به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ ریچل کاری که پدر و مادرش میخواستند انجام داد. دکتر شد. به خودش افتخار میکند اما احساس فلاکت میکند. کار درمانی را دوست ندارد. ریچل در دانشگاه نمیدانست میخواهد چه کار کند؛ اما چون محسور کارهای پیکاسو بود، تاریخ هنر را به عنوان رشتهاش انتخاب کرد. کمی بعدتر، پدر و مادر ریچل او را تشویق کردند رشتهاش را به پزشکی تغییر دهد. ریچل این کار را کرد. حالا چندین سال بعد از آن موقع، ریچل مطمئن نیست علاقهای به حرفه هنر داشته باشد، اما نمیتواند تصور کند که برای بقیه عمرش پزشک بماند، عمری که انتظار دارد حالاحالاها ادامه داشته باشد؛ مخصوصاً به این دلیل که همه پدربزرگمادربزرگهایش لااقل ۹۰سال عمر کردهاند و هیچکدام قبل از ۷۰سالگی بازنشسته نشدند.
بعد از اینکه شرکتی که «جُوان» در آن کار میکرد، بخش IT را برونسپاری کرد، جوان هم کارش را از دست داد و هم حالا نمیداند باید با خودش چه کار کند. او ضرری جدی دیدهاست. جوان سالها روی اینکه چه جور حرفهای بهترین انتخاب برای او خواهد بود و بعد از کلی آزمونوخطا و تمرین و آموزش، کشف کرد که دوست دارد به مردم در حل مشکلات کامپیوتریشان کمک کند. حالا جوان نمیتواند کار دیگری در این رشته پیدا کند و باید سفری دوباره را در جستوجوی حرفه مناسب آغاز کند.
توجه داشته باشید که پیداکردن حرفهای که در زمینهای باشد که فرد در آن احساس اشتیاق و علاقه کند، برای هر دو نفر مسئله است و توانایی آنها برای دنبال کردن این علاقه تحتتأثیر انعطافپذیری روزافزون طولعمر قرار دارد. چی شد؟! اجازه بدهید توضیح دهم. مراحل طولعمر به این ترتیب هستند: قبل از تولد، دوره نوزادی و خردسالی، اوایل کودکی، اواسط کودکی، نوجوانی، اوایل بزرگسالی، اواسط بزرگسالی، و اواخر بزرگسالی. چون امید به زندگی رو به افزایش است، مراحل پایانی زندگی طولانیتر میشوند.
برای مثال، در دهه ۱۹۵۰، از اغلب مردانی که از دبیرستان فارغالتحصیل میشدند، انتظار میرفت، ازدواج کنند و سر کار بروند و از اغلب زنان انتظار میرفت ازدواج کنند و خانهدار شوند. حالا آزادی بیشتر و فرصت بیشتری داریم. بسیاری افراد به دانشگاه میروند و وقت خود را صرف برنامهریزی و سرمایهگذاری روی یک حرفه میکنند. از نتایج آن اینکه روانشناسان دیگر پایان نوجوانی را در ۱۸سالگی در نظر نمیگیرند؛ بلکه آن را به ۲۰سالگی یا شاید حتی ۲۵سالگی نزدیکتر میدانند. چهلسالگی دیگر آغاز سراشیبی زندگی به حساب نمیآید. افراد بالای شصتسال اعضای فعال و مولد جامعه هستند.
رقابت جهانی بازار کار را هم در نظر بگیرید که در آن یک کارمند برجسته IT مثل جوان ممکن است ناگهان شغلی را به کسی دیگر در آن طرف دنیا ببازد.
در نتیجه انعطافپذیری روبهافزایش طولعمر و عوامل جهانی که برنامههای ما را دستخوش تغییر میکنند، بسیاری از ما حالا یک بار دیگر در مراحل بالاتر زندگی، اغلب فراتر از سالهای نوجوانی، به سؤال من که هستم؟» میپردازیم.