در این مطلب به صورت ویژه به خودکشی نوجوانانی پرداخته ایم که خودشان به زندگی شان پایان داده اند اما سوال اصلی ما این اســت چرا؟ چرا درست در عنفوان نوجوانی، در زمانی که بچه های دیگر به آرزوهای بزرگ و کوچکشان فکر کرده و برای آینده درسی و شغلی شان برنامه ریزی می کنند، عده انگشت شماری به مرگ می اندیشند و دوست دارند بمیرند تا اینکه زندگی خود را بسازند؟
در این مطلب به جای اینکه به تهیه گزارشی مختصر درباره خودکشی این بچه ها بپردازیم به دنبال علت وقوع آن هم رفته ایم و پای صحبت خانواده هایی نشسته ایم که واقعا فرزندشان را با جان و دل دوست داشته اند و نمی خواسته اند شاهد مرگ آنها پای چوبه داری باشند که خودشان با دست های کوچکشان آن را درست کرده بودند. به قول یک روانشناس زبده وقوع این گونه حوادث چند علتی اســت و دلیل خودکشی یک نوجوان نمی تواند فقط مشکل خانوادگی یا مالی باشد. این اتفاق ممکن اســت برای هر خانواده ای رخ دهد، پس شاید بهتر باشد بدون کسب اطلاعات درباره جزییات این ماجرا زود قضاوت نکنیم و به داغ خانواده ها نیفزاییم.
هم مدرسه ای های سجاد گفته بودند این پسر 16 ساله به خاطر تحقیر شدن در جمع اقدام به خودکشی کرده. شنبه دو هفته پیش بود که سجاد به همراه تعدادی از همکلاسی های خود از روستایشان چشمه بید عازم مدرسه شدند. تنها مدرسه واقع در روستای چشمه بید تا مقطع پنجم دبستان درس می داد و بچه های این مدرسه برای ادامه تحصیل باید 65 کیلومتر را پشت سر می گذاشتند تا خود را به مدرسه شبانه روزی شهید مطهری برسانند.
آنها کل هفته را در مدرسه به سر می بردند و چهارشنبه ها عازم خانه می شدند تا تعطیلات را در کنار خانواده شان پشت سر بگذارند اما دوشنبه هفته پیش به جای این که سجاد همراه با دوستانش به خانه بازگردد، او را با ماشین آمبولانس و برای اجرای مراسم تدفین به روستای چشمه بید منتقل کردند. این در حالی بود که یک چشم خانواده اش اشک بد و یک چشم شان خون. برادر بزرگ تر سجاد می گوید: «ما 9 خواهر و برادر هستیم و سجاد کوچک ترین عضو خانواده و ته تغاری بود. پدرم به شدت به او وابسته و همیشه حمایتش می کرد. همگی مان او را دوست داشتیم اما پس از این که برادرم در مدرسه خود را به دار آویخت همه جا اعلام شد که سجاد به خاطر نکوهش پدرم اقدام به این کار کرده در صورتی که اصل ماجرا چیز دیگری اســت.»
2- اول تحقیر بعد تنبیه
اما ماجرا از چه قرار بود و چرا پسر نوجوان 16 ساله تصمیم گرفت 65 کیلومتر دور از خانواده اش خود را از حلق آویز کند؟ سوالی که برادر سجاد اینطور جوابش را برایمان تعریف می کند: «روز شنبه سجاد همراه با دوستانش که آنها هم در همین روستا سکونت دارند به مدرسه رفتند. برادرم گویا برای خرید خوراکی به مغازه ای رفته که در نزدیکی مدرسه شان بوده. صاحب اصلی مغازه مردی 80 ساله اســت و پسری میانسال دارد. سجاد خرید خود را انجام داد، دو هزار تومان در دستانش بوده که پسر صاحب مغازه با دیدن پول های سجاد به پدرش می گوید که او پول ها را بی اجازه از دخل برداشته و در اصطلاح به سرقت برده اما پدر همان آقا گفته که این بچه ها مشتریان من هستند و دست به چنین کاری نمی زنند. من آنها را می شناسم.» اما مرد میانسال دست سجاد را گرفته و او را کشان کشان به سمت مدرسه برد درست در زمانی که زنگ تفریح بچه ها بود و همه دانش آموزان در حیاط مدرسه بودند.
برادر سجاد در ادامه می گوید: «همانجا آن مرد انگار ه دزد گرفته باشد سجاد را به حیاط مدرسه برده و شماتتش کرده و به او تهمت دزدی زد. یکی از مسئولان مدرسه هم سجاد را به دفتر برده اســت.
پدر سجاد درباره آخرین روز ملاقات پسرش اینطور می گوید: «رفتم مدرسه به سجاد گفتم چه شده پسرم. گفت هیچی بابا حل شد. دیدم سجاد حرفی به زبان نیاورد. این بود که به سراغ مدیر رفتم. گفتم چه شده، سجاد چه کار کرده؟ آنها هم گفتند خودت را نگران نکن پدرجان حل شده. مشکلی نیست. زنگ تفریح بود که من به سراغ پسرم رفتم اما خدا شاهد اســت که اصلا نه خود سجاد و نه مسئولان مدرسه هیچ حرفی راجع به اتفاقی که افتاده بود به من نگفتند.» وقتی زنگ تفریح تمام شد پسر روستایی می رود سر کلاس و پدر او تا زنگ تفریح دوم منتظرش می ماند تا شاید بتواند اصل ماجرا را از سجاد جویا شود.
«اما وقتی زنگ خورد همه بچه ها به حیاط مدرسه آمدند غیر از پسرم. از دوستانش که در روستای خودمان زندگی می کنند، پرسیدم سجاد کجاست؟ گفتند خجالت می کشد شما را ببیند رفته خودش را پنهان کرده. من هم بی خبر از حال پسرم نفهمیدم که او در عذاب اســت و گفتم شاید از من خجالت کشیده که خودش را پنهان کرده. فکر کردم مثل همیشه آخر هفته به خانه می آید و آنجا با او حرف می زنم. مسئولان مدرسه به من چیزی را توضیح ندادند. فقط گفتند نصیحتش کن در صورتی که همه اینها تهمت بوده. پسرم شیر پاک خورده بود. او هیچ کار خلافی تا آن روز انجام نداده بود.»
4- من او را سرزنش نکردم
پس از خودکشی سجاد، صاحب مغازه اغذیه فروشی مدعی شد که اشتباهی به سجاد تهمت زده و اظهار پشیمانی کرده بود اما خیلی دیر شده بود و پشیمانی مرد میانسال برای خانواده پسر 16 ساله هیچ سودی نداشت. پدر سجاد می زند زیر گریه دیگر نمی تواند صحبت کند و پسر بزرگش ادامه ماجرا را اینطور تعریف می کند. او می گوید: «همه سایت ها و روزنامه ها گفته بودند سجاد به خاطر نکوهش پدرم خودش را حل آویز کرده اما من می خواهم بگویم ما اینجا خانواده آبرومندی هستیم. پدرم غیر از سجاد 8 فرزند دیگر هم دارد و همه ما همیشه شاهد حمایت های پدرم از برادر ته تغاری مان بودیم. از آنجا که همه ما دانشجو هستیم و در شهرهای دیگر زندگی می کنیم، سجاد عصای دست پدرم بود.
