فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
یکی از بیماری های روحی که در اسلام از گناهان کبیره، و از مهلکات عظیمه به شمار می آید که متأسفانه اغلب دامن گیر برخی از انسان ها بوده و مانعِ رسیدن آنها به کمال است، «کبر و خود برتربینی» است. همانطور که حضرت امام صادق (علیه السّلام) می فرمودند: کبر و بزرگی، جامه ایست که مخصوص خداوند بی نیاز و شایسته ی آن ذات مقدس است. کسی که با او در این صفت به معارضه برخیزد و به مردم بزرگی بفروشد خداوند جز پستی و حقارت چیزی بر او نمی افزاید. (کافی،ج2،ص309) و نیز امام کاظم علیه السلام در این رابطه فرمودند: زراعت در زمین هموار مى روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دل هاى متواضع جاى مى گیرد نه در دل هاى متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است. (تحف العقول، ص 396)
ما در این نوشتار بعضی از راههای درمان این رذیله اخلاقی را بررسی می کنیم و در آخر داستان کوتاهی در این رابطه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان می داریم:
١ـ اگر مومن به خاطر مالی که دارد و یا قدرت و سلطه ای که بر دیگران دارد، این حالت برای او پیدا شده است، به فکر دارایان و قدرتمندان گذشته بیفتد. چه بسا افرادی که به مراتب قدرت و ثروت شان بیش از او بود، خداوند آنان را هلاک کرده و اثری از آنان در عالم باقی نمانده است. چنان که قرآن کریم همین نصیحت را به قارون کرد که آن قدر به خود نبال، و در برابر پیغمبر خدا (موسی (علیه السلام)مخالفت مکن، به قدرت و ثروتت مغرور مباش، که دیگران قبل از تو بودند هلاک شدند و اثری از آنان نیست. درحالی که قدرت ثروت شان بیش از تو بود. «قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْم عِنْدِی أَوَ لَمْ یعْلَمْ أَنَّ اللّهَ قَدْ أَهْلَک مِنْ قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکثَرُ جَمْعاً وَلا یسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ المُجْرِمُونَ».(قصص 78)
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود : هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، او از متکبران است. حفص بن غیاث مى گوید: عرض کردم: اگر گنهکارى را ببیند و به سبب بى گناهى و پاکدامنى خود، خویشتن را از او بهتر بداند چه؟ فرمودند: هرگز هرگز! چه بسا که او آمرزیده شود اما تو را براى حسابرسى نگه دارند، مگر داستان جادوگران و موسى علیه السلام را نخوانده اى؟ (اصول کافى، جلد8، صفحه128)
٢ـ اگر مومن از کثرت عبادتش عجب پیدا کرد، به خود بگوید: تو هرچه عبادت کنی، به پای شیطان نمی رسی؛ زیرا او به تعبیر مولاعلی علیه السلام شش هزار سال خدا را عبادت کرد، ولی به خاطر یک تکبر و غرور و حالت خودخواهی، همه آن عبادات را یک جا باطل کرده و مورد لعن حضرت حق قرار گرفت.
«فَاعْتَبِرُوا بِمَا کانَ مِنْ فِعْلِ اللّهِ بِإبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَجَهْدَهُ الْجَهِیدَ، وَ کانَ قَدْ عَبَدَاللّهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَة، لاَ یدْرَی أمِنْ سِنِی الدُّنْیا أَمْ مِنْ سِنِی الاْخِرَةِ، عَنْ کبْرِ سَاعَة وَاحِدَة. فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِیسَ یسْلَمُ عَلَی اللّهِ بِمِثْلِ مَعْصِیتِهِ؟»(نهج البلاغه خطبه 192)
پس انسان هرچند هم که عبادتش بسیار باشد، نباید مغرور گشته و خیال کند که به کمال نهایی خویش راه یافته است، بلکه باید بداند که انسان تا زنده است، هدف تیر شیطان و نفس اماره است و درهرحال باید خود را ضعیف و محتاج به مدد و کمک حضرت حق ببیند.
