مجموع اقسام و دلایل خداشناسی را میتوان به صورت کلی در سه مکتب (1) جمع و شناسایی کرد که اشاره میشود:
1. مکتب عقلیون
یکی از راههای کهن خداشناسی راه عقل و براهین مختلفی است که عقل به منظور اثبات وجود خداوند اختراع و یا کشف میکند. این براهین عمدتاً ذهنی و نظری است و به کار بستن آنها برای همه مردم میسور نیست، بلکه نیازمند شناخت مفاهیم مختلف ذهنی و در رأس آنها مفاهیم فلسفی است.
پیشینه این مکتب به فلسفه یونان و روم باستان برمیگردد که فلاسفهای مانند سقراط (2)، افلاطون (3) و ارسطو (4) با راههای مختلف عقلی به اثبات خداوند البته با عناوین متفاوت مثل واجب الوجود، علة العلل و محرک اولی پرداختند.
این مکتب مورد مخالفت مکاتب دیگری قرار گرفته است که در تحلیل مکتب حسگرایان و عارفان اشاره خواهد شد.
2. ظاهرگرایان
پیشینه این رهیافت به نیمه دوم سده اول هجری برمیگردد که اهل حدیث خصوصاً حنابله به ظواهر آیات و روایات بسنده میکردند و هر نوع سؤال و پژوهش از مضامین عقلی آموزههای دینی را منع و چه بسا بدعت می انگاشتند. به عنوان نمونه شخصی از مالک بن انس، یکی از فقهای نامی اهل سنت- و مؤسس فقه مالکی- دربارهی آیه «الرّحْمنُ عَلی الْعَرْشِ اسْتَوی» سؤال کرد. وی که به عنوان عالم دینی موظف به روشنگری و پاسخ علمی بود، خشمناک شد و عرق بر چهرهاش روان گشت و گفت چگونگی آن مجهول و این پرسش بدعت است. «الکیفیة مجهولة و السؤال بدعة».
مالک آنگاه دستور داد سؤال کننده را از مجلس اخراج کنند. (5)
ابن تیمیه
از متقدمان، ابن تیمیه (م726ق) به شدت از این رهیافت جانبداری کرده است. وی فلاسفه را جاهلترین خلق به خداوند وصف میکند (6) و ادعا میکند که دأب قرآن مجید و همچنین پیامبران استدلال بر خداوند از طریق تذکر نشانههای طبیعی و نه برهان عقلی و منطقی است. (7)
وی تأکید میکند که بین اثبات خدا یا نشانهها و یا براهین عقلی تفاوت عظیمی وجود دارد. (8)
3. حسیون و طبیعیون معاصر
برخی از علاقهمندان به علوم تجربی و طبیعی معتقدند خداشناسی حقیقی میبایست با مطالعه در طبیعت و علوم مختلف تجربی و حسی به دست آید، عقل و براهین فلسفی صرف مفاهیم انتزاعی و ذهنی است که توان نیل انسان به معرفت حقیقی خدا را ندارند. آنان بر این باورند که ایمان یک دانشمند تجربی که از اسرار و نظم عالم ماده باخبر است، از ایمان فقیه یا فیلسوف بیشتر است.
این رهیافت امروزه در اندیشه بعض معاصران اهل سنت مانند سیدقطب (9)، فرید وجدی (10)، طنطاوی (11) و دیگران (12) رواج دارد.
اقبال لاهوری
اقبال لاهوری از روشنفکران اهل سنت معاصر با تأثر از فلسفه حسگرایی غرب، منبع شناخت و معرفت را به سه منبع تجربهی درونی، تاریخ و عالم طبیعت منحصر کرده و به ضرس قاطع به مخالفت با فلسفه یونانی و اسلامی پرداخته، و دلیل مخالفت خود را انتزاعی و عقلی بودن محض فلسفه و غفلت از امور حسی ذکر میکند.
«تجربه درونی تنها یک منبع معرفت بشری است، به مدلول قرآن، دو منبع دیگر معرفت نیز هست که یکی از آن دو تاریخ است و دیگری عالم طبیعت، با کاوش در این دو منبع معرفت است که روح اسلام به بهترین صورت آشکار میشود. » (13)
همو دربارهی ناسازگاری اسلام به خصوص قرآن با فلسفه میگوید:
«روح قرآن اصولاً ضد تعلیمات یونانی است... روح قرآن به امور عینی توجه داشت، و فلسفه یونانی به امور نظری میپرداخت و از حقایق عینی غفلت میورزید.» (14)
اقبال با رویکرد تجربهگرا به تفسیر آیات قرآن و از جمله مسأله خداشناسی پرداخت و نوشت:
«قرآن انفس (خود) و آفاق (جهان) را از منابع علم و معرفت میداند. خدا نشانههای خود را هم در تجربه درونی آشکار میسازد و هم در تجربه بیرونی، و وظیفه آدمی آن است که معرفت بخشی همهی سیماهای تجربه را در معرض قضاوت قرار دهد.» (15)
«قرآن آیات و نشانههای حقیقت نمایی را در «خورشید» و «ماه» و «دراز شدن سایه» و «پی هم آمدن شب و روز» و «گوناگونی زبانها و رنگها» و «جانشین شدن روزهای خوشبختی و بدبختی به جای یکدیگر در میان مردم»- یعنی سراسر طبیعت بدان صورت که به وسیله ادراک حسی بشری متجلی میشود- میداند». (16)
وی با اشاره به براهین عقلی فلسفه در اثبات خدا، آنها را در معرض انتقادهای جدی وصف میکند و به تحلیل و نقد سه برهان جهان شناختی، هدف شناختی و وجودشناختی میپردازد (17) که در موضع خود بدان خواهیم پرداخت.
رهیافت پیشین نیز کم و بیش در بین محدثان و بعض مفسران امامیه در سدههای اخیر طرفدار داشته است؛ به گونهای که صدرالمتألهین در اول قرن یازدهم هجری آنان را به حنابله اهل حدیث تشبیه میکند که افق دیدشان به اجسام مادی منحصر شده و از عمق و ژرفای معانی آموزههای دینی بازماندند. (18) در دهه های اخیر با آشنایی دانشمندان اسلامی با علوم تجربی و فلسفه حسی غرب این دیدگاه رشد و نمو جدیدی به خود گرفته است.
مهدی بازرگان
او در این باره مانند اقبال به فلسفه میتازد که مسلمانان بیش از حد بر آن ارج نهادند.
«مسلمانان... اعتبار زائد از قاعده به قیاس کتب انبیاء و بر سبیل آیات خدا برای نظریات فلاسفه روحی یونان قایل شدند. عقاید آنها را جزو مسلمات و محکمات گرفته قرون متمادی خود را در زندان تقلید و تعصب علمی گرفتار کردند.» (19)
وی توجه عمده قرآن در خداشناسی را طبیعت ذکر میکند که مورد غفلت واقع شده است:
«برخلاف معمول پیروان و مخصوصاً روشی که در طی بیش از هزار سال اهل کلام، علمای فقه و حتی مفسرین به تبعیت از فلسفه یونان داشتند، قرآن توجه و تمسک فوق العاده به طبیعت کرده است. » (20)
وی درک و شناخت خداوند و صفات ثبوتیه را توسط دانشمندان تجربی بیشتر از فقها و مدرسین علوم نظری وصف میکند:
«پیشرفت علوم نه تنها عالم طبیعت شناس را به جایی آورده است که عملاً موحد میباشد، بلکه صفات ثبوتیه خدا را خیلی بهتر از فقها و مدرسین درک میکند... ماحصل آن که چون مصنوع را کاملتر و دقیقتر از ما شناختهاند، مسلماً بهتر از ما میتوانند صانع را پرستش نمایند و به او نزدیکتر باشند.» (21)
4. مکتب شهود و عرفان
مکاتب پیشین در صدد شناخت خداوند از بیرون قلب و راه شهودی بودند، که عقلیون از مشرب به کار بستن عقل و مفاهیم ذهنی و حسگرایان نیز از طریق مطالعه در آثار طبیعت به معرفت آفریدگار متعالی نایل میآمدند.
اما این مکتب علاقه چندانی به دو مشرب حس و عقل ندارد و مدعی است که معرفت حقیقی خدا را نمیتوان از طریق مفاهیم ذهنی یا مطالعه در امور حسی به دست آورد، بلکه بایستی دل به جانان سپرد، و از طریق تزکیه نفس و شهود- که امروزه تجربه دینی نامیده میشود- به معرفت حق نایل آمد.
بحث عقلی گر دُرّ و مرجان بود *** آن دگر باشد که بحث جان بود
بحث جان اندر مقامی دیگر است *** بادهی جان را قوامی دیگر است (22)
این مکتب هم در جهان اسلام و هم جهان غرب طرفدارانی مانند پاسگال (23)، برگسون (24) و ویلیام جیمز (25) دارد.
برخی از عرفای اسلامی به تحقیر عقل و استدلالهای آن و لااقل عدم اهتمام به آن در مسایل فراطبیعی پرداختند و اعتبار آن را به حوزه زمان و مکان و جهان طبیعت اختصاص دادند.
عین القضاة همدانی نیز میگوید:
«انکار نمیکنم که عقل برای دریافت مسایل مهمی از غوامض آفریده شده، لکن دوست ندارم که در ادعایش از سرشت خود تجاوز کند و از مرتبهی طبیعی فراتر رود.» (26)
مولوی که خود از عرفای نامی است در شعر معروفش میگوید:
پای استدلالیان چوبین بود *** پای چوبین سخت بی تمکین بود (27)
و در جای دیگر:
جز به مصنوعی ندیدی صانعی *** بر قیاس اقترانی قانعی
میفزاید در وسایط فلسفی *** از دلایل، باز برعکسش صفی
این گریزد از دلیل و از حجیب *** از پی مدلول، سر برده به جیب
گر دخان او را دلیل آتش است *** بیدخان ما را در آن آتش خوش است
خاصه این آتش که از قرب و ولا *** از دخان نزدیکتر آمد به ما (28)
عارف بزرگ شیخ محمود شبستری نیز میسراید:
حکیم فلسفی چون هست حیران *** نمیبیند ز اشیاء غیر امکان
ز امکان میکند اثبات واجب *** وزین حیران شده در ذات واجب
گهی از دور دارد سیر معکوس *** گهی اندر تسلسل گشته محبوس
چو عقلش کرد در هستی توغل *** فرو پیچد پایش در تسلسل (29)
تحلیل و بررسی دیدگاه عرفا
در تحلیل این دیدگاه باید به این نکته اشاره داشت که عرفا و یا اکثر آنان راه شهود و تهذیب را بهترین راه وصول به خدا- ولی نه یگانه راه میدانند؛ لذا آنان راه علم و استدلال عقلی را به عنوان مقدمه راه شهود و عرفان امر لازم وصف میکنند.
چنان که قیصری میگوید:
«ان الوصول الی الله سبحانه قسمان: علمی و عملی و العملی مشروط بالعلمی لیکون العامل علی بصیرة فی عمله» (30)
ابن فارض هشدار میدهد که عارف نباید به علوم نقلی بسنده کرده و از علوم عقلی غافل بماند. (31)
ابن ترکه از دیگر عرفای نامی برای کسب حقیقت در مسایل علمی و عرفانی، پرداختن به علوم فکری و نظری مانند علم منطق را امر لازم میداند. (32) مولوی که خود به انکار استدلال عقلی و قیاس منطقی تصریح دارد، منظور خود را در رتبه اول ذکر میکند. به این معنی که در صورت امکان استفاده از راه شهود و عرفان، نیازی به عقل نیست، اما در صورت عدم امکان آن، میتوان از عقل به عنوان عصای کمکی استفاده نمود.
چشم اگر داری تو، کورانه میا *** ور نداری چشم، دست آور عصا
آن عصای حزم و استدلال را *** چون نداری دید، میکن پیشوا (33)
نکته قابل توجه دیگر این که راه شهود و عرفان مخاطبان خاص خود را میطلبد و همه توان طی طریق آن را ندارند، لذا اکثریت مردم برای خداشناسی از راههای دیگر مانند مطالعه در طبیعت و یا صاحبان علوم نظری و عقلی از استدلالهای عقلی استفاده مینمایند. در واقع تکثر راههای خداشناسی خود لطف الاهی در حق بندگانش است که هر انسانی به تناسب استعداد و ذوق خود بتواند به معبود خود علم و ایمان پیدا کند.
پینوشتها:
1. برخی مکتب چهارمی به نام مکتب اخلاقی کانت نیز ذکر کردند که به نظر میرسد مرجع آن همان برهان فطرت باشد.
2. ر. ک: کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج1، ص133؛ امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج1، ص119.
3. ر. ک: کاپلستون، همان، ص222؛ اتین ژیلسون، خدا و فلسفه، ص38.
4. ر. ک: ارسطو، متافیزیک، ترجمه دکتر شرف الدین، ص399؛ طبیعیات، ص273؛ الف. صغری، تفسیر مابعدالطبیعه ابن رشد، ص3؛ برای توضیح بیشتر ر. ک: رضا برنجکار، حکمت و اندیشه دینی، ص388؛ خدا و فلسفه، ص12 و41.
5. ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص93؛ شبلی نعمانی، علم کلام جدید، ص11 و 12؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج6، ص885.
6. ر. ک: ابن تیمیه، الرد علی المنطقیین، ج2، ص131.
7. ر. ک: همان، ج1، ص158 و 161.
8. همان، ص160.
9. عدالت اجتماعی در اسلام، ص7-465؛ تفسیر فی ظلال القرآن، ج2، ص722 و 1097.
10. علی اطلال المذهب المادی.
11. ر. ک: جوهری طنطاوی، تفسیر الجواهر، ج11، ص71؛ ج25، ص56 و ج17، ص16. از نظر او علم توحید آمیخته به فلسفه موجب دوری از خدا و پیشرفت و محبت به خدا و نزدیکی به آن تنها در پرتو علم حاصل میشود. ر. ک: همان، ج2، ص89 و 86 و ج25، ص57. وی یقین کامل به آخرت را نیز در سایه علم مانند علم احضار ارواح میسور میداند. ر. ک: همان، ج1، ص84.
12. برای اطلاع بیشتر از آرای معاصران ر.ک. شادی نفیسی، عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، فصل دوم.
13. احیای فکر دینی در اسلام، ص147. نکته قابل ذکر این که وی به برهان عقل نیز اشاره دارد اما آن را با عقل استقرایی استعمال میکند که بیانگر رویکرد حسی اقبال به قلمرو عقل است. (ر. ک: همان، ص146).
14. ر. ک: همان، ص148.
15. ر. ک: همان، ص146.
16. ر. ک: همان، ص147.
17. ر. ک: همان، ص35.
18. ر. ک: مقدمه اسفار، ج1، ص5 و6.
19. ر. ک: راه طی شده، ص9.
20. ر. ک: مجموعه آثار، باد و باران در قرآن، ج7، ص404؛ راه طی شده، و نیز: محمد حنیف نژاد، راه انبیا و راه بشر، ص2.
21. همان، ص75 و74.
22. مثنوی معنوی، دفتر اول، باب اضافه کردن آدم آن ذلت را، ص70.
23. پاسگال میگوید: «به وجود خدا دل گواهی میدهد، نه عقل» (سیر حکمت در اروپا، ج2، ص14).
24. همان، ج3، ص322.
25. ر. ک: ویلیام جیمز، دین و روان، فصل4.
26. زبدة الحقایق، ص48 و 28.
27. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت: 2128، ص105.
28. مثنوی معنوی، دفتر پنجم، 568.
29. شرح گلشن راز، ص63، و در گلشن راز به تصحیح پرویز عباس داکانی، ص38.
30. ر.ک: رسائل قیصری، ص35.
31. ر.ک: فرغانی، مشارق الدراری، شرح قصیده تائیه ابن فارض، ص574.
32. ر.ک: تمهید القواعد، ص270، چاپ انجمن فلسفه ایران.
33. مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 276.
منبع مقاله : قدردان قراملکی، محمدحسن، (1393)، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر اول: خداشناسی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم