هویت چیست؟
هویت چارچوبی است که افراد از آن استفاده می کنند تا تجارب زندگی خود را بر اساس آن تفسیر، و معنا و نیز اهداف زندگی خود را تعیین کنند. ویژگی اصلی دوران نوجوانی، شکل گیری هویت و یا ایجاد همین چارچوب است.
هویت، باعث ایجاد یک وحدت درونی در عقاید و ارزش های شخصی و گروهی می شود. نوجوان در فرصتی که بین دوران کودکی و بزرگسالی دارد نقش های متعددی را آزمایش می کند. او ممکن است قبل از انتخاب یک شغل ثابت، اشتباه هایی را مرتکب شود، ممکن است ترک تحصیل کند و مجدداً ادامه ی تحصیل دهد، حتی ممکن است ارزش های اخلاقی وی تغییر یابد، اما بالاخره با رشد هویت، یک سیستم اخلاقی و فکری هماهنگ در نوجوان به وجود می آید.
بنابراین می توان گفت هویت، زمینه ای را برای پاسخ گویی به سوالات مربوط به «اهداف» و «معنای» زندگی فراهم می کند. بر این اساس برخی محققان، هویت را به عنوان یک تئوری برای زندگی، که توسط هر فرد ساخته می شود، در نظر می گیرند. از این رو میزان مؤثر بودن هویت و یا تئوری که توسط فرد ساخته شده، وابسته به سودمندی عملی آن است. به طور مثال، آیا تئوری فرد، او را قادر می سازد که برخورد موفقیت آمیزی با موقعیت های استرس زا و یا مشکلات زندگی داشته باشد؟ در واقع میزان موفق بودن شخص در موقعیت های جدید و یا در حال تغییر، وابسته به روشی است که او بر اساس هویت و یا تئوری خودساخته، به کار می گیرد.
بر این اساس عده ای از محققان انواعی از هویت را مطرح می کنند که عبارت است از هویت شخصی، هویت جمعی و هویت اجتماعی. هویت شخصی افراد بر اساس اهداف و ارزش های شخصی و وضعیت روانی خاص هر فرد می باشد. در حالی که هویت جمعی و هویت اجتماعی به انتظارات و هنجارهای جامعه، خصوصاً گروه هایی که در زندگی فرد مؤثر هستند، مانند خانواده و کشور و نیز مذهب اشاره دارد و هم چنین به عواملی از قبیل شهرت، محبوبیت و تأثیرگذاری بر دیگران توجه دارد.
یکی دیگر از مفاهیم مطرح شده در این زمینه هویت قومی است. این اصطلاح به معنای وابستگی فرد به گروه بزرگی از انسان هاست و تعلق فرد را به یک ملیت یا به گروهی که دارای سرزمین، تاریخ، عوامل اجتماعی و فرهنگی مشترک هستند، در برابر ملیت دیگر نشان می دهد.
به طور خلاصه می توان گفت که چارچوب باورها و نگرش هایی که هویت در فرد شکل می دهد این امکان را برای او به وجود می آورد که بر اساس آن بتواند ارتباط مؤثری با دیگران برقرار کند و در صورت لزوم از آن ها کمک بگیرد و عضو گروه های اجتماعی، مؤسسات و انجمن ها شود. در واقع، هویت یکی از مهم ترین منابع و دارایی های فرد است.
هویت چگونه شکل می گیرد؟
در مرحله ی شکل گیری هویت، نوجوان کلیه ی باورها و باید و نبایدهایی که در دوران کودکی بر اساس آموزش والدین و افراد مهم زندگی خود مانند معلمان و مربیان شکل گرفته را بر اساس واقعیت های موجود در زندگی فعلی خود مجدداً بررسی می کند. در واقع نوجوان تلاش می کند که با رشد هویت بین آن چه او بر اثر رشد فکری و تجارب شخصی اش در این زمان به دست آورده و آن چه درگذشته به او آموخته شده نوعی هماهنگی برقرار کند، به همین دلیل مرتب سؤال می کند و همه چیز را با دیده ی تردید می نگرد. پس می توان گفت هویت از طریق تعامل تجربیات گذشته ی فرد با تجارب فعلی او شکل می گیرد.
