در پایان یک چنین بحثی، از نظری بیمناسبت نیست که سخنی هم دربارهی رسالت و نبوت و فرق میان آنها گفته شود. گرچه در بادی امر ممکن اســت چنین به نظر برسد که چه فرق میکند، رسول یا نبی، هر یک که مقدم باشد یا معنی وسیعتر و یا محدودتری داشته باشد؟ نتیجه یکی اســت: پیامبر اســت و پیامی که رسانده. اما میبینیم که یک چنین بحثهای لغوی و لفظی، هیچگاه بدون نتیجهای علمی نمیماند. پس این بار هم بحث کوتاهی از همان لفظ و کلمه شروع میکنیم.
کلمهی نبی 54 بار، جمعش «نبیّون» 16 بار و جمع مکسّرش «انبیاء» 5 بار و مصدرش «نبوت» 5 بار در قرآن آمده اســت.
در عربی این کلمه از ریشهی «نبأ» اســت. «نَبأ» به خبری گفته میشود که فایدهی بزرگی داشته و از دروغ عاری باشد. نبوت سفارتی اســت میان خداوند و صاحب خردان از بندگانش، تا موانع و مشکلاتشان را در کار معاد و معاش برطرف سازد. به پیامبر، نبی میگویند که خبرآورنده اســت بدانچه خرد روشن آرامش مییابد. (1)
در این که نبیّ بر وزن فعیل اســت حرفی نیست. بعضی هم آن را نَبِیء میخوانند و رسول اکرم را هم چنین خطاب کردهاند و منع شدهاند. نبیّ (با تشدید) را بلیغتر از آن دانستهاند که دلالت بر رفعت قدر و عظمت مقام دارد. اما اینکه این فعیل به معنی مفعول اســت و یا فاعل، اختلاف دارند. آنها که معتقدند فعیل به معنی مفعول اســت، نبی را به معنی «مُنَبّاء» آگاه و آگاه شده میگیرند. زیرا خداوند او را از غیبش آگاه میکند و بدو میفهماند که او نبی اســت. ولی بیشتر این «فعیل» را به معنی فاعل گرفتهاند. نبی را به معنی «مُنْبِیء» آگاه کننده میگیرند که مردم را از وحی آگاه میکند. (2)
مستشرقان حسب المعول معتقدند که کلمهی نبی در عربی مأخوذ از عبری (نَبِیء) Nabi و آرامی (نِبِیئا ā Nebi" و یا نبییو Nabiio) میباشد. بدین علت که نبوت ریشهاش در اسرائیل بوده اســت. اما برخلاف نظر آنها، مرحوم استاد عباس محمود عقّاد معتقد اســت که یهود نبوت الهی را به لفظ و معنی از قوم عرب گرفته اســت. آنها پیش از ورود به سرزمین کنعان و همسایه شدن با اعرابِ مقیم سرزمین مدیَن (3)، کلمهای که این معنی را برساند نداشتهاند. او میگوید (4): «کلمهی نبی لفظاً و معناً عربی اســت. زیرا مفهومی که چنین معنایی را برساند در زبانهای دیگر در یک کلمه جمع نشده اســت. عبرانیها این کلمه را بعد از ارتباط با عرب شمال جزیره، از آنها گرفتهاند. آنها پیامبران قدیم را «آباء Patriarchs» میخواندند و از کلمهی نبوت در آغاز جز مفهوم «انذار» چیزی نمیفهمیدند... آنها نبی را «رائی» (5) یا ناظر یا مرد خدا میگفتند و بر او اسم نبی اطلاق نمیشد، مگر پس از آنکه با چهار نفر از انبیای عرب که در تورات ذکر شده (ملکی صادق (6)، ایوب، بلعام باعورا، شعیب یا یثرون)آشنا شدند. ابراهیم خلیل را «رئیس آباء» (پاتریارک) میگفتند. (7) بعد عقاد به بعضی از نظریات غربیها مثل هولشر و شمیدت استناد میجوید که آنها هم طرفدار ورود این کلمه به عبری بعد از ورود به فلسطین هستند و اشاره میکند به تورات که وقتی عاموس شنید اَمَصْیا او را نبی خوانده خشمناک شده فریاد برآورد که: «من نه نبی هستم و نه پسر نبی، بلکه رمهبان بودم و انجیرهای بَرّی را میچیدم و خداوند مرا از عقب گوسفندان گرفت و خداوند مرا گفت برو و بر قوم من اسرائیل نبوت نما. » (8)
البته این هم نظری اســت، ولی مقدماتی دارد که هریک محتاج اثبات اســت، بخصوص که رسول خدا به امتی فرستاده شده که پیش از آن خداوند بدانها نذیری نفرستاده بود (28: 46 و 32: 3 و 34: 44).
