مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

۱۰ نشانه مردانی که برای زنها نقش بازی می‌کنند!

جام جم سرا:
یک شب، آریل و دوستانش به یک مهمانی رفتند و برایان هم با دوستانش به آنجا آمد. در ‌‌نهایت آخر شب او پیش برایان ماند از یک طرف به خاطر توجهی که به او می‌شد و از طرف دیگر نمی‌خواست برایان را از خود نا‌امید کند و شاید هم نمی‌دانست که در آن لحظه چه کاری انجام دهد.

آریل آن شب آنقدر گیج بود که نمی‌دانست چکار می‌کند ولی بعد از آن برایان دیگر با او تماس نگرفت، مطمئنا این داستان نمونه‌ای از فریب‌هایی است که بعضی از مردها برای بعضی زنان اجرا می‌کنند و زنان نیز بخوبی مسائل را حلاجی نمی‌کنند و در نتیجه سیستم درونی دفاعی خود را از دست می‌دهند. زمانی که با افراد مختلفی در زندگی خود آشنا شوید، شنیدن چنین داستانهایی برایتان تازگی نخواهد داشت. شاید بگویید این تصمیم خودش بوده است، بله اما روز بعد آریل چندان از این کار راضی نبود، احساس بدِ فریبخوردگی داشت و فکر می‌کرد به او توهین شده!

برای بیماران و دوستانی که تجربیات سختی داشته‌اند و برای اینکه شما راه آن‌ها را نروید، به شما ۱۰ نکته یاد می‌دهم تا متوجه شوید که شخص مقابل شما نقش بازی می‌کند یا خیر؟

*او همواره به شما می‌گوید که زیبا هستید اما در واقع به ظاهرتان توجه کرده و به علائق درونیتان توجه نمی‌کند.
*او همیشه مشغول چک کردن تلفن همراه خود است و جوری نگهش می‌دارد که شما نتوانید پیامهای او را ببینید.
*او همیشه به زنهای دیگر هم نگاه می‌کند (بیشتر از حالت طبیعی)
*او همیشه به شما پیامک می‌زند و یا با شما چت می‌کند ولی هیچ تلاشی نمی‌کند که شما را ببیند مگر اینکه بخواهد با شما تنها باشد.
*او در‌‌ همان ابتدا جوری جمله بندی می‌کند که به نوع ماشینی (گرانقیمت) که سوار می‌شود اشاره داشته باشد و یا به میزان درآمد خود اشاره می‌کند.
*اگر کار خطرناکی انجام دهید برای او اهمیتی ندارد (مثل رانندگی در حال بد، تنها قدم زدن در محوطه یک پارکینگ دورافتاده)
*برای او مهم نیست که شما در وضعیت ناخوشایندی باشید و به جای اینکه به شما گوش کند، به شما استرس وارد می‌کند.
*اگر به او بگویید درباره مساله‌ای ناراحت هستید، با انتقاد و مسخره کردن او مواجه می‌شوید.
*دوستانتان به او اعتماد ندارند (و این چیزی نیست که آن‌ها همیشه به شما بگویند).
*او معروف به بد رفتاری کردن با زنان است و همیشه موارد خاصی هم می‌توانید ببینید.

در حالی که مهم است به خود اجازه بدهید که برای ارتباط برقرار کردن با دیگران ازخودگذشتگی کنید اما وقتی که می‌خواهید کسی را بشناسید (مخصوصا از طریق اینترنت یا در محیط دانشگاه) بهتر است به جای فرضیه بافی کردن در مورد شخص مقابل، کمی باهوش عمل کنید: او قابل اطمینان نیست مگر اینکه خلافش ثابت شود. فرض کنید که شخص مقابل نقش بازی می‌کند سپس طبق این پیش فرض مراحل آشنایی را هدایت و کنترل کنید. در ابتدا حالت آماده باش داشته باشید وبعد از طی یک دوره، می‌توانید از حساسیت خود کم کنید.
مواظب خودتان باشید و این مطلب را برای دوستان و کسانی که به مراقبت و یادآوری نیاز دارند بفرستید. (Heather Quinlan - سایکوتراپیست/آی بانو)

Share


ادامه مطلب ...

۱۰ نشانه مردانی که برای زنها نقش بازی می‌کنند!

جام جم سرا:
یک شب، آریل و دوستانش به یک مهمانی رفتند و برایان هم با دوستانش به آنجا آمد. در ‌‌نهایت آخر شب او پیش برایان ماند از یک طرف به خاطر توجهی که به او می‌شد و از طرف دیگر نمی‌خواست برایان را از خود نا‌امید کند و شاید هم نمی‌دانست که در آن لحظه چه کاری انجام دهد.

آریل آن شب آنقدر گیج بود که نمی‌دانست چکار می‌کند ولی بعد از آن برایان دیگر با او تماس نگرفت، مطمئنا این داستان نمونه‌ای از فریب‌هایی است که بعضی از مردها برای بعضی زنان اجرا می‌کنند و زنان نیز بخوبی مسائل را حلاجی نمی‌کنند و در نتیجه سیستم درونی دفاعی خود را از دست می‌دهند. زمانی که با افراد مختلفی در زندگی خود آشنا شوید، شنیدن چنین داستانهایی برایتان تازگی نخواهد داشت. شاید بگویید این تصمیم خودش بوده است، بله اما روز بعد آریل چندان از این کار راضی نبود، احساس بدِ فریبخوردگی داشت و فکر می‌کرد به او توهین شده!

برای بیماران و دوستانی که تجربیات سختی داشته‌اند و برای اینکه شما راه آن‌ها را نروید، به شما ۱۰ نکته یاد می‌دهم تا متوجه شوید که شخص مقابل شما نقش بازی می‌کند یا خیر؟

*او همواره به شما می‌گوید که زیبا هستید اما در واقع به ظاهرتان توجه کرده و به علائق درونیتان توجه نمی‌کند.
*او همیشه مشغول چک کردن تلفن همراه خود است و جوری نگهش می‌دارد که شما نتوانید پیامهای او را ببینید.
*او همیشه به زنهای دیگر هم نگاه می‌کند (بیشتر از حالت طبیعی)
*او همیشه به شما پیامک می‌زند و یا با شما چت می‌کند ولی هیچ تلاشی نمی‌کند که شما را ببیند مگر اینکه بخواهد با شما تنها باشد.
*او در‌‌ همان ابتدا جوری جمله بندی می‌کند که به نوع ماشینی (گرانقیمت) که سوار می‌شود اشاره داشته باشد و یا به میزان درآمد خود اشاره می‌کند.
*اگر کار خطرناکی انجام دهید برای او اهمیتی ندارد (مثل رانندگی در حال بد، تنها قدم زدن در محوطه یک پارکینگ دورافتاده)
*برای او مهم نیست که شما در وضعیت ناخوشایندی باشید و به جای اینکه به شما گوش کند، به شما استرس وارد می‌کند.
*اگر به او بگویید درباره مساله‌ای ناراحت هستید، با انتقاد و مسخره کردن او مواجه می‌شوید.
*دوستانتان به او اعتماد ندارند (و این چیزی نیست که آن‌ها همیشه به شما بگویند).
*او معروف به بد رفتاری کردن با زنان است و همیشه موارد خاصی هم می‌توانید ببینید.

