جام جم سرا:راکبان به ناگاه از گرده الاغ پیاده شده و در چشم برهمزدنی، زیر خم حیوان را میگیرند و از روی پلی که روی آن ایستادهاند پرتابش میکنند داخل رودخانه. چهارپای بیآزار که از این حرکت چند موجود دوپا غافلگیر شده، دست و پا میزند برای نجات خود از جریان تند آب و مسببان، روی پل، گویی صحنهای بس خوشایند را شاهدند، همه در کار شوخی و خنده و مسخرهبازی.
در دگر تصویری؛ چند شکارچی خرس مادری را از پا درآوردهاند و خرسکانی کوچک در اطراف لاشه مادر به ناله و فغان؛ چونان کودکان انسانی که بر سر مادر از دسترفته ضجه میزنند و مویه میکنند. غریبی و بیپناهی این خرستولههای قهوهای کوچک زیبا دل سنگ خارا را هم آب میکند؛ غربت طفلهای شیرخواره بر نعش مادری مرده. جنایت اما، هنوز کامل نشده است. چشم آنچه را میبیند دوست ندارد باور کند. شکارچیان بچه خرسهای مادرمرده را در نهایت بیرحمی و کمال شقاوت، زنده زنده شکم میدرند. حالا ناله و ضجه با هم درمیآمیزد؛ اولی در طلب مادر و دومی از درد دریده شدن شکم و بیرون ریختن امحاء و احشاء.
تصویری دیگر؛ یک انسان، یک آدم، یک اشرف مخلوقات، الاغ کوچکی را که در کنارش ایستاده؛ موقر و بیآزار؛ برای تفریح و سرگرم شدن، با پتک نوازش میدهد. حیوان بیچاره که باور ندارد این سنگدلی و سبعیت صاحبش را، حتی فرصت نمیکند عکسالعملی در حد یک فرار ناموفق نشان دهد. با پتک سوم، پیچ و تابی میخورد و پهن میشود روی زمین. صدای خنده تصویر را پر کرده است، گویی که کمدی کلاسیک میبینند. پتک چهارم و پنجم حیوان نحیف را خلاص میکند از درد و از بیرحمی و ناسپاسی صاحبش.
و تصویر آخر؛ عکسهایی رسانهای میشود از سگان بر دار شده در اطراف تهران. ماجرا از این قرار است که در یکی از کمپهای معدوم کردن سگهای ولگرد، به جای زدن تیر خلاص به این زبانبستههای مظهر وفا، برای صرفهجویی در هزینهها، به دارشان میکشند در بیرحمی کامل و به دار کشیدن، نه به معنای آماده کردن چوبه دار و محکم کردن گرهاش بر گردن حیوان، که طنابی را بر سر چوبی بستن و به گردن حیوان انداختن، شل و ول، و آنقدر در هوا معلقش نگه داشتن تا جان دادن و تصور کنید حیوان زبانبسته چقدر در هوا دست و پا زده و عذاب کشیده تا جان داده است.
حیوانآزاری اختلال روانی است
این که با وجود موکدات دینی و اخلاقی، همچنان آدمهایی یافت میشوند که از رضایت خدا غافل شده، از سبیل انسانیت و مهربانی خارج شده و بنا را میگذارند بر آزار و اذیت مخلوقات بیگناه و مذمومتر آنکه عده، معدودی، لذت میبرند از شکنجه و عذاب این زبانبستههای بیآزار.
یک مدرس روانشناسی بالینی در دانشگاه، از حیوانآزاری (zoo sadism) به عنوان یکی از علائم اختلال شخصیتی و روانی انسان یاد میکند که با بروز رفتارهایی همچون اقدام به شکنجه یا لذت از تماشای آزار حیوانات قابل تشخیص است.
