حامد حدادی در سن ۲۰ سالگی با میثاق ناطقی که مثل خود حدادی اهل اهواز است ازدواج کرد .میثاق ناطقی شناگر حرفه ای بود و در مسابقات زنان کشورهای اسلامی، مدال برنز نیز گرفته بوداو که اختلاف قدش با حامد ۴۴ سانتی متر است ،در اسفند ۱۳۸۴ با حدادی ازدواج کرد.
حامدحدادی درکنار همسرش میثاق ناطقی در ایران: سال ۱۳۸۶
حامد حدادی Hamed Haddadi (متولد ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۴ در اهواز ، قد : ۲۱۸ ، وزن : ۱۲۰ کیلوگرم) بازیکن بسکتبال اهل ایران عضو تیم ملی بسکتبال ایران و باشگاه نهنگهای آبی سیچوآن است. حدادی اولین لژیونر و بازیکن ایرانی بوده که در ان بی ای بازی کرده است. او با قد ۲۱۸ سانتیمتری خود در پست سنتر بازی میکند.
او در تیمهای پیکان، صباباتری، النصر امارات و ممفیس گریزلیز در ان بی ای بازی کرده است. او در سال ۲۰۱۳ به تورنتو رپتورز، تنها تیم کانادایی در ان بی ای پیوست؛ ولی به علت عدم اعطای ویزا از سوی دولت کانادا حدادی به ناچار قرارداد خود را با تورنتو رپتورز فسخ کرد و با تیم فینیکس سانز در ایالت آریزونا به توافق رسید. حدادی در سالهای ۲۰۰۷، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۳ به عنوان باارزشترین بازیکن آسیا انتخاب شد. به او لقب بهترین سنتر آسیا را دادهاند.
حامد حدادی در قهرمانی آسیا ۲۰۰۷ در مسابقه ایران با لبنان رکورد ۳۱ امتیاز و ۱۵ ریباند از خود به جا گذاشت و بسکتبال ایران را متحول ساخت. حدادی در المپیک ۲۰۰۸ پکن تنها بازیکنی بود که آمار متوسط کسب امتیاز و ریباند او در هر بازی دو رقمی بود (۶/۱۶ امتیاز و ۲/۱۱ ریباند)، با سد کردن متوسط ۶/۲ توپ در هر ربازی، در جمع بهترین مدافعان جهان قرار داشت. حدادی در قهرمانی آسیا ۲۰۱۳ نیز به عنوان امتیازآورترین بازیکن مسابقات برگزیده شد و در نهایت نیز به عنوان باارزشترین بازیکن رقابتها دست یافت. حدادی در جام جهانی ۲۰۱۴ با ۱۱٫۲ ریباند در هر بازی دومین ریباندر برتر مرحله اول جام جهانی شد.
افتخارات حامد حدادی
- مدال نقره قهرمانی جوانان آسیا ۲۰۰۲
- قهرمانی امیدهای آسیا ۲۰۰۴
- قهرمان جوانان آسیا در سال ۲۰۰۵
- برنده مدال برنز بازیهای آسیایی ۲۰۰۶
- قهرمانی جام ملتهای آسیا ۲۰۰۷
- باارزشترین بازیکن جام ملتهای آسیا ۲۰۰۷
- قهرمان جام باشگاهای آسیا ۲۰۰۸
- بهترین ریباندر المپیک ۲۰۰۸ پکن
- بهترین بلاک شاتر المپیک ۲۰۰۸ پکن
- قهرمانی جام ملتهای آسیا ۲۰۰۹
- باارزشترین بازیکن جام ملتهای آسیا ۲۰۰۹
- دومین ریباندر جام جهانی بسکتبال ۲۰۱۰
- دومین بلاک شاتر جام جهانی بسکتبال ۲۰۱۰
- قهرمانی جام ویلیام جونز ۲۰۱۱
- باارزشترین بازیکن جام ویلیام جونز ۲۰۱۳
- قهرمانی جام ملتهای آسیا ۲۰۱۳
- باارزشترین بازیکن جام ملتهای آسیا ۲۰۱۳
- بهترین بازیکن پست پنج (سنتر) جام ملتهای آسیا ۲۰۱۳
- باارزشترین بازیکن جام کنفدراسیون بسکتبال آسیا ۲۰۱۴
- مدال نقره بازیهای آسیایی ۲۰۱۴
بازیگری
محرومیت دو گزارشگر به خاطر تمسخر حدادی و ایران
در اواخر سال ۲۰۰۹، دو تن از گزارشگرانی که برای شبکه فاکس اسپورتس گزارش میکردند به نامهای مایک اسمیت و رالف لاولر، در بازی ممفیس گریزلیز برابر لس آنجلس کلیپرز، در هنگام ورود حدادی به زمین اقدام به دست انداختن وی نمودند. همچنین یکی از گزارشگران وی را برادر بزرگتر بورات نامید و پس از پاس منجر به گل حدادی گفت «حدس میزنم که این ایرانیها بتوانند پاس بدهند!» این صحبتها باعث شکایت بینندگان به شبکه فاکس شد، و شبکه فاکس دو گزارشگر را محروم کرد. شبکه فاکس طی بیانیهای از حامد حدادی و «هر کس که رنجیدهشده» عذرخواهی کرد و تأکید کرد که «برخورد لازم» با گزارشگران انجامگرفتهاست.
