّرَفُ أنْ تَشْتَرِیَ حِمَاراً بِثَلاثَةَ عَشَرَ دِیَناراً وَ تَدَعَ بِرْذُوْنَا؛ امام رضا (علیه‌السلام) از من سؤال کردند: سوار چه مرکبی می‌شوی؟ گفتم: الاغ. گفتند: چند خریدی؟ گفتم: 13 دینار. گفتند: این خود اسراف است که خری به 13 دینار بخری و اسب نخری (مجلسی، 1404 ق، ج 1: 230/22).
خداوند متعال در قرآن کریم با تعابیر مختلفی، بهره‌برداری از همه‌ی مواهب و امکانات طبیعی را توصیه کرده است (نحل / 80). این بیانات در صورتی راهگشاست که در جامعه، تعادل و توازن در امور مالی جاری شد.
از منظر دیگر، امام رضا (علیه‌السلام) برای جلوگیری از محرومیت عده‌ای از مردم، افراد بهره‌مند و برخوردار از ثروت را به اداره‌ی امور آنان امر می‌کنند: «عِلَّةُ الزَّکَاةِ مِنْ أجْلِ قُوتِ الْفُقَراءِ وَ تَحْصِینِ أمْوَالِ الأغْنِیَاء لِأنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالیَ کَلَّفَ أهْلَ الصِّحَّةِ الْقِیَامَ بِشَأنِ أهْلِ الزَّمَانَةِ وَ الْبَلوی» (ابن بابویه، 1378 ق، ج 1: 89/2). خدا، توانمندان را مکلف کرده است که امور زندگی بیماران زمین‌گیر و تیره‌بختان را سامان دهند. نادیده گرفتن این بیانات می‌تواند ضربه‌های جبران‌ناپذیری بر پیکره‌ی جامعه‌ی اسلامی وارد کند. مسئله‌ی تورم به عنوان یکی از مشکلات نظام‌های اقتصادی جهان امروز، رهاورد جریان تکاثری و رشد ناموزون نظام سرمایه‌داری است که منجر به بر هم زدن تعادل در جامعه می‌شود.
امام سجاد (علیه‌السلام) در توصیف مردمان چنین روزگاری می‌فرمایند:
"مردمان در روزگار ما بر شش طبقه‌اند: شیر، گرگ، روبه، سگ، خوک و گوسفند. شیرصفتان، پادشاهان دنیایند که هر یک دوست دارد (بر همه) چیره باشد و کسی بر او چیره نشود. گرگ‌صفتان، بازرگانان هستند که هر وقت، کالایی بخواهند) بخرند، آن را نکوهش و هرگاه خواستند، بفروشند، ستایش می‌کنند. روباه‌صفتان، کسانی هستند که از راه دینشان نان می‌خورند و آنچه بر زبان توصیف می‌کنند در دل‌هایشان نیست. سگ‌صفتان، کسانی هستند که با گفتار خود بر مردم زوزه می‌کشند و مردم از شر زبانشان متنفرند. خوک‌صفتان، نامردان و امثال آنانند که بر هر کار زشت و پلیدی فراخوانده شوند، پاسخ می‌گویند. گوسفندصفتان، کسانی هستند که پشم‌هایشان را می‌چینند، گوشت‌هایشان را می‌خورند و استخوان‌هایشان را می‌شکنند. گوسفند در میان شیر، گرگ، روباه، سگ و خوک چه بکند؟ (مجلسی، 1374، 2: ج 225/67)."

2. آثار معنوی تکاثر بر زندگی

تکاثر و ترس از انفاق به عنوان پدیده‌ی شوم نظام سرمایه‌داری، ریشه در خوی و شیوه‌ی تفکر و نگرش فرد دارد (اسراء / 100) (5). از این رو برای شناخت ماهیت این پدیده و پی بردن به آثار آن بر زندگی انسان، باید قبل از طرح هر موضوعی به خود انسان بازگشت. معیار تمایز بنیادین بین بینش مکتب اسلام با مکاتب دیگر، این است که تمایل به غذا، گرایش جنسی، حب مال و جاه، تجمل‌خواهی، تکاثرگرایی و... همگی قبل از تولد فرد، فعالیت خود را در رحم مادر با نیروی جذب غذا آغاز و پس از آمیختگی با مجموعه‌ی نظام فرهنگی و تربیتی در جامعه رخ‌نمایی می‌کنند. در مکتب اسلام برای تشخیص آثار و پیامدهای موضوعاتی همچون تکاثر باید به انگیزه‌ی درونی فرد، اندیشه‌ها و روحیه‌ی او رجوع کرد و با پی بردن به آن معایب، به تهذیب و تربیت پرداخت.

