کلاه گیس های رنگارنگ بارشان را از خانه او بسته اند و رفته اند. موهایش را بلند کرده و همان خوشحالش می کند؛ باور کرده دیگر نیاز به کلاه گیس ندارد. خانه اش آرامشی زنانه گرفته. دکور عوض شده اما هنوز هم ترانه یک چیز قدیمی در خانه اش دارد؛ کلی شمع و کتاب که رفقای او هستند. همه اینها نشان می دهد که ترانه در همه این سال ها چقدر بزرگ شده و چقدر آن طور که دوست داشته زندگی کردهاست. بعد از اینکه در سال ۹۱ مریم ملک آرا فوت کرد، ترانه به شناخته شدن ترین ترنس ایرانی تبدیل شد. او برای همه همایش ها و سمینارها، پایان نامه های دانشجویی و خیلی چیزهای دیگر پیشقدم است. هرچند به قول خودش دوستان ترنسش آنقدر که باید او را دوست ندارند.
اعتماد به نفسم بالاست
هنوز هم با گذشت این همه سال از شکسته شدن تابوی تغییر جنسیت که با تلاش ترانه و امثال او شکل گرفت، خیلی ها هستند که دل شان نمی خواهد جلوی دوربین بیایند و درباره زندگی شان صحبت کنند و شاید ترانه را بتوان تنها کسی نامید که این قدم را برای عادی تر شدن حضور ترنس ها در جامعه برداشته است. از او می پرسم چطور می شود که تو اینقدر همه چیزت رو است: «فکر کنم اعتماد به نفسم خیلی بالاست».
می خندد و ادامه می دهد:«به نظرم پنهان کردن ندارد، ما سال ها تلاش کردیم برای اینکه به دیگران بفهمانیم جنسیت مان آن چیزی نیست که شما می بینید. بعد از کلی تلاش و طرد شدن، تصمیم به تغییر جنسیت گرفتیم.
حالا که خانواده راضی هستند، خودمان هم در قالبی که دوست داریم زندگی می کنیم چرا باید همه چیز را پنهان کنیم؟ من برای همین که پنهان نباشم تغییر جنسیت را انتخاب کردم وگرنه می توانستم مثل قبل همانطور که تا ۲۳ سالگی زندگی کرده بودم، زندگی ام را ادامه بدهم.»
اعتماد به نفس داشتن و خود را پنهان نکردن، برای ترانه همان چیزهایی بود که او را به سمت بازیگری کشاند، با اینکه به قول خودش ۷ سال حضورش در کارگاه بازیگری یکی از قدیمی ترین کارگردان های ایران، نتیجه ای جز اتلاف وقت برای او نداشت، اما توسط یکی از بازیگران به شکل جدی وارد عرصه بازیگری شد: «با رفت و آمدهایی که به محافل هنری داشتم آقای کیانوش گرامی را دیدم. ایشان وقتی متوجه علاقه شدید من به بازیگری شد، من را برای حضور در کار معرفی کرد. تا الان ۴ تله فیلم بازی کرده ام و منتظر عقد قرارداد یک فیلم سینمایی با موضوع ترنس ها هستم. این فیلم سینمایی همان پله بیستم است که گفتم. من عاشق این کار هستم و از حضور در آن لذت می برم.»
فعالیتم بیشتر شده است
ترانه از جایش بلند می شود، می رود سمت میز کارش و عکس هایی که در پشت صحنه فیلم ها با بازیگرانی مانند بهنوش بختیاری، بهاره رهنما، شایسته ایرانی و… انداخته را نشانم می دهد. بالای میز کارش کلی کاغذ رنگی چسبانده و کارهایش را لیست کرده است.هر روز ساعت ها پشت میز می نشیند و کانال تلگرام و سایتش را اداره می کند و اگر دوستانش از او سوالاتی داشته باشند، شروع می کند به پاسخ دادن. می گوید یک روز بهنوش بختیاری را پشت صحنه یک کار دیده و چند ساعتی با هم درباره ترنس ها گپ زده اند. بعد از آن بود که این بازیگر نزدیک به ۸ ماه به عنوان سفیر ترنس ها فعالیت کرد، اما از آنجا که دغدغه های زیادی داشت نتوانست کارش را ادامه بدهد، برای همین کنار کشید.
