zoomit.ir - منیره پور مظاهری: ثروتمندان در مقایسه با انسانهای دیگر تفاوت چشمگیری ندارند. شاید بتوان گفت که آنها جسارتِ بیشتر یا ترسِ کمتری دارند. آنها تصمیماتی میگیرند که شاید برای ما کماهمیت، سخت یا غیر ممکن باشد. اما تحقیقات نشان میدهد که این تصمیمات نقشی اساسی در موفقیت، رسیدن به ثروت و خرسندی از زندگی دارد. اگر دوست دارید با تصمیمات عادی ولی مهمِ میلیونرها آشنا شوید، این مطلب را از دست ندهید.
تقریبا تمام مردم میتوانند ثروتمند شوند و این کار معمولا از عقاید، افکار و انتخابهای انسان سرچشمه میگیرد. در اینجا به ۱۸ تصمیمی که افراد ثروتمند به سادگی و روزانه میگیرند، آشنا میشوید. با دنبال کردن این انتخابها میتوانید به ثروتمند شدن نزدیکتر شوید.
هارو اکر در کتاب "اسرار ذهن میلیونر" میگوید که افراد ثروتمند زندگی خود را انتخاب میکنند در حالی که باقی افراد گمان میکنند زندگی چیزی اسـت که برای آنها اتفاق میافتد و نمیتوان دخالتی در آن برای تغییر داشت.
شما باید وضعیت مالی خود را تحت کنترل بگیرید. باید از این موضوع آگاه باشید تنها کسی که شما را به سوی پیروزی یا شکست پیش میراند خودِ شما هستید. ناخودآگاه یا آگاهانه، همه چیز به دست شما اسـت.
اگر فردِ مورد نظر شما نیستید، پس آن شخص چه کسی اسـت؟ ثروتمندان اینگونه فکر میکنند، اریک میگوید که تفکر بزرگ و اقدامات بزرگ منجر به داشتن پول و هدف میشود.
اکثر مردم انتخاب میکنند که بازیهایی کوچک داشته باشند، دلیل چیست؟ آنها از شکست وحشت دارند و از موفقیت واهمهای بیشتر.
سیبولد مینویسد که انتظار درآمدی بیشتر را داشته باشید، برای این کار نیاز اسـت که فکری بزرگ داشته باشید، ۱۰۰ هزار یا ۵۰۰ هزار دلار، یا حتی ۱ میلیون دلار.
این افراد بیشتر از آنکه بخواهند ثروتمند باشند، تلاش میکنند که به ثروت دست یابند.
اکر میگوید که رسیدن به ثروت نیاز به تمرکز، جرات، دانش، تخصص، تلاش ۱۰۰ درصدی، اعتقاد و امید بسیار و البته طرز فکری ثروتمندانه دارد. اگر شما کاملا و به طور حقیقی تلاشی برای ثروت نکردهاید، شانسی هم نخواهید داشت.
انسانهای ثروتمند تمام تلاش خود را برای رسیدن به ثروت میکنند، آنها اهدافی دقیق و دیدی روشن به آینده دارند.
دلیل اصلی که مردم به خواستههایشان نمیرسند این اسـت که آنها نمیدانند دقیقا چه چیزی را میخواهند، میلیونرها میدانند که ثروت را میخواهند و در این خواسته هیچ تردیدی را راه نمیدهند، تا جایی که قانونی و اخلاقی اسـت، آنها هر کاری میکنند تا به ثروت برسند.
توماس کولی، فردی که ۵ سال زمان برای تحقیق در عادات میلیونرهای خودساخته صرف کرده اسـت این نتیجه را به دست آورد که حدود ۷۸ درصد از انسانهای توانگر هر روز ۳۰ دقیقه یا بیشتر ورزش میکنند. ورزشهای هوازی مانند دویدن، دوی آهسته، پیادهروی و دوچرخهسواری بهترین گزینهها اسـت.
اینگونه ورزشها نه تنها برای بدن، بلکه برای مغز هم مفید هستند. کولی در کتاب خود با نام "عادات خود را تغییر دهید تا زندگیتان تغییر کند"، مینویسد که ورزش، یاختههای عصبی (سلولهای مغز) را در مغز رشد میدهد. ورزش همچنین تولید گلوکز در بدن را افزایش میدهد، گلوکز غذای مغز اسـت. هرچه بیشتر به مغز خود غذا برسانید، مغز شما رشدِ بیشتری خواهد داشت و باهوشتر خواهید بود.
بیشتر از تمرکز روی موانع، یعنی کاری که اکثر مردم میکنند، ثروتمندان از فرصتها استفاده کرده و آنها را تبدیل به سرمایه میکنند.