در حالی که مهم است به خود اجازه بدهید که برای ارتباط برقرار کردن با دیگران ازخودگذشتگی کنید اما وقتی که می‌خواهید کسی را بشناسید (مخصوصا از طریق اینترنت یا در محیط دانشگاه) بهتر است به جای فرضیه بافی کردن در مورد شخص مقابل، کمی باهوش عمل کنید: او قابل اطمینان نیست مگر اینکه خلافش ثابت شود. فرض کنید که شخص مقابل نقش بازی می‌کند سپس طبق این پیش فرض مراحل آشنایی را هدایت و کنترل کنید. در ابتدا حالت آماده باش داشته باشید وبعد از طی یک دوره، می‌توانید از حساسیت خود کم کنید.
مواظب خودتان باشید و این مطلب را برای دوستان و کسانی که به مراقبت و یادآوری نیاز دارند بفرستید. (Heather Quinlan - سایکوتراپیست/آی بانو)

Share


ادامه مطلب ...

توصیه‌های رفتاری به مردانی با دو خانواده

جام جم سرا:
به طور کلی مشاوران و کار‌شناسان خانواده ازدواج دوم آقایان را توصیه نمی‌کنند مگر در شرایط بسیار خاص. با این حال اکنون شما ازدواج دوم را انجام داده و راه سختی در پیش دارید چرا که اگر نتوانید دو زندگی را مدیریت کنید با مشکلات جدی روبه رو خواهید شد. باید تا جایی که امکان دارد، سعی کنید بین دو همسرتان اعتدال را در تمام زمینه‌ها اعم از مسائل مادی، معنوی و عاطفی رعایت کنید.

به همسر اول حق بدهید!

در رابطه با همسر اولتان در ابتدا سعی کنید احساسات او را در نظر بگیرید. بعد از ۱۲سال زندگی مشترک به وی حق بدهید که احساس دلشکستگی، حسادت، ناراحتی، ترس از دست دادن شما و جایگاه خود در زندگی و حتی احساس از دست رفتن آبرویش را داشته باشد. انتظار نداشته باشید که با وجود رضایت دادن به ازدواج مجدد شما بتواند راحت و سریع با این موضوع سازگار شود.

- به وی فرصت بیان احساسات و نگرانی‌هایش را بدهید و در این هنگام فقط شنونده باشید و احساساتش را انکار و قضاوت نکنید.
- همسرتان برای پذیرش این موضوع به زمان نیاز دارد. پس در برابر ناراحتی وی صبور باشید و به او فرصت بدهید.
- نگرانی‌های وی را تا جایی که در توان دارید، رفع کنید و در مواردی که نمی‌توانید، صادقانه به او توضیح دهید تا به حساب بی‌اعتنایی شما گذاشته نشود.
- سعی کنید لحظات دونفره بیشتری با همسرتان داشته باشید و محبت خود را به ایشان بیشتر از قبل ابراز کنید.
- اگرهمسرتان درباره زندگی دوم شما پرس و جو کرد با لحن آرام او را از این کار بازدارید.

دنبال علت رفتار همسر دوم باشید

و اما درباره همسر دومتان: ابتدا ببینید که دلیل این زیاده خواهی چیست؟ آیا شما در زمینه مالی اعتدال را بین دو خانواده خود رعایت نمی‌کنید؟ آیا همسر دومتان به دنبال محکم کردن جایگاه خود در زندگی شماست؟ آیا از مورد خاصی در زندگی با شما ناراضی است و با ولخرجی این موضوع را ابراز می‌کند؟ در این باره سعی کنید هر وقت که هردو آرام هستید با یکدیگر صحبت کنید. شرایط مالی خود را برای او توضیح دهید و میزانی را که می‌توانید برایش خرج کنید مشخص کنید. به گفته‌های او نیز به دقت و بدون قضاوت گوش دهید. در صورتی که دلایل همسرتان غیرمنطقی بود با لحن آرام و منطقی به او توضیح دهید که نمی‌توانید خواسته‌هایش را برآورده کنید و زیر بار ولخرجی‌های او نروید.

حواستان به فرزندتان باشد

اما نکته مهم دیگری که به شما پیشنهاد می‌کنم به آن توجه ویژه‌ای داشته باشید فرزندتان است. اگر فرزندتان پسر است شما الگوی او هستید و اگر دختر است اولین مرد زندگی او. تا حد امکان او را از این جریانات دور نگه دارید و با همسر اولتان جلوی فرزندتان در این باره صحبت نکنید. مخصوصا که فرزندتان در اوایل دوران حساس نوجوانی به سر می‌برد و آرامش خانه مهم‌ترین چیز برای اوست. همچنین بهتر است زمان خاصی را فقط به خود و فرزندتان اختصاص دهید. اگر همسرتان پیش فرزندتان از شما شکایت یا ابراز ناراحتی می‌کند او را از این کار بازدارید. (مهرناز صفرزایی - خراسان)


ادامه مطلب ...

وقتی «شیشه»، مردانی چون سنگ را می‌شکند

جام جم سرا: دره عشق اما حالا خاطره‌ای است در ذهن قدیمی‌ترها که رغبت نمی‌کنند از آن روزهای سخت بگویند و از عشقی که آن را در انتهای یک دره می‌جستند، از آن همه خماری پر اندوه و از آن لولیدن‌های پردرد و از آن همه وسوسه بی‌پایان.

روی خاطرات این عاشقی‌های کهنه، اما چند سالی است کمپی روییده برای ترک دادن آدم‌هایی که شیشه زمین شان زده، ولی آنقدر در بدنشان جان باقی گذاشته که بخواهند زندگی را دوباره از اول شروع کنند.

در این کمپ مجاز نه از بیم و هراس خبری هست نه از مخفی کاری‌های مرسوم در کمپ‌های غیرمجاز. اینجا نه سگی وحشی در کمین است که به جان معتاد بیفتد و کمپ‌دار به ضرب تیزی دندان‌های سگ او را وادار به ترک کند و نه از زنجیر و شلاق و فحاشی که خیلی از غیرمجازها همه داشته‌ها و نداشته‌های معتاد در حال ترک را با آن له می‌کنند.