در تعریف نبی گفتهاند که صاحب خبر اســت، از خدا و از عالم غیب، نه تنها خود خبر میشود که خبر باز میآورد و طبیعی اســت که این تعریف بیشتر دلالت بر عظمت قدر و رفعت مقام وی دارد.
و یا نبی کسی اســت که فرشته را در رؤیا میبیند و صدای او را میشنود همچون رؤیای ابراهیم و نیز رؤیای رسول خدا پیش از وحی. (9) شاید بتوان گفت تدبری در آیات نشان میدهد که انبیاء، آنهایی هستند که از طرف خداوند به عنوان نذیر به مردم فرستاده شدهاند. اما مانند رسول در رأس امت و سخنگوی امت نیستند. ولی همین نظر هم قطعی نیست.
کلمهی رسول (جمعش رُسُل، و یا مُرْسَل و مُرْسَلون) در ادبیات عرب به معنی فرستاده آمده از یک معنای غیر روحانی فرستادن.
این کلمه اصیل عربی اســت و معادل آن در سریانی شَلَحْ (جمع آن شلیحون) در ارتباط با انبیاء به معنی برانگیخت و فرستاد در عهد عتیق (10) به کار رفته. این کلمه از مصطلحات نصرانی اســت که در عبری هم به کار رفته و شاید کلمهی «سِلیح» که در عربی به معنی رسول آمده از آن مأخوذ باشد. مسیحیان این کلمه را درست در همان موردی که مسلمانان «رسول» را به کار میبرند استعمال نمیکنند و بیشتر در معنی عام کلمه برای حواریّون به کار میرود (11) و در معنی «رسول الله» جملهی «شِلِیحه دَلَهَه» به کار رفته اســت. (12)
رسول در عربی «فرستاده» اســت و رسول خدا پیام آور الهی اســت. از جانب خدا سفیر اســت به مردم. وقتی هم به طور مطلق «رسول» گفته شود، بر دیگری جز «رسول الله» اطلاق نمیگردد.
در قرآن مجید، رسول یا مُرْسَل، اضافه بر آنکه بر پیامبران اطلاق شده، بر ملائکه (42: 51 و19:19 و 20: 96 و 15: 61 و... ) و بر مردم عادی (12: 50 و 7: 35) و بر حواریّون مسیح (36: 13) نیز اطلاق گردیده اســت. میان رسول و امت در قرآن ارتباط زیادی دیده میشود. خداوند به هر امتی تنها یک رسول میفرستد (10: 47 و 16: 36، ایضاً 23: 44 و 40: 50). این آیات تقریباً تطبیق میکند با آیاتی که در آنها ذکر میشود: خداوند روز قیامت از هر امتی شاهدی خواهد گرفت (4: 41 و 28: 75). (13) اما به طور قطع نمیتوان گفت که رسول در رأس امت اســت و نبی فاقد امت. زیرا خداوند در مورد انبیاء نیز فرموده: «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ (2: 213) (14).
پس فرق رسول و نبی چیست؟ در این باره توضیحات مفصلی داده شده ولی نتیجهی قطعی و روشنی بدست داده نشده اســت. بعضی گفتهاند که رسول پیام آوری اســت که رسالت او، ابلاغ آن پیام به مردم اســت. اما نبی، وحی الهی را دریافت داشته، ممکن اســت مأمور به ابلاغ آن پیام هم باشد، که در این صورت هم نبی اســت و هم رسول، و ممکن اســت که وظیفهی تبلیغ نداشته باشد. در این صورت فقط نبی اســت. پس هر رسولی الزاماً نبی هم هست، ولی هر نبی رسول نیست (یعنی عموم و خصوص مطلق اســت. )
یا، رسول صاحب کتاب و شریعت اســت و شریعتِ پیش را نسخ میکند. اما نبی کتاب نداشته و یا شریعت پیش را نسخ نکرده اســت.
