فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
یکی از سفارشات دین اسلام که تاکید بسیاری روی آن شده است احسان و رسیدگی به خویشاوندان و به جا آوردن صله رحم است.
در واقع صله رحم و حفظ پیوند خویشاوندی از توصیه های مهم آموزه های دینی و وحیانی ماست که قرآن کریم در آیات 22 و 23 سوره محمد به صراحت کسانی را که به این مهم توجه ندارند را مورد لعن قرار میدهد: «اگر رویگردان شوید آیا جز این انتظار می رود که در زمین فساد کنید و قطع رحم نمایید؟ آنها کسانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته است...»
لازم به ذکر است که خویشاوند هر قدر به ما نزدیک تر باشد. وظیفه ی ما در حفظ پیوند، شدیدتر و لازم تر است. و یک نکته مهم و قابل توجه نیز این است که اگر ما بخواهیم صله رحم کنیم لازم نیست که حتما مال و ثروت زیادی داشته باشیم تا با کمکهای مالی خود به نزدیکانمان یاری برسانیم بلکه اسلام هدف از صله رحم را برقرار کردن ارتباط و پیوند خویشاوندی می داند. همانطور که رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله فرمود: «صله رحم کن گرچه با جرعه ای آب باشد، و بهترین راه برای خدمت خویشان و نزدیکان این است که آنان را اذیت نکنی و به آنها آزار نرسانی.»
گاهی برخی از خویشاوندان ما هم عقیده یا هم مسلک ما نیستند و بعضی اوقات حتی مایه ی آزار و اذیتمان می شوند، در این میان تکلیف ما به عنوان یک مسلمان چیست؟ و اصلا راه و روش اهل بیت علیهم السلام در این رابطه چگونه است؟ ما برای پاسخ به این سوال دو روایت زیبا را بیان می کنیم:
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: صله ی رحم، اخلاق را نیکو، دست را بخشنده، دل و جان را خوش می سازد، رزق را می افزاید و اجل و مرگ را به تاخیر می اندازد. (اصول کافی، ج 2 ص 151 و 150)
نقل شده است که یکی از شیعیان از امام صادق (علیه السلام) می پرسد: برخی خویشاوندانم خط و تفکر دیگری دارند، غیر از فکر و مرامی که من دارم. آیا آنان برمن حقی دارند؟ حضرت فرمود: آری، حق قرابت و خویشاوندی را چیزی قطع نمی کند. اگر با تو همفکر و هم عقیده باشند که دو حق بر تودارند: یکی حق خویشاوندی، دوم حق اسلام و مسلمانی. (میزان الحکمة، ج 4، ص 83)
حتی اگر بستگان، مایه آزار انسان را هم فراهم کنند، باز حق گسستن پیوند را نداریم. در حدیث آمده است:
که مردی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من خویشاوندانی دارم که من با آنان پیوند می کنم و رابطه دارم، اما آنان آزارم می دهند. تصمیم گرفته ام آنان را ترک کنم. حضرت رسول فرمود: آنگاه، خدا هم تو را ترک می کند! ... گفت: پس چه کنم؟ رسول خدا فرمود: به کسی که محرومت کرده، عطا کن، با کسی که از تو بریده، رابطه برقرار ساز، کسی که بر تو ستم کرده، از او درگذر. هرگاه چنین کردی، خداوند پشتیبان تو خواهد بود. (بحارالانوار، ج 71، ص 100)
علی بن ابوحمزه (ره) از شاگردان امام کاظم (علیه السلام) بود، روزی امام کاظم (علیه السلام) به او فرمود: بزودی شخصی از مردم مغرب ، با تو ملاقات می کند، و از تو درباره من سوالی می کند در پاسخ بگو؛او امام ما است که امام صادق (علیه السلام) او را به امامت بعد از خود تعیین نموده است ، و مسائلی از حلال و حرام می پرسد، جواب مسائل او را بده . علی بن ابوحمزه گفت : نشانه آن مرد مغربی چیست؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: او بلند قامت و تنومند است و نامش یعقوب بن یزید می باشد که رئیس قوم خود است، اگر خواست، نزد من بیاید، او را نزد من بیاور. علی بن ابوحمزه (ره) می گوید: کنار کعبه رفتم و مشغول طواف بودم ، ناگاه مرد بلند قامت و تنومندی نزد من آمد و گفت: می خواهم درباره صاحب تو، سوال کنم . گفتم: درباره کدامیک از اصحاب؟
گفت: درباره موسی بن جعفر (علیه السلام) گفتم: نامت چیست؟ گفت : یعقوب بن یزید گفتم: اهل کجا هستی؟ گفت: اهل مغرب گفتم : چگونه مرا شناختی ؟ گفت : در عالم خواب دیدم ، شخصی به من گفت : با علی بن ابوحمزه ملاقات کن ، آنچه سوال کردی ، از او بپرس ، جویای حال تو شدم سرانجام در اینجا تو را پیدا کردم.
