مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تفاوت آموزه‌های حدیثی امام رضا (ع) در مدینه و مرو

[ad_1]

چکیده

دوره امامت امام رضا (علیه السلام)، بیست سال به طول انجامید. امام (علیه السلام)، ده سال از مدت یاد شده را در روزگار هارون در مدینه سپری کرد و حدود سه سال آخر عمر ایشان در مرو و در دوران خلافت مأمون سپری شد.
آموزه‌های حدیثی امام رضا (علیه السلام) در مدینه بیشتر حول محور احکام، آموزه‌های اخلاقی و عقاید بود. آن حضرت در این دوره بر اساس جو حاکم بر جامعه، درصدد تصحیح عقاید شیعیان و تکفیر غلات برآمد و مباحث ایشان بیشتر نقلی و در برخی موارد عقلی بود. اما ایشان در مرو با توجه به شرایطی که مأمون برای کاستن از مقام علمی امام ایجاد می‌کرد و نیز مناظره با اهل کتاب و فرق مختلف اسلامی، مباحث بسیار گسترده و عمیقی را حول محور عقاید، خصوصاً امامت با رویکرد قویِ قرآنی و عقلی مطرح ساخت و در نشر حقانیت اسلام و نیز تشیع، تلاش فراوانی مبذول داشت.

1. بررسی آموزه‌های روایی امام رضا (علیه السلام) در مدینه

دوره بیست ساله روزگار امامت و رهبری امام رضا (علیه السلام) را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول از آغاز امامت تا سفر به خراسان، یعنی از سال 183 ق تا 201 که ایشان عمده آن را در مدینه حضور داشت. بخش دوم از میانه سال 201 ق تا پایان عمر امام، یعنی آخر ماه صفر سال 203 ق بود که در مرو سپری شد.
امام، ده سال از مدت یاد شده (193-183ق) را در روزگار هارون گذراند. در این دوره، هم سیاست‌های هارون در قبال امام نسبت به قبل، تغییر یافت و هم روش امام در رهبری و ادامه حرکت امامت، با روش امام هفتم تفاوت داشت. هارون پس از شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) از پی‌آمدهای قتل امام هراس‌ناک بود. از این رو هر چند برخی از درباریان، او را به قتل امام رضا (علیه السلام) ترغیب می‌کردند، اما او از این کار و عواقب آن وحشت داشت، زیرا در این صورت، قیام های علویان، شدت بیشتری می‌یافت و موجی از نارضایتی در مردم پدید می‌آمد که برای دستگاه حکومت، مخاطره‌آمیز بود. (1) بنابراین هارون با توجه به این ملاحظات سیاسی و برای حفظ حاکمیت خود، از روش سابق دست شست و از فشار سیاسی و اجتماعی علیه امام رضا (علیه السلام) کاست.
امام رضا (علیه السلام) نیز مبارزه خود را به گونه‌ای دیگر ادامه داد تا هم تجربه پیشین در مدتی کوتاه تکرار نشده باشد و هم تکلیف بر زمین نمانده باشد. حمایت از قیام‌های علوی و نیز نشر فرهنگی اسلامی، تصحیح رویکرد سیاسی شیعه و پرورش شیعیان روشن‌گر، از جمله تلاش‌های آن حضرت در این زمینه بود. (2) البته در دوران هارون، امام هشتم در نهایت تقیه زندگی می‌کرد و وظایف امام در رهبری جامعه اسلامی و هدایت مردم را با رعایت همه جوانب و تحت پوشش های مختلف، انجام می‌داد.
اقدامات امام رضا (علیه السلام) در مدینه در زمینه نشر فرهنگ اسلامی، تصحیح رویکرد سیاسی شیعه و پرورش شیعیان روشن‌گر، بر محورهای خاصی متمرکز بود که در ادامه، برخی از این محورها ذکر می‌شود:

الف – خداشناسی و توحید

در رأس تلاش‌های امام رضا (علیه السلام) در مدینه، مسئله توحید و خداشناسی و تصحیح این اعتقاد قرار داشت؛ به عنوان نمونه، امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به سؤال صفوان به یحیی درباره تفاوت میان معنای اراده خداوند و اراده بشر، می‌فرماید:
اراده مخلوق، همان ضمیر اوست و آنچه به اندیشه او می‌رسد، و تصمیم می‌گیرد که به فعلیت برساند، اما اراده خداوند، صرف ایجاد و آفرینش است، نه چیز دیگر، زیرا برای خداوند، غور و قصد و تفکّر نیست و این گونه صفات از آنِ آفریدگان است و از ذات مقدّس او منتفی است... (3)

ب – امامت

بی‌تردید امامت در منظومه اندیشه کلامی شیعه دارای جایگاهی محوری است. اعتقاد به امامت از مؤلفه‌های اصلی تفکر شیعه و یکی از وجوه تمایز شیعه از دیگر فرقه‌های اسلامی است. از نظر شیعه، ولایت و امامت در سه جنبه سیاسی، دینی و معنوی مطرح است. (4)
حضرت رضا (علیه السلام) در ضمن کلامی در مورد حجیت عقل، به ابن سکیت فرمود: عالم در زمان تکلیف از فرد راست‌گویی از جانب خداوند متعال خالی نمی‌ماند تا مکلّفان در مسائل شبهه‌ناک در امر شریعت، بدو پناه برند... (5)
ایشان در روایات مختلف، مسئله امامت، ویژگی‌ها و نسب امامان را تبیین نمود؛ به عنوان نمونه در کلامی از آن حضرت خطاب به حسن بن علیّ بن فضّال آمده است:
امام، علایم و نشانه‌هایی دارد. امام در علم، حکمت، تقوا، صبر، شجاعت، سخاوت، عبادت از همه برتر است، پاک و مطهّر است، همان‌گونه که از مقابل می‌بیند، از پشت سر نیز مشاهده می‌کند، سایه ندارد، از بطن مادر با دو کف دست بر زمین می‌افتد و با صدای بلند، شهادتین می‌گوید، چشمش به خواب می‌رود، ولی قلبش بیدار است، محدّث است... شمیم امام از مشک خوش‌تر، به مردم از خودشان سزاوارتر و بر آنان دل‌سوزتر از پدر و مادرشان است. او از تمام مردم در برابر خداوند متواضع‌تر است، بدان چه امر می‌کند، از همه بیشتر عمل می‌کند و از آنچه دیگران را نهی می‌کند، از همه بیشتر دوری می‌نماید. دعای امام، مستجاب است و جامعه، صحیفه‌ای به طول هفتاد ذراع، مشتمل بر تمام نیازهای بنی آدم، نزد اوست. جفر اکبر و اصغر نیز که پوست قوچی است و جمیع علوم حتّی مجازات یک خراش و حتّی زدن یک تازیانه یا نیم یا ثلث در آن ثبت شده و نیز مصحف فاطمه (علیه السلام)، نزد اوست. (6)

ج – اثبات حقانیت امامیه

حسین بن خالد از حضرت رضا (علیه السلام) نقل کرد:
پیامبر اکرم (ص) فرموده: «هر که دوست دارد سوار کشتی نجات شود و دست‌آویز استوار را چنگ زند و به ریسمان محکم خدا بچسبد، باید علی را بعد از من دوست بدارد و دشمنش را دشمن و پیرو ائمه هدی از فرزندانش باشد. آنها جانشینان و اوصیای من و حجت خدا بر خلق پس از من و سرور امت و رهبر پرهیزگاران به جانب بهشت هستند. حزب ایشان، حزب من و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنان آنان، حزب شیطان است». (7)

د – تبیین عقاید خاصه امامیه

از جمله اقدامات امام رضا (علیه السلام) در نشر فرهنگ ناب اسلامی، دفاع از عقاید خاصه شیعیان است که در این جا به برخی از این عقاید اشاره می‌شود:

تقیه:

قابل توجه است که تقیه نه به معنای تعطیل کار و تلاش، بلکه به معنای پوشیده نگه داشتن کار و تلاش است و این مطلب با مراجعه به روایات، به طور کامل آشکار می‌شود. (8)
علی بن حسین بن خالد روایت می‌کند:
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «کسی که ورع ندارد، دین ندارد و کسی که تقیه نمی‌کند، ایمان ندارد. گرامی‌ترین شما در نزد پروردگار کسی است که تقوایش بیشتر باشدو تقیه را مورد عمل قرار دهد.» خدمت حضرت عرض کردند: یا ابن رسول الله! تا چه وقت باید تقیه کرد؟ فرمود: «تا روز معین که روز خروج قائم ماست و هر کس قبل از خروج قائم ما تقیه را ترک کند، از ما نخواهد بود... » (9)

مهدویت:

حسین بن خالد می‌گوید:
به حضرت امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: عبدالله بن بکیر حدیثی را روایت و آن را تأویل می‌کرد. من می‌خواهم آن را به شما عرضه دارم. فرمود: «حدیث چیست؟» عرض کردم: او می‌گفت: عبید بن زراره برای من نقل کرد: در ایامی که نفس زکیه علیه بنی‌العباس قیام کرده بود، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «تا وقتی که آسمان و زمین آرام است، تو نیز آرام باش!» عبدالله بن بکیر می‌گفت: در این صورت، مادام که آسمان و زمین آرام است، قیامی به وقوع نمی‌پیوندد و بنابراین نه قیامی است و نه قائمی!
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «جدم حضرت صادق (علیه السلام) راست فرمود و این طور که عبدالله بن بکیر تأویل کرده است، نیست. منظور جدم این است که تا وقتی آسمان از شنیدن صدا و زمین از فرورفتن با لشکر (سفیانی) آرام است، تو نیز آرام گیر...» (10)

شفاعت:

حسین بن خالد در روایتی دیگر از حضرت رضا (علیه السلام) و آن حضرت از آبای گرامش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «کسی که به حوض من ایمان نداشته باشد، خدا او را در حوضم وارد نکند و کسی که به شفاعتم ایمان نداشته باشد، خداوند او را به شفاعتم نایل نسازد». آن گاه فرمود: «شفاعت من مخصوص کسانی از امت من است که مرتکب گناهان کبیره شده باشند و نیکوکاران از ایشان، هیچ گرفتاری پیدا نمی کنند».

اثبات حقانیت ولایت اهل بیت با استفاده از آیات:

حضرت رضا (علیه السلام) در مدینه با تفسیر بسیاری از آیات، بر حقانیت مذهب شیعه و ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه (علیه السلام)، پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم تأکید می‌ورزید، به عنوان نمونه حسین بن خالد می‌گوید:
از حضرت رضا (علیه السلام) راجع به آیه امانت (11) سؤال کردم. ایشان فرمود: «امانت، ولایت است و هر که بدون حق آن را ادعا کند، کافر است.» (12)
بدین ترتیب، امام بُعد دیگری از توحید را تشریح کرد و بر مسئله بنیادین دیگری تأکید ورزید که همان ولایت بود. امام بر همه حاکمیت‌های غیر الهی خط بطلان کشید و فسلفه حاکمیت اسلام را اعتلای کلمه حق دانست، که این امر تنها در پرتو ولایت، امکان‌پذیر است.

هـ - مقابله با غالیان

امام رضا (علیه السلام) در ضمن دفاع از حقانیت شیعه و پرورش شیعیان، مطالبی نیز در نکوهش و تکفیر جماعت غلات و بیزاری از آنان و طرف‌داران شان بیان فرمود، (13) چنان که حسین بن خالد صیرفی از آن حضرت نقل می‌کند:
هر که معتقد به تناسخ باشد، کافر است... خداوند غالیان را لعنت کند! آنها از مجوس، نصاری، قدری‌ها، مرجئه و حروری‌ها بدترند... با آنها ننشینید و رفاقت نکنید و از آنها بیزاری بجویید، خدا از آنها بیزار باشد. (14)
بیشتر روایاتی که از امام رضا (علیه السلام) در مدینه روایت شده، در مورد احکام، عبادات، ادعیه و مستحبات، سرنوشت انسان‌ها در قیامت، اخلاقیات و برخی مسائل اعتقادی است.

2. بررسی آموزه‌های روایی امام رضا (علیه السلام) در مرو

در زمان حکومت مأمون، دستگاه عباسی به تاکنیک جدیدی دست یازید و امام نیز متناسب با وضع موجود، فعالیت‌های سیاسی خود را ترتیب داد. در این دوره برای جلوگیری از گسترش نفوذ امام در جامعه، حکومت تصمیم گرفت محصولات فرهنگی تمدن‌ها و فرهنگ‌های دیگر را ترجمه و در جامعه اسلامی منتشر کند تا هم اذهان مردم از پیگیری مسئله خلافت و جانشینی پیامبر، متوجه مسائل دیگری شود و هم با ورود مسائل علمی و عالمان جدید به جامعه اسلامی، اهمیت و نفوذ علمی امام کاهش یابد. با همین هدف، «بیت الحکمة» تأسیس و نهضت ترجمه آغاز شد و هسته‌های علمی جدید و جلسات مناظره علمی پرشماری برگزار گردید (15) تا شاید موقعیت علمی امام، تحت‌الشعاع قرار گیرد. اما امام از این فرصت استفاده کرد و به نشر هر چه بیشتر حقایق اصیل دین اسلام پرداخت و با مباحثات و مناظرات خود با دیگر عالمان، موقعیت علمی خویش را بیش از پیش مستحکم ساخت. (16)
در سال 200 ق حضرت رضا (علیه السلام) مدینه را به مقصد مرو ترک کرد و در سال 201 ق ولایت عهدی مشروط مأمون را به اجبار پذیرفت. حضرت در این دوره، دانشمندان ملل و ادیان دیگر را با مناظرات علمی، به اسلام و مخصوصاً تشیع متوجه کرد و با به جا نهادن میراثی گران‌قدر، بر غنای فرهنگ دینی افزود. (17)
البته زمینه‌های گرایش به تشیع از دیرباز در میان خراسانیان وجود داشت و به دلیل همین زمینه‌ها، داعیان عباسی، شعار «الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم» را ابتدا در خراسان طرح کردند و قیام عباسیان ضدّ بنی‌امیه نیز با حمایت خراسانیان به پیروزی رسید، (18) لکن محدودیت‌هایی که عباسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالباً باعث دوری شیعیان از ائمه شده بود و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم می‌کرد. بنابراین دوران ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) در مرو، یکی از درخشان‌ترین دوران‌ها برای شیعیان بود، چرا که آنان امام خود را در کنار خود می‌دیدند و از حمایت وی برخوردار بودند.
امام رضا (علیه السلام) در مرو در پی حکم ولایت عهدی، خطبه کوتاهی ایراد کرد و بعد از حمد و ثنای خداوند فرمود:
همانا ما را به واسطه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم بر شما حقی است و شما نیز به همان سبب بر ما حقی دارید. پس هرگاه حق ما را ادا کردید، بر ما نیز واجب است که حق شما را بدهیم. (19)
بدین ترتیب ایشان در اولین قدم، بحث محوری امامت ائمه را مطرح نمود و این جایگاه مهم را به همگان خاطرنشان ساخت، چرا که یکی از مسائل مهم در دوران ائمه، ادعای امامت و دعوت به امامت بود.
بحث دیگر، برخورد تند و زبان صریح و تیز ائمه (علیه السلام) در برابر خلفاست. ائمه (علیه السلام) در برابر خلفا حقایق را افشا می‌کردند و ملاحظه هیبت و قدرت زمام‌داران، آنها را به سکوت وادار نمی‌کرد. (20) آنها بر مسئله امامت وخلافت خود بسیار مصر بودند، تا جایی که امام رضا (علیه السلام) در کتابی که گفته می‌شود در مورد اسلام خالص واحکام آن برای مأمون نوشت، در ابتدای کلام حتی بدون هیچ تقیه‌ای پس از حمد و ثنای خداوند و قرآن و پیامبرش حضرت محدم (صلی الله علیه و آله و سلم، به خلافت بر حق و بی‌واسطه علی (علیه السلام) پس از ایشان تصریح فرمود و نیز از اسامی تک تک ائمه بعد از حضرت علی (علیه السلام) نام برد و همه را ستود. ایشان در این متن هم چنین از قیام قائم آل محمد در آخرالزمان و تساوی حقانیت امامان با حقانیت قرآن سخن گفت و آن گاه به بیان احکام اسلام پرداخت. (21)
البته بحث امامت ابتدا متّکی بر نقل بود، چرا که این بحث از نظر تاریخی، مبتنی بر اقدام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم به تعیین جانشین برای هدایت جامعه اسلامی پس از خود است، اما به مرور زمان، نیازمند توضیح عقلی نیز شد. بدین جهت ما تا زمان امام رضا (علیه السلام)، در این زمینه بیشتر با شیوه نقلی و گاه با شیوه عقلی در این باره مواجه‌ایم. در زمان آن حضرت، بحث‌ها با تفصیل بیشتری شکل عقلی به خود گرفت و امام رضا (علیه السلام) در این باره معارف زیادی را مطرح فرمود. البته دلیل دیگر این امر، مطرح شدن حق اهل بیت (علیه السلام) برای خلافت بود که مأمون به ظاهر آن را پذیرفته بود. (22)
در مسند الامام الرضا (علیه السلام)، بیش از 490 روایت در فصل «الامامة» آمده که قسمتی از آنها مباحث تاریخی مربوط به جریانات امام رضا (علیه السلام) است. در ضمنِ احادیث این فصل، بحث‌های عقلی فراوان دیده می‌شود. روشن است که این حجم از معارف مربوط به امامت، تا پیش از آن نبوده است. (23)
دوران امام رضا (علیه السلام) در مرو، در یک نقطه، متمایز و متفاوت از دوران دیگر ائمه است. این تمایز مربوط به هم‌زمانی حضور امام رضا (علیه السلام) با خلافت مأمون است که می‌توان گفت بهترین و عالم‌ترین خلیفه عباسی بود. مسعودی درباره وی می‌گوید: «او اراده منصور، زهد مهدی و عزت نفس هادی را در خود جمع کرده بود.» (24) امام علی (علیه السلام) نیز در مورد او فرمود: «هفتمین آنها از همه‌شان دانشمندتر خواهد بود.»
مسلماً با وجود چنین خلیفه‌ای و تمرکز شدید دستگاه حکومتی بر امام رضا (علیه السلام) و تلاش آنها برای کاستن از وجهه علمی و منزلت معنوی آن حضرت، ایشان باید با منطقی استوار و دلایلی متقن، از اسلام ناب و مکتب تشیع، دفاع و حراست می‌کرد. احتجاجات و مباحثات حضرت رضا (علیه السلام) با فرقه‌های مختلف در مجلس مأمون، چنان مقام علمی آن حضرت را آشکار نمود که مأمون بارها می‌گفت: «هیچ کس را در روی زمین، داناتر از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نمی‌دانم.» (25)
در ادامه به برخی از آموزه‌های روایی آن حضرت در مدت اقامت در مرو اشاره می‌شود:

الف – تبیین تفاوت «عترت» و «امّت»

از جمله آموزه‌های روایی حائز اهمیت امام رضا (علیه السلام) در مرو، مناظره ایشان با مأمون و برخی از علما در مورد فرق بین «عترت» و «امت» است. ریان بن صلت می‌گوید: حضرت رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون در مرو حاضر شد. در آن مجلس عدّه‌ای از علمای عراق و خراسان حضور داشتند. مأمون گفت: معنای آیه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا ...» (26) را برایم بگویید. علما گفتند: «مراد خداوند، تمامی امّت است.»
مأمون گفت: «یا اباالحسن! نظر شما چیست؟» حضرت فرمود: «با آنان هم عقیده نیستم، بلکه به نظر من مراد خداوند، عترت طاهره پیامبر بوده است.» مأمون سؤال کرد: «چطور نظر خداوند فقط عترت بوده، نه امت؟»حضرت فرمود: «زیرا اگر مراد تمام امت باشد، همگی آنان باید اهل بهشت باشند، زیرا خداوند می‌فرماید: (فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذ?لِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» (27) سپس همه را اهل بهشت قرار داده. پس وراثت مختصّ عترت طاهره است، نه دیگران.»
مأمون گفت: «عترت طاهره چه کسانی هستند؟» حضرت فرمود: «همان کسانی که خداوند آنان را در کتابش این‌گونه وصف نموده: « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (28) آنان همان کسانی هستند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم درباره‌شان حدیث ثقلین را فرمود.»
در ادامه این روایت، امام رضا (علیه السلام) با اشاره به برخی آیات قرآن، به مسئله عصمت ائمه اطهار (علیه السلام)، اشاره کاملی می‌فرماید و برتری خاندان طهارت بر دیگران را بر اساس آیات قرآن اثبات می‌کند. سپس ایشان تفاوت‌های بین «آل» و «امت» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم را برشمرد و در ادامه به مواردی من جمله آیه انذار اقربین، آیه تطهیر، آیه مباهله، بستن همه درهای مسجدالنبی جز در خانه امیرالمؤمنین، حدیث منزلت، ماجرای فدک، آیه اجر رسالت و آیه اولی الامر اشاره فرمود.
در آخر مأمون به علمای حاضر گفت: «حال آیا در این مورد سخنی دارید؟» همه گفتند: «نه» و مأمون باز هم ادامه داد. (29)

ب – ابطال خلافت خلفا با دلایل خودشان

نقل است که مأمون در باطن میل داشت امام رضا (علیه السلام) در بحث و مناظره، درمانده و عاجز شود و حریفش بر او چیره گردد، هر چند در ظاهر، غیر این را جلوه می‌داد. پس گروهی از فقیهان و علمای کلام نزد او گرد آمدند و مأمون در پنهان به ایشان گفت که درباره مسئله امامت با علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بحث کنید و محور بحث تان همین مطلب باشد.
هنگامی که مجلس منعقد شد، حضرت رضا (علیه السلام) به آنان فرمود: «شما یک تن از میان خود انتخاب کنید که او از طرف شما با من گفت و گو نماید که هر چه بر او لازم آید، بر تمام شما نیز لازم آمده باشد.» ایشان نیز از بین خود، مردی بنام یحیی بن ضحّاک سمرقندی را برگزیدند که در خراسان همانند نداشت. حضرت به او فرمود: «از هر چه می‌خواهی سؤال کن.» او گفت: «راجع به مسئله امامت می‌پرسم. شما چگونه برای کسی که امامت نکرد، ادّعای امامت می‌کنید و کسی را که امامت کرد و مردم همه به امامت او رضایت دادند، رها می‌کنید؟
امام فرمود: «ای یحیی! نظرت درباره تصدیق کننده فردی که خود را تکذیب کرده و تکذیب کننده کسی که خود را راست‌گو می‌داند، چیست؟ کدام یک از این دو، حق و درست کارند و کدام یک، باطل و خطاکارند؟»
یحیی ساکت ماند. مأمون به او گفت: «پاسخ بده.» گفت: «ای امیرالمؤمنین! مرا از پاسخ این پرسش، معاف بفرمایید». مأمون گفت: «ای ابوالحسن! برای ما مقصود خود را از این پرسش بیان فرمایید.» امام فرمود:
یحیی چاره‌ای ندارد جز این که خبر دهد از رهبران او، کدام یک خود را تکذیب کردند و کدام یک تصدیق نمودند. اگر فکر می‌کند که آنان دروغ گفته‌اند، پس کذّاب شایسته امامت نیست و اگر می‌پندارد که ایشان راست گفته‌اند، پس از جمله ایشان، اولی (ابوبکر) است که گفته است: «من بر شما ولایت یافتم، ولی بهترین شما نیستم» و آن که پس از وی بود (عمر) درباره‌اش می‌گوید: «بیعت با خلیفه اوّل، امری ناگهانی بود که خدا ما را از آسیب‌های آن حفظ کرد. هر که پس از این، مانند این کار را تکرار کند، او را بکشید...» کسی که بهترین مردم نیست... چگونه امامتش بر دیگران، مورد قبول است؟ خود او روی منبر گفت: «برای من شیطانی است که بر من عارض می‌شود. هرگاه او مرا از راه مستقیم به انحراف کشانید، شما مردم مرا به راه راست آورید. هرگاه خطایی از من سرزد، مرا راهنمایی کنید.» بنابراین اینان چه صادق باشند و چه کاذب، بنا به قول خودشان، امام نیستند.
یحیی دیگر هیچ پاسخی برای گفتن نداشت. مأمون از کلام امام رضا (علیه السلام) شگفت زده شده و گفت: «ای ابوالحسن! در روی زمین کسی نیست که این طور نیکو سخن گوید، جز شما.» (30)
قابل توجه است که این استدلالات محکم و زیبا از کتاب‌های خودشان تا امروز به شیعیان در اثبات حقانیت اعتقادشان کمک فراوانی کرده است.

ج – بیان نسب امامان (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام) بارها و در مجالس گوناگون به صورت کامل از نسب ائمه اطهار (علیه السلام) به عنوان جانشینان راستین پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم سخن گفت تا کسی در این مورد به خطا نرود.

