هفته نامه تجارت فردا - محمدکاظم رحیمی*: نهادهای حکومتی با شکلدهی ساختار انگیزشی و فراهم کردن بسترهای مناسب رقابت، و فضای مساعد، شفاف و بدون فساد کسبوکار در مقام عامل و نیروی پیشبرنده توسعه اقتصادی ظاهر میشوند. عوامل نهادی نظیر قوانین اقتصادی، سیاستهای دولتی و دستگاه قضایی مقتدر، همگی شکلدهنده محیطی کارآمد، برای تولید و تجارت هستند.
پرواضح است که اگر ساختار اقتصادی تولید و تجارت را تشویق کند، بیشک سرمایهگذاران، صنعتگران و کارآفرینان پی خواهند برد که به سرمایه، کارها و ایدههای آنها بازدهی بیشتری تعلق خواهد گرفت و بنابراین این مساله خود زمینهساز تقویت موتور محرکه رشد اقتصادی خواهد شد.
رابطه بهینه بین کارآفرینان و نهادهای حکومتی زمانی شکل بهتری به خود خواهد گرفت که حمایتهای حقوقی و قضایی از صنعتگران و کارآفرینان بر هر اولویت دیگری برتری داشته باشد، امنیت سرمایهگذاری فراهم شود، حق و حقوق مالکیت به رسمیت شناخته شود و همچنین بستر مناسب رقابت و فضای مساعد کسبوکار شکل گرفته باشد در این راستا بیشک نقش نهادهای حکومتی از جمله نهادهای قضایی و حقوقی در حوزه شفافیت، جلوگیری از قاچاق و فساد میتواند در حمایت از صنعتگران و کارآفرینان باشد.
همچنین نهادهای قانونگذاری میتوانند با وضع قوانین مطلوب، و حذف قوانین مخل و دست و پاگیر همراه با دستگاه قضایی حامی کارآفرینان و صنعتگران بوده و به ترویج فرهنگ کارآفرینی کمک شایانی کنند. این یادداشت در پی تعریف رابطه بین حاکمیت و کارآفرینان، پیششرطها و پیشنیازهای حمایت از کارآفرین و کارآفرینی را گوشزد و موضوع را تا حد ممکن بسط خواهد داد. این پیششرطها شامل بهبود مستمر و همیشگی فضای کسبوکار، فراهم کردن بستر رقابتپذیری، شفافیت اطلاعات، برخورد جدی و قاطعانه با فساد و قاچاق کالاست.
فضای کسبوکار در اقتصاد، نقش زمین مسطح و خطکشیشده و یکدست در بازی فوتبال را دارد. هرچه این فضا مساعدتر و مناسبتر طراحی شده باشد، به روانتر شدن جریان فعالیتهای اقتصادی کمک خواهد کرد. منظور از محیط کسبوکار، عوامل موثر بر عملکرد بنگاههای اقتصادی است که خارج از کنترل مدیران و بنگاههای اقتصادی است. به عبارت دیگر، محیط کسبوکار مجموعهای از سیاستها، شرایط حقوقی، نهادی و مقرراتی بوده که بر فعالیتهای کسبوکار حاکم است.
بهبود مستمر و همیشگی این فضا، راه را برای فعالیتهای مولد و کارآفرینانه باز خواهد کرد. قطعاً فضای نامساعد و نامناسب کسبوکار یکی از مهمترین و اصلیترین موانع ورود گسترده کارآفرینان و فعالیتهای نوآورانه در اقتصاد تلقی میشود. در باب اوضاع و احوال ناخوشایند وضعیت کسبوکار در کشور، به گزارش انجام کسبوکار1 سال 2016 موسسه بانک جهانی بسنده میشود.
این گزارش 10 مولفه مهم و اساسی فضای کسبوکار، از جمله فرآیندهای شروع کسبوکار، دریافت مجوزهای ساختوساز، دسترسی به برق، ثبت مالکیت، حمایت از سرمایهگذاران خرد، پرداخت مالیات و ... را اندازهگیری و نهایتاً بر اساسی وزنی که به هر مولفه داده میشود کشورها را رتبهبندی میکند. گزارش اخیر این موسسه 189 کشور را مورد بررسی قرار داده است که ایران در رتبه 118، وضعیت نه چندان مناسبی در حوزه کسبوکار دارد.
همانطور که عنوان شد، فضای کسبوکار به مثابه زمین بازی، در صورت مساعد بودن عمیقاً بر سرعت رشد اقتصادی بنگاهها تاثیرگذار بوده و با کاستن از هزینه مبادله بنگاهها و مخاطرات فعالیتهای اقتصادی به ازدیاد سرمایهگذاری در سطح کلان کشور منتج خواهد شد که در این صورت غاییترین و اثربخشترین نتیجه آن افزایش رشد اقتصادی و سطح تولید ناخالص داخلی خواهد بود.
با این اوصاف حمایت از کار و سرمایه داخلی و کارآفرینان کشور، در گرو بهبود فضای نامناسب کسبوکار در کشور است و در نتیجه، استراتژی بهبود فضای کسبوکار میتواند یکی از مهمترین اولویتها و مطالبات جدی بخش خصوصی و کارآفرینان از نهادهای حکومتی باشد.
بسیاری از قوانین وضعشده در فضای کسبوکار کشور، محدودیتهای فراوانی برای فعالان بخش خصوصی، کارآفرینان و صنعتگران ایجاد کرده است به گونهای که شواهد حاکی از آن است که برای راهاندازی یک کسبوکار کوچک باید مجوزهای زیادی از نهادهای حاکمیتی کشور اخذ شود.
در برخی مواقع، شمار این مجوزها به حدی است که کارآفرینان عطای فعالیت اقتصادی را به لقایش میبخشند. بنابراین از این نهادها انتظار میرود تا تمام ابزارهای خود را به کار گرفته و از طریق اقداماتی اساسی و زیربنایی، ریسک و نااطمینانی را در محیط اقتصادی کاهش داده و فضای سرمایهگذاری را به فضایی امنتر از گذشته تبدیل کنند.
همچنین لایحه اصلاح و بهبود فضای کسبوکار باید هرچه سریعتر در دستور کار مجلس قرار بگیرد تا کارآفرینان و فعالان اقتصادی تمایل و انگیزه بیشتری برای مشارکت در بازار و به حرکت درآوردن چرخهای اقتصاد داشته باشند و از این طریق به مساله بلندمدت اقتصاد که همان رشد مستمر و پویاست کمک شایانی کنند.
نکته نهایی اینکه باز هم باید متذکر شد که، مشارکت فعال بخش خصوصی و کارآفرینان در اقتصاد کشور نیازمند بهبود جدی، مستمر، همیشگی و قابل توجه فضای کسبوکار خواهد بود که از تمامی نهادهای حاکمیتی انتظار میرود از تمام ابزارهای تحتکنترل و اختیار خود استفاده، و به بهبود هرچه سریعتر این معضل اقدام کنند.
بستر مناسب برای رقابت، اگر مهمتر از فضای کسبوکار نباشد اهمیتی کمتر از آن هم نخواهد داشت. در مثال زمین فوتبال، هرچند هم، که زمین از تسطیح، چمن و رنگآمیزی خوبی برخوردار باشد، اما عوامل دیگری از جمله داوران، ناظر بازی و دیگر شرایط، میتوانند بر نتیجه این رقابت تاثیرگذار باشند.
امروزه اهمیت فضای رقابتی و فراهم کردن شرایط عادلانه و برابر برای رقابت بنگاهها، به عنوان یکی از مهمترین بسترهای رشد و ورود به چرخه توسعه بر کمتر کسی پوشیده است. بستر مناسب رقابتپذیری باعث میشود بخش خصوصی و فعالان و کارآفرینان اقتصادی، در یک دومینوی برابر با همدیگر به رقابت بپردازند. این رقابت در صورتی که عادلانه و برابر باشد، توسعه همهجانبه در همه لایههای اقتصادی را به دنبال خواهد داشت.
