جام جم سرا: مشکلی که طرح کردید دلایل بسیاری می تواند داشته باشد که متناسب با علت آن، راهبردهای درمانی متفاوتی نیز دارد.بر این اساس ما فرض هایی را که شایع تر است، در نظر می گیریم و بر اساس آن راه هایی را پیشنهاد می کنیم:
1- وجود اختلالات شخصیت در فرد: شخصیت، مجموعه رفتارها و کنش های ذهنی رشد یافته و نسبتا پایدار در فرد است که در طول زمان و دوره های رشدی از کودکی تا بزرگسالی شکل گرفته است ولی متاسفانه در برخی افراد به دلایل مختلف این امر متناسب با سن فرد رشد کافی نداشته است که از آن به ناپختگی شخصیت یا اختلال شخصیت یاد می شود و متاسفانه یکی از شایع ترین اختلالات در سطح جامعه و دلایل اختلافات زناشویی و بین فردی است؛ برای مثال در اختلال شخصیت نوع خود شیفته مواردی که شما مطرح فرمودید بارز است. در این افراد دنیا باید مطابق میل و اندیشه آن ها بچرخد و کوچک ترین مخالفت با رای و نظر آن ها مقاومت و دفاع سختی را در آنها برمی انگیزد که معمولا طرف مقابل بعد ازمدتی اصطلاحا دچار "درماندگی آموخته شده " می شود به این معنا که نسبت به شرایط بی تفاوت و بی اعتنا می شود که خود زمینه ساز ترک رابطه و افسردگی نیز است.
2- وجود اختلافات عمیق و دراز مدت حل نشده بین زوج که به شکل گیری زمینه منفی بین آنها منجر وموجب می شود هر مسئله کوچکی آتش مناقشه و جر و بحث را بین آن ها برافروزد؛ برای مثال علاقه مند نبودن زوج به یکدیگر به شکل یک طرفه و بدتر از آن به صورت دو طرفه که می تواند ریشه در موارد ذیل داشته باشد:
انتخاب ناآگاهانه و هیجان مدارانه، ازدواج از سر ناچاری و حتی اجبار و با فشار والدین، ازدواج به خاطر دلسوزی و ترحم، ازدواج در سنین پایین و به عبارتی بدون آمادگی و ازدواج کردن که بعد از چندی به پشیمانی منجر می شود، و بسیاری دلایل دیگر که بسته به علت، مسیر بهبودی نیز متفاوت خواهد بود.
اولین کار کشف علت است. توصیه اکید من به شما، این است که تمام تلاشتان در ابتدا معطوف به کشف علت باشد و نه راه حل، آن هم به روش علمی و با مراجعه به متخصص روانشناس بالینی خبره در حوزه خانواده درمانی و به یاد داشته باشید درمان های روانشناختی فرآیندهای طولانی و تدریجی هستند وانتظار بی جا از درمانگر خود نداشته باشید.
3- شاید هم مشکل شما خیلی عمیق نباشد وعلت آن نبود مهارت های کافی در گفت وگو و تبادل نظربا یکدیگر است. در همین صفحه بارها در این باره مطالبی مطرح شده است. مجددا چند اصل مهم در گفت وگو را یاد آوری می کنم:
الف- طوری صحبت نکنید که دفاع همسرتان را برانگیزید. به عنوان مثال نگویید: «تو همیشه اشتباه می کنی اصلا شما خانوادگی دست وپا چلفتی هستین!» بلکه بهتر است در صورت بروز اشتباه از سوی همسرتان به او بگویید: «انسان ممکن الخطاست اگر دقت بیشتری بکنی حتما می توانی کارهایت را درست انجام دهی اگر خواستی من هم کمکت می کنم.»
ب- درباره موضوع صحبت کنید نه درباره اثبات خودتان یا این که چه کسی متهم است. نگویید: «این ها همه اش نتیجه بیتوجهی تو است که بچه افت تحصیلی پیدا کرده!» بلکه بگویید: «باید فکر کنیم ببینیم علت افت تحصیلی فرزندمان چیست؟ شما فکر می کنی چه کار باید بکنیم؟»
پ- در صورتی که طرف مقابل این موارد را رعایت نمی کند شما با حوصله رفتار کلامی درست را بروز دهید و آن را هر دفعه تکرار کنید، می دانم کار سختی است اما از مقابله به مثل نتیجه خیلی بهتری دارد.(رضا زیبایی – روانشناس بالینی/خراسان)