کسی که وحی الهی را به پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میرساند و واسطهی وحی خدائی بود، فرشتهای اســت که «جبرئیل» نام دارد. او مکلف به ابلاغ وحی به رسول خدا بود. او یکی از چهار فرشتهی مقرّب اســت که عبارتند از جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل و هر یک وظیفهای خاصّ دارند. نامش در عربی ده گونه تلفظ شده اســت. (1) معمولاً مفسران اسلامی جبرئیل را به معنی عبدالله میگیرند. (2) اما در میان یهودیان و مسیحیان «گابریل Gabriel» به معنی مردِ خدا و مظهر قدرت خداست. او دو بار بر دانیال نبی (حدود 167ق.م.) فرستاده شده، یکبار رؤیایی را تعبیر میکند (3) و بار دوم تا هفتاد هفته (سال) را برای او پیشگویی میکند. (4) مژدهی تولد یحیی (علیه السلام) را به زکریا میدهد (5) و تولد عیسی (علیه السلام) را به مریم بشارت میگوید. (6) او خود را چنین معرفی میکند: «من جبرائیل هستم که در حضور خدا میایستم.» در میان فرشتگان بزرگترین پیام آور خداوند و دومینِ چهار فرشتهی بزرگ اســت. (7) غالباً همراه میکائیل به نام بزرگترین فرشتگان یاد میشود. (8) با دو فرشتهی دیگر به دیدارِ ابراهیم رفت (9) و میخواست او را از آتش نجات دهد (10). در ضمائم تورات (آپو کریفا) تنها در رسالهی خنوخ نام او با سه فرشتهی دیگر میآید... و خداوند او را برای مجازاتِ مردم گمراه میفرستد. (11) او در این رساله یکی از شش و یا هفت فرشتهی نگهبان بهشت اســت. (12)
اما در قرآن مجید، فرشتهی وحی، پیکِ محترمی اســت که در نزدِ خداوند امین اســت و مکانتی دارد و در میان فرشتگان مطاع و فرمانرواست (81: 19-23 و 78: 38). طبق بیان قرآن فرشتهای اســت دارای وجود و شعور و ارادهی مستقل.
در آغاز به نام «رسول کریم». (81: 19) سفیر بزرگوار و «روح الامین» (26: 193) یاد میشود. بعد به نام «روح» (97: 4 و 70: 4 و 78: 38 و 19: 17) و «رسول ربّ» (19:19) خوانده میشود، سپس اسم «روح القدس» (16: 102 و 2: 87) از او ذکر میگردد و بالاخره نام «جبرئیل» (2: 97، 98 و 66: 4) یاد میشود و باز در آخر سورهی بقره (آیهی 253 و 5: 110 حدود سال دهم هجرت) همان نام «روح القدس» تکرار میگردد.
رسول خدا دوبار او را به صورت اصلی میبیند (81: 23 و 53: 13). او مأمور آوردن وحی (26: 194) و حامی رسول خدا بود (66: 4).
میبینیم که از همان آغاز، صفات این فرشتهی وحی به دقت تصریح شده و شناسانده میشود:
«چنین نیست، قَسَم به ستارگان بازگردنده، که به گردش درآیند و باز رُخ پنهان کنند. سوگند به شب، وقتی روی تاریک کند. و قسَم به صبح روشن، وقتی که دَم زند. همانا که این «قرآن» گفتارِ «رسول کریم» اســت. فرشتهی با قدرتی که نزدِ خدای مقتدرِ عرش، با جاه و منزلت اســت. فرمانده فرشتگان و امین وحی الهی اســت. هم سخن شما (پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) هرگز دیوانه نیست. و او امینِ وحی را در افق به روشنی رؤیت کرد.» (81: 15-23).
این آیات از وحیهای صدر نزول اســت. اواخر سال اول بعثت نازل شده و میبینید که صفات جبرئیل را به چه سوگند عظیم و تأکید بلندی، و چه روشن و دقیق شرح میدهد.
