برترین ها: طی این سال هایی که به عنوان مشاورِ بازاریابی و استراتژیک در کسب و کارهای مختلف انجام وظیفه کرده ام شاهد تغییرات بسیار عجبیی بودم. تغییراتی که در پاره ای از مواقع باعث شکست یک کسب و کار شد و یا تغییراتی که وجودشان موجبات پیشرفت و سودآوری را فراهم آورد.
به طور کلی در دنیای کسب کار، کارآفرین و مدیر با دو محیط دائماً در حال دست و پنجه نرم کردن هستند؛ محیط داخلی سازمان و محیط خارجی. بیایید یک تخم مرغ را تصور کنیم، اگر فشاری از بیرون به تخم مرغ وارد شود موجب شکستن دیواره و از بین رفتن نطفه ی آن خواهد شد و نتیجه ای جز فنا و نابودی نخواهد داشت اما اگر این فشار از داخل به همان دیواره وارد شود تولد، رشد و امید را به همراه خواهد داشت. تغییر و فشارِ ناشی از آن در محیط های کسب و کار اجتناب ناپذیر است اما تفاوت مدیران و رهبران سازمانی موفق، مؤثر و کارآمد کنترل همین فشارها است.
با استفاده از قصه ی تخم مرغ می خواستم به این نکته اصرار داشته باشم که تغییرات اثر بخش و مؤثر از داخل سازمان می بایستی نشأت بگیرد و شکوفایی نتیجه فعل و انفعالات داخلی شرکت هاست. فیل کراسبی می گوید: تغییر مانند دوست است، بهتر است مانند دوست یابی برای آن برنامه داشته باشی، نه آن که بگذاری تصادفی از راه برسد. بیشترین فشاری که شرکت ها در حال حاضر با آن دست به گریبان هستند چیست؟ چرا فروش محصولات جدید در دنیای امروز اینقدر دشوار شده است؟ و از همه مهمتر ارزش های شرکت ها از منظر مشتری چه تغییری کرده و من چگونه می توانم از این تغییر استفاده کنم؟
در بازارهای محصولات FMCG ( Fast-Moving Consumer Goods) یا کالاهای تند مصرف یکی از مشکلات بزرگ صاحبان کسب و کار تنوع طلبی مصرف کنندگان است. این تنوع طلبی موجب شده تا سطح وفاداری مصرف کنندگان به برندها بسیار پایین باشد و هزینه نگهداری آنان برای شرکت گزاف. وجود قارچ گونه ی فروشگاه های بزرگی تحت عنوان مگا مال (Mega Mall) و یا هایپر استارها (Hypermarket) قدرت چانه زنی را از تولید کننده به فروشنده و عرضه کننده های کالا منتقل کرده است. این همه تغییر در این مدت زمان کوتاه برای چیست؟ علت و منشأ این تغییرات کجاست؟ برای رسیدن به جواب درست این سئوالات می بایستی نگاهی ساده اما مؤثر به بازاریابی و مفهوم آن داشته باشیم. ابتدا بپردازیم به مفاهیم اصلی بازاریابی ....
مبانی و اصول بازاریابی بر سه اصل بلاشک استوار است: نیاز، خواسته و تقاضا. نیاز به حکم انسان بودن در ذات بشر مستتر است و اساساً بازاریابی و بازاریابان در خلق آن کاری ازشان ساخته نخواهد بود بلکه در بهترین حالت می بایستی تمام توان خود را برای کشف آن به کارگیرند. آبراهام مازلو روانشناس آمریکایی نیازهای اساسی انسان را به 5 الی 7 دسته کلی تقسیم بندی نمود و تحت عنوان هرمی به نام سلسله مراتب نیازهای انسانی (Hierarchy of Human Needs) مطرح کرد که از منظر بازاریابی بسیار با اهمیت است.
این سلسله مراتب از نیازهای ابتدایی در طبقه پایینی شروع شده و هرچه بالاتر میرود نیازهای پیچیدهتر انسانی را معرفی میکند که به ترتیب عبارتاند از: نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای امنیتی، نیازهای عاطفی، نیازهای اجتماعی ـ احترامی و نیازهای خودشکوفایی. طبق نظریه مازلو، هر «نیاز» هرچقدر پایینتر قرار داشته باشد، قویتر است و بدون ارضای نیازهای هر طبقه نمیتوان به طبقه بالاتر دست یافت. بازاریابی به شکل تأمین نیاز، خواسته می گوید و تمام فعالیت های واحدهای بازاریابی شرکت ها و بازاریابان از این نقطه آغاز می گردد.
بازاریابان خوب برای برند خود به گونه ای تلاش خواهد کرد که مشتری به این جمله از جانب آنها اعتقاد پیدا کند که نیاز خود را آنگونه بر طرف نمایید که ما (برند) به شما پیشنهاد می دهیم. اصل سوم، اصل تقاضا است. تقاضا یعنی میل و خواست و توانایی یک فرد برای دریافت کالا یا خدمتی. در این تعریف چیزی که اصل تقاضا را در بازاریابی با اهمیت می کند توانایی است؛ در ادبیات بازاریابی قدرت خرید بسیار مهم است و مدیران بازاریابی می بایستی به آن توجه ویژه داشته باشند.
حال با توجه به موارد عنوان شده در خصوص اصول بازاریابی و مفهوم نیاز و طبقه بندی آن می توان دوباره به این سئوال رجوع کرد که چرا فروش محصولات جدید در دنیای امروز اینقدر پیچیده است؟ پاسخ قطعی و واقعی به این سئوال این است که تقریباً به تمام نیازهای بازار هدف به شکل های گوناگون (با توجه به خواسته آنان) نسبت به توان خرید، پاسخ های جذاب داده شده است.
پیتر دراکر برای بیان و توصیف اهمیت نقش تفکر بازاریابی در فروش محصولات که موفقیت مالی شرکت را به همراه خواهد داشت می-گوید: هدف بازاریابی آن است که فروش را به امری غیر ضروری تبدیل کند. حال باید به این نکته توجه کرد که تفکر بازاریابی چگونه آغاز خواهد شد؟!
1. کشف نیاز نهفته و اساسی، نوآوری در کسب و کار.
2. پیش از پاسخگوئی به نیازهای کشف شده، به دنبال کشف نیازهای پاسخ داده نشده، باشید.