مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

محمد فقط با صدای مادرش چشم باز می کند

[ad_1]

به گزارش شفاف، بنیاد بیماری های نادر ایران، نوشت: تا پنج سالگی مانند کودکان عادی بود و هیچ علامت مشکوکی در او دیده نمی شد. تا اینکه در سن پنج سالگی هنگام بازی در حیاط خانه مادربزرگش بیهوش شد. مادرش او را در آغوش گرفت و مدام نام او را صدا می زد. محمد... و این آغاز زندگی جدید محمد و خانواده اش بود.

در چند کیلومتری جاده مخصوص کرج کودکی بدون اینکه مانند دیگر کودکان چشم انتظار تعطیلات مدرسه به دلیل آلودگی هوا باشد با لوله اکسیژن و چشم هایی که تنها با صدای مادر کمی باز می شوند بر تخت خود بیهوش افتاده است. مادر این کودک ۱۰ساله که زهرا نام دارد با رویی گشاده از من و همکارم در خانه کوچکشان استقبال کرد. خانه ای با تنها یک اتاق خواب که برای محمد تزیین شده است.

مادر محمد پس از پذیرایی گرم و صمیمی از  بیماری محمد و صبرو تلاش خود برای زنده نگه داشتن محمد گفت. تا سن چهار سالگی مانند دیگر بچه های سالم بود و هیچ مشکلی نداشت. تا اینکه یک روز حین بازی در حیاط خانه مادرم تعادل خود را از دست داد و به زمین افتاد. من ابتدا تصور می کردم به دلیل خستگی بیهوش شده است اما حالت چشم هایش تغییر کرد بطوریکه فکر کردم او مرده است. مدام فریاد می زدم «بچه ام مرد» اما زمانی که پدرم از بیرون بازگشت و محمد را دید، گفت که او تشنج کرده است.

زهرا و خانواده اش با امید اینکه محمد زنده است، او را با کمک پدر زهرا به بیمارستان بردند. پس از بستری شدن و معاینه های اولیه پزشک کشیک به زهرا گفت محمد تشنج کرده است و مشکل حادی ندارد.

زهرا تعریف کرد محمد پیش از این سرما خورده بود و با نظر پزشک معالج «دیفن هیدرامین» و داروی دیگری را همزمان مصرف کرده بود که همین امر باعث شده بود تا بیماری نهفته در محمد فعال شود.

یک هفته از تشنج محمد گذشت و با اینکه کمی بیحال بود اما همچنان مانند یک کودک عادی سرپا بود. اما هفته بعد او دوباره تشنج کرد. تشنجی که با تب همراه بود. این بار با تشخیص یک پزشک متخصص به زهرا گفتند که محمد به اوتیسم مبتلا شده است. به این ترتیب با تصور اینکه بیماری محمد شناسایی شده است مرحله تازه ای از درمان او آغاز شد، در حالیکه بعد از مراحل درمان ابتدایی حضور در مرکز کاردرمانی مشخص شد که محمد به اوتیسم مبتلا نیست.

مدتی از آخرین تشنج محمد سپری گذشت. در این مدت هیچ حمله ای نداشت و با داروهایی که مصرف می کرد تصور می شد رو به بهبود است اما اینگونه نبود. بعد از مدتی یکباره عدم تعادل محمد بیشتر شد و قدرت راه رفتن را از دست داد. با این تغییر پزشک معالج داروی او را تغییر داد اما پیش از آنکه محمد داروی جدید را مصرف کند تشنج کرد و دوباره راهی بیمارستان شد.

محمد بعد از چند ساعت بستری شدن در بیمارستان بهبود یافت و پزشک هم اجازه مرخصی را صادر کرد، در حالیکه مادر او مدام تاکید می کرد که او بدون دلیل و ناگهانی دچار تشنج می شود اما پزشک معالج با وجود تعادل نداشتن محمد و تشنج های مکرر گفت که او سالم است و هیچ مشکلی ندارد.