سوگند که این «رسول کریم»، «ذی قوه» اســت و نزد خدای متعال جاه و منزلتی دارد. از مقربان نزدیک خداست. فرشتگان دیگر از او پیروی میکنند و او خود امین اســت، امینِ وحی اســت. پیامبر او را در افق آشکارا دیده... این پیام آور الاهی، گاهی به روح، گاهی به «رسول رب» و یا «روح القدس» یاد شده، و وقتی هم نامش «جبرئیل» ذکر گشته، و بالاخره باز همان «روح القدس» تکرار شده... پس اگر در دوران مکه، نامش به صورت «جبرئیل» نیامده و در دورهی مدینه دوبار بدین نام خوانده شده، چقدر باید سطحی و زودگو بود که گفت: این اثر یهود بوده که این حقیقت دینی وارد قرآن شده اســت. آیا اعتبار به اسامی اســت یا مسمیّات؟ مگر نه اینکه همهی اوصافِ این فرشته در همان آیات اولیه بازگو شده؟ مگر نه اینکه باز در آخر سورهی بقره و به حدود سال دهم هجرت باز از او به نام «روح القدس» یاد شده، همان نامی که در حدود سال هفتم بعثت و شش سال مانده به هجرت (16: 102) از او یاد شده بود؟ آیا در اوصاف او که در مراحل مختلف وحی نازل شده تباینی دیده میشود؟ آیا این اوصاف جز بر جبرئیل، بر فرشتهی دیگری قابل حمل اســت؟ آیا حکمت نزول تدریجی جز این اقتضا میکرد؟
یهود (یا لااقل یهود مدینه) جبرئیل را دشمن میداشتند، زیرا به عقیدهی آنها او عذاب میآورد، و به همین دلیل، چون او حامل وحی بوده نه میکائیل، پس آنها حاضر نشدند که مسلمان شوند (2: 97 و 98) (13). میگویند این اعتراض موجب شده که نام حامل وحی، «جبرئیل» ذکر شود. مثل این که قبل از آن وحیی نبوده و اگر بوده واسطه و حاملی نداشته و این نخستین بار بوده که وحی توسط جبرئیل نازل شده اســت. چقدر قرآن، هم از آغاز صلا در داده که پیام آور بزرگوار، فرشتهی امین پر قدرتی اســت که نزد صاحب عرش مکان و منزلتی دارد؟! این صفات بدین صلابت و وضوح، جز در جبرئیل در دیگری نیست. آیا هنوز باید در پی نام و لفظ بود و به حقایق مسائل و مدلول صریح آیات نباید توجهی داشت؟ بسیار کور ذهنی و بددلی میخواهد که مانند بعضی از مستشرقان (14) بگویند جبرئیل نامی اســت که بر اثر وجود یهود مدینه و کنکاش آنها، بر این فرشتهی وحی اطلاق گردیده اســت.
تصادفاً میانِ متکلمان اسلامی نیز بحثی بوده که آیا روح الامین و روح القدس، هر دو یکی و همان جبرئیل اســت یا نه؟ برخی قائل به تمیز بودند و روح القدس را در عالم ملکوتی دارای مرتبتی بزرگتر از جبرئیل میدانستند. در صورتی که فیلسوفان اسلامی، فرشتگان را تجسمی از قوهی مدرکهی عالم دانند که در اولین مرحلهی تکوین کائنات از مبدأ الهی صادر شدهاند. و بالاخره به اعتقاد متکلمان، روح الامین و روح القدس، القاب جبرئیل هستند و همهی این اسامی یک مسمّی دارند. جبرئیل، روح الامین، امین وحی، روح و روح القدس همه اسم فرشتهی حامل وحی اســت. در میان این فیلسوفان، فارابی نیز روح الامین و روح القدس را یکی گرفته و هر دو را همان «عقل فعال» مینامد. به عقیدهی او کسی که به مرتبهی اعلای روحانی و معنوی میرسد میتواند میان روح خویش و عقل فعّال جمع کند یعنی بیواسطه به عقل فعال اتصال یابد و چون عقل فعّال از «علت اولی» فیض میگیرد، پس چنین کسی بواسطهی عقل فعال از «مبدأ اُولی» فیض خواهد گرفت. (15)
اصولاً جبرئیل در نبوت پیامبران نقشی مهمّ و اساسی داشته اســت. خداوند هرگز پیامبری نفرستاد جز اینکه جبرئیل «ولیّ» او بود. (16)به آدم (علیه السلام) پس از هبوط 21 صحیفه وحی کرد.کشاورزی و کار با آهن و حروف الفباء و مناسک حجّ را به او آموخت. او را به توبه امر فرمود. به نوح کشتی سازی آموخت. ابراهیم را از آتش نجات داد. قوم لوط را او هلاک کرد. مبارزه با ساحران را به موسی آموخت. خروج از مصر را او رهبری کرد. (در خروج از مصر او بر روی اسب سپیدپائی ظاهر شد و مصریان را وارد دریای سرخ کرد تا غرق شدند. قبضهای از اثر او در گوسالهی سامری به کار رفت). فلاخن اندازی و زره سازی را به داود آموخت تا شاؤول را شکست دهد. مزامیر را او به داود آموخت.
