1
در سالهای بلافاصله پس از سال 1275 میلادی، زمانی که ابراهیم ابوالعافیه در ایتالیا، در حال تبیین تعالیم قبالای مبتنی بر مکاشفهی خود بود، در جایی در مرکز کاستیل کتابی نوشته شد، که مقدر بود به لطف موفقیت و شهرتی که کسب کرد و تأثیری که به تدریج به جا گذاشت، تمام اسناد و منابع دیگر قبالایی را تحتالشعاع قرار دهد؛ این کتاب سِفِر هَ-زُهر (1) یا «کتاب روشنی» بود. میتوان جایگاه آن را در تاریخ جنبش عرفانی قبالا بر اساس این واقعیت ارزیابی کرد که تنها متنی بود که در میان کل نوشتههای حاخامی پساتلمودی، به صورت متنی رسمی و مورد قبول درآمد، که برای چندین قرن عملاً همرتبه با کتاب مقدس و تلمود به حساب میآمد. هرچند این جایگاه بینظیر به تدریج به دست آمد. بیشتر از دو قرن طول کشید تا زُهر از گمنامی نسبی اولیهاش به مشهورترین متن در نوشتههای قبالایی برسد. علاوه بر این، تردیدی نیست که نویسندهی آن، هر آنکه بوده است، چنین نفوذ و تأثیر شگرفی در ذهن نداشت. همه قراین حاکی از آن است که هنگام نوشتن زُهر هدف اولیهی نویسنده صرفاً نگارش تفسیری قابل فهم بر مبنای تفکراتش بوده است. ذهن او کاملاً در عالم تفکر قبالایی غرق بود، اما شیوهی پرداختن او به این اثر نشان از شخصیت خود او دارد، گرچه سعی میکرد که این شخصیت را پنهان سازد. ما هر داوری که در مورد ارزشهای این کتاب کنیم باز او به عنوان نویسنده میتواند ادعا کند که به هدفش دست یافته است. چرا که میتوان گفت که یقیناً این اثر، اولاً در میان عارفان قبالا، و بعداً، به ویژه پس از خروج از اسپانیا، در میان کل قوم یهود یک موفقیت بوده است. این کتاب برای قرنهای متمادی، در توصیفِ ژرفترین و نهانیترین زوایای عمیقاً پنهان روح یهودیت، جایگاه برجستهای داشت. این داستان در مورد حاخام پینْحاس کورتزی، (2) قدیس حسیدی مشهور (وفات حدود 1791)، نقل میشود که عادت داشت همواره خدا را شکر گوید که در زمانی که هنوز زُهر برای جهانیان شناخته نشده بود، متولد نشده است، (3) (چون که زُهر به من کمک کرده است تا یهودی باقی بمانم.) (4) این اظهارنظر از سوی چنین فردی ما را به فکر فرو میبرد، زیرا شاید زُهر نمونهی عالی از تجلیات اسطورهای در قلب یهودیت باشد که در سخنرانی اول متذکر آن شدهام. با وجود این واقعیت که شمار عظیمی از عرفای یهود احساس کردهاند این اثر بیانگر ژرفترین احساسات و خواستههای آنها است، این پرسش مطرح میشود که تأثیر و نفوذ آن ناشی از چه چیزی است و چرا این موفقیت برای دیگر اسناد و منابع ادبیات عرفانی حاصل نشده است.2
در نگاه اول، وجود تعداد زیادی از نوشتهها با ویژگی ظاهراً بسیار متفاوت، که با تسامُح تحت عنوان زُهر گردآوری شدهاند، جای هیچ بحثی را علیه این نظریه علیالظاهر باقی نمیگذارد که آنها در واقع متعلق به نویسندگان مختلف و دورههای متفاوتاند. بنابراین اولین وظیفهی ما باید بررسی دقیق این اجزای اصلی که پنج جلد کامل ادبیات زُهری را تشکیل میدهند، باشد. (19) این اجزا را میتوان تحت عناوین ذیل خلاصه کرد:3
زبان آرامی تمام این هجده بخش یکسان است، و هر جای این آثار ویژگیهای خاص یکسانی را به نمایش میگذارد. این مسئله از آنجایی بیشتر حائز اهمیت است که این زبانی که شیمعون بریوحای و دوستانش احتمالاً در نیمهی اول قرن دوم پس از میلاد در فلسطین با آن سخن میگفتهاند به هیچوجه زبانی زنده نیست. زبان آرامی زُهر کاملاً تصنعی و زبانی ادبی نویسندهای است که شناختی از زبان آرامی بیش از زبان برخی آثار و منابع ادبی یهودی نداشته است، و شیوهی نگارش خود را مطابق با معیارهای شخصی خاص خلق نموده است. این احتمال که برخی محققان بیان کردهاند که تحقیقات فقهاللغوی لایههای قدیمیتر زُهر را آشکار میسازد، از طریق تحقیقات واقعی به اثبات نرسیده است. در سرتاسر این نوشتهها، روح زبان عبری قرون وسطا، به ویژه زبان عبری قرن سیزدهم، در پس صورت ظاهر زبان آرامی هویداست. نکتهی حائز اهمیت بعدی این است که تمام ویژگیهای این زبان [تصنعی] که زُهر با آن نوشته شده، و آن را از گویشهای گفتاری زبان آرامی [واقعی] جدا میکند، به طور یکسان در تمام بخشهای مختلف زُهر میتوان یافت. واقعیت این است که این شیوهی نگارش دارای تنوع بسیار زیادی است؛ این تنوع در همه جا از زیبایی آرام تا معقدنویسی ملالآور، از لفاظی اغراقآمیز تا سادگی بسیار پیش پا افتاده و از اِطناب بیش از حد تا ایجاز معماگونه و مبهم به چشم میخورد که جملگی بسته به وضع و روحیهی مؤلف است. اما تمام این تنوع سبکی تنها روی یک مضمون واحد نشانه رفتهاند و هرگز هویّت بنیادین تفکری را که در پس آنها نهفته است، پنهان نمیسازند. باید افزود که واژگان مؤلف بسیار محدود است، به گونهای که انسان از توانایی او در بیان مطالب به کمک واژگانی تا این حد محدود و اندک همواره احساس شگفتی دارد.پینوشتها
1. Sefer Ha-Zohar
2. Rabbi Phineas of Koretz
3. Den der Zohar Hot Mich Derhalten bei Yissishkeit.
4. مقایسه کنید با نسخهی دستنویس که ام. جی. گوتمان تحت عنوان «احکام سرور ما پینحاس کورتزی» در (Biigoraj, 1931), 117,p.26 منتشر کرده است. این گفته به بعل - شم، بنیانگذار حسیدیسم، نسبت داده میشود: «وقتی که کتاب زهر را باز میکنم، کل عالم را مشاهده میکنم». مقایسه کنید با مداحیهای بعل شم طوو، (f.6b).
5. Book Bahir
6. Rabbi Amora
7. Rabbi Rehumai
8. Rabbi Simeon ben Yohai
9. Moaresheth Ha-Elohuth
10. مَعَرِخِت هالِاهوت (سلسلهی الاهیات) در سال 1558 در مانتوا منتشر شد. گاهی این کتاب به حاخام پرز اهل بارسلونا نسبت داده میشود. مقایسه کنید با ملاحظات من در قِریَت سِفِر (شهر کتاب)، vol.XXI, p.284-287 (1945). به هر صورت مسلم است که این اثر را یکی از شاگردان سلیمان بن آدرت نوشته است. دیوید نیومارک در vol.I, p.192-204, 303-322 (1921) و تاریخچهی فلسفه در اسرائیل کوشیده است به تحلیل این اثر بپردازد، اما توفیق چندانی نداشته است. نیومارک این فرض نادرست را مطرح میکند که معرفت قدیمیتر از زُهر است. او تا آنجا پیش میرود که در صفحه 206 میگوید بدون معرخت، زهر هرگز نوشته نمیشد.
11. David Newmark
12. برخی کتب و مقالات موجود در کتابشناسی این سخنرانی معرف مراحل قبلی این بحث هستند که اغلب بدون مقدمات زبانشناختی ضروری دنبال میشد.
13. Moses de Leon
14. Cf. Geschichte der Juden, vol.VII, third edition (1894), p.424-442.
15. Simeon ben Yohai
16. Cf. e.g. A. Kaminka, مکاشفات سرّی ربی شیمعون بریوحای در سفر کلوزنز, p.171-180 (1937).
از همان نویسنده به کتاب دربارهی قدمت کتاب زوهَر در Sinai, vol.VII (1940), p.116-119.
این رسالهها نمونهای از ادبیات علمی است که در پی آن نبودم که ذکری از آنها بشود.
17. مقایسه کنید با سخنرانی افتتاحیهی من در دانشگاه عبری، علوم یهودیت، vol.I, p.16-29 (1926).
18. در اینجا اجازه میخواهم اشاره کنم که من فرهنگ خاصی دربارهی زبان زُهر تهیه کردهام که امیدوارم روزی منتشر شود. کار بر روی این فرهنگ بیش از هر چیز مرا نسبت به درستی دیدگاههایی که در این سخنرانی طرح ساختهام متقاعد کرده است.
19. چاپهای معمول کتاب زوهَر شامل سه جلد است. شمارهگذاری آن مانند شمارهگذاری Mantua, 1558-1560 editio Princeps است. (تنها سه نسخهی چاپ شده شامل همهی این موارد در تک جلدی است که نشر (Cremona, 1560 etc) است). من هم از چند جلدی و هم تک جلدی نقل قول کردهام. بر این اساس این جلد شامل تیقونه زهر نیز است (نخستین بار در Mantua, 1558 منتشر شد)، همچنین شامل زوهر حاداش نیز است. این به معنای این نیست که یک «زُهر جدید» به تقلید از نسخههای قدیمی است چنان که برخی تلقی کردهاند. بلکه شامل بخشهایی از زهر و تیقونه که در نسخههای خطی دیگر از بین رفته ولی به وسیله ویراستاری نسخه Mantua آورده شده است. این موارد اساساً به وسیلهی ابراهیم هلوی بروخیم از یک نسخهی خطی گردآوری شد که در شهر صفد پیدا شد و شامل برخی از متون بسیار مهم است که من از نسخهی چاپ Warsaw, 1885 نقل قول کردم. همهی چاپهای دیگر از این بخش در اثر من به نام کتابشناسی قبالایی، p.166-182, 1927 آورده شده است.
20. Sifra di-Tseniutha
21. این صرفاً ترجمهی لفظی اصطلاح عبری طومار اسرار در باب حجاب است که در جلد دوم زُوهَر (239a) به همان معنای مستعمل در این عنوان به کار رفته است.
22. Zohar, II, 176b-179a.
Paul Vulliaud"s Traduction Integrale du Siphra di-Tzeniutha (Paris, 1930), Cf. MGWJ, vol.75 (1931), p347-362, 444-448. ارزش علمی قائل شد.
23. Idra Rabba
24. Zohar, III, 127b-145a.
25. در بررسیام درباره کتاب ولیو من (Vulliaud) به طور کاملتر درباره پیوندهای بین این دو متن بحث کردهام (بنگر یادداشت 10 انگلیسی).
در ایدرا ربا این گفته نقل شده یا درستتر بگوییم به آن اشاره شده است، اما عارفان قبالای بعدی نمیدانستند در کجا آن را پیدا کنند. در نقل قولهایی در یک اثر قدیمی قبالایی به نام لیونَت هَسپَیر (سنگفرش یاقوت قرمز) (سال تألیف 1328) روشن است که واقعاً کدام بخش مورد نظر است. در چاپهای ما این به سادگی بخشی از مَسِخِت تِروما است.
26. Idra Zutta
27. Zohar, III, 287b-296b.
28. Idra di Be-Mashkana
29. Ibid, II, 127a-146b.
30. Hekhaloth
31. Ibid, I, 38a-45b and II, 244b-268b.
(در دو بخش: بخش یک دربارهی هِخال (محراب)های مقدس 244-262b و بخش دو دربارهی هِخال (محراب)های نامقدس 268b-268b).
32. Raza de-Razin
33. Ibid, II, 70a-78a:
دنبالهی II, 75a در Zohar Hadash, 35b-37c (1885) یافت میشود.
34. physionomy
35. chiromancy
36. یک متن در مجموعهی زُهر گنجانده شده و بخش دیگر عنوان خاصی دارد که آشکارا تقلیدی از Secretum Secretorom اثر مجعول ارسطویی است که در قرون وسطا کاملاً معروف بود، و شامل فصلی دربارهی قیافهشناسی است. ترجمهی عبری سرّ الاسرار این رساله در Gaster, Studies and Texts, vol.III: Cf. p.268-271 منتشر شده است؛ همچنین بنگرید: دروازههای شناخت شکل، ص 268-271.
37. Sava
38. Zohar, II, 94b (bottom)-114a.
39. Yenuka
40. Ibid, III, 186a-192a.
41. Cf. Ibid, I. 238bff;II, 166a; Zohar Hadash, 9a.
42. Rav Methivtha
43. Ibid, III, 161b-174a.
44. Sithre Torah
45. Ibid, I, 74a-75b, 76b-80b, 88a-90b, 97a-102a, 108a-111a, 146b-149b.
(مطابق چند نسخهی خطی قطعهی (I 15a-22b) شامل سیتراتورا دربارهی فصل بِرِشیت (پیدایش) میباشد).
46. Mathnithin
47. Ibid, I, 62, 74, 97, 100b, 107b, 121, 147, 151, 154, 161b, 165, 232, 233b, 251; II, 4a, 12b, 68b, 74, 270b; III, 49, 73b, 270b; Zohar Hadash, Id, 3a, 105a, 122b.
48. Tosefta
49. song of Soloman
50. Zohar Hadash, f.61d-75a.
51. Kav Hamiddah
52. Ibid, f.56d-58d.
53. Sithre O Thioth
54. Ibid, f. 1-9.
55. Ibid, f.32c-41a.
56. Midresh Ha-Neelam
57. قسمتهای بِرِشیت (پیدایش)، نُوئَح و لِخ لِخا (سومین باب پیدایش) از میدراش هنعلم که در Zohar Hadash, f.2-26؛ از وَیِرا (چهارمین باب) تا تُولدُوت (ششمین باب) I, 97a-140a و To the Tikkume Zohar belongs also the Passage I, 22a-29b یِصِه (هفتمین باب) در Zohar Hadash, f.27-28; Zohar, II, 4a-5a, 14a-22a
چاپ شده است که شامل میدراش هنعلم بر فصل شِموُت (باب اول، دومین کتاب توراه) است.
58. Zohar Hadash, f.75a-90b.
(p.90-93، و نیز میدراش هَنِعلَم دربارهی اِخا (مراثی ارمیا)).
59. رسالهی رعیا مهمنا در سراسر جلدهای دو و سه این چاپ به طور پراکنده وجود دارد، هر چند در نسخههای خطی معمولاً درنسخههای جدا در کنار هم یافت میشوند.
The Bulk of The R. M. is Printed, II, 114a-121a; III, 97-104, 108b-112a, 121b-126a, 215a-259b, 270b-283a.
60. Raya Mehemna
61. Raya Mehemna
62. Tikkune Zohar
63. Bereshith
64. بین چاپ اصلی تیقون زُهر (مانتوا، 1558)، که در واقع نمیتوان چندان بر آن تکیه کرد و چاپهای بعدی از لحاظ ترتیب، تفاوتهای درخور ملاحظهای وجود دارد.
65. Zhar Hadash, f.31a-37c and 93c-122b.
66. در صفحه عنوان چاپ کرمونا (Cremona)، یک قطعه معروف به «تاخازِه» (بیا و ببین) به عنوان بخشی که در آن چاپ گنجانده شده ذکر میشود. اینکه این قول به کدام بخش اشاره میکند، روشن نیست، که در آن هر بندی با عبارت کلیشهای همان آغاز میشود. این قطعه در چاپ رایج در انتهای جلد اول ed. Vilna, f.256a-262a چاپ شده است. بخشهای جعلی دیگر عبارتند از: If.211b-216a و یک نسخه جعلی Midrash Ha-Neelam (in Ms. Vatican. Casc dei Neofiti,23)، به اصطلاح
Zohar on Ruth, Cf. Bibliographia Kabbalistica, p.183;
و یک فصلی معروف به «مَئَمرِه زِعیرا» (گفتارهای کوتاه) که عزولای (Azula) آن را ذکر کرده است و در Ms. Paris Bible. Nat. 782, و نیز در Vital"s copies from older Kabbalistic Mss.
67. Harry Sperling
68. Maurice Simon
69. لندن 1931-1934. این ترجمه همواره صحیح نیست اما تصور روشنی از ماهیت زُهر را منتقل میکند. مایهی تأسف آن است که مطالب زیادی حذف شده است. البته تحریفهای عامدانهی بیشمار مترجم فرانسوی، ژان دپولی، در این ترجمهی استادانه و قابل اعتماد یافت نمیشود. [این ترجمهی انگلیسی پنج جلدی در کتابخانهی دانشگاه ادیان و مذاهب قم وجود دارد م.].
70. تنها کوششی که برای جدا ساختن بخشهای «اصیل» از «افزودههای بعدی» انجام گرفته توسط
IgnazStern, Versuch Einer Umstazndlichen Analyse Des Sohar in Ben Chanunja, vol.I-V (1835-1862)
انجام شد است. این ادله فقط امور را در سطح نظریات شخصی نویسنده پایین میآورد، همانطور که در خصوص کتاب محجوب بودن در (MGWJ, vol.75,p.360) نشان دادم، بدون توجه به این مطلب، این رسالهی بسیار جالب و سادهای است که مطالب زیادی میتوان از آن آموخت.