افشین بهادری در گفتوگو با جامجم، مشاهده الگوهای حیوانآزاری مانند آزار از سوی پدر و مادر یا اطرافیان را در شکلگیری این ناهنجاری در افراد موثر میداند و میگوید: ممکن است انسانی که خود در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، حیوانات را وسیلهای برای تخلیه روحی - روانیاش قرار دهد. وی به کسانی که در خود گرایش به حیوانآزاری را احساس میکنند یا از دیدن صحنههای آزار حیوانات لذت میبرند توصیه اکید میکند که حتما با مراجعه به روانپزشک یا روانشناس اقدام به درمان خود کنند.
کودکان را از حیوانات نترسانیم
صدای جیغ زنی در خیابان میآید، بچهای را هم همراه خود دارد. چنان رنگ از رخسارش پریده که گویا پلنگی دیده است یا نره شیری یا شاید هم اژدهایی دوسر. زبانش تقریبا بند آمده است، به زیر یک اتومبیل اشاره میکند. از زیر اتومبیل، عامل ایجاد رعب و وحشت بیرون میآید؛ بچه گربهای است به غایت ملوس و زیبا با دمی که بالا گرفته و به نشانه تحبیب تکان میدهد و سرخوشانه جلو میآید. زن اما، این ملوسک را با ببر نری بنگالی اشتباه گرفته گویا؛ دست کودکش را محکم در دست دارد و از جلو رفتن برحذرش میدارد. کودک که ابتدا به هیجان آمده، با دیدن ترس و وحشت مادر کمی مردد میشود که مبادا این گربه کوچولو آزاری رساند و چنگی زند. پس به تحریک مادر که تشویقش میکند که «پیشتش کن بره» دنبال بچه گربه میافتد و با درآوردن سرو صداهای عجیب سعی میکند بترساندش و فراریاش دهد. گربه هم که انتظار نوازش داشته و میخواسته لوسبازی درآورد برای طفل و مادرش، پا به فرار میگذارد و گم میشود زیر یکی از ماشینهای پارک شده در کنار خیابان.
همین کودک چون پا بگیرد و بزرگتر شود، ذرهبین به دست در صلات ظهر به جان مورچههای بیچاره میافتد و آنها را میسوزاند، که کباب میکند این دانهکشان بیآزار را با نور آفتابی که ذرهبین متمرکزش کرده است و باز که بزرگتر شود و نوجوان، موش میگیرد و طالب دیدن رقصش. پس بنزین روی موش بیچاره میریزد و آتش به جانش میزند تا خود به تجربه ببیند که آیا همانگونه که شنیده، موش را که آتش زنند به رقص درمیآید یا نه؟ و چون نوجوانی را رد کند و به جوانی رسد؛ دم گربه بیچارهای را که گوشه چشمی داشته به کبوترهایش، از بیخ میبرد تا درس عبرتی شود هم برای خود گربه و هم دیگر همنوعانش تا مبادا خیال عبور از یک کیلومتری قفس کبوترها را هم از سر بگذرانند.
به اعتقاد بهادری، والدین در مقام الگوهای رفتاری کودکان باید توجهی جدی به رفتار خود با حیوانات داشته باشند و در صورت مشاهده هرگونه حیوانآزاری از سوی کودک، با اتخاذ رفتارهای مثبت جایگزین مانند نوازش و غذا دادن به حیوان، کودک را به طور غیرمستقیم متوجه اشتباه خود کنند.
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی از والدین میخواهد از هر نوع گفتار و رفتاری که مشوق حیوانآزاری در کودکان باشد اکیدا خودداری کنند، چراکه میتواند زمینهساز رفتارهای ضداجتماعی و مجرمانه در بزرگسالی شود.
دوستی با حیوانات و تقویت ملاطفت در جامعه
انیمیشن تام و جری سالهاست محبوب دل نه فقط کودکان که حتی بزرگسالان و کهنسالان نیز هست. مجموعهای که داستانهایش بر محور دعوای ابدی موش و گربهای میچرخد. نکته قابل تامل آن، موش که از دید بسیاری چندشآور است و کثیف، آنچنان دوستداشتنی و تودلبرو طراحی و به تصویر کشیده شده مخاطب و بیننده به طور کل فراموش میکند که این موجود کوچک بامزه گربهآزار، یک حیوان موذی و مضر است ناقل طاعون. کودکی که با چنین نگاه لطیف و انسانی به حیوانات رشد میکند و شخصیتاش شکل میگیرد، بعید است برخلاف آموزههای تربیتی خود عمل کرده و حیوانات بیگناه را بیازارد.