آرامشی که در ته این دره جریان دارد، نسیم ملایمی که بی‌وقفه می‌وزد و سکوت حاصل از متانت کوهستان، من ِ خبرنگار را مشتاق ماندن می‌کند، برای دمی نشستن بر بالای پله ها، چشم دوختن به آسمان صاف و بی‌لک و تمدد اعصاب در سایه درختان بید. ​اما اینجا هرچه باشد کمپ ترک اعتیاد شیشه است، جای اسکان دلدادگان به روانگردان‌ها که اکنون فقط سایه‌ای هستند از آنچه سال‌ها قبل بوده‌اند، که البته می‌کوشند دیگر سایه نباشند و خودِ گمشده شان را پیدا کنند.

کودکی اش سوخت شد

جوانی​ اولین تصویری است که توی چشم می‌زند. ساکنان کمپ خیلی جوانند، پسرهایی از دهه 70 و نهایت 60 که با این حال سال‌ها مصرف شیشه و بعد هم حشیش و هروئین و شیره را تنگ شیشه زدن، چهره‌هایشان را تکیده‌تر از آنی که باید باشند، کرده است.

امیر روبه‌روی من است، پسری با موهای «دیزلی»، اندکی لاغر و چشم‌هایی که کمتر من را نگاه می‌کند و بیشتر زمین و هوا را. کمی پوستش را می‌خاراند و دست‌هایش را به هم قلاب می‌کند تا بگوید چطور شیشه‌ای شده است: «اول دبیرستان بودم که حشیش کشیدم، بعد هم رفتم سراغ تریاک و شیره و هروئین، این اواخر هم شیشه، یعنی هروئین و شیشه را با هم می‌زدم.»​ گاردش کمی بسته است و زوایای پنهان افکار و احساساتش را آسان لو نمی‌دهد، اما اعتمادش که اندکی جلب می‌شود، اعتراف می‌کند به روی آوردن به الکل از اول راهنمایی، سنی که به چشم من کودک است، اما به چشم او به حدی هست که بتوان الکل نوشید.

همین وقاحت حاصل از مست کردن و حالی به خود نبودن است که ترس دود کردن مخدر را می‌ریزد و امیر می‌گوید که ترسش فقط برای اولین بار بود و بعد ​ ریخت: «با هم مدرسه‌ای‌ها و هم محلی‌ها حشیش می‌کشیدم که ارزان بود. مدتی بعد یکی از رفقا گفت تریاک بهتر از حشیش است و من هم رفتم سراغش. بعد گفتند شیره بهتراست و کشیدم، بعد هم گفتند هروئین که نه نگفتم ومدتی بعد کنجکاو شدم بدانم شیشه چیست که آن را هم کشیدم .»

هروئین و شیشه دود می‌شد به واسطه پول تو جیبی‌های چند کودک که اگر خانه را خالی می‌دیدند، تکه‌ای از پارک دنج بود یا گوشه یک خرابه بی‌رفت و آمد بود، ابزارشان بیرون می‌آمد و نشئگی جای خماری می‌نشست.

حرف‌های امیر برایم سند است، مدرکی برای اثبات پایین آمدن سن مصرف مواد مخدر و روانگردان در کشور، سندی بر بی‌اطلاعی خانواده‌ها از آنچه فرزندان می‌کنند و تصدیقی بر رهاشدگی دانش‌آموزان و ترک تحصیل‌هایی که هیچ‌وقت پیگیری نمی‌شود‌؛ اسنادی که پسری هجده ساله در اختیارم می‌گذارد که با آگاهی از اعتیاد‌آوری شیشه به سراغش رفته و مصرف شیشه در مدتی کوتاه با او کاری می‌کرده که درخت‌ها را آدم ببیند.

مدرک دانشگاهی، سد راه نیست

نه سیکل، نه دیپلم، نه لیسانس، نه ارشد و نه دکتری هیچ‌کدام آنقدر قدرت اقناع ندارد که جلوی اعتیاد صاحبان خود را بگیرد. در کمپ ترک اعتیاد همه یک ویژگی مشترک دارند و آن دست‌های آنهاست که به نشانه تسلیم در مقابل لذت کاذب مصرف مواد بالا رفته است، بی‌آن که میزان سوادشان پای اراده‌شان برای مصرف را سست کند.

کیوان بیست ساله بود که دست‌هایش را بالا برد و به مصرف شیشه بله گفت: «کنجکاو بودم ​ بدانم شیشه چیست، شنیده بودم شیشه اعتیاد ندارد و فقط کرم دارد، اما ترس از کرم را کنار گذاشتم و رفتم سراغش. بیشتر با پسر همسایه مان می‌کشیدم و چون شیشه گران بود فکر می‌کردم برایم تریپ دارد.»

کیوان همه این کارها را کرد، اما درسش را هم خواند، اول لیسانس را تمام کرد وبعد یک ضرب قبول شد برای ارشد:‌ «آن موقع با دختری آشنا شدم که نیاز من به محبت را جواب می‌داد. می‌گفت بیا کوکائین بکشیم، اما من گفتم فقط شیشه، او هم مجاب شد و آنقدر شیشه کشیدیم تا رسیدم به روزی که درس را گذاشتم کنار، بعد هم خانواده را و سپس کار و تدریس خصوصی را. تازه فهمیدم معتاد شده ام، حال نداشتم حمام کنم، موهایم بلند و ژولیده بود، می‌دانستم غرق شده ام، حالم از خودم به هم می‌خورد، اما فقط به مصرف فکر می‌کردم، تا این که جانم به لبم رسید و به پدرم گفتم معتاد شده‌ام و کمکم کن.»

کیوان بعد از آن روز به کمپ رفت، در مدت اقامت، شیشه را کنار گذاشت، اما پایش که به دنیای بیرون رسید دوباره سراغ شیشه را گرفت، دوباره شد همان کیوان قبل، با مغزی پر وسوسه، پسرکی با سایه آن کیوان قدیمی و یک مصرف کننده حرفه‌ای شیشه. ​ اما حالا دوباره به کمپ آمده چون از کیوان معتاد تهوع می‌گیرد، می‌خواهد کیوان قبل از بیست سالگی باشد، همان آقا معلم شاگرد خصوصی‌ها که ترم آخر ارشد بود و شوق بورسیه دکتری داشت. کیوان اینها را با شوق برایم می‌گوید و من دل می‌بندم به آرزوهای او، چون می‌دانم فقط انگیزه‌ای قوی و اراده‌ای استوار می‌تواند مچ شیشه را بخواباند.

راز و نیاز در منجلاب هروئین

در کمپ ترک اعتیاد زیاد نمی‌شود به چشم بیماران در حال پاک شدن خیره شد، نگاه‌های خیره و ممتد به چشم‌های آنها می‌تواند بدبینی بیاورد و این بدترین اتفاق ممکن است. اما از نگاه انداختن‌های گذرا به چشم‌های برخی می‌شود انگیزه‌هایی قوی برای ترک را دید و در چشم برخی، وسوسه روی آوردن به مواد را. در چشم‌های بهرام، وسوسه تقریبا مرده و انگیزه جایش نشسته، انگیزه‌ای که دوست داری زل زل نگاهش کنی و دست‌های نامرئی اش را بگیری و به نشانه همراهی فشارش دهی.