تاریخچه پست | |
---|---|
| |
پستهای مهم و جایزهها | |
|
سال ۱۳۸۹ در خبر ها آمده بود
بسکتبالیست دو متر و ۱۴ سانتیمتری ایرانی تیم ممفیس گریزلیز در نوامبر سال ۲۰۱۰ با گلناز در واحد آپارتمانی خود درگیری فیزیکی پیدا کرد و هر دو آنها مورد بازجویی اولیه قرار گرفتند.
هر دو در این درگیری دچار آسیب دیدگی شدند. گلناز از ناحیه شقیقه راست و دستش دچار خراشیدگی شده بود ضمن اینکه یکی از چشمانش سیاه شده بود و در گردنش خونمردگی مشاهده می شد. حدادی نیز طبق گفته پلیس از ناحیه صورت و دست دچار خراشیدگی شده بود.
به گزارش مهر، دادگاه شلبی کانتی پس از آن اعلام کرد که حدادی حق هیچگونه تماسی با گلناز را ندارد و چنانچه خلاف این حکم صورت گیرد متهم تا سقف ۱۱ ماه و ۲۹ روز زندانی و ۲۵۰۰ دلار جریمه خواهد شد.
بر پایه گزارش کامرشال اپیل، نعمت معینی ۲۲ ساله که در سن خوزه ایالت کالیفرنیا دانشجو است با حضور در دادگاه منطقهای ادعای ۲۵۰ هزار دلار خسارت کرده است.
نعمت معینی مدعی شده که هزینههای درمان جسمانی و روان درمانی وی بالغ بر ۲۵۰ هزار دلار شده و به همین خاطر شکایتنامه جدیدی را تسلیم دادگاه منطقهای کرده است.
پلیس ممفیس حامد حدادی و گلناز کربلایی نعمت معینی را به اتهام زد و خورد و خشونت داخلی بازداشت کرد. به گفته همسایه ها ساعت ۵:۳۵ صبح پنجشنبه به وقت محلی صدای دعوای این دو از طبقه دوازدهم آپارتمانشان شنیده شد و همسایه ها را بر آشفت.به گزارش پارس ناز گلناز (با اسم مستعار عسل) به پلیس ممفیس گفت حامد از اینکه وی با مردی صحبت کرده عصبانی شده و وی را به سینه دیوار کشانده و با دست می خواسته وی را خفه نماید که وی در این حالت با دستان خود به صورت حامد چنگ انداخته و باعث شده تا حامد وی را رها سازد.
بر این اساس پلیس گلناز را خونین با صورت کبود و حامد را در حالی که صورتش خراشیده شده بود پیدا نمود. در مدارک منتشره از سوی پلیس امده که گلناز موسوم به عسل بشدت مست بوده است. پلیس می گوید هر دو به زود و خورد اعتراف کرده و هر دو هم علیه یکدیگر صحبت کرده اند. گلناز به پلیس گفته حامد بسیار غمگین بوده چرا که وی را در حال صحبت با یک مرد دیده است و به همین دلیل وی را به گوشه دیوار برده و وی را بالا کشیده و دستانش را روی گلوی وی گذاشته و فشرده است. ظاهرا شاهدی هم این ماجرا را که حدادی وی را داشته خفه می کرده، تایید کرده است.
