جام جم سرا: اول آنکه نمیتوان گفت، کودکان دروغ میگویند زیرا آنها در این دوره از رشد، رویاپردازی میکنند و همانطور که «ژان پیاژه»میگوید، اندیشه خردسالان در چهار تا ششسالگی بهگونهای است که به اشیای بیجان نسبت زندگی و احساس میدهند و این روش فکرکردن، «زندهگرایی» نامیده میشود مثلا هنگامیکه از کودکی پرسیده شود که «آیا خورشید جان دارد؟» او میگوید: «بله، جان دارد.» از همان کودک اگر پرسیده شود: «آیا کوه جان دارد»؟ خواهد گفت: «نه، چون کاری انجام نمیدهد.»
وقتی کودک به سن شش تا هشتسال رسید، مفهوم زندگی را در چیزهایی میبیند که بهخودیخود میتوانند حرکت کنند مانند ابر، دوچرخه، آتش و از این منظر میز، صندلی و گلها جاندار نیستند زیرا حرکت نمیکنند.
تنها پس از هشتسالگی است که آنها مفهوم زندهبودن را به گیاهان و جانوران نسبت میدهند زیرا دیگر تفکر آنها عینی شده است.
مساله دیگر استناد به حرفهای کودکان است. بر اساس آنچه گفته شد هیچگاه به درستی یا نادرستی، راستگویی یا دروغگویی محتوای گفتاری کودکان نمیتوان اعتماد کرد و اگر این وضعیت در زمان کودکآزاری اتفاق بیفتد، چالشی جدی است زیرا از یک طرف کودکان به دلیل ماهیت رویاپردازی فکری و تمایل به بازی میتوانند رویاهای باورپذیری را برای دیگران بگویند که واقعیت نداشته باشد و از طرفی در صورت کودکآزاری، آنها قربانیان اصلی و تنها شاهدانی خواهند بود که فاجعه پیشآمده را میتوانند روایت کنند.
در بیشتر کتابهایی که در این سهدهه درباره نشانگرهای فریب و دروغ بهویژه در حوزه «زبان بدن» نوشته شده، گفته شده است وقتی نوجوانان، یکی از انگشتهای خود را به سمت دهان میبرند و لبها را لمس میکنند، بیانگر فریب و دروغگویی است. ادعا میشود که این نوع دستگفتار، همان دست گفتار دوران کودکی و خردسالی است که کمی ملایمتر و آرامتر شده است و بهصورت ظریف و دقیقی به نمایش گذاشته میشود تا آنکه افراد به این روش بتوانند خود را در مورد اشتباهی که کردهاند، مظلوم و بیگناه نشان دهند که البته در بزرگسالان، انگشتان دست، دهان را میپوشاند یا دهان را لمس میکند.
ادعا شده که یک سرفه وانمودی یا یک خمیازه در طول گفتوشنود روشی برای پنهانکردن واقعیت است یا وقتی کسی دروغ میگوید و دستش را به سمت دهان میبرد، ممکن است در آخرین لحظه مردد شود و شروع کند به جویدن یک لب یا خاراندن بینی؛ پدیدهای که به نام «درازشدن دماغ پینوکیو» شناخته میشود. واقعیت آن است که خاراندن بینی و لمسکردن گوشها یا دهان، ربطی به فریب و دروغگفتن ندارد زیرا عروق پوستی مناطق خاصی از بدن، بهویژه جایگاههای سر دربرگیرنده لبها، بینی، گوش و همینطور گردن، شانهها و بخش فوقانی قفسه سینه، توسط مراکز بالاتر مغزی تنظیم میشوند. مردم در زمان تصمیمگیری و تمرکز به دلیل حجم خونی که به این جایگاهها جریان پیدا میکنند، دچار خارش میشوند.
خمیازهکشیدن یا سرفه وانمودی نیز در پاسخ به کاهش اکسیژنرسانی یا وجود مانع در خونرسانی جایگاههای مغزی است که موجب کاهش آمادگی پاسخ هیجانی ما میشود. اعصاب سمپاتیک، خود بهتنهایی شریانچههای آوران و وابران را عصبگیری میکند و سرخشدن در پاسخ به دستپاچگی و خشم و رنگپریدگی در پاسخ به ترس یا اضطراب به ترتیب مثالهایی از وقفه و تحریک رشتههای عصبی سمپاتیک ارسالی به مناطق درگیر با این جایگاهها هستند در یک گفتوشنود و در شرایطی که از نظر هیجانی به تمرکز بالایی نیاز هست، نوراِپینفرین ترشح میشود بهویژه اگر فرد با پرسشهای انتقادی یا اتهامی نسبت به خود مواجه شود که موجب اضطراب یا خشم میشود (برن و لوی، 2006).
بنابراین دستگفتارهایی مانند خاراندن بینی، لاله گوش و دهان بیش از آنکه بیانگر فریب و دروغگویی باشد، تمرکز فرد را در ارتباط نشان میدهد.
در پژوهشی که در سال 2013 توسط بخش شناختی دانشگاه «مِرسی کالیفرنیا» و کالج «لندن» انجام شد، دو پژوهشگر به نامهای «دوران و دِل» به بررسی صورتبندیهای تنگفتار در زمان فریب یا دروغگویی افراد پرداختند. یافتههای آنها با استفاده از نرمافزار پیشرفته «مسیریابی سهبعدی»و پردازش رایانهای بر روی 29نقطه در جایگاههای مختلف سر، چهره و دستها نشان داد که آزمودنیها در برابر پرسشهای خنثی، هیچ تفاوت بارزی در میزان و مدت حرکات سر، دست و چهره نشان ندادند، اما زمانیکه از آنها سوالهای انتقادی پرسیده میشد، حرکات تمام این سه جایگاه در آزمایش شوندگان کاهش پیدا میکرد (کاهش دامنه 2/0 تا 4/0 میلیمتر در هر 250میلیثانیه حرکت).
تحلیل دروغگویی با نشانههای تنگفتار آنقدر پیچیده است که ناکارآمدی «پُلیگِرافها»نیز در این زمینه مشخص شده است، زیرا آنها تنها نشانههای فیزیولوژیک ناشی از برانگیختگی مانند ضربان قلب، تعریق، فشار خون و تنفس را ثبت میکنند در حالیکه علت برانگیختگی را در افراد بیان نمیکنند. پاسخ افراد به پرسشها ممکن است به دلیل هیجان در هر میلیثانیه نوسان کند و چهبسا آدمهای راستگویی که در برابر بعضی کلمات، واکنش هیجانی نشان دهند و در مقابل دروغگوهایی که بهراحتی بتوانند شرایط برانگیختگی را تقلید کنند.|شرق|محمود امیرینیا|مولف کتاب «هیجان رفتار و تنگفتار»