شاید به جرات بتوان گفت، آنچه در طی دهههای اخیر پاشنه آشیل بسیاری از صنایع کشور شده، همین نابرابری در رقابت بین بخش خصوصی و نهادهای دولتی و همچنین نهادهای عمومی غیردولتی است به گونهای که گزارش رقابتپذیری سال 2014-2013 بانک جهانی که 148 کشور را مورد بررسی قرار داده است رتبه ایران را 82 قلمداد کرده است. این نتیجه ضعیف را میتوان در نتیجه حضور گسترده شرکتهای دولتی و شبهدولتی در اقتصاد ایران دانست.
در واقع دولتیها و شرکتهای وابسته یا نزدیک به دولت، به انحای مختلف فضای رقابت را مخدوش کردهاند، به گونهای که شرکتها و بنگاههای صنعتی در این فضای رانتی، یارای رقابت با آنها را ندارند. شکی نیست که در چنین شرایطی تمایل کارآفرینان و صنعتگران برای ورود به بخشهای مختلف اقتصادی کمرنگ و کمرنگتر خواهد شد. طبیعتاً وقتی سودآوری یک فعالیت، تحت لوای نابرابری در رقابت قرار بگیرد و با اما و اگر روبهرو شود، میل به انجام آن فعالیت از بین خواهد رفت.
در جاده و آزادراه نابرابری در رقابت اگر شرکتهای دولتی را هم در نظر نگیریم، به نهادها و شرکتهای عمومی غیردولتی خواهیم رسید که ضمن اینکه از زیرساختهای عمومی موجود در کشور استفاده میکنند و به وسیله روابطی که دارند از تسهیلات کمبهره و گاه بیبهره و همچنین بعضاً امکانات فیزیکی و زمینهای ارزانقیمت استفاده میکنند، از پرداخت مالیات هم سر باز میزنند و شفافیت ندارند. این مساله موجب شده است، فضای رقابت کاملاً نابرابر و غیرمنصفانه باشد. بازی کردن در چنین فضایی بازیگری قهار و زبردست میطلبد.
بنابراین نهادهای حکومتی اگر به واقع در پی کمک به توسعه و قرار گرفتن کشور بر مسیر رشد توسعه پایدار هستند باید این پیششرط مهم و اساسی یعنی فراهم کردن بستر رقابت را در وهله اول در دستور کار قرار دهند. اگر این پیششرط رعایت نشود باید اذعان کرد که با ادامه وضع موجود کارآفرینان و بخش خصوصی نمیتوانند در برابر نهادهای عمومی غیردولتی و نهادهای دولتی موفق ظاهر شوند.
اگر پیششرطهای مذکور (فضای مساعد کسبوکار و بستر مناسب رقابت) برای ورود کارآفرینان به عرصه صنعت رعایت شده باشد، هنوز هم تکههایی از پازل باقی است، تا همه شروط لازم و کافی برای افزایش بازدهی سرمایه و ورود سرمایههای جدید و شکل گرفتن فعالیتهای کارآفرینانه برآورده شود. این تکههای پازل شامل مبارزه با فساد، شفافسازی و مقابله با قاچاق کالا میشود.
به زعم بسیاری از کارشناسان و فعالان اقتصادی، یکی از مهمترین مسائلی که اقتصاد ایران با آن روبهرو است موضوع فساد و محیط مستعد فساد در اقتصاد کشور است، به گونهای که طی یکی دو سال اخیر کمتر هفتهای بوده است که در آن پرده از یک فساد جدید برداشته نشده است. فساد و عدم شفافیت به زعم کارشناسان اقتصادی دو روی یک سکه هستند.
شاید به جرات بتوان گفت که دردآورترین و بزرگترین مشکل اقتصاد ایران، فساد است و آنگونه که مشخص است خود این فساد زاییده و معلول محیطی است که در آن شفافیت وجود ندارد و نقش نهادهای ناظر و سازمان بازرسی و دستگاه قضا در آن در پایینترین حد خود قرار دارد. متاسفانه زمین بازی فاسد و فسادزا جایی برای رشد و نمو کارآفرینی باقی نمیگذارد و ادامه این روند روزبهروز باعث بیاعتمادی، کاهش سرمایهگذاری و کاهش میل و رغبت کارآفرینان به فعالیتهای نوآورانه و خلاقانه میشود.
آمارها و گزارشهای جهانی، نیز از وضعیت نگرانکننده ایران در فساد و عدم شفافیت حکایت دارد، به گونهای که سازمان شفافیت بینالملل در گزارش سال 2015 رتبه ایران را از نظر شاخص فساد و شفافیت در میان 168 کشور مورد بررسی در دنیا 130 گزارش کرده است.
رواج فساد اقتصادی موجب میشود که فعالان، کارآفرینان و صنعتگران اقتصادی، به جای اینکه دنبال فعالیتهای مولد و کارآفرین باشند به فعالیتهای غیرمولد و سوداگرانه سوق یابند، چنین وضعیتی در سپهر اقتصادی کشور را میتوان در خواب سپردهها در بانکها و فعالیتهای خرید و فروش زمین و مسکن و رواج گسترده دلالی مشاهده کرد.
اینکه چرا محیط اقتصاد یک کشور اینگونه مستعد فساد است، میتوان به عواملی همچون بیانضباطی مالی، اقتصاد دستوری، سیستم غیررقابتی و متمرکز بانکی، وجود منابع عظیم نفتی و درآمدهای سرشار، انحصار در بسیاری از صنایع، دولتی بودن اقتصاد و بوروکراسی عریض و طویل و... اشاره کرد.
همچنین بوروکراسی حاکم بر دستگاههای قضایی و سرعت پایین برخورد با متخلفان و از طرف دیگر عدم قاطعیت لازم برای مبارزه با فساد، به نوعی گویا مصونیتی نامرئی برای متخلفان جرائم اقتصادی و مالی ملحوظ کرده که موجب نهادینه شدن فساد، پایمال شدن حقوق مالکانه، از بین رفتن تمایل ورود کارآفرینان و خروج صنعتگران از فعالیتهای اقتصادی و کاهش امنیت سرمایهگذاری شده است.
ادامه چنین وضعیتی بیشک تنها عایدی آن نابسامانی هرچه بیشتر اقتصاد خواهد بود. یادآوری این نکته حائز اهمیت است که وجود یک دستگاه مقتدر و قاطع قضایی به عنوان یکی از مهمترین زیرساختهای پیشرفت و توسعه لازم و ضروری است.
همانطور که پیشتر عنوان شد فساد و عدم شفافیت دو روی یک سکهاند و آنطور که کارشناسان معتقدند یک محیط مستعد قاچاق، معلول فضای تیرهوتار و غیرشفاف اقتصادی است. بنابراین با ضرس قاطع میتوان گفت یکی از مهمترین دلایلی که فضای کسبوکار و تولید و سرمایهگذاری در کشور را تیرهوتار کرده است از معضل عدم شفافیت نشات میگیرد.
شفافیت اقتصادی و مالی به معنای روشن شدن نقش و عملکرد نهادها و بازیگران فعالیتهای اقتصادی دامنه و حدومرزی نداشته و عموماً از تمامی نهادهای دولتی و خصوصی گرفته تا نهادهای عمومی غیردولتی را شامل میشود. بیشک در عصر امروز، اقتصادی که بستری شفاف نداشته باشد، قاعدتاً مسیری برای پیشرفت و توسعه آن متصور نخواهد بود.
هرچه برای ما از اقتصاد ایران روشن نباشد اما عدم شفافیت و فساد در این اقتصاد شدیداً خودنمایی میکند به گونهای که مدت زیادی به طول نمیانجامد تا ادامه سریالهای جدید فسادهای چندصدمیلیاردی و بعضاً چندهزارمیلیاردی را به تماشا بنشینیم.