پلیس حامد حدادی را با چندین زخم روی صورت و دست پیدا کرده و تحت پرسش قرار داد. وی در مورد پارگی ایجاد شده در سر گلناز گفت صابونی بطرف وی پرتاب کرده است که کمانه کرده و غفلتا به سر وی برگشته است. حامد همچنین گفت گلناز یا عسل چند ایتم دیگر به سوی وی پرتاب نموده است. بعد از اینکه گلناز خود را در حمام حبس می کند حامد از ترس اینکه وی با چاقو خود را نکشد در حمام را با لگد شکسته و بداخل رفته است.
پس از اتفاق اخیر که برای حامد حدادی و نامزدش در آمریکا رخ داد، همسر سابق این بسکتبالیست طی تماسی با ایسنا اعلام کرد که وی در جریان این اتفاقات قرار نداشته و مسئله بوجود برای حدادی، بین او و نامزدش بوده است. بر اساس این گزارش، خانم ناطقی همچنین گفت که در ایران زندگی میکند و پس از جدایی، دیگر ارتباطی با همسر سابقش ندارد.
میثاق ناطقی همسر حامد حدادی هم که تا چند وقت پیش خود یک ورزشکار کاملا حرفهای بود، فعلا برای حامد دعا میکند تا به بزرگترین آرزویش (یعنی حضور در المپیک) برسد.
- به خاطر اینکه قد بلند بودید، سراغ بسکتبال رفتید یا اینکه اول بسکتبالیست شدید و بعد قد بلند؟
از همان اول قدم بلند بود. همیشه اطرافیانم با تعجب به من نگاه میکردند. بین همسن و سالهایم از همه بلندتر بودم.
- احتمالا لقبهایی هم بین دوستانتان داشتهاید؟
بله، یک چیزهایی مثل بابا لنگدراز.
- ناراحت هم میشدید؟
بچه که بودم بله اما الان دیگر برایم مهم نیست. عادت کردهام.
- حالا حتما از بلندقد بودنتان راضی هستید؟
صددرصد. لطفی است که خدا به من داشته و خیلی راضیام.
- دقیقا از چه سنی احساس کردید نسبت به بقیه یک سر و گردن بلندتر هستید؟
از همان روزها که مدرسه میرفتم؛ چون همیشه میز آخر مینشستم.
- چند دفعه از کلاس اخراج شدید؟
از دستم در رفته، خیلی زیاد. مادرم تعریف میکرد وقتی در مهدکودک بودم، ۲بار اخراج شدم.
- حتما میانهات با درس هم خوب نبود.
اوایل خوب بود اما دبیرستان که رفتم، به خاطر اردوهای تیم ملی خیلی غیبت داشتم و کمکم درسم ضعیف شد. برای همین هم دیگر ادامه ندادم و از درس و مشق دور شدم.
- لباسخریدن هم برایت خیلی دردسر دارد؟
اوایل لباس خیلی سخت پیدا میشد؛ برای همین، بیشتر لباسهایم را از خارج کشور میخریدم. برای یک سال کامل خرید میکردم. اما تازگیها یک مغازه در تهران پیدا کردهام که خدا را شکر، لباسهای سایز بزرگ دارد.
- سایز پایتان هم باید بزرگ تر از حد معمول باشد؟
بله ۵۳٫ البته کفش خیلی راحتتر از لباس پیدا میشود.
- تا حالا سرتان به جایی خورده؟
هزار بار. مجبورم از هرجا که میخواهم رد شوم، سرم را پایین بیاورم. البته چهارچوبها استاندارد است ، من از استاندارد بلندترم؛ برای همین عادت کردهام هرجا میروم، سرم را خم کنم.
- پس سر به زیر شدهاید؟!
بله تا دلتان بخواهد. خودم هم سر به زیرم، نه فقط به خاطر قدم.
- خانمتان هم قد بلند است. احتمالا خانهتان باید با بقیه خانهها متفاوت باشد؛ مثلا چارچوبها شاید بلندتر باشد، آینهها، کابینتها؟
نه آنچنان. هنوز صاحبخانه نشدهایم که در خانهمان تغییری بدهیم. البته خانمم به راحتی رد میشود اما من باید سر به زیر باشم.