ترک کارهای خیر و گرایش به سودجویی

در نظام سرمایه‌داری، رفتار افراد بر محور سود و رشد ثروت متمرکز می‌شود. کسانی که به روحیه‌ی تکاثرگرایی آلوده شده‌اند، در مسائل زندگی تمام همّ و غم خود را متوجه زیاد شدن ثروت می‌کنند. امام رضا (علیه‌السلام) یکی از دلایل تحریم ربا در نسیه را، از دست رفتن نیکوکاری، گرایش مردم به سودخواهی و رها کردن کارهای نیک می‌دانند (عطاردی، 1351، ج 2: 306).
افراد با چنین روحیه‌ای، هر کار خیری را به منزله‌ی ضرر می‌دانند. کار خیر که امری معروف است در نزد آنان، به امری نامطلوب تبدیل می‌شود و امر ناپسندی را که بی‌توجهی به بی‌بضاعت‌ها و... است، امری پسندیده می‌دانند، یعنی منکر در نزد آنان امری معروف است.
یَسیِروُنَ فِی الشَّهَوَاتِ الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أنْکَروُا مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلَاتِ إلَی أنْفُسِهِمْ؛ و در شهوات سیر می‌نمایند. معروف در میان آنان چیزی است که خود معروف دانند و منکر نزدشان همان است که خود منکر می‌دانند. پناهگاهشان در مشکلات، خودشان هستند (شریف‌رضی، 1414 ق: 121).
به طور قطع، وقتی در جامعه‌ای، اصالت با ثروت و کسب سود بیشتر شد، بسیاری از فضائل منحصر به فرد انسان که در سایه‌ی شخصیت فطری او جریان دارد، منسوخ می‌شود. تمایل به امر خیر و دوری از خودخواهی و افزون‌طلبی، همه بر محور شخصیت انسانی و فطری بشر است. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: بی‌تردید پایداری مسلمانان و اسلام در این است که اموال نزد کسانی باشد که حق را در اموال بشناسند. به معروف در آن عمل کنند و بی‌گمان نابودی اسلام و مسلمانان هنگامی است که سرمایه‌ها در دست کسانی قرار گیرد که نه حق را در آن بشناسند و نه به معروف و نیکی تن دهند (حرعاملی، 1409 ق، ج 11: 521).
از این رو اموالی که دیگران از آن بهره نبرند، برای مؤمن، شایسته نیست و بهتر است که نباشد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: نابود باد طلا، نابود باد نقره (تا سه مرتبه). موضوع بر اصحاب ایشان گران آمد، عمر پرسید: چگونه مالی داشته باشیم؟ فرمودند: زبان ذکرگو، دل سپاسگزار و همسری مؤمن که شما را یاری کند تا دینتان را حفظ کنید (حویزی عروسی، 1415 ق، ج 2: 213).
لذا پایداری اسلام، به جریان درست اموال در جامعه بستگی دارد و درستی آن، زمانی است که مردم آن را در راه احیای معروف به کار گیرند. این امر میسّر نمی‌شود، مگر اینکه، انسان خود را با مهارت دین مزین کند که در سراسر قرآن به آن اشاره شده است (نک: رعد / 24-19).

