1. یک آخر هفته خوش یمن در لاس وگاس FedEx را نجات داد
در اوایل دهه 1970، تنها چند سال بعد از شکل گیری شرکت FedEx، این شرکت نوپا در تنگناهای شدید قرار داشت و در یک ماه یک میلیون دلار ضرر کرده بود. در آن وضعیت، به نظر می رسید آنها قادر نیستند تعهدات مالی خود را برآورده کنند. فِرد اسمیت، موسس این شرکت، بدون ترس از این مسئله امیدوار به پرواز به لاس وگاس بود، جایی که او در بازی Blachjac بیست و هفت هزار دلار برنده شده بود. با این پول شرکت نجات پیدا کرد و فرد اسمیت یک داستان استثنایی برای تعریف کردن داشت.
لامبورگینی در اصل یک شرکت تولیدکننده تراکتور بود. فروچیو لامبورگینی، مالک این شرکت، به اتومبیل های لوکس علاقمند بود به ویژه به فراری ها. در یک بازرسی عادی او پی برد که کلاچ اتومبیل فراری خود شکسته است و کشف کرد که کلاچ استفاده شده در این اتومبیل مشابه با تراکتورهای تولیدی خود است. وقتی او از انزو فراری، موسس شرکت فراری یک کلاچ جایگزین بهتر درخواست کرد، فراری درخواست او را رد کرد و به او گفت که تو یک تولیدکننده تراکتور هستی و هیچ چیز درباره خودروهای مسابقه ای نمی دانی. حدس می زنم ما همگی بدانیم که ماجرا به کجا ختم شد.
شرکت BMW در اصل به عنوان یک شرکت سازنده هواپیما شروع به کار کرد. بعد از این که آلمان در جنگ جهانی اول شکست خورد تمام شرکت های تولید کننده هواپیما مجبور شدند تولید خود را متوقف کنند، که یکی از شرایط پیمان صلح ورسای بود. با توجه به این که این شرکت با ورشکستگی مواجه بود به تولید موتورسیکلت روی آورد و بلافاصله بعد از آن در سال 1928 به تولید اتومبیل مبادرت ورزید. لوگوی کنونی آنها به احترام میراث هوانوردی آنها است.
در ابتدا کوکا کولا توسط جان پمبرتون ایجاد شد، یک سرهنگ مجروح از جنگ های داخلی آمریکا که به دنبال جایگزینی برای اعتیاد خود به مورفین بود. او در ابتدا آن را شراب کوکای فرانسوی نامید، که یک نوشیدنی نیرو بخش اعصاب بود. وقتی آتلانتا قانون ممنوعیت نوشیدن آن را در سال 1886 تصویب کرد، پمبرتون مجبور شد تا فرمول آن را دوباره بسازد تا در واقع یک محصول بدون الکل از نوشیدنی نیرو بخش خود تولید کند. او آن را نوشیدنی کوکا کولا نامید، نوشیدنی که ما همگی می شناسیم و دوست داریم.
لوگوی مک دونالد شاید بعد از کوکا کولا، یکی از شناخته شده ترین آرم های جهان است. حرف "M" برای مک دونالد است و بس. اما واقعیت این است که این لوگو از نام این شرکت الهام گرفته نشده است. معماری مغازه اولیه این شرکت دارای طاق های طلایی در هر طرف بود. صاحب مغازه آن را به این دلیل این گونه ساخته بود تا مردم بتوانند یک فروشگاه مک دونالد را از فاصله دور تشخیص دهند. بنابراین این شرکت در هنگام باز طراحی این لوگو از معماری نمادین این رستوان الهام گرفته است.
این شرکت که در ابتدا BRS (Blue Ribbon Sports) نامیده می شد، بعداً به نایک، الهه پیروزی بالدار یونانی، تغییر نام داد. نماد معروف " swoosh " که تاکنون لوگوی این شرکت بوده است، نشاندهنده بال ها و سرعت است.
اگرچه این می توانسته زیرکانه باشد، اما حقیقت چندان شاعرانه نیست. قابل قبول ترین فرضیه این است که میوه محبوب استیو جابز سیب بوده است. به همین دلیل است که اولین کامپیوتر این شرکت به نام سیب مکینتاش محبوب او نامگذاری شد. بله، این اولین لوگوی شرکت اپل بود.
یونایتد پارسل سرویس یا شرکت UPS شروع بسیار حقیرانه ای داشته است. در سال 1907 فردی 19 ساله به نام جیمز کِیسی این شرکت را با یک دوچرخه و 100 دلاری که از دوستش قرض گرفته بود تاسیس کرد. این نوجوان همچنین عنوان مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره این شرکت را نیز بر عهده داشت. اکنون این شرکت بزرگ ترین شرکت پستی دنیا است. این برای یک نوجوان با یک دوچرخه چندان بد نیست.
در این مورد داستان رایج عمومی واقعاً درست است. این عنوان در یک جلسه ایده پردازی توسط یک فرد پیشنهاد شد. دلیل آن چه بود؟ خوب، به این دلیل که آنها همگی تازه کار بودند و در هنگام شروع تجارت خود دوشیزه بودند.
در دهه 1920 برادران رادولف و آدولف آدی دِسلر یک شرکت موفق تولید کننده کفش به نام برادران دِسلر را اداره می کردند. اما در طول جنگ جهانی دوم به دلیل یک سوء تفاهم، اختلاف بین این دو برادر شکل گرفت.
بعدها، بعد از اوج گیری جنگ رادولف توسط سربازان آمریکایی دستگیر شد و به عضویت در شاخه نظامی Waffen SS متهم شد. رادولف مطمئن بود که برادرش در این موضوع نقش داشته است. سرانجام آن دو از هم جدا شدند، در حالی که رادولف شرکت Ruda که بعداً به Puma تغییر یافت و آدی شرکت Adidas را تاسیس کرد. این دو هرگز با هم آشتی نکردند. جالب این است که هردو در یک مقبره دفن شده اند ولی تا حد ممکن دور از یکدیگر!
1. یک آخر هفته خوش یمن در لاس وگاس FedEx را نجات داد
در اوایل دهه 1970، تنها چند سال بعد از شکل گیری شرکت FedEx، این شرکت نوپا در تنگناهای شدید قرار داشت و در یک ماه یک میلیون دلار ضرر کرده بود. در آن وضعیت، به نظر می رسید آنها قادر نیستند تعهدات مالی خود را برآورده کنند. فِرد اسمیت، موسس این شرکت، بدون ترس از این مسئله امیدوار به پرواز به لاس وگاس بود، جایی که او در بازی Blachjac بیست و هفت هزار دلار برنده شده بود. با این پول شرکت نجات پیدا کرد و فرد اسمیت یک داستان استثنایی برای تعریف کردن داشت.
لامبورگینی در اصل یک شرکت تولیدکننده تراکتور بود. فروچیو لامبورگینی، مالک این شرکت، به اتومبیل های لوکس علاقمند بود به ویژه به فراری ها. در یک بازرسی عادی او پی برد که کلاچ اتومبیل فراری خود شکسته است و کشف کرد که کلاچ استفاده شده در این اتومبیل مشابه با تراکتورهای تولیدی خود است. وقتی او از انزو فراری، موسس شرکت فراری یک کلاچ جایگزین بهتر درخواست کرد، فراری درخواست او را رد کرد و به او گفت که تو یک تولیدکننده تراکتور هستی و هیچ چیز درباره خودروهای مسابقه ای نمی دانی. حدس می زنم ما همگی بدانیم که ماجرا به کجا ختم شد.
شرکت BMW در اصل به عنوان یک شرکت سازنده هواپیما شروع به کار کرد. بعد از این که آلمان در جنگ جهانی اول شکست خورد تمام شرکت های تولید کننده هواپیما مجبور شدند تولید خود را متوقف کنند، که یکی از شرایط پیمان صلح ورسای بود. با توجه به این که این شرکت با ورشکستگی مواجه بود به تولید موتورسیکلت روی آورد و بلافاصله بعد از آن در سال 1928 به تولید اتومبیل مبادرت ورزید. لوگوی کنونی آنها به احترام میراث هوانوردی آنها است.
در ابتدا کوکا کولا توسط جان پمبرتون ایجاد شد، یک سرهنگ مجروح از جنگ های داخلی آمریکا که به دنبال جایگزینی برای اعتیاد خود به مورفین بود. او در ابتدا آن را شراب کوکای فرانسوی نامید، که یک نوشیدنی نیرو بخش اعصاب بود. وقتی آتلانتا قانون ممنوعیت نوشیدن آن را در سال 1886 تصویب کرد، پمبرتون مجبور شد تا فرمول آن را دوباره بسازد تا در واقع یک محصول بدون الکل از نوشیدنی نیرو بخش خود تولید کند. او آن را نوشیدنی کوکا کولا نامید، نوشیدنی که ما همگی می شناسیم و دوست داریم.
لوگوی مک دونالد شاید بعد از کوکا کولا، یکی از شناخته شده ترین آرم های جهان است. حرف "M" برای مک دونالد است و بس. اما واقعیت این است که این لوگو از نام این شرکت الهام گرفته نشده است. معماری مغازه اولیه این شرکت دارای طاق های طلایی در هر طرف بود. صاحب مغازه آن را به این دلیل این گونه ساخته بود تا مردم بتوانند یک فروشگاه مک دونالد را از فاصله دور تشخیص دهند. بنابراین این شرکت در هنگام باز طراحی این لوگو از معماری نمادین این رستوان الهام گرفته است.
این شرکت که در ابتدا BRS (Blue Ribbon Sports) نامیده می شد، بعداً به نایک، الهه پیروزی بالدار یونانی، تغییر نام داد. نماد معروف " swoosh " که تاکنون لوگوی این شرکت بوده است، نشاندهنده بال ها و سرعت است.
اگرچه این می توانسته زیرکانه باشد، اما حقیقت چندان شاعرانه نیست. قابل قبول ترین فرضیه این است که میوه محبوب استیو جابز سیب بوده است. به همین دلیل است که اولین کامپیوتر این شرکت به نام سیب مکینتاش محبوب او نامگذاری شد. بله، این اولین لوگوی شرکت اپل بود.
یونایتد پارسل سرویس یا شرکت UPS شروع بسیار حقیرانه ای داشته است. در سال 1907 فردی 19 ساله به نام جیمز کِیسی این شرکت را با یک دوچرخه و 100 دلاری که از دوستش قرض گرفته بود تاسیس کرد. این نوجوان همچنین عنوان مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره این شرکت را نیز بر عهده داشت. اکنون این شرکت بزرگ ترین شرکت پستی دنیا است. این برای یک نوجوان با یک دوچرخه چندان بد نیست.
در این مورد داستان رایج عمومی واقعاً درست است. این عنوان در یک جلسه ایده پردازی توسط یک فرد پیشنهاد شد. دلیل آن چه بود؟ خوب، به این دلیل که آنها همگی تازه کار بودند و در هنگام شروع تجارت خود دوشیزه بودند.
در دهه 1920 برادران رادولف و آدولف آدی دِسلر یک شرکت موفق تولید کننده کفش به نام برادران دِسلر را اداره می کردند. اما در طول جنگ جهانی دوم به دلیل یک سوء تفاهم اختلاف رو به رشد در بین این دو برادر گسترده تر شد.
بعدها، بعد از اوج گیری جنگ رادولف توسط سربازان آمریکایی دستگیر شد و به عضویت در شاخه نظامی Waffen SS متهم شد (اما اینگونه نبود). رادولف مطمئن بود که این کار برادرش است. آن دو از هم جدا شدند، در حالی که رادولف شرکت Ruda (که بعداً به Puma تغییر یافت) و آدی شرکت Adidas را تاسیس کرد. این دو هرگز با هم آشتی نکردند، اما در یک مقبر دفن شده اند ولی تا حد ممکن دور از همدیگر.
1. یک آخر هفته خوش یمن در لاس وگاس FedEx را نجات داد
در اوایل دهه 1970، تنها چند سال بعد از شکل گیری شرکت FedEx، این شرکت نوپا در تنگناهای شدید قرار داشت و در یک ماه یک میلیون دلار ضرر کرده بود. در آن وضعیت، به نظر می رسید آنها قادر نیستند تعهدات مالی خود را برآورده کنند. فِرد اسمیت، موسس این شرکت، بدون ترس از این مسئله امیدوار به پرواز به لاس وگاس بود، جایی که او در بازی Blachjac بیست و هفت هزار دلار برنده شده بود. با این پول شرکت نجات پیدا کرد و فرد اسمیت یک داستان استثنایی برای تعریف کردن داشت.
لامبورگینی در اصل یک شرکت تولیدکننده تراکتور بود. فروچیو لامبورگینی، مالک این شرکت، به اتومبیل های لوکس علاقمند بود به ویژه به فراری ها. در یک بازرسی عادی او پی برد که کلاچ اتومبیل فراری خود شکسته است و کشف کرد که کلاچ استفاده شده در این اتومبیل مشابه با تراکتورهای تولیدی خود است. وقتی او از انزو فراری، موسس شرکت فراری یک کلاچ جایگزین بهتر درخواست کرد، فراری درخواست او را رد کرد و به او گفت که تو یک تولیدکننده تراکتور هستی و هیچ چیز درباره خودروهای مسابقه ای نمی دانی. حدس می زنم ما همگی بدانیم که ماجرا به کجا ختم شد.
شرکت BMW در اصل به عنوان یک شرکت سازنده هواپیما شروع به کار کرد. بعد از این که آلمان در جنگ جهانی اول شکست خورد تمام شرکت های تولید کننده هواپیما مجبور شدند تولید خود را متوقف کنند، که یکی از شرایط پیمان صلح ورسای بود. با توجه به این که این شرکت با ورشکستگی مواجه بود به تولید موتورسیکلت روی آورد و بلافاصله بعد از آن در سال 1928 به تولید اتومبیل مبادرت ورزید. لوگوی کنونی آنها به احترام میراث هوانوردی آنها است.
در ابتدا کوکا کولا توسط جان پمبرتون ایجاد شد، یک سرهنگ مجروح از جنگ های داخلی آمریکا که به دنبال جایگزینی برای اعتیاد خود به مورفین بود. او در ابتدا آن را شراب کوکای فرانسوی نامید، که یک نوشیدنی نیرو بخش اعصاب بود. وقتی آتلانتا قانون ممنوعیت نوشیدن آن را در سال 1886 تصویب کرد، پمبرتون مجبور شد تا فرمول آن را دوباره بسازد تا در واقع یک محصول بدون الکل از نوشیدنی نیرو بخش خود تولید کند. او آن را نوشیدنی کوکا کولا نامید، نوشیدنی که ما همگی می شناسیم و دوست داریم.
لوگوی مک دونالد شاید بعد از کوکا کولا، یکی از شناخته شده ترین آرم های جهان است. حرف "M" برای مک دونالد است و بس. اما واقعیت این است که این لوگو از نام این شرکت الهام گرفته نشده است. معماری مغازه اولیه این شرکت دارای طاق های طلایی در هر طرف بود. صاحب مغازه آن را به این دلیل این گونه ساخته بود تا مردم بتوانند یک فروشگاه مک دونالد را از فاصله دور تشخیص دهند. بنابراین این شرکت در هنگام باز طراحی این لوگو از معماری نمادین این رستوان الهام گرفته است.
این شرکت که در ابتدا BRS (Blue Ribbon Sports) نامیده می شد، بعداً به نایک، الهه پیروزی بالدار یونانی، تغییر نام داد. نماد معروف " swoosh " که تاکنون لوگوی این شرکت بوده است، نشاندهنده بال ها و سرعت است.
اگرچه این می توانسته زیرکانه باشد، اما حقیقت چندان شاعرانه نیست. قابل قبول ترین فرضیه این است که میوه محبوب استیو جابز سیب بوده است. به همین دلیل است که اولین کامپیوتر این شرکت به نام سیب مکینتاش محبوب او نامگذاری شد. بله، این اولین لوگوی شرکت اپل بود.
یونایتد پارسل سرویس یا شرکت UPS شروع بسیار حقیرانه ای داشته است. در سال 1907 فردی 19 ساله به نام جیمز کِیسی این شرکت را با یک دوچرخه و 100 دلاری که از دوستش قرض گرفته بود تاسیس کرد. این نوجوان همچنین عنوان مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره این شرکت را نیز بر عهده داشت. اکنون این شرکت بزرگ ترین شرکت پستی دنیا است. این برای یک نوجوان با یک دوچرخه چندان بد نیست.
در این مورد داستان رایج عمومی واقعاً درست است. این عنوان در یک جلسه ایده پردازی توسط یک فرد پیشنهاد شد. دلیل آن چه بود؟ خوب، به این دلیل که آنها همگی تازه کار بودند و در هنگام شروع تجارت خود دوشیزه بودند.
در دهه 1920 برادران رادولف و آدولف آدی دِسلر یک شرکت موفق تولید کننده کفش به نام برادران دِسلر را اداره می کردند. اما در طول جنگ جهانی دوم به دلیل یک سوء تفاهم، اختلاف بین این دو برادر شکل گرفت.
بعدها، بعد از اوج گیری جنگ رادولف توسط سربازان آمریکایی دستگیر شد و به عضویت در شاخه نظامی Waffen SS متهم شد. رادولف مطمئن بود که برادرش در این موضوع نقش داشته است. سرانجام آن دو از هم جدا شدند، در حالی که رادولف شرکت Ruda که بعداً به Puma تغییر یافت و آدی شرکت Adidas را تاسیس کرد. این دو هرگز با هم آشتی نکردند. جالب این است که هردو در یک مقبره دفن شده اند ولی تا حد ممکن دور از یکدیگر!
1. یک آخر هفته خوش یمن در لاس وگاس FedEx را نجات داد
در اوایل دهه 1970، تنها چند سال بعد از شکل گیری شرکت FedEx، این شرکت نوپا در تنگناهای شدید قرار داشت و در یک ماه یک میلیون دلار ضرر کرده بود. در آن وضعیت، به نظر می رسید آنها قادر نیستند تعهدات مالی خود را برآورده کنند. فِرد اسمیت، موسس این شرکت، بدون ترس از این مسئله امیدوار به پرواز به لاس وگاس بود، جایی که او در بازی Blachjac بیست و هفت هزار دلار برنده شده بود. با این پول شرکت نجات پیدا کرد و فرد اسمیت یک داستان استثنایی برای تعریف کردن داشت.
لامبورگینی در اصل یک شرکت تولیدکننده تراکتور بود. فروچیو لامبورگینی، مالک این شرکت، به اتومبیل های لوکس علاقمند بود به ویژه به فراری ها. در یک بازرسی عادی او پی برد که کلاچ اتومبیل فراری خود شکسته است و کشف کرد که کلاچ استفاده شده در این اتومبیل مشابه با تراکتورهای تولیدی خود است. وقتی او از انزو فراری، موسس شرکت فراری یک کلاچ جایگزین بهتر درخواست کرد، فراری درخواست او را رد کرد و به او گفت که تو یک تولیدکننده تراکتور هستی و هیچ چیز درباره خودروهای مسابقه ای نمی دانی. حدس می زنم ما همگی بدانیم که ماجرا به کجا ختم شد.
شرکت BMW در اصل به عنوان یک شرکت سازنده هواپیما شروع به کار کرد. بعد از این که آلمان در جنگ جهانی اول شکست خورد تمام شرکت های تولید کننده هواپیما مجبور شدند تولید خود را متوقف کنند، که یکی از شرایط پیمان صلح ورسای بود. با توجه به این که این شرکت با ورشکستگی مواجه بود به تولید موتورسیکلت روی آورد و بلافاصله بعد از آن در سال 1928 به تولید اتومبیل مبادرت ورزید. لوگوی کنونی آنها به احترام میراث هوانوردی آنها است.
در ابتدا کوکا کولا توسط جان پمبرتون ایجاد شد، یک سرهنگ مجروح از جنگ های داخلی آمریکا که به دنبال جایگزینی برای اعتیاد خود به مورفین بود. او در ابتدا آن را شراب کوکای فرانسوی نامید، که یک نوشیدنی نیرو بخش اعصاب بود. وقتی آتلانتا قانون ممنوعیت نوشیدن آن را در سال 1886 تصویب کرد، پمبرتون مجبور شد تا فرمول آن را دوباره بسازد تا در واقع یک محصول بدون الکل از نوشیدنی نیرو بخش خود تولید کند. او آن را نوشیدنی کوکا کولا نامید، نوشیدنی که ما همگی می شناسیم و دوست داریم.
لوگوی مک دونالد شاید بعد از کوکا کولا، یکی از شناخته شده ترین آرم های جهان است. حرف "M" برای مک دونالد است و بس. اما واقعیت این است که این لوگو از نام این شرکت الهام گرفته نشده است. معماری مغازه اولیه این شرکت دارای طاق های طلایی در هر طرف بود. صاحب مغازه آن را به این دلیل این گونه ساخته بود تا مردم بتوانند یک فروشگاه مک دونالد را از فاصله دور تشخیص دهند. بنابراین این شرکت در هنگام باز طراحی این لوگو از معماری نمادین این رستوان الهام گرفته است.
این شرکت که در ابتدا BRS (Blue Ribbon Sports) نامیده می شد، بعداً به نایک، الهه پیروزی بالدار یونانی، تغییر نام داد. نماد معروف " swoosh " که تاکنون لوگوی این شرکت بوده است، نشاندهنده بال ها و سرعت است.
اگرچه این می توانسته زیرکانه باشد، اما حقیقت چندان شاعرانه نیست. قابل قبول ترین فرضیه این است که میوه محبوب استیو جابز سیب بوده است. به همین دلیل است که اولین کامپیوتر این شرکت به نام سیب مکینتاش محبوب او نامگذاری شد. بله، این اولین لوگوی شرکت اپل بود.
یونایتد پارسل سرویس یا شرکت UPS شروع بسیار حقیرانه ای داشته است. در سال 1907 فردی 19 ساله به نام جیمز کِیسی این شرکت را با یک دوچرخه و 100 دلاری که از دوستش قرض گرفته بود تاسیس کرد. این نوجوان همچنین عنوان مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره این شرکت را نیز بر عهده داشت. اکنون این شرکت بزرگ ترین شرکت پستی دنیا است. این برای یک نوجوان با یک دوچرخه چندان بد نیست.
در این مورد داستان رایج عمومی واقعاً درست است. این عنوان در یک جلسه ایده پردازی توسط یک فرد پیشنهاد شد. دلیل آن چه بود؟ خوب، به این دلیل که آنها همگی تازه کار بودند و در هنگام شروع تجارت خود دوشیزه بودند.
در دهه 1920 برادران رادولف و آدولف آدی دِسلر یک شرکت موفق تولید کننده کفش به نام برادران دِسلر را اداره می کردند. اما در طول جنگ جهانی دوم به دلیل یک سوء تفاهم اختلاف رو به رشد در بین این دو برادر گسترده تر شد.
بعدها، بعد از اوج گیری جنگ رادولف توسط سربازان آمریکایی دستگیر شد و به عضویت در شاخه نظامی Waffen SS متهم شد (اما اینگونه نبود). رادولف مطمئن بود که این کار برادرش است. آن دو از هم جدا شدند، در حالی که رادولف شرکت Ruda (که بعداً به Puma تغییر یافت) و آدی شرکت Adidas را تاسیس کرد. این دو هرگز با هم آشتی نکردند، اما در یک مقبر دفن شده اند ولی تا حد ممکن دور از همدیگر.
بصیرت یا بینش (insight) نزد روانپزشکان به معنای سطح آگاهی بیمار از بیماری اعصاب و روانی است که به آن مبتلا شده است. در روانپزشکی و روانشناسی، به بیمارانی که از اختلال روانپزشکی خود آگاهی ندارند و مشکل را فقط به عوامل بیرونی مربوط میدانند، «بیماران بیبصیرت» گفته میشود. مشکل عمدهای که در مواجهه با این بیماران زیاد میبینیم، این است که این افراد در مراجعه به پزشک و شروع درمان، با خانواده همکاری نمیکنند.
بسیاری از بیماران مثلا افراد مبتلا به پارانویید یا اسکیزوفرنی در این حیطه قرار میگیرند.
بیماران دوقطبی در فاز حاد شیدایی نیز نسبت به مشکل خود بینش و بصیرت ندارند و خانوادهها و اطرافیان آنها چالشی واقعی را هنگام شدت گرفتن بیماری تجربه میکنند زیرا نمیدانند چطور باید رفتار کنند تا همکاری بیمار برای مراجعه به پزشک و شروع درمان، جلب شود.
گاهی وضعیت و شرایط بیمار به حدی حاد میشود که خانواده باید از اورژانس یا نیروی انتظامی کمک بگیرند تا بیمار را به مراکز درمانی راهنمایی کنند اما وقتی خطر جدی وجود ندارد، میتوان با صحبت با خود فرد دلایلی برای متقاعد کردن او برای مراجعه به پزشک پیدا کرد؛ مثلا فردی را که همزمان بیخوابی یا سردرد دارد، میتوان به این بهانه روانه مطب پزشک کرد؛ یعنی هدف از مراجعه و درمان را نباید هذیان گفتن بیمار یا رفتار مشکلدار او معرفی کرد، بلکه باید عوارض جانبی بیماری مثل بیخوابی را هدف قرار داد.
راه دیگر این است که به مشاور مراجعه کرد و اینگونه به بیمار توضیح داد که تو مشکلی نداری، بلکه ما با هم اختلافنظری داریم که لازم است با مراجعه به متخصص با این مشکل کنار بیاییم. باید فرد را از این اتهام که تو باعث بروز مشکلات پیشآمده هستی، خارج کرد و نشان داد هر 2 نیاز به مراجعه به پزشک برای حل مشکل پیشآمده داریم.
معمولا در مورد کودکان قضیه متفاوت است؛ مثلا کودکان مبتلا به اوتیسم از بیماری خود مطلع نیستند اما والدین به سادگی میتوانند دست کودک را بگیرند و به مطب ببرند. این افراد در دوره نوجوانی بیشتر متوجه عوارض اختلالشان میشوند و والدین میتوانند با اشاره به عوارض و مشکلات پیشآمده مثل اینکه در برقراری ارتباط یا دوستیابی مشکل داری، آنها را نزد پزشک ببرند.
در مورد بیشفعالی، مخصوصا اگر فرد باهوش باشد، اوضاع تفاوت دارد و نوجوان به راحتی میتواند متوجه تفاوت خود با دیگران شود.
این موضوع را فراموش نکنید که بیمار بیاطلاع از اختلال روانپزشکی خود، متوجه عوارض بیماری میشود اما عامل و دلایل دخیل در بروز آن را نمیداند. البته همه بیماران هم اینطور نیستند و برخی از آنها در شرایط حاد بیماری، متوجه اختلال و شیوه عملکرد خود نمیشوند. اگر برای بیمار، زمانی که دوره حاد فروکش کرد، در مورد شیوه عملکردش توضیح دهید، در بیشتر موارد متوجه موضوع میشود. مثلا زمانی که برای بیماران دوقطبی توضیح میدهید کاملا میپذیرند و متوجه میشوند اما در زمان اوج بیماری بینش خود را از دست میدهند.
بصیرت بیماران 6 سطح دارد
بصیرت در بیماران اعصاب و روان سطوح متفاوتی دارد و یک مفهوم صفر و یکی نیست که یا به طور کامل وجود داشته باشد یا به طور کامل وجود نداشته باشد، بلکه یک طیف است. درواقع بصیرت بیماران اعصاب و روان 6 سطح دارد:
سطح 1: انکار کامل بیماری که معمولا در اختلالات شخصیت دیده می شود.
سطح 2: آگاهی مختصر از بیمار بودن، اما انکار همزمان آن به علت ترس.
سطح 3: بیمار اعتقاد دارد که بیمار است و متوجه می شود که با دیگران تفاوت دارد اما نمی داند علت بیماری او چیست و از کجا آمده است؟
سطح 4: بیمار نسبت به بیمار بودن خود آگاهی دارد اما آن را به عوامل خارجی و محیطی نسبت می دهد، نه خودش.
سطح 5: بینش عقلانی؛ یعنی بیمار قبول دارد که بیمار است و بیماری او ناشی از مجموعه ای از عوامل درونی و بیرونی است، ولی دستورات دارویی را رعایت نمی کند.
سطح 6: بینش واقعی که بیمار هم بیماری خود را قبول دارد و هم بر این باور است که بیماری او ناشی از مجموعه ای از عوامل درونی و بیرونی است و درمان را نیز به طور کامل جدی می گیرد.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۱۶
پوست سیب زمینی به دلیل دارا بودن ویتامین ها و فیبر زیاد در سلامت بیشتر پوست و مو موثر است.
شاخص ترین خواص پوست سیب زمینی عبارتند از:
-این ماده به دلیل داشتن مقدار زیاد پتاسیم، آهن، ویتامین ب3و ویتامین ک به سوخت وساز بهتر بدن کمک می کند.
-با استفاده از این ماده، پوست خود را پاکسازی کنید. برای انجام این کار یک فنجان پوست سیب زمینی در مخلوط کن بریزید تا روغنی از آن خارج شود سپس این روغن را به مدت نیم ساعت و دوبار در هفته بر پوست خود بگذارید.
-از آنجائیکه پوست سیب زمینی فیبر زیادی دارد با کاهش میزان چربی مضر خون، خطر ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی را کم می کند.
-یک فنجان پوست سیب زمینی با دو فنجان آب بجوشانید. اجازه دهید خنک شود سپس چند قطره روغن عطری به آن بیفزایید و در هر بار حمام کردن از آن استفاده کنید.