«چند ماهی است که فعالیت هایم در گروه هایی که با دوستان ترنسم داریم چند برابر گذشته شده است. اگر سر کار نباشم، وقتی بیدار می شوم تا شب نزدیک به ۵ ساعت زمان می گذارم و با بچه ها در حال صحبت کردن هستم. کسانی که تغییر جنسیت نداده اند و مردد هستند را راهنمایی می کنم و به آنهایی که تغییر جنسیت داده اند اما هنوز درگیر مشکلات هستند، دلداری می دهم. این تنها کاری است که از دستم بر می آید.»
در بین راه با شراره عطاری آشنا شدم. شراره پیشنهاد ساخت یک مستند را داد، من هم قبول کردم. این تنها کاری بود که می شود به واسطه آن دید جامعه را عوض کرد.» رفت و آمدها و فعالیت هایی که ترانه و بقیه ترنس های پرکار و فعال برای خودشان انجام دادند باعث یک اتفاق خوب شد: «خستگی من و بقیه کسانی که در این زمینه فعالیت کردند زمانی از تن مان رفت که بعد از پخش مستند، مجلس برای درمان هر تی اس مبلغ ۵ میلیون تومان تصویب کرد که این، خبر خوبی برای ما بود.»
با امیر خداحافظی کردم
شرایط در دوره هایی از زندگی برای ترانه هم مانند دیگر ترنس ها سخت شد. او می توانست در قالب مردانه اش بماند و به زندگی ادامه بدهد اما تصمیم این زن، چیز دیگری بود؛ چیزی که او را مجاب کرد با تمام خوبی ها و بدی های زندگی امیر، با او خداحافظی کند و به سمت «ترانه» شدن قدم بردارد.
«تازه ۱۱ سال است که می توانم نفس بکشم. تا قبل از این، نفس کشیدن برای من خیلی سخت بود. مدام احساس تنگی نفس داشتم. البته طبیعی است که بعد از عمل، خیلی از ما دچار افسردگی می شویم.»
مادر نمی شویم
این ناتوان بودن از مادر شدن را آن قدر تلخ به زبان می آورد که غصه ام می گیرد. خودم را می گذارم جای او با تمام احساس زنانه ای که دارد. حس تکان خوردن یک موجود در وجود هر زنی، شاید ناب ترین اتفاق زندگی اش را رقم بزند اما ترنس ها ممکن نیست این حس را تجربه کنند، تنها راهی که در پیش دارند به سرپرستی گرفتن یک کودک از بهزیستی است.
ترانه چندباری تا پای ازدواج رفت اما هیچوقت لباس عروسی به تن نکرد. سال ها قبل که با او صحبت کردم خیلی دلش می خواست ازدواج کند، اما این روزها یک «نه» غلیظ، جوابی است که او به سوالم می دهد: «چند بار تا الان خواستگار جدی داشتم.
اغلب هم آدم های معمولی بودند و خودشان با تغییر جنسیت من مشکلی نداشتند اما مشکل خانواده ها بودند. یک بار تا پای سفره عقد رفتیم اما وقتی خانواده طرف فهمیدند مراسم به هم خورد. از همان موقع تا الان مسیر زندگی ام را عوض کردم و دیگر دلم نمی خواهد ازدواج کنم.»
توصیه های زنی که ۱۱ سال است متولد شده، به خانواده های بچه های ترنس
در این تصمیم بزرگ، همراه شان باشید
قبول این شرایط برای خیلی از پدر و مادرها سخت و غیرقابل باور است اما خانواده تران چنین مشکلی با فرزند ترنس شان نداشتند و شاید به همین دلیل است که او اینقدر در کار و زندگی اش موفق شده و «ترنس» بودن را انگی نمی داند که لازم باشد آن را پنهان کند. «زمانی که تصمیم به تغییر جنسیت گرفتم نزدیک عید ۸۳ بود. همه در خانه جمع بودند. آمدم و در حضور تمام فامیل گفتم از قالبی که در آن زندگی می کنم راضی نیستم و قصد تغییر جنسیت دارم کسی از شنیدن این حرف شوکه نشد اما پدربزرگم با پیشنهاد خرید خانه و خرج یک عروسی مجلل تصمیم داشت جلوی من را بگیرد که البته موفق نشد.»
متاسفانه تعداد زیادی از خانواده ها زمانی که متوجه می شوند فرزندشان ترنس است شروع می کنند به سرزنش کردن او. وقتی می بینند او باور دارد که ترنس است از هراس اینکه آبروی شان نرود، او را از خانه و خانواده طرد می کنند.
بعضی ها هم بعد از عمل جراحی، به اشتباه فرزند ترنس شان را از دید اقوام و دوستان پنهان می کنند در حالی که همراهی خانواده بهترین موهبتی است که این افراد به آن نیاز دارند.»