اکر مینویسد که افراد غنی رشد پنهانی را میبینند و مردم فقیر، ضرر پنهانی را، ثروتمندان روی پاداشها و مردم مستمند بر روی خطرها تمرکز میکنند.
همه ما تمایل داریم که با جامعه تطبیق داشته باشیم، بخشی از جامعه باشیم و با دیگران ترکیب شویم و تقریبا هیچکاری برای برجسته بودن در میان یک جمعیت انجام نمیدهیم. کورلی مینویسد که شکست در جدا شدن از عمده مردم و گروه، دلیل عدم موفقیت بسیاری از مردم اسـت.
مردم موفق گروهِ خود را ایجاد کرده و مردم را در آن وارد میکنند. کورلی ادامه میدهد اگر میخواهید خود را از بقیه مردم جدا کنید، گروهِ خود را بسازید و دیگران را به آن اضافه کنید.
این افراد ارتباط زیادی با ثروتمندانی چون خود یا غنیتر دارند. انسانهای موفق به افرادِ موفقِ دیگر مینگرند تا خود را تشویق کنند.
اکر مینویسد آنها به انسانهای موفقِ دیگر به چشمِ الگو نگاه میکنند تا بتوانند از آنها یاد بگیرند. آنها به خود میگویند که اگر دیگران میتوانند این کار را انجام دهند، من هم میتوانم. به جای حسادت کردن به ثروتمندان باید از آنها قدردان بود که مانند یک الگو برای رسیدن به موفقیت هستند.
او میگوید که سریعترین و آسانترین راه برای رسیدن به ثروت و قدرت این اسـت که یاد بگیریم چگونه ثروتمندان، کسانی که پول و قدرت دارند، بازی میکنند.
اکر میگوید که ثروتمندان برای برد بازی میکنند، در حالی که دیگران تنها بازی میکنند تا نبازند. هدفی که ثروتمندان واقعی دارند این اسـت که آنها میخواهند به ثروت عظیم و فراوانی برسند، انسانهای معمولی فقط پول میخواهند اما توانگران تنها مقداری ثروت نمیخوهند، بلکه مقدار زیادی از آن را میطلبند.
اگر هدف شما رسیدن به راحتی، از سادهترین راه ممکن اسـت، یا میخواهید پول کافی برای گذران ساده زندگی داشته باشید، پس هرگز به ثروت نمیرسید.
اکر میگوید اگر تنها به دنبال درآمد کافی برای پرداخت قبوض خود هستید، پس همانقدر پول به دست خواهید آورد نه حتی ذرهای بیشتر.
او میگوید راز موفقیت این نیست که از خلاص شدن از مشکلات فرار کنیم، بلکه این اسـت که آنقدر قوی باشید که هر مشکلی را کوچک ببینید.
جاده ثروت پر از دام و چاله اسـت و دقیقا به همین دلیل بسیاری از مردم از آن راه نمیروند. آنها عذابها، دردسرها و مسئولیتها را دوست ندارند. به طور خلاصه، مشکلات را نمیخواهند.
بیشتر از تمرکز کردن یا توجه به مشکلات، انسانهای موفق بر روی اهداف خود متمرکز میشوند.
سیبولد میگوید تصورِ طبقه متوسط از انسانهای مرفه، فردی اسـت که تمام وقت کار میکند. اما راهبردِ زیرکانه میلیونرها این اسـت که کاری را که دوست دارند انجام میدهند و راهی برای کسبِ درآمد از آن پیدا میکنند.
از سویی دیگر افراد طبقه متوسط شغلی را انتخاب میکنند که به آن علاقه ندارند، زیرا به پول احتیاج دارند. آنها در مدرسه، دانشگاه و جامعه یاد گرفتهاند که رسیدن به ثروت نیازمند تلاش ذهنی و فیزیکی فراوان اسـت.
میلیونرها انتخاب میکنند که از پولِ دیگران استفاده کنند
مخربترین تفکر طبقه متوسط این اسـت که شما نیاز به پول دارید تا از طریق آن پول به دست آورید. اما حقیقت این اسـت که شما نیاز به ایدههایی بزرگ دارید تا به واسطه آنها مشکلات را حل کرده و به پول برسید. با اینکار مانند یک آهنربا پول را جذب خواهید کرد.
اکر مینویسد که اندازهگیری صحیح مقدار ثروت، ارزش خالص اسـت نه میزان درآمد.
ارزش خالص، ارزش مالی هر چیزی اسـت که شما دارید و میزان نهایی ثروت شما اسـت و هر زمان که نیاز باشد میتوانید در زمان کمی آن را به پول نقد تبدیل کنید.
هیچ ایرادی ندارد که شما یک چکِ ثابت به طور مرتب دریافت کنید، اما زمانی مشکل به وجود میآید که این مقدار دریافتی با تواناییهای شما در به دست آوردن پول مغایرت داشته باشد.
ثروتمندترین افراد هرگز یک سقف درآمد ندارند یا بنا به زمانی که برای کار میگذارند، دریافت نمیکنند.
ثروتمندان ترجیح میدهند بنا به نتیجهای که رقم میزنند دریافت کنند. اکر مینویسد که افراد میلیونر معمولا صاحب کسب و کار خود هستند و ترجیح میدهند از سود خود، درآمد داشته باشند. آنها بر طبق درصد سهام خود پول دریافت میکنند. افراد ثروتمند سهام و تقسیم سود را به حقوق ماهیانه ترجیح میدهند.
میلیونرها از مردم فقیر باهوشتر نیستند، آنها فقط با دیگر افراد تفاوت دارند و برخوردشان با پول متفاوت اسـت. بزرگترین تفاوت بین موفقیت مالی و شکستمالی، نحوه مدیریت پول اسـت. راه ساده اسـت، برای تصاحب پول باید آن را مدیریت کرد.
ولی افراد متوسط پول خود را مدیریت نمیکنند چرا که اعتقاد دارند پولِ زیادی ندارند که نیاز به مدیریت داشته باشد. تا زمانی که نشان ندهید آنچه را که به دست میآورید را میتوانید مدیریت کنید، مقدارِ بیشتری دریافت نخواهید کرد. عادتِ مدیریتِ پول شما مهمتر از میزانِ پولی اسـت که دارید.
سیبولد مینویسد که در خانه یک فرد ثروتمند قدم بردارید و اولین و شاخصترین موردی که مشاهده میکنید، کتابخانهای بزرگ از کتابهایی اسـت که به آنها یاد داده چگونه رشد کرده و به موفقیت دست یابند.
میلیونرها یاد میگیرند که چگونه ثروتمند شدن را از کسانی که از آنها موفقتر و پولدارتر هستند، فرا بگیرند.
هر انسان موفقی یک روز یک بدبخت بوده اسـت. هیچ کس از بدو تولد یک نابغه اقتصادی نبوده اسـت، همه ثروتمندان یاد گرفتهاند که چگونه بازی پول را ببرند و شما هم میتوانید. ثروتمند شدن یک مهارت دستیافتنی اسـت.
کمک کردن به افرادی که به دنبال موفقیت هستند، باعث میشود تا گامی به سوی موفقیت و دستیابی به آرزوهای خود بردارید.
کورلی مینویسد هیچ کس بدون داشتن گروهی که اندیشه موفقیت در سر دارد، به کامیابی نمیرسد. بهترین راه برای تشکیل گروهی اینچنینی، کمک به انسانهایی اسـت که در جستجوی موفقیت هستند.
او میگوید نیازی نیست که به همه کمک کنید، بلکه تنها به افرادی که به دنبال هدف هستند، مثبت اندیشند، موفقیت را میجویند و بلندپرواز هستند، کمک کنید.
بر طبق مطالعه کورلی، نزدیک به ۵۰ درصد از میلیونرهای خودساخته، حداقل ۳ ساعت زودتر از زمانی که کارِ آنها شروع میشود، از خواب برمیخیزند.
این کار روشی مناسب برای مدیریت برنامههای روزانه و جبرانِ کمبود وقت اسـت، مثل جلسهای که زمان زیادی به طول انجامد، ترافیک بیش از حد یا رسیدگی به کودک بیمارتان.
این مشکلات ناخواسته باعث میشود که از لحاظ زمانی نگران شده و تحت فشار عصبی قرار بگیریم. این فشار میتواند وارد ناخودآگاه ما شده و در نهایت ما را به این باور برساند که کنترلی روی زندگی خود نداریم. از خواب برخاستن در ساعت پنج صبح، برای شروع به انجام سه وظیفهای که باید در آن روز انجام دهید، میتواند حس کنترل زندگی را دوباره به شما بازگرداند. این کار به نوعی به شما اعتماد به نفس میدهد و حس میکنید که هدایت زندگیتان در دستان شما اسـت.
قدرت، راز موفقیت اسـت. سیبولد مینویسد که هر سرمایهگذاری ممکن اسـت در مواردی پولِ خود را از دست دهد. اما این مهم نیست چرا که انسانهای توانگر میدانند که در صورت بروز هر گونه اتفاقی، آنها باز هم بیشتر پول به دست میآورند.
ولی مردم طبقه متوسط در مورد پول بسیار محتاطانه عمل میکنند. گروهی بیدار میمانند تا نگران چیزهایی باشند که ممکن اسـت از دست بدهند، و گروهی دیگر از تصور رویاهای امکانپذیر خود نمیتوانند بخوابند.