به همین جهت در مورد رسول اکرم اسلام گفتهاند که وحی الهی در بدو امر برای نبوت بوده و در سال سوم و یا چهارم وحی، دعوت به رسالت برای همهی مردم پیش آمده اســت. نخستین آیهای که برای نبوت نازل شده همان «اقرأ باسم ربک» اســت که گفتار خداوند: «بخوان به نام پروردگارت» دلالت میکند بر نبوت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)،زیرا نبوت عبارت اســت از وحی به شخص بر زبان فرشته به تکلیف خاص. اما گفتار تعالی: «یا ایها المدثر، قم فانذر» دلیل بر رسالت رسول خداست. زیرا رسالت، وحی به شخص اســت بر زبان فرشته به تکلیف عام. (15) بنابراین اگر این نظریه را بپذیریم دورهی نبوت 3 سال و دورهی رسالت بیست سال خواهد بود.
اما حقیقت این اســت که چنین فرقی در آیات قرآنی به وضوح دیده نمیشود. زیرا لازمهی آن مقدم داشتن نبوت بر رسالت اســت که طبق این نظر نبوت عمومیت دارد و شامل رسالت هم میشود. در صورتی که در قرآن مجید دربارهی موسی میفرماید: «کان رسولاً نبیّا» (19: 51) که اگر مفهوم نبی اعم از مفهوم رسول بود و شامل آن هم میشد، به مقتضای مقام مدح و تعظیم باید نبی قبل از رسول ذکر میگردید. و بازفرمود: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لاَ نَبِیٍّ (22: 52) پیش از تو رسول و نبی نفرستادیم... » نبی در مقابل رسول ذکر شده و هر دو فرستادهی خدا معرفی شدهاند (و نیز 7: 157، 158 و 19: 54 اسمعیل صادق الوعد).
تدبری در آیت (مثلاً 39: 69 و 33: 40) نشان میدهد که هر کس از طرف خدا برای هدایت خلق مبعوث شود و مبشّر و منذر باشد نبی نام دارد. هر امتی، چنانکه گذشت، رسولی دارد که بعثتش برای اصلاح همه جانبهی کارهای امت اســت و تکذیبش مستوجب عقوبت پروردگار خواهد بود (10: 47 و 17: 5 و 4: 165) عدهای به استعمال این کلمه از نظر زمانی در قرآن استناد میجویند که کلمهی نبی در دورهی دوم اقامت پیامبر در مکه به شکل مفرد و جمع سالم (نبی و نبیون) نازل شده و در مدینه جمع مکسّر آن (انبیاء) آمده (16) و رسول نخستین بار در سورهی مزمل نازل شده، در صورتی که تدبّری در آیات قرآن و احادیث نشان میدهد که استعمال هر دو کلمه قدمتی بیشتر از اینها دارد. نبی در همان سالهای آغاز وحی (حدود سال چهارم بعثت) به اسحق اطلاق گردیده (37: 112) و کلمهی رسول هم نخستین بار با صفت کریم دربارهی جبرئیل به کار رفته (81: 19 و 69: 40 تا حدود سال سوم بعثت) و در همان سالها صالح نیز رسول الله خوانده شده (91: 13) و از موسی هم به رسول (73: 15)تعبیر شده اســت.
پس استناد به ترتیب نزول هم به دلیل ابهامی که در تاریخ نزول وجود دارد و همیشه یک امر نظری اســت، مشکلی را حل نمینماید.
راه دیگری رفتهاند و گفته اند: رسالت افضل اســت از نبوت، زیرا نتیجهی رسالت هدایت اســت و نبوت تنها به نبی محدود میشود مثل علم و عبادت. شیخ عزالدین بن عبدالسلام میگوید: نه، نبوت افضل اســت، زیرا وحی به معرفت خدا و صفات او اســت و از دو جانب به «الله» متعلق میشود (سیری اســت از خدا به نبی و از نبی به خدا) و رسالت امر تبلیغ اســت که از یک سو به خدا متعلق میشود. جواب دادهاند که رسالت شامل نبوت هم هست، پس این افضل اســت. (17) ولی واقع این اســت که افضلیّت این یا آن، بستگی به داشتن تعریف مشخصی از هر یک و تعیین قطعی حدود این تعریفات اســت.
حدیثی از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود: نبی کسی اســت که خواب میبیند و صدا میشنود، ولی ملک را مشاهده نمیکند و رسول کسی اســت که صدا میشنود و خواب نمیبیند و مَلک را مشاهده میکند. (18) منظور این بوده که علامت نبوت خواب دیدن و علامت رسالت مشاهدهی فرشتهی وحی اســت.
علامه طباطبایی با تفرّسی آگاهانه از تدبر در آیات استنتاج میکنند: نبوت و رسالت دو مقام اســت که خاصّ یکی در خواب دیدن و خاصّ دیگری دیدن فرشتهی وحی اســت. پس ممکن اســت هر دو مقام در یک فرد جمع شود که هر دو خصوصیت را واجد باشد و ممکن اســت نبوت بدون رسالت باشد. پس رسالت اخص از نبوت اســت در مصداق نه در مفهوم، نبی از حیث مصداق اعم از رسول اســت، اما از لحاظ مفهوم، هرکدام مفهوم خاص خود را دارد. (19)
این مسألهی فرق نبی و رسول ظاهری ساده دارد و شاید هم بحثی انتزاعی به نظر برسد. هر دو فرستادهی خدایند، حال خواه تکلیف به تبلیغ هم باشد یا نه، چه اثری دارد؟ اثر واضحتر آن در آیهی 40 سورهی احزاب روشن میشود که فرمود: «ولکن رسول الله و خاتم النبیین» پیامبر اسلام خاتم انبیاء اســت. یعنی اگر نبی غیر از رسول باشد، پس خاتم رسل که خواهد بود؟ در صورتی که چون رسولان دستهای از انبیاء هستند، وقتی رسول خدا خاتم انبیاء بود، الزاماً خاتم رسل هم خواهد بود. در فرق میان نبی و رسول، مسألهی مهم، اهمیت بیشتر کدام یک از آنها نیست. مسألهی مهم شمول آن اســت. کدام یک از اینها شاملتر و عامترند. اگر بگوئیم نبی اخص از رسول اســت و تمام توجه به اثبات اهمیت بیشتر نبوت از رسالت باشد و عنایتی به شمول و عمومیت کلمه نداشته باشیم، طبیعی اســت که دایرهی آن محدودتر خواهد بود و رسالت شمول و عمومیت بیشتری مییابد و حال آنکه همه میدانیم خاتم انبیاء، خاتم رسل نیز هست.
پینوشتها:
1. مفردات راغب کلمهی نبأ.
2. سیرهی شامی2: 370 و 372.
3. سرزمین مدین در طول خلیج عقبه تا موآب و طور سینا، یا در امتداد شبه جزیرهی سینا تا فرات اســت. ساکنان آنجا با مردم فلسطین و لبنان و مصر تجارت میکردند و همان تاجران بودند که یوسف را از چاه بدر آوردند (سفر پیدایش37: 28). موسی پس از فرار از نزد فرعون مدتی نزد شعیب در آنجا زیست (خروج2: 11-15) و با دختر او ازدواج کرد (خروج2: 16-22).
4. الثقافة العربیة اسبق من ثقافة الیونان و العبریین: 71.
5. عاموس7: 12.
6. ملکی صادق یا ملکی صَدَق Melchizedek قدیمیترین پادشاه اورشلیم، کاهن و یکی از موحدین اولیهی سامی بود که ابراهیم را متبرک کرد و از او عشر گرفت. (سفر پیدایش 14: 18-20)
7. انجیل: رسالهی عبرانیان 7: 4.
8. عاموس7: 14-15.
9. اصول کافی1: 176 چاپ دوم، الاختصاص شیخ مفید 328 تهران، البصائر: الجزء الثامن، الباب الخامس، بحار7: 293، تفسیر البرهان 3: 16.
10. خروج3: 13، اشعیاء6: 8، ارمیا 1: 7.
11. انجیل لوقا22: 28، 1 قرنتیان 9: 1.
12. در رسالهی ضمیمهای اعمال سنت توماس، از مقالهی رسول ونسینک مختصر دائرةالمعارف اسلام.
13. در آن روز جز رسولان سخن نگویند. بخاری: اذان129، توحید 24، مسلم: ایمان 299.
14. در حدیثی هم آمده «انّ نبیاً من الانبیاء کان اُعجِبَ بامته» ترمذی تفسیر سورهی 85: 2.
15. البرهان فی علوم القرآن1: 208.
16. مقالهی «نبی» از هوروویتز در مختصر دائرةالمعارف اسلام.
17. سیرهی شامی 2: 370.
18. اصول کافی1: 176 چاپ دوم تهران.
19. تفسیرالمیزان ذیل آیهی 213 سورهی بقره.
منبع مقاله : رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم