هفته نامه تجارت فردا: چرا برخی ملل، از سایرین مرفهترند و جوامع فقیرتر چگونه از فقر گذر کردهاند و به رفاه بیشتری رسیدهاند؟ برای پاسخگویی به این سوالات، موسسه لگاتوم در مدت 10 سال گذشته، اوضاع 149 کشور جهان را از طریق شاخص رفاه رصد کرده است. یافتههای لگاتوم توضیح میدهد که چرا و چگونه، کشورهایی با منابع مشابه، در مقایسه با همنوعان خود، بدتر یا بهتر عمل میکنند و عواملی که پیشران یا مانع ارتقای رفاه در یک جامعه میشود، کدامند؟
چرا اندازهگیری رفاه اهمیت دارد؟ شاید به این دلیل که رفاه مختص اقلیتهای برتر نیست، بلکه متعلق به همه است؛ فرصتی است برای تکتک افراد بشر، تا توانمندیهای خود را کشف کنند، از آن بهره ببرند و با دیگران به اشتراک بگذارند و سرانجام به بهترین چیزی تبدیل شوند که میتوانند و دیگران را نیز برای بهترشدن، یاری دهند. رفاه، هم ثروت و هم خوشبختی را دربر میگیرد؛ هیچ انسانی نمیخواهد در فقر یا انزوای اجتماعی زندگی کند. هدف شاخص لگاتوم دگرگونی انسانهاست. میخواهد دریابد، زندگی برای آنها چه معنایی دارد، کشف کند که چیزی مانع از بهترشدن زندگی برای مردم میشود و به منظور کمک به همگان برای تبدیلشدن به بهترین فردی که میتوانند، موانع رفاه را از سر راه بردارد. اندونزی مثال خوبی است که هدف و دستاورد لگاتوم را تشریح میکند. این کشور در یک دهه گذشته با 19 مرتبه ارتقا به جایگاه 61 جدول لگاتوم رسیده است. این تجربه نشان میدهد رفاه میتواند با چه سرعتی رشد پیدا کند، اگر بستر و زیربنای درستی برای آن وجود داشته باشد. اما رفاه همانگونه که میتواند ایجاد شود و ارتقا یابد، میتواند بر باد رود.
ونزوئلا، که روی مخزن عظیمی از ثروت نفت قرار گرفته، در دهه گذشته، بیشترین افت در شاخص رفاه را تجربه کرده است. میلیونها ونزوئلایی که روزگاری در رفاه بودند، اینک در دام فقر گرفتارند. تجربه ونزوئلا، هشداری جدی است برای تمامی کشورها که بدانند انتخابهای آنان، پیامدهای بسیاری دارد و تکتک ما باید برای رسیدن به رفاه، بجنگیم.
شاخص رفاه سال جاری با استفاده از متدولوژی بهروز شده در مدت دو سال گذشته تدوین شده است. این متدولوژی با بهرهگیری از راهنماییهای مشاوران پیشگام جهان، از جمله نوبلیست سرشناس اقتصاد انگس دیتون بهروز شده است. در مقایسه با شاخصهای سال گذشته دو تغییر رخ داده است؛ نخست شاخصی که امسال با عنوان «فضای کسبوکار» معرفی شده است، سال گذشته «کارآفرینی و فرصت» نام داشت. و دیگر آنکه افزوده شدن شاخص محیط زیست تعداد شاخصهای رفاه لگاتوم را به 9 افزایش داده است. به علاوه تعداد کشورهای مورد بررسی نیز از 142 به 149 کشور ارتقا پیدا کرده است.
برای دیدن عکس در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید.
جهان خوشبخت؛ جهان نگونبخت
گزارش لگاتوم چه تصویری از رفاه در جهان نشان میدهد؟
ترجمه از مولود پاکروان : جای شگفتی نیست که فقیرترین کشورهای جهان، خانههای پایینی شاخص رفاه را پر کردهاند و ردههای بالایی جدول، به تصاحب ثروتمندترین کشورها درآمده است. اما این تمام داستان نیست. رفاه، بیش از آنکه به ثروت مربوط باشد، به آسایش و خوشبختی ربط دارد.