فسادهایی که همه پرده از فضای غیرشفاف و تیرهوتار اقتصادی برمیدارد. این عدم شفافیت در اکثر نهادهای اقتصادی ایران رسوخ کرده و به دستاندازی بزرگ برای پیشرفت هر چه سریعتر اقتصاد کشور بدل شده است. عدم شفافیت بدان معنی که صورتهای سود و زیان، ترازنامهها، میزان دارایی و... یک شرکت یا بنگاه به طور صوری دستخوش تغییرات دلخواه شود تا در مقابله با سازمانهای نظارتی و بازرسی، پاسخگویی به حداقل ممکن تقلیل یابد، و راه برای فرار مالیاتی و... باز شود.
به نظر نگارنده آخرین تکه از پازل کارآفرینی و بسترهای لازم و کافی برای شکلگیری آن، مقابله قاطعانه و جدی با قاچاق است که یک طرف آن به دستگاه قضا و طرف دیگر آن به ابزارهای اقتصادی مقابله با قاچاق محدود میشود.
مساله و معضل قاچاق کالا یکی از مهمترین موانع سد راه کارآفرینی و کارآفرینان است، معضلی که بیشک پیامد اجرای سیاستهای نامناسب در دهههای گذشته است و به شدت بر عملکرد بخش حقیقی اقتصاد تاثیرگذار بوده است و باعث کاهش شدید تولید داخلی، کاهش سرمایهگذاری مولد، و در نتیجه کاهش میل و رغبت کارآفرینان به ایجاد کار و اشتغال شده است.
برخی منابع میزان قاچاق سالانه در کشور را به طور متوسط 20 تا 25 میلیارد دلار برآورد کردهاند - اخیراً گفته میشود این میزان به 15میلیارد دلار کاهش یافته است- که این میزان از جهت بزرگی و اهمیت، معادل کل درآمدهای نفتی یک سال کشور و دو تا سه برابر بودجه عمرانی کل کشور در سال 94 است. شوربختانه ادامه این رویه به طرز دهشتناکی موجب ضعف تولید داخلی و کاهش رغبت کارآفرینان به ایجاد کارها و ایدههای جدید شده است.
این حجم عظیم قاچاق در مرتبه اول ضعف سیستم گمرکی کشور را در ذهن تداعی میکند، سیستمی که با سنجه شاخص لجستیک مورد ارزیابی قرار میگیرد و وضعیت و عملکرد کلی مبادی ورودی و گمرکات کشورها را بررسی میکند. گزارش سال 2016 بانک جهانی نشان میدهد رتبه ایران در مجموع شش حوزه شاخص لجستیک در میان 160 کشور مورد بررسی 96 است که علاوه بر اینکه عمیقاً نگرانکننده است، توضیحدهنده خوبی از آمار بالای قاچاق است. حجم بالای قاچاق در مرتبه دوم به موانع تعرفهای، مساله تفاوت قیمتهای داخلی و خارجی، بوروکراسی دست و پاگیر و سختبودن فرآیندهای کسب مجوز، ارتشا و همکاری برخی نهادهای دخیل ارتباط داده میشود.
تعرفههای بالا یکی از عوامل مهم و موثر در جهت کمک به افزایش قاچاق در ایران است، تعرفههایی که البته با نیت خیرخواهانه و معمولاً در جهت حمایت از تولیدکنندگان و مصرفکنندگان داخلی وضع میشود اما به طرز معناداری در جهت عکس مساله عمل میکند.
دلیل این مساله روشن و مبرهن است چرا که حمایت از تولید داخلی، پیشفرضهای زیادی میطلبد که تنها یکی از آنها و یکی از ضعیفترین آنها دیوار بلند تعرفه است. آنچه نهایتاً مشخص است اینکه، عایدی نهایی وضع تعرفه بالا، موجب ورود کالاها از مبادی و مجاری غیررسمی یا تحت کدهای تعرفهای ارزان یا به انحای دیگر قاچاق از مبادی رسمی خواهد بود.
فرآیندهای زمانبر و خستهکننده کسب مجوز برای ورود کالاها به داخل کشور هم در ازدیاد و افزایش قاچاق کالا در دهههای اخیر کمتاثیر نبوده است، هرچند که تمامی موارد برشمرده در بالا جزو عوامل و دلایل اصلی حجم بالای قاچاق محسوب میشود اما به نظر میرسد درصد بسیار بالایی از این مساله متاسفانه به ارتشا و همکاری برخی نهادهای دخیل و ذینفعان و یقهسفیدان برمیگردد.
یقهسفیدی به افرادی اطلاق میشود که از امتیازات ویژهای برخوردار هستند و جرائم خود را بهگونهای انجام میدهند که هیچ اثر و ردپایی از خود باقی نمیگذارند و ظاهرش را طوری تنظیم میکنند که نشود منبع مجرمانه را در این خصوص پیدا کرد. برآوردهای غیررسمی اذعان میکند که حدود 70 تا 80 درصد میزان قاچاق در کشور از این وادی انجام میپذیرد.
بنابراین واضح و مبرهن است که یکی از مهمترین پیشنیازهای حمایت از کار و سرمایه ایرانی و افزایش میل و رغبت کارآفرینان برای ورود گستردهتر به فعالیتهای مولد اقتصادی برخورد صریح و قاطعانه با قاچاق کالا از طریق ابزارهای قانونی و اقتصادی است.
پینوشت:
منابع:
1- خبرگزاری اقتصادآنلاین، 13 ریشه فساد در کشور، 9 /6 /95.
2- هفتهنامه تجارت فردا شماره 188، صص 24 و 25 و شماره 186 صص 98 و 99.
3- بروشور اقتصاد به زبان ساده، شماره 8، مرکز تحقیقات و بررسیهای اقتصادی اتاق بازرگانی.
4- گزارش رقابتپذیری جهانی سال 2014-2013.
5- گزارش انجام کسبوکار سال 2016.
6- گزارش شفافیت بانک جهانی سال 2016.
کوفه از شهرهای کشور عراق اسـت واین شهر مدتی پایتخت علی بن ابیطالب بود و به همین دلیل به همراه سامرا، کربلا، کاظمیه و نجف جایگاه ویژه ای در نزد شیعیان دارد.
حاکمان کوفه
کوفه از شهرهای کشور عراق اسـت واین شهر مدتی پایتخت علی بن ابیطالب بود و به همین دلیل به همراه سامرا، کربلا، کاظمیه و نجف جایگاه ویژه ای در نزد شیعیان دارد.
حاکمان کوفه از بدو تاسیس تا قیام مختار!
کوفه پایتخت دوران خلافت امام علی(علیه السلام) در هشت کیلومتری شرق نجف اشرف برکرانه رود فرات قرار دارد. این سرزمین 22 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در شرق آن رود فرات، در غرب آن صحرا، در جنوب غربی آن شهر باستانی حیره(شش کیلومتری آن) و در شمال شرقی آن ذی الکفل واقع شده اسـت.
حاکمان کوفه:
برای شهر کوفه حاکمانی از سوی خلیفه تعیین می شد که نخستین آن سعد بن ابی وقاص، فاتح ایران، بود.
1.سعد بن ابی وقاص:در ابتدای تاسیس کوفه، خلیفه دوم وی را به حکومت این شهر منصوب کرد؛ خلیفه سوم نیز مدتی او را در این سمت منصوب وسپس او را عزل کرد.
2.مغیرة بن شعبه:خلیفه دوم او را منصوب و خلیفه سوم او را عزل کرد، چون معاویه عهده دار خلافت شد، مغیرة را به حکومت کوفه گمارد و او پیوسته در کوفه بود تا این که در سال ٥٠ قمری در گذشت.
3.عمار بن یاسر:خلیفه دوم او را به زمامداری کوفه گمارد.
4.ولید بن عقبه:خلیفه سوم در سال ٢٥ قمری پس از سعد بن ابی وقاص، او را به حکومت گمارد.
