چکیده
مسئله سلفیگرایی و تکفیرگرایی یکی از مهمترین چالشهای امنیتی بین المللی در نظر میباشد که به ویژه در دههی اخیر نقش برجستهای در ناامن سازی فضای منطقهای داشته است.
بررسیها بیانگر آن است که دو موضوع عمده در تقویت خشونت گرایی جریانهای سلفی نقش داشته است. نخستین مسئله جهان بینی تکفیری این گروهها است که از اندیشههای دیگرستیزانه مکتب ابن تیمیه و پیروان وی مشروب میشود. دومین عامل نیز تحرکپذیری و پویایی شتابنده و فزاینده این جریانها میباشد که از ارزشهای ادعایی، همچون: جهاد و شرکستیزی تغذیه میشود.
بررسی مصداقی بسیاری از اقدامات تروریستی منطقهای و جهانی گروههای تکفیری، نشانگر حضور گسترده و نقش آفرینی غیرقابل انکار سلفیهای خارجی و غیربومی در طرحریزی، راهبری و اجرای آنهاست. به عنوان نمونه بیش از هشتاد و پنج درصد از عملیاتهای انتحاری در عراق در خلال سالهای 2003-2007م به وسیلهی سلفیهای خارجی و با مدیریت رهبران غیرعراقی القاعده بوده و تنها دوازده درصد این قبیل عملیاتها را اتباع عراقی صورت دادهاند. همین وضعیت در بحران جاری سوریه نیز قابل مشاهده است. آمارها بیانگر مشارکت بیش از دهها هزار جنگجوی سلفی تا از سرتاسر جهان در نبردهای این کشور است.
در هر صورت پدیده فرامرزی شدن و تحرکپذیری جریانهای تکفیری از بدو پیدایش این نحله در عربستان، چهار موج عمده را پشت سر گذاشته و به مرور تکامل یافته است: موج اول با هم پیمانی آل سعود و محمد بن عبدالوهاب و حمله شهرهای نجف، کربلا، نجد، طائف و ... آغاز میشود؛ موج دوم با حمله شوروی سابق به افغانستان و بروز پدیدههای افغانهای عرب؛ موج سوم با حمله امریکا به عراق و موج چهارم نیز پس از بحران جاری سوریه بالیدن گرفته است.
موضوعی که میتوان از آن به مرزگریزی و فرامرزی شدن تکفیرگرایی و در نتیجه بین المللی شدن خطر تروریسم سلفی یاد کرد. و آن را یکی از مهمترین چالشهای امنیتی منطقهای و بلکه جهانی در نظر گرفت.
پیشگفتار
تحولات سیاسی- امنیتی چند ساله اخیر در منطقهی خاورمیانه به ویژه از زمان اشغال عراق به وسیلهی امریکا، به گونهای ملموس و انکارناپذیر، با مسئله سلفیت و جنبشهای جهادی سلفی پیوند خورده است. کمتر بحران و چالش امنیتی در یک دهه اخیر را میتوان رصد کرد که این جریانها نقش کلیدی در آن نداشته باشند.
بخش مهمی از ناامنیهای دامنهدار کشورهای منطقهای از جمله: عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان، لیبی، مغرب، مصر و لبنان به گونهای مستقیم از جهانبینی و در نهایت کنشگری سیاسی- نظامی این فرقهها مشروب شده است. همین مطلب اهمیت رصد و شناخت ماهیت تهدیدزایی و بحرانآفرینی این گروهها را دو چندان کرده است.
به موازات خوانشهای نظری و تئوریک، بررسیهای میدانی و روزآمد، نشان آن است که دو مؤلفهی بسیار مهم در پیدایش و بسط کنشگری ضدامنیتی و بحرانزای سلفیت جهادی در دهه اخیر نقش آفرینی نمودهاند که به طور خلاصه بنیادهای نظری و هندسه بینشی «دگرستیزانه» و «تکفیرگرایانه» و تحرکپذیری و پویایی شتابنده و فزاینده این جریانها میباشند.
عنصر نخست از مکتب هستی شناسانه ابن تیمیه و پیروان وی مبتنی بر ثنائی متخاصم «خودی- دشمن» تغذیه میکند که در نهایت به «دشمن خوانی» تمامی غیرباورمندان به منظومه اعتقادی سلفیت و در نتیجه بازتولید مستمر خصومت در فضای مناسبات فیمابین ایشان منجر میگردد.
دومین مؤلفهی تأثیرگذار در اثربخشی ضدامنیتی سلفیت به تحرکپذیری گسترده و سریع سازمانی آن باز میگردد که ریشه در سنتهای فکری سلفیت (ارزشهایی چون جهاد، شرک ستیزی، هجرت و امر به معروف) و نیز منابع محیط منطقهای و بین المللی (نقش سرویسهای امنیتی، گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، پیشرفت سیستم حمل و نقل جهانی) دارد.
در نتیجه، کار ویژه امنیتستیزانه سلفیت جهادی، از دو آبشخور تئوریک و عملیاتی فربه میشود که به نظر میآید علیرغم زیربنایی بودن مؤلفه تئوریک و نقش بنیادین آن در شکلدهی به خشونت گرایی و حتی تحرکپذیری سلفیت، اما عنصر عملیاتی و تحرکپذیری، از حیث میدانی، تأثیر گستردهتری در گسترش بحرانزایی داشته است.
اصل بینش تکفیرمآبانه سلفیت جهادی، مخاطره آفرین بوده و بنیاد امنیت ستیزانه و نیز تحرکپذیری این جنبش را رقم زده است، اما واقعیت آن است که از حیث میدانی و عملیاتی، توفیق این جریانها در انطباق خود با شرایط گوناگون و در پی آن دست یابی به سطح بالایی از سیالیت، پویایی و هجرتگرایی نقش پررنگتری در ناامن سازی فضای منطقهای داشته است.
کامیابی این گروهها در سه دهه اخیر- به طور خاص در سال گذشته (2003-2014م)- در مخدوش سازی نظم ژئوپلتیک و ژئوکالچر منطقهای، مؤیدی بر این مدعاست که همبستگی ملموسی میان افزایش سطح تحرکپذیری و فرامرزی شدن این جنبشها با گسترشیابی امنیتزدایی و بحرانزایی در سطح منطقهای وجود دارد که در بستر اقتضائات و خصوصیات چند دهه گذشته و با وجود بنیادهای دگرستیزانه و تکفیرگرایانه این جریانها، چندان با موفقیت روبرو نبوده و تنها در ظرف موقعیت جدید همچون: تسهیل حمل و نقل بین المللی، انقلاب ارتباطات و همراهی سرویسهای امنیتی منطقهای و بین المللی گسترش یافته است.
