هراز گاهی تصاوبری عجیب اما واقعی از انسانهای اطرافمان در فضای مجازی منتشر میشود.
هراز گاهی تصاوبری عجیب اما واقعی از انسانهای اطرافمان در فضای مجازی منتشر میشود.
کاربران فروشگاه بزرگ اینترنتی «دیجی کالا»، در کامنت های خود با تمسخر مشکل به وجود آمده، از تغییر کالاهای خریداری شده توسط دیگران (به خاطر ورود به صفحه کاربری شخصی دیگر) یا اعلام خریدهای خاص آنها به افراد فعال در اینستاگرام دیجی کالا خبر داده اند.
البته دیجی کالا در اطلاعیه اینستاگرامی خود، اعلام داشته که "به دلیل استقبال بی سابقه شما عزیزان، وب سایت و اپلیکیشن دچار افت سرعت شده و همکاران در تلاشند این مشکلات را برطرف کنند"
اما کاربران این فروشگاه بزرگ اینترنتی، در کامنت های خود با تمسخر مشکل به وجود آمده، از تغییر کالاهای خریداری شده توسط دیگران (به خاطر ورود به صفحه کاربری شخصی دیگر) یا اعلام خریدهای خاص آنها به افراد فعال در اینستاگرام دیجی کالا خبر داده اند.
البته برخی دیگر نیز با لحنی اعتراض آمیز، از وجود چنین مشکل بزرگ امنیتی در این فروشگاه گلایه کرده و خواستار رفع سریع این باگ شده اند.
شاید در مقایسه با تعداد قابل توجه کاربران و یوزرهای فعال در سایت دیجی کالا، مشکل مذکور برای بخش کوچکی از این افراد ایجاد شده باشد اما همین موضوع نیز اتفاقی قابل تامل محسوب شده و نیازمند توضیحات تکمیلی و دلایل ایجاد آن توسط مسئولان فنی این فروشگاه بزرگ است.
گفتنی است، بامیلو دیگر فروشگاه اینترنتی که با همین مدل اقدام به برگزاری حراجهای اینترنتی میکند، بنابرگزارشهای مردمی، با مشکلات مشابهی از قبیل عدم پاسخگویی مناسب، عدم تحویل به موقع سفارشات و ... مواجه بوده است که با توجه به فراگیر شدن کسب و کارهای مبتنی بر اینترنت و خریدهای آنلاین، ساماندهی فروشگاههای اینترنتی و نظارت دقیق بر فعالیتها و نحوه خدماتدهی آنها، همپایه طرحهای ساماندهی شبکههای اجتماعی و پیش از آنکه منجر به بروز اتفاقات ناگوار شود، ضروری به نظر میرسد.
براساس گزارش ساینس الرت، در سال 1975 نام گربهای مشهور به اف.دی.سی ویلارد در کنار نام دیگر نویسندگان مقاله فیزیکی ارزیابی با عنوان اثر تبادل دو، سه و چهار اتم در bcc 3He، چاپ شدهاست. این مقاله که در نشریه Physical Review Letters منتشر شدهاست، نتایج آزمایشی را توضیح میدهد که به بررسی رفتار ایزوتوپ هلیوم 3 در درجههای حرارتی مختلف پرداختهاست.
این آزمایش که توسط دانشمندی به نام جک هترینگتون در دانشگاه میشیگان انجام گرفتهبود، دستاوردهایی کلیدی به همراه داشت که امروزه نیز مورد استفاده دانشمندان قرار میگیرند، اما مشکل از زمانی آغاز شد که هترینگتون تلاش کرد مقاله خود را برای انتشار در مجلهای علمی ارسال کند.
به گفته هترینگتون، زمانی که وی قصد ارسال مقاله را داشته به عنوان یک مقاله علمی ارزشمند به آن افتخار میکردهاست،و علاوه بر این، پیش ار ارسال مقاله، همکارش نیز آن را خوانده و از نظر علمی تایید کردهاست، اما به هترینگتون هشدار داده که نشریه مقاله را بلافاصله پس خواهد فرستاد. دلیل این بود که هترینگتون در زمان نگارش مقالهاش به اشتباه به جای ضمیر من، از ضمیر ما استفاده کردهبود و نشریه Physical Review Letters نیز قوانین سرسختانهای در محدودسازی استفاده از ضمیر ما داشت، البته در صورتی که مقاله توسط یک نویسنده نگاشته شدهبود.
تصحیح یک مقاله علمی حتی امروزه نیز کار دشواری به شمار میرود، حال اینکه مقاله هترینگتون ابتدا دستنویس و سپس با کمک ماشین تایپ ثبت شدهبود. از این رو هترینگتون پس از چند ساعت تفکر به منشی خود گفت که تنها صفحه عنوانها را تغییر دهد و نام گربه خانوادگیشان که یک گربه از نژاد سیامی به نام چستر بود را به آن بیافزاید.
چستر که فرزند گربهای به نام ویلارد بود، با نام مستعار اف.دی.سی ویلارد،مخفف گربه خانگی چستر ویلارد (Felis Domesticus Chester Willard) در این مقاله علمی معرفی شدهاست. پس از آن بود که مقاله پذیرفته شد و اف.دی.سی ویلارد از دانشگاه میشیگان رسما به یک گربه مولف تبدیل شد.
دلیل اینکه هترینگتون نام یکی از همکارانش را به جای نام گربه در این مقاله منتشر نکرد این بود که وی علاقه چندانی نداشت که حاصل مطالعات علمی خود را با فردی که در این تحقیقات مشارکتی نداشته، تقسیم کند. هترینگتون میگوید نسبت به این موضوع که شهرت و درآمد دانشمندان براساس خروجی علمی آنها تعیین میشود آگاهی داشتهاست و قصد نداشته با تقسیم کردن موفقیتش آن را با دیگری شریک شود.
پس از انتشار، 10 نفر از دوستان هترینگتون نسخه امضا شده این مقاله را دریافت کردند و چستر نیز این شانس را داشت که اثر پنجه خود را در کنار نامش به یادگار ثبت کند. با این همه هویت این گربه تا زمانی که در یک نشست علمی یک متقاضی درخواست کردهبود با وی صحبت کند برای افراد خارج از دانشگاه افشا نشد.
اف.دی.سی ویلارد یک بار دیگر مقالهای در یک نشریه فرانسوی به نام La Recherche منتشر کرد، اینبار به عنوان تنها نویسنده مقاله و پس از آن بود که به دست فراموشی سپرده شد. اما در اول آوریل سال 2014 انجمن فیزیک آمریکا اعلام کرد تمامی مقالاتی که نام یک گربه در آنها به عنوان نویسنده ذکر شدهاست،در معرض استفاده عموم قرار خواهند گرفت.