یکی از شیعیان از امام صادق (علیه السلام) می پرسد: برخی خویشاوندانم خط و تفکر دیگری دارند، غیر از فکر و مرامی که من دارم. آیا آنان برمن حقی دارند؟ حضرت فرمود: آری، حق قرابت و خویشاوندی را چیزی قطع نمی کند. اگر با تو همفکر و هم عقیده باشند که دو حق بر تو دارند: یکی حق خویشاوندی، دوم حق اسلام و مسلمانی. (میزان الحکمة، ج 4، ص 83)
گفتم : همین جا اندکی بنشین تا من طواف خود را تمام کنم و سپس نزد تو می آیم ، طواف را به پایان رسانیدم و نزد یعقوب آمدم و با او مقداری گفتگو نمودم ، فهمیدم که مردی خردمند و هشیار است ، از من خواست او را به حضور امام کاظم (علیه السلام) ببرم ، او را به محضر امام ع آوردم . وقتی که امام کاظم (علیه السلام) او را دید، فرمود: ای یعقوب بن یزید، دیروز آمدی ، و در فلان محل بین تو و برادرت ، درگیری شد و به همدیگر ناسزا گفتید، چنین برخورد و روش از دین من و دین پیروانم نیست ، و ما به هیچیک از شیعیان خود نگفته ایم که رفتارشان چنین باشد، از خدا بترس ، بین شما بزودی (به خاطر قطع رحم) بر اثر مرگ جدایی می افتد، برادرت در همین سفر، قبل از آنکه به وطن برسد می میرد، و تو از کرده خود پشیمان می شوی ، شما قطع رحم نموده اید و نسبت به همدیگر قهر هستید، خداوند عمر شما را کوتاه نمود. یعقوب گفت : ای پسر رسول خدا! تکلیف من چه می شود، و مرگ من کی فرا می رسد؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: مرگ تو نیز (به خاطر قطع رحم) فرا رسیده بود، ولی تو در فلان منزل، نسبت به عمه ات صله رحم کردی، خداوند بیست حج (سال) عمر تو را تاخیر انداخت. علی بن حمزه می گوید: سال بعد، یعقوب را در مکه دیدم و به من خبر داد که برادرم قبل از رسیدن به وطن از دنیا رفت و در همان راه، او را دفن کردم.
بنابراین ما می توانیم با پرهیز از هرگونه دل آزاری نسبت به خویشاوندان خود، با محبت کردن بی دریغ به آنان، با عیادت و مهربانی و دلسوزی کردن نسبت به خویشاوندان بیمار، حتی با یک تلفن زدن یا احوالپرسی کردن، یا حتی با تهیه ی هدیه ای کوچک، وظیفه ی خود را در برابر این وظیفه ی خطیر شرعی و اخلاقی به جاآوریم.
و باید توجه داشته باشیم که این کار نیک و ساده، آن قدر سازنده و مفید است و آنچنان مورد رضای پروردگار، که گاهی تقدیر الهی به خاطر آن عوض می شود وخداوند به پاداش این عمل نیکو، بر عمر کسی می افزاید. در مقابل، قطع رابطه ها و بریدن از خویشاوندان، به حدی شوم و نفرت بار و در نظر خداوند، ناپسند است که عمر را می کاهد. همانطور که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: صله ی رحم، اخلاق را نیکو، دست را بخشنده، دل و جان را خوش می سازد، رزق را می افزاید و اجل و مرگ را به تاخیر می اندازد. (اصول کافی، ج 2 ص 151 و 150)
منابع:
داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی
سایت اندیشه قم
سایت اسلام کوئیست