اگر میخواهید به موفقیت برسید میتوانید به روش زیر عمل کنید.دکتر یعقوب شفیعی فرد گفت: با اشاره به اینکه انسان موجودی با ابعاد مختلف وجودی اســت که جسم و بدن، یکی از آنها محسوب می شود، تصریح کرد: یکی دیگر از ابعاد غیر قابل انکار انسان ها، بعد روان آنهاست.
با توجه به این موارد، افراد یکسری نیازهای جسمی و روانشناختی دارند؛ بطور مثال انسان از نظر جسمانی نیازمند آب، غذا و پوشاک اســت و به لحاظ روانشناختی نیز به محبت، توجه و احترام و غیره احتیاج دارد. همانطور که برای سلامتی جسم رعایت تغذیه سالم نیاز اســت،
برای سلامت روان نیز باید تغذیه ی روانی سالمی داشت. در واقع همانگونه که لازم اســت متعادل و متنوع غذا بخوریم، همه گروه های غذایی را مصرف کنیم و به همه نیازهای غذایی خود پاسخ دهیم، به منظور دستیابی به سلامت روان نیز در برآوردن نیازهای روانشناختی باید این دو اصل تعادل و تنوع را رعایت کنیم.
وی با تاکید بر اینکه ازدواج و تشکیل خانواده بستری اســت برای تحقق متعادل و متنوع نیازهای جسمی و روانشناختی انسان ها، ادامه داد: یکی از بزرگان علم روانشناسی معتقد اســت ” انسان سالم کار می کند و عشق می ورزد”. به این معنا که کار کردن نماد و سمبلی از ابعاد منطقی و پیشرفت گرایانه انسان هاست که در یک زندگی بدون ازدواج هم تحقق پیدا می کند،
اما بعد عشق ورزیدن نشاندهنده بده و بستان های عاطفی یا به اصطلاح احساسی افراد اســت که تحقق آن تنها در گرو داشتن یک رابطه باثبات، مسوولانه و متعهدانه امکانپذیر اســت؛ بطوریکه بهترین فرم تجربه این چنین رابطه ای ازدواج اســت.این روان درمانگر و مشاور اظهار داشت:
پژوهش های مختلف نشان می دهد افراد تنها به لحاظ فاکتورهای سلامت روان در سطح پایینتری قرار دارند. یعنی وضعیت آنها از نظر روانی بدتر بوده و آمار افسردگی، اضطراب و سایر اختلالات روانشناسی در آنها بیشتر اســت. در مقابل اشخاص متاهل از سلامت روانی بهتری برخوردارند؛
چرا که ادراکشان از حمایت عاطفی بالاتر و شبکه روابطشان به لحاظ کمی و کیفی بهتر اســت. داشتن یک شبکه اجتماعی عاطفی ادراک شده مثبت هم از جنبه فیزیولوژیکی و هم ایمنی شناختی می تواند وضعیت جسمانی افراد را بهبود ببخشد، اما مساله مهم چگونگی ازدواج و کیفیت ارتباط انسان ها در رابطه با همسرشان اســت
که موجب افزایش سلامت یا کاهش آن می شود. تاهل به تنهایی برای ارتقای سلامت جسمی و روانشناختی انسان ها کافی نیست و اینکه کیفیت ارتباط همسران چگونه باشد، در این جریان اهمیت دارد.وی داشتن رابطه ای پر از تنش و درگیری را عاملی برای تنزل وضعیت روانی افراد مطرح کرد و افزود:
وقتی از ازدواج صحبت می کنیم در واقع در مورد یک ارتباط با کیفیت بحث می کنیم؛ یعنی زن و شوهر بواسطه دارا بودن سلامت روانی، تناسب در شخصیت و مهارت های ارتباطی و میان فردی مثبت و کاردآمد، از دنیای پدیدارشناختی یکدیگر سر درآورده و مسایل خود را با هم به اشتراک گذاشته،
همدلی کرده و بده و بستان کلامی و عاطفی مثبتی داشته باشند. وجود چنین شرایط و فضای ارتباطی اســت که می تواند سلامت روانشناختی افراد متاهل را افزایش دهد. در غیر این صورت، رابطه ای که مدام دچار تنش و درگیری اســت و همسران مهارت لازم برای ارتباط گیری و بهبود کیفیت میان فردیشان را ندارند، مستعد بروز استرس و فشار عصبی اســت
که از طریق هورمون های استرس، وضعیت جسمانی و روانشناختی افراد را کاهش نیز خواهد داد.دکتر شفیعی فرد با اشاره به اینکه افزایش سن ازدواج هم تبعات جامعه شناختی دارد و هم روانشناختی که در ارتباط دوسویه با هم هستند، یادآور شد: با افزایش سن ازدواج به همان میزان امید به زندگی افراد نیز کمتر شده و سطح سلامت روان آنها پایینتر می رود.
هرچه سطح بهداشت روانی افراد کاهش یابد، جامعه هم به مشکلات ناشی از این موضوع گرفتار خواهد شد. افزایش سن ازدواج دو پیامد در افراد ایجاد می کند؛ بطوریکه انسان ها مسایل روانی ناشی از این مساله را درون فکنی می کنند که موجب افزایش افسردگی و تعارضات روانی در آنها می شود و یا عوارض ناشی از سن ازدواج را برون فکنی می کنند
که نهایت خود را به صورت آسیب های اجتماعی و بزهکاری همچون اعتیاد یا جرم و جنایت در جامعه نشان می دهد.این دکترای روانشناسی و سلامت در ادامه خاطرنشان کرد: نکته مهم این اســت که بدانیم ازدواج، علت پیشگیری یا ایجاد موارد ذکرشده نیست.
بلکه ازدواج با این عوامل ارتباط دوسویه و همبستگی دارد اما علت بروز آنها شمرده نمی شود. بطور مثال فردی که معتاد اســت، ازدواج نکردن دلیل اعتیاد او نیست؛ علت زیربنایی این وضعیت، می تواند آسیب های دوران کودکیش باشد که امروزه در قالب شخصیت ضداجتماعی خود را نشان می دهد.
شخصیت ضد اجتماعی از زیر بار مسوولیت ازدواج شانه خالی می کند و گرایش بیشتری به وارد کردن آسیب اجتماعی دارد. این علل همگی با هم نقش دارند که علت سوم ممکن اســت وجود یک ویژگی شخصیتی در فرد و یا فقر او باشد.وی با تاکید بر اینکه هنگام مطرح شدن ضروریات ازدواج،
یادمان نرود که منظور یک ازدواج خوب و مناسب اســت، گفت: ازدواج درست بر اساس معیارهای درست صورت می گیرد. این معیارهای صحیح دو چیز اســت، اینکه افرادی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند باید از حداقل های سلامت روان و شخصیت برخوردار بوده و دیگر اینکه هر دو نفر از نظر شخصیتی متناسب باشند.
تناسب شخصیت، به معنای تناسب سنی، اقتصادی، اعتقادی، زبانی و فرهنگی نیست بلکه به تناسب میان نیازهای روانی، علایق و سلایق و امیدها و اهداف انسان ها بر می گردد. این دو شاخصه یعنی سلامت و تناسب شخصیت، معیارهایی هستند که براحتی و از نمای بیرونی بواسطه یک شناخت شش ماهه،
یکساله یا دو ساله، نمی توان وجود یا عدم وجود آنها را در خود و طرف مقابل کشف کرد. بنابراین کشف و شناسایی این معیارها نیازمند یک کمک حرفه ای و نگاه متخصصانه اســت که ضرورت انجام مشاوره پیش از ازدواج را افزایش می دهد.دکتر شفیعی فرد
با بیان این مطلب که مشاوره ازدواج نه بصورت 100درصد ولی در حد معناداری ریسک خطا را کاهش می دهددر پایان به همه مردم توصیه کرد: به عنوان یک گوشزد و هشدار به یاد داشته باشیم، اگر می خواهیم رابطه ای باثبات به عنوان ازدواج و در قالب یک رابطه با کیفیت داشته باشیم
و از منافع جسمانی و روانشناختی آن بهرهمند شویم، باید در همان مرحله ابتدا درست انتخاب کنیم. چنانچه معیارهای انتخاب ما برای گزینش همسر آینده غلط باشد، خود انتخاب نیز غلط بوده و بطور قطع پیامدهای این انتخاب نادرست هم منفی خواهد بود. ولی اگر معیارها درست باشد،
انتخاب برپایه ی آنها نیز صحیح خواهد بود و درستی این معیارها فقط و فقط منوط به توجه به امر مشاوره پیش از ازدواج اســت. به خاطر داشته باشید، برای داشتن یک ازدواج موفق و رابطه باکیفیت در آینده، مشاوره های پیش از ازدواج را هیچگاه فراموش نکنید.