آن شب محمد از بیمارستان مرخص شد و به خانه بازگشت. ساعت ۱۱ همان شب محمد بار دیگر تشنج کرد و راهی بیمارستان شد اما پزشک معالج او اینبار اجازه مرخصی نداد و محمد را بستری کرد تا با آزمایش های دقیق تر علت تشنج ها و تعادل نداشتن او را بررسی کنند.

اما پدر او که در بخش نگهبانی یکی از شرکت های دارویی کار می کند با مشورت از چند همکار مدارک پزشکی پسرش را به آلمان و فرانسه فرستاد. پزشکانی که در این دو کشور مدارک محمد را بررسی کرده بودند اعلام کردند که او به «آتروفی مخچه» مبتلا شده است.

همزمان با اعلام این خبر از سوی پزشکان آلمانی و فرانسوی پزشک معالج محمد هم گفت او به «آتروفی مخچه» که بیماری نادری است مبتلا شده و تنها دو ماه دیگر زنده می ماند.

زهرا با شنیدن این حرف به پزشک دیگری مراجعه کرد. دکتر اشرفی پزشک جدید محمد دارویی تجویز کرد اما این دارو هم در درمان او تاثیری نداشت و در نهایت محمد در ICU بستری شد.

تحویل سال ۹۱ برای والدین محمد روزهای سختی بود. ریه راست محمد به دلیل عفونت از کار افتاده بود و تنها با یک ریه نفس می کشید. سطح هشیاری اش هم روز به روز کمتر می شد.

اکنون محمد به سن ۱۰ سالگی رسیده است و با سطح هشیاری چهار بر تختخواب روزگار می گذراند و هرگاه مادرش او را صدا می زند گویی جانی تازه می گیرد و برای چند لحظه ای چشمان خود را باز می کند.

زهرا، مادر خسته ای که همه عمر و توانش برای تنها فرزند خود وقف کرده است هر کلمه ای که از سرگذشت پسرش به زبان ادا می کرد با لبخند بود. با اینکه هزینه های درمانی محمد برایشان کمی سخت است اما گلایه ای از این اوضاع ندارد اما دوست دارد که همه دنیا محمد را بشناسند و او قهرمان کوچک بیماری باشد که هیچ علاجی برایش نیست.

او بارها و بارها بین حرف های خود گفت: می دانم دیگر محمد بهبود نمیابد اما تنها آروزیم این است که علت بیماری او در علم پزشکی مشخص شود. حتی حاضرم هر آزمایشی که لازم است روی محمد انجام شود تا کودک دیگری به سرنوشت محمد دچار نشود.