٣ـ اگر حالت عجب به خاطر علمی که دارد برای او پیدا شده است، اولاً: به خود بگوید که انسان با مبتلا شدن به مرضی همانند مرض «حصبه» و یا یک ضربه مغزی که در حادثه رانندگی برای او پیش آید ممکن است همه علومِ خود را یک جا فراموش کند، و دیگر از علم و دانش در او خبری نباشد. چیزی که به این آسانی از انسان گرفته می شود، نمی تواند مایه غرور باشد. چنان که آیت اللّه شیخ مرتضی حائری یزدی (ره) می فرمود: یکی از علمای بزرگ قم به سبب مرض «حصبه» تمام معلومات خود را از دست داده بود. حتی گاهی راه منزلش را نیز فراموش می کرد. ثانیاً: علمی که در او عمل نبوده و همراه با تهذیب و تزکیه نفس نباشد، آن علم برای صاحبش وبال است نه کمال، تا مایه غرور و خودخواهی گردد. لذا قرآن کریم می فرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوها کمَثَلِ الحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً؛ (جمعه 5) کسی که سینه خود را انبان علم قرار داده و به هر طرف می رود، علم بسیاری را حمل می کند، ولی آن علم همراه با ایمان و تهذیب نفس نبوده و از عمل خبری نیست، این انسان همانند الاغی است که کتب علمی بسیاری را بر آن بار کرده و از جایی به جایی منتقل می کند، ولی از آن کتب سودی نبرده و طرفی نمی بندد».
ثالثاً: بداند که علم او در جنب علم شیطان اندک است، چه رسد به علم رحمن؛ زیرا شیطان حتّی از خواطر نفسانی انسان ها خبر دارد. لذا به محض این که انسانی قصد کارِخیری را نموده، شیطان اطلاع پیدا می کند و در صدد منصرف کردن او برمی آید. اصولاً علمی که همراه با تهذیب نباشد، کمال نیست تا صاحب آن بخواهد آن را مایه غرور خود قرار دهد. وقتی هم که تهذیب باشد از غرور خبری نیست.
٤ـ اگر جمال و زیبایی صورت او باعث عجب او شد، بداند که در بینش الهی، آن چه مهم است سیرت است نه صورت. خلاصه این صورت زیبا روزی فرا می رسد که با کرم ها همراه بوده و خوراک مار و مور خواهد شد، و به خاکستری تبدیل گردیده و از بین خواهد رفت. ومانند این امور هرچه باشند، چون زوال پذیرند، نمی توانند مایه عجب انسان باشند.
اگر مومن از کثرت عبادتش عجب پیدا کرد، به خود بگوید: تو هرچه عبادت کنی، به پای شیطان نمی رسی؛ زیرا او به تعبیر مولاعلی علیه السلام شش هزار سال خدا را عبادت کرد، ولی به خاطر یک تکبر و غرور و حالت خودخواهی، همه آن عبادات را یک جا باطل کرده و مورد لعن حضرت حق قرار گرفت.
رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله طبق معمول، در مجلس خود نشسته بود، یاران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. در این بین یکی از مسلمانان که مرد فقیر ژنده پوشی بود از در رسید. و طبق سنت اسلامی که هرکس در هر مقامی هست، همین که وارد مجلسی می شود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همانجا بنشیند و یک نقطه مخصوص را به عنوان اینکه شان من چنین اقتضا می کند در نظر نگیرد آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطه ای جایی خالی یافت، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت. مرد ثروتمند جامه های خود را جمع کرد و خودش را به کناری کشید، رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت :ترسیدی که چیزی از فقر او به تو بچسبد؟!. نه یا رسول اللّه !
ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند؟. نه یا رسول اللّه ! ترسیدی که جامه هایت کثیف و آلوده شود؟. نه یا رسول اللّه ! پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی ؟ اعتراف می کنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم. اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که درباره اش مرتکب اشتباهی شدم ببخشم؟ مرد ژنده پوش: ولی من حاضر نیستم بپذیرم. جمعیت: چرا؟!
چون می ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد و با یک برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد.
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود : هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، او از متکبران است. حفص بن غیاث مى گوید: عرض کردم: اگر گنهکارى را ببیند و به سبب بى گناهى و پاکدامنى خود، خویشتن را از او بهتر بداند چه؟ فرمودند: هرگز هرگز! چه بسا که او آمرزیده شود اما تو را براى حسابرسى نگه دارند، مگر داستان جادوگران و موسى علیه السلام را نخوانده اى؟ (اصول کافى، جلد8، صفحه128)
منابع:
سایت حوزه
سایت اندیشه قم
داستان راستان / استاد مطهری
کتاب: نقش باورهای دینی در رفع نگرانی ها حبیب الله طاهری
چه کسانی مورد رحمت خدا قرار نمی گیرند؟
تنها جایی که لجاجت و پافشاری مذموم نیست
!یک تیر و چند گناه
تا چه حدی حق داریم خودمان را بشکنیم ؟!