آیا افراد درونگرا در زمینه کسب و کار و تجارت موفق تر عمل میکنند؟ این موضوع در تحقیقات زیادی مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه به بررسی آن میپردازیم:
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ اگر شخصیت درونگرایی دارید خوشحال باشید، چرا که میتوانید به وسیلهی آن پولدار شوید. کافیست به بیل گیتس نگاه کنید؛ سوزان کین نویسندهی کتاب پرفروش «هیس! قدرت درونگرایان در جهانی که نمیتواند صحبت نکند» و متخصص در مسائل درونگرایان در گزارشی در هافینگتونپست میگوید: بیل گیتس یکی از موسسین مایکروسافت فردی درونگرا است، این درحالی است که براساس گزارش مجلهی اقتصادی فوربز ارزش دارایی خالص او تقریبا ۸۰ میلیارد دلار است.
پس میبینید که درونگرا بودن خوبیهای خاص خودش را دارد، مخصوصا زمانی که دربارهی موفقیتهای مالی صحبت میکنیم. در این مقاله میخواهیم به نکات شخصیتی بیل گیتس و افراد درونگرایی مثل او در مباحث اقتصادی بپردازیم، و دربارهی تمایز آنها با شخصیتهای برونگرا صحبت کنیم.
طبق آزمون شخصیتی مایرز-بریگز (MBTI)، شخص درونگرا انرژی خود را از درون خود دریافت میکند، نه از منابع خارجی. به همین دلیل، اکثر مردم فکر میکنند که اشخاص درونگرا خجالتی هستند ولی این امر برای همهی درونگرایان صدق نمیکند. اشخاص درونگرای زیادی وجود دارند که در جمعهای بزرگ به راحتی صحبت میکنند و در محیط کار رهبران بزرگی هستند. حتی درونگرایانی وجود دارند که زندگی خود را با اجرای هنرهای نمایشی و یا به عنوان استاد دانشگاه میگذرانند. تنها فرق آنها این است که بعد از یک روز طولانی برای گرفتن انرژی دوباره، باید زمانی را به خود اختصاص دهند.
سطوح انرژی (میزان انرژی بدنی و سرحالبودن) و مدت زمانی که افراد ترجیح میدهند با دیگران در ارتباط باشند، تنها نکات قابل توجه و جالب که تفاوت بین درونگرایان و برونگرایان را نشان میدهند، نیستند. در حقیقت، لایههای دقیقتر و منحصربهفردتری در رفتار درونگرایان وجود دارد که باعث میشود بطور خاص برای کسب ثروت در طولانیمدت مناسب باشند.
بسیاری از درونگرایان را میشود با عبارتی که در ادامه میآید تشخیص داد: من زمانی را به فکر کردن تخصیص میدهم تا بدانم هنگام عمل چه کاری را میخواهم انجام بدهم. درونگرایان، آدمهای منظم و تصمیم گیرندههایی محتاط هستند؛ دو ویژگیای که برای کسب ثروت در طولانی مدت بسیار ضروری هستند. رابرت کیوساکی (Robert Kiyosaki)، نویسنده و کارشناس مالی، میگوید: «مهم نیست چقدر پول درمیآورید؛ مهم این است که چقدر پسانداز میکنید.» این مسئله باعث میشود شما ثروتمند شوید.
دکتر مریم جَهدی، دکتر مستقر در بخش روانی و سلامت رفتاری در دانشگاه اوهایو میگوید به این دلیل درونگرایان تصمیمات لحظهای نمیگیرند که رفتار آنها بیشتر توسط پیآمدها و کمتر توسط پاداشها هدایت میشود. طبق مطالعهای در سایت LiveScience.com گفتهی جهدی تایید میشود که درونگرایان به جای هیجانزده شدن به خاطر لذتهایی که زود به دست میآیند، تمایل به پاداشهای دیرهنگام دارند.
برعکس، مطالعهای در سال ۲۰۱۳ توسط پرفسور دانشگاه کرنل ریچارد دپیو (Richard Depue) و دانشجوی فارغ التحصیل، یو فو (Yu Fu) انجام شد و نشان میداد که برونگرایان، دارای شیمی مغز متفاوتی نسبت به درونگرایان هستند. برونگرایان هنگامی که پاداشی به دست میآورند، مثل رسیدن به یک هدف مالی و یا خوردن یک غذای خوشمزه، مغزشان دوپامین بیشتری ترشح میکند. علاوه بر این در برونگرایان پاسخ به این دوپامین بسیار شدیدتر است؛ بنابراین آنها دفعات بیشتری فعالشدگی احساسات قوی مثبت را تجربه میکنند.
مطالعهای که به تازگی انجام شده و عنوان آن «مقیاس اعتیاد خرید برگن» است و توسط Journal Frontiers in Psychology در ماه سپتامبر منتشر شد، عنوان میکند: برونگرایی به مقدار زیادی با اعتیاد خرید مرتبط است و اظهار میکند برونگرایان احتمالا از خرید استفاده میکنند تا وضعیت اجتماعی خود را تقویت کنند و جذابیت اجتماعی خود را نگه دارند. مثل خریدن لباس و لوازم جدید برای هر موقعیت و مراسم. به این دلایل، برای برونگرایان سخت است که میزان خرج کردن خود را کنترل کنند و نظم کافی اقتصادی را برای ساختن ثروتی برای آینده داشته باشند.
دکتر جهدی دربارهی سرمایهگذاری درونگرایان چنین میگوید: درونگرا بودن میتواند در گذر زمان بر ثروتمند شدن فرد موثر باشد چرا که بسیاری از تصمیمات اقتصادی درونگرایان بر اساس اجتناب از تصمیمات بد، پیامدهای منفی و فرصتهای از دسترفته گرفته میشود. و در حالیکه یک برونگرا توسط پاداشهای لحظهای برای تقویت احساسات مثبتش هدایت میشود. احساساتی که در زمان یک خرید مهیج دارید. این درست برعکس چند سال انتظار برای دیدن یک بازدهی خوب از سرمایه است.
درکل، به گزارش رویترز سرمایهگذاری موفق نیازمند تاملی بادقت است و طرز تفکر درونگرایی به خاطر طبیعتش، تصمیمات با عجله و بدون تحقیق، برای مسئلهای به مهمی سرمایهگذاری را برنمیتابد. در حالی که بعضی از برونگرایان به دنبال هیجان و تصمیمات آنی هستند که این تمایل آنها را در معرض گرفتن تصمیمات سرمایهگذاری پرمخاطره و ناروا قرار میدهد، در حالیکه درونگرایانِ ساکت، دارای شمی محکم و مبتنی بر تحقیق دارند.
براساس مصاحبه مجلهی (U.S. News) با کین (Cain): درونگرایان علاقه دارند قبل از اینکه حرف بزنند یا عملی انجام دهند، به آرامی و عمیقا آن را پردازش کنند و با پاداش به تاخیر افتاده، مشکل ندارند. همچنین او برای رویترز توضیح داد که به همین دلیل است که سرمایهگذار افسانه ای وارن بافِت (Warren Baffett) اینقدر موفق است. کین میگوید: بافِت مثالی کلاسیک از یک انسان درونگرا است که با احتیاط و سنجش مناسب همهی جوانب، ریسک میکند.
