مهارت های مرتبط با هوش هیجانی نیز مثل هر مهارت دیگری با تمرین تقویت می شوند. اما خیلی از شما ممکن است همین حالا نیز بدون آنکه بدانید، از هوش هیجانی بالایی برخوردار باشید.
برای آنکه درک بهتری از هوش هیجانی خود پیدا کنید، با مطالعه ی گزاره های زیر می توانید ببینید چند تایشان بازتاب دهنده ی رفتار و عادت های شما هستند:
هوش هیجانی با تفکر آغاز می شود. فرد سؤالاتی از این دست از خود می پرسد که «چرا چنین احساسی دارم؟» و «چه چیزی (یا چه کسی) باعث شد فلان حرف را بزنم یا فلان کار را بکنم؟»
شما با شناسایی احساسات و واکنش های مختلف، به آگاهی بیشتری دست پیدا می کنید و از این اطلاعات به نفع خود بهره می گیرید.
این را می فهمید که نظر دیگران راجع به شما از نظر خودتان کاملاً متفاوت است. بحث بر سر درست یا غلط بودن این نظرات نیست، بلکه صحبت بر سر درک تفاوت دیدگاه ها و نظرات است.
این روز ها شیوع عدم احترام دوطرفه و آداب مشترک حاکی از احترام، تا حد چشمگیری افزایش یافته است. اما شما تصمیم گرفته اید رویه ی متفاوتی در پیش بگیرید. شما از قدرت کلمات ساده ای مثل «متشکرم» و «سپاسگزارم» در تقویت روابط آگاهی دارید و به همین دلیل است که همیشه چند ثانیه از وقت خود را برای ابراز سپاسگزاری و قدردانی خود به دیگران اختصاص می دهید.
این مکث کوچک به سادگی لحظه ای درنگ و تأمل پیش از اقدامی عملی یا سخن گفتن است؛ البته باید اذعان کرد به زبان ساده است و در عمل دشوار خواهد بود.
البته هیچ کس کامل نیست. اما همین درنگ کوتاه در بسیاری از موارد از شرمنده شدن شما جلوگیری کرده، از شما نیروی بهتری ساخته، و حتی باعث نجات یافتن روابط شما شده است.
شما با این کار قادرید تقریباً با هر کسی ارتباط برقرار کنید.
هیچ کس، حتی شما، از بازخور منفی گرفتن لذت نمی برد.
اما شما به خوبی می دانید که در هر انتقادی، حداقل ذره ای حقیقت وجود دارد؛ حتی وقتی به شکل ایده آل بیان نشود. به علاوه، انتقادات دیگران درباره ی نحوه ی تفکرشان چیز های زیادی به شما می آموزد.
بنابراین حواستان به احساساتتان هست و تا جایی که می توانید از انتقادات دیگران یاد می گیرید.
شما از لحظه ای که با فرد دیگری روبرو می شوید در حال تجزیه و تحلیل واکنش های او هستید؛ دست خودتان نیست.
اما اینهمه مشاهده به مزایایی نیز ختم می شود: متوجه می شوید هر آنچه که می گویید و انجام می دهید به صورت بالقوه بر دیگران اثرگذار است. و این نه تنها به تمرکز روی حرفی که می زنید می انجامد، بلکه شما را به نحوه ی بیان آن نیز حساس خواهد کرد.
شما این را می دانید که به زبان آوردن «معذرت می خواهم» می تواند دشوار ترین عبارت در هر زبانی باشد. اما از طرف دیگر متوجه قدرت فوق العاده ی این عبارت نیز هستید.
به همین دلیل است که با به رسمیت شناختن اشتباهات خود و عذرخواهی در زمان مناسب، ویژگی هایی نظیر تواضع و اصالت را در خود پرورش می دهید و دیگران را به شکلی طبیعی به خود جذب می کنید.
شما در عین درک بی نقص نبودن انسان ها، این را نیز یاد گرفته اید که نبخشیدن آنها مثل نگه داشتن چاقو در زخم است و هیچ گاه اجازه ی بهبود و التیام به شما نخواهد داد.
بر این اساس به جای یک عمر دلخوری و رنجش، آن هم در شرایطی که خود فرد خاطی به دنبال زندگی اش می رود و اهمیتی به شما و ناراحتی تان نمی دهد، او را می بخشید و به خود فرصت می دهید از این موضوع عبور کنید و زندگی را سبک بار تر ادامه دهید.
شما با گسترش دایره ی واژگانی که برای توصیف احساسات خود مورد استفاده قرار می دهید، شناخت خود از احساساتتان را نیز بالا برده و یاد می گیرید در صورت لزوم برای برطرف کردن مشکل دست به اقدام عملی بزنید.
مدام در دیگران به دنبال نکات مثبت می گردید و سپس به طور مشخص به آنها می گویید از کدام ویژگی هایشان خوشتان می آید و با این کار به آنها انگیزه می دهید. آنها نیز از کار کردن با شما احساس خوبی پیدا می کنند و برای تلاش بیشتر انگیزه می یابند.
ضرب المثلی هست که می گوید: «شما نمی توانید پرنده ها را از نشستن روی سرتان منصرف کنید، اما می توانید آن را از لانه ساختن روی سر خود بازدارید».
شما نیز هنگام تجربه ی موقعیتی منفی ممکن است کنترلی روی واکنش طبیعی و احساسی خود نداشته باشید. اما روی آنچه که در پی این احساس رخ می دهد کنترل دارید و خودتان تصمیم می گیرید افکارتان را روی چه چیزی متمرکز کنید.
به این ترتیب به جای کلنجار رفتن با احساسات مذکور و فکر کردن به ناعادلانه بودن این موقعیت، خود را از لحاظ ذهنی در شرایط مثبتی قرار می دهید و برنامه ای برای ادامه ی مسیر می چینید.
قضاوت شتابزده در مورد دیگران بدون در نظر گرفتن بافتار و شرایط، رفتار بسیار مخربی است.
در عوض شما به خوبی آگاه هستید که هر کسی ممکن است روز یا حتی سال بدی داشته باشد. شما با برچسب نزدن به دیگران، دیدگاه خود را نسبت به آنان سیال نگاه می دارید و بیشترین ارزش را برای رابطه تان فراهم می آورید.
شناسایی نقاط ضعف به خودنگری، آگاهی، و شهامت احتیاج دارد؛ اما تا روی آنها کار نکنید پیشرفتی نخواهید داشت.
شما با تجزیه و تحلیل موقعیت هایی که در آنها کنترل احساسات خود را از دست داده اید، قادر خواهید بود برای مدیریت بهتر چنین موقعیت هایی در آینده استراتژی مناسبی بیافرینید.
هوش هیجانی نیز مثل هر مهارت و توانایی دیگری، هم می تواند به شکل اخلاقی مورد استفاده قرار بگیرد و هم به شیوه ی غیر اخلاقی. دیگران با تقویت و بالا بردن مهارت های هوش هیجانی خود می توانند از این قدرت بر علیه شما و با هدف کنترل رفتارتان استفاده کنند.
دقیقاً به همین دلیل است که باید هوش هیجانی خود را بالا ببرید و از خودتان در برابر سلطه جویی دیگران محافظت کنید.