[ad_1]
داستانی از لتونی
روزی جوانی روستایی که در ظاهر نادان و ابله ولی در باطن خیلی زرنگ بود، به مردی سوار بر اسب برخورد. بین آنها صحبت درگرفت. مرد پرسید:
- پدرت چکاره اسـت؟
جوان این طور گفت:
- شکار میکند. هر شکاری که به چنگش بیاید روی زمین میاندازد و هر کدام را که به چنگ نیاورد همراه خودش به منزل میبرد.
اسب سوار تعجب کرد و گفت:
- چطور چنین چیزی ممکن اسـت؟
آن مرد نمیدانست که پدر جوان پوستینی دارد که پر از کک اسـت. هر کدام از این ککها را که بگیرد میکشد و میاندازد روی زمین و هر کدام را که به چنگ نیاورد همراه خودش به منزل میبرد.
- مادرت چه میکند؟
- نان خورده را میپزد.
مرد سوار دوباره تعجب کرد و پرسید:
- مقصودت چیست؟
جوان به او گفت:
- تو عجب آدمی احمقی هستی! خیلی ساده اسـت. در هفتهی گذشته مادرم از همسایهها نان قرض کرد و خوردیم حالا دارد نام میپزد که نان خورده را پس بدهد.
- خواهرت چه میکند؟
- در سوگواری و عروسی گریه و زاری میکند.
مرد تعجب کرد و پرسید:
- یعنی چه؟
- خیلی ساده اسـت. سال گذشته در یک جشن عروسی خوشی کرده و حالا فرزندی که متولد شده دارد گریه میکند.
مرد گفت:
- فردا به منزل من بیا تا برای این جوابهای عاقلانهای که دادی پاداشی به تو بدهم.
روز بعد جوان نزد آن مرد اسب سوار رفت. مرد گفت:
- آمدی؟ با نوکر من به زیرزمین برو. در آن جا از تو پذیرایی خواهند کرد.
جوان همراه نوکر به زیرزمین رفت. نوکر به او گفت:
- چوب پنبه را از سوراخ آن بشکه بردار و هر چه میخواهی بخور.
جوان شلاقی را زیر لباس نوکر ارباب دید و موضوع را فهمید. گفت:
- من بلد نیستم چوب پنبه را بردارم. تو به من یاد بده. نوکر به طرف بشکه رفت که چوب پنبه را بردارد. در این موقع جوان دست دراز کرد و شلاق او را بیرون آورد و محکم برپشت او کوبید. سپس مقداری گوشت پخته از گوشهای برداشت و در زیر پیراهن خودش پنهان کرد و از زیرزمین بیرون آمد. تکه گوشتی را که پشت گردنش در زیر پیراهن پنهان کرده بود مثل قوز دیده میشد.
صاحبخانه از پشت پنجره جوان را دید و فریاد زد:
- ای جوان چه چیز نصیبت شد؟ راست آمدی و کج میروی.
جوان خندید و گفت:
- اگر همه روزه این نصیب و قسمت را داشتم غم و غصهای در روزگار نداشتم.
منبع مقاله : نی یدره، یان؛ (1382)، داستانهای لتونی؛ ترجمهی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم [ad_2]
لینک منبع بازنشر:
مفیدستان
عبارات مرتبط
کلماتی برای این موضوع فرق دانا و نادان همه ی ما رؤیاها و آرزوهایی داریم و دوست داریم برای رسیدن به آنها موفق شویم اما راه آموزش جنسی لیسیدن بوسیدن مالیدن خوردن آلت تناسلی زن و کرم بزرگ کننده، حجم دهنده و سفت کننده سینه و باسن فوری و دائمی سینه و باسن زیباجملات و سخنان قصار و بسیار آموزنده بزرگان ایران نازلقمان حکیم در توصیه به فرزندش اظهار نمود فرزندم دل بسته به رضاى مردم و مدح و ذم آنان معنی اسمتو میخوای بیا تو ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی آ • آبان نام ایزد آب در دین حکایت،حکایت سعدی،حکایت کوتاه،حکایت …حکایت های مثنوی معنوی شغالی به درونِ خم رنگآمیزی رفت و بعد از ساعتی بیرون آمد رنگش عکس زن، عکس زنان، تصاویر زنان، عکس های حیرت …عکس زنان معروف قبل و بعد از آرایشعکس های بازیگران زن معروف هالیوود قبل و بعد آرایش دیکشنری آنلاین ترجمه و دیکشنری و مترجم آن لاین ،ترجمه متن شما در سریعترین زمان تنها کافیست ثبت سفارش کنید حکایت، حکایات، حکایات جالب، حکایات آموزنده، حکایات …مطلب زیبا و کوتاه خواندنی آدم ها گزیده ای از داستان های کوتاه ِ نویسندگان جهانداستان های کوتاه و خواندنی، جالب و مفید حکایتها داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و دیدنی، زیبا و دلنشین، و آموزنده و مفید همه چیز از سخنان آموزنده و پند آموزحس غریبی دارم و من نوشته هایم را به یاد اندیشه های کودکانه ام در دفتر تلخ زندگی
لینک منبع :جوان دانا و مرد احمق
تصاویر برای جوان دانا و مرد احمق
جوان دانا و مرد احمق - راسخون
rasekhoon.net/article/show/1212549/جوان-دانا-و-مرد-احمق/
21 سپتامبر 2016 ... روزی جوانی روستایی که در ظاهر نادان و ابله ولی در باطن خیلی زرنگ بود، به مردی سوار
بر اسب برخورد. بین آنها صحبت درگرفت. مرد پرسید:
جوان دانا و مرد احمق - جوان ایرانی | خبر فارسی
khabarfarsi.com/u/25495753
21 سپتامبر 2016 ... جوان دانا و مرد احمق. سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: یان نی
یدره مترجم: روحی ارباب داستانی از لتونی روزی جوانی روستایی که ...
جوان فقیر امّا دانا، بهتر از پادشاه پیر و احمق - Divine Revelations
www.divinerevelations.info/dbs/farsi/bible/.../content/.../ec4.html - ذخیره شده
5 مرد احمق دست روی دست گذاشته کار نمیکند و به این ترتیب از گرسنگی، گوشت
بدن خود را میخورد. 6 یک دست پر ولی راحت، بهتر است از دو دست پر، امّا با مشقت.
یه مرد احمق به یه زن میگه ساکت باش اما یک مرد دانا - کلوب
www.cloob.com/u/naswm/.../یه_مرد_احمق_به_یه_زن_میگه_ساکت_باش_اما
24 آوریل 2013 ... یه مرد احمق به یه زن میگه ساکت باش اما یک مرد دانا. ... روح آقامتین دعا کنیدواین
مطلبوداغ کنید برای شادی روح این جوان دعا کنید دوستان این مطلبوداغ.
Quote by Ibn Sina (Avicenna): “ غذای روح بود باده رحیق الحق که رنگ او ...
www.goodreads.com/quotes/514839 - ذخیره شده - مشابه
چو مه که از سبب منکران دین شد شق حلال گشته به فتوای عقل بر دانا حرام گشته به
احکام شرع بر احمق شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست
ورق
گنجور » سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت
ganjoor.net/saadi/golestan/gbab8/ - ذخیره شده - مشابه
... نهاده است و آن دامن طمع گشاده احمق را ستایش خوش آید چون لاشه که در کعبشدمی فربه
نماید ... حکیمان دیر دیر خورند و عابدان نیم سیر و زاهدان سدّ رمق و جوانان تا طبق بر
گیرند و پیران تا ... دانا چو طبله عطارست خاموش و هنر نمای و نادان خود طبل غازی، بلند
آواز و میان تهی ... بخش ۵۲: عقل در دست نفس چنان گرفتار است که مرد عاجز با زن گریز
رای.
دانا و نادان - بیتوته
www.beytoote.com/fun/allegory/allegory-savant.html - ذخیره شده - مشابه
مردی نادان در محضر ارسطو به مردی دانا خرده گرفت و از او بدی ها گفت. دانا نیز خاموش
نماند و به نادان پرخاش کرد. ارسطو به مرد نادان چیزی نگفت. اما دانا را به خاطر آن کار ...
فرق دانا و نادان - تبیان
article.tebyan.net/209354/فرق-دانا-و-نادان - ذخیره شده
22 مه 2012 ... پیامبر گرامی اسلام نیز درباره ی افراد احمق و نادان فرموده اند: ... مردم دانا کسانی هستند
که از عقل و شعور خود درست استفاده می کنند. معنای خوب و بد را می ... حیلهی مرد بادیه
نشین · سخن مومن با فرشته · اسیران غار · جوان و سگ · از دفترچه ...
ده راهکار برای آنکه باهوشتر باشیم و باهوش به نظر برسیم! - زومیت
www.zoomit.ir/2012/10/11/3285/راهکار-باهوش/ - ذخیره شده
11 ا کتبر 2012 ... آخر هفته فیلم چی ببنیم؛ Angry Man 12 · آموزش نگارش طرح کسب و کار یا بیزینس
پلن · کاهش انگیزه، دلیل اصلی کاهش کارایی کارمندان ...
پنجشنبه 21 اردیبهشت 1396 ساعت 18:59