فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
سید مصطفی خمینی، با نام شناسنامه ای سید مصطفی مصطفوی، فرزند بزرگ امام خمینی (ره) بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی و از فعالان سیاسی تا پیش از انقلاب ایران بود.
او در آذر 1309، در قم متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه های باقریه و سنایی به پایان رساند. در سال 1325 به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و در سال 1330 سطح را به پایان رساند و در درس خارج میرزا حسن موسوی بجنوردی و سید حسین طباطبایی بروجردی حضور یافت. مصطفی علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، در علوم معقول و منقول نیز مهارت داشت.
او دو فرزند داشت که حاصل ازدواجش با دختر مرتضی حائری یزدی فرزند عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم بود فرزند دختر، سیده مریم نام داشت که پزشک شد و چندی در امارات متحده عربی (دوبی) و اکنون در سوئیس زندگی می کند و فرزند پسر، سید حسین خمینی است که طلبه و روحانی شد و در سال های اول انقلاب ایران وارد عرصه سیاست شد. سید حسین خمینی از مخالفان جمهوری اسلامی است.
شخصی بود بنام شیخ جعفر که همیشه پس از نماز امام خمینی (ره) در مسجد معروف به شیخ ، چند جمله ای ذکر مصیبت آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام می نمود و روضه می خواند. حاضران چندان اعتنایی نداشتند و کم کم متفرّق می شدند و می رفتند ولی تنها کسی که مقیّد بود تا آخر بنشیند و روضه او را گوش دهد مرحوم حاج آقا مصطفی بود.
او از همان روزهای نخستین فعالیت های سیاسی پدرش بر ضد حکومت پهلوی، در کنار او به فعالیت سیاسی پرداخت و در پیشبرد حرکت اسلامی نقش بسزایی داشت. روح الله خمینی در روز 4 آبان 1343 علیه لایحه کاپیتولاسیون و انقلاب سفید سخنرانی کرد و چند روز بعد در 13 آبان شبانه دستگیر و به ترکیه تبعید شد.
پس از این ماجراها، نیروهای امنیتی ایران، مصطفی خمینی را دستگیر و به ترکیه و سپس عراق تبعید کردند. او در نجف به مبارزه بر ضد حکومت پهلوی پرداخت و به ادعای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشاور برجسته ای برای سید روح الله خمینی بود.
ساواک که از سابقه مبارزاتی مصطفی خبر داشت در 15 خرداد 1342 دستور جلب او را به شهربانی قم صادر کرد. ماموران زمانی که مصطفی در خانه آیت الله مرعشی نجفی مشغول صحبت با او بود، به آن جا یورش بردند و او را دستگیر کردند و مدت 57 روز در زندان قزل قلعه و در سلول انفرادی زندانی کردند.
در 8 دی 1343 او را از زندان آزاد کرده و در 13 دی که تنها 5 روز از آزادی اش می گذشت به دنبال استقبال چشمگیر مردم، ماموران حکومتی به خانه او در قم حمله کردند و بار دیگر مصطفی را دستگیر و به تهران اعزام می کنند.
مصطفی خمینی یک سال در شهر بورسای ترکیه به حالت تبعید ماند اما باز سعی در بازگشت به ایران کرد و با رئیس سازمان امنیت بورسا در این زمینه اقدام به گفتگو کرد تا در مورد بازگشتش به ایران با نعمت الله نصیری گفتگو کند. نصیری شرط حضور مصطفی خمینی را ماندن در خانه ای روستایی و عدم ارتباط با انقلابیون اعلام کرد که با عدم موافقت مصطفی، وی به همراه پدرش در تبعید ماند.
در 13 مهر 1344 سید مصطفی خمینی و پدرش از ترکیه به عراق برده شدند و در 23 مهر در نجف ساکن شده و با هم شروع به تدریس کردند.
مصطفی در عراق نیز از مبارزه دست نکشید و به دنبال اوج گیری نهضت رهایی بخش فلسطین، تلاش کرد که روحانیون خارج از کشور به پایگاه های فلسطین بروند و در آن جا دوره ببینند، وی حتی خود تحت آموزش های نظامی قرار گرفت. فعالیت های او سبب شد که در 21 خرداد 1348 رئیس جمهور وقت عراق، احمد حسن البکر، او را تهدید به برخورد کرد.
مرگ
سید مصطفی خمینی در 1 آبان 1356 در 47 سالگی طی حادثه ای که جزئیات آن همچنان مورد بحث است، در شهر نجف جان سپرد. او از آغاز فعالیت های سیاسی همواره مورد تهدید نیروهای امنیتی قرار داشت و با توجه به همراهی گسترده او در فعالیت های امام خمینی در ایران و عراق، از سوی مقامات ایرانی و عراقی شدیداً مورد تهدید قرار داشت، به همین دلیل هنگام انتشار مرگ او، برای بسیاری از انقلابیون قابل قبول نبود که مرگ وی به صورت طبیعی اتفاق افتاده باشد، علاوه بر اینکه تا آن زمان نشانی از بیماری جدی در او دیده نمی شد. امام خمینی در تشییع جنازه فرزندش همانند تشییع جنازه های دیگر فقط پنج دقیقه مانده به آغاز تشییع جنازه در محل حضور یافت و پس از حرکت دادن جنازه تا محل مشخصی جمع را همراهی کرد و سپس بازگشت.
بعضی براین باورند که مرگ مصطفی، سنگین ترین ضربه برای امام خمینی (ره) بود. این اتفاق به جهت پیامدهای آن در داخل ایران نیز قابل تامل است چرا که مراسمی که در عزای وی برگزار می شد، در تشدید مخالفت ها و فعالیت های ضد حکومت پهلوی موثر بود.
ایشان مقیّد بود که در مجالس عزاداری که دوستان در منازل یا مساجد برقرار می کردند شرکت کنند. خودشان هم هر صبح جمعه روضه ای داشتند و گاهی می شد روضه خوان تنها یک نفر مستمع داشت که او خود آن مرحوم بود.
از سویی عده ای معتقدند که با مرگ مصطفی، نهضت امام خمینی شتاب بیشتری یافت و او مبارزه را جدی تر دنبال کرد، بنظر می رسد از این جهت امام خمینی در سخنرانی اش به همین مناسبت مرگ مصطفی را از «الطاف خفیه? الهی» نامید.
نماز را سید ابوالقاسم خویی بر جسد مصطفی خمینی اقامه کرد و پس از تشییع، وی را در حرم علی ابن ابی طالب و در کنار قبر محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) دفن کردند.
یکی از خصوصیّات حاج آقا مصطفی خمینی (ره) که کمتر گفته شده ، این بود که ایشان به پیاده روی کربلا در تمام زیارتهای مخصوصه امام حسین علیه السلام مقیّد بود. در سال معمولاً چند مناسبت بود (15 شعبان ، عرفه ، اربعین ، اوّل رجب ، نیمه رجب) که مردم از نجف به کربلا پیاده می رفتند و ایشان هر سال در چند مناسبت پیاده به کربلا می رفتند. گاهی می شد که کف پای او تاوَل می زد و خونابه از آن راه می افتاد و کاملاً مجروح می شد ولی باز به راه رفتن ادامه می داد.
شخصی بود بنام شیخ جعفر که همیشه پس از نماز امام خمینی(ره) در مسجد معروف به شیخ ، چند جمله ای ذکر مصیبت آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام می نمود و روضه می خواند. حاضران چندان اعتنایی نداشتند و کم کم متفرّق می شدند و می رفتند ولی تنها کسی که مقیّد بود تا آخر بنشیند و روضه او را گوش دهد مرحوم حاج آقا مصطفی بود. حتّی گاهی می شد فقط ایشان در مسجد باقی می ماند و به روضه شیخ جعفر گوش می داد و اشک می ریخت .
وی مقیّد بود که در مجالس عزاداری که دوستان در منازل یا مساجد برقرار می کردند شرکت کنند. خودشان هم هر صبح جمعه روضه ای داشتند و گاهی می شد روضه خوان تنها یک نفر مستمع داشت که او خود آن مرحوم بود. آنچه برای او اهمیّت داشت عزاداری برای آقا ابی عبداللّه علیه السلام بود. اِذا جاءَ المَوتُ بِطالِبِ العِلمِ ماتَ وَ هُوَ شَهیدٌ: هرگاه مرگ جویای علم و دانش فرا رسید شهید می میرد. (حضرت محمد صلی الله علیه و آله: نهج الفصاحه)
منابع:
سایت اندیشه قم
داستانهایی از علما/علیرضا حاتمی
ویکی پدیا