یکشنبه 5 بهمن 1393 ساعت 16:08
جام جم سرا: دریاچه رتبا که معنای «آبهای مرده» میدهد، یکی از جاذبههای توریستی درغرب آفریقا، یعنی کشور سنگال است و برخلاف دریاچههای دیگر دنیا، صورتی رنگ است. غلظت نمک این دریاچه به حدی است که باعث شناور شدن هر شناگری در سطح آب آن می شود.
«بنجامین بنت» احتمالا عجیبترین کاربر یوتیوب باشد. او در شش ماه گذشته خیلی ساکت و آرام و با لبخند جلوی دوربین مینشیند و به لنز خیره میشود. بنجامین تاکنون ۱۲۰ ساعت فیلم به همین شکل از خودش در یوتیوب بدون هیچ توضیحی منتشر کرده است.
فیلمهای بنجامین بدون هیچ صدا و صوتی ساخته شدهاند و برای بسیاری از کاربران این سوال پیش آمده که هدف این پسر از ساخت و انتشار این فیلمها چیست؟ با اینکه برخی فکر میکنند این حرکت بنجامین نوعی هنرنمایی است اما عدهای هم اعتقاد دارند که وی یک بیمار روانی است و دلیل مشخصی برای این کار وجود ندارد.
.
چند روز پیش در یک مصاحبه این سوال از بنجامین پرسیده شد و بنجامین جواب عجیب و غریبی به آن داد و گفت: «من نمیدانم چرا این کار را انجام میدهم. اما به نظرم چنین فیلمی در اینترنت وجود نداشت و لازم بود که این کار انجام شود و هیچ کس نبود که این کار را انجام دهد.»
بنجامین درباره واکنش مخاطبان فیلمهایش هم حرفهای جالبی زد؛ او گفت که صندوق پیامهایش پر از سوالات کاربرانی که از وی دلیل کارش را پرسیدهاند اما او این سوال را اصلا مناسب نمیداند و معتقد است میتوان کارش را نوعی هنر اجرایی و یا به اصطلاح «performance art» دانست که وی علاقه زیادی به انجام آن دارد. بنجامین اعتقاد دارد کسانی که فیلمش را میبینند حتما این موضوع را درک میکنند و اگر فکر میکنند که آن را نمیفهمند، همین نفهمیدن آنها درک درستشان از این موضوع است.»
یکی از سوالات متداول کاربران از بنجامین است که آیا وی در این زمان به آب، غذا، توالت نیاز پیدا میکند؟ اما بنجامین دوست ندارد که رازهایش را فاش کند. همچنین میگوید که لبخند جزء اصلی این فیلم است و دوست دارد با همین لبخند به جهانیان شناسانده شود.
.
بنجامین زمان ضبط فیلمهایش به هیچ کدام از اتفاقاتی که در اطرافش میافتد واکنش نشان نمیدهد و هیچ چیزی نمیتواند پرش و یا تکانی به بدن او بدهد. ساخت این فیلم برای بنجامین انقدر مهم شده که حاضر است مانند یک کار تمام وقت در هفته انجام دهد به طوری که شاید تصمیم بگیرد هفتهای ۴۰ ساعت ساکت و آرام رو به لنز دوربین بنشیند.
بنجامین اغلب به پیامهایی که برایش میفرستند بیاعتناست اما میگوید بیشتر کاربران به حرکتش واکنش مثبت نشان دادند و به این فیلمها علاقه مندند و و اکثر ایمیلهای دریافتیاش حاوی پیامهای مثبت و حمایتی بوده است.
حالا باید دید آقای عجیب تا چه زمانی به این کارش ادامه خواهد داد؟ آیا برنامه تازهای برای ویدئوهایش دارد یا قرار است فقط ساکت و آرام در گوشهای از اتاق به دوربین زل بزند؟(مجله مهر)
«گابیمان» دختر ۸ ساله آمریکایی در یکی از محلههای سیاتل زندگی میکند. این دختر دوستان غیرمعمولی دارد که هر روز برایش هدیه میفرستند تا محبتشان را به وی نشان دهند. از روزی که این دختر غذا دادن به کلاغها را آغاز کرد، کلاغها نیز برای جبران محبت دوستشان برایش مساعده و هدایایی میفرستند.
.