71. Targum Onkelos
72. Targum Jerushalmi
73. ترجیح او در کاربرد جملاتی با عبارت «کَدین» (طبق قانون) بازتاب کاربرد عبری «آز» (آنگاه) در قرون وسطا است.
74. به عنوان مثال، تبرئه، تعالی، احتراز در زبان عبری به جای همان کلمات در زبان آرامی و برعکس. کلماتی مثل نظارت، خدمت، قربت و غیره به جای همان کلمات در زبان آرامی و معمولتر از همه، کلمهی بیمعنی آموختم برای «من آموختهام» است.
75. به عنوان مثال، محصور کردن، تخمین زدن، تصویر کردن و غیر آن یا به درد آوردن است، که آشکارا عبری قرون وسطا است.
76. ملحق شدن، روزی دادن، روشن ساختن در معنای «نحوهی برخورد با چیزی» کاربرد قرن سیزدهمی کلمهی عبری برانگیختن است.
77. او اغلب حرف «ب» را در معنای «با» به کار میبرد، مثلاً، «پادشاه در کنار بانوی ملکه ایستاد» در نامحتملترین عبارات به کار میرود.
78. به عنوان مثال، ظرف ناتمام، کشیده شده (هیولی)، نگاه کردن به، امتناع کردن.
79. Tibbonide family
80. نویسنده این کاربرد عربی واژه طعن را از کتاب ریشهها اثر داود قیمهی زیر مدخل ط ع ن اخذ میکند. و در کلمهی مانند بند آورده است.
81. به خصوص در عباراتی نظیر مراقبان گفتار، مراقبان طهارت، مراقبان شریعت که همواره به معنای فرشتگان خشمگین و حت شیاطین است (= حافظان میصوا).
82. شیرین کردن حکم دینی همان واژهی آرامی Endulzar است، عبارت عبری بعدی شیرین کردن حکم دینی برگرفته از زبان قبالایی زُهر است. پیشتر شیمعون دوران (Simeon Duran) در کتاب (ت ش ب ص) (part III, 57) کوشید که این زبان کاملاً غیر میدراشی را توضیح دهد.
83. مهمل و بیمعنی، نیز، عبارت ثابت سه فرسخ ملازم بودند، «آنان سه فرسخ همراهیاش کردند» است. نویسنده در اینجا «لِویا» (بدرقه کردن) و «هَلوا» (قرض دادن) را خلط کرده است.
4
اگر کسی از معیارهای صرفاً معناشناختی به سراغ معیارهای نقد ادبی برود، نتایج مذکور هیچ تفاوتی ندارد؛ خواه شکل ظاهر یا محتوا و مضمون زُهر در معرض تحلیل انتقادی قرار گیرد، نتیجهای که به دست مییابد همواره یکی است، یعنی، همهی آن بخشهایی که به نظر من میتواند جزء زُهر واقعی باشد، باید اثر یک مؤلف باشد و رَعیا مهمنا و تیقون را باید تقلیدی از زُهر دانست.پینوشتها
1. طَیَاعا (عرب، بدوی) «مسافر به الاغ سیخونک میزند» معادل الاغ را بار کرد. نویسنده مسلماً فکر میکرد که این واژه با واژهی بارکرد ارتباط داشت. نظر شیمعون پوشینسکی مبنی بر استعمال واقعی واژهی آرامی بار کردن در معنایی که زُهر آن را به کار میبرد معمول بود بیاساس است. مطالبی که او تحت عنوان نوشتهای در زُهر در Yavneh, vol.II, p.140-147, 1940 گردآوری کرده به روشنی عکس نظر او را اثبات میکند.
2. «ایسقوپا (کشتی) (در تلمود، «ایسقوپا» (دارایی)) (Cf.I, 67a) توضیحی که ر. مارگولیس در نیصوصه زُوهر (جزئیات زوهر) دربارهی I, 46b ارائه میکند، از لحاظ زبانشناسی تاریخی هیچ پایهای ندارد.
3. کلمهی نیرو مبتنی بر برداشتی غلط از باب 11، آیه 12 سفر اعداد «او را در آغوشت بگیر» در ترگم آنکلوس است «او را با نیروی خودت حمل کردی». نویسنده تفسیر میدراش را با ترجمهی تحتاللفظی اشتباه گرفته است.
4. او واژهی آرامی صَحوتا (عطش، خشکی) را که هرگز بر چیزی مگر تشنه دلالت نمیکند با واژهی عبری «صَحوت» (روشنی، وضوح) به خصوص به عنوان جانشینی در نقل قول تلمودی «هر شنیدهای نیازمند وضوح است» (Magillah, 26b) خلط میکند. که اینک به «عطش لازمهی شنیدن است» و «هر کلمهی تورات به عطش نیازمند است» آمده است.
5. بنگرید به یادداشت 45.
6. مثلاً فتیله، چراغی مخصوص (تحول بسیار شگفتانگیز!) و خزانه مزبور را خالی کردند از این نوعاند.
7. به عنوان مثال تضعیف تشریفات شاهی در معنای ساختن سکههای جعلی و عبارتی بسیار ناجور با «تاریخی» جالب.
8. قوزفیرا، قوزدیطا، قیرطا، قوسفیتا و غیره.
9. این نکته در مورد واژهی سوسفیتا یا تفاله که یونانی نیست، چنان که ر. آیسلر (R. Eisler) تصور میکرد (MGWJ, vol.69,p.364ff) و من مدتی با او هم عقیده بودم، بلکه تغییر شکل ظریف واژهی تلمودی سبوس است، صادق است. عبارات بند یا گروه، قلطوفا، مفتشها، طوقا و قروپینوس و غیره از این نوعاند.
10. Samekh
11. Teth
12. Koph
13. گرتس پیشتر در چاپ نخست (ج 7، ص 503) به آن اشاره کرده است، اما کل پاراگراف در چاپ سوم ناپدید شده است!
14. Midrash Ha-Neelam
15. Idroth
16. Sifra di-Tseniutha
17. مقایسه کنید با منابع نقل شده در یادداشت 10 [یادداشت انگلیسی].
18. بیش از 125 ترکیب از این نوع در بسیاری از جاها وجود دارد.
19. این اشارهای به تثلیثگرایی نیست، بلکه به آموزهی سه بخش روح اشاره میکند، که نویسنده در صفحات بعدی به شرح آن میپردازد.
20. به عنوان مثال، «مجازات به همین سبب صحیح است» (I, 39a)، «متن به صندوق یافت شد» (I, 33a)، «کیف آن نسخه در جعبه یافت شد» (I, 241a) و غیره. نویسنده تمایل دارد چنین «عباراتی» را با کلمهی یافت شد، خاتمه دهد.
21. epater le bourgeois
22. hendiadys
23. در صدها جا، فرجامی هست و آخرالزمانی هست و کوهی هست و کوهستانی.
24. Raya Mehemmna
25. Tikkunim
26. این فرض دکتر اچ. جی. انلوی فقید در مقدمهاش بر بخش سوم چاپ Israel Nakawa, S. Menorath Ha-Maor, p.34 (1931) بود.
27. مقایسه کنید با مقالهی من در باب این موضوع در سالنامهی Zion, vol.I, p.40-55 (1926) که میتوان مطالب تازهی فراوانی به آن افزود.
28. میگدَل دِصور (برج صخرهای)، (II, 94b)، آنگونه که همکار فقید من سموئیل کلاین به من گفته است، بر پایهی غلط خواندن قطعهای در (Megillah, 6a) که در En Yaakob یافت میشود، استوار است.
29. Kapotkia
30. در یادداشت (62, p.56) مقالهام ذکر شد. تحقیقات اخیر آر. مارگولیس (R. Margulies) برای تعیین هویت نویسندهی زُهر که نقل میکند عباراتی از تلمود را که واژههای لود و کاپوطکیا را با هم نقل کرده، صرفاً دفاعیهنویسی و جدلی است (بر طبق تفسیر نسخهی خطی معروف به «امکنهی مجاور»). به مقالهاش در (Sinai, vol.V (1941), p.237-240). کتاب زهر به روشنی از توسفتای نقل شده توسط مارگولیس برداشت نادرستی به همان روش که خود مارگولیس فهمیده بود، داشت.
31. در یادداشتی به مقالهی من که در یادداشت شماره 62، ص 56 ذکر شده کوشش اخیر ر. مارگولیس برای «تجربهی نویسندهی زُهر با اشاره به عبارت تلمودی که لود و کاپوطکیا را با هم ذکر میکند (و طبق تفسیر مارگولیس اماکن مجاور) مدافعهگری محض است.
32. Sepphoris
33. Castil
34. Phineas ben Yair
35. مقایسه کنید با رسالهی شبات در تلمود (Sabbath, 33b). هیچ نکتهی تازهای در «تفسیر دوباره» این عبارت توسط M. Munitz وجود ندارد. مقایسه کنید با کتاب بِن یوحای، (1815), §67.
36. Zohar, III, 144b, 200b, 240b.
37. Cf. Zohar Hadash, f.22c.
همچنین مقایسه کنید با منبع مزبور در: دربارهی موسی بن شیمعون بن لقونیا Pesahim, 86b و بنگرید به:
Bacher, Agada der Tannaiten, vol, I, p.448.
38. نمونهی بارز آن مورد ربی هگای(R. Haggai) در (Zohar, III, 185a) است که تجربهی عرفانی خودش را به عنوان اَمارهای بر آمورای (Amora) این اسم در، (Abodah Zarah 68a) آورده است.
39. (Zohar, I, 11a), و غالباً در میدراش روت هَنعِلام.
40. Gaster
41. مقایسه کنید با مقالهی گاستر در:
S. V. Zohar in Encyclopedia of Religions and Ethics, ed. Hastings, vol.XII, p.858-862 (1921).
گزارش خوبی در این مقاله است هر چند تحقیقی جدی و عمیق نیست.
42. Bahya Ibn Pakuda
43. مقایسه کنید با کتاب حُووُت هلِوا اووُت (وظایف القلوب)، باب تقوی.
44. Prophet Elijah
45. Tannaites and Amoraites
46. محفل دوستان قدیم اغلب در R. M. بر فصل پینحاس (فصلی از تورات، سفر اعداد).
47. Sidra
48. hagiographa
49. لیستی از این عبارات در اوایل 1635 توسط هارون سلیگ بن موسی اهل زولیکو، در فصل پنجم کتاب خود، تألیف عمدهی سوگند، Cracow, 1635، گردآوری شد.
5
سرانجام ما به مسئلهی مهم منابع ادبی که نویسنده از آنها استفاده کرده است، میرسیم. در اینجا نیز انسان تحت تأثیر یکنواختی تصویر قرار میگیرد. گرچه از منابع یکسانی در کل متن استفاده نشده است، ولی میتوانیم تصوّری نسبتاً روشن از «کتابخانهی» او به دست آوریم. منظورم اشاره به این مطلب نیست که در فرآیند عملی نگارش، اطراف او با کتبی محصور میشد که دائماً جهت ارجاع به سراغ آنها میرفت. به احتمال زیاد، از آنجا که او خوانندهای همهچیز خوان بود که از موهبت حافظهای قوی برخوردار بود و برخی از آثار را عمیقاً نیز مطالعه کرده بود، میتوانست تقریباً به سبکی که عموماً در قرون وسطا متداول بود به صورت واژه به واژه از حافظهاش نقل قول کند. البته، گاه و بیگاه حافظهاش او را یاری نمیکرد که در برخی موارد خطاهای ناشی از آن بسیار روشن و واضحاند.6
آنچه دربارهی سبک نگارش و نگرش وی به میراث اندیشهی یهود گفته شد، در مورد تعالیم خود او نیز صادق است. در اینجا نیز بخشهای مختلف زُهر واقعی یک مجموعهی واحد را تشکیل میدهند، که متمایز از رایامهمنا و تیقون است. دربارهی کل محتوا و جوهرهی این اندیشهها، یا حداقل دربارهی برخی از مهمترین آنها، در سخنرانی بعد مطالبی را خواهم گفت. در اینجا ما به مهمترین مسائل نویسندهی زُهر میپردازیم. نکتهای که قبل از هر چیزی باید مورد تأکید قرار گیرد، این واقعیت است که علیرغم تناقضات جزئی بسیار نادر، آن افق فکری که در تمام این آثار جریان دارد، سازگار و منسجم است. (33) اصطلاحات عرفانی تقریباً در سرتاسر متن به طور یکسان وجود دارند، که بسط و توسعهی اصطلاحات را که عارفان قبالای مکتب گرونا به کار میبردند، نشان میدهد. بیشتر نمادها تقریباً از یک معیار یکسان پیروی میکنند، تا حدی که حتی اگر هیچ سند دیگری از جنبش قبالای اولیه جز زُهر در اختیار نداشتیم، میتوانستیم آنها را به صورت مفصل و مشروح تفسیر کنیم. همان ترکیببندیهای نمادی بنیادین به کرّات به شکلهای مختلف تکرار میشوند، و عمدتاً آنچه در یک جا به صورت اشاره بیان شده، در جایی دیگر به طور مفصّل توضیح داده شده است. واضح است که وقتی نویسندهای تعدادی پند و موعظه را در باب یک آیهی واحد مینویسد، میتواند اندیشههای کاملاً متفاوتی را بدون توجه به وحدت تصور اصلیاش بیان کند، واقعیتی که وجود چنین تناقضات جزئی را که در بیشتر عبارات اعتقادی و نظری یافت میشود، تبیین میکند. او برای برخی مسئلهها چند راه حل گوناگون پیشنهاد میکند، اما این راه حلها به «لایههای» مختلف تعلق ندارد، بلکه آگاهانه در مجموعهای از حکایات پراکنده، و گاهی حتی در یک بحث و گفتوگو عرضه شدهاند.پینوشتها
1. Midrash Rabba
2. Pesiktoth
3. Pirk Rabbi Elize
4. Targumim
5. Rashi
6. محقق اهلِ تلوآویو روبن مارگولیس اقدام به انتشار چاپ زُهر همراه با حاشیه و تعلیقات کرده است که در آن ارجاعات مربوط به علمای یهودی ذکر میشوند. این به نظر بسیار مفید برای پژوهشگران زُهر است، اما نویسنده مراقب است که از هر نوع تصوری که «انتقاد» به نظر میرسد خودداری کند و در بسیاری موارد به منظور «توجیه» مشکلاتی که نقد جدید مطرح میسازد از روشهای مدافعهگرانهای که ارزش آنها مورد تردید است، استفاده کرده است.
7. Bacher
8. L. Exegáse Bibilique Dans le Zohar, in REJ, vol.22, p.33-46 (1891), 219-229.
9. Cf. J. L. Zlotnik,
در گفتارهایی از کتاب تفسیر فصیح عبری، بخش گفتارهای حکمت (نشر اورشلیم 1939)، p.5-16 آورده است. همانطور که در نزد بسیاری از طرفداران «قدیمی بودن» زُهر بیان میشود: حقایقی که وی بدون دید انتقادی بیان میدارد قابل توجه است، گاهی به وضوح این ادلهی او مخالف آن چیزی است که او به آن اشاره میکند.
10. به سهولت فراموش میشود که تنها نظریهی «زابیان» (Zabian) ابن میمون توضیح ماهیت شرک و بتپرستی را ممکن ساخت. نویسنده تعاریف احکام مربوط به بتپرستی (I,1-2) را با تعاریفی که در (Moreh Nebukhim, III, 29) داده میشود، با هم آورده است. این آشکارا در عباراتی مانند (Zohar I, 56b, 99b; II 69a, 112a; III, 206b) بازتاب یافته است.
11. بنگرید به مقدمهی عزرائیل تیشبای بر تصحیح کتاب پروشها اَگادوت (اورشلیم 1945) و مجموعه تحقیقاتش بر
Sinai, vol.VIII (1945), p.159-178 and vol.IX (1944), p.178-185.
در زهر به روش خاص از تفسیر عزرا بر غزل غزلها و نیز تفسیر ازرائیل بر کتاب ادعیه بهره برده میشود.
12. Moses ben Nahman
13. نویسندهی زهر از کتاب تُورَت هاآدام (قوانین بشر) اثر ابن نحمان که تفسیر او بر تورات و کتاب ایوب است، استفاده میکرد. در هر موضوعی که نویسنده منابعش را مطالعه میکند در (Zohar, III, 23a) است چنان که با منابع اصلیاش در تفسیر ابننحمان بر (Job XXXVIII, 36) آورده است.
14. Ginath Egoz (Nut Garden)
15. نقطهی واحده به معنای «نقطه» یا «یک نقطه» نیست، بله به معنای مرکز است.
I, 15a, 30b, 71b (سفیرای علوا یا ظروف الاهی), 229a; II, 157a, 259a, 268a; III, 250a, etc.
همهی این عبارات در قطعاتی یافت شده که از متن اصلی جدا شدهاند.
16. جالبترین قطعه را باید در کتاب گینَتها اِگُوز (باغ گردو)، ((Hanau 1615), f.55a/b) یافت. زُهر تنها آمیزش این اندیشهها و اصطلاحات را با نظریهی سفیروت بدان افزوده است که گیکاتیلا در این ارتباط هیچ استفادهای از آن نمیکند. عارفان قبالای دیگر قبل از گیکاتیلا از حوخمای (Hokhma) الاهی به عنوان یک نقطه سخن گفتهاند، اما اصطلاح اسرار یک نقطه و ترکیب آن با مفهوم تورات ازلی از آن خود اوست.
17. مقایسه کنید با یادداشت 74 [متن انگلیسی].