5.سعید بن العاص:خلیفه سوم بعد از بر کنار کردن ولید بن عقبه او را به حکومت کوفه منصوب کرد و مردم کوفه در سال ٣٤ قمری او را بیرون کردند و خواستند ابو موسی اشعری حاکم کوفه شود، لذا نامه ای به خلیفه سوم نوشتند. او نیز ابو موسی اشعری را منصوب کرد.
6.عقبه بن عمرو:حضرت علی (علیه السلام) وی را جانشین خود در کوفه قرار داد و هنگامی که به جنگ صفین رفت او را عزل کرد
7.عمارة بن شهاب:در سال ٣٦ قمری کارگزار حضرت علی (علیه السلام) در کوفه بود.
8.ابو موسی اشعری:در سال ١٧ قمری خلیفه دوم ، او را به حکومت بصره گمارد و چون خلیفه سوم به زمامداری رسید، وی را در این مقام ابقا و سپس عزل کرد. چون حضرت علی (علیه السلام) به خلافت رسید، او را در این منصب ابقا فرمود و پس از مدتی جنگ جمل پیش آمد و حضرت علی (علیه السلام) شخصی را نزد مردم کوفه فرستاد تا از آن ها بخواهد ایشان را در جنگ جمل یاری کنند. ولی ابو موسی از آنها خواست تا از جنگ خودداری کنند لذا حضرت علی (علیه السلام) او را از کار بر کنار کرد.
9.زیاد ابن ابیه:معاویه او را به حکومت بصره و کوفه گمارد، و تازمان مرگ در سال ٥٣ قمری عهده دار حکومت آنجا بود.
10.ضحاک بن قیس:در سال ٥٣ قمری معاویه پس از مرگ زیاد بن ابیه، او را منصوب کرد. او نیز رفت و مردم را به بیعت با عبدالله بن زبیر دعوت کرد و با مروان بن حکم جنگید و در سال ٦٥ قمری در مرج راهط کشته شد.
کوفه از شهرهای جنوب کشور عراق فعلی، در ١٠ کیلومتری شمال شرق نجف و دومین شهری اسـت که به دست مسلمانان بنا شده اسـت. امام علی (علیه السلام) این شهر را به عنوان مرکز خلافت خود برگزید و در همین شهر به شهادت رسید.
11.عبد الله بن خالد:معاویه او را به، زمامداری کوفه گمارد.
12.سعد بن زید:او از قبیله خزاعه بود. معاویه، او را منصوب کرد.
13.عبد الرحمن بن عبدالله:وی فرزند ام حکم، خواهر معاویه بن ابی سفیان بود. دایی اش معاویه در سال ٥٧ قمری او را به حکومت کوفه منصوب کرد. او اخلاق پسندیده ای نداشت لذا مردم کوفه او را بیرون کردند.
14.نعمان بن بشیر:وی آخرین کسی به شمار می رود که از سوی معاویه بن ابی سفیان، عهده دار زمامداری کوفه شد. وی در سال ٦٥ قمری به قتل رسید.
15.عبید الله بن زیاد:یزید بن معاویه زمانی او را به حکومت کوفه منصوب کرد، که در سال ٦٠ قمری مسلم بن عقیل به منظور دعوت مردم برای یاری رساندن امام حسین (علیه السلام) به کوفه آمد.
16.عمرو بن حریث:وی از سوی زیاد بن ابیه، عهده دار حکومت کوفه شد و هر گاه زیاد از کوفه بیرون می رفت، او را جانشین خود قرار می داد، وی جانشین عبیدالله بن زیاد نیز بود.
17.عامر بن مسعود:او پس از مرگ یزید به انتخاب مردم کوفه، زمامداری کوفه را به دست گرفت، تا اینکه عبدالله بن زبیر به عنوان خلیفه تعیین شد. و وی از طرف عبدالله بن زبیر به حکومت کوفه منصوب شد.
18.عبد الله بن یزید:وی از سوی عبدالله بن زبیر به حکومت مکه رسید، سپس زمامداری کوفه را به وی واگذار کرد.
19.عبدالله بن مطیع:عبدالله بن زبیر او را به حکومت کوفه منصوب کرد، و مختار او را از کوفه بیرون کرد وی به مکه بازگشت.
20.مختار بن ابوعبید ثقفی:با شکست عبدالله بن مطیع حاکم کوفه شد و هر گاه مختار به مداین می رفت سائب بن مالک اشعری را به حکومت کوفه می گمارد.
21.مصعب بن زبیر:در ٦٧ قمری عبدالله او را به حکمرانی بصره گمارد، سپس با شکست دادن مختار حکمرانی کوفه را نیز به او واگذار کرد.
تبیان
مطالب مرتبط :
19رمضان: ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه
نماینده امام صادق (ع) در کوفه اولین ولی فقیه تاریخ
شهادت مسلم در کوفه + تصاویر
قبر مختار در کوفه(عکس)
بنای امامزاده ای که شباهت بسیاری به خانه حضرت علی در کوفه دارد
خبرگزاری آریا-یک فارسی آموز آمریکایی پایان نامه دکتری خود را به تاریخ ایران پس از صفویه و چگونگی به وجود آمدن حکومت قاجار و تاریخ تجارت در دریای خزر اختصاص داده اســت.
به گزارش خبرگزاری آریا، «کوین گلدهیل» فارسیآموز آمریکایی و دانشجوی دکترای تاریخ ایران در دانشگاه ییل که در هشتاد و سومین دوره دانشافزایی زبان فارسی حاضر شد، درباره هدف خود از فراگیری زبان فارسی، گفت: در سال سوم دوره کارشناسی در دانشگاه ما کرسیهای زبان فارسی برگزار میشد، تصمیم گرفتم از فرصت خوبی که به وجود آمده استفاده کنم، برای آنکه دربارهی کشوری که در آمریکا اطلاعات اندکی از آن داریم، تحقیق کنم.
وی ادامه داد: همزمان با شرکت در کرسی فارسیآموزی دانشگاه، شروع به مطالعه و نوشتن درباره ادبیات و تاریخ ایران کردم. ادبیات و تاریخ ایران برای من خیلی جذاب بود، بنابراین خواستار یادگیری بیشتر آن شدم.
گلدهیل که ساکن نیوهیون آمریکا اســت، افزود: پس از آشنا شدن با تاریخ ایران تصمیم گرفتم برای یادگیری بیشتر، در مقطع فوقلیسانس رشتهی خاورمیانهشناسی شرکت کنم. دوره فوق لیسانس را در دانشگاه شیکاگو گذارندم البته پیش از این دوره سه سال در کلاسهای زبان فارسی شرکت کردم و یک ماه هم در تاجیکستان فارسی یاد گرفتم.
وی با بیان اینکه هشت سال اســت که زبانفارسی را آموخته، اما در پنج سال گذشته هیچ کلاسی به زبان فارسی نداشته اســت، افزود: زبان دیگری که در پژوهشم استفاده میکنم، روسی اســت، بنابراین زبان روسی هم یاد گرفتم. به نظر من زبان روسی سختتر از فارسی اســت و یادگیری این زبان برایم دشوار بود و زمان بیشتری از من گرفت ، بنابراین فرصت خواندن و صحبت کردن به فارسی برایم کم شد.
گلدهیل ادامه داد: در حال حاضر خواندن و فهم معنای کلمات و مفاهیم تاریخی به فارسی، برایم مشکل نیست اما هنوز صحبت کردن به فارسی برایم سخت اســت.
وی با اشاره به پژوهش خود با عنوان «ظهور حکومت قاجار از منظر اقتصادی و تجاری» گفت: رساله من درباره تاریخ ایران پس از صفوی و چگونگی به وجود آمدن حکومت قاجار و تاریخ تجارت در دریای خزر اســت. من از منابع روسی استفاده میکنم چون در ولایات شمالی ایران در آن زمان، کنسولخانههای روسها وجود داشت.
