وقتی یکی از افراد نزدیک ما به سرطان مبتلا است در نقش یک پزشک یا عضوی از خانواده باید وی را از این بیماری مطلع نماییم. در این مقاله با مراحل افشای تشخیص بیماریهای جدی و مزمن مانند سرطان آشنا میشوید. ابتدا باید شرایط را برای صحبت با بیمار محیا نمود و تمامی راهکارهای درمانی موجود را ارائه نمود
بروز هیجانات منفی توام با افشای تشخیص بیماری -در بیمار و درمانگر- امری شایع است.مطالعات نشان دادهاند که برخی پزشکان هنگام مطرح کردن نتایج آزمایشات و تشخیص سرطان به بیمار، خود مضطرب و متشنج شدهاند و یا برخی بیماران، تجربهی جلسهی تشخیصی خود را به عنوان تجربهای تکاندهنده و تلخ تا مدتها حفظ کردهاند.
به یاد داشته باشیم که این تنش میتواند موجب نقص در فهم نیازهای بیماران و سرخوردگی درمانگر و نیز برای شخص بیمار موجب کژفهمی اطلاعات، کاهش رضایت بیمار از خدمات درمانی، افت میزان امیدواری و ناسازگاری روانی آتی اوگردد، بنابراین به نظر میرسدنحوهی افشای خبر بد به بیمار و خانوادهی او امری مهم، زمانبر و نیازمند تخصص است.
آموزش راهکارهای افشای خبر بد و آگاهی بخشی به بیمار میتواند علاوه بر افزایش اعتماد به نفس تیم درمانی و کاهش احتمال احساس تنش و فرسودگی در آنها، برای سازگاری و همکاری بیمار در روند درمانهای دشوار و همچنین بهبود رابطهی تیمدرمانی- بیمار نیز موثر واقع شود.
مرحله اول: آمادهسازی شرایط مناسب برای صحبت در مورد تشخیص سرطان
بهطور معمول شرایط فیزیکی و محیطی مطلوب، صحبت در مورد موضوعات حساس را آسانتر میسازد.برای مثال فراهم کردن یک اطاق مصاحبهی راحت و با فضا و نور کافی، میتواندبرای یک مصاحبهی اثربخش ایدهآل باشد.در صورت دسترس نبودن این شرایط، میتوان با نشاندن بیمار روی صندلی و آرامسازی او بدور از شلوغی اطراف، با وی صحبت کرد.
بهتر است در صورت تمایل بیمار برای داشتن همراه، انتخاب را به سلیقهی شخص بیمار واگذاریم واز پرستار و یا سایر اعضاء تیم درمانی برای حضور در جلسه، کمک گیریم.نحوهی ارتباطگیری (کلامی و غیرکلامی) با بیمار در انتقال کلمات و تاثیرگذاری آنها، بسیار حائز اهمیت است،
در این راستا ارتباط چشمی، یکی از کانالهای اصلی برقراری رابطهی مناسب با بیمار به شمار میرود که نمایانگر میزان همدلی درمانگر با بیمار و درک متقابل احساس اوست.لمس بیمار (لمس بازو و یا گرفتن دست)، در شرایط خاص و البته در صورت تمایل و راحتی او، میتواند موجب تقویت اتحاد درمانی گردد.
تناسب حالات چهرهی درمانگر با خلق بیمار و نوع نشستن درمانگر (کمی خمیده و زاویهدار به سمت بیمار) نیزمیتواند احساس درکشدن و امن بودن توسط درمانگر را به بیمار منتقل کند.
مرحله دوم: ارزیابی درک بیمار از وضعیت خویش
برای ارزیابی میزان فهم بیمار از بیماریاش، درمانگر میتواند سوالاتی نظیر: تاکنون در مورد بیماریتان به شما چه گفتهاند؟ آیا موضوعی وجود دارد که شما را نگران کند؟ را مدنظر قرار دهد.سپس بر اساس این سؤالات میتواند اطلاعات نادرست بیمار را اصلاح کرده و جزئیات مربوط به بیماری سرطان را به صورت قابل فهم (متناسب با تحصیلات، سن و پایگاه اجتماعی بیمار) با او در میان گذارد.
مرحله سوم: فراخواندن بیمار برای در میان گذاشتن تشخیص با او
میتوان با گفتن یا نشان دادنبرخی علائم و هشدارهای اولیه به بیمار مانند متأسفانه خبرهای خوبی برای شما ندارم یا متأسفم که باید بگویم…، شوک و انکار احتمالیناشیاز افشای تشخیص سرطان را کاهش داد.پس از این زمینهسازی، بهتر است چند ثانیه صبر کرد و به بیمار زمان داد، تا در این فرصت واکنشهای هیجانی بعدی بیمار کاهش یافته و فرآیند پردازش اطلاعات برای وی تسهیل گردد.
بیان حقایق مربوط به بیماری، باید در سطح فهم و دامنه لغات بیمار باشد و از به کاربردن کلمات تخصصی، ثقیل و مبهم حدالامکان پرهیز کرد.جملات تکاندهندهای مانند: «دیگر امیدی نیست، شما زیاد زنده نخواهید ماند» یا «کار دیگری نمیتوان انجام داد» خصوصا هنگامی که پیشآگهی بیماری خوب نیست، بیمار را بسیار خشمگین و رنجور خواهد ساخت.
اطلاعات مربوط به سرطان بهتر است در اجزای کوچکی گفته شده و بازخورد آنها دقیقا مشخص گردد، این امر برای ارزیابی درمانگر از میزان درکشدن اطلاعات گفته شده به بیمار غالبا مفید واقع میشود.
مرحله چهارم: پاسخدهی به عواطف و هیجانات بیمار
بیماران ممکن است با شنیدن واقعیات مربوط به بیماریخود، طیفی از پاسخهای هیجانی نظیر خشم، انکار، پریشانی و یا بیتفاوتی را نشان دهند، این واکنشها طبیعی بوده و ابراز آن، نمایانگر ناسازگاری روانی فرد با بیماری نیست، اما میتوان با همدلیکردن، آرامسازی و به طور کلی حمایت عاطفی-روانی درمانگر از بیمار است
که میتواند موجب گذار بیمار از این قبیل هیجانات منفی شده و مانع از شروع تفکر فاجعهپنداری و افکار و باورهای غلط در بیمار شود.
مرحله پنجم: ارائه تمامی راهکارهای درمانی موجود به بیمار
در برخی کشورها، معرفی تمام درمانهای موجود و قابل اجرا به بیمار، یک اجبار قانونی است، اما به نظر میرسد بهتر است ارائهی این اطلاعات به فراخور نیاز و فهم بیمار صورت گرفته و در فرآیند انتقال آنها به بیمار، همهی اعضای تیم درمانی شرکتداشته باشند.
گاهی بیماران از مطرح کردن و پرسیدن پیامدهای بیماری میهراسند یاحتی انتظاراتی غیر واقعی از درمانگر خود دارد.در این مواردی آنچه به کاهش فشار روانی –چه در بیمار و چه در درمانگر- کمک میکند، کمک به بیان شدن تمام افکار بیمار و مشارکت دادن وی در تصمیمگیریهای درمانی است.
دلنوشته
اولین باری که پزشکم را دیدم به او گفتم که میخواهم کاملا با من صادق باشد در غیر این صورت دیگر با او همکاری نخواهم کرد؛ او قول داد که صادق باشد و همینطور هم بود.وی به من گفت که سرطان ریه ام در مرحلهی 4 قرار دارد. و از 3 ماه تا 2 سال دیگر – اگر همه چیز خوب پیش برود- فرصت دارم. من میخواستم همه چیز را بدانم.