اگر برادرم به خاطر مشکلات خانوادگی اقدام به خودکشی کرده چرا در خانه مان این کار را نکرده و 65 کیلومتر دورتر از خانواده دست به خودکشی زده؟ بعد از آن حادثه برادرم سه روز در فشار بوده و بچه های مدرسه برای این که سر به سر او بگذارند جلوی سجاد به یکدیگر گفته بودند وسایل خودتان را سفت بچسبید تا سجاد آنها را نبرد.»
به گفته برادر سجاد، در جریان تحقیقاتی که او درباره مرگ برادرش از هم مدرسه ای های این دانش آموز 16 ساله کرده، سجاد روز دوشنبه در حالی که دو روز از حادثه تحقیر شدنش مقابل دیگر دانش آموزان مدرسه می گذشت، به همراه دوستانش برای شام به سلف مدرسه نمی رود.
دوستانش به او اصرار می کنند که برای شام آنها را همراهی کند اما سجاد به آنها گفته اشتها ندارد. او سه روز در سکوت و انزوا به سر برد تا این که شب حادثه درست وقتی دوستانش از شام بازگشتند، پیراهن خود را برداشته و از خوابگاه برون می زند.
«دوستانش به سجاد گفته اند کجا می روی؟ او هم گفته پیراهنم کثیف شده و می روم آن را بشویم.» اما پسر نوجوان با استفاده از همان پیراهنی که در دستش بوده خود را از میله یکی از پنجره های این مدرسه حلق آویز کرده و به زندگی اش پایان داد. «این ماجرا می توانست خیلی زود توسط مسئولان مدرسه فیصله پیدا کند. در آن مدرسه مشاوری هست که لیسانس مشاوره دارد اما نه او و نه دیگر مسئولان مدرسه مشکل برادرم را جدی نگرفته و از او نپرسیدند که چرا برای شام سر میز حاضر نشده یا در این مدت دلیل انزوای او را جویا نشده اند.
آنها همانطور که به پدرم گفتند موضوع مهمی نیست و همه چیز حل شده، می توانستند در مورد سجاد هم همین رفتار را انجام داده و به جای این که او را تنبیه کنند، حمایتش کنند. برادرم به خاطر دو هزار تومان جانش را از دست داد.»
5- غیبت مرگبار
دوستان سجاد پس از 20 دقیقه که متوجه تاثیر او شدند در مدرسه به دنبالش رفتند اما با صحنه تلخی رو به رو شدند. «برادرم چه می دانست که چطور می تواند خود را بکشد اما آنقدر فشار روی او بوده که پیراهنش را تکه تکه کرده و از آن حلقه دار درست می کند و خودش را به دار می آویزد.» به گفته برادر سجاد حالا دو نفر از دانش آموزان همان مدرسه که دوستان سجاد و ساکن روستایشان هستند از ترس ترک تحصیل کرده اند «ما حتی یک دانش آموز دیگر در روستایمان داریم که به خاطر تنبیه در همین مدرسه سال ها پیش ترک تحصیل کرد. بچه های ما چه گناهی کرده اند که مجبورند برای ادامه تحصیل 65 کیلومتر دورتر از خانه و خانواده شان باشند. کاش در این روستا مدرسه ای بود که بچه ها پس از دوران ابتدایی می توانستند همین جا زیر سایه خانواده شان درس بخوانند.»
این روزها خانواده پسر 16 ساله در شرایط بدی به سر می برند و در این میان پدر سجاد نمی داند مرگ تلخ پسرش را باور کند یا حرف هایی که بی هیچ سندی روی سایت های خبری قرار گرفته و در آنها عنوان شده که سجاد به خاطر نکوهش پدر خود اقدام به خودکشی کرده. «آنقدر در این مدت پدرم برای سجاد گریه کرده که به ما گفته بدون او یکی دو ماه بیشتر زنده نخواهد ماند.»
خانواده سجاد در تلاش برای شکایت از مقصران حادثه هستند اما به گفته برادر او هنوز به شکایات آنها رسیدگی نشده و تنها جوابی که تحویلشان داده اند این بوده که سجاد خودش اقدام به خودکشی کرده و کسی مسبب آن نیست. «برادرم خودش را کشته درست اما چرا؟ به چه علت؟ اگر برادرم تحقیر نمی شد، اگر مسئولان مدرسه حمایتش می کردند آن وقت این اتفاق برایش رخ نمی داد. کافی بود مشاور مدرسه به سراغش برود بگوید صاحب مغازه به او تهمت زده و هیچ کس حرف های او را باور نکرده تا این که برای فرار از این بحران اقدام به خودکشی کرد.»
به گفته برادر سجاد او تصمیم داشت معلم شود اما در نیمه راه باز ماند. «همیشه به برادرم توصیه می کردم که در رشته برق ادامه تحصیل بدهد اما او گفت داداش می خواهم معلم بشوم. به همین خاطر وارد رشته انسانی شد اما چه می دانست که سال انتخاب رشته اش، سال پایان زندگی اش اســت؟»
پدر و مادر هاوره برای کار و جمع آوری سیب ها خود را به باغ سیب شان رسانده بودند. رحمان قادر شوان پدر هاوره کارگر اســت و مدتی بود که به همراه همسرش در باغ سیب مشغول به کار شده بودند. آنها طبق معمول روزهای گذشته، 6 صبح از خواب بیدار شدند تا به محل کارشان بروند. «به مادر بچه ها سپردم که هزار تومان پول توجیبی به هاوره بدهد اما هاوره همان لحظه از خواب بیدار شد و گفت بابا دو هزار تومان می خواهم برای طرح ویژه مدرسه که البته من نمی دانستم از چه طرحی صحبت می کند. اما با این وجود دو هزار تومان به پسرم دادم و به سمت محل کار شروع به حرکت کردیم.»
رحمان و همسرش نمی دانستند که آن روز آخرین دیدار آنها با پسرشان اســت. پدر این نوجوان 12 ساله در حالی که بغض راه گلویش را بسته در ادامه می گوید: «هاوره هر روز بعد از رفتن ما به باغ سیب، مدرسه اش که تمام می شد به خانه پدربزرگش می رفت. به همین خاطر هیچ نگرانی از بابت خواب و خوراکش نداشتیم و جایش امن بود. این بود که با خیال راحت به کارهایمان می پرداختیم و مطمئن بودیم که پدربزرگ و مادربزرگش از او خوب نگهداری می کنند». به اینجای صحبت که می رسیم، انگار که خاطرات هاوره برای مادرش زنده شده باشد می زند زیر گریه و پدرش سکوت سنگینی می کند.
حسن قادر شوان عموی هاوره که او هم از وقوع حادثه هنوز در شوک به سر می برد می گوید: «روز حادثه برادر بزرگ ترمان کاک رحیم که به خانه پدرمان رفته بود هاوره را آنجا دیده و با او مزاح و بگو بخند کرده.» به گفته عموی هاوره هیچ کدام از آنها تصور نمی کردند که پسر نوجوان در فکر پایان دادن به زندگی به سر می برد. «برادرم از راه کارگری نان در می آورد اما هیچ وقت نشده بود که برادرزاده ام چیزی بخواهد و او برایش نخرد. هاوره پسر بزرگ برادرم بود و نه شاهد گوشه گیری اش بودیم و نه انزوا. خودمان هم نمی دانیم چه شد که دست به این کار زد».