علاوه بر مواظبت در خرج کردن و تفکر در سرمایهگذاری، درونگرایان در محل کار از بقیه بهتر هستند؛ و این بهتر بودن میتواند به آنها کمک کند تا پول بیشتری دربیاورند و ترفیع رتبه بگیرند. ممکن است آنها خیلی پرحرف یا اجتماعی نباشند؛ درونگرایان میتوانند چیزی که جنیفر کن ویلر (Jennifer Kahnweiler)، نویسنده و یکی از سخنرانان معروف در دنیا، چهار پی (۴P) مینامد را اجرا کنند: آمادگی (Preparation)، حضور (Presence)، تلاش (Push) و تمرین (Practice)؛ تا به رهبرانی لایق در محل کار بدل شوند.
همچنین درونگرایان، انسانهای با فکر و وظیفهشناسی هستند. مارتی اولسن لینی (Marti Olsen Laney)، نویسندهی «مزایای درونگرایی» به CNN گفته است که درونگرایان ویژگیهای رهبری دارند که آنها را از برونگرایان متمایز میسازد. او میگوید: شما در انسانهای درونگرا الگویی از وظیفهشناس بودن، درست انجام دادن کارها، خلاقیت و توانایی حل کردن مشکلات را میبینید.
بر اساس مطالعهی انجام شده در موسسه تحقیقاتی میشیگان افرادی که در صفت وظیفهشناسی نمراتی بالاتر از ۸۵ درصد مردم بدست آوردند هر سال ۱۵۰۰ دلار بیشتر از متوسط یک امریکایی درآمد کسب میکنند، که این مقدار در مدت حیات آنها بالغ بر بیش از ۹۶ هزار دلار درآمد و در پس اندازهای تمام عمرشان بالغ بر بیش از ۱۵۸هزار دلار خواهد بود.
محققان مدتهاست علاقهی زیادی به مطالعهی تفاوتهای بین درونگرایان و برونگرایان دارند. درحالیکه برونگرایان زمان زیادی از رهبری و مورد توجه بودن لذت بردهاند، تحقیقات نشان میدهد که الان وقت درخشیدن درونگرایان است و آنها هم میتوانند رهبرانی لایق باشند. اگر شما یک درونگرا هستید؛ بیشتر صلاحیت بهرهوری از استعدادها و مهارتهای منحصربهفرد خود را برای به دست آوردن موفقیت و ثروت دارید. کسی چه میداند شاید شما بیل گیتس بعدی بودید.
اگر در دوره ای هستید که می خواهید وزن خود را کم کنید باید به خواب خود هم توجه داشته باشید چراکه در کاهش وزن دخیل است. زمانی که صحبت از کاهش وزن به میان میاید، قطعات مختلفی از پازل وجود خواهد داشت که باید در کنار یکدیگر قرار گیرد. چند مورد از این قطعات بزرگ رژیم غذایی، تمرینات ورزشی و خواب است.
اگر شما نیز جزو آن دسته از افرادی هستید که از موضوع خواب به سادگی عبور میکنند، ممکن است با مشکلات متعددی مواجه شوید. تحقیقات و مطالعات انجام شده نشان میدهد که کمبود خواب میتواند به افزایش وزن منجر شود. حتما از خود میپرسید چرا؟ خستگی میتواند تاثیر زیادی بر روی هورمونهای شما بگذارد.
زمانی که خواب کافی دریافت نمیکنید؛ هورمون گرلین که مسئول سیگنال رسانی در مورد گرسنگی است و هورمون لپتین که مسئول سیری است دچار اختلال میشوند. طبیعتا این مورد باعث میشود تمایل بیشتری به خوردن غذا داشته باشید. افزایش وزن مرتبط با خستگی احتمالا توسط فاکتورهای متعدد دیگری نیز تحت تاثیر قرار گیرد.
افرادی که خواب خوب و مناسبی ندارند کمتر از سایر افراد فعال هستند و همین امر باعث افزایش وزن آنها میشود. در حال حاضر خواب کافی و مناسب دارید؟ تبریک میگوییم اما زیاد هیجان زده نشوید. اگر در حال حاضر خواب کافی و مناسب دارید باید بدانید
که چند ساعت خواب اضافی باعث کاهش وزن شما نمیشود. اگر میخواهید اطلاعات بیشتری در این مورد داشته باشید در ادامه مقاله با ما همراه باشید.
از مصرف داروهای بدون نسخه پرهیز کنید:
استفاده از داروهای خواب آوری که بدون نسخه تهیه میشوند به نظر بهترین روش برای خوابیدن است اما خوردن چنین داروهایی میتواند به افزایش وزن منجر شود. لوییس ارون یکی از متخصصان این حوزه هشدار میدهد که استفاده از داروهای خواب مبتنی بر آنتی هیستامین که بدون نسخه خریداری میشوند
بسیار مضر است و میتواند باعث افزایش وزن و سایر مشکلات گردد. همانطور که میدانید هیستامین یکی از مسیرهای تنظیم کننده وزن در بدن است. بنابراین زمانی که این مسیر مسدود میشود، امکان افزایش وزن بالاتر خواهد بود. از خوردن این داروها به صورت منظم و در طولانی مدت پرهیز کنید.
از حضور بیش از حد در رسانههای اجتماعی خودداری کنید:
بیشتر افراد سعی میکنند تا دیروقت بیدار بمانند و در رسانههای اجتماعی مختلف حضور داشته باشند. این تفاوت زمانی که بدن مجبور میشود هر بار خود را با آن تنظیم کند، باعث افزایش وزن خواهد شد. اگر شما همیشه اینکار را میکنید بهتر است همین امروز ان را متوقف کنید. یکی از مطالعات منتشر شده
در Current Biology نشان میدهد که استفاده بیش از حد از رسانههای اجتماعی با فاکتورهای چاقی و خطر ابتلا به دیابت و بیماری قلبی مرتبط است. این مطالعه نشان میدهد افرادی که بیش از حد از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند سطح قند و چربی بالاتری در خون خود دارند.
یک زمانبندی مناسب برای خواب داشته باشید:
خوب حالا باید ببینیم چگونه میتوانیم خود را از رسانههای اجتماعی دورنگه داریم. شما میتوانید برای انجام اینکار یک برنامه زمانی مناسب برای خواب تعیین کنید که ثابت است. متخصصان توصیه میکنند یک زمانبندی منظم برای خواب خود داشته باشید که ۷ الی ۹ ساعت خواب شبانه در آن وجود دارد.
در هر دو حالت نباید زمان خواب و بیداری متغیری داشته باشید. زمانی که بدن ما با یک ریتم خواب منظم روبرو میشود میتواند خود را با عادتهای سالم دیگری همچون ورزش کردن نیز منطبق کند.
یک روش آرام سازی پیدا کنید که برای شما کارساز و مفید است:
این موضوع ممکن است به تجربه نیاز داشته باشد. برخی از اوقات یک روش مدیتیشن و آرام سازی ممکن است برای فردی مفید باشد اما همین روش برای فرد دیگر کارساز و موثر نباشد. برخی از افراد ممکن است با تماشای تلویزیون آرامش بگیرند. این در حالیست
که برخی از افراد با این روش بیشتر احساس اضطراب و تشویش خواهند داشت. یک تکنیک رایج و محبوب آرام سازی، جلو رونده و مترقی است. در این روش شما به تدریج و آگاهانه عضلات بدن خود را یک به یک آرام میکنید.
از نور آبی پرهیز کنید:
حتما شما نیز تا به حال صحبتهای زیادی را در مورد فرکانس آبی حاصل از رایانهها و دستگاههای تلفن همراه شنیده اید. اینگونه موارد میتواند شما را بیدار نگه دارد و از خوابتان بکاهد. فرکانس آبی باعث سرکوب ملاتونین میشود. همانطور که میدانید ملاتونین هورمونی است که در خواب تاثیر دارد.