د- برشمردن صفات و ویژگی‌های امام

در حدیثی که در مرو از امام رضا (علیه السلام) نقل شده، ایشان از صفات امام و فضایل وی سخن راند. عبدالعزیز بن مسلم می‌گوید:
در زمان علیّ بن موسی الرضا (علیه السلام) در مرو بودیم. من نزد حضرت رضا (علیه السلام) رفتم و اختلافات مردم در باب امامت را به عرض ایشان رساندم. حضرت تبسّمی کرد و فرمود: ای عبدالعزیز! مردم اطلاعی ندارند و با نیرنگ، از دین خود گم راه شده‌اند. خداوند تبارک و تعالی پیامبر خود را قبض روح نکرد، مگر بعد از این که دین را برای او کامل گردانید و قرآن را – که بیان همه چیز در آن است – بر او نازل فرمود و حلال و حرام و حدود و احکام و جمیع نیازمندی‌ها را به طور تمام و کمال، در آن بیان فرمود و گفت: « مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ » (31)
و در حجّة الوداع که در آخر عمر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم واقع شد، این آیه را نازل فرمود:
(الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً) (32)
مسئله امامت، کامل کننده دین است. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم قبل از وفات خود، دین را برای مردم توضیح داد، و راه آن را برای آنان آشکار کرد و آنان را در مسیر حقّ قرار داد. آن حضرت، علی (علیه السلام) را به عنوان امام و راهنما برای‌شان تعیین فرمود و تمام آن چه را که مردم به آن نیازمندند، بیان فرمود. هر کس گمان کند خداوند دین خود را کامل نکرده، در حقیقت کتاب خدا را رد کرده است، و هر کس کتاب خدا را رد کند، کافر است.
آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیت آن در بین امّت آگاه‌اند تا انتخاب آنان در آن مورد، قابل قبول باشد؟ امامت، جلیل‌القدرتر، عظیم‌الشأن‌تر، والاتر، منیع‌تر و عمیق‌تر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند، یا با آرا و عقاید خویش، آن را بفهمند، یا بتوانند با انتخاب خود، امامی برگزینند. امامت چیزی است که خداوند بعد از نبوّت و خلّت (مقام خلیل اللهی) در مقام سوم، ابراهیم خلیل (علیه السلام) را بدان اختصاص داده به آن فضیلت، مشرّف فرمود و نام او را بلند آوازه کرد. خداوند می‌فرماید: (إِنّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً؛ ای ابراهیم! تو را برای مردم، امام برگزیدم). ابراهیم (علیه السلام) با خوش‌حالی گفت: (وَ مِن ذُرِّیتی؛ آیا از فرزندان و نسل من هم امام برگزیده ای؟)
خداوند فرمود: (لا ینالُ عَهدی الظَّالمینَ؛ عهد من به ظالمین نمی‌رسد.) (33)
این آیه، امامت هر ظالمی را تا روز قیامت ابطال می‌کند. بدین ترتیب، امامت در خواص و پاکان قرار گرفت... پس این امامت در اولاد علی (علیه السلام) تا روز قیامت خواهد بود، زیرا پیامبری بعد از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم نخواهد آمد. حال، چگونه این جاهلان می‌خواهند انتخاب کنند؟» (34)
این روایت بسیار مفصّل و دربردارنده دلایل فراوان قرآنی و عقلی در اثبات برتری امامان (علیه السلام) بر دیگران است که در این مقاله مجال بیان همه آن نیست. می‌توان از این روایت، این‌گونه نتیجه گرفت که تمرکز امام رضا (علیه السلام) در مرو بر اثبات فضایل و صفات امام بر اساس آیات قرآن ودلایل محکم عقلی است، حال آن که در مدینه، مباحث امامت بیشتر به صورت نقلی و روایی مطرح می‌شد.
هم‌چنین در این روایت از اعتقاد اصلی شیعیان، یعنی نص بر امامت علی (علیه السلام) و نیز از عصمت و عدم اشتباه و خطا و جهل امامان (علیه السلام) سخن رانده شده، در حالی که در تاریخ، اشتباهات و جهل‌ها و خطاهای زیادی از مدعیان جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است.

هـ - اشاره به علم بی‌بدیل امام

ابوصلت هروی از یاران امام رضا (علیه السلام) در مرو می‌گوید: حضرت رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از امام حسین (علیه السلام) نقل کرد که سه روز قبل از شهادت حضرت علی (علیه السلام) مردی نزد آن حضرت آمده و درباره اصحاب الرس، چنین سؤالاتی نمود: «اصحاب الرس در چه زمانی می‌زیستد؟ مسکن آنان کجا بود؟ پادشاه آنان چه کسی بود؟...» حضرت علی (علیه السلام) فرمود:
درباره مطلبی سؤال کردی که قبل از تو کسی چنین سؤالی از من نپرسیده بود، و بعد از من نیز کسی درباره آن، مطلبی برایت نقل نخواهد کرد، مگر از قول من و هیچ آیه در قرآن نیست، مگر این که آن را می‌دانم و تفسیرش را نیز می‌دانم... علم بسیاری است، ولی طالبان آن کم هستند و به زودی وقتی مرا از دست دادند پشیمان خواهند شد... (35)

و – تطبیق آیات قرآن بر امامان

در برخی از احادیث منقول از امام رضا (علیه السلام) در مرو، با استفاده از آیات قرآن به جایگاه رفیع حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار (علیه السلام) اشاره شده، چنان که فضل بن شاذان می‌گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
آن زمان که خداوند تبارک و تعالی به حضرت ابراهیم (علیه السلام) امر فرمود که به جای فرزندش اسماعیل، گوسفندی را که خداوند فرستاده بود، ذبح نماید، حضرت ابراهیم (علیه السلام) در دل آرزو کرد که ای کاش فرزندش اسماعیل (علیه السلام) را به دست خود ذبح می‌کرد و دستور ذبح گوسفند به جای ذبح فرزندش به او داده نشده بود... تا شایسته رفیع‌ترین درجات ثواب در صبر بر مصائب شود.
در ادامه این حدیث آمده است: «خداوند فرمود: گروهی که خود را از امّت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم می‌دانند، فرزندش حسین را به ظلم و ستم مانند گوسفند، ذبح خواهند کرد و با این کار، مستوجب خشم و غضب من خواهند شد. "ابراهیم (علیه السلام) بر این مطلب جزع و فزع نموده و دلش به درد آمد و شروع به گریه کرد... این همان مطلبی است که آیه «وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ‌ » (36) بدان اشاره دارد.» (37)

ز – علم اهل بیت به باطن قرآن

حضرت رضا (علیه السلام) در مرو هم چنین به این مطلب که علم به باطن قرآن و تأویل آن، نزد عترت طاهره (علیه السلام) است، اشاره کرده است. (38)
آن حضرت در گفت و گو با علی بن جهم، ضمن نکوهش او و کسانی که کتاب خدا را به رأی و اندیشه خویش تفسیر و تأویل می‌کنند، به این نکته اشاره فرمود طبق آیه کریمه (وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) (39) برای شناخت تفسیر صحیح آیات قرآن، باید به کسانی که خداوند ملکه دانش و معرفت را به آنان عطا فرموده، مراجعه نمود. سپس امام رضا (علیه السلام) به بیان معانی آیاتی که موجب توهّم عدم عصمت پیامبران و جواز صدور معصیت از آنان شده، پرداخت و از عصمت آدم (علیه السلام)، یوسف (علیه السلام) و داوود (علیه السلام) سخن گفت و در مورد ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم با زینب بنت جحش توضیحاتی ارائه فرمود. (40)

ج – تبیین عقاید خاصه شیعه

امام رضا (علیه السلام) در مرو نیز هم چون مدینه، از اعتقادات خاصه شیعیان با دلایل محکم و مستدل قرآنی و عقلی ودر حدی وسیع‌تر دفاع می‌کرد که در ادامه به دو نمونه از آن اشاره می‌شود:

مهدویت:

یکی از شیعیان خالص امام که در زمان حضور آن حضرت در مرو به خدمت ایشان رسید، دعبل خزاعی بود. (41) امام رضا (علیه السلام) در دیدار با دعبل خزاعی، از مهدویت و انتظار سخن گفت و قائم آخر‌الزمان را که از نسل اوست معرفی کرد. (42)

بداء:

امام رضا (علیه السلام) در مدینه نیز مسلمانان را به عقاید خاصه شیعیان توجه می‌داد، ولی در روایتی که در مرو و در مناظره با سلیمان مروزی عنوان شده است، امام (علیه السلام) عقاید خاصه شیعه را اثبات فرمود. آن حضرت در این مناظره، به آیات فراوان از قرآن در اثبات بداء استشهاد کرد، چنان که سلیمان گفت: «یا امیرالمؤمنین! إن شاء‌الله من بعد از امروز به بعد، منکر بداء نگردم و آن را تکذیب نکنم.» (43)
ایشان هم‌چنین با سلیمان مروزی در مورد رؤیت خداوند، با ابراهیم بن محمود خراسانی درباره تکلیف بندگان به مالایطاق و با یزید بن معاویه شامی در موضوع أمر بین الأمرین، سخن گفت. (44)

ط – در برخورد با شیعیان در مرو

از امام حسن عسکری (علیه السلام) نقل است که فرمود: وقتی حضرت رضا (علیه السلام) به ولایت عهدی انتخاب شد، آن حضرت برای مدتی کسانی را که خود را شیعیان علی (علیه السلام) می‌دانستند، به حضور نپذیرفت. پس از گلایه آنها حضرت رضا (علیه السلام) به دربان خود فرمود: «اجازه بده داخل شوند.» آنان وارد شدند و سلام کردند، ولی آن حضرت نه جواب سلام‌شان را داد و نه اذن جلوس، صادر کرد، و همان‌طور ایستادند. آنان گفتند: «ای زاده رسول خدا! این چه جفای عظیم و استخفافی، پس از آن حجاب سخت است؟ دیگر چه جفایی مانده که بر سر ما آید؟»
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود:
این آیه را بخوانید: (وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ) (50) به خدا سوگند که من در این کار، تنها به خداوند و رسول او و أمیرالمؤمنین و پدران پاکم پس از او اقتدا کردم. آنان بر شما نکوهش کردند و من نیز اقتدا نمودم. گفتند: «برای چه ای زاده رسول خدا؟» فرمود:
برای این ادّعا که شما شیعه امیرالمؤمنین هستید. وای بر شما! شیعیان او، حسن و حسین و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و محمّد بن ابی بکر بودند؛ همان‌ها که ذرّه ای از دستورات او سرپیچی نکردند، حال این که شما در بیشتر کردارتان با او مخالفید و در بیشتر فرایض خود، کوتاهی می‌ورزید. بزرگی حقوق برادران خود را درباره خدا، خوار و بی‌مقدار می‌دارید و آن جا که نباید تقیه می‌کنید و آن جا که باید، تقیه نمی‌کنید. اگر شما در همان ابتدای کار می‌گفتید: ما از موالی و محبّین اوییم و از دوست‌داران اولیای او و دشمنان دشمنان او هستیم، من منکر این قول شما نشده بودم، لکن این مقام و مرتبه شریفی بود که شما مدّعی آن شده اید. اگر کردار شما گفتارتان را تصدیق نکند، به هلاکت می‌افتید، مگر این که رحمت پروردگارتان آن تلافی کند.
آنان نیز اظهار ندامت و توبه کردند. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «آفرین و مرحبا به شما برادران و محبّینم! بیایید بالا» و آن قدر آنان را به بالا خواند تا تک‌تک‌شان را در بغل گرفت. سپس به دربان خود فرمود: «چند بار ایشان را مانع شدی؟» گفت: «شصت بار.» فرمود: «به همان تعداد نزد ایشان برو و سلام مرا به ایشان برسان. اکنون با این استغفار و توبه، همه گناهان خود را محو و پاک ساختند، و به جهت محبّت و موالات‌شان به ما، مستحقّ کرامت شده‌اند. از حال ایشان و امور نان خوران‌شان تفقّد کن، نفقات بسیار و احسان فراوان و هدایای بسیاری بدیشان بده و زیان‌شان را جبران کن.» (46)

ی – تصحیح اعتقادات

وجود امام رضا (علیه السلام) از عوامل گسترش تشیع در ناحیه خراسان بوده است. تماس شیعیان این ناحیه با امام و نگارش نامه‌هایی به آن حضرت و طرح سؤال و گرفتن پاسخ نیز یکی از شواهد این امر است. مجموعه نامه‌های امام به افراد مختلف در توضیح مبانی شیعه، گستردگی این ارتباط را نشان می‌دهد؛ نامه‌هایی با موضوع تبیین جایگاه اهل بیت در کتاب و سنت، (47) برخی از مسائل کلامی، (48) مسائل اختلافی میان شیعه و سنی، (49) توضیح مصداق شیعه، (50) بیان مصداق صحابی (51) و معنای اولی الامر (52) و مطالبی از این دست. این پاسخ‌ها آموزه‌هایی بود که برای شیعیان به عنوان دیدگاه قطعی پذیرفته می‌شد. (53)
البته محدودیت‌هایی که عبّاسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالباً باعث دوری شیعیان از ائمه می‌شد و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم می‌کرد. لذا از ابی نصر بزنطی نقل شده که خدمت امام عرض کردم: «گروهی از شیعیان اعتقاد به جبر پیدا کرده‌اند و گروهی قائل به اختیار هستند.» (54) در روایت دیگری آمده است که یکی از شیعیان خطاب به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا! خدا را برای ما وصف کن، زیرا میان اصحاب ما در شناخت خدا، اختلاف زیادی پیدا شده است.» (55)
هم‌چنین شیعیان که خود را متعهد به روایات می‌دیدند، در برابر روایاتی که خدا را به شکل یک انسان و دارای چشم و دست و پا تصویر می‌کرد، وامانده، از امام (علیه السلام) در این رابطه پرسش می‌کردند. در روایتی، هروی از امام درباره یکی از احادیث که اهل حدیث، آن را دالّ بر رؤیت بصری خداوند در قیامت می‌دانند، می‌پرسد. امام در پاسخ، به تفصیل به بررسی این روایات پرداخته، قسمتی را از اساس غیرصحیح می‌خواند و بخشی را نیز با استفاده از آیات و روایات دیگر و مقدّمات عقلی، توجیه می‌کند. (56)
شیعه از ابتدا موضعی منفی در برابر تشبیه و جبر داشت و با این دو مسئله – که مروّج اصلی آن یهودیان وحکّام اموی بودند – مبارزه کرد، اما دلایلی چون: وجود غلات در میان شیعه، تبلیغات نادرست درباره عقاید شیعه و نیز عدم فهم درست نظریات آنها، سبب شد که کسانی، شیعه را به داشتن عقیده تشبیه متهم نمایند. (57) امام رضا (علیه السلام) بر اساس رسالت خویش در دفاع از مرزهای اعتقادی شیعه، در برابر این آموزه انحرافی و مروّجان آن، به سختی موضع گرفت.
از جمله شبهات کلامی رایج در آن عصر، مسئله رؤیت خدا بود؛ مسئله‌ای که حتی اشاعره با تمام کوششی که در این راه به کار بردند، توانستند از آن خلاصی یابند و در نهایت هم چون، اهل حدیث اعتقاد به رؤیت خدا در روز قیامت را باور کردند. آنان برای اثبات این اعتقاد به برخی از آیات متشابه، مانند(وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى) (58) و احادیثی که در اطراف آن نقل شده، استناد کردند.
امام رضا (علیه السلام) در ردّ این برداشت از آیه شریفه، فرمود: «به دنبال این آیه، آیه دیگری نازل شده و آنچه را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم دیده، روشن می‌کند: (مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى) (59) پس از این آیه می فرماید: (لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى) (60) روشن است که آیات خدا، غیر از خود خداست، چنان که در جای دیگری فرموده: (لا یحیطُون بِهِ عِلما) (61) اگر کسی بتواند او را به چشم ببیند، پس بر او احاطه علمی پیدا کرده و خدا مورد معرفت او قرار گرفته است.»
ابوقرّه گفت: «آیا شما روایات را تکذیب می کنید؟» امام فرمود: «وقتی روایات مخالف با قرآن باشد، من آن را تکذیب می کنم.»
امام در تفسیر دیگر آیه که مورد استدلال اهل حدیث یعنی آیه (إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ) (62) فرمود: «در روز قیامت، چهره‌های مؤمنین از زیبایی می‌درخشد و انتظار ثواب پروردگارشان را دارند.»
ابراهیم بن عباس در تعبیر جالبی درباره امام می‌گوید: «سخنان امام رضا (علیه السلام) و جواب‌ها و مثال‌های آن حضرت، همه از قرآن برداشت شده بود.» (63)

ک – دفاع از حقانیت اسلام

یکی از تلاش‌های امام رضا (علیه السلام) در مرو، اثبات حقانیت اسلام در برابر سایر ادیان بود؛ فرصتی که برای امام (علیه السلام) در مدینه فراهم فراهم نشده بود و این نیز از تفاوت‌های عمده آموزه‌های حدیثی امام (علیه السلام) در مدینه و مرو است. حسن بن محمد نوفلی هاشمی نقل می‌کند: وقتی که حضرت امام رضا (علیه السلام) نزد مأمون آمد، همه اهل کتاب جمع شدند و حضرت حدیثی به عنوان احتجاج (بیان حجت) برای آنان ذکر کرد، از جمله احتجاجی که خطاب به رأس الجالوت، عالم بزرگ یهودیان بود و طی آن فرمود: «ای یهودی! به من توجه کن! من از تو درباره ده آیه سؤال خواهم کرد که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده است. آیا در تورات خبر از محمّد و امتش آمده که می‌گوید: وقتی امت آخر که پیرو پیامبر شترسوار هستند می‌آیند، آنها خداوند خویش را به طور جدی تسبیح می‌گویند. پس در آن هنگام بنی‌اسرائیل به آن ملت پناه می‌برد و در ملک آنها وارد می‌شود تا دل‌هایشان آرام شود، زیرا در دست آنها شمشیرهایی است که به وسیله آن از امت‌های کافر روی زمین انتقام می‌کشند. آیا اینها در تورات هست یا خیر؟» رأس الجالوت گفت: «بلی، ما در تورات این مطالب را دیده‌ایم.» (64)
از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است: «ندیدم از رضا (علیه السلام) پرسشی شود که او پاسخ آن را نداند. هیچ کس را نسبت بدانچه در عهد و روزگارش می‌گذشت، داناتر از او ندیدم. مأمون او را بارها با پرسش درباره چیزهایی می‌آموزد اما امام به وی پاسخ کامل می‌داد و در پاسخش به آیاتی از قرآن مجید تمثیل می‌جست. مأمون در یکی از مجالس خود، تعدادی از علمای ادیان و فقهای اسلام و متکلمان را جمع کرده بود. پس امام در بحث و مناظره، بر همه آنان چیره شد، به گونه‌ای که هیچ کس نبود که بر فضل امام رضا (علیه السلام) و کوتاهی خود اعتراف نکند. از آن حضرت شنیدم که می‌فرمود:
در روضه (مسجدالنبی) می‌نشستم و علما در مدینه بسیار بودند. وقتی یکی از ایشان در حل مسئله‌ای عاجز می‌ماند، همگی برای حل آن مرا پیشنهاد می‌کردند و مسائل خود را نزد من می‌فرستادند و من نیز آنها را پاسخ می‌دادم. (65)

نتیجه‌گیری

امامان شیعه، وارث پیامبر و علوم انبیا بودند. هر امامی، معارف و احکام الهی را از طریق پیامبر یا امام قبل از خود دریافت می کرد و چنانچه به موضوع جدیدی بر می‌خورد، به طور حتم باید آن را از طریق الهام و به مدد قوه قدسیه فرا می‌گرفت. امامت، استمرار نبوت بود و همان عاملی که موجب ضرورت ارسال پیامبران و بعثت انبیا بود، نصب امام بعد از نبی (صلی الله علیه و آله و سلم را هم واجب می‌ساخت. بنابراین امامان رسالت انبیا را در دفاع از آموزه‌های دینی بر عهده داشتند، اما در حدی وسیع‌تر و به صورت عمیق‌تر.
امام رضا (علیه السلام) در مدینه و مرو به دفاع از حقانیت اسلام و مبانی و اصول اعتقادی امامیه و حق امامت ائمه (علیه السلام) پرداخت، لکن از آن جا که ایشان در مرو مناظرات فراوانی با علمای سایر ادیان و مذاهب انجام داد، نسبت به مدینه معارف فراوان‌تری را با رویکرد قویِ عقلی و نقلی مطرح نمود و بدین ترتیب در گسترش اسلام ناب محمدی نقش بسیار مهمی را ایفا کرد. نقش امام رضا (علیه السلام) در گسترش علم، حکمت، فلسفه و تمدن اسلامی نیز بسیار ستودنی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 226.
2. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 358.
3. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ج4، ص 51.
4. تقی‌زاده داوری، تصویر امامان شیعه در دایرة‌المعارف اسلام «ترجمه و نقد»، ص 353، مقاله عبدالرضا عرب.
5. طبرسی، الاحتجاج، شرح و ترجمه جعفری، 1371ش ، ج2، ص 474.
6. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 486-487.
7. ترجمه امامت بحارالانوار، ترجمه: موسی خسروی، ج1، ص 93 (نقل از: عیون اخبار الرضا (ع)، ص 161).
8. لیثی، جهاد شیعه در دوره اول عباسی، ص 60.
9. طبرسی، زندگانی چهارده معصوم (ترجمه کتاب اعلام الوری باعلام الهدی)، ص 547.
10. مجلسی، مهدی موعود، ترجمه: علی دوانی، ص 1957 (به نقل از معانی الاخبار شیخ صدوق) .
11. احزاب، آیه 72.
12. مجلسی، امامت (ترجمه امامت بحارالانوار)، ج1، ص 204 (به نقل از معانی الاخبار و عیون اخبار الرضا) (ع).
13. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 488 -489.
14. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع).
15. ابن قتیبه دینوری، عیون الاخبار، ج2، ص 143.
16. تقی‌زاده داوری، تصویر امامان شیعه در دایرة‌المعارف اسلام، ص 358.
17. شهید اول، الدرة‌الباهره من الاصداف الطاهرة، ص 36.
18. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 472.
19. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 564.
20. لیثی، جهاد شیعه در دوره‌ی اوّل عباسی، ص 55.
21. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: مستفید و غفاری، ج2، ص 261-264.
22. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، (ع) ص 45.
23. کلینی، الکافی، ترجمه: مصطفوی، ج1، ص 198؛ صدوق، کمال‌الدین، ترجمه: کمره‌ای، ص 675.
24. مسعودی، مروج‌الذهب، ج4، ص 5.
25. طبرسی، زندگانی چهارده معصوم (ترجمه کتاب اعلام الوری باعلام الهدی)، ص 128.
26. «سپس کتاب را به عنوان ارث به کسانی از بندگان‌مان که آنان را برگزیده بودیم، دادیم» (فاطر، آیه 32).
27. بعضی از آنان به خود ستم می‌کنند و بعضی میانه رو هستند و بعضی دیگر به اذن خدا در خیرات پیش قدم‌اند و از دیگران سبقت می‌گیرند، این است فضل بزرگ. (فاطر، آیه 32).
28. احزاب، آیه 33.
29. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 475-496.
30. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 498.
31. انعام، آیه 38.
32. (امروز دین شما را برای‌تان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین، برای شما پسندیدم). (مائده، آیه 3)
32. بقره، آیه 124.
33. صدوق، عیون أخبار الرضا (عم)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 445-458.
34. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری، و مستفید، ج1، ص 419-426.
35. صافات، آیه 107.
36. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 427-428.
37. جوادی آملی، قرآن حکیم از منظر امام رضا (ع)، ص 80.
38. (و تأویل آن را کسی جز خدا و راسخان در علم نمی‌داند) (آل عمران، آیه 7)
39. فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ص 210-213.
40. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه. (ع)
41. طبرسی، اعلام الوری، ص 330؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص 339.
43. طبرسی، شرح و ترجمه‌ی احتجاج طبرسی (شرح و ترجمه: غفاری)
44. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ج4، ص 51.
45. (و هر مصیبتی که به شما رسد، به سبب کارهایی [خطا و گناهانی] است که دست‌های‌تان کرده و [خدا] بسیاری از گناهان در می‌گذرد. (شورا، آیه 30)
46. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 500-502.
47. الکافی، ج1، ص 223؛ محمدبن علی الصفار، بصائر الدرجات، تصحیح: کوچه باغی، ص 118؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 336.
48. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 16.
49. فیض کاشانی، معادن الحکمه، ج2، ص 76.
50. حمیری، قرب الاسناد، ص 203-206.
51. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 87.
52. عیاشی، تفسیر‌العیاشی، محقق: هاشم رسولی، ج1، ص 360؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 296.
53. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، ص 461.
54. صدوق، التوحید ص 338.
55. صدوق، التوحید، ص 47.
56. صدوق، التوحید، ص 117؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج1، ص 115.
57. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع).
58 . نجم، آیه 13.
59. آنچه را که پیامبر با دل خود و نه به چشم سر دیده، تکذیب نمی‌کند. (نجم، آیه 11)
60. (پیامبر، پاره‌ای از ایات بزرگ خدایش را دید).
61. (هیچ کسی نمی‌تواند به خدا احاطه علمی پیدا کند).
62. قیامت، آیه 23.
63. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه.
64. شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیه (کلیات حدیث قدسی) ص 109.
65. امین، سیره معصومان، ج5، ص 147.

منابع تحقیق :
1. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، مکتبة الطباطبایی، قم، بی‌تا.


عبارات مرتبط با این موضوع

علی بن ابی‌طالب ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادعلی به جز جنگ تبوک در تمام غزوهها شرکت داشت او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ شهر سوالخدمت شما عرض کنم وضعیتی که شما در حال تجربه آن هستید یک وضعیت دو وجهی است یک وجه آن که تیر سیر الی الله از حکیم فرزانه آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری نقل شد که روزی خدمت آقای مجتهدی رفته و در حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ علی بن ابی‌طالب ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد علی به جز جنگ تبوک در تمام غزوهها شرکت داشت او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو غزوه آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ شهر سوال خدمت شما عرض کنم وضعیتی که شما در حال تجربه آن هستید یک وضعیت دو وجهی است یک وجه آن که همان جن تیر سیر الی الله از حکیم فرزانه آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری نقل شد که روزی خدمت آقای مجتهدی رفته و در حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦


ادامه مطلب ...

سیره‌ی ارتباطی امام رضا (ع) از مدینه تا مرو

[ad_1]

چکیده

امروزه عصر ارتباطات انسانی است و ریشه‌ی بسیاری از مسائل و مشکلات فرهنگی اجتماعی جامعه، بی‌توجهی به ارتباط صحیح با دیگران است. دقت در سیره‌ی زندگی اهل بیت (علیهم‌السلام) و تأسی به شیوه‌ی رفتاری و سبک زندگی آن بزرگواران همواره می‌تواند ما را در رسیدن به الگوی مطلوب و اتخاذ روش صحیح زندگی و ارتباط صحیح با دیگران رهنمون سازد. از میان تاریخ تحولات شیعه، بدون شک سفر امام رضا (علیه‌السلام) به ایران از مهم‌ترین حوادث محسوب می‌شود. هرچند این سفر با اصرارهای مأمون، خلیفه‌ی وقت عباسی، صورت پذیرفت؛ اما در عمل دارای آثار و پیامدهای درخشانی برای ایران بود.
در مقاله‌ی حاضر تلاش شده است با نگاهی تحلیلی بر مدل ارتباطات انسانی «برلو» به عنوان نظریه‌پرداز حوزه‌ی ارتباطات، سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو بررسی شود. مطابق این مدل، چهار ویژگی اصلی ارتباط‌گر یعنی مهارت ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت فرهنگی و اجتماعی فرد، در سیره‌ی رفتاری ایشان در این سفر قابل مشاهده است.

