مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

داستانک؛ پدر واقعی کیست؟

[ad_1]

 

 

 

 

  برترین ها:
در زندگی، با مسائل و مشکلات متعددی روبرو شده ام. در این بین، چیزهای زیادی یاد گرفتم که از جمله آنها پاسخ به همین سوال اسـت.

دوران کودکی من در کشور اسکاتلند سپری شد. من در خانواده ای نه چندان عالی بزرگ شدم. در 10 سالگی، رازی توسط پدر و مادرم به من گفته شد که تحمل زندگی در آن خانه را برایم دشوار تر کرد. آن راز این بود که من فرزندخوانده این خانواده هستم.

این راز مرا به شدت تکان داد و از شنیدن آن شوکه شدم. پس از دانستن این حقیقت تلخ، افسردگی به سراغم آمد. در مدرسه مورد تمسخر هم کلاسی هایم قرار می گرفتم. بعضی وقت ها از این رفتارها عصبانی می شدم و در بعضی موارد، در خلوت خود می گریستم.

هویت واقعی خود را نمی دانستم و فقط این حس در درون من بود که یک پسر طرد شده از سوی پدر و مادر واقعی خود می باشم. در آن زمان حتی به نوشیدنی های الکلی پناه بردم ولی در تسکین دردهایم موثر نبود. تا اینکه در سن 23 سالگی، اتفاقی به وقوع پیوست که زندگی مرا تغییر داد.

تمامی فرزندخوانده ها دوست دارند والدین حقیقی خود را بشناسند. من هم که مثل تمامی آن ها، به دنبال پدر و مادر واقعی خود بودم، از روی نشانی که در گواهی تولد من درج شده بود، توانستم خاله مادرم را پیدا کنم. در تماسی که با او داشتم، به من قول داد شماره تلفن و پیغام مرا به مادر واقعی ام برساند.

دو روز بعد، زنگ تلفن به صدا در آمد. در آن سوی خط، مردی با لهجه عجیب استرالیایی به من گفت: « سلام. من پدرت هستم.»

ما کلی با هم صحبت کردیم و او اطلاعاتی به من داد که بتوانم بخشی از هویت خود را در یابم و بدانم که سرگذشت زندگی من چگونه بوده اسـت. پدرم به من گفت که مادرم هم استرالیایی اسـت و مادرم زمانی که مرا باردار بود، به طور رسمی با پدرم ازدواج نکرده بود. مادرم برای به دنیا آوردن من به نزد خاله خود در اسکاتلند می آید. او بعد از به دنیا آمدن من؛ مقدمات کار را فراهم می کند و پس از پیدا شدن خانواده ای که مرا به فرزندی بپذیرند، به استرالیا باز می گردد. پدرم گفت که به زودی برای دیدن من به اسکاتلند سفر خواهد کرد. این خبر مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد و از شنیدن آن بسیار خوشحال شدم.

در لحظه ملاقات من و پدر واقعی ام، هر دو بسیار هیجان زده بودیم. اما او مرد بسیار خوب و مهربانی بود. او گفت که سال هاست که با مادرم ارتباط و تماس نداشته اسـت. پدرم مرد موفقی در زندگی اسـت که شغل خوبی دارد و ازدواج نکرده و فرزند دیگری ندارد. او حتی به من در بازپرداخت بدهی هایم کمک کرد.

پس از این دیدار، پدرم برای چند سال پیاپی، به دیدن من می آمد. در یکی از این سفرهایش به اسکاتلند، به من گفت: «رفیق! فکر می کنم وقت آن رسیده که تفریح را کنار بگذاری و برای زندگی برنامه ریزی کنی.»

با این پیشنهادش موافقت کرده و در رشته اقتصاد مشغول تحصیل شدم.

جشن تولدم در سال 2002 میلادی را در کنار پدرم در استرالیا برگزار کردم. این اولین سفر من به استرالیا بود. در همان روزها، پدرم از من پرسید: «در سفر به استرالیا، چه برنامه ای داری؟» بی درنگ پاسخ دادم: «دوست دارم مادرم را ببینم.»

پدر، به مادرم تلفن کرد اما از لابلای حرف هایشان متوجه شدم که مادرم از آمدن من به استرالیا خیلی خوشحال نشده اسـت. او می گفت که زندگی اش آشفته اسـت. اما بالاخره قرار شد که با هم ناهار بخوریم و همدیگر را ببینیم.

من مادر واقعی خود را برای اولین بار در هتل محل اقامتم که مشرف به دریا بود ملاقات کردم. او کمی سراسیمه و مضطرب بود و هر از گاهی برای کشیدن سیگار، میز را ترک می کرد. او به من گفت که 3 فرزند دارد، اما ازدواج اش موفقیت آمیز نبوده و از همسرش جدا شده اسـت. در هنگام خداحافظی، او بسیار ناراحت و آشفته بود.