بیشتر شبیه قصه‌گویی نقالان است داستان زندگی مردی که رو‌به‌روی من نشسته است، مردی گذشته از مرز چهل و پنج سالگی ولی پیرتر از هر چهل و پنج ساله دیگر. جنگ، خانواده بهرام را از او گرفته، جز برادری کوچک‌تر که با هم به تهران کوچ کردند و به قول خودش آوارگی کشیدند. اما بالاخره بزرگ شدند، بهرام شد تولید‌کننده کیف و کفش و برادرش شد یکی از معروف ترین فروشندگان مواد مخدر پایتخت.

کارش خرید و فروش هروئین بود و آخرین بار از غرب کشور یک کیلو هروئین آورد که سپرد به بهرام: «برادرم هروئین را آورد خانه من تا برایش نگه دارم، اما چند روز بعد دستگیر شد و 16 سال زندان برایش بریدند. مواد ماند پیش من و من هم از صرافتش افتادم. اما یک روز گفتم امتحان کنم ببینم هروئین چیست که چون بلد نبودم مصرف کنم، مشامی زدم، مثل انفیه. نمی‌دانی چه حالی داشتم، حسی که تا آن موقع نه کار، نه پول و نه ازدواج به من نداده بود، هروئین داد. همین شد که تا دو سال و نیم بعد این یک کیلو هروئین را مصرف کردم و چون سر حال بودم کسی شک نکرد .»

اما هروئین‌ها که تمام شد اعتیاد بهرام هم رو شد و تازه فهمید ​ بدون هروئین نمی‌تواند زندگی کند که این حس سرآغاز‌دردهایش بود: «مواد که به من نمی‌رسید مثل این بود که برق به بدنم وصل می‌کنند یا چهار دست و پایم را می‌کشند، برای همین هر طور بود مواد جور می‌کردم تا زجر نکشم. یک روز زنم مریض شد و بیمارستان دارویی را خیلی فوری می‌خواست، اما من اهمیت ندادم و رفتم سراغ خرید مواد، یعنی اگر زنم می‌مرد هم برایم مهم نبود. معتادها همه این طوری‌اند، برای همین است که طرد می‌شوند. من هم طرد شدم، افتادم دنبال مواد فروشی، بعد هم کارتن‌خوابی و خوابیدن در جوی‌های آب. اما خسته بودم، می‌خواستم زودتر از دست این زندگی خلاص شوم، وقتی در خرابه‌ها هروئین می‌کشیدم دعا می‌کردم که خدایا نجاتم بده .»​ راستگویی‌های بهرام و موج موج صداقت در نی نی چشم‌هایش ساحری می‌کند، مردی با قوزی به یادگار مانده از دوران طولانی مصرف، دهانی بی‌دندان که حاصل دود کردن شیشه در سال‌های آخر اعتیاد است و اراده‌ای که می‌کوشد هر طور شده سرپا بایستد.

اگر اراده بهرام بر وسوسه‌های کهنه اش غلبه کند، اگر او به وادی زندگی سالم پا بگذارد و موفق به ساختن پل‌های خراب شده پشت سرش شود، الگویی خواهد شد برای معتادان هم کمپی او که شاید هنوز دلشان با مواد است. در اتاق «جهت‌یابی»، جوانان زیادی هستند که چند روز در آن می‌مانند تا تصمیم بگیرند ​ آیا می‌خواهند مصرف شیشه را کنار بگذارند یا نه که اگر مصمم به ترک باشند، در کمپ می‌مانند و هرچه در توان دارند برای داشتن زندگی پاک خرج می‌کنند.

معتاد درمان شده شیشه اما مثل چینی ترک خورده است، دست او را باید گرفت و پا به پایش رفت تا شهامت زندگی کردن پیدا کند، باید با او کج دار و مریز کرد و برایش وقت گذاشت، باید فنونی را آموخت تا او دوباره جری نشود و لذت آرامش در کنار خانواده را به لذت کاذب مواد نفروشد که اگر چه هیچ‌کدام از این کارها آسان نیست، اما سال‌ها قبل ساکنان دره عشق و حالا خیلی‌ها در کمپ‌های ترک اعتیاد ثابت کرده‌اند که شدنی است.

مریم خباز ‌‌/‌‌ گروه جامعه


ادامه مطلب ...

ازدواج زورکی دختران با مردانی که دوستشان ندارند

نکاتی باریکتر از مو

اگر می‌خواهید به خودتان کمک کنید یا با مورد مشابه ماجرای عاطفه روبه‌رو هستید حتماً به مسائل زیر توجه کنید:


- بر اساس ماده 206 قانون مدنی، هرگاه شخصی که تهدید شده است بداند که تهدید کننده نمی‌تواند تهدید خود را عملی کند، مکره - کسی که به کاری (اینجا ازدواج) مجبور شده است- محسوب نمی‌شود.
- هرگاه خود شخصی که مجبور به ازدواج شده قادر باشد بدون مشقت اکراه را از خود دفع کند و عقد را جاری ننماید آن شخص مکره محسوب نمی‌شود.
- اگر کسی در نتیجه اضطرار، اقدام به معامله کند، مکره محسوب نشده و معامله اضطراری معتبر خواهد بود. مثلاً برای گرفتن اقامت کشوری یا ویزا تن به ازدواج دهد.
- (ماده 206 قانون مدنی) اگر دختر برای رهایی از سختگیری خانواده، تن به ازدواج دهد مکره محسوب نخواهد شد.


خیلی‌ها فکر می‌کنند دیگر دوره و زمانه اجبار در ازدواج و به زور شوهر دادن دختران سر آمده. می‌گویند آنقدر قحطی شوهر است که دخترها با سر به شوهر جواب مثبت می‌دهند!
متأسفانه نگاهی به آمارها نشان می‌دهد در هر ۳ ثانیه یک دختر در جهان به زور به خانه بخت می‌رود. هنوز هم در همین مملکت خودمان بعضی از دخترها به زور پای سفره عقد می‌نشینند و زن مردی می‌شوند که هیچ علاقه‌ای به آن ندارند. عمری با نفرت زندگی می‌کنند و با نفرت می‌میرند. واقعاً تکلیف این ازدواج‌های زوری در قانون چیست؟ قانون ما به زن چطور نگاه می‌کند و به او تا چه اندازه حق نفس کشیدن و زندگی‌کردن می‌دهد؟


***

گریه می‌کند. متنفر است. از مردی که مجبور است از این به بعد در کنارش سر به بالین بگذارد. آرزوهای زیادی داشته همه را بر باد رفته می‌داند، مثل ابر بهار گریه می‌کند:
«پدرم زندگی‌ام را تباه کرد. من هم مثل مادرم بدبخت شدم. در زندگی‌ام روز خوش ندیدم. چشم باز کردم و جان کندن مادر را دیدم و اعتیاد پدرم. هرچه در می‌آورد می‌کشید مادر بیچاره‌ام آبرودار بود. معلم بود نمی‌گذاشت کسی سر از زندگی ما در بیاورد. طفلک همیشه حامی‌ ما بود هم سهم کتک خودش را می‌خورد هم سهم ما را. خودش را کشت که ما درس بخوانیم و برای خودمان کسی شویم تا خودمان را از این منجلاب نکبتی بیرون بکشیم. حیف که همه چیز برباد رفت. مادرم دیگر رمقی ندارد و من هم دستم به جایی بند نیست.»


از زاویه‌ای دیگر: رفیق خوب، زغال بد

می‌پرسم چه بلایی به سرش آمده که این طور بی‌قراری می‌کند. می‌گوید: «بدبخت شده‌ام! چه رؤیاهایی داشتم. می‌خواستم درس بخوانم و به دانشگاه بروم. آنجا با یک پسر خوب آشنا شوم و ازدواج کنم اما پدرم مرا معامله کرده، به همین راحتی، پای منقل مرا به رفیقش باخته. سر من شرط بسته‌اند و مرا باخته. این قدر بی‌غیرت است. سر دختر نوزده ساله‌اش شرط می‌بندد.»
یعنی چه تو را باخته؟
«اولش اصلاً به روی خودش نیاورد. گفت عاطفه سریع حاضر شو می‌خواهیم برویم خرید. مادرم بو برد گفت چه وقت خریده؟ عاطفه امتحان دارد. پدر دوباره با ملایمت گفت حاضر شو زود برمی‌گردیم. خلاصه لباس پوشیدم و با او رفتم. نگو مدارک را از قبل برداشته بود و مستقیم مرا به دفتر عقد و ازدواج برد. شستم خبردار شد و شروع کردم به جیغ و داد کشیدن که کتک‌هایش شروع شد. دم در محضر سر و کله خود داماد هم پیدا شد. مرا از ماشین پیاده کرد و به زور مرا به راه پله کشید. داماد گفت من عقل توی کله‌ام نیست نه بگویی هم خودت را می‌کشم و هم مادرت را آنقدر می‌زنم که بمیرد. روی چونه‌اش جای چاقو بود. کشان کشان مرا از پله‌ها بالا برد. پدر بی‌غیرتم هم پشت سرش. خلاصه به زور و کتک جلوی عاقد نشستم و صیغه عقد جاری شد. از محضر که بیرون آمدیم توانستم از یک لحظه غفلت و البته خوشحالی بی‌حد و حصر آنها استفاده کنم و با تمام توان فرار کنم. به خانه خاله‌ام رفتم و حالا هم اینجا هستم. زن مردی شده‌ام که اصلاً نمی‌دانم چه کسی است. بیچاره و ناتوانم. زندگی‌ام بر باد رفته و کمر مادر زحمتکشم شکسته است.»


اکراه در نکاح

به عاطفه گفتم که نگران نباش. ازدواج تو یک ازدواج اکراهی است و قانون برای این جور ازدواج‌ها راه درمانی دارد. واژه ازدواج اکراهی برایش غریبه بود که مجبور شدم بیشتر توضیح بدهم. برایش توضیح دادم که طبق قانون ما مهمترین و ابتدایی‌ترین عنصر در صحیح بودن عقد ازدواج راضی بودن طرفین است. یعنی هم زن هم مرد. قانون مدنی ما در این باره می‌گوید: «رضایت زوجین شرط نفوذ عقد است و هرگاه مکره بعد از زوال کره، عقد را اجازه کند نافذ است.»
در صورتی که در عقد نکاح (ازدواج) با عدم رضایت یکی از طرفین مواجه باشیم، بنابر مفهوم ماده 1070 قانون مدنی و اصول کلی جاری در عقود « نکاح» غیر نافذ است.»
پیداست کمی سردرگم شده و با معنی کلمه غیر نافذ مشکل دارد. برایش توضیح می‌دهم که غیر نافذ یک حالت بلاتکلیف دارد؛ یعنی نه صحیح است نه غلط و باید منتظر بمانیم تا ببینیم شخص اکراه شده (مجبور به انجام عقد شده) بعد از زوال کراهت (یعنی بعد از اینکه اجبار از بین رفت)، صحیح بودن آن را تأیید می‌کند یا آن را باطل می‌داند؟ یعنی به اصطلاح، آن را تنفیذ می‌کند یا اینکه راضی نشده و حاضر به برقراری رابطه نکاح نیست و بنابراین آن را رد می‌کند.
علت آن هم این است که روابط خانوادگی افراد دستخوش تهدیدات و فشارهای خارجی وارده بر آنها نگردد و قانونگذار درصدد حمایت از اشخاصی است که بر اثر اکراه و تحمیل، تن به ازدواج داده‌اند.


چقدر ترسیده‌ای؟

اما عقودی که به زور انجام می‌شوند، همیشه غیرنافذ نیستند. گاهی اوقات این عقود از همان ابتدا باطل می‌شوند اگر اکراه که به درجه اجبار (سلب اراده و اختیار) برسد، به علت فقدان قصد، عقد باطل می‌باشد و رضایت بعدی نیز موجب تنفیذ عقد باطل نمی‌شود. مثال بارز این گونه اکراه، جایی است که دختر به درجه‌ای می‌ترسد که معنی کلماتی را که بر زبان جاری می‌کند، متوجه نمی‌شود.
انتهای ماده 1070 قانون مدنی (مگر اینکه اکراه به درجه‌ای بوده که عاقد فاقد قصد باشد.) در مورد این جور ازدواج‌ها صحبت می‌کند.
پس قانون در مورد ازدواج اجباری کاملا از زن حمایت می‌کند؛ البته همه این حمایت‌ها زمانی است که زن بتواند اجباری و اکراهی بودن ازدواج را ثابت کند که البته ثابت کردن آن کار مشکلی است.


چه بلایی سرمان می‌آید؟

سؤال مهم، هم برای عاطفه و هم برای شما احتمالاً این است که اگر زنی ازدواج اکراهی کرد چه اتفاقی می‌افتد؟ تکلیف دختر باکره‌ای که ازدواج اکراهی کرده و به زور هم با شوهر خود همبستر شده چیست؟
در صورتی که شخص تهدید شده «نکاح اکراهی» را رد کند، عقد از ابتدا باطل است و روابط زن و مرد خارج از یک نکاح صحیح، خواهد بود. مثلاً در صورت نزدیکی (البته در صورتی که زن رضایتی به این امر نداشته باشد) نزدیکی به شبهه تلقی شده و زن مستحق مهرالمثل است.