سرکوب کردن این هورمون اثر بسیار بدی بر روی بدن خواهد داشت. بیشتر اپلیکیشنهایی که امروزه در بازار وجود دارد میتواند شما را در این مورد آگاه سازد. اگر اهل استفاده از اپلیکیشن نیستید بهتر است از عینکهای مخصوص استفاده کنید یا کلا گوشی یا رایانه خود را به هنگام خواب خاموش نمایید. به جای استفاده از این موارد کتاب بخوانید.
اگر نمیتوانید بخوابید، اتاق خواب را ترک کنید:
اگر نمیتوانید بخوابید بهتر است اتاق خواب خود را ترک کنید. اگر شما نیز جزو آن دسته از افرادی هستید که نمیتوانند خواب راحتی داشته باشند بهتر است اتاق خواب خود را ترک کنید و سعی نمایید فعالیتهای آرامش بخشی را انجام دهید.بعد از انجام این فعالیتها میتوانید
دوباره به رختخواب برگردید. این روش، درمان کنترل محرک نام دارد و بدین معنی است که اضطراب را کاهش دهید و با خیال آسوده بخوابید.
احساس خستگی دائم می تواند موجب اختلال در زندگی ما شود. طوری که کارهای روزمره و شغل خود را نتوانیم درست انجام دهیم. پیش از هر چیز خوب است بدانید خستگی با احساس خواب آلودگی متفاوت است و عمدتا به معنای کمبود انرژی و انگیزه (چه روحی ، چه جسمی) است.
وقتی علائم خستگی با استراحت و کاهش فعالیت سریع برطرف نشود، غیرطبیعی است و باید مورد بررسی قرار گیرد. توجه داشته باشید عوامل متعدد جسمی و روحی میتوانند باعث احساس خستگی غیرمعمول شوند.«کمخونی، مشکلات قلبی، سرماخوردگی، کمبود سدیم، پتاسیم، قند، چاقی و…
از جمله عوامل جسمانی هستند که حس خستگی به وجود میآورند اما افرادی هستند که بدون هیچ عامل مشخص بیولوژیکی حس خستگی مداوم دارند که به مسائل روانپزشکی آنها مربوط میشود.خستگی مزمن حالتی است که به آرامی در زندگی فرد ظاهر میشود و معمولا فرد نمیداند چه زمانی شروع شده است
اما از آنجا که تشخیص علت دقیق این مشکل بسیار تخصصی است، لازم است برای یافتن ریشه این مشکل به پزشک متخصص مراجعه کرد.
چرا روحم خسته است؟
خستگی مزمن علتهای متنوعی دارد که فقط برخی از آنها به دلایل روانپزشکی مربوط میشود. از آنجا که اختلالات روانپزشکی زمینهساز خستگی شیوع بسیار بالایی دارند، ممکن است حتی پزشکان هم در مواجهه با خستگی مزمن، برخی بیماریهای غیر روانپزشکی را که بالقوه قابل درمان هستند، کمتر در نظر بگیرند.
مهمترین علت روانپزشکی خستگی مزمن، افسردگی است. بیماران افسرده، علاوه بر خستگی و بیانگیزگی، معمولا از علائم دیگری چون احساس غم و بیعلاقگی، بیلذتی، تغییرات اشتها و وزن، تغییرات خواب، عدم تمرکز، بیتصمیمی، کاهش اعتماد به نفس، احساس بیارزشی، گناه، ناامیدی و افکار مربوط به خودکشی نیز رنج میبرند.
باید توجه داشت یک بیمار افسرده ممکن است فقط تعدادی از این علائم را داشته باشد. در هر صورت به بررسی روانپزشکی از لحاظ افسردگی نیاز خواهد داشت.خستگی مزمن مشکلی است که در دهههای چهارم و پنجم زندگی شایعتر است و ژنتیک، استرس و مولفههای محیطی نیز نقش مهمی در آن دارند و از سویی، احتمال ابتلای به آن در زنان بیشتر است اما علائم این خستگی غیر معمول از فردی به فردی دیگر متفاوت است.
رفع خستگی با درمان دارویی ضدافسردگی
به یاد داشته باشید همه افراد به یک اندازه به رواندرمانی و روشهای کمکی برای رفع علائم خستگی مزمن پاسخ نمیدهند.افرادی که کمتر به علائمشان توجه میکنند، با برنامههای مشاوره همراه هستند و به اندازه مناسب، فشار روزمره بر خود وارد میکنند درمان موفقتری خواهند داشت
اما در افرادی که برای این مشکلشان کاری نمیکنند علائم اضطراب، افسردگی و انزوای اجتماعی را نیز به تدریج تجربه میکنند.داروی قطعی و مشخصی برای این مسأله وجود ندارد اما از آن جا که احتمالا به دنبال این خستگی، علائم افسردگی هم در فرد ظاهر میشود
استفاده از درمانهای ضدافسردگی تحت نظر روانپزشک الزامی است. در افرادی که اختلال خواب یا دردهای بدنی دارند درمانهای دارویی کمکی هم پیشنهاد میشود.
با خستگی مزمن مقابله کنید
ورزش و فعالیت فیزیکی منظم، جسم و روانتان را شاداب نگه میدارد. همچنین باید سعی کنید از تغذیه سالم و متنوع برخوردار شوید. امروزه بر تاثیر کمبود بسیاری از ویتامینها بر سر حال بودن تاکید شده است.باید به دنبال معنا در زندگی باشید. زندگی یکنواخت و ماشینی میتواند در درازمدت شما را فرسوده کند.
لازم است هر کدام از ما بتواند معنا و هدفی را ویژه خودش بیافریند و در مسیر آن قدم بردارد. به ویژه ضروری است بتوانید استرسهایتان را کم کنید. یعنی تا جایی که میتوانید استرسهای بیهوده را کم کنید. استرسها حتی میتوانند باعث کاهش سیستم ایمنی بدن شما و استعداد برای بیماریهای عفونی شوند.
عضو گروههایی باشید. افرادی که احساس تعلق به یک گروه خاص با اهداف مشترک دارند، انگیزههای بیشتری داشته و شادابترند. این گروهها میتوانند، دوستانتان باشند یا گروه کوهنوردی یا محافظت از محیط زیست. به ویژه باید تفریح منظم داشته باشید. تفریح، فعالیتی لذتبخش است
که میتواند بهانه شما برای زندگی کردن بشود. این تفریح میتواند عکاسی، نیمساعت خندیدن با دوستان، دیدن اشیا زیر میکروسکوپ یا هر فعالیت دیگری باشد که شما را خوشحال و پرانگیزه میکند.
فعالیتهای کاهنده خستگی مزمن
– برای خواب بهتر، کافئین را کم یا حذف کنید.
– سیگار نکشید.
– خواب چند دقیقهای میان روز برای شما لازم است.
– ساعت مشخص برای به رختخواب رفتن و بیدار شدن داشته باشید.
– تا حد امکان از استرسهای روحی و فعالیتهایی که به جسم فشار مضاعف وارد میکنند، پرهیز کنید.
– بخشی از روز را به فعالیتهای خوشایند و آرامبخش اختصاص دهید.
– بر اساس توانمندیهای خود حرکت کنید. اگر سعی کنید با فعالیتهای خارج از توانتان حرکت کنید، روزهای ناخوشایندی در انتظارتان خواهد بود.