پژوهش جاری بر آن است تا با تمرکز مؤلفه دوم (تحرکپذیری) ضمن تبیین موجهای چندگانه فرامرزی شدن و تحرکپذیری سلفیت جهادی، مخاطرات ضدامنیتی چنین وضعیتی را برای آینده منطقه و جهان بررسی میکند.
1- چهار موج تحرکپذیری و فرامرزی شدن سلفیت جهادی
بررسیها بیانگر آن است که جنبش سلفیت از زمان اتحاد با خاندان آل سعود در حجاز - به مثابه نقطه عطف در تاریخ سلفیت- تاکنون چهار موج متکامل شونده و رو به رشد تحرکپذیری را تجربه کرده است. امواجی که هر یک نسبت به موج قلبی، از تطور و تکامل بیشتری چه در حوزه سازمانی و چه از حیث جغرافیایی و پهنه کنشگری برخوردار بوده است. در یک نگاه کلی این چهار موج به صورت ذیل فهرست و بررسی شده است.
1-1. سالهای ابتدایی پیوند وهابیت و حکومت آل سعود (1744-1818م)
نخستین موج تحرکپذیری سلفیت به نحو غیرقابل انکاری با اتحاد محمد بن عبدالوهاب- به عنوان طراح و رهبر عملیاتی سلفیت مدرن و جهادی- با خاندان آل سعود در هم تنیده است.
در چشمانداز کلی، رهبران مکتب سلفیگرایی را به دو دسته نظریه پردازان (همچون: ابن خلف بربهاری، ابن تیمیه، ابن قیم جوزیه) و نظام سازان (مانند: محمد بن عبدالوهاب) تقسیم میشود، که دسته اخیر به جای تئوریپردازی صِرف، به طراحی نظام سیاسی مورد نظر خود، برای حفظ و بسط اندیشهها و مبانی تئوریک مکتب سلفیت دست یازیدهاند.
محمد بن عبدالوهاب، نخستین چهره سلفی نظام ساز، با هدف کاربست و پیاده سازی نظام آرمانی طرحریزی شده در اندیشههای سلف تئوری پرداز خود (همچون: ابن خلف بربهاری، ابن تیمیه، ابن قیم جوزیه) در سال 1157 ق (1744م) با محمد بن سعود، حاکم محلی شهر «درعیه» حجاز، پیمان استراتژیک بست. هسته مرکزی این پیمان بر حمایت متقابل این دو، از ترویج اندیشههای سلفیگرایی از سوی محمد بن عبدالوهاب و حکومت ورزی خاندان آل سعود استوار بود.
این معاهده که با هدف تقویت متقابل طرفین آن، ترتیب داده شده بود، صرفاً تا زمان مرگ محمد بن عبدالوهاب بیش از 40 سال به طور انجامید و تحولات مهم و دامنهداری را در قلمروی جغرافیایی شبه جزیره عربستان کنونی رقم زد.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که در طی این چهل سال لشکرکشیهای متعددی از سوی جریانهای نوپای سلفی علیه قبایل همجوار صورت گرفته و نخستین نشانههای تحرکپذیری این فرقه با هدف مبارزه با آنچه شرک و کفر خوانده میشد، ظهور پیدا کرد. این حملات که با ویران کردن و غارتگری وهابیها همراه بود، غنایم و ثروتهای انبوه، به سوی شهر درعیه- پایتخت سابقاً فقیر وهابیها- روانه کرد. (1)
به عنوان نمونه حملات علیه مناطقی چون: نجد، ریاض، طائف، ضرماء، منفوحة، وشم، سدیر، خرج، قصیم، جبل شمر، ماویه و حناکیه از جمله لشکرکشیهای جهادی سلفیهای پیرو محمد بن عبدالوهاب به شمار میآید.
با مرگ محمد بن عبدالوهاب و استمرار دولت اول سعودی تا سال (1233ق-1818م) تحرکپذیری و لشکرکشیهای اتحاد سلفیت و سعودی استمرار یافته و تا انتهای این دولت که در مجموع اندکی بیش از هفتاد سال به طول انجامید، موفق شدند بخشهای عمدهای از قلمروی امروزی منطقه جنوب خلیج فارس از جمله: تمام سرزمین عربستان سعودی کنونی (شامل شهرهای احساء، مکه، مدنیه، ریاض، طائف، جده، تبوک)، قطر، امارات، بحرین، عمان، کویت و بخشهایی از یمن و اردن امروزی را تصاحب کنند. موضوعی که به خوبی، بیانگر چالاکی و انطباقپذیری سازمانی پیمان دو جانبه یاد شده در آن دوره است.
یک نگاه جغرافیایی به حوزه گسترش این جریان در دوره دولت اول سعودی، نشانگر آن است که این چند دهه دوره طلایی بسط و نقطه جهش تحرکپذیری این فرقه بوده است. به گونهای که جنگ جویان آن موفق شدهاند از یک تشکیلات محلی ساده در شهر «درعیه» به یک دولت قدرتمند و برخوردار از مساحت جغرافیایی وسیع مبدل شوند.
گسترش جغرافیایی سلفیت در دولت اول سعودی در جهات چهارگانه جغرافیایی به صورت ذیل فهرست شده است:
جدول شماره 1: بسط جغرافیایی اتحاد دو جانبه سلفیت و آل سعود (شبه جزیره عربستان: 1744-1818م)
ردیف
|
جهت جغرافیایی
|
بسط جغرافیایی از مرکز حکومت (درعیه)
|
مسافت برحسب کیلومتر
|
|
شمال
|
تا مرزهای کنونی کویت
|
620
|
|
شرق
|
تا سواحل جنوبی خلیج فارس
|
480-1200
|
|
جنوب
|
تا مرزهای کنونی یمن
|
1100
|
|
غرب
|
تا سواحل دریای سرخ
|
1000-1300
|
|
شمال غرب
|
تا بخشهایی از اردن کنونی و خلیج فارس
|
1400-1500
|
نکته قابل توجه آن که در این دوره، گروههای سلفی موفق به گسترش نظامی خود تا شهرهای کربلا و نجف (1200 کیلومتر دورتر از درعیه) شده و کشتارهای گستردهای در این دو شهر شیعی صورت دادند؛ هر چند که در نهایت مرزهای رسمی حکومتی ایشان در همان سرحدات کویت تثبیت گردیده بود.