مهرالمثل چیست؟

به مهری که در هنگام عقد ازدواج برای زن معلوم نشده و پس از زفاف (نزدیکی)، مهریه زنان هم شأن او - از نظر حسب، نسب، سن، عقل و ثروت - تعیین می‏‌شود. مهرالمثل گفته می‌شود.


اختیارات پدر

عاطفه از دست پدرش دیوانه شده و ناراحت است: «می‌ترسم اگر به این ازدواج راضی نشوم و آن را تنفیذ نکنم، مجبور شوم تا آخر عمر در خانه پدرم بمانم و پدرم اجازه شوهر کردن به من ندهد، می‌خواهم بدانم پدرم چقدر حق دخالت در زندگی من را دارد و آیا قانوناً می‌شود مانعش شد»؟
برای عاطفه توضیح می‌دهم که قانون ما تا حدودی دخالت پدر را در زندگی دختر مجاز شمرده. اما پیش‌بینی‌هایی هم در مورد پدران غیر مسئول دارد.
قانون مدنی در ماده 1043، اذن پدر یا جد پدری را در نکاح دختر باکره لازم شمرده است اما مواردی هم پیش‌بینی شده که در آن اجازه پدر ساقط می‌شود. در این گونه از موارد، اعتبار اذن ولی ساقط می‌گردد و دختر باکره می‌تواند بدون اذن پدر یا جد پدری خویش اقدام به ازدواج کند، چنین ازدواجی به حکم قانون صحیح و نافذ است و در موارد زیر رخ می‌دهد:
الف: ولی باید در قید حیات باشد، وگرنه اجازه او لازم نیست. اگر پدر یا جد پدری دختر فوت کرده باشند، دختر مکلف به کسب اذن شخص دیگری نیست و اعتباراذن ولی ساقط می‌گردد.
ب: ولی حاضر باشد، اگر ولی مسافر یا غایب بود، ولایت او ساقط و اذن وی غیرلازم می‌گردد. ماده 1044 قانون مدنی، اصلاحی سال 1370، به تبع فقه این چنین مقرر می‌دارد: «در صورتی که پدر یا جد پدری در محل حاضر نباشند و استیذان از آنها نیز عادتاً غیرممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواج داشته باشد، وی می‌تواند اقدام به ازدواج نماید.
ج : ولی خود باید اهلیت داشته باشد؛ اگر ولی و سرپرست خود محجور باشد، حق دخالت ندارد. اگر، پدر یا جد پدری دختر به علتی محجور و تحت قیمومیت باشد، اذن شخص دیگری مانند قیم او لازم نمی‌باشد.
د: ولی باید در ازدواج دختر مصلحت‌شناسی کند، زیرا اختیار او محدود به مصلحت دختر است.


مصلحت اندیشی

ولی باید در رعایت مصلحت، دلسوز باشد؛ ممانعت بی‌جهت به موجب قانون ولایت ولی را ساقط می‌نماید. هدف قانونگذار از معتبر دانستن «اذن ولی در نکاح دختر باکره» حفظ مصالح دختر، خانواده و جامعه است.
در صورتی که ولی از اختیار خویش سوء‌استفاده کند و بدون دلیل یا به دلیلی غیر‌موجه از ازدواج دختر باکره با همسر مناسب و شایسته او جلوگیری کند، وجهی برای باقی ماندن اعتبار اذن او وجود ندارد.
از این رو، قانون مدنی در ذیل ماده 1043 اعلام می‌کند: «... و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند، اجازه او ساقط است و در این صورت، دختر می‌تواند با معرفی کامل مردی که می‌خواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده، پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام کند.دختری که قصد ازدواج دارد، اگر مدعی باشد که پدر بهانه‌جویی می‌کند و دلیل موجهی برای مخالفت ندارد می‌تواند از طرف دادگاه اجازه لازم را اخذ کند.»


زندگی عاطفه

شکی در این نیست که عاطفه شرایط سختی دارد، زیرا بدترین نوع ازدواج ،ازدواج تحمیلی است، کلیه عقود از جمله عقد ازدواج دارای اصولی می‌باشد که مهم ترین اصول آن عبارتند از:
1- آزادی اراده: این اصل در ازدواج تحمیلی وجود ندارد و اگر اراده معیوب باشد، عقد صحیح نیست. البته حتی اگر اراده وجود داشته باشد و ظاهری باشد قانونگذار آن را نمی‌پذیرد زیرا قصد و اراده باید باطنی باشد.
2- سمت و سو و هدف ازدواج : این در عقد باید به درستی شناخته شده باشد.
3- مشروعیت: در عقد نکاح، جنبه اخلاقی عقد بیش از سایر عقود مورد توجه است. به عبارت دیگر هدف زوجین، باید زندگی مشترک باشد. اگر هدف، زندگی مشترک باشد جهت آن مشروع است. اما چنانچه مردی خواهان ازدواج با زنی با هدف نامشروع است و قصد سوء استفاده از آن زن را دارد هرچند به طور مستقل در قانون مطرح نشده است به دلیل داشتن جهت نامشروع، درست نیست. حتی اگر ازدواج با نیت رفتن به خارج از کشور باشد، نیز عقد صحیح نیست، زیرا به رغم قصد و رضایت باطنی، ازدواج صوری است.
عاطفه برای اینکه از این چاهی که در آن افتاده بیرون بیاید باید زحمت زیادی بکشد اما ازدواج تحمیلی خلاص شدنی است؛ فقط نیاز به تلاش و پیگیری دارد. (زهرا سپید نامه - وکیل پایه‌یک دادگستری/ ایران بانو)


ادامه مطلب ...

هشدار به مردانی که پدر می شوند

این یافته براساس تحقیقی است که بر روی بیش از ۱۰ هزار مرد از سنین نوجوانی تا میانسالی صورت گرفته است.

به گزارش تسنیم، مطالعات قبلی نشان داده بود که ازدواج می تواند موجب افزایش وزن شود و مطالعه اخیر نشان داده است که افزایش وزن ناشی از پدر شدن اضافه بر وزنی است که با خود ازدواج به فرد اضافه می شود.

به گفته محققان، این اضافه وزن می تواند ناشی از تغییراتی باشد که در روش زندگی و عادات تغذیه ای فرد ایجاد می شود.

بطور مثال پدر ممکن است دیگر نتواند به اندازه کافی ورزش کند و یا اینکه بعد از تولد کودک خانه بتدریج از انواع شیرینی و بستنی و خوردنی های خوشمزه برای بچه پر می شود، ولی البته پدر هم از آنها می خورد.


ادامه مطلب ...

خطر نارسایی قلبی در چه مردانی بیشتر است؟

نارسایی قلبی زمانی رخ می‌دهد که قلب قادر به پمپاژ خون و انتقال اکسیژن کافی به اندامهای دیگر بدن نیست. اگرچه این به معنای توقف کار قلب نیست، با این وجود وضعیت خطرناکی است.

طبق گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا (CDC) نارسایی قلبی بیش‌ از پنج میلیون نفر را در آمریکا تحت‌ تاثیر قرار داده که به طور تقریبی علت یکی از هر 9 مرگ در آمریکا است و هزینه‌ای در حدود 32 میلیارد دلار در‌سال بر کشور تحمیل می‌کند.

به گزارش ایسنا، پژوهشگران در تحقیق خود به بررسی داده‌های مربوط به 84 هزار و 170 مرد در برنامه‌ یک گروه متنوع از‌ نظر نژادی پرداختند که این افراد در برنامه‌ تحقیق سلامت مردان کالیفرنیا شرکت‌ کرده بودند. شرکت‌کنندگان بین 45 و 69 ساله بوده و در زمان ورود در بررسی هیچ علائمی از نارسایی قلبی نداشتند. در پیگیری هشت سال بعد، به‌ طور متوسط در 3473 نفر از شرکت‌کنندگان نارسایی قلبی تشخیص داده شد.

برای ارزیابی میزان فعالیت جسمی، محققان از معادل متابولیک کار (‌MET‌s) (معیاری از مصرف انرژی بدن) استفاده کردند در حالی‌که زمان نشستن (بی‌حرکتی) برحسب ساعت اندازه‌گیری شد.

محققان با بررسی داده‌ها دریافتند که مستقل از زمان نشستن، مردان با کمترین میزان فعالیت بدنی در مقایسه با مردان با بالاترین سطح فعالیت بدنی با احتمال 52 درصد بیشتر به نارسایی قلبی دچار شدند.

محققان می‌گویند: صرف‌نظر از میزان ورزش، مردانی که به‌ مدت پنج ‌ساعت یا بیشتر در خارج از محل کار، نشسته (بی‌حرکت) بودند، 34‌ درصد بیشتر در‌معرض نارسایی قلبی قرار داشتند. همچنین مردانی که بیش‌ از پنج ‌ساعت در روز را خارج از محل کار، نشسته (بی‌حرکت) بودند و کمترین ورزش را انجام می‌دادند، در مقایسه با همتایان خود که کمتر‌ از دو ساعت در روز می‌نشستند و بیشترین ورزش را انجام می‌دادند، دو برابر بیشتر احتمال داشت که به نارسایی قلبی دچار شوند.

با توجه به اینکه محققان داده‌های مربوط به زنان را در نظر نگرفتند، نمی‌توان گفت که آیا این نتایج برای زنان نیز قابل تعمیم است. همچنین، همه‌ این مردان شرکت‌کننده در‌ یک برنامه‌ی سلامت جامع بودند، پس مشخص نیست که آیا این یافته‌ها برای افرادی غیر از آنها نیز قابل اعمال است.

محدودیت دیگر این تحقیق آن است که داده‌ها تنها زمان بی‌حرکت بودن خارج از محل کار را پوشش می‌دهد، بنابراین به‌ طور موکد نمی‌توان گفت که این تحقیق می‌تواند بر تمامی فعالیت های نشسته اعمال شود.

به گفته محققان، این یافته‌ها توصیه‌های انجمن قلب آمریکا را پشتیبانی می‌کند که برمبنای آن بزرگسالان باید حداقل 150 دقیقه در هفته به ورزش هوازی باشدت متوسط بپردازند تا خطر ابتلا به نارسایی قلبی و سایر بیماری‌های قلبی‌ و‌ عروقی کاهش یابد.


ادامه مطلب ...

خانم ها در هر سن چه مردانی را می پسندند؟

18 تا 24 سالگی

در سال‌های ابتدایی جوانی، خانم‌ها ترجیح می‌دهند با مردی هنردوست و کتابخوان ازدواج کنند و به اینکه مردی فرهیخته در مقابل‌شان بنشیند، اهمیت می‌دهند. زن‌ها در این سنین دوست دارند همسرشان موسیقی را که او می‌پسندد دوست داشته باشد، عاشق کتاب‌ها و فیلم‌هایی باشد که او می‌پسندد و البته ظاهری امروزی داشته باشد و حتی از خودشان هم شیک‌پوش‌تر باشد.

25 تا 34 سالگی

پارسینه نوشت: زنانی که در این سال‌ها ازدواج می‌کنند، چندان به سلیقه موسیقایی و کتابخوان بودن همسرشان اهمیت نمی‌دهند. برای خانم‌ها در این سنین، موقعیت اجتماعی‌شان از هر چیز مهم‌تر است و گرچه دوست دارند همسرشان ظاهری جذاب و اندامی متناسب داشته باشد اما بیشتر به جاه‌طلب و بلندپرواز بودن او اهمیت می‌دهند و دوست دارند شوهرشان در محیط کار فردی تاثیرگذار باشد.

35 تا 44 سالگی

اخلاق شریک زندگی در این سال‌ها از ظاهر و حتی علایقش مهم‌تر است. به گفته محققان کمتر از یک‌درصد خانم‌هایی که در این سن تصمیم به ازدواج می‌گیرند، حاضر می‌شوند به مردی بداخلاق بله بگویند. همسر ایده‌آل این خانم‌ها کسی است که رفتار شایسته‌ای داشته باشد، از خودشان بزرگ‌تر باشد و با کوله‌باری از تجربه به خواستگاری‌شان بیاید.

45 تا 54 سالگی

در این سال‌ها خانم‌ها به سن و سال آقای خواستگار توجه زیادی می‌کنند؛ البته آنها به دنبال کسی می‌گردند که بتواند پیری بدون استرسی را برای‌شان بسازد و به همین دلیل به درآمد بالا و وضعیت اقتصادی آقای خواستگار توجه زیادی می‌کنند. خانم‌های 50 ساله دیگر دنبال یک مرد بزرگ‌تر نیستند بلکه ترجیح می‌دهند شوهرشان چند سالی هم از خودشان جوان‌تر باشد.


ادامه مطلب ...

مردانی که به خاطر خجالت جان می‌دهند

به گزارش جام جم سرا ، محمد یزدانی در آستانه روز ملی سلامت مردان گفت: از آنجا که مردان به وضعیت سلامتی خود کمتر توجه می‌کنند بنابر این اطلاع رسانی درباره بیماری‌های در کمین آنها نشسته و مشاوره و ویزیت رایگان بر اهمیت برگزاری «روز ملی سلامت مردان» نیز می‌افزاید.

وی افزود: یکی از شایع ترین بیماری‌ها در مردان سرطان پروستات است و از آنجا که مردان کمتر به سلامت شان اهمیت می‌دهند دیرتر به پزشک مراجعه می‌کنند به همین خاطر متأسفانه سرطان به سایر اجزای بدن نیز سرایت می‌کند.