مقدمه

در منابع تاریخی، گستره‌ی تاریخی زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) 260 سال ذکر شده است؛ اما ابعاد وسیع فرهنگی - اجتماعی آن تا قرن‌ها ادامه دارد. نقش تاریخی و جغرافیایی ائمه (علیهم‌السلام) در زندگانی ما، زمانی درک خواهد شد که امامت آنها را الگویی تبیینی از هدایت تکوینی و تشریعی دین در چارچوب مکان و زمان بدانیم؛ بدان معنا که فهم مکان و زمان در زندگانی ائمه (علیهم‌السلام)، ارکان فرهنگی - اجتماعی سیره‌ی ایشان را ترسیم خواهد کرد. از آنجا که برای شناخت فرهنگ به شناخت زمان یعنی تاریخ و شناخت مکان یعنی جغرافیا نیاز است، مطالعه‌ی تاریخ و جغرافیای زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) به شناخت فرهنگی ایشان منجر خواهد شد. پس شناخت سیره‌ی ارتباطی زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) از طریق شناخت ساختار زندگانی ایشان درگذر زمان و مکان حاصل می‌شود (فیاض، 1390: 263).
باید گفت که هر یک از ائمه (علیهم‌السلام) در زندگی دارای نوعی ساختار ارتباطی وابسته به شرایط مکانی و زمانی عصر خویش بودند تا بتوانند رسالت دینی خود را انجام دهند. امام رضا (علیه‌السلام) نیز برهه‌ای از تاریخ و جغرافیای شیعه را ترسیم کرده که برای ما ایرانیان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اگر ما این ساختار جغرافیایی و تاریخی را به دست آوریم، می‌توانیم به سیره‌ی ارتباطی ایشان دست یابیم.
هجرت تاریخی - سیاسی امام هشتم (علیه‌السلام) از شهر مدینه به مرو و شهادت آن بزرگوار در این خطه، تأثیر شگرفی در فرهنگ این سرزمین، به ویژه در پدیدار شدن فرهنگ والای رضوی داشته است. مسیر هجرت امام رضا (علیه‌السلام) پرسشی است که در منابع تاریخی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته؛ اما مشکل و مسئله‌ی مهم، پرداختن به حوادث و وقایع در طول سفر ایشان است که تقریباً می‌توان گفت منابع در این موضوع، مگر در چند مورد از وقایع مهم‌تر مانند حدیث سلسلةالذهب، مسکوت مانده‌اند.
هجرت تاریخی - سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) از مدینه به مرو، واقعه‌ی بزرگ تاریخی است که موجب تحول و دگرگونی‌های فراوانی در ایران از جمله در فرهنگ و تمدن ایرانیان آن عصر شده است، اما به طور کلی تعیین مسیر دقیق سفر امام (علیه‌السلام) به واسطه‌ی گزارش‌های متعدد و متناقض تاریخی، دشوار است.
درباره‌ی مسیر حرکت ایشان دو نقل متفاوت در تاریخ ذکر شده است که این نوشته مجالی برای بررسی آنها ندارد، اما آنچه مسلم و قطعی است اینکه چون امام رضا (علیه‌السلام) شخصیت مهم و برجسته‌ای در جهان اسلام بودند، مأمون تلاش می‌کرد تا ایشان را از شهرهای شیعه‌نشین و مکان‌های معروف عبور ندهد تا مهرورزی مردم به ایشان، پایه‌های حکومت او را به خطر نیندازد. لذا بصره، نیشابور و سرخس به لحاظ موقعیت جغرافیایی که داشتند، از جمله شهرهایی هستند که بی‌گمان امام (علیه‌السلام) از آنجا عبور کرده‌اند.
با تکیه بر حوادث در طول سفر ایشان و رفتار امام (علیه‌السلام) در برخورد با این حوادث، به تحلیل سیره‌ی ارتباطی ایشان پرداخته می‌شود. برای این امر از مدل ارتباطات انسانی برلو بهره برده خواهد شد. منطق محقق برای انتخاب مدل برلو در تحلیل سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) این بوده که این مدل مبتنی بر رفتارگرایی است،‌ به وجوه روان‌شناختی ارتباطات توجه ویژه‌ای دارد و فرآیند یادگیری و تفسیر را در ارتباط، امری دائمی بیان کرده است. او در مدل خود برای ارتباطات انسانی علاوه بر چهار عنصر اصلی ارتباط (منبع، پیام، گیرنده و کانال) دو عنصر رمزگذار و رمزخوان را نیز معرفی می‌کند. از آنجا که هدف نوشتار حاضر، بررسی سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) به عنوان یک ارتباط‌گر یا رمزگذار بوده، نگاه روان‌شناسانه‌ی او به ویژگی‌های منبع در فرآیند ارتباط انسانی برای ما قابل استفاده است. لذا از این پس به تحلیل جزئیات مدل برلو در مورد منبع پرداخته می‌شود. دیوید برلو (3) منبع ارتباط را فردی می‌داند که بعد از تعیین روش تأثیر روی گیرنده، پیامی را به قصد تولید هدف مورد دلخواهش رمزگذاری می‌کند. برلو چهار ویژگی یا عامل را در منبع، موجب افزایش صحت منبع می‌داند که عبارت‌اند از:
1. مهارت‌های ارتباطی؛
2. نگرش‌ها؛
3. سطح دانش؛
4. موقعیت فرهنگی - اجتماعی فرد.
این نوشته تلاش می‌کند با بررسی و تحلیل متون و اسناد تاریخی هجرت امام رضا (علیه‌السلام)، به آنچه در متون تاریخی، مقاله‌ها و کتاب‌های نگارش شده مغفول مانده است، یعنی ابعاد مختلف این چهار ویژگی در سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو بپردازد.

مفهوم‌شناسی

1. سیره

واژه‌ی «سیره» در زبان عربی از «سیر» است. سیر یعنی حرکت و راه رفتن؛ اما «سیره» یعنی نوع راه رفتن. پس سیر یعنی رفتار و سیره یعنی نوع و سبک رفتار. امام رضا (علیه‌السلام) تنها امام شیعیان است که مدتی از عمر با برکت خود را در ایران سپری کرده‌اند. سبک و نوع ارتباط ایشان با مردم در مسیر هجرت تاریخی‌شان از مدینه به مرو، تأثیرهای فرهنگی و اعتقادی عمیقی در قلوب مردم ایران گذاشته و خود می‌تواند الگوی مطلوب و مناسبی برای عالمان و مبلّغان دین باشد.

2. ارتباطات انسانی

فرآیند دو طرفه‌ی ارتباط انسان با انسان را ارتباطات انسانی می‌نامند که به چهار دسته‌ی اساسی تقسیم می‌شود: ارتباط درون‌فردی، میان‌فردی، گروهی و جمعی.
ارتباط درون‌فردی همان ارتباط با خود است و هر یک از ما با خود یک ارتباط درونی برقرار می‌کنیم. این ارتباط می‌تواند مبنای تمام انواع ارتباطات انسانی قرار گیرد. ارتباط با خود عملی مداوم، پیوسته و فراگیر در زندگی روزمره‌ی همه‌ی انسان‌هاست.
ارتباط میان‌فردی بر ارتباط رودرروی دو نفر دلالت دارد (گیل و ادمز، 1384: 26). این ارتباط شامل گفتگو، مصاحبه و مذاکره شده و هدف از برقراری این ارتباط می‌تواند حل مسائل خود با دیگران، رفع تعارض‌ها و نیازهای اجتماعی و رد و بدل کردن اطلاعات باشد.
ارتباط گروهی با ارتباط میان افراد یک گروه یا ارتباط میان گروه‌های مختلف اطلاق می‌شود (همان: 40) مانند سخنرانی در مجامع عمومی یا جلسه‌های اداری.
«ارتباط جمعی اساساً یک طرفه است و شیوه‌ی مؤثری برای دریافت بازخوردها وجود ندارد» (همان: 28). این نوع ارتباط عمدتاً نهادمند و سازمان‌دهی شده و به صورت غیر مستقیم است.

چارچوب نظری

در نوشتار پیش رو با بررسی انواع نظریه‌ها و مدل‌های ارتباطات انسانی، مدل ارتباطات انسانی برلو به عنوان چارچوب نظری انتخاب شد تا ما را در بررسی و تحلیل یافته‌ها یاری دهد. در بررسی اجمالی باید گفت که ارتباطات انسانی با سه مدل کلی تحلیل می‌شود که پایه و اساس تحلیل مدل‌های ارتباطی بوده و عبارت‌اند از: خطی، تعاملی و تبادلی. مدل برلو، سیر تعاملی را طی می‌کند و از این رو در اینجا مورد نظر قرار گرفته است.
دیوید ک برلو (1929) در مدل ارتباطات انسانی خود در کنار چهار عنصر اصلی ارتباط یعنی منبع، پیام، گیرنده و کانال، رمزگذار و رمزخوان را نیز معرفی کرده است و بر تعاملی و دوسویه بودن ارتباط تأکید دارد. او در معرفی اجزای عناصر اصلی ارتباط، برای منبع چهار جزء مهارت‌های ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت فرد را معرفی کرده است. وی به طور کلی پنج نوع مهارت ارتباط کلامی را بر می‌شمارد که شامل نوشتن و گفتن (رمزگذاری)، خواندن و شنیدن (رمزخوانی) و تعقل است. او می‌گوید هرچه مهارت‌های ارتباطی فرد در سطح بالاتری باشد، فرد ارتباط‌گر در انتقال هدف خود توانایی بیشتری دارد، رمزگذاری او از صحت بالاتری برخوردار بوده و بیان معنا از سوی وی کامل‌تر است. مهارت دیگر، نگرش فرد است که ذیل مهارت تعقل بیان می‌شود و آن را نگرش منبع نسبت به خود، مطلب خود و گیرنده معرفی می‌کند. مهارت بعدی، سطح دانش فرد است که میزان اطلاعات او را در نظر می‌گیرد. آخرین جزء موقعیت فرد شامل پایگاه و موقعیت او در محیط زندگی است. اینکه فرد برای برقراری ارتباط، پیام خود را چگونه رمزگذاری می‌کند و تمایل او نسبت به موضوع و مخاطب چگونه بوده، همه متأثر از موقعیت اجتماعی و فرهنگی وی در آن دوران است (سپنجی و مؤمن‌دوست، 1390: 125).
منطق محقق در انتخاب نظریه‌ی مذکور، به برخی ویژگی‌های این نظریه مرتبط است که شامل:
1. نگاه تعاملی و دوسویه بودن او به ارتباط (هرچند او مدل ساده‌ای از ارتباطات انسانی را بیان کرده) است که قابلیت و کارایی این نظریه را بالا می‌برد؛
2. توجه اصلی او به انسان به عنوان منبع یا گیرنده‌ی پیام بوده، لذا در ارتباطات انسانی قابل تحلیل و استفاده است؛
3. ارتباطات را امری پویا و پیوسته معرفی می‌کند؛
4. «تأکید اصلی او بر پاسخ و بازتاب پیام در محیط است» (محسنیان‌راد، 1389: 401).

سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو

طبق مدل برلو، چهار ویژگی ارتباط‌گر که می‌تواند موجب صحت ارتباط باشد شامل: مهارت‌های ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت ارتباط‌گر است. در ادامه با تأسی به سیره‌ی امام (علیه‌السلام) در این سفر، با دقت در موارد جزئی‌تر به تحلیل این ویژگی‌ها پرداخته می‌شود.

1. مهارت‌های ارتباطی

مهارت‌های ارتباطات اجتماعی و انسانی، شامل دو دسته‌ی درون‌فردی و برون‌فردی می‌شود. ارتباطات درون‌فردی به معنی ارتباط فرد با خود است و ارتباطات برون‌فردی خود شامل سه دسته ارتباط میان‌فردی، گروهی و جمعی است. در ادامه به بیان انواعی از مهارت‌های ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در حوزه‌ی ارتباطات برون‌فردی پرداخته می‌شود.

دانستن زبان مخاطب

مسیری که امام (علیه‌السلام) از مدینه تا مرو پیمودند، قابل تأمل است، چرا که ایشان را از مسیر و شهرهایی به مرو آوردند تا کمترین برخورد را با مردم و شیعیان داشته باشند، اما ایشان از همان آغاز حرکت، راه ارتباطی خود را پیدا کردند. اولین راه ارتباطی زبان است. حضرت در هر منطقه‌ی ایران و به هر شهر و دیاری که رسیدند، با زبان مردم آن دیار سخن گفتند. ایشان به زبان‌های سندی، هندی، مغولی، فارسی با مردم دیار مختلف صحبت می‌کردند.
در کتاب‌های روایی به نقل از یکی از اصحاب حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) به نام علی بن ابی‌حمزه بطائنی آمده است:
"روزی در محضر مبارک آن حضرت بودم که تعداد 30 نفر غلام حبشی در آن مجلس وارد شدند. پس از ورود، یکی از ایشان به زبان و لهجه‌ی حبشی با امام رضا (علیه‌السلام) سخن گفت. حضرت نیز به زبان حبشی و لهجه‌ی محلی خودشان پاسخ او را بیان کردند و لحظاتی با یکدیگر به همین زبان سخن گفتند.
آنگاه حضرت، مقداری پول - درهم - به آن غلام عطا کردند، مطلبی نیز به او فرمودند، سپس همگی آنها حرکت کردند و از مجلس خارج شدند. من با حالت تعجب به آن حضرت عرضه داشتم: یا ابن رسول الله! فدایت گردم، مثل اینکه با این غلام به زبان حبشی و لهجه‌ی محلی صحبت می‌فرمودی؟! او را به چه چیزی امر نمودی؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: آن غلام را در بین تمام همراهانش، عاقل و با شخصیت دیدم، لذا او را برگزیدم و ضمن تذکراتی، به او توصیه کردم تا کارها و برنامه‌های سایر غلامان و دوستان خود را برعهده گیرد و در حق آنها رسیدگی کند. نیز هر ماه مقدار 30 درهم به هر کدام از ایشان بپرداز و او نیز نصایح مرا پذیرفت و مقدار دراهمی به او دادم تا بین دوستانش طبق توصیه تقسیم نماید.
بعد از آن، امام رضا (علیه‌السلام) افزودند: امام، علومش بی‌منتها است و هر کسی نمی‌تواند به تمام مراحل علمی و اطلاعات او دست یابد (حمیری، بی‌تا: 144؛ مجلسی، 1356، ج 26: 190)."
در روایت دیگری آمده است:
"شخصی به نام ابواسماعیل سندی از هند به دنبال حجت خدا آمده بود. او را به حضرت رضا (علیه‌السلام) راهنمایی کردند. وی می‌گوید: من نزد حضرت رفتم اما عربی نمی‌دانستم، به زبان سندی سلام کردم، حضرت به زبان خودم پاسخ دادند. با حضرت سخن گفتم و او به زبان خودم با من سخن می‌گفت؛ گفتم: به دنبال حجت خدا در عرب آمده‌ام. فرمودند: منم آن (حجت خدا)، هرچه می‌خواهی بپرس. من مسائل خود را پرسیدم و حضرت به زبان خودم پاسخ دادند.
در شهر بصره نیز وقتی یکی از مخالفان به نام عمرو بن هداب از ایشان خواست تا ادعای خود را در مورد دانستن هر زبان ثابت کند و با رومیان، هندوها، فارسیان و ترک زبان‌ها که در شهر هستند سخن گوید، حضرت فرمودند: آنها را بیاورید. عده‌ای از اهل زبان‌های گوناگون را آوردند و حضرت با همه‌ی آنها به گونه‌ای روان سخن گفتند که همگی به دانش و فصاحت حضرت اعتراف کردند و مردم از دیدن این منظره شگفت‌زده شدند، زیرا واضح بود که حضرت رضا (علیه‌السلام) هرگز در این مورد استادی ندیده و نزد کسی زبان‌های گوناگون را یاد نگرفته و با این افراد در مدینه معاشرتی که سبب یادگیری این همه زبان با این فصاحت باشد، نداشته‌اند (نجفی یزدی، 1391: 45-42)."
مرحوم شیخ صدوق، علامه مجلسی و دیگر بزرگان به نقل از اباصلت هروی حکایت می‌کنند:
"یکی از روزها به آن حضرت عرض کردم: یا ابن رسول الله! شما چگونه به همه‌ی زبان‌ها و لغت‌ها آشنا شده‌ای و این چنین ساده، مکالمه می‌نمایی؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: ای اباصلت! من حجت و خلیفه‌ی خداوند متعال هستم و پروردگار حکیم کسی را که می‌خواهد بر بندگان خود حجت و راهنما قرار دهد، به تمام زبان‌ها و اصطلاحات آشنا و آگاه می‌سازد که زبان عموم افراد را بفهمد و با آنها سخن گوید و بندگان خدا بتوانند به راحتی با امام خویش سخن گویند. سپس امام رضا (علیه‌السلام) افزودند: آیا فرمایش امیرالمؤمنین، امام علی (علیه‌السلام) را نشنیده‌ای که فرمودند: به ما اهل بیت (علیهم‌السلام) فصل الخطاب عنایت شده است و بعد از آن، اظهار نمودند: فصل الخطاب یعنی معرفت و آشنایی به تمام زبان‌ها و اصطلاحات مردم و بلکه عموم خلایق در هر کجا و از هر نژادی که باشند (ابن بابویه، 1387، ج 2: 228)."
امام رضا (علیه‌السلام) افزودند:
"توجه داشته باش که همانا امام و علوم او، همچون دریای بی‌منتهایی است که پایان‌ناپذیر باشد و درون آن مملو از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود و چون، پرنده‌ای، قطره‌ای از آب آن را بردارد، چیزی از آب آن کم نخواهد شد. امام، علومش بی‌انتهاست و هر کسی نمی‌تواند به تمام مراحل علمی و اطلاعات او دست یابد (4) (پیوسته، 1931: 37)."

تحریک عواطف و احساسات

یکی دیگر از مهارت‌های ارتباطی، تحریک احساسات و عواطف حقیقت‌جویانه‌ی مردم است. امام رضا (علیه‌السلام) در نیشابور زمانی که همگان برای شنیدن صحبت‌های ایشان جمع شده بودند و از ایشان تقاضا داشتند تا حدیثی بخوانند، با نحوه‌ی قرائت حدیث، احساسات مردم را برای شنیدن سخن حق برانگیخته و امامت و ولایت خود را در سایه‌ی این حدیث گهربار بیان فرمودند.
نیشابور با افغانستان، هندوستان و... در ارتباط بود و راه حیاتی معرفتی در آن زمان به شمار می‌رفت و متکفران بزرگی در آنجا بودند. بنابراین آنچه در نیشابور رخ داده یک فرآیند ارتباطی ویژه داشته است. مردم آن شهر به مکاتب و مذاهب آشنا بودند، لذا امام (علیه‌السلام) در یک فرآیند ارتباطی دقیق، توحید را با امامت همگام کرده و اصل وحدت و ولایت را ملازم هم بیان کردند.
"لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، بشرطها و شروطها و انا من شروطها: کلمه ی«لا اله الا الله: هیچ معبودی به جز الله نیست» دژ و حصار من (خدا) است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام)) یکی از آن شرط‌ها هستم."
امام (علیه‌السلام) با ایهامی دقیق با توسل به سلسله‌ی ائمه (علیه‌السلام)، امامت و ولایت خود را شرط ورود به دژ محکم الهی دانستند و مبدأ و معاد انسان‌ها را در پذیرش مطلق ولایت خلاصه کردند. با توجه به بستر تاریخی - جغرافیایی این شهر، امام (علیه‌السلام) از شیوه‌ی ایضاح بعد از ایهام در ارتباط با مردم برای تبیین جایگاه امامت ولایت خویش، استفاده کردند (فیاض، 1390: 266).
در تاریخ آمده است:
"وقتی امام رضا (علیه‌السلام) در مسیر مدینه به مرو به شهر نیشابور رسیدند، مردم زیادی به استقبال ایشان شتافتند و از وی درخواست کردند تا آنها را با حدیثی از پدران خود خشنود سازند. فرمودند: حدیث کرد مرا پدرم حضرت موسی بن جعفر کاظم (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم جعفر بن محمد صادق (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم محمد بن علی باقر (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم علی بن حسین، زین‌العابدین (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث گفت مرا حسین بن علی (علیه‌السلام) شهید سرزمین کربلا، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) شهید سرزمین کوفه، فرمود: حدیث فرمود مرا برادرم و پسر عمویم محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، فرمود: حدیث کرد مرا جبرئیل، فرمود: شنیدم حضرت رب العزه سبحانه و تعالی فرمود: «کلمه‌ی لا اله الا الله حصار من است و هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل حصار من شود از عذاب من در امان است (ابن بابویه، 1387، ج 2: 374)."
وقتی امام (علیه‌السلام) این حدیث قدسی را فرمودند همین که کاروان حرکت کرد ایشان دستور توقف دادند، قافله ایستاد، مجدداً پرده‌ی کجاوه کنار رفت و حضرت در اینجا سخنی دارند که مربوط به خود ایشان است و فرمودند: «وَاَنا مِنْ شُرُوطِهَا». امام رضا (علیه‌السلام) در ادامه‌ی این حدیث می‌فرمایند تنها اعتقاد به خدا کافی نیست و مسائل دیگری نیز وجود دارد که رعایت مجموعه‌ی اینها از سوی فرد، او را دین‌دار می‌کند. در این حدیث نشان داده می‌شود که ارتباط بشر در گرفتن پیام از ذات احدیت اصل است یعنی توحید و خداباوری یک اصل اعتقادی است که باید به باور برسد و پذیرش رهبری بشری از میان انسان‌ها به نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث مستتر است.
امام (علیه‌السلام) با بیان این حدیث در جمع مردم نیشابور که اکثراً سنی مذهب بودند و از جمله مهم‌ترین شهرهای ایران و پایگاه فرهنگی اهل سنت بود، مسئله‌ی ولایت امیرالمؤمنان (علیه‌السلام) بعد از خاتمیت رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز امامت و رهبری امامان معصوم (علیهم‌السلام) را دوباره مطرح و با صدای بلند تأکید می‌فرمایند: ای کسانی که اهل نماز، قرآن و... هستید، بدانید اگر از ولایت خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامت ما دور باشید اعمال عبادی شما بی‌ارزش خواهد بود و نجات بخش نیست.
در واقع حدیث سلسلةالذهب نشانه‌ی رد شیعیان سه، پنج یا هفت امامی از سوی امام رضا (علیه‌السلام) است. ایشان با بیان جمله‌ی «بِشُرُوطِهَا وَ أنَا مِنْ شُرُوطِهَا»، انحراف تمام احزاب و فرقی را که پرچم مخالفت با امام کاظم، امام صادق و امام رضا (علیهم‌السلام) و حتی قبل از آنها را برافراشته بودند، گوشزد می‌کنند.
توجه به شرایط روز و رصد اتفاق‌های زمانه از شیوه‌های ارتباط جمعی است. امام (علیه‌السلام) با توجه به شرایط فرهنگی - اجتماعی نیشابور در آن زمان از فن برجسته‌سازی که یکی از شیوه‌های ارتباط جمعی مؤثر است، بهره بردند.
نمونه‌ای دیگر از تحریک احساسات حقیقت‌جویانه‌ی مردم، زمانی است که امام (علیه‌السلام) خود را از سفر به خراسان ناگزیر یافتند. ایشان در چند نوبت کنار مرقد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شکل خداحافظی با قبر ایشان، ناخرسندی خویش را از این سفر آشکار ساختند تا دیگران نیز بدانند امام (علیه‌السلام) برای انجام این سفر مجبور بودند. ایشان، حضرت جواد (علیه‌السلام) را نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بردند و به جد خود عرضه داشتند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به شما سپردم و به اصحاب فرمودند: سخن او را گوش کنید، با وی مخالفت ننمایید و نزد ثقات اصحاب خویش بر امامت و جانشینی وی تأکید کردند (مسعودی، 1343 ق: 349؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، 1375 ق: 196).
یکی از راویان حدیث که از نزدیک شاهد ماجرا بوده است، چنین می‌نگارد:
"هنگامی که فرستاده‌ی مأمون وارد مدینه شد، من نیز در مدینه بودم. امام (علیه‌السلام) برای وداع با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد حرم شریف نبوی شدند. حضرت در حالی که می‌گریستند چندین نوبت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مرقد پاک او خداحافظی کردند. جلو رفتم و به امام (علیه‌السلام) سلام کردم. حضرت پاسخ سلام مرا دادند. آنگاه امام (علیه‌السلام) را به خاطر سفری که در پیش داشتند تهنیت گفتم ولی آن حضرت فرمودند: مرا به حال خود واگذار که من از جوار جدم خارج شده و در غربت از دنیا خواهم رفت (ابن بابویه، 1387، ج 2: 217)."
امام (علیه‌السلام) هنگام بیرون رفتن از مدینه تمام خویشان خود را فراخواندند و در جمع آنان فرمودند: بر من گریه کنید، زیرا دیگر به مدینه باز نخواهم گشت (طبری، بی‌تا: 176).
گواه دیگر بر کراهت و ناخرسندی امام (علیه‌السلام) از این سفر، مسیر تعیین شده از سوی دستگاه خلافت بود، به گونه‌ای که از برخی مناطق، امام (علیه‌السلام) مخفیانه عبور داده می‌شدند (بیهقی، 1368: 171) و نیز از ورود ایشان به کوفه و قم جلوگیری به عمل آمد (5) (ابن بابویه، 1387، ج 2: 149) در صورتی که اگر امام (علیه‌السلام) به این سفر راضی بودند و مسیر را با اشتیاق می‌پیمودند دلیلی نداشت تا مأمون مسیر آن حضرت را از این دو شهر دور بدارد.

2. نگرش‌ها

دیوید برلو در مدل ارتباطی خود ذیل بحث نگرش، سه دسته نگرش را برای ارتباط‌گر ضروری می‌شمارد: نگرش نسبت به خود، نسبت به مطلب خود و نگرش نسبت به مخاطب و می‌گوید اگر ارتباط‌گر در این سه نوع نگرش از مهارت بالایی برخوردار باشد، بیشترین تأثیر را بر مخاطب می‌گذارد. در ادامه، دو نمونه از سیره‌ی امام (علیه‌السلام) در تکمیل مدل برلو بیان می‌شود.

