افکار عجیب و غریبی که ما هنگام مواجهه با سختیها داریم
در زمان بروز یک مشکل اساسی شما چه عکس العملی دارید؟ آیا مثل روزهای عادی زندگی تان فکر میکنید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ اواسط دوران دکترا، پزشکان در من تشخیص سرطان کلیه دادند. بعد از این تشخیص خیلی چیزها برایم اتفاق افتاد که از نظر روانشناسی جالب و شایان توجه بودند؛ اما یکی از آنها به شکل خاصی عجیب بود: شروع به «جانبخشی» کردم. تقریبا از همان زمانی که از سرطانم باخبر شدم، آن را به صورت یک عامل تصمیمگیر، با اهداف و نیتهای خود دیدم و هر کدام از سلولهای سرطانیام را به عنوان پیاده نظامش، در مأموریتی برای فتح اعضای بدنم. حتی دوستان و اعضای خانواده درباره تومورم به عنوان یک موجود با آرمآنهای شیطانی صحبت میکردند. یکی از دوستانم قبل از شروع درمانم میگفت: «نمیدونه ما چهطوری داریم میریم سراغش.»
این البته صرفا «یک» قصه است. اما به یکی از جنبههای کاملا عجیب شناخت انسانی برمیگردد که البته زمانی کاملا طبیعی بوده است. در واقع، تحقیقات اشاره بر این دارند که این گرایش به جانبخشی تا حد زیادی عمومی است. در دههٔ ۱۹۴۰، روزهای آغازین پیدایش روانشناسی اجتماعی به شکلی که ما میشناسیم، دو روانشناس به نامهای فریتز هیدر و مرین سیمل مطالعهای را مدیریت کردند که نشان میداد، شرکتکننده به راحتی برای مجموعهای از اَشکال که در یک فیلم کوتاه نمایش داده شده بودند، اهداف، احساسات و نیت قائل میشدند.
چرا ما به این راحتی در این قالب و با این اصطلاحات فکر میکنیم؟ نوشتهجات علمی چند دلیل برای این موضوع مطرح میکنند. یکی از آنها این است که جانبخشی به ما کمک میکند، دنیایی پیچیده را درک کنیم. ما چیزی را که ممکن است تماماً نفهمیم با عباراتی که با آنها از قبل کاملا آشناییم تجزیه میکنیم. من دکتر یا تومورشناس نبودم؛ پس آسانترین راه من برای درک سرطانم این بود که آن را از دریچه رفتار انسانی ببینم.
همچنین جانبخشی به ما کمک میکند که تردید و اضطراب همراه با آن را کم کنیم. وقتی من به سرطانم به عنوان یک عامل شبه انسان فکر کردم، میتوانستم الگوی تجربیات انسانی را برای پیشبینی آنچه بعد از این انجام خواهد داد، به کار ببرم.
این جور یافتهها در کنار هم این ایده را به ذهن میرسانند که جانبخشی در واقع به عنوان یک مکانیزم مقابله عمل میکند که در زمان مواجهه با چالشهای زندگی به کار ما میآید. در عواقب پس از یک تشخیص پزشکی که مسیر زندگی را تغییر میدهد، جانبخشی ممکن است تسکیندهندهای باشد که به ما کمک میکند نوعی حس نظم و پیشبینیپذیری در زندگی را بازگردانیم.
البته، یکی از ویژگیهای جالب ماجرا این است که جانبخشی معمولا روالی خودبهخودی است: راهی ابتکاری برای درک چیزی که در غیر این صورت غیرقابلتصور به نظر میرسد. روانشناسان ادبیات مستحکمی حول این ایده دارند که ما دو روش یا دو نظام تفکر داریم: یک روش سریع و سرسری که از روالهای ابتکاری و سایر میانبرهای روانی استفاده میکند و یک سیستم ثانویه که درگیر روندی استدلالی میشود که آهستهتر و هوشیارانهتر و پرزحمتتر است.
جام جم سرا: خانم رضایی دقیقا همان کسی بود که بعدازظهرهای روزهای دور کودکی در قاب شیشهای تلویزونهای قدیمیمان میدیدیم؛ به همان اندازه ملیح، شیرین، خوش بیان و مهربان و دوست داشتنی. او در حال حاضر مدیریت مهد کودکی را برعهده دارد که دهه شصتیها و بعضا دهه پنجاهیها، بچههایشان را به مأمن امن آن میسپارند. دیدن چهره بهیادماندنی و دلنشین خانم مجری آن روزها، برایم یادآور خاطرات دلچسب بسیاری بود که حتما با خواندن این گفتگو برای شما هم زنده میشود.
خانم رضایی چرا کار اجرا را بعد از بازنشستگی رها کردید؟
- علتش بیشتر تغییر علاقمندیهای سازمان صدا و سیما به نحوه اجرا بود. من ده سالی غیر از کار کودک، کار بزرگسال کردم ولی در کار کودک موفقتر بودم؛ چون با وضعیت صورت و چهره من، کار کودک هماهنگتر بود و البته عادت ذهنی مخاطبان هم موثر بود. بعد از ۸۷ چون خیلی دیگر به کار بزرگسال تمایلی نداشتم و برای کودک هم روش اجرا و فرمت کار عوض شد و با روش من هماهنگ نبود، حداقل من ترجیح دادم در روش خودم تغییری ایجاد نکنم و گروههای جدید و جوانهای پرانرژیتر وارد کار کودک شوند.
شما و خانم خامنه برای ما دهه شصتیها دو شخصیت بسیار نوستالژیک هستید، اجرای بسیار به یادماندنی و متمایزی داشتید. خودتان فکر میکنید چه چیزی باعث ماندگاری اجرای شما شد؟
- شاید یکی از دلایلش که بچههای دیروز خیلی به آن اشاره میکنند، این بود که هر چیز که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند و شاید آن علاقه مندی که در وجود من شخصا و همینطور خانم خامنه بود، روی اجرای ما تاثیر میگذاشت. دلیل دیگرش هم این بود که برنامه دیگری هم نبود. امکانات تفریحی و استفاده از رسانههای جمعی خیلی محدود بود. بچهها اینترنت و کامپیوتر و سی دی کارتونهای مختلف نداشتند. اگر بخواهیم کلیتر نگاه کنیم یک مثلث بود که یک سرش معلم و مدرسه بود، یک سرش مادر و یک سر دیگر تلویزیون و بچهها هر جا که احساس خلأ میکردند، شاید به دیگری پناه میبردند و خستگی مدرسه را نیز با برنامه کودک در میکردند.
دهه شصتیها چون خودشان در دوران کودکی سختیها و کمبودهایی داشتند، سعی میکنند همه وسایل و امکانات را برای بچههایشان فراهم کنند و بیش از حد بچهها را آزاد میگذارند |
اما اکثرا میگویند جملههایی که گفته میشد و آرامش کلامی که وجود داشته، برای آنها دلنشین بوده است. ما باید بچهها را نصیحت میکردیم و برای همین سعی میکردیم حرفهایی که میزنیم با آرامش باشد تا حرف ما با بچهها بهتر بپذیرند و ما هم با زبان خودمان و نه به زبان کودکانه که امروز باب شده است، با بچهها حرف میزدیم.
به نظر من همین هم باعث میشد که بچهها شما را باور میکردند و اینقدر از شما حرف شنوی داشتند و هر چقدر میگفتید برو عقب، ما هم میرفتیم تا به در و دیوار میخوردیم یا سر از بالکن و پاسیو درمیآوردیم!
- (با خنده) بله، بچههای دیروز خیلی صداقت داشتند و سادهتر بودند.
اتفاقا الان شما در مهد کودک کار میکنید، با بچههای همین ده شصتیها. با دهه هفتادیها هم که کمابیش در ارتباط بودهاید. از نظر شما هر کدام چه ویژگی داشتند؟
- خب دهه شصتیها در یک دوران سختی در کشورمان رشد کردند. ما سالها مسئله جنگ و تبعات آن را داشتیم؛ به همین دلیل شصتیها بچههای آرامتر و محتاطتری هستند و شادابی، پرانرژی بودن، شیطنت و بازیگوشی دهه هفتاد به بعد خیلی بیشتر است.
از طرفی دهه شصتیها چون خودشان در دوران کودکی سختیها و کمبودهایی داشتند، سعی میکنند همه وسایل و امکانات را برای بچههایشان فراهم کنند و بیش از حد بچهها را آزاد میگذارند. تفاوتشان بیشتر در آرام بودن و پرهیاهو بودنشان است؛ البته باز در این دهه هم از ۶۵ تا ۷۰، شرایط متفاوتتری بود و از ۶۵ به بعد بچهها شرایط آرامتر و بهتری را تجربه کردند.
درباره کارتونها و کلا برنامههای کودک امروز چه نظری دارید؟
- حقیقتش مدتهاست که برنامهها را ندیدم؛ ولی چون به اقتضای شغلم با بچههای کوچک و والدینشان در تماس هستم، میتوانم بگویم به میزان زیادی کارتونهای خشن، روحیه بچهها را تغییر داده است. بچههایی که روحیه آرامی داشتند را ترسناک و مضطرب بار آورده و بقیه هم بچههای سخت و خشنی شدند. به نظر میآید که بعضی از کارتونهای امروز تاثیر خوبی نداشتند.
بعد از اینکه شبکه پویا راه اندازی شد، چون کارتونهای دهههای گذشته را نشان میداد، من از مادرهای بچهها میشنیدم که بچههایشان کارتونهای قدیمی را بیشتر دوست دارند و استقبال میکنند. حتی همان کارتونهایی که از دید ما نخ نما شدند؛ مثل پسر شجاع یا حنا دختری در مزرعه؛ در صورتی که کارتونهای امروزی والت دیزنی فوق العاده زیبا و جذاب است اما انگار همان سادگی کارتونهای قدیمی و ریتم سادهای که داشتند، باعث میشود بچههای جدید هم با آنها خیلی ارتباط برقرار کنند.
زمان ما اجازه نمیدادند بچهها ۸ و ۹ شب تلویزیون نگاه کنند و همه باید این ساعت میخوابیدند اما الان بچهها از آخرین سریالهای تلویزیونی هم خبر دارند |
اصلا یکی از دلایلی که بچههای جدید اینقدر با بچههای قدیم فرق کردند برمی گردد به تنوع رسانهها.
- بله. هم تنوع رسانهها و بخش دیگر هم به رویکرد خانوادهها برمیگردد که براحتی اجازه میدهند بچهها هر برنامهای را ببینند؛ مثلا زمان ما اجازه نمیدادند بچهها ۸ و ۹ شب تلویزیون نگاه کنند و همه باید این ساعت میخوابیدند اما الان بچهها از آخرین سریالهای تلویزیونی هم خبر دارند. شاید هم گاهی چون مادرها مشغولیتهای زیادی دارند و حوصله ندارند، به بچهها اجازه میدهند که بنشینند پای تلویزیون و برنامههای مختلف را ببینند تا خودشان بتوانند به کارشان برسند و توی این برنامهها هم دعوا، خشونت، بدآموزی و... وجود دارد و بچهها هم یاد میگیرند و چیزهایی را میفهمند که آن سن زمان فهمیدنش نیست.
یک گلهای که بچههای دیروز دارند این است که چرا نقاشیهایی را که میفرستادند، نشان نمیدادند؟ راستی اصلا نقاشیهایمان را چه کار کردند؟!
- اتفاقا زمان پخش برنامه بچههای دیروز یک خانم یا آقایی پیامک زده بود و گفته بود در آن زمان چون نقاشی من را نشان نداده بودید، من هم رفتم یک لیوان آب ریختم روی تلویزیون که خانم مجری را خیس کنم و تلویزیونمان سوخت! (با خنده) بله متاسفانه این مشکل را به خاطر محدودیت زمان دائما داشتیم. نقاشیها را هم که اصلا نمیشد نگهداری کنیم و عملا امکانش نبود. شما میدانید چقدر نقاشی به ما میرسید؟ اگر میخواستیم نگهداری کنیم، باید اندازه چندتا اتاق را فقط برای آرشیو نقاشیها خالی میکردیم. آن زمان چون بچهها سرگرمی زیادی نداشتند و برنامههای تلویزیونی یا مسابقات مختلف نبود که بتوانند در آن شرکت کنند، برای همین تنها چیزی که میتوانستند با آن هم مطرح شوند و اسمشان خوانده شود و هم لذت ببرند، نقاشی بود.
شاید خیلی از بچهها در آن زمان به بچههای شما حسودی میکردند! بچههای خودتان رابطهشان با شغل شما چطور بود و چه حسی داشتند؟
- اتفاقا بچههای من خیلی راضی نبودند؛ چون حس میکردند مادرشان دارد با بچههای دیگر تقسیم میشود. بعد هم جلوی دوربین بودن همان طور که میدانید دردسرهای خاص خودش را دارد؛ چون نمیتوانستم با بچههایم در بیرون از منزل راحت باشم. بچههای من هیچ جا راحت نبودند.
خیلی از بچههای دیروز خودشان صاحب فرزندند و من فقط دوست دارم به آنها بگویم برای تربیت فزندانشان بیشتر وقت بگذارند |
چه انتقادهایی معمولا از شما میشد؟
- اینکه چرا کارتون کم پخش میشد یا چرا نقاشی ما را نشان نمیدادند.
یا چرا اینقدر میگفتید «برید عقبتر»!
- (با خنده) بله! یا یک انتقادی که از ما داشتند این بود که چرا اینقدر نصیحت میکنیم . این انتقادی بود که خود ما هم البته داشتیم و دوست نداشتیم که این آموزشها خیلی مستقیم باشد و بیشتر من دوست داشتم به صورت عملی آموزش داده میشد.
چه توصیهای به بچههای دیروز دارید؟
- در حال حاضر خیلی از بچههای دیروز خودشان صاحب فرزندند و من فقط دوست دارم به آنها بگویم برای تربیت فزندانشان بیشتر وقت بگذارند و آنها را با تلویزیون و سی دیهای مختلف سرگرم نکنند و حتما از کمک کارشناسان استفاده کنند و اگر به مشکلی در تربیت فرزندشان برخوردند، تصور نکنند که خودشان به تنهایی میتوانند حلش کنند. (هانیه روزبهانی/موفقیت)
نکته جالب اینجاست که همسرش حتی اجازه ایجاد هیچ تغییری در برنامه غذایی را هم ندارد و همه چیز باید طبق روال و بهصورت روزانه پیش رود، یک تغییر جزیی در برنامه کاری، برنامه غذایی و در کل زندگی او را به هم میریزد و باعث ناراحتی و آشفتگیاش میشود.
همه ما ممکن است در طول زندگی باافراد انعطافناپذیر برخورد داشته باشیم، اما درجه انعطافناپذیری در افراد مختلف متفاوت است و این طیف از ترس از تغییر در یک یا دو بعد زندگی شروع میشود و ممکن است تا ترس و خشم از تغییر حتی در جزئیترین امور زندگی ادامه داشته باشد.
نشانههای انعطافناپذیری
تغییر در فعالیت برای افراد انعطافناپذیر مشکل است و این افراد ترجیح میدهند در وضع ثابتی بمانند.
آنها معمولا به زندگی قراردادی و روزمره تمایل دارند و علاقهمند به سنتها هستند و داشتن نقشه، وضوح و سرراست بودن مسائل را به پیچیدگی و ابهام ترجیح میدهند.
این افراد به اصطلاح بستهتر هستند. تجارب جدید چندان برای آنها جذاب نیست و با تجارب قدیمی خود احساس راحتی بیشتری میکنند، تمایل دارند رفتار متعارف تری داشته باشند و دیدگاههای خود را حفظ کنند. علاوه براین، در برخورد با تجارب تازه، موارد آشناتر را ترجیح میدهند. بهطوری که در انتخاب یک موضوع، بدون در نظر گرفتن دیگر عوامل به احتمال بیشتر، موضوعی را انتخاب خواهند کرد که با آن آشنایی بیشتری دارند.
در زندگی روزمره ممکن است رفت و آمد از مسیری را ترجیح دهند که به آن عادت کردهاند. آنها بسختی حاضر به تغییر مسیر خود میشوند. این افراد حیطه محدودتری را برای فعالیت انتخاب میکنند و ثبات بیشتری در علاقه به حیطه فعالیت خود نشان میدهند و تا زمانی که به تغییرات جدید خو بگیرند، کمی دچار تنش و ناراحتی خواهند شد.
دکتر سیما فردوسی، روانشناس و مشاور خانواده در گفت وگو با چاردیواری، درباره نشانههای افراد انعطافناپذیر میگوید: این افراد حرف، حرف خودشان است، تغییر آنها را ناراحت میکند، شرایط جدید را براحتی نمیپذیرند و موقعیتهای جدید و محیطهای نا آشنا در آنها ترس و حالت عصبی ایجاد میکند و به هیچ عنوان نمیتوانند خود را براحتی با محیط و شرایط جدید سازگار کنند.
وی میافزاید: افراد انعطافناپذیر اعتماد به نفس پایینی دارند، از نظر شخصیتی هم خیلی رشدیافته نیستند و از نظر روحی - روانی هم آدمهای شاد و خوشحالی به نظر نمیرسند، در حالی که افراد هرقدر اعتماد به نفسشان بالاتر باشد، تواضعشان هم بیشتر است، خلاقتر هستند و بهطور حتم از انعطافپذیری بیشتری هم برخوردار هستند.
از نظر این روانشناس افراد انعطافپذیر، سالمتر و رشد یافتهتر هستند. آنها درباره تغییرات اجباری واکنش مناسبتری دارند و راحتتر آنها را تحمل میکنند. به عنوان مثال زندگی یک فرد انعطافپذیر در یک زمینه فرهنگی متفاوت از فرهنگ خود آسانتر و قابل تحملتر خواهد بود تا یک فرد انعطافناپذیر که بسختی میتواند چنین شرایطی را تحمل کند؛ در حالی که افراد انعطافپذیر براحتی تفاوتهای بین افراد را میپذیرند و نسبت به تغییرات مقاومت نکرده و سعی میکنند تغییرات را بپذیرند، نه اینکه مانع اتفاق آن شوند.
دلایل انعطافناپذیری برخی افراد
افرادی که انعطافپذیر نیستند به چند دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول کسانی هستند که از کودکی به عنوان کودکان سخت از آنها یاد میشده و همین سختی و انعطافناپذیری تا بزرگسالی نیز همراه آنان بوده است.
دسته دیگر افرادی هستند که از نظر شخصیتی و روحی- روانی به مشکلاتی برخوردهاند که باعث انعطافناپذیری آنها شده است.
دکتر فردوسی ضمن دستهبندی افراد انعطافناپذیر میگوید: درباره حل مشکل دسته دوم باید مراجعه به یک روانشناس یا مشاور صورت بگیرد، با فرد صحبت شود و به طور اصولی تحت درمان قرار بگیرد.
وی میافزاید: دسته دیگر انعطافناپذیرها، افرادی هستند که از بهره هوشی بالایی برخوردار نیستند، این افراد نمیتوانند مسائل را تحلیل کنند و به این مساله فکر کنند که این موضوع میتواند شکل دیگری هم داشته باشد، چون فکر و ذهن تحلیلگری ندارند، نمیتوانند انعطاف لازم را هم داشته باشند.
دسته آخر کسانی هستند که در خانوادههای اینچنینی بزرگ شدهاند؛ یعنی پدر یا مادر یا هر دو رفتارهای انعطافناپذیر زیادی داشتهاند و فرد در چنین خانوادهای لجبازی، یکدندگی و انعطافناپذیری را یاد گرفته است که البته تغییر در این دسته، اگر از هوش نسبتا خوبی هم برخوردار باشند آسانتر و عملیتر از دیگر دستههای افراد انعطافناپذیر است.
کودکان سخت امروز، بزرگسالان انعطافناپذیر فردا
بیشتر از دو ماه طول کشید تا متین چهار ساله کمی خود را با شرایط مهدکودک سازگار کند، آن هم خیلی محدود و فقط در حد ماندن به شرط بودن با مادرش، اما همین حد هم برای او که از زمان به دنیا آمدن هیچ تغییری را نمیپذیرفت و در مقابل کوچکترین تغییری عکسالعمل نشان میداد، پیشرفت بزرگی محسوب میشود.
دکتر کتایون خوشابی، روانپزشک کودکان در گفتوگو با چاردیواری، ضمن اشاره به این موضوع که تفاوت شخصیتی افراد از زمان کودکی خود را نشان میدهد، میگوید: کودکان بر اساس ویژگیهای ذاتی به چند دسته تقسیم میشوند؛ 40 درصد از کودکان را کودکان راحت تشکیل میدهند که مدیریت رفتاری آنها برای دیگران بویژه والدین راحت است، آنها کودکانی خوشرو و خوش اخلاق با میزان تحرک طبیعی هستند که مکانیسمهای سازگاری بسیار خوب میدارند و همین موضوع موجب میشود براحتی با هر محیط و شرایط جدید خود را سازگار کنند، بدیهی است انعطافپذیری بالای این کودکان است که باعث میشود براحتی با مسائل کنار بیایند و والدین برای کنترل رفتار آنها دچار زحمت نشوند.
وی میافزاید: از طرف دیگر 10درصد آنها را کودکان سخت و دشوار تشکیل میدهند کودکانی که مدیریت رفتارشان برای دیگران سخت است و از ویژگیهای آنها میتوان به کج خلقی و پرتحرکی اشاره کرد.
همچنین کودکان دشوار هنگام ارتباط با دیگران و محیط جدید براحتی کنار نمیآیند، نسبت به تغییرات حساس هستند و قدرت انطباق و کنار آمدن آنها با هر چیز جدید بسیار کم است، نسبت به شکست و باخت ظرفیت خوبی ندارند و واکنشهای بیشتری از خود نشان میدهند، آستانه تحمل پایینتری نسبت به دیگران دارند، یعنی در مواجهه با ناکامیها بشدت عکسالعمل تند رفتاری از خود نشان میدهند، خشمگین میشوند، گریه میکنند و جیغ و داد به راه میاندازند؛ و در یک کلام انعطافناپذیر هستند، بدیهی است کنترل اینگونه رفتارها از طرف دیگران کار آسانی نیست.
دکتر خوشابی معتقد است اینگونه کودکان در آینده هم از انعطافپذیری کمتری در برخورد با تغییر و تحولات زندگی برخوردارند.
کودک انعطافناپذیر
در بخشی از ویژگیهای افراد، ژنتیک نقش مهمی دارد و تغییر آن راحت نیست. یکی از این ویژگیها، انعطافناپذیری است؛ اما دکتر کتایون خوشابی، روانپزشک کودکان معتقد است: با علم به اینکه تغییر دادن رفتار کودکان انعطافناپذیر کار راحتی نیست، اما نمیتوان گفت هیچ کاری برای این مسأله از دست والدین بر نمیآید؛ والدین میتوانند کارهای بسیار زیادی را برای کمی بهتر کردن شرایط اینگونه کودکان انجام دهند.
وی میافزاید: از آنجا که کودکان انعطافناپذیر نسبت به هرگونه تغییر واکنش نشان میدهند و حاضر به امتحان کردن هیچچیز جدیدی نیستند، والدین میتوانند به طور مثال با واردکردن یک غذای جدید که کودک حتی حاضر به چشیدن آن نیست، به سفره خانواده، با صبر و حوصله زیاد، خود از آن غذا مصرف کنند و کم کم کودک را برای تجربه هر مورد جدیدی آماده کنند و با همین تمرینهای کوچک انعطافپذیری را به او یاد دهند.
دکتر خوشابی درباره وارد کردن این کودکان به محیطهای جدید مثل مهد کودک میگوید: ورود به این محیطها برای کودکانی با انعطافپذیری کم باید به آرامی صورت بگیرد تا بتوانند بهتدریج با محیط جدید کنار بیایند و با مربی خود و کودکان دیگر ارتباط برقرار کنند، اما در این حالت ممکن است حضور مادر برای چند هفته یا حتی چند ماه در کنارشان به انعطافپذیری آنها و کنار آمدن با محیط جدید کمک کنند، بنابراین اینگونه کودکان باید آهسته آهسته در معرض تغییر و تحولات قرار گیرند. درباره تحمل کم کودکان انعطافناپذیر در مقابل شکست باید پدر و مادر بازیای را ترتیب دهند که در آن هیچگونه امتیاز اضافی به کودک تعلق نگیرد و والدین بگذارند او با مساله شکست روبهرو شود.
وی میافزاید: بچههای انعطافناپذیر باید یاد بگیرند در هر بازی یک برنده وجود دارد و یک بازنده و تاکید والدین بر این مساله که لذت بردن از بازی مهم است و بردن یا باختن در آن آنقدرها هم اهمیت ندارد، میتواند کم کم او را برای پذیرش شکستها آماده کند.
مثالهای بالا نشان دهنده این است که پدر و مادر میتوانند خودشان راهکارهایی بدهند و برای نرم کردن رفتار کودکشان کارهای صحیحتری را انجام دهند، اما اگر تمام این راهکارها موثر نبود، بهتر است کودک انعطافناپذیر در یک گروه قرار گیرد و در کنار کسی که تجربه روانشناسی یا روانپزشکی کودک دارد با گروه درمانی و بازی درمانی رفتارهای انعطافناپذیر او درمان شود.
چگونگی رفتار با افراد انعطافناپذیر
نمیتوان بهطور قطع عنوان کرد انعطافناپذیری در مردان بیشتر است یا زنان، اما نکته اینجاست که زندگی با افراد انعطافناپذیر چه این فرد در نقش مرد خانه، یا خانم خانه و حتی یکی از فرزندان باشد، دشوار است و در بیشتر موارد رفتار با این افراد نیاز به صبر و حوصله زیاد و همینطور آگاهی در این زمینه دارد.
دکتر سیما فردوسی، روانشناس، درباره رفتار با افراد انعطافناپذیر میگوید: بهطور معمول این افراد اعتماد به نفس پایینی دارند، پس برای بدتر نشدن اوضاع نباید با آنها طوری رفتار کنیم که اعتماد به نفسشان خدشهدار شود، تحت هیچ شرایطی نباید در محیط خانه تحقیر شوند، چون این موارد فقط باعث بیشتر شدن انعطافناپذیری در آنها میشود.
باید دقت کنیم در چارچوب خانواده به آنها شخصیت دهیم، کمی با ملایمت با آنها برخورد کرده و کمک کنیم احساس خوب بودن و مثبت بودن را داشته باشند، در این صورت میتوان امید داشت انعطافپذیری بیشتری از خود نشان دهند. اما شما افراد انعطافناپذیر عزیز؛ اگر میخواهید در این مورد تغییراتی در خود به وجود آورید تا زندگی راحتتری داشته باشید، با آغوش باز به استقبال تغییر بروید. استقبال از تغییرات بخش ضروری انعطافپذیری است.
با یادگیری تطابقپذیری بیشتر، وقتی با تغییری روبهرو شوید، در پاسخ به آن مجهزتر خواهید بود. افرادی که انعطافپذیری بیشتری دارند، از وقایع زندگی به عنوان فرصتی استفاده میکنند تا جهتدهی تازهای پیدا کنند. در حالی که دیگران ممکن است با بروز تغییرات ناگهانی خرد شوند؛ افراد انعطافپذیر خود را تطابق میدهند و بر آن غلبه میکنند. باورهایتان را زیر سوال ببرید. مورد سوال قرار دادن هدفمند و مداوم باورها و نگرشها میتواند به انعطافپذیری در باورها و الگوهای ذهنی کمک بسیاری کند. با تمرین انعطافپذیری عقلانی، خود را برای مواقعی آماده میکنید که با ادامه موفقیت تان، مجبور به تغییر باورها و نگرشها هستید.
تحقیقات نشان میدهد انعطافپذیری موضوعی فوقالعاده و غیرقایل تصور نیست، بلکه همه میتوانند آن را یاد بگیرند. این قابلیت با رفتار و عملکرد خاصی تعریف نمیشود و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. در این خصوص اگر روی خصوصیات متداول افراد با انعطافپذیری بالا تمرکز کنید، راه خوبی را در پیش گرفته اید؛ اما یادتان باشد با تکیه برقدرت و توان خودتان آن را اجرا کنید.
الهام طباطبایی / (ضمیمه چاردیواری روزنامه جام جم)
به عنوان مثال آفتاب سوختگی شدید همراه با تاولهای عفونی و دردناک ارمغان همین مد خطرناک است البته هنگامی دردناکی و قرمزی پوست شروع میشود که آسیب پوستی رخ داده است و درد در 6 تا 48 ساعت ابتدایی پس از قرار گرفتن در معرض آفتاب شدید بیشترین شدت را دارد.
در این میان خیلیها فکر میکنند خطر سولاریوم از آفتاب گرفتن کمتر است پس برنزه شدن دستگاهی را ترجیح میدهند. آیا واقعا همینطور است؟ اصلا چرا متخصصان پوست مدام درباره عوارض برنزه شدن با اشعه هشدار میدهند؟
باید گفت مضرات نور خورشید فقط به یک آفتابسوختگی جزئی ختم نمیشود. در واقع یکبار آفتابسوختگی همراه با تاول زدن پوست، احتمال سرطان سلولهای رنگی پوست (ملانوسیتها) را که ملانوم نامیده میشوند، دو برابر میکند. در عین حال، قرار گرفتن مداوم در معرض نور خورشید باعث پیری زودرس پوست و ایجاد چین و چروک در آن میشود. حتی لکههای تیره پوستی نتیجه تابش طولانیمدت نور خورشید به پوست هستند.
دکتر فریده مهتیپور، متخصص پوستومو در گفتوگو با جامجم میگوید: در نور آفتاب و سولاریوم اشعهای وجود دارد که به برنزه شدن پوست منجر میشود. نکته مهم اینجاست که در واقع آنچه به رنگ گرفتن پوست منجر میشود، ترکیبی از اشعههای فرابنفش A و B است که برای پوست خطرناک هستند و زمینه ابتلا به سرطانهای پوستی را فراهم میکنند. در واقع شما با هر جلسه حمام آفتاب یا سولاریوم، یک قدم به سرطان پوست نزدیک میشوید. بعلاوه اینکه سوختگی و تاول، بروز لکهای تیره پوستی مقاوم به درمان، جوشهای زیرپوستی، عمیق شدن چروکهای سطحی و... از مهمترین عوارض برنزه شدن با آفتاب و اشعههای دستگاه سولاریوم به حساب میآیند.
حتی کم نیستند افرادی که به دلیل مواجهه طولانیمدت با نور خورشید یا در معرض اشعه قرار گرفتن، دچار کمبود آب بدن، مشکلات بینایی، ضعف عمومی و بیحالی، سردردهای شدید، حالت تهوع و استفراغ و مشکلات گوارشی حادتر میشوند. پس فقط آسیبهای پوستی نیست که سلامت طرفداران برنزه شدن را تهدید میکند.
پوستتان سفید است یا تیره؟
یادتان باشد افرادی که پوست سفیدی دارند در مقایسه با افرادی که پوستهای تیره یا به اصطلاح گندمی دارند، آسیبپذیرترند و بیشتر دچار عوارض ناشی از آفتاب یا اشعه سولاریوم قرار میگیرند. بنابراین باید دور این مد خطرناک را یک خط قرمز بکشند و حتی آن را امتحان نکنند، چون حتی به امتحانش هم نمیارزد و گرفتار میشوند و باید با صرف هزینههای هنگفت دنبال راهکارهای درمانی آسیبهای پوستیشان (مثلا لک و چروکهای عمیق) باشند؛ هرچند تضمینی برای درمان قطعی وجود ندارد.
به ضدآفتاب سلام کن
یادتان باشد کرمهای ضدآفتاب قادرند تا 90 درصد از آثار زیانبار نور خورشید پیشگیری کنند،اما مهم، مقدار و دفعات مصرف این محصولات است. در واقع برای پیشگیری از بروز مشکلات پوستی ناشی از نور خورشید باید کرم ضدآفتاب را یک ربع تا نیم ساعت پیش از قرار گرفتن در معرض خورشید و هر بار به اندازه یک بندانگشت روی پوست بزنید و هر دو تا سه ساعت یکبار آن را تجدید کنید.
همچنین هر نوع پوستی به یک ضد آفتاب خاص نیاز دارد و برای خرید یک محصول مطمئن باید از یک متخصص پوست مشاوره گرفت. از طرفی اگر یک ضدآفتاب 30 گرمی فقط برای صورت مورد استفاده قرار بگیرد، تقریبا باید بعد از 15 بار استفاده تمام شود. پس اگر هر روز از خانه بیرون میروید و ضدآفتاب میزنید، اما بعد از چند هفته هنوز هم کرمتان تمام نشده است به این معناست که بدرستی از ضد آفتاب استفاده نمیکنید.
اگر دچار آفتاب سوختگی شدید...
اگر آفتابسوختگی شدید نباشد نیازی به درمان دارویی وجود ندارد، اما اگر جدی است و به سوزش و قرمزی پوست منجر شده، استفاده از کمپرس سرد، اجتناب از قرارگیری مجدد در آفتاب، مصرف آسپیرین یا استامینوفن برای کاهش درد و نوشیدن میزان کافی مایعات میتواند مفید باشد. البته به گفته دکتر مهتیپور، وان خنک هم میتواند ورم و درد ناشی از تاولها را تسکین دهد ولی آب نباید حاوی نمک، روغن یا خوشبوکنندهها باشد. همچنین نباید روی محل پوست آسیبدیده لیف بکشید یا سعی کنید آب تاولها را خالی کنید.
در صورتی که با این اقدامات، شرایط بهتر نشد یا آسیبها شدید بود و تاولهای پوستی به حدی دردناک و بزرگ بودند که بعد از 48 ساعت بهبود پیدا نکردند، حتما باید به پزشک مراجعه کنید. در این شرایط معمولا استفاده از کرمهای موضعی تجویز خواهد شد.
سولاریوم یا حمام آفتاب؟
متاسفانه بعضی افراد بر این باورند منابع مصنوعی نور یا همان دستگاههای سولاریوم حاوی اشعههای مضر نور خورشید نیستند و حتی باعث تامین ویتامین D بدن هم میشوند. در صورتی که باید گفت این دستگاهها از لحاظ نوع اشعه تفاوت چندانی با اشعه خورشید ندارند و حتی گاهی شدیدتر از نور معمولی آفتاب هم هستند بنابراین سولاریوم، کمخطرتر از حمام آفتاب نیست. در عین حال، شاید افرادی که به صورت مدام با آفتاب و سولاریوم پوستشان را تیره نگه میدارند به سرطان پوست مبتلا نشوند، اما نسبت به همسن و سالهایشان پوستی پیرتر، خشکتر، پرچین و چروکتر و بیمارتر خواهند داشت.
پریسا اصولی - جامجم
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از آوای سلامت ، اما برخی علائم وجود دارند که حتما نیاز به مراجعه سریع به پزشک و معاینات دقیق دارند.
ضعف در پاها و بازوها: احساس ضعف و بی حسی در بازو، ساق پا و یا صورت می تواند نشانه ای از یک سکته مغزی باشد بخصوص اگر این احساس در یک طرف بدن باشد. عدم حفظ تعادل، احساس سرگیجه یا مشکل در راه رفتن نیز می تواند نشانه ای از سکته مغزی باشد. شما باید همچنین اطرافیان خود را مطلع کنید اگر: نمی توانید به خوبی ببینید، احساس سردرد شدید، گیجی و یا مشکلا در صحبت کردن یا درک دارید. اگر این علائم مرتبط با سکته مغزی باشد، باید حداقل ظرف 4.5 که زمان طلایی محسوب می شود، برای جلوگیری از خطر ابتلا به ناتوانی های طولانی مدت ناشی از این سکته، اقدامات درمانی صورت گیرد.
درد در قفسه سینه: هر گونه درد در قفسه سینه بخصوص اگر همراه با عرق کردن، فشار، تنگی نفس، یا تهوع باشد، نیاز به مراجعه سریع به پزشک دارد. درد قفسه سینه می تواند نشانه ای از بیماری های قلبی یا حمله قلبی باشد بخصوص اگر شما این احساس را بعد از یک فعالیت بدنی شدید داشته باشید. همچنین این علائم می تواند نشانه ای از حرکت یک لخته خون به سمت ریه باشد. اگر در قفسه سینه خود احساس فشار و سنگینی می کنید، یا اگر درد این ناحیه از بدن برای بیش از چند دقیقه طول می کشد و یا از بین می رود و دوباره شروع می شود، سعی نکنید آن را نادیده بگیرید.
حساسیت به لمس و درد در پشت ساق پا: این علامت می تواند نشانه ای از بروز یک لخته خون در پا باشد که از آن به نام ترومبوز ورید عمقی یاDVTیاد می شود. این علامت بعد از مدت زمان طولانی نشستن در هواپیما یا بی تحرکی طولانی در اثر بیماری رخ دهد. اگر لخته خون رخ داده باشد، شما ممکن است درد بیشتری در زمان ایستادن یا راه رفتن احساس کنید. تورم نیز ممکن است همراه با لخته رخ دهد. حساسیت به لمس بعد از ورزش طبیعی است اما اگر همراه با قرمزی یا احساس گرما و تورم باشد، باید حتما فورا با پزشک تماس گرفت. چون اگر لخته وارد جریان خون شود، با عوارض جدی همراه خواهد بود.
وجود خون در ادرار: اگر این علامت را همراه با احساس درد در یک سمت از بدن خود داشتید، با پزشک تان فورا تماس بگیرید چون شاید نشانه ای از ابتلا به سنگ کلیه باشد. سنگ کلیه یک کریستال کوچک ساخته شده توسط مواد معدنی و نمک در کلیه است در لوله های ادرار در حال حرکت است. پزشک شما ممکن است برای مشاهده سنگ تصویربرداری با اشعه ایکس یا سونوگرافی را تجویز کند.
بسیاری از سنگ های کلیه خود به خود دفع می شوند اما گاهی نیاز به مداخلات پزشکی است. در عین حال اگر شما خون در ادرار مشاهده کردید و نیاز فوری و مکرر به دفع ادرار به همراه سوزش داشتید، ممکن است به عفونت شدید کلیه یا مثانه مبتلا شده باشید. وجود خون در ادرار بدون احساس درد نیز نشانه ای از ابتلا به سرطان کلیه یا مثانه است و نیاز فوری به مراجعه به پزشک دارد.
خس خس سینه: مشکلات تنفسی باید فورا درمان شوند. اگر شما خس خس سینه را به همراه شنیدن صدای سوت در سینه هنگام تنفس تجربه می کنید، فورا به پزشک تان اطلاع دهید. این علائم می تواند نشانه ای از ابتلا به آسم یا بیماری ریوی، و یا آلرژی شدید در اثر قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی باشد. خس خس سینه البته می تواند با ذات الریه یا برونشیت و در موارد شدید با پنومونی در ارتباط باشد.
خیلی از آنهایی که درگیر برنامههای کاهش وزن هستند گله میکنند که چربیهای بعضی از قسمتهای بدن بسیار سرسخت هستند و انگار هیچوقت به طور کامل از بین نمیروند. شکم یکی از متداول ترین این ناحیههاست. اما علت چیست؟
چرا چربی دور شکم دیر آب می شود؟
علت این عدم تمایل به چربی سوزی در یک ناحیه خاص از بدن میتواند از دستور ژنتیکی که طبق آن بدن چربی ذخیره میکند تا تفاوتهای جنسیتی و واکنشهای هورمونی احتمالی به رژیمهای غذایی و محیط زندگی تغییر کند.
چربیسوزی موضعی
چربی سوزی موضعی یک باور عمومی نادرست در مورد لاغری است. بعضی بر این باورند که ورزش کردن روی یک ناحیه از بدن میتواند به سوختن چربی های آن ناحیه کمک کند. این درست نیست. کاهش چربی های بدن منجر به از دست رفتن چربی در کل بدن میشود. طبق تحقیقی که بر روی گروهی از مردانی انجام گرفت که ۵۰۰۰ حرکت درازنشست را طی یک دوره ۲۷ روزه انجام داده بودند، کاهش چربی به طور مساوی از کل بدن آنها اتفاق افتاده بود نه فقط از ناحیه شکمشان.
ذخیره شدن چربی در بدن
چربی های بدن ابتدا در یک ناحیه انباشته میشوند. ذخیره شدن چربی در بدن برحسب جنسیت متفاوت است. چربی اضافه مردها معمولاً ابتدا در ناحیه شکم و در خانمها در ناحیه ران و پاها انباشته میشود. البته این مسئله در افراد مختلف متفاوت است. اما با اینکه چربی زیر پوستی از کل بدن کم میشود، در زمان ذخیره شدن، ابتدا به یک ناحیه میرود. حتی به نظر میرسد که وقتی چربی اضافه از طریق رژیمغذایی و ورزش میسوزد، اولین جایی که چربی گرفته است، در آخرین مرحله چربیسوزی میکند.
استرس و چربی شکم
هورمون کورتیزول در زمان های استرس طولانی مدت ترشح میشود. یکی از عملکردهای کورتیزول آزاد کردن چربی انباشته به جریان خون برای انتقال است. این چربیها میتوانند بعنوان سوخت عضلات در سوخت و ساز هوازی مورد استفاده قرار گیرند، درست مثل واکنش جنگ و گریز. اما کورتیزول ممکن است باعث شود چربی آزادشده دوباره ذخیره شود، اما اینبار به شکل چربی شکمی به دور اندامهای داخلی. سبک زندگی نشسته امروزی میتواند به این معنی باشد که نمیتوان واکنش فیزیکی به استرس داد و این موجب انتقال چربی های نواحی دیگر بدن به شکم میشود.
خطرات مربوط به چربی شکمی
چربی شکمی بیشتر از چربیهای انباشتهشده در قسمتهای دیگر بدن نشان دهنده عوامل خطرزای دیگر است. چربی احشایی (شکمی) با بیماریهای قلبی، دیابت نوع ۲، سندرم متابولیک، سرطان سینه و روده، فشارخون بالا و مشکلات مثانه در ارتباط است.
سوزاندن چربی های شکم
چربی سوزی موفق و حفظ آن نیاز به ترکیبی از رژیمغذایی و ورزش دارد. به نظر میرسد که تاثیر رژیمغذایی برای از دست رفتن چربی های شکم بیشتر است. اما ورزش هم تاثیر بسیار خوبی بر کنترل استرس نشان داده است. تقویت واکنش به استرس به استفاده از چربی آزادشده توسط کورتیزول کمک میکند تا اینکه اجازه دهد که این چربی ها در بدن ذخیره شوند. در نهایت پشتکار و ثبات قدم به یک برنامه کاهش وزن موجب موفقیت در این زمینه میشود.
منبع : mardoman.net
افکار عجیب و غریبی که ما هنگام مواجهه با سختیها داریم
در زمان بروز یک مشکل اساسی شما چه عکس العملی دارید؟ آیا مثل روزهای عادی زندگی تان فکر میکنید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ اواسط دوران دکترا، پزشکان در من تشخیص سرطان کلیه دادند. بعد از این تشخیص خیلی چیزها برایم اتفاق افتاد که از نظر روانشناسی جالب و شایان توجه بودند؛ اما یکی از آنها به شکل خاصی عجیب بود: شروع به «جانبخشی» کردم. تقریبا از همان زمانی که از سرطانم باخبر شدم، آن را به صورت یک عامل تصمیمگیر، با اهداف و نیتهای خود دیدم و هر کدام از سلولهای سرطانیام را به عنوان پیاده نظامش، در مأموریتی برای فتح اعضای بدنم. حتی دوستان و اعضای خانواده درباره تومورم به عنوان یک موجود با آرمآنهای شیطانی صحبت میکردند. یکی از دوستانم قبل از شروع درمانم میگفت: «نمیدونه ما چهطوری داریم میریم سراغش.»
این البته صرفا «یک» قصه است. اما به یکی از جنبههای کاملا عجیب شناخت انسانی برمیگردد که البته زمانی کاملا طبیعی بوده است. در واقع، تحقیقات اشاره بر این دارند که این گرایش به جانبخشی تا حد زیادی عمومی است. در دههٔ ۱۹۴۰، روزهای آغازین پیدایش روانشناسی اجتماعی به شکلی که ما میشناسیم، دو روانشناس به نامهای فریتز هیدر و مرین سیمل مطالعهای را مدیریت کردند که نشان میداد، شرکتکننده به راحتی برای مجموعهای از اَشکال که در یک فیلم کوتاه نمایش داده شده بودند، اهداف، احساسات و نیت قائل میشدند.
چرا ما به این راحتی در این قالب و با این اصطلاحات فکر میکنیم؟ نوشتهجات علمی چند دلیل برای این موضوع مطرح میکنند. یکی از آنها این است که جانبخشی به ما کمک میکند، دنیایی پیچیده را درک کنیم. ما چیزی را که ممکن است تماماً نفهمیم با عباراتی که با آنها از قبل کاملا آشناییم تجزیه میکنیم. من دکتر یا تومورشناس نبودم؛ پس آسانترین راه من برای درک سرطانم این بود که آن را از دریچه رفتار انسانی ببینم.
همچنین جانبخشی به ما کمک میکند که تردید و اضطراب همراه با آن را کم کنیم. وقتی من به سرطانم به عنوان یک عامل شبه انسان فکر کردم، میتوانستم الگوی تجربیات انسانی را برای پیشبینی آنچه بعد از این انجام خواهد داد، به کار ببرم.
این جور یافتهها در کنار هم این ایده را به ذهن میرسانند که جانبخشی در واقع به عنوان یک مکانیزم مقابله عمل میکند که در زمان مواجهه با چالشهای زندگی به کار ما میآید. در عواقب پس از یک تشخیص پزشکی که مسیر زندگی را تغییر میدهد، جانبخشی ممکن است تسکیندهندهای باشد که به ما کمک میکند نوعی حس نظم و پیشبینیپذیری در زندگی را بازگردانیم.
البته، یکی از ویژگیهای جالب ماجرا این است که جانبخشی معمولا روالی خودبهخودی است: راهی ابتکاری برای درک چیزی که در غیر این صورت غیرقابلتصور به نظر میرسد. روانشناسان ادبیات مستحکمی حول این ایده دارند که ما دو روش یا دو نظام تفکر داریم: یک روش سریع و سرسری که از روالهای ابتکاری و سایر میانبرهای روانی استفاده میکند و یک سیستم ثانویه که درگیر روندی استدلالی میشود که آهستهتر و هوشیارانهتر و پرزحمتتر است.
مهمان را به شرط بپذیرید
حضور اطرافیان باید جوی شاد و آرام برای بیمار بسازد و به تخلیه هیجانی و ابراز هیجانها بینجامد. باید با او درباره تجربههای مثبت و نمونههای درمان شده صحبت کرد.
ایام بیماری بهانهای میشود برای صلهرحم از بیمار؛ این دید و بازدیدها نشانه علاقه و احترام فرد بیمار بین دوستان و اقوام اســت. اما اگر این دید و بازیدها از صبح تا شب باشد و مطابق با میل بیمار نباشد میتواند موجب پریشانی، فشار روانی و… او نیز شود. پس با برنامهریزی خانوادگی این ملاقاتها را به نوعی ترتیب دهید که بیمار احساس راحتی کند. مشکل اینجاست که ایرانیها یکباره تصمیم میگیرند ۲۰ نفره با گل و شیرینی بروند خانه دوست بیمارشان و کلی آنجا بگویند و بخندند و بگویند موهایت ریخته اتفاقا خوشگلتر شدی و خوشتیپی! تا حال دوست بیمارشان بهتر شود در حالی که بیمار سرطانی شاید آمادگی پذیرش این گفتهها و رفتارها را نداشته باشد.
پس هم اینکه چنین بیمارانی را تنها بگذاریم غلط اســت و هم اینکه همه یکباره برای دیدارش برویم!گفتن حرفهای شعاری و روحیه دادن بیهوده به کسی که واقعا غمگین اســت هم عملا شرایط او را بدتر میکند. کسی که سوگوار اســت، باید با سوگش روبرو شود ولی نحوه انجام این کار مهم اســت. نباید به بیماری که سرطان دارد بگوییم بیماریات چیز خاصی نیست و خوب میشود یا خدا را شکر سرطان سختتری نداری و… چون با این حرفها احساس میکند به او ترحم میکنیم.
سفر بروید
سفرهای تفریحی و زیارتی میتواند کمک خوبی برای آرام کردن بیماران باشد.
محیط را آرام کنید
دنبال مقصر نباشید تا بدانید چهکسی زمینه بیماری را ایجاد کرده مثلا فرد سیگاری، فردی که ریشه ارثی سرطان داشته، بحث پیرامون مشکلات مالی و… چراکه پژوهشها نشان داده اســت که خانههای ناآرام احتمال اثر بخشی درمان سرطان را کم میکند. خانه آرام میتواند علاوه بر کمک به روحیه بیمار، جسم او را هم آرام کند.
سخنان او را با گوش شنوا بشنوید
نیازی نیست همیشه برای گلایههای فرد بیمار جوابی داشته باشید، گاهی لازم اســت فقط صبور باشید و با گوش شنوا، سخنان او را بشنوید تا آرام شود.
بیکاری را ممنوع کنید
بیکاری حتی در روزهای عادی هم میتواند به روحیه افراد صدمه بزند. این توصیه برای بیماران سرطانی خیلی مهمتر اســت. تا جایی که توان جسمانی به بیمار اجازه میدهد. به او کمک کنید تا زندگی عادی قبل اعم از سرکار رفتن، کار خانه و… را انجام دهد. انجام کارهای هنری هم در این دوران به حفظ روحیه و تخلیه هیجانات منفی کمک میکند.
از ورزش غافل نشوید
ورزش علاوه بر کمک به تقویت جسم، انرژی روحی بیمار و امید به زندگی او را بالا میبرد. از ورزش غافل نشوید اما اینکه چه ورزشی برای بیمار شما خوب اســت را از پزشک او جویا شوید.
مثبت نگری در درمان بیماری
برای کمک به رسیدن بیمار به مرحله پذیرش بیماری، شرکت در جلسات گروهی افراد مبتلا به سرطان، سرزدن به سایت انجمنها، تقویت اعتقادات و امید بیمار و… مهم اســت. در کنار این استفاده کلامی، پوستر و… که حاوی جملات کوتاه امیددهنده باشد برای فرد مهم اســت. کمک کنید تا بیمار دوره درمان خود را مرحله مبارزه با بیماری بداند که گذر با صبر و توکل از آن، نتیجه موفقیت در امتحان خدا را خواهد داشت.
یک درد و دل دوستانه چاشنی بیماری
ممکن اســت بیمار به علت از دست دادن موها و تغییر ظاهر ترجیح دهد با دوستانش ملاقات حضوری نداشته باشد. در این صورت بهتر اســت به صحبت تلفنی با او اکتفا کرد.
از طرفی، اگر اطرافیان، فردی که شیمیدرمانی شده و به هر حال تحتتاثیر داروها ممکن اســت دچار علائم افسردگی و اضطرابی شده باشد و به علت اینکه سیستم ایمنیاش مشکل پیدا کرده یا تغییر ظاهرش، نتواند یا ترجیح دهد زیاد از خانه خارج نشود، تنها بگذارند، با خودش فکر میکند همه رهایش کردهاند! یعنی با وجود اینکه خودش به همه گفته سراغ من نیایید، میگوید حالا من گفتم مرا تنهابگذارید چرا شما تماس نگرفتید، زنگ نزدید و…؟ اینها باز هم حساسیت رفتار با بیماران سرطانی را نشان میدهد.
ایام بیماری بهانهای میشود برای صلهرحم از بیمار؛ این دید و بازدیدها نشانه علاقه و احترام فرد بیمار بین دوستان و اقوام اســت. اما اگر این دید و بازیدها از صبح تا شب باشد و مطابق با میل بیمار نباشد میتواند موجب پریشانی، فشار روانی شود.
بهترین کار این اســت که با توجه به شناختی که از دوست بیمارمان داریم عمل کنیم. قبل از هر کار، هم باید با نزدیکان درجه یک او مثل خواهر و برادرش، تماس بگیریم تا مثلا اگر تلفنهایمان را جواب نمیدهد، به او پیغام دهد که ما تماس گرفتهایم و گفتهایم دلمان برایش تنگ شده. بگوید ما مشکلش را میدانیم و میخواهیم برای دیدنش بیاییم ولی اگر مزاحمش هستیم، این کار را انجام ندهیم.
خوب اســت برایش پیغام بگذاریم که دوست داریم کنارش باشیم ولی تصمیمگیری را به عهده خود او میگذاریم تا هر وقت حوصله داشت، اشاره کند تا برویم. با این کار بیمار متوجه میشود دیگران درکش میکنند و برای آنها ارزشمند اســت. ممکن اســت دوست بیمارمان بگوید حوصله ندارم ولی نباید یکباره به این بهانه او را رها کرد و دیگر سراغی از او نگرفت چون ممکن اســت فقط در همان برهه زمانی تمایلی به دیدارها نداشته باشد.
بیشتر بیماران سرطانی یا دچار هر بیماری صعبالعلاج، به وجود دوستانشان نیاز دارند و معمولا بعد از مدتی علاقهمند میشوند با آنها ارتباط برقرار کنند. همانطور که گفتم، حضور اطرافیان باید جوی شاد و آرام برای بیمار بسازد و به تخلیه هیجانی و ابراز هیجانها بینجامد. باید با او درباره تجربههای مثبت و نمونههای درمان شده صحبت کرد و حتی اگر میتوانیم یکی از نزدیکان که دچار همین بیماری و روبه بهبود اســت، با خود برای دیدار دوست بیمارمان ببریم تا متوجه شود دیگران میفهمند چه دردی دارد و این اقدامها بسیار موثرتر از این اســت که بخواهیم حواسش را پرت کنیم.
از خودتان غافل نشوید
اگر بیماری اطرافیان برای شما فشار روانی دارد و شما به عنوان مراقب و شخص نزدیک در حال مراقبت از او هستید، خودتان را فراموش نکنید. اگر شما که مراقبت او هستید، از لحاظ جسمی دچار مشکل شوید اوضاع وخیم تر می شود. برای اینکه تکیه گاه خوبی باشید، سعی کنید از قرص های تقویتی و آرام بخش استفاده کنید تا بیمارتان احساس خلا و ضعف را در شما نبیند. امیدواری شما او را امیدوارتر می کند.
-
-
منبع: تبیان
لعب به معنای بازیچه و لعاب به معنای آبی که از دهان بریزد نزدیک هماند. همانطوری که لعاب دهان، هیچ تشنهای را سیراب نمیکند، بازیچههای دنیا، هیچ انسان تشنهی کمال را، به کمال نمیرساند. تنها چیزی که به عطش انسان خواهان کمال، پاسخ میدهد همان چشمههای جوشان حکمت است، که از درون او میجوشد. در جوامع روایی ما دستور کندوکاو درون دل داده شد که اگر مؤمنی چهل شبانهروز، به اصلاح خود بپردازد چشمههای حکمت از قلبش میجوشد «من أخلص لله أربعین یوماً فجر الله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه». (3)
آنگاه درباره آنها که در شک و تردید بسر میبرند و به بازیچههای دنیا، انس گرفتهاند. میفرماید؛ تو منتظر باش که روز سیاه و پر دود و خطری را، اینها در پیش دارند «فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِینٍ» روزی آسمان ابر سیاهی را به همراه میآورد، که راه نفس و دید اینها بسته میشود.استاد بزرگوار، رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی - مدظلهالعالی - در آن رسالهی شریفشان به نام «مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة» (که این رسالهی عمیق علمی را در حدود پنجاه سال قبل نوشتهاند که سن شریفشان آن وقت حدود بیست و نه یا سی سال بوده. و درک این کتاب عمیق برای اهلش بسیار دشوار است چه رسد به دیگران که دستی از دور بر این مطالب دارند) این حدیث شریف را نقل کردند، و تشریح کردند که نامهای از خدای متعال، برای مؤمنین در بهشت میآید که، در آن نامه نوشته است؛ از خدایی که نمیمیرد به مؤمنی که دیگر مرگ ندارد. در آن نامه نوشته است که من هر چه بخواهم محقق میشود، به تو هم اجازه دادم که هر چه بخواهی در بهشت برای تو حاصل باشد.
این همان مقام بلند است که مظهر ارادهی تامهی خدای سبحان میشود، حیف آن مقام بلند نیست، که انسان به متاع دنیا بفروشد؟ در همین «حوامیم سبعه» آمده به تبهکاران میگویند شما آن طیبات را در دنیا از دست دادید.پینوشتها
1. سورهی دخان، آیات 10 و 11.
2. سورهی دخان، آیهی 9.
3. بحار ج 70 ص 249.
4. سورهی طه، آیهی 78.
5. سورهی دخان، آیهی 12.
6. سورهی دخان، آیات 13 تا 15.
7. سورهی زخرف، آیهی 49.
8. سورهی بقره، آیهی 118.
9. سورهی زخرف، آیهی 50.
10. سورهی زخرف، آیهی 50.
11. سورهی انعام، آیهی 42.
12. سورهی انعام، آیهی 43.
13. سورهی بقره، آیهی 107.
14. سورهی زمر، آیهی 63.
15. سورهی هود، آیهی 123.
16. سورهی انعام، آیهی 59.
17. نهجالبلاغه فیضالاسلام، خطبه 214.
18. سورهی بقره، آیهی 255.
19. کافی ج 8 ص 90.
20. صد کلمه جاحظ.
21. سورهی فرقان، آیهی 24.
22. سورهی انشقاق، آیهی 6.
23. سورهی فرقان، آیهی 3.
24. سورهی انعام، آیهی 44.
25. سورهی انعام، آیهی 44.
26. سورهی انعام، آیهی 44.
27. سورهی انعام، آیهی 44.
28. سورهی انعام، آیهی 45.
29. سورهی اعراف، آیهی 94.
30. سورهی فتح، آیهی 4.
31. سورهی اعراف، آیهی 95.
32. سورهی اعراف، آیهی 95.
33. سورهی اعراف، آیهی 95.
34. سورهی اعراف، آیهی 95.
35. سورهی اعراف، آیهی 96.
36. سورهی اعراف، آیهی 96.
37. سورهی ابراهیم، آیهی 7.
38. سورهی اعراف، آیات 97 و 98.
39. سورهی دخان، آیهی 16.
40. سورهی دخان، آیات 17 تا 19.
وب سایت فرارو: بسیاری از دردها نشان دهنده مشکلی جدی در سلامت بدن نیستند اما برخی علائم وجود دارند که حتما نیاز به مراجعه سریع به پزشک و معاینات دقیق دارند.
ضعف در پاها و بازوها: احساس ضعف و بی حسی در بازو، ساق پا و یا صورت می تواند نشانه ای از یک سکته مغزی باشد بخصوص اگر این احساس در یک طرف بدن باشد. عدم حفظ تعادل، احساس سرگیجه یا مشکل در راه رفتن نیز می تواند نشانه ای از سکته مغزی باشد. شما باید همچنین اطرافیان خود را مطلع کنید اگر: نمی توانید به خوبی ببینید، احساس سردرد شدید، گیجی و یا مشکلا در صحبت کردن یا درک دارید. اگر این علائم مرتبط با سکته مغزی باشد، باید حداقل ظرف 4.5 که زمان طلایی محسوب می شود، برای جلوگیری از خطر ابتلا به ناتوانی های طولانی مدت ناشی از این سکته، اقدامات درمانی صورت گیرد.
حساسیت به لمس و درد در پشت ساق پا: این علامت می تواند نشانه ای از بروز یک لخته خون در پا باشد که از آن به نام ترومبوز ورید عمقی یاDVTیاد می شود. این علامت بعد از مدت زمان طولانی نشستن در هواپیما یا بی تحرکی طولانی در اثر بیماری رخ دهد. اگر لخته خون رخ داده باشد، شما ممکن اسـت درد بیشتری در زمان ایستادن یا راه رفتن احساس کنید. تورم نیز ممکن اسـت همراه با لخته رخ دهد. حساسیت به لمس بعد از ورزش طبیعی اسـت اما اگر همراه با قرمزی یا احساس گرما و تورم باشد، باید حتما فورا با پزشک تماس گرفت. چون اگر لخته وارد جریان خون شود، با عوارض جدی همراه خواهد بود.
بسیاری از سنگ های کلیه خود به خود دفع می شوند اما گاهی نیاز به مداخلات پزشکی اسـت. در عین حال اگر شما خون در ادرار مشاهده کردید و نیاز فوری و مکرر به دفع ادرار به همراه سوزش داشتید، ممکن اسـت به عفونت شدید کلیه یا مثانه مبتلا شده باشید. وجود خون در ادرار بدون احساس درد نیز نشانه ای از ابتلا به سرطان کلیه یا مثانه اسـت و نیاز فوری به مراجعه به پزشک دارد.
خس خس سینه: مشکلات تنفسی باید فورا درمان شوند. اگر شما خس خس سینه را به همراه شنیدن صدای سوت در سینه هنگام تنفس تجربه می کنید، فورا به پزشک تان اطلاع دهید. این علائم می تواند نشانه ای از ابتلا به آسم یا بیماری ریوی، و یا آلرژی شدید در اثر قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی باشد. خس خس سینه البته می تواند با ذات الریه یا برونشیت و در موارد شدید با پنومونی در ارتباط باشد.