مهارت مدیریت هیجانات و احساسات
انسان از لحظه ای که قدم بر این کره خاکی می گذارد با احساسات و هیجانات گوناگونی چون ترس، اندوه، شادی، احساس فقدان، گم شدگی و ... دست به گریبان اســت. انسان ناچار بود برای بقایای خود قوی باشد و گرنه مقهور طبیعت می شد و از بین می رفت. تکنولوژی پیشرفته، به رغم انکه تسهیلات فراوانی را برای بشر فراهم آورده اســت، او را به موجودی ترسو، کم تحمل و بی دست و پا نیز تبدیل کرده که بدون این ابزار، گوئی نه پایی برای راه رفتن دارد، نه چشمی برای دیدن و نه گوشی برای شنیدن. دردناک تر از همه اینکه انسان معاصر حتی اندیشیدن را به این ابزارها واگذار کرده و همواره به دنبال غذاهای فکری و روحی آماده ای اســت که در بسته بندی های شیک به او ارائه می شود.
حوادث و اتفاقاتی که روزگاری به عنوان طبیعی ترین رویدادها تلقی می شدند، امروز به صورت سر منشاء اضطراب های شدید و افسردگی در آمده و انسان معاصر را به این نتیجه رسانده که در زندگی نباید رنج برد و زحمت کشید و انسان عاقل «هیچ» نوع درد روحی و جسمی را «نباید» تحمل کند و این «نباید» ها آن قدر در ذهن او تکرار شده اند که به «نتوانستن» ها منتهی گردیده اند، از همین روست که هر روز در جهان،سطح و کیفیت و گستره بزهکاری ها بیشتر و همزمان با افزایش آنها بر میزان انواع و اقسام آرامبخش ها و مخدرها هم افزوده می شود.
واقعیت این اســت که بشر امروز دچار نوعی خود شیفتگی مزمن شده و جهان را بر محور وجود و غم و شادی و داشتن ها و نداشتن های خود می بیند، به همین دلیل تنها زمانی سرخوش اســت و دیگران را تحمل می کند که خودش در شرایط مطلوبی به سر ببرد و به محض گرفتار شدن در چنبر مشکلات، یا به پرخاش و دعوا و توهین می پردازد و یا به انزوا و مواد مخدر روحی و جسمی پناه می برد.
یکی از مشکلات اساسی جامعه، پاسخ های هیجانی به مشکلات و معضلات به جای پاسخ های عقلی اســت که عوارض و پیامدهای گاه جبران ناپذیری را به همراه دارد. این واکنش اجتماعی ریشه در رفتارهای فردی و فقدان مهارت مدیریت احساسات و هیجانات در تک تک ما دارد. کافی اســت کسی کمی دیرتر پاسخ سلام ما را بدهد و یا متوجه نشود و پاسخ ندهد.
اولین فکری که به ذهن ما خطور می کند این اســت که رفتار او را حمل بر توهین و گستاخی نسبت به خود می کنیم و حتی لحظه ای به این موضوع فکر نمی کنیم که ممکن اســت حال او خوب نباشد و نیاز به کمک ما داشته باشد. اگر پیوسته با احساساتی چون خشم، اضطراب و تفکر منفی دست به گریبان باشیم، سلامت جسم و روان خود را به شدت در معرض خطر قرار داده ایم.
چگونه هیجانات خود را مدیریت کنیم؟
ـ با دوستان خود جلساتی را برگزار و درباره احساساتی چون شادی، غم،عشق، تنفر، ترس، شجاعت و ... صحبت و اطلاعات بیشتری پیدا کنید.
ـ هیجانات برای انسان حکم کلمه مهمان را دارند. بعضی از آنها غریزیند و باید از آنها پذیرایی کنیم، ولی اغلب مهمان ناخوانده هستند که باید یاد بگیریم آنها را زودتر دست به سر کنیم.
ـ احساسات لطیف و شادی آفرین را باید چون جان عزیز، گرامی داشت و احساسات آسیب رسان و آزار دهنده را باید در اسرع وقت از خانه دل و ذهن بیرون انداخت.
ـ باید به خود، دوستان، افراد خانواده و مخصوصاً کودکان و نوجوانان یاد بدهیم و مراقب باشیم که همواره احساسات و عواطف خود را به صورت عبارات مثبت بیان کنیم، از جمله به جای «خسته نباشید» معروف که از صبح تا شب بر زبان ما جاری اســت؛ از عبارت «خدا قوت» استفاده کنیم. حتی بدترین حالات و احساسات را هم می توان به شکل مثبت بیان کرد.