بهادری در اینباره معتقد است: آموزش به کودک باید با ادبیات خودش همراه باشد، از ادبیات بازی و تصویر و نقاشی گرفته تا انیمیشن. وسایل ارتباط جمعی نیز میتواند با ساخت برنامههایی با مضامین حمایتی و دوستی با حیوانات، در جهت جلوگیری از رشد روحیه پرخاشگری در جامعه اقدام کند.
او با اشاره به اینکه پرورش روحیه تعاون و مودت در جامعه باید از کودکان آغاز شود، تاکید میکند: تولید برنامههای اینچنینی، نه تنها در بحث برخورد با حیوانات تاثیرگذار است که روحیه دوستی و ملاطفت و همدلی را نیز در میان افراد جامعه تقویت میکند؛ روحیهای که سالهاست به علت فقدان و نبودش دچار آسیب و خسران هستیم.
این روانشناس از والدین میخواهد علاوه بر بردن کودکان به محل نگهداری حیوانات غیربومی و وحشی، در صورت برخورداری از امکانات لازم، زمینه نگهداری و پرورش حیوانات اهلی را در خانه فراهم آورند.
گرفتن حق حیات به بهانههای واهی
طبق آموزههای دینی، تنها در صورتی میتوان حق حیات موجودات زنده را گرفت که این سلب، منفعتی نصیب انسان حاصل کند یا زیانی را از جانش دفع. در غیر این دو حالت، کشتن هر حیوانی، اهلی یا وحشی، شهری یا بیابانی، حلال یا حرام گوشت جایز نیست. برای کشتن هم باید روشی را به کار برد که حیوان کمترین زجر و دردی را متحمل شود.
رسول خدا(ص) مردی را دید که پایش را روی سینه گوسفندی گذاشته و مشغول تیز کردن چاقوی خود است و گوسفند به او خیره. فرمود: نمیتوانستی از قبل چاقویت را تیز کنی؟ نکند میخواهی جان این حیوان را دوبار بستانی؟
با وجود این اما، مردمانی هستند که میپندارند هر حیوان وحشی را بیدلیل باید کشت، از آنجا که نمیدانند در اکوسیستم و چرخه حیات، هر موجود نقشی بیبدیل دارد و فقدانش، چرخه را معیوب میکند و از کار میاندازد.
عدهای دیگر از سر خرافات، مخلوقات خدا را میآزارند و جانشان را میگیرند. کفتار را بچه دزد و آدمخوار میپندارند، جغد را شوم میخوانند و گربه سیاه را هم جن و از ما بهتران. در شرق کشور رسم کلهگرگی همچنان پابرجاست؛ در فصول سرما عدهای به طمع هدیه و پاداش راه کوه و دشت در پیش میگیرند و گرگهای بیچارهای را جان و سر با هم میستانند و با گرداندن سرهای جدا شده در میان روستاییان و دامداران دستخوش میگیرند و کفتار بیچاره را که خونآشام و پلید نام نهادهاند، شکار میکنند از بابت خوششانسی!
فقدان قوانین جزایی مکفی
متاسفانه در قانون مجازات اسلامی بند، ماده و تبصرهای برای حمایت حیوانات وجود ندارد و تا قانونی نباشد، برخورد موثر امکانپذیر نیست. در کل قانون مجازات اسلامی تنها، در مادههای 679 و 680، مجازاتهایی برای افرادی که حیوانات را بدون ضرورت به قتل میرسانند وجود دارد که البته تمام مجازات این افراد، حبس از 31 روز تا شش ماه و جریمه نقدی 150 تا 300 هزار تومان است. البته گویا پیشنویس قانون حمایت از حیوانات به مجلس پنجم تقدیم شده که تا به امروز همچنان در نوبت بررسی است و خاک میخورد.
