جام جم سرا:
وی گفت: «مرتضی» دو روز مانده به عید به خاطر اختلافات با زن و بچههایش درگیر شده و در اوج عصبانیت آنها را از خانه بیرون انداخت.وقتی در جریان قرار گرفتیم ریشسفیدان فامیل در حال رایزنی برای حل اختلافات دور هم جمع شدند تا آنها را آشتی دهند اما روز هشتم فروردین ماه وقتی برای سرکشی به خانه برادرم رفتم، متوجه شدم کسی در را باز نمیکند. ابتدا احتمال دادیم که برای انجام کاری بیرون از خانه باشد. تا غروب همان روز تماسهای تلفنی ما هم بیپاسخ ماند و نگران شدیم و باز به خانهاش مراجعه کرده اما کسی در خانه نبود. وقتی با پسرش که سرباز است و در بابلسر خدمت میکند تماس گرفتم، ادعا کرد وقتی به خانه برگشته نامهای را به خط پدرش دیده که در آن نوشته شده بود به سفر مشهد رفته است.با اینکه از سفر ناگهانی وی ناراحت و نگران بودم اما وقتی دو روز بعد با آمدن پسرش به مرخصی نامه را دیدم کمی آرامتر شدم. برادرم در نامهاش که یک خط بود نوشته بود «به مشهد رفتهام نگران من نباشید.» از آن روز در ساعات مختلف با تلفن همراهش تماس میگرفتم اما جواب نمیداد به همین خاطر دلشوره عجیبی به جانم افتاده و احساس میکنم اتفاقی افتاده باشد.
با این ادعاها تیمی از مأموران پلیس آگاهی محمودآباد وارد عمل شدند. پلیس جنایی محمودآباد در نخستین گام نشانیها و مشخصات مرد گمشده را در هتلهای مشهد بررسی کرد و متوجه شد هیچ مسافری با این نام و نشان در هتلها اقامت نداشته است.
به نقل از ایران، در ادامه بررسیها، کارآگاهان به بررسیهای ویژهای دست زده و خط نامه نوشته شده را با نوشتههای قبلی مرتضی مطابقت دادند و دریافتند اختلافات فاحشی بین این نوشتهها وجود دارد.
برادر مرد گمشده وقتی پیش روی مأموران ایستاد ادعــــا کرد که برای نخستین بار برادرزاده 19 سالهاش این نامه را در اختیار وی قرار داده است. بدین ترتیب سرباز جوان برای تحقیقات پشت میز بازجویی نشست، وی ابتدا ادعای بیاطلاعی کرد تا اینکه شنید خط نوشتاری نامه متعلق به خودش بوده و خط پدر گمشده جعل شده است، ناچار لب به اعتراف باز کرد.
وی گفت: در آخرین روزهای سال 92 بود که بین پدر و مادرم دعوایی درگرفت. پدرم هم با عصبانیت مادرم را همراه برادر و خواهرم از خانه بیرون انداخت. وقتی در جریان قرار گرفتم خیلی عصبانی شده و تصمیم گرفتم پدرم را ادب کنم. 8 فروردین بود که به مرخصی آمدم، وقتی با پدرم که تنها در خانه بود درباره مادر، برادر و خواهرم صحبت کردم، عصبانی شده و با من گلاویز شد. وی قصد داشت مرا هم از خانه بیرون کند، خیلی ناراحت شدم و ناگهان با چاقوی آشپزخانه ضربهای به وی زدم. پدرم روی زمین افتاد و پیش از آنکه بتوانم کاری کنم نفسهایش بند آمد. من که خیلی ترسیده بودم سعی کردم ماجرای قتل را پنهان کنم، ابتدا در حیاط خانهمان زمین را کندم و جسد پدرم را آنجا دفن کردم سپس برای رد گم کردن نامهای را از سوی پدرم نوشته و در آن اعلام کردم «به مشهد رفتهام، نگران نباشید» و با قرار دادن نامه در جایی که قابل دید باشد خانه را ترک کردم.
بنابر این گـــزارش، روز سوم اردیبهشت در حالی که 26 روز از ماجرای قتل پدر خانواده میگذشت با اطلاعاتی که از سوی پسرش در اختیار مأموران قرار گرفته بود، جسد از زیر خاک بیرون کشیده شد و با دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای محمودآباد این پسر اقدام به بازسازی صحنه جنایت کرد و سپس با قرار قانونی روانه زندان شد.