وی افزود: به همین دلیل مردان بالای 45 یا 50 سال باید سالانه و به طور مرتب تست PSA را انجام دهند تا از بروز بیماری‌های مهلک جلوگیری شود.

به گفته این اورولوژیست، اگر بیماری در مراحل اولیه شناسایی شد و درمان هم آغاز شد تا حد زیادی قابل درمان است و فرد می‌تواند به زندگی‌اش ادامه می‌دهد. حال آن که متأسفانه به دلیل بی توجهی مردان به سلامت‌شان گاهی اوقات آن‌ها زمانی مراجعه می‌کنند که متاسفانه کار از کار گذشته است.

جراح و متخصص کلیه و مجاری ادرار هشدار داد: البته در جوانان نیز سرطان بیضه خیلی شایع و خطرناک است بنابراین هر پسر جوان بعد از لمس کوچک ترین نزول در ناحیه بیضه باید خیلی سریع به پزشک مراجعه نمایند.

وی تصریح کرد: متاسفانه برخی افراد بعد از لمس نزول در بیضه به دلیل خجالت از مراجعه به پزشک ممانعت می‌کنند و با خلط خونی و سرانجام سرطان پیشرفته جان بیماران را به راحتی می‌گیرد.
یزدانی بیان کرد: مهم‌ترین مسئله‌ای که امسال در روز ملی سلامت مردان مطرح می‌شود در خصوص بیماری‌های منتقله از راه جنسی است که به طور تقریبی به دلیل عدم آگاهی اغلب جوان‌ها درباره این قبیل بیماری‌ها، آگاهی رسانی درباره این مسائل بسیار حائز اهمیت است تا افراد به خصوص جوان‌ها سلامت خود را حفظ نمایند.


ادامه مطلب ...

مردانی که برای زنان جذاب هستند

به گزارش جام جم سرا ، یک مرد واقعی باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ چطور در مقابل دیدگان همسرش جذاب به نظر برسد؟

پژوهشگران در یک بررسی معتبر، با 709 زن و مرد بالغ تماس تلفنی برقرار کردند و از آنها پرسیدند: «به نظر شما، یک مرد واقعی باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟»

یافته های این پژوهش بسیار جالب بود. بیشتر افراد مورد بررسی، روی دو موضوع اساسی اتفاق نظر داشتند. 98 درصد آنان ویژگی «انسان دوستی» و حدود دو سوم آنها، «کمک کردن در امور منزل» را در اولویت می دانستند! نظر آنها درباره دیگر ویژگی ها تفاوتی چشمگیر را نشان می داد.

برای مثال:

* 82 درصد مردان اظهار می کردند که باید زیاد ورزش کنند تا در نظر همسرانشان زیبا و جذاب باشند، این در حالی بود که فقط 72 درصد زنان روی ورزش کردن همسرشان حساسیت داشتند.

* حدود 73 درصد مردان اظهار می کردند که یک مرد واقعی باید از نظر جنسی نیرومند باشد.

* حدود 68 درصد زنان اظهار می داشتند مرد باید بتواند شکم خانواده اش را سیر کرده و معاش آنان را تامین کنند.

* 64 درصد مردان نگران بودند مبادا چاق شوند و در نتیجه از چشم همسر خود بیفتند؛ این در حالی بود که 55 درصد زنان هم همین نگرانی را داشتند.

* 55 درصد مردان و 41 درصد زنان به عضله ای بودن اندام مردان اهمیت می دادند اما 59 درصد زنان از چنین اندامی بیزار بودند!

* حدود 80 درصد مردان تمایل داشتند با همسرشان به خرید بروند و 20 درصد مردان خرید کردن را دوست نداشتند و ترجیح می دادند همسرشان این وظیفه را برعهده بگیرد؛ اما 59 درصد زنان ترجیح می دادند با شوهرشان به خرید بروند.

* یک مرد واقعی باید از هر نظر به فکر همسرش باشد، برای او وقت بگذارد و به او خدمت کند. این مورد را 68 درصد مردان هم تصدیق کردند؛ در صورتی که زنان، این شخصیت نگران و در خدمت زن بودن را تایید و تصدیق نکردند و فقط 31 درصد آنان این مورد را عنوان کرده و 69 درصد آن را به طور کلی رد کردند.

* داشتن کار مناسب و تحصیلات عالیه را 61 درصد از مردان و 44 درصد از زنان مطرح کردند. به نظر می رسد این دو مورد برای مردان مهمتر از زنان است و زنان به بیکاری مردانشان یا نداشتن تحصیلات عالیه همسرشان کمتر اهمیت می دهند.

* شرافت و انسان دوستی مردان، برای 55 درصد مردان و 98 درصد زنان، از اهمیت بیشتری برخوردار است.

* حدود 59 درصد مردان، زنان را موجوداتی بدعادت می دانند که دوست دارند فقط به شوهرانشان تکیه کنند و توقع دارند که مردان مدام برای آنها هدایای گرانقیمت بخرند اما زنان این مورد را کاملا رد کرده و معتقدند موجوداتی پرتوقع نیستند. فقط 15 درصد زنان خیلی جوان ادعا می کردند که انتظار دارند همسرشان هدایای گرانقیمت برایشان بخرد تا او را مردی واقعی بدانند!

* زنان روی این ویژگی مردانه تاکید داشتند که باید استعداد فنی – تکنیکی داشته باشند. حدود 78 درصد زنان بر این مسئله تاکید داشتند؛ در حالی که 65 درصد مردان آن را تصدیق کردند.

* 78 درصد زنان معتقد بودند کی مرد واقعی باید بچه دوست باشد و دارای فرزند شود. حدود 70 درصد مردان هم این مسئله را تصدیق کردند.

پس به طور کلی می توان گفت… یک مرد واقعی هم باید در کارهای خانه به زنش کمک کند و هم باید به بچه دار شدن علاقه داشته باشد و اگر دارای فرزند شد، او را دوست بدارد و به خوبی پرورش دهد و در امر تعلیم و تربیت او کوشا باشد. در واقع یک مرد واقعی باید یک پدر واقعی هم باشد. از طرفی، باید در یک زمینه خاص مهارت داشته باشد و درآمدش از هزینه هایش بیشتر باشد و سعی کند زندگی را بچرخاند. اگر یک حساب بانکی عالی هم داشته باشد، چه بهتر!

انسان دوستی و کودک دوست بودن، در اولویت خواسته های زنان و مردان قرار داشت. منظور از انسان دوست همان زن دوست است یعنی اول همسرش را دوست بدارد و بعد فرزندانش را و بعد دارای مهارت فنی باشد.

منبع:جام نیوز


ادامه مطلب ...