مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

پدیده تولد کودکان ۳ والدی در بریتانیا

[ad_1]

پدیده تولد کودکان ۳ والدی در بریتانیا

دانش > پزشکی - همشهری آنلاین:
اداره باروری انسان و رویان‌شناسی وزارت بهداشت انگلیس با تولد کودکان سه والدی از دو مادر و یک پدر موافقت کرد.

به گزارش ایسنا به نقل از بی.بی.سی، بریتانیا قرار است اولین کشوری باشد که بچه‌دار شدن از طریق دی.ان.ای سه نفره را اجازه می‌دهد. سازمان باروری انسان و مطالعات جنینی بریتانیا این روش را تایید کرده است. روشی که در آن از ژن‌های شخص ثالث برای پرهیز از انتقال بیماری‌های ارثی به کودک استفاده می‌شود.

این عمل تاریخی و جنجال‌برانگیز برای جلوگیری از تولد کودکانی انجام می‌گیرد که ممکن است با بیماری‌های مرگبار ژنتیکی به دنیا بیایند. بعضی خانواده‌ها چندین کودک را به دلیل بیماری‌های غیرقابل درمان میتوکندری از دست داده‌اند. این بیماری باعث می‌شود که فرد انرژی کافی برای ادامه ضربان قلب نداشته باشد.

بیماری‌های میتوکندری تنها از طریق مادر به فرزندان منتقل می‌شود، بنابراین روش جدید لقاح آزمایشگاهی می‌تواند به جلوگیری از این بیماری کمک کند. در این روش از یک تخمک اهدا شده همراه با تخمک مادر و اسپرم پدر استفاده می‌شود. کودک متولد شده با این روش کمی از ماده ژنتیکی اهدا کننده تخمک را به ارث می‌برد.

بی.بی.سی در حالی مدعی شده است که این عمل کاملا قانونی، اخلاقی و از نظر علمی آماده بهره‌برداری برای عموم است که برخی از دانشمندان، جنبه‌های اخلاقی این روش لقاح آزمایشگاهی را زیر سوال برده‌ و نگران هستند که راه را برای ایجاد کودکان دستکاری شده ژنتیکی باز کند.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیشرایط زندگی انسان‌ها نسبت به سال پیش تغییر کرده است در دنیای متمدن و متجدد امروزی پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی ضمن گرامیداشت حق طلبی و مقاومت ضداستبدادی جنبش دانشجویی در روز دانشجو، فهرست مطالبی که در


ادامه مطلب ...

چیستی نسبت پدیده تکفیر با آموزه کرامت انسانی اسلام

[ad_1]

چکیده

کرامت یا شرافت انسان، در بافت فلسفی بر خصلت والایی (شرافت) او از دیگر موجودات دلالت می‌کند و در بافت اخلاقی بر بایستگی یا نابایستگی رفتارهای ارادی (عمل کریمانه و دنیئانه) و در بافت حقوقی، بر بایستگیِ دست یابی او به حقوقش یا پاس داشت آنها یا ارج‌مندی ذاتی انسان. باور هستی شناختی انسان به کرامت مندی‌اش بر پایه دیدگاهی فلسفی یا الاهیاتی استوار است. بنا بر آموزه‌های الاهیاتی ادیان ابراهیمی‌ (در اینجا اسلام) ، انسان از روح خداوند برخوردار است و از این روی، جانشین اوست. این برخورداری، به والایی مقام انسان و رسیدنش به شرافت و منزلت ذاتی می‌انجامد. قرآن (بنا بر خوانش رسمی) با تأکید بر این ویژگی انسان در سنجش با دیگر مخلوقات خداوند، حفظ آن را از مقاصد دین برمی‌شمَرد و شریعتی را پیش می‌نهد که نگاهبان این ویژگی است، اما خوانِش هویت محورانه و ناب گرایانه سلفی درباره قرآن، به پیدایی پدیده تکفیر می‌انجامد که نسبتی حقوقی (فقهی) و اخلاقی با کرامت انسانی برقرار می‌کند و در هر دو حوزه، با آن ناسازگار می‌نماید. این پژوهش پس از گزارش آموزه‌های اسلامی‌ در این باره، به چیستی رابطه‌های پدیده تکفیر با آموزه کرامت انسان پاسخ می‌گوید و پس از نشان دادن رابطه حقوقی و اخلاقی‌اش با این آموزه به چرایی ناسازگاری رفتار مسلمانان تکفیری با آن پاسخ می‌گوید.
کلید واژه : کرامت ذاتی، اشرفیت انسان، جانشین خدا، شَتم، تکفیر، مقاصد شریعت.

درآمد

قرآن کریم با بهره گیری از ادبیات عربی پیش از نزول، مفاهیم تازه‌ای به برخی از واژه‌ها بخشیده یا واژه‌های تازه‌ای را ابداع کرده‌ است که دوگانگی و تناظری میان برخی از آنها دیده می‌شود. «کفر» و «ایمان»، که‌ از مفاهیم بنیادی قرآن کریم به شمار می‌روند، از همین دست مفاهیم متناظرند. این واژه‌ها پیش از عصر نزول قرآن در میدان‌های معنا شناختی به کار می‌رفتند که با میدان‌های معناشناختی مؤسَس قرآن متفاوت بود؛ چنان که پس از عصر نزول با پیدایی شاخه‌های گوناگون علوم مبتنی بر قرآن و سنت اسلامی ‌نیز معانی دیگری در این واژگان رخ نمود. بنابراین، «کفر» و «ایمان» از دید معناشناختی از سه دوره گذشته‌اند: 1. پیش از نزول؛ 2. هنگامه نزول؛ 3. پس از نزول، باری، کافر و مؤمن همواره در برابر یکدیگر جای می‌گرفتند و می‌گیرند. این دو مفهوم را دست کم از چهار منظر می‌توان بررسی کرد:
1. معناشناختی (بررسی مفهوم کفر و ایمان پیش از نزول قرآن و پس از آن) ؛
2. الاهیاتی/ کلامی‌ (بررسی معیارهای کافر یا مؤمن شدن بنا بر متون مقدس دینی و مذهبی) ؛
3. حقوقی (بررسی امتیازهای دینی مؤمن و کافر بودن/ شدن افراد در جامعه دینی) ؛
4. اخلاقی (بررسی خوبی و بدی کشیدن مرز ایمان و کفر میان انسان‌ها و تقسیم آنها به کافر و مؤمن و خوبی و بدی کیفرهای کافر شدن یا نسبت دادن کفر به کسی) .
این منظرها درباره مبحث «ایمان- کفر»، نامرتبط با یکدیگر نیستند، بلکه داوری از هر منظری در این باره، در داوری از منظر دیگر، تأثیر می‌گذارد؛ یعنی تعریف کفر و ایمان در تفسیر قرآن، به پیدایی باورهایی الاهیاتی (کلامی) می‌انجامد که پیامدهای حقوقی و اخلاقی دارند. از سوی دیگر، بر پایه‌ این پیش فرض هستی شناختی که ‌الاهیات ادیان ابراهیمی، به ویژه‌ اسلام، نیز آن را تأسیس یا تأیید می‌کنند، انسان از «کرامت» برخوردار است و بر اثر این ویژگی، حُرمت و منزلتی ذاتی دارد که شماری از کارها درباره ‌او، از منظر اخلاقی و حقوقی، رَوا و توجیه پذیر نیستند.
تکفیر (نسبت دادن کفر به مسلمان) پیش از نزول قرآن بار ارزشی نداشت، اما پس از نزول از ویژگی ارزشی برخوردار شد؛ چنان که هنگامه نزول قرآن، یعنی در دوره‌ استقلال هویتی جامعه مسلمانان (پس از هجرت پیامبر از مکه به مدینه) و در دوره پس از نزول، بار حقوقی نیز یافت. پرسش اصلی این مقاله چنین است: «تکفیر چه نسبتی با کرامت انسان دارد؟»؛ یعنی آیا نسبت دادن کار به مسلمان از دید اخلاقی رَوا و از دید حقوقی توجیه پذیر است؟ و با فرض ناروایی و توجیه ناپذیری‌اش به نفی کرامت انسان می‌انجامد یا به دلیل دیگری، نارواست؟ (پرسش اخلاقی و ساری) ، این مسئله، پرسش‌هایی فرعی نیز به دنبال می‌آورد. مانند اینکه: 1. آیا کشیدن مرز میان مسلمانان و دیگر پیروان ادیان و کافر خواندن آنها، رَواست؟ و با فرض ناروا بودنش، آیا به نفی کرامت انسانی می‌انجامد؟ (پرسش اخلاقی) ؛ 2. آیا تفاوت مسلمانان با نامسلمانان (در ابواب و احکام دیات، قصاص، طهارت، جزیه، ازدواج، بیع/ عقود شرعی و ...) ، توجیه پذیر است؟ و با فرض توجیه ناپذیری‌اش آیا به نفی کرامت انسان می‌انجامد؟ (پرسش حقوقی) ؛ 3. آیا جنگیدن (جهاد) با نامسلمانان و کشتن آنها، توجیه پذیر است؟ و با فرض توجیه ناپذیری‌‍اش آیا به نفی کرامت انسان می‌انجامد؟ (پرسش حقوقی) ؛ 4. آیا کافر دانستن و کشتن کسی که کیش مسلمانی‌اش را تغییر می‌دهد (مُرتد) ، توجیه پذیر است؟ و با فرض توجیه ناپذیری‌اش آیا به نفی کرامت انسان می‌انجامد؟ (پرسش حقوقی) .
بنابراین، افزون بر بررسی سازگاری قرآن در ایجاد نظامی‌ ارزشی با محوریت ایمان (= اسلام) و کفر و تأکیدش بر کرامت انسانی، احکام فقهی (جهاد و ارتداد) و پدیده تکفیر را از دید حقوقی و اخلاقی و رابطه‌شان را با کرامت ذاتی و اکتسابی انسان، می‌توان بلکه باید بررسی نمود. این پژوهش فقط به پرسش نخست (مسئله اصلی‌اش) پاسخ می‌گوید؛ زیرا پاسخ گویی به همه پرسش‌های یاد شده‌ از چارچوب تحقیق فراتر می‌رود، اما ناگزیر است پاسخ‌های محتمَل را درباره دیگر پرسش‌ها طرح کند و یکی از آنها را برگزیند.

معناشناسی فضیلت‌های قرآنی

قرآن کریم از دید زبان شناختی، اثر اصیل عربی است و همه واژگان آن زمینه‌ای پیش از قرآنی یا پیش از اسلامی دارند. (2) هیچ یک از واژه‌های کلیدی قرآن که در پیدایی جهان بینی اسلامی ‌تأثیرگذار بودند حتی کلمه «الله»، پس از نزول قرآن وضع نشده، بلکه کمابیش همه‌ آنها به گونه‌ای در ادبیات پیش از اسلام موجود بوده‌اند. این واژه‌ها در ساختار و دستگاه تصوری دیگری به کار می‌رفتند و قرآن آنها را در شبکه تصوری دیگری به کار گرفت که نزد مردم جزیرة العرب آن روز ناشناخته بود. این جابجایی مفهومی ‌افزون بر دیگر عوامل مؤثر در ایجاد نظام اخلاقی، به پیدایی ارزش‌هایی تازه و انقلابی دینی در آن سامان انجامید و همه‌ ارزش‌ها و پدیده‌ها از آن پس، نظم و ترتیب و ارتباطات دیگری یافت و تصدیقات درباره‌ آن تصورات پیشین، تغییر کرد. برای نمونه، مسیح و فرشتگان- بر پایه همین تصوراتِ ملازم با تصدیقات تازه- از بنده خدا بودن سر نمی‌پیچیدند (3) و جنّیان و انسان‌ها کاری جز بندگی نداشتند. (4) عامل تغییردهنده‌ آن نظام و دستگاه تصوری، گاهی به ‌اندازه‌ای نیرومند می‌شد که معنای پیشین را از کلمه می‌گرفت و گویی کلمه جدیدی پدید می‌آورد. کلمات یا اصطلاحات کلیدی در این زمینه، چنین اند: «الله»، «اسلام»، «ایمان»، «نبی» و «رسول»، اما برجسته‌ترین نمونه در این زمینه، واژه «کُفر» در قرآن است.