این فارسیآموز آمریکایی درباره آشنایی با جان فوران و یرواند آبراهامیان که هر دو پژوهشگر تاریخ اجتماعی ایران هستند، گفت: چند کتاب از آنها خواندهام. همچنین یک مقاله هم درباره سقوط دولت صفویه از جان فوران خواندهام، فکر میکنم کتاب «ایران بین دو انقلاب» یک کتاب و پژوهش خوبی اســت. البته بیشتر مطالعات من درباره قاجار و زن در این دروه اســت.
وی درباره آشنایی با فرهنگ و مردم ایران اظهار کرد: من اولین بار اســت که به ایران آمدهام اما همیشه در آمریکا میشنیدم که مردم ایران با مردم کشورهای دیگر خیلی مهربان هستند، به نظر من این سخن درستی اســت.
گلدهیل ادامه داد: تا الان کتاب ایرانی نخواندهام اما مطالعه کتابهای ایرانی میتواند به آشنایی بیشتر من از فرهنگ و مردم ایران کمک کند و باید زمانی را برای این منظور اختصاص دهم.
فارسیآموز آمریکایی در پاسخ به این سوال که در انتخابات آینده کشورتان، «کلینتون» یا «ترامپ» کدامیک رای می آورند، با لبخند گفت: فکر میکنم کلینتون رئیس جمهور می شود؛ البته طرفدار هیچ کدام نیستم ولی به شدت ضد ترامپ هستم چون او درباره کسانی که از کشورهای دیگر به آمریکا مهاجرت میکنند حرفهای بدی میزند، همچنین او درباره مسلمانان و کسانی که در آمریکای لاتین زندگی میکنند، خیلی بد میگوید و من نمیتوانم طرفدار این ایدئولوژی باشم.
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
اسلام، دین حکومت اســت. آموزه هاى این آیین الهى، به روشنى بر این مدّعا دلالت دارند؛ امّا بررسى دقیق متون اسلامى در ریشه یابى مبناى حکومت اسلام، نشان مى دهد که اسلام، بیشتر از آن که بر «تن»ها حکومت کند و سلطه بر مردمان را با اقتدار سیاسى پیشه سازد، در پى حکومت بر دل هاست. اصول این نوع حکومت و کشوردارى، همان مبانى سیاسى نظام علوى، اســت.
نقش محبّت در تحقّق حکومت اسلامى و برنامه هایى که دین الهى براى پیشرفت جامعه انسانى رقم زده اســت، به حدّى اســت که امام باقرعلیه السلام، دین اسلام را جز محبّت نمى داند و تصریح مى کند که: «هَلِ الدّینُ إلّا الحُبُّ؟. آیا دیندارى، جز دوستى و مهرورزى اســت؟»
امام علیه السلام به خوبى مى داند که چگونه نفس ها را در سینه خفه کند، و چه سان، فریادها را به سکوت بکشاند و با نیرنگ، کسان را فریب دهد و ... امّا او على علیه السلام اســت و حق مدار و حق باور!!!
از نگاه على علیه السلام، ستون هاى اصلى اسلام و اصول برنامه هاى تکامل آفرین آن، بر پایه محبّت خداوند، استوار اســت. او در این زمینه مى فرماید:« إنَّ هذَا الإِسلامَ دینُ اللَّهِ الَّذِی اصطَفاهُ لِنَفْسِهِ، وَاصطَنَعَهُ عَلى عَینِهِ وأصفاهُ خِیَرَةَ خَلقِهِ، وأقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ؛ اسلام، دین خداوند اســت که آن را براى خود برگزید و به دیده عنایت خویش، آن را بپرورید، و بهترین آفریدگان خود را ویژه آن ساخت و ستون هاىِ آن را بر دوستى خود، استوار داشت.»
محبّت، امرى دستورى یا حیله گرانه نیست. چنین نیست که بتوان انسان را با دروغ، به مهرورزى به کسى یا چیزى وا داشت. انسان، عاشق زیبایى هاست.او به گونه اى فطرى، همه زیبایى هاى مادّى و معنوى را دوست دارد. بدین سان، اگر بینش و منش کسى را زیبا دید، به او عشق مى ورزد، و اگر نازیبا و فریبکارانه دید، از او روى برمى تابد.
امام علی علیه السلام بهره گیری از مکر و دروغ در هر موقعیت خصوصا در حکومت داری را، خلاف تقیّد به قوانین الهى و ارزش هاى اخلاقى و حقوق مردم ، می داند. این کلام او به روشنى، نشان دهنده حقیقت یاد شده اســت که فرمود :« لَولا إنَّ المَکرَ وَ الخَدیعَةَ فِی النّارِ لَکُنتُ أمکَرَ النّاسِ. اگر نبود که نیرنگ و حیله ، جایش در آتش اســت، من از نیرنگبازترینِ مردم بودم. هَیهاتَ! لَولَا التُّقى لَکُنتُ أدهَى العَرَبِ. هرگز! اگر پارسایى نبود، من زیرک ترینِ مردمانِ عرب بودم.»
و نیز مى فرماید: «به خدا سوگند، معاویه از من زیرک تر نیست؛ لیکن او حیله مى کند و به فجور دست مى زند؛ و اگر نبود زشتىِ حیله، من از زیرک ترینِ مردمان بودم، امّا هر نیرنگى، معصیت اســت، و هر معصیتى سرپوشى اســت ، و براى هر نیرنگبازى ، پرچمى اســت در روز قیامت که بدان شناخته گردد.»
امام برای هیچ هدفی حتی حکومت، خود را تباه نمی سازد و ایمان و اخلاق را فانی نمی کند، چنانکه فرمود: «إنّی لَعالِمٌ بِما یُصلِحُکُم و یُصلِحُ أوَدَکُم ولکِنّی لا أرى إصلاحَکُم بِإِفسادِ نَفسی . به خدا سوگند که دانایم به چیزى که شما را رام گرداند و کجى تان را راست کند ؛ ولیکن نمى خواهم با رام کردن شما خود را تباه سازم .»
نقش محبّت در تحقّق حکومت اسلامى و برنامه هایى که دین الهى براى پیشرفت جامعه انسانى رقم زده اســت، به حدّى اســت که امام باقرعلیه السلام، دین اسلام را جز محبّت نمى داند و تصریح مى کند که: «هَلِ الدّینُ إلّا الحُبُّ؟. آیا دیندارى، جز دوستى و مهرورزى اســت؟»
بدین سان، امام به خوبى مى داند که چگونه نفس ها را در سینه خفه کند، و چه سان، فریادها را به سکوت بکشاند و با نیرنگ، کسان را فریب دهد و با زورمدارى، در دل ها هراس افکنَد، و با تطمیع، آزمندانِ سرکش را رام کند، و مخالفت ها و شورش هاىِ داخلى را از بیخ و بُن برکَنَد؛ امّا او على علیه السلام اســت و حق مدار و حق باور، که تقیّدش به حق و پایبندى اش به ارزش هاىِ اخلاقى و تأکیدش بر آموزه هاى الهى، او را از این که به سیاست هاى نامشروعْ دست یازد، باز مى دارد. او حاکم دل هاست.
کردار على علیه السلام در روزگار کوتاه حکومتش، زیباترین چهره انسانىِ حکومت مبتنى بر ارزش هاى انسانى را به نمایش گذاشت. مگر مى توان جمالِ جمیل على علیه السلام و جلوه آن جمال را در حکومت او نگریست و بدان عشق نورزید؟!
امید که مسئولان نظام جمهورى اسلامی، در هر چه بیشتر شناختن، شناساندن و نزدیک شدن به این زیبایى ها تلاش کنند و در نزدیک کردن واقعِ زندگانى سیاسى و ادارى و مسئولیت گذراى خویش به او بکوشند، و بدین سان، دورنمایى از چهره زیباىِ حکومت علوى را براى ارائه به جهانیان، رقم زنند.
منابع:
- نهج البلاغة ، خطبه ٦٩ ، 198
- اصول کافى ،ج ٢ ص ٣٣٦ ؛ ج ٤ ص ٤ ح ١٣٥٠ ؛ ج ٤ ص ٦ ح ١٣٥٢
- دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ج1 ص71
- دوستى در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، 259 و 309
چکیده:
براساس آثار و اسناد مربوط به وقف در ایران، موقوفات منقول و غیرمنقول از زمان ورود اسلام به ایران و پیش از آن وجود داشته که بسیاری از آنها با حمله مغول به تاراج رفته اسـت. با روی کار آمدن حکومت های ایرانی و بازسازی سازمان اوقاف به ویژه صفوی، تحت مدیریت عالمان دین شناس ـ که در رأس آنان مقام صدارت قرار داشت ـ روند وقف و نحوه مدیریت اوقاف رشد فزاینده ای یافت.کلید واژه ها:
وقف، ایران، صفویه، صدارت، صدر، وزیر موقوفات، مستوفی موقوفات، سرکار فیض آثار .مقدمه
خاندان صفوی بعد از ارتقا به مقام شهریاری، ساختار دیوانی کهن ایرانی را که در یک سده قبل از صفویان، منصب صدارت در آن به عنوان منصبی برجسته پذیرفته شده بود، در خدمت اهداف سیاسی و مذهبی خود قرار دادند. اوقاف در این دوره با ترویج مذهب تشیع گسترش یافت و شمار فراوانی از مدارس، مساجد، امامزاده ها، تکیه ها و سایر مؤسسات دینی و غیردینی، در عمل با درآمد موقوفات اداره می شدند.وقف قبل از دوره صفویان
موقوفه از کلمه وقف اشتقاق یافته که از جمله به معنی «پابرجا» اسـت؛ و اصطلاحاً به معنی چیزی اسـت که نمی توان آن را تغییر داد و در آن دخل و تصرف کرد. در اصطلاح دینی چیزی اسـت که نذر مسجد و اماکن مقدس و اعمال مذهبی شده باشد.(1)«صدر» رئیس اوقاف در دوره صفویه
در فرمانروایی صفویان، به دلیل دگرگونی های چشمگیر سیاسی و مذهبی ایران، ساختار و کارکردهای نهاد وقف تا اندازه زیادی با ادوار پیش از آن تفاوت یافت.کارکنان اوقاف
وظایف خاص «صدور» بیش از هر چیز با ماهیت اداره موقوفات و زیر مجموعه آن مرتبط بوده اسـت. صدر برای آن که بتواند تشکیلات اداری نهادهای دینی دولتی را اداره کند، نیاز به زیردستانی داشت که شامل وزیر موقوفات، مستوفی موقوفات، متولیان، سرکار فیض آثار و ... بود که همه در دیوانی به نام «دیوان موقوفات» زیر نظر صدر به کار می پرداختند.وزیر و مستوفی موقوفات:
اداره امور مالی موقوفات یا اداره وقف بر عهده وزیر و مستوفی موقوفات، دو مسؤول برجسته دفتر موقوفات بود که در سطح محلی توسط متصدی موقوفات یاری می شدند. وزیر از مقام و موقعیت بسیار برتری نسبت به مستوفی برخوردار بود و وظیفه اش پرداخت مستمری مقدسین و رسیدگی به احوال آنها بود. وزیر و مستوفی عهده دار پرداخت صورت حساب های مربوط به اوقاف بودند که به صورت برات پرداخت می شد. حق نگهداری این دفاتر مالی هر پنج سال یک بار تجدید می شد. وزارت دیوان صدارت که دیوانش با همین عنوان نامیده می شد، یک مستوفی برای رسیدگی به دفتر شریعت در اختیار داشت که احتمالاً دفتری همانند دفتر موقوفات بود. وظیفه مستوفی بود که فهرست دخل و خرج را هر ساله به حضور صدر بفرستد و بعداً سرکار مستوفی، اطلاعات موجود در این فهرست را ثبت و ضبط می کرد.سرکار فیض آثار:
برای تمییز صدر از ناظر موقوفات مذهبی، او را صدر موقوفات می نامیدند. مدیریت و نظارت بر تمام آنچه اموال وقف تفویضی (موقوفات مذهبی سلطنتی) نامیده می شد، بر عهده صدر خاصه بود که در رأس دیوان الصداره قرار داشت. وقف تفویضی تشکیل شده از اموال و املاک خالصه سلطنتی بود که برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره چهارده معصوم (ع) وقف می شد.متولی:
متولی سرپرست اماکن مقدسه بود و عواید آن را ثبت و ضبط می کرد. بیشتر اوقات مقام متولی در میان روحانیون موروثی بود. متولی غالباً به کارهای اجرایی و اداره موقوفات می پرداخت. فرمان های موقوفات را معمولاً شاه صادر می کرد، اما گاهی صدر و شیخ الاسلام نیز در حوزه فعالیت خود احکامی برای متولی صادر و کسی را به این مقام منصوب می کردند. (28)مدّرس:
مدرس نماینده ایالتی صدر خاصه بود. بنابر روایت سانسون: «صدر خاصه در تمام شهرهای عمده ولایات نمایندگانی دارد که آنها را مدرس می خوانند. حکام ولایات نمی توانند بدون رأی آنان که فتوا نامیده می شود حکمی قطعی صادر کنند».(33) در واقع: «تمام افرادی که در امور مذهبی و دینی مدخلیتی دارند، مقام خود را از صدر خاصه دریافت می دارند و متقابلاً درآمد هنگفتی را برای او فراهم می آورند».(34)نتیجه:
آنچه درباره اوقاف و آثار موقوفه در ایران وجود دارد، بیانگر این مطلب اسـت که این آثار از صدر اسلام تا زمان حمله مغول کم و بیش وجود داشته اسـت، اما پس از تهاجم مغول به ایران، نزدیک بود که دیگر از وقف و موقوفه جز نامی نماند، ولی پس از تأسیس حکومت ایلخانان و نفوذ خواجه نصیرالدین طوسی، اوقاف سر و سامانی یافت و در دوران آق قویونلوها و قراقویونلوها رشد کرد و در زمان صفویه به اوج خود رسید. پس از روی کار آمدن صفویان و گسترش فرهنگ تشیع در ایران اسلامی، شاه اسماعیل که برای تشکیلات سیاسی اداری خود به یک عالم، فقیه، قاضی، مبلغ و مجتهد نیازمند بود، به این منظور در رأس روحانیون «صدر» را منصوب کرد که اداره محاکم مذهبی را برعهده داشت و به کلیه مسائل مالی مذهب و طبقه مذهبی نیز رسیدگی می کرد و به طور رسمی ناظر بر مسائل اوقاف بود. همچنین در عهد شاه طهماسب این منصب به خاصه و عامه تقسیم شد که «صدر خاصه» نظارت بر موقوفات سلطنتی را بر عهده داشت و «صدر عامه» به موقوفات عامه رسیدگی می کرد، اما در زمان شاه عباس اول از نفوذ صدر کاسته شد و شاه رأساً امور سیاسی و نظامی را برعهده گرفت.پی نوشت ها :
1.شاردن، سفرنامه شاردن. ج 4، ص 1377 .
2.بیانی. دین و دولت در ایران عهد صفوی، ج 2، ص 543 .
3.همان، ص 530.
4.فلور، نظام قضائی عصر صفوی، ص 95 .
5.جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 2، ص 194 .
6.کمپفر، سفرنامه کمپفر، ص 121 ـ 122 .
7.تاریخ عالم آرای عباسی، ج 1، ص 69 .
8.جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 2 ، ص 196 .
9.شاردن، سفرنامه شاردن، ج 6 ، ص 408 .
10.تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ص 588.
11.تذکرة الملوک، ص 2 ـ 3.
12.خلاصة التواریخ، ج 2، ص 648.
13.همان، ص 670.
14.دستورالملوک، ص 351.
15.وحید قزوینی، تاریخ جهان آرای عباسی، ص 169 .
16.تاریخ عالم آرای عباسی، ص 761.
17.لمبتون، مالک و زارع، ص 236.
18.سیوری، در باب صفویان، ص 202.
19.سیوری، ایران عصر صفوی، ص 238.