این دوره را میتوان نخستین نقطه عطف تاریخی در تحرکپذیری و توسعه طلبی جغرافیایی سلفیت فرض کرد. هر چند که در این مدت، به واسطه تحدید دایره سلفیگرایی به قلمروی عربستان کنونی و نیز عدم وجود فناوریهای اطلاعاتی پیشرفته امروزی و وسایل حمل و نقل عمومی مدرن، مبارزان این جریان صرفاً از اتباع همین حوزه جغرافیایی تأمین میشدند. مطالعه سطح بالای توفیق ایشان در بسط جغرافیایی به مکتب سلفیت و حاکمیت آل سعود، نشانگر توفیق هستی شناسی مبتنی بر مبارزه با کفر و شرک ایشان، در تحرک بخشی به آنها بوده است.
این موج، کاملاً اصیل سلفی نبوده و رگههای فرصت سازی برای خاندان آل سعود و در نتیجه مصالح سیاسی ایشان در آن به چشم میخورد. موتور تحرکپذیری گفته شده و نیز نیروی انسانی تحرک را جهان بینی سلفیت، فراروی آل سعود گذاشته و موفقیتهای ذیل گفته را به همراه داشته است. هر چند که نمیتوان نقش پشتیبانی سیاسی آل سعود را در این باره نادیده گرفت.
سقوط دولت اول سعودی در سال 1818م منجر به از هم پاشیدن ساختار تشکیلاتی و در نتیجه کاسته شدن از تحرکپذیری سلفیت گردیده و این مسئله تا زمان حمله شوروی سابقه به افغانستان استمرار یافت.
نقشه بسط جغرافیایی تدریجی سلفیت در دولت اول آل سعود
2-1. اشغال افغانستان به وسیلهی شوروی (1979-1989م)
فاصله زمانی بین سقوط دولت اول سعودی تا اواخر دهه هفتاد قرن بیستم میلادی، دوره رخوت و رکود عملیاتی- و نه نظری- سلفیت است. دورهای که کمتر نشانهای از تحرکپذیری و توسعه طلبی جغرافیایی از سوی این جریانها مشاهده میشود.
با این حال اشغال افغانستان به وسیلهی شوروی سابق، دومین نقطه عطف تاریخی تحرکپذیری و کنشگری عملیاتی جریانهای سلفی میباشد. به دنبال این حادثه، چهرههای داوطلب سلفی( موسوم به افغانهای عرب) از سرتاسر خاورمیانه داوطلب جنگ در افغانستان شدند. به این منظور در سال 1984 م و با پشتیبانی آمریکا، پاکستان، عربستان دفتری به نام «دفتر خدمات مجاهدین عرب» در پاکستان با هدف مسلح کردن، آموزش و پشتیبانی و تجهیز مجاهدان عرب برای جنگ با شوروی سابق شکل گرفته و اقدام به جذب و سازماندهی نیروهای داوطلب سلفی از سرتاسر جهان کرد. (2)
نکته قابل توجه در موج دوم تحرکپذیری سلفیت جهادی، برخورداری از چتر حمایتهای اطلاعاتی، سیاسی و نظامی از سوی چندین کشور منطقهای (از جمله: عرستان، امارات و پاکستان) و نیز برخی از قدرتهای غربی همچون: ایالات متحده امریکا است که منجر به تقویت شدید ایشان گردید.
«رابرت گیتس» (3) رئیس سابق سازمان سیا، در کتاب خاطرات خود با عنوان «از تاریکی ...» به این نکته اذعان میکند که حتی شش ماه پیش از تهاجم شوروی به افغانستان در سال 1979م، دولت جیمی کارتر اقدام به کمکهای مالی و نظامی فراوان به مجاهدان افغانی کرد. (4)
موضوعی که بعدها نیز به وسیلهی برژینسکی (مشاور امنیت ملی جیمی کارتر) و در مصاحبهای با نشریه مطرح فرانسوی «Le Nouvel Observateur» بیان شد. (5)
همچنین پس از اشغال افغانستان به وسیلهی شوروی، سازمان اطلاعاتی امریکا، «سیا»، یکی از طولانیترین و پرخرجترین عملیاتهای تاریخ خود را با هدف یاری رساندن سلفیهای داوطلب اعزام به افغانستان آغاز کرد. در طی این عملیات که به گردباد (6) شهرت داشت، سازمان جاسوسی امریکا، بخش عمدهای از تجهیزات نظامی، آموزشی و کمکهای مالی به گروههای مبارز، از جمله: گروه اسامه بن لادن را بر عهده گرفت. این کمکها به طور متوسط از 20 تا 30 میلیون دلار در سال 1979 م آغاز شد و تا 630 میلیون دلار در سال 1987 افزایش یافت. (7)
این سازمان در ساماندهی و اعزام این گروهها از سرتاسر جهان به افغانستان نقش داشته است. به عنوان نمونه بسیاری از اعضای «گروه جنبش جهاد اسلامی مصر» که پس از ترور انور سادات به زندان افکنده شده بودند، با وساطت امریکا و به منظور مقابله با ارتش شوروی از زندانهای مصر آزاد و به افغانستان گسیل داده شدند. (8)
ظرف ده سال «دفتر خدمات» زیر نظر سازمان سیا، موفق شد تا هزاران مبارز از بیش از دهها کشور جهان، آموزش و مجهز کرده و از طریق ایشان شوروی را در افغانستان زمینگیر کند.
تجربه هجرت و جهاد در افغانستان، در شکلدهی شبکه منظم، سازمان یافته و منسجم جهادی و هم زمان تثبیت فرهنگ تحرکپذیری و هجرت در میان جریانهای سلفی در سرتاسر منطقه نقش به سزایی داشته است.
به گونهای که بلافاصله پس از خروج ارتش شوروی از افغانستان و روی کارآمدن دولت ربانی، بسیاری از گروههای سلفی جهت مبارزه با صربها عازم بوسنی شده و برخی دیگر نیز به منظور مبارزه با شورشیان سودان، و به دعوت حسن الترابی عازم این کشور شدند. در این میان بازگشت برخی از چهرههای سلفی به کشورهای متبوعشان نیز با هدف ساقط سازی دولتهای غربگرای حاکم بر آنها، توجیه میشد. (9)
فعالیت در سه محور جغرافیایی یاد شده نشان دهندهی تأثیر بخشی فرهنگ هجرت و جهاد بر منظومه اعتقادی سلفیت جهادی بوده و در نهایت تحرکپذیری و فرامرزی شدن ایشان را به دنبال داشته است.
با این حال هر چند که دهه 1990م، به موازت تحرک جغرافیایی به مناطق یاد شده، شاهد گردهم آیی جنگجویان سلفی در ذیل تشکیلات سازمان جهانی القاعده و «جبهه بین المللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» (10) و اقدامات عملیاتی علیه منافع غربی و کشورهای عربی همسو با غرب (همچون: انفجار هم زمان سفارت آمریکا در نایروبی و دارالسلام تانزانیا، حمله به نیروهای آمریکایی در یمن، قتل 18 سرباز آمریکایی در موگادیشو و حمله به مرکز آموزش مشترک نظامی آمریکا و عربستان در ریاض) است، اما با مقایسه آن با دهه 1980م و دهه اول هزاره سوم میلادی، این دهه را میتوان دوره تشکیلات سازی و تقویت بنیانهای نظری کنشگری جهانی و کاهش میزان تحرکپذیری سلفیت جهادی قلمداد کرد.
در نتیجهی همین رویکرد، شعبههای مختلفی از سلفیت جهادی به صورت شبکهای از گروههای غیرمتمرکز- و نه الزاماً سلسله مراتبی و هرمی- در بسیاری از کشورهای عربی، همچون: الجزایر، اردن، لبنان، لیبی، مصر، مراکش، پاکستان، سودان و ... تأسیس گردید. (11)
مهمترین شاخصههای این موج از تحرکپذیری و فرامرزی شدن سلفیت را میتوان در دو موضوع خلاصه کرد:
1- گسترده شدن دایره نیروی انسانی سلفیت در سایه سه عامل گستردهتر شدن ابزار اطلاع رسانی، همچون: رسانهها، تسهیل شرایط حمل و نقل عمومی و بین المللی و در نهایت پشتیبانیهای سرویسهای اطلاعاتی منطقهای و بلوک غرب؛ واقعیت آن است که در پرتو چند دهه، تلاشهای فکری و بینشی مکتب سلفیت در کشورهای مختلف عربی، این فرقه توانسته بود بخش قابل توجهی از جوانان عرب را با جهان بینی خود همراه سازد. در نتیجه، با رقم خوردن موج دوم، دهها هزار نیروی سلفی در افغانستان حضور پیدا کرده و نقشآفرینی کردند.
2- گسترش جغرافیای انسانی این موج نسبت به موج قبل؛ برخلاف موج اول که جنگ جویانی سلفی به دایره حجاز محدود بودند، موج دوم تحرکپذیری سلفیت مشاهده حضور دهها هزار سلفی از کشورهای مختلف عربی و اسلامی بود که نشانگر فرامرزی شدن جهان بینی سلفیت جهادی و در نتیجه فرامرزی شدن کنشگری آن میباشد.
جدول جغرافیای انسانی سلفیت جهادی دخیل در افغانستان و مقایسه آن با جدول شماره یک (بسط جغرافیایی اتحاد دو جانبه سلفیت و آل سعود) بیانگر رشد دایره فرامرزی شدن این جریانها در موج دوم تا حدود چهار هزار درصد است.
جدول شماره2: بسط جغرافیایی سلفیت در موج دوم تحرک پذیری (افغانستان: 1779- 1989م)
ردیف
|
نام کشور
|
مسافت تا افغانستان برحسب کیلومتر
|
1
|
کشورهای افریقایی (از مغرب تا سودان)
|
6832-3611
|
2
|
کشورهای غرب آسیا (از لبنان تا عراق)
|
2974-2224
|
3
|
کشورهای حاشیه خلیج فارس (از سعودی تا عمان)
|
2465-1535
|
4
|
کشورهای شبه جزیره هند (هند و پاکستان)
|
1853-425
|
1 -3. اشغال عراق به وسیلهای ایالات متحده امریکا
همان طور که گذشت، سالهای 1989 تا 2001 م دوره کاهش تحرکپذیری سلفیت جهادی میباشد که در عین ترتیبدهی به برخی عملیاتهای ضدآمریکایی و ضدعربی در سطح کشورهای اسلامی، تلاش عمده آنها بر تشکیلات سازی و گسترش شبکههای جهادی در کشورهای عربی- اسلامی متمرکز بود.
در این میان حادثه یازده سپتامبر، جنگ افغانستان و در نهایت اشغال عراق به وسیلهی امریکا، موج سوم تحرکپذیری و فرامرزی شدن گروههای سلفی جهادی را رقم زد. حمله به عراق هم چون موتور محرک این جنبشها عمل کرده و ایشان را از یک دوره رکود عملیاتی پانزده ساله خارج ساخت.
ایشان در ذیل عنوان مبارزه با «صلیبیها» و با هدف اعلانی مبارزه با اشغالگران و حکومت دست نشانده ایشان، از سرتاسر جهان سرازیر عراق شده و سازمان «القاعده در بلاد رافدین» را تشکیل دادند. (12)
نتیجه فعالیت این گروه و همپیمانانش در عراق، بالغ بر صدها عملیات نظامی- و از جمله انتحاری- علیه نیروهای خارجی، ارتش، پلیس و نیروهای امنیتی عراق، شیعیان، اهل سنت، مسیحیان و در نتیجه کشته و مجروح شدن دهها هزار نفر بوده است.
طی بررسی اجمالیِ یکی از نویسندگان عرب، به نام «محمد حافظ» در کتاب خود با عنوان بمبگذاران انتحاری در عراق نشان دهنده آن است که از مجموع 102 عملیات انتحاری میان میان سالهای 2003 تا 2007 م در عراق، تنها پانزده درصد آن را عراقیها انجام داده بقیه به وسیله سلفیهای خارجی و از کشورهایی چون: مصر، اردن، کویت، سوریه، لیبی، یمن، لبنان، مراکش، سودان، هندوستان و ... انجام شده است. در جدول آورده شده از سوی وی، اتباع عربستان با 43% (53 نفر) پیشتاز این عملیاتها بوده و پس از آن اتباع کشورهایی چون: سوریه، اردن، کویت و ... در ردیفهای بعدی قرار گرفتهاند. (13)
نکته قابل توجه ان که برای نخستین بار ردپای مجریان انتحاری اروپایی- و از جمله انتحاریهای مونث- در حلقه سلفیت جهادی در عراق قابل مشاهده است. به عنوان نمونه اسناد موثق بیانگر وجود انجام عملیاتهای انتحاری در این کشور از سوی اتباع برخی کشورهای اروپایی همچون: بریتانیا، ایتالیا، بلژیک، فرانسه و اسپانیا است. (14)
ژنرال «لیک رینچ»، سخنگوی نیروهای چندملیتی در عراق، طی گزارشی در اواسط سال 2005م، از بازداشت بیش از 375 جنگ جوی خارجی در این کشور خبر داده که در میان آنها کشور مصر با 78 تبعه (20%) جایگاه نخست و ایالات متحده آمریکا با یک تبعه (3، 0/0) مرتبه آخر را در این فهرست اشغال کرده بودند. در این فهرست، اتباع سلفی از کشورهای اسلامی، چون، ایران، هند، اردن، سعودی، سودان و کشورهای اروپایی، مانند: ایرلند، بریتانیا، ایتالیا، فرانسه و دانمارک و در نهایت رژیم صهیونیستی نیز به چشم میخورند. (15)
همچنین یک گزارش غیررسمی از میزان کشتههای جنگجویان در ماه مارس 2005م بیانگر آن است که در فهرست کشتههای گروههای سلفی در این ماه، بیش از 154 جنگجوی خارجی وجود دارد که اتباع سعودی با 61 % (94 نفر) در رتبه اول و کشور سودان و امارات با 6% (هر کدام یک تبعه) مشترکاً در مکان آخر جای گرفتهاند. فهرستی از اتباع کشورهای: لبنان، الجزایر، تونس و فلسطین نیز در این فهرست تروریستی قابل مشاهده است. (16)
در نهایت فاضل البرواوی: فرمانده تیم ضدتروریستی ارتش عراق، با استناد به گزارشهای وزارت کشور عراق در ماههای پایانی سال 2013م، از تحقق چهارهزار عملیات انتحاری موفق از سوی اتباع کشورهای عربی در عراق از سال 2003 تا 2013 م، خبر داده، که در میان آنها میتوان شهروندان کشورهای: اردن، سعودی، بحرین، تونس، لیبی، یمن، سوریه، مصر، قطر، امارات و فلسطین را مشاهده کرده. (17)
ملاحظه آمار گفته شده و بررسی ملیتهای جنگجویان خارجی در عراق، بیانگر نقطه عطف جدیدی در حیات نظامی سلفیت جهادی و نشان دهنده تطور و تکامل ایشان در مسیر فرامرزی شدن و در نتیجه توسیع ژئوپلتیک کنشگری این فرقه به مرزهایی بسیار فراتر از موج دوم است، زیرا جذب نیروهای انتحاری از کشورهای اروپایی و نیز جنگجویانی از آمریکا و عربهای اسرائیلی برای نخستین بار در این مرحله (موج سوم) تحقق پذیرفته است. که نشان از افزایش حداقل دو برابری قلمروی جغرافیایی جذب این فرقه نسبت به موج دوم است. هر چند که از حیث کمیت مبارزان خارجی، این موج به واسطه مخالفت کشورهای اروپایی و امریکایی با لشکرکشی سلفیها به عراق در میانه سالهای 2003 تا 2011م، نسبت به موج دوم با محدودیت مواجه گردید. چون تعداد داوطلبان سلفی عرب زبان حاضر، در نبرد افغانستان شش برابر جنگجویان خارجی فعال در عراق و بالاتر از بیست هزار نفر (در طی ده سال نبرد) برآورده شده است. (18)
نمودار ذیل بیانگر گسترش حوزه جغرافیایی کنشگری و جغرافیای انسانی سلفیت در موج سوم است.
جدول شماره3: بسط جغرافیایی سلفیت در موج سوم تحرک پذیری (عراق: 2003-2013م)
ردیف
|
نام کشور
|
مسافت تا عراق برحسب کیلومتر
|
|
کشورهای امریکایی (ایالات متحده امریکا و کانادا)
|
12000-10300
|
1
|
کشورهای اروپایی (ایرلند، بریتانیا، ایتالیا، فرانسه و دانمارک)
|
4600-2900
|
2
|
کشورهای غرب آسیا (لبنان، اردن، فلسطین، سوریه)
|
860-680
|
3
|
کشورهای حاشیه خلیج فارس (از سعودی تا عمان)
|
2100-560
|
4
|
کشورهای شبه جزیره هند (هند و پاکستان)
|
3700-2500
|
1 -4. بحران جاری سوریه (2011-2014 م)
عراق و موج سوم تحرکپذیری سلفیت جهادی، تجلیگاه توسعه کم نظیر جغرافیایی این فرقه به شمار میآید، اما در هر صورت تجربه عراق بیانگر آن است که گاه تا 96 % درصد انتحاریها غیرعراقی بودند. (19) هیچگاه نسبت جنگجویان خارجی به کل شورشیان سلفی عراقی از ده درصد فراتر نرفته است. (20) در نتیجه بیشتر مطلق مبارزان از تابعیت عراقی برخوردار بوده و در عین حال اکثریت مطلق مجریان عملیاتهای انتحاری، غیرعراقی بودهاند.
تحولات و بحران جاری سوریه، تجربه جدیدی از تحرکپذیری و فرامرزی شدن گروههای سلفی در سطح بین المللی را رقم زد. به گونهای که این موج، نه از حیث کمیت نیروی انسانی و نه از حیث دایره جغرافیای انسانی قابل مقایسه با سه موج قبلی نخواهد بود.
رصد معتبرترین پایگاههای خبری جهان (مانند: سی ان ان، تلگراف، اکونومیست، تایمز، دیلی استار، نیویورک تایمز و ...) و همچنین پژوهشهای میدانی اندیشکدههای استراتژیک (مانند: گلوبال ریسرچ، کارنگی، موسسه مطالعات جنگ، پژوهشکده رنَد، پژوهشکده امریکن اینترپرایز و ...) بیانگر حضور اتباع سلفی از تمام قارههای جهان در بحران جاری سوریه است. جدول ذیل به تفکیک، فهرستی از کشورهای هر قاره که اتباع آنها در سوریه مشغول نقشآفرینی هستند، مشخص کرده است.