– با ورزش سبک آغاز کنید و به مرور زمان آن را افزایش دهید.
– کمکهای تخصصی رواندرمانی بگیرید.
بیماریهایی که خستگی مزمن میآورد
– بیماریهای عفونی:
علامت ابتلا به برخی عفونتهای ویروسی میتواند فقط خستگی و بیحالی و خوابآلودگی درازمدت باشد. این ویروسها ممکن است سالها در بدن بمانند و باعث آزردگی شوند.
– بیماریهای غدد درونریز:
مثلا کمکاری تیروئید ممکن است باعث خستگی مزمن شود و حتی در غیاب سایر علائم، فقط باعث ضعف و بیعلاقگی درازمدت شود.
– برخی بیماریهای مغز و اعصاب
– بیماری آپنه خواب:
با قطع تنفس در حین خواب همراه است. مبتلایان به این اختلال با وجود پرخوابی از خوابآلودگی، ضعف و بیرمقی روزانه شکایت دارند.
به گزارش شفاف به نقل از آوای سلامتی برای بسیاری از افراد مسن این سوال پیش می آید که چه میزان فعالیت فیزیکی متناسب با سنشان مورد نیاز است؟
پاسخ این است که برای سالم ماندن و بهبود سلامت، سالمندان نیاز دارند که هر دو نوع فعالیت بدنی شامل تمرینات هوازی و قدرتی را انجام دهند.
شرایط بهداشتی خاصی وجود ندارد که تحرک را در افراد مسن محدود کند. برای افراد بالای 65 سال در این میان دستورالعمل هایی برای فعالیت فیزیکی در نظر گرفته شده است:
حداقل 150 دقیقه فعالیت هوازی متوسط مانند دوچرخه سواری یا پیاده روی در هفته.
تمرینات قدرتی حداقل دو روز در هفته و شامل فعالیت هایی که پاها، باسن، پشت، شکم، قفسه سینه، بازوها و شانه ها را به طور کامل درگیر کند.
75 دقیقه فعالیت هوازی شدید.
افراد در این سنین باید از هر گونه فعالیت سبک که نیاز به رفتارهای بدون تحرک دارد و عامل خطر برای ابتلا به بسیاری از بیماری ها است، پرهیز کنند.
از آنجا که افراد مسن در معرض خطر سقوط، هستند، باید دستورالعمل های پزشکی برای انجام ورزش های بهبود تعادل را دریافت کنند و دو بار در هفته این ورزش ها را انجام دهند. ورزش هایی از قبیل یوگا، و تای چی.
فعالیت های متوسط بدنی شامل هر گونه فعالیت ورزشی است که ضربان قلب را بالا ببرد و تنفس را سریع تر کند. در نظر داشته باشید که فعالیت های روزانه مانند خرید، پخت و پز و یا کارهای دیگر خانه را نمی توان آنچنان جزو فعالیت های ورزشی حساب کرد چون ضربان قلب را بالا نمی برد.
شواهد خوبی همچنین وجود دارد که نشان می دهد فعالیت های بدنی شدید فواید بسیار بیشتری نسبت به فعالیت های سطح متوسط دارد. دویدن، ایروبیک، شنای سریع، دوچرخه سواری سریع، پیاده روی در سربالایی، و هنرهای رزمی جزو این فعالیت ها هستند.
ورزش های قدرتی برای حرکت های روزانه، ساخت و ساز و نگهداری استخوان های قوی، تنظیم قند و فشار خون و حفظ وزن سالم لازم هستند.
برای به دست آوردن منافع تمرینات قدرتی، هر کدام از حرکات ورزشی مرتبط با آن باید مکمل حرکات دیگر باشد و 8 تا 12 بار تکرار شود.
فعالیت های بسیاری وجود دارد که شما از طریق آن می توانید عضلاتتان را تقویت کنید؛ چه در خانه و چه در ورزشگاه. فعالیت هایی مانند بالا رفتن از پله، باغبانی، استفاده از وزنه و یوگا نمونه هایی از این فعالیت ها هستند.
فراموش نکنید که تمرینات قدرتی باید حتما در کنار 150 دقیقه تمرین هوازی در هفته انجام شوند.
برخی از افراد مدام از مریضی و بیمار بودن خود می نالند و اگر پای حرف آن ها بنشینیم حتما خسته کننده خواهد بود. احتمالا با آدم هایی برخورد کرده اید که معمولا با مشکلاتی رو به رو هستند و درباره بیماری هایی صحبت می کنند که خیلی جدی نیستند اما دائما با آن ها درگیرند؛ من میگرن دارم.
من زخم معده دارم، من آرتروز دارم و… اما اگر به پزشک مراجعه کنند با هیچ کدام از این مشکلات رو به رو نیستند. فقط کمی در مورد آن مریضی ها نگران اند یا عنوان می کنند که به آن مبتلا هستند.شاید باورتان نشود اما جدا از بیماری که همه با آن رو به رو می شویم،مسئله ای دیگر هم وجود دارد که شاید در وهله اول فکر کنید
چیزی بیش از یک شوخی نیست! این مسئله که موضوعی کاملا علمی هم هست «رفتار بیماری» نام دارد و تعریفش را خیلی خلاصه می توان واکنش افراد به پدیده بیمار بودن توصیف کرد.دامنه این رفتار می تواند از سوءاستفاده از بیماری برای منفعت روانی تا واکنش فرد به بیماری واقعی و پیگیری های پزشی و دارو خوردن را شامل شود.
همه این عوامل تابع یعنی ممکن است فرد بیمار باشد اما پیگیری نکند یا برعکس، پیگیری بیش از حد بکند یا پیگیری اش خیلی دقیق نباشد.این رفتارها مربوط به خود بیماری نیستند و آن ها را باید بیشتر روان شناختی دانست. بهتر است بگوییم عکس العمل فرد در برخورد با مریضی است
یا این که نسبت به درد و بیماری چه عکس العملی نشان دهد… برای بررسی ابعاد مختلف چنین وضعی سراغ امیرحسین جلالی رفتیم. جلالی استاد دانشگاه ایران است و در حوزه روان شناسی فرهنگی کار می کند. این روان پزشک از «رفتار بیماری»، دلایل ایجادش و راه های برون رفت از این وضع می گوید.
افرادی که چنین رفتاری نشان می دهند دچار عارضه روانی اند؟
بهتر است از اصطلاح «عارضه روانی» استفاده نکنیم چون این موضوع ها با برچسب اعصاب و روان معمولا ترسی را در دل آدم ها می اندازد که ممکن است نسبت به مسئله ای که درگیرش هستند موضع بگیرند.
مسئله ما درباره این موارد باید این باشد که بتوانیم ترس را کم کنیم. ممکن است این کلمات ترسی را در افراد ایجاد کند که دچار یک عارضه روانی هستند و به همین دلیل هم ممکن است به بیمار کمک نکند چون ترس لزوما باعث پیگیری درمان از سمت بیمار نیست بلکه ممکن است باعث شود بیمار از رودررو شدن فرار کنند و مشکل را نادیده بگیرد.
پس باید آن را با چه عنوانی، بنامیم؟
می توانیم اینطور سوالمان را مطرح کنیم که چطور می شود بعضی از افراد ترجیج می دهند مریض باشند! بیماری در اینجا می تواند عاملی باشد که چند کارکرد پیدا کند.در این افراد، بیماری درواقع محملی است که یک کارآمدی دارد و نمی توان حکم کلی صادر کرد اما برخی یاد گرفته اند از طریق بیمار بودن و رنجور بودن با دیگران ارتباط برقرار کنند یا با جلب مراقبت و توجه دیگران.