ـ هنگامی که خشمگین می شویم، به جای بیرون ریختن خشم در قالب کلمات زشت و رفتار زننده، بهتر اســت یک لیوان آب سرد بنوشیم، مسافتی را با سرعت راه برویم و یا احساسات خود را روی کاغذ بریزیم.
ـ هیجانات منفی ناشی از نیازهای هیجانی اقناع نشده ما هستند. برای آنکه بتوانیم عشق و توجه و محبت دیگران به صورت مبادله کالا در نیاید، چون نه برای دهنده و نه برای گیرنده آن نفعی نخواهد داشت.
ـ هرگز یکدیگر را با الفاظ تحقیر کننده چون ترسو، دست و پا چلفتی و امثالهم صدا نکنیم، زیرا تکرار چنین برچسب هایی در فرد مقابل ایجاد شک و شبهه نسبت به توانایی هایش می کند و عزت نفس او را از بین می برد و مقدمه ای بر شکست ها و افسردگی های بعدی خواهد بود.
ـ برای اینکه احساسات دیگران را درست درک کنیم و بتوانیم احساسات متناسب با آنها ابراز کنیم، باید به شدت از توهین، قضاوت، نصیحت و تهدید پرهیز کرده و به حرف آنها با دقت گوش بدهیم و به حالات و حرکات بدن و صورتشان دقیق شویم.
ـ بحث و تصمیم گیری به هنگام هیجانات شدید، پیامدهای منفی و پشیمانی را به همراه دارد. در چنین مواقعی بهتر اســت به شکلی خود را از فرد یا موضوعی که موجب ایجاد هیجان درمان شده اســت، دور کنیم. در هیجاناتی چون خشم و نفرت، شل شدن عضلات بدن، تنفس عمیق، راه رفتن،نوشیدن آب سرد، دویدن و ... بسیار مفیدند.
ـ اگر غالباً نمی توانیم احساسات و هیجانات خود را کنترل کنیم و همواره دچار عواقب ناشی از بروز هیجانات نامناسب هستیم، بهتر اســت از یک روان شناس یا مشاور کمک بگیریم.
ـ تمام کسانی که دست به ارتکاب جرائم و جنایت ها زده اند، آنهایی هستند که کنترل هیجانات و احساساتشان را نیاموخته و همواره تحت سلطه آنان بوده اند. انسان هیجانی به جای انتخاب رفتار محترمانه و متین، ترجیح می دهند از چوب و چماق های لفظی یا عملی استفاده کند و این دردی اســت که تمام مردم دنیا از آن در رنج هستند و معلوم نیست چرا تغییرش نمی دهند.
از یاد نبریم که هیجانات و احساسات به زندگی انسان معنا و رنگ و بو می بخشند. هیچ یک از احساسات و هیجانات ما به خودی خود بد نیستند، اما هنگامی که کنترل و مدیریت آنها از دستمان خارج می شود و در جای نامناسب و به شیوه نامناسب مصرف می شوند، ما و دیگران را دچار دردسر می کنند. انسان عاقل و توانا می داند که هر هیجانی را به چه میزان، در کجا، چه وقت و در مقابل چه کسی به کار بگیرد.
هیجانات می توانند در انسان نیرو ایجاد کنند و اگر بدانیم آنها را چگونه مدیریت کنیم و به کار بگیریم، قادر خواهیم بود استفاده های درستی از آنها بکنیم. امروزه دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که می توان مهارت هیجانات یا هوش هیجانی را در انسان ها پرورش داد و تقویت کرد.
برای این کار، ابتدا باید هیجانات و احساسات خود را خوب بشناسیم و درباره آنها اطلاعات عینی و دقیقی را به دست بیاوریم. رفتارهای هیجانی مطلوب از جمله همدلی، مثبت اندیشی و مهار استرس و اضطراب را در خود تقویت کنیم و از همه مهم تر به این نکته ایمان بیاوریم که هیجانات منفی، قبل از آنکه دیگران را از ما متنفر کند، با ایجاد انواع بیماری های جسمی و روانی، خود ما را از پا در می آورد.
منبع: نشریه شاهد جوان، شماره 61.