احساس بی‌مسئولیتی

در نظامی که روحیه‌ی تکاثرگرایی و رفاه‌زدگی مرسوم شود، فرایض و تعهدها از جمله تعهدهای اجتماعی، کم‌کم از جامعه رخت بر می‌بندند و حسن مسئولیت در قبال دیگران کمرنگ می‌شود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جامعه را در برابر یکدیگر مسئول می‌دانند (پاینده، بی‌تا: 457). چون مشکلات مردم و کارهای آنها توسط یکدیگر اصلاح می‌شود، «وَ اعْلَمْ أنَّ الرَّعِیَّةَ طَبَقَاتٌ لَا یَصْلُحُ بَعْضُهَا إلَّا بِبَعْض؛ آگاه باش که مردم مملکت، گروه‌های مختلف هستند که هر گروه جز توسط گروه دیگر اصلاح نمی‌شود» (شریف رضی، 1414 ق: 431).
تا زمانی که روحیه‌ی مسئولیت‌پذیری و حس همکاری در بین مردم نباشد، کمک به دیگران امکان‌پذیر نخواهد بود. امام رضا (علیه‌السلام) کمک به زیردستان و نیازمندان را وظیفه‌ی افراد توانمند می‌دانند.
اصل تعهد و احساس مسئولیت در قبال خود و دیگران، امری مفروض در مکتب اسلام است. انسان بی‌تفاوت، در مکتب اسلام جایگاهی ندارد. امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: با کمک‌رسانی مادی (بی‌بضاعت‌ها را) در امور معنوی نیز مدد رسانید (مجلسی، 1374، 2: 96/6).
متأسفانه یکی از مواردی که موجب می‌شود، افراد تکاثرگرا در قبال جامعه بی‌تفاوت شوند، ارزش‌گذاری آنان با ثروتشان است، در حالی که اساس این ارزش‌گذاری ریشه در دوران جاهلیت بشر دارد. این رویه می‌تواند باعث بالا بردن شخصیت کاذبی برای آنان شود و در مقابل شخصیت افرادی که از مواهب دنیا بهره‌مند نیستند، تحقیر شود. مکتب اسلام با یک برنامه‌ی تربیتی همه جانبه، کوشیده است تا معیار بودن ثروت را از بین ببرد. از این رو «وَ مَنْ أتَی غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دینِه؛ و هرکه ثروتمندی را به خاطر ثروتش فروتنی کند دو سوم دینش از دست رفته است» (شریف رضی، 1414 ق: 5/228 و 8). بنابراین اسلام، احترام برای ثروتمند به دلیل ثروتش را محکوم می‌کند. در مقابل، تحقیر فقرا به خاطر فقرشان را ممنوع می‌سازد (مجلسی، 1374، 2، ج 75: 142) و همنشینی با ثروتمندان را مایه‌ی مردگی دل می‌داند (کلینی، 1383، 3، ج 6: 500).
امام رضا (علیه‌السلام) منشأ بی‌توجهی به مردم را در همین روحیه‌ی تکاثرگرایی می‌دانند و می‌فرمایند:
لَا یَجْتَمِعُ الْمَالُ إلَّا بِخِصَالٍ خَمْسِ بِبُخْلٍ شدیدِ و أمَلٍ طَویلِ وَ حِرْصِ غَالِبٍ وَ قَطیِعَةِ الرَّحِمِ وَ إیثَارِ الدُّنْیَا عَلَی الآخِرَةِ؛ مال دنیا جمع نشود مگر در سایه‌ی پنج خصلت: بخل زیاد، آرزوهای دراز، آزمندی چیره بر انسان، ترک صله‌ی رحم و ترجیح دنیا بر آخرت (حرعاملی، 1409 ق، ج 17: 34).
این پنج مورد که حضرت اشاره فرمودند، همگی به خصلت مال‌دوستی و گرایش به تجمل و تکاثرگرایی برمی‌گردد. لذا لازم است در برخورد با چنین افرادی، از آنان فاصله گرفت تا با خوش‌باوری کاذب، بر جان و مال مردم سیطره نیابند. امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: از اسلام خالص این است که از کسانی که اموال را منحصر به خود می‌کنند، بیزاری جست (قمی مشهدی، 1368، ج 8: 175).

فراموش کردن آخرت

از جمله آثار زیانبار تکثرگرایی و رفاه‌طلبی، هدف قرار گرفتن دنیا و زندگی آن، در مقابل آخرت است. آنچه در مسیر حرکت مادی این عالم با روح تعالیم ادیان الهی سازگار نیست، پدیده‌های ناهمگون نظام سرمایه‌داری است. وقتی سرمایه که می‌تواند وسیله‌ی رفع نیازهای بشر شود، در دست عده‌ای دنیادوست قرار گیرد، نعمت‌های زیادی در بین مردم رخت برمی‌بندد.
قرآن کریم در آیه‌ی هفتم سوره‌ی یونس، از چنین افرادی که به زندگی دل خوش کرده‌اند، با سرگرم شدن به آن رضایت داده‌اند و از یاد خدا غافل شده‌اند، با نکوهش و ملامت یاد می‌کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به ابن مسعود فرمودند: ابن مسعود، پس از من مردمی می‌آیند که غذاهای خوب و رنگارنگ می‌خورند... خانه‌ها می‌سازند، کاخ‌ها برافراشته می‌دارند و مساجد را تزیین می‌کنند. [ایشان] جز به دنیا نمی‌اندیشند، در آغوش دنیا منزل می‌گزینند و بدان تکیه می‌زنند. شرافت و ارزش آنان به پول بسته است و تنها برای شکمشان می‌کوشند، اهدافشان خوردن است. اینان بدترین بدترینان هستند، فتنه‌ها و حوادث ویرانگر از آنان سرچشمه می‌گیرد و به آنان نیز باز می‌گردد (طبرسی، 1389، ج 2: دفتر اول / 431).
مصادیقی که حضرت فرمودند، همگی در حب و علاقه به دنیا ریشه دارد. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: بدان که هر فتنه و حادثه‌ای خاستگاه آن حب دنیاست (کلینی، 1383، 3: 404/4). عشق به دنیا و ادامه‌ی آن، فرد را به جمع‌آوری مال تشویق می‌کند. این ثروت می‌تواند دامنه و گستره‌ی آرزوهای فرد را قوی کند (تمیمی آمدی، 1382: 47). به طور قطع هر کس دل به آرزوهای دراز دنیا بندد، عملکردش بد شود (شریف رضی، 1414 ق، ج 36: 475) و در نهایت به حالت مغرورانه قیامت را هم تکذیب کند (کهف / 35).