همه ما انسان ها نیاز طبیعی داریم تا دیده بشویم و با این روش توجه و مراقبت دیگران را جذب کنیم. این نیاز تا حدی طبیعی است اما وقتی بالغ می شویم یاد می گیریم اگر نیاز داریم، خیلی راحت نیازمان را مطرح کنیم یا از دوستان و اطرافیان مان بهره بگیریم و کمک بخواهیم تا نیازهای ما را برآورده و موقعی که نیازمندیم از ما مراقبت کافی کنند اما این زمانی رخ می دهد که فرد از لحاظ روانی پخته نیست.
وقتی فرد از لحاظ روانی مستقل نیست و تجربه هایی دارد که معمولا به دوران کودکی بر می گردد و همزمان با ابتدای دوران رشد در فرد نهادینه می شود، اصولا یاد می گیرد که از طریق بیماری و با رنجور بودن، توجه و مراقبت دیگران را جلب کند. ممکن است گاهی بیماری در فردی که مهارت های کافی برای کنار آمدن با مسئولیت های شخص و اجتماعی ندارد
محملی شود برای دور شدن از مسئولیت های اجتماعی یا بهتر بگویم ترس پذیرش مسئولیت اجتماعی می تواند منجر به این شکل از رفتارها شود.شاید برای همه پیش آمده باشد که در دوران کودکی روزهایی دوست نداشتیم به مدرسه برویم و برای این که بتوانیم به هدفمان برسیم، خودمان را به بیماری زده ایم.
فرد این را یاد می گیرد و ممکن است آگاهانه به بیمار بودن تمارض نکند و حتی سابقه بیماری را داشته باشد اما وقتی به پزشک مراجعه می کنند علائم خاصی از وجود بیماری دیده نشود اما بدن بیمار عکس العلمی شبیه آن بیماری نشان بدهد.
در این مواقع بیماری بهانه ای است برای شانه خالی کردن از مسئولیت ها و وظایف. اگر بخواهیم خلاصه بکنیم باید بگوییم درد، رنج و بیماری، راهی است برای جلب توجه و رماقبت دیگران و زبانی است برای حرف زدن با دیگران .
گاهی وقت ها انگار غیر از این که انسان به درد کشیدن تمارض کند، هیچ راه دیگری برای جلب توجه دیگران وجود ندارد. مثال این مورد در اتفاقا اجتماعی هم نمود دارد. ممکن است افراد زیادی در جنگ ها کشته شودند اما زمانی که مرگ کودکی رخ می دهد و تصویرش ثبت می شود توجه همه به آن مسئله جلب می شود
در حالی که روزانه صدها نفر دیگر هم در جنگ ها کشته می شوند. این مثال در روابط انسان ها هم نمود دارد. به این شکل که تا وقتی کسی مریض نشود، ممکن است به او توجهی نشود بنابراین تظاهر به مریضی، راهی است برای جلب نظر دیگران.
راه چاره چیست؟ خانواده ها برای کمک باید چه کاری انجام دهند؟
نباید به این آدم ها برچسب زد که بیمارند چون بخشی از این رفتار نیاز طبیعی هر آدمی است. معمولا افرادی دچار این رفتار می شوند که نیازها عاطفی شان به خوبی جواب نگرفته یا تربیت درستی نداشته اند. اصولا اگر ما آدم ها خوب تربیت شده باشیم و در محیطی مناسب رشد کرده باشیم و به نیازهایمان پاسخ درست داده باشند
رد آینده یاد می گیریم که چطور نیازمند باشیم یا چطور ضعیف باشیم و همزمان مشکلی با آن ضعف نداشته باشیم در نتیجه نیاز پیدا نمی کنیم خودمان را بیمار نشان دهیم.به نظرمی رسد توصیه عمومی برای مواجه شدن با این نوع افراد مسیرگفت و گو است. باید شرایطی را مهیا کرد که فرد حرف ها و نیازهایش را بگوید.
معمولا وقتی افراد نمی توانند حرف بزنند از بدن خودشان برای ابراز آن استفاده می کنند. در این مواقع فرد با بدن خودش شکایت می کند.وقتی با این موقعیت رو به رو هستیم کار پزشک یا روانپزشک در درمان غیردارویی این است که به فرد کمک کند تا مسائلش را به زبان بیاورد و بازگو کند.
در مورد توصیه های عام تر می توان ورزش را پیشنهاد داد چون معمولا تحرک منظم داشتن برای کسی که احساس کسالت و بیماری می کند و این کسالت بیشتر ریشه های روانی دارد تا فیزیکی، انواع ورزش های هوازی مناسب است. اصولا فعالیت ورزشی و در طبیعت بودن می تواند بسیار در طراوت و شادابی فرد موثر باشد و او را از احساس ناسالم بودن دور کند.
منبع این دردها اضطراب و تنش های گفته نشده است. هر اقدام و فعالیتی که بتواند کمک کند تاف رد تنش خود را کم کند یا تجربه های استرس زای کمتری داشته باشد، می تواند به فرد کمک کند تا احساس سلامت بیشتری داشته باشد و کمتر حس بیماری سراغش بیاید.
تجویز دارویی هم لازم است؟
زمان هایی هست که ما آشکارا خودمان آگاهیم که دچار افسردگی یا خستگی هستیم، حالمان خوش نیست، انگیزه نداریم یا انجام هر تکلیف کوچکی مستلزم یک اضطراب و دل شوره خیلی زیاد است که باعث می شود نتوانیم خوب کار کنیم. در این مواقع پیشنهاد می شود فرد درمان دارویی انجام دهد چون این روش در دسترس و ارزان قیمت است و تاثیر آنی دارد، انجامش هم سخت نیست.
درمان های غیردارویی جواب آنی ندارد و نیازمند فرد خبره ای است که بتواند آن را انجام دهد، از طرفی خود بیمار هم باید پیگیر باشد و وقت بگذارد، به علاوه گران قیمت هم هست و همیشه هم در دسترس نیست و بیمار هم باید انگیزه لازم برای انجام آن را داشته باشد. درمان های غیردارویی خیلی خوب است اما در شرایطی که در دسترس نباشد فرد باید برای انجامش به پزشکی مراجعه کند که دارو تجویز کند.
حالت دیگری هم هست که ما خودمان را خیلی مضطرب و افسرده ارزیابی نکینم. در این صورت اگر رفتار تمارض به بیماری برای جلب توجه وجود داشته باشد می توان این طور نتیجه گرفت که حرف ها و تنش هایی وجوددارد که در جامعه ما هم خیلی رایج است و به قول معروف طرف دلش از جای دیگر پر است.
ما همواره نارضایتی هایی داریم که روی هم جمع می شود. طبیعی است که هیچ فردی دائم نمی تواند با افردگی آن ها را بروز دهد پس ممکن است این فشارها تبدیل به علائم بدنی بشوند پس لزوما این رفتارها خودآگاه نیست و ممکن است سیستم روانی ما به طور اتوماتیک و ناخودآگاه آن ها را بروز دهد.
باید برای این مشکلات به کسی مراجعه و آن ها را مطرح کرد، شاید یک دوست خوب خیلی برای این مسائل کارآمد باشد، کسی که بتوان به او اسرار و مشکلات را گفت.اگر هم کسی برا یان هم کلامی وجد نداشته باشد، می شود خود را تنها تصور کرد و ان مسائل را روراست با خودمان مطرح کنیم.