رابطه منحصر به فرد گابی با کلاغها از سال ۲۰۱۱ وقتی که گابی ۴ ساله بود آغاز شد. گابی غذاهایش را نمیخورد و آنها را به بیرون پرت میکرد. کلاغها نیز به امید خوردن تکهای از غذاهای گابی کنارش صف میکشند و این اتفاق چندین بار تکرار میشود تا اینکه گابی دیگر آگاهانه به کلاغها غذا میدهد و گاهی حتی ناهارش را در ایستگاه اتوبوس با کلاغها شریک میشود.
در سال ۲۰۱۳ گابی غذا دادن به کلاغها را به طور منظم شروع کرد. او هر روز مخزنی در حیاط خلوت را پر از آب تازه میکرد و غذاهایی مخصوص پرندگان را کنارش قرار میداد. همین کار گابی باعث شد کلاغها به این موضوع عادت کنند و هر روز در آن محل برای خوردن غذا صف ببندند و منتظر گابی باشند.
.
وقتی این قانون روزانه در خانواده گابی به تصویب رسید این خانواده مهربان شاهد حرکت شگفت انگیزی از سوی کلاغها بودند. کلاغها برای گابی هدیههایی از خرده ریزهای براق میفرستادند. خرده ریزهایی مانند گوشواره، سنگ جلا، توپهای کوچک نقرهای، دکمههای روشن و براق، مهرههای زرد و کلی خرده ریز دیگر که فکر میکردند میتوانند به زبان خودشان از گابی تشکر کنند. گابی نیز تمام هدیههای کوچکی که تاکنون از کلاغها برایش فرستادهاند را یادگاری نگه داشته است و این هدایا مانند یک گنجینه برایش پرارزش هستند.
یکی از استادان علوم حیات وحش در دانشگاه واشنگتن نیز در رابطه با این موضوع گفت که هرکسی میتواند چنین رابطهای با کلاغها داشته باشد چون آنها سیگنالهای محبت آمیزی که طرف مقابل برایشان میفرستد را به خوبی درک میکنند و میتوانند به یکدیگر اعتماد کنند. اما همین استاد دانشگاه میگوید داستان گابی نادر است چون هدیه دادن کلاغها به این دختر کوچک بسیار عجیب و باور نکردنی است.
رابطه گابی و دوستان پرندهاش به اینجا ختم نمیشود. «لیسا» مادر گابی میگوید: «چند وقت پیش اتفاق شگفت انگیزی افتاد. گابی در حال عکاسی در حیاط بود که لنز دوربینش را جا گذاشت و گم کرد. چند روز بعد کلاغها لنز را برای گابی آوردند. من مطمئن هستم که آنها تمام وقت در حال تماشای ما هستند و حتی به ما فکر میکنند.»(مجله مهر)
شاید باور نکنید اما هستند آدمهایی که از اینها وحشت دارند. در اینجا شما را با برخی از انواع فوبیاهای عجیب و باورنکردنی آشنا میکنیم.
۱-کلمه هراسی: تنفرمرضی از کلمه یا نام بهخصوصی ایجاد میشود.
۲-ترس از کلمات بلند: وقتی کسی از چند اسم مرکب پشت سر هم استفاده میکند، فرد دچار اختلال هراس میشود.
۳-جاذبه هراسی: ترس از جاذبه زمین
۴-فوبیا هراسی: ترس از فوبیا داشتن
۵-فوبیای کره بادامزمینی: ترس از چسبیدن کره بادام زمینی به سقف دهان!
۶-هراس از زنان زیبا: وحشت از دیدن زنان زیبا
۷-شام هراسی: ترس از گفتوگوهای هنگام صرف شام
۸-ترس از دسترس نبودن: ترس از آنتن ندادن موبایل
۹-فامیل هراسی: در این نوع فوبیا، فرد با دیدن افراد فامیل اضطراب میگیرد
۱۰-نوجوانهراسی: ترس آسیب دیدن از نوجوانان
۱۱-کودک هراسی: این فرد از شیطنتهای کودکان میترسد
۱۲-حمام هراسی: ترس از استحمام
۱۳-کارهراسی: ترس از کار یا فعالیت خاص
۱۴-مدرسههراسی: ترس از مدرسه.