در حالی که خانواده شوان در بهت و ناباوری این واقع به سر می برند اما خاطره آن روز هیچ وقت از خاطرشان نخواهد رفت. پدر هاوره با صدایی لرزان می گوید: «وضعیت مالی خوبی ندارم اما هیچ وقت اجازه ندادم پسرم کمبودی را احساس کند.» آنها زمانی پسرشان را پیدا کردند که داخل اتاق دربسته جلوی آینه خود را با طناب حلق آویز کرده بود در حالی که یک چهارپایه به زیر پاهایش قرار داشت. پدر هاوره می گوید: «دو شب قبل از وقوع این حادثه تلخ، هاوره پای برنامه یکی از کانال های ماهواره نشسته بود. از این کانال فیلمی در حال پخش بود که یک نفر در آن خود را اعدام کرد.» پس از هاوره از والدین خود سوالاتی درباره اعدام و این که چطور انجام می شود، پرسید اما پدرش هر چقدر به آن شب فکر می کند یادش نمی آید که در مقال سوال های تعجب برانگیز پسرش چه پاسخی داده.
به نظر پدر هاوره، پسرش تخت تاثیر فیلمی که چند روز قبل از خودکشی، شاهد بوده و از روی کنجکاوی اقدام به دار آویختن خودش کرده اســت. البته در خیلی از سایت های خبری ادعا شده بود که هاوره به خاطر کادوی 100 هزار تومانی که باید به مدرسه پرداخت می کرد و برای همه دانش آموزان اجباری بود اقدام به خودکشی کرده. چرا که قادر به تهیه این مبلغ پول نبوده اســت اما پدر هاوره با اعتراض به همه شایعات پخش شده، اظهار می کند که پسرش کمبودی نداشته و به خاطر مشکلات خانوادگی اقدام به خودکشی نکرد.
می خواهم بروم بهشت!
زمان زیادی از خودکشی پسر 12 ساله در اشنویه نگذشته بود که خودکشی دانش آموزی دیگر این بار در منطقه رستمکلا تیتر خیلی از روزنامه های خبری شد. فاجعه هولناکی که تنها چند هفته از وقوع آن می گذرد و خانواده علی در شرایط مساعدی برای مصاحبه قرار ندارند. به همین خاطر عموی علی حادثه خودکشی برادرزاده اش را اینطور برایمان تعریف می کند: «هنوز بلایی که بر سرمان آمده را باور نداریم. علی پسر شاد و خوبی بود. همه او را دوست داشتیم حتی معلم هایش از لحاظ درسی و اخلاقی علی را خیلی دوست داشتند.»
به گفته عموی این پسر 14 ساله، علی یک روز قبل از این که به زندگی اش پایان بدهد در مدرسه با دوستانش والیبال بازی می کند اما قبل از این که از دوستانش جدا شود به آنها می گوید من می خوام برم بهشت. فردا بیایید تشییع جنازه ام». اما دوستانش حرف های علی را شوخی تلقی کردند. «خانواده برادرم از نظر وضع مالی در شرایط خوبی هستند و علی هرچه نیاز داشت مادر یا پدرش برای او می خریدند. حتی در مدرسه درس هایش خوب بود و معلم ها از رفتارش راضی بودند.» اما چه شد که علی به زندگی اش پایان داد؟ با وجود این که چند روز از مرگ پسر نوجوان می گذرد هنوز آنها جوابی برای این سوال در ذهنشان پیدا نکرده اند.
«آن روز که علی از مدرسه به خانه برگشت، هیچ کسی در خانه شان نبود. برادرم سر کار و زن برادرم برای خرید رفته بود بیرون.» مادر علی برای او ناهارش را آماده گذاشته بود تا پسرش که خسته از مدرسه به خانه باز می گردد گرسنه نماند. «علی ناهارش را می خورد و به اتاقش می رود.» پسر نوجوان در اتاق در بسته به سر می برد که پدر و مادرش به خانه بازگشتند. سکوت خانه و غیبت طولانی علی باعث شد تا پدرش به اتاق او سری بزند اما برادرم با صحنه دردناکی رو به رو شد. صحنه ای که هیچوقت از ذهنش خارج نخواهد شد. علی با پارچه ای خود را از پنکه سقفی خانه به دار آویخته بود.»
پدر علی در حالی که اشک چشم هایش را پر کرده بود، اجازه نداد تا مادر علی با این صحنه رو به رو شده و وارد اتاق شود. «زن داداشم بیرون اتاق در حال گریه کردن بود که با تلفن برادرم من به سرعت خودم را به خانه آنها رساندم. پلیس و اورژانس هم آمده بودند. پدرش خیلی سعی کرد که مادر علی جگر گوشه اش را در آن وضعیت نبیند. اما نمی دانم کدام از خدا بی خبری عکس او را در سایت های مجازی منتشر کرد و به داغ این خانواده دامن زد.»
پدر علی او را در حالی از چوبه اعدام ساختگی اش پایین آورد که بدن بی جان پسرک سرد و نامه ای در دستش مچاله شده بود. «علی در نامه اش نوشته بود هیچ کس مقصر نیست. خودم مقصر هستم و با کسی مشکلی نداشت. من مردم جشن برادرزاده ام را بگیرید.» نامه ای که آخرین یادگاری علی برای خانواده اش بود. «موبایلش را چک کردیم اما هیچ چیز در گوشی اش نبود. حتی همه دفترهای درسی اش را هم چک کردیم اما چیزی پیدا نکردیم. فقط دوستانش گفتند که او روز قبل از این حادثه تلخ گفته بود که می خواهد برود بهشت».
رئیس بیمارستان مسیح دانشوری، گفت: هر مورد مرگ مغزی در صورت اهدای عضو در زمان مناسب می تواند ۶ بیمار را نجات دهد.
به گزارش مشرق، دکتر علی اکبر ولایتی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به تشریح چرایی و روند نامگذاری روز ۳۱ اردیبهشت به نام روز «پیوند اعضا» توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی پرداخت.
در ابتدا به موضوع سابقه «پیوند اعضا» در علم پزشکی بپردازیم؟
موضوع پیوند اعضا به معنی معاصر آن که همان جایگزینی یک عضو با عضوی مشابه است، در طب ایران سابقه ای بیش از ۸۰ سال دارد که پیوند قرنیه بود و توسط شادروان دکتر شمس در تهران پایه گذاری شد و سپس این راه توسط شاگردان این استاد برجسته ادامه یافت.
در سال های اخیر هم دکتر خدادوست استاد جراحی چشم دانشگاه شیراز که از اساتید مجرب و شناخته شده در جهان است، به صورت فعال پیگیری شد و پیوند قرنیه در حال حاضر که بسیار هم برای بیماران ضروری و لازم است در بیشتر بخش های کشور در حال انجام است.
تاکنون در کشور ما ده ها هزار نفر پیوند قرنیه انجام داده اند و به صورت دقیق تر این آمار افزون بر ۵۰ هزار نفر بوده است که رقم قابل توجهی محسوب می شود و در این میان از نقش مهم دکتر حمید سجادی هم نمی توان به راحتی عبور کرد و تلاش های وی نیز در این راستا بسیار مثمرثمر بوده است.
علاوه بر پیوند قرنیه ما پیوند کلیه را نیز در سال های اواخر دهه ۵۰ در کشور انجام دادیم که این عمل نیز در شیراز و در بیمارستان نمازی و به دست دکتر دکتر "سنادی زاده" انجام شد که به واقع نقطه عطفی در پیوند اعضای بدن در کشور محسوب می شود.
اقدام دکتر سنادی زاده در پیوند اعضا در بیمارستان نمازی شیراز، خیلی زود به سایر نقاط کشور هم تسری پیدا کرد و در عرض ده سال ۸۰ مودر عمل پیوند کلیه در بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه تهران انجام شد.
البته در آن مقطع دشواری های بسیاری نیز وجود داشته است. به عنوان مثال بیماران ناگزیر بودند برای کلیههای مورد استفاده هزینه زیادی پرداخت کنند و این کلیه ها غالبا با قیمت گزاف از شبکه "یوروترانسپلانت" خریداری میشد که در مواردی هم باعث انتقال بیماری و مرگ بیماران دریافت کننده کلیه می شد.
این روند پس از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه ادامه پیدا کرد؟
در آذر ماه سال ۱۳۶۲ ش در بیمارستان شهید مصطفی خمینی در اولین عمل پیوند عضو، کلیه یک برادر به خواهر ۲۱ ساله او پیوند شد و خوشبختانه این پیوند کلیه بدون عارضه بود.
پس از آن چند مورد مشابه پیوند به همین ترتیب انجام شد و با جلب توجه همکاران نفرولوژیست و اظهار علاقه آنها به مشارکت در این امر، طی سالهای ۱۳۶۱ش تا ۱۳۶۳ ش تعداد ۵۰ عمل پیوند در بیمارستانهای مختلف از جمله شهید مصطفی خمینی، سامان، شرکت نفت و طالقانی انجام شد و با تحلیل نتایج رضایتبخش آن برنامه اساسی پیوند کلیه در ایران طراحی شد که اصول اساسی این برنامه جمله لزوم انجام عمل پیوند در بیمارستانهای دانشگاهی، آموزش گسترده تیم های پیوند و استفاده از دهنده فامیل بود و بر اساس این برنامه برای اولین بار درسال ۱۳۶۳ ش عمل پیوند کلیه در بیمارستان هاشمی نژاد به مورد اجرا گذاشته شد.
استقبال جامعه پزشکی کشور از این موضوع چگونه بود؟
از همان آغاز کار، پزشکان علاقمند جهت آموزش دراین برنامه پذیرفته شدند و پایه کار برای شروع اعمال پیوند در شهرستانها از جمله شیراز و اصفهان و سایر شهرها گذاشته شد.
البته لازم به ذکر است که در شروع این برنامه تبلیغات منفی وسیعی از طرف شبکه های معرفی بیمار به خارج و به خصوص انگلستان که منافع مالی آنها به خطر افتاده بود، به راه افتاد؛ ولی موفقیت درخشان عمل های پیوند این تبلیغات را خنثی کرد و هرروز نامهای جدیدی به فهرست تقاضا کنندگان عمل های پیوند افزوده شد.
در ادامه این روند در سال ۱۳۶۴ ش دومین مرکز پیوند کلیه در بیمارستان لبافی نژاد به همت دکتر ناصر سیم فروش به راه افتاد و یک سال بعد اولین مورد پیوند کلیه از دهنده غیر فامیل در این مرکز انجام شد.
همچنین اولین پیوند موفق روده باریک در چهاردهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۱ ش توسط دکتر ایرج فاضل در بیمارستان آیت الله طالقانی انجام شد.
با توجه به موفقیتهای کسب شده در این مسیر، اولین پیوند موفق کبد در ایران در روز چهاردهم خرداد ماه سال ۱۳۷۲ ش توسط دکتر ملک حسینی استاد دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد و از آن زمان به بعد این دانشگاه به عنوان یک مرکز موفق پیوند کبد به فعالیت گسترده خود ادامه داده است.
با توجه به لزوم وجود یک نهاد مسئول در این زمینه، در سال ۱۳۷۴ ش انجمن پیوند اعضا ایران تاسیس شد و درسال ۱۳۷۹ ش نیز اولین پیوند موفق ریه توسط دکتر احمدی استاد دانشگاه در بیمارستان امام خمینی (ره) دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد و با کوشش قابل توجه دکتر عباسی در بیمارستان مسیح دانشوری ادامه پیدا کرد و اولین پیوند پانکراس توسط دکتر نیک اقبالیان در فروردین ۱۳۸۵ در دانشگاه شیراز انجام شد.
تاریخچه فراهم آوری عضو پیوندی در کشورمان چگونه است؟
تاریخچه پیوند اعضا حاصل از مرگ مغزی در ایران به حدود ۵۰ سال پیش باز میگردد و همگام با توسعه چشمگیری که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در زمینه پیوند کلیه صورت گرفت، متخصصین و مسئولین برای ایجاد زمینه مناسب جهت پذیرش عمومی و کسب مجوز های شرعی و به تبع آن تصویب قوانین لازم در این مسیر تلاش کردند.
بعد از فتوای راهگشای رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) - که متن کامل آن به این شرح است- "بر فرض مذکور چنانچه حیات انسان دیگری متوقف بر این باشد با اجازه صاحب قلب یا کبد و امثال آن جایز است" به صورت موردی پیوندهای قلب، کلیه و کبد افرادی که دچار مرگ مغزی شده بودند، در دانشگاه علوم پزشکی شیراز و بیمارستانهای شریعتی، امام خمینی (ره) و سینا وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران صورت گرفت.
در سال ۱۳۷۲ش لایحه اجازه پیوند اعضای بدن فوت شدگان در موارد خاص تقدیم مجلس شورای اسلامی شد ولی به تصویب نرسید، تا اینکه در پی فتاوی مراجع معظم تقلید مبنی بر مجاز بودن این امر و بر اساس نیاز جامعه، مجلس شورای اسلامی کلیات طرح پیوند اعضاء از مرگ مغزی را در آبان ماه ۱۳۷۸ به تصویب رساند و در ۱۷ فروردین ماه ۱۳۷۹ ش این طرح از تصویب نهایی گذشت و در تاریخ ۲۴ خرداد همان سال این قانون ابلاغ شد.
بعد از تصویب قانون مذکور، آئین نامه اجرایی این قانون نیز تنظیم و تصویب شد و در طی فاصله تصویب قانون و آئین نامه اجرایی آن، بنا به حکم وزیر بهداشت، درمان وآموزش پزشکی و با همکاری مرکز مدیریت پیوند، دانشگاه علوم پزشکی تهران در بیمارستان امام خمینی (ره) تهران طرح پایلوت پیوند از جسد را اجراء کرد و متعاقب آن در همان سال تشریفات (پروتکل) مرگ مغزی نیز به دستور وزیر بهداشت، درمان وآموزش پزشکی تدوین و ابلاغ گردید.
همچنین دانشگاه علوم پزشکی شیراز فراهم آوری عضو و پیوند کبد و کلیه که از سال ۱۳۷۲ ش توسط دکتر سید علی ملک حسینی آغاز شده بود را با سرعت بیشتری ادامه داد و با تصویب آئین نامه اجرایی قانون "پیوند اعضای بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنها مسلم است" زمینه توسعه آن فراهم و در سال ۱۳۸۱ ش شبکه فراهم آوری اعضای پیوندی ایران طراحی و به تدریج اجزای آن در تهران و شهرستان ها شکل گرفت.
در سال بعد نیز این آئیننامه در اجلاس روسای دانشگاههای علوم پزشکی مطرح و با تصویب قطعنامههایی در رابطه با همکاری دانشگاهها و ایجاد واحد شناسایی مرگ مغزی و واحدهای فراهم آوری اعضاء پیوندی، زمینه برای توسعه کشوری و انسجام آن فراهم شد.
ظاهرا خود شما نخستین فردی هستید که در کشور دارای کارت اهدای عضو شدهاید؟
بله همین طور است. بنده به عنوان یک عضو جامعه پزشکی کشور و به منظور ترویج این امر خداپسندانه اولین دارنده کارت اهدای عضو در کشور هستم.
در مرکز تحت مدیریت جنابعالی چه اقداماتی در این زمینه انجام شده است؟
از میان ۵۰ عضو شبکه فراهم آوری اعضای پیوندی در کشور، واحد فراهم آوری اعضا پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی یکی از فعالترین واحدهای شناخته شده در امر اهدای عضو است که رتبه اول را در این زمینه به خود اختصاص داده است.
این واحد از سال ۱۳۸۳ ش با ۵ مورد اهدا در سال فعالیت خود را شروع کرد و تا به حال در مجموع ۱۴۱۵ مورد اهداکننده داشته که توانسته موجب اهدای ۳۶۴۳ عضو شود.
البته باید توجه داشت پیوند عضو عمل پیچیدهای است که نیازمند مهارت خاص در جراحی می باشد و به علت نیاز یه مهارت و تجهیزات ویژه ای که نتیجه پیوند را به شدت متاثر میکند و نیازمند صرف هزینه و وقت زیاد میباشد و به همین علت کمتر مرکز پزشکی در دنیا وارد این میدان شده و جراحان محدودی حاضر به پذیرش این جراحی به علت خطرات بالا میباشند.
رتبه بندی فعلی میان دانشگاههای علوم پزشکی کشور چگونه است؟
دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در مرکز آموزشی و پژوهشی و درمانی دکتر مسیح دانشوری در جایگاه اول پیوند ریه است و دانشگاه علوم پزشکی تهران در بیمارستان امام خمینی جایگاه اول در پیوند قلب را دارد.
همچنین دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در بیمارستان لبافی نژاد و مدرس جایگاه اول پیوند کلیه و دانشگاه علوم پزشکی شیراز در بیمارستان نمازی جایگاه اول پیوند کبد را به خود اختصاص داده و دانشگاه علوم پزشکی تهران در بیمارستان شریعتی جایگاه اول در پیوند مغز استخوان را دارد.
البته گفتنی است که در بحث پیوند از حیث تنوع و تعداد در کل کشور بالاترین پیوندها مربوط به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است.
در مورد روند ثبت روز ۳۱ اردیبهشت به نام «روز پیوند اعضا» هم توضیحاتی داشته باشید؟
متاسفانه هر ۲.۵ ساعت یک ایرانی که به دلیل بیماری های پیشرفته قلب، ریه، کلیه و کبد در لیست انتظار پیوند عضو است به علت نرسیدن عضو مناسب جان خود را از دست می دهد و این در حالی است که تقریباً معادل همین تعداد موارد مرگ مغزی که میتواند اهداکننده عضو باشد و جان بیماران را نجات دهد، وجود دارد.
هر مورد مرگ مغزی در صورت اهدای عضو در زمان مناسب می تواند ۶ بیمار را نجات دهد، اما به دلیل آشنا نبودن عموم مردم با مفهوم غیرقابل نجات بودن بیمار مرگ مغزی و رضایت ندادن به اهدای عضو، نه تنها مورد مرگ مغزی فوت می کند بلکه شانس زندگی ۶ ایرانی نیازمند به پیوند عضو را با خود به زیر خاک میبرد.
واحد فراهم آوری اعضا و نسوج پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با هدف ارج نهادن به بینش و پیشتازی امام راحل (ره) که به این امر وجاهت شرعی دادند و به منظور ترویج فرهنگ اهدای عضو از موارد مرگ مغزی ضرورت این نامگذاری مهم و فرهنگ ساز را برای نخستین بار مطرح کرد.
تردیدی نیست که این نامگذاری علاوه بر ایجاد توجه در اذهان جامعه و فرهنگسازی که منجر به کاهش زمان رضایتدهی خانوادههای افراد دچار شده به مرگ مغزی و در نتیجه نجات جان بیماران لیست انتظار پیوند اعضا میشود، از جانب دیگر میتواند پزشکان، فقها، حقوقدانان، روانشناسان را بیشتر متوجه این امر کند تا این افراد بتوانند با توجه به تخصص خود در این زمینه راهگشا باشند.
با این هدف اینجانب و سرکار خانم دکتر صادق بیگی (رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی) در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ طی نامهای به دکتر پیوندی رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی درخواست کردیم تا ۳۱ اردیبهشت، مصادف با سالروز صدور فتوای تاریخی امام راحل(ره) مبنی بر جایز بودن اهدای عضو و تقارن سال ۹۴ به عنوان هشتادمین سالگرد اولین پیوند عضو در ایران به عنوان " روز ملی اهدای عضو " نامگذاری شود.
متعاقب این درخواست دکتر پیوندی از وزیر بهداشت تقاضا کردند تا با مساعدت ایشان، موضوع در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شود.
خوشبختانه در جلسه ۷۸۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ ۲ شهریور ماه جاری، بنده به عنوان عضو این شورا، موضوع را از ابعاد مختلف تبیین کردم و با اشاره نجات زندگی حداقل ۳ هزار نفر و همچنین جایگاه کشورمان، که در رتبه سوم جهان از حیث میزان رضایت در مرگ مغزی را دارد -با توجه به اختیاری بودن اهدای عضو در کشور ما و عدم اجبار، این موضوع بسیار حائز اهمیت است- و با عنایت به صدور حدود ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار کارت اهدای عضو در کشور، خوشبختانه اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی نامگذاری روز ۳۱ اردیبهشت به عنوان «روز ملی پیوند عضو» را تصویب کردند و ضمن سپاس از دکتر مخبر دزفولی دبیر شورا، دبیرخانه و همه اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی امیدواریم این تصمیم راهگشا بتواند این کار خداپسندانه را بیش از پیش تسهیل و ترویج کند.
معاون امور اجتماعی وزارت بهداشت گفت: بر اساس آمارهای غیر رسمی ۱۰۰هزار بیمار مبتلا به ایدز داریم که ۷۰ هزار نفر از این افراد از بیماری خود اطلاعی ندارند.
دبیر شورای راهبری طرح جویشگر بومی با بیان این که سه موتور بومی در مرحله عقد قرارداد هستند گفت: متأسفانه به دلیل کمبود بودجه هنوز موفق به رونمایی از موتور سوم مانند موتورهای دیگر نشدیم.
مشکل اینجا اســت که خیلی از مردم این شیوه را دوست ندارند یا نمیپذیرند و سعی میکنند مانند دوران جوانی سایبولد به شیوهای متفاوت از آنچه ثروتمندان میگویند درآمدزایی کنند. وی در این زمینه میگوید:
"من ۲۵ سال اول جوانی خود را مانند دیگر جوانان به تفکر در مورد پول و ثروتمند شدن سپری کردم که باعث میشد همیشه محتاج به پول باشم. سپس همینکه شیوه تفکر خود را تغییر دادم باعث شد تا به قدرت و پول برسم."
با این حساب ثروتمند شدن نباید چندان سخت باشد و به تفکرات ما برمیگردد. برای اینکه بتوانید تفکرات خود را تغییر دهید ۷ واقعیتی که ثروتمندان پذیرفتهاند را با شما در میان میگذاریم.
پول بیشتر مشکلات را برطرف میکند
ثروتمندان به پول نگاه متفاوتی نسبت به مردم عادی دارند. آنها با توجه به شرایط و امکانات خوبی که میشود فراهم کرد به پول نگاه میکنند؛ مانند آزادی، رفاه، موقعیت و فراوانی. ثروتمندها از این موضوع که پول میتواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند واهمه ندارند و آن را قبول کردهاند. سایبولد در کتاب خود نوشته اســت:
"میلیونرها میدانند که پول ابزار خوبی برای ایجاد شرایط و فرصتهای ایده آل اســت. آنها همچنین به این باور رسیدهاند که اگر شما بدون پول خوشحال نیستید با پول نیز خوشحال نخواهید بود. هرچند با اینکه پول در خوشحالی و لذت بردن از زندگی نقش کوچکی دارد؛ اما نباید فراموش کرد که پول یکی از ابزار مهم برای ادامه زندگی اســت.گ
در این بین افراد خاصی هستند که به پول به چشم یک دشمن و عامل بدبختی نگاه میکنند. سایبولد در مورد این افراد نوشته اســت: "بسیاری از مردم رابطهای خصمانه و ناکارآمد با پول دارند. اگر میخواهید پول زیادی به دست آورید بهتر اســت پول را به عنوان یک دشمن ندیده و آن را بهترین متحد و دوست خود بدانید."
ثروت ارتباط بسیار کمی با میزان تحصیلات شما داردموضوعی اســت که شاید بیشتر افراد عادی با آن مخالف باشند، اما سایبولد نظر جالبی دارد: "ثروتمندان خودساخته با این موضوع کاملا موافق هستند که رسیدن به درآمد بالا رابطه بسیار کمی با میزان تحصیلات فرد دارد و بیشتر به تمرکز و اصرار برای رسیدن به موفقیت برمیگردد."
وی میگوید ساخت یک آیندهی خوب لزوما به باهوشتر بودن بستگی ندارد: "رسیدن به موفقیت به این موضوع بستگی دارد که بدانید چه میخواهید و روی رسیدن به آن تمرکز کنید حال هرچه میخواهد زمان ببرد یا هرچه سخت باشد نباید مانعی برای رسیدن شما به هدفتان باشد. این روشی ساده اســت؛ اما باید در نظر داشته باشید که آسان نیست."
جالب اســت بدانید که شمار زیادی از افراد ثروتمند تحصیلات خود را رها کردهاند و دارای میزان تحصیلات کمی هستند. افراد ثروتمند دانش خود را نه از راه کسب علم در دانشگاه بلکه از طریق کسب تجربه به دست آوردهاند. در کتاب سایبولد نوشته شده اســت:
"کافی اســت که به خانهی فرد ثروتمندی بروید تا یکی از اولین چیزهایی که نظر شما را به خود جلب کند کتابخانه بزرگ و عظیم وی باشد که طبیعتا مطالعهی این کتابها به موفقیتاش کمک زیادی کرده اســت."
اگر به کاری که انجام میدهید عشق بورزید پول نیز سرازیر خواهد شدهرچه شما کاری را بیشتر دوست داشته باشید به آن اهمیت بیشتری میدهید و سعی میکنید که بهتر و باکیفیتتر، حتی متمایز از دیگران آن را انجام دهید و همین امر باعث میشود تا شناختهتر شده و درآمد بیشتری داشته باشید. در نوشتههای سایبولد میتوان خواند: "بیشتر افراد به این موضوع فکر میکنند که اگر کاری را انجام دهند چقدر پول به دست خواهند آورد و این در حالی اســت که افراد ثروتمند ابتدا کاری که به انجام آن علاقهمند هستند را پیدا کرده و بعد تلاش کردهاند تا از انجام آن کسب درآمد کنند."
اگر شما کاری را که انجام میدهید با علاقه و عشق باشد بیشک موارد مورد نیاز برای موفقیت آسانتر خواهند بود. سایبولد در این زمینه گفته اســت:
"به جای آنکه به دنبال کاری باشید که بیشترین درآمد را برای شما به همراه دارد به دنبال شغلی بگردید که انجام دادن آن را دوست داشته و میدانید که میتوانید در انجام آن موفق شوید. بعد از اینکه چنین شغلی را یافتید تمام تلاش و تمرکز خود را روی موفقیتتان در آن شغل قرار دهید تا بتوانید به یکی از توانمندترین و شناخته شدهترین فرد در زمینهی شغلی خود تبدیل شوید. سپس مشاهده خواهید کرد که با میزان زیادی از ثروت و درآمد رو به رو شدهاید."
برای کسب درآمد به داشتن سرمایه نیازی ندارید
برخلاف باور خیلی از مردم که پول، کسب درآمد را به همراه خواهد داشت ثروتمندان نظر متفاوتی دارند. سایبولد در کتاب خود نوشته اســت:
"باور کلیشهای که برای کسب درآمد نیاز به سرمایه دارید میتواند شما را به بهترین شکل محدود ساخته و همچنین به بدترین شکل، مخرب باشد. واقعیت این اســت که شما باید بهترین ایده برای حل مشکلات داشته باشید تا بتوانید پول به دست آورید. ایدههای خلاقانه میتوانند منابع کمیابی باشند؛ اما بیشتر مردم بر روی این موضوع تمرکز کردهاند که پول از کجا میآید و همین امر سبب میشود تا ایدهها را نادیده بگیرند."
افراد ثروتمند ابتدا روی یافتن و تکامل یک ایدهی خلاقانه تمرکز میکنند سپس به دنبال جیب افراد دیگری میروند تا بتوانند سرمایه لازم برای به تحقق نشاندن ایدههایشان را به دست آورند. سایبولد در این مورد میگوید:
"افراد مستعد همیشه میدانند که پول در هر شرایطی حاضر اســت زیرا افراد پولداری وجود دارند که به دنبال یک سرمایه گذاری ایده آل هستند تا بتوانند این ایدهها را تبدیل به مخازن درآمد کنند."
پول به دامان شما نخواهد افتاد باید به دنبال آن برویدبسیاری از افراد بر این باورند که دیگران شرایط مناسب زندگی را برایشان فراهم خواهند کرد؛ اما کاملا اشتباه فکر میکنند. سایبولد میگوید:
"قرار نیست کسی شما را کشف کند، نجات دهد یا یک شبه ثروتمندتان کند. اگر میخواهید پول زیادی داشته باشید باید کسب و کار خود را راه انداخته و این را بدانید که کسی برای نجات یا کمک به شما نخواهد آمد."
این گفته کاملا صحت دارد و عوام مردم صبر میکنند تا شرایط و موقعیت خوبی برای آنها فراهم شود. این در حالی اســت که افراد مستعد برای موفقیت خود هدفی را مشخص کرده و سپس از تمام قدرت خود استفاده میکنند تا به هدفشان برسند.
از دیگر خصایص افراد ثروتمند این اســت که نه تنها برای رسیدن به موفقیت تلاش میکنند بلکه نسبت به شرایط نیز بسیار هوشیار هستند. در کتاب سایبولد میخوانیم:
"افراد ثروتمند از خود میپرسند: "چرا من موفق نباشم؟ من به اندازه دیگران خوب هستم و لیاقت ثروتمند شدن و موفقیت را دارم. اگر من به دیگران کمک کنم که مشکلاتشان را حل کنند چرا نباید در قبالش پاداشی بگیرم؟" و از آنجا که چنین باوری را در خود پرورش دادهاند همین امر سبب میشود تا بتوانند به موفقیت دست یابند."
سریعترین راه برای ثروتمند شدن خوداشتغالی اســت
متوسط مردم بر اساس میزان ساعات کاریشان حقوق میگیرند که به دو حالت کار بر اساس حقوق ثابت یا بر اساس ساعاتی که کار کردهاند تقسیم میشود. این در حالی اســت که ثروتمندان بر اساس نتیجهای که دریافت میکنند درآمد دارند. جدا از این مسائل، افراد ثروتمند اصولا صاحبان شغلشان هستند و تسلط کامل بر درآمدشان دارند. سایبولد در این مورد میگوید:
"درست اســت که افرادی در دنیا وجود دارند که بابت کاری که انجام میدهند حقوق بالایی دریافت میکنند؛ اما باید در نظر داشته باشید که این روش، طولانیترین و شاید امنترین راه رسیدن به ثروت باشد؛ اما ثروتمندان میدانند که خوداشتغالی سریعترین روش برای رسیدن به درآمد بالا اســت."
در حالی که ثروتمندان دنیا در حال رشد هستند متوسط افراد به حقوق ثابت خود دل خوش کردهاند و موقعیتهای زندگی خود را فدای درآمد ماهانهای که دارند میکنند. در کتاب سایبولد میخوانید:
"اکثریت مردم به دنبال این هستند که رفاه جزئی را در زندگیشان با بودن در یک شغل و کسب حقوقی مکفی تضمین کنند و اگر شانس خوبی نیز داشته باشند در کار خود ارتقا یافته و درصدی به حقوق اولیهای که دارند اضافه شود."
محققان در کشور رواندا در مرکز آفریقا به توسعه یک پهپاد پرداختند که محمولههای فوری خون و دارو را در جهت نجات جان انسانها تحویل خواهد داد.
به گفته مقامات این دولت، این هواپیماهای بدون سرنشین اولین سیستم تحویل در جهان هستند که در مقیاس ملی به کار گرفته شدهاند.
رواندا یکی از فقیرترین کشورهای جهان است و نرخ مرگ و میر نوزادان در این کشور بسیار بالا است. با تلاش و سرمایه گذاری این دولت در جهت ارتقاء سیستم بهداشت و درمان خود، مرگ ناشی از اچآیوی، سل و مالاریا در طول دهه گذشته تنزل پیدا کرده است اما همچنان ارائه دارو و ملزومات پزشکی در "سرزمین هزار تپه" هنوز دارای مشکلات عمده است.
این پهپادها محمولههایی با وزن 1.5 کیلوگرم را با یک چتر نجات زیست تخریب پذیر متصل به محل میرسانند. این شرکت ادعا می کند که زمان سفر این پهپاد کوتاه بوده و در حدود 30 دقیقه محموله را به محل مورد نظر میرساند. این به این معنی است که محموله در طول سفر نیازی به نگهداری در محیط سرد مانند یخچال ندارد.
این شرکت دو مرکز تحویل را در ماه جولای راهاندازی خواهد کرد که هر کدام آنها 10 تا 15 هواپیماهای بدون سرنشین را به 21 درمانگاه مختلف در سراسر کشور میفرستند.
یک متخصص بیماری های داخلی، با اشاره به شعار امسال روز جهانی بهداشت که دیابت نامگذاری شده است، گفت: حدود ٥ میلیون دیابتی در بین بزرگسالان ایرانی وجود دارد.
این متخصص داخلی و فوق تخصص گوارش ادامه داد: هر کسی احتمال ابتلا به بیماری دیابت را دارد ولی در کسانی که یکی یا هر دو والدینشان مبتلا به دیابت هستند ، کسانی که چاق هستند و بخصوص چاقی شکمی دارند ، افرادی که بعلت بعضی اختلالات مجبور به مصرف بعضی داروها مثل کورتون هستند و یا مبتلایان به بعضی بیماریها مثل آکرومگالی و کوشینگ بیش از سایر افراد در معرض ابتلا به این بیماری هستند.
وی در خصوص تاثیر فاکتور سن، در بروز این بیماری گفت: در هر سنی ممکن است دیابت ایجاد بشود اما معمولاً دیابت تیپ یک (نوع وابسته به انسولین) در افراد جوان و دیابت نوع دو (غیر وابسته به انسولین)در بزرگسالان بیشتر دیده می شود.
لاجوردی با اذعان به آمار قابل توجه مبتلایان به دیابت در کشورمان گفت: حدود ٥ میلیون دیابتی در بین بزرگسالان ایرانی وجود دارد که نشاندهنده رقم بیش از ده درصد بالغین را به خود اختصاص میدهد و این آمار کمی نیست. عموماً شیوه هایی از زندگی که در آنها بروز چاقی بیشتر مشاهده میشود ریسک ابتلا به دیابت را افزایش میدهد. در ضمن این شیوه های زندگی در یک بیمار مبتلا به دیابت می تواند باعث عدم کنترل مناسب قند خون و عدم حصول نتیجه درمانی مناسب بشود.
وی در رابطه با عوارض عدم توجه به این بیماری توضیح داد: بی توجهی به دیابت که بعضاً در بیماران دیده می شود میتواند باعث بروز زودرس عوارض و کاهش طول عمر و مرگ و میر بیمار گردد و هزینه های مالی زیادی نیز به خانواده تحمیل کند. دو عارضه حاد دیابت یعنی کتواسیدوز دیابتی و کومای هیپراسمولار غیر کتوزی می توانند منجر به مرگ در فرد مبتلا به این عوارض شوند. اما به هر حال دیابت با تشدید آترواسکلروز و تصلب شرایین میتواند در تسریع بروز حوادث عروق قلبی و مغزی باعث افزایش آمار مرگ و میر در مبتلایان به دیابت بشود.
لاجوردی با اشاره به نقش انسولین در کنترل این بیماری گفت: همه مبتلایان به دیابت نیازمند به مصرف انسولین نخواهند شد اما در نوع یک دیابت، فرد حیاتش وابسته به مصرف انسولین است و در صورت عدم مصرف انسولین در چنین شخصی کتواسیدوز و مرگ قطعی خواهد بود. همچنین افرادی که با ترکیبات و قرصهای خوراکی قندشان کنترل نمی شود مجبور به استفاده انسولین می شوند که میتواند این مصرف موقتی یا گاها دایمی نیز باشد.
وی در خصوص برخی تبلیغات در شبکه های ماهواره ای مبنی بر درمان دیابت تصریح کرد: تبلیغاتی که در شبکه های ماهواره ای مبنی بر درمان قطعی دیابت نوع دو با تکنیکهای جراحی و... می شود صحت ندارد ولی روشهای جراحی که برای درمان چاقی وجود دارد می تواند به درجاتی بخاطر کاهش جذب مواد غذایی، در کنترل قند نقش داشته باشد.
لاجوردی در پایان خاطر نشان کرد: با کنترل مناسب قند خون، کنترل فشار و چربی خون، کاهش وزن در افراد چاق، ورزش، تغذیه مناسب ، قطع مصرف سیگار و الکل و کاهش استرس می شود تا حد زیادی از ابتلا به این بیماری جلوگیری کرد و یا بروز آن را به تاخیر انداخت.
مطالعات جدید نشان می دهد افراد گیاهخوار ۳.۶ سال بیشتر از افراد غیرگیاه خوار عمر می کنند.
پزشکان تخمین می زنند که از هر ۱۰ نفر، ۷ نفر دچار دچار درجاتی از گردن درد در طول زندگی می شوند.
درد عضلانی: درد عضلات گردن یا شانه می تواند در پاسخ بیش از حد به استرس عاطفی یا جسمانی طولانی مدت رخ دهد. در این هنگام عضلات گردن به لمس حساس می شوند و این درد اغلب توسعه می یابد.
گرفتگی عضله: این درد به طور ناگهانی و به صورت سفت شدن قدرتمند عضلات گردن ایجاد می شود. گرفتگی عضلانی می تواند ناشی از صدمات باشد به طوری که فرد هنگام بیدار شدن از خواب احساس دردناک یا سفتی گردن را حس می کند. اسپاسم عضلانی می تواند ناشی از دیسک کمر، مشکلات عصبی، استرس عاطفی و ... باشد. گاهی اوقات نیز اسپاسم عضلانی بدون هیچ علت روشنی رخ می دهد.
سردرد: سردرد و درد در پشت سر یا بالای گردن می تواند منجر به احساس درد در گردن نیز بشود.این درد نیز ناشی از تنش های عضلانی یا اسپاسم است و با حرکت گردن بدتر می شود.
درد مفاصل فاست (مفاصل بین مهره ای پشتی): این درد اغلب تیز، و عمیق است و با خم کردن سر اغلب بدتر می شود. درد اغلب می تواند به شانه یا پشت نیز گسترش یابد. یک دوره عدم فعالیت احساس درد را بدتر می کند.
درد عصب: التهاب ریشه های اعصاب نخاعی باعث ایجاد درد تیز، زودگذر و شدید همراه با سوزن سوزن شدن در گردن می شود. درد ممکن است به بازو یا دست نیز گسترش یابد.
درد ارجاعی: دردهای ارجاعی به دردهایی گفته می شود که مرکز آنها نقطه ای دورتر از محل درد قرار دارد. یکی از بهترین نمونه های این نوع دردها، درد آنژین صدری یا حمله قلبی است که گاهی در ناحیه گردن، شانه یا پشت و کمر حس می شود.
درد استخوان: درد و حساسیت به لمس در مهره های گردن به مراتب معمول است. درد استخوان نیاز به توجه پزشکی دارد و ممکن است نشان دهنده یک مشکل جدی تر سلامت باشد.
به طور معمول شما می توانید علائم گردن درد خود را با برخی از توصیه ها در خانه مدیریت کنید.
بسیاری از انواع گردن درد حاصل فعالیت های روزمره است از این رو توصیه می شود از برخی مسکن ها هنگام شروع این دردها استفاده کنید. مسکن هایی مانند پاراستامول، ایبوپروفن و یا ترکیبی از این دو برای کنترل درد مناسبند. ژل های ایبوبروفن نیز می تواند جایگزین قرص شود.
سعی کنید مکان درد را با کمپرس گرم پوشش دهید. این روش می تواند به کاهش درد و از بین رفتن اسپاسم عضلانی کمک کند. هرچند در برخی موارد کمپرس سرد نیز همین نقش را می تواند داشته باشد.
به پشت یا به پهلویتان بخوابید. این موقعیت ها کمترین فشار را بر روی گردنتان می آورد.
کسانی که روی پشت می خوابند، باید بالشی گرد را انتخاب کنند که از قوس گردن حمایت کند و یک بالش صاف که زیر سرشان بگذارند. برای ساختن بالشی گرد می توانید یک حلقه محافظ گردن را رو به درون روبالشی یک بالش صافتر و نرمتر وارد کنید، یا اینکه از بالش های مخصوصی استفاده کنید که دارای یک بخش حمایت گردن و یک لبه هستند برای قرار گرفتن سر هستند.
استفاده از بالش پر را که اطراف گردنتان را می گیرد، را در نظر داشته باشید. البته بالش های پر در طول زمان فشرده و صاف می شوند، و باید حدود یک سال یک بار عوض شوند.
در صورت شدت گردن درد از رانندگی خودداری کنید.
اگر عادت دارید در اتومبیل بخوابید یا اینکه تلفن سیار منزلتان را بین گردن و شانه هایتان نگه دارید مطمئن باشید که دچار مشکل می شوید. عادات بدی که به گردنتان فشار می آورند را همین امروز ترک کنید.
اضافه وزن به تمام ماهیچه ها از جمله ماهیچه گردن فشار می آورد.
اگر در محیط کارتان مدام پشت میز کامپیوتر نشسته و به صفحه آن خیره شده اید سعی کنید ارتفاع صندلی را به درستی تنظیم نمایید و هر چند وقت یک بار به خود استراحت دهید.
اگر عضلات گردن شما سفت شده است، تمرینات گردن را انجام دهید. به آرامی عضلات گردن خود را به سمت بالاو پایین و چپ و راست به صورت چرخشی حرکت دهید. این تمرینات عضلات گردن را تقویت می کند و بهبود دامنه حرکت آن کمک می نماید.
اگر کنترل درد با مسکن ها و یا تمرینات گردنی بهبود نمی یابد، شاید نشان دهنده علت جدی تری باشد.
پزشک شما برای بررسی بیماری های زمینه ای دیگر اقدام خواهد کرد. همچنین ممکن است یک مسکن قوی تر مانند کدئین تجویز کند.
اگر سفتی و درد گردن شما بیش از یک ماه ادامه داشته باشد، شما باید جلسات فیزیوتراپی داشته باشید.
رئیس انجمن پزشکان عمومی ایران حضور ۱۷ پزشک عمومی در مجلس دهم را در تاریخ مجلس بینظیر خواند و گفت: با همکاران پزشک عمومی مجلس که در فراکسیون طب عمومی متشکل شدهاند، ارتباط نظاممند داریم.
وی همچنین با اشاره به نظم و تداوم همایشهای علمی فصلی انجمن، از انتشار اولین سیدی بازآموزی مجازی انجمن تا یک ماه آینده خبر داد و در ادامه با اعلام اینکه سایت اینترنتی انجمن با فاصلهی زیاد، پربازدیدترین سایت بین انجمنهای پزشکی کشور است، گفت: کانال تلگرامی انجمن بهعنوان یک رسانهی ارتباطی نوین و موثر، پرمخاطبترین کانال در جامعهی پزشکی و به سرعت در حال گسترش است.
کامیابی با تاکید بر لزوم ترجمه گایدلاینهای علمی به منظور اجرای صحیح طرح پزشک خانواده افزود: انجمن پزشکان عمومی ترجمهی متون مرجع پزشک خانواده را در دستور کار دارد که از جمله کتاب «استقرار پزشک خانواده» نوشته مایکل کید در انجمن ترجمه شده و در دست انتشار است و کتاب مورتاگ که کتاب مرجع پزشکان خانواده استرالیاست، نیز در مرحله ترجمه قرار دارد.
رئیس انجمن پزشکان عمومی ایران در پایان خبر خرید اولین «خانه» برای انجمن پزشکان عمومی را از دستاوردهای هیئت مدیره انجمن برشمرد و تشکیل شورای راهبردی طب عمومی با ریاست وزیر بهداشت و حضور نمایندگان انجمن پزشکان عمومی را نیز از موفقیتهای جامعهی پزشکی عمومی در حوزه سیاستگذاری خواند.
ششمین گردهمایی شورای هماهنگی انجمنهای پزشکان عمومی ایران با برگزاری نشست کمیتههای کارشناسی ادامه مییابد و صبح فردا نشست اختتامیه برگزار خواهد شد.