جام جم سرا:
به یاد داشته باشید که ممکن است در شرایطی، همه این نشانهها وجود داشته باشند اما همه چیز فقط از «سوء تفاهمی ساده» سرچشمه گرفته باشد و در واقع خیانتی وجود نداشته باشد. بنابراین، حتی با وجود این نشانهها هم هیچ وقت صد در صد نتیجهگیری نکنید! همچنین به یاد داشته باشید که این مطلب ترجمه است و برخی از موارد و نشانهها ممکن است بر اساس فرهنگی متفاوت از فرهنگ ما بیان شده باشد.
*وقتی همسرتان ساعتهای کمتری را نسبت به گذشته در خانه صرف میکند در حالی که مسئولیتهایش در محیط کار تغییری نکرده و دلیلی منطقی برای این تغییر ندارد.
*وقتی بارها بر سر مسائل جزئی با شما جر و بحث میکند و شما فهمیدهاید که او از این مشاجرهها برای خروج از خانه و بیرون ماندن تا دیر وقت استفاده میکند.
*وقتی عطرش تغییر کرده است و بیشتر زنانه به نظر میرسد!.
*وقتی آدمهایی که کاملا به آنها اعتماد دارید بارها و بارها و بارها به شما هشدار میدهند که همسرتان به شما خیانت میکند و حاضرند دلایلی برای ادعایشان ارائه کنند.
*وقتی همسرتان با این بهانه که برای ارتباط زناشویی متعارف با شما زیادی خسته است، از برقراری رابطه پرهیز میکند و این ماجرا بارها تکرار میشود.
* وقتی دم غروب به شما زنگ میزند و میگوید به دلیل برخی مشکلات کاری، امشب نمیتواند به خانه برگردد در حالی که میدانید ساعت کار او تا 4 عصر بیشتر نیست.
*وقتی فاکتور هزینه اقامت در هتل یا رسید پرداخت هزینه غذا در رستورانی را در جیب کتش پیدا میکنید، در حالی که تا به حال شما را به آنجا نبرده است.
* وقتی پس از تولد فرزندتان، علاقهای به درآغوش گرفتنش ندارد و از گذاشتن صندلی نوزاد در خودرویش پرهیز میکند یا از جا گذاشتن اسباب بازیهای کودک روی صندلیهای خودرو عصبانی میشود.
*وقتی اصرار دارد وظایف مشترک زندگی زناشویی را جداگانه و بدون شراکت با شما انجام دهد، مثلا رختهایش را جدا از رختهای دیگران به اتوشویی بدهد یا پافشاری میکند حتی مسیر مشترک ادارههایتان را جداگانه بروید.
*وقتی حاضر نیست فیش حقوقیاش را به شما نشان دهد و علیرغم داشتن درآمدی معقول هنوز نیمه ماه نرسیده، حسابش خالی میشود.
*وقتی برای دیر آمدنش به خانه، حضور در مکانهایی را بهانه میکند که میدانید همگی در آن ساعت از شب بستهاند.
*وقتی حریم خصوصی اش را افزایش میدهد یعنی به شما اجازه نمیدهد قبض هایش را ببینید، به محض نزدیک شدنتان به رایانه صفحه ایمیلش را میبندد یا اجازه نمیدهد به تلفن همراهش دست بزنید و تماس هایش را در دستشویی یا حمام یا خارج از خانه پاسخ میدهد.
*وقتی ناگهان بی نظم میشود، بموقع سر قرارهایش با شما حاضر نمیشود و به قولهایی که به شما و فرزندان داده عمل نمیکند.
*وقتی هربار موضوع بحث تان در خانه، خیانت همسران است او بدون متهم شدن، رفتاری دفاعی به خود میگیرد و خشمگین میشود.
*وقتی حس میکنید فاصله شما و او زیاد شده و حوصله گفتگو کردن با شما را ندارد.
*وقتی تا پاسی از شب پای رایانه اش نشسته و با غریبهای چت میکند، اما صبح حافظه مسنجر کاملا پاک شده است.
*وقتی از بودن کنار شما، احساس راحتی نمیکند و عصبی به نظر میرسد، یا مایل نیست حتی لمسش کنید.
*وقتی طبعش ناگهان تغییر میکند و اشتهایی برای خوردن غذای خانه ندارد.
*وقتی خط تلفن جداگانهای میخرد که قبضش به نشانی خانه نمیآید.
*وقتی رفتارهای معمولش را مثل شیوه آرایش موها و اصلاح صورتش تغییر میدهد و انتظارات تازهای در ارتباط زناشویی با شما دارد که پیشتر نداشت.
من مطمئن شدم... چه باید کرد؟
فرض کنیم شمار زیادی از نشانههایی که گفتیم درباره همسرتان صدق میکند، قدم بعدی چیست؟ قهر میکنید؟ با او مشاجره میکنید؟ تعقیبش میکنید؟ محبوب تازه اش را پیدا میکنید؟ یا....
بهترین اقدام در چنین شرایطی، گفتگویی دو نفره با پرهیز از چاشنی مشاجره است. مشاجره در این مواقع فقط وضع را بدتر میکند و باعث میشود او راهی برای طفره رفتن از پاسخگویی پیدا کند. پس به جای چشم بستن بر حقیقت، در گفتگویی آرام، نشانهها را برایش شرح دهید و پاسخی منطقی بخواهید اما اگر او همه چیز را انکار کرد و همه ماجراها را به بدبینی شما نسبت داد یا حس کردید پاسخ هایش قانع کننده نیست، به او پیشنهاد دیدار با یک مشاور خانواده را بدهید تا شاید نفر سوم و بیطرف، حقیقت را کشف کند.
جام جم سرا:
به یاد داشته باشید که ممکن است در شرایطی، همه این نشانهها وجود داشته باشند اما همه چیز فقط از «سوء تفاهمی ساده» سرچشمه گرفته باشد و در واقع خیانتی وجود نداشته باشد. بنابراین، حتی با وجود این نشانهها هم هیچ وقت صد در صد نتیجهگیری نکنید! همچنین به یاد داشته باشید که این مطلب ترجمه است و برخی از موارد و نشانهها ممکن است بر اساس فرهنگی متفاوت از فرهنگ ما بیان شده باشد.
*وقتی همسرتان ساعتهای کمتری را نسبت به گذشته در خانه صرف میکند در حالی که مسئولیتهایش در محیط کار تغییری نکرده و دلیلی منطقی برای این تغییر ندارد.
*وقتی بارها بر سر مسائل جزئی با شما جر و بحث میکند و شما فهمیدهاید که او از این مشاجرهها برای خروج از خانه و بیرون ماندن تا دیر وقت استفاده میکند.
*وقتی عطرش تغییر کرده است و بیشتر زنانه به نظر میرسد!.
*وقتی آدمهایی که کاملا به آنها اعتماد دارید بارها و بارها و بارها به شما هشدار میدهند که همسرتان به شما خیانت میکند و حاضرند دلایلی برای ادعایشان ارائه کنند.
*وقتی همسرتان با این بهانه که برای ارتباط زناشویی متعارف با شما زیادی خسته است، از برقراری رابطه پرهیز میکند و این ماجرا بارها تکرار میشود.
* وقتی دم غروب به شما زنگ میزند و میگوید به دلیل برخی مشکلات کاری، امشب نمیتواند به خانه برگردد در حالی که میدانید ساعت کار او تا 4 عصر بیشتر نیست.
*وقتی فاکتور هزینه اقامت در هتل یا رسید پرداخت هزینه غذا در رستورانی را در جیب کتش پیدا میکنید، در حالی که تا به حال شما را به آنجا نبرده است.
* وقتی پس از تولد فرزندتان، علاقهای به درآغوش گرفتنش ندارد و از گذاشتن صندلی نوزاد در خودرویش پرهیز میکند یا از جا گذاشتن اسباب بازیهای کودک روی صندلیهای خودرو عصبانی میشود.
*وقتی اصرار دارد وظایف مشترک زندگی زناشویی را جداگانه و بدون شراکت با شما انجام دهد، مثلا رختهایش را جدا از رختهای دیگران به اتوشویی بدهد یا پافشاری میکند حتی مسیر مشترک ادارههایتان را جداگانه بروید.
*وقتی حاضر نیست فیش حقوقیاش را به شما نشان دهد و علیرغم داشتن درآمدی معقول هنوز نیمه ماه نرسیده، حسابش خالی میشود.
*وقتی برای دیر آمدنش به خانه، حضور در مکانهایی را بهانه میکند که میدانید همگی در آن ساعت از شب بستهاند.
*وقتی حریم خصوصی اش را افزایش میدهد یعنی به شما اجازه نمیدهد قبض هایش را ببینید، به محض نزدیک شدنتان به رایانه صفحه ایمیلش را میبندد یا اجازه نمیدهد به تلفن همراهش دست بزنید و تماس هایش را در دستشویی یا حمام یا خارج از خانه پاسخ میدهد.
*وقتی ناگهان بی نظم میشود، بموقع سر قرارهایش با شما حاضر نمیشود و به قولهایی که به شما و فرزندان داده عمل نمیکند.
*وقتی هربار موضوع بحث تان در خانه، خیانت همسران است او بدون متهم شدن، رفتاری دفاعی به خود میگیرد و خشمگین میشود.
*وقتی حس میکنید فاصله شما و او زیاد شده و حوصله گفتگو کردن با شما را ندارد.
*وقتی تا پاسی از شب پای رایانه اش نشسته و با غریبهای چت میکند، اما صبح حافظه مسنجر کاملا پاک شده است.
*وقتی از بودن کنار شما، احساس راحتی نمیکند و عصبی به نظر میرسد، یا مایل نیست حتی لمسش کنید.
*وقتی طبعش ناگهان تغییر میکند و اشتهایی برای خوردن غذای خانه ندارد.
*وقتی خط تلفن جداگانهای میخرد که قبضش به نشانی خانه نمیآید.
*وقتی رفتارهای معمولش را مثل شیوه آرایش موها و اصلاح صورتش تغییر میدهد و انتظارات تازهای در ارتباط زناشویی با شما دارد که پیشتر نداشت.
من مطمئن شدم... چه باید کرد؟
فرض کنیم شمار زیادی از نشانههایی که گفتیم درباره همسرتان صدق میکند، قدم بعدی چیست؟ قهر میکنید؟ با او مشاجره میکنید؟ تعقیبش میکنید؟ محبوب تازه اش را پیدا میکنید؟ یا....
بهترین اقدام در چنین شرایطی، گفتگویی دو نفره با پرهیز از چاشنی مشاجره است. مشاجره در این مواقع فقط وضع را بدتر میکند و باعث میشود او راهی برای طفره رفتن از پاسخگویی پیدا کند. پس به جای چشم بستن بر حقیقت، در گفتگویی آرام، نشانهها را برایش شرح دهید و پاسخی منطقی بخواهید اما اگر او همه چیز را انکار کرد و همه ماجراها را به بدبینی شما نسبت داد یا حس کردید پاسخ هایش قانع کننده نیست، به او پیشنهاد دیدار با یک مشاور خانواده را بدهید تا شاید نفر سوم و بیطرف، حقیقت را کشف کند.
در مدت بروز مشکل، زن و شوهر احترامها را زیر پا میگذارند، همدیگر را تحقیر و سرزنش میکنند، ظرفها را میشکنند و شاید هم حرف از جدایی بزنند و... . اما در دوران نقاهت مشکلشان، یعنی درست بعد از برقراری آشتیکنان، جذب یکدیگر میشوند و به صورت افراطی از خطاهای یکدیگر و اختلافات چشمپوشی میکنند و خلاصه آنکه از هر دری همسرشان را با محبت سیراب میکنند. این حالت ادامه دارد تا بروز اختلافی دیگر! با شروع یک اختلاف جدید، مشکل رنگ باخته دیروز، همچون دمل چرکی رو به بهبود، ناگهان سرباز میکند و شرایط را وخیمتر میکند، آنچنان که گویی کبریتی را در انبار پر از باروت انداخته باشید.
برای پرهیز از این حالت بهتر است سریعتر دست به کار شوید و به فکر راه چارهای بیفتید. برای مدیریت اختلافات خود لازم است به نکات زیر توجه کنید:
همراه باشید
زندگی همیشه به دلخواه شما پیش نمیرود، در این مسیر، فراز و نشیبهایی وجود دارد که شما ناگزیر به عبور از آن هستید. تنهایی در این مسیر برای هر یک از زوجین بسیار سخت است و حتی گاه طاقتفرسا میشود. برای این که یکدیگر را گم نکنید و در این مسیر بیوقفه پر تلاطم همراه یکدیگر باشید، لازم است پیوسته با هم در تماس باشید. زمان خاصی را برای بودن در کنار یکدیگر، مشخص کنید و در این فرصتها جویای احوال هم و برای هم تسکیندهنده باشید.
تفاوتها، نمک زندگیاند
این باور اشتباه است که زندگی مشترک موفق، زندگی است که هرگز رنگ اختلاف به خود نبیند. اختلاف و جروبحث جزء لاینفک و اجتنابناپذیر هر زندگی است. باید بدانید بحث و اختلاف را تجربه خواهید کرد و اختلافات، واقعیت طبیعی زندگی شماست اما آنچه اختلافات را بهینه و سازنده میکند آن است که آنها را به چشم چالش ببینید نه مشکل و از سوی دیگر دورههای اختلاف را کوتاه کنید و برای آنها راه حل بیابید و هرگز تکرارشان نکنید.
مشکلات را انکار نکنید
هرگز اختلاف و مشکل پیش آمده را ناتمام نگذارید. البته منظور این نیست که بر تنش به وجود آمده دامن بزنید و آنها را ادامه داده و به دنبال آشتی و گذشت نباشید، بلکه هدف آن است که آن را حل کنید. ممکن است شما یا همسرتان برای رفع دلخوری، با یک شاخه گل سر و ته اختلاف تان را جمعبندی کنید اما باید بدانید مشکل هنوز زنده است و زمانی دیگر یا درجایی دیگر دوباره بروز خواهد یافت. عشقورزی، ابراز محبت، عذرخواهی و هدیه دادن راهکارهایی است که برای خاتمه موقت بحران یا اختلاف مناسب است، اما در طولانی مدت بیاثر خواهد بود. لذا، برای پرهیز از تجربه دوباره مشکلات، مشکل را واکاوی کنید و برای حل بحران از بیخ و بن، وارد عمل شوید.
با هم باشید و بمانید
بیگمان از علایق هم آگاهید و خواستنیهای مورد پسند یکدیگر را میشناسید. برای رفع کدورت و اختلافات پیش آمده، به علایق همدیگر توجه کنید و تا آنجا که مقدور است آنها را برآورده سازید. این رفتار میتواند مقدمه خوبی برای نشست صمیمانه شما با همسرتان باشد و گفتوگو راجع به موضوعاتی که نیازمند مساعدت و همکاری هر دوی شماست. بیتردید در این گفتوگوهای صمیمانه است که میتوانید برای مشکلتان راهحل بیابید و برای برطرفکردن آن، با یکدیگر قرارداد بگذارید و همدیگر را مقید به اجرا کنید.
تغییر را از خودتان شروع کنید
همسرتان را آنگونه که هست، با تمام تفاوتها و شباهتهایی که به شما دارد، بپذیرید. او را به خاطر یکتا و منحصربهفرد بودنش بستایید و سعی نکنید منیت او را در جهت منیت خود تغییر دهید و یک «من» دیگر مشابه آنچهخود هستید، بسازید. بهتر است به این باور برسید که ما فقط میتوانیم خودمان را تغییر دهیم. وقتی خودتان تغییر کنید، محیط اطراف شما هم تغییر خواهد کرد. اگر بهانه جو هستید و بدقلقی میکنید، کافی است این رفتارتان را ترک کنید تا شروع تغییرات اطرافیانتان را هم مشاهده کنید. بیگمان این طرز فکر، برای همسرتان پذیرفتنی است تا این که وارد مجادله شوید و مستقیما از او بخواهید تغییراتی در خود ایجاد کند.
برخی از همسران صحنه زندگی را مانند داد و ستدهای بازاریها یکسان قلمداد کردهاند. مثلا همسران میدانند که چه میخواهند و به یقین هم میدانند که همسرشان از آنها چه توقعاتی دارد و چه میخواهد. اما هریک از زوجین دست روی دست میگذارند و به انتظار مینشینند تا همسرشان دست به کار شود و آنچه میخواهند را به آنان بدهد. یعنی اول او پیش قدم شود بعد من! این انتظارات دو طرفه به بنبست میرسد و زمینهای برای بروز اختلافات و مشاجرات میشود.
توصیه میکنیم میدان معامله راه نیندازید. همسران بهتر است به صبرهای منفی و بینتیجه خود پایان ببخشند و براحتی و بیهیچ چشم داشتی انتظارات همسرشان را برآورده کنند تا همسرشان هم به نیازها و خواستههای آنان توجه نشان دهد.
ابراز عشق کنید
هنگام بروز مشکلات، یادتان باشد همسرتان همان فردی است که برای ازدواج با او تلاش کردهاید و هرگز زندگی بدون او را برای خود تصور نمیکردید. او همان معشوقه و شما همان عاشق شیدای دیروز هستید. اختلاف سلیقهتان را بپذیرید و به حرمت آن روزهای شیرین، کمی کوتاه بیایید. در اوج اختلاف، به همسرتان عشق بورزید و صحنه دعوا را به صلح مبدل کنید. گاهی با در آغوش گرفتن همسرتان، گاهی با تائید کردن او و گاهی با دادن هدیه عشقتان را زنده کنید و همسرتان را از محبت و علاقه سرشار کنید.
یادآوری گذشتهها ممنوع
هنگام بروز اختلافات، مرده، زنده نکنید و بپذیرید گذشتهها گذشته است و مشکل اکنون، مساله امروزتان است. یادآوری اشتباهات گذشته همسرتان، آن هم بکرات، نهتنها گرهای از مشکلاتتان باز نمیکند، بلکه در کلاف مجموعهای از مشکلات رنگارنگ سردرگمتان کرده و سرنخ حل مشکل را نیز برای همیشه از دستتان خارج میکند. برای این که در حل مشکلاتتان قدمهای مثبتی بر دارید، بهتر است از اشتباهات گذشته همسرتان چشمپوشی و پرونده آنها را مختومه اعلام کنید. خطاهای همسر و ناراحتیهایتان را در همان گذشته جا بگذارید یا برای همیشه در گذشته دفن و سعی کنید از این امروز به سوی فرداها حرکت کنید.
دوستی فراموش نشود
با همسرتان قرار دوستی بگذارید و به این باور هم برسید که همسرتان بهترین دوستتان است. یادتان باشد اعتماد و صداقت، از جمله شرطهای اول دوستی با یکدیگر است. پذیرای حرفهای تلخ و شیرین هم باشید و بدانید حرفهای صادقانه و بیپرده و گاه ناراحتکننده برای تکدر خاطر، تحقیر یا سرزنش شما نیست، بلکه برای بهینه سازی ارکانهای وجودی هریک از شما و زندگی مشترکتان است. سعی کنید آرامش خودتان را در وجود همسرتان ببینید و هنگام بروز اختلافات، میدان برد و باخت راه نیندازید، به مانند دو دوست کنار یکدیگر بنشینید، حرفهای یکدیگر را بشنوید و تحمل شنیدن واقعیتهای نهچندان خوشایند وجودتان یا دلخوریهای همسرتان از خود را داشته باشید. این چنین است که همسرتان را در مقابلتان نمیبینید، بلکه او را دوستی میدانید که میتوانید با اطمینان به او تکیه کنید و بار خستگیهای خود را اندکی بر شانههای آرامبخش او به امانت بگذارید. (نسرین صفری - مشاور خانواده/ضمیمه چاردیواری/جام جم)
جام جم سرا: در این نوشتار نکاتی را برای شما بیان می کنیم که به کمک آن می توانید شوهرتان را به گونه ای شورانگیز به خود علاقه مند سازید.
جاذبه ظاهری داشته باشید.
آنچه مردان می بینند برایشان بسیار مهم است و در آنها کشش یا دافعه ایجاد می کند در حالیکه خانم ها با مغز خود عشق می ورزند مردان از طریق آنچه می بینند مجذوب می شوند. بسیار مهم است که خود را برای همسر خود سرحال و جذاب نگه دارید. بعد از ازدواج شما یک مسئولیت مهم داریدکه نباید با خود خواهی از زیر آن شانه خالی کنید. باید خود را آراسته کنید، باید از نظر بدنی متناسب باشید از پوست و موی خود مراقبت کنید و از نظر روحی فردی پرانرژی باشید. همه این کارها نه تنها به دوام زندگی زناشویی شما کمک می کند بلکه سبب اعتماد به نفس بالای شما می شود.
اگر چه بهتر است در اجتماع با سلیقه همسر خود رفتار کنید ولی شما به عنوان زنی جذاب، خوش تیپ، باوقار، باعزت نفس بالا، شیک و مرتب سبب اعتماد به نفس بالای شوهر خود خواهید شد. و در این میان زنان دیگر کمتر می توانند در مقابل چشمان همسر شما دلربایی کنند. و البته فراموش نکنید به گونه ای لباس بپوشید که نظر مردان دیگر به سمت شما جلب نشود چون در رابطه شما تأثیر منفی خواهد گذاشت.
نیازهای مزاجی و ذهنی همسر خود را فراموش نکنید
در حالی که برای حفظ همسر خود تلاش می کنید نباید از نیازهای احساسی و فکری همسر خود غافل شوید. رنگ مورد علاقه او، خواندنی های مورد علاقه اش، فیلم ها و کتاب هایی که دوست دارد همه را باید بدانید و هر از چند گاهی او را غافلگیر کنید و یکی از آن چیزهایی که به آن علاقه دارد به او هدیه بدهید. طرز تهیه خوراک، دسر و یا نوشیدنی مورد علاقه او را پیدا کنید و آن را برای وقتی که از سر کار به خانه بر می گردد حاضر کنید. خود را با آنچه دوست دارد و دوست ندارد و حوصله او مطابقت دهید.
همه انسان ها تمایل دارند خود را در ظاهر خویشتندار و فردی که به فکر دیگران است نشان دهند ولی در عمل همه ما در نهایت افرادی خود خواه هستیم و قبل از هر کسی به خود اهمیت می دهیم بنابراین اگر همسر خود را به اندازه کافی (نه بیش از حد) نوازش کنید او را به خود وابسته کرده اید.
به همسر خود احترام بگذارید
بسیاری از خانم ها فکر می کنند بزرگترین نیاز مردان به آنها نیاز جنسی است ولی در حقیقت این است که آنها بیش از هر چیزی احتیاج به احترام آن هم از شریک زندگی خود دارند. با او به گونه ای صحبت کنید و همینطور به گونه ای رفتار کنید که شوهرتان احساس کند برایش ارزش زیادی قائل هستید.
اعتماد به نفس او را تقویت کنید.
مردها برخلاف ظاهرشان همانند کودکان هستند که می خواهند از آنها تعریف و تمجید شود. اعتماد به نفس او را با تایید تصوراتش نسبت به خودش تقویت کنید. این کار شما سبب می شود او همه چیز را با شما در میان بگذارد. با صداقت و گاه با زیرکی همه رفتارهای خوبش را به او بگویید. اگر روزی یک بار به او بگویید که دوستش دارید سبب می شود احساس خوبی در او ایجاد کنید.
او را تشویق کنید
وقتی همسر شما تلاش می کند مشوق او باشید. و بگویید که به او کاملاً ایمان دارید. حتی اگر همسرتان خرابکاری کرد به جای اینکه در مقابل او قرار گیرید و او را سرزنش کنید بگویید دفعه بعد حتماً موفق می شوی. از همسر خود به خاطر تلاشی که کرده است قدردانی کنید. این کار باعث می شود عصبانیت او تخلیه شود و رفتار بدی که احتمالاً با شما خواهد داشت خنثی شود. مردها وقتی که از همسر خود احساس برتری می کنند امنیت را حس می کنند بنابراین سعی کنید این گونه تظاهر کنید. حتی اگر با همسر خود اختلاف نظر اساسی دارید هیچگاه از کلمات بد و خشن استفاده نکنید چون این کار صدمات جبران ناپذیری به روابط شما می زند.
حساس باشید
وقتی موضوعی مربوط به مسائل جنسی می شود مردان بسیار حساس می شوند. اینکه مردی نتواند همسر خود را ارضاء کند بسیار او را دلسرد می کند. اگر ناتوانی او را در روابط جنسی به زبان بیاورید مانند این است که بدترین ناسزاها را به همسر خود نسبت داده اید. نتیجه این کار کاهش قدرت و اعتماد به نفس همسر شماست و روابط شما از این هم بدتر خواهد شد. به او بگویید از بودن با او احساس خوبی دارید. بدین ترتیب او را تقویت کرده اید و روحیه خوبی خواهد داشت و شما هم از این رابطه راضی تر خواهید بود.
پیشقدم شوید
اجازه ندهید همیشه او پیش قدم شود. بد نیست که گاهی شما پیش قدم شوید. این کار باعث می شود شوهر شما احساس کند او را می خواهید. مردها برای ایجاد رابطه به زمان نیاز دارند. آنها را درک کنید و صبور باشید و با هم همکاری کنید به این ترتیب روی رابطه ای عمیق و قوی سرمایه گذاری کرده اید که به این راحتی شکسته نمی شود.(سلامانه)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: ماموران پلیس استان گیلان چندی قبل جنازه مردی جوان را در منطقهای جنگلی پیدا کردند. این مرد با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود. او لباس خانه به تن داشت و از طرفی خون زیادی در محل رهاشدن جنازه دیده نمیشد؛ این دوسرنخ کارآگاهان را مطمئن کرد جنایت در محلی دیگر اتفاق افتاده و سپس قاتل یا قاتلان جسد را به جنگل منتقل کردهاند. جنازه در حالی به پزشکیقانونی منتقل شد که هویت قربانی مشخص نبود.
کارآگاهان در گام نخست تحقیقات به بررسی پرونده افراد مفقودشده پرداختند و فهمیدند جوانی 27ساله بهنام احمد که بسیار شبیه به مقتول است از چندروز قبل ناپدید شده و همسرش این موضوع را به پلیس خبر داده است.
پزشکی قانونی بعد از انجام بررسیهای اولیه اعلام کرد مقتول حداقل دو روز قبل از کشف جسد به قتل رسیده بود. این نظریه با زمان مفقودشدن احمد همخوانی داشت به همین دلیل ماموران سراغ همسر وی رفتند. زن جوان که نرگس نام دارد در بازجوییها از نحوه قتل شوهرش ابراز بیاطلاعی کرد اما کارآگاهان با توجه به اینکه مقتول لباس خانه به تن داشت به این زن ظنین شدند و به تحقیق درباره او پرداختند. آنها فهمیدند نرگس با مردی به نام ایوب رابطه دارد.
افشای این موضوع سبب شد تا کارآگاهان ایوب و نرگس را بازداشت کنند. مرد جوان وقتی تحت بازجویی قرار گرفت اسرار جنایت را برملا کرد. او گفت: «مدتی قبل بهطور اتفاقی با نرگس آشنا شدم و سر صحبت باز شد. نرگس به من گفت با شوهرش بهشدت اختلاف دارد و نمیتواند با او زندگی کند. رابطه ما ادامه پیدا کرد و نرگس همیشه برایم درددل میکرد ما به هم علاقهمند شدیم و تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم اما نرگس میگفت مطمئن است احمد به طلاق رضایت نمیدهد. در نهایت قرار شد او را به قتل برسانیم.»
متهم ادامه داد: «نرگس مقداری دارو تهیه و غذای شوهرش را مسموم کرد. احمد بعد از خوردن آن بدحال شد و به درمانگاه رفت اما مرخصاش کردند. در این فاصله من و یکی از دوستانم که از قبل با او هماهنگ کرده بودم به خانه نرگس رفتیم و در جایی پنهان شدیم. احمد که به شدت بدحال بود بعد از بازگشت به خانه، خوابید. پس از آن نرگس چاقویی برداشت و با آن دو ضربه به شوهرش زد اما احمد هنوز زنده بود. او با همسرش درگیر شد. وقتی دیدیم برنامه به هم ریخته من و دوستم نیز وارد عمل شدیم و احمد را کشتیم.»
ایوب در ادامه اعترافاتش توضیح داد: «من، نرگس و دوستم تا صبح کنار جسد ماندیم. بعد وقتی هوا روشن شد جنازه را در ماشینم گذاشتم و آن را به منطقهای جنگلی بردیم. خیال میکردیم اگر جسد را آنجا رها کنیم هیچ وقت شناسایی نمیشود و پلیس به ما شک نمیکند.»
نرگس نیز در بازجوییها گفتههای همدستش را تایید کرد و گفت: «برای اینکه پلیس به من شک نکند به کلانتری رفتم و گزارش دادم احمد از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است.» ماموران در ادامه سومین متهم این پرونده را نیز بازداشت کردند و تحقیقات از آنها همچنان ادامه دارد.(شرق)
جام جم سرا: رضا نیری در جریان امضای تفاهمنامه همکاری مشترک با هلال احمر گفت: مجمع خیرین سلامت و هلالاحمر در خط مقدم مبارزه با غم و غصه هستند.
وی به نقش خود در سر و سامان دادن به دختران بیسرپرست و فقیر اشاره کرد و به شوخی گفت: میگویند پدری که دو دختر شوهر دهد کمرش خم میشود اما من ۸۰۰ هزار دختر به خانه بخت فرستادهام و هیچ اتفاقی برایم نیفتاده است.
نیری همچنین به نقش بهداشت و درمان در کشور اشاره کرد و از مشکلات بسیار این حوزه گفت. او افزود: روزی لنکرانی وزیر اسبق بهداشت به خدمت حضرت آقا رفت، ایشان از خدمات حوزه سلامت تشکر کردند اما گفتند من نیز مانند امام (ره) میگویم کار را به مردم واگذار کنید چرا که خیرین زیاد هستند و پول آنها فراوان. اگر میخواهیم وضعیت سلامت کشور را سر و سامان دهیم باید به این توصیه توجه کنیم.(اعتدال)
جام جم سرا: در سوال شما سه نکته مورد توجه است: رفیق بازی همسرتان، دروغگویی گاه و بیگاه او و نحوه حضور وی در محل کار.
به این سوالات پاسخ دهید
ابتدا در رابطه با مسئله رفیق بازی همسرتان، چند موضوع باید بررسی شود. همسرتان چه مدتی را با دوستانش سپری میکند؟ دلایلی که از نظر همسرتان باعث میشود زمان خود را بیشتر با دوستانش بگذراند چیست؟ نگرانی شما از ارتباط داشتن همسرتان با دوستانش چیست؟ آیا از ابتدای ازدواج و یا پیش از آن نیز، ارتباط همسرتان با دوستانش زیاد بوده است؟ و یا مدتی است که ارتباط بیشتر شده است؟ درصورتی که شغل همسرتان با دوستانش مشترک است این ارتباط را نمیتوان به راحتی قطع کرد چرا که همسرتان خواسته یا ناخواسته با دوستانش ارتباط خواهد داشت.
دوست همسرتان باشید
با همسرتان صحبت کنید، ذکاوت بیشتری به خرج دهید و لذتهایی را که با دوستانش تجربه میکند شناسایی کنید. چه بسا شما بتوانید آن شرایط را فراهم کنید. آنچه تفریح را لذت بخش میکند، احساس رهایی از مشکلات روزمره و افکار نگران کننده است.
در صورتی که تفریح شما و همسرتان این گونه نیست، هوشیار باشید. در صورتی که دوستان همسرتان افراد مطمئنی از نظر اخلاقی نیستند و شما نگران سلامت همسرتان در ارتباط با اموری همچون اعتیاد هستید از اطرافیانتان کمک بخواهید. زندگی پیش از ازدواج همسرتان را، بررسی کنید اگر او پیش از این نیز ارتباط زیادی با دوستان خود داشته است؛ بنابراین همسرتان باید مهارتهای زندگی مشترک را دوباره آموزش ببیند و از مهارت ارتباط با دوستان و مدیریت آن آگاهی یابد. پس از یافتن پاسخ این سوالات میتوانید متوجه شوید چطور میتوانید برای حل این موضوع اقدام کنید.
بهترین رفتار در برابر حقیقت
بهتر بود مثالی از دروغهایگاه و بیگاه همسرتان را عنوان میکردید. با این حال ابتدا شرایطی را که در آن همسرتان دروغ میگوید شناسایی کنید.
گاهی خود ما باعث میشویم طرف مقابلمان حقیقت را از ما مخفی نگاه دارد. نحوه برخورد شما با گفتن حقیقت از جانب همسرتان، بسیار حائز اهمیت است. چنانچه در هر صورت شما بدون منطق و با عصبانیت برخورد کنید، او را مجبور خواهید کرد جملهای توجیه کننده، را در قبال حقیقت به شما تحویل دهد!
موانع را بشناسید
مهارت ایجاد تعادل بین تمامی امور زندگی موضوعی است که همه افراد به آن نیاز دارند و شما و همسرتان نیز از این امر مستثنا نخواهید بود. البته حضور شما نیز در کنار همسرتان و همراهی وی در این امور، دارای اهمیت ویژهای است؛ چرا که زمانی که شما و همسرتان زندگی مشترکی را شروع کردید این تعهد را دادید در هر مرحله، در کنار یکدیگر باشید؛ بنابراین مشکلات زمانی حل خواهد شد که شما همراه همسرتان باشید و نه در مقابل وی.
برای ایجاد تعادل در امور مختلف زندگی، ابتدا باید موانع آن را بشناسید. عواملی نظیر نداشتن اهداف مشخص و از این شاخه به آن شاخه پریدن، نداشتن اطلاعات کافی در زمینههای مرتبط، نداشتن برنامه ریزی برای زندگی و مسئولیت پذیری پایین در بهم زدن تعادل زندگی دخیل هستند.
۴ گام تا رسیدن به تعادل در زندگی
برای اینکه تعادل را در زندگی خود برقرار کنید چه باید بکنید؟
۱) ابتدا وضعیت فعلی خود را بررسی کنید: آنچه را که تا کنون انجام دادهاید بررسی کنید و جاهایی را که به قول معروف از خط تعادل خارج شدهاید شناسایی کنید.
۲) اهدافتان را مشخص کنید: برای این منظور فهرستی از اهدافتان را بنویسید و بر اساس اولویت دستیابی، آنها را مرتب کنید. به طور دقیق و واضح هر هدف را توضیح دهید.
۳) دوباره برنامه ریزی کنید: حال وقت آن رسیده، با توجه به اولویتها و با توجه به آنچه تا کنون انجام دادهاید، برنامهای مناسب را تهیه کنید. کمی وسواس به خرج دهید و جزء به جزء امور را مشخص کنید.
۴) جنبههای مختلف زندگیتان را بشناسید: علایق، مسئولیتها، توانمندیها و نیازمندیهای خود را بشناسید و نگذارید آنها کنترل شما را در دست بگیرند. با شناسایی آنها میتوانید در مواقع لزوم به آنها، بپردازید. (سیمین قربانی- کارشناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)
جام جم سرا:، مردی به نام بهزاد اواخر سال90 به ماموران خبر داده بود که همسرش لیلا گم شده است. این مرد در آن زمان گفت وقتی از محل کارش به خانه برگشت متوجه شد همسرش نیست.
به نقل از شرق، چندروز بعد جسد زنی که سر از تنش جدا شده بود، در چمدان پیدا و مشخص شد جنازه متعلق به لیلا است. در این زمان پلیس به بهزاد مشکوک شد و زمانی که خانه بهزاد مورد بازرسی قرار گرفت مشخص شد در قسمتهایی از حمام لکههای خون وجود دارد. آزمایش این لکهها نشان داد آنها متعلق به لیلاست؛ بنابراین بهزاد بهاتهام قتل بازداشت شد.
متهم در بازجوییها به قتل همسرش به خاطر سوءظنی که به او داشت اعتراف کرد و گفت بعد از اینکه همسرش را کشت جواهرات او را ربود و بهمبلغ دومیلیونو600هزارتومان فروخت و پول را بهحساب خودش واریز کرد.
کیفرخواست علیه متهم با توجه به مدارک بهدستآمده صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
به گزارش جام جم سرا، روز گذشته در جلسه رسیدگی به اتهام بهزاد بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند اولیایدم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند و پذیرفتند سهم دیه نوه سهسالهشان را هم بپردازند. سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل همسرش را قبول کرد و گفت: «سال 85 با همسرم ازدواج کردم بعد از ازدواجمان متوجه شدم همسرم قبلا عاشق مردی از همان روستایی بود که ما در آنجا ازدواج کردیم. بعد از اینکه به تهران آمدیم رابطه آنها ادامه داشت هربار که در اینباره با همسرم صحبت میکردم قبول نمیکرد و من را متهم به شکاکبودن میکرد. چون چندینبار به خاطر اعتیاد بازداشت و زندانی شده بودم همسرم در اینمدت توانسته بود به راحتی با آن مرد رابطه برقرار کند. روز حادثه، بعد از کار به خانه برگشتم و متوجه شدم شخصی در حمام است در را که باز کردم آن مرد را دیدم بلافاصله به سمتش حمله کردم اما او توانست فرار کند و من هم بهتلافی، همسرم را به قتل رساندم و بعد جسدش را داخل چمدانی گذاشتم و از خانه خارج کردم.»
متهم درباره پولی که از جواهرات همسرش بهدست آورده بود گفت: «من جواهرات همسرم را سرقت نکردم و این اتهام را قبول ندارم. در اداره آگاهی به من گفتند باید این اتهام را قبول کنی و من هم این کار را کردم.»
در این هنگام قاضی گفت: خودت اعتراف کردی دومیلیونو600هزارتومان به حسابت واریز کردهای و تحقیقات هم این موضوع را ثابت کرده است ضمن اینکه بهخاطر اعتیاد شدیدی که داشتی بهنظر میرسد قصد داشتی پول مواد را تهیه کنی. در اینباره چه توضیحی داری؟ اما متهم این اتهام را رد کرد. هیات قضات بعد از پایان جلسه رسیدگی برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
جام جم سرا: درباره مسئله نداشتن فرزند، ناباروری همسر، اهمیت این موضوع، راهکارها و... پیش از این در همین صفحه مطالبی ارائه شده است که میتوانید با مطالعه آنها پاسخ لازم را دریافت کنید، با این حال همه چیز به تصمیم شما و همسرتان بستگی دارد. اما نداشتن فرزند دلیلی بر پایان دادن به پیوند زناشویی و یا ازدواج مجدد نیست؛ چرا که همان طور که میدانید راههای دیگری برای صاحب فرزند شدن وجود دارد و منطقی به نظر نمیرسد اگر همه راهها را امتحان نکردهاید، به سراغ آخرین راه حل که طلاق و یا ازدواج مجدد است بروید.
به هر حال، با توجه به اینکه شما علاقه دارید فرزنددار شوید و آن طور که از ظاهر قضیه پیداست، همسرتان نیز با ازدواج مجدد شما مشکلی ندارد موضوع کمی مهمتر و البته تا حدی پیچیده خواهد شد. لازم است قبل از اتخاذ هر تصمیمی این نکات را مد نظر قرار دهید:
۱ - بدانید عشق و احساسات قابل تقسیم نیست، لذا نمیتوان آن را میان افراد متعدد (به عنوان همسر) سرشکن کرد! به طور کلی در روابط زناشویی آنچه عمده و اساس است، امور روحی و معنوی است یا به عبارتی، عشق و عاطفه و احساس همسران به یکدیگر. بنابر این ملاحظه میشود که نقطه پیوند دو نفر در زندگی به هم، دل و عشق آن دو به یکدیگر است که اگر هر یک با نفر دومی آن را تقسیم کرد، دیگر نمیتوان اسم آن را پیوند عاطفی یا عشق نهاد. لازمه زندگی مشترک، تعهد و وفاداری است.
۲ - از طرف دیگر رسیدن به احساس رضایت از زندگی مشترک تنها با داشتن فرزند کامل نمیشود. همین که صاحب همسری صبور و البته این طور که به نظر میرسد فداکار هستید، خود میتواند تا حد زیادی تأمین کننده آرامش شما باشد و احساس رضایت از زندگی را منتقل کند. شما و همسرتان میتوانید نیاز به پدر شدن و مادر شدن خود را از طریق قبول یک فرزند خوانده برطرف کنید.
۳ - اینکه همسر شما به ازدواج مجدد شما رضایت داده است نیز جای بحث دارد. شاید شما از رضایت وی مبنی بر ازدواج مجددتان خشنود باشید، اما لازم است بدانید بویژه زمانی که او قادر به بچه دار شدن نیست بیش از پیش به حمایت عاطفی و درک شما نیازمند است. تفاوتی نمیکند هفت سال یا شصت سال، از آغاز زندگی مشترکتان میگذرد، آنچه مهم است عشق بدون قید و شرط است، نه عشق به شرط فرزند دار شدن! به نظر میرسد همسرتان شما را دوست دارد و حتی شاید از اینکه شما را از دست دهد بسیار نگران است تا حدی که حاضر است با فرد دیگری ازدواج کنید که البته تحمل ادامه زندگی در کنار زنی دیگر میتواند برای همسرتان امری بسیار دشوار باشد. لذا لازم است یک بار دیگر علاقه شدید خود به داشتن فرزند خونی را بررسی و در تصمیمی که قرار است بگیرید، تجدید نظر کنید.
۴ - توصیه میکنم از مشاوره تخصصی در این زمینه بهره بگیرید، چرا که برای راهنمایی بهتر اطلاعات دیگری درباره راههای درمانی، انتظارات شما و همسرتان از زندگی مشترک و... نیاز است. (پریسا غفوریان - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)
جام جم سرا: آن طور که دستگاههای مسیریاب و پیچیده برج مراقبت فرودگاه مهر آباد اعلام کردهاند به دلیل از کار افتادن یکی از موتورها پرنده از نفس افتاده سپاهان ایر از مسیر خارج شد. همه چیز در یک چشم بر هم زدن اتفاق افتاد. همه اتفاقات ریز و درشت امداد رسانی و خاموش کردن شعلههای آتش را دوربینهای ناجا و عکاسان خبرگزاریها ثبت کردند.
سکانس اول _روز _خارجی _محوطه بهداری ارتش:
سفر بدون برنامه
دستهایش سوخته و بانداژ شده است اما چون دوستانش دور و برش هستند، همچنان میخندد، آن هم به پهنای صورت. نشسته بیرون روی یکی از تختهایی که توی راهرو بهداری ارتش به امان خدا رها شده. یکی از دوستانش میزند روی شانهاش و میگوید: یک بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک... صدای شلیک خندههایشان ادامه ضرب المثل را ناتمام میگذارد...
محمد عابدزاده که نگران حال و روز همسرش است، میگوید: همه اتفاقها ۳۰ ثانیه بیشتر طول نکشید. حالا احساس میکنم خدا من را دوست دارد. اصلا قرار نبود با این پرواز برویم. مریم دوست داشت برود و به خانوادهاش سر بزند. تا ۱۲ شب بلیت نداشتیم. اسمهایمان را داخل لیست انتظار نوشته بودیم. تا اگر جا خالی شد با ما تماس بگیرند. آخر میدانید پروازهای تهران طبس به قول خودمان پروازهای کارگری است کارگرهایی که برای کار معدن از تهران و شهرهای دیگر به مهر آباد میآیند مسافرهای همیشگی این پروازها هستند. خیلی پیش میآید که یکی دو تا انصرافی و کنسلی وجود داشته باشد. ساعت ۶ اطلاع دادند که جای خالی هست ما هم ساعت ۷و نیم فرودگاه بودیم.. بالاخره ۸وربع سوار هواپیما شدیم و مقدمات خسته کننده و کسالت بار پرواز آغاز شد.
سکانس دوم _روز _داخلی _داخل کابین هواپیما:
همه چیز آرام بود
محمد میگوید: فکرش را هم نمیتوانم بکنم که من زندهام که خدا خودش من را بامعجرهاش نجات داد. بعد رو به همسرش که بهت زده ما را نگاه میکند کرد و ادامه داد: باید موبایلها را خاموش میکردیم. داخل هواپیما یک عالمه بچه بود بعد این هواپیماها چون کوچک هستند اصلا فضای استانداردی ندارند صندلیها و مسافرها چفت هم نشستهاند انگار هیچ استانداردی برای جا نمایی درست صندلیها انجام نشده است. کاپیتان اکراینی که آخرش هم نفهمیدم اسمش چی بود و تنها یک «اف» معروف ته اسم و فامیلش داشت یک خوش آمد گویی دست و پا شکسته تحویلمان داد مودبانه از تاخیر به وجود آمده معذرت خواهی کرد و موتورها روشن شد.
محمد میگوید مریم داشت با گوشی موبایلش بازی میکرد. سر زدن به «پو» معروف و حمام کردنش؛ بعد هم خرید و بازی کردن برای جمع آوری سکههای بیشتر. به من نشان داد که برای پو چاق و چله داخل گوشی کلاه جدید خریده است. صدای گریه یک نوزاد هم میآمد. صدای مکالمات کاپیتان با برج مراقبت را میشنیدم بعد صدای وحشتناک ملخهای موتور هواپیما که واقعا گوش خراش و وحشتناک هستند. هواپیما یک نیم دور چرخید روی باند تا در مسیر تیک آف قرار بگیرد.
حالا محمد انگار که بخواهد فیلم سینمایی تعریف کند روی تخت جا به جا میشود و ادامه میدهد: همه چیز در یک چشم بر هم زدن اتفاق افتاد.
مریم همسر محمد که دختر رییس دانشگاه آزاد شهرستان طبس است در ادامه حرفهای همسرش میگوید: خطر مرگ از بیخ گوشمان گذشت.
مریم رهنما با بغض میگوید: اصلا هیچ کسی فکرش را نمیکرد هواپیما سقوط کند. درست است که همه ما اعتقاد قلبی داریم مرگ حق است اما به خدا هیچ کسی فکرش را نمیکرد همه پودر بشوند.
زن جوان نمیتواند حرف هابش را ادامه بدهد صورتش را لای انگشتهایش مخفی میکند تا راحتتر گریه کند. بعد انگار که یک چیز جدید یادش آمده باشد میگوید: چهره مسافرها یادم نمیرود. آن خانمی که بچه بغلش بود عروسک آبی پوش دختر کوچولویی که دو سه ردیف جلوتر از ما نزدیک کابین خلبان نشسته بودند هیچ وقت یادم نمیرود. خدا ما را دوست داشت باید میماندیم وگرنه برای خدا که کاری نداشت ما را هم مثل بقیه مسافرها به آسمان میبرد.
محمد دستهای بانداژ شدهاش را روی هم قلاب میکند و میگوید: من بار دومم است که از مرگ فرار میکنم. اولین بار سال ۸۴ بود آن وقتها دانشجوی کارشناسی ارشد بودم از طبس به تهران میآمدم که در محور طبس یکهو اسکانیا به دلیل سرعت زیاد و جریان همان باکهای اضافه و اتصالی در سیستم برق آتش گرفت. با باک اتوبوس دو وجب بیشتر فاصله نداشتم. آن بار از طبس به تهران میآمدم و از مرگ جستم و این بار از تهران به طبس میرفتم که خدا رو شکر زنده ماندم. خوب یادم هست اتوبوس چپ شد و همه مسافرها روی هم ریختند. شیشهها شکسته شده بود. و اصلا هیچ صدایی را نمیشنیدم. همین که به خودم آمدم و توانستم حرکت کنم از پنجره شکسته و از لابه لای شیشه خوردهها خودم را به بیرون پرتاب کردم. هنوز پایم به زمین جفت و جور نشده بود که یکهو اتوبوس آتش گرفت آن هم درست از همان قسمتی که من نشسته بودم. شانس آوردم که زود خودم را به بیرون پرتاب کردم. در آن حادثه تعدادی از مسافرهای اتوبوس جزغاله شدند.
مرد جوان ادامه میدهد: الان دقیقا به شما میگویم که همه اتفاقهای صعود تا سقوط هواپیما ۲ دقیقه هم طول نکشید اما میتوانم ساعتها در باره آن لحظهها برایتان حرف بزنم. هواپیما یک نیم دور چرخید به سمت غرب من که مهندس پرواز نیستم اما بعد از این همه هواپیما سواری در مسیر طبس تهران دیگر دستم آمده است که مسیر پرواز از طرف ورامین میگذرد. دماغه به سمت کرج بود. با خودم گفت حتما این طرف باند خالی است خلبان اوج میگیرد و بعد در آسمان دور میزند.
سکانس سوم_روز _داخلی_کابین هواپیما:
لحظات مرگ آور
محمد میگوید: هواپیما از روی باند بلند شد. خلبان یک چیزهایی به برج مراقبت گفت یک دقیقه بیشتر طول نکشید من منتظر بودم که پرنده آهنی دور بزند اما همچنان به سمت کرج پرواز میکرد. یکی از موتورها از کار افتاده بود. برای حرفم دلیل دارم. صدای ملخ ایران ۱۴۰ خیلی زیاد و گوش خراش است. از پنجره میدیدم که یکی از ملخها یعنی درست ملخ سمت راست کار نمیکرد. هواپیما زیاد اوج نگرفت حس میکردم داریم به سمت زمین میآییم زمان از سقوط جلو زده بود. به تنها چیزی که فکر نمیکردم زمان بود. همهاش منتظر بودم که پرواز در آسمان ثابت شود و خلبان درباره ارتفاع پرواز و مدت زمان آن برایمان حرف بزند. اما یکهو صداهای نامفهوم و برخورد به گوشم رسید. باور کنید قشنگ احساس میکردم که بدنه هواپیما به چیزهایی برخورد میکند. درست مثل افکتهای فیلمهای جنگی بود. هنوز نمیدانستم چه بلایی به سرمان آمده است. که یکهو یک صدای مهیب ناشی از برخورد گوشم را کر کرد.
سکانس چهارم _روز _داخلی _کابین هواپیمای سقوط کرده:
سرزمین ناشناخته
محمد ادامه میدهد: پرنده آهنی با دیوار بتونی برخورد کرده بود بال سمت راست جدا شده بود. یک بوی تند مواد سوختی فضا را پر کرده بود. هواپیما سقوط کرد. و نمیدانم بر اثر جرقه یا بر اثر اصطکاک بدنه با دیوار بتونی یکهو آتش شعله کشید. مسافرها زنده بودند. هیچ صدای رادیویی به گوش نمیرسید. صداها را کمی به سختی میشنیدم. همه به جنب و جوش افتاده بودند من هم منتظر بودم مهماندار درهای خروج اضطراری را به ما نشان بدهد. از همان قسمتی که بال هواپیما جدا شده بود. بیرون را میشد دید. هنوز ملخ سمت چپ میچرخید و صدا میکرد.
به مریم گفتم بلند شو و خودم کمربندهای ایمنی را باز کردم. یکی از مسافرها از همان شکاف ایجاد شده بیرون پرید. اول همسرم را به بیرون فرستادم. بعد هم خودم بیرون آمدم. انگار که پرنده آهنی از وسط نصف شده باشد. دو تکه از هواپیما روی زمین افتاده بود. من خودم زیاد فیلم میبینم. از آن عشق فیلمهای هالیودی هستم چیزی که میدیدم طوری بود که انگار وسط یکی از همان سکانسهای فیلمهای هالیودی پیاده شده باشم. زمان و مکان را گم کرده بودم. اصلا نمیدانستم که کجا هستیم انگار در یک سر زمین ناشناخته فرود آمده بودیم. شکاف روی بنده خیلی ناموزون و تنگ بود. مریم که بیرون پرید خودم هم پریدم. یکهو یادم افتاد که کیف دستیام را میتوانستم با خودم بردارم کسی از داخل شکاف بیرون نمیآمد. دوباره برگشتم داخل کابین کیف لپ تاپم را برداشتم. داخل کابین داغ بود صدای گریه بچه را میشنیدم اما کاری از دستم بر نمیآمد از بالای شکاف به پایین پریدم تازه داخل کابین آتش گرفته بود. بوی دود و سوختنی میآمد تا خودم را به پایین پرتاب کنم دستم و بخشی از صورتم سوخت. داخل کابین هواپیما به شدت داغ شده بود. فکر میکنم بیشتر مسافرهایی که ماندند اول خفه شدند بعد هم سوختند. واقعا زمان برای ما نمیگذشت. آنهایی که از ما جلوتر بیرون پریده بودند روی رمین افتاده بودند و انگار نای راه رفتن نداشتند. انگار یکی در گوشم گفت که هر آن امکان دارد پرنده آهنی از نفس افتاده آتش بگیرد من و مریم با هم شروع به دویدن به سمت فنسها کردیم که یکهو هواپیما با صدای وحشتناکی منفجر شد.
محمد با چشمهای اشکبار ادامه میدهد: همه جا را دود گرفته بود. چشم چشم را نمیدید. هیچ صدایی را نمیشنیدم. فقط خیالم راحت بود که همسرم کنارم هست به فنسهای بهداری که رسیدیم یکهو متوجه شدم راه بسته است آنقدر ترسیده بودم که نمیدانستم در کدام قسمت کره خاکی هستم. به خودم که آمدم دو نفر دکتر در حال پانسمان زخمهایم بودند. بوی دود میآمد روی تخت دراز کشیذه بودم و صدای آژیر خودروهای امدادی را میشنیدم. باورم نمیشد خدا یک بار دیگر به من شانس زندگی کردن داده باشد. خودم ۸ درصد بیشتر دچار سوختگی نشدم فقط همین امشب را باید تحت نظر باشم. خدا را شکر که همسرم هم هیچ مشکلی ندارد فقط حالا به خاطر شوک و اتفاقی که شاهدش بوده دچار کوفتگی و کمر درد شده که تا فردا خوب میشود.
(هفت صبح)