18. Book of Rav Hamnuna Sava
19. S. A. Neuhausen (Baltimore), کتاب الاهی (1937),
که کاملتر از لیستی است که تسونتس در Gesammelteschrifton, vol.I, p.12-13 به دست میدهد.
20. Alphabet of ben Sira
21. Lilith
22. Cf. Zohar, I, 34b: آن را در کتب قدیمی یافتم.
23. مقایسه (Pesahim, 3b) و (Zohar, II, 124a) نمونهای عالی در اختیار ما قرار میدهد.
24. از این نظر اسطورهی «اژدهای بزرگ»، (II, 35a) و شیوهای که این اسطوره با آگادا اُورهَگانوز (نور مدفون) در باب (Hagigah, 12a) پیوند مییابد جالب است.
25. تحلیلی دربارهی تفسیر سفر پیدایش، باب اول (Zohar, I, 15a-22a) به روشنترین وجه نشان میدهد که چگونه این شیوههای مختلف اندیشه در یک متن غیر یکدست ادبی در کنار هم وجود دارند.
26. Jacob Hacohen Isac
27. Todros ben Joseph Abulafia of Toledo
28. Moses ben Simon of Burgos
29. متون برادران قبالای سوریه و متون دموسی بورگس را من در دو تحقیق اُوصَر هَکاووُد (گنجینهی جلال) vol,II (1927) و Tarbiz, vol.II-V (1931-1934) چاپ کردهام. گنجینهی جلال ابوالعافیه در چاپی کامل در ورشو (1879) طبع شده شَعرَ هَرازیم (باب رازها) او (Ms. Munich, 209) هنوز چاپ نشده است.
30. برای مثال بنگرید به باخر (Bacher) در:
REJ, vol.22 p.137-138 (1891); vol.23, p. 133-134.
31. Cf. Karl Preis, Die Medizin im Zohar, MGWJ, vol.72 (1928).
32. eschatology
33. کوشش د. نویمارک برای اثبات وجود تفاوتهای عقیدتی عمده بین «کتابهای اصلی» نظیر سیفرا دِصنیعوتا Sifra Di-Tseniutha و ایدراها (Idras) و میدراش هَ زُهر (Midrash Ha-Zohar) ناموفق بوده است؛ این کوشش مبتنی است بر چند فرض کاملاً ناموجه. مقایسه کنید با: تاریخچهی فلسفه در اسرائیل، vol.I, p.204-245.
34. left emanation
35. شماری از متونی را که با این موضوع ارتباط دارند میتوان در مطالعاتی یافت که در یادداشت 88 به آنها اشاره شده است.
36. Sitra Ahra
37. great jubilee
38. Temunah
39. در 1784 در کورتس و در چاپ بسیار بهتری در لمبرگ در 1893 انتشار یافت. این اثر مهم هنوز به تحلیلی مناسب نیاز دارد.
40. Shemitah
41. Sefirah of rigor
42. utopia
43. Joaquin of Fiore
44. Calabria
45. Cf. E. Gebhardt, Mystics and Heretics in Italy at the End of The Middle Rges (1923); E. Benz, Ecclesia Spiritualis (1934).
46. Aeon (آئون: شامل دو دوران زمینشناسی یا بیشتر، قرون متمادی).
47. Zohar, III, 136a.
در قرائت درستی که مناحم و کاناتی (Menahem Recanati) در دلایل احکام دینی (Basle f.21b. 1580) برای ما محفوظ نگاه داشته است: «سه هزار سال زمان لازم است تا خداوند روحی در آن مستقر سازد».
48. antinomiaism
49. این نظریه بارها در نوشتههای محفل تمونا (Temunah) ذکر میشود، به خصوص مقایسه کنید با نقل قول داود ابن زیمرا از یکی از آنها (در کتاب ماگن داوید، یا حرز داوود (ستاره داوود) آمستردام، (1714, f.49b)، «که به همین دلیل یک حرف از تورات کم شد که شایسته بود الفبای عبری 23 حرف باشد» (Ms. Vatican) 223 f.197 (در متن که اندکی بعد از زُهر نگارش یافته) «زیرا که فرمان «بت مساز» (در ده فرمان تورات) به خاطر کسر آن حرفی که از آن (مجموعه حرف عبری تورات) کسر شده بود، آمد که از آن احکام سنگین استخراج میشوند».
50. بائر اشاره کرده است که پیروان فرانسیسکن خواکین قیور، و اشخاص معروف به روحگرا بر نویسندهی رَعیا مهمنا تأثیر بسیار زیادی گذاشتند. مقایسه کنید با مقالهی او در عییون (تأمل)، (vol.V, p.1-44 (1939)). با وجود این، من بیش از بائر بر تفاوتهای بین زُهر و رَعیا مهمنا تأکید میکنم و با داوری او دربارهی نقش تاریخی رَعیا مهمنا در اسپانیا موافق نیستم.
51. مقایسه کنید با قطعاتی مانند (II, 42b-43a, III, 257b) و «دعای ایلیا» در آغاز تیقونیم. بسیاری از نویسندگان ملاحظهی این قطعات به عنوان تصویرهای واقعی الاهیات زُهر به معنای اخص به راه خطا رفتهاند.
7
با فرض اینکه قسمت اعظم زُهر اثر یک مؤلف باشد، ما به این سؤال میرسیم که آیا هنوز میتوان مراحل تألیف چنین اثر ادبی عظیمی را دنبال کرد. مؤلف از کجا آغاز کرد و چگونه باید روش کار او را توصیف کرد؟ به نظر من سؤال اول را میتوان به صورتی کاملاً ساده و تا حدی شگفتانگیز پاسخ داد. حتی آن محققانی که تلقی میکردند زُهر در زمان نسبتاً متأخری نوشته شده معمولاً به این فرض استناد میکردند که برخی فصول بخش اصلی نظیر دو ایدرا [منظور ایدرا زوطا «مجمع کوچک» و ایدرا ربا «مجمع بزرگ» است] از قسمتهای آغازین کتاب است و پس از آن بخشهای میدراشی قرار میگیرد و به دنبال آن میدراش هَنِعلَم که شاید حتی تألیف نویسندهی دیگری است. (1) به همین ترتیب، بسیاری از عرفای قبالا، به معنای دقیق کلمه، میدراش هَنِعلم را که عناصر قرون وسطایی در لفافهی زبان آرامی قرار ندارد، افزودههای بعدی زُهر میدانستند. (2)8
پس از این همه ملاحظات، پاسخ ما به این سؤال که «کتاب در چه زمانی نوشته شده است»، چیست؟ به نظر من آنچه در بالا دربارهی نتیجهای که ما با تحلیل این منابع به آن دست یافتیم، سایر شواهد نیز آن را تأیید میکند، ما مشاهده کردیم که نویسنده با مجموعهای از آثار آشنایی داشت که آخرین نمونهی آنها در سال 1274 نوشته شده است. این مطلب اشاره به محدودهی زمان مورد نظر ما میکند، که با توجه به اشاراتی که دربارهی ویژگی کلی وقایع و نهادهای آن دوره که هم در میدراش هنعلام و هم در دیگر فصول آمده است، اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند. بر اساس این اشارات به راحتی میتوان نتیجه گرفت که نویسنده در زمانی اثر خود را مینوشت که فلسطین، پس از فراز و نشیبهای جنگهای صلیبی، دوباره به دست اعراب افتاده بود. (15) در اینجا، اشارههای جدلی علیه مسیحیت و اسلام زیاد است (16) و نیز سخنانی که به جوّ اخلاقی یهودیت اشاره دارد، با شرایط و اوضاع حدود سال 1280 مطابقت دارد. حتی تاریخ این اطلاعات را اندکی بیشتر میتوان محدود کرد. نویسنده در چند جا محاسبات امور فاجعهآمیزی را ارائه میدهد که تمام آنها پایان تبعید، حدود سال 1300 و سالهای بعد، را نشان میدهد. (17) علیرغم این، در عبارتی این بیان مطرح میشود که از هنگام تخریب معبد دوم، سال 68 میلادی، هزار و دویست سال، براساس تقویم عبری، از واقعه تبعید و پراکندگی گذشته است، و اکنون بنیاسرائیل در تاریکی و ظلمتی زندگی میکند که مقدم بر طلوع فجر است. (18) یعنی، او چند سال پس از 1268 شروع به نوشتن کرده است.9
تنها یک سؤال نهایی باقی میماند: نویسنده چه کسی بود؟ آیا خود موسی دلئون بود یا نویسندهای گمنام که در محفل موسی دلئون رفت و آمد داشت و توانست هویتش را از نگاه خیرهی آیندگان پنهان سازد؟ آیا میتوان به طور کلی این احتمال را کنار گذاشت که قبالایی دیگر، که هویتش در اعماق تاریک تاریخ گم شده، سهم عمدهای در این کار داشته است؟ حداقل میتوان گفت که برخی از هم عصران دلئون او را نویسندهی زُهر معرفی کردهاند. به هر حال غیر از آثار خود موسی دلئون، و گواهی بسیار بحثبرانگیز عارف قبالا اسحاق ابن سموئیل اهل عکاکه یکی از دو سند آن دوره،که اسم دلئون در آن ذکر شده است، آگاهی بیشتری نداریم. (52) پس از فتح عکا توسط مسلمانان در سال 1291، اسحاق زمانی که هنوز طلبهی جوانی بود، خانهاش را به قصد ایتالیا ظاهراً ترک کرد. که به نظر میرسد در آنجا دربارهی زُهر چیزهایی شنیده است، و سرانجام در سال 1305 به اسپانیا رفت، و در آنجا به شرایطی که باعث شد این کتاب انتشار یابد، علاقهمند شد. خاطرات او، که چند بخش آخر از آن نیز به صورت دستنوشته باقی مانده، گزارش نسبتاً سادهای دربارهی اطلاعاتی که دربارهی این موضوع جمعآوری کرد، ارائه میدهد. گزارش میشود که او موسی را در والادولید ملاقات کرد و با سوگند به وی خبر داده شد که او (موسی دلئون) «کتابی قدیمی که توسط شیمعون بریوحای نوشته شده» در اختیار دارد و آن را در خانهاش در آویلا به وی [اسحاق] نشان خواهد داد. بعداً، زمانی که او پس از مرگ موسی دلئون به آویلا آمد، به او گفته شد که یک شهروند ثروتمند این شهر به نام یوسف اهل آویلا، (53) پیشنهاد کرده بود که در عوض دستنوشته اصلی زُهر، که گفته میشد قدیمی و نیز موثق است و تصور بر این بود که موسی دلئون از آن نسخهبرداری کرده، پسرش را به عقد دختر نویسندهی متوفی درآورد؛ اما، هم بیوهی نویسندهی متوفی و هم دخترش وجود چنین نسخهی اصلی را انکار کرده بودند. براساس گفتهی آنها [زن و دختر دلئون]، موسی دلئون تمام زُهر را خودش نوشته بود، و در پاسخ به سؤال همسرش که چرا خودش را به عنوان مؤلف واقعی کتاب معرفی نمیکرد، پاسخ داده بود: «اگر به مردم میگفتم که من نویسندهی آن هستم، آنها هیچ توجهی نمیکردند و یک شاهی هم برای کتاب خرج نمیکردند، چرا که آنها میگفتند که اینها صرفاً بافتههای تخیل خود من است. اما اکنون که میشنوند من از کتاب زهری رونویسی میکنم، که شیمعون بریوحای تحت تأثیر الهام روحالقدس آن را نوشت، چنان که میدانی قیمت بالایی برای آن پرداخت میکنند». اسحاق اهل عکا با بیوهی موسی دلئون به طور مستقیم خودش صحبت نکرد بلکه همهی این مطالب را براساس خبر دست دوم و حتی دست سوم نقل میکند. دربارهی تتبعاتش بیشتر گزارش میدهد، اما متأسفانه شرح حالنگار او در قرن پانزدهم گزارش او را در همان نقطهای قطع میکند که وی قصد دارد آن مطلبی را که یکی از شاگردان موسی دلئون با قسم جدّی دربارهی «کتاب زُهر که توسط حاخام شیمعون بریوحای نوشته شده بود» به او گفته بود، فاش کند. اینکه آیا اسحاق اهل عکا، که بعداً یکی از مهمترین عارفان قبالای نیمهی اول قرن چهاردهم شد، به اعتبار و اصالت زُهر باور پیدا کرد یا نه، مبهم باقی میماند. اینکه او چندین بار در آثار خود از آن نقل قول میکند دالّ بر اعتقاد به قدمت و اصالت آن نیست. از سوی دیگر، جالب توجه است که او کراراً دو سنت کاتالانی و کاستیلی مکتب قبالا را با هم مقایسه میکند. به نظر او، مکتب نخست تعالیم خود را براساس نظریههای کتاب باهیر و مکتب دوم براساس زُهر مبتنی کردهاند. (54) به عبارت دیگر، او رابطهی نزدیک میان زُهر و مکتب قبالای کاستیل را مسلم میداند.پینوشتها
1. مقایسه کنید با تحلیل استرن (یادداشت 35)؛ و یعقوب اِمدن (Jacob Emden) میطپَحَت سِفاریم «بستهی کتب» (1769).
2. Cf. Abraham Zaccuto, سفر یوحَسین (کتاب شجرنامه), p.88 (1857).
به نقل از: اسحاق اهل اکر در سفر هیَامیم (کتاب ایام).
3. از این لحاظ بخشهای آغازین ایدرا ربا، (III, 127b)، که از عبارتی در میدراش هنعلم در زُهر حاداش (f.16a) استفاده میکند؛ آغاز ایدرا زوطا، (III, 287b) که داستانی منقول در میدراش هنعلم را نقل میکند: (III, 191b) که مطالبی را از زُهر حاداش نقل میکند، بسیار روشنگر است.
4. به عنوان مثال مقایسه کنید با زُهر حاداش (25cff) در مقایسه با (1,8,9a)؛ زُهر حاداش (19a) در مقایسه با (III, 67a) و (102a)، زُهر حاداش (80a/c) و (181) در مقایسه با (I, 218a/b).
5. Eliezer ben Hyrkanus
6. Testament of Rabbi Eliezer
7. با وجود این، دو تفسیر قدیمی به روشنی کم و کیف آن را نشان میدهند. مقایسه کنید با:
Abraham Mordecai Vernikovski, کتاب اورحوت حَییم (طریق حیات), Gershom Enoch Leiner, کتاب سِدِرگَن عِدِن (کتاب باغ عَدن، بهشت) (Lublin, 1903).
واقعیت دارد که جلینک که دومین بخش کتاب سدرگن را در بت هَمیدارش (III, 131-140) چاپ کرده است به حقیقت امر پی نبرده است.
8. موسی بورگس عارفان قبالای معاصر را علامههای «میدراش هَنِعلام» مینامد. مقایسه کنید با:
Tarbiz, vol.V, p.51.
9. Exodus
10. Pikkuda
11. برای مثال، مقایسه کنید با آغاز رَعیا مهمنا قطعهی (II, 40b-41b) و ادامهاش (II, 42-43). برخی بندهای این بخش (اما هرگز نه رَعیا رایا مهمنا) بدون تردید توسط موسی دلئون قبل از 1291 نقل شده است.
12. Deuteronomy
13. Ms. Cambridge University Library Add, 1023 (سال تألیف در حدود 1270), f.8a-11b. من اکنون این نسخه را در
Louis Ginzberg Jubilee Volume (New York, 1945), Hebrew Section, p.425-440
منتشر ساختهام.
14. در برخی نقل قولهای ناشناخته از زُهر در تفسیر رکاناتی بر تورات یافت میشوند.
15. Cf. Zohar, II, 32a.
16. Cf. Steinschneider, Polimische and Apologetisha Literature, p.360-362 (1887).
17. Cf. A. H. Silver, A History of Messianic Speculation, p.90-92.
(تاریخ 1608 که او به عنوان سال نجات ذکر میکند براساس درک نادرست از متن استوار است).
18. Zohar, II, 9b.
19. Moses ben Shemtob de Leon
20. Guadalajara
21. Castille
22. او نام این شهر را در مقدمههای کتابهای خود تا 1290 ذکر میکند. اسحاق اهل عکر (Acre) نقل میکند که او در میان معاصران خود به عنوان «حاخام موسی اهل گوادالاجارا» معروف بود.
23. Avila
24. Arevola
25. Valladolid
26. آنگونه که گاهی اشاره شده است او نمیتواند در سال 1263 فوت کرده باشد. مقایسه کنید با علوم یهودیت vol.I, p.20-22 زیرا رسالهای از او در اختیار داریم که احتمالاً بعد از این تاریخ نوشته شده است. JThs در سِفِر مشکیوُت کِسِف (کتاب قابهای نقرهای) (Ms. Adler, 1577) تاریخی که اسحاق آکر ذکر میکند کاملاً درست است.
27. سِفر هنِفِش هَحُخما (کتاب نفس حکمت) Bassia 1608 و سِفر شِقِل هَقُودِش (کتاب واحد نقره مقدس) (ed. Greenup, London, 1911).
من بیست کتاب و رسائل کوتاهتری از او میشناسم، که حداقل چهارده عنوان از آنها هنوز موجود است.
28. Todros Abulafia
29. Shushan Eduth
30. Ms. Cambridge, Add.505, 4 and Warsaw, Library of the Jewish Community, 50.
قطعهی مفصل در (Ms. Munich 47) که مدت مدیدی میپنداشتم این اثر را نیز داراست، مطمئناً اثر موسی دلئون است ولی رسالهی شوشَن عِدوت (سوسن شهادت) (Cf. MGWJ, vol.71 (1927), p.109-123) اثر وی نیست.