5454
قرار بود تکنولوژی به بهتر شدن زندگی ما انسانها کمک کند. قرار بود راحتتر باشیم، سریعتر و بی دغدغهتر کارهایمان را انجام دهیم. با کار کمتر در آمد بالاتری کسب کنیم و لذت بیشتری ببریم. اما چه شد؟ آیا در حال حاضر به یکی از اینها رسیدهایم؟ آیا کسی هست که بگوید من در گذشته با اینکه حتی زندگی سختتری داشتم، خوشیهایم کمتر از حال حاضر بود؟ کمتر میخندیدم، کمتر امید داشتم وکمتر با نشاط بودم؟
تکنولوژی، چیزی که حداقل در بسیاری از فیلمهای هالیوود به زودی قاتل خالق خود خواهد شد، تا به حال باعث ۱۰ مرگ عجیب غریب شده است که در ادامه میخواهیم خلاصهای از این رویدادهای تلخ را برایتان بازگو کنیم.
مرگ با پای مصنوعی
چی بدتر از این است که تا حد مرگ از هم وطنان خودت کتک بخوری؟ بدن آرتور آستون، فرمانده سلطنتی گروه محاصره کننده دروگدا، در سال ۱۶۴۹ پیدا شد. او بر اثر ضربات وارد شده توسط پای مصنوعی چوبی خود، جانش را از دست داده بود. گفته میشود ضاربان که هم میهنانش بودند به تصور اینکه او در پای چوبیش طلا پنهان کرده است او را تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار دادهاند.
مرگ با آذرخش
پروفسور جورج ویلهلم ریچمن روسی و متولد سنت پترزبورگ، پیشگام در مطالعات الکتریکی بوده و در زمره اولین کسانی است که در این زمینه آزمایشهایی نیز انجام داده است. او همچنین جز اولین نفراتی بود که توسط یکی از آزمایشهای خود جانش را از دست داد. در سال ۱۷۵۳ او از ناحیه سر مورد اصابت آذرخش قرار گرفت.
مرگ با سیل آب جو
شنا در رودخانهای از آب جو به اندازهای که به نظر میآید جالب نیست. سال ۱۸۱۴ بود که ۷ نفر در اثر شکستگی در دیگهای تخمیر کمپانی بروری در لندن و جاری شدن ۱۴۶۸۰۰۰ لیتر یا به عبارتی دیگر ۳۸۸۰۰۰ گالن آب جو، جان خود را از دست دادند. آنها تنها قربانیان این حادثه نبودند، بر اثر جاری شدن این مقدار مایعات در خیابانهای شهر برخی به شدت آسیب دیده، عدهای غرق شده و یک نفر دچار مسمومیت الکل شد!
مرگ با قطار
مری وارد، دانشمند مشهور یکی دیگر از قربانیان اولین بازیهای مرگ با تکنولوژی است. سال ۱۸۶۹ او در حالی که مشغول راندن و آزمایش قطار بخاری بود که توسط دایی زادهاش چارلز الگرنان ساخته شده بود به بیرون افتاد و زیر چرخها له شد. او اولین کسی است که در یک تصادف جادهای توسط حمل و نقل موتوری کشته شده است.
مرگ با ماده چسبناک
اگر فکر میکنید که مرگ با آب جو بد است، پس در باره مرگ با شیره و ماده چسبناک چه تصوری دارید؟ سال ۱۹۱۹ بود که در اثر ایجاد موجی از چسب که به سرعت ۳۵ مایل در ساعت در شهر بوستون در حال حرکت بود، ۲۱ نفر جان خود را از دست دادند و ۱۵۰ نفر نیز زخمی شدند. این ماده چسبناک در اثر انفجار در تانک ۲.۳ میلیون گالنی به خیابانها سرازیر شده بود.
مرگ با ماده کریتیکال
سال ۱۹۴۵ هری کی داگلیان جی آر، یکی از قوانین پروژه منهتن را شکست. او به طور تصادفی آجری از کاربید تنگستن را بر روی یک سطح پلوتونیم رها کرد. وقتی دو عنصر به هم برخورد کردند، پلوتونیم کریتیکال شده و تشعشعات مرگبار یونیزه شده از خود ساطع کرد. وی اولین نفری است که در اثر کریتیکال شدن یک عنصر جان خود را از دست داده است.
مرگ در اثر کاهش فشار هوا
سه کیهان نورد اهل شوروی به نام های گئورگ دوبروفسکی، ولادیسلاف ولکف و ویکتور پاتسایف تنها سه مردی در تاریخ هستند که در خارج از جو زمین مردهاند. سال ۱۹۷۱ بود که این گروه سه نفره وقتی فضا پیمای سویوز-۱۱ به طور کاملا تصادفی در زمان ورود مجدد دچار کاهش فشار هوا شد جان خود را از دست دادند.
مرگ با بازوی روباتی
شاید روباتها به تازگی مشغول گرفتن شغل ما باشند اما بهتر است بگوییم که خیلی پیش از اینها جان ما را نیز گرفتهاند! سال ۱۹۷۹ رابرت ویلیامز در اثر برخورد یک روبات ۱ تنی به سرش و آسیب ایجاد شده در پی آن جان خود را از دست داد. این روبات یک نمونه کارخانهای متعلق به فورد موتور بود.
مرگ با پروانه هلیکوپتر
بوریس سگال کارگردان اوکراینی و پدر کیتی سگال، سال ۱۹۸۱ زمانی که مشغول کارگردانی مینی سریال جنگ جهانی سوم بود، جان خود را از دست داد. او به طور تصادفی به سمت دم در حال چرخش هلیکوپتر رفت و بلافاصله سرش از تنش جدا شد!
مرگ با یک شیشه نشکن
این جور اتفاقات زمانی میافتد که ما آدمها با تمام وجود به تکنولوژی اطمینان میکنیم. ۱۹۹۳ گری هوی که یک وکیل کانادایی بود از ۲۴ طبقه سقوط کرد. این اتفاق زمانی رخ داد که او برای نشان دادن مطلبی به دانشجویان حقوق که آن روز در حال بازدید از شرکت بودند خود را به سمت شیشه نشکنی که کمپانی آنها را به تازگی نصب کرده بود پرتاب کرد. شیشه نشکست اما متاسفانه آنچه باعث مرگ او شد شکستن قاب پنجره بود!
7 سوال عجیبی که کمک میکند تا هدف زندگی خود را دریابید!
