برخی از افراد هستند که به علت بیماری مدت های زیادی را در بیمارستان ها سپری می کنند و برخی هم باید در آن جا بستری شوند. اغلب مردمی که در جوامع صنعتی زندگی می کنند، حداقل یک بار در طول زندگی خود در بیمارستان پذیرش می شوند. برای عده ای از مردم بیمارستان زدگی ممکن است یک نمای منظم و دائمی زندگیشان باشد.
بیمارستان زدگی با تغییراتی در نظم روزانه و فقدان استقلال و از دست دادن خلوت شخصی همراه است. تیلور (1995) اثرات روانشناختی بیمارستان زدگی را روی بیماران مورد بررسی قرار داد و پی برد که از لحظه پذیرش، بیماران اضافه بر بیماری یا اختلال شان، اضطراب را نیز تجربه می کند. آن ها همچنین علاوه بر بیمارستان زدگی و نگرانی توأم با نقش اجباری
که باید در وضعیت تمام نشدنی باقی بمانند، گیجی را نیز تجربه می کنند. همزمان از بیمار انتظار می رود که یار و همکار مشاور باشد و نقش وابستگی خود را بدون اینکه زیاد التماس کند، آشکار نماید.بیماران، هنگامی که از لحاظ فیزیکی (جسمانی) در بستر بیماری هستند ممکن است علائم مختلف روانشناختی مثل افسردگی و اضطراب قابل توجهی را نیز نشان دهند.
دغدغه مربوط به نتیجه آزمایشات و جراحی ممکن است بیخوابی (الگوهای آشفته خواب)، ترس، کابوس های شبانه و ناتوانی در تمرکز حواس را به دنبال داشته باشد.
به علاوه ارتباط بین بیماران و کادر بیمارستان ممکن است به اضطراب ها بیفزاید. مخصوصا موقعی که اطلاعات به وسیله کادر بیمارستان به علت احتمال ترسی از سوءتعبیر یا اضطراب بیشتر آن ها از بیماران دریغ می شود.
چنین سلب ارتباط و فقدان ارتباط متقابل ممکن است در تطابق بیمار با نقش بیمارستانی بیماری (که نتیجه روند اجتماعی شدن است) تاثیر بگذارد. وظیفه اصلی، تشکر از دکتر و کادر پرستاری است که با رفتار مناسب، پیروی از مقررات و دستورالعمل ها و همکاری کامل با انتظارات بیمارستان و معیارهای موجود در زمینه ارتباط متقابل را فراهم می کنند.
کادر بیمارستان این نقش «بیمار خوب»، فعال، عدم درخواست از کادر و نیز رفتارهایی که نشان همکاری است را تقویت می کنند. در عوض «بیماران بد» ممکن است زیاد سوال کنند و یا در مورد درمان خود شکایت و گله کنند و یا در مورد درمان خود شکایت و گله کنند و آن را زیر سوال ببرند. واکنش نسبت به اینگونه بیماران ممکن است بستگی به شدت بیماری آن ها داشته باشد.در حالی که بیمارانی که حالشان وخیم است اغلب شکایات خود را فراموش می کنند.
بیمارانی که شاکی هستند و به طور جدی مریض نیستند، به طور قابل ملاحظه ای در کارکنان بیمارستان تحریک ایجاد می کنند. شماری از محققان بحثکرده اند که «بیمار خوب» بودن ممکن است همیشه روش موثری، برای بهبودی نباشد.
«بیماران خوب» در مراقبت از خود نقش فعالی را به عهده می گیرند و ممکن است در گزارش الگوهای علائم جدید یا در حال تغییر، عاجز باشند. چنین رفتار انفعالی ممکن است احساسات «درماندگی آموخته شده» را گسترش دهد. درماندگی آموخته شده حالتی است که در آن بیماران یاد می گیرند که نمی توانند موقعیت هایی را که در آن قرار دارند، تغییر دهند.
سرانجام، واکنش های مربوط به بیمارستان زدگی با «فرهنگ زبانی وابسته» که بین بیماران و مراقبان آن ها وجوددارد، حمایت نمی شود.شیوه زبان ممکن است خیلی با معنی باشد ولی در یک زمینه و بستر مقدماتی (در سطح قبل از دبستان یا مهد کودک) دریافت شود. از بیمارن خواسته می شود که فوری به تخت خود «بپرند» «لباس های خود را بکنند»
و «بچه خوبی» باشند. کاربرد زبان هرگز امری خنثی نیست و در این بستر ممکن است هم به وسیله بیمار و هم متخصص به مثابه حفظ وضع موجود و یا حتی گسترش تفاوت در نقش ها تلقی شود.آشکارا، روانشناسی نقش مهمی در برجسته کردن این ارتباطات بین فردی و مسائل ارتباطی بازی می کند. روانشناسی همچنین راه های اطمینان بخشی را که با آداب محترمانه دوطرفه همراه است، پیشنهاد می کند.