در مورد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایات و اخبار، بخصوص در مورد وحی، تصریح شده که واسطهی وحی او بوده اســت. (حتی در کتب اخبار آمده که «طُلیحه اسدی متنّبی» گمان میبرد که جبرئیل بر وی نازل شده اســت) (17). جبرئیل در کودکی سینهی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به آب زمزم شستشو داده (18)، وضو گرفتن (19) و اوقات نماز و تعداد رکعات آنرا او به نبی تعلیم داد (20). در شب معراج همراه پیامبر بود، تا به جایی رسیدند که دیگر جبرئیل اظهار عجز کرد و از رفتن واماند و گفت: اگر گامی دیگر بردارم خواهم سوخت. (21)
عقل چون جبریل گوید احمدا *** گر یکی گامی زنم سوزد مرا
اما پیامبر از آنجا هم گذشت تا به مرتبهی «قاب قوسین اَو اَدنی» رسید. از آن هم درگذشت و مقام تدلّی پیش آمد.
جبرئیلِ عشقم و سدرهم توئی *** من سَقیمم، عیسی مریم توئی (22)
جبرئیل همیشه با رسول خدا بوده، تنها سه سال را گفتهاند که اسرافیل قرین وی بوده اســت. (23) هر شب ماه رمضان به دیدار نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) میآمد (24) و قرآن را تا جایی که نازل شده بود با پیامبراکرم مقابله میکرد. (25) پیامبر دو سه بار او را به صورت اصلی خود رؤیت کرده اســت. (26) قرآن مجید نیز رؤیت فرشتهی وحی را در دو جا شهادت میدهد: «و (پیامبرخدا) هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید. سخن او چیزی جز وحی خدا نیست. او را، (فرشتهی) بسیار توانا آموخته اســت. همان فرشتهی مقتدری که به خلقت کامل جلوه کرد. و او در افق اعلی بود. آنگاه نزدیکتر آمد و بر او نازل گردید. بدان نزدیکی که با او به قدر دو کمان و یا کمتر نزدیک شده بود. پس خداوند به بندهی خود وحی کرد آنچه وحی کرد، آنچه دید بر دلش هم نشست. آیا بر آنچه به چشم دیده انکار میکنند؟ یکبار دیگر هم او را دید. نزد سدرة المنتهی...» (53: 14-3) جای دیگری فرمود:
«همانا «قرآن» کلام رسول بزرگوار حق اســت و (این رسول) فرشتهی با قوت و قدرتی اســت که نزد خدای مقتدر عرش با جاه و منزلت اســت. او فرمانده فرشتگان و امین وحی خداست. پیامبر زمان شما هرگز دیوانه نیست و او این امین وحی را در افق آشکار دید...» (81: 19 به بعد.)