پیدا کردن هدف زندگی آنقدر هم که فکر میکنید سخت و گیج کننده نیست شاید با پاسخ دادن به این سوالات عجیب و غریب بتوانید بهترین هدف ممکن برای زندگیتان را بیابید.
به گزارش آلامتو و به نقل از آی بانو؛ این چالشی است که هر فرد بالغی در طول زندگی با آن روبروست. هدف من در زندگی چیست؟ علایقم چیست؟ از چه چیزهایی باید اجتناب کنم؟
هنگامی که برادرم ۱۸ ساله بود، رقصان به اتاق نشیمن آمد و با غرور به من و مادرم اعلام کرد که قصد دارد، سناتور شود. مادرم در پاسخ گفت، عالیست عزیزم، حال آنکه من حواسم در پی خوردن چیپس یا یک چنین چیزهایی بود.
اما پس از ۱۵ سال، این هدف تمام تصمیمات زندگی برادر من را تحت شعاع قرار داده بود: رشته تحصیلی در مدرسه، مکان زندگی، افرادی که با آنها در ارتباط بود و حتی نحوه گذراندن تعطیلات و آخر هفتههایش را.
و اکنون، پس از گذراندن تقریباً نیمی از زندگی حرفهای اش، ریاست حزب اصلی سیاسی شهری که در آن زندگی میکند را بر عهده داشته و جوانترین قاضی ایالت بود. چند سال بعد، امیدوار بود که برای نخستین بار در انتخابات برگزیده شود. انتقاد نمیکنم! اما برادر من یک آدم دمدمی است. این اتفاقات از اساس هیچگاه به وقوع نپیوست.
اکثر ما ایده خاصی در ذهن برای زندگی خود نداریم. حتی پس از اتمام تحصیلات مدرسه، حتی پس از یافتن شغل، حتی پس از کسب درآمد. بین سن ۱۸ تا ۲۵ سالگی، بیش از تعویض لباسهای زیرم، آرزوهایم متنوعی درباره شغل آیندهام داشتم. حتی پس از آنکه کسب و کاری را آغاز کردم، و تا سن ۲۸ سالگی آن را ادامه دادم، نیز دقیقاً نمیدانستم از زندگی چه میخواهم. اما پس از آن هدف اصلی خود از زندگی را دریافتم.
خوشبختانه اکثر شما نیز مثل من هستید و نمیدانید که چه هدفی در زندگی دارید. این چالشی است که هر فرد بالغی در طول زندگی با آن روبروست. هدف من در زندگی چیست؟ علایقم چیست؟ از چه چیزهایی باید اجتناب کنم؟ هم اکنون نیز اغلب ایمیلهایی از افراد ۴۰ و ۵۰ ساله دریافت میکنم که هنوز در این سن نمیدانند از خود چه میخواهند.
بخشی از این معضل مفهوم “هدف زندگی” است. ایدهایی وجود دارد که میگوید، هر یک از ما برای هدف والاتری متولد شدهایم و ماموریت کائناتی ما اکنون یافتن این هدف است. این همان نوع از منطق نفرتانگیزی است که برای توجیه چیزهایی همچون روحهای شفاف یا عدد شانس شما که ۳۴ است(البته فقط روزهای سه شنبه یا در روزهایی که ماه کامل است) به ذهن می رسد.
حقیقت همین است. ما برای مدت نامعلومی روی این کره خاکی زندگی میکنیم. در طول این مدت کارهایی را انجام میدهیم. برخی از آنها مهمند. برخی دیگر چندان اهمیتی ندارند. و آن کارهای پراهمیت به زندگی ما معنا و شادی میبخشند. کارهای بیاهمیت فقط زمان ما را تلف میکنند.
پس هنگامی که مردم میگویند، باید با زندگیام چه کنم؟ یا هدف زندگی من چیست؟ آنچه در حقیقت میپرسند این است که: با زمان، که از اهمیت زیادی برخوردار است چه میتوانم انجام دهم؟
این سوال بینهایت برای پرسیدن عالیست. فوقالعاده کنترلپذیر و شامل هیچیک از عقاید احمقانهایی که در ورای سوالات مرتبط با هدف زندگی چرخ میزند، نمیشود. دلیلی وجود ندارد شمایی که تمام روز روی کاناپه خود لم دادهاید و تنقلات میخورید دربارهی اهمیت کائنات بیاندیشید. به جای آن هیکل خود را تکان داده و فقط درباره آنچه برایتان اهمیت دارد کمی فکر کنید.
یکی از متدوالترین سوالاتی که مردم از طریق ایمیل از من پرسیدهاند این است که باید در زندگی چه کنند، هدف زندگی چیست. این سوال از نظر من از اهمیت ویژهایی برخوردار است. با این وجود، تا آنجایی که من میدانم، من کیستم که بگوییم چه چیزی درست است یا غلط و یا چه چیزی اهمیت دارد.
اما پس از مدتی تحقیق، یک سری سوالها را گرد هم آوردم تا دریابم چه چیزی حقیقتاً برای ما مهم است و چه چیزی به زندگی ما معنا میبخشد.
این سوالات ابداً جامع و شامل تمام جزئیات یا قاطع و صریح نیستند. در واقع، برخی از آنها کمی احمقانه است. اما من آنها را به گونهایی مرتب کردم که کشف هدف زندگی سرگرمکننده و جالب باشد و نه یک کار شاق.
آه، بله. مهمترین سوال دنیا. طعم کدام ادویه را برای ساندویچ به درد نخور خود ترجیح میدهید؟ زیرا در اینجا حقایقی کوچک درباره زندگی وجود دارد که که در هیچ مدرسهایی به شما آموزش داده نمیشود:
گاهی اوقات، گند همه چیز درمیآید.
اکنون، من به طرزی باورنکردنی بدبین به نظر میرسم. و شما تصور میکنید، هی آقای منسون، اخمهای خود را باز کنید. اما من واقعاً فکر میکنم که این ایده کاملاً آزاد اندیشانه است.
هر چیزی مستلزم فداکاری است. هر چیزی مستلزم هزینه است. هیچ چیزی دائما خوشایند یا متعالی نیست. پس سوالی که پیش میآید: چه ستیزها و فداکاریهایی را میتوان تحمل کرد؟ نهایتاً، چه چیزی توانایی ما را در پیگیری آنچه بدان اهمیت میدهیم تعیین میکند، آیا این همان توانایی ما در مدیریت شرایط حاد و سخت است؟
چنانچه در صدد تبدیل شدن به کارآفرینی برجسته هستید، اما از پس شکستها برنمیآئید، پس بدان دست نخواهید یافت. اگر میخواهید هنرمندی حرفهایی شوید، اما صدها بار، اگر نگوئیم هزاران بار عدم پذیرشها را تاب نیاورید، پس پیش از آغاز محکوم به شکست هستید. میخواهید وکیلی چیرهدست شوید، اما ۸۰ ساعت کار بیوقفه در هفته را نمیتوانید تحمل کنید، پس خبر بدی برایتان دارم.