همان طور که گفته شد با شروع بلوغ، کودکی پایان می یابد و در این مرحله نوجوان تمام دلبستگی های هیجانی، تفکرات، باورها و اعتقادات خود را دوباره به آزمایش می گذارد. رشد هویت، حاصل تعامل افکار درونیِ فرد با زمینه های بیرونی اجتماع است. در جوامع مختلف نوجوانان با باورهای فرهنگی که در آن زندگی می کنند درگیر می شوند و مجدداً این باورها را شکل می دهند. اریکسون در گزارشی در مورد یک نوجوان، تلاش های او را برای کسب هویت در زمینه های اجتماعی، مذهبی و فرهنگی با ترس طرد شدن از طرف پدر توصیف می کند. وی به روشنی اکتشافات فلسفی و شخصی این نوجوان را که به تدریج منجر به طغیان می شود، ترسیم می کند و نشان می دهد که چگونه این مسئله تحت تأثیر روابط بین فردی و موقعیت های اجتماعی است که او در آن زندگی می کند. اریکسون در نهایت عوامل اجتماعی را که با رشد هویت گره خورده است، توصیف می نماید. او رشد هویت را ناشی از تلاش های نوجوانان برای برخورد با فشارهای اجتماعی در جهت انتخاب یک زندگی معنادار در نظر می گیرد. شکل گیری هویت به طور خاص در سال های نوجوانی صورت می گیرد و شامل مجموعه ای از عملکردها نظیر یکپارچه و دایمی کردن و ایجاد پیوستگی درونی بین باورها و ارزش هاست. هویت یابی موفق موجب محافظت از فرد در مقابل تجارب ناشی از تغییرات ناگهانی مربوط به رشد جسمی یا محیط زندگی می شود. هویت موجد خودشناسی است، به طوری که اگر فردی نتواند به یک هویت موفق دسترسی پیدا کند دچار آشفتگی در نقش ها و وظایفی می شود که از او به عنوان یک بزرگسال انتظار می رود و در نتیجه او مستعد بسیاری از اختلالات روانی خواهد شد. با توجه به پیشرفت فن آوری در جوامع امروزی و به تبع آن پیچیدگی زندگی شهری، کسب مهارت های شغلی، انتخاب همسر و به طور کلی داشتن یک زندگی مستقل بسیار مشکل است، از این رو گاهی کسب آن ها تا اواسط دوره ی جوانی به تعویق می افتد. به این ترتیب شاید دیگر نمی توان انتظار داشت یک نوجوان 18 ساله که معمولاً در مرحله ی گذر از دوره ی نوجوانی به جوانی است بتواند به یک هویت مستقل دست یابد و گاهی دوره ی نوجوانی حتی تا سنینی که در حال حاضر به عنوان دوره ی جوانی در نظر گرفته می شود، یعنی تا حدود 25 سالگی، ادامه می یابد.
منظور از بحران هویت چیست؟
جهت شناخت و تفسیر مسائل مربوط به دوره ی نوجوانی سعی شده است تغییرات و مشکلات این دوره تحت عنوان هویت یابی توصیف شود. بر این اساس وظیفه ی اصلی این دوره از زندگی هویت یابی است که در صورت عدم موفقیت در اکتساب یک هویت مناسب، فرد درگیر آشفتگی نقش در آینده خواهد شد. رشد هویت ناشی از بحران هایی است که در طی نوجوانی به صورت موقتی و گذرا رخ می دهند. این بحران ها بخش جدایی ناپذیری از رشد روانی اجتماعی سالم اند.