اما بیشتر اوقات وحی شنیده میشد و خود جبرئیل دیده نمیشد. در سورههای دیگر اشاره اســت که وحیها شفاهی بوده. مثلاً وقتی فرمان رسیده که «با شتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشای که ما خود آن را مجموع و محفوظ داریم و آنگاه که بر تو خواندیم از آن خواندن پیروی کن...» (75: 16 به بعد) از این فهمیده میشود که القاء وحی شفاهی و شنیدنی بوده اســت. اضافه بر آن، در تمام آیاتی که با «قُلْ» «بگو» شروع میشود، توان گفت که وحی شفاهی و شنیدنی بوده، یعنی فرشتهی وحی دیده نمیشده اما وحی شنیده شده و ضبط گردیده اســت. قسمتی دیگر از این نوع وحیها را در سیرهی رسول خدا و یا کتب حدیث باز گفتهاند که از آنجا میشود آنها را استخراج کرد.
پینوشتها:
1.المحتسب1: 97، التیسیردانی75، النشر ابن جوزی2: 219، اتحاف 144، البحر ابن حیان 1: 317-318، القراءات الشاذة ابن خالویه8، المعرب جوالیقی113، 114، تفسیر طبری1: 346.
2.بخاری: تفسیر سورهی 2 باب2، الروض2: 402 تفسیر طبری1: 347.
3.دانیال 8: 16-27.
4.ایضاً 9: 21-27 (اشاره به ارمیا 25: 11 و 29: 10).
5.لوقا 1: 19
6.ایضاً 1: 26-38.
7.تلمود بمیدبار ربا 2: 9.
8.جبرائیل و میکائیل با هم، ساقدوشهای ازدواج آدم و حوا بودند. (برشیث ربا 8: 15) و شاهد دفن موسی (دواریم ربا11: 6)
9.تلمود: باوامصیما 86ب.
10.تلمود: پساحیم118 الف.
11.خنوخ9: 1 و 10: 9.
12.ایضاً 20: 7.
13.بخاری: الانبیاء1، ابن سعد 1/ 1/ 116؛ احمد 1: 274، 278، طیالسی: ح2731.
14.مقدمهی بل 19، 23، نولدکه1: 20 و بعد.
15.السیاسة المدنیة 49 به بعد.
16.تفسیر طبری1: 342، ابن سعد 1/ 1/ 115-116، مجمع الزواید8: 241-242، تفسیر ابن کثیر1: 238.
17.طبری1: 1890، بلاذری 96.
18.بخاری: صلاة1، حج76، احمد3: 121، 149، 288و 4: 207 و 5: 122 و 143، ابن سعد 1/ 1/ 70 و 96. مسلم: صلاة 260-266.
19.ابن هشام1: 260 (158 گوتینگن)، احمد4: 161، تاریخ طبری1: 1157.
20.بخاری: مواقیت الصلاة1، بدء الخلق6، مغازی12، مسلم: مساجد، ح166، 167، موطا: و قوت الصلاة1، مسند زید بن علی: ح109، تاریخ طبری1: 1157.
21.تفاسیر در سورهی إسرا (سورهی 17)، سفینة البحار2: 173 تا جایی که جبرئیل گفت: «لوْدَنوتُ انملةً لاحتَرقتُ» بحارالانوار6: باب33 معراج، شرح تعرف2: 44. به نقل از احادیث مثنوی فروزانفر.
22.مثنوی معنوی6: 386 نیکلسن.
23.سفینة البحار1: 143، تاریخ طبری1: 1249، 1255.
24.بخاری: بدء الوحی 5، احمد1: 288 و 363.
25.بخاری: الانبیاء1، ابن سعد 1/ 1/ 116.
26.مجمع البیان9: 173، 175 و 10: 446، صافی2: 618، الدرالمنثور سیوطی6: 123، بخاری: بدء الخلق7، مسلم: ایمان 280-287، سیرة حلبیه1: 268، موطأ: 70، نولدکه1: 22 و بعد، شپرنگر 1: 272، احمد 1: 395، 407 و 6: 50، 236 و 241، ترمذی، تفسیر سورهی والنجم3، سورهی 6: 5. بعضی از متصوّفه آن را اشارهای به رؤیت الهی میدانند. (کتاب التعرف کلاباذی 20-22.)
منبع مقاله : رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم