جام جم سرا به نقل از شرق: هر نوع لمس نواحی خصوصی مصداق کودکآزاری جنسی است. ممکن است کودک از این ماجرا لذت فیزیولوژیک ناشی از لمس را تجربه کند، البته لذتی که در همان دنیای کودکی او با احساسهای متناقض و گناهآلود همراه میشود و پیامدهای این احساس گناه تا زمان بزرگسالی و اختلالهای زناشویی ادامه مییابد. اینجاست که کودک به معنای واقعی مورد سوءاستفاده روانی قرار میگیرد. این واقعیتها تراژدی کودکآزاری جنسی را دردناکتر میکند.
متجاوز جنسی هم برخلاف باور عمومی همیشه یک فرد مهاجم و خطرناک نیست بلکه گاهی از نزدیکانی است که حتی فکرش را هم نمیکنیم؛ افرادی که با کودک رابطه نزدیک و صمیمی دارند، با او مهربان هستند و در عین حال او را درگیر رابطه جنسی هم میکنند.
گاهی آنها این قصد شوم را به بهانه آموزش جنسی به کودک انجام میدهند. گاهی هم او را به این شکل فریب میدهند که دختر یا پسر خوب، کسی است که از این کارها هم بکند.
معمولا ماهیت کودکآزاری جنسی پیشرونده بودن است. فردی که با کودک رابطه برقرار میکند بآرامی و بتدریج شدت رابطه را بالا میبرد و با دقت کودک را از نظر احتمال افشاگری ارزیابی میکند. او خیالش راحت است که اگر در مراحل اولیه رابطه، افشاگری توسط کودک صورت بگیرد، میتواند دلایلی بیاورد تا دیگران را قانع کند که قصد بدی نداشته و کودک اشتباه برداشت کرده است اما وقتی رابطه جنسی پیشرفتهتر شد از روشهای دیگری مانند تهدید استفاده میکند. مثلا اینکه کودک را تهدید کند که «به دیگران میگویم خودت مقصر بودی و از من میخواستی که این کارها را بکنم.» گاهی هم کودک را میترسانند: «اگر دیگران متوجه رابطه ما بشوند ممکن است خانوادهات از هم بپاشد.» و به این شیوه او را درگیر عذابوجدان میکنند.
گاهی کودک تصمیم میگیرد خودش را از این رابطه نجات دهد و این راز را برملا کند اما میترسد کسی حرفش را باور نکند. در خانوادههای سنتی که به کودک اهمیت زیادی داده نمیشود، او را جدی نمیگیرند و اجازه ابراز نظر به کودک داده نمیشود، این خطر وجود دارد که کودک از ترس اینکه کسی حرفهایش را باور نکند اصلا حرفی نزند.
گاهی پدر یا مادر وقتی این حرفها را از فرزندشان میشنوند (بویژه در مواردی که متهم فرد نزدیکی باشد) بهجای علتیابی و بررسی موضوع، کودک بیگناهشان را تنبیه میکنند. یکی از این بیماران میگفت: «من در کودکی هر وقت گم میشدم از «پیداشدن» بیشتر میترسیدم تا خود «گمشدن». چون پیدا شدن برایم همیشه با کتکخوردن همراه بود. طبعا وقتی بهخاطر گمشدن باید کتک میخوردم، میتوانستم تصور کنم افشای سوء استفاده جنسی چه واکنشی را برایم ایجاد میکرد. به همین دلیل هیچوقت رازم را با کسی در میان نگذاشتم.»
«رازداری» در مورد سوءاستفاده جنسی، داستان مشترک بیشتر کودکان بیگناه و معصوم در سرتاسر دنیاست. گاهی این راز هیچوقت فاش نمیشود و گاهی هم در زمان بزرگسالی در جلسات رواندرمانی از خاطرات واپس راندهشده فرد بیرون میآید. این رازی است که کودکان بهدلایل زیادی به افشاکردنش تمایلی ندارند. گفتوگوهای مرسوم خانوادگی هم معمولا فرصت و مجال بازکردن چنین بحثهایی را به کودکان نمیدهد.
افشای راز کودکآزاری مسالهای دوطرفه است. هم کودک باید احساس امنیت کند و هم ما باید به معنای واقعی پذیرای شنیدن هر واقعیتی بدون قضاوتگری باشیم. یکی از دلایلی که این راز حتی در زمان بزرگسالی هم فاش نمیشود، این است که میترسد ذهن قضاوتگر دیگران به آنها برچسبهای نادرست بزند. این ترس در پسران شایعتر است.
یکی دیگر از تفکرات اشتباه و آسیبرسان عمومی این است که هرکس در کودکی مورد آزار جنسی قرار بگیرد لاجرم در بزرگسالی خودش تبدیل به متجاوز جنسی خواهد شد. این تفکر اشتباه، افرادی را که مورد این آزارها قرار گرفتهاند از افشاگری میترساند.
مساله کودکآزاری، مساله مشترک روانپزشکی و حقوقی است. اثبات حقوقی آن پیچیدگیهای زیادی دارد. گاهی با وجود همه موانع فردی، خانوادگی و فرهنگی که در افشای این راز وجود دارد، راز برملا میشود اما متهم اتهامش را نمیپذیرد. مساله وقتی پیچیدهتر میشود که گاهی تنها مدرک اثبات دعوی، شهادت کودک است؛ یعنی پزشکی قانونی هم نمیتواند مدرک محکمهپسندی ارایه دهد.
در همه نظامهای قضایی شهادت کودک به دلیل رشدنیافتگی عقلی و القاپذیری او قابلیت بالایی برای استناد ندارد. با این وصف اثبات جرایم جنسی بویژه در ارتباط با کودکان در همه جای دنیا مشکل است و البته با نگاه سنجیده و غیراحساسی متوجه میشویم سختگیری قانونگذار در این مورد بجا و درست است. همه نظامهای قضایی ترجیح میدهند اگر اشتباهی هم در قضاوتشان مرتکب شوند به این صورت باشد که مجرمی آزاد شود و نتوانند گناهکاربودن او را ثابت کنند تا اینکه فردی بیگناه را اشتباهی مجرم بدانند.
بنابراین با ضعفهایی که به صورت طبیعی در ارزیابیهای قانونی وجود دارد بهترین راه برای حفاظت کودک از کودکآزاری جنسی این است که در چارچوب خانواده توجه بیشتری به روابط کودک با پدر و مادر داشته باشیم. آموزشهای متناسب، توضیح در مورد اینکه هیچکس حتی نزدیکترین افراد حق دست زدن به نواحی خصوصی بدن تو را ندارد، رفتار دوستانه و محبتآمیز و جدیگرفتن صحبتهای کودک و برخورد پذیرنده و همدلانه با او بهترین و منطقیترین راه حفاظت از کودک در برابر آزارهای جنسی است.