ساندویچی گند، با چه تجربیات افتضاحی میتوانید روبرو شوید؟ آیا میتوانید تمام شب را صرف خواندن قوانین کنید؟ آیا قادرید آغاز یک زندگی جدید را تا ۱۰ سال به تعویق بیاندازید؟ میتوانید تحمل کنید که مردم اجرای نمایش شما را سالها و سالها به سخره بگیرند؟
کدام ساندویچ گند را ترجیح میدهید؟ زیرا نهایتاً فقط یک بار برایتان سرو میشود.
پس بهتر است ساندویچی با زیتون را انتخاب کنید.
هنگامی که من کودک بودم، داستان مینوشتم. ساعتها به تنهایی در اتاقم مینشستم، درباره غریبهها، ابرقهرمانها، جنگجویان دلاور، درباره خانواده و دوستانم مینوشتم. اما نه برای آنکه کسی آنها را بخواند. نه برای اینکه والدین یا معلمانم را تحت تاثیر قرار دهم. فقط برای آنکه از آن لذت میبردم.
و سپس، به دلایلی، از نوشتن دست کشیدم. اما به یاد ندارم چرا.
همه ما زمینه قطع ارتباط با علایق کودکی خود را داریم. گاهی ناشی از فشار اجتماعی بزرگسالان و فشارهای حرفهایی بزرگسالی بر ما تحمیل میشود تا از گرایشات خود دست برداریم. ما فکر میکنیم تنها دلیل انجام کارها باید دریافت پاداش در قبال آن باشد.
اما در اواسط بیست سالگی بود که دریافتم من چقدر به نویسندگی علاقه دارم. و در اواسط دوران حرفهایی تجارتم بود که به یاد آوردم من چقدر از طراحی وب سایت لذت میبرم، کاری که در اوایل نوجوانی فقط جهت سرگرمی انجام میدادم.
جالب اینجا بود که، خود ۸ سالگی من از خود ۲۰ سالگی میپرسید، چرا به نوشتن ادامه ندادی؟ و پاسخ من این بود، زیرا من در این زمینه موفق نبودم، یا شاید هم، چون هیچکس نوشتههای من را نمیخواند، یا چون درآمدزا نبود، اما نه تنها کاملاً در این باره اشتباه میکردم، بلکه آن پسر ۸ ساله شروع به گریه نمود.
همه ما در موقعیتهای کاملاً کلافه کننده که دقایق به ساعتها و ساعتها، وای…، به طول انجامیده باشد گیر افتادهایم، و من خوردن شام را در این شرایط فراموش میکنم.
فرض کنید، در دوران قدیم، مادر آیزاک نیوتون مجبور میشد که به نیوتون گوشزد کند غذایت را بخور، زیرا وی در تمام طول روز چنان غرق کار بود که قطعاً خوردن را فراموش مینمود.
من هم در حین انجام بازیهای کامپیوتری همینطور بودم. که البته چیز چندان خوشایندی نیست. در واقع، همین امر به نوعی و به مدت چندین سال مشکل ساز بود. زیرا به جای پرداختن به امور مهم، همچون مطالعه برای امتحان یا دوش گرفتنهای معمول و یا صحبت کردن رودررو با دیگران مینشستم و بازی میکردم.
تا جایی که بازی کردن را رها کرده و دریافتم علاقه اصلی من خود بازیها نیست. اشتیاق من به ترقی، برتری در امور و پیشرفت بود. خود بازیها، گرافیک بازیها، داستان بازیها جالب بود اما من بدون آنها نمیتوانستم زنده بمانم. رقابت با دیگران، و البته با خودم بودم که من را ترغیب میکرد.
و هنگامی که پای این تمایلات عقدهایی به پیشرفت و رقابت با خود به مشاغل اینترنتی و نویسندگی باز شد، اتفاقات بزرگی برایم رخ داد.
شاید برای شما به گونهایی دیگر باشد. شاید امور به گونهایی کارامد پیش رود یا در دنیای فانتزی خود غرق شوید یا به دیگران چیزی را آموزش دهید یا مشکلی فنی را برطرف سازید. هر آنچه که هست، فقط بر فعالیتهایی که تمام شب شما را بیدار نگه میدارد، متمرکز نشوید، بلکه بر اصول شناختی که در ورای آن فعالیتها نهفته و شما را شیفته میسازد، تمرکز کنید. زیرا در جاهای دیگر نیز کاربرد دارند.
پیش از آنکه در کاری موفق شوید و کار مهمی انجام دهید، باید بر کاری ممارست ورزید، کاری که سررشتهایی از آن ندارید. این کاملاً مشهود است. و برای ممارست در کاری که سررشتهایی از آن ندارید، باید خود را به گونهایی و نوعی شرمسار سازید، اغلب به طور مکرر. و اکثر مردم از اینکه خود را شرمسار سازند، اجتناب میکنند، چون احمقانه به نظر میرسد.
بنابراین، به دلیل مسئله فوقالعادگی، اگر از انجام اموری که بالقوه موجب شرمساری میشوند، اجتناب نمائید، هرگز موفق به دستیابی و اتمام اموری که مهم به نظر میرسند نخواهید شد.
بله، به نظر میرسد که یکبار دیگر نیز به موضوع آسیبپذیری بازگشتیم.
اگر هم اکنون درصدد انجام کاری هستید، کاری که در ذهن دارید، کاری که درباره آن رویاپردازی میکنید، کاری که هنوز انجام ندادهاید. بدون شک دلیلی پشت آن نهفته است. و شاید این دلایل را با خود و به طور مستمر واگویه میکنید.
اما آن دلایل چه هستند؟ هم اکنون به شما بگویم اگر این دلایل بر اساس تفکرات دیگران است، پس زمان خود را تلف کردهاید.
اما اگر دلایل شما چیزهایی از قبیل، من میتوانم کسب و کاری را آغاز کنم، زیرا سپری کردن زمان با کودکان برایم مهم است یا انجام بازیهای کامپیوتری در تمام طول روز احتمالاً من را از پرداختن به موسیقی حرفهایی باز میدارد، زیرا موسیقی برایم مهم است، پس این خوب است. و درست به نظر میرسند.
