برای یک کارمند بسیار سخت است که مدیری با طرز تفکر اشتباه و غیر اصولی دستور بگیرد و معمولاً در چنین مواقعی کارایی بسیار پایین می آید.
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ یک مدیر بد میتواند یک گروه خوب را از رسیدن به موفقیت بازدارد و همچنین با شیوه مدیریت صحیح میتوان یک تیم متوسط را به موفقیتهای زیادی رساند. مدیران فرصت خوبی برای هدایت دیگران دارند. ولی بعضی از مدیران، وظیفه یا مسئولیت خود را جدی نمیگیرند.
به عنوان مدیر عامل اجرایی (CEO) سایتِ !Aha فرصت خوبی برای انتخاب مدیرانی سختکوش دارم، کسانی که به گروه ما احترام میگذارند و خواهان رشد خود هستند؛ ولی قبلا در این سمت، با مدلهایی از مدیریت مواجه شده بودم که با حد مطلوب فاصلهی زیادی داشتند و کل گروه به خاطر آن زجر میکشیدند.
راستش، این مدیران لزوما آدمهای بدی نبودند و شاید هیچ وقت فرصت این را نداشتند که از رهبران بزرگ چیزی یاد بگیرند. با اینحال نوع مدیریت ضعیف آنها تاثیری منفی بر دیگران میگذارد و متاسفانه هنوز این نوع از مدیران وجود دارند و باعث هرج و مرج در محل کار میشوند.
اگر شما در مقام مدیریت قرار دارید، تا به حال شده است که زندگی را برای گروهتان از حد مجاز سختتر کنید؟ در ادامه به سه شیوه از مدلهای مدیریتی آزاردهنده اشاره میکنم که من با آنها برخورد داشتهام و اینکه چطور میتوانید این مسائل را تغییر دهید:
این مدیر برای کل گروه یک معما است. همه مشتاق هستند او را راضی کنند و کارهای زیادی برای نظارت و تایید او میآورند ولی تعداد کمی مورد قبول واقع میشود. مدیر سردرگم از همه میخواهد حدس بزنند او واقعا چه میخواهد و باعث ترس و ناامیدی گروه میشود چون او هیچوقت راضی نیست. این مسئله اعتمادبهنفس گروه را تحلیل میبرد.
اگر فکر میکنید یک مدیر سردرگم هستید، احتمالا نمیدانید چه میخواهید و به همین دلیل است که نمیتوانید ذهن خود را مرتب کنید. برای تغییر این وضعیت، ابتدا باید تصوری از چیزی که میخواهید به دست بیاورید داشته باشید. سپس یک استراتژی برای به دست آوردن آن تصور طراحی کنید و آن را با کل گروه درمیان بگذارید تا همه هدفی را که میخواهند برای آن کار کنند، درک کنند.
برای دیگران، هدف مدیر خوشگذران دوری از کار سخت به هر قیمتی و صرف کردن وقت خود تا حد ممکن در خوشگذرانیهای شخصی است.او با خوشحالی به دنبال یک زندگی خوب است، بیآنکه بداند همه باید سخت کار کنند تا جای خالی او را پر کنند. هنگامی که او در دفتر حاضر میشود وقت زیادی را برای انجام کار خاصی صرف نمیکند.
اگر شما فکر میکنید شخصیت تنبلی دارید، اخلاق کاری قویای را نشان دهید و به گروه خود پاسخگو باشید و درخواستهای آنان را پیگیری کنید. همینکه آنها ببینند شما تلاش زیادی برای عوضشدن میکنید، از کار کردن کنار شما خوشحالتر میشوند.
این مدیر مثل آفتابپرست است و با گفتن حرفهایی که طرف مقابل، دلش میخواهد بشنود مشکلی ندارد. این مسئله باعث سردرگمی گروه میشود که باید خود را با مدلهای مختلفی از یک داستان مشابه وفق دهند. این مسئله منجر به بیاعتمادی و هدفهای نامشخص میشود و وقت زیادی صرف بررسی دوباره و توضیح جزئیات به جای انجام کار واقعی میشود.
اگر شما فکر میکنید که به دوپهلو حرف زدن شهره هستید، احتمالا هنگام انجام دادن آن، متوجه این امر نمیشوید. پس توجه کنید: قبل از اینکه حرف بزنید فکر کنید و مطمئن شوید که حرفهایتان، براساس تفکراتتان است. شما با صادقبودن احترام بیشتری کسب میکنید تا اینکه به خاطر جلب توجه کسی، یا خود را در مرکز توجهات قرار دادن، به طور پیاپی موضع خود را عوض کنید.
من فکر نمیکنم کسی برنامه داشته باشد، شهرتش را با مدیری سختگیر بودن یا دیوانه کردن مردم بهدست بیاورد و هیچکس به طور خودکار، از زمانی که به دنیا آمده است نمیدانسته چطور باید مدیریت کند. بااینحال، همهی مدیران مسئولیت دارند تا بهترین کار خود را برای گروهشان انجام بدهند.
مدیران موفق با دقت به خود نگاه میکنند تا ببینند چه ایرادهایی دارند تا برای رفع آنها تلاش کنند. بنابراین اگر شما موقعیت مدیریت دیگران را دارید، این شانس را از دست ندهید تا تاثیر مثبتی ایجاد کنید. من از شما میخواهم به ویژگیهایی فکر کنید که شیوهی رهبری شما را تعریف میکند. از الان نقش خود را جدی بگیرید و کاری کنید که همه دوست داشته باشند با شما و در کنار شما کار کنند.