حتی می شود این حرف ها را ضبط کنیم. هر چند شاید این مورد خیلی علمی نباشد اما راه حل این نوع تنش ها به زبان آوردن آن هاست و آگاهانه رو به رو شدن با آن ها می تواند در حل این مشکلات کمک کند. حالا می تواند طرف این حرف ها فرد دیگری باشد یا این که آن ها را بنویسیم.
استرس می تواند تغییرات زیادی منفی را روی بدن انسان ایجاد کند که در انتها عوارض بسیاری را می تواند مشاهده نمود. استرس می تواند تاثیر مخربی بر بدن انسان داشته باشد اما متاسفانه بیشتر مردم به طور مرتب از آن رنج می برند. مطالعه ای که انجمن روانشناسی آمریکا انجام داده است، نشان می دهد تقریبا از هر ده آمریکایی هفت نفر به طور مرتب با استرس چشمگیر و آثار جسمانی آن مواجه هستند.
تاثیر استرس بر سلامت جسمانی
استرس و اضطراب می توانند در بخش های مختلف بدن مشاهده شوند. توانایی تشخیص این که استرس چگونه بر سلامت جسمانی شما تاثیرگذار است می تواند به تشخیص مشکل و ایجاد تغییرات ضروری کمک کند. در ادامه با برخی نشانه های جسمانی ناشی از استرس بیشتر آشنا می شویم.
سردرد
برای بسیاری از مردم، استرس به معنای سردردهای مکرر است. کارشناسان دریافته اند که استرس اغلب به سرددرهای تنشی منجر می شود. این سردردها هنگامی شکل می گیرند که تنش در عضلات قسمت بالایی پشت و گردن افزایش می یابد. نتیجه نهایی می تواند انقباض عضلات پوست سر و سردردهای شدید باشد.
اضطراب مداوم می تواند به سردردهای میگرنی دردناک منجر شود که رهایی از آنها دشوار است و برای چند ساعت یا حتی چند روز ادامه می یابند. برای کاهش سردردهای تنشی، پزشکان بیماران را به فعالیت بیشتر یا حضور در فعالیت های آرامش بخش مانند دریافت ماساژ یا حمامی گرم تشویق می کنند.
افسردگی
استرس مداوم می تواند به شکل گیری احساس خشم، افسردگی، یا حتی ناامیدی در فرد منجر شود. با گذشت زمان، استرس می تواند به احساس درماندگی و به دام افتادن منجر شود و فرد قادر به تصمیم گیری درست نبوده و درباره هر مساله ای چه در زمینه حرفه ای و چه شخصی به شدت نگران می شود.
در نهایت، استرس می تواند به احساس فرسودگی و ناتوانی منجر شود و این شرایط به واسطه تحت تاثیر قرار گرفتن روابط شخصی و حرفه ای فرد شرایط را وخیمتر می سازد.برای مقابله با تاثیر استرس بر خلق و خوی خود، حضور در فعالیت هایی که موجب می شوند منبع استرس را فراموش کنید
مانند فعالیت های جسمانی یا مدیتیشن را مد نظر قرار دهید. فعالیت هایی که ذهن شما را هرچه بیشتر مشغول نگه می دارند را امتحان کنید.
وزن و سوخت و ساز
استرس و مشکلات وزن اغلب دست در دست یکدیگر دارند. بر همین اساس است که هنگام احساس استرس، اضطراب یا افسردگی و به دنبال راهی برای کسب آرامش، برخی افراد به غذا خوردن پناه می آورند که اغلب نیز تمایل به مصرف مواد غذایی ناسالم و سرشار از قند، چربی، و کالری وجود دارد.
افزون بر این، استرس می تواند اثری مضر روی سوخت و ساز بدن داشته باشد، به ویژه می تواند به ذخیره چربی در بدن منجر شود که تنها تشدید اضطراب را به همراه دارد. دنبال کردن یک سبک زندگی فعال می تواند با مشغول نگه داشتن ذهن و بدن، سوزاندن کالری های اضافی و بازگرداندن اعتماد به نفس در حل این مشکل تاثیرگذار باشد.
مشکلات فشار خون
افرادی که در بلند مدت استرس را تجربه می کنند می توانند با مشکلات سلامت مانند فشار خون بالا مواجه شوند. هورمون های استرس می توانند فعالیت قلب را افزایش دهند و با گذشت زمان این شرایط می تواند به تنگی عروق منجر شود. اگر این شرایط درمان نشود، فشار خون بالا می تواند
به حمله قلبی و سکته مغزی منجر شود که هر دو می توانند مرگبار باشند. اگر به طور مداوم در سینه خود احساس درد می کنید، بی درنگ با یک پزشک صحبت کرده و در پی روش هایی برای کاهش استرس خود باشید.
استرس می تواند چرخه خواب شما را دچار اختلال کرده و به بی خوابی منجر شود
ریزش مو
به گزارش پارس ناز ریزش مو اغلب به واسطه افزایش سن در آقایان رخ می دهد اما بانوان نیز آن را تجربه می کنند. این در شرایطی است که ریزش مو می تواند در نتیجه استرس مداوم و شدید شکل بگیرد و هر فردی در هر مرحله از زندگی را تحت تاثیر قرار دهد. به طور معمول، ریزش مو سطوح استرس را در فرد افزایش می دهد و به شکل گیری یک چرخه باطل اضطراب و افسردگی منجر می شود.
خبر خوب این است که راه هایی برای احیای موهای از دست رفته وجود دارند. نخستین گام، شناسایی منبع استرس و رسیدگی به آن است. پزشک شما می تواند به این مساله کمک کرده و روش های درمانی که می توانند به تحریک رشد مجدد موها منتج شوند را ارائه کند.
کاهش ایمنی
تجربه استرس برای مدتی طولانی می تواند سیستم ایمنی بدن انسان را تضعیف کرده و شما را نسبت به بیماری ها آسیب پذیر سازد که از نمونه های کوچک مانند سرماخوردگی تا موارد جدیتر مانند آنفلوآنزا را شامل می شود.
برای کمک به مقابله با آثار استرس، خواب کافی و با کیفیت بالا، دنبال کردن یک رژیم غذایی سالم – متشکل از میوه ها، سبزیجات، پروتئین های بدون چربی و غلات سبوس دار – و ورزش منظم را فراموش نکنید. اگر به طور مرتب مریض می شوید، با پزشک خود در باره چگونگی رسیدگی به منبع استرس یا هر موضوع سلامت دیگر که موجب بیماری در شما می شود، صحبت کنید.
درد معده
تجربه استرس در بلند مدت می تواند به احیای درد و تحریک پذیری در معده، روده و دیگر قسمت های دستگاه گوارش منجر شود. این شرایط می تواند خوردن، خوابیدن، کار کردن، یا ورزش کردن را دشوار یا حتی غیر ممکن سازند.
هنگامی که اضطراب دارید و دچار استرس شده اید، بدن شما آدرنالین و هورمون هایی که می توانند جریان خون به دستگاه گوارش و دیگر قسمت های بدن را کاهش دهند، ترشح می کند. این شرایط می تواند مانع گوارش موثر غذا شود و به درد و ناراحتی منجر می شود. در این مورد،
داروهایی که برای درمان مشکلات معده شکل گرفته اند ممکن است تاثیری در تسکین نشانه ها نداشته باشند. با دکتر خود صحبت کند تا روشی برای کاهش درد معده از طریق رسیدگی به منبع استرس بیابید.