آمادگی برای جراحی
اگر بیمارستان زدگی همه مشکلات وابسته را با خود به همراه دارد، آمادگی برای جراحی و دیگر فرآیندهای پزشکی موفقیت آمیز، همه این ها و مسائل بیشتری را در بر دارد که باید مورد ملاحظه قرار گیرد. میزان و نوع آمادگی پیشنهادشده که در عمل نیز پیاده شده است، بسته به ماهیت برنامه بیمارستان، نوع درمان و ویژگی های شخصیتی بیمار فرق می کند.
جراحی ترکیبی از تجربه بیهوشی، پیش بینی درد، شکاف یا برش در اثر استفاده از سوزن ها و چاقو را در بر می گیرد.هر یک از این رویدادها به خودی خود فشارآفرین هستند ولی، کاربرد مختلط و ترکیبی آن ها ممکن است مخصوصا در پیش بینی و کنار آمدن با آن استرس ها مشکل تر باشد.
آمادگی برای جراحی از بکار بردن انواعی از درجه بندی بالینی (مثل درجه بندی اضطارب)، شاخص های فیریکی (مثل فشار خون) و استفاده از دارو قبل از عمل جراحی (مثل مسکن هایی که درد را تخفیف می دهند) تشکیل یافته است.در بین همه این ها، ابزارهای اندازه گیری و ارائه اطلاعات به بیمار اهمیت محوری دارد که ممکن است دارای دو نوع اصلی باشد:
اطلاعات در مورد فرایند عمل: بیماران در مورد جریان علمی که باید اجرا شود، شامل وقت، روز و طول عمر جراحی مطلع می شوند.اطلاعات حسی: بیماران از حس هایی که انتظار تجربه اش را دارند، مثال ماهیت و تداوم درد آگاهمی شوند. به علاوه، درباره رفتارهایی که بهبودی موثر را ارتقا می بخشند (استراحت در تخت بیمارستانی، تمرین نور و غیره)
و رفتارهای احتمالی که باید از آن ها اجتناب کند (مثل خراش انداختن، سیگار کشیدن و غیره) به بیمار دستورالعمل هایی داده می شود. این دستورالعمل ها البته بر حسب نوع و ماهیت جراحی متفاوتند.تحقیق نشان می دهد که آگاهی از تفاوت های فردی (مثل تفاوت در شخصیت افراد) در جریان آمادگی برای جراحی ممکن است مفید باشد.
آگاهی از ویژگی های شخصیتی بیمار به متخصصان سلامت کمک می کند که مقدار مناسبی از اطلاعات را در سطح درستی برای بیماران در نظر بگیرند تا اضطراب آن ها را کاهش دهند و فهم آن ها را بالا ببرند.همین طور، بیماران از لحاظ برگزیدن شیوه های کنار آمدن یا سازگاری (فعالیت های شناختی و رفتاری برای کنترل رویداد فشارزا) در واکنش
به جراحی که در پیش است، تفاوت دارند. برخی از بیماران ممکن است «شکارچیان اطلاعات» بوده و درباره همه جوانب جراحی شان به دنبال اطلاعات باشند.در حالی که دیگر بیماران «بی خیالان اطلاعات» بوده و ترجیح می دهند که درباره جراحی اطلاعاتی به آن ها داده نشود. شواهد اخیر گرایش و تغییر به سمت طبقه قبلی بیماران (شکارچیان اطلاعات)
را پیشنهاد و توصیه می کند. فواید آمادگی موثر برای جراحی هم از لحاظ فیزیولوژیایی و هم از نظر روانشناختی مطرح است. فواید فیزیولوژیایی عبارت از کاهش فشار روانی است که به نوبه خود برانگیختگی سیستم عصبی سمپاتیک را کم می کند و عملکرد سیستم ایمنی بدن را بهبود می بخشد.
فواید روانشناختی شامل کاهش در اضطراب، افسردگی و افزایش سطح کنترل شخصی است. همه این فواید به نوبه خود بهبودی موثر را بالا می برند.