فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
در تمام هشدارهای امام علی علیهالسلام در نهجالبلاغه، مسخ شدن جان و روح آدمی مورد توجه است که در جامعه فاسد، انسان دگرگون شده «معروف» را «منکر» و «منکر» را «معروف» میپندارد. پس از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و انزوای عترت، هر روز آفتهای فراوانی به پیکرهی جامعه اسلامی یورش میآورد، و سلامتی آن را تهدید میکرد، و مصلحان و طبیبان واقعی جامعه اسلامی نیز نمیتوانستند به درمان آن روی بیاورند یا سر بر دار میشدند و یا همواره در هجرت و فراق به سر میبردند و یا در زندانها محصور بوده و اجازه تماس با مردم را نداشتند که سرانجام پیکره بیدفاع جامعه اسلامی در برابر آفاتهای گوناگون بیمار گشته، دچار مسخ و دگرگونی ارزشها شد، که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به آنها اشاره فرمود:
نه هر کس قلب دارد اندیشمند است، و نه هر صاحب گوشی شنواست، و نه هر چشم داری بینا! شگفتا! چرا تعجب نکنم؟ از خطا و اشتباه این گروههای پراکنده با این دلائل مختلفی که بر مذهب خود دارند، نه گام به جای گام پیغمبری مینهند، و نه از عمل وصی پیغمبری پیروی میکند. نه به غیب ایمان میآورند، و نه خود را از عیب برکنار میدارند.به شبهات عمل میکنند، و در گرداب شهوات غوطهورند، نیکی در نظرشان همان است که خود نیک میشمارند، و منکر و زشتی آن است که خود منکر بشمارند.در حل مشکلات به خود پناه میبرند و در مبهمات تنها به رأی خویش تکیه مینمایند. گویا هر کدام امام خویشتن میباشند که به دستگیرههای مطمئن و اسباب محکمی که خود میاندیشند و خود ساختهاند چنگ زدهاند...
«اصلاح اجتماعی» ضرورتی است که قابل انکار نیست، و باید همهی افراد، و رهبران دلسوز جامعه با تمام امکانات به اصلاح و بازسازی آن همت گمارند. حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در سخنرانیهای گوناگون به ضرورت اصلاح اجتماعی اشاره میکند که: بر همهی مسلمین واجب است.
فسادزدگی جامعه اسلامی آنچنان خطرناک شده است که چارهای جز قیام و پیکار و ریختن خون برترین انسان ها، باقی نمانده است. پس از قیام عاشورا، مردم بیدار شدند.همان مردم ساکت و عهدشکن کوفه، اولین انقلاب خونین را به نام «انقلاب توابین» سامان دادند و تداوم بخشیدند تا جاییکه بنیامیه را ریشهکن نمودند.
همه باید مراقب سلامت و اصلاح جامعه باشند. همه باید در برابر انحرافات و مفاسد اجتماعی واکنش نشان دهند. در نامه 47 سفارش میکند : «شما را به پرهیزکاری و نظم در زندگی، و اصلاح میان مسلمانان سفارش میکنم، همانا من از جد شما پیامبر اسلام شنیدم که اصلاح کردن میان دو مسلمان پاداش آن از یکسال نماز و روزه بیشتر است.» وقتی اصلاح میان دو نفر آنقدر والا باشد، اصلاح امور مسلمین چقدر ارزشمند و گران سنگ خواهد بود؟
اصلاح اجتماعی روشها و شیوههای گوناگون دارد، شاید کسی بپرسد؛ چرا حضرت اباعبدالله علیهالسلام روش خون و قیام را برگزید؟ و دست به شمشیر برد؟ پاسخ اینگونه پرسشها را امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه 88 و 17 نهج البلاغه داده است.
گاهی فساد زدگی جامعه بگونهای است که با تبلیغات حساب شده و تذکر گفتاری عوض میشود، راه سلامت را باز مییابد. اما برخی از جوامع انسانی که زمانی طولانی در خواب غفلت ماندهاند و جان و روانشان دگرگون شده و باورهای آنان تغییر کرده، هاضمه و ذائقه جامعه تا حدی مسموم است که خوبیها را زشت، و زشتیها را خوب میپندارد. وقتی زخمها چرکین شد راهی جز یک جراحی حساب شده باقی نمیماند، باید با خون و قیام مردم را بیدار کرد.
در این مقطع زمانی «شهادت طلبی» و «ایثار» کارساز است زیرا خون شهید در عروق جامعهی خفتگان، در پیکره بیرمق انسانهای بیتفاوت تزریق میشود. آنان را دگرگون میکند، تکان میدهد، تا بیدار شوند، قیام کنند، و راه فساد و صلاح خویش را بشناسند. برای این هدف عالی است که حضرت اباعبدالله علیهالسلام خود را آماده شهادت میکند و در جواب امسلمة که او را از خطرات سفر به کوفه هشدار میداد فرمود:«یا اماه و انا اعلم مقتول مذبوح ظلما و عدوانا؛ ای مادر من از دیگران بهتر میدانم که با ظلم و ستم کشته خواهم شد، و سرم را از بدنم جدا میکنند».
«نه هر کس قلب دارد اندیشمند است، و نه هر صاحب گوشی شنواست، و نه هر چشم داری بینا! شگفتا! چرا تعجب نکنم؟ از خطا و اشتباه این گروههای پراکنده با این دلائل مختلفی که بر مذهب خود دارند، نه گام به جای گام پیغمبری مینهند، و نه از عمل وصی پیغمبری پیروی میکند.نه به غیب ایمان میآورند، و نه خود را از عیب برکنار میدارند.»
یعنی فسادزدگی جامعه اسلامی آنچنان خطرناک شده است که چارهای جز قیام و پیکار و ریختن خون برترین انسان ها، باقی نمانده است. پس از قیام عاشورا، مردم بیدار شدند. همان مردم ساکت و عهدشکن کوفه، اولین انقلاب خونین را به نام «انقلاب توابین» سامان دادند و تداوم بخشیدند تا جاییکه بنیامیه را ریشهکن نمودند.
پیروزی نظامی معمولا با غلبه نظامی دیگری از بین میرود، ولی پیروزی آرمانی، بخصوص وقتی همراه با فداکاریهای عظیم باشد، در وجدان بشری اثر ماندگارتری باقی میگذارد.و بشریت را در طول تاریخ بیدار می کند. امام خمینی «قدس سره» فرمود: «ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است. ما، در کشته شدن و کشتن پیروزیم». مهاتما گاندی برای آزاد سازی هند میگوید: از روشهای مبارزاتی امام حسین علیهالسلام استفاده کردم که با خود در زندان گفتم: اگر کشته شوم فدای مردم هند شده و اگر پیروز گردم استعمار انگلیس را بیرون میکنم.
منابع:
- نهجالبلاغه، خطبه 88 و 17، نامه 47
- خرائج راوندی، ص 26
- مدینة المعاجز، ص 244
- صحیفه نور، ج 13، ص 65