20.صفت گل، ساختار نهاد و اندیشه دینی، ص 325.
21.میراحمدی، دین و دولت در عصر صفوی. ص 125.
22.شاردن، سفرنامه شاردن، ج 4، ص 1342 ـ 1343.
23.فلور، نظام قضائی عصر صفوی، ص 113.
24.کمپفر، سفرنامه کمپفر، ص 122.
25.فلور، نظام قضائی عصر صفوی، ص 108.
26.دستور الملوک، ص 352.
27.تذکرة الملوک، ص 147.
28.فلور. نظام قضائی عصر صفوی، ص 109.
29.طاهری، تاریخ سیاسی اجتماعی ایران، ص 164.
30.دستورالملوک، ص 352.
31.شاردن، سفرنامه شاردن، ج 4، ص 1344.
32.دستورالملوک، ص 352.
33.فلور، نظام قضائی عصر صفوی، ص 147.
34.سانسون، سفرنامه سانسون، ص 21.
35.فلور، نظام قضائی عصر صفوی، ص 147.
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
پس از کشته شدن عثمان، مسلمین در مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله جمع شده و درباره تعیین خلیفه به گفتگو پرداختند، اعمال و رفتار دوازده ساله عثمان آنها را کاملا بیدار کرده بود ،گفتند که امور خلافت را باید به دست کسى سپرد که حقیقتا از عهده انجام آن بر آید. در آن میان عمار یاسر و مالک اشتر و رفاعة بن رافع و چند نفر دیگر که بیش از سایرین شیفته خلافت على علیه السلام بودند صحبت نموده و مردم را براى بیعت آن حضرت آماده ساختند.
این چند نفر با خطابه هاى دلنشین و سخنان مستدل اعمال خلفاى سابق را تجزیه و تحلیل کرده و نتیجه سرپیچى آنها را از دستورات رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مورد خلافت على علیه السلام به مسلمین تذکر داده و سبقت و مجاهدت آن حضرت را در اسلام و قرابتش را نسبت به رسول اکرم بدانها یادآور شدند و بالاخره اذهان و افکار عمومى را بر یک سلسله حقایق و واقعیات روشن ساختند به طوری که در پایان سخن آنها همه مسلمین اعم از مهاجر و انصار یکدل و یکزبان براى بیعت على علیه السلام آماده گردیدند، آنگاه از مسجد خارج شده و رو به خانه آن جناب آورده و اظهار کردند یا على عثمان را کشتند و اکنون جامعه مسلمین بدون خلیفه می باشد دست خود بگشاى تا با تو بیعت کنیم که سزاوارتر از تو کسى براى این امر مهم وجود ندارد و عموم مسلمین نیز از صمیم قلب حاضرند که طوق بیعت تو را در گردن خود اندازند.
«اى مردم! مرا در امور خود یارى رسانید. سوگند به خداوند که حقّ ستمدیده را از ستمگر خواهم ستاند و لگام ستمگر را گرفته، او را بر آبشخور حقیقتْ وارد خواهم کرد، گرچه از آن کراهت داشته باشد.»
امام على علیه السلام: «آگاه باشید! سوگند به آن که دانه را شکافت وانسان را بیافرید، اگر حضور حاضران نبود و حجّت با وجود یاورْ تمام نمى شد، و (اگر نبود) پیمانى که خداوند از عالمان گرفته که بر شکمبارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان، بى قرار باشند، هر آینه، افسار حکومت را بر پشتش رها مى کردم و آخرش را با کاسه اوّلش سیراب مى ساختم و مى دیدید که دنیاى شما نزد من، از آبِ بینى بُز ماده اى بى ارزش تر اسـت.»
از جمله سخنان امام على علیه السلام که اسباب پذیرش حکومت را بیان مى دارد کلمات زیر اسـت:
«اى جان هاى گوناگون و دل هاى پراکنده که بدن هاشان حضور دارد و خِرَدهایشان از آنها غایب اسـت! شما را به حق مى خوانم، ولى از آن مى گریزید، چنان که بزغالگان از بانگ شیرِ غرّان مى گریزند. دور اسـت که با شما پایه هاى عدل را به پا دارم یا کژى هاى حقیقت را راست کنم!»
«بار خدایا! تو مى دانى که آنچه از ما سر زد، رقابت در سلطنت (و حکومت و آرزوى زیادىِ مال دنیا نبود؛ بلکه (بدان جهت بود) تا نشانه هاى دینت را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایتْ آشکار سازیم تا در سایه آن، بندگان ستمدیده ات امنیت پیدا کنند و حدودِ معطّل مانده، اقامه گردد.»
امام على علیه السلام در یکی از حکمت ها می فرماید: «بار خدایا! تو مى دانى که من در پىِ زمامدارى و حکومت و برترى جویى و ریاست نبودم؛ بلکه تنها در پىِ اقامه حدود و اجرا کردن شریعت، نهادن امور بر جاى خود، رساندن حقوق صاحبان حق، حرکت بر روش پیامبرت و هدایت گمراهان به نور هدایت بودم.»
«بیعت شما با من، ناگهانى و بى اندیشه نبود و انگیزه من و شما هم یکى نیست. به درستى که من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خودْ مى خواهید.
«بار خدایا! تو مى دانى که من در پىِ زمامداری و حکومت و برترى جویى و ریاست نبودم؛ بلکه تنها در پىِ اقامه حدود و اجرا کردن شریعت، نهادن امور بر جاى خود، رساندن حقوق صاحبان حق، حرکت بر روش پیامبرت و هدایت گمراهان به نور هدایت بودم.»
اى مردم! مرا در امور خود یارى رسانید. سوگند به خداوند که حقّ ستمدیده را از ستمگر خواهم ستاند و لگام ستمگر را گرفته، او را بر آبشخور حقیقتْ وارد خواهم کرد، گرچه از آن کراهت داشته باشد.»
در خطبه ای از ایشان آمده اسـت: «مردم بر عثمان شوریدند و - در حالى که من کناره گیر بودم - او را به قتل رساندند. سپس با (وجود) کراهت من، مرا به حکومت رساندند. اگر ترسِ بر دین نبود، آنان را اجابت نمى کردم.»
امام على علیه السلام در نامه ای به کوفیان فرمود: «خداوند آگاه اسـت که چاره اى جز پذیرش حکومت نداشتم و اگر شایسته تر از خود را مى یافتم، در این امر، پیش قدم نمى شدم.»
«سوگند به خداوند که بر خلافتْ اقدام نکردم، مگر از ترس آن که بُزى نَر، از بنى امیّه بر آن چنگ اندازد و کتاب خداوند را بازیچه سازد.»
منابع:
- نهج البلاغة ؛ خطبه 3، 131، 136.
- الدرجات الرفیعة،سیدعلی خان مدنی شیرازی،ص 38.
- تاریخ طبرى، محمد بن جریر طبری ج4 ص 491.
- أنساب الأشراف، احمد بن یحیی بلاذری ،ج2ص 353.
کوفه از شهرهای کشور عراق اسـت واین شهر مدتی پایتخت علی بن ابیطالب بود و به همین دلیل به همراه سامرا، کربلا، کاظمیه و نجف جایگاه ویژه ای در نزد شیعیان دارد.
حاکمان کوفه
کوفه از شهرهای کشور عراق اسـت واین شهر مدتی پایتخت علی بن ابیطالب بود و به همین دلیل به همراه سامرا، کربلا، کاظمیه و نجف جایگاه ویژه ای در نزد شیعیان دارد.
حاکمان کوفه از بدو تاسیس تا قیام مختار!
کوفه پایتخت دوران خلافت امام علی(علیه السلام) در هشت کیلومتری شرق نجف اشرف برکرانه رود فرات قرار دارد. این سرزمین 22 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در شرق آن رود فرات، در غرب آن صحرا، در جنوب غربی آن شهر باستانی حیره(شش کیلومتری آن) و در شمال شرقی آن ذی الکفل واقع شده اسـت.