بحران هویت بیش تر در اواخر دوره ی نوجوانی روی می دهد که شاید بتوان آن را یک بحران بهنجار و طبیعی خواند، زیرا رویدادی طبیعی است، اما ناتوانی در کنار آمدن با این بحران، نابهنجار تلقی می شود، چرا که نوجوان را از داشتن یک هویت سالم محروم می سازد. او به سردرگمی هویت یا آشفتگی نقش مبتلا می شود، به کسی مبدل می شود که نمی داند کیست و جای او در این دنیای بزرگ کجاست. سردرگمی در نقش ممکن است خود را به صورت اختلالات رفتاری نظیر فرار از خانه، بزهکاری، یا حتی روان پریشی نشان دهد.
در واقع با استفاده از مفاهیم بحران هویت و آشفتگی یا اغتشاش هویت می توان بسیاری از مشکلات رفتاری اواخر نوجوانی را توجیه کرد. اغتشاش هویت با مشکلاتی در زمینه ی صمیمیت در روابط بین فردی، ابتکار و درک صحیح زمان لازم برای انجام هر فعالیت، مشخص می شود. البته لازم به ذکر است که تعدادی از نظریه پردازان معتقدند که باید بین آشفتگی های هیجانی دوره ی نوجوانی و علایم جدی اغتشاش هویت که مشخصه ی اصلی یکی از انواع اختلال شخصیت است، تفاوت قایل شد و نباید همه ی این علایم از جمله افسردگی شدید، خشونت و بزهکاری در نوجوانان را به عنوان علایمی از بحران های گذرا دانست، زیرا ممکن است آن ها نشانه هایی از شروع و یا وجود یک اختلال روانی جدی باشند.
در واقع توانایی تمایزگذاری بین بحران هویت نوجوانی، به عنوان یک موقعیت گذرا و طبیعی، و اختلالات روانیِ جدی به آسانی میسر نیست.
منظور از کاوش و تعهد در تشکیل هویت چیست؟
نکته ی کلیدی انتقال از دوره ی کودکی به نوجوانی، کاوش است. شاید بتوان گفت که منظور از کلمه ی کاوش در اصطلاحات مربوط به هویت در واقع همان بحران هویت است، حتی اگر این بحران لزوماً حاد یا شدید نباشد. منظور از کاوش، جست وجو و بررسی مجدد باورها و اعتقادات افراد در این دوران است. انتظار می رود بعد از یافتن پاسخ سؤالات، فرد به مرحله ی تعهد یا پذیرش باورها و اعتقادات و تعاریف جدیدی که از خود و دنیای پیرامون خود دارد، برسد.
تعهد همراه با اطمینان به خود، نقش مهمی در رشد عملکرد شخصی و احساس خوشبختی در فرد بازی می کند. افراد می توانند از تعهد به عنوان یک چارچوب برای آن که به وسیله ی آن رفتارها و باورهای خود را ارزیابی و تنظیم کنند، استفاده نمایند. تحقیقات نشان داده اند افرادی که دارای تعهد هستند معمولاً در برخورد با مشکلات تصمیم های درست تری می گیرند و از روش های حل مسئله به جای برخوردهای هیجانی در حل مشکلات استفاده می کنند و به طور کلی از زندگی خود احساس رضایت بیش تری دارند. هم چنین این افراد کم تر در کارها و وظایف محوله مسامحه کاری و دلیل تراشی می کنند و کم تر دچار سوگیری های اشتباه در ارزیابی مسائل می شوند. افرادی که به مرحله ی تعهد می رسند کم تر امکان دارد که قبل از گرفتن تصمیم های مهم زندگی و برخوردهای اجتماعی دچار کمرویی شوند، زیرا این افراد از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند. هم چنین امکان ابتلا به افسردگی در این افراد کم تر است.
تعهد اغلب نقش مهمی در تعیین اهداف و استانداردهای روشن و چگونگی برخورد مؤثر فرد با مشکلات دارد. در واقع فرد می تواند از آن به عنوان معیاری برای ارزشیابی نتایج حاصل از رفتارهایش برای حل مسائل موجود در زندگی استفاده کند.
منبع مقاله : غرایی، بنفشه؛ (1387) بحران هویت و مهارت های مقابله ای (نظریه ها و راهبردها)، تهران: نشر قطره