به احترام توران میرهادی، پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان و از بنیانگذاران شورای کتاب کودک
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - فرهاد بهمنشیر:
بعضی از معلمها از جنس مادرند. وقتی نگاهشان میکنی گرمی و مهربانی مادر را در وجودشان احساس میکنی. نمیدانم شما هم چنین معلمی داشتهاید یا نه.
اگر جوابتان مثبت است، حرفم را خوب میفهمید و اگر هنوز با چنین معلمی روبهرو نشدهاید، نگران نباشید؛ حتماً روبهرو خواهید شد. اما خوب است یکی از این مادرها را بشناسید و با او آشنا شوید.
او معلم معلمها، مادر کتاب کودک و عاشق کودکان این آب و خاک بود. او تمام عمرش را با فداکاری و عشق وقف کودکان سرزمینش ایران کرد.
وقتی دوستانش برای آخرین بار با جسم او خداحافظی میکردند و اشک میریختند، همه با هم این شعر «نادر ابراهیمی» را زمزمه میکردند:
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس
چه سفرها کردهایم، چه سفرها کردهایم
ما برای بوسیدن خاک سر قلهها
چه خطرها کردهایم، چه خطرها کردهایم
ما برای آنکه ایران
گوهری تابان شود
خون دلها خوردهایم...
توران میرهادی در سال ۱۳۰۶ متولد شد. پدرش مهندس راهآهن بود و مادرش اهل کشور آلمان. آن سالها کشورمان در تب بیماریهای واگیردار و خطرناک میسوخت و پدر و مادر توران برای اینکه فرزندشان سالم به دنیا بیاید به باغهای شمیران رفتند و تا سه ماه پس از تولد فرزندشان به تهران باز نگشتند.
او در خاطراتش مینویسد: «پدر و مادرم صاحب پنج فرزند شدند که من فرزند چهارم آنها بودم. هربار وقتی زندگیام را مرور میکنم از اینکه نعمت بزرگی مانند پدر و مادرم داشتم از خدا سپاسگزاری میکنم.
آنها نهایت توجه را به ما داشتند و ما را با واقعیتهای زندگی، طبیعت و هنر آشنا کردند. تأثیر رفتار آنها هنوز هم ادامه دارد و من همهی زندگیام را مدیون آنها هستم.
در آن سالها کودکان زیادی بهخاطر بیماریهای واگیردار از بین میرفتند و سال 1299 وقتی نخستین فرزند مادرم به دنیا آمد او با خودش عهد کرد که نگذارد هیچیک از فرزندانش از دست برود.
او یک زن آلمانی بود ولی ما را با فرهنگ ایرانی بزرگ کرد. تابستانهای داغ که شیوع بیماری دو چندان میشد مادرم در تهران نمیماند و در یکی از باغهای شمیران چادری برپا میکرد و به آنجا میرفت.
من در یکی از این چادرها به دنیا آمدم و چند ماه بعد مادرم حاضر شد در خانهای که فقط دیوار و سقف داشت زندگی کند.»
توران کمکم با شعر و قصه و نقاشیهای مادرش دنیا را شناخت و بزرگ شد. مادرش قصههایی از سرزمین آلمان برایش تعریف میکرد و نزدیکان خانه و خانواده از افسانهها، و لالاییهای ایرانی و شاهنامه به گوشش میخواندند.
توران درس خواند و مدرسه را تمام کرد. مادرش که در هنرستان کمالالملک تاریخ هنر درس میداد، پایههای هنر نقاشی را به فرزندانش آموخت. او بهغیر از نقاشی با موسیقی و ورزشهای گوناگون آشنا شد. بعد از پایان دورهی دبیرستان، دانشجوی رشتهی طبیعی دانشکدهی علوم شد.
او عاشق یاد دادن بود. سوادآموزی و دانشآموزی را دوست داشت. کمی بعد به فرانسه رفت تا در رشتهی مورد علاقهاش یعنی «روانشناسی» و «آموزش پیش از دبستان و ابتدایی» درس بخواند. اگر پدرش مهندس راه و ساختمان بود، او مهندسی ذهن کودکان را آموخته بود و خیالهای بزرگی در سر داشت.
خودش میگوید: «در نخستین فرصتی که به دست آوردم در پاریس کار عملی با بچههای کودکستانی و مدارس ابتدایی را آغاز کردم. کشور فرانسه در شرایط قحطی به سر میبرد و ما دانشجویان با شاهبلوط بوداده خودمان را سیر میکردیم.
تابستانها برای بازسازی ویرانههای جنگ داوطلبانه به بوسنی و هرزگوین و کوههای تاترا در اسلواکی می رفتم. سال 1330 پس از پایان تحصیلاتم بهخاطر قولی که به پدر داده بودم به ایران بازگشتم و مربی کودکستان شدم.»
توران میرهادی به شهرهای مختلف میرفت و به دانشجویانی که میخواستند معلم شوند درس چگونه آموختن میداد.
«مدتی در دانشسرای عالی سپاه دانش درس ادبیات و مواد خواندنی برای کودکان را به دانشجویان تدریس میکردم. در جلسهی اول کلاس متوجه شدم که صد دانشجو دارم. از این صد نفر پنج نفر دختر بودند. محل کارم در روستای مامازن بود.
کار را با هم شروع کردیم. جوانهایی بسیار روشن، مردمشناس، دقیق و پرانرژی، فعال و سازنده بودند. آنها با لباس سربازی معلم شده بودند. در دورهی معلمیشان بسیار خوب کار کرده بودند.
در همین دوره، او با کمک مادرش کودکستانی راه انداخت که به یاد برادر از دسترفتهاش «فرهاد» نام گرفت. این کودکستان بعدها بچههای زیادی را پذیرفت و تبدیل به مدرسهی ابتدایی و راهنمایی شد. در مدرسهی فرهاد همهچیز طور دیگری بود.
«اما شکل سازمانی مدرسهی فرهاد با مدارس دیگر متفاوت بود. در همهجا شکل سازمانی مدارس بهصورت هرمی است که مدیر مدرسه در رأس هرم قرار دارد و پس از آن ناظم، معلمها، اولیا و مربیان و در آخر نیز دانشآموزان قرار دارند.
در این هرم مدیر مدرسه دربارهی نوع ادارهی مدرسه و همچنین تدریس معلمها و برنامههای مدرسه تصمیمگیری میکند، در حالی که در مدرسهی فرهاد ما این هرم را وارونه کردیم. یعنی مدیر و رئیس مدرسه در پایین قرار داشت و این بچهها بودند که دربارهی ادارهی مدرسه تصمیمگیری میکردند.»
علاقهی توران به کتاب و کتابخوانی باعث شد که 45سال پیش،به کمک تعدادی از دوستانش مؤسسهای را راهاندازی کند که اسمش شورای کتاب کودک شد. این نهاد غیردولتی با نیروهای داوطلب اداره میشد.
شورای کتاب کودک به والدین و کتابداران و معلمان میآموخت چگونه کتاب خوب انتخاب کنند و چگونه برای بچهها کتاب بخوانند و چگونه به بچهها درست اندیشیدن و درست زندگیکردن را یاد بدهند. امسال و سالهای پیش توران میرهادی بهخاطر فعالیتهایش نامزد جایزهی جهانی «آسترید لیندگرن» شده است.
بیش از 20 سال پیش توران میرهادی جای خالی یک فرهنگنامهی صددرصد تألیفی ایرانی را احساس کرد. او با کمک دوستانش در شورای کتاب کودک گروه بزرگی تشکیل داد تا با کمک معلمها و استادان دانشگاه و کارشناسان رشتههای مختلف فرهنگنامهای تدوین کنند.
فرهنگنامهای چند جلدی که دربرگیرندهی اطلاعات مفید و بهروز دربارهی علوم و فنون و مسائل مورد علاقهی بچهها باشد. تاکنون هجده جلد از فرهنگنامه منتشر شده است.
اما با رفتن توران این کار تمام نشده و یاران او راهش را ادامه خواهند داد. راه توران میرهادی از میان کویرهای خشک و کوههای سر به فلک کشیده و سخت میگذرد. راهی که یک طرفش مهر و عشق مادری است، یک سرش کودکان تشنهی دانستن.
شعری از افشین اعلا
برای توران میرهادی
مادربزرگ، آن شب
از گل قشنگتر بود
برداشت کولهاش را
آمادهی سفر بود
در کوله بار خود داشت
شعر و کتاب و دفتر
یک عمر غیر از اینها
چیزی نداشت دیگر
هنگام رفتنش هم
دل را به کودکان داد
دستی برای آنها
با خستگی تکان داد
پرواز کرد و خوابید
مانند خواب کودک
باقی گذاشت اما
صدها کتاب کودک
پرواز کرد، اما
حتی در آسمانها
از پشت قاب عینک
لبخند اوست پیدا
رنگینکمان نوشته
بر ابرها به شادی
با یک مداد رنگی
توران میرهادی
بیماری آنسفالوسل که فتق مغزی نادر و نقص لوله عصبی است باعث رشد توده عجیبی در صورت کودک 4 ساله فیلیپینی شده بود که به کمک جراحان استرالیا درمان شد.
به گزارش فارس، دختر 4 ساله فیلیپینی که با بیماری آنسفالوسل متولد شد، توسط پزشکان استرالیا به رایگان تحت عمل جراحی قرار گرفت و بعد از 4 سال برای اولین بار مؤفق به دیدن شد.
بیماری آنسفالوسل، نوعی بیماری مادرزادی است که به سبب تشکیل ناقص سلول های عصبی جنین بروز می کند.
این توده که حدود 200 گرم رشد کرده بود به عضلات صورت آنجل فشار وارد میکرد و مانع دید او شده بود.
پزشکان معتقدند، این اختلال در کودکان جنوب شرقی آسیا بیش از دیگر مناطق جهان دیده میشود و اکثرا در دختران پدید میآید.
یک گروه پزشکی از استرالیا و نیوزیلند به همراه جراحان داوطلب، پرستاران و درمانگران متحد برای جراحی رایگان این کودک به استرالیا آمدند و هزینه 8000 دلاری درمان او را تقبل کردند.
آنجل که بعد از 4 سال بیناییاش را به دست آورده، این روزها در مهد کودک است و مانند بقیه دوستانش زندگی عادی دارد.
جراحی صورت برای این کودک فیلیپینی ادامه دارد تا عارضه توده به صورت کامل برداشته شود.
ببینید لنزهای تماسی که بیشتر ما از آن استفاده می کنیم می تواند چقدر مضر و خطرناک باشد و به چشم آسیب بزند. معابه، دانشجوی ۲۳ ساله اهل بلفاست در دانشگاهی در لیورپول درس میخواند. چشمان او چند نمرهای ضعیف بود و چون عینک دوست نداشت از لنز تماسی استفاده میکرد.
معمولا متخصصان توصیه میکنند کمتر از ۱۰ ساعت لنز را به چشم داشته باشید اما لعابه همانند بسیاری دیگر از افراد بیش از ساعت مجاز لنز میزد. یک روز هنگام درآوردن لنز چون چشمانش به اندازه کافی رطوبت نداشت بخشی از قرنیه چشم چپش پاره شد.
او فورا به متخصص مراجعه کرد. به گفته پزشک این دختر از ۱۶سالگی به طور مرتب از لنز استفاده کرده بود. همین موضوع زمینهساز خشکی چشم و عفونت شد و از آنجا که بدون مرطوب کردن چشم لنز را در آورده بود قرنیه چشمش پاره شد.چشم چپ این دختر بعد از پارگی جمع شد و چشم راستش به شدت به نور حساس بود. برای درمان ۵ روز در اتاق تاریک به سر برد و آنتی بیوتیک مصرف کرد.
حالا به دلیل جراحتی که روی عدسی چشمش دارد امکان استفاده از لنز نیست و به دلیل همین جراحت نمیتواند عمل لیزر انجام دهد و ناچارا باید عینک بزند. البته شانس آورد که هنوز هر دو چشمش بینایی دارد.متخصصان توصیه میکنند حداکثر ۸ ساعت در روز از لنز تماسی استفاده کنید و قبل از خوابیدن و به حمام رفتن لنز را در آورید.
خود زشت انگاری نشانه هایی دارد که از بارزترین آن ها جلوی آینه رفتن زیاد از حد است. این افرد مدام خودشان را چک می کنند و فکر می کنند زشت هستند. آلانا فکر می کند ظاهر زشتی دارد؛ او از «خودْ زشت انگاری» رنج می برد که در آن، فرد دچار نوعی اشتغال ذهنیِ مفرط نسبت به وجود نقصی در ظاهرش می شود.
آلانا فکر میکند ظاهر “زشتی” دارد؛ او در حقیقت از «اختلال خودْ زشتانگاری» رنج میبرد که در آن، فرد دچار نوعی اشتغال ذهنیِ مفرط نسبت به وجود نقصی خیالی یا بزرگنماییشده در ظاهرش میشود. گفته شده که یک نفر از هر 50 نفر از این اختلال رنج میبرد اما ما و بسیاری از پزشکان از وجود آن بیاطلاعیم!
آلانا میگوید: «فکر میکردم خیلی بد باشد که دیگران به اجبار باید چهره من را تحمل کنند. به نظرم آزاردهنده میآمد. روی صورتم چیزهایی را میدیدم که مادرم میگفت اصلا آنها را نمیبیند. به نظرم پوستم ناهموار و برآمده میآمد. بینیام هم خیلی بزرگ و کج به چشمم میآمد و اصلا انگار زیادی جلو آمده بود. چشمهایم هم خیلی ریز بود.»
حقیقت اما چیز دیگری است. آلانا دختر بسیار زیبایی است اما وقتی جلوی آینه قرار میگیرد، قادر نیست آن چیزی را ببیند که دیگران میبینند! او از اختلال خود زشتانگاری (body-dysmorphic disorder) یا به اختصار BDD رنج میبرد.
وقتی اختلال ذهنیِ آلانا در بدترین وضع ممکن بود، او مجبور میشد مدام خودش را جلوی آینه چک کند و از معایب ظاهریاش رنج ببرد. آلانا روزانه 4 ساعت برای آرایش کردن وقت میگذاشت و حتی دست آخر، خجالت میکشید خانه را ترک کند.
آلانای 20 ساله میگوید: «کار روزانهام این بود که چهار لایه زیرسازی کنم و بعد هم از پوشاننده استفاده کنم. آرایش چشم هم همیشه باید به بهترین شکل انجام میشد؛ البته آرایش سنگین. هر وقت که یکم آرایشم خراب میشد، دوباره مینشستم و از نو آرایش میکردم.»
آلانا هرگاه یک تکه ناهمواری روی پوستش میدید، فورا آن را لایهبرداری میکرد و بعضا به پوستش هم آسیب میرساند.
تغییر در 14 سالگی
او در کودکی همیشه دوست داشت با موهای فرفریاش جلوی دوربین ظاهر شود، اما همه چیز از سن 14 سالگی تغییر کرد. آلانا هیچگاه به درستی دلیل آن را متوجه نشد!او میگوید: «آن موقع هرگز به علائم آن توجه نمیکردم اما حالا که به گذشته نگاه میکنیم، میبینم که آنها علائم اختلال خود زشت انگاری بودهاند.
مثلا وقتی در مدرسه بودم، خیلی به اطراف نگاه میکردم. توجه میکردم که آیا کسی به من نگاه میکند؟ آیا کسی میخندد یا صحبت میکند؟… مدرسه ما پنجرههای بزرگی داشت. مرتب به شیشهها نگاه میکردم تا از روی بازتاب خودم، چهرهام را وارسی کنم. آن روزها بیشتر حمام میکردم و خودم را جلوی آینه میدیدم.»
آلانا در سن 15 سالگی تصمیم گرفت دیگر به مدرسه نرود. اسکارلت، مادر آلانا، دخترش را با خودروی شخصی به مدرسه میرساند اما دخترش علیرغم میل به تحصیل، از خودرو پیاده نمیشد. آنها با هم به خانه برمیگشتند و سپس دوباره امتحان میکردند، اما آلانا باز هم تمایلی به پیاده شدن و مدرسه رفتن نشان نمیداد. اسکارلت میگوید که این کار گاهی اوقات تا هشت مرتبه در روز انجام میشد.
همین اتفاقات موجب میشد تا آلانا خیلی منزوی شود. اسکارلت نیز از مشاهده آن تغییرات شخصیتی دخترش به شدت رنج میبرد.اسکارلت میگوید: «دو یا سه سال اول، اصلا نمیدانستیم که موضوع از چه قرار است. آلانا خیلی بلندپرواز بود و اعتماد به نفس زیادی هم داشت، اما به یکباره به دختری تبدیل شد
که حتی نمیتوانست از ماشین من پیاده شود و به مدرسه برود. باید برایش نوشیدنی میآوردم. او تمام روز در رختخوابش بود… میدانم که تمام بچهها از نگاه مادرشان خیلی زیبا هستند، اما در مورد آلانا واقعا میگویم که او هیچ مشکلی نداشت و هر کسی هم که او را ببیند همین را میگوید. اما خودش اینطور فکر نمیکند و این برایم آزاردهنده است.»
اسکارلت در ادامه میگوید: «البته دیگر میدانم که بحث و جدل با آلانا بر سر زشت و زیبا بودنش بیفایده است و این مسئله مرا خیلی ناراحت میکند. دیگر نباید در موردش با آلانا حرف بزنم، زیرا خودش فکر میکند که زشت است و حرف دیگران را قبول ندارد. به همین خاطر بهتر است روی چیزهای دیگر تمرکز کنم…
میدانید بدترین چیز چیست؟ اینکه همه مادران باید از بچههایشان مراقبت کنند و در مواقع ضروری به آنها کمک کنند، اما هیچ کاری از دستم برنمیآید و این خیلی ناامیدکننده است.»
به گزارش پارس ناز اسکارلت میگوید اگر یکی از عکسهای آلانا را داخل پذیرایی بگذارد، دخترش به شدت از این قضیه ناراحت خواهد شد؛ حتی زمانی که دوستهای اسکارلت از او میخواهند تا عکس دخترش را نشانشان دهد، اسکارلت باید بگوید که عکسی از دخترش همراهش نیست.
5 ماه بستری و درمانزمان زیادی طول کشید تا اسکارلت، آلانا را راضی کند تا تست BDD یا خود زشت انگاری بدهد. پزشکان چندین مرتبه مشکل آلانا را به اشتباه “یاس نوجوانی” و یا “اضطراب اجتماعی” تشخیص دادند تا اینکه بیماری او نهایتا در کلینیک ماودزلی در جنوب لندن تشخیص داده شد.
پس از تشخیص نیز آلانا به مدت 5 ماه در بیمارستان روانپزشکی “پرایِری” در شمال لندن بستری شود و سپس جلسات رفتار درمانیِ ادراکی را طی نمود.آلانا از دوران نوجوانی اصرار داشت تا مبادا کسی از او عکس بگیرد اما پس از درمان، شجاعت کافی برای این کار را به دست آورد. او در برنامه “هیچ کس کامل نیست” BBC4 به همراه رانکین، عکاس مد، حاضر شد
تا در مورد این اختلال به افراد نیازمند کمک کند و آگاهی نسبت به وجود چنین اختلالی را افزایش دهد.به اعتقاد او تشخیص BDD به دو دلیل کار دشواری است: اول اینکه آگاهی کمی در مورد این اختلال وجود دارد و دوم اینکه، مبتلایان به خاطر خجالتزدگی به راحتی حرف نمیزنند.
آلانا میگوید: «آن روزها بزرگترین مشکلم بینیام بود، اما همین مسئله 3 سال زمان برد تا به خانواده و پزشکم بگویم که مشکل چیست. اصلا نمیخواستم به آن اشارهای کنم.»پس از سالها عکاسی مجدد برای آلانا اصلا کار سادهای نیست زیرا او به مرور عادت کرده بود تا تمام عکسهای سلفی خودش را فورا پاک کند. بعضی روزها پیش میآمد که آلانا 200 عکس سلفی از خودش بگیرد و سپس همه را پاک کند.
نظر متخصصان درباره اختلال خود زشت انگاریدکتر راب ویلسون، پزشک رفتار درمانیِ شناختی و عضو بنیاد اختلال خود زشت انگاری BDD، میگوید: «غیرعادی نیست که افراد مبتلا به این اختلال توسط عکس سلفی، مدام خودشان را ارزیابی کنند؛ اما اگر همین عکس توسط شخص دیگری انداخته شود، میتواند برای فرد کاملا تهدیدآمیز باشد تا حدی که کنترل رفتارش را از دست دهد.»
آلانا به رانکین میگوید: «در ذهنم، خودم را یک هیولا تصور میکردم.»ویلسون معتقد است که اختلال خود زشت انگاری در دوران نوجوانی آغاز شده و میتواند حاصل “زورگویی” و یا “دست انداختن” باشد. در واقع این اختلال را میتوان با هر چیزی که موجبِ تغییر احساسات فرد میشود، مرتبط دانست. مثلا ظاهر شدن جوش غرور جوانی روی صورت میتواند یک عامل باشد.
راب میگوید: «طبیعی است که همه ما در دوران نوجوانی به ظاهرمان اهمیت دهیم اما مبتلایان به BDD به شکلی متفاوت واکنش نشان میدهند: آنها مدام ذهنشان را درگیر مسئله کرده و حداقل روزی یک ساعت در مورد آن فکر میکنند. همین موضوع موجب افزایش سطح استرس، اضطراب، شرمساری و افسردگی میشود. به تبع، این مشکلات عملکرد کلیِ شخص را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.»
نقش شبکههای اجتماعیشبکههای اجتماعی در وخیمتر شدن اختلال آلانا نقش موثری داشتند، زیرا او هر روز خودش را با هم سن و سالانش مقایسه میکرد. با این حال دکتر ویلسون میگوید که در فرهنگ امروزه که “تصویر شخص در ذهن دیگران” دارای اهمیت بالایی شده است، همه ما مانند “مینی سلبریتی” عمل میکنیم
و به جای مشاهده تصویرمان در آینه جیبی مدام عکس سلفی میگیریم. به همین دلیل نباید شبکههای اجتماعی را سرزنش کرد.راب میگوید: «عوامل زیادی دخیلاند: عوامل ژنتیکی، عوامل اجتماعی، تجارب دوران کودکی و متغیرهای شخصیتی… اما ماهیت اختلال در این است که فرد به جای جویا شدنِ مشکل روانی،
به دنبال مشکلات فیزیکی میرود و پول زیادی را خرج عملهای جراحی و زیبای میکند. اگر درمان و پیشگیری صورت نگیرد، عواقب آن بسیار خطرناکتر خواهد بود.»از نظر راب ویلسون، اختلال خود زشت انگاری با خودکشی، عدم بازدهی مناسب و اضطراب در ارتباط است و میتواند عامل آن باشد.
اسکارلت میگوید نخستین بار که دخترش با رانکین عکس گرفت، او فکر میکرده که احتمالا آلانا پافشاری کند تا رانکین آن عکس را پاک کند اما چنین نشد. آلانا اجازه داد تا شخصی دیگر او را آرایش کند و از این طریق با اختلالش روبهرو شد.
عکسی از آلانا که توسط رانکین انداخته شده است
اسکارلت میگوید که دخترش آرام بود و الان هم آن عکس را بر روی دیوار خانه آویزان کرده است. روند بهبودی آلانا به خوبی پیش رفته است. او حالا به دانشگاه رفته و در رشته روانشناسی درس میخواند. آلانا امیدوار است که روزی بتواند در دوره دکتری درس بخواند و بر روی اختلال خود زشت انگاری BDD پژوهش انجام دهد تا از این طریق به دیگران کمک کند.
نظر الانا در مورد عکسی که رانکین گرفته چیست؟«چشمهایم لوچ شدهاند. دستان و بازوهایم خیلی بزرگ و خپل افتادهاند. صورتم اصلا تناسب مناسبی ندارد. فکر کنم هنوز نمیتوانم خیلی با دید مثبت به خودم نگاه کنم.»البته چند لحظه بعد او کمی بهتر شد. آلانا میگوید: «خب هر روز اوضاع تغییر میکند.
اجازه دادم تا عکسهایم بر روی دیوار اتاق پذیرایی باقی بمانند. به نظرم حالا چندان مشکلی هم با آنها ندارم؛ این خودش یک گام مثبت در روند درمان است.»
دختر نوجوانی که با وجودد اندام باریک و ظریفش ، قدرتی بسیار دارد ، این روزها بر سر زبان ها افاده است ! به گزارش ایران ناز قدرت بدنی شگفت آور این دختر سوژه امروز رسانه هاست . دختری که یهودی زاده است این روزها پشت سرهم رکوردهای ملی کشورش را میشکند. نائومی کوتین در سال 2012 و در سن 10 سالگی توانست وزنه 94.8 کیلوگرمی را بالای سر ببرد و رکوردی برای خودش ثبت کند.
به گزارش ایران ناز نائومی در ورزش پاورلیفتینگ یا وزنهبرداری قدرتی فعالیت میکند. او در سال 2012، وزنهای را بالای سر برد که 225 برابر وزن بدنش، وزن داشت. او در همان سال توانست در رکورد حرکت اسکات در بخش 44 کیلوگرم را به نام خودش ثبت کند. رکورد پیشین این بخش متعلق به یک خانم 44 ساله استرالیایی بود.
به گزارش تبلت مگ،از زندگی 11 تا 14 سالگی نائومی کوتین، مستندی به نام “ابَر دختر” (Supergirl) تهیه شده که به زودی قرار است پخش شود. پدر نائومی میگوید: «او بر روی بحث روانی مسئله نیز کار کرده است. این ورزش فقط در مورد قدرت نیست و باید بتوان به خوبی تمرکز کرد.»
کوتین اهل نیوجرسی آمریکاست. نائومی که نخستین رکورد ملیاش را در 8 سالگی شکاند، حالا 15 ساله شده و همچنان مشغول شکستن رکوردها است. بزرگترین مانع کوتین برای فعالیت اما چیست؟ او از خانواده یهودی ارتودوکس، از سختگیرترین شاخههای یهودیت، است و بر اساس احکام دینی نباید در روز شنبه مسابقه دهد. نائومی میگوید که پیدا کردن رقیب برای مسابقه در روز یکشنبه کار دشواری است.
مطالب مرتبط:
دختر محجبه در رقابت های وزنه برداری آمریکا! +عکس
اقدام قوی ترین دختر جهان در دیدار با همسر بشار اسد (عکس)
کد مطلب: 408273
سوء استفاده همزمان دختر چینی از ۲۰ پسر
بخش دانش و فناوری الف،9 آبان95
سوء استفاده همزمان دختر چینی از ۲۰ پسر تیتر رسانهها شد.
تاریخ انتشار : یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۴
بر اساس گزارش شینهوا، این زن چینی در یک بازه زمانی مشخص با 20 پسر به طور همزمان طرح دوستی میریزد و آنها را متقاعد به خرید گوشی آیفون 7 به عنوان هدیه روز تولدش میکند.
«ژیاولی»(Xiaoli) ساکن شهر «شنژن» در جنوب چین، در حال حاضر با فروختن این 20 گوشی آیفون به ارزش 14 هزار یورو موفق شده یک خانه در حومه شهر برای خودش دست و پا کند.
انتشار این خبر در فضای مجازی با هشتک «20 تلفن همراه برای یک خانه» به سرعت به یکی از پربحثترین و چالشبرانگیزترین مباحث تبدیل شود به طوری که تاکنون بیش از 13 میلیون بار باز نشر شده است.
کلمات کلیدی : دانش و فناوری+ گوشی آیفون
نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.
Xبستن تبلیغ
Xبستن تبلیغ
این دختر مانکن در عرصه ی مد غوغا کرده است ! به گزارش ایران ناز این مدل آفریقایی که اهل سنگاپور است این روزها در دنیای مد و فشن غوغا به پا کرده است . تیرگی بیش از حد پوست او باعث شده به وی لقب های جالبی بدهند . به گزارش ایران ناز این مدل جوان که به خاطر رنگ پوستش شهرت یافته و به “پوست ذغالی” ،”دختر شب” و “مادر ستارگان” معروف شده است.
عکس های دیدنی چهره خاص دختر شب، که با وجود تفاوت 180 درجه ای رنگ پوست یکی از محبوب ترین مدل های جذاب روز دنیا معرفی شد !!
لاجیون دختری جوان اهل سنگال از کشور سنگاپور بخاطر حالت خاص پوستش از دیگر مدلهای سیاه پوست متمایز شده است
بر خلاف بسیاری از زنان آفریقایی که این روزها در فکر سفید کردن پوست با انواع عمل و کرمها هستند،این دختر جوان به خاطر تیره بودن زیاد پوستش صاحب شغل و درآمد و البته شهرت شده است.
مطالب مرتبط:
عکس های لیلا میلانی مدل و مانکن جذاب
تغییر شکل مانکن سیاه پوستی به مایکل جکسون !! (عکس)
هزینه بالای ۱۹ عمل جراحی چارهای برای پدر نگذاشته است؛ پدر کارگری که آگهی فروش «کلیه» خود را بر در و دیوار شهر نصب کرده تا شاید بتواند دختر خردسالش را بدون درد و بیماری کنارش ببیند.
به گزارش مشرق، این روزها شنیدن اینکه هزینه بالای یک عمل جراحی باعث شود تا خانواده ای نتواند عزیزش را روانه بیمارستان کند کم و بیش در بین دوستان و اطرافیان به گوش میرسد.
کسانی که به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینههایی که به قول مسئولان «دیگر کمرشکن نیستند» کمرشان زیر بار هزینه خم میشود و حاضرند نهتنها خانه و فرش زیر پا، بلکه از جان خودشان هم بگذرند و جان خود را فدای بیمارشان کنند تا بلکه چند صباحی هم که شده بیشتر کنارشان باشد.
حکایت، حکایتی واقعی است از فداکاری پدری که حاضر است به خاطر زندگی بخشیدن به دختر 5 سالش از جان خودش بگذرد.
آقای ق. پدر کارگری است که هرچند ابایی از فاش کردن نامش ندارد اما برای اینکه غرورش بیش از این له نشود از عنوان کردنش خودداری می کنیم.
به گفته او دختر 5ساله اش «پریسا» از ابتدای تولد با ناراحتی قلبی سر کرده اما به دلیل هزینه های بالای عملش تاکنون نتوانسته او را درمان کند.
یکبار هم که حالش بسیار وخیم شده در بیمارستان امام خمینی(ره) تهران بستری می شود اما به دلیل هزینه های بالای عمل، او را به خانه برمی گرداند و چشم امید به دست خیرین، دوستان و فامیل می بندد؛ا میدی که تاکنون به سرانجام نرسیده است.
به گفته پزشکان معالج، «پریسا» باید 19 بار عمل جراحی سنگین شود چون علاوه بر پوسیده بودن رگهای خونی قلب، پنج سوراخ قلب هم باید بسته شوند.
هزینه هر عمل جراحی 15 تا 16 میلیون تومان تخمین زده شده که پرداخت این هزینهها، برای پدر شدنی نیست!
آقای ق. که ناامید از همه جا می شود چاره ای جز فدا کردن جان خود برای فرزندش نمی بیند. او که اکنون در شهر جوانرود کرمانشاه زندگی میکند و آگهی فروش «کلیه» خود را بر در و دیوار شهر نصب کرده تا شاید با فروش کلیه اش بتواند بخشی از هزینه های عمل فرزندش را بدهد.
وی با امیدی می گوید: «بیمارستان هر روز پیگیره و منتظر تماس ماست تا پریسا را برای بستری ببریم اما پولش را ندارم.»
وی ادامه می دهد: « دو بچه دیگه هم دارم که آنها پسرند. یک کارگر سادم که 53 سالمه ولی درآمد آنچنانی ندارم. روزمُزدم و مگه چقدر میتونم دربیارم. دوبارم کمرمو عمل کردم و نمی تونم خیلی کار کنم پس چارهای ندارم جز اینکه کلیهمو بفروشم.»
این پدر از جان گذشته می گوید که بیمه روستایی دارد اما بازهم در پرداخت این هزینه های بالا کمک چندانی نمی کند.
دستآخر هم بعد از خدا باز هم چشم امیدش را به دستان خیرینی می بندد که شاید بتوانند کمکش کنند و فرزند خردسالش را به زندگی عادی برگردانند.
بیمار ناتوان به مددکار اجتماعی بیمارستان مراجعه کند
رضا رضایی مدیرکل بودجه معاونت درمان وزارت بهداشت در این باره به فارس گفت: بعد از طرح تحول سلامت مردم هزینههایی که پرداخت میکنند بسیار کم شده، در بخش بستری 6 درصد و در بخش روستایی 3 درصد شده است. بنابراین هزینهها آن چنان نیست که نتوانند پرداخت کنند یا مجبور به فروش کلیه شوند.
وی ادامه داد: بیمارانی هم که سقف فرانشیز را ندارند بپردازند گفتهایم که به مددکار بیمارستان مراجعه کنند و پس از بررسی انجام شده صفر تا صد درصد تخفیف به آنها تعلق میگیرد.
رضایی گفت: ما چندین سال است که در بخش روانی، سوختگی و صعبالعلاج حمایتهای مالی بسیاری میکنیم گاهی حتی اگر بیمارستان توان پرداخت را ندارد ما به بیمارستان بدهکار میشویم مگر اینکه بیمار به بخش خصوصی برود.
ابلاغ دستورالعمل حمایتی از بیماران نیازمند
وی با بیان اینکه به تمام دانشگاهها دستورالعمل دادهایم که حمایت از بیماران نیازمند را داشته باشند، گفت: ابلاغ شده که اگر بیماری توان پرداخت نداشت پس از بررسی به صورت آبرومندانه به او تخفیف داده شود اما مشکلی که وجود دارد این است که وزارت بهداشت کار بیمه هم انجام میدهد.
رئیس اداره بودجه معاونت درمان ادامه داد: بیمهها گاهی این هزینهها را قبول ندارند مثلاً در بخش مسمومیتها میگویند اگر فرد خودکشی کرده باشد یا خودش صدمهای به خود زده باشد پوششی نمیدهند یا در بخش روانی بستری بیش از 40 روز را حمایت نمیکنند.
اما خبر خوش برای پریسا و پدرش!
اما حالا با تمام این اوضاع و احوال و توضیحاتی که وزارت بهداشتیها دادند بالاخره سرنوشت پریسا و درمانش چه میشود؟
به گزارش خبرنگار فارس، خبر خوش این است که با پیگیری های انجام شده معاونت درمان وزارت بهداشت قول مساعد داده است تا به پرونده «پریسا» رسیدگی کند و به این ترتیب هزینههای درمانی وی را متقبل شود و این دختر بچه 5 ساله را به صورت رایگان تحت عمل جراحی قرار دهد.
برترین ها: یکی از اعضاء دفتر امام نقل کرد: چندی پیش یک خانم ایتالیائی که شغلش معلمی، و دینش مسیحیت بود، نامه ای پر مهر و ابراز علاقه شدید به امام خمینی (مدظله العالی) نوشته بود، و همراه آن، یک گردنبند طلا برای حضرت امام فرستاده بود و نوشته بود که این گردن بند، یادگار آغاز ازدواجم می باشد، از این رو آن را بسیار دوست دارم ، آنرا به نشان علاقه و اشتیاقم نسبت به شما و راهتان، اهداء می کنم .
مدتی آن را نگهداشتیم و سرانجام با تردید به اینکه امام آن را می پذیرند یا نه ، همراه با ترجمه نامه ، خدمت امام بردیم ، نامه به عرض ایشان رسید و گردنبند را نیز گرفتند و روی میز که در کنارشان بود گذاردند.
دو سه روز بعد، اتفاقا دختر بچه دو یا سه ساله ای را آوردند و گفتند پدر این دختر، در جبهه مفقودالاثر شده اسـت . امام وقتی متوجه شدند، فرمودند: او را بیاورید، دخترک را به حضور امام بردند، امام او را روی زانوی خود نشاند و نوازش داد، و آهسته با او سخن گفتند، با اینکه بچه افسرده بود، بالاخره در آغوش امام خندید، آنگاه امام ، احساس نشاط و سبکی کرد، سپس دیدیم امام ، همان گردنبند را که خانم ایتالیائی فرستاده بود، بر گردن دختر بچه انداختند و در حالی که دختر بچه از خوشحالی در پوست نمی گنجید از خدمت امام بیرون رفت.