حاکمان کوفه:
برای شهر کوفه حاکمانی از سوی خلیفه تعیین می شد که نخستین آن سعد بن ابی وقاص، فاتح ایران، بود.
1.سعد بن ابی وقاص:در ابتدای تاسیس کوفه، خلیفه دوم وی را به حکومت این شهر منصوب کرد؛ خلیفه سوم نیز مدتی او را در این سمت منصوب وسپس او را عزل کرد.
2.مغیرة بن شعبه:خلیفه دوم او را منصوب و خلیفه سوم او را عزل کرد، چون معاویه عهده دار خلافت شد، مغیرة را به حکومت کوفه گمارد و او پیوسته در کوفه بود تا این که در سال ٥٠ قمری در گذشت.
3.عمار بن یاسر:خلیفه دوم او را به زمامداری کوفه گمارد.
4.ولید بن عقبه:خلیفه سوم در سال ٢٥ قمری پس از سعد بن ابی وقاص، او را به حکومت گمارد.
5.سعید بن العاص:خلیفه سوم بعد از بر کنار کردن ولید بن عقبه او را به حکومت کوفه منصوب کرد و مردم کوفه در سال ٣٤ قمری او را بیرون کردند و خواستند ابو موسی اشعری حاکم کوفه شود، لذا نامه ای به خلیفه سوم نوشتند. او نیز ابو موسی اشعری را منصوب کرد.
6.عقبه بن عمرو:حضرت علی (علیه السلام) وی را جانشین خود در کوفه قرار داد و هنگامی که به جنگ صفین رفت او را عزل کرد
7.عمارة بن شهاب:در سال ٣٦ قمری کارگزار حضرت علی (علیه السلام) در کوفه بود.
8.ابو موسی اشعری:در سال ١٧ قمری خلیفه دوم ، او را به حکومت بصره گمارد و چون خلیفه سوم به زمامداری رسید، وی را در این مقام ابقا و سپس عزل کرد. چون حضرت علی (علیه السلام) به خلافت رسید، او را در این منصب ابقا فرمود و پس از مدتی جنگ جمل پیش آمد و حضرت علی (علیه السلام) شخصی را نزد مردم کوفه فرستاد تا از آن ها بخواهد ایشان را در جنگ جمل یاری کنند. ولی ابو موسی از آنها خواست تا از جنگ خودداری کنند لذا حضرت علی (علیه السلام) او را از کار بر کنار کرد.
9.زیاد ابن ابیه:معاویه او را به حکومت بصره و کوفه گمارد، و تازمان مرگ در سال ٥٣ قمری عهده دار حکومت آنجا بود.
10.ضحاک بن قیس:در سال ٥٣ قمری معاویه پس از مرگ زیاد بن ابیه، او را منصوب کرد. او نیز رفت و مردم را به بیعت با عبدالله بن زبیر دعوت کرد و با مروان بن حکم جنگید و در سال ٦٥ قمری در مرج راهط کشته شد.
کوفه از شهرهای جنوب کشور عراق فعلی، در ١٠ کیلومتری شمال شرق نجف و دومین شهری اسـت که به دست مسلمانان بنا شده اسـت. امام علی (علیه السلام) این شهر را به عنوان مرکز خلافت خود برگزید و در همین شهر به شهادت رسید.
11.عبد الله بن خالد:معاویه او را به، زمامداری کوفه گمارد.
12.سعد بن زید:او از قبیله خزاعه بود. معاویه، او را منصوب کرد.
13.عبد الرحمن بن عبدالله:وی فرزند ام حکم، خواهر معاویه بن ابی سفیان بود. دایی اش معاویه در سال ٥٧ قمری او را به حکومت کوفه منصوب کرد. او اخلاق پسندیده ای نداشت لذا مردم کوفه او را بیرون کردند.
14.نعمان بن بشیر:وی آخرین کسی به شمار می رود که از سوی معاویه بن ابی سفیان، عهده دار زمامداری کوفه شد. وی در سال ٦٥ قمری به قتل رسید.
15.عبید الله بن زیاد:یزید بن معاویه زمانی او را به حکومت کوفه منصوب کرد، که در سال ٦٠ قمری مسلم بن عقیل به منظور دعوت مردم برای یاری رساندن امام حسین (علیه السلام) به کوفه آمد.
16.عمرو بن حریث:وی از سوی زیاد بن ابیه، عهده دار حکومت کوفه شد و هر گاه زیاد از کوفه بیرون می رفت، او را جانشین خود قرار می داد، وی جانشین عبیدالله بن زیاد نیز بود.
17.عامر بن مسعود:او پس از مرگ یزید به انتخاب مردم کوفه، زمامداری کوفه را به دست گرفت، تا اینکه عبدالله بن زبیر به عنوان خلیفه تعیین شد. و وی از طرف عبدالله بن زبیر به حکومت کوفه منصوب شد.
18.عبد الله بن یزید:وی از سوی عبدالله بن زبیر به حکومت مکه رسید، سپس زمامداری کوفه را به وی واگذار کرد.
19.عبدالله بن مطیع:عبدالله بن زبیر او را به حکومت کوفه منصوب کرد، و مختار او را از کوفه بیرون کرد وی به مکه بازگشت.
20.مختار بن ابوعبید ثقفی:با شکست عبدالله بن مطیع حاکم کوفه شد و هر گاه مختار به مداین می رفت سائب بن مالک اشعری را به حکومت کوفه می گمارد.
21.مصعب بن زبیر:در ٦٧ قمری عبدالله او را به حکمرانی بصره گمارد، سپس با شکست دادن مختار حکمرانی کوفه را نیز به او واگذار کرد.
تبیان
مطالب مرتبط :
19رمضان: ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه
نماینده امام صادق (ع) در کوفه اولین ولی فقیه تاریخ
شهادت مسلم در کوفه + تصاویر
قبر مختار در کوفه(عکس)
بنای امامزاده ای که شباهت بسیاری به خانه حضرت علی در کوفه دارد
برخی بر این گماناند که اگر از ناحیه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بر خلافت و امامت حضرت علی (علیه ادامه ...
چرا حضرت علی (ع) بعد از عثمان حکومت را به دست نگرفت؟یکی از ادله اهل سنت مبنی بر نبود اصل نص و نصب بر امامت و خلافت حضرت علی (علیه السلام) استنکاف و سرباز ادامه ...
شرکت حضرت علی (ع) در شورای تعیین خلیفهی سومخلیفه دوم در آخرین روزهای خود انتخاب خلیفه بعدی خود را به عهده شورای شش نفره مرکب از: علی (علیه السلام)، ادامه ...
پذیرش بیعت ابوبکر توسط حضرت علی (ع)بعضی با عدم دقت در زمان بیعت حضرت با خلیفه اول معتقدند که بیعت بر مشروعیت خلافت خلیفه دلالت میکند، و ادامه ...
سکوت حضرت علی (ع) در برابر غصب خلافتحضرت علی (علیه السلام) در مرحله اول درصدد مقابله با حکومت وقت برآمد و لکن با کمبود و به تعبیر درستتر ادامه ...
شهدای نماز عاشورااذان باد میپیچد در گلدستهی مویت به یکتایی قسم میخورد حتی خال هنویت بیابان در بیابان رویش وحی و رسالت ادامه ...
چرا حضرت علی (ع) برای تصدی حکومت اقدام نکرد؟یکی از شبهات قدیمی عالمان اهل سنت برای رد اصل نصب ادعای عدم اقدام حضرت برای به دست گرفتن زمام حکومت است، ادامه ...
بیعت صحابه و مردم با کاندیدای سقیفه (ابوبکر)یکی از ادله یا شواهد اهل سنت بر دیدگاه خود (نبود اصل نصب توسط پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)) ادعای ادامه ...
آیا نصّ صریحی بر امامت امام علی (ع) هست؟یکی از شبهات قدیمی و معروف اهل سنت این است که اگر از طرف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای امامت ادامه ...