۱۵-آشپزی هراسی: ترس از آشپزخانه و آشپزی کردن
۱۶-ترس از خوردن: بیزاری از غذا یا تنفر از خوردن.
۱۷-ترس از مدفوع: هر بار دفع مدفوع در این افراد استرس و ترس ایجاد میکند.
۱۸-هواهراسی: ترس از وضع هوا و تغییرات جوی
۱۹-گلهراسی: ترس از گلها به دلیل حساسیت شدید نسبت به رایحهها
۲۰-نورهراسی: عدم تحمل نور و احساس ناراحتی از نور
۲۱-نامتقارن هراسی: ترس از هر چیزی که قرینه نداشته باشد
۲۲-قلب هراسی: ترس از اینکه قلبشان کار نکند
۲۳-خانه هراسی: ترس از تنها ماندن در خانه
۲۴-طلا هراسی: فرد با دیدن طلا دچار ترس شدیدی میشود. (سلامت نیوز)
188
دوشنبه 24 فروردین 1394 ساعت 16:34
جام جم سرا- نرگس همیشه بدنش داغ است و تب دارد با این حال، او همیشه احساس سرما میکند و مدام باید کنار بخاری باشد یا لباسهای گرم زیادی به تن کند. روزی ۳ بار باید کرم دستسازی به بدنش مالیده شود تا پوستهای اضافه بریزد و بدنش چرب باشد.
این مادر آلمانی پس از چندین بار اقدام برای بارداری و طی کردن روند درمان، دوباره صاحب فرزند شد. او با اشاره به اینکه آخرین فرزندش ۹ ساله بوده، گفت: دخترم دوست داشت خواهر یا برادری کوچکتر از خود داشته باشد به همین دلیل تصمیم به بارداری مجدد گرفته است.
به گزارش روزنامه گاردین، او همچنین افزود: تاکنون با مشکلی برنخوردهام و فرزندانم در تابستان متولد میشوند. در صورتی که این دوره زمانی با موفقیت به اتمام برسد، مسنترین مادر چهارقلوها در جهان خواهم شد. (ایسنا)
1116
پدر و مادر این پسر نوجوان که در مادها پرادش، مرکز هند، سکونت دارند، اذعان کردهاند که ترجیح میدهند فرزندشان بمیرد تا اینکه در چنین وضعیتی به زندگی پر رنج خود ادامه دهد. ستون فقرات ماهندرا به قدری ضعیف است که او نمیتواند بایستد، راه برود و حتی در حالت نشسته هم با محدودیتهای بسیار مواجه است. ماهندرا فقط میتواند اندکی بخزد اما برای خوردن غذا و رفتن به دستشویی نیاز به کمک دیگران دارد.
پدر ۴۰ ساله و مادر ۳۵ ساله او هر دو به عنوان کارگر ساعتی مشغول به کارند. آنها میگویند بیش از ۵۰ پزشک در سراسر هند فرزندشان را معاینه کرده و پس از مشورت نتوانستهاند راهی درمانی برای این پسر بیابند
سومیترا، مادرش میگوید: من دیگر نمیتوانم رنج فرزندم را ببینم. او در تمام طول روز یک جا افتاده و مجبوریم او را در سن ۱۲ سالگی مثل بچههای نوزاد جابجا کنیم. وضعیت وی در سن رشد و حتی در سنین بالاتر، وقتی مسن شود چگونه خواهد بود؟
فرهنگ پیش پا افتاده برخی مردم نیز آنها را رنج میدهد. پدرش میگوید افرادی در جامعه معتقدند این مشکل یا به قول آنها «بلا» به خاطر گناهان گذشته وی ناشی شده. آنها فرزندان سالم دیگری در سنین ۱۰ و ۱۴ و ۱۶ سالگی دارند.
موکش، پدر ماهندرا ادامه میدهد: مردم اغلب مواقع به او و فرزندش میخندند و آنها را تمسخر میکنند. این مسائل به زندگی ما واقعا لطمه میزند.
ماهندرا به مدرسه نمیرود و تنها دوستان او خواهر، برادر و پسرعموهایش هستند.
دکتر تاتاوارسی، مشاور گوش و حلق و بینی در بیمارستان آرتمیس دهلی گفته که گمان میکند ماهندرا دارای اختلال عضلانی است. (جام جم سرا/ ترجمه: زری حسینزاده/ وایه ست وان)
سه شنبه 8 اردیبهشت 1394 ساعت 08:44
جام جم سرا- «نرگس رسولی» را که خاطرتان هست؟ همان دختر کوچک بجنوردی که بیماری پوستی عجیب و دردناکی دارد و انتشار تصاویرش دل بسیاری از شما را با دردمندی او همراه کرد؛ او پس از جمعآوری کمکهای نقدی مردم مهربان و همراهی برخی پزشکان، همراه با والدینش به تهران آمده تا مراحل درمانش آغاز شود. تصاویری تازه از وی را ببینید.
گاهی هم به فکر درس خواندن میافتد، اما از آنجا که تقریبا مطمئن است امثال او به مقطع ارشد راه نمییابند سریع این فکر را از ذهنش خارج میکند. بعضی وقتها هم به لیسانس دوم گرفتن فکر میکند، ولی همه این برنامهها انگیزه کافی میخواهد که آن دختر جوان از این انگیزه بیبهره است.
البته به این معنا نیست که نیوشا دختر کم حس و حالی باشد و هیچ چیزی را دوست نداشته باشد. یک مساله است که نیوشا هربار یادش میافتد چشمانش از ذوق و شوق برق میزند و آن آرایش و زیبا کردن چهره است. نیوشا با شور و شوق و اشتیاق روبهروی آینه اتاقش مینشیند، نگاهی به صورتش میاندازد، چشمها و ابروانش را بررسی میکند، دقت میکند که ببیند چند ابروی جدید درآمده، موچین به دست میگیرد و آن را برمی دارد، خط چشمهایی بلند و پررنگ میکشد، به دقت سایهای چندرنگ میزند، خط لب میکشد و لاک لب یکدست میزند. حالا نوبت برنزه شدن است؛ پنکیک را برمیدارد و پودر را به پوستش میزند. هفت قلم آرایش که تمام شد نگاهی به چهره خود میاندازد و آه از نهادش بلند میشود. یادش افتاد که امروز میخواهد کیف و کفش کالباسیاش را هماهنگ کند و رژ و سایهای که استفاده کرده با این رنگ سازگار نیست. خب، این کار تنها یک راه چاره دارد و پاک کردن تمام آرایش و شروع آن از نو است. آرایش صورت مهمترین چیز برای نیوشاست و او در این مورد هیچ گذشتی ندارد.
ماجرایی که درباره نیوشا خواندید، وضعیت آرایش دختران تا همین چندسال پیش بود. حدودا تا دو دهه پیش، آرایش برای دختران مجرد امری چندان متعارف نبود و کمتر دیده میشد دختری دست به چهره خود بزند. اما از همان هنگام کمکم دستکاریها شروع شد. یکی از خانواده اجازه داشت و کمی ابرو برمیداشت و آرایش میکرد، آن یکی اجازه نداشت و یواشکی بیرون از خانه آرایش میکرد و وقتی نزدیک خانه میرسید بلافاصله آرایش را پاک میکرد. وقتی چند دختر در دانشگاه یا محیطی دیگر دور هم جمع میشدند از خط لب جدیدی که خریده بودند صحبت میکردند و آدرس ریمل آخرین مدل خود را به دیگران میدادند. مدتی رنگ قهوهای مد میشد، دورهای دیگر بنفش، بعد صورتی و پس از آن نارنجی. همه برده مقابل رنگ مد شده بودند و هیچکس کوچکترین مقاومتی نمیکرد.
شاید توجه به چهره در اندازهای محدود بسیار خوب و مقبول باشد و به فرد احساسی خوب ببخشد، اما امان از کسی که کارش از حد عادی گذشته و اصرار دارد همه چیزش باید با هم جور شود. صورتش باید آرایشی کامل داشته باشد و لاک ناخن دست و پا هم نباید از این قاعده مستثنی شود.
این وضعیت آرایش چند سال پیش در جامعه ما بود و سالهاست که این وضعیت تغییر کرده است. دختری که دوست دارد از لحاظ وضعیت ظاهری به روز عمل کند، باید پول فراوانی در این راه صرف کند تا بتواند از پس یک چهره مدل جدید و به روز بربیاید. وقتی وارد یک باشگاه ورزشی زنانه میشوی، جایی که خانمها به تناسب اندامشان اهمیت میدهند، از این قبیل چهرههای عجیب و غریب زیاد میبینی. صورتهایی که به نظر عروسکی میآیند. رنگ پوستها تکراری، بینیها به یکی دو مدل یکسان درآمده، گونهها برجسته، ابروان پهن و غیرطبیعی و انواع تتوها بر سر و دست. همگی دست به دست هم میدهند تا قیافهای غیرطبیعی به فرد ببخشند؛ چهرهای که اثری از زیبایی و ملاحت یک دختر در آن نیست.
از کجا شروع شد؟ یک دختر بینی خود را بزرگ میدانست و فکر میکرد اگر آن را مانند فلان دختر از اقوام دور عمل کند، غم بزرگ زندگیاش به شادی تبدیل میشود و او به همان رویایی دست مییابد که آرزویش را داشته است. ناگهان تب عمل بینی بالا گرفت و نصف بیشتر دخترهای یک دانشگاه را میدیدی که بینیشان را عمل کردهاند، اما گویا این یک کار چندان ارضاکننده نبود و دختران باید سراغ تیرگی پوست و فرم گونه و چانه و لب و شکل ابرو هم میرفتند پس چرا ارضا نمیشدند؟
هر مشکلی باید ریشهیابی شود. یک دختر باید با خود بیندیشد آرایش بسیار غلیظ و دست بردن به چهره تا چه اندازه او را زیباتر میکند و از بیخ و بن چرا این کار را انجام میدهد؟ آیا بینی کوچک شده و گونه بالا آمده از او فردی دوستداشتنیتر میسازد؟ آیا با تیره کردن پوست بهترین تقاضای ازدواج را دریافت میکند یا حجیم کردن لب باعث موفقیتش میشود؟ براستی دخترانی که تا دو دهه پیش آرایش نمیکردند خوشبخت و موفق نمیشدند و لذت زندگی در تغییردادن چهره است؟
زیبایی مقولهای بسیار مهم و ارزشمند در زندگی هر انسانی است. اما باید در چارچوبی محدود به آن پرداخته شود، زیرا افراط در ظاهرپرستی به هر دختری ظاهر غیرطبیعی و غیرجذاب میبخشد و هزینه سرسامآوری را برای وی در بر خواهد داشت. از سوی دیگر، موضوع زیبایی نباید به انحراف برده شود. شاید از هر 20 دختر که گونه تزریق کردهاند فقط یکی قیافه بهتری پیدا کرده باشد یا هاشور ابرو تنها به چهره یک نفر از آنها زیبایی بخشیده باشد، اما هنگامی که صحبت از مسابقه مد و زیبایی به میان میآید، ذهن بسیاری هیپنوتیزم میشود و شخص به سمت عجیبترین آرایشها و نافرمترین جراحیها پیش میرود. غافل از این که هیچکدام از اینها نمیتواند کمککننده باشد و او باید مشکل نداشتن اعتماد به نفس را در جای دیگر جستجو کند. دختری که از لحاظ هنر و توانایی سرلوحه است و شخصیتی جذاب و دوستداشتنی دارد، احتیاجی به انواع آرایشهای عجیب و غریب نخواهد داشت و به خودی خود، نظرها را به خود جلب خواهدکرد. هر دختری باید خواسته وجودش را ریشهیابی کند و راهحل آن را به درستی بیابد وگرنه تا آخر عمر در اسارت انواع عملهای زیبایی و آرایشهای عجیب و نامتعارف به سر خواهد برد.
چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
یک شرکت تجاری در آگهی استخدام منشی که در صفحه اول یکی از پرتیراژترین روزنامههای کشور منتشر شده است چنین نوشته: «به یک خانم منشی تمام وقت فوق لیسانس یا دکتری علوم اجتماعی یا مدیریت بازرگانی با سابقه کار مفید نیازمندیم.»
شرایط تحصیلی ذکر شده در این آگهی موجب واکنش برخی کاربران شبکههای اجتماعی شده و چاپ آن بخصوص در صفحه اول این روزنامه واکنشهای زیادی را برانگیخته است.
تماس خبرنگار ما با یکی از دفاتر آگهی این روزنامه حاکی از آن است که آگهی استخدام مذکور برای این شرکت مخابراتی نزدیک به ۵ میلیون تومان هزینه داشته است! (مجله مهر)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.