گر بریزی بحر را در کوزهای *** چند گنجد؟ قسمت یکروزهای
پس، آب کم جو، تشنگی آور بدست *** تا بجوشد آبت از بالا و پست
کجا نقص میتواند کمال را بیابد؟
کجا زشتی خبر از زیبائی دارد؟
کجا تاریکی و کوری معنی روشنی و نور را داند؟
البته عقول بشری در راه شناخت کلام خدا گامی برداشته و هر یک به فراخورِ حال خود از این بیکرانِ ناپیدا کنار خبری گرفته، اما هرکدام از دیدِ خود و به قدرِ فهم و درکِ خود از معشوق خبری آورده و به قدر تشنگی از این چشمهی صافی نوشیده، ولی حقیقت او چیست و کُنه این حقیقت تا به کجا کشیده و رمز و سرّ اصلی کدام اسـت؟ خدا داند و بس. خردی کم، بینشی نزدیک، کجا عظمت لایتناهی را بشناسد!
این کتاب رهبر و راهنمای سعادت اسـت و نیکی. میزان و معیار و ترازوی عدل اسـت و زیبایی. راهنمایی اسـت که تا پایانِ زمان، به خیر و برکت راهبر اسـت.
عجیب نیست که قرآن در طی چهارده قرن و در قلمروی به وسعت مساکن مسلمانان در پنج قارهی جهان، هزارها میلیون نفوس مسلمان را این چنین به خود مشغول داشته اسـت و این طور مردم دانشمند و خطیب، مصلح اجتماعی و فقیه، سیاسی و پژوهنده متوسل بدین کتاب بوده و هستند. کتابی نیست در دنیا که همچون قرآن مورد بحث و گفتگو قرار گرفته باشد. روزی نمیگذرد که کتابی در این باره نشر نیابد. قرنهاست که دانشمندان بدین کتاب اشتغال دارند. کلمات و حروفش را شمردهاند. حروف با نقطه و بینقطهاش، کلمات کوتاه و بلندش، کوتاهترین و بلندترین آیه یا حتی کلمه را، خمس به خمس و عشر به عشر، حزب به حزب و جزء به جزء را شماره و به دقت تعیین کردهاند. جای هر کلمهای در هر آیه، مورد بحثهای مفصلی به بزرگی جلدهای متعدد کتابها قرار گرفته، هر زیر و زَبَری از هر کلمهای مورد هزارها بحث نحوی و صرفی و کلامی و فقهی و تفسیری و... بوده اسـت. رسم الخط کلماتش بحثها داشته، تدبّرات عقلی و شواهدِ اصولی و نظری مایهی استنباط اصولیّون و پایهی علم اصول دین شده، معانی خطابها و اقتضای عام و خاص و نصّ و ظاهر و مجمل و محکم و متشابه و امر و نهی و نسخ و امثال آن، مایهی اصول فقه گشته، اساس حلال و حرام و سایر احکام فقهی از آن نشأت گرفته، داستانها و قصه ها کارِ مورخان شده؛ موعظه و حکمت و تمثیل و رعد و وعید و حساب و کتاب و عقاب و ثواب، تنبّه و عبرت خطباء و واعظان را برانگیخته علم فرائض و مواقیت و معانی و بیان و بدیع و امثال آن، از این کتاب سرچشمه گرفته اسـت. خلاصه کنم، هیچ کتابی در جهان، به اندازهی قرآن مورد توجه و عنایت جامعهی بشری نبوده و نیست. اضافه کنم که به همین دلیل، هیچ کتابی در جهان، در طول یک چنین دورهی دراز چهارده قرنی، چنین مصون از دستبرد و تحریف نمانده و همین، صدق کریمه اسـت که فرمود:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (15: 9)
این کتاب مقدس مسلمانهاست که در همه جای دنیا حضور دارند و هر روز آیتی چند از آن را بر زبان میآورند. اصول دین، موازین اخلاقی، روابط اجتماعی و سیاسی و قضائی و اقتصادی، احوالِ شخصی و حتی اندیشه و گفتگو و رؤیای یک فرد مسلمان، همه چیز زندگیش، متکی بدین کتاب و تحت تأثیر تعلیم آن اسـت و از آن سرچشمه میگیرد.
این خودِ قرآن اسـت. در آن تحریف و دروغ و کاستی و افزونی از انسانها راه نیافته، تخیّلات شاعرانه و خیالبافیهای ادیبانه و گرایشهای مغرضانهی بشری در آن نیست. این وحی اسـت و تنزیل. هدایت اسـت و رحمت. امر اسـت و نهی... اختصاصی به انسانی خاص و امّتی مخصوص ندارد. جهان شمول اسـت و گیتی فرا. در هر زمان و مکان، بهتر راهبر و راهنماست.
قرآن، اساس جامعهی اسلامی اسـت. پایهگذار تمدن اسلامی و منبعِ اولای تشریع و فقه و منشأ تفکرات و تدبّرات مذهبی اسـت. چنان پایهای از رفعت یافته که معاندی سرسخت چون گلدزیهر یهودی ناچار از اعتراف میگردد که «تقدیر و احترام قرآن را هیچ اثر ادبی دیگر در جهان بدست نیاورده اسـت.» (10)
هیچ کتاب دینی در جهان نیست که چون قرآن تحریض بر علم و دانش اندوزی داشته باشد، تکیه بر تقوا و فضیلت و کرامت انسانی بکند. با «اقرء»آغاز میکند و در «کمال» به پایان میبرد.
این همه گفتگو از چیست؟ از پیامی که او برای انسانها دارد.
پیام قرآن ساختن انسان اسـت.
انسانی که از قید تعلّقات مادی وارسته باشد- انسانی برتر و آمادهی ادای امانت. ساختن جامعهای از بهترین انسانها و بهترین امتها، تا امانت الهی را به بهترین وجهی ادا نماید. دعوت به خیر و حق و هدایت اسـت. امربه معروف و نهی از منکر اسـت. به صبر و حق و رحمت وصیّت میکند. با ظلم و تجاوز و گناه نبرد میکند، تا عدل و نیکی و رحمت، و منزلت و کرامت انسانی، صداقت و وفاء مستقر گردد و حکومت خلق کریم برقرار شود.
فواحش و منکرات ریشه کن باشد. زنجیرهای جهل و ضلالت، ستم و تباهی اخلاقی و اجتماعی و در یک کلمه «ظلمت» پاره گردد و هدایت به سمت عدالت و خیر، روشنایی و نور مستقر گردد، که در این دین همه رحمت اسـت و شفاء و هدایت.
پیام، پیام خداست به همهی انسانها! همهی انسانها با خدا در ارتباطند، رابطهای مستقیم و بدون واسطه دارند. او از خودِ انسان به انسان نزدیکتر اسـت. و مهمتر اینکه همه در این ارتباط و نزدیکی مساوی و برابرند. هیچکس را نمیرسد که خود را به خدا نزدیکتر از دیگری بداند. خدا خدای همه اسـت و سپید و سیاه و کوتاه و بلند و پیر و جوان ندارد. برتری و یا بهتر بگویم نزدیکتر شدن به خدا، تنها از راه تقوا و پرهیزگاری اسـت. هر کس با خدا، با آن عظمت لایتناهی، با خالقِ همهی کائنات، با بوجودآورندهی همهی موجودات در ارتباط مستقیم و همیشگی اسـت و کسی نزدیکتر که پرهیزگارتر. تقوای به دل و عمل، به چشم و دست و دل.
چنین اسـت که این کتاب مونسِ دلهای بیقرار در شبهای دراز میگردد و تریِ زبانها و امید قلبهاست.
«تا قیامت میزند قرآن ندا *** کای گروهی جهل را گشته فدا
من کلام حقم و قائم بذات *** قوت جان جان و یاقوت زکات
نور خورشیدم فتاده بر شما *** لیک از خورشید ناگشته جدا» (11)
خوشا آنان که بدین ندا لبیک گویند و اجابت شنوند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود فرمود:
«اهل قرآن، اهل الله و بندهی خاص خدایند.» (12)
و هماهنگ امام سجاد (علیه السلام) بگوئیم: «بارخدایا! ما را از کسانی قرار ده که به ریسمان قرآن چنگ میزنند.» (13)
پینوشتها:
1. مسلم: فضائل الصحابه، 37. ترمذی: مناقب 31. الدارمی: فضائل القرآن1. مسند احمد بن حنبل3: 4، 17، 26، 59 و5: 182.
2. کافی: فضل القرآن، ح 8 و2.
3. البیان 26 و 27. المیزان1: 10. الدارمی: فضائل القرآن1. فضائل القرآن ابن کثیر: 9 و10. ترمذی: فضائل القرآن11: 30 با اختلاف. بحارالانوار9: 7 از تفسیر عیاشی. شبیه آن در اصول کافی 4: 407، مجمع البیان1: 16.
4. فضائل القرآن ابن کثیر، 10. فضائل القرآن دارمی1. مجمع البیان1: 16.
5. ترمذی: مناقب 31. مسند احمد 2: 14 و 3: 14، 17، 26، 59 و5: 182، مستدرک حاکم3: 148، اسدالغابة2: 12 و 3: 147، مناقب مرتضوی97، ینابیع المودة30، 31، 35، 191، تاریخ بغداد 8: 442، البدایة و النهایة 7: 348. نهج ابن ابی الحدید2: 130، تفسیر ابن کثیر9: 113، عقد الفرید2: 111، طبقات الکبری2: 194، ارجح المطالب336، صواعق المحرقه 136، مناقب معازلی 234، ذخائر العقبی 15، مجمع الزواید 9: 163، الدرالمنثور2: 60، کنزالعمال1: 342، تاج العروس7: 245، لسان العرب11: 88، صحیح مسلم7: 122، مصابیح السنه2: 204، از شیعه و تشیع مغنیه: 98.
6. بخاری، فضائل القرآن17، سنن الدارمی، فضائل القرآن 8، الجامع الصغیر، مادهی «مَثَل المؤمن».
7. نهج البلاغه، خطبهی 198. در این باره خطبههای 1، 2، 18، 83، 86، 91، 111، 121، 125، 127، 133، 138، 156، 158، 176، 183 و 198 نیز دیده شود.
8. عیون اخبار الرضا، چاپ سنگی، ص239.
9. اعتقادات صدوق 84 به بعد.
10. العقیدة و الشریعة، ص41.
I. Goldziher,Le Dogme et La Loi de L islam,p. 25,Paris,1958.
11. مثنوی مولوی.
12. مجمع البیان1: 15، مسند احمد3: 128 و 242.
13. صحیفهی سجادیه، دعای 42.