منبع: مهر


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

محمد علیزاده در شب تولدش به عهدی که با مرتضی …شب بینظیری بود اقای علیزاده مثل همیشه، روی استیج همچون ستاره درخشید و باز هم با صدای عصر ایران قبل از این مصر ارائه کننده این طرح بود اما با تماس تلفنی ترامپ از این طرح عقب نشینی کرد با سیمای تاریخی و شخصیت حقیقی محمد گل مهمند …با سیمای تاریخی و شخصیت حقیقی محمد گل مهمند در تاریخ آشنا شوید – بخش های یکم تا پنجمروستای زیبای انگشتجان دانلود شعر حیدربابا با صدای …دانلود فایلهای صوتی اشعار و زندگی استاد شهریار با صدای خودشبا اینترنت شهلا دختری فاحشه؟شما نباید مادرتان تنها می گذاشتید و به خاطر فقط مصلحت خودت آنجا را با یک جوان نا سالم محمد علیزاده، داستان زیبای قاری قرآنی که خواننده شد …آخرین خبرها استخدام فوری در یهترین شرکتها با عالی ترین حقوق و مزایا زیباترین عکسهای داستان کوتاهدوستی‌ دارم‌ که‌ گاه‌به‌گاه‌ او را می‌بینم‌ او هم‌ در این‌جا زندگی‌ می‌کند الف دکتر هاشمی عزیز شفافیت از فساد باز می داردمن سوالم از آقای هاشمی اینه که مگه شما چقدر سود در پروسه درمان از مردم میگیرید که مصاحبه با یک بچه مایه دار ماهی میلیون پول تو جیبی می مصاحبه با یک بچه مایه دار ماهی ۴۰ میلیون پول تو جیبی می گیرمشعر نو حس آمیزی در شعر چشمانم وقتی می شنوند تو از دور می ایی مانند ضربان قلب موش کوچکی که ببینید یک عقاب «محمد علیزاده» در شب تولدش به عهدی که با «مرتضی پاشایی» بسته شب بینظیری بود اقای علیزاده مثل همیشه، روی استیج همچون ستاره درخشید و باز هم با صدای با سیمای تاریخی و شخصیت حقیقی محمد گل مهمند در تاریخ آشنا با سیمای تاریخی و شخصیت حقیقی محمد گل مهمند در تاریخ آشنا شوید – بخش های یکم تا پنجم عصر ایران قبل از این مصر ارائه کننده این طرح بود اما با تماس تلفنی ترامپ از این طرح عقب نشینی کرد با روستای زیبای انگشتجان دانلود شعر حیدربابا با صدای خود استاد روستای زیبای انگشتجان دانلود شعر حیدربابا با صدای خود استاد شهریار دانلود شعر حیدربابا با اینترنت » شهلا دختری فاحشه؟ شما نباید مادرتان تنها می گذاشتید و به خاطر فقط مصلحت خودت آنجا را با یک جوان نا سالم ترک محمد علیزاده، داستان زیبای قاری قرآنی که خواننده شد سبک آخرین خبرها استخدام فوری در یهترین شرکتها با عالی ترین حقوق و مزایا زیباترین عکسهای عروسی سخنی با اولیا’ دانش آموزان حتما شما هم با شنیدن کلمه بافتنی تصویر مادر یا مادربزرگ در ذهنتان نقش می بندد که با دو میل الف دکتر هاشمی عزیز شفافیت از فساد باز می دارد من سوالم از آقای هاشمی اینه که مگه شما چقدر سود در پروسه درمان از مردم میگیرید که درصدش رو جهنم و بهشت قبــــــــــر لا حول و لا قوة الا بالله هو العلی العظیم و صلی علی محمد و اله الطاهرین به شما پیشنهاد می شعر نو حس آمیزی در شعر چشمانم وقتی می شنوند تو از دور می ایی مانند ضربان قلب موش کوچکی که ببینید یک عقاب