جدول شماره 4: بسط جغرافیایی سلفیت در موج چهارم تحرک پذیری (سوریه: 2011-2014م)
ردیف
|
قاره
|
کشورها
|
مسافت تا سوریه برحسب کیلومتر
|
1
|
آسیا
|
ژاپن، چین، مالزی، اندونزی، فیلیپین، بنگلادش، هندوستان، پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، تاجیکستان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، آذربایجان، چچن، عراق، ترکیه، ایران، کویت، اردن، لبنان، فلسطین، یمن، عمان و کشورهای حاشیه خلیج فارس
|
300-8500
|
2
|
اروپا
|
انگلیس، فرانسه، آلمان، دانمارک، سوئد، ایرلند، انگلیس، بلژیک، هلند، نروژ، فنلاند، ایتالیا، اسپانیا، اتریش، بوسنی، یوگوسلاوی، آلبانی، بلغارستان، روسیه، جمهوری چک
|
2400-4200
|
3
|
آفریقا
|
مصر، لیبی، الجزایر، تونس، مغرب، سودان، سومالی، نیجریه
|
1200-4200
|
4
|
امریکا
|
ایالات متحده امریکا، کانادا
|
9300-12000
|
5
|
استرالیا
|
استرالیا
|
12000
|
بررسی آمار گفته شده و مقایسه آن با سه نمودار امواج پیشین، نشان میدهد که گستره جغرافیایی نیروی انسانی موج چهارم (از حیث برآورد کیلومتری) تفاوتی با موج سوم ندارد- زیرا طول جغرافیایی هر یک با مرکزیت هدف موج (بغداد و دمشق) 12000 کیلومتر است- اما دو نکته موجب تمایز چشمگیر این موج از موجهای پیشین میگردد. افزایش گستره ملیت سلفیهای دخیل در بحران سوریه، نخستین وجه تمایز دو موج اخیر است؛ به بیان دیگر افزایش یک قاره (استرالیا) به منبع تأمین کننده نیروی انسانی این موج و نیز افزوده شدن برخی از کشورهای چهار قاره دیگر، به فهرست مذکور از این جمله است. به عنوان نمونه از آسیا میتوان به کشورهایی مانند: چین، ژاپن، مالزی، اندونزی، فیلیپین، بنگلادش، تاجیکستان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و آذربایجان و از قاره اروپا به کشورهای: هلند، نروژ، فنلاند، اتریش، آلمان، سوئد، بلژیک، اسپانیا، بوسنی، یوگوسلاوی، روسیه و جمهوری چک اشاره کرد.
به گزارش نیویورک تایمز، از میان سلفیهای خارجی حاضر در سوریه، بیش از دو هزار نفر از اروپا، صد نفر از استرالیا و دهها نفر از تابعیت ایالات متحده امریکا برخوردارند. (21)
جیمز کلاپر (22) مدیر آژانس اطلاعات ملی امریکا نیز در گزارش خود از وجود 700 تبعه فرانسه، 400 تبعه بریتانیا و 70 امریکایی در میان سلفیهای خارجی، حاضر در سوریه، خبر داده است. (23) جالب آن که آمار مربوط به تعداد اتباع فرانسه (700نفر) به تأیید رئیس جمهور فعلی این کشور، فرانسوا اولاند، نیز رسیده است. (24)
دومین وجه تمایز دو موج اخیر از یکدیگر، افزایش کمی تعداد جنگجویان خارجی در موج چهارم میباشد که نسبت به موج قبل جهش غیرمنتظرهای را تجربه کرده است، به گونهای که میتوان سوریه سالهای 2011 تا 2014م را ویترین بین المللی و فرامرزی سلفیت جهادی عنوان کرد.
به عنوان مثال در حالی که بسیاری از گزارشهای اطلاعاتی و امنیتی، مجموع مبارزان خارجی در عراق در فرآیند هشت ساله اشغال را کمتر از چهار هزار نفر عنوان میکردند، (25) اسناد موثق اطلاعاتی از حضور بیش از یازده هزار مبارز سلفی خارجی در سوریه (در کمتر از سه سال بحران) حکایت دارد. (26) مسئلهای که نشان دهنده افزایش نسبت تحرکپذیری سلفیگرایی جهادی (نسبت به تعداد سلفیهای خارجی در سالهای بحران) نسبت به دو موج افغانستان و عراق دارد.
حضور گسترده و بی سابقه نیروهای سلفی؛ به ویژه اتباع غربی در سوریه، کشورهای متبوع ایشان را به شدت نگران کرده و بسیاری از نهادهای امنیتی و اطلاعاتی غربی از بازگشت شهروندان جهادی خود- که اینک با «فرهنگ انتحار» مأنوس شدهاند- به کشور ابراز نگرانی کردهاند؛ به عنوان نمونه جیمز بروکنشایر، (27) وزیر امنیت بریتانیا، در سخنانی در این باره میگوید: « ما افرادی را که در پی سفر به سوریه هستند و یا از آنجا باز میگردند، به دلیل خطر بالقوهای که از بازگشت ایشان به بریتانیا ناشی میشود، از نزدیک رصد میکنیم.» (28)
همچنین «راب وینرایت»، (29) مدیر پلیس اتحادیه اروپا، موسوم به یوروپل، در گزارش سال 2013 م خود دربارهی جنگجویان سلفی اروپایی در سوریه و خطر بازگشتشان به قاره سبز به صراحت بر خطر بازگشت سلفیهای اروپایی از سوریه اشاره کرده و مینویسد: «آنها میتوانند دیگر داوطلبان را در پیوستن به نبردهای مسلحانه تشویق کنند. همانگونه که میتوانند آموزش، تجربه، و ارتباطاتشان را با هدف انجام چنان اقداماتی [فعالیت های تروریستی] در داخل اتحادیه اروپا به کار بندند.» (30)
هماهنگ کننده ملی امنیت و ضدتروریسم هلند (31) نیز در گزارشی از افزایش احتمال حملات تروریستی در داخل هلند و یا علیه منافع هلند در خارج مرزهای این کشور، خبر داده و یکی از دلایل عمدهاش را صدها افرادی عنوان میکند که این کشور را با هدف پیوستن به گروههای افراطی در کشورهای مختلف، به ویژه سوریه، ترک کردهاند. (32)
از همین رو در چند ماهه اخیر، از سوی کشورهای غربی، اقدامات کیفری و پیشگیرانهای همچون: بازداشت و پیگرد برای تمام کسانی که با هدف پیوستن به گروههای سلفی مسلح در خارج از اروپا و به ویژه سوریه عزیمت میکنند، صورت گرفته است. (33)
به گزارش ایندیپندنت، لغو تابعیت یکی از روشهای کشورهای اروپایی، از جمله انگلستان برای مجازات کسانی است که با هدف پیوستن به گروههای سلفی به سوریه رفتهاند. این روزنامه از لغو تابعیت بیش از 37 نفر از شهروندان انگلیسی خبر داده است که مدتی را در سوریه در کنار گروههای مسلح سلفی به سر بردهاند. (34)
بررسیها نشان میدهد که چهارمین موج تحرکپذیری سلفیگرایی، قویترین و سهمگینترین آنها تاکنون بوده است که حتی موفق شده، مرزهای قدرتمندترین کشورهای غربی را درنوریده و بخش قابل توجهی از نیروی انسانی خارجی خود را از این کشورها جذب کند.
