فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
صلح عبارتست از پیمان عدم تعرض، نجنگیدن و پیمان همزیستی مسالمت آمیز. صلح در جایی معنا پیدا می کند که وظیفه جنگیدن باشد (جهاد ابتدایی در زمان امام علیه السلام، جهاد دفاعی، قتال اهل بغی و...)، ولی مصلحت اسلام و مسلمین ایجاب می کند که با دشمن قرار داد صلح امضا کنند؛ و این در جایی است که تعداد مسلمانان کم است و نمی توانند در مقابل دشمن مقاومت کنند، یا ترک مخاصمه می کنند تا کسب نیرو کنند و یا به این امید که طرف مقابل در اسلام وارد شود و مسلمان شود. اما اگر این جهات در کار نباشد، ادامه دادن صلح جایز نیست.صلح به دو معنی است:
1- جایی که دو نیرو در مقابل هم قرار می گیرند و یک قرار داد صلح بسته می شود. مثل صلح حدیبیه و صلح امام حسن علیه السلام.
2- صلح به معنی جنگ نکردن، و این در جایی است که توانایی جنگیدن نیست و جنگ سودی ندارد، پس پیمان صلح بسته می شود.
«جز این نیست که مدتی را برای تحکیم فاصله قرار دادم برای اینکه شخص نادان اطلاع و آگاهی به دست بیاورد و شخص دانا در کار خود تحقیق کند یا موضع خود را تثبیت نماید که خداوند در مدت این متارکه جنگ، امر این امت را اصلاح فرماید.»
صلح از دیدگاه امام علی علیه السلام، به معنى دست کشیدن از حقوق عادلانه نیست، بلکه دست کشیدن از جنگ یا آشتى کردن بر پایه عدل است. از این رو امام، در سخنانش اهداف و شروطی را براى صلح ضرورى مى داند.
امام متقین درباره صلح می فرماید: «و هرگز صلحی را که دشمنت دعوت به آن می کند و رضایت خدا در آن است دفع مکن، زیرا در صلح آرامشی برای لشکریان توست، و راحتی از اضطرابات درونی برای تو، و امنیتی بر شهرهایت.»
امیرالمومنین مالک را از دفع صلحی که دشمنی دعوت به آن می کند به یک شرط منع می کند که فوق العاده با اهمیت است، این است که صلح مفروض مورد رضای خداوندی باشد، و بدیهی است که اگر صلح برای این باشد که دشمن خود را تقویت نماید، و بر سر مسلمانان تاخت و تاز بیاورد، مورد رضای خدا نیست، اگر صلح برای آن باشد که در میان مسلمانان اختلاف بیفتد و پراکندگی پیش بیاید و دشمن از این فرصت استفاده کند و آنان را مورد هجوم قرار بدهد، می توان گفت صلحی که رضای خدا در آن است، اینست که طرفین از کشتار یکدیگر دست بردارند و (حیات معقول) خود را با اندیشه و تفکر عمیق و با فرصت مناسب تحقق ببخشند و راه را برای تفاهم معقول هموار بسازند، همانطور که در منابع اسلامی آمده است جهاد برای اصلاح و ایجاد حیات طیبه است نه برای از پای درآوردن مردم که کشتن بی دلیل یکی از آنان مساوی کشتن همه انسان ها است. (مائده/ 32) و چنین صلحی است که آسایش لشکریان را تأمین می کند و اندوه ها و اضطرابات درونی زمامدار منتفی و امنیت را در جامعه برقرار می نماید.
در خطبه 207 نهج البلاغه در یکی از روزهای جنگ صفین شنید که بعضی از یاران آن حضرت به لشکریان دشنام می دهند،
صلح از دیدگاه امام علی علیه السلام، به معنی دست کشیدن از حقوق عادلانه نیست، بلکه دست کشیدن از جنگ یا آشتی کردن بر پایه عدل است.
فرمود: «من نمی خواهم شما مردمی ناسزاگو باشید، ولی شما اگر کردارهای آنان را به یکدیگر توصیف کنید، و به یاد بیاورید، صحیح تر و برای معذور بودنتان کاملتر خواهد بود. به جای ناسزا گفتن، چنین بگوئید: خداوندا، خونهای ما و خونهای آنان را حفظ فرما و در میان فرما و آنان صلح را برقرار فرما.»
در خطبه 125 در پاسخ کسانی که می گفتند: «چرا برای تحکیم مدتی فاصله قرار دادی؟» فرمود: «جز این نیست که مدتی را برای تحکیم فاصله قرار دادم برای اینکه شخص نادان اطلاع و آگاهی به دست بیاورد و شخص دانا در کار خود تحقیق کند یا موضع خود را تثبیت نماید که خداوند در مدت این متارکه جنگ امر این امت را اصلاح فرماید.»
آن ها که دم از مسلمانی می زنند و آتش جنگ با مستضعفان و محرومان جهان را بر می افروزند بدانند که اندیشه مردان خدا، جز صلح و آرامش و آشتی برای بشر نبوده و نیست. امام علی علیه السلام حتی در نیایش های خود از «صلح» سخن می گوید: «خداوندا، تو می دانی که کوشش ما در موضع خلافت برای رقابت در سلطه گری و به دست آوردن چیزی از متاع محقر دنیا نبود، بلکه برای آن بود که به نشانه ها و حقایق دین تو وارد شویم و در شهرهای تو اصلاح نمائیم (صلح را برقرار کنیم) تا ستمدیدگان از بندگانت در امن و آسایش باشند و قوانین متروک تو بار دیگر به جریان بیفتد.»
منابع:
- نهج البلاغه، خطبه 131، 125، 207؛ نامه 53
- مجموعه آثار شهید مطهری، ج 16، ص 628
- محمدتقی جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام، صص 522- 523