12 نکتهی عملی برای رهبری: حاصل ده سال تجربهی مدیریت؛
اگر میخواهید در مسیر شغلی یا زندگی خود موفق باشید باید رهبری کردن را یاد بگیرید چرا که درست پیش رفتن کارها به تصمیمات شما بستگی خواهد داشت.
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ رئیس بودن ساده است؛ مثل یک پادشاه مینشینید و دستور میدهید و انتظار دارید همه سریعا دنبال اوامرتان بروند. رهبر بودن اما، به این سادگیها نیست. یک رهبر مثل راهنمای سفری است که خودش هم همراه با مسافران سختیِ بالا رفتن از کوه و عرق کردن زیر آفتاب را میکشد. جان کندی میگوید: «رهبری و یادگیری از هم جداناپذیرند» و این یعنی هیچوقت قرار نیست همه چیز را در مورد مدیر بودن و مدیریت کردن بدانید! در این مقاله میخواهیم ۱۲ نکته عملی در مورد رهبری را با شما در میان بگذاریم تا به کمک آنها بتوانید بهتر با تیمتان ارتباط برقرار کنید، بیشتر به آنها انگیزه بدهید و از همه مهمتر، مشوقشان باشید.
فرض کنید کارمندی دارید که همیشه کارش را عالی تحویل میدهد، اما اینبار در انجام پروژه تاخیر کرده است. بدقولی اصلا شبیه شخصیت همیشگی او نیست. به عنوان یک مدیر، از همدردی و شفقت کمک بگیرید تا بتوانید بفهمید کجای کار اشتباه بوده است. به جای اینکه از هیچ نتیجهگیری کنید یا در ذهن خود حدس بزنید چه اتفاقی افتاده، یک لحظه صبر کنید. یک نفس عمیق بکشید و جلوی قضاوتی که از درونتان میجوشد را بگیرید. در مورد نتایج سختگیر باشید و در مورد فرد، سهلگیر.
وقتی بیشائبه به تیمتان اعتماد میکنید، آنها هم کارشان را عالی انجام میدهند. مدیران بیتجربه عادت دارند در جزئیات کار اعضای تیمشان دخالت کنند؛ در حالی که در واقع باید ابزارها و حمایت لازم برای انجام کار به بهترین نحو را به آنها عرضه کنند. اگر در کار تیمتان دخالت نکنید ممکن است مدام نگران باشید که مبادا کارها اشتباه پیش برود. اما بنابر تجربهی من، بیشتر کارمندان تمام تلاششان را خواهند کرد تا یک کار عالی و بینقص تحویل داده و اعتماد شما را حفظ کنند.
دو دلیل عمده برای خوب کار نکردن وجود دارد: کمبود مهارت و کمبود میل برای کار. مشکل مهارت به راحتی با آموزش، تمرین و حمایت حل میشود. اما میل نداشتن برای کار، کمی سختتر است. پر کردن جای خالیِ انگیزه اما زمان بیشتری میبرد. باید برای نفوذ بر انگیزهی کارکنان خود زمان صرف کنید. آیا متوجه هستند که کارشان چه تاثیری بر نتیجه نهایی دارد؟ آیا مشکلی دارند که مانعشان شده است؟ به عنوان مدیر، پیدا کردن جواب این سوالات وظیفهی شماست.
دیکته کردن چشمانداز کلی سازمان به کارکنان، شما را به هدفتان نمیرساند. باید تیمتان را در برنامهریزی اهداف درگیر کنید و مدام حواستان باشد که چه چیزی مانع از رسیدن آنها به اهدافشان میشود. سرپرست تیم من، جولی، یک انجمن هفتگی مخصوص اعضای تیم درست کرده که در آنجا همه میتوانند از ترسهایشان بگویند، ایدههای سازندهشان را با بقیه در میان بگذارند و بدین ترتیب کیفیت کارها را بالا ببرند. وقتی تیمتان مدام وضعیت موجود را به چالش میکشد (البته یک چالش سازنده!)، یعنی شما هم رهبر بهتری شدهاید.
اگر کار ِ کمکیفیت از کارمندانتان بخواهید، کار ِ کمکیفیت تحویل میگیرید، چرا که کیفیت ورودی شما مستقیما بر کیفیت خروجیتان اثرگذار است. اگر از یکی از اعضای تیم، خیلی کلی بخواهید تا «نظراتش» را در مورد روند انجام کار با شما در میان بگذارد، سخت میشود فهمید که آیا او بهترین ایدههایش را رو کرده است یا نه. بهتر این است که دقیقا توضیح بدهید که چرا آن کار اینقدر مهم است، چه نگرانیهایی دارید، مشتری کیست، چطور میتوان کار را بهتر کرد، و ترجیح میدهید چه زمانی کار به اتمام برسد. یک کار خوب هم این است که درخواستتان را بگویید و بعد اینطور ادامه دهید: «به طور خاص میخواهم روی X تمرکز کنی.» این ده دقیقه زمانِ اضافهای که برای توضیح دادن صرف میکنید به شما کمک میکند تا بفهمید دقیقا از کارمندانتان چه میخواهید و به این ترتیب کیفیت بازخورد آنان را ده برابر کنید.
کتابهای روانشناسی و مدیریت به شما کمک خواهند کرد تا سریعتر پیشرفت کنید.
به عنوان مقدمه اثر ِ پیتر دراکر، برای ساخت چارچوب ذهنی «قوانین مدیریت» از رِی دالیو را ، و «فانوس دریایی» را برای نکات کاملا عملی توصیه میکنم.
شعار من این است: اول خانواده. این یعنی هرگاه یکی از اعضای تیم دچار یک مشکل خانوادگی اضطراری شود، این مشکل اولویت اول او خواهد بود. تعجب میکنید اگر بدانید که مسائل خانوادگی تا چه حد عملکرد شغلی را تحت تاثیر قرار میدهند. بنابراین اطمینان حاصل کنید که تیمتان میدانند که شما به زندگی خانوادگیشان هم به اندازه زندگی شغلیشان اهمیت میدهید.
بله، مهم است که توضیح دهید که چه کاری و چطور باید انجام شود. اما مهمترین هدف این است که پذیرش و تصدیق تیم خود را بدست بیاورید. این تصدیق را میتوانید با تبیین چراییِ اهمیت داشتن یک مسئله کسب کنید. یک کارمند پرانگیزه میتواند پروژهای را که ممکن بود هفتهها به طول بیانجامد، در چند ساعت به پایان برساند. این شمایید که میزان پیشرفت خود را انتخاب میکنید.
به عنوان رهبر تیم، وظیفه شماست که تیمتان را به چشم مشتری هم ببینید و از آنان هم مانند مشتریان بازخورد بگیرید. اگر اعضای تیم مشکلی را گوشزد میکنند، شما مسئول حل آن هستید. با تیمتان صحبت کنید تا مطمئن شوید که مشکل را به خوبی متوجه شدهاید. سپس به طور منظم تیمتان را در جریان تلاشهایتان برای حل مشکل قرار دهید، دنبال راه حل بگردید و سرانجام راهحلی که یافتهاید را با تیم هم در میان بگذارید.
برای بازخورد دادن در مورد عملکرد تیم، تا زمان بازخورد سالانه منتظر ننشینید. سر زدنهای مداوم و ارائهی نظراتتان در مورد عملکرد تیم، باعث میشود همه انگیزه داشته باشند و در مسیر درست نیز حرکت کنند.
مدیر محبوب من، استیو ادامز، رهبری است که سالها الگوی من بوده است. او سه نکتهی ساده اما مفید در باب رهبری به من یاد داد:
۱. تمام توجهتان را بر هدف مشترک تیم متمرکز کنید.
۲. انتظار نتایجی با سطح بالا داشته باشید.
۳. به طور مرتب از اعضای تیمتان بپرسید که چطور میتوانید بهتر کمکشان کنید.
اگر یک رهبر تازهکار هستید، همین سه پند ساده میتوانند کلی کارتان را بهتر کنند.
توجه کردن به تعطیلات، رویدادهای مذهبی، و وقایع خاص مثل تولدها، جان تازهای به رابطه شما با اعضای تیمتان میبخشد. اگر کارمندی دارید که اهل یک منطقهی خاص است، میتوانید چند جمله ساده از زبان یا گویش آنجا را یاد بگیرید. اعضای تیمتان کلی کیف میکنند وقتی با سلام علیک کردن به زبان محلیشان سورپرایزشان کنید! شاید خیلی از مدیران این کارها را بیاهمیت بدانند، اما در واقع همین چیزهای کوچک هستند که نتایجتان را بهبود میبخشند.