در مدت اقامت در استرالیا، دوستان زیادی پیدا کردم. استرالیا کشور زیبایی اسـت و من آنجا را دوست داشتم. از آنجا که پدر و مادر واقعی من استرالیایی هستند، حس می کردم استرالیایی هستم و در وطن و خانه واقعی خود می باشم.

واژه پدر در مدت 10 سالی که پدر واقعی خود را شناخته بودم برایم معنا پیدا کرده بود. او الگوی من بود. من با اطمینان کامل به او تمامی حرف های خود را با او در میان می گذارم.

پس از مدتی، از طریق دوستان و اطرافیانم مطلع شدم در صورتی که مادرم فرم درخواست مربوطه را امضاء کند می توانم تابعیت کشور استرالیا را دریافت کنم. زمانی که موضوع را با او در میان گذاشتم، منافع 3 فرزندش را پیش کشید و درخواست مرا رد کرد. پدرم که از موضوع آگاه شد، مرا دلداری داده و گفت: «ناراحت نباش. با انجام آزمایش دی.ان.اِی در مورد قطعیت رابطه پدر و فرزندی بین من و تو، خودم برایت تقاضای تابعیت استرالیایی می کنم.»

با خوشحالی آزمایش دی.ان.اِی را انجام دادیم. یک هفته بعد، نتیجه تشخیص مشخص شد و دومین آوار زندگی بر سر من خراب شد. نتیجه آزمایش نشان می داد مردی که من 10 سال بود فکر می کردم پدر واقعی من اسـت، هیچ نسبت خونی با من ندارد و پدرم نیست! این نتیجه باورکردنی نبود. ظاهراً مادر من از مرد دیگری مرا حامله شده بود و پدرم هم برای اولین بار از این موضوع باخبر شده بود. هر دو ناراحت بودیم و پدرم به خاطر این موضوع، احساس گناه می کرد.

اما موضوع جالبی که پس از این واقعه رخ داد این بود که روابط بین من و پدر استرالیایی و نیز خانواده ای که مرا به فرزندی پذیرفته اند محکم تر شد. همه مرا مورد حمایت قرار می دادند و پدر خوانده و مادرخوانده ام به گونه ای رفتار می کردند که به من بفهمانند «ما تو را به فرزندی انتخاب کرده ایم». من و پدر استرالیایی ام هم، یکدیگر را انتخاب کرده بودیم.

وضع زندگی من کمی عجیب به نظر می رسد. من در این دنیا 3 پدر دارم. پدرخوانده، پدر استرالیایی و پدر خونی خود که نمی دانم کیست و کجاست.

اما پس از این همه سال و در آستانه 42 سالگی، به این نتیجه رسیده ام که به دنبال پدر واقعی خود نباشم و تمایلی هم به شناختن وی ندارم. من 2 پدر خوب دارم و در زندگی، به پدر دیگری نیاز ندارم.

حالا، دوباره به سوال اول این داستان رسیدم که «پدر واقعی کیست؟» فکر می کنم پدر، فقط آن مردی نیست که به من حیات و زندگی داده اسـت. او کسی اسـت که مورد احترام من باشد و در مواقع نیاز کمکم کند و در کنارم بایستد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


28 ژانويه 2015 ... داستانک؛ پدر واقعی کیست؟ در زندگی، با مسائل و مشکلات متعددی روبرو شده ام. در این بین، چیزهای زیادی یاد گرفتم که از جمله آنها پاسخ به همین سوال ...a3moOnya - داستان کوتاه و آموزنده - بانک داستانک ووو چیستانک ووو پیامک ... سن واقعی زنان هالیوودی. اعتراف سن واقعی برای برخی، به خصوص خانم ها، کمی دشوار است.در زندگی، با مسائل و مشکلات متعددی روبرو شده ام در این بین، چیزهای زیادی یاد گرفتم که از جمله آنها پاسخ به همین سوال است.در زندگی، با مسائل و مشکلات متعددی روبرو شده ام. در این بین، چیزهای زیادی یاد گرفتم که از جمله آنها پاسخ به همین سوال است.داستان های آموزنده نوه باهوش, طمع دکتر, برنده واقعی کیست ؟, روبان آبی. داستان آموزنده نوه باهوش حامد با اصرار سوار ماشین پدرش شد .هر کاری کردند از ماشین پیاده بشه ...22 ا کتبر 2014 ... داستان کوتاه ، داستان مرد ثروتمند ، داستان ثروت واقعی ، داستان مرد ... در پايان پسر گفت: پدر متشكرم، شما به من نشان دادي كه ما حقيقتاً فقير و ... درمان بیماری های بواسیر ، هموروئید ترومبوزه ، شقاق ، کیست مویی ، آبسه و فیستول ...10 سپتامبر 2012 ... ثروتمند واقعی کیست؟! / داستانک:وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم. جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ...داستان های واقعی از عشق های باورنکردنی زندگیهای واقعی,مشاوران خانواده,تصمیم طلاق,رابطه زناشویی,صیغه طلاق ,فرصت ازدواج. ... بعد از چند جلسه مشاوره با این خانم متوجه شدم که او به دليل وابستگی به پدر و ..... افزایش سن ازدواج: گناهش بر گردن کیست؟از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ ... رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر نصوح به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر همان ..... سلام من با نظر سهیل کاملا موافقم که داستان واقعی هست فقط کافیست که ماکمی رو داستان فکر کنیم.