31. Sefer Ha-Rimmon
32. بیش از شش نسخه از آن موجود است. من از نسخهی موجود در موزهی بریتانیا، ش 759 استفاده کردهام.
33. Leviticus
34. numbers
35. Mashal Ha-Kadmoni
36. Issac ben abu Sohulah
37. Cf. Tarbiz, vol.III, p.181-183 (1932).
من تنها پس از چاپ این مقاله کل این نقل قول را در نسخهی کمبریج زُهر که در یادداشت 106 به آن اشاره کردم، یافتم.
38. مقایسه کنید با مقاله من در
Kirjath Sefer, vol.VI, p.109-118 (1930).
39. Otsar Ha Kavod
40. اسحاق اهل عکر نیز ار روابط موسی دلئون با یوسف تودروس ابوالعافیه سخن میگوید.
41. Bahya ben Asher
42. بحیا تنها دوبار به تفسیر ربی شیمعون بریوحای اشاره میکند، اما از آن در بسیاری مواضع دیگر استفاده میکند. بسیاری از نویسندگان جدید به این نکته توجه نکردهاند، اما پیشتر در 1589 موسی مردخای در کتاب مکارم خداوند مارگولیوت (Margoliouth, f.26b) به آن پی برده بود.
43. Nahmanides
44. Maroth Ha-Tsoveoth
45. مقایسه کنید با مقاله
عبارات مرتبط با این موضوع
تأثیر معدل در کنکور۹۵ نشر دریافتالف آن دسته از دیپلمههای ریاضی و فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی و علوم و معارف زبان فارسی پاسخ ما نشر دریافت مدیر اجرایی سایت نشر دریافت پاسخ دکتر هامون سبطی به پرسشهای شما زبان فارسیپاسخ خودآزمایی ادبیات پیش دانشگاهیزبان فارسیپاسخ خودآزمایی ادبیات پیش دانشگاهیزبان فارسی تهیه و تنظیممیلاد رضایی مقدم کارشناس زبان و ادبیات فارسی ادبیات فارسیشمارهی نوشته ۵۴ ۴ مهدی ماحوزی اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی اسب در ادبیات دایناسورهای پارک ژوراسیک دایناسورهای پارک ژوراسیک ۸۶۰۶۰۶ گفته بودم که دوست دارم مهمترین دایناسورهای فیلم تیر سیر الی الله تمامی نسخه های چاپی دیوان شاه نعمت الله ولی چه قبل از انقلاب و چه پس از آن سانسور و بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ تأثیر معدل در کنکور۹۵ نشر دریافت مدیرکل سایت نشر دریافت خبرهای مرتبط دیگر را در سه لینک زیر بخوانید همه چیز دربارهی زبان فارسی پاسخ ما نشر دریافت مدیر اجرایی سایت نشر دریافت پاسخ دکتر هامون سبطی به پرسشهای شما زبان فارسی پاسخ خودآزمایی ادبیات پیش دانشگاهیزبان فارسی پاسخ خودآزمایی ادبیات پیش دانشگاهیزبان فارسی تهیه و تنظیممیلاد رضایی مقدم کارشناس زبان و ادبیات فارسی ادبیات فارسی شمارهی نوشته ۵۴ ۴ مهدی ماحوزی اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی اسب در ادبیات فارسی دایناسورهای پارک ژوراسیک دایناسورهای پارک ژوراسیک ۸۶۰۶۰۶ گفته بودم که دوست دارم مهمترین دایناسورهای فیلم پارک تیر سیر الی الله تمامی نسخه های چاپی دیوان شاه نعمت الله ولی چه قبل از انقلاب و چه پس از آن سانسور و تحریف شده بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت ایرانیان برهان السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ زهر و مریشة مسلسل زهر و مریشة اغنیه زهر و مرشة حلقات کاملة زهر و مریشة ماء زهر و النشا للشعر اغنیة مسلسل زهر و مرش زهر و گیاهی تلخ فلم زهر و مرشة
10
بدیهی است همانطور که نمیتوان بدون تحقیق کامل و دقیق به این سؤال پاسخ داد که زُهر، به عنوان اثری ادبی، چه وقت و چگونه نوشته شد، حل این معما که موسی دلئون نویسندهی واقعی زهر باشد بدون بررسی و تحلیل دقیق تمام عوامل دخیل، امکانپذیر نیست. با وجود این، میتوان نتایجی را که به آن دست یافتهام به صورتی نسبتاً موجز و کوتاه خلاصه کرد.11
اگر تمام این واقعیات و نیز برخی اشارات در آثار موسی دلئون به منابع عرفانیاش به درستی مورد توجه قرار گیرد دیگر چیزی باقی نمیماند مگر اشارت پنهانی او به اینکه نویسندهی واقعی خود اوست. از اینرو خود وی، در سال 1290 در کتاب نفس عاقله (20) اظهار میدارد: «همین اخیراً چشمهی عرفان در این سرزمین جاری شده است»، (21) که اشارهای روشن به نشر تازهی برخی از نوشتههای زُهر است. اما جالبترین اشارات از این نوع را میتوان در رسالهی میشکَن ها-عِدوت که در سال 1293 نوشته شد، یافت؛ من مهمترین فقره را، به صورت لفظ به لفظ تا جایی که ممکن باشد از آن نقل خواهم کرد، عبارتی که نظیر بسیاری از موارد دیگر، از توجه نویسندگان در باب این موضوع به دور مانده است. در عبارتی که او به نظریهی ثنوی گِهِنّا (22) میپردازد که قرابت نزدیکی با نظریهی بهشت ثنویت دارد، اظهارات گوناگون زهری خود را در این خصوص به صورت ذیل شروع میکند:پینوشتها
1. کلمه «هیتعُورِر (برانگیختن، بیدار کردن)» به عنوان فعل متعدی؛ صورتهایی مانند هیبصَیَّر (تصویر کردن)، هیتسَدِر (مرتب کردن) و غیر آن؛ کاربرد وجه مصدری مصدر مانند («او... یگانه نقطهای است که از آن تمام هستیها متسلسل میگردند» که در زُهر بسیار معمول است)؛ تلاش در پی؛ با آن نام صعود کرد به این معنا که به اسم، کسی را صدا زد؛ تأیید نزاع در معنای رفع نزاع «رفع منازعه»؛ خطایی نزد من و بسیاری از ساختهای نادرست دیگر با اِصِل (نزد) (مقایسه کنید با یادداشت 40)؛ برگشت به جای برگرداند. اینها تنها برخی مثالهای بارز است که همه آنها در زُهر یافت میشود.
2. Sefer Ha-Rimon
3. A. Jellinek, Moses de Leon und Sein Verhaeltnis Zum Zohar (1851), especially p.24-36.
4. از این رو حکایت تمثیلی در (Zohar, I, 170a) در میشکنها عِدُوت (مسکن شهادت) در (Ms. Berlin Or. 833 f.59b) به کار میرود و «تصحیح میشود» تا به عنوان تمثیلی برای آشنا شدن نفس با جهان دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
5. cosmic symolism
6. میشکَنها عدوت (مسکن شهادت) f.35f در مقایسه با: Zohar, I, 20a and Zohar Hadash, f.71a.
7. ل. گینزبرگ اشاره کرده است (Legends of The Jews, vol.VI, p.123) که زُهر (III, 184b) از تبیین ابن میمون از یادوعَ (معلوم) در تفسیر خود در رسالهی سنهدرین میشنا استفاده کرده است. دقیقاً همین قطعه است که موسی دلئون در واقع در بررسی خود دربارهی جن و غیبگو در سفر هاریموُن (کتاب انار) آن را نقل میکند.
8. Pesikta
9. tabernacle
10. Pesikta de-Rab kahana, ed. Buber f.6a.
««و واقع شد در روزی که موسی پایان داد»، واژهی عبری «حَکُّوت» (پایان داد یا کامل کرد) شبیه واژهی آرامی «کَلتا» (عروس) است، لذا این آیهی عبری در زبان آرامی چنین ترجمه شده است که «در روزی که عروس به حجله صعود کرد»».
11. در سفر هار یموُن (کتاب انار) (Ms. British Museum, f.6) او همهی موضوعات و تداعیهای اندیشه را که در قطعهی مورد بحث دربارهی موسی، مرد خدا، خانهی آقایش مَطُرونیتا را نورانی کرد در پسیقتا (Zohar, I, 236) وجود دارد، نقل میکند. به خصوص پیوند شگفتانگیز با سفر اعداد، باب سی، آیه 14 در هر دو قطعه بسیار جالب است.
12. این تصور مورد علاقهی جلینک بود و گرتس (vol.VII, p.200 (1894)) آن را اخذ کرد. نقل قولهای موسی دلئون از کتاب حنوخ در مجموعهی سفر هاریموُن (کتاب انار)، در اصل گَن عِدِن (باغ عدن، بهشت) (f.115a ff(1860)) و تا حدی در Beth Ha. Midrash III, p.195-197 جلینک چاپ شده است.
13. مقایسه کنید با دستنوشتهها در قبالا اثر بنده.
14. Responsa
15. Hai Gaon
16. در پاسخ به این پرسش در ابواب توبه (no.80) یافت میشود. کتاب اسرار در باب چندین فرمان که بخش دوم کتاب حکمت نفس را تشکیل میدهند در دو روایت موجود است. یکی چاپی در اثر موسی دلئون که فقرهای از آن نقل میشود که با نام «اسم استادان ما که خدایشان بیامرزد»، بخش 12 آمده است. نسخهی دیگر به شکل نسخه خطی که سالیانی بیش در تملک آقای یعقوب صوی ژوسکوویچ در زلای (Jacob Zevi Joskowitz) لهستان وجود داشت که از زبان ربیهای گائون نقل میکند! «در سخنان شیخ ما جای گائون (یادش نیکوباد) دیدم که این مطلب بدین صورت نقل شده است: تا زمانی که گوسفندان در صحرا هستند و خرس و شیرها در آنجا چوپان باید حافظ آنها باشد همین که آنها را وارد شهر در آغل کرد دیگر محافظت ضرورتی ندارد».
17. David Luria, گفتاری دربارهی قدمت کتاب زُوهَر , ch. II (1856 and 1887).
18. Zohar, III, 184b.
از کتاب ادوات جادوگری نقل میکند موسی دلئون افسانهی دیگری دربارهی این Kasdiel در اسرار خروج از مصر، (Ms. Sohazleos, f.82a) روایت میکند.
19. اشارهی کوتاه در زُهر (I, 15b) به سه حرف صدادار «حُولام (صدای اُ)، شوروق (صدای اوو)، حیریق (صدای ایی)»، به طور کامل در سفر هار یمون (کتاب انار) بسط مییابد. برای نمونهی دیگر مقایسه کنید با: Jellinak, Moses de Leon, p.37.
20. Book of The Rational Soul
21. کتاب نفس حکمت، بخش 12: (آثار آسمانی): «اندکی از این اسرار (سِرّ زن برادر متوفای بدون فرزند) بر روی زمین باقی مانده است».
22. Gehenna
23. Ms. Berlin Or 833, f.51a/b.
در همان متن دو قطعهی زیر را در (f.52b-53a) میخوانیم (یعنی در شروع شرح وی بر باغ عدن): «از این رو حکمت از میان ما رخت بربست و انواع عقیدهها رواج یافت و پس از چند نسل در پی باطل رفتند و از مطالب نادرست مانند مثلهای یونانیان بهره جستند، و بدین ترتیب از راه پیشرفت بازمانده رو به سوی قهقرا شدند، همانطور که قبلاً همهی این مطالب را در مقدمهی کتاب باغ انار بیان داشتم».
24. Ibid, f.58b.
25. Jellinek, Mosas de Leon, p.21.
26. قطعهی بسیار جالب زیر به زبان عبری در سفر هارِ یموُن (کتاب باغ انار) (Brit. Mus. f.107-108a) آمده است: «کسانی را مشاهده کردم که شبانهروزی در تحصیل تورات و گفتار حاخامهای مان (یادشان بخیر) مشغول هستند و خداوند را با قلبی طاهر و به گونهای شایسته عبادت میکنند، و حال آنکه امروزه شاگردان مکاتب یونانی آمدهاند که در برابر خداوند بایستند و شیطان نیز در میان ایشان حضور یافته و موجب شده که سرچشمهی آب حیات را ترک کرده و به کتب آنان (یونانیان) مشغول گردند و افکارشان به دنبال آنان کشیده شود تا حدی که گفتارهای تورات و احکام شرع را ترک کرده و دنبال اقوام غیر روند و چنان تصور کنند (صفحه 108 الف) که طبق معیارهای ظاهریشان، گفتار حاخامهای مان (یادشان بخیر) کذب است.
و اینک نه سخنی هست و نه پاسخی، زیرا این دورافتادگان همان یونانیان و یاران ایشان هستند که روح الاهی دیگر در میان ایشان جای ندارد به حدی که دیگر به مردمی دیگر مبدل گشتهاند، بر تعالیم نخستین و بر راههای نیکی که پیش از این میپیمودند، تردید و شک دارند، سخنان حاخامهای مان (یادشان بخیر) را مسخره میدانند و آن را سبک میشمارند، به غیر از زمانی که با جمع مردم روبهرو میشوند میگویند که چون به طریق زهد و تقوا میروند و بدین سبب در حضور جمع مؤمنان از حاخامهای مان (یادشان بخیر) به زشتی سخن نمیگویند زیرا که آنها اکنون درگذشتهاند، و نه به دلیل دیگر؛ و چنین میاندیشند که تمام سخنان آنها (حکما) ابلهانه است. تا آنجا که زمانی که در خلوت گرد هم آیند، کلام یونانیان و اصحاب آنان را به استهزاء یاد میکنند.
و باز، بار دیگر میدیدم که آنان در ایام عید سوکوت (جشن سایهبانها) چون به کنیسه حاضر میگردند و میبینند که عابدان خداوند با «لولاو»ها (بستهی شامل بالنگ و برگهای مورد و نخل و بید) به گرد تورات طواف میکنند، میخندند و آنان را ریشخند میکنند و میگویند عجب مردم نادان و احمقاند. حال آنکه خود نه لولاو دارند و نه بالنگ، و با طعنه میگویند مگر نه اینکه تورات گفته است که حکمت در دست گرفتن لولاو چنین آیهای است: «هفت روز در حضور خداوند خالقتان شادی کنید»، آیا میپندارید که این گیاهان برای ما شادی میآورد؟ آیا آلات نقره و طلا و لباسهای فاخر برای شادی ما بهتر نیست؟
و میگویند که آیا طبق تصور شما که بر ماست که خدا شکر نماییم، آیا خداوند را به شکر ما نیازی هست؟
بلکه همهی این امور پوچ است. تا آنجا که بر سر خویش «تفیلین» (تعویذ آیات تورات) نمیگذارند و چون از ایشان علت را بپرسند، پاسخ میدهند که آیا دستور بستن تفیلین غیر از این است که در تورات آمده: «و این مطالب برای تو به عنوان یادبود بین چشمانت باشند»، و از آنجا که هیچ یادبودی برای ما بهتر از این نیست که در روز چندین بار ذکر خدا را بر لب آوریم، و این ذکری بسیار بهتر و شایستهتر از آن است.
و آن کتب را در دست میگیرند و این مطالب را در آن میجویند و میگویند این است تورات حقیقی.
و مؤمنان حقیقی تورات در اثر سخنان ایشان، خود را مخفی میدارند زیرا در دل خویش آن قوت را ندارند که با آنان حتی یک کلمه سخن گویند تا چه رسد به آنکه مطالب کهنی که در سنت قدما وجود دارد را بازگویند و قلبهایشان امکان صحبت و بر زبان راندن آن مطالب را ندارد.
به همین سبب است که بسیاری از تعالیم تورات در میان یهودیان فراموش شده است.
سرانجام خداوند روح جدیدی در آنان دمید و مردم مخیر شدند که به دنبال معرفت خالق حقیقی جهان گشتند و اینک مطالبی از حکمای دین ما درک میکنند که کمی بیدار کننده است.
اما هنوز هم عدهای مردم هستند که (به نشانهی شرک) بر سکوهایی قربانی و بخور میگذرانند، و اصلاً افکارشان را رها نمیکنند و بر همگان واجب است که از تورات اطاعت کنند، توراتی که موسی به عنوان میراث یعقوب به ما حکم نموده است».
27. Enneads
28. در میشکنها عِدوت یا مسکن شهادت خود (Ms. Berlin, f.32a). در این قطعه به طور مبهم به موره صدیق، استاد صادق، نسبت داده میشود. شاید به این خاطر که او نمیخواست نام ارسطو را در چنین موارد مهمی ذکر کند.
29. godhead
30. اشناین شنایدر که تواناییهای موسی دلئون را دستکم میگرفت، با لخنی گزنده گفت:
"Wie Unser Gewissenlosser Buecher Fabrikant Ueberhaupt Gerne Sich in Moralisation Ergeht"
مقایسه کنید با فهرست دستنوشتههای عبری او در برلین (vol.II, p.39 (1897)). این موضوع لحن سادهاندیشانه جان اهل اسکیتوبولیس (Scythopolis) (حدود 540) اولین مفسر یونانی دیونسیوسی را به یاد ما میآورد که دربارهی دیونسیوس آریوپاگوس گفت: «عجب فردی است با جنبههای گوناگون که با نامهای افراد مقدس گوناگون با مسیحیان ارتباط برقرار کرد. به دروغ مطالبی گفت و همچنان فردی مقدس و نویسندهای فرهیخته است».