نماز باران

یکی از حوادث مهمی که باعث محبوبیت بیشتر امام رضا (علیه‌السلام) در میان مردم خراسان و شیعیان شد، نزول باران رحمت بر اثر دعای ایشان بود. هنگامی که حضرت به ولایتعهدی مأمون منصوب شدند، منطقه‌ی خراسان دچار کم آبی شد و مزارع و باغات در معرض خطر قرار گرفت. عده‌ای این اتفاق را به علت حضور امام (علیه‌السلام) در مرو بیان می‌کردند، لذا مأمون از امام (علیه‌السلام) خواست دعا کنند و از خداوند بخواهند تا باران رحمت خود را نازل کند. امام (علیه‌السلام) به خواسته‌ی مأمون پاسخ مثبت دادند و پذیرفتند که در پیشگاه الهی دعا کنند. سرانجام حضرت در موعد مقرر در جمع مردم زیادی در بیابان بر فراز منبر قرار گرفتند و پس از حمد و ثنای پروردگار عرض کردند:
"بارالها! تو قدر و منزلت اهل بیت (علیهم‌السلام) را بالا بردی و به آنان بزرگی و عظمت بخشیدی، مردم به امید فضل و رحمت تو به ما متوسل شده‌اند، از تو درخواست دارم حاجت آنها را برآوری و باران رحمتت را نازل نمایی، بارانی که ویرانی و زیان به بار نیاورد، بارانی که شروع آن موقعی باشد که مردم از صحرا برگشته و به منازل و قرارگاه‌های خود رسیده باشند (همان: 183-179)."
سرانجام دعای حضرت همان طور که از پیشگاه الهی درخواست کرده بودند مستجاب شد. نزول باران رحمت بر اثر دعای ایشان موجب قدرشناسی مردم شد و همه یک زبان می‌گفتند: بزرگواری‌ها و کرامت‌های حضرت باری تعالی بر فرزند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) گوارا باد. هدف مأمون این بود که دعای امام (علیه‌السلام) در پیشگاه الهی پس از حضور در بیابان به اتفاق انبوهی از مردم مستجاب نشود و ایشان را در میان عامه‌ی مردم تحقیر کند. اما با استجابت دعای حضرت، موقعیت مأمون نیز تضعیف و این حادثه برای وی گران تمام شد.
استجابت دعای حضرت و نزول باران رحمت، از یک سو موجب فزونی محبوبیت و علاقه‌مندی به امام رضا (علیه‌السلام) در افکار عمومی شد و از دیگر سو، زمینه‌ی نفوذ تشیع و گرایش به آن را به خصوص در افرادی که معرفت و علاقه‌مندی آنها به امام (علیه‌السلام) ریشه‌دار و عمیق بود، فراهم کرد.
در اینجا باید دقت کنیم که نگرش امام (علیه‌السلام) نسبت به خود که می‌داند ولّی خدا بر روی زمین است و درخواست او از سوی خدا اجابت خواهد شد. همچنین با آگاهی از درخواست مردم و رعایت شرایط و لوازم استجابت دعا و با آگاهی از مردم که انتظار می‌کشند با اجابت یا عدم اجابت دعای ایشان، تأیید یا تکفیر کنند، درخواست مأمون را برای خواندن نماز باران می‌پذیرند. اما مأمون با ناآگاهی و ناباوری تمام خیال می‌کند دعای ایشان مستجاب نشده و جایگاهشان نزد مردم کم‌رنگ خواهد شد و از حضرت تقاضا می‌کند تا نماز باران بخواند و این امام رضا (علیه‌السلام) است که با آگاهی کامل از نگرش‌های خود و مخاطبان و با امید به عنایت حق تعالی پیروز میدان می‌شوند.

مژده‌ی بهشت

"شخصی به نام موسی بن سیار می‌گوید: با حضرت رضا (علیه‌السلام) بودم (در سفر به خراسان) نزدیک شهر طوس، چون دیوارهای شهر نمایان شد، صدای نوحه و عزا شنیدم، به دنبال صدا رفتم، دیدم جنازه‌ایست. در این هنگام حضرت رضا (علیه‌السلام) از اسب فرود آمدند، به طرف جنازه رفتند، به آن خو گرفتند و مأنوس شدند. آنگاه رو به من کردند و فرمودند: ای موسی بن سیار، هر که جنازه‌ی یکی از اولیای ما را تشییع کند،‌ از گناهان بیرون می‌رود آن‌گونه که از مادر، بدون گناه متولد شده است و چون جنازه‌ی آن مرد را کنار قبر نهادند، حضرت رضا (علیه‌السلام) نزدیک آمدند، مردم را کنار زدند، دست مبارک را بر سینه‌ی آن مرد نهادند و فرمودند: ای فلانی، مژده باد تو را به بهشت، بعد از این دیگر ترسی بر تو نیست. عرض کردم: فدایت شوم، آیا این مرد را می‌شناسید؟ شما که تا امروز به این سرزمین نیامده‌اید؟
فرمودند: ای موسی بن سیار، آیا نمی‌دانی که اعمال شیعیان ما، در صبح و شام بر ما عرضه می‌شود، هر کوتاهی که در اعمال آنها باشد، از خداوند متعال می‌خواهیم که از صاحبش درگذرد و هرچه از کارهای عالی باشد، از خداوند برای صاحبش شکرانه درخواست می‌کنیم (ابن شهر آشوب مازندرانی، 1375 ق، ج 4: 341؛ رک: مجلسی، 1356، ج 49: 98)."
در اینجا نیز امام (علیه‌السلام) احاطه‌ی خود را بر کلام خود و نگرش مخاطب نشان می‌دهند. ایشان از شیوه‌ی ارتباط میان‌فردی برای اعلام اطلاع اهل بیت (علیهم‌السلام) از اعمال شیعیان، استفاده کرده و تلاش دارند از این طریق به اثبات ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام) بر مردم بپردازند.

3. سطح دانش

در مدل برلو، سطح دانش به میزان آگاهی و اطلاعات ارتباط برمی‌گردد. امام رضا (علیه‌السلام) با داشتن این ویژگی باعث جذب قلوب مؤمنان می‌شدند. در ادامه دو مورد بیان می‌شود.

اطلاع قبلی از مخاطب

در مسند الامام الرضا (علیه‌السلام) آمده است: امام (علیه‌السلام) از قادسیه بیرون شدند، از طریق بادیه به طرف بصره حرکت کردند و پس از چندی به ناحیه‌ی نباج رسیدند. شیخ صدوق در روایتی از ابوحبیب نباجی ورود حضرت را به نباج چنین شرح می‌دهد (6):
"ابوحبیب نباجی می‌گوید: در عالم رؤیا دیدم که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به نباج تشریف آوردند و در مسجدی که حجاج فرود می‌آیند، وارد شدند. بر آن حضرت سلام کردم و پیش روی او ایستادم. طبقی از خرمای صیحانی نزد ایشان بود و حضرت مشتی خرما برداشتند و به من دادند. آنها را شمردم، 18 دانه بود. 20 روزی از این جریان گذشت و شخصی نزد من آمد و گفت: ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) از مدینه آمده و در مسجد نزول اجلال فرموده است. به خدمت حضرت رفتم و دیدم آن جناب در همان موضعی نشستند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودند و طبقی از خرمانی صیحانی مانند آنچه نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، پیش روی ایشان قرار داشت. سلام کردم و امام رضا (علیه‌السلام) پاسخ دادند. سپس مشتی از خرما به من دادند. آنها را شمردم، 18 دانه بود. عرض کردم یابن رسول الله زیادتر از این به من عطا فرما، فرمودند: اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زیادتر از این به تو عطا فرموده است، ما هم زیادتر از این به تو عطا کنیم (1387، ج 2: 458-457)."
گزارشی دیگر از ابن شهر آشوب در المناقب است که آن حضرت هنگام عزیمت از مدینه به مرو، در بصره توقف داشتند. راوی این قول، ابن علوان است. اما آنچه او نقل می‌کند همان ماجرایی است که ابوحبیب نباجی در ورود حضرت به نباج نقل کرده و به نظر می‌رسد روایت در اصل یکی است؛ اما در آخر روایت ابن علوان، ماجرایی افزون بر آنچه ابوحبیب نباجی گفته دارد. ابن شهر آشوب در ادامه‌ی روایت، به نقل از ابن علوان اضافه می‌کند:
"حضرت پس از چند روز نزد من فرستاده از من ردایی با اندازه‌های معین خواستند. گفتم چنین ردایی نزد من نیست. حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمودند: آن در بقچه‌ی فلانی است، کسی را نزد عیالت بفرست و آن را بخواه. کسی را فرستادم و نشانی دادم. او رفت و آنچه حضرت فرموده بودند، آورد (7) (1375 ق، ج 2: 397)."
صفوانی در روایتی دیگر می‌گوید: قافله‌ای از خراسان به طرف کرمان حرکت می‌کرد. در بین راه، دزدان بر اهالی کاروان حمله کردند و مردی را که گمان می‌کردند ثروتمند است گرفتند و روزهای زیادی او را در میان برف حبس کردند،‌ دهانش را پر از برف کردند تا مجبور شود جای پول‌هایش را بگوید.
سرانجام زن یکی از دزدان بر این مرد ترحم کرد و او را آزاد ساخت. مرد فرار کرد ولی در اثر شکنجه، دهان و زبانش به شدت آسیب دیده بود، به طوری که دیگر قادر به سخن گفتن نبود. شبی در خواب دید که مردی می‌گوید حضرت رضا (علیه‌السلام) وارد خراسان شده، نزد او برو و دوای درد خود را بخواه. او هم در خواب نزد امام (علیه‌السلام) رفت و ایشان فرمودند: «زیره، سیسنبر و نمک را بکوب و در دهان خود نگاه‌دار تا خوب شوی.» مرد از خواب بیدار شد ولی به خواب خود اعتنایی نکرد و سرانجام خود را به نیشابور رساند. به او گفتند امام (علیه‌السلام) از نیشابور رفته و اکنون به رباط سعد رسیده است.
مرد به رباط سعد رفت و خدمت امام (علیه‌السلام) رسید، با سختی فراوان جریان دزدان را تعریف کرد و از ایشان خواست او را شفا ببخشند. امام (علیه‌السلام) بلافاصله فرمودند: «برو همان دستوری را که در خواب به تو دادم، عمل کن.» مرد به دستور عمل کرد و خوب شد (مجلسی، 1356، ج 49: 124؛ ابن بابویه، 1387، ج 2: 211).

اطلاع از عقاید مخاطب

امام (علیه‌السلام) در بصره تشکیل جلسه دادند و سعی کردند این مجلس با مسیحیانی مثل جاثلیق، زیدیه و معتزله‌ی یهودیان (رأس جالوت) تشکیل شود و هدف خود را معرفی نشانه‌های امامت اهل بیت (علیهم‌السلام) قرار دادند (مجلسی، 1356، ج 49: 74). چون در ارتباط بین‌فردی، بهترین شیوه برای برقراری ارتباط مؤثر با مردم، داشتن اطلاعات دقیق از عقاید مخاطبان است، امام (علیه‌السلام) در این جلسه از این شیوه استفاده کردند.
امام (علیه‌السلام) در مناظره‌هایی که مأمون در مرو برای ایشان ترتیب می‌داد، روش ارتباطی خود را با جدل شروع می‌کردند و بر مبنای کتاب‌های آنها، علیه‌شان استدلال می‌کردند. این از فنون مناظره است که بر دلایل اعتقادی طرف مقابل استناد شود، به این ترتیب او نمی‌تواند به سادگی از ارتباط فرار کند، چون بایستی از تورات و انجیل فرار کنند که مبدأ اعتقادی خودشان است. استفاده از مفاهیم مشترک دو مذهب برای غلبه‌ی بیشتر در ارتباطات است، مثل مقدس بودن عیسی (علیه‌السلام) در میان شیعه و مسیحی (همان: 78) که امام (علیه‌السلام) از این فن نیز استفاده کردند. مبلغان دینی ما باید توجه کنند که این روش می‌تواند مبنای ارتباطات میان‌دینی آینده‌ی جهان را تشکیل دهد.
مأمون برای شکستن شخصیت علمی حضرت،‌ اقدام به تشکیل مجالس مناظره و مباحثه با دانشمندان ادیان مختلف می‌کرد تا شاید از این رهگذر بتواند در مباحثه‌های علمی که بین آنها به وجود می‌آید شکستی برای امام رضا (علیه‌السلام) ایجاد کند و از محبوبیت آن وجود مقدس در بین مردم، بکاهد. اما سرانجام توفیق نیافت و دانشمندان برجسته‌ی تمام ادیان و مذاهب از مراکز علمی جهان با امام (علیه‌السلام) به بحث و گفتگو نشسته و همه‌ی عالمان مذاهب، صاحبان افکار و آرای مختلف به بزرگواری و احاطه‌ی علمی آن حضرت اعتراف کردند. پیروزی‌های حضرت در مباحثه‌ها، مأمون را ناامید کرد.
از شیوه‌های ارتباط میان‌فردی مؤثر، اطلاع قبلی از مخاطب و عقاید اوست. ایشان با تعبیر یافتن رؤیای ابوحبیب نباجی و احاطه‌ی کامل بر عقاید مخاطبان، از این شیوه برای اثبات حقانیت امامت خود استفاده می‌کردند. اینها نمونه‌هایی از علم و آگاهی بی‌نهایت امام (علیه‌السلام) بوده که موجب جذب قلوب مؤمنان، در ارتباطات ایشان با مردم بوده است.

4. موقعیت فرهنگی - اجتماعی ارتباط‌گر

برلو می‌گوید هیچ ارتباط‌گری به عنوان فرد آزاد و بدون تأثیر از شرایطی که در سیستم فرهنگی - اجتماعی اطرافش دارد، نمی‌تواند رفتار کند. هرچه طبقه‌ی اجتماعی و فرهنگی ارتباط‌گر با مخاطبان نزدیک‌تر باشد، ارتباط کامل‌تر و بهتری صورت می‌گیرد. توجه به این نکته ما را بر آن می‌دارد که بیان کنیم، هر چند در ظاهر، امام رضا (علیه‌السلام) از مدینه عازم مرو بودند و خلق و خوی اعراب را با خود به همراه داشتند، اما بررسی سیره‌ی ایشان در این سفر نشان می‌دهد که نه تنها ارتباط بسیار هم‌رنگ و قوی با مخاطبان خود داشتند بلکه باعث جذب قلوب آنان هم شدند. امام رضا (علیه‌السلام) با رعایت اخلاق اسلامی و برخورد انسان با افراد، مرزهای فرهنگی و اجتماعی مردم ایران را شکستند و با افراد در قوم و قبایل متفاوت، ارتباط مطلوب و کامل برقرار کردند مانند موارد زیر:

توجه به وضعیت اخلاقی و فرهنگی مردم

حاکم نیشابوری از مجلس ضیافت و میهمانی یاد می‌کند:
"یکی از بزرگان شهر به افتخار حضرت ترتیب داد و افاضل و علمای شهر را نیز دعوت کرد و با وجود اینکه جای افاضل و اشراف و به خصوص جای حضرت رضا (علیه‌السلام) را در صدر جلسه و همراه با متکا و نمارق (بالشت و پشتی) مصفوفه مقرر کرده بودند، حضرت التفاتی به صدر مجلس ننموده و در کنار مجلس که نوع میهمانان نشسته بودند؛ جلوس فرمودند. از آن پس سیره بر آن شد که جای افاضل کنار مجلس باشد نه صدر آن (1339: 34)."
این قضیه که گویای تواضع حضرت بود، نهایت الگوپذیری مردم از ایشان و نفوذ عمیق آن حضرت را در قلب و فکر مردم ایران نشان می‌دهد.

توجه به وضعیت مادی و رفاه مردم

نمونه‌هایی دیگر از اشراف امام (علیه‌السلام) بر موقعیت فرهنگی - اجتماعی ایران، در وضعیت رفاهی مردم و به خصوص شیعیان در دوران حکومت مأمون بود. بنی‌عباس تا قبل از ورود امام (علیه‌السلام) به ایران عرصه‌ی زندگی را بر شیعیان سخت می‌گرفت به طوری که عده‌ی زیادی از شیعیان و حتی سادات علوی، سیادت و شیعه بودن خود را مخفی نگاه می‌داشتند. اما امام (علیه‌السلام) در نمونه‌هایی متعدد برای ایجاد رفاه مردم در مسیر حرکتشان تلاش کردند.
مثلاً در منطقه‌ی ده سرخ که خشک و کم آبی بوده است، امام (علیه‌السلام) برای وضو آب طلب می‌کنند و چون اطرافیان آب نداشتند، با دستان خود گودالی حفر می‌کنند که آب از زمین می‌جوشد.
"بنا بر روایت عبدالسلام ابن صالح هروی وقتی حضرت به ده سرخ رسیدند، به ایشان عرض کردند که خورشید از دایره‌ی نصف‌النهار گذشت و وقت نماز ظهر شد. آن جناب فرود آمدند و فرمودند: آب بیاورید. گفتند: آب با ما نیست. حضرت با دست خویش زمین را اندکی حفر کرده، چشمه‌ای می‌جوشد که تاکنون موجود است (8) (سحاب، 1334: 256)."
در روایتی دیگر ابوصلت هروی گزارش کرده:
"امام رضا (علیه‌السلام) چون به سناباد رسیدند تکیه کردند بر کوهی که دیگ‌ها از آن می‌تراشند و دعا کردند: خداوندا! سود ببخش به این کوه و برکت عطا کن در ظرف‌هایی که از این کوه می‌تراشند و فرمودند: که از برایش دیگ‌ها از سنگ تراشیدند و فرمودند: غذایش را در همان دیگ‌ها تهیه کنند. غذای آن حضرت اندک بود و آهسته غذا می‌خوردند. از آن روز مردم به آن کوه رو آوردند و دیگ‌ها و ظرف‌ها از سنگ آن تراشیدند و برکت یافتند (ابن بابویه، 1387، ج 2: 211)."
در کوه سنگی نیز، امام (علیه‌السلام) برکت سنگ‌های این ناحیه را که از آن، دیگ‌ها و ظروف سنگی می‌تراشیدند طلب می‌کنند که تا امروز نیز همچنان این شغل در این ناحیه برجاست.
در روایتی دیگر شیخ صدوق، گزارش داده که امام رضا (علیه‌السلام) در نیشابور در محله‌ی قزوینی منزل و در آنجا حمامی بنا کردند که امروز به گرمابه‌ی رضا مشهور است. آنجا چشمه‌ای کم آب بود. ایشان کسی را واداشتند که آب آن را بیرون آورد تا فراوان شد. امام (علیه‌السلام) در بیرون دروازه در زیر زمین، حوضی ساختند که چند پله پایین می‌رفت و آب چشمه بدان می‌ریخت. حضرت، داخل حوض شدند و بیرون آمدند و سپس به روی آن نماز گزاردند، سپس مردم می‌آمدند، از آن چشمه برای تبرک نوشیده، در آن حوض غسل می‌کردند، بر روی آن نماز گزارده، دعا می‌کردند و از خداوند حاجت خواسته و حاجاتشان برآورده می‌شد. امروز، آن چشمه را «عین کهلان» می‌نامند و مردم تا به امروز به سراغ آن چشمه می‌روند (همان: 136).
«بنابر آنچه مورخان معاصر ذکر کرده‌اند، این چشمه که بعد از آن به حمام امام رضا (علیه‌السلام) معروف شد همچنان در شهر نیشابور وجود دارد» (عرفان‌منش، 1390: 181).

توجه به وضعیت اعتقادی مردم و تبیین ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام)

نمونه‌ای دیگر از اشراف امام (علیه‌السلام) بر موقعیت فرهنگی - اجتماعی و شرایط زمان خود، در سرخس اتفاق می‌افتد.
یکی از نشانه‌های پذیرش تحمیلی ولایتعهدی از سوی امام رضا (علیه‌السلام) حادثه‌ی حبس و زندانی شدن آن حضرت در سرخس است. متأسفانه منابع اولیه، اطلاعات کافی در مورد چگونگی این زندانی شدن نداده‌اند. از برخی گزارش‌ها استفاده می‌شود که امام (علیه‌السلام) مدتی در سرخس تحت نظر [و شاید بازداشت خانگی] بوده‌اند. امام (علیه‌السلام) تلاش می‌کنند تا با توجه به موقعیت پیش آمده و ارتباط نداشتن ایشان با مردم، به تبیین مسئله‌ی امامت و ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام) برای ابوصلت هروی بپردازند تا او سخن حضرت را به گوش مردم برساند. این، نمونه‌ای از ارتباط میان‌فردی امام (علیه‌السلام) است. در گزارشی از ابوصلت هروی در این باره چنین ثبت شده است:
"به در خانه‌ای که حضرت رضا (علیه‌السلام) در سرخس در آن زندانی بودند آمدم. از زندانبان اجازه‌ی ملاقات خواستم. گفت: راهی به آن نیست. گفتم: چرا؟ گفت: او چه بسا در شب و روز هزار رکعت نماز می‌گزارد و ساعتی در آغاز روز و پیش از غروب در مصلای خود نشسته و با پروردگار خود مناجات می‌کند.
گفتم: در وقتی از این اوقات برایم اجازه‌ی دیدار بگیر و او اجازه گرفت. نزد حضرت رضا (علیه‌السلام) رفتم. ایشان در جای نماز خود نشسته و در اندیشه فرورفته بودند. به امام (علیه‌السلام) گفتم: یابن رسول الله این چیست که مردم از شما حکایت می‌کنند؟
فرمودند: چه می‌گویند؟ گفتم: از شما نقل می‌کنند که فرموده‌اید: مردم، بندگان ما هستند. فرمودند: خدا آفریننده‌ی آسمان‌ها و زمین است و دارای پنهان و آشکار. تو شاهدی که من هرگز این سخن را نگفته‌ام و هیچ‌گاه از پدران خود چنین سخنی نشنیده‌ام. تو دانایی به ستم‌هایی که از این امت بر ما اهل بیت وارد شده است و تو دانایی به اینکه این اتهام نیز از همان ستم‌هاست. سپس حضرت رضا (علیه‌السلام) رو به من کردند و فرمودند: ای عبدالسلام! اگر مردم آفریده‌ی ما باشند، چنان که حکایت می‌کنند، پس برای چه کسی ما از ایشان بیعت می‌گیریم. گفتم: یابن رسول الله راست گویی. سپس فرمودند: آیا تو منکری آنچه حق تعالی برای ما از ولایت و امامت واجب گردانیده، چنان که غیر تو منکر است. گفتم: پناه بر خدا، من اقرار دارم به ولایت و امامت شما (9) (ابن بابویه، 1387، ج 2: 427-426)."
در مرو نیز وقتی امام (علیه‌السلام) مجبور به پذیرش ولایتعهدی می‌شوند برای مأمون شروطی می‌گذارند و با تقریض (10) متن عهدنامه، منظور خود را از پذیرش، بر همگان آشکار می‌سازند و پس از آن، سیاست دوگانه‌ای در نظر می‌گیرند. اول اینکه از راه ولیعهدی و ارتباطات بین‌فردی به تبلیغ شیعه و امامت بپردازند و از حکومت ظلم دوری کنند و دیگری اینکه از راه ارتباطات جمعی به ترویج شیعه و امامت بپردازند. تبدیل لباس از مشکی که رنگ رسمی لباس عباسیان بود به رنگ سبز که مربوط به ائمه اطهار (علیهم‌السلام) است، ضرب سکه به نام حضرت، ترویج شیعه با اشعار شعرا و صله دادن به آنها و نماز عید مشهور امام (علیه‌السلام) در مرو از جمله تلاش‌های ایشان در ارتباطات جمعی بود (ابن بابویه، 1373 ق، ج 8: 278-260) که با توجه به آگاهی از عهد و زمان خویش انجام می‌دادند.

روش‌شناسی ارتباطات امام رضا (علیه‌السلام)

1. روش نفی و اثبات

در این روش، ارتباط‌گر سعی می‌کند همه‌ی شیوه‌های مشابه و پیام‌های رقیب را نفی و شیوه و پیام مطلوب خود را اثبات کند. نکته‌ی قابل توجه در اینجا، دقت در تمایز روش نفی و اثبات و روش استدلال است. در روش نفی و اثبات، همه‌ی پیام‌های رقیب زمینه‌ی اثبات پیام مطلوب است؛ در حالی که در روش استدلالی، از اصول منطق برای اثبات پیام مطلوب استفاده می‌شود، هرچند ممکن است اثبات پیام مطلوب خود نافی همه‌ی پیام‌های رقیب باشد. به عبارت دیگر در روش نفی و اثبات، نخست کار نفی پیام‌های رقیب صورت می‌گیرد تا زمینه‌ای برای اثبات پیام مطلوب پدیدار شود.
امام رضا (علیه‌السلام) در مناظره با رهبران و پیروان ادیان از این روش بهره می‌بردند. مثلاً برای اثبات نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نفی دلایل پیروان یهود برای نپذیرفتن نبوت ایشان استفاده کردند.
دانشمند یهودی در پاسخ امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی چگونگی اثبات نبوت حضرت موسی (علیه‌السلام)، به معجزه‌هایی از قبیل شکافتن دریاها، اژدها شدن عصا در دست وی، بیرون آوردن ید بیضا و جاری ساختن چشمه‌ی آب از سنگ با زدن عصای خود، استناد کردند.
"امام رضا (علیه‌السلام) با پذیرش این معجزه‌های حضرت موسی (علیه‌السلام)، پرسیدند: آیا هر کس در تأیید ادعای نبوت خویش معجزه بیاورد، او را تصدیق می‌کنید؟ عالم یهودی گفت: خیر، فقط در صورتی می‌پذیریم که معجزه‌هایی همانند معجزه‌های حضرت موسی (علیه‌السلام) بیاورد. امام (علیه‌السلام) فرمودند: پس چگونه به نبوت پیامبران پیش از موسی (علیه‌السلام) ایمان دارید، در حالی که هیچ کدام از آنها معجزه‌های یاد شده برای حضرت موسی (علیه‌السلام) را نیاوردند. دانشمند یهودی که در پاسخ حضرت رضا (علیه‌السلام) درمانده بود، با تغییر حرف خود، گفت: اگر کسی معجزه‌هایی بیاورد که فراتر از قدرت افراد عادی باشد، تصدیق نبوت او لازم است. در این هنگام، حض

کلماتی برای این موضوع

بررسی و نقد دیدگاه و روش طبری در تاریخ نسبت به اهل بیت ع مقدمه مدیر پایگاه استفاده از منابع تاریخی به ویژه تاریخ نویسی ای به سبک طبری


ادامه مطلب ...

سیره‌ی ارتباطی امام رضا (ع) از مدینه تا مرو

[ad_1]

چکیده

امروزه عصر ارتباطات انسانی است و ریشه‌ی بسیاری از مسائل و مشکلات فرهنگی اجتماعی جامعه، بی‌توجهی به ارتباط صحیح با دیگران است. دقت در سیره‌ی زندگی اهل بیت (علیهم‌السلام) و تأسی به شیوه‌ی رفتاری و سبک زندگی آن بزرگواران همواره می‌تواند ما را در رسیدن به الگوی مطلوب و اتخاذ روش صحیح زندگی و ارتباط صحیح با دیگران رهنمون سازد. از میان تاریخ تحولات شیعه، بدون شک سفر امام رضا (علیه‌السلام) به ایران از مهم‌ترین حوادث محسوب می‌شود. هرچند این سفر با اصرارهای مأمون، خلیفه‌ی وقت عباسی، صورت پذیرفت؛ اما در عمل دارای آثار و پیامدهای درخشانی برای ایران بود.
در مقاله‌ی حاضر تلاش شده است با نگاهی تحلیلی بر مدل ارتباطات انسانی «برلو» به عنوان نظریه‌پرداز حوزه‌ی ارتباطات، سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو بررسی شود. مطابق این مدل، چهار ویژگی اصلی ارتباط‌گر یعنی مهارت ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت فرهنگی و اجتماعی فرد، در سیره‌ی رفتاری ایشان در این سفر قابل مشاهده است.

مقدمه

در منابع تاریخی، گستره‌ی تاریخی زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) 260 سال ذکر شده است؛ اما ابعاد وسیع فرهنگی - اجتماعی آن تا قرن‌ها ادامه دارد. نقش تاریخی و جغرافیایی ائمه (علیهم‌السلام) در زندگانی ما، زمانی درک خواهد شد که امامت آنها را الگویی تبیینی از هدایت تکوینی و تشریعی دین در چارچوب مکان و زمان بدانیم؛ بدان معنا که فهم مکان و زمان در زندگانی ائمه (علیهم‌السلام)، ارکان فرهنگی - اجتماعی سیره‌ی ایشان را ترسیم خواهد کرد. از آنجا که برای شناخت فرهنگ به شناخت زمان یعنی تاریخ و شناخت مکان یعنی جغرافیا نیاز است، مطالعه‌ی تاریخ و جغرافیای زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) به شناخت فرهنگی ایشان منجر خواهد شد. پس شناخت سیره‌ی ارتباطی زندگانی ائمه (علیهم‌السلام) از طریق شناخت ساختار زندگانی ایشان درگذر زمان و مکان حاصل می‌شود (فیاض، 1390: 263).
باید گفت که هر یک از ائمه (علیهم‌السلام) در زندگی دارای نوعی ساختار ارتباطی وابسته به شرایط مکانی و زمانی عصر خویش بودند تا بتوانند رسالت دینی خود را انجام دهند. امام رضا (علیه‌السلام) نیز برهه‌ای از تاریخ و جغرافیای شیعه را ترسیم کرده که برای ما ایرانیان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اگر ما این ساختار جغرافیایی و تاریخی را به دست آوریم، می‌توانیم به سیره‌ی ارتباطی ایشان دست یابیم.
هجرت تاریخی - سیاسی امام هشتم (علیه‌السلام) از شهر مدینه به مرو و شهادت آن بزرگوار در این خطه، تأثیر شگرفی در فرهنگ این سرزمین، به ویژه در پدیدار شدن فرهنگ والای رضوی داشته است. مسیر هجرت امام رضا (علیه‌السلام) پرسشی است که در منابع تاریخی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته؛ اما مشکل و مسئله‌ی مهم، پرداختن به حوادث و وقایع در طول سفر ایشان است که تقریباً می‌توان گفت منابع در این موضوع، مگر در چند مورد از وقایع مهم‌تر مانند حدیث سلسلةالذهب، مسکوت مانده‌اند.
هجرت تاریخی - سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) از مدینه به مرو، واقعه‌ی بزرگ تاریخی است که موجب تحول و دگرگونی‌های فراوانی در ایران از جمله در فرهنگ و تمدن ایرانیان آن عصر شده است، اما به طور کلی تعیین مسیر دقیق سفر امام (علیه‌السلام) به واسطه‌ی گزارش‌های متعدد و متناقض تاریخی، دشوار است.
درباره‌ی مسیر حرکت ایشان دو نقل متفاوت در تاریخ ذکر شده است که این نوشته مجالی برای بررسی آنها ندارد، اما آنچه مسلم و قطعی است اینکه چون امام رضا (علیه‌السلام) شخصیت مهم و برجسته‌ای در جهان اسلام بودند، مأمون تلاش می‌کرد تا ایشان را از شهرهای شیعه‌نشین و مکان‌های معروف عبور ندهد تا مهرورزی مردم به ایشان، پایه‌های حکومت او را به خطر نیندازد. لذا بصره، نیشابور و سرخس به لحاظ موقعیت جغرافیایی که داشتند، از جمله شهرهایی هستند که بی‌گمان امام (علیه‌السلام) از آنجا عبور کرده‌اند.
با تکیه بر حوادث در طول سفر ایشان و رفتار امام (علیه‌السلام) در برخورد با این حوادث، به تحلیل سیره‌ی ارتباطی ایشان پرداخته می‌شود. برای این امر از مدل ارتباطات انسانی برلو بهره برده خواهد شد. منطق محقق برای انتخاب مدل برلو در تحلیل سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) این بوده که این مدل مبتنی بر رفتارگرایی است،‌ به وجوه روان‌شناختی ارتباطات توجه ویژه‌ای دارد و فرآیند یادگیری و تفسیر را در ارتباط، امری دائمی بیان کرده است. او در مدل خود برای ارتباطات انسانی علاوه بر چهار عنصر اصلی ارتباط (منبع، پیام، گیرنده و کانال) دو عنصر رمزگذار و رمزخوان را نیز معرفی می‌کند. از آنجا که هدف نوشتار حاضر، بررسی سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) به عنوان یک ارتباط‌گر یا رمزگذار بوده، نگاه روان‌شناسانه‌ی او به ویژگی‌های منبع در فرآیند ارتباط انسانی برای ما قابل استفاده است. لذا از این پس به تحلیل جزئیات مدل برلو در مورد منبع پرداخته می‌شود. دیوید برلو (3) منبع ارتباط را فردی می‌داند که بعد از تعیین روش تأثیر روی گیرنده، پیامی را به قصد تولید هدف مورد دلخواهش رمزگذاری می‌کند. برلو چهار ویژگی یا عامل را در منبع، موجب افزایش صحت منبع می‌داند که عبارت‌اند از:
1. مهارت‌های ارتباطی؛
2. نگرش‌ها؛
3. سطح دانش؛
4. موقعیت فرهنگی - اجتماعی فرد.
این نوشته تلاش می‌کند با بررسی و تحلیل متون و اسناد تاریخی هجرت امام رضا (علیه‌السلام)، به آنچه در متون تاریخی، مقاله‌ها و کتاب‌های نگارش شده مغفول مانده است، یعنی ابعاد مختلف این چهار ویژگی در سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو بپردازد.

مفهوم‌شناسی

1. سیره

واژه‌ی «سیره» در زبان عربی از «سیر» است. سیر یعنی حرکت و راه رفتن؛ اما «سیره» یعنی نوع راه رفتن. پس سیر یعنی رفتار و سیره یعنی نوع و سبک رفتار. امام رضا (علیه‌السلام) تنها امام شیعیان است که مدتی از عمر با برکت خود را در ایران سپری کرده‌اند. سبک و نوع ارتباط ایشان با مردم در مسیر هجرت تاریخی‌شان از مدینه به مرو، تأثیرهای فرهنگی و اعتقادی عمیقی در قلوب مردم ایران گذاشته و خود می‌تواند الگوی مطلوب و مناسبی برای عالمان و مبلّغان دین باشد.

2. ارتباطات انسانی

فرآیند دو طرفه‌ی ارتباط انسان با انسان را ارتباطات انسانی می‌نامند که به چهار دسته‌ی اساسی تقسیم می‌شود: ارتباط درون‌فردی، میان‌فردی، گروهی و جمعی.
ارتباط درون‌فردی همان ارتباط با خود است و هر یک از ما با خود یک ارتباط درونی برقرار می‌کنیم. این ارتباط می‌تواند مبنای تمام انواع ارتباطات انسانی قرار گیرد. ارتباط با خود عملی مداوم، پیوسته و فراگیر در زندگی روزمره‌ی همه‌ی انسان‌هاست.
ارتباط میان‌فردی بر ارتباط رودرروی دو نفر دلالت دارد (گیل و ادمز، 1384: 26). این ارتباط شامل گفتگو، مصاحبه و مذاکره شده و هدف از برقراری این ارتباط می‌تواند حل مسائل خود با دیگران، رفع تعارض‌ها و نیازهای اجتماعی و رد و بدل کردن اطلاعات باشد.
ارتباط گروهی با ارتباط میان افراد یک گروه یا ارتباط میان گروه‌های مختلف اطلاق می‌شود (همان: 40) مانند سخنرانی در مجامع عمومی یا جلسه‌های اداری.
«ارتباط جمعی اساساً یک طرفه است و شیوه‌ی مؤثری برای دریافت بازخوردها وجود ندارد» (همان: 28). این نوع ارتباط عمدتاً نهادمند و سازمان‌دهی شده و به صورت غیر مستقیم است.

چارچوب نظری

در نوشتار پیش رو با بررسی انواع نظریه‌ها و مدل‌های ارتباطات انسانی، مدل ارتباطات انسانی برلو به عنوان چارچوب نظری انتخاب شد تا ما را در بررسی و تحلیل یافته‌ها یاری دهد. در بررسی اجمالی باید گفت که ارتباطات انسانی با سه مدل کلی تحلیل می‌شود که پایه و اساس تحلیل مدل‌های ارتباطی بوده و عبارت‌اند از: خطی، تعاملی و تبادلی. مدل برلو، سیر تعاملی را طی می‌کند و از این رو در اینجا مورد نظر قرار گرفته است.
دیوید ک برلو (1929) در مدل ارتباطات انسانی خود در کنار چهار عنصر اصلی ارتباط یعنی منبع، پیام، گیرنده و کانال، رمزگذار و رمزخوان را نیز معرفی کرده است و بر تعاملی و دوسویه بودن ارتباط تأکید دارد. او در معرفی اجزای عناصر اصلی ارتباط، برای منبع چهار جزء مهارت‌های ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت فرد را معرفی کرده است. وی به طور کلی پنج نوع مهارت ارتباط کلامی را بر می‌شمارد که شامل نوشتن و گفتن (رمزگذاری)، خواندن و شنیدن (رمزخوانی) و تعقل است. او می‌گوید هرچه مهارت‌های ارتباطی فرد در سطح بالاتری باشد، فرد ارتباط‌گر در انتقال هدف خود توانایی بیشتری دارد، رمزگذاری او از صحت بالاتری برخوردار بوده و بیان معنا از سوی وی کامل‌تر است. مهارت دیگر، نگرش فرد است که ذیل مهارت تعقل بیان می‌شود و آن را نگرش منبع نسبت به خود، مطلب خود و گیرنده معرفی می‌کند. مهارت بعدی، سطح دانش فرد است که میزان اطلاعات او را در نظر می‌گیرد. آخرین جزء موقعیت فرد شامل پایگاه و موقعیت او در محیط زندگی است. اینکه فرد برای برقراری ارتباط، پیام خود را چگونه رمزگذاری می‌کند و تمایل او نسبت به موضوع و مخاطب چگونه بوده، همه متأثر از موقعیت اجتماعی و فرهنگی وی در آن دوران است (سپنجی و مؤمن‌دوست، 1390: 125).
منطق محقق در انتخاب نظریه‌ی مذکور، به برخی ویژگی‌های این نظریه مرتبط است که شامل:
1. نگاه تعاملی و دوسویه بودن او به ارتباط (هرچند او مدل ساده‌ای از ارتباطات انسانی را بیان کرده) است که قابلیت و کارایی این نظریه را بالا می‌برد؛
2. توجه اصلی او به انسان به عنوان منبع یا گیرنده‌ی پیام بوده، لذا در ارتباطات انسانی قابل تحلیل و استفاده است؛
3. ارتباطات را امری پویا و پیوسته معرفی می‌کند؛
4. «تأکید اصلی او بر پاسخ و بازتاب پیام در محیط است» (محسنیان‌راد، 1389: 401).

سیره‌ی ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر مدینه تا مرو

طبق مدل برلو، چهار ویژگی ارتباط‌گر که می‌تواند موجب صحت ارتباط باشد شامل: مهارت‌های ارتباطی، نگرش‌ها، سطح دانش و موقعیت ارتباط‌گر است. در ادامه با تأسی به سیره‌ی امام (علیه‌السلام) در این سفر، با دقت در موارد جزئی‌تر به تحلیل این ویژگی‌ها پرداخته می‌شود.

1. مهارت‌های ارتباطی

مهارت‌های ارتباطات اجتماعی و انسانی، شامل دو دسته‌ی درون‌فردی و برون‌فردی می‌شود. ارتباطات درون‌فردی به معنی ارتباط فرد با خود است و ارتباطات برون‌فردی خود شامل سه دسته ارتباط میان‌فردی، گروهی و جمعی است. در ادامه به بیان انواعی از مهارت‌های ارتباطی امام رضا (علیه‌السلام) در حوزه‌ی ارتباطات برون‌فردی پرداخته می‌شود.

دانستن زبان مخاطب

مسیری که امام (علیه‌السلام) از مدینه تا مرو پیمودند، قابل تأمل است، چرا که ایشان را از مسیر و شهرهایی به مرو آوردند تا کمترین برخورد را با مردم و شیعیان داشته باشند، اما ایشان از همان آغاز حرکت، راه ارتباطی خود را پیدا کردند. اولین راه ارتباطی زبان است. حضرت در هر منطقه‌ی ایران و به هر شهر و دیاری که رسیدند، با زبان مردم آن دیار سخن گفتند. ایشان به زبان‌های سندی، هندی، مغولی، فارسی با مردم دیار مختلف صحبت می‌کردند.
در کتاب‌های روایی به نقل از یکی از اصحاب حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) به نام علی بن ابی‌حمزه بطائنی آمده است:
"روزی در محضر مبارک آن حضرت بودم که تعداد 30 نفر غلام حبشی در آن مجلس وارد شدند. پس از ورود، یکی از ایشان به زبان و لهجه‌ی حبشی با امام رضا (علیه‌السلام) سخن گفت. حضرت نیز به زبان حبشی و لهجه‌ی محلی خودشان پاسخ او را بیان کردند و لحظاتی با یکدیگر به همین زبان سخن گفتند.
آنگاه حضرت، مقداری پول - درهم - به آن غلام عطا کردند، مطلبی نیز به او فرمودند، سپس همگی آنها حرکت کردند و از مجلس خارج شدند. من با حالت تعجب به آن حضرت عرضه داشتم: یا ابن رسول الله! فدایت گردم، مثل اینکه با این غلام به زبان حبشی و لهجه‌ی محلی صحبت می‌فرمودی؟! او را به چه چیزی امر نمودی؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: آن غلام را در بین تمام همراهانش، عاقل و با شخصیت دیدم، لذا او را برگزیدم و ضمن تذکراتی، به او توصیه کردم تا کارها و برنامه‌های سایر غلامان و دوستان خود را برعهده گیرد و در حق آنها رسیدگی کند. نیز هر ماه مقدار 30 درهم به هر کدام از ایشان بپرداز و او نیز نصایح مرا پذیرفت و مقدار دراهمی به او دادم تا بین دوستانش طبق توصیه تقسیم نماید.
بعد از آن، امام رضا (علیه‌السلام) افزودند: امام، علومش بی‌منتها است و هر کسی نمی‌تواند به تمام مراحل علمی و اطلاعات او دست یابد (حمیری، بی‌تا: 144؛ مجلسی، 1356، ج 26: 190)."
در روایت دیگری آمده است:
"شخصی به نام ابواسماعیل سندی از هند به دنبال حجت خدا آمده بود. او را به حضرت رضا (علیه‌السلام) راهنمایی کردند. وی می‌گوید: من نزد حضرت رفتم اما عربی نمی‌دانستم، به زبان سندی سلام کردم، حضرت به زبان خودم پاسخ دادند. با حضرت سخن گفتم و او به زبان خودم با من سخن می‌گفت؛ گفتم: به دنبال حجت خدا در عرب آمده‌ام. فرمودند: منم آن (حجت خدا)، هرچه می‌خواهی بپرس. من مسائل خود را پرسیدم و حضرت به زبان خودم پاسخ دادند.
در شهر بصره نیز وقتی یکی از مخالفان به نام عمرو بن هداب از ایشان خواست تا ادعای خود را در مورد دانستن هر زبان ثابت کند و با رومیان، هندوها، فارسیان و ترک زبان‌ها که در شهر هستند سخن گوید، حضرت فرمودند: آنها را بیاورید. عده‌ای از اهل زبان‌های گوناگون را آوردند و حضرت با همه‌ی آنها به گونه‌ای روان سخن گفتند که همگی به دانش و فصاحت حضرت اعتراف کردند و مردم از دیدن این منظره شگفت‌زده شدند، زیرا واضح بود که حضرت رضا (علیه‌السلام) هرگز در این مورد استادی ندیده و نزد کسی زبان‌های گوناگون را یاد نگرفته و با این افراد در مدینه معاشرتی که سبب یادگیری این همه زبان با این فصاحت باشد، نداشته‌اند (نجفی یزدی، 1391: 45-42)."
مرحوم شیخ صدوق، علامه مجلسی و دیگر بزرگان به نقل از اباصلت هروی حکایت می‌کنند:
"یکی از روزها به آن حضرت عرض کردم: یا ابن رسول الله! شما چگونه به همه‌ی زبان‌ها و لغت‌ها آشنا شده‌ای و این چنین ساده، مکالمه می‌نمایی؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: ای اباصلت! من حجت و خلیفه‌ی خداوند متعال هستم و پروردگار حکیم کسی را که می‌خواهد بر بندگان خود حجت و راهنما قرار دهد، به تمام زبان‌ها و اصطلاحات آشنا و آگاه می‌سازد که زبان عموم افراد را بفهمد و با آنها سخن گوید و بندگان خدا بتوانند به راحتی با امام خویش سخن گویند. سپس امام رضا (علیه‌السلام) افزودند: آیا فرمایش امیرالمؤمنین، امام علی (علیه‌السلام) را نشنیده‌ای که فرمودند: به ما اهل بیت (علیهم‌السلام) فصل الخطاب عنایت شده است و بعد از آن، اظهار نمودند: فصل الخطاب یعنی معرفت و آشنایی به تمام زبان‌ها و اصطلاحات مردم و بلکه عموم خلایق در هر کجا و از هر نژادی که باشند (ابن بابویه، 1387، ج 2: 228)."
امام رضا (علیه‌السلام) افزودند:
"توجه داشته باش که همانا امام و علوم او، همچون دریای بی‌منتهایی است که پایان‌ناپذیر باشد و درون آن مملو از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود و چون، پرنده‌ای، قطره‌ای از آب آن را بردارد، چیزی از آب آن کم نخواهد شد. امام، علومش بی‌انتهاست و هر کسی نمی‌تواند به تمام مراحل علمی و اطلاعات او دست یابد (4) (پیوسته، 1931: 37)."

تحریک عواطف و احساسات

یکی دیگر از مهارت‌های ارتباطی، تحریک احساسات و عواطف حقیقت‌جویانه‌ی مردم است. امام رضا (علیه‌السلام) در نیشابور زمانی که همگان برای شنیدن صحبت‌های ایشان جمع شده بودند و از ایشان تقاضا داشتند تا حدیثی بخوانند، با نحوه‌ی قرائت حدیث، احساسات مردم را برای شنیدن سخن حق برانگیخته و امامت و ولایت خود را در سایه‌ی این حدیث گهربار بیان فرمودند.
نیشابور با افغانستان، هندوستان و... در ارتباط بود و راه حیاتی معرفتی در آن زمان به شمار می‌رفت و متکفران بزرگی در آنجا بودند. بنابراین آنچه در نیشابور رخ داده یک فرآیند ارتباطی ویژه داشته است. مردم آن شهر به مکاتب و مذاهب آشنا بودند، لذا امام (علیه‌السلام) در یک فرآیند ارتباطی دقیق، توحید را با امامت همگام کرده و اصل وحدت و ولایت را ملازم هم بیان کردند.
"لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، بشرطها و شروطها و انا من شروطها: کلمه ی«لا اله الا الله: هیچ معبودی به جز الله نیست» دژ و حصار من (خدا) است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام)) یکی از آن شرط‌ها هستم."
امام (علیه‌السلام) با ایهامی دقیق با توسل به سلسله‌ی ائمه (علیه‌السلام)، امامت و ولایت خود را شرط ورود به دژ محکم الهی دانستند و مبدأ و معاد انسان‌ها را در پذیرش مطلق ولایت خلاصه کردند. با توجه به بستر تاریخی - جغرافیایی این شهر، امام (علیه‌السلام) از شیوه‌ی ایضاح بعد از ایهام در ارتباط با مردم برای تبیین جایگاه امامت ولایت خویش، استفاده کردند (فیاض، 1390: 266).
در تاریخ آمده است:
"وقتی امام رضا (علیه‌السلام) در مسیر مدینه به مرو به شهر نیشابور رسیدند، مردم زیادی به استقبال ایشان شتافتند و از وی درخواست کردند تا آنها را با حدیثی از پدران خود خشنود سازند. فرمودند: حدیث کرد مرا پدرم حضرت موسی بن جعفر کاظم (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم جعفر بن محمد صادق (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم محمد بن علی باقر (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم علی بن حسین، زین‌العابدین (علیه‌السلام)، فرمود: حدیث گفت مرا حسین بن علی (علیه‌السلام) شهید سرزمین کربلا، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) شهید سرزمین کوفه، فرمود: حدیث فرمود مرا برادرم و پسر عمویم محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، فرمود: حدیث کرد مرا جبرئیل، فرمود: شنیدم حضرت رب العزه سبحانه و تعالی فرمود: «کلمه‌ی لا اله الا الله حصار من است و هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل حصار من شود از عذاب من در امان است (ابن بابویه، 1387، ج 2: 374)."
وقتی امام (علیه‌السلام) این حدیث قدسی را فرمودند همین که کاروان حرکت کرد ایشان دستور توقف دادند، قافله ایستاد، مجدداً پرده‌ی کجاوه کنار رفت و حضرت در اینجا سخنی دارند که مربوط به خود ایشان است و فرمودند: «وَاَنا مِنْ شُرُوطِهَا». امام رضا (علیه‌السلام) در ادامه‌ی این حدیث می‌فرمایند تنها اعتقاد به خدا کافی نیست و مسائل دیگری نیز وجود دارد که رعایت مجموعه‌ی اینها از سوی فرد، او را دین‌دار می‌کند. در این حدیث نشان داده می‌شود که ارتباط بشر در گرفتن پیام از ذات احدیت اصل است یعنی توحید و خداباوری یک اصل اعتقادی است که باید به باور برسد و پذیرش رهبری بشری از میان انسان‌ها به نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث مستتر است.
امام (علیه‌السلام) با بیان این حدیث در جمع مردم نیشابور که اکثراً سنی مذهب بودند و از جمله مهم‌ترین شهرهای ایران و پایگاه فرهنگی اهل سنت بود، مسئله‌ی ولایت امیرالمؤمنان (علیه‌السلام) بعد از خاتمیت رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز امامت و رهبری امامان معصوم (علیهم‌السلام) را دوباره مطرح و با صدای بلند تأکید می‌فرمایند: ای کسانی که اهل نماز، قرآن و... هستید، بدانید اگر از ولایت خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامت ما دور باشید اعمال عبادی شما بی‌ارزش خواهد بود و نجات بخش نیست.
در واقع حدیث سلسلةالذهب نشانه‌ی رد شیعیان سه، پنج یا هفت امامی از سوی امام رضا (علیه‌السلام) است. ایشان با بیان جمله‌ی «بِشُرُوطِهَا وَ أنَا مِنْ شُرُوطِهَا»، انحراف تمام احزاب و فرقی را که پرچم مخالفت با امام کاظم، امام صادق و امام رضا (علیهم‌السلام) و حتی قبل از آنها را برافراشته بودند، گوشزد می‌کنند.
توجه به شرایط روز و رصد اتفاق‌های زمانه از شیوه‌های ارتباط جمعی است. امام (علیه‌السلام) با توجه به شرایط فرهنگی - اجتماعی نیشابور در آن زمان از فن برجسته‌سازی که یکی از شیوه‌های ارتباط جمعی مؤثر است، بهره بردند.
نمونه‌ای دیگر از تحریک احساسات حقیقت‌جویانه‌ی مردم، زمانی است که امام (علیه‌السلام) خود را از سفر به خراسان ناگزیر یافتند. ایشان در چند نوبت کنار مرقد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شکل خداحافظی با قبر ایشان، ناخرسندی خویش را از این سفر آشکار ساختند تا دیگران نیز بدانند امام (علیه‌السلام) برای انجام این سفر مجبور بودند. ایشان، حضرت جواد (علیه‌السلام) را نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بردند و به جد خود عرضه داشتند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به شما سپردم و به اصحاب فرمودند: سخن او را گوش کنید، با وی مخالفت ننمایید و نزد ثقات اصحاب خویش بر امامت و جانشینی وی تأکید کردند (مسعودی، 1343 ق: 349؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، 1375 ق: 196).
یکی از راویان حدیث که از نزدیک شاهد ماجرا بوده است، چنین می‌نگارد:
"هنگامی که فرستاده‌ی مأمون وارد مدینه شد، من نیز در مدینه بودم. امام (علیه‌السلام) برای وداع با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد حرم شریف نبوی شدند. حضرت در حالی که می‌گریستند چندین نوبت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مرقد پاک او خداحافظی کردند. جلو رفتم و به امام (علیه‌السلام) سلام کردم. حضرت پاسخ سلام مرا دادند. آنگاه امام (علیه‌السلام) را به خاطر سفری که در پیش داشتند تهنیت گفتم ولی آن حضرت فرمودند: مرا به حال خود واگذار که من از جوار جدم خارج شده و در غربت از دنیا خواهم رفت (ابن بابویه، 1387، ج 2: 217)."
امام (علیه‌السلام) هنگام بیرون رفتن از مدینه تمام خویشان خود را فراخواندند و در جمع آنان فرمودند: بر من گریه کنید، زیرا دیگر به مدینه باز نخواهم گشت (طبری، بی‌تا: 176).
گواه دیگر بر کراهت و ناخرسندی امام (علیه‌السلام) از این سفر، مسیر تعیین شده از سوی دستگاه خلافت بود، به گونه‌ای که از برخی مناطق، امام (علیه‌السلام) مخفیانه عبور داده می‌شدند (بیهقی، 1368: 171) و نیز از ورود ایشان به کوفه و قم جلوگیری به عمل آمد (5) (ابن بابویه، 1387، ج 2: 149) در صورتی که اگر امام (علیه‌السلام) به این سفر راضی بودند و مسیر را با اشتیاق می‌پیمودند دلیلی نداشت تا مأمون مسیر آن حضرت را از این دو شهر دور بدارد.

2. نگرش‌ها

دیوید برلو در مدل ارتباطی خود ذیل بحث نگرش، سه دسته نگرش را برای ارتباط‌گر ضروری می‌شمارد: نگرش نسبت به خود، نسبت به مطلب خود و نگرش نسبت به مخاطب و می‌گوید اگر ارتباط‌گر در این سه نوع نگرش از مهارت بالایی برخوردار باشد، بیشترین تأثیر را بر مخاطب می‌گذارد. در ادامه، دو نمونه از سیره‌ی امام (علیه‌السلام) در تکمیل مدل برلو بیان می‌شود.

نماز باران

یکی از حوادث مهمی که باعث محبوبیت بیشتر امام رضا (علیه‌السلام) در میان مردم خراسان و شیعیان شد، نزول باران رحمت بر اثر دعای ایشان بود. هنگامی که حضرت به ولایتعهدی مأمون منصوب شدند، منطقه‌ی خراسان دچار کم آبی شد و مزارع و باغات در معرض خطر قرار گرفت. عده‌ای این اتفاق را به علت حضور امام (علیه‌السلام) در مرو بیان می‌کردند، لذا مأمون از امام (علیه‌السلام) خواست دعا کنند و از خداوند بخواهند تا باران رحمت خود را نازل کند. امام (علیه‌السلام) به خواسته‌ی مأمون پاسخ مثبت دادند و پذیرفتند که در پیشگاه الهی دعا کنند. سرانجام حضرت در موعد مقرر در جمع مردم زیادی در بیابان بر فراز منبر قرار گرفتند و پس از حمد و ثنای پروردگار عرض کردند:
"بارالها! تو قدر و منزلت اهل بیت (علیهم‌السلام) را بالا بردی و به آنان بزرگی و عظمت بخشیدی، مردم به امید فضل و رحمت تو به ما متوسل شده‌اند، از تو درخواست دارم حاجت آنها را برآوری و باران رحمتت را نازل نمایی، بارانی که ویرانی و زیان به بار نیاورد، بارانی که شروع آن موقعی باشد که مردم از صحرا برگشته و به منازل و قرارگاه‌های خود رسیده باشند (همان: 183-179)."
سرانجام دعای حضرت همان طور که از پیشگاه الهی درخواست کرده بودند مستجاب شد. نزول باران رحمت بر اثر دعای ایشان موجب قدرشناسی مردم شد و همه یک زبان می‌گفتند: بزرگواری‌ها و کرامت‌های حضرت باری تعالی بر فرزند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) گوارا باد. هدف مأمون این بود که دعای امام (علیه‌السلام) در پیشگاه الهی پس از حضور در بیابان به اتفاق انبوهی از مردم مستجاب نشود و ایشان را در میان عامه‌ی مردم تحقیر کند. اما با استجابت دعای حضرت، موقعیت مأمون نیز تضعیف و این حادثه برای وی گران تمام شد.
استجابت دعای حضرت و نزول باران رحمت، از یک سو موجب فزونی محبوبیت و علاقه‌مندی به امام رضا (علیه‌السلام) در افکار عمومی شد و از دیگر سو، زمینه‌ی نفوذ تشیع و گرایش به آن را به خصوص در افرادی که معرفت و علاقه‌مندی آنها به امام (علیه‌السلام) ریشه‌دار و عمیق بود، فراهم کرد.
در اینجا باید دقت کنیم که نگرش امام (علیه‌السلام) نسبت به خود که می‌داند ولّی خدا بر روی زمین است و درخواست او از سوی خدا اجابت خواهد شد. همچنین با آگاهی از درخواست مردم و رعایت شرایط و لوازم استجابت دعا و با آگاهی از مردم که انتظار می‌کشند با اجابت یا عدم اجابت دعای ایشان، تأیید یا تکفیر کنند، درخواست مأمون را برای خواندن نماز باران می‌پذیرند. اما مأمون با ناآگاهی و ناباوری تمام خیال می‌کند دعای ایشان مستجاب نشده و جایگاهشان نزد مردم کم‌رنگ خواهد شد و از حضرت تقاضا می‌کند تا نماز باران بخواند و این امام رضا (علیه‌السلام) است که با آگاهی کامل از نگرش‌های خود و مخاطبان و با امید به عنایت حق تعالی پیروز میدان می‌شوند.

مژده‌ی بهشت

"شخصی به نام موسی بن سیار می‌گوید: با حضرت رضا (علیه‌السلام) بودم (در سفر به خراسان) نزدیک شهر طوس، چون دیوارهای شهر نمایان شد، صدای نوحه و عزا شنیدم، به دنبال صدا رفتم، دیدم جنازه‌ایست. در این هنگام حضرت رضا (علیه‌السلام) از اسب فرود آمدند، به طرف جنازه رفتند، به آن خو گرفتند و مأنوس شدند. آنگاه رو به من کردند و فرمودند: ای موسی بن سیار، هر که جنازه‌ی یکی از اولیای ما را تشییع کند،‌ از گناهان بیرون می‌رود آن‌گونه که از مادر، بدون گناه متولد شده است و چون جنازه‌ی آن مرد را کنار قبر نهادند، حضرت رضا (علیه‌السلام) نزدیک آمدند، مردم را کنار زدند، دست مبارک را بر سینه‌ی آن مرد نهادند و فرمودند: ای فلانی، مژده باد تو را به بهشت، بعد از این دیگر ترسی بر تو نیست. عرض کردم: فدایت شوم، آیا این مرد را می‌شناسید؟ شما که تا امروز به این سرزمین نیامده‌اید؟
فرمودند: ای موسی بن سیار، آیا نمی‌دانی که اعمال شیعیان ما، در صبح و شام بر ما عرضه می‌شود، هر کوتاهی که در اعمال آنها باشد، از خداوند متعال می‌خواهیم که از صاحبش درگذرد و هرچه از کارهای عالی باشد، از خداوند برای صاحبش شکرانه درخواست می‌کنیم (ابن شهر آشوب مازندرانی، 1375 ق، ج 4: 341؛ رک: مجلسی، 1356، ج 49: 98)."
در اینجا نیز امام (علیه‌السلام) احاطه‌ی خود را بر کلام خود و نگرش مخاطب نشان می‌دهند. ایشان از شیوه‌ی ارتباط میان‌فردی برای اعلام اطلاع اهل بیت (علیهم‌السلام) از اعمال شیعیان، استفاده کرده و تلاش دارند از این طریق به اثبات ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام) بر مردم بپردازند.

3. سطح دانش

در مدل برلو، سطح دانش به میزان آگاهی و اطلاعات ارتباط برمی‌گردد. امام رضا (علیه‌السلام) با داشتن این ویژگی باعث جذب قلوب مؤمنان می‌شدند. در ادامه دو مورد بیان می‌شود.

اطلاع قبلی از مخاطب

در مسند الامام الرضا (علیه‌السلام) آمده است: امام (علیه‌السلام) از قادسیه بیرون شدند، از طریق بادیه به طرف بصره حرکت کردند و پس از چندی به ناحیه‌ی نباج رسیدند. شیخ صدوق در روایتی از ابوحبیب نباجی ورود حضرت را به نباج چنین شرح می‌دهد (6):
"ابوحبیب نباجی می‌گوید: در عالم رؤیا دیدم که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به نباج تشریف آوردند و در مسجدی که حجاج فرود می‌آیند، وارد شدند. بر آن حضرت سلام کردم و پیش روی او ایستادم. طبقی از خرمای صیحانی نزد ایشان بود و حضرت مشتی خرما برداشتند و به من دادند. آنها را شمردم، 18 دانه بود. 20 روزی از این جریان گذشت و شخصی نزد من آمد و گفت: ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) از مدینه آمده و در مسجد نزول اجلال فرموده است. به خدمت حضرت رفتم و دیدم آن جناب در همان موضعی نشستند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودند و طبقی از خرمانی صیحانی مانند آنچه نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، پیش روی ایشان قرار داشت. سلام کردم و امام رضا (علیه‌السلام) پاسخ دادند. سپس مشتی از خرما به من دادند. آنها را شمردم، 18 دانه بود. عرض کردم یابن رسول الله زیادتر از این به من عطا فرما، فرمودند: اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زیادتر از این به تو عطا فرموده است، ما هم زیادتر از این به تو عطا کنیم (1387، ج 2: 458-457)."
گزارشی دیگر از ابن شهر آشوب در المناقب است که آن حضرت هنگام عزیمت از مدینه به مرو، در بصره توقف داشتند. راوی این قول، ابن علوان است. اما آنچه او نقل می‌کند همان ماجرایی است که ابوحبیب نباجی در ورود حضرت به نباج نقل کرده و به نظر می‌رسد روایت در اصل یکی است؛ اما در آخر روایت ابن علوان، ماجرایی افزون بر آنچه ابوحبیب نباجی گفته دارد. ابن شهر آشوب در ادامه‌ی روایت، به نقل از ابن علوان اضافه می‌کند:
"حضرت پس از چند روز نزد من فرستاده از من ردایی با اندازه‌های معین خواستند. گفتم چنین ردایی نزد من نیست. حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمودند: آن در بقچه‌ی فلانی است، کسی را نزد عیالت بفرست و آن را بخواه. کسی را فرستادم و نشانی دادم. او رفت و آنچه حضرت فرموده بودند، آورد (7) (1375 ق، ج 2: 397)."
صفوانی در روایتی دیگر می‌گوید: قافله‌ای از خراسان به طرف کرمان حرکت می‌کرد. در بین راه، دزدان بر اهالی کاروان حمله کردند و مردی را که گمان می‌کردند ثروتمند است گرفتند و روزهای زیادی او را در میان برف حبس کردند،‌ دهانش را پر از برف کردند تا مجبور شود جای پول‌هایش را بگوید.
سرانجام زن یکی از دزدان بر این مرد ترحم کرد و او را آزاد ساخت. مرد فرار کرد ولی در اثر شکنجه، دهان و زبانش به شدت آسیب دیده بود، به طوری که دیگر قادر به سخن گفتن نبود. شبی در خواب دید که مردی می‌گوید حضرت رضا (علیه‌السلام) وارد خراسان شده، نزد او برو و دوای درد خود را بخواه. او هم در خواب نزد امام (علیه‌السلام) رفت و ایشان فرمودند: «زیره، سیسنبر و نمک را بکوب و در دهان خود نگاه‌دار تا خوب شوی.» مرد از خواب بیدار شد ولی به خواب خود اعتنایی نکرد و سرانجام خود را به نیشابور رساند. به او گفتند امام (علیه‌السلام) از نیشابور رفته و اکنون به رباط سعد رسیده است.
مرد به رباط سعد رفت و خدمت امام (علیه‌السلام) رسید، با سختی فراوان جریان دزدان را تعریف کرد و از ایشان خواست او را شفا ببخشند. امام (علیه‌السلام) بلافاصله فرمودند: «برو همان دستوری را که در خواب به تو دادم، عمل کن.» مرد به دستور عمل کرد و خوب شد (مجلسی، 1356، ج 49: 124؛ ابن بابویه، 1387، ج 2: 211).

اطلاع از عقاید مخاطب

امام (علیه‌السلام) در بصره تشکیل جلسه دادند و سعی کردند این مجلس با مسیحیانی مثل جاثلیق، زیدیه و معتزله‌ی یهودیان (رأس جالوت) تشکیل شود و هدف خود را معرفی نشانه‌های امامت اهل بیت (علیهم‌السلام) قرار دادند (مجلسی، 1356، ج 49: 74). چون در ارتباط بین‌فردی، بهترین شیوه برای برقراری ارتباط مؤثر با مردم، داشتن اطلاعات دقیق از عقاید مخاطبان است، امام (علیه‌السلام) در این جلسه از این شیوه استفاده کردند.
امام (علیه‌السلام) در مناظره‌هایی که مأمون در مرو برای ایشان ترتیب می‌داد، روش ارتباطی خود را با جدل شروع می‌کردند و بر مبنای کتاب‌های آنها، علیه‌شان استدلال می‌کردند. این از فنون مناظره است که بر دلایل اعتقادی طرف مقابل استناد شود، به این ترتیب او نمی‌تواند به سادگی از ارتباط فرار کند، چون بایستی از تورات و انجیل فرار کنند که مبدأ اعتقادی خودشان است. استفاده از مفاهیم مشترک دو مذهب برای غلبه‌ی بیشتر در ارتباطات است، مثل مقدس بودن عیسی (علیه‌السلام) در میان شیعه و مسیحی (همان: 78) که امام (علیه‌السلام) از این فن نیز استفاده کردند. مبلغان دینی ما باید توجه کنند که این روش می‌تواند مبنای ارتباطات میان‌دینی آینده‌ی جهان را تشکیل دهد.
مأمون برای شکستن شخصیت علمی حضرت،‌ اقدام به تشکیل مجالس مناظره و مباحثه با دانشمندان ادیان مختلف می‌کرد تا شاید از این رهگذر بتواند در مباحثه‌های علمی که بین آنها به وجود می‌آید شکستی برای امام رضا (علیه‌السلام) ایجاد کند و از محبوبیت آن وجود مقدس در بین مردم، بکاهد. اما سرانجام توفیق نیافت و دانشمندان برجسته‌ی تمام ادیان و مذاهب از مراکز علمی جهان با امام (علیه‌السلام) به بحث و گفتگو نشسته و همه‌ی عالمان مذاهب، صاحبان افکار و آرای مختلف به بزرگواری و احاطه‌ی علمی آن حضرت اعتراف کردند. پیروزی‌های حضرت در مباحثه‌ها، مأمون را ناامید کرد.
از شیوه‌های ارتباط میان‌فردی مؤثر، اطلاع قبلی از مخاطب و عقاید اوست. ایشان با تعبیر یافتن رؤیای ابوحبیب نباجی و احاطه‌ی کامل بر عقاید مخاطبان، از این شیوه برای اثبات حقانیت امامت خود استفاده می‌کردند. اینها نمونه‌هایی از علم و آگاهی بی‌نهایت امام (علیه‌السلام) بوده که موجب جذب قلوب مؤمنان، در ارتباطات ایشان با مردم بوده است.

4. موقعیت فرهنگی - اجتماعی ارتباط‌گر

برلو می‌گوید هیچ ارتباط‌گری به عنوان فرد آزاد و بدون تأثیر از شرایطی که در سیستم فرهنگی - اجتماعی اطرافش دارد، نمی‌تواند رفتار کند. هرچه طبقه‌ی اجتماعی و فرهنگی ارتباط‌گر با مخاطبان نزدیک‌تر باشد، ارتباط کامل‌تر و بهتری صورت می‌گیرد. توجه به این نکته ما را بر آن می‌دارد که بیان کنیم، هر چند در ظاهر، امام رضا (علیه‌السلام) از مدینه عازم مرو بودند و خلق و خوی اعراب را با خود به همراه داشتند، اما بررسی سیره‌ی ایشان در این سفر نشان می‌دهد که نه تنها ارتباط بسیار هم‌رنگ و قوی با مخاطبان خود داشتند بلکه باعث جذب قلوب آنان هم شدند. امام رضا (علیه‌السلام) با رعایت اخلاق اسلامی و برخورد انسان با افراد، مرزهای فرهنگی و اجتماعی مردم ایران را شکستند و با افراد در قوم و قبایل متفاوت، ارتباط مطلوب و کامل برقرار کردند مانند موارد زیر:

توجه به وضعیت اخلاقی و فرهنگی مردم

حاکم نیشابوری از مجلس ضیافت و میهمانی یاد می‌کند:
"یکی از بزرگان شهر به افتخار حضرت ترتیب داد و افاضل و علمای شهر را نیز دعوت کرد و با وجود اینکه جای افاضل و اشراف و به خصوص جای حضرت رضا (علیه‌السلام) را در صدر جلسه و همراه با متکا و نمارق (بالشت و پشتی) مصفوفه مقرر کرده بودند، حضرت التفاتی به صدر مجلس ننموده و در کنار مجلس که نوع میهمانان نشسته بودند؛ جلوس فرمودند. از آن پس سیره بر آن شد که جای افاضل کنار مجلس باشد نه صدر آن (1339: 34)."
این قضیه که گویای تواضع حضرت بود، نهایت الگوپذیری مردم از ایشان و نفوذ عمیق آن حضرت را در قلب و فکر مردم ایران نشان می‌دهد.

توجه به وضعیت مادی و رفاه مردم

نمونه‌هایی دیگر از اشراف امام (علیه‌السلام) بر موقعیت فرهنگی - اجتماعی ایران، در وضعیت رفاهی مردم و به خصوص شیعیان در دوران حکومت مأمون بود. بنی‌عباس تا قبل از ورود امام (علیه‌السلام) به ایران عرصه‌ی زندگی را بر شیعیان سخت می‌گرفت به طوری که عده‌ی زیادی از شیعیان و حتی سادات علوی، سیادت و شیعه بودن خود را مخفی نگاه می‌داشتند. اما امام (علیه‌السلام) در نمونه‌هایی متعدد برای ایجاد رفاه مردم در مسیر حرکتشان تلاش کردند.
مثلاً در منطقه‌ی ده سرخ که خشک و کم آبی بوده است، امام (علیه‌السلام) برای وضو آب طلب می‌کنند و چون اطرافیان آب نداشتند، با دستان خود گودالی حفر می‌کنند که آب از زمین می‌جوشد.
"بنا بر روایت عبدالسلام ابن صالح هروی وقتی حضرت به ده سرخ رسیدند، به ایشان عرض کردند که خورشید از دایره‌ی نصف‌النهار گذشت و وقت نماز ظهر شد. آن جناب فرود آمدند و فرمودند: آب بیاورید. گفتند: آب با ما نیست. حضرت با دست خویش زمین را اندکی حفر کرده، چشمه‌ای می‌جوشد که تاکنون موجود است (8) (سحاب، 1334: 256)."
در روایتی دیگر ابوصلت هروی گزارش کرده:
"امام رضا (علیه‌السلام) چون به سناباد رسیدند تکیه کردند بر کوهی که دیگ‌ها از آن می‌تراشند و دعا کردند: خداوندا! سود ببخش به این کوه و برکت عطا کن در ظرف‌هایی که از این کوه می‌تراشند و فرمودند: که از برایش دیگ‌ها از سنگ تراشیدند و فرمودند: غذایش را در همان دیگ‌ها تهیه کنند. غذای آن حضرت اندک بود و آهسته غذا می‌خوردند. از آن روز مردم به آن کوه رو آوردند و دیگ‌ها و ظرف‌ها از سنگ آن تراشیدند و برکت یافتند (ابن بابویه، 1387، ج 2: 211)."
در کوه سنگی نیز، امام (علیه‌السلام) برکت سنگ‌های این ناحیه را که از آن، دیگ‌ها و ظروف سنگی می‌تراشیدند طلب می‌کنند که تا امروز نیز همچنان این شغل در این ناحیه برجاست.
در روایتی دیگر شیخ صدوق، گزارش داده که امام رضا (علیه‌السلام) در نیشابور در محله‌ی قزوینی منزل و در آنجا حمامی بنا کردند که امروز به گرمابه‌ی رضا مشهور است. آنجا چشمه‌ای کم آب بود. ایشان کسی را واداشتند که آب آن را بیرون آورد تا فراوان شد. امام (علیه‌السلام) در بیرون دروازه در زیر زمین، حوضی ساختند که چند پله پایین می‌رفت و آب چشمه بدان می‌ریخت. حضرت، داخل حوض شدند و بیرون آمدند و سپس به روی آن نماز گزاردند، سپس مردم می‌آمدند، از آن چشمه برای تبرک نوشیده، در آن حوض غسل می‌کردند، بر روی آن نماز گزارده، دعا می‌کردند و از خداوند حاجت خواسته و حاجاتشان برآورده می‌شد. امروز، آن چشمه را «عین کهلان» می‌نامند و مردم تا به امروز به سراغ آن چشمه می‌روند (همان: 136).
«بنابر آنچه مورخان معاصر ذکر کرده‌اند، این چشمه که بعد از آن به حمام امام رضا (علیه‌السلام) معروف شد همچنان در شهر نیشابور وجود دارد» (عرفان‌منش، 1390: 181).

توجه به وضعیت اعتقادی مردم و تبیین ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام)

نمونه‌ای دیگر از اشراف امام (علیه‌السلام) بر موقعیت فرهنگی - اجتماعی و شرایط زمان خود، در سرخس اتفاق می‌افتد.
یکی از نشانه‌های پذیرش تحمیلی ولایتعهدی از سوی امام رضا (علیه‌السلام) حادثه‌ی حبس و زندانی شدن آن حضرت در سرخس است. متأسفانه منابع اولیه، اطلاعات کافی در مورد چگونگی این زندانی شدن نداده‌اند. از برخی گزارش‌ها استفاده می‌شود که امام (علیه‌السلام) مدتی در سرخس تحت نظر [و شاید بازداشت خانگی] بوده‌اند. امام (علیه‌السلام) تلاش می‌کنند تا با توجه به موقعیت پیش آمده و ارتباط نداشتن ایشان با مردم، به تبیین مسئله‌ی امامت و ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام) برای ابوصلت هروی بپردازند تا او سخن حضرت را به گوش مردم برساند. این، نمونه‌ای از ارتباط میان‌فردی امام (علیه‌السلام) است. در گزارشی از ابوصلت هروی در این باره چنین ثبت شده است:
"به در خانه‌ای که حضرت رضا (علیه‌السلام) در سرخس در آن زندانی بودند آمدم. از زندانبان اجازه‌ی ملاقات خواستم. گفت: راهی به آن نیست. گفتم: چرا؟ گفت: او چه بسا در شب و روز هزار رکعت نماز می‌گزارد و ساعتی در آغاز روز و پیش از غروب در مصلای خود نشسته و با پروردگار خود مناجات می‌کند.
گفتم: در وقتی از این اوقات برایم اجازه‌ی دیدار بگیر و او اجازه گرفت. نزد حضرت رضا (علیه‌السلام) رفتم. ایشان در جای نماز خود نشسته و در اندیشه فرورفته بودند. به امام (علیه‌السلام) گفتم: یابن رسول الله این چیست که مردم از شما حکایت می‌کنند؟
فرمودند: چه می‌گویند؟ گفتم: از شما نقل می‌کنند که فرموده‌اید: مردم، بندگان ما هستند. فرمودند: خدا آفریننده‌ی آسمان‌ها و زمین است و دارای پنهان و آشکار. تو شاهدی که من هرگز این سخن را نگفته‌ام و هیچ‌گاه از پدران خود چنین سخنی نشنیده‌ام. تو دانایی به ستم‌هایی که از این امت بر ما اهل بیت وارد شده است و تو دانایی به اینکه این اتهام نیز از همان ستم‌هاست. سپس حضرت رضا (علیه‌السلام) رو به من کردند و فرمودند: ای عبدالسلام! اگر مردم آفریده‌ی ما باشند، چنان که حکایت می‌کنند، پس برای چه کسی ما از ایشان بیعت می‌گیریم. گفتم: یابن رسول الله راست گویی. سپس فرمودند: آیا تو منکری آنچه حق تعالی برای ما از ولایت و امامت واجب گردانیده، چنان که غیر تو منکر است. گفتم: پناه بر خدا، من اقرار دارم به ولایت و امامت شما (9) (ابن بابویه، 1387، ج 2: 427-426)."
در مرو نیز وقتی امام (علیه‌السلام) مجبور به پذیرش ولایتعهدی می‌شوند برای مأمون شروطی می‌گذارند و با تقریض (10) متن عهدنامه، منظور خود را از پذیرش، بر همگان آشکار می‌سازند و پس از آن، سیاست دوگانه‌ای در نظر می‌گیرند. اول اینکه از راه ولیعهدی و ارتباطات بین‌فردی به تبلیغ شیعه و امامت بپردازند و از حکومت ظلم دوری کنند و دیگری اینکه از راه ارتباطات جمعی به ترویج شیعه و امامت بپردازند. تبدیل لباس از مشکی که رنگ رسمی لباس عباسیان بود به رنگ سبز که مربوط به ائمه اطهار (علیهم‌السلام) است، ضرب سکه به نام حضرت، ترویج شیعه با اشعار شعرا و صله دادن به آنها و نماز عید مشهور امام (علیه‌السلام) در مرو از جمله تلاش‌های ایشان در ارتباطات جمعی بود (ابن بابویه، 1373 ق، ج 8: 278-260) که با توجه به آگاهی از عهد و زمان خویش انجام می‌دادند.

