جام جم سرا: شما از خانوادهای صحبت کردهاید که متأسفانه شبیه آن، این روزها کم دیده نمیشود. خانوادههایی که انگار به حکم طبیعت و بر اساس سرنوشت گرد هم آمدهاند و هیچ رابطه عاطفی یا احساسی گرم و قابل اتکا بین آنها وجود ندارد. خانوادههایی که هر کدام از اعضا سرگرم کار خویشند و مشغله خاص خود را دارند و بودن یا نبودن دیگر اعضا، تاثیری در بقیه ایجاد نمیکند.
به طور قطع سرمنشاء رفتارهای سرد وبی روح میان فرزندان، پدر و مادر هستند. کودک وقتی وارد دنیا میشود هیچ تصور یا ایدهای درباره دنیا ندارد و در ابتدا دنیا را از چشم پدر و مادر میبیند و روابط آنها در شکل گیری ذهنیت او بسیار موثر است. وقتی کودکی محبت نبیند هیچ جایگاهی در ذهن او برای محبت وجود ندارد اگرچه نیاز شدیدی به آن دارد.
این همه نابسامانی
اصطلاحی در روانشناسی وجود دارد که میگوید کودک به روابط والدین مینگرد و به شیوه ردو بدل شدن انرژی عاطفی بین آنان دقت میکند و به همان شیوه نیز عمل میکند. مثلاً اگر فردی در کودکی شاهد کتک خوردن مادر توسط پدر باشد، این طور گمان میکند که شاید کتک زدن همسر یکی از روشهای مدیریت زندگی است.
بنابراین آنچه کودک در دوران کودکی تجربه میکند تاثیر بسیار زیادی بر شکل گیری باورها و شخصیت او میگذارد. از سوال شما این طور بر میآید که احتمالاً پدر ومادر شما هم این گونه رابطهای با هم داشتهاند، رابطهای سرد و بیروح. معمولاً در این خانوادهها برای اینکه اعضا تلاقی کمتری با هم داشته باشند، خود را سرگرم چیزی میکنند؛ پدر به شدت مشغول کار است و چند شیفته کار میکند و گویی وظیفهاش فقط پول در آوردن است، مادر نیز یا مشغول کار است یا خود را غرق در کارهای دیگری شبیه نگهداری از مادر سالمندش یا شرکت در جلسات مختلف میکند، پول یا موضوعاتی شبیه این، موضوع اصلی بحث بین اعضای خانواده است و همیشه همه ناراضی هستند، اما عملاً برای بهتر شدن اوضاع کاری نمیکنند. در نهایت هر کدام سعی میکند خودش مواظب خودش باشد و کودک یاد میگیرد برای اینکه کمترین آسیبی در این شرایط ببیند، کسی را در خلوت خود راه ندهد. با کسی صمیمی نشود در نتیجه روابط سرد و بیروح میشود.
ترس از ایجاد رابطه
با این حال احساس شما قابل درک است که به نوعی در جستوجوی عاطفه و محبت هستید و زندگی به این شیوه واقعاً سخت و دردناک است. اما باید یادآوری کنم که شما برای خواهر و برادرهایتان نمیتوانید کاری کنید تا روابط آنان بهتر شود، چون در قدم اول این خود آنها هستند که باید خواهان بهبود این رابطه باشند.
از طرفی فراموش نکنید کسی که سالها طول کشیده است، تا بتواند صمیمیت خواهی را در خودش سرکوب کند، از هر گونه رابطه صمیمی و عاطفی میترسد و برای برقراری یک رابطه صمیمی ابتدا باید این ترس او را برطرف کرد که خیلی مواقع به دلیل قرار گرفتن در یک رابطه حمایتی و گرم از طرف همسر یا با شرکت در جلسات روان درمانی عمیق و طولانی مدت امکان پذیر است.
از آنجا که شما هم در چنین محیطی بزرگ شدهاید و احتمالاً با کمبود محبت روبه رو بودهاید، شاید در زندگی الان خود هم تبعات آن را ببینید لذا پیشنهاد میشود سعی کنید از یک روانشناس خبره برای خودتان کمک بگیرید که ضایعههای کودکیتان حل شوند. همچنین از نقش کلیدی مادرتان غافل نشوید. از او بخواهید رفته رفته مهمانیهایی را با حضور سایر فرزندان برگزار کند. در این شب نشینیها برای ایجاد صمیمیت بهتر است درباره اختلافات گذشته بحث نکنید و صرفا در کنار یکدیگر وقتی را به خوشی بگذرانید. (عباس کیوان لو – کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)