گزارش اخیر لگاتوم از رتبهبندی کشورها فراتر رفته و بر اینکه کشورها، چگونه به تناسب سطح ثروت به رفاه دست مییابند متمرکز شده است. با استفاده از سرانه تولید ناخالص داخلی، سطح رفاه هر کشور با سطح رفاهی که از آن انتظار میرود، مقایسه شده است. اینجاست که مشخص میشود عملکرد کدام کشورها بهتر بوده است، و میتوان آنهایی را که به نسبت آنچه از آنها انتظار میرود، به رفاه بیشتر یا کمتری دست یافتهاند شناسایی کرد. لگاتوم گروه اول را دارای «رفاه مازاد» (prosperity surplus) و گروه دوم را دارای «کسر رفاه» (prosperity deficit) نامیده است. بدین ترتیب کشورهای فقیر هم میتوانند در دستیابی به رفاه تا حد زیادی موفق باشند، و در عین حال ممکن است ثروتمندها به دلیل «کسری رفاه» در این مسابقه عقب بمانند. به همین دلیل است که نیوزیلند در مقایسه با آمریکا، ثروت کمتری را (بر مبنای سرانه GDP) به رفاه بیشتری بدل کرده است.
اما آنچه از شاخص رفاه لگاتوم برمیآید در مقایسه با سال گذشته، جای تعمق بیشتری دارد. آسیای جنوبی و جنوب شرقی در دستیابی به رفاه گامهای بلندی برداشتهاند. رفاه در آمریکای شمالی همچنان بالاست اما با رکود مواجه شده است. یک دهه دستاوردهای رفاهی در آمریکای لاتین در حال ناپدید شدن است. رفاه اروپا رو به رشد است اما نابرابری در رفاه شرق و غرب آن مشاهده میشود. امارات متحده پیشگام دستیابی به رفاه در میان کشورهای مناست و در آفریقای سیاه گرچه تصویر رفاه رو به بهبود است اما هنوز از متوسط جهانی عقبتر ایستاده است. این همه بخشی از یافتههای کلیدی شاخص رفاه سال جاری میلادی هستند.
راه رفاه
نیوزیلند در صدر جدول مرفههای دنیا قرار گرفته است. این کشور در یک دهه گذشته، به سبب تلفیق عواملی چند از جمله جامعه مستحکم، بازار آزاد و باز و سطح بالایی از آزادیهای فردی، پیوسته از «مازاد رفاه» چشمگیری بهرهمند شده است. این مسیر در رسیدن به رفاه، از سوی دیگر کشورهای مشترکالمنافع توسعهیافته الگوبرداری شده و اثبات شده است که بهترین راه برای دستیابی به رفاه است. یکی از این کشورها انگلستان است که در دستیابی به رفاه، مقام سوم جهان را به خود اختصاص داده و از آلمان و آمریکا، بالاتر ایستاده است.
آمریکا نیز در یک دهه گذشته، پیوسته «رفاه مازاد» ایجاد کرده، اما اکنون رفاه این کشور به رکود رسیده است. این رکود، همراه با این تفکر که جهانیسازی عده زیادی را تنها و بدون حمایت رها کرده است، سبب نارضایتی در میان آمریکاییها شده است؛ شهروندانی که حالا برای درمان فوری دردهایشان، به دام پوپولیسم افتادهاند. اروپا هم داستان مشابهی دارد؛ گسترش پوپولیسم در اروپا، یکی از مرفهترین قارههای جهان را به خطر انداخته است.
موانع رفاه
رفاه؛ منطقه به منطقه
در آفریقای سیاه، رفاه رو به رشد است اما همچنان پایینتر از متوسط جهان قرار دارد. گرچه محیط کسبوکار در اقتصادهای وابسته به مواد خام (commodity-dependent) در کل بهبود پیدا کرده اما این کشورها همچنان با چالشهای متعددی روبهرو هستند. آموزش و بهداشت نیز بهبود یافته اما هنوز بزرگترین مانع این منطقه برای دستیابی به رفاه محسوب میشود.
در خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) کشورهای حاشیه خلیج فارس که به نفت دسترسی دارند، در تلاشاند تا به متنوعسازی اقتصادی برسند اما همگی، در فراهم کردن رفاه برای شهروندانشان ناموفق بودهاند. هیچ منطقه دیگری به قدر این ناحیه از پیامدهای نامطلوب جنگ صدمه ندیده است، کمرفاهترین کشورهای مِنا (عراق، یمن و لیبی) همگی درگیر جنگ داخلی هستند. در این میان، در شمال آفریقا، بهار عربی دورنمای دیگری را برای رفاه کشورها رقم زده است.
گزارش لگاتوم نشان میدهد در آسیا و اقیانوسیه، چهار کشور به معنای واقعی به رفاه دست پیدا کرده است. کلمبیا، سریلانکا، اندونزی و نپال. به علاوه، در چین و هند به مدد رشد سریع اقتصادی میلیونها نفر از فقر نجات پیدا کردهاند و در نتیجه سبب افزایش رفاه جهانی شدهاند. در این حین، استرالیا و نیوزیلند که از سطح رفاه مشابهی بهرهمند بودهاند، در مدت شش سال گذشته با یکدیگر تفاوتهای قابل ملاحظهای پیدا کردهاند.
در یک دهه گذشته، آمریکای شمالی شاهد رکود قابل توجهی در رفاه بوده است. رفاه کاناداییها تا حدی افزایش یافته در حالی که رفاه آمریکا، در مقایسه با سال 2007 تغییری نکرده است. هم در کانادا و هم در آمریکا، دستاوردهای حوزه سلامت، ایمنی و امنیت، پایینتر از دستاوردهای دیگر مناطق جهان است.
آمریکای لاتین در 10 سال گذشته تحولات اجتماعی و اقتصادی عمیقی را تجربه کرده است. در حالی که این تحولات به دستاوردهای ارزشمندی در حوزه آموزش، دموکراسی و رفع فقر منجر شده اما آمریکای لاتین هنوز نتوانسته است رفاهی متناسب با ثروتش برای شهروندان خود فراهم کند.
لگاتوم میگوید پیشرانهای اصلی رفاه جهانی، بهبود آزادیهای فردی به ویژه در اروپای غربی، آمریکای مرکزی و لاتین، بهبود بهداشت و آموزش در آسیا، و محیط بهتر کسبوکار در آسیای میانه و شمال آفریقا، آفریقای جنوبی و اروپای شرقی هستند. با وجود این، تصویر جهانی این پیشرفت چندان مثبت نیست. ظهور داعش و سایر گروهها مانند AQAP در خاورمیانه از زمان بهار عربی، محدودیت شدید و جدی برای رشد رفاه در این منطقه ایجاد کرده است.
غرب نیز از مواجهه با چالشهای مختلف، مصون نبوده است. رفاه آمریکا در 10 سال گذشته، رشد و پویایی خود را از دست داده است. حتی کشورهایی مانند استرالیا که بحران اقتصادی تاثیر کمتری بر آنها گذاشت، در دهه گذشته شاهد کاهش رفاه بودهاند. در واقع، در میان 20 کشور برتر ردهبندی رفاه، استرالیا تنها کشوری است که این کاهش را تجربه کرده است.
اثر مشترکالمنافع
شاخص رفاه لگاتوم در سراسر جهان، «اثر مشترکالمنافع» (commonwealth effect) قابل توجهی را شناسایی کرده است. کشورهای مشترکالمنافع به نسبت متوسط جهانی از رفاه بیشتری برخوردارند و دلیل این رفاه ثروت بیشتر این کشورهاست.
«رفاه مازاد» این کشورها، عمدتاً از محیط کسبوکار، حکمرانی، آزادیهای فردی و زیرشاخصهای سرمایه اجتماعی آنها حاصل شده است. کشورهای مشترکالمنافع، تمام متوسطهای جهانی رفاه به استثنای یکی از زیرشاخصها را بهبود بخشیدهاند. «اثر مشترکالمنافع»، فراتر از ثروت است. شاخص لگاتوم نشان میدهد، کشورهای انگلوساکسونِ مشترکالمنافع نظیر نیوزیلند، استرالیا، کانادا و انگلستان در مقایسه با بلوکهای دیگر -نظیر کشورهای نوردیک یا اروپای غربی- رفاه بیشتری ایجاد کردهاند. در آفریقا، کشورهای مشترکالمنافع باعث ارتقای متوسط همه زیرشاخصها شدهاند.
دلیل دیگری که سبب شده است این کشورها فراتر از ثروت به رفاه دست یابند، منشأ «اثر مشترکالمنافع» است. چه در آفریقا و چه در استرالیا، الگو یکسان است. این مازاد رفاه، از بازارهای آزادتر (که در محیط کسبوکار رقابتیتر و برخی شاخصهای حکمرانی انعکاس پیدا میکند)، شهروندان آزادتر با فرصتهای بیشتر و مهمتر از همه، جامعه مدنی مستحکمتر ناشی میشود.
چین و هند: بزرگترین تولیدکنندگان رفاه
اغلب کشورها در یک دهه گذشته، شاهد افزایش رفاه بودهاند اما میزان مشارکت آنها در رفاه جهانی یکسان نبوده است. اینکه کشورهای فقیرتر دستاوردهای بیشتری داشتهاند تعجبآور نیست، اما چین و هند از این نظر سرآمد بودهاند. آنها به اتفاق، 40 درصد از رشد رفاه جهانی را در یک دهه گذشته، رقم زدهاند.
هند نیز که دومین کشور پرجمعیت جهان است، مانند چین به سمت آزادسازی و جهانیسازی اقتصاد خود حرکت کرده و شهروندان بیشتر و بیشتری را از دام فقر رهانیده است. 20 درصد از رشد رفاه جهانی در یک دهه گذشته، ناشی از رشد رفاه در هند است.
چرا برخی تصور میکنند، دولتهای بد، خوب هستند؟
شاخص رفاه، از نظر تلفیق دادههای عینی و ذهنی، در نوع خود منحصر به فرد است. دادههای عینی بر مبنای واقعیتها هستند و دادههای ذهنی بر مبنای ادراک پاسخدهندگان مطالعه، گردآوری میشوند. در اغلب موارد، دادههای ذهنی، همردیف دادههای عینی هستند. اما، جالب است که در برخی موارد دادههای عینی و ذهنی خلاف یکدیگرند؛ یعنی در مواردی که بین واقعیت و ادراک مردم از آن، تفاوت وجود دارد. مثالی از این دست، رابطه بین اعتماد مردم به دولتهای ملی خود و ارزیابی عینی و تخصصی از کارایی واقعی دولتهاست. محققان لگاتوم انتظار داشتند بین این دو متغیر رابطه مثبتی بیابند؛ یعنی برای آنکه مردم به دولت خود اعتماد داشته باشند، دولت باید کارآمد باشد.
اما در برخی موارد چنین رابطهای صدق نمیکند. در کشورهایی مانند مصر و بنگلادش، مردم بهرغم ناکارآمدی دولت، اعتماد بالایی به آن دارند؛ در برخی دیگر مانند استرالیا و ایسلند، با وجود عملکرد خوب و مطلوب دولت، اعتماد مردم به دولت اندک است. این مساله تا حدی ناشی از تفاوت حکمرانی بین کشورهاست. در کشورهای اقتدارگرا، مردم از بیان دیدگاه واقعی خود درباره حکومت میترسند، یا شاید از وجود انواع دیگری از حکومت که میتواند موثرتر و کارآمدتر باشد، بیخبرند.
چرا انگلستان در ایجاد رفاه موفق و در تسهیم آن ناکام بوده است؟
بریتانیا با عملکردی مطلوب در تبدیل ثروت به رفاه، به پیشرفت چشمگیری نائل شده است. اما رفاهی که در این کشور ایجاد شده، به درستی میان شهروندان تقسیم نشده و فرصت پیشرفت برای همه یکسان نیست. میتوان گفت بهرغم ایجاد رفاه، نبود فرصتهای زندگی در مناطق شهری، دسترسی به رفاه را محدود کرده است.
انگلستان یکی از پیشگامان جهان در ایجاد رفاه به شمار میرود. اگر کشورها را بر مبنای اینکه از هر پوندی که در اقتصاد تولید میشود، چقدر رفاه ایجاد میکنند، با یکدیگر مقایسه کنیم، انگلستان در رتبه سوم جهان قرار میگیرد. این بدان معناست که گرچه این کشور 12 درصد از آلمان و 32 درصد از آمریکا فقیرتر است، اما از هر دوی آنها مرفهتر است.
بریتانیا همچنین، به نسبت سالهای قبل از بحران مالی جهانی، رفاه بیشتری به ازای هر پوند ایجاد کرده است. افزایش رفاه در یک دهه گذشته با وجود ثبات درآمد ناخالص ملی، انگلستان را از نظر ایجاد رفاه به یکی از بهترین کشورها در میان کشورهای توسعهیافته تبدیل کرده است. اما، مشکل اینجاست که نتوانسته است دسترسی همگان به این رفاه را تضمین کند. «شاخص رفاه بریتانیا» که در اکتبر 2016 از سوی لگاتوم منتشر شد، حاکی از عدم توفیق انگلستان در توزیع رفاه در مناطق شهری -ثروتمند یا فقیر- است.
نابرابری در رفاه جهانی، رو به کاهش است
شاخص رفاه در مقایسه با زمانی که دیدگاه خود را به «ثروت» محدود میکنیم، تصویر خوشبینانهتری به دست میدهد. از سال 2007 تاکنون، تفاوت بین رفاه در کشورهای مختلف کاهش پیدا کرده است. کاهش این شکاف تا حد زیادی ناشی از رشد سریعتر کشورهایی است که در گذشته کمتر مرفه بودهاند. این کشورها با رشد سریعتر، فاصله رفاه خود را با کشورهای پیشرفته، کمتر کردهاند. تعجبی ندارد که کشورهایی نظیر توگو، پیشرفت چشمگیری داشتهاند.
جهان هرگز تا این اندازه، آزاد نبوده است، اما برخی مناطق از سایرین آزادترند
گرچه در مقایسه با سال 2007، بسیاری از مردم احساس میکنند از آزادی فردی بیشتری برخوردارند، اما این تصویر در سراسر جهان یکسان نیست. سه منطقه از جهان، یعنی آفریقای جنوبی، اروپای شرقی و خاورمیانه و شمال آفریقا (مِنا)، شاهد کاهش تدریجی آزادیهای فردی بودهاند. در مقابل، اروپای غربی، آمریکای مرکزی و لاتین، بیشترین پیشرفت را در آزادیهای فردی تجربه کردهاند و این شاخص در آسیا و آمریکای شمالی، پیشرفتی جزیی داشته است.
جالب است بدانیم که افزایش سطح آزادیهای فردی در اروپای غربی، در مواجهه با مهاجرت گسترده و فشار پناهجویان، تا حد زیادی ناشی از سطح بالاتر تحمل اقلیتهای قومی و مهاجران است؛ و این همه در حالی است که کل منطقه شاهد واکنشهای شدید پوپولیستی سیاستمداران است. در آمریکای مرکزی و لاتین، بهبود آزادیهای فردی، ناشی از سطح تحمل بالاتر در برابر دگرباشها (LGBT) است. ضمن آنکه افراد بیشتری از آزادی انتخاب احساس رضایت میکنند.
در نقطه مقابلِ اروپای غربی، آزادیهای فردی در اروپای شرقی، به دلیل کاهش تحمل اقلیتهای قومی و مهاجران، کاهش یافته است. کاهش آزادی در کشورهای منا نیز تا حد زیادی متاثر از زوال آزادیهای مدنی در بسیاری از دولتهای عرب به دلیل جنگ داخلی و ناآرامیهای پس از بهار عربی در منطقه است.