عوامل موفقیت این موج نیز همان عوامل موج دوم و سوم، یعنی انقلاب در فناوری اطلاعات، تسهیل حمل و نقل عمومی و در نهایت نقش سرویسهای امنیتی منطقهای و بین المللی است، هر چند که در این میان، نقش فناوری ارتباطات و شبکههای اجتماعی نسبت به امواج دیگر (و حتی موج سوم) بسیار پررنگتر میباشد، چون گروههای سلفی در این موج، سرمایهگذاری ویژهای بر روی شبکههای اجتماعی: فیسبوک، توئیتر، یوتیوب و ... کرده و موفق شدهاند در عین بهرهگیری از این رسانهها، برای تبلیغ ایدهها و منظومه بینشی خود، بخشی از نیروی انسانی موردنیازشان را از همین طریق در سرتاسر دنیا جذب و استخدام کنند. (35)
نمودار مقارنهای و تطبیقی چهار موج تحرکپذیری سلفیت جهادی در طی 270 سال اخیر به صورت ذیل است.
نمودار شماره 1: نمودار تطبیقی توسیع دامنه جغرافیایی چهار موج تحرکپذیری سلفیت جهادی (1744-2014م)
عدم توسعه دامنه جغرافیایی کنشگری سلفیت جهادی در دو موج اخیر (موج سوم و چهارم) بیش از هر چیز بر قرابت مکانی دو موج و وجود دو کانون بحران (عراق و سوریه) در قلب جغرافیایی زمین (خاورمیانه) و نیز قرابت زمانی دو موج به یکدیگر و در نتیجه اشتراک هر دو، در بهرهمندیشان از شرایط مبتنی بر تسهیل حمل و نقل عمومی بین المللی و انقلاب در فناوری ارتباطات و رسانههای اجتماعی قابل حمل است.
2- چهار موج تحرکپذیری: درسها و عبرتها
بررسی کمّی و جغرافیایی چهار موج یاد شده و تبیبین ویژگیها و شاخصههای هر یک که در محورهای چهارگانه گفته شده، صورت گرفت، نتایج و درسهای فراوانی را فراروی پژوهشگران، به ویژه امنیتپژوهان حوزه سلفیگرایی قرار میدهد.
به طور گذرا میتوان مهمترین آنها را در موارد ذیل خلاصه کرد:
- هستی شناسی مبتنی بر «دوگانه متخاصمِ خودی- دشمن» و اصطحاب آن با بینش جهادی (مبارزه با کفار و مشرکان) اساس تحرکپذیری و فرامرزی شدن سلفیت جهادی را بنیان نهاده است. تدابیر و اقدامات سخت امنیتی و نظامی میتواند تا حدود زیادی به مهار موجهای بعدی بیانجامد، اما اکتفا به آن و غفلت از اقدامات نرم فرهنگی و بینشی در محیطهای مستعد، بسترهای مناسب و آماده کنونی را برای امواج بعدی استمرار خواهد بخشید.
- تلاش جریانهای جهادگرای سلفی برای احیای هویتی خود در دوره هیمنه، مظاهر حیات مدرنیته و در شرایطی که جهان شیعه موفق به احیای هویتی و تمدنی خود- با انقلاب اسلامی- شده به فراهم آمدن بسترهای شکلگیری یک هویت فراملی و ایدئولوژیک ختم شده، که توان کنشگری فرامرزی قدرتمندی به آن بخشیده است.
در واقع جریانهای سلفی جهادی با تأثرپذیری از هستی شناسی یاد شده، به جای پذیرش الگوی هویتی برآمده از انقلاب اسلامی ایران، مبتنی بر وحدت داخلی «مستضعفان» و تقابل جمعی با «مستکبران»- که حتی میتواند به مثابه گفتمان عام بین المللی - و نه الزاماً شیعی و اسلامی- عمل کند-، درصدد بازتولید آلترناتیو هویتی برآمده است که بیش از هر چیز از آبشخورهای هستی شناسی فرقهگرایانه و لایههای معرفتی تکفیرمآبانه مشروب شده است. رشد تحرکپذیری و فرامرزی شدن در واقع به مثابه تلاش برای تحقق بخشی به الگوی سیاسی- اعتقادیِ متناسب با بنیادهای هستی شناسانه و معرفت شناسانه پارادایم سلفیت جهادی قابل تفسیر است.
- تلاش برای جایگزین کردن هستی شناسی یاد شده به «سه گانه منعطف خودی- غیر -دشمن» که شامل پرهیز از قتل عام مستضعفان غیرحربی غیرمسلمان- از هر فرقهای- میشود و نیز بازتعریف مذاهبی (همچون شیعیان، علویها، اهل تسنن غیروهابی و...) به مثابه فرق اسلامی محترم الدماء- که در منظومه اعتقادی کلامی- فقهی سلفیت از آنها به عدو قریب یا دشمن نزدیک تعبیر میشود- باید از مهمترین فعالیتهای فرهنگی در این زمینه باشد، نیز جهت دهی روحیه جهادطلبی و شهادتطلبی این جریان به سمت مبارزه با اشغالگری رژیم اسرائیل، میتواند به سوگیری موج پنجم به سمت مرزهای جغرافیایی فلسطین بیانجامد. موضوعی که میتوان از آن به تغییر جغرافیای ذهنی و اولویت گفتمانی از مبارزه درون- دینی به جهاد علیه اشغالگری یاد کرد. توفیق در چنین راهبردی به بازتقویت محور مقاومت ضداسرائیلی در منطقه و در نتیجه استخدام و کاربست توان جنبشهای سلفی در مبارزه با اسرائیل میانجامد.
-در حوزه اقدامات امنیتی، از آن جا که امروزه سلفیگرایی جهادی ماهیتی فرامرزی و ساختارگریز پیدا کرده است، به همین سبب تلاش جمعی سیاسی، امنیتی، اقتصادی و رسانهای منطقهای و جهانی با هدف مهارسازی تحرکپذیری سلفیت جهادی در وضعیت کنونیاش اجتناب ناپذیر است. تجربه حمله داعش به عراق و اشغال بخشهای زیادی از خاک این کشور در دو ماه گذشته، نشانگر عدم امکان مهار موجهای پویا و تحرکگرای سلفیت جهادی از سوی یک کشور یا دولت است.
- چون که محور اصلی این پژوهش، تمرکز بر موجهای بلند ستیزه جوی سلفی است که عموماً از بیرون مرزهای حاکمیتی، وارد قلمرو جغرافیایی کشور هدف شده و زمینه تقویت گروههای همباور داخلی را فراهم میسازند، از این رو سیاستهای مبتنی بر انسداد مرزی، کنترل الکترونیکی و هوایی مرزی و از همه مهمتر سیاست ممانعت از تکوین و توسعه «محیط جغرافیایی با ویژگی همسویی اعتقادی» با این جریانها، در نوار مرزی کشور، از جمله مهمترین اقدامات بازدارنده در این زمینه است. تجربه موجهای دوم، سوم و چهارم نشان داده است که جنبشهای سلفی صرفاً از مرزهای جغرافیایی برخوردار از اشتراک اعتقادی توانستهاند به کشورهای هدف ورود پیدا کنند. در نتیجه قطع عقبه داخلی این گروهها در درون کشورها و مرزهای مشترکشان با نقاط آسیب پذیر، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
-کنترل و مدیریت مرزهای ذهنی و روانی و نیز مرزهای هویتی- اعتقادی شهروندان و به طور اعم تمامی انسانهایی که ممکن است به نوعی در دایره خطر تهاجم فکری جریانهای سلفی قرار داشته باشند، از دیکر کارویژههای مشترک میان تمامی بازیگران سیاسی جبهه مقابل سلفیت جهادی است. جریان سلفیگرایی بیش از آن که یک جریان سیاسی و کنش محور باشد،یک نگرش فکری و اعتقادی با بنیانهای عمیقاً معرفتی و جهانبینانه است که مرزهای هویتی و روانی افراد جوامع را در مینوردد. در نتیجه توجه به عنصر رسانه و خنثی سازی سیاستهای رسانهای- تبلیغی این جنبشها میبایست در صدر اولویتها باشد.
به طور طبیعی، مناطق حضور و حیات اهل تسنن، مناسبترین حوزه کنشگری نظامی- سیاسی و پرسودترین زمینه جهت سرمایه گذاری، با هدف جذب و استخدام نیروی انسانی مورد نیاز سلفیت جهادی به حساب میآید.
در نتیجه به هر میزان که جریانهای سلفی موفق به همراه سازی تودههای اهل سنت شوند، مقابله با تحرکپذیری ایشان، پیچیدهتر خواهد گردید. زیرا با صرف نظر
عبارات مرتبط با این موضوع سلفیگرایی متحرک چالش امنیتی بدون مرز سلفیگرایی متحرک چالش امنیتی بدون مرز
لینک منبع :سلفیگرایی متحرک: چالش امنیتی بدون مرز
تصاویر برای سلفیگرایی متحرک: چالش امنیتی بدون مرز
سلفیگرایی متحرک: چالش امنیتی بدون مرز - راسخون
rasekhoon.net/.../سلفیگرایی-متحرک-چالش-امنیتی-بدون-مرز/ - ذخیره شده
8 دسامبر 2016 ... مسئله سلفیگرایی و تکفیرگرایی یکی از مهمترین چالشهای امنیتی بین المللی در
نظر میباشد که به ویژه در دههی اخیر نقش برجستهای در ناامن سازی ...
سلفی گرایی متحرک: چالش امنیتی بدون مرز | خبر فارسی
khabarfarsi.com/u/29348415
8 دسامبر 2016 ... سلفی گرایی متحرک: چالش امنیتی بدون مرز. سرویس اندیشه جوان ایرانی به نقل از
راسخون ؛ بخش مقالات دینی: نویسنده: هادی معصومی زارع (*) چکیده ...
انتشار مقاله سلفی گرایی متحرک: چالش امنیتی بدون مرز (در همایش بین ...
pajoohesyasat.blog.ir/.../salafism%20as%20a%20non-border%20threat - ذخیره شده
15 سپتامبر 2015 ... مقاله جاری، پژوهشی است در باب چهار موج تحرک پذیری سلفیت جهادی میانه سال های
1744 تا 2014م (به مدت 270 سال) که.
اتحادیه اروپا و دغدغه بازگشت سلفی های جهادی :: پژوهه سیاست
pajoohesyasat.blog.ir/post/salafists%20return%20to%20EU
در همین زمینه به نقل قول برخی از مقامات امنیتی و سیاسی اروپایی بسنده نموده و در
مقاله «سلفی گرایی متحرک، چالش امنیتی بدون مرز» به تفصیل در این خصوص بحث
...
پژوهه سیاست - مقالات علمی پیش رو در حوزه های سیاسی، امنیتی و بین ...
pajoohesyasat.blogfa.com/post/10 - ذخیره شده
27 ا کتبر 2013 ... نقد معادل سازی اصطلاحات سیاسی در فرهنگ لغت های عربی-فارسی موجود در ایران.
سلفی گرایی متحرک؛ چالش امنیتی بدون مرز. بررسی پدیده انقلاب در ...
افغانستان و تاجیکستان؛ فرصتهایی اقتصادی و چالش امنیتی ...
www.dw.com/fa-af/افغانستان-و...چالش-امنیتی/a-19249385 - ذخیره شده
11 مه 2016 ... افغانستان و تاجیکستان؛ فرصتهایی اقتصادی و چالش امنیتی ... افغانستان و
تاجیکستان باهم مرز مشترک دارند و داد و ستد تجارتی بین دو کشور در ...
شرق شناسی از منظر سنتگرایی - ناصر جبرائیل اوغلی naser jebraeil ...
njebraeil.persianblog.ir/post/722/ - ذخیره شده - مشابه
4 آگوست 2011 ... اما فلسفه در این مسیر مطالعاتی بدون توجه باقی مانده است. ...... انسانشناسی به
تحویل میبرد و ما را از علم اعتقادات دینی به علم چالشهای اجتماعی انتقال میدهد. ... دغدغه
اساسی وی معطوف به انسان متحرک آزاد نواندیش نوزیست است. ..... نگاهی انسانی، همچنان
در چارچوب سلفیگرایی پرسشهای گذشته و برخی پاسخهایش مانده است.
فروردین ۱۳۹۵ - سکوت
pa8shshbaes92.blogfa.com/1395/01 - ذخیره شده
نوشته های هردر برخلاف هم عصرانش به زبانی درخور فهم عامه و گاه بدون رعایت قواعد ... که
راه حلی برای فائق آمدن تأویل گر بر این چالش بیابد: اول آن که تفکر اساساً وابسته
... او در کتاب خود تحت عنوان «درباره شناخت» تلاش می کند تا مرز میان ذهن و جسم را از
..... منفی جای خود را به آزادی مثبت می دهد در لیبرالیسم اولیه آزادی به معنای امنیت جان و
...
گزارشگران بدون مرز
www.rsf-persan.org/article17554.html - ذخیره شده
24 آگوست 2016 ... گزارشگران بدون مرز (RSF) نگرانی خود برای امنیت صدها خبرنگار و رسانه در ...
تضمین امنیت مردم افغانستان به شمول تضمین حق خبرنگاران این مردم ...