اما اگر دلایل شما اموری از قبیل، والدینم از آن متنفرند، یا دوستانم من را مسخره میکنند یا اگر شکست بخورم، همچون یک احمق به نظر میرسم، است؛ و از آنچه برایتان مهم است اجتناب میکنید، پس عدم موفقیت شما را میترسانند و نه به خاطر اینکه مادرتان از آن متنفر است یا همسایهها چه میگویند.
زندگی با اجتناب از اموری که موجب شرمساری شما میشود، همچون راه رفتن در شن با سر است.
ماهیتاً بسیار فوقالعادهاند، منحصر به فرد و نامانوس. بنابراین، برای دستیابی به آنها باید در جهت مخالف اندیشهها حرکت نمود. و انجام آنها قطعاً ترسناک است.
شرمساری را شرمنده کنید. احساس حماقت بخشی از دستیابی به اهداف مهم است، دستیابی به امری معنادار. تصمیمات بزرگ زندگی هراسناک هستند، خوشبختانه باید بیشتر بر آنها ممارست کنید.
اگر به تازگی اخبار را نشنیدهاید، دنیا با چندین مشکل جدی روبروست. و منظور از این چندین مشکل، واقعاً مشکل است، همه چیز در شرف نابودی است و قرار است که به زودی بمیریم.
پیش از این نیز به این اشاره کردم، و تحقیقات نیز نشان داده، اما برای داشتن یک زندگی شاد و سالم باید به ارزشهایی فراتر خوشنودی و رضایت صرفاً شخص خود چنگ زد.
پس مشکلی را انتخاب و در صدد نجات جهان برآئید. انتخابهای متعددی وجود دارد. سیستم آموزشی، توسعه اقتصادی، خشونت خانگی، مشکلات روحی. وای، همین امروز مقالهایی درباره مشکلات جنسی در امریکا خواندم که ذهنم را مشغول کرد و آرزو کردم ای کاش میتوانستم کاری در این زمینه انجام دهم. فکر آن حتی صبحانهام را زهر کرد.
مشکلی که برایتان مهم است را انتخاب کنید و در رفع آن اقدام کنید. قطعاً نمیتوانید تمام مشکلات دنیا را به تنهایی حل کنید. اما مشارکت در حل آن و ایجاد تغییر میسر است. و حس ایجاد تغییر در نهایت منجر به خوشنودی و رضایت شما خواهد شد.
اکنون، مطمئنم در حال تفکر هستید.
دشمن اکثر ما فقط از خود راضی بودنهای محافظهکارانه است. ما درگیر جریانات عادی زندگی هستیم. ما موجب پریشانی خود هستیم. کاناپه راحت است. چیپس پنیری است. و اتفاق جدیدی در زندگی ما رخ نمیدهد.
مشکل همینجاست.
اکثر مردم درک نمیکنند که شور و اشتیاق نتیجه عمل است و نه دلیل آن.
دریابید که در زندگی به چه چیزی علاقه دارید و چه موضوعاتی ذهن شما را درگیر میکند، پروسه آزمون و خطای شما کدام است. هیچ یک از ما درباره فعالیتهای که تا کنون انجام ندادهایم هیچ چیز نمیدانیم.
پس از خودتان بپرسید، اگر فردی اسلحهایی روی سر شما گذاشت و مجبورتان کرد که خانه خود را هر روز برای هر چیزی غیر از خواب ترک کنید، چگونه خود را مشغول میکنید؟ و البته نمیتوانید به کافیشاپ رفته و یا فیسبوک خود را چک کنید. همین کار را که همیشه میکنید. فرض کنید که هیچ سایت سودمندی، بازی ویدئویی، یا تلویزیونی وجود ندارد. باید تمام روز را خارج از خانه باشید تا زمانی که به رختخواب بروید. کجا میروید و چه میکنید؟
در کلاس رقص ثبت نام میکنید؟ به کتابخانه میروید؟ برای گرفتن یک مدرک تحصیلی بالاتر اقدام میکنید؟ شکل جدیدی از سیستم آبیاری را اختراع میکنید تا زندگی هزاران کودک را در مناطق روستایی افریقا نجات دهید؟ خلبانی یاد میگیرید؟
با این حجم از زمان که در اختیار دارید، چه میکنید؟
اگر به تصورات رویاپردازانه شما ضربهایی وارد شده، چندین پاسخ برای آن یادداشت کنید و سپس بیرون رفته و واقعاً آنها را انجام دهید. حداقل مزیت آن این است که خودتان را شرمسار میکنید.
اکثر ما علاقهایی به فکر کردن درباره مرگ نداریم. پریشانمان میکند. اما خوشبختانه فکر کردن درباره مرگ خودمان مزایای کاربردی بسیاری دارد. یکی از آن مزایا این است که ما را مجبور میسازد تا مستقیماً درباره چیزهای مهم زندگی و چیزهایی که بیهوده و پوچ هستند، باندیشیم.
زمانی که دانشجو بودم، عادت داشتم پرسه بزنم و از افراد بپرسم، اگر فقط یکسال دیگر زنده باشید، چه میکنید؟ همانطور که میشود تصور نمود، رفتارهای متفاوتی با من شد. اکثر افراد پاسخهای گنگ و کسل کنندهایی میدادند. برخی من را تحقیر میکردند. اما همین سوال موجب شد تا آنها درباره زندگی خود به شیوهایی متفاوت بیاندیشند و اولویتهای خود را دوباره ارزیابی کنند.
میراث شما برای دیگران چیست؟ هنگامی که از این دنیا رفتید، چه داستانهایی درباره شما نقل میکنند؟ شرح مختصری اززندگی شما چیست؟ اصلاً چیز خاصی درباره شما وجود خواهد داشت؟ اگر نه، دوست دارید درباره شما چه بگویند؟ امروز چه اقدامی در این راستا انجام میدهید؟
و دوباره، اگر رویاهای شما فقط خاطراتی پرخاشجویانه از شما بر جای بگذارد وهمین خاطرات افرادی را تحت تاثیر قرار دهد، پس دوباره شکست خوردهاید.
اگر مردم هدفی در زندگی نداشته باشند، نمیدانند که چه چیزی برایشان مهم است، نمیدانند ارزشهای آنها کدام است.
اگر ندانید ارزشهای شما کدام است، مجبور میشوید ارزشهای دیگران را برای خود برگزینید، اولویتهای دیگران را اولویتهای خود در نظر بگیرید. و این همان بلیط یک طرفه به سوی رابطهایی ناسالم و بدبختی نهایی است.