نتیجه‌گیری

1. تکاثر، افزون‌خواهی و برتری جستن بر دیگران، یکی از بزرگ‌ترین عوامل سقوط و غفلت آدمی از یاد خدا و بی‌توجهی به دین، سرپیچی از اوامر و پرهیز نکردن از نواهی الهی است. ارمغان چنین تفکری، برخورداری اندک و فناپذیری از مواهب دنیوی و پیامدهای مادی و معنوی گسترده‌ای به دنبال خواهد داشت.
2. کالبدشکافی مفهومی و کاربردهای قرآنی و آثار مادی و معنوی از بررسی مجموع آیات و روایت‌ها و آموزه‌های معصومان (علیهم‌السلام) به ویژه در سیره‌ی رضوی درباره‌ی تکاثر نشان داد که باید به شدت از پرداختن به چنین حس ویرانگری برحذر بود. البته از طرفی دیگر در صورتی که این حس در مسیر صحیح خود، با کنترل و هدایت برگرفته از آموزه‌های دینی قرار گیرد، برای آدمی عاقبت خوبی را در دنیا و آخرت رقم خواهد زد.
3. مهم‌ترین ملاک و معیارهای تکاثر در آموزه‌های دینی عبارت‌اند از: اصالت دادن به مالکیت انسان، انحصار و احتکار و بینش غلط در کسب مال.
4. بررسی‌ها در سیره و روایت‌های رضوی نشان می‌دهد رباخواری، کم‌فروشی و استثمار و تجمل‌گرایی، از مهم‌ترین آثار مادی تکاثر بر زندگی است. از سوی دیگر ترک کارهای خیر و گرایش به سود‌جویی، احساس بی‌مسئولیتی و فراموش کردن آخرت نیز مهم‌ترین آثار معنوی تکاثر بر زندگی است.

پی‌نوشت‌ها

1. استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده تربیت مدرس قرآن کریم مشهد 2. «وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً؛ و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای مترفین آنجا (و ثروتمندان مست شهوت) بیان می‌داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدت درهم می‌کوبیم» (إسراء / 16).
3. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْکُمْ وَلاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است» (نساء / 29).
4. «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ؛ و او علاقه‌ی شدید به مال دارد!» (عادیات / 8).
5. «قُل لَوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الِأَنفَاقِ وَکَانَ الْإِنسَانُ قَتُوراً؛ بگو: اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید، در آن صورت، (به خاطر تنگ‌نظری) امساک می‌کردید، مبادا انفاق، مایه‌ی تنگدستی شما شود و انسان تنگ نظر است!» (إسراء / 100).

منابع :
قرآن کریم.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1378 ق). عیون أخبارالرضا (علیه‌السلام). مصحح سید مهدی حسینی لاجوردی، چاپ اول، تهران: جهان.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1385). علل الشرائع. چاپ اول، بی‌نا: کتاب‌فروشی داوری.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1416 ق). تحف العقول عن آل الرسول. الطبعه الرابعه، قم: الاسلامی.
ابن فارس، احمد بن فارس، (1404 ق). معجم مقاییس اللغه. محقق عبدالسلام محمد هارون، بی‌جا: مکتب الاعلام الاسلامی.
الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا (علیه‌السلام)، (1406 ق). چاپ اول، مشهد: آل البیت (علیهم‌السلام).
ایروانی، جواد، (1391). آشنایی با اقتصاد اسلامی. چاپ اول، مشهد: انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
بحرانی حسینی، سید هاشم، (1415 ق). البرهان فی تفسیر القرآن. الطبعه الاولی، قم: البعثه.
پاینده، ابوالقاسم، (بی‌تا). نهج الفصاحه. گردآورنده و مترجم ابوالقاسم پاینده، بی‌جا: جاویدان.
تمیمی آمدی، عبدالواحد، (1382). غررالحکم و دررالکلم. مترجم. محمدعلی انصاری، چاپ دوم، قم: امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف).
حر

کلماتی برای این موضوع

تکاثر و تأثیر آن بر زندگی در سیره‌ی رضوی


ادامه مطلب ...

رفق و مدارا در سیره‌ی سیاسی امام علی (ع)

[ad_1]
حجیت «خبر واحد» از نفی تا اثبات

حجیت-خبر-واحد-از-نفی-تا-اثباتاصطلاح خبر واحد و اثبات حجیت آن با تلاش محمدبن ادریس شافعی، در میان اهل سنت تثبیت شد و بر پایه‌ی آن جوامع ادامه ...

گونه شناسی نقدهای خویی بر سه شرح ابن ابی الحدید، ابن میثم و راوندی

گونه-شناسی-نقدهای-خویی-بر-سه-شرح-ابن-ابی-الحدید-ابن-میثم-و-راوندیتا کنون شروح متعددی بر نهج‌البلاغه نگاشته شده است. و هر یک تلاش داشته‌اند تا از مناظر گوناگون به این ادامه ...

نقش و جایگاه امیرمؤمنان (ع) در تحقق آرمان مهدوی

نقش-و-جایگاه-امیرمؤمنان-(ع)-در-تحقق-آرمان-مهدویآرمان مهدوی همان آرمان و هدفی است که انبیای الهی - علیهم السلام- به خاطر آن مبعوث شده و بشریت را به سوی ادامه ...

بررسی ارزش‌های سیاسی از منظر نهج‌البلاغه

بررسی-ارزش‌های-سیاسی-از-منظر-نهج‌البلاغهدین مجموعه‌ای از ارزش‌های شایسته‌ی زندگی انسان و نیز آموزه‌هایی برای شأن و کرامت اوست. علی (علیه السلام) ادامه ...

رفق و مدارا در سیره‌ی سیاسی امام علی (ع)

رفق-و-مدارا-در-سیره‌ی-سیاسی-امام-علی-(ع)عقلانیت، کرامت ذاتی و آزادی بشر در انسان شناسی ادیان الهی و مکاتب نوین غربی، پرهیز از اجبار و خشونت در ادامه ...

سنّت‌های الهی در نهج‌البلاغه

سنّت‌های-الهی-در-نهج‌البلاغهسنّت، راه و رسم و روشی است که استمرار داشته باشد. «سنّتی نبی» طریقت اوست. و «سنّت خدا» گاهی به طریقه‌ی ادامه ...

پیوند توحید با زندگی سالم در نهج‌البلاغه

پیوند-توحید-با-زندگی-سالم-در-نهج‌البلاغهیکی از شاخصه‌های مهم زندگی سالم در نهج‌البلاغه، توجه دادن به مهمترین رکن دین اسلام، یعنی اصل توحید است. ادامه ...

معناشناسی توحید در نهج‌البلاغه

معناشناسی-توحید-در-نهج‌البلاغه«توحید» به معنای «واحد» دانستن خداوند است. «واحد» در زبان عرب متحمل معانی گوناگون می‌باشد. در کلمات امیرمؤمنان ادامه ...

مواد مغذی موجود در هویج

مواد-مغذی-موجود-در-هویجهویج از انواع سبزیجات ریشه‌ای بوده که معمولاً به رنگ نارنجی است. با این حال، برخی از گونه‌های آن به رنگ ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

رفق و مدارا در سیره‌ی سیاسی امام علی عبرجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی رفق و مدارا در سیره پیامبر اعظم صرفقومدارادر رفق و مدارا در آیات و امام علی ع رفق و مدارا از اموری است که در سیره سیاسی و مقالات دینی و اخلاقی رفق و مدارای تربیتی در …رفق و مدارا در در این موارد یا مصالح اجتماعی و سیاسی سبره امام علی ع و مدارا و قاطعیت در سیره امام علی ع روایی و اخلا‌قی مدارا و رفق به و نرمش در سیره امام علیع و سیاسی امام عطوفت دراسلام رفق ومدارادرسیره نبوینقش رفق و مدارا در پیشرفت امام حسین ع علی ع در توصیف مدارای پیامبر فرمود جلوه های رفق مدارا در سیره امام حسن ع جستجو یاسجلوه های رفق و مدارا در سیره امام و در حیات‌ سیاسی‌ و اجتماع زید بن علی عجلوه های رفق و مدارا در سیره امام حسن ع بلاغرفق و مدارا، در اموری که امام ع در فیض کاشانی، ملامحسن، محجة البیضاء، تصحیح علی رفق و مدارا در سیره نبوی سایت پژوهه پژوهشکده …رفقومدارادرسیرهنبویمفهوم مدارا در زمینه‌های دینی، سیاسی و مصادیق رفق و مدارا در شدند و علی‌رغم آشنایی با سیره اخلاقی و سیاسی امام علی عآشناییباسیرهاین مجموعه که شامل سیره ی اخلاقی و سیاسی در بخش پنجم که علی ع در قرآن و امام علی سیره اخلاقی حضرت علی عسیرهاخلاقیحضرتعلیعسیره اخلاقی حضرت علی ع امامعلیعلیه السلام در کلام قرآن و پیامبر و امام علی بهشت و نعمت های بهشتی کشکول راز بهشتونعمت بهشت نقطه مقابل جهنم است؛ همان گونه که هیچ زبان و قلم و بیانی توانایی ندارد جهنم و عذابهای مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

نسبت اخلاق و سیاست در آموزه‌های اهل بیت (ع) با تأکید بر سیره‌ی رضوی

[ad_1]
غلات برای دیابتی ها

غلات-برای-دیابتی-هاغلات حاوی فیبر بالا دارای فواید سلامتی متعددی می باشند. با این حال، همه ی انواع غلات برای افراد دیابتی ادامه ...

غذاهای سالم برای افراد مبتلا به دیابت نوع 2

غذاهای-سالم-برای-افراد-مبتلا-به-دیابت-نوع-2دیابت نوع 1 و 2 دو نوع اصلی دیابت می باشند. سطوح غیر طبیعی گلوکز خون علامت مشخص بیماری دیابت می باشد. ادامه ...

عوارض جانبی ملوکسیکام

عوارض-جانبی-ملوکسیکامملوکسیکام یا موبیک یک داروی غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAID) بوده که عمدتا برای درمان درد، سفتی و کاهش ادامه ...

عوارض جانبی مصرف طولانی مدتNSAID

عوارض-جانبی-مصرف-طولانی-مدتNSAIDداروهای غیر استروئیدی ضد التهابی که به عنوان NSAIDs نیز شناخته می شود، به منظور کاهش درد و التهاب مورد ادامه ...

عوارض جانبی لووتیروکسین که باید بدانید.

عوارض-جانبی-لووتیروکسین-که-باید-بدانیدافرادی که داروی لووتیروکسین مصرف می کنند، احتمال توسعه ی مشکلات استخوانی مانند پوکی استخوان در آن ها ادامه ...

عوارض جانبی گلیکوزیدهای قلبی

عوارض-جانبی-گلیکوزیدهای-قلبیگلیکوزیدهای قلبی عمدتا برای درمان بی نظمی و نارسایی قلب تجویز می شود. این مقاله اطلاعاتی را درباره ی ادامه ...

عوارض جانبی کرم کتوپروفن

عوارض-جانبی-کرم-کتوپروفنکاربرد کرم کتوپروفن می تواند باعث احساس خارش ناخوشایند و منجر به تشکیل جوش گردد. حساسیت به نور یکی دیگر ادامه ...

عوارض جانبی سیمواستاتین

عوارض-جانبی-سیمواستاتیندر صورتی که سطوح کلسترول شما بالا باشد، احتمالا پزشک ممکن است داروی سیمواستاتین را برای شما تجویز کند. ادامه ...

عوارض جانبی پنتوپرازول

عوارض-جانبی-پنتوپرازولپنتوپرازول دارویی بوده که توسط تعدادی از پزشکان برای درمان بیماری های مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و …دومین کنگره ملی توانمند سازی جامعه در حوزه مشاوره ، خانواده و تعلیم و تربیت اسلامیهمایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها و همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی بهمن همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها اولین همایش ملی خیر ماندگار،مطالعه و ارزیابی امور خیریه در ایران تا اسفند ماه همایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی بهمن ماه


ادامه مطلب ...