1
در سالهای بلافاصله پس از سال 1275 میلادی، زمانی که ابراهیم ابوالعافیه در ایتالیا، در حال تبیین تعالیم قبالای مبتنی بر مکاشفهی خود بود، در جایی در مرکز کاستیل کتابی نوشته شد، که مقدر بود به لطف موفقیت و شهرتی که کسب کرد و تأثیری که به تدریج به جا گذاشت، تمام اسناد و منابع دیگر قبالایی را تحتالشعاع قرار دهد؛ این کتاب سِفِر هَ-زُهر (1) یا «کتاب روشنی» بود. میتوان جایگاه آن را در تاریخ جنبش عرفانی قبالا بر اساس این واقعیت ارزیابی کرد که تنها متنی بود که در میان کل نوشتههای حاخامی پساتلمودی، به صورت متنی رسمی و مورد قبول درآمد، که برای چندین قرن عملاً همرتبه با کتاب مقدس و تلمود به حساب میآمد. هرچند این جایگاه بینظیر به تدریج به دست آمد. بیشتر از دو قرن طول کشید تا زُهر از گمنامی نسبی اولیهاش به مشهورترین متن در نوشتههای قبالایی برسد. علاوه بر این، تردیدی نیست که نویسندهی آن، هر آنکه بوده است، چنین نفوذ و تأثیر شگرفی در ذهن نداشت. همه قراین حاکی از آن است که هنگام نوشتن زُهر هدف اولیهی نویسنده صرفاً نگارش تفسیری قابل فهم بر مبنای تفکراتش بوده است. ذهن او کاملاً در عالم تفکر قبالایی غرق بود، اما شیوهی پرداختن او به این اثر نشان از شخصیت خود او دارد، گرچه سعی میکرد که این شخصیت را پنهان سازد. ما هر داوری که در مورد ارزشهای این کتاب کنیم باز او به عنوان نویسنده میتواند ادعا کند که به هدفش دست یافته است. چرا که میتوان گفت که یقیناً این اثر، اولاً در میان عارفان قبالا، و بعداً، به ویژه پس از خروج از اسپانیا، در میان کل قوم یهود یک موفقیت بوده است. این کتاب برای قرنهای متمادی، در توصیفِ ژرفترین و نهانیترین زوایای عمیقاً پنهان روح یهودیت، جایگاه برجستهای داشت. این داستان در مورد حاخام پینْحاس کورتزی، (2) قدیس حسیدی مشهور (وفات حدود 1791)، نقل میشود که عادت داشت همواره خدا را شکر گوید که در زمانی که هنوز زُهر برای جهانیان شناخته نشده بود، متولد نشده است، (3) (چون که زُهر به من کمک کرده است تا یهودی باقی بمانم.) (4) این اظهارنظر از سوی چنین فردی ما را به فکر فرو میبرد، زیرا شاید زُهر نمونهی عالی از تجلیات اسطورهای در قلب یهودیت باشد که در سخنرانی اول متذکر آن شدهام. با وجود این واقعیت که شمار عظیمی از عرفای یهود احساس کردهاند این اثر بیانگر ژرفترین احساسات و خواستههای آنها است، این پرسش مطرح میشود که تأثیر و نفوذ آن ناشی از چه چیزی است و چرا این موفقیت برای دیگر اسناد و منابع ادبیات عرفانی حاصل نشده است.2
در نگاه اول، وجود تعداد زیادی از نوشتهها با ویژگی ظاهراً بسیار متفاوت، که با تسامُح تحت عنوان زُهر گردآوری شدهاند، جای هیچ بحثی را علیه این نظریه علیالظاهر باقی نمیگذارد که آنها در واقع متعلق به نویسندگان مختلف و دورههای متفاوتاند. بنابراین اولین وظیفهی ما باید بررسی دقیق این اجزای اصلی که پنج جلد کامل ادبیات زُهری را تشکیل میدهند، باشد. (19) این اجزا را میتوان تحت عناوین ذیل خلاصه کرد:3
زبان آرامی تمام این هجده بخش یکسان است، و هر جای این آثار ویژگیهای خاص یکسانی را به نمایش میگذارد. این مسئله از آنجایی بیشتر حائز اهمیت است که این زبانی که شیمعون بریوحای و دوستانش احتمالاً در نیمهی اول قرن دوم پس از میلاد در فلسطین با آن سخن میگفتهاند به هیچوجه زبانی زنده نیست. زبان آرامی زُهر کاملاً تصنعی و زبانی ادبی نویسندهای است که شناختی از زبان آرامی بیش از زبان برخی آثار و منابع ادبی یهودی نداشته است، و شیوهی نگارش خود را مطابق با معیارهای شخصی خاص خلق نموده است. این احتمال که برخی محققان بیان کردهاند که تحقیقات فقهاللغوی لایههای قدیمیتر زُهر را آشکار میسازد، از طریق تحقیقات واقعی به اثبات نرسیده است. در سرتاسر این نوشتهها، روح زبان عبری قرون وسطا، به ویژه زبان عبری قرن سیزدهم، در پس صورت ظاهر زبان آرامی هویداست. نکتهی حائز اهمیت بعدی این است که تمام ویژگیهای این زبان [تصنعی] که زُهر با آن نوشته شده، و آن را از گویشهای گفتاری زبان آرامی [واقعی] جدا میکند، به طور یکسان در تمام بخشهای مختلف زُهر میتوان یافت. واقعیت این است که این شیوهی نگارش دارای تنوع بسیار زیادی است؛ این تنوع در همه جا از زیبایی آرام تا معقدنویسی ملالآور، از لفاظی اغراقآمیز تا سادگی بسیار پیش پا افتاده و از اِطناب بیش از حد تا ایجاز معماگونه و مبهم به چشم میخورد که جملگی بسته به وضع و روحیهی مؤلف است. اما تمام این تنوع سبکی تنها روی یک مضمون واحد نشانه رفتهاند و هرگز هویّت بنیادین تفکری را که در پس آنها نهفته است، پنهان نمیسازند. باید افزود که واژگان مؤلف بسیار محدود است، به گونهای که انسان از توانایی او در بیان مطالب به کمک واژگانی تا این حد محدود و اندک همواره احساس شگفتی دارد.پینوشتها
1. Sefer Ha-Zohar
2. Rabbi Phineas of Koretz
3. Den der Zohar Hot Mich Derhalten bei Yissishkeit.
4. مقایسه کنید با نسخهی دستنویس که ام. جی. گوتمان تحت عنوان «احکام سرور ما پینحاس کورتزی» در (Biigoraj, 1931), 117,p.26 منتشر کرده است. این گفته به بعل - شم، بنیانگذار حسیدیسم، نسبت داده میشود: «وقتی که کتاب زهر را باز میکنم، کل عالم را مشاهده میکنم». مقایسه کنید با مداحیهای بعل شم طوو، (f.6b).
5. Book Bahir
6. Rabbi Amora
7. Rabbi Rehumai
8. Rabbi Simeon ben Yohai
9. Moaresheth Ha-Elohuth
10. مَعَرِخِت هالِاهوت (سلسلهی الاهیات) در سال 1558 در مانتوا منتشر شد. گاهی این کتاب به حاخام پرز اهل بارسلونا نسبت داده میشود. مقایسه کنید با ملاحظات من در قِریَت سِفِر (شهر کتاب)، vol.XXI, p.284-287 (1945). به هر صورت مسلم است که این اثر را یکی از شاگردان سلیمان بن آدرت نوشته است. دیوید نیومارک در vol.I, p.192-204, 303-322 (1921) و تاریخچهی فلسفه در اسرائیل کوشیده است به تحلیل این اثر بپردازد، اما توفیق چندانی نداشته است. نیومارک این فرض نادرست را مطرح میکند که معرفت قدیمیتر از زُهر است. او تا آنجا پیش میرود که در صفحه 206 میگوید بدون معرخت، زهر هرگز نوشته نمیشد.
11. David Newmark
12. برخی کتب و مقالات موجود در کتابشناسی این سخنرانی معرف مراحل قبلی این بحث هستند که اغلب بدون مقدمات زبانشناختی ضروری دنبال میشد.
13. Moses de Leon
14. Cf. Geschichte der Juden, vol.VII, third edition (1894), p.424-442.
15. Simeon ben Yohai
16. Cf. e.g. A. Kaminka, مکاشفات سرّی ربی شیمعون بریوحای در سفر کلوزنز, p.171-180 (1937).
از همان نویسنده به کتاب دربارهی قدمت کتاب زوهَر در Sinai, vol.VII (1940), p.116-119.
این رسالهها نمونهای از ادبیات علمی است که در پی آن نبودم که ذکری از آنها بشود.
17. مقایسه کنید با سخنرانی افتتاحیهی من در دانشگاه عبری، علوم یهودیت، vol.I, p.16-29 (1926).
18. در اینجا اجازه میخواهم اشاره کنم که من فرهنگ خاصی دربارهی زبان زُهر تهیه کردهام که امیدوارم روزی منتشر شود. کار بر روی این فرهنگ بیش از هر چیز مرا نسبت به درستی دیدگاههایی که در این سخنرانی طرح ساختهام متقاعد کرده است.
19. چاپهای معمول کتاب زوهَر شامل سه جلد است. شمارهگذاری آن مانند شمارهگذاری Mantua, 1558-1560 editio Princeps است. (تنها سه نسخهی چاپ شده شامل همهی این موارد در تک جلدی است که نشر (Cremona, 1560 etc) است). من هم از چند جلدی و هم تک جلدی نقل قول کردهام. بر این اساس این جلد شامل تیقونه زهر نیز است (نخستین بار در Mantua, 1558 منتشر شد)، همچنین شامل زوهر حاداش نیز است. این به معنای این نیست که یک «زُهر جدید» به تقلید از نسخههای قدیمی است چنان که برخی تلقی کردهاند. بلکه شامل بخشهایی از زهر و تیقونه که در نسخههای خطی دیگر از بین رفته ولی به وسیله ویراستاری نسخه Mantua آورده شده است. این موارد اساساً به وسیلهی ابراهیم هلوی بروخیم از یک نسخهی خطی گردآوری شد که در شهر صفد پیدا شد و شامل برخی از متون بسیار مهم است که من از نسخهی چاپ Warsaw, 1885 نقل قول کردم. همهی چاپهای دیگر از این بخش در اثر من به نام کتابشناسی قبالایی، p.166-182, 1927 آورده شده است.
20. Sifra di-Tseniutha
21. این صرفاً ترجمهی لفظی اصطلاح عبری طومار اسرار در باب حجاب است که در جلد دوم زُوهَر (239a) به همان معنای مستعمل در این عنوان به کار رفته است.
22. Zohar, II, 176b-179a.
Paul Vulliaud"s Traduction Integrale du Siphra di-Tzeniutha (Paris, 1930), Cf. MGWJ, vol.75 (1931), p347-362, 444-448. ارزش علمی قائل شد.
23. Idra Rabba
24. Zohar, III, 127b-145a.
25. در بررسیام درباره کتاب ولیو من (Vulliaud) به طور کاملتر درباره پیوندهای بین این دو متن بحث کردهام (بنگر یادداشت 10 انگلیسی).
در ایدرا ربا این گفته نقل شده یا درستتر بگوییم به آن اشاره شده است، اما عارفان قبالای بعدی نمیدانستند در کجا آن را پیدا کنند. در نقل قولهایی در یک اثر قدیمی قبالایی به نام لیونَت هَسپَیر (سنگفرش یاقوت قرمز) (سال تألیف 1328) روشن است که واقعاً کدام بخش مورد نظر است. در چاپهای ما این به سادگی بخشی از مَسِخِت تِروما است.
26. Idra Zutta
27. Zohar, III, 287b-296b.
28. Idra di Be-Mashkana
29. Ibid, II, 127a-146b.
30. Hekhaloth
31. Ibid, I, 38a-45b and II, 244b-268b.
(در دو بخش: بخش یک دربارهی هِخال (محراب)های مقدس 244-262b و بخش دو دربارهی هِخال (محراب)های نامقدس 268b-268b).
32. Raza de-Razin
33. Ibid, II, 70a-78a:
دنبالهی II, 75a در Zohar Hadash, 35b-37c (1885) یافت میشود.
34. physionomy
35. chiromancy
36. یک متن در مجموعهی زُهر گنجانده شده و بخش دیگر عنوان خاصی دارد که آشکارا تقلیدی از Secretum Secretorom اثر مجعول ارسطویی است که در قرون وسطا کاملاً معروف بود، و شامل فصلی دربارهی قیافهشناسی است. ترجمهی عبری سرّ الاسرار این رساله در Gaster, Studies and Texts, vol.III: Cf. p.268-271 منتشر شده است؛ همچنین بنگرید: دروازههای شناخت شکل، ص 268-271.
37. Sava
38. Zohar, II, 94b (bottom)-114a.
39. Yenuka
40. Ibid, III, 186a-192a.
41. Cf. Ibid, I. 238bff;II, 166a; Zohar Hadash, 9a.
42. Rav Methivtha
43. Ibid, III, 161b-174a.
44. Sithre Torah
45. Ibid, I, 74a-75b, 76b-80b, 88a-90b, 97a-102a, 108a-111a, 146b-149b.
(مطابق چند نسخهی خطی قطعهی (I 15a-22b) شامل سیتراتورا دربارهی فصل بِرِشیت (پیدایش) میباشد).
46. Mathnithin
47. Ibid, I, 62, 74, 97, 100b, 107b, 121, 147, 151, 154, 161b, 165, 232, 233b, 251; II, 4a, 12b, 68b, 74, 270b; III, 49, 73b, 270b; Zohar Hadash, Id, 3a, 105a, 122b.
48. Tosefta
49. song of Soloman
50. Zohar Hadash, f.61d-75a.
51. Kav Hamiddah
52. Ibid, f.56d-58d.
53. Sithre O Thioth
54. Ibid, f. 1-9.
55. Ibid, f.32c-41a.
56. Midresh Ha-Neelam
57. قسمتهای بِرِشیت (پیدایش)، نُوئَح و لِخ لِخا (سومین باب پیدایش) از میدراش هنعلم که در Zohar Hadash, f.2-26؛ از وَیِرا (چهارمین باب) تا تُولدُوت (ششمین باب) I, 97a-140a و To the Tikkume Zohar belongs also the Passage I, 22a-29b یِصِه (هفتمین باب) در Zohar Hadash, f.27-28; Zohar, II, 4a-5a, 14a-22a
چاپ شده است که شامل میدراش هنعلم بر فصل شِموُت (باب اول، دومین کتاب توراه) است.
58. Zohar Hadash, f.75a-90b.
(p.90-93، و نیز میدراش هَنِعلَم دربارهی اِخا (مراثی ارمیا)).
59. رسالهی رعیا مهمنا در سراسر جلدهای دو و سه این چاپ به طور پراکنده وجود دارد، هر چند در نسخههای خطی معمولاً درنسخههای جدا در کنار هم یافت میشوند.
The Bulk of The R. M. is Printed, II, 114a-121a; III, 97-104, 108b-112a, 121b-126a, 215a-259b, 270b-283a.
60. Raya Mehemna
61. Raya Mehemna
62. Tikkune Zohar
63. Bereshith
64. بین چاپ اصلی تیقون زُهر (مانتوا، 1558)، که در واقع نمیتوان چندان بر آن تکیه کرد و چاپهای بعدی از لحاظ ترتیب، تفاوتهای درخور ملاحظهای وجود دارد.
65. Zhar Hadash, f.31a-37c and 93c-122b.
66. در صفحه عنوان چاپ کرمونا (Cremona)، یک قطعه معروف به «تاخازِه» (بیا و ببین) به عنوان بخشی که در آن چاپ گنجانده شده ذکر میشود. اینکه این قول به کدام بخش اشاره میکند، روشن نیست، که در آن هر بندی با عبارت کلیشهای همان آغاز میشود. این قطعه در چاپ رایج در انتهای جلد اول ed. Vilna, f.256a-262a چاپ شده است. بخشهای جعلی دیگر عبارتند از: If.211b-216a و یک نسخه جعلی Midrash Ha-Neelam (in Ms. Vatican. Casc dei Neofiti,23)، به اصطلاح
Zohar on Ruth, Cf. Bibliographia Kabbalistica, p.183;
و یک فصلی معروف به «مَئَمرِه زِعیرا» (گفتارهای کوتاه) که عزولای (Azula) آن را ذکر کرده است و در Ms. Paris Bible. Nat. 782, و نیز در Vital"s copies from older Kabbalistic Mss.
67. Harry Sperling
68. Maurice Simon
69. لندن 1931-1934. این ترجمه همواره صحیح نیست اما تصور روشنی از ماهیت زُهر را منتقل میکند. مایهی تأسف آن است که مطالب زیادی حذف شده است. البته تحریفهای عامدانهی بیشمار مترجم فرانسوی، ژان دپولی، در این ترجمهی استادانه و قابل اعتماد یافت نمیشود. [این ترجمهی انگلیسی پنج جلدی در کتابخانهی دانشگاه ادیان و مذاهب قم وجود دارد م.].
70. تنها کوششی که برای جدا ساختن بخشهای «اصیل» از «افزودههای بعدی» انجام گرفته توسط
IgnazStern, Versuch Einer Umstazndlichen Analyse Des Sohar in Ben Chanunja, vol.I-V (1835-1862)
انجام شد است. این ادله فقط امور را در سطح نظریات شخصی نویسنده پایین میآورد، همانطور که در خصوص کتاب محجوب بودن در (MGWJ, vol.75,p.360) نشان دادم، بدون توجه به این مطلب، این رسالهی بسیار جالب و سادهای است که مطالب زیادی میتوان از آن آموخت.
71. Targum Onkelos
72. Targum Jerushalmi
73. ترجیح او در کاربرد جملاتی با عبارت «کَدین» (طبق قانون) بازتاب کاربرد عبری «آز» (آنگاه) در قرون وسطا است.
74. به عنوان مثال، تبرئه، تعالی، احتراز در زبان عبری به جای همان کلمات در زبان آرامی و برعکس. کلماتی مثل نظارت، خدمت، قربت و غیره به جای همان کلمات در زبان آرامی و معمولتر از همه، کلمهی بیمعنی آموختم برای «من آموختهام» است.
75. به عنوان مثال، محصور کردن، تخمین زدن، تصویر کردن و غیر آن یا به درد آوردن است، که آشکارا عبری قرون وسطا است.
76. ملحق شدن، روزی دادن، روشن ساختن در معنای «نحوهی برخورد با چیزی» کاربرد قرن سیزدهمی کلمهی عبری برانگیختن است.
77. او اغلب حرف «ب» را در معنای «با» به کار میبرد، مثلاً، «پادشاه در کنار بانوی ملکه ایستاد» در نامحتملترین عبارات به کار میرود.
78. به عنوان مثال، ظرف ناتمام، کشیده شده (هیولی)، نگاه کردن به، امتناع کردن.
79. Tibbonide family
80. نویسنده این کاربرد عربی واژه طعن را از کتاب ریشهها اثر داود قیمهی زیر مدخل ط ع ن اخذ میکند. و در کلمهی مانند بند آورده است.
81. به خصوص در عباراتی نظیر مراقبان گفتار، مراقبان طهارت، مراقبان شریعت که همواره به معنای فرشتگان خشمگین و حت شیاطین است (= حافظان میصوا).
82. شیرین کردن حکم دینی همان واژهی آرامی Endulzar است، عبارت عبری بعدی شیرین کردن حکم دینی برگرفته از زبان قبالایی زُهر است. پیشتر شیمعون دوران (Simeon Duran) در کتاب (ت ش ب ص) (part III, 57) کوشید که این زبان کاملاً غیر میدراشی را توضیح دهد.
83. مهمل و بیمعنی، نیز، عبارت ثابت سه فرسخ ملازم بودند، «آنان سه فرسخ همراهیاش کردند» است. نویسنده در اینجا «لِویا» (بدرقه کردن) و «هَلوا» (قرض دادن) را خلط کرده است.
4
اگر کسی از معیارهای صرفاً معناشناختی به سراغ معیارهای نقد ادبی برود، نتایج مذکور هیچ تفاوتی ندارد؛ خواه شکل ظاهر یا محتوا و مضمون زُهر در معرض تحلیل انتقادی قرار گیرد، نتیجهای که به دست مییابد همواره یکی است، یعنی، همهی آن بخشهایی که به نظر من میتواند جزء زُهر واقعی باشد، باید اثر یک مؤلف باشد و رَعیا مهمنا و تیقون را باید تقلیدی از زُهر دانست.پینوشتها
1. طَیَاعا (عرب، بدوی) «مسافر به الاغ سیخونک میزند» معادل الاغ را بار کرد. نویسنده مسلماً فکر میکرد که این واژه با واژهی بارکرد ارتباط داشت. نظر شیمعون پوشینسکی مبنی بر استعمال واقعی واژهی آرامی بار کردن در معنایی که زُهر آن را به کار میبرد معمول بود بیاساس است. مطالبی که او تحت عنوان نوشتهای در زُهر در Yavneh, vol.II, p.140-147, 1940 گردآوری کرده به روشنی عکس نظر او را اثبات میکند.
2. «ایسقوپا (کشتی) (در تلمود، «ایسقوپا» (دارایی)) (Cf.I, 67a) توضیحی که ر. مارگولیس در نیصوصه زُوهر (جزئیات زوهر) دربارهی I, 46b ارائه میکند، از لحاظ زبانشناسی تاریخی هیچ پایهای ندارد.
3. کلمهی نیرو مبتنی بر برداشتی غلط از باب 11، آیه 12 سفر اعداد «او را در آغوشت بگیر» در ترگم آنکلوس است «او را با نیروی خودت حمل کردی». نویسنده تفسیر میدراش را با ترجمهی تحتاللفظی اشتباه گرفته است.
4. او واژهی آرامی صَحوتا (عطش، خشکی) را که هرگز بر چیزی مگر تشنه دلالت نمیکند با واژهی عبری «صَحوت» (روشنی، وضوح) به خصوص به عنوان جانشینی در نقل قول تلمودی «هر شنیدهای نیازمند وضوح است» (Magillah, 26b) خلط میکند. که اینک به «عطش لازمهی شنیدن است» و «هر کلمهی تورات به عطش نیازمند است» آمده است.
5. بنگرید به یادداشت 45.
6. مثلاً فتیله، چراغی مخصوص (تحول بسیار شگفتانگیز!) و خزانه مزبور را خالی کردند از این نوعاند.
7. به عنوان مثال تضعیف تشریفات شاهی در معنای ساختن سکههای جعلی و عبارتی بسیار ناجور با «تاریخی» جالب.
8. قوزفیرا، قوزدیطا، قیرطا، قوسفیتا و غیره.
9. این نکته در مورد واژهی سوسفیتا یا تفاله که یونانی نیست، چنان که ر. آیسلر (R. Eisler) تصور میکرد (MGWJ, vol.69,p.364ff) و من مدتی با او هم عقیده بودم، بلکه تغییر شکل ظریف واژهی تلمودی سبوس است، صادق است. عبارات بند یا گروه، قلطوفا، مفتشها، طوقا و قروپینوس و غیره از این نوعاند.
10. Samekh
11. Teth
12. Koph
13. گرتس پیشتر در چاپ نخست (ج 7، ص 503) به آن اشاره کرده است، اما کل پاراگراف در چاپ سوم ناپدید شده است!
14. Midrash Ha-Neelam
15. Idroth
16. Sifra di-Tseniutha
17. مقایسه کنید با منابع نقل شده در یادداشت 10 [یادداشت انگلیسی].
18. بیش از 125 ترکیب از این نوع در بسیاری از جاها وجود دارد.
19. این اشارهای به تثلیثگرایی نیست، بلکه به آموزهی سه بخش روح اشاره میکند، که نویسنده در صفحات بعدی به شرح آن میپردازد.
20. به عنوان مثال، «مجازات به همین سبب صحیح است» (I, 39a)، «متن به صندوق یافت شد» (I, 33a)، «کیف آن نسخه در جعبه یافت شد» (I, 241a) و غیره. نویسنده تمایل دارد چنین «عباراتی» را با کلمهی یافت شد، خاتمه دهد.
21. epater le bourgeois
22. hendiadys
23. در صدها جا، فرجامی هست و آخرالزمانی هست و کوهی هست و کوهستانی.
24. Raya Mehemmna
25. Tikkunim
26. این فرض دکتر اچ. جی. انلوی فقید در مقدمهاش بر بخش سوم چاپ Israel Nakawa, S. Menorath Ha-Maor, p.34 (1931) بود.
27. مقایسه کنید با مقالهی من در باب این موضوع در سالنامهی Zion, vol.I, p.40-55 (1926) که میتوان مطالب تازهی فراوانی به آن افزود.
28. میگدَل دِصور (برج صخرهای)، (II, 94b)، آنگونه که همکار فقید من سموئیل کلاین به من گفته است، بر پایهی غلط خواندن قطعهای در (Megillah, 6a) که در En Yaakob یافت میشود، استوار است.
29. Kapotkia
30. در یادداشت (62, p.56) مقالهام ذکر شد. تحقیقات اخیر آر. مارگولیس (R. Margulies) برای تعیین هویت نویسندهی زُهر که نقل میکند عباراتی از تلمود را که واژههای لود و کاپوطکیا را با هم نقل کرده، صرفاً دفاعیهنویسی و جدلی است (بر طبق تفسیر نسخهی خطی معروف به «امکنهی مجاور»). به مقالهاش در (Sinai, vol.V (1941), p.237-240). کتاب زهر به روشنی از توسفتای نقل شده توسط مارگولیس برداشت نادرستی به همان روش که خود مارگولیس فهمیده بود، داشت.
31. در یادداشتی به مقالهی من که در یادداشت شماره 62، ص 56 ذکر شده کوشش اخیر ر. مارگولیس برای «تجربهی نویسندهی زُهر با اشاره به عبارت تلمودی که لود و کاپوطکیا را با هم ذکر میکند (و طبق تفسیر مارگولیس اماکن مجاور) مدافعهگری محض است.
32. Sepphoris
33. Castil
34. Phineas ben Yair
35. مقایسه کنید با رسالهی شبات در تلمود (Sabbath, 33b). هیچ نکتهی تازهای در «تفسیر دوباره» این عبارت توسط M. Munitz وجود ندارد. مقایسه کنید با کتاب بِن یوحای، (1815), §67.
36. Zohar, III, 144b, 200b, 240b.
37. Cf. Zohar Hadash, f.22c.
همچنین مقایسه کنید با منبع مزبور در: دربارهی موسی بن شیمعون بن لقونیا Pesahim, 86b و بنگرید به:
Bacher, Agada der Tannaiten, vol, I, p.448.
38. نمونهی بارز آن مورد ربی هگای(R. Haggai) در (Zohar, III, 185a) است که تجربهی عرفانی خودش را به عنوان اَمارهای بر آمورای (Amora) این اسم در، (Abodah Zarah 68a) آورده است.
39. (Zohar, I, 11a), و غالباً در میدراش روت هَنعِلام.
40. Gaster
41. مقایسه کنید با مقالهی گاستر در:
S. V. Zohar in Encyclopedia of Religions and Ethics, ed. Hastings, vol.XII, p.858-862 (1921).
گزارش خوبی در این مقاله است هر چند تحقیقی جدی و عمیق نیست.
42. Bahya Ibn Pakuda
43. مقایسه کنید با کتاب حُووُت هلِوا اووُت (وظایف القلوب)، باب تقوی.
44. Prophet Elijah
45. Tannaites and Amoraites
46. محفل دوستان قدیم اغلب در R. M. بر فصل پینحاس (فصلی از تورات، سفر اعداد).
47. Sidra
48. hagiographa
49. لیستی از این عبارات در اوایل 1635 توسط هارون سلیگ بن موسی اهل زولیکو، در فصل پنجم کتاب خود، تألیف عمدهی سوگند، Cracow, 1635، گردآوری شد.
5
سرانجام ما به مسئلهی مهم منابع ادبی که نویسنده از آنها استفاده کرده است، میرسیم. در اینجا نیز انسان تحت تأثیر یکنواختی تصویر قرار میگیرد. گرچه از منابع یکسانی در کل متن استفاده نشده است، ولی میتوانیم تصوّری نسبتاً روشن از «کتابخانهی» او به دست آوریم. منظورم اشاره به این مطلب نیست که در فرآیند عملی نگارش، اطراف او با کتبی محصور میشد که دائماً جهت ارجاع به سراغ آنها میرفت. به احتمال زیاد، از آنجا که او خوانندهای همهچیز خوان بود که از موهبت حافظهای قوی برخوردار بود و برخی از آثار را عمیقاً نیز مطالعه کرده بود، میتوانست تقریباً به سبکی که عموماً در قرون وسطا متداول بود به صورت واژه به واژه از حافظهاش نقل قول کند. البته، گاه و بیگاه حافظهاش او را یاری نمیکرد که در برخی موارد خطاهای ناشی از آن بسیار روشن و واضحاند.6
آنچه دربارهی سبک نگارش و نگرش وی به میراث اندیشهی یهود گفته شد، در مورد تعالیم خود او نیز صادق است. در اینجا نیز بخشهای مختلف زُهر واقعی یک مجموعهی واحد را تشکیل میدهند، که متمایز از رایامهمنا و تیقون است. دربارهی کل محتوا و جوهرهی این اندیشهها، یا حداقل دربارهی برخی از مهمترین آنها، در سخنرانی بعد مطالبی را خواهم گفت. در اینجا ما به مهمترین مسائل نویسندهی زُهر میپردازیم. نکتهای که قبل از هر چیزی باید مورد تأکید قرار گیرد، این واقعیت است که علیرغم تناقضات جزئی بسیار نادر، آن افق فکری که در تمام این آثار جریان دارد، سازگار و منسجم است. (33) اصطلاحات عرفانی تقریباً در سرتاسر متن به طور یکسان وجود دارند، که بسط و توسعهی اصطلاحات را که عارفان قبالای مکتب گرونا به کار میبردند، نشان میدهد. بیشتر نمادها تقریباً از یک معیار یکسان پیروی میکنند، تا حدی که حتی اگر هیچ سند دیگری از جنبش قبالای اولیه جز زُهر در اختیار نداشتیم، میتوانستیم آنها را به صورت مفصل و مشروح تفسیر کنیم. همان ترکیببندیهای نمادی بنیادین به کرّات به شکلهای مختلف تکرار میشوند، و عمدتاً آنچه در یک جا به صورت اشاره بیان شده، در جایی دیگر به طور مفصّل توضیح داده شده است. واضح است که وقتی نویسندهای تعدادی پند و موعظه را در باب یک آیهی واحد مینویسد، میتواند اندیشههای کاملاً متفاوتی را بدون توجه به وحدت تصور اصلیاش بیان کند، واقعیتی که وجود چنین تناقضات جزئی را که در بیشتر عبارات اعتقادی و نظری یافت میشود، تبیین میکند. او برای برخی مسئلهها چند راه حل گوناگون پیشنهاد میکند، اما این راه حلها به «لایههای» مختلف تعلق ندارد، بلکه آگاهانه در مجموعهای از حکایات پراکنده، و گاهی حتی در یک بحث و گفتوگو عرضه شدهاند.پینوشتها
1. Midrash Rabba
2. Pesiktoth
3. Pirk Rabbi Elize
4. Targumim
5. Rashi
6. محقق اهلِ تلوآویو روبن مارگولیس اقدام به انتشار چاپ زُهر همراه با حاشیه و تعلیقات کرده است که در آن ارجاعات مربوط به علمای یهودی ذکر میشوند. این به نظر بسیار مفید برای پژوهشگران زُهر است، اما نویسنده مراقب است که از هر نوع تصوری که «انتقاد» به نظر میرسد خودداری کند و در بسیاری موارد به منظور «توجیه» مشکلاتی که نقد جدید مطرح میسازد از روشهای مدافعهگرانهای که ارزش آنها مورد تردید است، استفاده کرده است.
7. Bacher
8. L. Exegáse Bibilique Dans le Zohar, in REJ, vol.22, p.33-46 (1891), 219-229.
9. Cf. J. L. Zlotnik,
در گفتارهایی از کتاب تفسیر فصیح عبری، بخش گفتارهای حکمت (نشر اورشلیم 1939)، p.5-16 آورده است. همانطور که در نزد بسیاری از طرفداران «قدیمی بودن» زُهر بیان میشود: حقایقی که وی بدون دید انتقادی بیان میدارد قابل توجه است، گاهی به وضوح این ادلهی او مخالف آن چیزی است که او به آن اشاره میکند.
10. به سهولت فراموش میشود که تنها نظریهی «زابیان» (Zabian) ابن میمون توضیح ماهیت شرک و بتپرستی را ممکن ساخت. نویسنده تعاریف احکام مربوط به بتپرستی (I,1-2) را با تعاریفی که در (Moreh Nebukhim, III, 29) داده میشود، با هم آورده است. این آشکارا در عباراتی مانند (Zohar I, 56b, 99b; II 69a, 112a; III, 206b) بازتاب یافته است.
11. بنگرید به مقدمهی عزرائیل تیشبای بر تصحیح کتاب پروشها اَگادوت (اورشلیم 1945) و مجموعه تحقیقاتش بر
Sinai, vol.VIII (1945), p.159-178 and vol.IX (1944), p.178-185.
در زهر به روش خاص از تفسیر عزرا بر غزل غزلها و نیز تفسیر ازرائیل بر کتاب ادعیه بهره برده میشود.
12. Moses ben Nahman
13. نویسندهی زهر از کتاب تُورَت هاآدام (قوانین بشر) اثر ابن نحمان که تفسیر او بر تورات و کتاب ایوب است، استفاده میکرد. در هر موضوعی که نویسنده منابعش را مطالعه میکند در (Zohar, III, 23a) است چنان که با منابع اصلیاش در تفسیر ابننحمان بر (Job XXXVIII, 36) آورده است.
14. Ginath Egoz (Nut Garden)
15. نقطهی واحده به معنای «نقطه» یا «یک نقطه» نیست، بله به معنای مرکز است.
I, 15a, 30b, 71b (سفیرای علوا یا ظروف الاهی), 229a; II, 157a, 259a, 268a; III, 250a, etc.
همهی این عبارات در قطعاتی یافت شده که از متن اصلی جدا شدهاند.
16. جالبترین قطعه را باید در کتاب گینَتها اِگُوز (باغ گردو)، ((Hanau 1615), f.55a/b) یافت. زُهر تنها آمیزش این اندیشهها و اصطلاحات را با نظریهی سفیروت بدان افزوده است که گیکاتیلا در این ارتباط هیچ استفادهای از آن نمیکند. عارفان قبالای دیگر قبل از گیکاتیلا از حوخمای (Hokhma) الاهی به عنوان یک نقطه سخن گفتهاند، اما اصطلاح اسرار یک نقطه و ترکیب آن با مفهوم تورات ازلی از آن خود اوست.
17. مقایسه کنید با یادداشت 74 [متن انگلیسی].
18. Book of Rav Hamnuna Sava
19. S. A. Neuhausen (Baltimore), کتاب الاهی (1937),
که کاملتر از لیستی است که تسونتس در Gesammelteschrifton, vol.I, p.12-13 به دست میدهد.
20. Alphabet of ben Sira
21. Lilith
22. Cf. Zohar, I, 34b: آن را در کتب قدیمی یافتم.
23. مقایسه (Pesahim, 3b) و (Zohar, II, 124a) نمونهای عالی در اختیار ما قرار میدهد.
24. از این نظر اسطورهی «اژدهای بزرگ»، (II, 35a) و شیوهای که این اسطوره با آگادا اُورهَگانوز (نور مدفون) در باب (Hagigah, 12a) پیوند مییابد جالب است.
25. تحلیلی دربارهی تفسیر سفر پیدایش، باب اول (Zohar, I, 15a-22a) به روشنترین وجه نشان میدهد که چگونه این شیوههای مختلف اندیشه در یک متن غیر یکدست ادبی در کنار هم وجود دارند.
26. Jacob Hacohen Isac
27. Todros ben Joseph Abulafia of Toledo
28. Moses ben Simon of Burgos
29. متون برادران قبالای سوریه و متون دموسی بورگس را من در دو تحقیق اُوصَر هَکاووُد (گنجینهی جلال) vol,II (1927) و Tarbiz, vol.II-V (1931-1934) چاپ کردهام. گنجینهی جلال ابوالعافیه در چاپی کامل در ورشو (1879) طبع شده شَعرَ هَرازیم (باب رازها) او (Ms. Munich, 209) هنوز چاپ نشده است.
30. برای مثال بنگرید به باخر (Bacher) در:
REJ, vol.22 p.137-138 (1891); vol.23, p. 133-134.
31. Cf. Karl Preis, Die Medizin im Zohar, MGWJ, vol.72 (1928).
32. eschatology
33. کوشش د. نویمارک برای اثبات وجود تفاوتهای عقیدتی عمده بین «کتابهای اصلی» نظیر سیفرا دِصنیعوتا Sifra Di-Tseniutha و ایدراها (Idras) و میدراش هَ زُهر (Midrash Ha-Zohar) ناموفق بوده است؛ این کوشش مبتنی است بر چند فرض کاملاً ناموجه. مقایسه کنید با: تاریخچهی فلسفه در اسرائیل، vol.I, p.204-245.
34. left emanation
35. شماری از متونی را که با این موضوع ارتباط دارند میتوان در مطالعاتی یافت که در یادداشت 88 به آنها اشاره شده است.
36. Sitra Ahra
37. great jubilee
38. Temunah
39. در 1784 در کورتس و در چاپ بسیار بهتری در لمبرگ در 1893 انتشار یافت. این اثر مهم هنوز به تحلیلی مناسب نیاز دارد.
40. Shemitah
41. Sefirah of rigor
42. utopia
43. Joaquin of Fiore
44. Calabria
45. Cf. E. Gebhardt, Mystics and Heretics in Italy at the End of The Middle Rges (1923); E. Benz, Ecclesia Spiritualis (1934).
46. Aeon (آئون: شامل دو دوران زمینشناسی یا بیشتر، قرون متمادی).
47. Zohar, III, 136a.
در قرائت درستی که مناحم و کاناتی (Menahem Recanati) در دلایل احکام دینی (Basle f.21b. 1580) برای ما محفوظ نگاه داشته است: «سه هزار سال زمان لازم است تا خداوند روحی در آن مستقر سازد».
48. antinomiaism
49. این نظریه بارها در نوشتههای محفل تمونا (Temunah) ذکر میشود، به خصوص مقایسه کنید با نقل قول داود ابن زیمرا از یکی از آنها (در کتاب ماگن داوید، یا حرز داوود (ستاره داوود) آمستردام، (1714, f.49b)، «که به همین دلیل یک حرف از تورات کم شد که شایسته بود الفبای عبری 23 حرف باشد» (Ms. Vatican) 223 f.197 (در متن که اندکی بعد از زُهر نگارش یافته) «زیرا که فرمان «بت مساز» (در ده فرمان تورات) به خاطر کسر آن حرفی که از آن (مجموعه حرف عبری تورات) کسر شده بود، آمد که از آن احکام سنگین استخراج میشوند».
50. بائر اشاره کرده است که پیروان فرانسیسکن خواکین قیور، و اشخاص معروف به روحگرا بر نویسندهی رَعیا مهمنا تأثیر بسیار زیادی گذاشتند. مقایسه کنید با مقالهی او در عییون (تأمل)، (vol.V, p.1-44 (1939)). با وجود این، من بیش از بائر بر تفاوتهای بین زُهر و رَعیا مهمنا تأکید میکنم و با داوری او دربارهی نقش تاریخی رَعیا مهمنا در اسپانیا موافق نیستم.
51. مقایسه کنید با قطعاتی مانند (II, 42b-43a, III, 257b) و «دعای ایلیا» در آغاز تیقونیم. بسیاری از نویسندگان ملاحظهی این قطعات به عنوان تصویرهای واقعی الاهیات زُهر به معنای اخص به راه خطا رفتهاند.
7
با فرض اینکه قسمت اعظم زُهر اثر یک مؤلف باشد، ما به این سؤال میرسیم که آیا هنوز میتوان مراحل تألیف چنین اثر ادبی عظیمی را دنبال کرد. مؤلف از کجا آغاز کرد و چگونه باید روش کار او را توصیف کرد؟ به نظر من سؤال اول را میتوان به صورتی کاملاً ساده و تا حدی شگفتانگیز پاسخ داد. حتی آن محققانی که تلقی میکردند زُهر در زمان نسبتاً متأخری نوشته شده معمولاً به این فرض استناد میکردند که برخی فصول بخش اصلی نظیر دو ایدرا [منظور ایدرا زوطا «مجمع کوچک» و ایدرا ربا «مجمع بزرگ» است] از قسمتهای آغازین کتاب است و پس از آن بخشهای میدراشی قرار میگیرد و به دنبال آن میدراش هَنِعلَم که شاید حتی تألیف نویسندهی دیگری است. (1) به همین ترتیب، بسیاری از عرفای قبالا، به معنای دقیق کلمه، میدراش هَنِعلم را که عناصر قرون وسطایی در لفافهی زبان آرامی قرار ندارد، افزودههای بعدی زُهر میدانستند. (2)8
پس از این همه ملاحظات، پاسخ ما به این سؤال که «کتاب در چه زمانی نوشته شده است»، چیست؟ به نظر من آنچه در بالا دربارهی نتیجهای که ما با تحلیل این منابع به آن دست یافتیم، سایر شواهد نیز آن را تأیید میکند، ما مشاهده کردیم که نویسنده با مجموعهای از آثار آشنایی داشت که آخرین نمونهی آنها در سال 1274 نوشته شده است. این مطلب اشاره به محدودهی زمان مورد نظر ما میکند، که با توجه به اشاراتی که دربارهی ویژگی کلی وقایع و نهادهای آن دوره که هم در میدراش هنعلام و هم در دیگر فصول آمده است، اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند. بر اساس این اشارات به راحتی میتوان نتیجه گرفت که نویسنده در زمانی اثر خود را مینوشت که فلسطین، پس از فراز و نشیبهای جنگهای صلیبی، دوباره به دست اعراب افتاده بود. (15) در اینجا، اشارههای جدلی علیه مسیحیت و اسلام زیاد است (16) و نیز سخنانی که به جوّ اخلاقی یهودیت اشاره دارد، با شرایط و اوضاع حدود سال 1280 مطابقت دارد. حتی تاریخ این اطلاعات را اندکی بیشتر میتوان محدود کرد. نویسنده در چند جا محاسبات امور فاجعهآمیزی را ارائه میدهد که تمام آنها پایان تبعید، حدود سال 1300 و سالهای بعد، را نشان میدهد. (17) علیرغم این، در عبارتی این بیان مطرح میشود که از هنگام تخریب معبد دوم، سال 68 میلادی، هزار و دویست سال، براساس تقویم عبری، از واقعه تبعید و پراکندگی گذشته است، و اکنون بنیاسرائیل در تاریکی و ظلمتی زندگی میکند که مقدم بر طلوع فجر است. (18) یعنی، او چند سال پس از 1268 شروع به نوشتن کرده است.9
تنها یک سؤال نهایی باقی میماند: نویسنده چه کسی بود؟ آیا خود موسی دلئون بود یا نویسندهای گمنام که در محفل موسی دلئون رفت و آمد داشت و توانست هویتش را از نگاه خیرهی آیندگان پنهان سازد؟ آیا میتوان به طور کلی این احتمال را کنار گذاشت که قبالایی دیگر، که هویتش در اعماق تاریک تاریخ گم شده، سهم عمدهای در این کار داشته است؟ حداقل میتوان گفت که برخی از هم عصران دلئون او را نویسندهی زُهر معرفی کردهاند. به هر حال غیر از آثار خود موسی دلئون، و گواهی بسیار بحثبرانگیز عارف قبالا اسحاق ابن سموئیل اهل عکاکه یکی از دو سند آن دوره،که اسم دلئون در آن ذکر شده است، آگاهی بیشتری نداریم. (52) پس از فتح عکا توسط مسلمانان در سال 1291، اسحاق زمانی که هنوز طلبهی جوانی بود، خانهاش را به قصد ایتالیا ظاهراً ترک کرد. که به نظر میرسد در آنجا دربارهی زُهر چیزهایی شنیده است، و سرانجام در سال 1305 به اسپانیا رفت، و در آنجا به شرایطی که باعث شد این کتاب انتشار یابد، علاقهمند شد. خاطرات او، که چند بخش آخر از آن نیز به صورت دستنوشته باقی مانده، گزارش نسبتاً سادهای دربارهی اطلاعاتی که دربارهی این موضوع جمعآوری کرد، ارائه میدهد. گزارش میشود که او موسی را در والادولید ملاقات کرد و با سوگند به وی خبر داده شد که او (موسی دلئون) «کتابی قدیمی که توسط شیمعون بریوحای نوشته شده» در اختیار دارد و آن را در خانهاش در آویلا به وی [اسحاق] نشان خواهد داد. بعداً، زمانی که او پس از مرگ موسی دلئون به آویلا آمد، به او گفته شد که یک شهروند ثروتمند این شهر به نام یوسف اهل آویلا، (53) پیشنهاد کرده بود که در عوض دستنوشته اصلی زُهر، که گفته میشد قدیمی و نیز موثق است و تصور بر این بود که موسی دلئون از آن نسخهبرداری کرده، پسرش را به عقد دختر نویسندهی متوفی درآورد؛ اما، هم بیوهی نویسندهی متوفی و هم دخترش وجود چنین نسخهی اصلی را انکار کرده بودند. براساس گفتهی آنها [زن و دختر دلئون]، موسی دلئون تمام زُهر را خودش نوشته بود، و در پاسخ به سؤال همسرش که چرا خودش را به عنوان مؤلف واقعی کتاب معرفی نمیکرد، پاسخ داده بود: «اگر به مردم میگفتم که من نویسندهی آن هستم، آنها هیچ توجهی نمیکردند و یک شاهی هم برای کتاب خرج نمیکردند، چرا که آنها میگفتند که اینها صرفاً بافتههای تخیل خود من است. اما اکنون که میشنوند من از کتاب زهری رونویسی میکنم، که شیمعون بریوحای تحت تأثیر الهام روحالقدس آن را نوشت، چنان که میدانی قیمت بالایی برای آن پرداخت میکنند». اسحاق اهل عکا با بیوهی موسی دلئون به طور مستقیم خودش صحبت نکرد بلکه همهی این مطالب را براساس خبر دست دوم و حتی دست سوم نقل میکند. دربارهی تتبعاتش بیشتر گزارش میدهد، اما متأسفانه شرح حالنگار او در قرن پانزدهم گزارش او را در همان نقطهای قطع میکند که وی قصد دارد آن مطلبی را که یکی از شاگردان موسی دلئون با قسم جدّی دربارهی «کتاب زُهر که توسط حاخام شیمعون بریوحای نوشته شده بود» به او گفته بود، فاش کند. اینکه آیا اسحاق اهل عکا، که بعداً یکی از مهمترین عارفان قبالای نیمهی اول قرن چهاردهم شد، به اعتبار و اصالت زُهر باور پیدا کرد یا نه، مبهم باقی میماند. اینکه او چندین بار در آثار خود از آن نقل قول میکند دالّ بر اعتقاد به قدمت و اصالت آن نیست. از سوی دیگر، جالب توجه است که او کراراً دو سنت کاتالانی و کاستیلی مکتب قبالا را با هم مقایسه میکند. به نظر او، مکتب نخست تعالیم خود را براساس نظریههای کتاب باهیر و مکتب دوم براساس زُهر مبتنی کردهاند. (54) به عبارت دیگر، او رابطهی نزدیک میان زُهر و مکتب قبالای کاستیل را مسلم میداند.پینوشتها
1. مقایسه کنید با تحلیل استرن (یادداشت 35)؛ و یعقوب اِمدن (Jacob Emden) میطپَحَت سِفاریم «بستهی کتب» (1769).
2. Cf. Abraham Zaccuto, سفر یوحَسین (کتاب شجرنامه), p.88 (1857).
به نقل از: اسحاق اهل اکر در سفر هیَامیم (کتاب ایام).
3. از این لحاظ بخشهای آغازین ایدرا ربا، (III, 127b)، که از عبارتی در میدراش هنعلم در زُهر حاداش (f.16a) استفاده میکند؛ آغاز ایدرا زوطا، (III, 287b) که داستانی منقول در میدراش هنعلم را نقل میکند: (III, 191b) که مطالبی را از زُهر حاداش نقل میکند، بسیار روشنگر است.
4. به عنوان مثال مقایسه کنید با زُهر حاداش (25cff) در مقایسه با (1,8,9a)؛ زُهر حاداش (19a) در مقایسه با (III, 67a) و (102a)، زُهر حاداش (80a/c) و (181) در مقایسه با (I, 218a/b).
5. Eliezer ben Hyrkanus
6. Testament of Rabbi Eliezer
7. با وجود این، دو تفسیر قدیمی به روشنی کم و کیف آن را نشان میدهند. مقایسه کنید با:
Abraham Mordecai Vernikovski, کتاب اورحوت حَییم (طریق حیات), Gershom Enoch Leiner, کتاب سِدِرگَن عِدِن (کتاب باغ عَدن، بهشت) (Lublin, 1903).
واقعیت دارد که جلینک که دومین بخش کتاب سدرگن را در بت هَمیدارش (III, 131-140) چاپ کرده است به حقیقت امر پی نبرده است.
8. موسی بورگس عارفان قبالای معاصر را علامههای «میدراش هَنِعلام» مینامد. مقایسه کنید با:
Tarbiz, vol.V, p.51.
9. Exodus
10. Pikkuda
11. برای مثال، مقایسه کنید با آغاز رَعیا مهمنا قطعهی (II, 40b-41b) و ادامهاش (II, 42-43). برخی بندهای این بخش (اما هرگز نه رَعیا رایا مهمنا) بدون تردید توسط موسی دلئون قبل از 1291 نقل شده است.
12. Deuteronomy
13. Ms. Cambridge University Library Add, 1023 (سال تألیف در حدود 1270), f.8a-11b. من اکنون این نسخه را در
Louis Ginzberg Jubilee Volume (New York, 1945), Hebrew Section, p.425-440
منتشر ساختهام.
14. در برخی نقل قولهای ناشناخته از زُهر در تفسیر رکاناتی بر تورات یافت میشوند.
15. Cf. Zohar, II, 32a.
16. Cf. Steinschneider, Polimische and Apologetisha Literature, p.360-362 (1887).
17. Cf. A. H. Silver, A History of Messianic Speculation, p.90-92.
(تاریخ 1608 که او به عنوان سال نجات ذکر میکند براساس درک نادرست از متن استوار است).
18. Zohar, II, 9b.
19. Moses ben Shemtob de Leon
20. Guadalajara
21. Castille
22. او نام این شهر را در مقدمههای کتابهای خود تا 1290 ذکر میکند. اسحاق اهل عکر (Acre) نقل میکند که او در میان معاصران خود به عنوان «حاخام موسی اهل گوادالاجارا» معروف بود.
23. Avila
24. Arevola
25. Valladolid
26. آنگونه که گاهی اشاره شده است او نمیتواند در سال 1263 فوت کرده باشد. مقایسه کنید با علوم یهودیت vol.I, p.20-22 زیرا رسالهای از او در اختیار داریم که احتمالاً بعد از این تاریخ نوشته شده است. JThs در سِفِر مشکیوُت کِسِف (کتاب قابهای نقرهای) (Ms. Adler, 1577) تاریخی که اسحاق آکر ذکر میکند کاملاً درست است.
27. سِفر هنِفِش هَحُخما (کتاب نفس حکمت) Bassia 1608 و سِفر شِقِل هَقُودِش (کتاب واحد نقره مقدس) (ed. Greenup, London, 1911).
من بیست کتاب و رسائل کوتاهتری از او میشناسم، که حداقل چهارده عنوان از آنها هنوز موجود است.
28. Todros Abulafia
29. Shushan Eduth
30. Ms. Cambridge, Add.505, 4 and Warsaw, Library of the Jewish Community, 50.
قطعهی مفصل در (Ms. Munich 47) که مدت مدیدی میپنداشتم این اثر را نیز داراست، مطمئناً اثر موسی دلئون است ولی رسالهی شوشَن عِدوت (سوسن شهادت) (Cf. MGWJ, vol.71 (1927), p.109-123) اثر وی نیست.