روش‌شناسی ارتباطات امام رضا (علیه‌السلام)

1. روش نفی و اثبات

در این روش، ارتباط‌گر سعی می‌کند همه‌ی شیوه‌های مشابه و پیام‌های رقیب را نفی و شیوه و پیام مطلوب خود را اثبات کند. نکته‌ی قابل توجه در اینجا، دقت در تمایز روش نفی و اثبات و روش استدلال است. در روش نفی و اثبات، همه‌ی پیام‌های رقیب زمینه‌ی اثبات پیام مطلوب است؛ در حالی که در روش استدلالی، از اصول منطق برای اثبات پیام مطلوب استفاده می‌شود، هرچند ممکن است اثبات پیام مطلوب خود نافی همه‌ی پیام‌های رقیب باشد. به عبارت دیگر در روش نفی و اثبات، نخست کار نفی پیام‌های رقیب صورت می‌گیرد تا زمینه‌ای برای اثبات پیام مطلوب پدیدار شود.
امام رضا (علیه‌السلام) در مناظره با رهبران و پیروان ادیان از این روش بهره می‌بردند. مثلاً برای اثبات نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نفی دلایل پیروان یهود برای نپذیرفتن نبوت ایشان استفاده کردند.
دانشمند یهودی در پاسخ امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی چگونگی اثبات نبوت حضرت موسی (علیه‌السلام)، به معجزه‌هایی از قبیل شکافتن دریاها، اژدها شدن عصا در دست وی، بیرون آوردن ید بیضا و جاری ساختن چشمه‌ی آب از سنگ با زدن عصای خود، استناد کردند.
"امام رضا (علیه‌السلام) با پذیرش این معجزه‌های حضرت موسی (علیه‌السلام)، پرسیدند: آیا هر کس در تأیید ادعای نبوت خویش معجزه بیاورد، او را تصدیق می‌کنید؟ عالم یهودی گفت: خیر، فقط در صورتی می‌پذیریم که معجزه‌هایی همانند معجزه‌های حضرت موسی (علیه‌السلام) بیاورد. امام (علیه‌السلام) فرمودند: پس چگونه به نبوت پیامبران پیش از موسی (علیه‌السلام) ایمان دارید، در حالی که هیچ کدام از آنها معجزه‌های یاد شده برای حضرت موسی (علیه‌السلام) را نیاوردند. دانشمند یهودی که در پاسخ حضرت رضا (علیه‌السلام) درمانده بود، با تغییر حرف خود، گفت: اگر کسی معجزه‌هایی بیاورد که فراتر از قدرت افراد عادی باشد، تصدیق نبوت او لازم است. در این هنگام، حض

کلماتی برای این موضوع

بررسی و نقد دیدگاه و روش طبری در تاریخ نسبت به اهل بیت ع مقدمه مدیر پایگاه استفاده از منابع تاریخی به ویژه تاریخ نویسی ای به سبک طبری


ادامه مطلب ...

تفاوت آموزه‌های حدیثی امام رضا (ع) در مدینه و مرو

[ad_1]

چکیده

دوره امامت امام رضا (علیه السلام)، بیست سال به طول انجامید. امام (علیه السلام)، ده سال از مدت یاد شده را در روزگار هارون در مدینه سپری کرد و حدود سه سال آخر عمر ایشان در مرو و در دوران خلافت مأمون سپری شد.
آموزه‌های حدیثی امام رضا (علیه السلام) در مدینه بیشتر حول محور احکام، آموزه‌های اخلاقی و عقاید بود. آن حضرت در این دوره بر اساس جو حاکم بر جامعه، درصدد تصحیح عقاید شیعیان و تکفیر غلات برآمد و مباحث ایشان بیشتر نقلی و در برخی موارد عقلی بود. اما ایشان در مرو با توجه به شرایطی که مأمون برای کاستن از مقام علمی امام ایجاد می‌کرد و نیز مناظره با اهل کتاب و فرق مختلف اسلامی، مباحث بسیار گسترده و عمیقی را حول محور عقاید، خصوصاً امامت با رویکرد قویِ قرآنی و عقلی مطرح ساخت و در نشر حقانیت اسلام و نیز تشیع، تلاش فراوانی مبذول داشت.

1. بررسی آموزه‌های روایی امام رضا (علیه السلام) در مدینه

دوره بیست ساله روزگار امامت و رهبری امام رضا (علیه السلام) را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول از آغاز امامت تا سفر به خراسان، یعنی از سال 183 ق تا 201 که ایشان عمده آن را در مدینه حضور داشت. بخش دوم از میانه سال 201 ق تا پایان عمر امام، یعنی آخر ماه صفر سال 203 ق بود که در مرو سپری شد.
امام، ده سال از مدت یاد شده (193-183ق) را در روزگار هارون گذراند. در این دوره، هم سیاست‌های هارون در قبال امام نسبت به قبل، تغییر یافت و هم روش امام در رهبری و ادامه حرکت امامت، با روش امام هفتم تفاوت داشت. هارون پس از شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) از پی‌آمدهای قتل امام هراس‌ناک بود. از این رو هر چند برخی از درباریان، او را به قتل امام رضا (علیه السلام) ترغیب می‌کردند، اما او از این کار و عواقب آن وحشت داشت، زیرا در این صورت، قیام های علویان، شدت بیشتری می‌یافت و موجی از نارضایتی در مردم پدید می‌آمد که برای دستگاه حکومت، مخاطره‌آمیز بود. (1) بنابراین هارون با توجه به این ملاحظات سیاسی و برای حفظ حاکمیت خود، از روش سابق دست شست و از فشار سیاسی و اجتماعی علیه امام رضا (علیه السلام) کاست.
امام رضا (علیه السلام) نیز مبارزه خود را به گونه‌ای دیگر ادامه داد تا هم تجربه پیشین در مدتی کوتاه تکرار نشده باشد و هم تکلیف بر زمین نمانده باشد. حمایت از قیام‌های علوی و نیز نشر فرهنگی اسلامی، تصحیح رویکرد سیاسی شیعه و پرورش شیعیان روشن‌گر، از جمله تلاش‌های آن حضرت در این زمینه بود. (2) البته در دوران هارون، امام هشتم در نهایت تقیه زندگی می‌کرد و وظایف امام در رهبری جامعه اسلامی و هدایت مردم را با رعایت همه جوانب و تحت پوشش های مختلف، انجام می‌داد.
اقدامات امام رضا (علیه السلام) در مدینه در زمینه نشر فرهنگ اسلامی، تصحیح رویکرد سیاسی شیعه و پرورش شیعیان روشن‌گر، بر محورهای خاصی متمرکز بود که در ادامه، برخی از این محورها ذکر می‌شود:

الف – خداشناسی و توحید

در رأس تلاش‌های امام رضا (علیه السلام) در مدینه، مسئله توحید و خداشناسی و تصحیح این اعتقاد قرار داشت؛ به عنوان نمونه، امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به سؤال صفوان به یحیی درباره تفاوت میان معنای اراده خداوند و اراده بشر، می‌فرماید:
اراده مخلوق، همان ضمیر اوست و آنچه به اندیشه او می‌رسد، و تصمیم می‌گیرد که به فعلیت برساند، اما اراده خداوند، صرف ایجاد و آفرینش است، نه چیز دیگر، زیرا برای خداوند، غور و قصد و تفکّر نیست و این گونه صفات از آنِ آفریدگان است و از ذات مقدّس او منتفی است... (3)

ب – امامت

بی‌تردید امامت در منظومه اندیشه کلامی شیعه دارای جایگاهی محوری است. اعتقاد به امامت از مؤلفه‌های اصلی تفکر شیعه و یکی از وجوه تمایز شیعه از دیگر فرقه‌های اسلامی است. از نظر شیعه، ولایت و امامت در سه جنبه سیاسی، دینی و معنوی مطرح است. (4)
حضرت رضا (علیه السلام) در ضمن کلامی در مورد حجیت عقل، به ابن سکیت فرمود: عالم در زمان تکلیف از فرد راست‌گویی از جانب خداوند متعال خالی نمی‌ماند تا مکلّفان در مسائل شبهه‌ناک در امر شریعت، بدو پناه برند... (5)
ایشان در روایات مختلف، مسئله امامت، ویژگی‌ها و نسب امامان را تبیین نمود؛ به عنوان نمونه در کلامی از آن حضرت خطاب به حسن بن علیّ بن فضّال آمده است:
امام، علایم و نشانه‌هایی دارد. امام در علم، حکمت، تقوا، صبر، شجاعت، سخاوت، عبادت از همه برتر است، پاک و مطهّر است، همان‌گونه که از مقابل می‌بیند، از پشت سر نیز مشاهده می‌کند، سایه ندارد، از بطن مادر با دو کف دست بر زمین می‌افتد و با صدای بلند، شهادتین می‌گوید، چشمش به خواب می‌رود، ولی قلبش بیدار است، محدّث است... شمیم امام از مشک خوش‌تر، به مردم از خودشان سزاوارتر و بر آنان دل‌سوزتر از پدر و مادرشان است. او از تمام مردم در برابر خداوند متواضع‌تر است، بدان چه امر می‌کند، از همه بیشتر عمل می‌کند و از آنچه دیگران را نهی می‌کند، از همه بیشتر دوری می‌نماید. دعای امام، مستجاب است و جامعه، صحیفه‌ای به طول هفتاد ذراع، مشتمل بر تمام نیازهای بنی آدم، نزد اوست. جفر اکبر و اصغر نیز که پوست قوچی است و جمیع علوم حتّی مجازات یک خراش و حتّی زدن یک تازیانه یا نیم یا ثلث در آن ثبت شده و نیز مصحف فاطمه (علیه السلام)، نزد اوست. (6)

ج – اثبات حقانیت امامیه

حسین بن خالد از حضرت رضا (علیه السلام) نقل کرد:
پیامبر اکرم (ص) فرموده: «هر که دوست دارد سوار کشتی نجات شود و دست‌آویز استوار را چنگ زند و به ریسمان محکم خدا بچسبد، باید علی را بعد از من دوست بدارد و دشمنش را دشمن و پیرو ائمه هدی از فرزندانش باشد. آنها جانشینان و اوصیای من و حجت خدا بر خلق پس از من و سرور امت و رهبر پرهیزگاران به جانب بهشت هستند. حزب ایشان، حزب من و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنان آنان، حزب شیطان است». (7)

د – تبیین عقاید خاصه امامیه

از جمله اقدامات امام رضا (علیه السلام) در نشر فرهنگ ناب اسلامی، دفاع از عقاید خاصه شیعیان است که در این جا به برخی از این عقاید اشاره می‌شود:

تقیه:

قابل توجه است که تقیه نه به معنای تعطیل کار و تلاش، بلکه به معنای پوشیده نگه داشتن کار و تلاش است و این مطلب با مراجعه به روایات، به طور کامل آشکار می‌شود. (8)
علی بن حسین بن خالد روایت می‌کند:
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «کسی که ورع ندارد، دین ندارد و کسی که تقیه نمی‌کند، ایمان ندارد. گرامی‌ترین شما در نزد پروردگار کسی است که تقوایش بیشتر باشدو تقیه را مورد عمل قرار دهد.» خدمت حضرت عرض کردند: یا ابن رسول الله! تا چه وقت باید تقیه کرد؟ فرمود: «تا روز معین که روز خروج قائم ماست و هر کس قبل از خروج قائم ما تقیه را ترک کند، از ما نخواهد بود... » (9)

مهدویت:

حسین بن خالد می‌گوید:
به حضرت امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: عبدالله بن بکیر حدیثی را روایت و آن را تأویل می‌کرد. من می‌خواهم آن را به شما عرضه دارم. فرمود: «حدیث چیست؟» عرض کردم: او می‌گفت: عبید بن زراره برای من نقل کرد: در ایامی که نفس زکیه علیه بنی‌العباس قیام کرده بود، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «تا وقتی که آسمان و زمین آرام است، تو نیز آرام باش!» عبدالله بن بکیر می‌گفت: در این صورت، مادام که آسمان و زمین آرام است، قیامی به وقوع نمی‌پیوندد و بنابراین نه قیامی است و نه قائمی!
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «جدم حضرت صادق (علیه السلام) راست فرمود و این طور که عبدالله بن بکیر تأویل کرده است، نیست. منظور جدم این است که تا وقتی آسمان از شنیدن صدا و زمین از فرورفتن با لشکر (سفیانی) آرام است، تو نیز آرام گیر...» (10)

شفاعت:

حسین بن خالد در روایتی دیگر از حضرت رضا (علیه السلام) و آن حضرت از آبای گرامش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «کسی که به حوض من ایمان نداشته باشد، خدا او را در حوضم وارد نکند و کسی که به شفاعتم ایمان نداشته باشد، خداوند او را به شفاعتم نایل نسازد». آن گاه فرمود: «شفاعت من مخصوص کسانی از امت من است که مرتکب گناهان کبیره شده باشند و نیکوکاران از ایشان، هیچ گرفتاری پیدا نمی کنند».

اثبات حقانیت ولایت اهل بیت با استفاده از آیات:

حضرت رضا (علیه السلام) در مدینه با تفسیر بسیاری از آیات، بر حقانیت مذهب شیعه و ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه (علیه السلام)، پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم تأکید می‌ورزید، به عنوان نمونه حسین بن خالد می‌گوید:
از حضرت رضا (علیه السلام) راجع به آیه امانت (11) سؤال کردم. ایشان فرمود: «امانت، ولایت است و هر که بدون حق آن را ادعا کند، کافر است.» (12)
بدین ترتیب، امام بُعد دیگری از توحید را تشریح کرد و بر مسئله بنیادین دیگری تأکید ورزید که همان ولایت بود. امام بر همه حاکمیت‌های غیر الهی خط بطلان کشید و فسلفه حاکمیت اسلام را اعتلای کلمه حق دانست، که این امر تنها در پرتو ولایت، امکان‌پذیر است.

هـ - مقابله با غالیان

امام رضا (علیه السلام) در ضمن دفاع از حقانیت شیعه و پرورش شیعیان، مطالبی نیز در نکوهش و تکفیر جماعت غلات و بیزاری از آنان و طرف‌داران شان بیان فرمود، (13) چنان که حسین بن خالد صیرفی از آن حضرت نقل می‌کند:
هر که معتقد به تناسخ باشد، کافر است... خداوند غالیان را لعنت کند! آنها از مجوس، نصاری، قدری‌ها، مرجئه و حروری‌ها بدترند... با آنها ننشینید و رفاقت نکنید و از آنها بیزاری بجویید، خدا از آنها بیزار باشد. (14)
بیشتر روایاتی که از امام رضا (علیه السلام) در مدینه روایت شده، در مورد احکام، عبادات، ادعیه و مستحبات، سرنوشت انسان‌ها در قیامت، اخلاقیات و برخی مسائل اعتقادی است.

2. بررسی آموزه‌های روایی امام رضا (علیه السلام) در مرو

در زمان حکومت مأمون، دستگاه عباسی به تاکنیک جدیدی دست یازید و امام نیز متناسب با وضع موجود، فعالیت‌های سیاسی خود را ترتیب داد. در این دوره برای جلوگیری از گسترش نفوذ امام در جامعه، حکومت تصمیم گرفت محصولات فرهنگی تمدن‌ها و فرهنگ‌های دیگر را ترجمه و در جامعه اسلامی منتشر کند تا هم اذهان مردم از پیگیری مسئله خلافت و جانشینی پیامبر، متوجه مسائل دیگری شود و هم با ورود مسائل علمی و عالمان جدید به جامعه اسلامی، اهمیت و نفوذ علمی امام کاهش یابد. با همین هدف، «بیت الحکمة» تأسیس و نهضت ترجمه آغاز شد و هسته‌های علمی جدید و جلسات مناظره علمی پرشماری برگزار گردید (15) تا شاید موقعیت علمی امام، تحت‌الشعاع قرار گیرد. اما امام از این فرصت استفاده کرد و به نشر هر چه بیشتر حقایق اصیل دین اسلام پرداخت و با مباحثات و مناظرات خود با دیگر عالمان، موقعیت علمی خویش را بیش از پیش مستحکم ساخت. (16)
در سال 200 ق حضرت رضا (علیه السلام) مدینه را به مقصد مرو ترک کرد و در سال 201 ق ولایت عهدی مشروط مأمون را به اجبار پذیرفت. حضرت در این دوره، دانشمندان ملل و ادیان دیگر را با مناظرات علمی، به اسلام و مخصوصاً تشیع متوجه کرد و با به جا نهادن میراثی گران‌قدر، بر غنای فرهنگ دینی افزود. (17)
البته زمینه‌های گرایش به تشیع از دیرباز در میان خراسانیان وجود داشت و به دلیل همین زمینه‌ها، داعیان عباسی، شعار «الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم» را ابتدا در خراسان طرح کردند و قیام عباسیان ضدّ بنی‌امیه نیز با حمایت خراسانیان به پیروزی رسید، (18) لکن محدودیت‌هایی که عباسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالباً باعث دوری شیعیان از ائمه شده بود و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم می‌کرد. بنابراین دوران ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) در مرو، یکی از درخشان‌ترین دوران‌ها برای شیعیان بود، چرا که آنان امام خود را در کنار خود می‌دیدند و از حمایت وی برخوردار بودند.
امام رضا (علیه السلام) در مرو در پی حکم ولایت عهدی، خطبه کوتاهی ایراد کرد و بعد از حمد و ثنای خداوند فرمود:
همانا ما را به واسطه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم بر شما حقی است و شما نیز به همان سبب بر ما حقی دارید. پس هرگاه حق ما را ادا کردید، بر ما نیز واجب است که حق شما را بدهیم. (19)
بدین ترتیب ایشان در اولین قدم، بحث محوری امامت ائمه را مطرح نمود و این جایگاه مهم را به همگان خاطرنشان ساخت، چرا که یکی از مسائل مهم در دوران ائمه، ادعای امامت و دعوت به امامت بود.
بحث دیگر، برخورد تند و زبان صریح و تیز ائمه (علیه السلام) در برابر خلفاست. ائمه (علیه السلام) در برابر خلفا حقایق را افشا می‌کردند و ملاحظه هیبت و قدرت زمام‌داران، آنها را به سکوت وادار نمی‌کرد. (20) آنها بر مسئله امامت وخلافت خود بسیار مصر بودند، تا جایی که امام رضا (علیه السلام) در کتابی که گفته می‌شود در مورد اسلام خالص واحکام آن برای مأمون نوشت، در ابتدای کلام حتی بدون هیچ تقیه‌ای پس از حمد و ثنای خداوند و قرآن و پیامبرش حضرت محدم (صلی الله علیه و آله و سلم، به خلافت بر حق و بی‌واسطه علی (علیه السلام) پس از ایشان تصریح فرمود و نیز از اسامی تک تک ائمه بعد از حضرت علی (علیه السلام) نام برد و همه را ستود. ایشان در این متن هم چنین از قیام قائم آل محمد در آخرالزمان و تساوی حقانیت امامان با حقانیت قرآن سخن گفت و آن گاه به بیان احکام اسلام پرداخت. (21)
البته بحث امامت ابتدا متّکی بر نقل بود، چرا که این بحث از نظر تاریخی، مبتنی بر اقدام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم به تعیین جانشین برای هدایت جامعه اسلامی پس از خود است، اما به مرور زمان، نیازمند توضیح عقلی نیز شد. بدین جهت ما تا زمان امام رضا (علیه السلام)، در این زمینه بیشتر با شیوه نقلی و گاه با شیوه عقلی در این باره مواجه‌ایم. در زمان آن حضرت، بحث‌ها با تفصیل بیشتری شکل عقلی به خود گرفت و امام رضا (علیه السلام) در این باره معارف زیادی را مطرح فرمود. البته دلیل دیگر این امر، مطرح شدن حق اهل بیت (علیه السلام) برای خلافت بود که مأمون به ظاهر آن را پذیرفته بود. (22)
در مسند الامام الرضا (علیه السلام)، بیش از 490 روایت در فصل «الامامة» آمده که قسمتی از آنها مباحث تاریخی مربوط به جریانات امام رضا (علیه السلام) است. در ضمنِ احادیث این فصل، بحث‌های عقلی فراوان دیده می‌شود. روشن است که این حجم از معارف مربوط به امامت، تا پیش از آن نبوده است. (23)
دوران امام رضا (علیه السلام) در مرو، در یک نقطه، متمایز و متفاوت از دوران دیگر ائمه است. این تمایز مربوط به هم‌زمانی حضور امام رضا (علیه السلام) با خلافت مأمون است که می‌توان گفت بهترین و عالم‌ترین خلیفه عباسی بود. مسعودی درباره وی می‌گوید: «او اراده منصور، زهد مهدی و عزت نفس هادی را در خود جمع کرده بود.» (24) امام علی (علیه السلام) نیز در مورد او فرمود: «هفتمین آنها از همه‌شان دانشمندتر خواهد بود.»
مسلماً با وجود چنین خلیفه‌ای و تمرکز شدید دستگاه حکومتی بر امام رضا (علیه السلام) و تلاش آنها برای کاستن از وجهه علمی و منزلت معنوی آن حضرت، ایشان باید با منطقی استوار و دلایلی متقن، از اسلام ناب و مکتب تشیع، دفاع و حراست می‌کرد. احتجاجات و مباحثات حضرت رضا (علیه السلام) با فرقه‌های مختلف در مجلس مأمون، چنان مقام علمی آن حضرت را آشکار نمود که مأمون بارها می‌گفت: «هیچ کس را در روی زمین، داناتر از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نمی‌دانم.» (25)
در ادامه به برخی از آموزه‌های روایی آن حضرت در مدت اقامت در مرو اشاره می‌شود:

الف – تبیین تفاوت «عترت» و «امّت»

از جمله آموزه‌های روایی حائز اهمیت امام رضا (علیه السلام) در مرو، مناظره ایشان با مأمون و برخی از علما در مورد فرق بین «عترت» و «امت» است. ریان بن صلت می‌گوید: حضرت رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون در مرو حاضر شد. در آن مجلس عدّه‌ای از علمای عراق و خراسان حضور داشتند. مأمون گفت: معنای آیه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا ...» (26) را برایم بگویید. علما گفتند: «مراد خداوند، تمامی امّت است.»
مأمون گفت: «یا اباالحسن! نظر شما چیست؟» حضرت فرمود: «با آنان هم عقیده نیستم، بلکه به نظر من مراد خداوند، عترت طاهره پیامبر بوده است.» مأمون سؤال کرد: «چطور نظر خداوند فقط عترت بوده، نه امت؟»حضرت فرمود: «زیرا اگر مراد تمام امت باشد، همگی آنان باید اهل بهشت باشند، زیرا خداوند می‌فرماید: (فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذ?لِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» (27) سپس همه را اهل بهشت قرار داده. پس وراثت مختصّ عترت طاهره است، نه دیگران.»
مأمون گفت: «عترت طاهره چه کسانی هستند؟» حضرت فرمود: «همان کسانی که خداوند آنان را در کتابش این‌گونه وصف نموده: « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (28) آنان همان کسانی هستند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم درباره‌شان حدیث ثقلین را فرمود.»
در ادامه این روایت، امام رضا (علیه السلام) با اشاره به برخی آیات قرآن، به مسئله عصمت ائمه اطهار (علیه السلام)، اشاره کاملی می‌فرماید و برتری خاندان طهارت بر دیگران را بر اساس آیات قرآن اثبات می‌کند. سپس ایشان تفاوت‌های بین «آل» و «امت» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم را برشمرد و در ادامه به مواردی من جمله آیه انذار اقربین، آیه تطهیر، آیه مباهله، بستن همه درهای مسجدالنبی جز در خانه امیرالمؤمنین، حدیث منزلت، ماجرای فدک، آیه اجر رسالت و آیه اولی الامر اشاره فرمود.
در آخر مأمون به علمای حاضر گفت: «حال آیا در این مورد سخنی دارید؟» همه گفتند: «نه» و مأمون باز هم ادامه داد. (29)

ب – ابطال خلافت خلفا با دلایل خودشان

نقل است که مأمون در باطن میل داشت امام رضا (علیه السلام) در بحث و مناظره، درمانده و عاجز شود و حریفش بر او چیره گردد، هر چند در ظاهر، غیر این را جلوه می‌داد. پس گروهی از فقیهان و علمای کلام نزد او گرد آمدند و مأمون در پنهان به ایشان گفت که درباره مسئله امامت با علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بحث کنید و محور بحث تان همین مطلب باشد.
هنگامی که مجلس منعقد شد، حضرت رضا (علیه السلام) به آنان فرمود: «شما یک تن از میان خود انتخاب کنید که او از طرف شما با من گفت و گو نماید که هر چه بر او لازم آید، بر تمام شما نیز لازم آمده باشد.» ایشان نیز از بین خود، مردی بنام یحیی بن ضحّاک سمرقندی را برگزیدند که در خراسان همانند نداشت. حضرت به او فرمود: «از هر چه می‌خواهی سؤال کن.» او گفت: «راجع به مسئله امامت می‌پرسم. شما چگونه برای کسی که امامت نکرد، ادّعای امامت می‌کنید و کسی را که امامت کرد و مردم همه به امامت او رضایت دادند، رها می‌کنید؟
امام فرمود: «ای یحیی! نظرت درباره تصدیق کننده فردی که خود را تکذیب کرده و تکذیب کننده کسی که خود را راست‌گو می‌داند، چیست؟ کدام یک از این دو، حق و درست کارند و کدام یک، باطل و خطاکارند؟»
یحیی ساکت ماند. مأمون به او گفت: «پاسخ بده.» گفت: «ای امیرالمؤمنین! مرا از پاسخ این پرسش، معاف بفرمایید». مأمون گفت: «ای ابوالحسن! برای ما مقصود خود را از این پرسش بیان فرمایید.» امام فرمود:
یحیی چاره‌ای ندارد جز این که خبر دهد از رهبران او، کدام یک خود را تکذیب کردند و کدام یک تصدیق نمودند. اگر فکر می‌کند که آنان دروغ گفته‌اند، پس کذّاب شایسته امامت نیست و اگر می‌پندارد که ایشان راست گفته‌اند، پس از جمله ایشان، اولی (ابوبکر) است که گفته است: «من بر شما ولایت یافتم، ولی بهترین شما نیستم» و آن که پس از وی بود (عمر) درباره‌اش می‌گوید: «بیعت با خلیفه اوّل، امری ناگهانی بود که خدا ما را از آسیب‌های آن حفظ کرد. هر که پس از این، مانند این کار را تکرار کند، او را بکشید...» کسی که بهترین مردم نیست... چگونه امامتش بر دیگران، مورد قبول است؟ خود او روی منبر گفت: «برای من شیطانی است که بر من عارض می‌شود. هرگاه او مرا از راه مستقیم به انحراف کشانید، شما مردم مرا به راه راست آورید. هرگاه خطایی از من سرزد، مرا راهنمایی کنید.» بنابراین اینان چه صادق باشند و چه کاذب، بنا به قول خودشان، امام نیستند.
یحیی دیگر هیچ پاسخی برای گفتن نداشت. مأمون از کلام امام رضا (علیه السلام) شگفت زده شده و گفت: «ای ابوالحسن! در روی زمین کسی نیست که این طور نیکو سخن گوید، جز شما.» (30)
قابل توجه است که این استدلالات محکم و زیبا از کتاب‌های خودشان تا امروز به شیعیان در اثبات حقانیت اعتقادشان کمک فراوانی کرده است.

ج – بیان نسب امامان (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام) بارها و در مجالس گوناگون به صورت کامل از نسب ائمه اطهار (علیه السلام) به عنوان جانشینان راستین پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم سخن گفت تا کسی در این مورد به خطا نرود.