بی خوابی
استرس می تواند چرخه خواب شما را دچار اختلال کرده و به بی خوابی منجر شود که یکی از طاقت فرساترین نتایج استرس است. استرس اغلب مانع خواب خوب شبانه می شود زیرا مغز را هنگامی که باید در حال استراحت باشد، همچنان فعال نگه می دارد. متاسفانه، بی خوابی تنها می تواند استرس را تشدید کند
و کسب آرامش و خواب راحت را دشوار سازد. در شرایطی که مصرف دارو می تواند به بهبود این شرایط کمک کند اما روندی طولانی مدت باید طی شود. با پزشک خود مشورت کنید تا تکنیک های کسب آرامش که به استراحت راحتتر به طور طبیعی کمک کنند را پیدا کنید.
کاهش میل جنسی
هنگامی که استرس افزایش می یابد، اغلب میل جنسی کاهش می یابد. استرس می تواند اثر مستقیم بر سطوح هورمون ها داشته باشد و تاثیر منفی بر میل جنسی انسان به همراه دارد. احساس ضعف و اضطراب درباره زندگی موجب می شود تا مغز ما به اولویت بندی اقدام کرده و فضای کمتری برای تولید مثل باقی بگذارد.
تکنیک های کسب آرامش و ورزش می توانند به مقابله با آثار استرس کمک کنند. در نتیجه، فعالیت هایی که موجب نشاط شما می شوند و به احیای احساس رضایت، شادی و اعتماد به نفس کمک می کنند را مد نظر قرار دهید.
درد آرواره
آیا تجربه فشار دادن دندان ها روی یکدیگر هنگام قرار گرفتن در موقعیت های استرسزا را دارید؟ خبر خوب این است که شما در این زمینه تنها نیستید. استرس اغلب به فشار بر آرواره و ساییدن دندان ها روی یکدیگر منجر می شود که اگر به طور مکرر صورت بگیرد می تواند ضعف لثه، شکستگی دندان ها، و درد فراوان را موجب شود.
در برخی افراد این شرایط می تواند آثار بلند مدت روی آرواره و دندان ها به همراه داشته باشد. در این موارد پزشک ممکن است استفاده از محافظ دهان در هنگام شب را تجویز کند. به طور معمول، محافظ دهان موقتی استفاده می شود اما ممکن است طی فعالیت هایی مانند ورزش یا رانندگی که سطوح استرس را افزایش می دهند، ممکن است همچنان به استفاده از آنها نیاز باشد.
منبع:عصرایران
راز این آرامش به عوامل ذیل مربوط میشود:
آنها قدر آنچه دارند، میدانند:
قدردانی از آنچه دارید نه تنها خلقوخوی شما را بهبود میبخشد، بلکه ترشح هورمون استرس( کورتیزول ) را هم تا 23 درصد کاهش میدهد. براساس تحقیقی که در دانشگاه کالیفرنیا انجام شده اســت، اشخاصی که کار روزانه میکنند و قدرشناس هستند، انرژی، خلقوخو و سلامت جسمی بهتری را تجربه میکنند که به نظر میرسد میزان کم هورمون کورتیزول نقش اساسی در این مسئله دارد.
آنها از این پرسش اجتناب میکنند که بگویند «چی میشد اگر؟»
این پرسش باعث بروز استرس و نگرانی میشود. کارها میتوانند به هزار طریق مختلف انجام شوند و هر چقدر شما وقت خود را صرف نگرانی در مورد احتمالات کنید، کمتر میتوانید روی عملی که به شما آرامش میبخشد، تمرکز و استرس خود را کنترل کنید. افراد موفق میدانند این پرسش تنها آنها را به جایی میبرد که واقعا نمیخواهند و لازم ندارند که باشند.
آنها مثبت باقی میمانند
افکار مثبت استرس شما را کم میکنند. شما میتوانید با انتخاب افکار مثبت، فکرخود را آزاد کنید. سعی کنید توجه خود را روی افکار مثبت متمرکز کنید. وقتی همه چیز خوب پیش میرود و خلقوخوی شما خوب بوده، این کار نسبتا آسان اســت اما وقتی کارها خوب پیش نمیرود، افکار منفی هجوم میآورد. در اینگونه موارد به امروز خود فکر کنید و کار مثبتی را که انجام دادهاید به خاطر بیاورید، هرقدر هم که آن کار کوچک باشد. اگر نمیتوانید از امروز خود چیزی به خاطر آورید، به روزهای قبل خود فکر کنید.
آنها مصرف کافئین خود را کم میکنند
آنها کمتر کافئین مصرف میکنند. نوشیدن کافئین باعث تحریک ترشح آدرنالین میشود. ترشح آدرنالین ساز و کاری اســت که شما را مجبور میکند هنگامی که با تهدیدی مواجه شدید، بایستید و بجنگید. کافئین در واقع باعث بروز استرس میشود.
آنها خواب کافی دارند
وقتی خواب هستید، مغز شما هم استراحت میکند. کمخوابی باعث افزایش ترشح هورمون استرس میشود.
آنها با خود گفتگوی منفی نمیکنند
هرقدر شما بیشتر منفی با خود حرف بزنید و به افکار منفی خود فکر کنید، بیشتر به این افکار قدرت میدهید. یادتان باشد، بیشتر افکار و صحبتهای منفی ما تنها فکر هستند و حقیقت ندارند.
برخی از رفتارهای شغلی میتوانند نقش تعیین کننده ای در میزان موفقیت و یا ناکامی شما ایفا کنند و تفاوتی هم نمی کند که مدیر یک کسب و کار و یا کارمند آن باشید. وبسایت اقتصادی بیزنس اینسایدر با در نظر گرفتن نتایج یک تحقیق که در مجله انجمن روانشناسی آمریکا به چاپ رسیده گزارش داده افرادی که بهره وری کاری آن ها بالاتر اســت معمولا عادت دارند که فعالیت های زیر را پیش از ظهر یعنی ساعت 12 انجام بدهند:
1- فهرست امور
در واقع فعالیت کاری شما از صبح آغاز نمی شود بلکه باید از شب قبل در مورد امور مربوط به فردا بیاندیشید و فهرستی از آن ها را تهیه کنید. افرادی که بدون هیچ برنامه ای در محل کار حاضر میشوند، ممکن اســت وقت زیادی را بیهوده تلف کنند. در واقع رفتن به سر کار بدون برنامه ای که از شب قبل تهیه شده شبیه تیم فوتبالی اســت بدون برنامه وارد زمین می شود.
2- خواب کافی
تهیه فهرستی از امور تنها کاری نیست که شما باید شب قبل انجام دهید بلکه خواب کافی نیز نقش تعیین کننده ای در میزان بهره وری فرد در محل کار دارد. اگر شب ها بسیار دیر می خوابید و انتظار دارید که در محل کار راندمان بالایی داشته باشید احتمالا در مورد توانایی های بشر تصور درستی ندارید.
3- ورزش صبجگاهی
شاید طاقت فرسا به نظر برسد اما تحقیقات علمی نشان داده اند که ورزش کردن پیش از رفتن به سر کار می تواند به افزایش توانایی های فرد در محل کار بیانجامد. مدیریت بهتر زمان، افزایش سرعت فکر کردن و همچنین افزایش میزان صبور بودن فرد در مواجهه با مشکلات کاری از جمله نتایج ورزش صبحگاهی هستند.