کلماتی برای این موضوع

داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، …داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه …داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستانکداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه آزاده اردکانی کیست؟ عکس عصرفردا آزاده اردکانی رئیس موزه ملی ایران است که در ۱۳ بهمن ۱۳۸۸ توسط حمید بقایی داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه …داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنز حکایت، حکایات، حکایات جالب، حکایات آموزنده، حکایات …حکایت،حکایات،حکایات کوتاه،حکایات عبید زاکانی،حکایات عرفانی کوتاه،حکایات آموزنده گلچین صفاسا ★ آپارات چند میلیون حقمو نمیدهگلچین صفاسا بهترین وبلاگ سایت عکس عاشقانه عشقولانه جدید ویژه مخصوص پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک پیام …پیامکپیامکوتاهپیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک پیام کوتاه سخنان جملات امام خامنه ای رهبری ریشه ضرب المثل ویکی بلاگریشهضربالمثلبا ویکی بلاگ به روز باشید یک پالتو پوست مساوی کشتن روباه تصاویرفکرش را بکنید برای تهیه یک پالتو روباه بیگناه باید کشته شوند غیر از مزارع تولید پوست



لینک منبع :داستانک؛ پدر واقعی کیست؟

داستانک؛ پدر واقعی کیست؟ - برترین ها www.bartarinha.ir/fa/news/173719/داستانک-پدر-واقعی-کیست‏ - ذخیره شده - مشابه 28 ژانویه 2015 ... داستانک؛ پدر واقعی کیست؟ در زندگی، با مسائل و مشکلات متعددی روبرو شده ام. در این بین، چیزهای زیادی یاد گرفتم که از جمله آنها پاسخ به همین سوال ... داستانک؛ پدر واقعی کیست؟ - آکاایران www.akairan.com/fun/short-story/2015212721.html‏ - ذخیره شده حالا، دوباره به سوال اول این داستان رسیدم که «پدر واقعی کیست؟» فکر می کنم پدر، فقط آن مردی نیست که به من حیات و زندگی داده است. او کسی است که مورد احترام من ... تصاویر برای داستانک؛ پدر واقعی کیست؟ داستانک؛ پدر واقعی کیست؟ | برترینها vista.ir/news/19640710/داستانک؛-پدر-واقعی-کیست؟‏ در زندگی، با مسائل و مشکلات متعددی روبرو شده ام. در این بین، چیزهای زیادی یاد گرفتم که از جمله آنها پاسخ به همین سوال است. داستانک؛ پدر واقعی کیست؟ 6073d.allblogs.ir/‏ a3moOnya - داستان کوتاه و آموزنده - بانک داستانک ووو چیستانک ووو پیامک ... سن واقعی زنان هالیوودی. اعتراف سن واقعی برای برخی، به خصوص خانم ها، کمی دشوار است. هرلحظه، داستانک؛ پدر واقعی کیست؟ harlahze.com/اخبار-خواندنی/داستانک-پدر-واقعی-کیست-‏ در زندگی، با مسائل و مشکلات متعددی روبرو شده ام در این بین، چیزهای زیادی یاد گرفتم که از جمله آنها پاسخ به همین سوال است. داستانک زیبا؛ ثروتمند واقعی کیست؟! - داستان های زیبا-عجایب جهان www.parsitel2.blogsky.com/1391/07/07/post-330/‏ - ذخیره شده داستانک زیبا؛ ثروتمند واقعی کیست؟! وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چند عدد بلیط می خواهید؟پدر خانواده جواب داد: لطفاً شش ... مطلب ادبی - داستانک : ثروتمند واقعی کیست؟ mahmoodbadakhshan.blogfa.com/post/29‏ داستانک : ثروتمند واقعی کیست؟ وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم. جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند.به نظر می ... داستانک؛ ثروتمند واقعی کیست؟! - برترین ها 94.182.146.175/fa/news/32064/داستانک-ثروتمند-واقعی-کیست‏ - ذخیره شده رتبه: ۹۶% - ۱۳٬۵۵۱ نقد 10 سپتامبر 2012 ... داستانک؛ ثروتمند واقعی کیست؟! امتیاز خبر: 96 از ... وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چند عدد بلیط می خواهید؟ برادران کارامازوف - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد https://fa.wikipedia.org/wiki/برادران_کارامازوف‏ - ذخیره شده - مشابه در این داستان کسی که بیش از همه با پدر مخالف است میتیا است، اما آن که با ... به نظر او، داستایوفسکی مرگ پدر خود را آرزو می‌کرد و به عنوان شاهد به این واقعیت اشاره ...