لینک منبع :محمد فقط با صدای مادرش چشم باز می کند

محمد فقط با صدای مادرش چشم باز می کند - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و ... www.mehrnews.com/.../محمد-فقط-با-صدای-مادرش-چشم-باز-می-کند‎Cached28 دسامبر 2016 ... محمد، پسر ۱۰ ساله ای که از ۵ سالگی با سطح هوشیاری ۴ بر تختخواب روزگار می گذراند ، او مبتلا به بیماری نادر «آتروفی مخچه» است. روزنامه ایران_ محمد فقط با صدای مادرش چشم باز می‌کند iran-newspaper.com/Newspaper/BlockPrint/164557‎Cached29 دسامبر 2016 ... محمد، پسر ۱۰ ساله‌ای است که از ۵ سالگی با سطح هوشیاری ۴ بر تختخواب روزگار می‌گذراند، او مبتلا به بیماری نادر «آتروفی مخچه» است. به گزارش مهر ... نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق: A Glance at the Political ... - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1595842268 Jalal Matini, جلال متینی - ‎2009 - History اما وقتی از پاریس به ایران باز می گردد و چند ماهی در تهران و شاه پسند و افجه ... خود را - ظاهراً بی آن که به پزشکی مراجعه کرده باشد - باز می یابد و آن گاه قصد اروپا می کند. ... وی این بار با مادر ( برای عمل چشم) و همسر و فرزندانش به اروپا می رود تا «از فرط ...محمد فقط با صدای مادرش چشم باز می کند - رویکرد ۲۴ rooykard24.com/news/.../محمد-فقط-با-صدای-مادرش-چشم-باز-می-کند‎Cached28 دسامبر 2016 ... پسر ۱۰ ساله ای که از ۵ سالگی با سطح هوشیاری ۴ بر تختخواب روزگار می گذراند، او مبتلا به بیماری نادر «آتروفی مخچه» است. کودکی با بیماری نادر که فقط به صدای مادرش هشیار می‌شود - سلامت آنلاین www.salamatonline.ir/.../کودکی-با-بیماری-نادر-که-فقط-به-صدای-مادرش-هشیار-می-شود‎Cached28 دسامبر 2016 ... سلامت آنلاین- یک پسربچه ۱۰ ساله به نام «محمد» که از ۵ سالگی دچار بیماری ... می‌زند گویی جانی تازه می‌گیرد و برای چند لحظه‌ای چشمان خود را باز می‌کند. محمد فقط با صدای مادرش چشم باز می کند - آکا - لیمو پاتوق limopatogh.ir/search/?...محمد%20فقط%20با%20صدای%20مادرش%20چشم%20باز%20می%20کند%2... قرص لاغری هزال، کاملا گیاهی. مطمئن ترین ، سالم ترین و راحت ترین روش لاغری. دیگر لاغری آسان و سریع یک افسانه نیست! کاهش 2 الی 5 کیلو گرم وزن در ماه. دارای مجوز ... راز حافظ: Mystery of Hafiz - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1595844996 Kasra behrozi, کسرا بهروزی - ‎2014 - History حسن بزرگ یکی از نوادههای کی زمان است که خواجه لؤلؤ، قاتل بغدادخاتون، به جرم کشتن این زن ... این مرد خبیث پس از مدتی کوتاه شمس الدین محمد اینجو را میکشد و قصد بغداد می کند. ... مادرش، تاش خاتون، و گروهی از نزدیکان آنان را دستگیر می کند، ولی تاش خاتون از چنگ سربازان می گریزد و در میان بازار حجاب از سر باز می کند و میگوید که من ...چار یار و دو اژدها: - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1780834853 قدیر حبیب - ‎2016 - Fiction جلو چشم امل همان اضطراب همیشه گی قد می افرازد: (( حتما مادر محمد به یادت می اید.)) «نی، به نظرم میرسد که یک آهو بره شوخ وحشی را از دشتهای ختن گرفته به خانه آورده و رامش ... را که صدها بار شنیده باز در ضبط صوت بالای میز کارش می گذارد و روشنش می کند.گنجور » مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰ https://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh1390/‎Cachedتوصیه می کنم با صدای آقای مختاباد هم به این شعر گوش کنید. .... راندن از موالید سه گانه دور از خرد است و خداوندگار امروزین هم دیگر نه جلال الدین محمد بلخی ..... استاد پیشنهاد می کنم چشم سر رو بزارید کنار تا چشم دلتون باز شه. ..... و فقط از روی آن‌ها مدیران سایت خطاهای احتمالی را تایپ یا گزینش واژه‌ها اصلاح کنند. ... چهار مادر آب٫آتش٫ هوا٫خاک مالکوم ایکس - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد https://fa.wikipedia.org/wiki/مالکوم_ایکس‎Cached Similarلوییز مادر مالکوم است. ... مالکوم یکی از این حملات را اینطور توصیف می‌کند. ... چشم که باز کردم، خودم را دنیایی از آتش و دود دیدم. .... اختلاف‌ها میان مالکوم ایکس و الایجا محمد پس از مرگ جان اف کندی، رئیس جمهوری وقت آمریکا در سال ۱۹۶۳ به اوج خود رسید.