فارغ از فقدان قوانین پیشگیرانه و جزایی مکفی برای حمایت از حیوانات و البته لزوم تدوین، تصویب و ارائه آن در اولین فرصت، آنچه انسان و حیوان را به یک همزیستی مسالمتآمیز و بدون تنش میرساند، نه قوانین که فرهنگ و نگرش به این مخلوقات دارای روح و حق حیات است. آنچه حیوانات کمنظیر و در حال انقراضی همچون پلنگ و یوز ایرانی را از نابودی ابدی میرهاند، نه قانون و جریمه و زندان که نگاه زیباشناختی ما به آنهاست. حیوانات همه آفریده پروردگار خالق هستند و آفرینششان بیتردید دارای هدف و فلسفه. پس خود را محق دانستن تا جانی که خدا داده را ستاندن، آن هم به بهانههای واهی و بدتر از آن، با چاشنی آزار و اذیت، دخالت در کار خداست و ناسپاسی در حق حضرتش.
وضع حیوانات شهری از وحوش هم بدتر است، چون در خطر انقراض نیستند و در کانون توجه قرار ندارند. چه گربههای ملوس و سگهای بیآزاری که از دست ما انسانهای شهری بیرحمی دیده و زخم برداشتهاند و همچنان میبینند و برمیدارند و چه بسیار گربههای زیبایی که هر روز زیر چرخهای اتومبیلهایمان له میشوند و ما بیتفاوت و سنگدل گذر میکنیم و دریغ از حتی یک نیشترمز و درنگی.
حقوقی که بر انسان واجب است
حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه به خداوند سوگند یاد کرده است که اگر قدرت همه عالم را به من بدهند به شرط گرفتن دانه گندم از دهان مورچهای قبول نخواهم کرد.
فقه اسلام همانگونه که برای هر مخلوقی، حرمت و حقی قائل است برای حیوانات نیز حقوقی را مقرر کرده و انسانها مکلف به اجرای آن هستند. دین مبین اسلام یک نوع از حقوق واجب بر انسان را حقوق حیوانات دانسته است.
بر مبنای فقه اسلامی، هر گاه کسی مالک حیوانی شود، بر او واجب است نیازهای آن حیوان را برآورد. در این حکم فرقی میان حیوان حلالگوشت یا حرامگوشت و پرنده و غیرپرنده نیست، زیرا حیوان تشنه و گرسنه میشود و حق حیات دارد.
همچنین اگر حیوانی تشنه در معرض مرگ است و آب به اندازهای نیست که انسان، هم حیوان را سیراب را کند و هم وضو بگیرد، حکم فقهی میگوید باید حیوان را سیراب کند و به جای وضو تیمم.
امیر مومنان(ع) میفرماید: «پیامبر وضو میگرفت که گربهای نزد او آمد. پیامبر دانست که آن حیوان تشنه است، پس ظرف آب را به سوی حیوان برد و سیرابش کرد. سپس وضو گرفت.»
از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: «در سفر معراج چون به بهشت مینگریستم زن گنهکاری را دیدم و از حالش پرسیدم. گفته شد وی از کنار سگی تشنه بر لب چاهی میگذشت. او برای سیراب کردن آن حیوان چادر خود را به درون چاه آویخت و چون آب چاه به آن نفوذ کرد با فشردن آن بر دهان سگ سیرابش کرد و خدا هم او را با این عمل آمرزید.»
امام صادق (ع) فرمود: «زنی به این سبب گرفتار عذاب الهی شد که گربهای را بست تا از تشنگی جان داد.»
نظر اسلام در مورد نجس بودن سگ نیز به این معنی نیست که حیوانی شر و خبیث است. در مورد هوش و وفاداری سگ بسیار گفته شده اما نباید در خانه انسان باشد، ولی باید به آن رسیدگی شود و مورد آزار قرار نگیرد.( محسن محمدی / جامجم)