4- صبحانه
در مورد لزوم خوردن صبحانه و تاثیر کوتاه مدت و بلند مدت آن بر عملکرد ذهن مقالات متعددی منتشر شده اســت. اجتناب از خوردن صبحانه بر میزان تمرکز ذهن شما تاثیر منفی دارد و در همین حال یک صبحانه سالم و سبک به افزایش بهره وری شما می انجامد.
5- وقت شناسی
افرادی که با تاخیر در محل کار حاضر می شوند در واقع از همان ابتدا از برنامه زمان بندی عقب میافتند و در نتیجه نه تنها تلاش آن ها برای سریع کار کردن از دقت انجام امور می کاهد بلکه احتمالا آرامش ذهنی این افراد نیز به هم می خورد و از بهره وری آن ها کاسته می شود.
6- سخت ترین امور
بیشتر افراد در ساعات اولیه صبح توانایی ذهنی بیشتری دارند و به همین خاطر بهتر اســت ابتدا سراغ امور اصلی و سخت تر بروید و زمان اوج کارایی خود را به اموری پیش پا افتاده اختصاص ندهید.
7- پرهیز از جلسات صبحگاهی
موارد قبلی در مورد اموری بود که پیش از ظهر باید انجام بدهید اما آخرین مورد درباره پرهیز از برگزاری جلسات کاری پیش از ظهر اســت. افرادی که در یک جلسه کاری حاضر میشوند باید مفیدترین ساعات خود را به فعالیتی اخصاص بدهند که در مورد مفید بودن آن تردید جدی وجود دارد، به همین خاطر جلسات کاری که تمرکز زیادی نمیخواهد را به بعد از ظهر منتقل کنید.
افسردگی به دنبال این افراد می آید
موفقیت به معنای کسب مهارت در یک حوزه اسـت، اما سوال اینجاست افسردگی بعد از موفقیت بیشتر سراغ چه افرادی می آید؟ افرادی که دنبال بالاترین رشته دانشگاهی یا بهترین دانشگاه هستند (صرف نظر از این که علاقه مند به چه رشته ای هستید) نسبت به افرادی که رشته ای خاص برایشان اهمیت دارد، بیشتر درگیر افسردگی می شوند.
البته افرادی که تمایل به قبولی در یک رشته ای خاص دارند، به رشته انتخابی شان و آینده ای که انتخاب آن رشته برایشان رقم می زند، علاقه مند هستند نه فقط قبولی در رشته ای خاص. در یک زمانی و حتی در حال نیز کسانی بودند و هستند که قبولی در رشته پزشکی آن هم در بهترین دانشگاه هدفشان بوده یا قبولی در دانشگاه صنعتی شریف برای عده ای مهم ترین اولویت بوده اسـت، اما این افراد بعد از رسیدن به هدفشان که آرزویش را داشته اند یکباره دلسرد شده اند. چون دیگر بالاتر از هدفی که به آن رسیده بودند وجود نداشته یا در رشته ای پذیرفته شده بودند که جزو بالاترین رشته ها بوده اما آن ها هیچ علاقه ای به آن رشته یا دانشگاه نداشتند. و تنها به دلیل برتر بودن دانشگاهی خاص یا رشته ای خاص آن را انتخاب کرده بودند. وقتی افراد به این شرایط می رسند شاید دچار افسردگی شوند.
موفقیت فقط به خاطر دیگران
افسردگی بعد از موفقیت بیشتر در افرادی مشاهده می دهد که توانمندی های هوشی بالایی دارند اما به دلیل نداشتن اعتماد به نفس و پوشاندن ضعف خود، به دنبال کسب موفقیت های تحصیلی هستند تا جایگاه خود را روز به روز بهتر کنند. برای مثال دانش آموزی را در نظر بگیرید که در کلاس درس جسارت این که دوستان زیادی داشته باشد را ندارد.
این فرد تصور می کند فرد خوبی اسـت چون همیشه نمره کامل را به دست آورده اسـت، اما اگر شرایطی به وجود بیاید و این فرد نتواند نمره کامل را به دست بیاورد یا امتحانات تمام شود و دیگر امتحان برای سنجش وجود نداشته باشد و از همه مهم تر افرادی هم نباشند که با آن ها رقابت کند، دیگر اعتماد به نفسی نخواهد داشت.
درواقع، دستاوردهای این گروه از افراد به خاطر خودشان نیست بلکه به دلیل جلب نظر دیگران و کسب اعتماد به نفس اسـت. این افراد به دنبال کسب موفقیت هستند چون از نظر دیگران تحسین برانگیز اسـت، اما بعد از رسیدن به آنچه که طالب آن بودند دچار افسردگی می شوند چون چیز دیگری برای به دست آوردن و تقویت اعتماد به نفس ندارند. این افراد جزو افراد باهوش و سختکوش هستند.
چه باید کرد؟
افراد برای اینکه دچار افسردگی بعد از موفقیت نشوند باید موفقیت را تنها کسب یک دستاورد ندانند و علاقه مندی خود را به حوزه ای که آن را به عنوان هدف انتخاب کرده اند، پیدا کنند.
درواقع، افراد باید به دنبال کسب مهارت و دانش باشند نه دستاورد. اگر افراد بتوانند از کسب دانش و مهارت لذت ببرند و هدفشان بالابردن دانش باشد، دیگر نظر دیگران و تحسینشان محرک آن ها برای تلاش نخواهد بود و در این شرایط احتمال افسردگی بعد از موفقیت بسیار کم خواهد شد.
رقابت نکنید
وقتی با دیگران رقابت می کنید در بیشتر اوقات بازنده هستید، اما وقتی با خودتان رقابت می کنید همیشه برنده هستید به شرط این که هر روز به مهارت های خود اضافه کنید. در این شرایط شما هر روز برنده هستید و در نتیجه احتمال افسردگی تان بسیار پایین اسـت.
یک مثال عینی
در یکی از شبکه های اجتماعی داستانی واقعی خواندم که در مورد افسردگی بعد از موفقیت بود. فردی در دانشگاه هاروارد پذیرفته شد اما بعد از رسیدن به این موفقیت بزرگ دچار افسردگی شده بود. این دانشجو نقل می کرد که وقتی کوچک بوده در مدرسه همیشه جزو بهترین ها بوده و مورد تحسین معلم ها قرار می گرفته اسـت. تحسین اطرافیان و کسب نمرات عالی برای او مایه اعتماد به نفس بود.
او می گفت: «روز اولی که وارد دانشگاه هاروارد شدم متوجه شدم همه مانند من هستند و حتی بعضی ها بسیار برتر از من. متوجه شدم اطلاعات بعضی از آن ها از من خیلی بیشتر بود و این موضوع مرا بسیار افسرده کرد.» این فرد برای رهایی از حس افسردگی استراحت کوتاهی به خود داد و خود را برای مدتی از آن فضا دور کرد. او نسبت به محیط اطرافش به بازنگری پرداخت. یعنی با خود گفت هدف او تنها اول شدن نیست بلکه افزایش مهارت و دانش اسـت.
مهم تر از همه او به این نتیجه رسید که اگر پیشرفتی هم در اوضاع تحصیلی برایش حاصل شد خودش به خودش جایزه بدهد و انتظار پاداش از سوی دیگران نداشته باشد. او هدفش را در این قرار داد که از دیروز خود بهتر شود.
-
کارشناس:
دکتر مسعود احمدزاده اصل، عضو هیات علمی انستیتوی روان پزشکی تهران