د- برشمردن صفات و ویژگی‌های امام

در حدیثی که در مرو از امام رضا (علیه السلام) نقل شده، ایشان از صفات امام و فضایل وی سخن راند. عبدالعزیز بن مسلم می‌گوید:
در زمان علیّ بن موسی الرضا (علیه السلام) در مرو بودیم. من نزد حضرت رضا (علیه السلام) رفتم و اختلافات مردم در باب امامت را به عرض ایشان رساندم. حضرت تبسّمی کرد و فرمود: ای عبدالعزیز! مردم اطلاعی ندارند و با نیرنگ، از دین خود گم راه شده‌اند. خداوند تبارک و تعالی پیامبر خود را قبض روح نکرد، مگر بعد از این که دین را برای او کامل گردانید و قرآن را – که بیان همه چیز در آن است – بر او نازل فرمود و حلال و حرام و حدود و احکام و جمیع نیازمندی‌ها را به طور تمام و کمال، در آن بیان فرمود و گفت: « مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ » (31)
و در حجّة الوداع که در آخر عمر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم واقع شد، این آیه را نازل فرمود:
(الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً) (32)
مسئله امامت، کامل کننده دین است. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم قبل از وفات خود، دین را برای مردم توضیح داد، و راه آن را برای آنان آشکار کرد و آنان را در مسیر حقّ قرار داد. آن حضرت، علی (علیه السلام) را به عنوان امام و راهنما برای‌شان تعیین فرمود و تمام آن چه را که مردم به آن نیازمندند، بیان فرمود. هر کس گمان کند خداوند دین خود را کامل نکرده، در حقیقت کتاب خدا را رد کرده است، و هر کس کتاب خدا را رد کند، کافر است.
آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیت آن در بین امّت آگاه‌اند تا انتخاب آنان در آن مورد، قابل قبول باشد؟ امامت، جلیل‌القدرتر، عظیم‌الشأن‌تر، والاتر، منیع‌تر و عمیق‌تر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند، یا با آرا و عقاید خویش، آن را بفهمند، یا بتوانند با انتخاب خود، امامی برگزینند. امامت چیزی است که خداوند بعد از نبوّت و خلّت (مقام خلیل اللهی) در مقام سوم، ابراهیم خلیل (علیه السلام) را بدان اختصاص داده به آن فضیلت، مشرّف فرمود و نام او را بلند آوازه کرد. خداوند می‌فرماید: (إِنّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً؛ ای ابراهیم! تو را برای مردم، امام برگزیدم). ابراهیم (علیه السلام) با خوش‌حالی گفت: (وَ مِن ذُرِّیتی؛ آیا از فرزندان و نسل من هم امام برگزیده ای؟)
خداوند فرمود: (لا ینالُ عَهدی الظَّالمینَ؛ عهد من به ظالمین نمی‌رسد.) (33)
این آیه، امامت هر ظالمی را تا روز قیامت ابطال می‌کند. بدین ترتیب، امامت در خواص و پاکان قرار گرفت... پس این امامت در اولاد علی (علیه السلام) تا روز قیامت خواهد بود، زیرا پیامبری بعد از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم نخواهد آمد. حال، چگونه این جاهلان می‌خواهند انتخاب کنند؟» (34)
این روایت بسیار مفصّل و دربردارنده دلایل فراوان قرآنی و عقلی در اثبات برتری امامان (علیه السلام) بر دیگران است که در این مقاله مجال بیان همه آن نیست. می‌توان از این روایت، این‌گونه نتیجه گرفت که تمرکز امام رضا (علیه السلام) در مرو بر اثبات فضایل و صفات امام بر اساس آیات قرآن ودلایل محکم عقلی است، حال آن که در مدینه، مباحث امامت بیشتر به صورت نقلی و روایی مطرح می‌شد.
هم‌چنین در این روایت از اعتقاد اصلی شیعیان، یعنی نص بر امامت علی (علیه السلام) و نیز از عصمت و عدم اشتباه و خطا و جهل امامان (علیه السلام) سخن رانده شده، در حالی که در تاریخ، اشتباهات و جهل‌ها و خطاهای زیادی از مدعیان جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است.

هـ - اشاره به علم بی‌بدیل امام

ابوصلت هروی از یاران امام رضا (علیه السلام) در مرو می‌گوید: حضرت رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از امام حسین (علیه السلام) نقل کرد که سه روز قبل از شهادت حضرت علی (علیه السلام) مردی نزد آن حضرت آمده و درباره اصحاب الرس، چنین سؤالاتی نمود: «اصحاب الرس در چه زمانی می‌زیستد؟ مسکن آنان کجا بود؟ پادشاه آنان چه کسی بود؟...» حضرت علی (علیه السلام) فرمود:
درباره مطلبی سؤال کردی که قبل از تو کسی چنین سؤالی از من نپرسیده بود، و بعد از من نیز کسی درباره آن، مطلبی برایت نقل نخواهد کرد، مگر از قول من و هیچ آیه در قرآن نیست، مگر این که آن را می‌دانم و تفسیرش را نیز می‌دانم... علم بسیاری است، ولی طالبان آن کم هستند و به زودی وقتی مرا از دست دادند پشیمان خواهند شد... (35)

و – تطبیق آیات قرآن بر امامان

در برخی از احادیث منقول از امام رضا (علیه السلام) در مرو، با استفاده از آیات قرآن به جایگاه رفیع حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار (علیه السلام) اشاره شده، چنان که فضل بن شاذان می‌گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
آن زمان که خداوند تبارک و تعالی به حضرت ابراهیم (علیه السلام) امر فرمود که به جای فرزندش اسماعیل، گوسفندی را که خداوند فرستاده بود، ذبح نماید، حضرت ابراهیم (علیه السلام) در دل آرزو کرد که ای کاش فرزندش اسماعیل (علیه السلام) را به دست خود ذبح می‌کرد و دستور ذبح گوسفند به جای ذبح فرزندش به او داده نشده بود... تا شایسته رفیع‌ترین درجات ثواب در صبر بر مصائب شود.
در ادامه این حدیث آمده است: «خداوند فرمود: گروهی که خود را از امّت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم می‌دانند، فرزندش حسین را به ظلم و ستم مانند گوسفند، ذبح خواهند کرد و با این کار، مستوجب خشم و غضب من خواهند شد. "ابراهیم (علیه السلام) بر این مطلب جزع و فزع نموده و دلش به درد آمد و شروع به گریه کرد... این همان مطلبی است که آیه «وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ‌ » (36) بدان اشاره دارد.» (37)

ز – علم اهل بیت به باطن قرآن

حضرت رضا (علیه السلام) در مرو هم چنین به این مطلب که علم به باطن قرآن و تأویل آن، نزد عترت طاهره (علیه السلام) است، اشاره کرده است. (38)
آن حضرت در گفت و گو با علی بن جهم، ضمن نکوهش او و کسانی که کتاب خدا را به رأی و اندیشه خویش تفسیر و تأویل می‌کنند، به این نکته اشاره فرمود طبق آیه کریمه (وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) (39) برای شناخت تفسیر صحیح آیات قرآن، باید به کسانی که خداوند ملکه دانش و معرفت را به آنان عطا فرموده، مراجعه نمود. سپس امام رضا (علیه السلام) به بیان معانی آیاتی که موجب توهّم عدم عصمت پیامبران و جواز صدور معصیت از آنان شده، پرداخت و از عصمت آدم (علیه السلام)، یوسف (علیه السلام) و داوود (علیه السلام) سخن گفت و در مورد ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم با زینب بنت جحش توضیحاتی ارائه فرمود. (40)

ج – تبیین عقاید خاصه شیعه

امام رضا (علیه السلام) در مرو نیز هم چون مدینه، از اعتقادات خاصه شیعیان با دلایل محکم و مستدل قرآنی و عقلی ودر حدی وسیع‌تر دفاع می‌کرد که در ادامه به دو نمونه از آن اشاره می‌شود:

مهدویت:

یکی از شیعیان خالص امام که در زمان حضور آن حضرت در مرو به خدمت ایشان رسید، دعبل خزاعی بود. (41) امام رضا (علیه السلام) در دیدار با دعبل خزاعی، از مهدویت و انتظار سخن گفت و قائم آخر‌الزمان را که از نسل اوست معرفی کرد. (42)

بداء:

امام رضا (علیه السلام) در مدینه نیز مسلمانان را به عقاید خاصه شیعیان توجه می‌داد، ولی در روایتی که در مرو و در مناظره با سلیمان مروزی عنوان شده است، امام (علیه السلام) عقاید خاصه شیعه را اثبات فرمود. آن حضرت در این مناظره، به آیات فراوان از قرآن در اثبات بداء استشهاد کرد، چنان که سلیمان گفت: «یا امیرالمؤمنین! إن شاء‌الله من بعد از امروز به بعد، منکر بداء نگردم و آن را تکذیب نکنم.» (43)
ایشان هم‌چنین با سلیمان مروزی در مورد رؤیت خداوند، با ابراهیم بن محمود خراسانی درباره تکلیف بندگان به مالایطاق و با یزید بن معاویه شامی در موضوع أمر بین الأمرین، سخن گفت. (44)

ط – در برخورد با شیعیان در مرو

از امام حسن عسکری (علیه السلام) نقل است که فرمود: وقتی حضرت رضا (علیه السلام) به ولایت عهدی انتخاب شد، آن حضرت برای مدتی کسانی را که خود را شیعیان علی (علیه السلام) می‌دانستند، به حضور نپذیرفت. پس از گلایه آنها حضرت رضا (علیه السلام) به دربان خود فرمود: «اجازه بده داخل شوند.» آنان وارد شدند و سلام کردند، ولی آن حضرت نه جواب سلام‌شان را داد و نه اذن جلوس، صادر کرد، و همان‌طور ایستادند. آنان گفتند: «ای زاده رسول خدا! این چه جفای عظیم و استخفافی، پس از آن حجاب سخت است؟ دیگر چه جفایی مانده که بر سر ما آید؟»
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود:
این آیه را بخوانید: (وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ) (50) به خدا سوگند که من در این کار، تنها به خداوند و رسول او و أمیرالمؤمنین و پدران پاکم پس از او اقتدا کردم. آنان بر شما نکوهش کردند و من نیز اقتدا نمودم. گفتند: «برای چه ای زاده رسول خدا؟» فرمود:
برای این ادّعا که شما شیعه امیرالمؤمنین هستید. وای بر شما! شیعیان او، حسن و حسین و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و محمّد بن ابی بکر بودند؛ همان‌ها که ذرّه ای از دستورات او سرپیچی نکردند، حال این که شما در بیشتر کردارتان با او مخالفید و در بیشتر فرایض خود، کوتاهی می‌ورزید. بزرگی حقوق برادران خود را درباره خدا، خوار و بی‌مقدار می‌دارید و آن جا که نباید تقیه می‌کنید و آن جا که باید، تقیه نمی‌کنید. اگر شما در همان ابتدای کار می‌گفتید: ما از موالی و محبّین اوییم و از دوست‌داران اولیای او و دشمنان دشمنان او هستیم، من منکر این قول شما نشده بودم، لکن این مقام و مرتبه شریفی بود که شما مدّعی آن شده اید. اگر کردار شما گفتارتان را تصدیق نکند، به هلاکت می‌افتید، مگر این که رحمت پروردگارتان آن تلافی کند.
آنان نیز اظهار ندامت و توبه کردند. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «آفرین و مرحبا به شما برادران و محبّینم! بیایید بالا» و آن قدر آنان را به بالا خواند تا تک‌تک‌شان را در بغل گرفت. سپس به دربان خود فرمود: «چند بار ایشان را مانع شدی؟» گفت: «شصت بار.» فرمود: «به همان تعداد نزد ایشان برو و سلام مرا به ایشان برسان. اکنون با این استغفار و توبه، همه گناهان خود را محو و پاک ساختند، و به جهت محبّت و موالات‌شان به ما، مستحقّ کرامت شده‌اند. از حال ایشان و امور نان خوران‌شان تفقّد کن، نفقات بسیار و احسان فراوان و هدایای بسیاری بدیشان بده و زیان‌شان را جبران کن.» (46)

ی – تصحیح اعتقادات

وجود امام رضا (علیه السلام) از عوامل گسترش تشیع در ناحیه خراسان بوده است. تماس شیعیان این ناحیه با امام و نگارش نامه‌هایی به آن حضرت و طرح سؤال و گرفتن پاسخ نیز یکی از شواهد این امر است. مجموعه نامه‌های امام به افراد مختلف در توضیح مبانی شیعه، گستردگی این ارتباط را نشان می‌دهد؛ نامه‌هایی با موضوع تبیین جایگاه اهل بیت در کتاب و سنت، (47) برخی از مسائل کلامی، (48) مسائل اختلافی میان شیعه و سنی، (49) توضیح مصداق شیعه، (50) بیان مصداق صحابی (51) و معنای اولی الامر (52) و مطالبی از این دست. این پاسخ‌ها آموزه‌هایی بود که برای شیعیان به عنوان دیدگاه قطعی پذیرفته می‌شد. (53)
البته محدودیت‌هایی که عبّاسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالباً باعث دوری شیعیان از ائمه می‌شد و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم می‌کرد. لذا از ابی نصر بزنطی نقل شده که خدمت امام عرض کردم: «گروهی از شیعیان اعتقاد به جبر پیدا کرده‌اند و گروهی قائل به اختیار هستند.» (54) در روایت دیگری آمده است که یکی از شیعیان خطاب به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا! خدا را برای ما وصف کن، زیرا میان اصحاب ما در شناخت خدا، اختلاف زیادی پیدا شده است.» (55)
هم‌چنین شیعیان که خود را متعهد به روایات می‌دیدند، در برابر روایاتی که خدا را به شکل یک انسان و دارای چشم و دست و پا تصویر می‌کرد، وامانده، از امام (علیه السلام) در این رابطه پرسش می‌کردند. در روایتی، هروی از امام درباره یکی از احادیث که اهل حدیث، آن را دالّ بر رؤیت بصری خداوند در قیامت می‌دانند، می‌پرسد. امام در پاسخ، به تفصیل به بررسی این روایات پرداخته، قسمتی را از اساس غیرصحیح می‌خواند و بخشی را نیز با استفاده از آیات و روایات دیگر و مقدّمات عقلی، توجیه می‌کند. (56)
شیعه از ابتدا موضعی منفی در برابر تشبیه و جبر داشت و با این دو مسئله – که مروّج اصلی آن یهودیان وحکّام اموی بودند – مبارزه کرد، اما دلایلی چون: وجود غلات در میان شیعه، تبلیغات نادرست درباره عقاید شیعه و نیز عدم فهم درست نظریات آنها، سبب شد که کسانی، شیعه را به داشتن عقیده تشبیه متهم نمایند. (57) امام رضا (علیه السلام) بر اساس رسالت خویش در دفاع از مرزهای اعتقادی شیعه، در برابر این آموزه انحرافی و مروّجان آن، به سختی موضع گرفت.
از جمله شبهات کلامی رایج در آن عصر، مسئله رؤیت خدا بود؛ مسئله‌ای که حتی اشاعره با تمام کوششی که در این راه به کار بردند، توانستند از آن خلاصی یابند و در نهایت هم چون، اهل حدیث اعتقاد به رؤیت خدا در روز قیامت را باور کردند. آنان برای اثبات این اعتقاد به برخی از آیات متشابه، مانند(وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى) (58) و احادیثی که در اطراف آن نقل شده، استناد کردند.
امام رضا (علیه السلام) در ردّ این برداشت از آیه شریفه، فرمود: «به دنبال این آیه، آیه دیگری نازل شده و آنچه را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم دیده، روشن می‌کند: (مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى) (59) پس از این آیه می فرماید: (لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى) (60) روشن است که آیات خدا، غیر از خود خداست، چنان که در جای دیگری فرموده: (لا یحیطُون بِهِ عِلما) (61) اگر کسی بتواند او را به چشم ببیند، پس بر او احاطه علمی پیدا کرده و خدا مورد معرفت او قرار گرفته است.»
ابوقرّه گفت: «آیا شما روایات را تکذیب می کنید؟» امام فرمود: «وقتی روایات مخالف با قرآن باشد، من آن را تکذیب می کنم.»
امام در تفسیر دیگر آیه که مورد استدلال اهل حدیث یعنی آیه (إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ) (62) فرمود: «در روز قیامت، چهره‌های مؤمنین از زیبایی می‌درخشد و انتظار ثواب پروردگارشان را دارند.»
ابراهیم بن عباس در تعبیر جالبی درباره امام می‌گوید: «سخنان امام رضا (علیه السلام) و جواب‌ها و مثال‌های آن حضرت، همه از قرآن برداشت شده بود.» (63)

ک – دفاع از حقانیت اسلام

یکی از تلاش‌های امام رضا (علیه السلام) در مرو، اثبات حقانیت اسلام در برابر سایر ادیان بود؛ فرصتی که برای امام (علیه السلام) در مدینه فراهم فراهم نشده بود و این نیز از تفاوت‌های عمده آموزه‌های حدیثی امام (علیه السلام) در مدینه و مرو است. حسن بن محمد نوفلی هاشمی نقل می‌کند: وقتی که حضرت امام رضا (علیه السلام) نزد مأمون آمد، همه اهل کتاب جمع شدند و حضرت حدیثی به عنوان احتجاج (بیان حجت) برای آنان ذکر کرد، از جمله احتجاجی که خطاب به رأس الجالوت، عالم بزرگ یهودیان بود و طی آن فرمود: «ای یهودی! به من توجه کن! من از تو درباره ده آیه سؤال خواهم کرد که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده است. آیا در تورات خبر از محمّد و امتش آمده که می‌گوید: وقتی امت آخر که پیرو پیامبر شترسوار هستند می‌آیند، آنها خداوند خویش را به طور جدی تسبیح می‌گویند. پس در آن هنگام بنی‌اسرائیل به آن ملت پناه می‌برد و در ملک آنها وارد می‌شود تا دل‌هایشان آرام شود، زیرا در دست آنها شمشیرهایی است که به وسیله آن از امت‌های کافر روی زمین انتقام می‌کشند. آیا اینها در تورات هست یا خیر؟» رأس الجالوت گفت: «بلی، ما در تورات این مطالب را دیده‌ایم.» (64)
از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است: «ندیدم از رضا (علیه السلام) پرسشی شود که او پاسخ آن را نداند. هیچ کس را نسبت بدانچه در عهد و روزگارش می‌گذشت، داناتر از او ندیدم. مأمون او را بارها با پرسش درباره چیزهایی می‌آموزد اما امام به وی پاسخ کامل می‌داد و در پاسخش به آیاتی از قرآن مجید تمثیل می‌جست. مأمون در یکی از مجالس خود، تعدادی از علمای ادیان و فقهای اسلام و متکلمان را جمع کرده بود. پس امام در بحث و مناظره، بر همه آنان چیره شد، به گونه‌ای که هیچ کس نبود که بر فضل امام رضا (علیه السلام) و کوتاهی خود اعتراف نکند. از آن حضرت شنیدم که می‌فرمود:
در روضه (مسجدالنبی) می‌نشستم و علما در مدینه بسیار بودند. وقتی یکی از ایشان در حل مسئله‌ای عاجز می‌ماند، همگی برای حل آن مرا پیشنهاد می‌کردند و مسائل خود را نزد من می‌فرستادند و من نیز آنها را پاسخ می‌دادم. (65)

نتیجه‌گیری

امامان شیعه، وارث پیامبر و علوم انبیا بودند. هر امامی، معارف و احکام الهی را از طریق پیامبر یا امام قبل از خود دریافت می کرد و چنانچه به موضوع جدیدی بر می‌خورد، به طور حتم باید آن را از طریق الهام و به مدد قوه قدسیه فرا می‌گرفت. امامت، استمرار نبوت بود و همان عاملی که موجب ضرورت ارسال پیامبران و بعثت انبیا بود، نصب امام بعد از نبی (صلی الله علیه و آله و سلم را هم واجب می‌ساخت. بنابراین امامان رسالت انبیا را در دفاع از آموزه‌های دینی بر عهده داشتند، اما در حدی وسیع‌تر و به صورت عمیق‌تر.
امام رضا (علیه السلام) در مدینه و مرو به دفاع از حقانیت اسلام و مبانی و اصول اعتقادی امامیه و حق امامت ائمه (علیه السلام) پرداخت، لکن از آن جا که ایشان در مرو مناظرات فراوانی با علمای سایر ادیان و مذاهب انجام داد، نسبت به مدینه معارف فراوان‌تری را با رویکرد قویِ عقلی و نقلی مطرح نمود و بدین ترتیب در گسترش اسلام ناب محمدی نقش بسیار مهمی را ایفا کرد. نقش امام رضا (علیه السلام) در گسترش علم، حکمت، فلسفه و تمدن اسلامی نیز بسیار ستودنی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 226.
2. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 358.
3. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ج4، ص 51.
4. تقی‌زاده داوری، تصویر امامان شیعه در دایرة‌المعارف اسلام «ترجمه و نقد»، ص 353، مقاله عبدالرضا عرب.
5. طبرسی، الاحتجاج، شرح و ترجمه جعفری، 1371ش ، ج2، ص 474.
6. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 486-487.
7. ترجمه امامت بحارالانوار، ترجمه: موسی خسروی، ج1، ص 93 (نقل از: عیون اخبار الرضا (ع)، ص 161).
8. لیثی، جهاد شیعه در دوره اول عباسی، ص 60.
9. طبرسی، زندگانی چهارده معصوم (ترجمه کتاب اعلام الوری باعلام الهدی)، ص 547.
10. مجلسی، مهدی موعود، ترجمه: علی دوانی، ص 1957 (به نقل از معانی الاخبار شیخ صدوق) .
11. احزاب، آیه 72.
12. مجلسی، امامت (ترجمه امامت بحارالانوار)، ج1، ص 204 (به نقل از معانی الاخبار و عیون اخبار الرضا) (ع).
13. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 488 -489.
14. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع).
15. ابن قتیبه دینوری، عیون الاخبار، ج2، ص 143.
16. تقی‌زاده داوری، تصویر امامان شیعه در دایرة‌المعارف اسلام، ص 358.
17. شهید اول، الدرة‌الباهره من الاصداف الطاهرة، ص 36.
18. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 472.
19. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 564.
20. لیثی، جهاد شیعه در دوره‌ی اوّل عباسی، ص 55.
21. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: مستفید و غفاری، ج2، ص 261-264.
22. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، (ع) ص 45.
23. کلینی، الکافی، ترجمه: مصطفوی، ج1، ص 198؛ صدوق، کمال‌الدین، ترجمه: کمره‌ای، ص 675.
24. مسعودی، مروج‌الذهب، ج4، ص 5.
25. طبرسی، زندگانی چهارده معصوم (ترجمه کتاب اعلام الوری باعلام الهدی)، ص 128.
26. «سپس کتاب را به عنوان ارث به کسانی از بندگان‌مان که آنان را برگزیده بودیم، دادیم» (فاطر، آیه 32).
27. بعضی از آنان به خود ستم می‌کنند و بعضی میانه رو هستند و بعضی دیگر به اذن خدا در خیرات پیش قدم‌اند و از دیگران سبقت می‌گیرند، این است فضل بزرگ. (فاطر، آیه 32).
28. احزاب، آیه 33.
29. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 475-496.
30. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 498.
31. انعام، آیه 38.
32. (امروز دین شما را برای‌تان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین، برای شما پسندیدم). (مائده، آیه 3)
32. بقره، آیه 124.
33. صدوق، عیون أخبار الرضا (عم)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 445-458.
34. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری، و مستفید، ج1، ص 419-426.
35. صافات، آیه 107.
36. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 427-428.
37. جوادی آملی، قرآن حکیم از منظر امام رضا (ع)، ص 80.
38. (و تأویل آن را کسی جز خدا و راسخان در علم نمی‌داند) (آل عمران، آیه 7)
39. فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ص 210-213.
40. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه. (ع)
41. طبرسی، اعلام الوری، ص 330؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص 339.
43. طبرسی، شرح و ترجمه‌ی احتجاج طبرسی (شرح و ترجمه: غفاری)
44. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ج4، ص 51.
45. (و هر مصیبتی که به شما رسد، به سبب کارهایی [خطا و گناهانی] است که دست‌های‌تان کرده و [خدا] بسیاری از گناهان در می‌گذرد. (شورا، آیه 30)
46. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 500-502.
47. الکافی، ج1، ص 223؛ محمدبن علی الصفار، بصائر الدرجات، تصحیح: کوچه باغی، ص 118؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 336.
48. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 16.
49. فیض کاشانی، معادن الحکمه، ج2، ص 76.
50. حمیری، قرب الاسناد، ص 203-206.
51. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 87.
52. عیاشی، تفسیر‌العیاشی، محقق: هاشم رسولی، ج1، ص 360؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 296.
53. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، ص 461.
54. صدوق، التوحید ص 338.
55. صدوق، التوحید، ص 47.
56. صدوق، التوحید، ص 117؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج1، ص 115.
57. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع).
58 . نجم، آیه 13.
59. آنچه را که پیامبر با دل خود و نه به چشم سر دیده، تکذیب نمی‌کند. (نجم، آیه 11)
60. (پیامبر، پاره‌ای از ایات بزرگ خدایش را دید).
61. (هیچ کسی نمی‌تواند به خدا احاطه علمی پیدا کند).
62. قیامت، آیه 23.
63. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه.
64. شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیه (کلیات حدیث قدسی) ص 109.
65. امین، سیره معصومان، ج5، ص 147.

منابع تحقیق :
1. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، مکتبة الطباطبایی، قم، بی‌تا.


عبارات مرتبط با این موضوع

علی بن ابی‌طالب ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادعلی به جز جنگ تبوک در تمام غزوهها شرکت داشت او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ شهر سوالخدمت شما عرض کنم وضعیتی که شما در حال تجربه آن هستید یک وضعیت دو وجهی است یک وجه آن که تیر سیر الی الله از حکیم فرزانه آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری نقل شد که روزی خدمت آقای مجتهدی رفته و در حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ علی بن ابی‌طالب ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد علی به جز جنگ تبوک در تمام غزوهها شرکت داشت او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو غزوه آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ شهر سوال خدمت شما عرض کنم وضعیتی که شما در حال تجربه آن هستید یک وضعیت دو وجهی است یک وجه آن که همان جن تیر سیر الی الله از حکیم فرزانه آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری نقل شد که روزی خدمت آقای مجتهدی رفته و در حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦


ادامه مطلب ...