تراکم بیشتر، تمرکز کمترتوسعه، یک روند جهانی اسـت. در حال حاضر تعداد شعبهها و شاخههای شرکتهای بزرگ نسبت به دهه ۱۹۹۰ بیش از دو برابر شده اسـت. اما این تراکم در آمریکا بسیار نگرانکننده اسـت.
تراکم بیشتر، تمرکز کمترتوسعه، یک روند جهانی اسـت. در حال حاضر تعداد شعبهها و شاخههای شرکتهای بزرگ نسبت به دهه ۱۹۹۰ بیش از دو برابر شده اسـت. اما این تراکم در آمریکا بسیار نگرانکننده اسـت. سهم GDP تولید شده به وسیله ۱۰۰ شرکت بزرگ آمریکایی از ۳۳ درصد در سال ۱۹۹۴ به ۴۶ درصد در سال ۲۰۱۳ رسیده اسـت.
۵بانک بزرگ ۴۵ درصد از کل دارایی بانکی را در اختیار دارند و این در حالی اسـت که سهم این ۵ بانک در سال ۲۰۰۵ تنها ۲۵ درصد بود. در کشور کارآفرینان، تعداد استارتآپها به پایینترین سطح از دهه ۱۹۷۰ رسیده اسـت. در این مدت تعداد شرکتهایی که از بین رفتهاند بیشتر از شرکتهایی بوده که متولد شدهاند. رویای بنیانگذاران برای فروش شرکتهای خود به یک غول دیگر بسیار رایجتر از ایده ایجاد امپراطوریهای خود بوده اسـت.
برای بسیاری از انواع بازارهای آزاد این تنها یک مشکل موقت اسـت. تکنولوژی مدرن، در حال کاهش موانع ورود اسـت، متصدیان وارفته به وسیله متصدیان کوچکتر نابود شدهاند. اما این ایده که تراکم بازار خاصیت خوداصلاحی دارد نسبت به آنچه قبلا بود پرسشبرانگیزتر شده اسـت. رشد اقتصادی آهستهتر شرکتها را تشویق میکند تا رقبای خود را خریداری کرده و هزینهها را کاهش دهند. رشد شرکتهای هایتک برای مشتریان زمانی مفیدتر خواهد بود که آنها بتوانند کاربران بیشتری جذب کرده و اطلاعات بیشتری را در خصوص این کاربران جمعآوری کنند.
بخش عمده این سوپراستارها برتری خود را در فعالیتهای کمبازدهتر منعکس میکنند. در حدود ۳۰ درصد از سرمایهگذاری مستقیم خارجی جهانی از طریق هزینههای مالیاتی جریان پیدا میکند. شرکتهای بزرگ به منظور تظاهر به سودآوری در یک بخش از جهان، به طور معمول از «قیمتگذاری انتقالی» استفاده میکنند.
هیچکدام از اینها به تصویر کسبوکارهای بزرگ کمکی نمیکند. به نظر میرسد پرداخت مالیات برای افراد اجتنابناپذیر اسـت اما برای شرکتها اختیاری اسـت. قوانین برای شهروندان بسیار سفتوسخت اسـت و بستگی با قراردادی و مذاکرات با شرکتهای مختلف دارد.
در سال ۱۹۹۰، سه شرکت بزرگ خودروسازی در دترویت سرمایه بازاری معادل ۳۶ میلیارددلار جمع آوری کرده و ۱.۲ میلیون نفر را استخدام کردند. در سال ۲۰۱۴ سه شرکت برتر سیلیکونولی، با ارزش سرمایهای بیش از یکهزار میلیارد دلار، تنها ۱۳۷ هزار کارمند داشتند.
خشم در تمامی این موارد قابل درک اسـت، اما تمایل ناتمام برای ترساندن کسبوکارها همه را نگران کرده اسـت. توهمزدایی از سیاستهای کسبوکار پیشرفته به خصوص قوانین مهاجرت لیبرال، به حامیان «خروج» از اتحادیه اروپا در همهپرسی برگزیت و دونالد ترامپ برای تصدی نامزدی حزب جمهوریخواه آمریکا کمک کرده اسـت. حمایت از تولیدات داخلی و ملیگرایی تنها استانداردهای زندگی را پایینتر میآورد. مهار این غولها نیاز به چاقوی جراحی دارد نه جعبه صابون.
این به معنای ایجاد رویکردی سختتر به مسائلی نظیر فرار مالیاتی میشود. کشورهای OECD در حال حاضر در ایجاد قوانین مشترک به منظور حفاظت از شرکتها از انباشت پول در پناهگاهای مالیاتی پیشرفتهایی را حاصل کردهاند. تراکم حتی مشکل حادتری اسـت. آمریکا به طور معمول به سودرسانی شک به کسبوکارهای بزرگ عادت دارند.
این موضوع در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ و زمانی که غولهای بزرگی نظیر جنرالموتورز و IBM توسط رقبای خارجی یا تازهکارهای داخلی تهدید شدند، کاملا محسوس بود. در حال حاضر این موضوع کمتر قابل دفاع اسـت که شرکتهای سوپراستار در حال گرفتن کنترل کل بازار و یافتن راههای جدید برای محکمکردن جای خود هستند.
سیاستگذاران محتاط باید سیاستهای ضد اعتمادی را برای عصر دیجیتال بازسازی کنند. این به معنای وجود هشدار بیشتر برای عواقب بلندمدت تصاحب استارتآپهای کوچک توسط شرکتهای بزرگ خواهد بود. این موضوع یعنی این که مصرفکنندگان برای جابجایی اطلاعات خود از یک شرکت به شرکت دیگر آسانتر خواهند بود و شرکتهای تکنولوژی از ارائه ناعادلانه خدمات خود روی پلتفرمهایی که کنترل میکنند منع میشوند.
ظهور غولها در تاریخ اخیر معکوس شده اسـت. در دهه ۱۹۸۰، زمانی که مارگارت تاچر و رونالد ریگان رونق شرکتهای بزرگ مورد حمایت دولت نظیر AT&T و بریتیشلیلند را از کمکردند، شرکتهای بزرگ عقبنشینی کردند. اما در عصر حاضر نیز نگرانیهای مشابهی وجود دارد. در بین سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۹۱۷ اقتصاد جهانی با ظهور صنایع جدید نظیر نفت و فولاد و تکنولوژیهای جدید انقلابی نظیر الکتریسته و موتورهای سوخت دوباره شکل گرفت. این اختلالات پس از یک عصر طولانی انحصارطلبی، موجب افزایش جزئی رقابت شد.
امپراطوریهای کسبوکار آن زمان جایگاه خود را با خارج کردن رقبای خود از کسبوکار تثبت کرده و با سیاستمداران رابطهای تنگاتنگ پیدا کردند. این موضوع به تخریب نظم لیبرال در اکثر اروپا کمک کرد.
بنابراین، در کنار جشن و شادمانی از دستاوردهای حیرتآور شرکتهای سوپراستار امروزی، باید مراقب آنها نیز بود. دنیا نیاز به رقابت سالک دارد تا غولهای امروز را سرپا نگهداشته و به شرکتهای در سایه شانس رشد بدهد.