کشف هدف در زندگی منجر به درک چیزهایی متعالی تر از خودتان و حتی اطرافیانتان میشود. بدین منظور باید کاناپه و کارهای خود را رها کرده، به چیزهایی فراتر از خودتان باندیشید، به چیزهایی متعالیتر از خودتان و بر خلاف عقیده عموم، دنیا را بدون خودتان تصور کنید.
حقایق مهم درباره سفر با هواپیما که نمی دانید؛
اگر بعد از صدها بار سفر با هواپیما فکر میکنید همه نکات ریز و درشت اینگونه سفرها را میدانید بهتر است در ادامه این مقاله با ما همراه شوید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ به زودی قرار است یک سفر با هواپیما داشته باشید و سوار یک استوانهی غول پیکر فلزی و مهر و موم شده شوید، در آن بنشینید، یک وعده غذا بخورید و فیلم تماشا کنید، در حالی که غژغژ کنان و با سرعت ۹۰۰ کیلومتر بر ساعت از زمین دور میشوید؛ و این در نوع خود به طرز حیرتانگیزی عجیب و غریب است، اما ما آن را بدون دقت و خیلی راحت انجام میدهیم. در این مقاله ۱۰ چیز عجیب و غریب را خواهید دید که میتوانید هنگام پرواز در آسمان راجع به آنها حسابی بیندیشید.
حالا این ۹ حقیقت مهم درباره سفر با هواپیما را بخوانید
هیچ مشکلی پیش نمیآید! هواپیماهای مدرن میتوانند به راحتی با یک موتور به پرواز ادامه بدهند، حتی اگر هواپیمایی که سوارش هستید دو موتوره باشد. اگر تمام موتورها از کار بیفتند، باز هم خطر آنقدرها جدی نیست. چنین اتفاقی در سال ۱۹۸۲ برای هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ بریتیش ایرویز (British Airways) رخ داد. زمانی که این هواپیما از درون تودهی ابر آتشفشانی بر فراز اندونزی پرواز کرد، هر چهار موتورش بهتدریج از کار افتادند. کاپیتان پرواز اریک مودی استادانه به کارکنان پرواز اعلام کرد “ما دچار یک مشکل کوچک شدهایم. هر چهار موتور هواپیما از کار افتادهاند. درحالحاضر هر کاری که لازم باشد انجام میدهیم تا این لعنتیها دوباره به کار بیفتند. من ایمان دارم که گرفتار مشکل چندان بزرگی نشدهایم.” خوشبختانه خلبان توانست همهی موتورها را زمانی که هواپیما در حالت گلاید بود دوباره راهاندازی کند، و از تودهی ابر خاکستر خارج شود، البته زمانی که برخی از مسافران پیام خداحافظیشان را نوشته بودند!
همیسه در سفر با هواپیما به شما می گویند که جلیقهی نجات معمولا زیر صندلی است، اما شاید بهتر باشد خودتان هم بررسی کنید. بعضی از آدمها این جلیقههای زیبا را سوغات میبرند. جلیقه آنجا نیست؟ حتما خدمهی پرواز را در جریان بگذارید. هرچند امکان اینکه به آن نیاز پیدا کنید بینهایت کم است، اما قطعا شما دوست ندارید در حالی که سایر مسافران در جلیقههای نجات زرد رنگ و زیبایشان به این سو و آن سو میدوند، تلاش و تقلایی بیحاصل داشته باشید.
اگر هواپیما در حالت کروز است و شما در حال نفس کشیدن به صورت نرمال هستید، حدود ۱۵ ثانیه تا ابتلا به تنگینفس وقت دارید. در ۱۵ ثانیهی بعدی احتمالا بیهوش خواهید شد. به همین دلیل است که در صحبتی که در ابتدای پرواز با مسافران صورت میگیرد به شما توصیه میشود که قبل از کمک به دیگران ابتدا ماسک خودتان را روی دهان بگذارید. سیستم اکسیژن به شما کمک خواهد کرد که به مدت ۱۵ دقیقه نفس بکشید. این زمان برای خلبان کاملا کافی است که هواپیما را به ارتفاع پایینتر ببرد.
درهای هواپیما طوری طراحی شدهاند که از داخل باز شوند، بنابراین معمولا قبل از باز شدن میچرخند. از آنجا که فشار داخل کابین بالاتر از فشار خارج از کابین است، حتی در ارتفاعات نسبتا پایین در به سمت بیرون تحت فشار است، و به این ترتیب در کاملا مهر و موم میشود. برای باز کردن در به سمت داخل، باید بتوانید بر این نیرو غلبه کنید، و این کاری است که از عهدهی انسان یا حتی نیم دوجین انسان ابرقدرتمند برنمیآید. تنها چیزی که میتواند در را باز کند یک تراکتور است که بردن آن به داخل هواپیما خیلی دشوار است!
در شرایطی که یک مسافر بیهوش شود و آسیب ببیند، یا یک کودک در داخل دستشویی حبس شود، مسئولان پرواز باید امکان این را داشته باشند که در را باز کنند، و در واقع آنها این امکان را دارند. صفحهی فلزی روی در که کلمهی “دستشویی” روی آن نوشته شده، لولادار است. آن را به سمت بالا بچرخانید؛ پشت آن یک اهرم کوچک است که در را باز میکند. وسوسه نشوید، حتی اگر ۱۵ دقیقه در صف دستشویی معطل شده باشید! یادتان باشد این یک سفر با هواپیما است نه منزل شخصی شما!
آیا این یکی درست در کنار علامت “سیگار کشیدن ممنوع” قرار دارد؟ از آنجایی که برخی از آدمهای بیمبالات داخل دستشویی سیگار میکشند، اگر ته سیگارشان را به جای زیرسیگاری داخل سطلی که مخصوص دستمال کاغذیهای استفادهشده است بیندازند، احتمال آتشسوزی وجود دارد. در سال ۱۹۷۳ یک بوئینگ ۷۰۷ برزیلی پس از آنکه داخل کابین پر از دود شد، در فرانسه سقوط کرد. در اثر این حادثه ۱۲۳ نفر مردند. به احتمال زیاد علت این دود سیگار خاموش شده در سطل آشغال داخل دستشویی بودهاست.
برخی از آنها غذای مخصوص دارند، اما اغلب آنها غذایشان را از منوی پرواز، فرست کلاس یا بیزنس کلاس، انتخاب میکنند. اگر شرکت هواپیمایی بخواهد، وعدههای غذایی هر خلبان معمولا با خلبان دیگر فرق دارد. در این صورت اگر یکی از آنها در اثر مواد غذایی آلوده قادر به ادامهی کار نباشد، دیگری میتواند پرواز را انجام دهد (و به این ترتیب از ایجاد وضعیت اضطراری هوایی پیشگیری میشود.)
اگر آن را در یک کیسهی پلاستیکی و بستهبندی شده به شما بدهند که شانس آوردهاید، در غیر این صورت به احتمال زیاد شخص دیگری از آن استفاده کردهاست. پتوی تازه و تمیز معمولا در نخستین پرواز روز وقتی که هواپیما در فرودگاه برای تامین ذخیره مستقر شده، ارائه میشوند. در پروازهای میانی پتوها تا میشوند و در کابینهای بالای سر مسافر قرار داده میشوند. میتوانید پتو را روی پاهایتان بیندازید یا اصلا از ژاکت خودتان استفاده کنید. همین موضوع در مورد بالش هم صدق میکند، اگر آن را پشتتان بگذارید اشکالی ندارد، ولی شاید بهتر باشد آن را زیر سرتان نگذارید.
از آنجایی که بیشتر حوادث در هنگام بلند شدن هواپیما یا موقع فرود اتفاق میافتد، برای مسافران و همچنین خدمهی پرواز مهم است که آنچه در حال رخ دادن در خارج از هواپیما است، ببینند. دست کم در یک مورد خلبانان تا زمانی که مسافرها موضوع را به آنها اطلاع نداده بودند، متوجه نشده بودند که هنگام تاکسی کردن هواپیما (حرکت روی باند فرودگاه) یکی از موتورها آتش گرفته است.
کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - کلمهی عجیبی است پ-ا-ی-ی-ز!
با این کلمه پاپوشهای کاموایی جلوی چشمم ظاهر میشود.
گاهی هم پتوهای طرحدار چهارخانه و راهراه. با این کلمه میشود روی پنجرههای سرد ها کرد و شکلک کشید یا با بخار چای داغ، بازی کرد.
همین کلمه از صبح تا شب در گوش آدم ترانهی غمگین میخواند و لنگهی دستکش گم و لیموشیرین تلخ میشود.
فصل عجیبی است. از جیب کاپشنها شکلات، کشمش یا دستمالکاغذی شسته پیدا میشود. فقط در اینوقت سال میتوان خودکار به دست نشست و به خیلی چیزها فکر کرد؛ به گلدانهای شمعدانی، پیژامههای ضخیم، گربههای کوچه و فرمولهای فیزیک.
این فکرها را نمیشود روی کاغذ آورد. از خودکار و مداد درمیروند. آرام انگشتانت را شل میکنند، روی کاغذ لیز میخورند و با مهارت تمام رد پایشان را محو میکنند.
لحظههای پاییزی همهجا هستند. در یک خوابآلودی عصرانه، بوی یک نارنگی یا سقوط مخروطی از درخت کاج.
پاییز دراین لحظهها میگنجد و «پاییز» میشود. گفته بودم که خیلی عجیب است؛خیلی عجیب.
فریدا زینالی، 16 ساله
خبرنگار افتخاری از تبریز
زیر پنجره مینشینم. به پشتی تخت که تکیه میدهم. صدای جیرجیرش بلند میشود. صدای داغ نفسهایم با صدای تخمهشکستن مخلوط میشود. مخاطب صدای سرد و خوابآلود مادرم قرار میگیرم: «نمیخوای استراحت کنی؟»
میخواهم «ایگور» را ببینم. فیلم شروع میشود. بااحتیاط پلاستیک تخمه را باز میکنم. دانههای تخمه با سروصدا به بشقاب هجوم میآورند. صدای نرم و مخملی ایگور در جواب صدای سخت و شکنندهی اربابش در هم میآمیزد. تن صدا به وضوح اختلاف طبقاتیشان را نشان میدهد.
باد شدیدی پردههای اتاقم را به تخت میزند. درخت خرمالو جیرجیرکنان به سقف کشیده میشود. مانیتور خاموش میشود. برق رفته. باد شدیدتر میشود. صدای نرم دانههای باران مرا به پنجره میکشاند.
مرواریدهای باران. چه راحت به این صدا دل میبندم. روی طاقچه مینشینم. صدای باران کافی است.
صبا ابراهیمی، 15 ساله
خبرنگار افتخاری از تهران
عکس: نسیم صفوی، 17 ساله از تهران
پوکمون گو (Pokémon Go) تا کنون حواشی زیادی داشته است. اما در این میان اتفاقات عجیبی برای پوکمون بازها افتاده است. بازی پوکمون گو - Pokemon - Pokemon game.
به نظر می رسد حاشیه ها پیرامون Pokémon Go ادامه ندارند. شاید آخرین بار که عنوانی از این فرنچایز بسیار محبوب توانسته بود این گونه سر و صدا کند به حدود یک دهه پیش و شایعات عجیبی که از ارتباط موسیقی بازی و مرگ چندین کودک خبر می داد برگردد.
مکانیزم گیم پلی این عنوان بدین صورت است که باید با استفاده از دوربین اسمارت فون و تماشای محیط از قاب آن، پوکمون ها را در دنیای واقعی پیدا کنید. هنگامی هم که به یک پوکمون نزدیک می شوید، موبایل می لزرد. همین مسئله توانسته مشکلات زیادی را برای بعضی بازیکن ها در سراسر دنیا به وجود بیاورد.
نکته جالب اینجاست تنها سه روز از انتشار پوکمون گو گذشته و تمام این حواشی ها مربوط به این بازه زمانی کوتاه هستند. اگر به این مسئله اتفاقاتی که به بیرون درز پیدا نکرده هم اضافه کنیم، بهتر می توانیم به عمق ماجرا پی ببریم. در مطلب پیش رو سعی کردیم به جالب ترین حاشیه هایی که پیرامون بازی شکل گرفته بپردازیم.
سی دقیقه از انتشار بازی نگذشته بود که یکی از بازیکن ها حین پیدا کردن
پوکمونی به زمین افتاده و مجروح می شود. نکته جالب اینجاست براساس گفته فرد مذکور،
این مجروحیت سطحی نیست و او باید حدود شش تا هشت هفته ریکاوری کند. مشابه این اتفاق
زیاد افتاده است. سازمان های گوناگونی هم تاکنون هشدار داده اند که هنگام تجربه پوکمون
گو تمام حواس خود را جمع کنید.
دیگر از این عجیب تر نمی شود. بعضی کاربرها از تجربه پوکمون گو هنگام رانندگی
خبر داده اند. همین مسئله موجب شده تا سازمان حمل و نقل واشنگتن در توییتر خود به بازیکن
ها هشدار دهد زمان انجام پوکمون گو، رانندگی نکنید. تصور کنید فرد با پای پیاده صدمه
می بیند، چه برسد سوار ماشین بوده و نقش یک راننده را داشته باشد.
پوکمون گو در پیدا کردن یک جنازه هم نقش داشته است. روزی که یکی از کاربرهای
این بازی برای پیدا کردن شخصیتها تصمیم میگیرد به کنار رودخانه برود، متوجه جسدی
شناور شده و با حالتی شوک آور به مسئولین مربوطه خبر میدهد. احتمالا علت مرگ به خاطر
غرق شدن بوده است. این نکته را بگوییم که پوکمونها به چند دسته مختلف تقسیم شده و
هر کدام در مکانهایی با خصوصیات متفاوت هستند.
بازی موجب ملاقات های ناخواسته هم شده است. یکی از کاربرهای وب سایت Reddit گزارش داده که تعداد بسیار زیادی از مردم برای پیدا کردن پوکمونها به
پارک محلی آن ها رجوع کرده و ناخواسته با یکدیگر ملاقات داشتهاند.
ورود بعضی بازیکنها به ایستگاه پلیسی واقع در استرالیا هم از دسته اتفاقات
عجیبی است که این چند روز شاهد بودیم. در همین راستا، پلیس محلی در بیانیه ای از بازیکنها خواهش کرد تا برای یافتن پوکمونها به هر جایی نروند: «تقاضا داریم برای یافتن پوکمونها به هر جایی نروید. شاید بد هم نباشد هنگام تجربه Pokémon
Go نگاهی به اطراف بیندازید. پوکمونها که به این زودی جایی نمیروند. در
امنیت تمام پوکمونها را بگیرید.»
یکی از بازیکنها به صورت اتفاقی، هنگامی که زنش آماده زایمان میشود،
پوکمونی با نام Pidgey را پیدا میکند.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
ایسوس در حاشیه کنفرانس کامپیوتکس ۲۰۱۶ اقدام به معرفی لپتاپ جدید مخصوص بازی کرد. این لپتاپ GX 800 نام دارد.
GX800 همچنین به جدیدترین کیبورد مکانیکی سازنده مجهز است و امکان شخصی سازی رنگ چراغ های LED دکمه های آن وجود دارد. ابعاد و وزن دستگاه نیز بدون اتصال سیستم خنک کننده از دیگر لپ تاپ های گیمینگ رده بالا مناسب تر است، اما لازم است توجه داشته باشید که در این حالت امکان دستیابی به بالاترین توان چردازشی دستگاه امکان پذیر نخواهد بود. این دستگاه ظاهری عجیب دارد که به نظر می رسد از بازی های علمی تخیلی به دنیای واقعی پا گذاشته است.
در پایان لازم است اشاره کنیم که ROG به مناسبت دهمین سالگرد عرضه کامپیوتر دسکتاپ جمع و جور خود یک نسخه ویژه از آن تولید کرده که به گفته ی سازنده قوی ترین در نوع خود به حساب می آید. این مدل که G31 Edition نام دارد به کارت گرافیک پرچمدار انویدیا یعنی GeForce GTX 1080 GPU مجهز است و به لطف پل های SLI دو طرفه از امکان انجام بازی با رزولوشن 4K پشتیبانی می کند. اورکلاک کردن این کامپیوتر به سادگی فشار یک دکمه صورت می گیرد و از دیگر ویژگی های آن می توان به مبدل صدای دیجیتال به آنالوگ ESS و آمپلی فایر هدفون اشاره کرد.
منبع: دیجیاتو
بامداد – مطالعات محققان دانشگاه کانکتیکات در آمریکا نشان می دهد که مطالب ارائه شده در سایت ویکی پدیا، که محبوب ترین دانشنامه آنلاین جهان و یکی از پر بیننده ترین وب سایت ها در ایالات متحده است، قابل اعتماد نیست.
به نقل از ایرنا، مطالعات جدید نشان می دهد که تمام مطالب این دانشنامه، به ویژه موضوعات علمی جنجالی و بحث برانگیز، در تمام موارد قابل اعتماد نیست. وبگاه اصلی ویکی پدیا انگلیسی ۱۵ ژانویه ۲۰۰۱ (۲۶ دی ۱۳۷۹ ) آغاز به کار کرد، بنیانگذاران آن جیمی ولز و لری سنگر بودند. ویکی پدیا واژه ای ترکیبی از دو واژه ‘ویکی’ به معنی وبگاه مشارکتی و انسیکلوپدیا یا دانشنامه و دائره المعارف گرفته شده است؛ گفته می شود وبگاه اصلی این دانشنامه آنلاین در فلوریدا آمریکاست.
محققان دانشگاه کانکتیکات آمریکا برای انجام این پژوهش، سابقه ویرایش موضوعات بحث برانگیزی مانند باران اسیدی، فرگشت و گرمایش زمین و موضوعات غیر بحث برانگیز مانند قانون های استاندارد فیزیک و نسبیت عام را برای مدت طولانی بررسی کردند. در این مطالعه تعداد ویرایش ها و تعداد کلمات اضافه یا حذف شده و تعداد متوسط بازدید ها به طور دقیق مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج این مطالعه نشان می دهد که داده های وارد شده در مورد مسائل بحث برانگیز بیش از حد تصور ویرایش می شوند. برای مثال، مطالب مربوط به گرمای جهانی، در روز حدود دو تا سه بار ویرایش می شوند و در روز حدود ۱۰۰ کلمه تغییر می کند؛ این در حالیست که در مدل استاندارد فیزیکی این مبحث، تنها ۱۰ کلمه، آن هم در طول چند هفته تغییر می کند.
ویراش های صورت گرفته در مورد موضوعاتی مانند باران اسیدی در هر ثانیه ویرایش می شوند که در اکثر آنان اشتباهات فاحشی نهفته است و به این صورت علم تحریف می شود. محققان توصیه می کنند که افراد برای افزایش سطح آگاهی در مورد یک موضوع خاص، مقاله علمی مربوط به همان موضوع را در مجلات علمی مطالعه کنند و به اطلاعات ارائه شده در ویکی پدیا بسنده نکنند. نتایج این تحقیقات در مجله PLOS ONEمنتشر شده است.
سایت علمی بیگ بنگ
نوشته دیدگاه عجیب دانشگاهیان آمریکایی نسبت به ویکی پدیا اولین بار در بامداد پدیدار شد.