31. Sefer Ha-Rimmon
32. بیش از شش نسخه از آن موجود است. من از نسخهی موجود در موزهی بریتانیا، ش 759 استفاده کردهام.
33. Leviticus
34. numbers
35. Mashal Ha-Kadmoni
36. Issac ben abu Sohulah
37. Cf. Tarbiz, vol.III, p.181-183 (1932).
من تنها پس از چاپ این مقاله کل این نقل قول را در نسخهی کمبریج زُهر که در یادداشت 106 به آن اشاره کردم، یافتم.
38. مقایسه کنید با مقاله من در
Kirjath Sefer, vol.VI, p.109-118 (1930).
39. Otsar Ha Kavod
40. اسحاق اهل عکر نیز ار روابط موسی دلئون با یوسف تودروس ابوالعافیه سخن میگوید.
41. Bahya ben Asher
42. بحیا تنها دوبار به تفسیر ربی شیمعون بریوحای اشاره میکند، اما از آن در بسیاری مواضع دیگر استفاده میکند. بسیاری از نویسندگان جدید به این نکته توجه نکردهاند، اما پیشتر در 1589 موسی مردخای در کتاب مکارم خداوند مارگولیوت (Margoliouth, f.26b) به آن پی برده بود.
43. Nahmanides
44. Maroth Ha-Tsoveoth
45. مقایسه کنید با مقاله
عبارات مرتبط با این موضوع
تأثیر معدل در کنکور۹۵ نشر دریافتالف آن دسته از دیپلمههای ریاضی و فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی و علوم و معارف زبان فارسی پاسخ ما نشر دریافت مدیر اجرایی سایت نشر دریافت پاسخ دکتر هامون سبطی به پرسشهای شما زبان فارسیپاسخ خودآزمایی ادبیات پیش دانشگاهیزبان فارسیپاسخ خودآزمایی ادبیات پیش دانشگاهیزبان فارسی تهیه و تنظیممیلاد رضایی مقدم کارشناس زبان و ادبیات فارسی ادبیات فارسیشمارهی نوشته ۵۴ ۴ مهدی ماحوزی اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی اسب در ادبیات دایناسورهای پارک ژوراسیک دایناسورهای پارک ژوراسیک ۸۶۰۶۰۶ گفته بودم که دوست دارم مهمترین دایناسورهای فیلم تیر سیر الی الله تمامی نسخه های چاپی دیوان شاه نعمت الله ولی چه قبل از انقلاب و چه پس از آن سانسور و بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ تأثیر معدل در کنکور۹۵ نشر دریافت مدیرکل سایت نشر دریافت خبرهای مرتبط دیگر را در سه لینک زیر بخوانید همه چیز دربارهی زبان فارسی پاسخ ما نشر دریافت مدیر اجرایی سایت نشر دریافت پاسخ دکتر هامون سبطی به پرسشهای شما زبان فارسی پاسخ خودآزمایی ادبیات پیش دانشگاهیزبان فارسی پاسخ خودآزمایی ادبیات پیش دانشگاهیزبان فارسی تهیه و تنظیممیلاد رضایی مقدم کارشناس زبان و ادبیات فارسی ادبیات فارسی شمارهی نوشته ۵۴ ۴ مهدی ماحوزی اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی اسب در ادبیات فارسی دایناسورهای پارک ژوراسیک دایناسورهای پارک ژوراسیک ۸۶۰۶۰۶ گفته بودم که دوست دارم مهمترین دایناسورهای فیلم پارک تیر سیر الی الله تمامی نسخه های چاپی دیوان شاه نعمت الله ولی چه قبل از انقلاب و چه پس از آن سانسور و تحریف شده بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت ایرانیان برهان السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ زهر و مریشة مسلسل زهر و مریشة اغنیه زهر و مرشة حلقات کاملة زهر و مریشة ماء زهر و النشا للشعر اغنیة مسلسل زهر و مرش زهر و گیاهی تلخ فلم زهر و مرشة
10
بدیهی است همانطور که نمیتوان بدون تحقیق کامل و دقیق به این سؤال پاسخ داد که زُهر، به عنوان اثری ادبی، چه وقت و چگونه نوشته شد، حل این معما که موسی دلئون نویسندهی واقعی زهر باشد بدون بررسی و تحلیل دقیق تمام عوامل دخیل، امکانپذیر نیست. با وجود این، میتوان نتایجی را که به آن دست یافتهام به صورتی نسبتاً موجز و کوتاه خلاصه کرد.11
اگر تمام این واقعیات و نیز برخی اشارات در آثار موسی دلئون به منابع عرفانیاش به درستی مورد توجه قرار گیرد دیگر چیزی باقی نمیماند مگر اشارت پنهانی او به اینکه نویسندهی واقعی خود اوست. از اینرو خود وی، در سال 1290 در کتاب نفس عاقله (20) اظهار میدارد: «همین اخیراً چشمهی عرفان در این سرزمین جاری شده است»، (21) که اشارهای روشن به نشر تازهی برخی از نوشتههای زُهر است. اما جالبترین اشارات از این نوع را میتوان در رسالهی میشکَن ها-عِدوت که در سال 1293 نوشته شد، یافت؛ من مهمترین فقره را، به صورت لفظ به لفظ تا جایی که ممکن باشد از آن نقل خواهم کرد، عبارتی که نظیر بسیاری از موارد دیگر، از توجه نویسندگان در باب این موضوع به دور مانده است. در عبارتی که او به نظریهی ثنوی گِهِنّا (22) میپردازد که قرابت نزدیکی با نظریهی بهشت ثنویت دارد، اظهارات گوناگون زهری خود را در این خصوص به صورت ذیل شروع میکند:پینوشتها
1. کلمه «هیتعُورِر (برانگیختن، بیدار کردن)» به عنوان فعل متعدی؛ صورتهایی مانند هیبصَیَّر (تصویر کردن)، هیتسَدِر (مرتب کردن) و غیر آن؛ کاربرد وجه مصدری مصدر مانند («او... یگانه نقطهای است که از آن تمام هستیها متسلسل میگردند» که در زُهر بسیار معمول است)؛ تلاش در پی؛ با آن نام صعود کرد به این معنا که به اسم، کسی را صدا زد؛ تأیید نزاع در معنای رفع نزاع «رفع منازعه»؛ خطایی نزد من و بسیاری از ساختهای نادرست دیگر با اِصِل (نزد) (مقایسه کنید با یادداشت 40)؛ برگشت به جای برگرداند. اینها تنها برخی مثالهای بارز است که همه آنها در زُهر یافت میشود.
2. Sefer Ha-Rimon
3. A. Jellinek, Moses de Leon und Sein Verhaeltnis Zum Zohar (1851), especially p.24-36.
4. از این رو حکایت تمثیلی در (Zohar, I, 170a) در میشکنها عِدُوت (مسکن شهادت) در (Ms. Berlin Or. 833 f.59b) به کار میرود و «تصحیح میشود» تا به عنوان تمثیلی برای آشنا شدن نفس با جهان دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
5. cosmic symolism
6. میشکَنها عدوت (مسکن شهادت) f.35f در مقایسه با: Zohar, I, 20a and Zohar Hadash, f.71a.
7. ل. گینزبرگ اشاره کرده است (Legends of The Jews, vol.VI, p.123) که زُهر (III, 184b) از تبیین ابن میمون از یادوعَ (معلوم) در تفسیر خود در رسالهی سنهدرین میشنا استفاده کرده است. دقیقاً همین قطعه است که موسی دلئون در واقع در بررسی خود دربارهی جن و غیبگو در سفر هاریموُن (کتاب انار) آن را نقل میکند.
8. Pesikta
9. tabernacle
10. Pesikta de-Rab kahana, ed. Buber f.6a.
««و واقع شد در روزی که موسی پایان داد»، واژهی عبری «حَکُّوت» (پایان داد یا کامل کرد) شبیه واژهی آرامی «کَلتا» (عروس) است، لذا این آیهی عبری در زبان آرامی چنین ترجمه شده است که «در روزی که عروس به حجله صعود کرد»».
11. در سفر هار یموُن (کتاب انار) (Ms. British Museum, f.6) او همهی موضوعات و تداعیهای اندیشه را که در قطعهی مورد بحث دربارهی موسی، مرد خدا، خانهی آقایش مَطُرونیتا را نورانی کرد در پسیقتا (Zohar, I, 236) وجود دارد، نقل میکند. به خصوص پیوند شگفتانگیز با سفر اعداد، باب سی، آیه 14 در هر دو قطعه بسیار جالب است.
12. این تصور مورد علاقهی جلینک بود و گرتس (vol.VII, p.200 (1894)) آن را اخذ کرد. نقل قولهای موسی دلئون از کتاب حنوخ در مجموعهی سفر هاریموُن (کتاب انار)، در اصل گَن عِدِن (باغ عدن، بهشت) (f.115a ff(1860)) و تا حدی در Beth Ha. Midrash III, p.195-197 جلینک چاپ شده است.
13. مقایسه کنید با دستنوشتهها در قبالا اثر بنده.
14. Responsa
15. Hai Gaon
16. در پاسخ به این پرسش در ابواب توبه (no.80) یافت میشود. کتاب اسرار در باب چندین فرمان که بخش دوم کتاب حکمت نفس را تشکیل میدهند در دو روایت موجود است. یکی چاپی در اثر موسی دلئون که فقرهای از آن نقل میشود که با نام «اسم استادان ما که خدایشان بیامرزد»، بخش 12 آمده است. نسخهی دیگر به شکل نسخه خطی که سالیانی بیش در تملک آقای یعقوب صوی ژوسکوویچ در زلای (Jacob Zevi Joskowitz) لهستان وجود داشت که از زبان ربیهای گائون نقل میکند! «در سخنان شیخ ما جای گائون (یادش نیکوباد) دیدم که این مطلب بدین صورت نقل شده است: تا زمانی که گوسفندان در صحرا هستند و خرس و شیرها در آنجا چوپان باید حافظ آنها باشد همین که آنها را وارد شهر در آغل کرد دیگر محافظت ضرورتی ندارد».
17. David Luria, گفتاری دربارهی قدمت کتاب زُوهَر , ch. II (1856 and 1887).
18. Zohar, III, 184b.
از کتاب ادوات جادوگری نقل میکند موسی دلئون افسانهی دیگری دربارهی این Kasdiel در اسرار خروج از مصر، (Ms. Sohazleos, f.82a) روایت میکند.
19. اشارهی کوتاه در زُهر (I, 15b) به سه حرف صدادار «حُولام (صدای اُ)، شوروق (صدای اوو)، حیریق (صدای ایی)»، به طور کامل در سفر هار یمون (کتاب انار) بسط مییابد. برای نمونهی دیگر مقایسه کنید با: Jellinak, Moses de Leon, p.37.
20. Book of The Rational Soul
21. کتاب نفس حکمت، بخش 12: (آثار آسمانی): «اندکی از این اسرار (سِرّ زن برادر متوفای بدون فرزند) بر روی زمین باقی مانده است».
22. Gehenna
23. Ms. Berlin Or 833, f.51a/b.
در همان متن دو قطعهی زیر را در (f.52b-53a) میخوانیم (یعنی در شروع شرح وی بر باغ عدن): «از این رو حکمت از میان ما رخت بربست و انواع عقیدهها رواج یافت و پس از چند نسل در پی باطل رفتند و از مطالب نادرست مانند مثلهای یونانیان بهره جستند، و بدین ترتیب از راه پیشرفت بازمانده رو به سوی قهقرا شدند، همانطور که قبلاً همهی این مطالب را در مقدمهی کتاب باغ انار بیان داشتم».
24. Ibid, f.58b.
25. Jellinek, Mosas de Leon, p.21.
26. قطعهی بسیار جالب زیر به زبان عبری در سفر هارِ یموُن (کتاب باغ انار) (Brit. Mus. f.107-108a) آمده است: «کسانی را مشاهده کردم که شبانهروزی در تحصیل تورات و گفتار حاخامهای مان (یادشان بخیر) مشغول هستند و خداوند را با قلبی طاهر و به گونهای شایسته عبادت میکنند، و حال آنکه امروزه شاگردان مکاتب یونانی آمدهاند که در برابر خداوند بایستند و شیطان نیز در میان ایشان حضور یافته و موجب شده که سرچشمهی آب حیات را ترک کرده و به کتب آنان (یونانیان) مشغول گردند و افکارشان به دنبال آنان کشیده شود تا حدی که گفتارهای تورات و احکام شرع را ترک کرده و دنبال اقوام غیر روند و چنان تصور کنند (صفحه 108 الف) که طبق معیارهای ظاهریشان، گفتار حاخامهای مان (یادشان بخیر) کذب است.
و اینک نه سخنی هست و نه پاسخی، زیرا این دورافتادگان همان یونانیان و یاران ایشان هستند که روح الاهی دیگر در میان ایشان جای ندارد به حدی که دیگر به مردمی دیگر مبدل گشتهاند، بر تعالیم نخستین و بر راههای نیکی که پیش از این میپیمودند، تردید و شک دارند، سخنان حاخامهای مان (یادشان بخیر) را مسخره میدانند و آن را سبک میشمارند، به غیر از زمانی که با جمع مردم روبهرو میشوند میگویند که چون به طریق زهد و تقوا میروند و بدین سبب در حضور جمع مؤمنان از حاخامهای مان (یادشان بخیر) به زشتی سخن نمیگویند زیرا که آنها اکنون درگذشتهاند، و نه به دلیل دیگر؛ و چنین میاندیشند که تمام سخنان آنها (حکما) ابلهانه است. تا آنجا که زمانی که در خلوت گرد هم آیند، کلام یونانیان و اصحاب آنان را به استهزاء یاد میکنند.
و باز، بار دیگر میدیدم که آنان در ایام عید سوکوت (جشن سایهبانها) چون به کنیسه حاضر میگردند و میبینند که عابدان خداوند با «لولاو»ها (بستهی شامل بالنگ و برگهای مورد و نخل و بید) به گرد تورات طواف میکنند، میخندند و آنان را ریشخند میکنند و میگویند عجب مردم نادان و احمقاند. حال آنکه خود نه لولاو دارند و نه بالنگ، و با طعنه میگویند مگر نه اینکه تورات گفته است که حکمت در دست گرفتن لولاو چنین آیهای است: «هفت روز در حضور خداوند خالقتان شادی کنید»، آیا میپندارید که این گیاهان برای ما شادی میآورد؟ آیا آلات نقره و طلا و لباسهای فاخر برای شادی ما بهتر نیست؟
و میگویند که آیا طبق تصور شما که بر ماست که خدا شکر نماییم، آیا خداوند را به شکر ما نیازی هست؟
بلکه همهی این امور پوچ است. تا آنجا که بر سر خویش «تفیلین» (تعویذ آیات تورات) نمیگذارند و چون از ایشان علت را بپرسند، پاسخ میدهند که آیا دستور بستن تفیلین غیر از این است که در تورات آمده: «و این مطالب برای تو به عنوان یادبود بین چشمانت باشند»، و از آنجا که هیچ یادبودی برای ما بهتر از این نیست که در روز چندین بار ذکر خدا را بر لب آوریم، و این ذکری بسیار بهتر و شایستهتر از آن است.
و آن کتب را در دست میگیرند و این مطالب را در آن میجویند و میگویند این است تورات حقیقی.
و مؤمنان حقیقی تورات در اثر سخنان ایشان، خود را مخفی میدارند زیرا در دل خویش آن قوت را ندارند که با آنان حتی یک کلمه سخن گویند تا چه رسد به آنکه مطالب کهنی که در سنت قدما وجود دارد را بازگویند و قلبهایشان امکان صحبت و بر زبان راندن آن مطالب را ندارد.
به همین سبب است که بسیاری از تعالیم تورات در میان یهودیان فراموش شده است.
سرانجام خداوند روح جدیدی در آنان دمید و مردم مخیر شدند که به دنبال معرفت خالق حقیقی جهان گشتند و اینک مطالبی از حکمای دین ما درک میکنند که کمی بیدار کننده است.
اما هنوز هم عدهای مردم هستند که (به نشانهی شرک) بر سکوهایی قربانی و بخور میگذرانند، و اصلاً افکارشان را رها نمیکنند و بر همگان واجب است که از تورات اطاعت کنند، توراتی که موسی به عنوان میراث یعقوب به ما حکم نموده است».
27. Enneads
28. در میشکنها عِدوت یا مسکن شهادت خود (Ms. Berlin, f.32a). در این قطعه به طور مبهم به موره صدیق، استاد صادق، نسبت داده میشود. شاید به این خاطر که او نمیخواست نام ارسطو را در چنین موارد مهمی ذکر کند.
29. godhead
30. اشناین شنایدر که تواناییهای موسی دلئون را دستکم میگرفت، با لخنی گزنده گفت:
"Wie Unser Gewissenlosser Buecher Fabrikant Ueberhaupt Gerne Sich in Moralisation Ergeht"
مقایسه کنید با فهرست دستنوشتههای عبری او در برلین (vol.II, p.39 (1897)). این موضوع لحن سادهاندیشانه جان اهل اسکیتوبولیس (Scythopolis) (حدود 540) اولین مفسر یونانی دیونسیوسی را به یاد ما میآورد که دربارهی دیونسیوس آریوپاگوس گفت: «عجب فردی است با جنبههای گوناگون که با نامهای افراد مقدس گوناگون با مسیحیان ارتباط برقرار کرد. به دروغ مطالبی گفت و همچنان فردی مقدس و نویسندهای فرهیخته است».