الف. ایمان ≠ کفر

واژه «کفر» پیش از نزول قرآن در معنای پوشاندن چیزی به کار می‌رفت. بنابراین، شب که چهره ‌افراد را می‌پوشاند یا کشاورز که دانه را با خاک می‌پوشاند، «کافر» خوانده می‌شد؛ چنان که کفر نعمت هنوز به معنای پوشاندن آن (نادیده گرفتن آن) از طریق سپاس ناگزاری آن است. (5) پس کَفَر به صورت خاص، در معنای ناسپاسی کردن و ناسپاس بودن در برابر خیر و احسان دیگری، درست در برابر شَکَر، در معنای سپاس گزار بودن، قرار می‌گرفت و هم درباره عرب مسلمان و هم عرب نامسلمان به کار می‌رفت، اما این دو واژه، به ویژه در آیات پایانی نازل شده بر پیامبر، و بعدها در سنت کلام اسلامی، مسیر دیگری پیمودند و در میدان معناشناختی «ایمان» جای گرفتند و با «الله» مرتبط شدند و پس از این، کفر در معنای ناسپاسی در برابر خداوند و حق پوشی به کار می‌رفت؛ زیرا ایمان چیزی جز توجه به وابستگی و نیازمندی انسان به خداوند و بخشش‌های او و توجه به نمودهای طبیعی در قالب آیات (نشانه‌ها) نبود. پس آرام آرام کفر به جای ناسپاسی، به‌ معنای «بی باوری» و بی ایمانی و شُکر به ‌ایمان، نزدیک شد. (6)
هنگامی‌ که کسی نعمتی را به دیگری ارزانی می‌کند، واکنش طبیعی یا به تعبیر دقیق‌تر، پاسخ او در این باره، سپاس گزاری است. این قانون اخلاقی- بنا بر نظریه‌ استقلال اخلاق از دین- بر روابط اخلاقی همه‌ انسان‌ها با یکدیگر حکم می‌رانَد و پاسخ ناسپاس گرانه در این باره، ناسپاسی و کفر به شمار می‌رود، اما طبیعت آدمی‌ او را به همین ناسپاسی برمی‌انگیزد؛ چنان که قرآن می‌گوید: (إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ) (7) یا (إِنَّ الْإِنْسَانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ) . (8) اعراب پیش از اسلام نیز بنا بر همین قانون اخلاقی (شکر در برابر نعمت بخشی) می‌زیستند؛ چنان که شاعری از قبیله هذیل (پیش از دوره قرآنی) چنین سروده بود:

فان تشکرونی، تشکروالی نعمة *** و ان تکفرونی، لا أکلّفکم شُکری (9)

قرآن درباره ‌این دوره (پیش از نزول) دست کم در چهار آیه، (10) از وصف «جاهلیت» استفاده کرده است. «جهل» در آن دوره هرگز دلالتی دینی نداشت و بیشتر با «حلم» (وصف متضادش) قرین بود، سه معنا را در «جهل» پیش و پس از نزول می‌توان یافت:

1. جهل در برابر حلم

جهل در این معنا در برابر خویشتن داری بود؛ یعنی هوسی کور که جاهلی را به رفتاری بی اندیشه درباره پیامدهایش وا می‌داشت و درباره‌الگوی ویژه‌ای از رفتار فردی تندخو و بی پروا به کار می‌رفت که با اندک انگیزشی، بی باکانه به عمل دست می‌زد و قدرت «کفّ نفس» (خویشتن داری) اش را از کف می‌داد. چنین کسی نمی‌توانست درست را از نادرست باز شناسد، بلکه به سائق «حمیت» رفتار می‌کرد. (11) در برابر «جهل» بدین معنا، حلم قرار می‌گرفت که به معنای تسلط بر نفس و آرامی‌ و توازن عقلی بود؛ یعنی فرد حلیم بر حس خود چیره می‌شود و به رغم محرک‌های بیرونی، با آرامش و برکنار از پریشانی و آشفتگی، رفتاری را سامان می‌دهد. جهل و حلم بر پایه ‌این معنا، از عواطف انسانی‌اند که در قالب هیجانات «ظلام» و «وقار» نمایان می‌شوند؛ ظلم انفجار رؤیت پذیر (محسوس) جهل و وقار نمود بیرونی حلم است.

2. جهل در برابر عقل

جهل در این معنا نیز در برابر حلم بود، اما حلم در معنای توانایی عقلی در فهم ژرف پدیده‌ها به کار می‌رفت. اگر کسی همواره جاهل (به معنای نخست) باشد، می‌توان گفت که‌ او برای داوری درباره هیچ موضوعی شایستگی ندارد و از دید عقلی، کور است؛ یعنی فقط ظاهر پدیده‌ها را می‌بیند و فهم و بینشی سطحی دارد. جهل به ‌این معنا در قرآن، درباره ناتوانی انسان در فهم اراده خداوند فراسوی حجاب پدیده‌ها به کار رفته‌ است؛ یعنی ناتوانی در دیدن پدیده‌ها در قالب نشانه‌های (آیات) الاهی.
از آن سوی، حلم پایه عقل است؛ یعنی انسان حلیم شایستگی دارد که‌ آرام و استوار خوب را از بد باز شناسد. از همین روی، حلم گاهی در معنای عقل به کار رفته‌ است: (أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُمْ بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ) ؛ (12) آیا عقل‌هایشان به چنین کاری فرمانشان می‌دهند یا آنان گروهی سرکش‌اند؟ (13)

3. جهل در برابر علم

این معنای جهل که در برابر علم قرار می‌گیرد، در سنجش با دو معنای پیش گفته، کمتر در قرآن به کار رفته ‌است. (14) جهل به معنای اول و دوم از کلمات کلیدی قرآن به شمار می‌رود، اما حلم فقط درباره خداوند به کار رفته ‌است؛ زیرا حلم در دوره پیش از نزول از برجسته‌ترین خصال انسانی به شمار می‌رفت، جهل در دوره پیش از نزول درباره‌ انسان‌های دیگر معنا داشت، اما پس از نزول به خداوند مربوط شد، جهل در مرکز شبکه‌ای از مفاهیم قرار داشت. مانند تکبر برآمده‌ از اعتماد به نفس بی‌اندازه و خودبسایی و بی نیازی از سرسپردگی در برابر قدرت برتر و پایبندی به شَرف و عِرض و نگاه تحقیرآمیز به زیردست. قرآن رفتار دشمنانه بت پرستان را درباره هدایت (هُدی) از طریق شبکه تصوری جهل توضیح می‌دهد. رفتار جاهلانه‌ انسان- به‌این معنا- در برابر خداوند، از دید قرآن بسیار گستاخانه ‌است؛ زیرا انسان چیزی جز «بنده» (عبد) و خدمتگزاری حقیر نیست و نباید درباره خداوند جاهلانه رفتار کند. از سوی دیگر، رفتار حلیمانه نیز که بر قدرت انسان بر مهار آگاهانه ‌احساسات و عواطفش به کار می‌رود و در قالب هیجاناتِ اغماض و شکیبایی رخ می‌نماید، درباره خداوند شایسته نیست؛ زیرا حلم همواره‌ از خودآگاهی انسان به قدرت برتر خودش سرچشمه می‌گیرد که با وضع بندگی و خاکساری در برابر خداوند سازگار نیست.
غرور و خود بزرگ بینی بت پرستان از جهل آنها سرچشمه می‌گرفت (حمیة الجاهلیة) و پذیرندگان آیین جدید باید از حلم فراتر می‌رفتند و خودبسایی و قدرت خود را فرو می‌گذاردند و به معنایی مطلق، فروتن می‌شدند. فضیلت حلم با گذشتن از این مرز به فضیلت «اسلام» بدل شد. حلم در برابر دیگر انسان‌ها شایسته‌ است، اما در برابر پروردگار مالک همه چیز و صاحب جلال و عظمت، کاری جز تسلیم شدن شایسته نیست. بنابراین، جهل در برابر اسلام قرار گرفت که بیشتر بر رفتار لجوجانه و سرسختانه بت پرستان دلالت می‌کرد؛ رفتاری که‌ از آن به «کفر» تعبیر می‌شد؛ چنان که گفته‌اند: کفر انکار و تکذیب و ندانستن چیزی است که‌ اقرار به‌ آن و تصدیقش لازم است یا انکار عالمانه‌ آورده فرستاده [خدا] است. (15) بنابراین، تقابل رذیلت و فضیلت «جهل ≠ حلم» به تقابل رذیلت و فضیلت «کفر ≠ اسلام» بدل شد، اما همه لوازم دینی و اخلاقی تضاد جهل حلم در تضاد کفر ≠ اسلام وجود داشت. (16) به تعبیر دیگر، در کفر بدین معنا، چنین خِصال و رفتارهایی نهفته ‌است: استکبار و استنکاف، (17) مشاقه، (18) تکدیب، (19) ظلم و جرم، (20) اصرار، (21) عصیان، (22) طغیان، (23) تکبر، (24) لُدّ، (25) عزت، (26) بغی، (27) عُتُو، (28) محادّه. (29)

ب. اسلام / ایمان / تقوا

خداوند به کسانی که لجوجانه‌ از خضوع کردن در برابر او سر می‌پیچند (اِبا می‌کنند) و بنا بر طبیعت خود، سبک سرند و زمان را به لهو و لعب می‌گذرانند و درباره جهان دیگر نمی‌اندیشند و در یک کلام، «غافلون»اند، چهره «شدید العقاب» و «ذوانتقام» خود را نشان می‌دهد؛ پس آنها ناگزیرند که هشیار و از پیامد کارهایشان در روز داوری (یوم الدین) اندیشناک باشند و برای مأمون شدن از کیفر سخت خداوند، چیزی میان خودشان و آن کیفر، قرار دهند؛ یعنی «تقوا» پیشه کنند: (و تقواالله ‌ان الله شدید العقاب) (30) یا (وَاتَّقُوا یوْمًا لَا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیئًا) ؛ (31) متقی کسی است که ‌از آن کیفر دردناک، هراسناک است: «الوِقَایة: حفظُ الشیءِ ممّا یؤذیه و یضرّه و التَّقوَی جعل النّفس فی وِقَایةٍ مما یخاف»، (32) اما تقوا آرام آرام به جای «خوف»، در معنایی متضاد با «کفر» به کار رفت؛
چنان که متقی باید به غیب ایمان می‌داشت، نماز می‌گزارد، دَهِش می‌کرد، به پیامبر و کتاب او و پیامبران پیش از او، باور می‌داشت؛ (33) پس متقی همان «مؤمن» یا «مسلم» است و تمایزی بنیادین میان آنها نیست؛ (34) (یا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَیکُمُ الْیوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنَا وَکَانُوا مُسْلِمِینَ) . (35) مسلم همه هستی خود را فقط به خداوند تسلیم می‌کند و مؤمن نیز چنین است: (36) (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ) ؛ (37) (إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ) ؛ (38) (رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَینِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَینَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ) . (39) بنابراین، اسلام/ ایمان/ تقوا در ساختار ارزشی پس از نزول قرآن، به فضائلی بنیادین بدل شدند. گزاره‌های زیر، افزون بر ویژگی‌های ایمان در قرآن، بر فضیلت بودنش دلالت می‌کنند:
1. (وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ) ؛ (40) کاری قلبی است؛
2. (آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ) ؛ (41) کاری اختیاری است؛ زیرا خداوند به ‌ایمان آوردن فرمان داده‌ است؛
3. (فَزَادَهُمْ إِیمَانًا) ؛ (42) افزایش پذیر است؛
4. (کیف یهدی الله قَوماً کفَرُوا بَعدَ ایمانِهِم) ؛ (43) از میان رفتنی و تبدیل پذیر به کفر است؛
5. (مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیینَ) ؛ (44) متعلقش موجودات عینى خارجی است؛
6. (آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَینَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِی مُوسَى وَعِیسَى وَمَا أُوتِی النَّبِیونَ مِنْ رَبِّهِمْ) ؛ (45) به گزاره‌ها نیز تعلق می‌گیرد؛
7. (الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ) ؛ (46) با علم متفاوت است؛
8. (قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ؟ قَالَ بَلَى وَلَکِنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی) ؛ (47) با بی اطمینانی قلب جمع شدنی است؛
9. (وَمَنْ یکْفُرْ بِالْإِیمَانِ) ؛ (48) خودش به کفر تعلق پذیر است؛
10. (لِنَعْلَمَ مَنْ یؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَکٍّ) ؛ (49) با شک جمع پذیر نیست؛
11. (وَالَّذِینَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ) ؛ (50) به باطل نیز تعلق می‌گیرد؛
12. (مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ) ؛ (51) ناگزیر به عمل صالح
نمی‌انجامد؛
13. (وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى) ؛ (52) راه یافتگی به‌ آن مسبوق است؛
14. (منْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَنْ یکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ) . (53) ناگزیر به فلاح نمی‌انجامد؛
15. (فَلَمْ یکُ ینْفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا) . (54) همواره سودمند نیست.

مبناشناسی کرامت‌های انسانی

الف. مفهوم شناسی

«کاف» و «را» و «میم»، دو باب دارد: 1. بر وزن فعل؛2. بر وزن فَعَل. (55) مشتقات این ماده 47
بار در قرآن آمده است. بیشتر واژه شناسان در توضیح «کَرَم»، از واژه «شَرَف» بهره برده‌اند. (56) شرف به‌ گفته آنها یا از آنِ خود چیز/کس است (ذاتی) یا درباره خصلتی از خصالش (اخلاقی) به کار می‌رود. (57) معنای نخستین شَرَف، درباره زمین و مکان به کار رفته‌است: (58) «ما اشرَفَ من الارض»؛ آنچه‌ آنچه ‌از زمین بلند می‌شود یا «المشرَف»؛ مکانی که بر آن بالا می‌آیند یا «مَشارف الارض»؛ بلندی‌های زمین، این معانی، متضمن «فزونی» آشکار (ظاهری) اند. بنابراین، معانی دیگر شرف نیز فزونی ظاهری را در بردارند. مانند «الخیل المستشرف»؛ لشکر بزرگ و دراز یا «سَهم شارف»؛ تیر بلند، پس شرف گاهی در معنای «بلندی» و گاهی در معنای «بزرگی» به کار می‌رود. کرم در این معنا، با «برتری» و «بزرگی» هم معناست؛ چنان که واژه ضد آن، یعنی «لُؤم» به معنای «پستی» و «خُردی» است. (59) اگر چیزی کسی در سنجش با چیزها/ کسان دیگر فزونی داشته باشد، به کریم بردن موصوف می‌شود. این فزونی درباره جماد و حیوان و گیاه بیشتر بر پایه کمّیت آثارشان استوار است، مانند «ارض مکرمة للنبات»؛ زمین حاصل خیز یا خوش حاصل یا «کرُمَ السحاب»؛ درباره‌ ابر باران بار.
کرم در هر یک از نمونه‌های یاد شده، به وصفی از صفات موصوف ها ناظر است که در آن وصف در سنجش با دیگر چیزها/ کسان، فزونی و برتری دارند. اگر انسانی به خاندان (پدری و مادری) اصیلی نَسَب ببرد، او را «کریم الطرفین» می‌خوانند؛ چنان که به ‌انسان زیباروی، «کریم الوجه» می‌گویند. همچنین اگر خویِ پسندیده‌ای داشته باشد و آن خوی در ساحت‌های بیرونی وجودش (رفتار و گفتار) دیده شود، به کرَم موصوف می‌شود، اما بیشتر درباره دو خوی انسانی در تعامل با دیگران به کار رفته‌است: 1. بخشیدن؛ 2. بخشودن.
بخشیدن به معنای «بذل» و «عطا کردن» است، اما بخشودن در معنای «عفو»، «رحم کردن» و«شفقت آوردن» به کار می‌رود. حاصل مصدر بخشیدن، «بخشش»؛ یعنی «داد» و «دهش» و حاصل مصدر بخشودن، «بخشایش»؛ یعنی «درگذشتن» است که گاهی از سر تسامح آنها را به جای یکدیگر به کار می‌برند. بنابراین، کرامت (کرامة) که مصدر کرم است، هم در معنای عطا و هم در معنای عفو به کار می‌رود؛ چنانکه کریم را هم بخشنده و هم بخشاینده می‌توان ترجمه کرد. نمونه‌هایی از کاربرد این واژه در دو معنای یادشده در ادبیات منظوم فارسی چنین‌اند:
عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار *** عذرم پذیر و جُرم به ذیل کرَم بپوش (60)

پوشیدن به ذیل کرم، یعنی نادیده گرفتن گناه و بخشودن آن.

نیست در کَس کرَم و وقت طرب می‌گذرد *** چاره آن است که سجاده به می‌ بفروشیم (61)

به قرینه فروختن سجاده و تنگی وقت، کرم در مصرع نخست، یعنی دهش و بخشیدن.

ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست *** در حضرت کریم تمنّا چه حاجت است (62)

به قرینه حاجت و سؤال (دریوزگی) ، کریم در مصرح دوم، یعنی بخشنده.

کی کرَمت نگذرد زبنده عاصی *** چون صفت خواجه کریم چنین است (63)

به قرینه عصیان، کرم در مصرع نخست، یعنی بخشایش و کریم در مصرع دوم، یعنی بخشاینده.
بنابراین، همه کریمان از گونه‌ای فزونی و بزرگی و برتری (فضیلت) بهره دارند، اما این فزونی بیشتر در گشاده دستی (سخاوت) یا بخشایندگی (شفقت و صفح) رخ نموده‌است. از این رو، کرامت بیشتر در معنای سخاوت، شفقت و مروت به کار رفته ‌است؛ چنان که آن (کرامه) را بزرگی ورزیدن، نواخت و احسان و بخشندگی، مروت، نفیس و عزیز شدن دانسته‌اند. (64)
اینکه گفته‌اند کریم پیش از نزول قرآن بر شرافت خانوادگی (حَسَب) و محسوس‌ترین فضیلت نزد اعراب پیش از اسلام، یعنی گشاده دستی (در سطح تبذیر) دلالت می‌کرد، اما بر پایه‌ آموزه‌ (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ) (65) تغییر معناشناختی در آن پیدا شد، (66) دعوی پیش گفته را تأیید می‌کند.
کرامت با حریت متفاوت است؛ چنان که گفته‌اند حریت درباره نیکویی‌های کوچک و بزرگ به کار می‌رود و کرامت فقط درباره نیکویی‌های بزرگ. مانند انفاق مال برای فراهم کردن ساز و برگ سپاهِ خدا. (67) باری، مفهوم یاد شده در نخستین معنای شرافت، یعنی برتری همواره در کرامت و مشتقات آن دیده می‌شود. حتی کرامت به معنای یکی از گونه‌های «خرق عادت»، متضمن برتری صاحب کرامت در سنجش با دیگران است؛ زیرا کرامت بر اثر قوّت روحی و قداست نفسانی انسانی کامل یا نیمه کامل رخ می‌نماید. (68)
ترجمه dignity به کرامت، به رغم هم پوشانی معناشناختی آنها، به دلیل اعم بودن معنای کرامت، دقیق نیست؛ زیرا dignity انگلیسی از dignete فرانسوی کهن و آن از dignitas لاتین گرفته شده‌ است که خودش مشتقی از dignus به معنای Worthy به شمار می‌رود و Worthy به معنای سزاوار، شایسته و ارجمند است. فعل لاتین decere صفت decent انگلیسی به معنای محترم و آبرومند را پدید آورد. (69)
برتری (فضل/ شرف) در زمینه‌های گوناگون، به پیدایی معناهای گوناگون واژه «کرامت» می‌انجامد که به شماری از آنها اشاره می‌شود:
1. نژادگی (اصالت) ؛
2. بخشندگی (سخاوت) ؛ مانند (زوج کریم) (70) و (إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ) ؛ (71)
3. بخشایندگی (شفقت) ؛
3. آزادگی (حریت) ؛
4. پاک دامنی (عفت) ؛
5. بزرگواری/ بزرگ منشی/ وارستگی (نجابت/ عظمت/ مناعت) ؛ مانند (إِنَّهُ لَقَولُ رَسُولٍ کریم) ؛ (72)
6. جوانمردی (فتوّت) ؛
7. آراستگی/ زیبایی (بهجت) ؛ مانند (زوج کریم) ؛ (73)
8. شگفتی (خارق عادت) ؛
9. ارجمندی و ارزندگی/ گران مایگی/ شایستگی (عزازات/ وِزانت/ حرمت) ؛ مانند (وَکُنوزٍ وَ مَقامٍ کریمٍ) (74) و (اَجرٍ کریم) (75) و (اِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللهِ أَتقاکم) (76) و (فَیَقُولُ رَبِّى أَکرَمَنِ) (77) و (اقرَأ وَ رَبُّک الأَکرَمَ) ؛ (78)
10. فرهمندی والایی (جبروت/ شوکت) ؛
11. سودمندی (فایدت) ؛ مانند (لا بارِدٍ وَ لاکریم) ؛ (79)
12. جاه مندی (منزلت/ مرتبت) ؛ مانند (اکرِمی مَثواهُ) ؛ (80)
بنابراین، ترجمه دقیق اصطلاح dignity، والایی یا فرهمندی یا ارجمندی است، اما به دلیل رواج برابر نهاد کرامت، می‌توان آن را در این باره به کار گرفت.

ب. مَبناشناسی

انسان در دوره جدید (81) خود را در رتبه خدایی می‌نشانَد؛ چنان که گفته‌اند کُفر روزگار کنونی، انسان پرستی (82) است، اما این پرسش بنیادین مطرح می‌شود که‌ انسان بر پایه کدام ویژگی‌اش در چنین جایگاهی نشسته است. بنا بر اصل اول بیانیه حقوق بشر، «همه موجودات انسانی، آزاد و در [برخورداری از] کرامت (83) و حقوق، برابر زاده می‌شوند». (84) بر پایه‌ این اصل، همه‌ انسان‌ها والاییِ ذاتی دارند؛ یعنی از آن روی که ‌انسان‌اند (بما هُم انسان) ، کرامت دارند. کرامت در اصطلاح حقوقی‌اش در معنای شرافت و حرمت و منزلت یا به تعبیر دقیق‌تر، فرهمندی و والایی ذاتی انسان به کار می‌رود. حق محوری و حق اندیشی انسان روزگار جدید به جای تکلیف محوری و وظیفه اندیشی پیشینیان، از باورش به همین کرامت‌مندی و اشرفیت انسان سرچشمه می‌گیرد، اما مبنای این کرامت چیست؟ دست کم چهار مبنا برای باور به کرامت (شرافت) انسان مطرح شده‌است:
1. جامعه شناختی؛ یعنی انسان‌ها بر پایه قراردادی خود را صاحب کرامت و حرمت می‌شمرَند؛
2. روان شناختی؛ یعنی انسان‌ها بر اثر خودخواهی و خودشیفتگی خود را صاحب کرامت و منزلت می‌شمرند؛
3. فلسفی؛ یعنی انسان‌ها با استناد به برهان‌های عقلی، به ضعف وجودی یا غایت واسطه بودن دیگر موجودات و اقوی بودن و غایت اصلی بودن انسان پی می‌برند؛
4. الاهیاتی؛ یعنی انسان‌ها بر پایه آموزه‌های دینی (در اینجا قرآن) ، خود را مخلوقاتی اشرف از دیگر موجودات می‌یابند.
انسان‌ها بنا بر قرارداد (85) حقوق خود را به یکدیگر منتقل می‌کنند و محافظه کارانه تا زمانی که پیمانشان برجاست، در حفظ آنها می‌کوشند. این کوشش به‌ انگیزه حفظ منافع و حقوق خود صورت می‌پذیرد. (86) بر پایه‌ این دیدگاه، انسان از حرمتی ذاتی برخوردار نیست. همچنین ذات انسان بر پایه دیدگاه خودپسندی یا خودشیفتگی، (87) حرمت و شرافتی ندارد، بلکه انسان‌ها بر اثر عشق به خود، خود را از دیگر موجودات برتر می‌شمرَند. (88) پس کرامت ذاتی انسان فقط بر بنیادی فلسفی یا الاهیاتی استوار و توجیه پذیر است. برای نمونه، فیلسوفانی همچون صدرالدین محمد شیرازی و ایمانوئل کانت، با «اقوی» دانستن وجود انسانی (89) یا «غایت فی نفسه» دانستن انسان، (90) به کرامت/ شرافت ذاتی او معتقد شده‌اند. دو آیه نیز در قرآن کریم آشکارا بر برخورداری انسان از فضیلت و کرامت در سنجش با دیگر آفریدگان خداوند دلالت می‌کنند:
1. (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا) . (91)
2. (یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ) . (92)

ج. گونه شناسی

آیه نخست از کرامت نوع انسانی خبر می‌دهد و مطلق است. بنابراین، همه آدمی‌زادگان بر پایه این آیه، از کرامت برخوردارند، اما آیه دوم از کرامتی مقید به تقوا یاد می‌کند. بنابراین، فقط انسان‌های با تقوا از چنین کرامتی «نزد خداوند» برخوردارند. گویی آیه نخست کرامتی خدادادی یا به تعبیری پیشینی، برای انسان‌ها ثابت می‌کند و آیه دوم کرامتی خودخواسته یا به تعبیری، پسینی، این دو نوع کرامت را «والایی خدادادی/ ذاتی» و «والایی خودخواسته/ اکتسابی» نیز می‌توان خواند:

1. والایی خدادادی/ ذاتی

آیاتی که بنیادی هستی شناختی برای کرامت ذاتی انسان فراهم می‌آورند، از دید درون مایه به دو دسته تقسیم پذیرند: آیات دال بر «والایی انسان در سنجش با فرشتگان»، آیات دال بر «والایی انسان در سنجش با آفریدگان زمینی و آسمانی». کرامت ذاتی آدمی‌ در قرآن کریم بر این بنیادهای هستی شناختی استوار است؛ یعنی انسان بر اثر برخی از ویژگی‌هایش از دیگر آفریدگان خداوند والاتر شده است. روح الاهی، علم الاهی، قدرت الاهی و امانت الاهی، امتیازهای انسان در سنجش با فرشتگان، جانوران خاکی و دیگر آفریدگان خداوندند:

1. برخورداری از روح الاهی

بر پایه‌ آیات قرآن، مهم‌ترین مرحله‌ آفرینش انسان هنگامی‌ در می‌رسد که‌ او روح مند و از این رو، مسجود فرشتگان می‌شود: «هنگامی‌ که پیکر او را آراستم و از روان خود در او دمیدم، در برابرش کُرنش کنید». (93)

2. برخورداری از علم الاهی

بر پایه برخی از آیات قرآن، خداوند پیش از آفرینش آدم به فرشتگان گفت: «جانشینی [برای خود] در زمین می‌گمارم». فرشتگان او را تباه کار و خون ریز خواندند و گفتند ما به ستایش تو می‌پردازیم، اما خداوند گفت: «من به چیزی آگاهم که شما بدان آگاهی ندارید». (94) پس از اینکه خداوند آدم را آفرید نام‌هایی را به ‌او آموخت؛ آنگاه به فرشتگان گفت اگر راست می‌گویید، در این باره سخن بگویید، اما آنان گفتند ما در این باره‌ آگاهی نداریم. بنابراین، خداوند به‌ آدم گفت که در این باره به‌ آنان آموزش دهد؛ سپس به فرشتگان فرمان داد که در برابر او کُرنش کنند. (95) خداوند در این آیات بر نادانی فرشتگان و دانایی خودش و آموزش نام‌ها به آدم و آموزگاریِ آدم برای فرشتگان تأکید می‌کند. پس کُرنش فرشتگان در برابر آدم (والایی انسان) از علم الاهی او سرچشمه می‌گیرد؛ علمی که خداوند خودش (بی واسطه) آن را به‌ آدم منتقل کرد. این دسته‌ از آیات قرآن نیز بر والایی انسان در سنجش با فرشتگان دلالت می‌کنند.

3. برخورداری از امانت الاهی

بنا بر برخی از آیات قرآن، خداوند سپرده‌ای (امانتی) را به آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها پیش نهاد کرد و آنها از پذیرش آن سر باز زدند، اما انسان آن را پذیرفت. (96) دیدگاه‌های فراوانی درباره چیستی این امانت عرضه کرده‌اند، اما به هر روی واژه «امانت»، بر چیزی دلالت می‌کند که‌ آن را نزد کسی می‌سپرَند تا آن را پاس دارد و سپس به صاحبش برگرداند. (97) آیه بعد به غایت این امانتداری اشاره می‌کند؛ (98) یعنی پذیرش چنین مسئولیتی بدین می‌انجامد که کسانی مؤمن و کسانی مشرک و کسانی منافق باشند. بنابراین، آسمان‌ها و زمین که ‌از دید کثرت و کمیت از انسان (مردم) فزون‌ترند، (99) چنین مسئولیتی را نپذیرفتند، اما انسان آن را پذیرفت چنان که گفته‌اند تعبیر «حمل» بر گران باری این مسئولیت دلالت می‌کند (100) و مسئولیت پذیری انسان از استعداد او برای رد و پذیرش سرچشمه می‌گیرد؛ استعدادی که‌ آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها به رغم سترگی‌شان از آن برخوردار نیستند. بنابراین، این آیه بر والایی انسان در سنجش با آفریدگانی چون زمین و آسمان دلالت می‌کند.

4. برخورداری از قدرت الاهی

بنا بر بسیاری از آیات قرآن، خداوند آفریدگان (پدیده‌های) فراوانی را برای انسان رام کرده است؛ یعنی چیزهایی که در آسمان و زمین‌اند، مسخّر انسان‌اند. (101) مانند خورشید و ماه، (102) دریاها، (103) رودها، (104) کشتی‌های روان بر دریا، (105) ماهیان و گوهران دریا، (106) روزها و شب‌ها، (107) ستارگان (108) و چارپایان، (109) زمین که مولد هر انسانی به شمار می‌رود، به قدرت الاهی برای انسان رام شده ‌است تا انسان بر آن پای بکوبد و از فرآورده‌هایش بخورد. (110) این دسته ‌از آیات بر والایی انسان در سنجش با آفریدگان زمینی دلالت می‌کنند.

2. والایی خودخواسته/ اکتسابی

برخورداری انسان از روح، علم، قدرت و امانت الاهی که سبب والایی وی در سنجش با دیگر آفریدگان خداوند (به معنای عامش) است، اکتسابی نیست، اما قرآن به گونه‌ای از والایی آدمی‌ اشاره کرده‌ است که آن را والایی اکتسابی می‌توان خواند؛ زیرا برخورداری یا نابرخورداری او از
چنین والایی (کرامتی) ، به چگونگی رفتارش وابسته‌ است. آیه دوم، بر «والایی پروامدار یا تقوا محور انسان در سنجش با هم نوعانش» دلالت می‌کند. انسان، مشروط به شرم پیشگی و پرواداری (تقوا) (111) و پاس داشت فرمان‌های خداوند، نزد او از دیگر انسان‌ها والاتر خواهد بود. (112) این آیه بر والایی تقوا محور انسان نزد خداوند در سنجش با دیگر انسان‌ها دلالت می‌کند. به رغم اینکه بنا بر فحوای این آیه همه‌ انسان‌ها کمابیش از خصلت خدادادی تقوا برخوردارند، رشد این خصلت یا فضیلت، خودخواسته و اکتسابی است؛ یعنی کسانی که مختارانه سرمایه خدادادی پروامندی‌شان با پاس می‌دارند و با ایمان و رفتار نیکو بر آن می‌افزایند، به زیان دچار نمی‌شوند. (113)
خداوند به‌ انسان تقوایی پیشینی ارزانی کرده ‌است که بر پایه آن از هدایت گری قرآن برخوردار می‌شود و به تقوایی پسینی دست می‌یابد و به هر اندازه که بر تقوای پسینی خود بیفزاید، نزد خداوند بالاتر خواهد شد. (114) بنا بر برخی از آیات قرآن، خداوند راه را به‌ انسان نشان داده‌ است و انسان در این باره یا «شاکر» یا «کفور» خواهد بود. (115) چنین آیاتی بر هدایت یا همان تقوای پیشینی آدمی ‌دلالت می‌کنند که‌ الهام «تقوا» و «فجور» (116) به‌ او، تعبیر دیگری از آن است.

نسبت‌های تکفیر مسلمان با کرامت انسان

الف. مفهوم شناسی

«تکفیر» از دید واژه‌شناختی، به معنای پوشیدن و پوشاندن است که بر پایه آنها در قرآن و احادیث و منابع کلامی‌ و فقهی چند مفهوم مصطلح پیدا شده‌ است. مانند پاک کردن گناهان و ابطال عقاب و پرداختن کفّاره (117) و ... همچنین بر پایه برخی از احادیث و در اصطلاح فقها، در معنای نهادن دست بر روی دست هنگام ایستادن در نماز یا غیرنماز برای ادای احترام به کار می‌رود (118) که گاهی آن را «تکتیف» می‌خوانند. نیز از دید اصطلاح شناختی، در متون عربی و فارسی در معانی دیگری مانند کافر خواندن کسی یا نسبت دادن کفر به مسلمان به کار می‌رود که‌ از مصطلاحات کلامی‌ و فقهی است و مقصود از آن در این بحث، همین معنای اخیر است.

ب. پیشینه شناسی

تکفیر به معنای نسبت دادن کفر به شخص یا گروه، از آغاز تاریخ اسلام رواج داشته ‌است؛ چنان که برخی از رخدادهای سیاسی و اجتماعی زمینه تکفیر کسانی را فراهم آورد. مانند روی دادهای مهم دوران پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) ، یعنی جنگهای «رِدّه» در زمان ابوبکر که دستگاه خلافت در آن ماجرا، معارضان خود را کافر و خارج از دین خواند. (119) درباره ‌اینکه همه یا برخی از تکفیرشدگان در آن دوره ‌از دیدگاه فقه‌ اسلامی‌ کافرند، بسی تردید کرده‌اند. (120) بنا بر گزارش شماری از منابع تاریخی، عواملی مانند ندادن زکات و نپذیرفتن اصل خلافت یا در نظر گرفتن جایگزین هایی برای مقام خلافت، در انتساب کفر به «اهل رِدّه» یا فعالان آنها، تأثیرگذار بوده‌ است.
همچنین خوارج فرقه‌های بسیاری را که به گناهان «کبیره» دست می‌زدند و حتی امت پیامبر را تکفیر می‌کردند (121) و برخی از مسلمانان (پیروان مذاهب اهل سنّت) ، خوارج را تکفیر می‌کردند. (122) شماری از احادیث، غالیان (غُلات؛ آنان که درباره‌ امامان غلوّ و زیاده روی می‌کردند) و پیروان تفویض (مفوّضه) را خارج از ایمان خوانده‌اند. (123) برخی از معتزله و اشاعره، مشابهه را تکفیر می‌کردند؛ چنان که برخی از افراد معروف تکفیر می‌شدند. مانند برخی از خلفا و همسران پیامبر اکرم حتی معصومان نیز از تکفیر شدن بر کنار نمانده‌اند. (124) نمونه‌های فردی و جمعی تکفیر در تاریخ اسلام کم نیست و در برهه‌هایی از تاریخ، این پدیده رایج بوده‌ است. (125)

ج. نسبت ارزشی/ اخلاقی

چنان که گفته شد، اسلام و ایمان و تقوا کمابیش یک معنا دارند و از فضیلت‌های دینی به شمار می‌روند؛ یعنی پس از نزول قرآن فرد مسلمان، مؤمن و متقی از دید خداوند در سنجش با کافر، فضیلت مند است. بنابراین، تکفیر مسلمان به معنای نفی این فضیلت از او و نسبت دادن رذیلت‌های مرتبط با کفر به‌ اوست و از این رو، نسبتی ارزشی/ اخلاقی با کرامت مسلمان برقرار می‌کند. بر پایه این تقریر، معنای آیه سیزده سوره حجرات چنین است: «ای مردم! ... والاترین شما نزد خداوند کسی است که بیش از دیگران از فضیلت تقوا/ پروا برخوردار باشد». پس چنانچه کسی کفر را به دیگری نسبت دهد، این فضیلت را از او نفی کرده ‌است؛ زیرا همه ‌انسان‌ها بنا بر فحوای این آیه‌ از این فضیلت برخوردارند، اما شماری از آنان از این دید از دیگران فضیلت مندترند. افزون بر این فحوا، بنا بر مدلول برخی از آیات، خداوند همه ‌انسان‌ها را از یک «نفس» آفریده (126) و نیروهایش را تعدیل و تنظیم کرده و پرده داری و پرواداری را به ‌او آموخته‌ است. (127) پس همه ‌انسان‌ها کمابیش پروامَندند، اما به ‌اندازه بهره مندی بیشتر از این خصلت، نزد خداوند والاتر خواهند شد. انسان‌هایی که آورده پیامبر را لجوجانه و مکابرانه و ظالمانه‌ انکار می‌کنند و به جای ایمان به «الله» به «باطل» ایمان می‌آورند، نه تنها این فضیلت خدادادی را از دست می‌دهند و زیان می‌بینند که به فضیلت ایمان نیز دست نمی‌یابند، (128) بلکه بر اثر خوی سرکشی‌شان، (129) نشانه‌های خداوند را درنمی‌یابند و نمی‌بینند و پیام او را نمی‌شوند و همچون چارپایان حتی گمراه‌تر از آنها خواهند شد. (130) بنابراین، تکفیر که متضمن داوری درباره دیگری است، نه تنها فضیلت تقوای خدادادی و تقوای خودخواسته تکفیرشونده را نفی می‌کند که به نفی انسانیت وی می‌انجامد و آشکارا با کرامت اکتسابی مؤمنان ناسازگار است.
باری، به چیستی حکم اخلاقی تکفیر نیز باید پاسخ گفت، اما داوری اخلاقی درباره تکفیر بنا بر همه نظریه‌ها در زمینه‌ اخلاق هنجاری (نظریه هنجاری) ، (131) در این مجال نمی‌گنجد. بنابراین، تنها بر پایه نظریه «فرمان الاهی» پاسخی به‌ این پرسش پیش نهاد می‌شود. خداوند به مؤمنان فرمان می‌دهد: «ای کسانی که‌ ایمان آورده‌اند... به کسی که‌ اسلام آوردن خود را اظهار می‌کند، نگویید که مؤمن نیستی»؛ (132) زیرا راه یافتن به اسلام- حتی به ظاهر- آرام آرام به ‌ایمان می‌انجامد. (133) بر پایه‌ این امر الاهی، تکفیر مسلمان قبیح/ نادرست/ بد است.
البته طرح این پرسش توجیه پذیر می‌نماید که با فرض ناروایی تکفیر انسان به ویژه مسلمان، چرا خداوند کسانی را تکفیر کرده ‌است. برای نمونه، می‌گوید کسانی که حضرت مسیح (علیه السلام) را خدا می‌پنداشتند (134) و افرادی که به مردم جادوگری می‌آموختند، (135) کفر ورزیدند (کافر شدند) . نسبت مستقیم فعل کفر به ‌افراد و گروه‌ها در قرآن در این آیات و آیه مُحاجه [نمرود] با ابراهیم (136) و برخی آیات ناظر به شیطان، (137) با تعیین مصداق همراه‌ است؛ یعنی در دیگر نمونه‌ها تعبیر «مَن کفر» یا «الذی کفر» دیده می‌شود که تعبیری عام است. (138) با توجه به خصلت درونی بودن ایمان، تعیین مصداق خداوند «علام الغیوب» (139) در این باره ناروا نیست، اما تعیین مصداق انسان و نسبت دادن کفر به ‌افراد و گروه‌های معین، به ویژه مسلمانان، هرگز رَوا نخواهد بود.

د. نسبت کیفری/ حقوقی

اگر نسبت دادن کفر به دیگری به عمل بینجامد، بنا بر خوانش راست کیشانه (140) فقه‌اسلامی، احکامی‌کیفری/ حقوقی در پی دارد که برجسته ترین آنها «اباحة الدم» (141) یا توجیه پذیر بودن کشتن کافر است؛ یعنی تکفیر در حوزه فقه، باری حقوقی به خود می‌گیرد؛ چنان که برخی از فقیهان با استناد به ‌احادیث، (142) نسبت دادن بی دلیل کفر را به مسلمان، موجب تعزیر دانسته‌اند و گاهی به رغم باور به نادرستی برخی از عقاید آنها، از تکفیر پیروانِ چنان باورهایی، استنکاف کرده‌اند. (143) برای نمونه، محققان حنفی مذهب تصریح می‌کنند «تکفیر المسلم» با فرض تأویل پذیری سخن او، جایز نیست. بنابراین، اگر سخنی بگوید که‌ آن را هم بر کفر و هم بر ایمان بتوان حمل کرد یا رفتاری از او سر زنَد که ظاهری کفرآمیز دارد، اما حتی روایت ضعیفی، مؤمنانه بودن آن را تأیید می‌کند، شتاب زدگی در تکفیر وی جایز نیست. (144) شماری از فقیهان به رغم این گروه‌ از فقها، گاهی در تکفیر کسانی فتوا داده‌اند؛ چنان که محمد بن جمال الدین مکی (شهید اول) شاگردش محمد مالوشی را، که ‌از علمای کرد شیعه بود، بر سر اختلاف درباره نسبت دادن صفات الاهی به معصومان، تکفیر کرد و کار به کارزار و کشته شدن شیخ مالوشی کشید. (145)
به هر روی، تکفیر دیگری در عمل به شماری از احکام عبادی و جزایی در فقه اسلامی ‌انجامیده ‌است، از جمله نجاست کافر، باطل بودن ازدواج با کافر، ارث نبردن کافر از مسلمان، قصاص شدن مسلمان در برابر کشتن کافر، بطلان عبادات کافر و حلیّت مال کافر، به رغم اینکه سنت کفیر نظری میان مسلمانان رواج داشته، همواره به ‌اباحه عملی خون و مال و ناموس آنان نینجامیده‌ است، بلکه فقط خوارج، بربهاریان و وهابیان در عمل خون و مال و ناموس مسلمانان را حلال می‌شمرند، (146) اما به هر روی این پرسش، دست کم در دو سده‌ اخیر، همواره مطرح شده‌ است که به رغم قیود و اختلاف های فتوایی فراوانی که درباره هر یک از این احکام وجود دارد، چرا مسلمانان درباره ناهم کیشان خود تبعیض‌های حقوقی روا می‌دارند و حتی خود را مُجاز می‌دانسته‌اند که به سرزمین آنها یورش ببرند و اموالشان را به غنیمت ببرند و جانشان را بستانند؟ پاسخ گویی به‌ این پرسش در این مجال نمی‌گنجد. افزون بر اینکه آثار فراوانی در این زمینه پدید آمده و چنین پرسش یا پرسش‌هایی را پاسخ گفته‌اند، اما با توجه به عملکرد گروه‌های تکفیری معاصر، به ویژه «داعش»، از یادآوری چند نکته نمی‌توان گذشت:
1. همه دین‌ها برای تثبیت آموزه‌های خود ناگزیر افراد جامعه شان را به دو گروه تقسیم می‌کردند تا هویت مستقلی بیابند. این کار از طریق تأسیس نظام ارزشی تازه‌ای امکان می‌پذیرفت؛ چنان که در سنت زردشتی واژه‌های «زندیک» و «زندیکیه» (کمابیش معادل کافر در ادبیات دینی اسلام) ، در بسیاری از نوشته‌های پهلوی (کتاب دین کرد) دیده می‌شود. این واژه‌ها بر مانی و آیین او دلالت می‌کردند. کتاب گجستک ابالیش آن را در معنای مرتد و بی دین به کار برده‌ است. موضوع این کتاب مناظره‌ای میان وی با آذر فرنبغ فرخزادان، موبّد بزرگ زردشتی و نخستین نویسنده دین کرد، در محضر مأمون خلیفه عباسی است که در آن ابالیش مُجاب می‌شود. زندیق، معرّب زندیک پهلوی است که درباره پیروان مانی و مرتد و ملحد و دهری و بی دین و مخالف اسلام گفته می‌شد. مانی به عقیده زردشتیان با جادویی و دروغ و فریب، خویش را پیغمبر خواند و مدعی دینی جدید شد و زندیک لقب گرفت. نریوسنگ دهاول می‌گوید: «زندیکه نیک پنداشتن اهریمن و دیوان است؛ یعنی از اهریمن و دیوان نیکی داند و بخواهد». (147) تعابیری از این دست در دیگر سنت‌های دینی جهان نیز یافت می‌شود.
تقسیم افراد به مؤمن (مسلم) و کافر در سنت اسلامی ‌نیز بر پایه ‌ابداع مفاهیم تازه در این دو واژه، هویت هایی دینی در جامعه پدید آورد. چنان که گذشت مُسلم پیش از نزول قرآن، در معنای مردی به کار می‌رفت که چیزی گران بها را به خواهانِ آن، تسلیم می‌کرد و کافر کسی بود که در برابر نعمت ارزانی شده به ‌او، ناسپاسی بود، اما قرآن این دو واژه را در میدان معناشناختی «ایمان» و در برابر یکدیگر قرار داد؛ «مسلم» بار مثبت و «کافر» بار منفی گرفت. پیامبر و شمار اندکی از پیروانش (مسلمانان) برای استقرار دین تازه با مخالفانشان (کافران) می‌جنگیدند و افراد جامعه باید با اسلام یا کفر را برمی‌گزیدند (148) و در این یا آن گروه جای می‌گرفتند.
بنابراین، هویت مردم پیش از پیدایی اندیشه «دولت- ملت» در عرصه‌ اجتماعی- سیاسی کشورهای اروپایی، بنا بر گرایش دینی آنها تعیین می‌شد؛ چنان که واژه «ملت» پیش از این در

عبارات مرتبط با این موضوع

سردردهای پشت سر سردردهایپشتسرسردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان سردردهای پشت سر سردردهای سردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، نیستند مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

معرفی پدیده ۳ خورشید در آسمان

[ad_1]

بامداد – سیناپرس/ مردم شهر سن‌پترزبورگ روسیه صبح روز گذشته از مشاهده سه خورشید در آسمان شفگت‌زده شدند.
دانشمندان معتقدند که پدیده نادر تشکیل سه خورشید در افق، ناشی از شکست نور پس از عبور از کریستال‌های یخ موجود در هوا است.
این پدیده شگفت‌انگیز در هر منطقه از زمین ممکن است رخ دهد، اما تاکنون با این وضوح مشاهده نشده بود.
طبق گزارش‌های بدست آمده از مردم محلی مشخص شد که این پدیده تا حدی واضح بوده که امکان تشخیص خورشید اصلی از خورشیدهای انعکاسی را غیر ممکن ساخته بود.
پروفسور ماریا بروکا، سرپرست گروه علوم دانشگاه سن‌پترزبورگ در مورد دلایل علمی این پدیده نادر عنوان کرد: این پدیده اتمسفریک زمانی به وقوع می‌پیوندد که کریستال‌های یخ شفاف در اتمسفر تشکیل شوند و نور خورشید را دچار شکست کنند.
وی در ادامه افزود: این پدیده زیبا تنها در شرایطی که ابرهای سیروس حاوی کریستال‌های یخ در ارتفاع ۱۰ کیلومتری از سطح زمین تشکیل شده باشند قابل مشاهده است.

نوشته معرفی پدیده ۳ خورشید در آسمان اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نجوم در قرآن آیاتی از قرآن مرتبط با آسمان و ستاره …آیاتی از قرآن مرتبط با آسمان و ستاره شناسی وَالشَّمس تَجری لِمُستَقَر لَها ذلِکَ دانشنامه ستاره شناسیدر این قسمت آیاتی از قرآن که مرتبط با آسمان و ستاره شناسی هستند درج گردیده استامید درخشش نور ماه در آسمان درخششنورماهدرآسماندرخشش نور ماه در آسمان نوشته شده توسط سمیر الله وردی در تاریخ ۱۳۹۵۰۴۲۸پایکوبی شهاب‌ باران ِ برساوشی در‌ آسمان ایران ……پایکوبی شهاب‌ باران ِ برساوشی در‌ آسمان ایران نوشته شده توسط تحریریه‌ی بیگ بنگ در راهنمای عکاسی از آسمان شب خبرگزاری پردیسمقدمه آیا شما به یاد دارید در شبی صاف و آرام به آسمان چشم دوخته باشید ؟ به آسمانی زیبا دانشنامه ستاره شناسی سیاره ناهیدسیاره ناهید زهره دومین سیاره منظومه شمسی بعد از تیر٬ سیاره زهره عربییا ناهید اجرام آسمانی اجرامتشخیص سیارات از ستارگان در آسمان شب سیارات با نور ناپایدار می‌درخشند، ولی نور خانه نجوم آسمان لوت کرمان آیا وجود آدم فضایی ها …نویسنده مطلب مهدیه کدخدا زاده چیست ؟ به هر گونه پدیده دیداری در آسمان که قابل پارسی نیوزمشرق نیوز ارتش سوریه از ساعات اولیه جمعه شب در چندین منطقه در حومه دمشق و استان مجله گیزمیزآخرین مطالب و عکس های سایت مسعود ده‌نمکی انقلاب ما نیاز به انقلاب دارد آخرین راهنمای عکاسی از آسمان شب خبرگزاری پردیس مقدمه آیا شما به یاد دارید در شبی صاف و آرام به آسمان چشم دوخته باشید ؟ به آسمانی زیبا که از منظومه ی شمسی تحقیقی درباره سیارات و خورشید مقدمه در دوره های زمانی یکسان ، جهان های دیگری کشف شدند که بدور خورشید هایشان در یک حرکت گیتی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد گیتی گیتی و یا جهان عبارت است از کلیت هر آنچه که وجود دارد، وجود داشته‌است و یا هر زمانی به‌وجود مجله گیزمیز آخرین مطالب و عکس های سایت مسعود ده‌نمکی «انقلاب ما نیاز به انقلاب دارد» آخرین مطالب و عکس پارسی نیوز «مشرق نیوز» ارتش سوریه از ساعات اولیه جمعه شب در چندین منطقه در حومه «دمشق» و استان «ادلب رهام ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد رهام ریشه نام و رهام دیگر در فارسی و شاهنامه با نام رُهام و در زبان اوستایی رئوهوم یا رئو هائوم است دانشنامه ستاره شناسی ماه برای دریافت مقاله ای درباره حد دانژون در رویت هلال ماه از آقای امیر حسن زاده اینجا را کلیک پرسش و پاسخ دینی چرا امام صادقع فرمود خورشید به دور زمین برخی اشکال می‌کنند که امام صادقع در کتاب توحید مفضّل در بخش توصیف خورشید، خورشید را حرکت مهمترین اخبار ایران و جهان عکس سر در کاخ هشت بهشت که اثری از آن نیست تصاویر قطاری مخصوص ثروتمندان عکس لحظات بچه تاج سهمیه ایران در لیگ قهرمانان آسیا ۳۱ است محمد باقری‌معتمد جو مسموم تکواندو، باعث شد سلام بر خورشید در یوگا زمان غروب خورشید در تهران ایزد خورشید در مصر باستان شهر خورشید در لتونی تصاویر خورشید در کهکشان طلوع خورشید در افق افسانه خورشید در اغوش ماه فیلم خورشید در مرداب


ادامه مطلب ...

وقوع پدیده زنانه شدن سالمندی در کشور

جام جم سرا:

شهیندخت مولاوردی در نشست صیانت و توانمندسازی زنان و خانواده در برابر آسیب‌های اجتماعی که به مناسبت هفته بزرگداشت مقام زن برگزار شد، با اشاره به جایگاه و اهمیت خانواده در نظام اسلامی، گفت: براساس ماده 230 قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه، دولت مکلف است با همکاری سازمان‌ها و دستگاه‌های ذی‌ربط از جمله معاونت امور زنان و خانواده رییس جمهوری با هدف تقویت نهاد خانواده و جایگاه زنان در عرصه‌های اجتماعی برای استیفای حقوق شرعی و قانونی بانوان در همه زمینه‌ها گام بردارد.

وی پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی را یکی از وظایف معاونت امور زنان و خانواده عنوان کرد و گفت: این معاونت برای انجام درست این وظیفه در تلاش است اما دغدغه رسیدگی به مشکلات خانواده و آسیب‌های اجتماعی تنها وظیفه یک دستگاه نیست، بلکه وظیفه‌ای همگانی و مربوط به همه افراد جامعه است.

معاون رییس جمهوری در امور زنان و خانواده با بیان اینکه شواهدی دال بر تغییرات در شکل خانواده وجود دارد، اظهار داشت: افزایش سن ازدواج، افزایش طلاق، تورم و فقدان شغل از جمله علل این تغییرات است که برخی از تحلیلگران را در خصوص فروپاشی خانواده نگران کرده است.

مولاوردی ادامه داد: آمار سال 1390 نشان می‌دهد طی پنج سال گذشته آمار زنان سرپرست خانوار سه درصد افزایش داشته است ، در واقع سرپرست 12 درصد از خانواده‌های ایرانی زنان هستند، در عین حال 82 درصد این رقم نیز، بیکار هستند.

وی همچنین به پدیده زنانه شدن سالمندی و فقر اشاره کرد وافزود: این الگوی نوظهور در سطح جامعه در حال شیوع است و باید برای رفع مشکلات آن به فکر چاره بود.

مولاوردی تاکید کرد: مشارکت‌های مدنی و حضور افراد جامعه در مهار آسیب‌های اجتماعی از جمله اعتیاد امری ضروری است و آنها باید به دولت در مهار این آسیب‌ها کمک کنند.

معاون ریاست جمهوری با بیان اینکه در سال گذشته 6 تفاهم‌نامه در ماه‌های پایانی سال 92 به‌منظور حمایت از زنان بهبودیافته از اعتیاد میان ستاد مبارزه با مواد مخدر، معاونت زنان خانواده ریاست جمهوری و وزارت کشور و دیگر سازمان‌ها منعقد شده است، گفت: حمایت از زنان بهبودیافته باید به گونه‌ای باشد که زمینه بازگشت به مصرف مواد مخدر را از بین ببرد تا انشالله شاهد بهبود وضعیت اعتیاد در زنان باشیم.

مولاوردی با اشاره به نامگذاری امسال به نام «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» گفت: مدیریت جهادی بدون همکاری زنان محقق نمی‌شود و زنان بخشی از این عزم ملی و مدیریت جهادی هستند، لذا باید الزامات لازم برای حضور آنان در عرصه‌های مختلف به وجود آید.( مهر )


ادامه مطلب ...

پدیده جدیدی به نام «خانواده‌های سه ضلعی»

وقتی سعدی شیرازی حدود 8 قرن پیش بیت معروف « هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای/ من در میان جمع و دلم جای دیگر است» را می سرود، شاید اصلا فکرش را هم نمی کرد که روزی این ماجرا به جای رابطه عاشقانه، سر از زندگی خانوادگی آدمها هم دربیاورد و کار به جایی برسد که غیر از «دل»، «سر» ها هم جای دیگر باشد. اما حالا کافی ست موقع مهمانی یا جمعی خانوادگی، نگاهی به حاضران در مجلس بیندازید. نگاه های غرق شده در تلفن های همراه گاهی آن قدر طولانی و زیاد است که شک می کنید حاضران در مجلس با هم نسبتی داشته باشند و برای گفتگو و خوش و بش دور هم جمع شده باشند.


چند روز قبل دکتر سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران اعلام کرد که طبق پژوهش‌های انجام شده، میانگین صحبت اعضای خانواده‌های ایرانی با یکدیگر در مدت شبانه روز به 15 دقیقه رسیده‌است. اتفاقی که موسوی چلک آن را ناشی از عدم علاقه افراد به ارتباط با یکدیگر و موجب کم شدن محبت درون خانواده‌ها دانسته است.
کم حرف‌ شدن زن و شوهر‌ها پدیده‌ای ست که چون آمار دقیق و روشنی از آن در دسترس نیست. خیلی جدی گرفته نمی‌شود. اما بسیاری از فعالان و صاحب‌نظران حوزه اجتماعی این موضوع را یک تهدید برای کشور می‌دانند که باید حتی بیشتر از مسائل اقتصادی به آن توجه کرد.
در چند سال اخیر سر و کله شبکه های اجتماعی و نرم افزارها و اپلیکشن های ارتباطی پیدا شد که برای کاربران خود امکان ارتباط بیشتر و آسان تر را فراهم و دایره دوستان و آشنایان شان را بزرگتر کرده است. حالا نرم افزارهای ارتباطی جزء جدا نشدنی تلفن های همراه هستند و حتی بدون آنها زندگی و برقراری ارتباط به شیوه قبل برای کاربران بسیار مشکل است. این در حالی است که میانگین صحبت در خانواده های ایرانی در چند سال اخیر به شدت کاهش یافته و بسیاری از کارشناسان این موضوع را یک زنگ خطر بزرگ اجتماعی و حتی نوعی طلاق عاطفی در خانواده ها بیان می کنند.

کم حرف‌تر از دیروز
برای اثبات جدی بودن این پدیده کافی است سری به آمار مرتبط در این باره طی سال های گذشته بیندازیم. در سال 84 خبرگزاری فارس در گزارشی اعلام کرد که میانگین صحبت اعضای خانواده با یکدیگر، نیم‌ساعت در روز بوده است. این در حالی‌ست که در تیرماه و بهمن ماه 92 حجت الاسلام «سید علیرضا تراشیون» استاد حوزه و دانشگاه در دو دوره مختلف، برگزار شد بیان کرد که:«میانگین ارتباط کلامی زوج‌های جوان 17 دقیقه در شبانه‌روز است و این یک زنگ خطر بزرگ برای خانواده‌هاست.»
این یعنی میزان مکالمه افراد یک خانواده با یکدیگر در طی 9 سال گذشته، نصف شده است.

سفره‌های سه ضلعی
رئیس انجمن مددکاری ایران در گفتگوی خود با خبرگزاری ها، در توضیح پدیده کم صحبتی اعضای خانواده با یکدیگر به شکل‌گیری پدیده «کودکان کلید‌دار» اشاره کرده و گفته: «اکنون در بسیاری از خانواده‌ها زن و شوهر شاغل هستند و فرزندانشان در خانه تنها می‌مانند. نمی‌توان فهمید که بچه‌ها در خانه چه می‌کنند. از سوی دیگر ارتباط میان اعضای خانواده ضعیف شده است. اکنون فقر محبت در ایران بسیار جدی است. ما کجا می‌توانیم محبت خوب و سالم را تجربه کنیم؟ سفره‌های ما سه ضلعی شده و یک ضلع آن تلویزیون است. اگر ارتباط میان نسلی دچار شکاف شود دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.» نکته جالب این است که خانواده‌ها در این 15 دقیقه به جای اینکه در مورد خودشان صحبت کنند ترجیح می‌دهند در مورد مشکلات و مسائل اقتصادی و یا حتی دیگران حرف بزنند.رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران خواستار راه‌اندازی یک مرکز آمار و رصد در حوزه اجتماعی شد تا موارد مربوط به خانواده‌ها دقیق‌تر و موشکافانه‌تر مورد بررسی قرار بگیرد.

جلسه بگذاریم
کم حرف‌تر شدن خانواده‌ها یک زنگ خطر است که می‌تواند در ادامه آن موجب جدایی و از هم پاشیدگی بنیان یک خانواده شود. دکتر ناصر قاسم زاده دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت و روان جامعه، راهکارهای روبروشدن با این مشکلات را این طور شرح داده است: «یکی از راهکارها مربوط به خود خانواده هاست که در هفته ساعاتی را به عنوان جلسات خانوادگی داشته باشند تا بتوانند مسائل و مشکلاتشان را مطرح کنند. وقتی پدر و مادرها در حضور فرزندانشان با هم صحبت کنند آنها عشق و دوست داشتن و وفاداری به همسر را یاد می گیرند و این امر باعث می شود که فرزندان بدانند پدر و مادرشان همدیگررا دوست دارند.»

به گفته قاسم زاده، چگونه گفتن و چگونه شنیدن همسران با یکدیگر نیز از راهکارهای مقابله با این مشکل است: « غر زدن های مداوم و آوردن مشکلات بیرون از خانه به داخل خانه از جمله عوامل دوری از همسران از یکدیگر می شود . حال آن که زوجین باید هنر صبور و با عاطفه بودن را بیاموزند تا در زندگی دوری و طلاق عاطفی رخ ندهد. همچنین صله رحم در خانواده باعث می‌شود فرزاندان عشق و محبت را یاد بگیرند و بعد‌ها خودشان نیز یک خانواده سالم تشکیل دهند.»
به نظر می رسد حالا دیگر وقت آن شده که به اپلیکیشن ها، تلفن های همراه هوشمند و تلویزیون، جور دیگری نگاه کرد. جوری که دوباره بحث قدیمی فناوری های نوین و فرهنگ استفاده از آنها را داغ می کند.(مهر)


ادامه مطلب ...

پدیده جدیدی به نام «خانواده‌های سه ضلعی»

وقتی سعدی شیرازی حدود 8 قرن پیش بیت معروف « هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای/ من در میان جمع و دلم جای دیگر است» را می سرود، شاید اصلا فکرش را هم نمی کرد که روزی این ماجرا به جای رابطه عاشقانه، سر از زندگی خانوادگی آدمها هم دربیاورد و کار به جایی برسد که غیر از «دل»، «سر» ها هم جای دیگر باشد. اما حالا کافی ست موقع مهمانی یا جمعی خانوادگی، نگاهی به حاضران در مجلس بیندازید. نگاه های غرق شده در تلفن های همراه گاهی آن قدر طولانی و زیاد است که شک می کنید حاضران در مجلس با هم نسبتی داشته باشند و برای گفتگو و خوش و بش دور هم جمع شده باشند.


چند روز قبل دکتر سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران اعلام کرد که طبق پژوهش‌های انجام شده، میانگین صحبت اعضای خانواده‌های ایرانی با یکدیگر در مدت شبانه روز به 15 دقیقه رسیده‌است. اتفاقی که موسوی چلک آن را ناشی از عدم علاقه افراد به ارتباط با یکدیگر و موجب کم شدن محبت درون خانواده‌ها دانسته است.
کم حرف‌ شدن زن و شوهر‌ها پدیده‌ای ست که چون آمار دقیق و روشنی از آن در دسترس نیست. خیلی جدی گرفته نمی‌شود. اما بسیاری از فعالان و صاحب‌نظران حوزه اجتماعی این موضوع را یک تهدید برای کشور می‌دانند که باید حتی بیشتر از مسائل اقتصادی به آن توجه کرد.
در چند سال اخیر سر و کله شبکه های اجتماعی و نرم افزارها و اپلیکشن های ارتباطی پیدا شد که برای کاربران خود امکان ارتباط بیشتر و آسان تر را فراهم و دایره دوستان و آشنایان شان را بزرگتر کرده است. حالا نرم افزارهای ارتباطی جزء جدا نشدنی تلفن های همراه هستند و حتی بدون آنها زندگی و برقراری ارتباط به شیوه قبل برای کاربران بسیار مشکل است. این در حالی است که میانگین صحبت در خانواده های ایرانی در چند سال اخیر به شدت کاهش یافته و بسیاری از کارشناسان این موضوع را یک زنگ خطر بزرگ اجتماعی و حتی نوعی طلاق عاطفی در خانواده ها بیان می کنند.

کم حرف‌تر از دیروز
برای اثبات جدی بودن این پدیده کافی است سری به آمار مرتبط در این باره طی سال های گذشته بیندازیم. در سال 84 خبرگزاری فارس در گزارشی اعلام کرد که میانگین صحبت اعضای خانواده با یکدیگر، نیم‌ساعت در روز بوده است. این در حالی‌ست که در تیرماه و بهمن ماه 92 حجت الاسلام «سید علیرضا تراشیون» استاد حوزه و دانشگاه در دو دوره مختلف، برگزار شد بیان کرد که:«میانگین ارتباط کلامی زوج‌های جوان 17 دقیقه در شبانه‌روز است و این یک زنگ خطر بزرگ برای خانواده‌هاست.»
این یعنی میزان مکالمه افراد یک خانواده با یکدیگر در طی 9 سال گذشته، نصف شده است.

سفره‌های سه ضلعی
رئیس انجمن مددکاری ایران در گفتگوی خود با خبرگزاری ها، در توضیح پدیده کم صحبتی اعضای خانواده با یکدیگر به شکل‌گیری پدیده «کودکان کلید‌دار» اشاره کرده و گفته: «اکنون در بسیاری از خانواده‌ها زن و شوهر شاغل هستند و فرزندانشان در خانه تنها می‌مانند. نمی‌توان فهمید که بچه‌ها در خانه چه می‌کنند. از سوی دیگر ارتباط میان اعضای خانواده ضعیف شده است. اکنون فقر محبت در ایران بسیار جدی است. ما کجا می‌توانیم محبت خوب و سالم را تجربه کنیم؟ سفره‌های ما سه ضلعی شده و یک ضلع آن تلویزیون است. اگر ارتباط میان نسلی دچار شکاف شود دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.» نکته جالب این است که خانواده‌ها در این 15 دقیقه به جای اینکه در مورد خودشان صحبت کنند ترجیح می‌دهند در مورد مشکلات و مسائل اقتصادی و یا حتی دیگران حرف بزنند.رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران خواستار راه‌اندازی یک مرکز آمار و رصد در حوزه اجتماعی شد تا موارد مربوط به خانواده‌ها دقیق‌تر و موشکافانه‌تر مورد بررسی قرار بگیرد.

جلسه بگذاریم
کم حرف‌تر شدن خانواده‌ها یک زنگ خطر است که می‌تواند در ادامه آن موجب جدایی و از هم پاشیدگی بنیان یک خانواده شود. دکتر ناصر قاسم زاده دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت و روان جامعه، راهکارهای روبروشدن با این مشکلات را این طور شرح داده است: «یکی از راهکارها مربوط به خود خانواده هاست که در هفته ساعاتی را به عنوان جلسات خانوادگی داشته باشند تا بتوانند مسائل و مشکلاتشان را مطرح کنند. وقتی پدر و مادرها در حضور فرزندانشان با هم صحبت کنند آنها عشق و دوست داشتن و وفاداری به همسر را یاد می گیرند و این امر باعث می شود که فرزندان بدانند پدر و مادرشان همدیگررا دوست دارند.»

به گفته قاسم زاده، چگونه گفتن و چگونه شنیدن همسران با یکدیگر نیز از راهکارهای مقابله با این مشکل است: « غر زدن های مداوم و آوردن مشکلات بیرون از خانه به داخل خانه از جمله عوامل دوری از همسران از یکدیگر می شود . حال آن که زوجین باید هنر صبور و با عاطفه بودن را بیاموزند تا در زندگی دوری و طلاق عاطفی رخ ندهد. همچنین صله رحم در خانواده باعث می‌شود فرزاندان عشق و محبت را یاد بگیرند و بعد‌ها خودشان نیز یک خانواده سالم تشکیل دهند.»
به نظر می رسد حالا دیگر وقت آن شده که به اپلیکیشن ها، تلفن های همراه هوشمند و تلویزیون، جور دیگری نگاه کرد. جوری که دوباره بحث قدیمی فناوری های نوین و فرهنگ استفاده از آنها را داغ می کند.(مهر)


ادامه مطلب ...

ما و پدیده تکراری «مرتضی پاشایی»

جام جم سرا به نقل از خبرآنلاین: کافی است از سایت‌ها و خبرگزاری‌ها آمار بگیرید و بپرسید کلیک خبرهای مربوط به مرتضی پاشایی چقدر بود. قطعا بالا‌تر از خبر معرفی وزیر جدید علوم به مجلس و یا حتی بستری شدن نجف دریابندری، نویسنده و مترجم مطرح بوده است. خبرهای مذاکرات ایران و ۱+۵ هم البته به اندازه خبرهای حول مرحوم مرتضی پاشایی، دیده نشد.
خبر درگذشت این خواننده و آهنگساز جوان حتی در مواردی سرور خبرگزاری‌ها را هم کند کرد. همین حالا انتظار عرض تسلیت از سوی هر فرد و مسئولی می‌رود. تلویزیون دقایقی را به بزرگداشت او اختصاص داد. حالا با هر کم و کیفی. تجمعات مختلفی برای یادبودش نه فقط در تهران، در شهرهای دیگر هم راه افتاد؛ اتفاقی بدیع در ایران. به روزهای درگذشت چهره‌های دیگر در همین سال‌ها، حتی در همین چند ماه نگاه بیندازید. تاکنون اینقدر پر سر و صدا بوده است؟


اما چرا اینگونه شد؟ چرا مرتضی پاشایی و اخبارش، ناگهان به این اندازه مورد اقبال عمومی قرار گرفتند؟ به قول یکی از دوستان، چرا پس از مرگ مرتضی پاشایی، مسابقه بیشتر ناراحت بودن راه افتاده است؟ این تب از کجا آمده؟ معاون اجرایی رییس جمهور و رییس سازمان نظام پزشکی اصلا چقدر شناخت از مرتضی پاشایی و آثارش داشتند که تسلیت گفتند؟ البته که اگر از آن‌ها بپرسید، دقایقی در وصف او حرف خواهند زد و ابراز تاسف‌های پی در پی، اما شناخت؟ بعید می‌دانم. این سوال را اگر از عمده نگران‌ها و ناراحت‌ها هم بپرسید هم قطعا جواب دقیقی نمی‌دهند.


هرچند نفس ابراز همدردی، عملی کاملا انسانی و پسندیده است. اما چرا مرتضی پاشایی، پدیده شد؟ شاید باید قدرت رسانه‌های غیررسمی کنونی را در معادلات سیاسی، اجتماعی بیشتر دخیل کنیم؛ فیسبوک، وایبر، اینستاگرام و...


با این حال این همه ماجرا نیست. از میزان نفوذ شبکه‌های اجتماعی مدت زیادی است که همه خبر دارند. همه مردم و مسوولان. و البته بسیار هم جدی است. اما ما‌‌ همان مردمی هستیم که پس از ۱۱ سپتامبرِ، شمع روشن کردیم به سنت شام غریبان هرسال، در میدان محسنی تهران جمع شدیم. یادتان هست؟ و البته اندکی بعد هم از سوی رییس جمهور آمریکا در محور شرارت قرار گرفتیم.


در همین ماجرای اسیدپاشی که چند هفته، همه مردم ایران درگیرش بودند، چه بلوایی راه افتاده بود؟ استیو جابز هم که مرد، عکس پروفایل صفحه فیس بوک بسیاری از ایرانی‌ها، به عکس او تغییر کرد. جریان تغییر نام خلیج فارس هم که البته برای همه آشناست و ماجرا کهنه شده.


این‌ها نشانه چیست؟ شاید باید واکاوی دقیقی در سبک زندگی اجتماعی جدید ما ایرانی‌ها بشود. سبک زندگی که با هیچ جای دنیا که هیچ، با سابقه فرهنگ عمومی همیشگی خودمان هم همخوانی ندارد. (امید کریمی)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

بررسی جامعه‌شناختی پدیده شدن «مرتضی پاشایی»

جام جم سرا: دکتر بهمن اکبری در ابتدای این نشست، یکی از علل شکل گرفتن پدیده پاشایی را «اظهار خود» دانست. او در این باره توضیح داد: برخی جوانان به این علت که جایگاه فرهنگی و اجتماعی آن‌ها مشخص نشده است در این تجمع حضور یافتند تا پذیرفته شوند. همچنین تجربه‌ای متفاوت همراه با حس رفاقت و دوستی عمیق به چشم می‌خورد.

وی ادامه داد: شاید هم بتوان این حضور گسترده را نوعی اعتراض به نسل قبل و قشر نخبگان و رد مرجعیت آنان دانست که دردی مشترک بین جوانان است اما درمانی برای آن پیش بینی نشده است.

دکتر بهمن اکبری در بخش دیگر نشست تحلیل جامعه‌شناختی «پدیده مرتضی پاشایی» با بیان اینکه این پدیده پیش نظام‌هایی داشته است، گفت: شبکه ارتباطی جوانان شکل گرفته است و در شکل‌گیری این پدیده از تکنولوژی استفاد شده است. تا کنون همیشه فرهنگ جلودار بوده و تکنولوژی به دنبال آن، اما در عصر جدید تکنولوژی از فرهنگ جلو افتاده است.

وی با اشاره به شکل گیری هویت موزاییکی جوانان ادامه داد: هویت افراد معمولا ثابت است، اما جوانی و نوجوانی هویت فرد دچار بحران و حالت‌های گوناگون است.

این استاد دانشگاه در تحلیل پدیده پاشایی توضیح داد: این پدیده حالتی گفتمانی داشت که به واسطه آن جوانان ابراز می‌کردند که دیگر نیاز به گروه مرجع ندارند و خود می‌توانند کنترل کننده و کنترل شونده باشند.

به گفته وی، پدیده پاشایی پدیده‌ای مدرن در برابر سنت‌گرایی افراطی است.

در ادامه نشست «دکترمحمدجواد ادبی» به ارائه تفسیری عرفانی از «پدیده پاشایی» پرداخت و گفت: در شعرهای مرتضی پاشایی نوعی الهیات پویشی وجود داشت. در این الهیات یعنی خدا کنار ماست و اگر ما رنج می‌کشیم او هم رنج می‌کشد. پاشایی در برخی اشعارش با خدا راز و نیاز می‌کند، پس دایره او دایره ایمان و ابزارش موسیقی است. ممکن است اشعار او از نظر فلسفی و ادبیاتی خیلی عمیق نباشد، اما چون حرف دل را می‌زند به دل مخاطب می‌نشیند.

رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با بیان اینکه شاید پاشایی در دوران هنری یک پدیده نبود افزود: با این حال او امروزه یک مثال است چون نیازهای دوران مدرن را در قالب موسیقی پاسخ داده است.

به گفته وی، «پاشایی» نشان داد که از موسیقی مدرن می‌توان استفاده بهتری کرد و ایمان و ارتباط با خدا را به صورت فرعی و نه امری خیلی سخت مطرح کرد.

«سیدبیوک محمدی» نیز با نگاهی جامعه‌شناختی به «پدیده پاشایی» در ادامه این نشست پرداخت و اظهار کرد: یک طیف رفتار‌ها فردی و سازمان نیافته و طیفی دیگر سازمان یافته و جمعی هستند که نهایتا تبدیل به حزب می‌شوند. دسته‌ای از رفتار‌ها نیز بین این دو طیف قرار می‌گیرند.

وی توضیح داد: بعد از حزب، جنبش مطرح می‌شود که حرکتی اجتماعی و هدف آن یا ایجاد تغییر اجتماعی و یا جلوگیری از بروز برخی تغییرات اجتماعی است. هم‌چنین جنبش همراه با مساله اجتماعی است و به شرکت فعالانه اعضا نیاز دارد.

عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی ادامه داد: در طیف دیگر که نزدیک به رفتارهای سازمان نیافته است رفتارهای هیستیریک را می‌بینیم که حالتی جمعی پیدا می‌کند مثلا وقتی جایی زلزله می‌آید همه سراسیمه می‌شوند و به اطراف می‌دوند.

وی در توضیح رفتارهای هیستیریک گفت: این رفتار‌ها هدفمند نیستند و ناگهانی اتفاق می‌فتند. مثال این رفتار زمانی است که تیم ایران در فوتبال برنده می‌شود و افراد به خیابان می‌آیند.

محمدی، «پدیده پاشایی» را جزو گروه رفتاری «هیستیریک» دانست و بیان کرد: در این گونه رفتارهای جمعی افراد احساس ناآرامی می‌کنند و این احساس آن‌ها مسری است. در این لحظه نیاز دارند باهم باشند تا آرامش یابند.

وی تاکید کرد: معمولا این رفتار‌ها بی‌هدف و بی‌برنامه است و در اصل معنای آن‌ها سیاسی نیست، اما مردم و حکومت از آن‌ها تعبیر سیاسی دارند، بنابراین پتانسیل سیاسی شدن پیدا می‌کند.

در پایان این نشست که در جمع دانشجویان و اصحاب رسانه برگزار شد، پرسش و پاسخ‌هایی نیز مطرح شد. از جمله مسائل مطرح شده این بود که گفته می‌شد در این پدیده جامعه‌شناسان از جامعه عقب ماندند و همه دچار بهت شدند. آیا چنین اتفاقی افتاده و هم چنین چقدر شاهد فروپاشی مسائل اخلاقی در این مساله بوده‌ایم؟

دکتر اکبری در پاسخ به این پرسش توضیح داد: بله، تحلیل‌های جامعه‌شناسان به‌موقع نبوده است و محیط‌های علمی آمادگی پاسخگویی به موقع به اتفاقات جاری را ندارند.

وی هم چنین در پاسخ پرسش دوم تاکید کرد: هیچ‌گونه بی‌اخلاقی از سوی حاضران در مراسم تشییع پاشایی رخ نداد و علت دیر دفن شدن پاشایی نیز زیاد بودن جمعیت بود و تعبیر آن به بی‌اخلاقی کار درستی نیست.

یکی دیگر از حاضران با طرح این مطلب که، جوانان در ایران جایگاه خاصی ندارند و به همین دلیل هنر را برای مطرح شدن خود انتخاب می‌کنند. پرسید: تعدادی از کسانی که در مراسمی مانند دفن پاشایی حضور می‌یابند برای دیدار با هنرمندان و عکس گرفتن با آن‌هاست. چه باید کرد که جوان ما جایگاهی درست برای عرضه کردن خود پیدا کند؟

اکبری در مقام یک جامعه‌شناس پاسخ داد: فقط در ایران چنین مساله‌ای نیست و همه جای دنیا وقتی افراد مشهور وارد فضای عمومی می‌شوند، افرادی دوست دارند خود را به آن‌ها نزدیک کنند و با آنان عکس یادگاری بگیرند.

هم چنین یکی از حاضران در جمع در نقد مباحث کار‌شناسان حاضر، ابراز عقیده کرد: صحبت‌هایی که جامعه‌شناسان مطرح کردند با عللی که جوانان در فضای مجازی برای تبدیل شدن پاشایی به پدیده مطرح می‌کنند متفاوت است و شاید علت آن عدم وقوف برخی جامه‌شناسان به فضاهای مجازی باشد.


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

گفت‌وگو با چوپان ایرانی که پدیده اینستاگرام شد [+عکس]

مردی که کیلومتر‌ها از پایتخت دور است صبح‌ها ساعت سه از خواب بیدار می‌شود و تا هشت شب کار می‌کند. در مزرعه مسئول گاوهاست و به قول خودش یک پا دامپزشک به حساب می‌آید.
«سالار پولاد» نام آشنایی برای کسانی است که در اینستاگرام فعالیت می‌کنند. صفحه‌ای که متعلق به محمد قاسم ترابی، روستایی‌ای است که می‌گوید با پارتی‌بازی دیپلم هم گرفته است. بیش از ۱۴ هزار نفر صفحه او را دنبال می‌کنند و طرفداران زیادی پیدا کرده است.

عکس‌های او ساده و از فعالیت‌های روزمره‌اش است. شاید نخستین سوالی که به ذهن برسد این باشد که چگونه یک روستایی که شاید از تکنولوژی که در شهرهای بزرگ هست، دور باشد این اندازه بتواند محبوبیت کسب کند. تفاوت در «فکر» او دلیل این اتفاق است. محمد معتقد است که انسان‌ها باید در زندگیشان مفید باشند و اگر کسی در زندگی مفید نیست وقت خودش را تلف می‌کند. تفاوت زندگی سنتی و دلچسب او با زندگی مدرن بقیه ایرانی‌ها باعث شده تا در تمام نقاط دنیا عکس‌های او را دوست داشته باشند. چهره‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و ورزشی در اینستاگرام -شبکه‌ای اجتماعی که در سال گذشته بی‌شک مهم‌ترین شبکه اجتماعی به حساب می‌آمده- حضور دارند؛ چهره‌هایی که از سه تا ۹۰۰ هزار فالوئر دارند اما هیچ کدام به اندازه «سالار پولاد» جذاب نیستند و به نظر خود محمد ترابی آن‌ها در حال تلف کردن وقت خودشان در اینستاگرام هستند.

*خودتان را معرفی کنید و بگویید که چه تحصیلاتی دارید و چند سالتان است؟

محمد قاسم ترابی هستم، سنم هم ۲۸ سال تقریبا، دیپلم هم هستم.

*چرا در بیوگرافی خودتان در اینستاگرام نوشته‌اید که بی‌سواد هستید؟

بی‌سواد که نمی‌دونم. والا نسبت به علم و دانش دیگران سواد ما آنچنان نیست، همین دیپلم را هم با پارتی بازی گرفتیم (می‌خندد). کاردانش خواندم منتها به تناسب شغل، یکی از شاخه‌های آنکه گاوداری صنعتی بود را خواندم، بهداشت دام و طیور رشته ما بود.

*دوست نداری ادامه تحصیل بدهی؟

کی از تحصیل بدش می‌آد، اما موقعیت شغلی‌ام ایجاب می‌کند که باید هر روز سر کار باشم و نمی‌توانیم کار دیگری داشته باشیم یا درس بخوانیم.

*دقیقا کجا زندگی می‌کنی؟

استان گلستان، شهرستان بندر گز، در خود شهرستان زندگی نمی‌کنم در یکی از روستاهای توابع، روستای گز شرقی زندگی می‌کنم.

*چرا اینستاگرام راه انداختی، اصلا فکر می‌کردی این اندازه مشهور شوی؟

حقیقتش را بخواهید اصلا فکرش را نمی‌کردم که کار به اینجا‌ها بکشه، اینقدر در دنیای مجازی آدم‌ها به همدیگر نزدیک باشند و حتی یک آدم پیشرفت کند یا اسمی به هم بزند، همه برادرهای بزرگ در دنیا می‌روند کار می‌کنند تا برادر کوچک‌تر را بفرستند دنبال کار و دانش؛ من رفتم در مزرعه کار کردم تا برادر بزرگ تحصیلاتش را تمام کند.

*در واقع شما کار کردید تا برادر بزرگ درس بخواند؟

بله، همین طور است.

*برادر شما چه رشته‌ای می‌خواند، در چه مقطعی؟

دکترای‌ ام‌بی‌ای در تهران می‌خواند. به تازگی تز او را قبول کرده‌اند.

*اینها به راه‌اندازی صفحه اینستاگرام چه ارتباطی دارد؟

برادرم نخستین حقوقش رو برای من گوشی اندروید گرفت، من لمسی بلد نیستم اون گفت همه دارن تو هم استفاده کن و می‌توانی عکس و متن به اشتراک بگذاری. گفت این صفحات در دنیای مجازی صفحه‌های اجتماعی هستند و تو از کار و طبیعت می‌توانی عکس بگیری و به اشتراک بگذاری و به من اینستاگرام را معرفی کرد و گفت که در گوشی نصب می‌شه. گفت که شب که میای خونه عکس می‌ذاری تا آدم‌هایی که در شهر هستند لذت ببرند. اوایل اهمیت نمی‌دادم و وقت نمی‌گذاشتم و کارم خیلی زیاد بود. برادرم صفحه من را راه اندازی کرد اما کم کم خودم این صفحه را جلو بردم.

*چرا اسم پروفایل تو در اینستاگرام «سالار پولاد» است؟

اسم رو برادرم گفت می‌خوای چی بذاری، منم یه جفت سگ داشتم که جفتشون مردن و خیلی قوی بودن، یکی سالار بود، یکی پولاد. من دیدم که آن‌ها برای من و مزرعه زحمات زیادی کشیدند و برای قدردانی از آن‌ها بود که اسم پروفایلم را سالار پولاد گذاشتم. این کمترین کاری بود که می‌توانستم برای آن‌ها انجام بدهم. کار دیگری از دستم بر نمی‌آمد.


*رفتار مردم با تو چطوری بوده؛ چه اینستاگرام، چه در روستا و شهر خودت؟ مردم روستا متوجه حضور تو در اینستاگرام شدند؟

اره متوجه شدند. حقیقتش را بخواهی درسته که ما در روستا زندگی می‌کنیم اما روستا روز به روز مدرن‌تر می‌شود. روستا تبدیل به شهر شده. حتی تازگی‌ها آسفالت کردند و مردم هم پلاک شده‌اند (می‌خندد) خیلی از مردم روستا که آدم‌های تحصیلکرده و استاد دانشگاه بودند اینستاگرام داشتند. آنهایی که از این گوشی‌ها داشتند آدم‌های پولدار و ارباب و زمین دار هستند و بچه‌های دانشجو دارند که برای آن‌ها راه اندازی می‌کنند یا دکتر یا مهندس هستند، بقیه مردم نمی‌دانند صفحه لمسی و اندروید چی هست و اینهایی که دارند تا چند وقت پیش نمی‌دانستند که من دارم و باورشان نمی‌شد که من با این موقعیتی که در روستا دارم اینقدر توانایی داشته باشم که این کار را کنم و با تعجب حرف می‌زنند و می‌گویند که کارت ۲۰ است.

*اکثر کسانی که تو را فالو می‌کنند از ایران هستند؟

از سراسر دنیا هستند. البته همه ایرانی هستند. بیش از ۵۰ درصد، ایرانی‌های خارج از کشور هستند. شدیدا به عکس‌های من علاقه دارند. از شهرهای بزرگ مثل تهران هم هستند و خیلی به من علاقه دارند. من واقعا فکرش را هم نمی‌کردم.

*به این نتیجه رسیده‌ای که خیلی از ایرانی‌هایی که در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند یا خارج از کشور هستند، حسرت زندگی تو را دارند؟

این به من ثابت شد و اصلا فکر نمی‌کردم که کسی این زندگی سخت من را انتخاب کند واقعا فکر نمی‌کردم. باور کنید کاری که ما انجام می‌دهیم خیلی سخت است از نظر جسمی. تا کسی نیاید کار‌ها را انجام ندهد متوجه نمی‌شود. صبح از سه باید بیدار شوی و تا هشت شب کار انجام دهیم. در روستاهای ما از ۵۰ سال به بعد صددرصد دیسک کمر می‌گیریم، فشار کار خیلی زیاد است. من واقعا تازه متوجه می‌شوم که چقدر آدم‌هایی هستند که می‌خواهند جای من زندگی کنند و اینقدر زندگی در شهر به آن‌ها فشار آورده است.

*چه حسی داری که ۱۴ هزار نفر کارهای تو را دنبال می‌کنند؟

واقعا من خودم با تعجب نگاه می‌کنم. تعداد فالوئرهای من نسبت به خیلی از بازیگر‌ها زیاد نیست اما برای یک آدم عادی این تعداد خیلی زیاد است ولی خب واقعیتش اینقدر مردم سادگی و طبیعت را دوست دارند که من هنوز در تعجبم، در دنیای واقعی این اندازه مدرن بودن یک جور کسالت آور است، اینجا هر روز و هر ساعت یک تنوع برای ما هست، گاو یا گوسفند‌ها زایمان می‌کنند و به خوبی ما شاهد تغییر فصل‌ها هستیم، درختان هر روز اینجا یک رنگ است.


*تا حالا تهران آمدی؟

کلا دو بار بیشتر تهران نیامدم که یک بار به قم رفتم و نذر داشتم. واقعا بیشتر از دو روز نتوانستم تحمل کنم و سریع به شهر خودمان برگشتم. نمی‌دانم که مردم چه جوری در این شهر زندگی می‌کنند. واقعا به خاطر اینجایی که زندگی می‌کنم خدا را شکر می‌کنم.

*دقیقا این روز‌ها چه کارهایی انجام می‌دهی؟

در مزرعه هرکسی وظیفه خاصی دارد. من و پدر و پسر عمویم در مزرعه کار می‌کنیم. هرکس یک وظیفه‌ای دارد. من مثلا مسئول گاو‌ها هستم. اگر مریض شوند من آمپول و سوزن به آن‌ها می‌زنم و البته بقیه حیوانات را هم من می‌توانم معالجه کنم. تو این بخش، حرفه‌ای هستم. در واقع خودم یه پا دامپزشک هستم. در باغ و مزرعه هم فعالیت‌هایی را انجام می‌دهم، صبح و غروب می‌رویم برای دوشیدن گاو و این کار تا میانه روز ادامه دارد. الان موقع کاشتن نهال است. همیشه اسفند ماه برای کاشتن نهال است. الان هم مشغول کاشت و کوددهی هستیم. از ۲۰ روز دیگر کارهای شالیزار شروع می‌شود.

*چه چیزهایی در باغ خود کاشته‌اید؟

تقریبا همه چیز به جز آناناس و نارگیل در باغ ما وجود دارد، حتی ما یک درخت موز داریم.

*وضعیت زندگی مردم در روستای شما چگونه است؟

واقعیت این است که هیچ وقت مردم روستا‌ها در رفاه و در وضعیت مرفه زندگی نیستند و این تبدیل به موقعیت اجتماعی شده است. اکثر روستا‌ها بدهکاری دارند و شاید پیش خودتان فکر کنید کسی که این همه زمین دارد و دامدار است پس حتما وضع خوبی دارد، همیشه خرج بیش از دخل است، یادم می‌آید سال گذشته برف آمده بود و کل مرکبات را خشک کرد، بدهی زیادی روی دست کشاورزان گذاشت و آنهایی که نداشتند مجبور شدند طلا و جواهر همسرشان را بفروشند. حتی عده‌ای هم بودند که نصف گاو و گوسفندانشان را فروختند. اما هنوز امسال بازار شل و قیمت‌ها پایین است. دولت هم واردات را زیاد کرده.


*الان با چه گوشی عکس‌های اینستاگرام خودت را می‌گذاری؟

پست گذاشته بودم درباره این مسئله که حذفش کردم. واقعیتش را بگویم که الان من یک گوشی نوکیای معمولی دارم. گوشی اندروید ندارم. گوشی من از روی تراکتور افتاد شکست و له شد. دلیل اینکه کیفیت عکس‌های من متفاوت است همین مسئله است که باید گوشی‌های اندرویددار قرض بگیرم و پسوردم را وارد کنم تا بروم داخل صفحه‌ام. متاسفانه وضعیت اقتصادی من باعث شده نتوانم یک گوشی اندرویددار برای خودم بخرم.


*اینستاگرام چه اندازه به زندگی تو کمک کرده است؟

برای خرید گاو و گوسفند خیلی پیشنهاد داشته‌ام اگر کسی بخواهد از اینستاگرام پول دربیاورد می‌تواند این کار را انجام دهد. شهرتی که از این راه به دست آوردم؛ از راه روزنامه‌ها و شبکه‌هایی است که درباره من نوشته شده است. یک مجله خارجی هم خبرنگار فرستاد از من و روستا عکس گرفت و کلی گیر داده بودند که می‌خوان با من مصاحبه و گزارش تهیه کنند. شبکه یک و شبکه سه هم اینستاگرام من را نشان دادند. چند هفته پیش دیدم خبرگزاری‌ها هم این کار را کرده‌اند. هم خودم و هم خانواده‌ام متعجب هستند که چطوری در یک فضای ساده با عکس‌های ساده این اندازه می‌توان تاثیرگذار بود.

*کی اینستاگرام خودت را راه‌اندای کردی؟

حدودا دو سال پیش صفحه را راه‌اندازی کردم.

*خانمت چه اندازه با تو در پیش بردن این صفحه اینستاگرام همکاری کرده است؟

واقعیتش این است که علاقه ندارد و می‌گوید «به کارت صدمه می‌زند و شب نیم ساعت هم می‌آیی خونه با این خستگی می‌ری سمت گوشیت.» اما برادر و خواهر‌ها علاقه دارند و خیلی کمکم می‌کنند. خیل علاقه نشان دادند اما مادرم و پدرم و به صورت کلی اهالی روستا معتقدند که گوشی و اینترنت خانواده را از هم می‌پاشاند. همیشه برای استفاده از اینستاگرام و عکس گذاشتن از خانمم اجازه می‌گیرم بعدا این کار را انجام می‌دهم.

*چه برنامه‌هایی از گوشی‌های هوشمند را دوست داری؟

برنامه‌هایی که خیلی خوب باشند زیاد هستند. دوستان زیادی از طریق اینستا پیدا کردم و با آن‌ها رفاقت دارم. خیلی‌ها هستند که می‌آیند مزرعه و با من در ارتباط هستند و شهرهای مختلف حتی از تهران رفیق‌های زیادی پیدا کردم. اکثر دوستانم پیشنهاد می‌دهند بیا واتس‌آپ و وایبر تا گروه تشکیل بدهند و من هم باشم، خیلی علاقه‌ دارند. ولی من واقعا وقت این کار‌ها را ندارم. البته قبلا در گوشیم واتس‌آپ و وایبر هم بود که متاسفانه گوشیم از بین رفت.

*چقدر شهر می‌آیی؟

شهر که اصلا نمی‌آیم اگر موقعیت پیش نیاید خودم علاقه ندارم، اگر بروم برای گرفتن دارو یا سم می‌روم. برای رفتن خانواده به دکتر و بیمارستان مجبوریم بریم.

*چند فرزند داری؟

یکی. دختر هست و یک سال و شش، هفت ماهش است.

*شده مردم تو را اذیت هم کنند، دست بیندازند یا هر چیز دیگری؟

از هر ۲۰ نفر بالاخره چند نفر هستند که می‌گویند «برو همون چوپونیت رو بکن یا تو رو چه به این کار‌ها»، مثلا می‌گویند که «تو داری آبروی خانواده و کارت را می‌بری». برای من مهم نیست بالاخره این آدم‌ها هم وجود دارند.

*چه مشکلاتی در زندگی داری؟

خداییش در زندگی خودم هیچ مشکلی ندارم، وقتی زندگی خیلی‌ها را نگاه می‌کنم فقط خدا را شکر می‌کنم و اگر خدا سلامتی هم به ما بدهد واقعا هیچ مشکلی ندارم. تنها مشکلاتی که هست مشکلات اقتصادی است که آن هم حل می‌شود. در کل هیچ مشکلی ندارم. واقعا خدا را شکر می‌کنم.

*در بین این چهره‌های معروفی که در اینستاگرام هستند و فالوئرهای زیادی دارند کدام را می‌پسندی؟

من خیلی‌ها را می‌بینم که فالوئرهای زیادی دارند، اما حقیقت را بخواهی در کل اینستاگرام هیچ چیز جالبی پیدا نکردم، معمولا صفحات شخصی بوده یا می‌خواستند چیزهای مختلفی را تبلیغ کنند. مثلا عکس می‌گذارند که آخرین شامشان چه بوده یا با ماشین آخرین مدل عکس می‌گذارند یا می‌روند استانبول عکس می‌گذارند که چه بشود واقعا. هیچ‌کدام عکس‌ها و کارهای جالبی ندارند.

*اگر صفحه اینستاگرام یکی از چهره‌های معروف دست تو بود دقیقا چه کار می‌کردی؟

واقعیتش را بخواهید پدرم همیشه یک نصیحت می‌کند. او می‌گوید آدم باید در جامعه و خانواده مفید باشد. من می‌گویم آدم باید در جامعه خودش و در زندگی خودش برای مردم مفید باشد، بی‌فایده نباشد. باور کنید اگر این‌قدر مردم علاقه پیدا نمی‌کردند اینستاگرامم را صد بار می‌بستمش. اگر در روز یک درخت در یک ساعت بکارم می‌تواند کلی برای من خوب و مفید باشد و میوه‌ها را آدم‌ها استفاده کنند. به نظرم این چهره‌های معروف وقت خودشان را در اینستاگرام تلف می‌کنند. (مجله مهر به نقل از اعتماد)

81


ادامه مطلب ...

عکس های سحرآمیز و باورنکردنی از پدیده طبیعی ستون های نور در کانادا

عکس های زیبا و دیدنی از پدیده شگفت انگیز ستون های نور در کانادا

کوکا : ستون های نور یک پدیده طبیعی هواشناسی قابل مشاهده در کشورهای شمالی می باشد. این پدیده شگفت انگیز طبیعی یک واکنش ناشی از نشست بین نور و کریستال های یخ در زمستان می باشد. تیموتی جوزف این تصاویر زیبا را از کانادا گرفته است.

پدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کانادا

این پدیده در کشورهایی مانند فنلاند و نروژ نیز دیده می شود.


ادامه مطلب ...