- گفتید که واقعا سر به زیر هستید. به خاطر ورزش و تاثیر بسکتبال بوده؟
تقریبا. بسکتبال باعث شد رابطهام با مردم خوب شود. قبل از اینکه بسکتبالیست شوم، خیلی خجالتی بودم. شاید به خاطر قد بلندم بود. بیشتر در خانه بودم و هیچجا نمیرفتم. زود ناراحت میشدم ولی حالا همهچیز فرق کرده.
- تا حالا کسی به شما گفته گول هیکلت را نخور!
بله اما من که گول هیکلم را نمیخورم. چند وقت پیش داشتم رانندگی میکردم، یک درگیری پیش آمد و آقای راننده پیاده شد و داد و بیداد کرد. وقتی از ماشین پیاده شدم گفت گول هیکلت را نخور ! من هم ترسیدم، سوار ماشین شدم و رفتم.
- ترسیدید؟
آره بابا. بعضی وقتها بقیه میترسند. فکر میکنند چون قدم بلند است، اهل دعوا هستم اما اصلا دعوایی نیستم.
- یادم میآید چند سال پیش با عصبانیت زدید شیشه رختکن را شکستید؛ بازی پیکان – صباباتری بود.
بله. آنموقع از داوری عصبانی بودم. یاد آن روز که میافتم، موهای بدنم سیخ میشود. حالا دیگر مثل آنوقتها نیستم؛ خیلی آرام شدهام و یاد گرفتهام وقتی داور سوت زد و خطا گرفت دیگر کاری نمیشود کرد. البته از وقتی ازدواج کرده ام ، بچه خوبی شدهام. رفتارم عوض شده.
- یعنی از کاری که آن روز کردید، پشیمانید؟
آن موقع دست خودم نبود. ضربهاش را هم خوردم. ولی دیگر اینطوری عصبانی نمیشوم.
- دوست داشتید به جای بسکتبالیست، فوتبالیست میشدید؟
نه. حاشیه فوتبالیستها زیاد است. البته تبلیغات زیادی هم برایشان میشود. مطبوعات هم خیلی هوایشان را دارند. روزنامهها ۷ صفحه به فوتبال اختصاص میدهند و ۲ صفحه به بقیه رشتهها.
- البته در همان ۷ صفحه، حاشیهها و دردسرها هم بیشتر است.
من معتقدم به آن مطالبی که باعث دردسر میشوند، نباید جواب داد. باید در میدان جواب داد ؛ مثل کاری که علی دایی میکند. ورزشکار، به جای اینکه با روزنامهها درگیر شود، باید تواناییهایش را نشان دهد.
- وضع مالی بسکتبالیستها چطور است؛ رشته بچه پولدارهاست؟!
نه بابا. بچه پولدارها میروند سراغ گلف و تنیس. البته بعضی بسکتبالیستها وضعشان خوب است.
- مثل حامد حدادی؟
نه، من جزوشان نیستم.
- ماشین که حتما دارید؟
پرشیا داشتم و به خاطر بدهی فروختم اما تصمیم دارم دوباره بخرم.
- و اما زندگی مشترک. شما خیلی زود ازدواج کردید، درست است؟
بله. هر ورزشکاری باید زود ازدواج کند. زیرا بعد از ازدواج حواسش فقط به ورزش و زندگیاش متمرکز میشود و نه مسائل حاشیهای. من ۲۰ سالم بود که ازدواج کردم.
- چطور با همسرتان آشنا شدید؟
از طریق یکی از دوستان مشترکمان باهم آشنا شدیم و به ایشان علاقهمند شدم. هردو اهوازی بودیم و قدمان هم که بلند بود. فکر میکنم بهترین تصمیمی که در زندگی گرفتهام، انتخاب همسرم بوده.
- یعنی قد بلند یکی از معیارهایتان بوده؟
بله. خب، باید یکجورهایی به هم میخوردیم. قد و دستپخت خوب برایم خیلی مهم بود.
- پس شکمو هم هستید؟
خیلی زیاد. قرمهسبزی و زرشکپلو خیلی دوست دارم. از کرفس و فسنجان هم متنفرم.
- اگر خانمتان فسنجان درست کند که حتما میخورید؟
نه، نه اصلا درست نمیکند.
- اگر دعوایتان بشود چی یا قهر باشید؟
آنوقت که دیگر غذا نمیخورم.
- اگر خانمتان آشپزی بلد نبود، بازهم باهم ازدواج میکردید؟
بله خب، استعدادش خوب است. یاد میگرفت.
- در خانه کمک هم میکنید؟
اگر خسته نباشم حتما.
- مثلا چه کار میکنید؟
بیشتر جای لامپها را عوض میکنم. البته بعضی وقتها ظرف هم میشویم.
- خانمتان هم ورزشکار است؟
بله. شناگر است.
- سعی نکردید به بسکتبال علاقهمندشان کنید؟
یکبار پاس دادم که بگیرد اما توپ به انگشتش خورد و شکست. موفق نشدم.
- خودتان به شنا علاقهمند نشدید؟
چرا. اول بسکتبال دوست دارم، بعد شطرنج، بعد شنا. فوتبال را هم دوست دارم.
- آیا ورزشکاربودن شما و همسرتان باعث تفاهم بیشتر شده است؟
بله، صددرصد! اگر همسرم ورزشکار نبود، به هیچوجه نمیتوانست با شرایط من کنار بیاید. ورزشکار حرفهای همیشه در مسافرت، اردو و مسابقه است و این موضوع را فقط یک ورزشکار درک میکند.
- خانم میثاق ناطقی! از اینکه آقای حدادی خیلی به سفر میروند، ناراحت نمیشوید؟
نه. اتفاقا به نظرم لازم است. تنوع، به زندگی هیجان میدهد.
- چه ویژگی خاصی در حامد دیدید که باعث شد با او ازدواج کنید؟
سادگی و مهربانیاش. حامد برخلاف جثه بزرگش، دل کوچکی دارد. خیلی خیلی مهربان است.
- در بازیهایش خیلی جدی است، در خانه چطور؟
حامد در خانه، خیلی آرام است. میدان ورزش، نیاز به یک روحیه جدی دارد اما خانه، باید محل آسایش و آرامش باشد.
- کی با هم ازدواج کردید؟
یک سال و ۵ ماه پیش.
- واکنش اطرافیانت چه بود در برابر اینکه با یک مرد ۲ متر و ۱۸ سانتی ازدواج میکنی؟
همه هیجانزده بودند. اوایل برای من هم خیلی عجیب و جالب بود.
- حامد گفت که بهترین انتخاب زندگیاش، انتخاب همسرش بوده.
برای من هم حامد بهترین انتخاب بود. از وقتی با حامد آشنا شدم، تلاشم را بیشتر کردم و یاد گرفتم برای رسیدن به هر چیزی باید تلاش کرد. از طرفی، تمرکزم روی مسائل مختلف بیشتر شده. صبورتر هم شدهام.
- به کسی پیشنهاد میکنی که با یک مرد ۲ متری ازدواج کند؟
(میخندد) بله حتما؛ البته اگر روحیاتش مثل حامد باشد. حامد برای من بهترین تکیهگاه است. با او احساس امنیت میکنم.
- شما هم ورزش میکنید؟
بله، البته چند وقتی است کمتر ورزش میکنم. قبلا برایم جدیتر بود. میخواهم استراحت کنم. زمانی که دانشجو بودم، از طریق تیم دانشگاه وارد ورزش حرفهای شدم. در بازیهای اسلامی زنان هم مقام سوم را بهدست آوردم. ولی چند وقت است که دنبال ورزش نمیروم. فعلا حامد ورزش کند، کافی است.
چند هفتهای میشود که در اردو است. ۲ هفته دیگر بازیهای آسیایی شروع میشود. اگر بتواند مقام خوبی بیاورد به المپیک میرود. آرزوی حامد، بازی در المپیک است. من هم برای رسیدن به آرزویش دعا و لحظهشماری میکنم.
- راستی اختلاف قد شما چقدر است؟
قد من ۷۴/۱ سانتیمتر است و قد حامد ۱۸/۲ سانتیمتر، ۴۴ سانت اختلاف قد داریم.